2024 April 30 - سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
مراد از ولایت در حدیث غدیرخم
کد مطلب: ١٥٥٠٧ تاریخ انتشار: ٠٢ اسفند ١٤٠١ - ١٥:٤٦ تعداد بازدید: 1091
خارج فقه الحکومه » فقه
مراد از ولایت در حدیث غدیرخم

(جلسه شصت و هشتم - 02 12 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه شصت و هشتم - 02 12 1401)

موضوع:  مراد از ولایت در حدیث غدیرخم

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

عزیزی سوال کرده است منبع جریان سیلی خوردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در کوچه و همراهی امام حسن مجتبی  علیه السلام را بفرمایید.

(جدای از آن) اصل این که صدیقه طاهره سلام الله علیها مورد ضرب و شتم قرار گرفت جلوی حضرت امیر (سلام الله علیه)

«وَقَعَت عَلَى الْأَرْضِ»

شاید بیش از 50 مصدر از مصادر شیعه و سنی، قضیه صدیقه طاهره سلام الله علیها را نقل کرده اند.

ایشان(آقای صفری) همان حرف های وهابی ها در شبکه های شان را می گوید. آدم تصور می کند که یک وهابی حرف می زند. می گوید مدرک نیست، مگر می شود مرد باشد و جلوی مرد همسرش را کتک بزنند و هیچ عکس العملی نشان ندهد؟! گویا ایشان تاریخ را بلد نیست و یا  مُغرض هست؟

من عرض کردم، محصول چهل سال اساتید تاریخ این سه جلد کتابی که نوشتند هست تا برای حوزه های علمیه تدریس بشود.

وقتی کتاب را چاپ کردند شورای عالی مدیریت حاج آقای اعرافی، و معاونت آموزش آقای رستم نژاد گفتند به هیچ وجه این کتاب قابل تدریس نیست، این کتاب در شأن حوزه نیست. بعد از چهل سال اساتید تاریخ یک کتاب درسی برای سطح دو حوزه های علمیه سطح کشور نوشتند و آن هم ممنوع التدریس شد (چراکه مطالب مهم تاریخی را غلط و با نگاه اهل سنت نوشته بودند).

دوباره آقایان بعد از اشکالات، در چاپ دوم اصلاح کردند تا در حوزه های علمیه خواهران تدریس بشود، آنها نیز حاضر نشدند تدریس بکنند.

پرسش:

چرا حاضر نشدند تدریس کنند؟

پاسخ:

کتاب به قدری اشکال دارد، به قدری مسائل نادرست دارد که قابل گفتن نیست. من همان جلسه ای هم که با آنها مناظره داشتم، بخشی از اشکالات فاحش کتاب را بیان کردم

پرسش:

استاد به این دلیل است که منابعی که این ها استفاده می کنند همان منابع اهل سنت است، منابع تاریخ اهل سنت. از بین کتب تاریخی فقط تاریخ یعقوبی تاجایی خوب است بقیه ان مشکل دارد.

پاسخ:

من کاری با آن ندارم، حرف این است که بعد از چهل سال ما توانستیم سی تا، چهل تا، پنجاه تا، استاد تاریخ، دکترای تاریخ تربیت کنیم، نتیجه اش این بشود، این مایه تأسف است!

اولین کسی که به این کتاب اشکال گرفت آقای دکتر جباری و پسر آقای دوانی دکتر رجبی بود، یک بیانیه مفصلی هم دادند و پانزده نفر از اساتید تاریخ نیز بیانیه خیلی تندی دادند. مایه تأسف است.

پرسش:

منظور از دجال چیست؟ آیا دجال در روایات حقیقت دارد؟ اگر می شود یک توضیحی بدهید.

پاسخ:

در مورد دجال روایات زیادی داریم اما بحث سر این است که آیا دجال یک شخص است یا یک فرهنگ است، یا یک فتنه هست؟ خیلی از آقایان بر این عقیده هستند که یک فتنه ای هست. یک فتنه خیلی شدیدی هست.

این را عزیزان دقت کنند مطالبی که در رابطه با علائم ظهور هست؛ از لحاظ سندی خیلی مشکل دارد.

 یکی از این دوستان تخصصی مهدویت می خواست رساله ی سطح سه یا چهار بنویسد پیش من آمد و از من خواست که استاد راهنما بشوم و موضوع هم روایات علائم ظهور بود. گفتم شما پنج تا روایت در علائم ظهور را بررسی سندی کن، صحیح بود بیاور به من بده، من قبول می کنم. رفت و بعد از مدتی آمد گفت پیدا نکردم.

و این روایت نیز هست که خدای عالم، امر ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام را در یک شب فراهم می کند. روایت زیادی داریم که شما شب می خوابید به این نیت بخوابید که فردا صبح ظهور صورت بگیرد؛ یعنی آمادگی داشته باشید، صبح از خواب بیدار می شوید به این نیت یعنی این طوری آمادگی داشته باشید که امروز تا غروب، ظهور صورت می گیرد.

پرسش:

این روایت ها صحیح هست؟

پاسخ:

این روایت ها زیاد است، درحد معقول هم هست، یعنی من در مورد روایات انتظار می توانم عرض کنم که شاید از مستفیض بالاتر و قریب به تواتر است. روایاتی که مربوط به انتظار، شرایط انتظار، تأکید بر انتظار هست، می شود گفت که قریب به متواتر است، یعنی غیر قابل انکار است و با عقل نیز تطبیق می کند. ما باید آمادگی داشته باشیم چون هر لحظه ممکن است صورت بگیرد.

من عرض کردم، آن یک سالی که در یک جلسه خصوصی خدمت آیت الله العظمی بهجت بودیم بارها ایشان می فرمودند، وقتی برای فرج حضرت ولی عصر علیه السلام دعا می کنید، برای فرج خودتان نیز دعا بکنید، چون وقتی حضرت ظهور بکند معلوم نیست ما در کدام صف هستیم. آیا در صف حضرت هستیم یا در صف مقابل حضرت؟! به هیچ وجه دعای فرج را بدون دعا برای خودتان نخوانید بلکه بلافاصله برای خودتان نیز دعا بکنید.

پرسش:

پس اگر چنین باشد تقسیم کردن علائم به حتمی و غیر حتمی معنا ندارد؟

پاسخ:

از امام سوال می کنند که قضیه حتمی و غیره می گوید فقط آمدن حضرت ولی عصر علیه السلام قطعی است اما غیر از آن هر کدام از این ها احتمال دارد بداء در آن صورت بگیرد.

پرسش:

درمورد روایات علائم ظهور بحث حتمی و غیر حتمی بودن چندین روایت داریم تقسیم می کنند، اما آن روایتی که می فرمایید فقط یک روایت است که حضرت علائم حتمی را هم قابل بداء می دانند.

پاسخ:

نه، سوال می کند که از شما شنیده ایم که حتمی است، حضرت می فرماید که ما گفتیم حتمی است اما خداوند متعال:

(یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ)

خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می ‌کند؛ و «ام الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد اوست!

سوره رعد (13): آیه 39

راوی همین را سوال می کند از حضرت و می گوید ما از اجداد شما شنیدیم که فرمودند حتمی است، بله حتمی است اما این حتمی بودن براساس (یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ) است.

پرسش:

در مقام افضلیت یکی از ثقلین که دیروز فرمودید از نظر مادی و ... شاید به حسب این که اهل بیت علیهم السلام جایگزین دارند شاید قرآن افضل است این طور نیست؟

پاسخ:

این بحث مفصلی است، بعضی وقت ها دوستان سوال می کنند و ما بعضی از مطالبی را که نباید هم بگوییم مطرح می کنیم، بعد برای ما درد سر هم درست می شود.

 مطالبی که مربوط به بعضی از مقامات ائمه (علیهم السلام) هست، خود ائمه (علیهم السلام) دستور دادند که خیلی از مسائل را بیان نکنید چراکه مردم تحمل آن را ندارند.

 ولذا آن روایت هم هست که حضرت ولی عصر علیه السلام می آید یک بخشنامه ای را قرائت می کند و غالب کسانی که اطراف او هستند فرار می کنند چون برای انها قابل فهم نیست.

 یا مثلا در کتاب کافی مورد حدیث مشیت چند تا روایت داریم و امام خمینی(رضوان الله علیه)نیز حدودا بیش از پنجاه جا در کتاب هایشان این حدیث را مطرح می کند.

«إن الله خلق الاشیاء بالمشیة وخلق المشیة بنفسها»

بعد روایت امام صادق علیه السلام را مطرح می کند:

 «نحن مشیة الله»

مجمع النورین، نویسنده: الشیخ أبو الحسن المرندی، ص 215، فصل فی بیانان ثواب اللعن

ما روایتی داریم که راوی می آید از مشیّت سوال می کند و حضرت می فرماید:

«اما المشیة فلا اجیبک ابداً»

می فرماید نه سوال کن و نه جواب می دهم. حالا اگر یک وقتی بتوانیم سه چهار روزی در رابطه با احادیث نوری یک مقدار صحبت می کنیم البته فقط در حدی که اطلاعی از این داشته باشیم و به بیانات بزرگان اشاره بکنیم.

در کتاب جامع مرصّع که حدودا 50-60 نفر از بزرگان شرح نوشتند از علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) تا بزرگان معاصر در آنجا خیلی خوب مقامات ائمه (علیهم السلام) را تشریح کرده اند مخصوصا شرحی که مرحوم الهی قمشه ای نوشته است، خیلی مفید است. یا شرح مرحوم آقا جمال خوانساری، این دو تا را اگر دوستان بخوانند خیلی سنگین است چون ما یک مقداری با همین مادیات سر و کار داریم به ائمه علیهم السلام هم که نگاه می کنیم با همین تصورات مادی خودمان نگاه می کنیم، این برای ما قابل فهم نیست، اصلا تصور آن هم برای ما سخت است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ یکی از روایاتی که در رابطه با ائمه (علیهم السلام) هست و سند آن نیز کاملا صحیح هست. روایتی است که مرحوم شیخ حرّ عاملی در اثبات الهدی از فضل بن شاذان در کتاب اثبات الرجعة نقل می کند.

 روایت سندا کاملا صحیح هست.

«و قال: حدثنا فضالة بن أیوب عن أبان بن عثمان عن محمد بن مسلم قال: قال أبو جعفر علیه السلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لعلی بن أبی طالب علیه السلام»

 فضالة ابن ایوب، ابان ابن عثمان و محمد بن مسلم هستند و هرسه از شخصیت های برجسته شیعه هستند.

 رسول اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«یا علی أنا أولى بالمؤمنین من أنفسهم ثم أنت یا علی أولى بالمؤمنین من أنفسهم ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی، ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علی بن موسى، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم الحجة بن الحسن»

تا به حضرت ولی عصر علیه السلام می رسد

«الذی تنتهی إلیه الخلافة و الوصایة و یغیب مدة طویلة، ثم یظهر و یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما»

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بیروت، 1425 ق، ج‏2، ص234، ح812

در مورد واژه «اولی بالمؤمنین» تقریبا هشت تا روایت صحیح السند داریم که سندا صد در صد صحیح است. این یکی از ان روایت ها است. روایت حضرت زهرا سلام الله علیها که صد در صد صحیح است و ما نمی توانیم در مضمون روایت شبهه ای داشته باشیم.

 قرآن بالاترین مقامی که برای رسول اکرم مطرح می کند، آیه 6 سوره احزاب هست. شیعه و اهل سنت در این مورد مطالب خیلی مهمی دارند عزیزان یک مقداری دقت بکنند، این نکته خیلی ظریف است.

 طبری که ابن تیمیه می گوید تفسیر طبری و تفسیر ابن ابی حاتم

«تفاسیرهم متضمنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر»

منهاج السنة النبویة؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة : الأولى، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص179

در تفسیر خود می گوید:

«ذکره النبی محمد أولى بالمؤمنین یقول أحق بالمؤمنین به من أنفسهم أن یحکم فیهم بما یشاء من حکم فیجوز ذلک علیهم»

جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج21، ص122

هر آنچه را که نبی مکرم حکم بکند و دستور بدهد، این کلمه «یحکم به» یعنی معنای آن، حکم شرعی نیست. هر آنچه را که برای مؤمنین دستور بدهد، مؤمنین موظف هستند این دستور پیامبر را اجرا بکنند.

تفسیر ابن کثیر دمشقی، متوفی 774، ایشان هم می گوید:

«النبی أولى بالمؤمنین . . . قد علم تعالى شفقة رسوله صلى الله علیه وسلم على أمته ونصحه لهم فجعله أولى بهم من أنفسهم وحکمه فیهم کان مقدما على اختیارهم لأنفسهم کما قال تعالى (فلا وربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما)»

تفسیر القرآن العظیم؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج3، ص468

«وحکمه فیهم کان مقدما على اختیارهم لأنفسهم» یعنی رسول اکرم به هر چیزی که نظر بدهد بر نظر مؤمنین مقدم است.

 بغوی که از مفسرین مشهور اهل سنت است و خیلی او را تعریف و تمجید کرده اند همین مطلب را بیان کرده است.

قاضی عیاض متوفی 544می گوید:

«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم وأزواجه أمهاتهم. قال أهل التفسیر: أولى بالمؤمنین من أنفسهم: أی ما أنفذه فیهم من أمر فهو ماض علیهم کما یمضی حکم السید على عبده»

کتاب الشفا(م)؛ اسم المؤلف: القاضی عیاض(م) الوفاة: 544، دار النشر :، ج1، ص49

ابن جوزی بزرگ متوفای 597 میگوید:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) أی احق فله أن یحکم فیهم بما یشاء»

 زاد المسیر فی علم التفسیر؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی الوفاة: 597، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1404 ، الطبعة : الثالثة، ج6، ص352

زمخشری یک تعبیر خوبی دارد. دو_سه نفر از علمای اهل سنت و شیعه این را دارند، تفسیر کشاف جلد 5، می گوید:

«(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ)»

عبارت «بما یشاء» را به خوبی تفسیر کرده است:

«فی کل شیء من أمور الدین والدنیا (مّنْ أَنفُسِهِمْ) ولهذا أطلق ولم یقیّد»

اولی بالمؤمنین تقییدی ندارد، مطلق است، تمام امور دینی و دنیوی را شامل می شود.

الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی الوفاة: 538، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، ج3، ص531

نسفی نیز همین تعبیر را در تفسیر خود دارد:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) أى أحق بهم فى کل شیء من أمور الدین والدنیا»

تفسیر النسفی؛ اسم المؤلف: النسفی الوفاة: 710، دار النشر: ج 3   ص 297

ابو حیان اندلسی در تفسیر البحر المحیط دارد:

«(أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ) : أی فی کل شیء و لم یقید.»

تفسیر البحر المحیط؛ اسم المؤلف: محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق 1) د.زکریا عبد المجید النوقی 2) د.أحمد النجولی الجمل، ج7، ص208

ابن قیم، شاگرد ابن تیمیه در رسالة التبوکیة تعبیر جالبی دارد می گوید

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) وهو دلیل على ان من لم یکن الرسول اولى به من نفسه فلیس من المؤمنین»

الرسالة التبوکیة زاد المهاجر إلى ربه؛ اسم المؤلف: محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله الوفاة: 751، دار النشر: مکتبة المدنی - جدة، تحقیق: د. محمد جمیل غازی، ج1، 29

می گوید اگر کسی تصور بکند نبی مکرم (النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) نیست، این اصلا مسلمان نیست، مؤمن نیست «فلیس من المؤمنین» بعد ایشان ادله بحث اولویت را مطرح می کند.

 ملا علی قاری از علمای بزرگ احناف هست، ایشان نیز دارد:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) [ الأحزاب 8 ] أی أولى فی کل شیء من أمور الدین والدنیا، ولذا أطلق ولم یقید فیجب علیهم أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم وحکمه أنفذ علیهم من حکمها، وحقه آثر لدیهم من حقوقها وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها.»

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح؛ اسم المؤلف: علی بن سلطان محمد القاری الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقیق : جمال، ج 6، ص 112

شوکانی نیز همین طور. همه اینها را ما جمع کردیم.

اما علمای شیعه نیز همین مطالب را دارند:

مرحوم سید مرتضی در کتاب رسائل دارد:

«خبر الغدیر یقتضی الاستخلاف فی الإمامة من غیر احتمال لسواها. والذی یدلّ على ذلک أن النبی صلى الله علیه وآله قرر مع أمته على فرض طاعته الذی أوجبها الله تعالى له بقول الله تعالى ( النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم)»

لذا شما ببینید حدیث غدیر درحد تواتر از شیعه و سنی رسیده است که رسول اکرم قبل از این که بگوید:

«من کنت مولاه فعلی مولاه»

فرمود:

«ألست اولی بکم من انفسکم، الست اولی بکم من آبائکم، ألست اولی بکم من اجدادکم...»

تعابیر «ألستُ» که در حدیث غدیر آمده است، می خواهد ثابت کند که اولویت در کل امور دینی و دنیوی که برای خود رسول اکرم قرآن آیه 6 سوره احزاب مطرح کرده است می خواهد نفس این اولویت را برای امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام بدون هیچ کم و کاستی اثبات بکند.

«وإنما أراد تعالى أنه أحق بتدبیرهم وتصریفهم وأن طاعته علیهم واجبة، فقال: فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه.»

رسائل الشریف المرتضى؛ الشریف المرتضى (فات : 436)، تحقیق: تقدیم : السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم 1405، ج 3، ص 253

رسول اکرم در غدیر واژه های مختلفی به کار برده است فقط «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»؛ نیست. از جمله پیامبر فرمود:

«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ لَکُمْ إِمَامَکُمْ وَ الْقَائِمَ فِیکُمْ بَعْدِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی‏»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص277

«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی‏ أَنْ‏ أَنْصِبَ‏ لَکُمْ إِمَامَکُمْ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص315

* حدیث غدیر با عبارت های مختلف:

«بزّار» از علمای بزرگ اهل سنت و متوفی 292 است. یعنی معاصر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام نیز هست، در کتاب «البحر الزخار» نقل می کند:

«أخذ بید علی فقال ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم من کنت ولیّه فإن علیا ولیّه»

مسند البزار ( البحر الزخار)، أبو بکر أحمد بن عمرو (المتوفى: 292هـ)، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله، (حقق الأجزاء من 1 إلى 9)، عادل بن سعد (حقق الأجزاء من 10 إلى 17)، صبری عبد الخالق الشافعی (حقق الجزء 18)، مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة، الطبعة الأولى، ج4، ص41

پس دقت کنیم که فقط «من کنت مولاه فعلی مولاه» نیست. ما اضافه بر کتاب های شیعه، در اهل سنت نیز داریم، مجمع الزوائد نیز همین تعبیر را می آورد:

«من کنت ولیه فان علیا ولیّه»

ابن کثیر دمشقی سلفی، شاگرد ابن تیمیه در البدایة، جلد 5، صفحه 209 می گوید:

«ثم أخذ بید علی فقال من کنت مولاه فهذا ولیّه»

البدایة والنهایة؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج5، ص209

بعد می گوید:

« وهذا اسنادٌ جیّد»

طبرانی هم نقل می کند:

«من کنت أَوْلَى بِهِ من نَفْسِی فَعَلِیٌّ وَلِیُّهُ»

المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانیة، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج5، ص166

یا:

«ثم أخذ بید علی فأقامه ثم قال من کان الله ورسوله ولیّه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»

خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب؛ اسم المؤلف: أحمد بن شعیب النسائی أبو عبد الرحمن الوفاة: 303، دار النشر: مکتبة المعلا - الکویت - 1406، الطبعة: الأولى، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ج1، ص115

یا:

«من کنت مولاه فهذا علی ولیّه»

تمام این واژه هایی که رسول اکرم به کار برده است، مخصوصا

«من کنت اولی به من نفسه فعلیّ ولیه»

خیلی واضح و روشن است که خواسته است آن ولایت تامه ای که خدای عالم در قرآن برای او اثبات فرموده است، همان را برای امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات بکند، حالا با واژه «مولاه» باشد، با واژه «ولیّه» باشد، با واژه «علیّ اولی به من نفسه» باشد، به هر واژه ای باشد معنا یکی هست، سید مرتضی نیز از همین دارد استفاده می کند.

مرحوم آقای خوئی (رضوان الله تعالی علیه) نیز این بحث را مطرح می کند، ایشان در مصباح الفقاهه، جلد 3، صفحه 280 می گوید:

«لا شبهة فی ولایتهم على المخلوق بأجمعهم»

بعد می فرماید:

«وهم الواسطة فی الإفاضة، بل لهم الولایة التکوینیة لما دون الخالق.فهذه الولایة نحو ولایة الله تعالى على الخلق ولایة ایجادیة ، وإن کانت هی ضعیفة بالنسبة إلى ولایة الله تعالى على الخلق»

مصباح الفقاهة؛ نویسنده: السید الخوئی (وفات : 1413)، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی چاپخانه: العلمیة – قم، ناشر: مکتبة الداوری – قم، ج3، ص280

چون ولایت الله استقلالی است و ولایت معصومین استظلالی است. ایشان در سه صفحه بعد می گوید:

«بمعنى کونهم ولیا فی التصرف على أموال الناس وأنفسهم مستقلا فالظاهر أیضا لا خلاف فی ولایتهم على هذا النحو وکونهم أولى بالتصرف فی أموال الناس ورقابهم بتطلیق زوجتهم وبیع أموالهم وغیر ذلک من التصرفات و یدل علی ذلک قوله تعالی: النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم فإن الظاهر من الأولویة الأولویة فی التصرف وکونهم ولیا لهم فی ذلک لا بمعنى آخر وقوله تعالى : إنما ولیکم الله ورسوله...»

مصباح الفقاهة؛ نویسنده: السید الخوئی (وفات: 1413)، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر : مکتبة الداوری – قم، ج3، ص284

تعلیقه مرحوم کمپانی به مکاسب هم این است:

لهم الولایة المعنویة والسلطنة الباطنیة على جمیع الأمور التکوینیة والتشریعیة»

حاشیة کتاب المکاسب؛ تألیف: الشیخ محمد حسین الأصفهانی، تحقیق : الشیخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه‍ ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمیة، ج 2، ص 379

حاشیه بر مکاسب جلد 2، صفحه 379، در این چاپ جدید و در چاپ قدیم صحفه 212 است. مرحوم نائینی همین تعبیر را دارد:

«الولایة التکوینیة التی هی عبارة عن تسخیر المکونات تحت إرادتهم ومشیتهم بحول الله وقوته»

کتاب المکاسب والبیع؛ نویسنده : تقریر بحث النائینی للآملی (وفات: 1355) ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة؛ ج2، ص332

و مرحوم قمشه ای

«فالحقیقة المحمّدیّة هی الَّتی تجلَّت فی صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة»

درّه یعنی بزرگ ترینش از این ذره تا آن بزرگترینش:

«ظهورها وتجلَّیها»

مصباح الهدایة إلى الخلافة والولایة؛ مؤلف: امام خمینى- تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ص57

این ها تعابیری است که از بزرگان زیادی اعم از مرحوم آقای میلانی و مرحوم آقای خوئی و دیگر بزرگان آوردیم. این ها برای ما ملاک هستند . بزرگانی که یک عمری با آیات و روایات سر و کار داشتند و روایات اهل بیت با گوشت و خون و پوست و استخوان شان عجین شده است.

 اگر ما مطلبی خلاف این ها مطرح بکنیم درحقیقت بی راهه رفتیم و جز ضلالت برای خودمان و اضلال برای دیگران چیز دیگری تحصیل نکردیم.

فرمایشات امام از فرمایشات این آقایان بالاتر است، یعنی نگاه امام (رضوان الله) نسبت به ولایت ائمه علیهم السلام از فرمایش آقای خوئی و از فرمایش آقای نائینی و مرحوم کمپانی بالاتر است.

در هر صورت...

این بزرگواران برای ما ملاک و معیار هستند، نه این که ما مثل آقای صفری بگوییم (نستجیر بالله) اگر ائمه علم غیب داشتند، جن گیرها هم علم غیب دارند! مرتاضان هندی هم علم غیب دارند، این ها همه در حقیقت ضلالت و اضلال دیگران هست.

همان طوری که عرض کردم این آقایان سواد ندارند. در آن مناظره ای که ایشان داشتند با دکتر جباری، آقای جباری گفت چون شما خودتان می گویید برای من تشرف حاصل نشده است پس برای هیچ کسی حاصل نشده است!

 این روش ها، روش های عقلائی نیست، همین یکشنبه ایشان بحث داشت، یک مطلبی از شیخ مفید در رابطه با شاگردان امام صادق علیه السلام آورد، بله امام چهار هزار شاگرد داشت، همه آن ها ثقه هستند.

 آقای ابوالقاسمی گفت من بعد از جلسه گفتم آقای صفری! این عبارتی که گفتید این طوری است، بفرمایید این عبارت ارشاد، مطالعه کنید، خلاف آن چیزی است که شما گفتید.

ولی آقای صفری دیگر هیچ نگفت فقط گفت من این طوری می فهمم! اصلا روش ایشان این است، وقتی نمی تواند جواب بدهد، می گوید من این طوری می فهمم!

 این منطق، منطق شیطانی است، وقتی به شیطان گفتند سجده کن، گفت من این طوری می فهمم

 (خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ)

مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل

سوره  اعراف (7): آیه 12

 این روش ها روش های صحیحی نیست.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها