2024 May 12 - يکشنبه 23 ارديبهشت 1403
روایات امامت امام حسن عسکری علیه السلام
کد مطلب: ١٥٤٩٥ تاریخ انتشار: ٢٥ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٣٧ تعداد بازدید: 843
خارج فقه الحکومه » فقه
روایات امامت امام حسن عسکری علیه السلام

(جلسه شصتم- 11 11 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه شصتم- 11 11 1401)

موضوع:  روایات امامت امام حسن عسکری علیه السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه شصتم- 11 11 1401)

موضوع:  روایات امامت امام حسن عسکری علیه السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

آیا اگر حضرت علی اکبر شهید نمی شد امامت به ایشان نمی رسید؟

پاسخ:

نه اصلاً و ابداً، امامت این دوازده نفر ائمه از روز ازل مسلّم بوده است. قبل از این که حضرت آدم به دنیا بیاید جبرئیل، میکائیل، اسرافیل خلق بشوند خدای عالم این 14 نور را آفریده است. ان شاء الله می خوانیم 300 روایت از نبی مکرم، از حضرت زهرا، از حضرت امیر اسامی ائمه از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر مشخص شده است.

 

پرسش:

برخی افراد در مکان هایی که گاهی اهل سنت هم حضور دارند، علنا با نام بردن خلفا، آنان را لعنت می کنند....

پاسخ:

این کار صحیح نیست. روایت مرحوم شیخ صدوق در کتاب الإعتقادات، صفحه 107، مرحوم مجلسی در بحار، جلد 71 چاپ بیروت و جلد 74 چاپ ایران، صفحه 217 از امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند که:

«وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا و قال اللّه تعالى: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»

اعتقادات الإمامیه ( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کنگره شیخ مفید، مکان چاپ: ایران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏، ص107(39 باب الاعتقاد فی التقیّة)

«وَ فِی الْإِعْتِقَادَاتِ عَنْهُ (علیه السلام) أَنَّهُ قِیلَ لَهُ إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یَسُبُّهُمْ فَقَالَ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا قَالَ اللَّهُ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ الْآیَةَ قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ- لَا تَسُبُّوهُمْ فَإِنَّهُمْ یَسُبُّوا عَلَیْکُمْ فَقَالَ مَنْ سَبَّ وَلِیَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج71، ص217

«قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ.»

حضرت فرمود:

«مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ یَعْرِضُ بِنَا »

چه مرضی دارد خدا لعنتش کند

در بحار، جلد 74، چاپ ایران «وَ فِی الْإِعْتِقَادَاتِ عَنْهُ (علیه السلام) أَنَّهُ قِیلَ لَهُ إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یَسُبُّهُمْ فَقَالَ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا قَالَ اللَّهُ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ» این ها تعابیری است که از معصومین به ما رسیده نه این که حضرت صادق (سلام الله علیه) برای دلسوزی به آن ها (اهل سنت) چنین چیزی فرموده باشند.

 مرحوم شیخ طوسی در جلد 2، صفحه 321 دارد که:

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ- التَّیْمِیَّ وَ الْعَدَوِیَّ وَ فُعْلَانَ وَ مُعَاوِیَةَ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْدَ وَ أُمَّ الْحَکَمِ أُخْتَ مُعَاوِیَةَ.»

تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الکتب الإسلامیه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص321

یک روزی خدمت آقای محمدی گلپایگانی در دفتر آقا بودیم این را من گفتم تهذیب پیش من بود ایشان گرفت یک مقدار خواند گفت تا به حال نشنیدم سریع به رئیس دفترش داد گفت از این صفحه فتوکپی بگیر داشته باشم.

مرحوم شهید ثانی آمد تمام نسخه های مختلف کافی را مقابله کرد و یک نسخه تصحیح شده تحویل جامعه شیعه داد.

 یک روزی در خدمت آیت الله العظمی شبیری زنجانی بودیم ایشان گفتند: صحیح ترین نسخه کافی زیر آسمان همان نسخه ای است که مرحوم شهید ثانی تصحیح کرده است.

پرسش:

آیا بهتر نیست ما بین این دو تا روایت جمع کنیم که لعن امام بر دشمنان و نام بردن آنان، مربوط به خفاء و مجلس عبادت ایشان می شود و نهی امام از سبّ دشمنان مربوط به مجلس عمومی می شود؟ بویژه که روایت نهی از سبّ علنی دشمنان اهل بیت نیز مرسل و ضعیف است.

پاسخ:

بله این جمع صحیح است؛ حتی از رهبری سوال کردند ایشان می گوید لعن علنی حرام است شما در نمازتان هر کس را دوست دارید لعن کنید، در قنوت نمازتان هر کس را می خواهید لعن کنید در آخر سجده نمازتان هر کسی را می خواهید لعن کنید ولی این قضایا بیرون نیاید چون اختلاف انگیز و فتنه انگیز است.

  (وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)

فتنه از قتل بدتر است.

سوره بقره (2): آیه 191

(وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)؛ روی این جهت است ان شاء الله دعا کنید که حضرت ولی عصر زودتر تشریف بیاورند و این تقیه برداشته بشود

پرسش:

درباره اهمیت پاسخ به شبهات توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطالبی را بفرمایید.

پاسخ:

یکی از وظائف الهی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پاسخگویی به شبهات بود در نهج البلاغه آمده است:

«وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ ... إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ»

یکی از ویژگی های پیغمبر از بین بردن شبهات بوده

«وَ احْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص46

بعضی وقتها افرادی می خواهند شبهه مطرح کنند بلد نیستند جواب بدهند قطعاً طرح شبهه خلاف شرع و حرام است هیچ شکی نیست امام عسکری هم فرمود:

«فَذَلِکَ حَرَامٌ عَلَى شِیعَتِنَا»

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص528

من همیشه به دوستان مان که در مؤسسه هستند می گویم اگر شبهه ای مطرح می کنید، طوری مطرح کنید که در ذهن مخاطب چنین تداعی شود که این خیلی شبهه بی ارزشی است اصلاً ارزش طرح کردن ندارد، گویا سازندگان شبهه عقل ندارند چنین چیزی مطرح کرده اند. شبهه را اولاً پایین بیاورید و بی ارزش کنید بعد جواب های محکمی بدهید که طرف لذت ببرد بفهمد مذهب شیعه این قدر قوی است در برابر شبهات این طور قدرتمندانه جواب می دهد.

اگر کسی می تواند این طور طرح کند و جواب بدهد این از اوجب واجبات است، اهل بیت به چیزی در اسلام به اندازه پاسخگویی به شبهات اهتمام نداشتند. خیلی بی پرده بگویم وجوب نماز را در یک طرف بگذارید، وجوب پاسخگویی به شبهات در یک طرف وجوبش به توان 200 می شود یعنی این قدر اهمیت دارد.

من همه روایات را جمع کردم از حضرت رسول، از حضرت امیر، از حضرت زهرا  تا حضرت ولی عصر (سلام الله علیهم) که این ها در رابطه با پاسخگویی به شبهات در طول عمرشان با آن همه تقیه عنایت بسیار ویژه داشتند.

یعنی چیزی برای ائمه به اندازه پاسخگویی به شبهات، تربیت نیرو برای پاسخگویی به شبهات مهم نیست، حالا یک نفر نماز نمی خواند به خودش ضرر می زند ولی یک کسی که در جامعه شبهه مطرح می کند صدها و هزاران نفر را آلوده می کند این ها نه تنها از نماز دست می کشند از اعتقادات صحیح هم دست می کشند. ولذا اهمیت پاسخگویی به شبهات خیلی مهم است. حضرت امیر هم می فرماید: یکی از ویژگی های رسول اکرم «إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ» بوده است

 حضرت نمی فرماید: رداً للشبهات یا اجابة للشبهات بلکه می فرماید: «إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ»  ازاحة یعنی محو کردن. طوری جواب داده که آثاری از شبهه باقی نمانده. همان قضیه ای که امام عسکری شاگردشان را فرستادند با آن مرد ناصبی بحث کرد بطوریکه آن مرد ناصبی:

«لَا یَدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ، أَوْ فِی الْأَرْض‏»

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص353

یعنی طوری سرگردان مانده بود اصلاً نمی دانست در آسمان است یا در زمین است؟!

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ در رابطه با بحثی که داشتیم نسبت به امام عسکری (سلام الله علیه) نزدیک 17- 18 تا روایت داریم فقط در رابطه با قضیه رفع شبهات نسبت به امامتِ حضرت امام عسکری و این که بعضی ها تصور می کردند ابو جعفر محمد همان مشهور به سید محمد امام یازدهم است.

 از آن طرف روایاتی که غیر از آن روایات عمده ای داریم حدود 300 روایت عرض کردیم از آقا امام صادق گرفته تا دیگر ائمه علیهم السلام. در رابطه با امامت حضرت امام عسکری (سلام الله علیه) و ائمه دیگر امام کاظم (سلام الله علیه) حضرت می فرماید:

«لا یَکُونُ الَّا إمَامٌ ابْنَ امامِ وَ وَصِىَّ ابْنَ وَصِى‏»

همچنین از آقا امام رضا (سلام الله علیه) به همین شکل قصیده ای که دعبل مطرح می کند

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا ع قَصِیدَتِیَ الَّتِی أَوَّلُهَا

          مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ             وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ‏

          خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ             یَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَکَاتِ‏

         یمَیِّزُ فِینَا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ             وَ یُجْزِی عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ‏

 بَکَى الرِّضَا ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ لِی‏»

 تا آن جایی که حضرت گریه نموده و بعد فرمودند:

«یَا خُزَاعِیُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِکَ بِهَذَیْنِ الْبَیْتَیْنِ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى یَقُومُ قُلْتُ لَا یَا مَوْلَایَ إِلَّا أَنِّی سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْکُمْ وَ یُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا فَقَالَ یَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی (امام جواد) وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِی غَیْبَتِهِ...»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص266

روایت در عیون اخبار الرضا هست تمام رواتش صد در صد ثقه هستند هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.

باز روایت دیگر به همین مضمون در کتاب کفایة الأثر است که سند روایت صد در صد صحیح است هیچ مشکل سندی ندارد

«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا زِیَادُ بْنُ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَکِیعٌ عَنِ الرَّبِیعِ‏ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ یُظْهِرُ بِهِ دِینَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فِیهَا قَوْمٌ وَ یَثْبُتُ عَلَى الدِّینِ فِیهَا آخَرُونَ فَیُؤْذَوْنَ وَ یُقَالُ لَهُمْ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّکْذِیبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 232

احمد ابن زیاد رجلا دیّناً ؛ علی ابن ابراهیم، ابراهیم ابن هاشم، عبد السلام ابن هروی که خادم حضرت بود همه این ها ثقه هستند هیچ شکی در وثاقت این بزرگواران نیست. عبارت بعدی از صقر ابن ابی دُلَف است روایت مؤید است

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِی دُلَفَ قَالَ/ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ الْإِمَامُ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى (علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً یَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ‏ وَ یَکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ.»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 284

روایت از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است در اثبات الوصیة است سندش صحیح است. روایت بعدی در رابطه با حدیث معراج است که اسامی ائمه آمده من جمله امام عسکری (سلام الله علیه) سندش هم تقریباً می شود تصحیح کرد ولی خیلی چنگ به دل نمی زند. روایت بعدی از عیسی ابن احمد ابن منصور از امام هادی از تمام ائمه حدیث، حسن است اگر صحیح هم نباشد باز این جا اسم آقا امام عسکری (سلام الله علیه) آمده است.

«وَ أَخْبَرَنِی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ  اللَّهِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُوسَى عِیسَى بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى بْنِ الْمَنْصُورِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ قَالَ لِی عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آمِناً مُطَهَّراً لَا یَحْزُنُهُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ فَلْیَتَوَلَّکَ وَ لْیَتَوَلَّ بَنِیکَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ ثُمَّ الْمَهْدِیَّ وَ هُوَ خَاتَمُهُمْ- وَ لَیَکُونَنَّ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَکَ یَا عَلِیُّ یَشْنَأُهُمُ النَّاسُ وَ لَوْ أَحَبَّهُمْ کَانَ خَیْراً لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ یُؤْثِرُونَکَ وَ وُلْدَکَ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ عَلَى عَشَائِرِهِمْ وَ الْقَرَابَاتِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَفْضَلُ الصَّلَوَاتِ أُولَئِکَ یُحْشَرُونَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحَمْدِ یُتَجَاوَزُ عَنْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ یَرْفَعُ دَرَجَاتِهِمْ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص137

«ثُمَّ الْمَهْدِیَّ وَ هُوَ خَاتَمُهُمْ» این ها انبوهی از روایاتی است که از ائمه (علیهم السلام) بویژه از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است که:

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ یَسَارٍ الْقَنْبَرِیِّ قَالَ: أَوْصَى أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِأَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ أَشْهَدَنِی عَلَى ذَلِکَ وَ جَمَاعَةً مِنَ الْمَوَالِی.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص325، ح1

در کافی هست یحیی ابن یسار ما گفتیم محرز نیست ولی می شود درستش کرد. قضیه عبدالعظیم حسنی است که خدمت امام می آید ائمه را می شمارد تا آن جا که حضرت می فرماید:

«وَ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ ابْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ لِلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 287

روایت بعدی از عبدالله ابن محمد باز از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است فرمود:

«عَنْهُ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) ‏صَاحِبُکُمْ بَعْدِیَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیَّ قَالَ وَ لَمْ نَعْرِفْ أَبَا مُحَمَّدٍ قَبْلَ ذَلِکَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ فَصَلَّى عَلَیْهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص326، ح3

روایت بعدی در کافی است در این جا حضرت می فرماید:

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاهَوَیْهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَلَّابِ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ فِی کِتَابٍ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ عَنِ الْخَلَفِ بَعْدَ أَبِی جَعْفَرٍ وَ قَلِقْتَ لِذَلِکَ فَلَا تَغْتَمَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُضِلُّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ وَ صَاحِبُکَ بَعْدِی أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِی وَ عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ اللَّهُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ اللَّهُ- ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها قَدْ کَتَبْتُ بِمَا فِیهِ بَیَانٌ وَ قِنَاعٌ لِذِی عَقْلٍ یَقْظَانَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص328، ح12

بعد می فرماید امام بعد از من امام عسکری (سلام الله علیه) است.

 این ها انبوهی از روایاتی است که از ائمه می بینیم بویژه بخش عظیمی از روایات از حضرت امام هادی (سلام الله علیه) است. «الحسن ابنی القائمُ بعدی» این ها نشان می دهد ائمه (علیهم السلام) در برابر شبهاتی که هم نسبت به قضیه اسماعیل هم نسبت به قضیه سید محمد در جامعه مطرح بود ساکت نمی نشستند. به انحاء مختلف این شبهات را جواب می دادند تا اذهان شیعه را از این شبهات پاک کنند ولی جای تأسف است که ما می بینیم با این انبوه روایات و تصریح امام (علیه السلام) که سید محمد، امام نیست اسماعیل، امام نیست، با آن همه بی ادبی اسماعیل نسبت به پدر بزرگوارش باز هم می بینیم در عصر حاضر افراد جاهل این شبهات را مطرح می کنند واقعاً خیلی تأسف دارد.

یا این آقایان جاهل هستند این مطالب را ندیده اند و یا این مطالب را دیده اند ولی مریض هستند  یا عناد دارند.

آقای عابدینی روایتی را نقل می کند در آن روایت نام همه ائمه آمده است، می گوید روایت هم صحیح است. بعد از این که روایات را مطرح می کند صحت روایت را هم اعتراف می کند، می گوید اما این که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نام دوازده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند!!

 این دهان باید بشکند، و یقینا هم این ها رسوا می شوند در حالی که ایشان آبرو و حیثتی هم ندارد، یعنی دیگر الان ایشان حتی نه تنها پیش مخالفین بلکه نزد آن ها که اطرافش بودند نیز دیگر هیچ آبرو و حیثتی ندارد. دیگر رسوایی بالاتر از این؟! وقتی که می آید می گوید «همجنسبازان هم حقی دارند، ما باید حقوق این ها را رعایت بکنیم! حالا یک انسانی به جنس مخالف علاقه ندارد ما هم نباید این همه علیه او سر و صدا راه بیندازیم!» دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی ماند!

این آقا الفبای اجتهاد را بلد نیست.

 یکی از شرایط اجتهاد این است که انسان در رجال صاحب نظر باشد، در همین جزوه اش ما چندین مورد غلط فاحش رجالی می بینیم. کسی که رجال بلد نباشد نمی تواند روایت را بررسی بکند، چون قبل از این که شما متن روایت را به معصوم نسبت بدهید، باید سندش را درست بکنید، این سند صحیح نباشد شما حق ندارید متن را به معصوم نسبت بدهید.

شما ملاحظه بفرمایید عبارتی که ما داریم، حضرت امیر (سلام الله علیه) می فرماید

«قَامَ [فِیهِمْ‏] خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذَّابَةُ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ کُذِبَ عَلَیْهِ مِنْ بَعْدِهِ»

کتاب سلیم بن قیس، نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏، ج‏2، ص 621

در رجال کشی درباره مغیرة بن سعید از امام صادق (سلام الله علیه) چنین نقل شده است:

«دَسَّ فِی کُتُبِ أَصْحَابِ أَبِی أَحَادِیثَ لَمْ یُحَدِّثْ بِهَا أَبِی‏»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص224

امام صادق:

«إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ صِدِّیقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا وَ یُسْقِطُ صِدْقَنَا بِکَذِبِهِ عَلَیْنَا عِنْدَ النَّاسِ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَصْدَقَ الْبَرِیَّةِ لَهْجَةً وَ کَانَ مُسَیْلِمَةُ یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ الَّذِی یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ یَعْمَلُ فِی تَکْذِیبِ صِدْقِهِ بِمَا یَفْتَرِی عَلَیْهِ مِنَ الْکَذِبِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَدِ ابْتُلِیَ بِالْمُخْتَارِ ثُمَّ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) الْحَارِثَ الشَّامِیَّ وَ بُنَاناً فَقَالَ کَانَا یَکْذِبَانِ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) ثُمَّ ذَکَرَ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ وَ بَزِیعاً وَ السَّرِیَّ وَ أَبَا الْخَطَّابِ وَ بَشَّاراً الْأَشْعَرِیَّ وَ حَمْزَةَ الْبُرَیْرِیَّ وَ صَائِداً النَّهْدِیَّ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّا لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا أَوْ عَاجِزِ الرَّأْیِ کَفَانَا اللَّهُ مَئُونَةَ کُلِّ کَذَّابٍ وَ أَذَاقَهُمْ حَرَّ الْحَدِید»

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج‏9، ص90

هر یک از ما ائمه گرفتار کذاب ها شده بودیم در ادامه حضرت نقل می فرماید که عبد الله سباء به امیرالمؤمنین جسارت کرد و مختار چه کار کرد، حارث شامی چه کار کرد، مغیرة چه کار کرد، خطاب، معمر، بشار، حمزه بربری، صائد نهدی، یکی یکی همه این ها را حضرت مطرح می فرماید. اصلا ما کاری به سنی ها نداریم، که آن ها را دیگر نپرس ! در خود شیعه عده ای بودند که این ها کارشان جعل حدیث بوده است و خود حضرت می گوید

«إِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ کَذَبَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ»

این ها رسوا شدند و گرفتار شدند

«وَ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ کَذَبَ عَلَى أَبِی فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِیرٍ لَعَنَهُ اللَّهُ یَکْذِبُ عَلَیَّ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْه‏»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص483

امثال این قضایا نشان می دهد اگر کسی بخواهد یک روایت را به معصوم نسبت بدهد اول باید برود بررسی سندی بکند. چه در مسائل اعتقادی چه در احکام.

 حالا در اخلاق و ادعیه و غیره به بحث تسامح در ادله سنن استناد می کنند، حدیث من بلغ را می آورند، گرچه این ها هم برای ما امروز خیلی هزینه برداشته است، بوسیله تمسک به حدیث من بلغ یا تسامح در ادله سنن بعضا روایاتی را بزرگان آوردند بر این مبنا فتوا دادند که الان دست مایه وهابی ها شده است.

 یا حضرت امیر می فرماید:

«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایَةُ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الروایة

«عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایَة»

کنز الفوائد؛ نویسنده: کراجکى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله‏، ناشر:  دارالذخائر، ج2، ص31

چه قدر قضیه واضح و روشن است، یا در روایت دیگر که در کافی هم هست.

« إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَ إِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص52، بَابُ رِوَایَةِ الْکُتُبِ وَ الْحَدِیثِ وَ فَضْلِ الْکِتَابَةِ وَ التَّمَسُّکِ بِالْکُتُب‏، ح7

این ها را بیان کنید و روشن کنید اگر یک دروغگویی در سند هست مشخص کنید که این به او دروغ بسته است، گناهش به عهده این شخص هست.

«إن روات الکتاب کثیر و إن رعاته قلیل و کم من مستنصح للحدیث مستغش للکتاب فالعلماء یحزنهم ترک الرعایة و الجهلاء یحزنهم‏ حفظ الروایة فراع یرعى حیاته و راع یرعى هلکته فعند ذلک اختلف الراعیان و تغایر الفریقان.»

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة( خوئى)؛ نویسنده: هاشمى خویى، میرزا حبیب الله / حسن زاده آملىٍ، حسن و کمرهاى، محمد باقر (تاریخ وفات مؤلف: 1324 ق‏)، محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم‏، ناشر: مکتبة الإسلامیة، تهران‏: 1400 ق، ج16، ص174

ولذا ائمه (علیهم السلام) در دو جبهه نسبت به حدیث شناسی و اهمیت حدیث و رجال کار کردند، یک عده افراد وضّاع و کذّاب بودند این ها را مفتضح کردند. یک عده افراد را هم به ثقات ارجاع دادند، می فرمودند که احکام ما را از ثقات بگیرید، یعنی این فرهنگ شده است.

 راوی خدمت امام رضا می آید می گوید من نمی توانم هر وقت بیایم از شما مسئله بپرسم، یونس ابن عبد الرحمن در شهر ما هست، ایشان نماینده حضرت در بصره بود می گوید:

«أَ فَیُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.»

الطوسی، محمد بن الحسن (متوفای 460هـ)، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، ج2، ص784، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، قم، 1404 ه‍

می توانم احکام را از او بگیرم؟ یعنی این فرهنگ شده است که خودش می داند از هر کس معالم دین را نمی شود گرفت، حضرت فرمود بله. یا مثلا:

«الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَان‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص330

در روایت دیگر راوی می گوید چه کار بکنم؟ امام می فرماید: سراغ ابان ابن تغلب برو.

«وَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ أُمَیَّةَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی حَیَّةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی خِدْمَتِهِ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُفَارِقَهُ وَدَّعْتُهُ وَ قُلْتُ أُحِبُّ أَنْ تُزَوِّدَنِی فَقَالَ ائْتِ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ- فَإِنَّهُ قَدْ سَمِعَ مِنِّی حَدِیثاً کَثِیراً فَمَا رَوَاهُ لَکَ فَارْوِهِ عَنِّی.»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص147

هر روایتی ابان ابن تغلب از من نقل کرد تو هم برو از من نقل کن، اصلا نگو ابان گفته است، بگو امام صادق گفته است؛ یعنی به گفتار ابان ابن تغلب مطمئن باش که از پیش خود چیزی نقل نمی کند.

 در این زمینه روایات زیادی داریم. شاید 50-60 تا روایت که ائمه (علیهم السلام) فرمایشاتی این چنین دارند. یا مثلا راوی می گوید:

«قُلْتُ لِلرِّضَا (علیه السلام) شُقَّتِی بَعِیدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ مِنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّیِّ- الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّینِ وَ الدُّنْیَا قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْمُسَیَّبِ- فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ- فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَیْهِ»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص147، بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِی الْقَضَاءِ وَ الْفَتْوَى إِلَى رُوَاةِ الْحَدِیثِ مِنَ الشِّیعَةِ فِیمَا رَوَوْهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع مِنْ أَحْکَامِ الشَّرِیعَةِ لَا فِیمَا یَقُولُونَهُ بِرَأْیِهِم‏، ح 33442- 27

آیا زکریا بن آدم امی - که در همین شیخان هم دفن است قبرش را هم بالا آوردند- آیا این ثقة هست و می توانم معالم دینم را از او یاد بگیرم؟ فرمود: «الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّینِ وَ الدُّنْیَا»

 یا مثلا بعضی از روات را ائمه دستور می دادند برود در مسجد النبی یا در مسجد کوفه بنشیند برای مردم فتوا صادر بکند. یک راوی که توانایی صدور فتوا دارد این مشخص است که هم ثقة هست و هم حدیث شناس است. اگر یک روایتی تقیتّاً صادر شده باشد می شناسد، یک روایتی که سند هم صحیح باشد و مخالف مشهور باشد می شناسد، یک روایت پیامی دارد، پیامش را هم می شناسد، یک روایتی مخالف قرآن هست آن را هم می شناسد.

 حضرت می فرماید: من دوست دارم امثال تو بروند در مسجد بنشینند برای مردم فتوا صادر بکنند. ببینید ما از این قبیل روایات فراوان داریم. آن وقت یک آقایی... بیاید در رابطه با طهارت سگ یک مقاله چهل – پنجاه صفحه ای بنویسد!

 برای این که آن هایی که در زندگی شان سگ هست و با سگ محشور هستند، خوششان بیاید!! بگویند: این آقا روشن فکر است و فتوای باب میل ما می دهد، ما مقلد این آقا بشویم.

یک عده افراد هم هستند دنبال این هستند که یک کسی پیدا بشود و ادعای اجتهاد بکند و محرمات را حلال بکند، واجبات را یک مقداری سبک بشمارد.

 من در شرح حال مرحوم زر آبادی (رضوان الله تعالی علیه) می دیدم -مرحوم زرآبادی بزرگ، که ما نتوانستیم درک بکنیم، ولی من در خدمت آقازاده شان، اقا جلیل در سال 48 معالم خواندیم ما یک دفعه با حاج آقای خزعلی در قزوین به دیدن ایشان رفتیم. یک بار هم با حاج آقای خزعلی و حاج آقای هاشمی شاهرودی به دیدن دیگر آقا زاده ایشان آقا خلیل رفتیم.-

آقای زرآبادی الان هم در قزوین کنار امامزاده حسین قبرش زیارتگاه مردم است و خیلی هم حاجت می دهد، از اولیاء الله بوده است. امام (رضوان الله تعالی علیه) هم خیلی به ایشان معتقد بوده است.

 ایشان می گوید من یک روزی دیدم که یک حالتی برای من پیش آمده است این جا نشسته ام و در آن اتاق دیگر هر کسی که حرکت می کند می بینم، در کوچه هر کسی می رود می بینم، در خیابان این ها را می بینم، می گوید یک مدتی این طوری شد، بعد دیدم که یک فردی جلوی من ظاهر شد، گفت آقای زرآبادی اگر می خواهی از این مقام بالا تر بروی باید یک سری اعمال را کنار بگذاری. گفتم چه چیزی؟ گفت دیگر نماز نخوان!

ایشان می گوید: من فهمیدم آن حالتی که برای من پیش آمده است از القائات شیطانی است، گفت اگر نماز را کنار نگذاری این حالت را از تو می گیریم، گفتم بگیرید، دیگر از فردا یک فرد عادی شدم دیدم اصلا دیگر آن حالی که داشتم که خیابان را می دیدم، دیگر نمی دیدم، فهمیدم که این قضیه از ناحیه شیطان بوده است.

 در سیر و سلوک ها این طور خطرهای شدید هست، بعد ایشان می گوید من ملتزم شدم به واجبات و عمل به مستحبات به صورت مؤکد و بعد خدای عالم یک مقامی به من داد که آن حالت در برابر این که خدا به من داد هیچ بود.

 مرحوم آقای الهی تنکابنی که از شاگردانش هست، می گفت ما خدمت ایشان بودیم و درس می خواندیم یک روزی ما گفتیم که در رابطه با حضرت داوود

(وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)

و به راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم [و گفتیم] ای کوهها با او [در تسبیح خدا] همصدا شوید و ای پرندگان [هماهنگی کنید] و آهن را برای او نرم گردانیدیم.

سوره سبأ (34): آیه 10

 (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ) یعنی مثلا ایشان آهنگر بوده است مثلا آهن را می گذاشته است در کوره و نرم می شده و این را به صورت شمشیر درست می کرد، سپر درست می کرد.

(وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)  یعنی یک اشاره ای به تکوین است.

 گفت در همین حین خادم آقای زرآبادی در یک مجمع از این سینی های بزرگ مسی، داشت چایی می آورد به ایشان گفت چایی و وسایل را زمین بگذار، گذاشت زمین، این مجمع مسی را گرفت همین طوری تکه کرد و دور انداخت. گفت من که خاک پای حضرت داوود نیستم این مجمع مسی را می توانم براحتی تکه تکه کنم. (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)، آن وقت حضرت داوود  (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ) یعنی خدا آهنگری را به او یاد داده بوده؟!

 در شرح حال ایشان هم کتاب نوشته اند، ایشان واقعا از اولیاء الله و اوتاد بوده است و مطالب زیادی از ایشان نقل می کنند، البته آقازاده شان آقا خلیل هم در معنویت چیزهایی داشت.

  ما در آن جلسه ای که با آقای شاهرودی و آقای خزعلی منزلشان رفتیم تلاش کردیم که ایشان یک چیزی اظهار بکند، خیلی کتوم بود، بالاخره یک سری مطالب از پدر بزرگوارشان نقل کردند و ما هم خداحافظی کردیم و آمدیم.

«والسلام علیکم ورحمة الله برکاته»له من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

آیا اگر حضرت علی اکبر شهید نمی شد امامت به ایشان نمی رسید؟

پاسخ:

نه اصلاً و ابداً، این دوازده نفر ائمه از روز ازل قبل از این که حضرت آدم به دنیا بیاید جبرئیل، میکائیل، اسرافیل خلق بشوند خدای عالم این 14 نور را آفریده است. ان شاء الله می خوانیم 300 تا روایت از نبی مکرم، از حضرت زهرا، از حضرت امیر اسامی ائمه از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر مشخص شده است.

 

پرسش:

برخی افراد در مکان هایی که گاهی اهل سنت هم حضور دارند، علنا با نام بردن خلفا، آنان را لعنت می کنند....

پاسخ:

این کار صحیح نیست. روایت مرحوم شیخ صدوق در کتاب الإعتقادات، صفحه 107، مرحوم مجلسی در بحار، جلد 71 یا 74. جلد 71 چاپ بیروت، 74 چاپ ایران، صفحه 217 از امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند که:

«وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا و قال اللّه تعالى: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»

اعتقادات الإمامیه ( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کنگره شیخ مفید، مکان چاپ: ایران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏، ص107(39 باب الاعتقاد فی التقیّة)

«وَ فِی الْإِعْتِقَادَاتِ عَنْهُ (علیه السلام) أَنَّهُ قِیلَ لَهُ إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یَسُبُّهُمْ فَقَالَ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا قَالَ اللَّهُ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ الْآیَةَ قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ- لَا تَسُبُّوهُمْ فَإِنَّهُمْ یَسُبُّوا عَلَیْکُمْ فَقَالَ مَنْ سَبَّ وَلِیَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج71، ص217

«قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ.»

حضرت فرمود:

«مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ یَعْرِضُ بِنَا »

چه مرضی دارد خدا لعنتش کند

در بحار، جلد 74، چاپ ایران «وَ فِی الْإِعْتِقَادَاتِ عَنْهُ (علیه السلام) أَنَّهُ قِیلَ لَهُ إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یَسُبُّهُمْ فَقَالَ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا قَالَ اللَّهُ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ» این ها تعابیری است که از معصومین به ما رسیده نه این که حضرت صادق (سلام الله علیه) برای دلسوزی به آن ها (اهل سنت) است.

 مرحوم شیخ طوسی در جلد 2، صفحه 321 دارد که:

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ- التَّیْمِیَّ وَ الْعَدَوِیَّ وَ فُعْلَانَ وَ مُعَاوِیَةَ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْدَ وَ أُمَّ الْحَکَمِ أُخْتَ مُعَاوِیَةَ.»

تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الکتب الإسلامیه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص321

یک روزی خدمت آقای محمدی گلپایگانی در دفتر آقا بودیم این را من گفتم تهذیب پیش من بود ایشان گرفت یک مقدار خواند گفت تا به حال نشنیدم سریع به رئیس دفترش داد گفت از این صفحه فتوکپی بگیر داشته باشم.

 البته ظاهرا این روایت ضعیف است چرا ضعیف است؟ این همان روایت کافی است

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مُعَاوِیَةُ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةُ وَ فُلَانَةُ وَ هِنْدٌ وَ أُمُّ الْحَکَمِ أُخْتُ مُعَاوِیَةَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج3، ص342، ح10

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ» خیبری ضعیف است روایت غیر معتبر می شود عین همان عبارت است.

در این جا خیبری حذف شده «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ» یعنی کاملاً مشخص است ابن بزیع می خواهد از حسین و ثویر نقل کند نمی تواند مستقیم نقل کند نیاز به واسطه است، این طور سقط ها در کتاب تهذیب زیاد داریم.

پرسش:

این اشکالات در ضمن تألیف خود شیخ بوده است؟

پاسخ:

نه در استنساخ ها این طوری شده، کافی هم این هم مشکل را داشت، مرحوم شهید ثانی آمد تمام نسخه های مختلف کافی را گرفت و مقابله کرد و یک نسخه تصحیح شده تحویل جامعه شیعه داد.

 یک روزی در خدمت آیت الله العظمی شبیری زنجانی بودیم ایشان گفتند: صحیح ترین نسخه کافی زیر آسمان همان نسخه ای است که مرحوم شهید ثانی تصحیح کرده است.

پرسش:

آیا بهتر نیست ما بین این دو تا روایت جمع کنیم که لعن امام بر دشمنان و نام بردن آنان، مربوط به خفاء و مجلس عبادت ایشان می شود و نهی امام از سبّ دشمنان مربوط به مجلس عمومی می شود؟ بویژه که روایت نهی از سبّ علنی دشمنان اهل بیت نیز مرسل و ضعیف است.

پاسخ:

بله این جمع صحیح است؛ حتی از رهبری سوال کردند ایشان می گوید لعن علنی حرام است شما در نمازتان هر کس را دوست دارید لعن کنید، در قنوت نمازتان هر کس را می خواهید لعن کنید در آخر سجده نمازتان هر کسی را می خواهید لعن کنید ولی این قضایا بیرون نیاید چون اختلاف انگیز و فتنه انگیز است.

  (وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ)

و هر کجا بر ایشان دست‏یافتید آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون راندند آنان را بیرون برانید [چرا که] فتنه [=شرک] از قتل بدتر است [با این همه] در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است.

سوره بقره (2): آیه 191

(وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)؛ روی این جهت است ان شاء الله دعا کنید که حضرت ولی عصر زودتر بیاید این تقیه برداشته بشود

پرسش:

درباره اهمیت پاسخ به شبهات توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطالبی را بفرمایید.

پاسخ:

یکی از وظائف الهی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پاسخگویی به شبهات بود در نهج البلاغه آمده است:

«وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ ... إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ»

یکی از ویژگی های پیغمبر از بین بردن شبهات بوده

«وَ احْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص46

بعضی وقتها افرادی می خواهند شبهه مطرح کنند بلد نیستند جواب بدهند قطعاً طرح شبهه خلاف شرع و حرام است هیچ شکی نیست امام عسکری هم فرمود:

«فَذَلِکَ حَرَامٌ عَلَى شِیعَتِنَا»

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص528

من همیشه به دوستان مان که در مؤسسه هستند می گویم اگر شبهه ای مطرح می کنید، طوری مطرح کنید که در ذهن مخاطب چنین تداعی شود که این خیلی شبهه بی ارزشی است اصلاً ارزش طرح کردن ندارد، گویا سازندگان شبهه عقل ندارند چنین چیزی دارند شبهه را اولاً پایین بیاورید و بی ارزش کنید بعد جواب های محکمی بدهید که طرف لذت ببرد بفهمد مذهب شیعه این قدر قوی است در برابر شبهات این طور قدرتمندانه جواب می دهد.

اگر کسی می تواند این طور طرح کند و جواب بدهد این از اوجب واجبات است، اهل بیت به چیزی در اسلام به اندازه پاسخگویی به شبهات اهتمام نداشتند. خیلی بی پرده بگویم وجوب نماز را در یک طرف بگذارید، وجوب پاسخگویی به شبهات در یک طرف وجوبش به توان 200 می شود یعنی این قدر اهمیت دارد.

من همه روایات را جمع کردم از حضرت رسول، از حضرت امیر، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا حضرت ولی عصر که این ها در رابطه با پاسخگویی به شبهات در طول عمرشان با آن همه تقیه عنایت بسیار ویژه داشتند.

یعنی چیزی برای ائمه به اندازه پاسخگویی به شبهات، تربیت نیرو برای پاسخگویی به شبهات مهم نیست، حالا یک نفر نماز نمی خواند به خودش ضرر می زند ولی یک کسی که در جامعه شبهه مطرح می کند صدها و هزاران نفر را آلوده می کند این ها نه تنها از نماز دست می کشند از اعتقادات صحیح هم دست می کشند. ولذا اهمیت پاسخگویی به شبهات خیلی مهم است. حضرت امیر هم می فرماید: یکی از ویژگی های رسول اکرم «إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ» بوده است

 حضرت نمی فرماید: رداً لشبهات یا اجابة لشبهات بلکه می فرماید: «إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ»  ازاحة یعنی شبهات را محو کرده است طوری جواب داده که آثاری از شبهه باقی نمانده. همان تعبیری که امام عسکری شاگردش را فرستاد رفت با آن مرد ناصبی بحث کرد می گفت:

«لَا یَدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ، أَوْ فِی الْأَرْض‏»

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص353

یعنی طرف این طوری سرگردان مانده بودند اصلاً نمی دانست در آسمان است یا در زمین است؟! یک مقداری ما باید در این قضیه دقت کنیم.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ در رابطه با بحثی که داشتیم نسبت به امام عسکری (سلام الله علیه) نزدیک 17- 18 تا روایت داریم فقط در رابطه با قضیه رفع شبهات نسبت به امامتِ حضرت امام عسکری و این که بعضی ها تصور می کردند ابو جعفر محمد همان مشهور به سید محمد امام یازدهم است.

 از آن طرف روایاتی که غیر از آن روایات عمده ای داریم حدود 300 روایت عرض کردیم در کل ائمه (علیهم السلام) است. از آقا امام صادق گرفته در رابطه با امامت حضرت امام عسکری (سلام الله علیه) و ائمه دیگر از امام کاظم (سلام الله علیه) حضرت می فرماید:

«لا یَکُونُ الَّا إمَامٌ ابْنَ امامِ وَ وَصِىَّ ابْنَ وَصِى‏»

همچنین از آقا امام رضا (سلام الله علیه) به همین شکل قصیده ای که دعبل مطرح می کند

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا ع قَصِیدَتِیَ الَّتِی أَوَّلُهَا

          مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ             وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ‏

          خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ             یَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَکَاتِ‏

         یمَیِّزُ فِینَا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ             وَ یُجْزِی عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ‏

 بَکَى الرِّضَا ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ لِی‏»

 تا آن جایی که حضرت گریه می کند بعد می گوید:

«یَا خُزَاعِیُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِکَ بِهَذَیْنِ الْبَیْتَیْنِ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى یَقُومُ قُلْتُ لَا یَا مَوْلَایَ إِلَّا أَنِّی سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْکُمْ وَ یُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا فَقَالَ یَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی (امام جواد) وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِی غَیْبَتِهِ...»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص266

روایت در عیون اخبار الرضا هست تمام رواتش صد در صد ثقه هستند هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.

باز روایت دیگر به همین مضمون در کتاب کفایة الأثر است که سند روایت صد در صد صحیح است هیچ مشکل سندی ندارد

«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا زِیَادُ بْنُ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَکِیعٌ عَنِ الرَّبِیعِ‏ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ یُظْهِرُ بِهِ دِینَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فِیهَا قَوْمٌ وَ یَثْبُتُ عَلَى الدِّینِ فِیهَا آخَرُونَ فَیُؤْذَوْنَ وَ یُقَالُ لَهُمْ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّکْذِیبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 232

احمد ابن زیاد رجلا دیّناً ؛ علی ابن ابراهیم، ابراهیم ابن هاشم، عبد السلام ابن هروی که خادم حضرت بود همه این ها ثقه هستند هیچ شکی در وثاقت این بزرگواران نیست. عبارت بعدی از صَغر ابن ابی دُلَف است روایت مؤید است

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِی دُلَفَ قَالَ/ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ الْإِمَامُ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى (علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً یَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ‏ وَ یَکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ.»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 284

روایت از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است در اثبات الوصیة است سندش صحیح است. روایت بعدی در رابطه با حدیث معراج است که اسامی ائمه آمده من جمله امام عسکری (سلام الله علیه) سندش هم تقریباً می شود تصحیح کرد ولی خیلی چنگ به دل نمی زند. روایت بعدی از عیسی ابن احمد ابن منصور از امام هادی از تمام ائمه حدیث، حسن است اگر صحیح هم نباشد باز این جا اسم آقا امام عسکری (سلام الله علیه) آمده است.

«وَ أَخْبَرَنِی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ  اللَّهِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُوسَى عِیسَى بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى بْنِ الْمَنْصُورِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ قَالَ لِی عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آمِناً مُطَهَّراً لَا یَحْزُنُهُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ فَلْیَتَوَلَّکَ وَ لْیَتَوَلَّ بَنِیکَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ ثُمَّ الْمَهْدِیَّ وَ هُوَ خَاتَمُهُمْ- وَ لَیَکُونَنَّ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَکَ یَا عَلِیُّ یَشْنَأُهُمُ النَّاسُ وَ لَوْ أَحَبَّهُمْ کَانَ خَیْراً لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ یُؤْثِرُونَکَ وَ وُلْدَکَ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ عَلَى عَشَائِرِهِمْ وَ الْقَرَابَاتِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَفْضَلُ الصَّلَوَاتِ أُولَئِکَ یُحْشَرُونَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحَمْدِ یُتَجَاوَزُ عَنْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ یَرْفَعُ دَرَجَاتِهِمْ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص137

«ثُمَّ الْمَهْدِیَّ وَ هُوَ خَاتَمُهُمْ» این ها انبوهی از روایاتی است که از ائمه (علیهم السلام) بویژه از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است که:

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ یَسَارٍ الْقَنْبَرِیِّ قَالَ: أَوْصَى أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِأَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ أَشْهَدَنِی عَلَى ذَلِکَ وَ جَمَاعَةً مِنَ الْمَوَالِی.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص325، ح1

در کافی هست یحیی ابن یسار ما گفتیم محرز نیست ولی می شود درستش کرد. قضیه عبدالعظیم حسنی است که خدمت امام می آید ائمه را می شمارد تا آن جا که حضرت می فرماید:

«وَ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ ابْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ لِلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 287

روایت بعدی از عبدالله ابن محمد باز از آقا امام هادی (سلام الله علیه) است فرمود:

«عَنْهُ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) ‏صَاحِبُکُمْ بَعْدِیَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیَّ قَالَ وَ لَمْ نَعْرِفْ أَبَا مُحَمَّدٍ قَبْلَ ذَلِکَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ فَصَلَّى عَلَیْهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص326، ح3

روایت بعدی در کافی است در این جا حضرت می فرماید:

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاهَوَیْهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَلَّابِ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ فِی کِتَابٍ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ عَنِ الْخَلَفِ بَعْدَ أَبِی جَعْفَرٍ وَ قَلِقْتَ لِذَلِکَ فَلَا تَغْتَمَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُضِلُّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ وَ صَاحِبُکَ بَعْدِی أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِی وَ عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ اللَّهُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ اللَّهُ- ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها قَدْ کَتَبْتُ بِمَا فِیهِ بَیَانٌ وَ قِنَاعٌ لِذِی عَقْلٍ یَقْظَانَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص328، ح12

بعد می فرماید امام بعد از من امام عسکری (سلام الله علیه) است.

 این ها انبوهی از روایاتی است که از ائمه می بینیم بویژه بخش عظیمی از روایات از حضرت امام هادی (سلام الله علیه) است. «الحسن ابنی القائمُ بعدی» این ها نشان می دهد شبهاتی که در جامعه مطرح بود هم نسبت به قضیه اسماعیل هم نسبت به قضیه سید محمد ائمه (علیهم السلام) در برابر این شبهات ساکت نمی نشستند.

به انحاء مختلف این شبهات را جواب می دادند تا اذهان شیعه را از این شبهات پاک کنند ولی جای تأسف است که ما می بینیم با این انبوه روایات و تصریح امام (علیه السلام) که سید محمد، امام نیست اسماعیل، امام نیست، با آن همه بی ادبی اسماعیل نسبت به پدر بزرگوارشان باز هم می بینیم در عصر حاضر افراد جاهل این شبهات را مطرح می کنند واقعاً خیلی تأسف دارد.

یا این آقایان جاهل هستند این مطالب را ندیده اند و یا این مطالب را دیده اند ولی مریض است یا عناد دارد.

آقای عابدینی روایتی را نقل می کند در آن روایت نام همه ائمه آمده است، می گوید روایت هم صحیح است. بعد از این که روایات را مطرح می کند صحت روایت را هم اعتراف می کند، می گوید اما این که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نام دوزاده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند!!

 این دهان باید بشکند، و یقینا هم این ها رسوا می شوند در حالی که ایشان آبرو و حیثتی هم ندارد، یعنی دیگر الان ایشان حتی نه تنها پیش مخالفین بلکه آن ها که اطرافش بودند نیز دیگر هیچ آبرو و حیثتی ندارد.

 دیگر این رسوایی بالاتر از این؟! وقتی که می آید می گوید همجنسبازان هم حقی دارند، ما باید حقوق این ها را رعایت بکنیم، حالا یک انسانی به جنس مخالف علاقه ندارد ما هم نباید این همه علیه او سر و صدا راه بیندازیم.

این آقا الفبای اجتهاد را بلد نیست.

 یکی از شرایط اجتهاد این است که انسان در رجال صاحب نظر باشد، در همین جزوه اش ما چندین مورد غلط فاحش رجالی می بینیم.

 کسی که رجال بلد نباشد نمی تواند بیاید روایت را بررسی بکند، چون قبل از این که شما متن روایت را به معصوم نسبت بدهید، باید سندش را درست بکنید، این سند صحیح نباشد شما حق ندارید متن را به معصوم نسبت بدهید.

شما ملاحظه بفرمایید عبارتی که ما داریم، حضرت امیر (سلام الله علیه) می فرماید

«قَامَ [فِیهِمْ‏] خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذَّابَةُ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ کُذِبَ عَلَیْهِ مِنْ بَعْدِهِ»

کتاب سلیم بن قیس، نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏، ج‏2، ص 621

در رجال کشی درباره مغیرة بن سعید از امام صادق (سلام الله علیه) چنین نقل شده است:

«دَسَّ فِی کُتُبِ أَصْحَابِ أَبِی أَحَادِیثَ لَمْ یُحَدِّثْ بِهَا أَبِی‏»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص224

امام صادق:

«إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ صِدِّیقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا وَ یُسْقِطُ صِدْقَنَا بِکَذِبِهِ عَلَیْنَا عِنْدَ النَّاسِ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَصْدَقَ الْبَرِیَّةِ لَهْجَةً وَ کَانَ مُسَیْلِمَةُ یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ الَّذِی یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ یَعْمَلُ فِی تَکْذِیبِ صِدْقِهِ بِمَا یَفْتَرِی عَلَیْهِ مِنَ الْکَذِبِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَدِ ابْتُلِیَ بِالْمُخْتَارِ ثُمَّ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) الْحَارِثَ الشَّامِیَّ وَ بُنَاناً فَقَالَ کَانَا یَکْذِبَانِ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) ثُمَّ ذَکَرَ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ وَ بَزِیعاً وَ السَّرِیَّ وَ أَبَا الْخَطَّابِ وَ بَشَّاراً الْأَشْعَرِیَّ وَ حَمْزَةَ الْبُرَیْرِیَّ وَ صَائِداً النَّهْدِیَّ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّا لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا أَوْ عَاجِزِ الرَّأْیِ کَفَانَا اللَّهُ مَئُونَةَ کُلِّ کَذَّابٍ وَ أَذَاقَهُمْ حَرَّ الْحَدِید»

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج‏9، ص90

هر یک از ما ائمه گرفتار کذاب ها شده بودیم در ادامه حضرت نقل می فرماید که عبد الله سباء به امیرالمؤمنین جسارت کرد و مختار چه کار کرد، حارث شامی چه کار کرد، مغیرة چه کار کرد، خطاب، معمر، بشار، حمزه بربری، صاعد نهری، یکی یکی همه این ها را حضرت مطرح می کند. اصلا ما کاری به سنی ها نداریم، که آن ها را دیگر نپرس ! در خود شیعه عده ای بودند که این ها کارشان جعل حدیث بوده است و خود حضرت می گوید

«إِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ کَذَبَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ»

این ها رسوا شدند و گرفتار شدند

«وَ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ کَذَبَ عَلَى أَبِی فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِیرٍ لَعَنَهُ اللَّهُ یَکْذِبُ عَلَیَّ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْه‏»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص483

امثال این قضایا نشان می دهد اگر کسی بخواهد یک روایت را به معصوم نسبت بدهد اول باید برود بررسی سندی بکند. چه در مسائل اعتقادی چه در احکام.

 حالا در اخلاق و ادعیه و غیره به بحث تسامح در ادله سنن استناد می کنند، حدیث من بلغ را می آورند، گرچه این ها هم برای ما امروز خیلی هزینه برداشته است، ولی برای تمسک به حدیث من بلغ یا تسامح در ادله سنن بعضا روایاتی را بزرگان آوردند بر این مبنا فتوا دادند که الان دست مایه وهابی ها شده است.

 یا حضرت امیر می فرماید:

«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایَةُ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الروایة

«عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایَة»

کنز الفوائد؛ نویسنده: کراجکى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله‏، ناشر:  دارالذخائر، ج2، ص31

چه قدر قضیه واضح و روشن است، یا در روایت دیگر که در کافی هم هست.

« إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَ إِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص52، بَابُ رِوَایَةِ الْکُتُبِ وَ الْحَدِیثِ وَ فَضْلِ الْکِتَابَةِ وَ التَّمَسُّکِ بِالْکُتُب‏، ح7

این ها را بیان کنید و روشن کنید اگر یک دروغگویی در سند هست مشخص کنید که این به او دروغ بسته است، گناهش به عهده این شخص هست.

«إن روات الکتاب کثیر و إن رعاته قلیل و کم من مستنصح للحدیث مستغش للکتاب فالعلماء یحزنهم ترک الرعایة و الجهلاء یحزنهم‏ حفظ الروایة فراع یرعى حیاته و راع یرعى هلکته فعند ذلک اختلف الراعیان و تغایر الفریقان.»

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة( خوئى)؛ نویسنده: هاشمى خویى، میرزا حبیب الله / حسن زاده آملىٍ، حسن و کمرهاى، محمد باقر (تاریخ وفات مؤلف: 1324 ق‏)، محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم‏، ناشر: مکتبة الإسلامیة، تهران‏: 1400 ق، ج16، ص174

ولذا ائمه (علیهم السلام) در دو جبهه نسبت به حدیث شناسی و اهمیت حدیث و رجال کار کردند، یک عده افراد وضّاع و کذّاب بودند این ها را مفتضح کردند. یک عده افراد را هم به ثقات ارجاع دادند، می فرمودند که احکام ما را از ثقات بگیرید، یعنی این فرهنگ شده است.

 راوی خدمت امام رضا می آید می گوید من نمی توانم هر وقت بیایم از شما مسئله بپرسم، یونس ابن عبد الرحمن در شهر ما هست، ایشان نماینده حضرت در بصره بود می گوید:

«أَ فَیُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص147

می توانم احکام را از او بگیرم؟ یعنی شده است فرهنگ، یعنی شده است که خودش می داند از هر کس معالم دین را نمی شود گرفت، حضرت فرمود بله. یا مثلا:

«الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَان‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص330

یا راوی می گوید چه کار بکنم؟ می گوید سراغ ابان ابن تغلب برو.

«وَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ أُمَیَّةَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی حَیَّةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی خِدْمَتِهِ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُفَارِقَهُ وَدَّعْتُهُ وَ قُلْتُ أُحِبُّ أَنْ تُزَوِّدَنِی فَقَالَ ائْتِ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ- فَإِنَّهُ قَدْ سَمِعَ مِنِّی حَدِیثاً کَثِیراً فَمَا رَوَاهُ لَکَ فَارْوِهِ عَنِّی.»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص147

هر روایتی ابان ابن تغلب از من نقل کرد تو هم برو از من نقل کن، اصلا نگو ابان گفته است، بگو امام صادق گفته است؛ یعنی به گفتار ابان ابن تغلب مطمئن باش که از پیش خود چیزی نقل نمی کند.

 در این زمینه روایات زیاد داریم، شاید 50-60 تا روایت که ائمه (علیهم السلام) فرمایشاتی این چنین دارند. یا مثلا راوی می گوید:

«قُلْتُ لِلرِّضَا (علیه السلام) شُقَّتِی بَعِیدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ مِنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّیِّ- الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّینِ وَ الدُّنْیَا قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْمُسَیَّبِ- فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ- فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَیْهِ»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص147، بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِی الْقَضَاءِ وَ الْفَتْوَى إِلَى رُوَاةِ الْحَدِیثِ مِنَ الشِّیعَةِ فِیمَا رَوَوْهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع مِنْ أَحْکَامِ الشَّرِیعَةِ لَا فِیمَا یَقُولُونَهُ بِرَأْیِهِم‏، ح 33442- 27

آیا زکریا بن آدم امی - که در همین شیخان هم دفن است قبرش را هم بالا آوردند- آیا این ثقة هست و می توانم معالم دینم را از او یاد بگیرم؟ فرمود: «الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّینِ وَ الدُّنْیَا»

 یا مثلا بعضی از روات را ائمه دستور می دادند برود در مسجد النبی یا در مسجد کوفه بنشیند برای مردم فتوا صادر بکند. یک راوی که توانایی صدور فتوا دارد این مشخص است که هم ثقة هست و هم حدیث شناس است. اگر یک روایتی تقیتّاً ساخته شده باشد می شناسد، یک روایتی که سند هم صحیح باشد و مخالف مشهور باشد می شناسد، یک روایت پیامی دارد، پیامش را هم می شناسد، یک روایتی مخالف قرآن هست آن را هم می شناسد.

 می گوید من دوست دارم امثال تو بروند در مسجد بنشینند برای مردم فتوا صادر بکنند. ببینید ما از این قبیل روایات فراوان داریم. آن وقت یک آقایی... بیاید در رابطه با طهارت سگ یک مقاله چهل – پنجاه صفحه ای بنویسد.

 برای این که آن هایی که در زندگی شان سگ هست و با سگ محشور هستند، خوششان بیاید!! بگویند: این آقا روشن فکر است و فتوای باب میل ما می دهد، ما مقلد این آقا بشویم.

یک عده افراد هم هستند دنبال این هستند که یک کسی پیدا بشود و ادعای اجتهاد بکند و محرمات را حلال بکند، واجبات را یک مقداری سبک بشمارد.

 من در شرح حال مرحوم زر آبادی (رضوان الله تعالی علیه) مرحوم زرآبادی بزرگ، که ما نتوانستیم درک بکنیم، ولی من در خدمت آقازاده شان، اقا جلیل در سال 48 معالم خواندیم، ما یک دفعه با حاج آقای خزعلی در قزوین به دیدن ایشان رفتیم. یک بار هم با حاج آقای خزعلی و حاج آقای هاشمی شاهرودی به دیدن اقا خلیل آقا زاده ایشان رفتیم.

آقای زرآبادی الان هم در قزوین کنار امامزاده حسین قبرش زیارتگاه مردم است و خیلی هم حاجت می دهد، از اولیاء الله بوده است. امام (رضوان الله تعالی علیه) هم خیلی به ایشان معتقد بوده است.

 ایشان می گوید من یک روزی دیدم که یک حالتی برای من پیش آمده است این جا نشسته ام و در آن اتاق دیگر هر کسی که حرکت می کند می بینم، در کوچه هر کسی می رود می بینم، در خیابان این ها را می بینم، می گوید یک مدتی این طوری شد، بعد دیدم که یک فردی جلوی من ظاهر شد، گفت آقای زرآبادی اگر می خواهی از این مقام بالا تر بروی باید یک سری اعمال را کنار بگذاری. گفتم چه چیزی؟ گفت دیگر نماز را نخوان!

 می گفت من فهمیدم آن حالتی که برای من آورده است از القائات شیطانی است، گفت اگر نماز را کنار نگذاری این حالت را از تو می گیریم، گفتم بگیرید، گفت دیگر از فردا یک فرد عادی شدم دیدم اصلا دیگر آن حالی که داشتم که خیابان را می دیدم، دیگر نمی دیدم، فهمیدم که این قضیه از ناحیه شیطان بوده است.

 در سیر و سلوک ها این طور خطر های شدید هست، بعد ایشان می گوید من ملتزم شدم به واجبات و عمل به مستحبات به صورت مؤکد و بعد خدای عالم یک مقامی به من داد که آن حالت در برابر این که خدا به من دارد هیچ بود.

 مرحوم آقای الهی تنکابنی که از شاگردانش هست، می گفت که ما خدمت ایشان بودیم و درس می خواندیم یک روزی ما گفتیم که در رابطه با حضرت داوود

(وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)

و به راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم [و گفتیم] ای کوهها با او [در تسبیح خدا] همصدا شوید و ای پرندگان [هماهنگی کنید] و آهن را برای او نرم گردانیدیم.

سوره سبأ (34): آیه 10

 (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ) یعنی مثلا ایشان آهنگر بوده است مثلا آهن را می گذاشته است در کوره و نرم می شد و این را به صورت شمشیر درست می کرد، سپر درست می کرد. (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)  یعنی یک اشاره ای به تکوین است.

 گفت در همین حین خادم آقای زرآبادی در یک مجمع از این سینی های بزرگ مسی، داشت چایی می آورد به ایشان گفت چایی و وسایل را زمین بگذار، گذاشت زمین، این مجمع مسی را گرفت همین طوری تکه کرد و دور انداخت. گفت من که خاک پای حضرت داوود نیستم این مجمع مسی را می توانم (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)، آن وقت حضرت داوود  (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ) یعنی خدا آهنگری را به او یاد داده بوده!

 در شرح حال ایشان هم کتاب نوشته اند، ایشان واقعا از اولیاء الله و اوتاد بوده است و مطالب زیادی از ایشان نقل می کنند، البته آقازاده شان آقا خلیل هم در معنویت چیزهایی داشت.

  ما در آن جلسه ای که با آقای شاهرودی و آقای خزعلی منزلشان رفتیم تلاش کردیم که ایشان یک چیزی اظهار بکند، خیلی کتوم بود، بالاخره یک سری مطالب از پدر بزرگوارشان گفت و ما هم خداحافظی کردیم و آمدیم.

«والسلام علیکم ورحمة الله برکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها