2024 May 6 - دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
لزوم تقابل با منحرفان
کد مطلب: ١٥٥٠٤ تاریخ انتشار: ٢٧ خرداد ١٤٠٢ - ١٦:٣٦ تعداد بازدید: 704
خارج فقه الحکومه » فقه
لزوم تقابل با منحرفان

(جلسه شصت و ششم - 30 11 1401)

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

جلسه شصت و ششم - 30 11 1401

موضوع:  لزوم تقابل با منحرفان  

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِی لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

من بارها به دوستان گفته ام _یعنی از واجبات عینی برای دوستان است_ که چند مرتبه کتاب بصائر الدرجات و کفایة الاثر را مطالعه کنند. این دو کتاب از بزرگترین کتابهایی است که تمام حالات ائمه را نوشته اند. ما کتابی مانند این دو کتاب نداریم.

کتاب بصائر الدرجات برای صفار متوفای 290 است، ایشان قبل از کلینی است. کفایة الاثر برای خزاز رازی متوفای 400 است ایشان قبل از شیخ مفید است. این دو تا کتاب کامل در رابطه با ائمه علیهم السلام است؛ یعنی آنچه که نسبت به ائمه علیهم السلام باید اطلاعات داشته باشیم در این دو کتاب آمده است.

عقیده ما این است و سند آن در کتاب های خودمان موجود است. در منابع اهل سنت هم هست. شاید بیست – سی روایت دارند که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، طاهره و مطهره بود و از عادات ماهیانه زنانه نیز مطهر بوده است. اهل سنت این را نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها آورده اند.

مراجعه ما به کتاب های اهل سنت برای قاعده الزام است یعنی مطالبی را ما در رابطه با اعتقادات خودمان مانند خلافت حضرت امیرالمومنین و خلافت ائمه (علیهم السلام)، فضائل حضرت امیر که مخالف عقیده آن ها است از منابع آن ها استدلال می کنیم و الا کتب اهل سنت برای ما معتبر نیست.

روایتی از آنها برای ما اعتبار دارد که روات آن از دیدگاه ما ثقه باشند. ما هیچ روایتی از اهل سنت را معتبر نمی دانیم مگر اینکه بزرگان ما، روات آن را توثیق کرده باشند دراین هنگام قبول می کنیم البته از باب الزام خصم است.

یک مرتبه برای اثبات اجماع است، یک روایتی ما داریم آن ها نیز دارند، این اجماع فریقین می شود، در این جا هیچ راهی برای انکار ندارند. حالا میان این و آن عموم و خصوص من وجه است چه بسا بعضی وقت ها الزام خصم است و بعضی جاها اجماع فریقین می خواهیم اثبات کنیم.

یک دفعه نیز ما به کتاب های آن ها مراجعه می کنیم برای اثبات بطلان عقاید آن ها. مثلا می گویند ادله خلافت ابوبکر این است که افضل صحابه بوده است. دلیل افضلیت او چه است؟ چون فرمودند امام جماعت باید افضل الناس باشد.

«افضلکم امامکم»

یا:

«اقتدوا بافضلکم فی صلاتکم»

در آخرین لحظه پیامبر فرمود: «مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ»

«حدثنا إِسْحَاقُ بن نَصْرٍ قال حدثنا حُسَیْنٌ عن زَائِدَةَ عن عبد الْمَلِکِ بن عُمَیْرٍ قال حدثنی أبو بُرْدَةَ عن أبی مُوسَى قال مَرِضَ النبی صلى الله علیه وسلم فَاشْتَدَّ مَرَضُهُ فقال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قالت عَائِشَةُ إنه رَجُلٌ رَقِیقٌ إذا قام مَقَامَکَ لم یَسْتَطِعْ أَنْ یُصَلِّی بِالنَّاسِ قال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَعَادَتْ فقال مُرِی أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَإِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ فی حَیَاةِ النبی صلى الله علیه وسلم»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 1، ص240، بَاب أَهْلُ الْعِلْمِ وَالْفَضْلِ أَحَقُّ بِالْإِمَامَةِ، ح646

تفتازانی، عضد الدین ایجی و دیگران در این جا غوغا کرده اند که این بالاترین دلیل بر صحت خلافت ابوبکر است. ما برای این که بطلان این را اثبات کنیم می گوییم بفرمایید روایت را بخوانید. فقط این اول روایت که نیست، روایت ده - دوازده سطر است. می گوید «مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ»

بعد رسول اکرم وقتی شنید که دارد صدای الله اکبر اذان می آید به مسجد رفتند ابابکر را کنار زدند و خودشان نشستند. بعد راوی می گوید ابوبکر به پیغمبر اقتدا کرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا کردند! یک نماز با دو تا امام جماعت!

ما می گوییم این چه نمازی است؟! اگر اقتدای قائم به قاعد صحیح است چرا همه صحابه به پیغمبر اقتدا نکردند؟ اگر اقتدای قائم به قاعد باطل است -که خود صحیح بخاری نیز می گوید: اقتداء قائم به قاعد باطل است- پس در این صورت اقتدای ابوبکر به پیغمبر باطل خواهد بود. اقتدای مردم به ابوبکر نیز باطل خواهد بود. کتاب صحیح بخاری جلد 1 صفحه 174 حدیث 713. در حدیث 712 دارد: «یُسْمِعُ الناس التَّکْبِیرَ»

«حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثنا عبد اللَّهِ بن دَاوُدَ قال حدثنا الْأَعْمَشُ عن إبراهیم عن الْأَسْوَدِ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت لَمَّا مَرِضَ النبی صلى الله علیه وسلم مَرَضَهُ الذی مَاتَ فیه أَتَاهُ یؤذنه بِالصَّلَاةِ فقال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ قلت إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ إن یَقُمْ مَقَامَکَ یبک فلا یَقْدِرُ على الْقِرَاءَةِ قال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ فقلت مثله فقال فی الثَّالِثَةِ أو الرَّابِعَةِ إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ فَصَلَّى وَخَرَجَ النبی صلى الله علیه وسلم یُهَادَى بین رَجُلَیْنِ کَأَنِّی أَنْظُرُ إلیه یَخُطُّ بِرِجْلَیْهِ الْأَرْضَ فلما رَآهُ أبو بَکْرٍ ذَهَبَ یَتَأَخَّرُ فَأَشَارَ إلیه أَنْ صَلِّ فَتَأَخَّرَ أبو بَکْرٍ رضی الله عنه وَقَعَدَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى جَنْبِهِ وأبو بَکْرٍ یُسْمِعُ الناس التَّکْبِیرَ تَابَعَهُ مُحَاضِرٌ عن الْأَعْمَشِ»

 الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 1، ص251، بَاب من أَسْمَعَ الناس تَکْبِیرَ الْإِمَامِ، ح680 (نرم افزار الجامع الکبیر)

پس استدلال اهل سنت به امامت ابوبکر اساسا باطل است. ما برای امثال این موارد به کتاب های آن ها مراجعه می کنیم.

پرسش:

(در مورد ولادت حضرت علی علیه السلام در خانه کعبه) جناب فاطمه بنت اسد خودش نرفت که قسمتی از خانه کعبه را خراب کند و وارد آن جا بشود. درست است؟

پاسخ:

بله. از درب نیز وارد نشده است منابع شان نیز دارد که از طرف مقابل در وارد شده است.

یعنی رکن یمانی مقابل در کعبه است. کاملا جهت مخالف است. آن جا دیوار شکافته شد حضرت فاطمه بنت اسد آن جا رفت. خدای عالم درب کعبه را شکافت بعد هم هر کاری کردند و خواستند وارد خانه بشوند درب تا سه شبانه روز باز نشد.

در کتاب مستدرک حاکم جلد 3 صفحه 550 با سند متواتر می گوید:

«فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص550، ح6044

پرسش:

سوال ایشان ناظر به همین مطلب آخر است که آیا در منابع اهل سنت اصل ولادت آمده است یانه؟

پاسخ:

اصل ولادت آمده شاید ده – دوازده تا از بزرگان اهل سنت آورده اند از جمله آلوسی در اشعار یکی از علمای بزرگ شان است می گوید علی ابن ابی طالب اولین بار چشمش را به توحید باز کرد و هرگز در برابر صنم و وثن تعظیم نکرد.

«کان ولد فی الکعبة ولم یولد فیها خلیفة غیر امیرالمؤمنین»

ابن صباغ مالکی دارد:

«ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه وهی فضیلة خصّه الله تعالى بها...فولدت غلاماً نظیفاً منظّفاً لم أر أحسن وجهاً منه، فسمّاه أبو طالب علیّاً»

الفصول المهمة فی معرفة الأئمة؛ نویسنده : علی بن محمد أحمد المالکی ( ابن الصباغ ) (وفات : 855)، تحقیق: سامی الغریری، ناشر: دار الحدیث للطباعة والنشر، قم: 1422، ص173

من از یکی دانشجویان وهابی سوال کردم گفتم اگر ابوبکر، عمر یا عثمان در داخل خانه کعبه به دنیا می آمدند شما چه کار می کردید؟ گفت: با طلا با خط بزرگ می نوشتیم و به تمام اطراف کعبه می چسپاندیم.

درحالی که نسبت به حضرت امیر (سلام الله علیه) ده ها شبهه و اشکال می کنند. یا مثلا می گویند کعبه ای که مملوّ از بت بوده است_ داخل کعبه نزدیک سیصد و شصت تا بت بوده_ اگر در آنجا به دنیا آمده است چه شرف و فضیلتی دارد؟ یکی از اشکالات اساسی شان در شبکه های ماهواره ای همین است.

ما جواب می دهیم همین خانه که سیصد و شصت تا بت داخل آن بوده است پیغمبر اکرم 13 سال در مکه بر این بیت طواف می کرده است و وقتی به مدینه آمدند از سال دوم تا سال هشتم به طرف همین کعبه نماز می خوانده است. این چه بتکده ای است که پیغمبر اطراف آن طواف می کردند؟! مقابل آن نماز می خواندند؟! در روز فتح مکه این بت ها را از کعبه بیرون انداختند. این چه خانه ای است که در کنار بت خانه، قبر حضرت هاجر و قبر حضرت اسماعیل (سلام الله علیهما) است. در کنار این خانه و اطراف آن، شماری از انبیاء دفن هستند. در آن جا اشکال پیدا نمی کند اما همین که ولادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام  در کعبه اتفاق افتاده دارای اشکال می شود؟!

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

«مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ وَلَدَتْنِی أُمِّی‏»

از روزی که متولد شدم مظلومیت قرین من بوده است.

کامل الزیارات؛ نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضویة، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص105

اشاره دارد که از همان هنگام ولادت حضرت، مظلومیت هم همراه من بوده است تا روز شهادت. الان هم حضرت مظلوم است چراکه ما درست ایشان را نشناختیم حتی بعضی از روایاتی که در مقام ائمه علیهم السلام مطرح می کنیم بعضی از اساتید بزرگ حوزه حاضر نیستند آن را قبول کنند. می گویند این ها غلو است، ما این ها را نمی فهمیم، مصیبت ما این است.

کمیل از حضرت امیر از حق الحقیقه می خواست سوال کند. امیر المؤمنین فرمود:

«مالک و الحقیقة؟»

نام کتاب: منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة( خوئى)؛ نویسنده: هاشمى خویى، میرزا حبیب الله / حسن زاده آملىٍ، حسن و کمرهاى، محمد باقر (تاریخ وفات مؤلف: 1324 ق‏)، محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم‏، ناشر: مکتبة الإسلامیة، تهران‏: 1400 ق، ج2، ص305

شریعت یعنی عمل کردن به همه واجبات، طریقت، عمل به کردن مستحبات و ترک مکروهات است. حقیقت مسئله پیمودن بعضی از مراحلی است که روح از عالم ناسوتی بالا می رود یک سری حقایقی را می بیند.

حق الحقیقة همان است که در دعای خمسه عشر آمده است:

«وَ لِقَاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنِی»

خدایا ملاقات با تو نور چشم من است.

«‌وَ وَصْلُکُ مُنَى نَفْسِی»

 و رسیدن به تو هم آرزوی من است.

«وَ إِلَیْکَ شَوْقِی وَ فِی مَحَبَّتِکَ وَلَهِی، وَ إِلَى هَوَاکَ صَبَابَتِی، وَ رِضَاکَ بُغْیَتِی، وَ رُؤْیَتُکَ حَاجَتِی، وَ جِوَارُکَ طَلَبِی، وَ قُرْبُکَ غَایَةُ سُؤْلِی، وَ فِی مُنَاجَاتِکَ رَوْحِی وَ رَاحَتِی، وَ عِنْدَکَ دَوَاءُ عِلَّتِی وَ شِفَاءُ غُلَّتِی، وَ بَرْدُ لَوْعَتِی وَ کَشْفُ کُرْبَتِی، فَکُنْ أَنِیسِی فِی وَحْشَتِی وَ مُقِیلَ عَثْرَتِی، وَ غَافِرَ زَلَّتِی وَ قَابِلَ تَوْبَتِی، وَ مُجِیبَ دَعْوَتِی وَ وَلِی عِصْمَتِی، وَ مُغْنِی فَاقَتِی، وَ لَا تَقْطَعْنِی عَنْکَ وَ لَا تُبْعِدْنِی مِنْکَ یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی یَا دُنْیَای وَ آخِرَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

زاد المعاد- مفتاح الجنان‏؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق‏)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، ناشر: موسسة الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت‏ 1423 ق، ص411

این حق الحقیقة است. بعد هم به معرفت می رسد.

پرسش:

ما در کتاب های اهل سنت حدیثی داریم که پیامبر اسامی خلفای بعد از خودش را فرموده باشد؟

پاسخ:

بله، فرائد السمطین آقای جوینی که ذهبی درباره او می گوید: «العالم الاوحد الاکمل». فرائد السمطین، جلد 2، صفحه 313 از عبدالله ابن عباس است

«أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ، وعَلِی بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیّینَ، وإنَّ أوصِیائی بَعدِی اثنا عَشَرَ، أوَّلُهُم عَلِی بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُمُ القائِم»

در فرائد السمطین، جلد 2، صفحه 132 یا 134

«إنّ وصی و خلیفتی بعد... الحسن، ثم الحسین ... اذا مضی الحسین فابنه علی...»

تمام ائمه را تا حضرت حجت علیه السلام را نام برده است»

«وهذه اثنی عشر ائمة عدد نقباء بنی اسرائیل»

در کتاب «فرائد السمطین» روایت دیگری به همین شکل تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) این 3 تا روایت. خوارزمی در مقتل الحسین نام ائمه (سلام الله علیهم) را آورده است.

«علی والحسن والحسین، و علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفر ابن محمد...»

تا حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) این 4 تا روایت در کتب اهل سنت با سندهای مختلف هست

پرسش:

یک روایتی از مسند احمد پیدا کردم آن جا دارد:

«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا علی بن بَحْرٍ قال ثنا الْوَلِیدُ بن مُسْلِمٍ ثنا عبد الرحمن بن حَسَّانَ الکنانی عَنِ الحرث بن مُسْلِمِ بن الحرث التمیمی عن أبیه ان النبی صلى الله علیه وسلم کَتَبَ له کِتَاباً بِالْوَصَاةِ له إلى من بعد من وُلاَةِ الأَمْرِ وَخَتَمَ علیه»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص234، ح18084

می گوید قبلاً اسم های خلفاء را برای من نوشت و مهر هم زد.

پاسخ:

این نکته زیبایی است می شود ملاک قرار داد. «وَخَتَمَ علیه»

در هر صورت...

 مشکل اساسی ما، مشکلی خودی ها است.

 این آقایانی که نام بردیم این هفت - هشت نفری که در حوزه ده پانزده سال است دنبال این گونه قضایا هستند، مخصوصاً اساتید تاریخ ما در حوزه نمی گویم همه یعنی زیادی از این اساتید تاریخ گرفتار این شبهات هستند می خواهند تاریخ اهل بیت علیهم السلام را از واقدی، ابن هشام، طبری، ابن کثیر ناصبی و امثال این ها بگیرند (واین اشتباه است).

آن روز هم گفتم کتابی که نتیجه 40 سال کار آقایان شد 3 جلد کتابی که برای حوزه نوشتند به عنوان کتاب درسی وقتی بیرون آمد شورای عالی مدیریت گفت باطل است. آیت الله اعرافی گفتند باطل است معاونت آموزش هم گفت باطل است ما یک صفحه این کتاب را اجازه نمی دهیم تدریس بشود.

این مایه تأسف است، انسان خون گریه کند جا دارد که بعد از 40 سال نتیجه پژوهش اساتید تاریخ حوزه 3 جلد کتاب بنویسند 3 جلد کتاب درسی! که خلاف عقائد شیعه باشد.

حالا کتاب هایی که می نویسند آنهایی که درسی نیست اشتباهات زیادی دارند اما کتاب درسی می خواهند بنویسند به این شکل دربیاید مصیبت است. این ها می خواهند برای تاریخ اهل بیت علیهم السلام سراغ علمای اهل سنت بروند خودشان می گویند ما روایت صحیح نداریم آن روز از عبارت شعبی آوردم می گوید روایت صحیح در میان روایات دروغ ما مثل یک موی سفید در پوست یک گاو سیاه است. این ها می گویند ما چیز صحیح نداریم.

 چند شب قبل بود یکی از اساتید می گفت یکی از آقایان در دانشگاه باقر العلوم علیه السلام ظاهراً تدریس می کند، روزهایی که درس هست از چابهار می آید، می گوید من این جا می آیم استاد بزرگوار می آید تاریخ اهل بیت علیهم السلام را می خواهد برای ما بیان کند همواره می گوید: واقدی این طور گفته! ابن هشام این طور گفته! طبری این طور گفته! ابن اثیر این طور گفته! ابن کثیر این طور گفته است!

گفت ما وقتی اسامی این ها را می شنویم روح مان تاریک می شود، این جا با یک روح خوب می آیم اما موقع برگشتن با روح تاریک برمی گردم.

خیلی از این ها را می شناسیم افراد متدین، ولایی، اهل جبهه، مقلد رهبری و انقلابی هستند آدم های مغرض و اینکه تحت تأثیر وهابیت قرار گرفته باشند و معاند باشند هم نیستند.

 ما با یکی از این آقایان که جلسه داشتیم اشکال وارد کردیم، با گریه آمد سه چهار بار به من قسم داد گفت این بخش را من نوشتم به مادرت زهرا سلام الله علیها قسم اشکالاتی اگر در این بخش من هست برای من بنویس تا در چاپ بعدی من اصلاح بکنم.

 این نشان می دهد که ایشان صفای روحی دارد. واقعا آدم پاکی هست حالا در مسیری قرار گرفته است و می خواهد برای زندگی رسول اکرم و ائمه علیهم السلام کتابی را از منابع تاریخی _روایی اهل سنت بنویسد.

این را من عرض کرده ام که توهین به اهل سنت را حرام می دانم. این عقیده من است. اهانت به مقدسات اهل سنت، جز این که ما شیعه را به کشتن بدهیم نتیجه دیگری ندارد، شما این جا را ملاک قرار نده، شما این جا یک حرفی می زنی، شیعیان ما در اروپا، آمریکا، هند، پاکستان، افغانستان، این مطالب به گوششان می رسد آن ها هم مطرح می کنند فردا شیعه را به کشتن می دهند، آیا این درست هست؟!

(وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)

فتنه [=شرک] از قتل بدتر است.

سوره بقره (2): آیه 191

اما از آن طرف ما با اهل سنت از توحید گرفته تا مسائل فروع دین اختلاف اساسی داریم. بله اصل خدا را قبول داریم، پیامبر را قبول داریم آنها نیز قبول دارند، قبله را قبول داریم آن ها نیز نماز می خوانند ما نیز نماز می خوانیم، در این شکی نیست اما آیا خدایی که ما عبادت می کنیم با خدایی که این بزرگواران عبادت می کنند یکی است؟

شما ببینید همین صحیح بخاری در نزد اهل سنت این کتاب بعد از قرآن است، خدایی که ثلثی از شب گذشته است و سوار الاغ خود می شود، این تعبیر در صحیح بخاری است، می آید روی زمین مثل این سبزی فروش ها که می گویند سبزی داریم، تره داریم، پیاز داریم، خدای عالم با بلندگو داد می زند کسی گناه دارد که من ببخشم؟! کسی حاجت دارد که من براورده بکنم؟! مشکلی دارد حل کنم آن وقت نزدیک طلوع فجر که می شود بالا می رود!

جدیدا یک فیلمی برای من در یکی از گروه ها گذاشته بودند که دیدم یکی از همین اهل سنت است، کره زمین را نشان می دهد، می گوید این کره زمین را نگاه بکنید هم به دور خودش می چرخد، هم به دور خورشید می چرخد، خدا که فقط خدای خاورمیانه نیست، خدای کل زمین است، مثلا این جا مکه است می خواهد که نزدیک طلوع فجر بالا برود، این زمین می چرخد، صد کیلومتر آن طرف تر تازه می خواهد طلوع فجر بشود هنوز نشده، آن جا می خواهد صد کیلومتر جلوتر برود آن جا طلوع فجر است، این کره زمین را می چرخاند، به سه چهار ساعت هر لحظه ای یک جا در کره زمین طلوع فجر است، خدا اگر بیاید کره زمین برای همیشه این جا زندانی می شود! دیگر نمی تواند بالا برود!

 ما در این قضایا به هیچ وجهی اشتراک نداریم، این ها یک سری مطالبی به آن ها رسیده است می گویند این حجت است، اگر فردای قیامت حجت شان مقبول خدا باشد، به بهشت می روند، ما شاید سی چهل تا روایت داریم، و حتی چند تا روایت صحیح داریم.

 این را ما نمی توانیم انکار بکنیم، یعنی یک کسی که حجت برای او تمام نشده است، و دارد با اعتقادات کامل به این مسائل نگاه می کند، یقین دارد این خدایی که واقعا رسول اکرم معرفی کرده است همین خدایی است که سوار الاغ می شود و می آید، و حجت برای او تمام نشده است.

 خدای عالم ارحم الراحمین است فردای قیامت این را به بهشت می برد. ما روایات زیادی داریم، همه را جمع کردیم، کسانی که برای شان حجت تمام نشده است

(وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا)

و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)

سوره اسراء (17): آیه 15

مادامی که حجت برای یک قومی تمام نشده است، خدا آن قوم را عذاب نمی کند.

برخی فکر می کنند خدا آن بالا نشسته است دارد نگاه می کند، این شرک و کفر است اما معتقد است که از اول بچگی وقتی دعا می کند به آسمان نگاه می کند و خیال می کند که خدا آن بالا است.

 این هم یک حجت است، اگر بنا باشد خدا به خاطر هر چیزی به جهنم ببرد یک عده زیادی از ما را هم باید به جهنم ببرد اما چون برای ما حجت تمام نشده است ما بر این یقین داریم. تعبیر خود حضرت امام در مکاسب شان این است، فرمایش آقای خویی هم همین است، اکثر اهل سنتی که یا به خاطر تقلید از علما، تقلید از بزرگان شان معتقد به عدم ولایت اهل بیت علیهم السلام هستند این ها فردای قیامت وارد بهشت می شوند، فرمایش این دو تا بزرگوار برای ما حجت است.

پرسش:

استاد این ها چرا مقید هستند بروند از کتاب های اهل سنت بررسی کنند؟

پاسخ:

این دیگر مریضی و بیماری است. عرض کردم حجت اگر تمام شده برایشان، فردای قیامت خدای عالم سخت خواهد گرفت اما اگر حجت تمام نشده است مستضعف می شود.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها