2024 May 2 - پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403
پاسخ به شبهه بداء در امامت سید محمد
کد مطلب: ١٥٤٩٤ تاریخ انتشار: ٢٥ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٣٦ تعداد بازدید: 740
خارج فقه الحکومه » فقه
پاسخ به شبهه بداء در امامت سید محمد

(جلسه پنجاه و نهم - 10 11 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه پنجاه و نهم - 10 11 1401)

موضوع:  پاسخ به شبهه بداء در امامت سید محمد 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

استاد در سوره 35 ص حضرت سلیمان به خداوند می گوید:

(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا ینْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ)

گفت پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویی که خود بسیار بخشنده‏ای

سوره ص (38): آیه 35

منظورش چیست آیا می خواهد ملک و قدرت انحصارا در اختیار او باشد؟

پاسخ:

نه، می گوید چیزی بده که به کسی ندادی و به کسی هم نخواهی داد یعنی می خواهد بگوید آن تفضلی که در آینده به همه می خواهی بکنی برای من بیشتر باشد این همت بالایی است.

در روایت هم ما داریم همیشه همت تان را بالا ببرید، خدای عالم

«بِیَدِهِ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج90، ص 264

پرسش:

انحصارا می خواهد می گوید (لَا ینْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی)

پاسخ:

نه، می گوید کسی بعد از من، یعنی می خواهد بگوید به هرکسی که بعد از من می خواهی بدهی از همه بالاتر به من بده.

پرسش:

اهل بیت قبل از حضرت سلیمان هستند

پاسخ:

حضرت سلیمان هرچه دارد از اهل بیت دارد. آلوسی سلفی تعبیرش این است تمام انبیاء هرچه گرفته اند از وجود مقدس رسول اکرم گرفته اند. البته ما معتقدیم رسول اکرم و ائمه همه نور واحد هستند.

«وَ أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْض‏»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص613

«اول ما خلق اللّه نوری»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص17

«اول ما خلق الله نوری و نور علی و فاطمة والحسن والحسین»

من عرض کردم کتاب مصباح الهدایه حضرت امام را عزیزان ببینند مخصوصا حدیث مشیت

خلق الله المشیة بنفسها ، ثم خلق الأشیاء بالمشیة

صدوق، محمد بن علی، (متوفای 381 هـ)، التوحید، ص 148، باب صفات الذات، تحقیق: حسینی تهرانی، سید هاشم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم، 1398 هـ.

 

«فهم خاصّة الله  ... و قدرة  الربّ و مشیّته»

المجلسی، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج25، ص 174، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

حضرات معصومین علیهم السلام مشیة الله هستند. حتی نه امام بلکه آقای خویی که در این قضایا محتاط هستند در کتاب مصباح الفقاهة می گویند:

«لا شبهة فی ولایتهم على المخلوق بأجمعهم کما یظهر من الاخبار لکونهم واسطة فی الایجاد، وبهم الوجود وهم السبب فی الخلق إذ لولاهم لما خلق الناس کلهم وإنما خلقوا لأجلهم، وبهم وجودهم، وهم الواسطة فی الإفاضة، بل لهم الولایة التکوینیة لما دون الخالق.»

بعد در رابطه با بحث ولایت تکوینی و تشریعی می گوید:

«بل هذا ثابت بالروایات المتواترة»

مصباح الفقاهة؛ نویسنده: السید الخوئی (وفات: 1413)، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، چاپخانه: العلمیة – قم، ناشر: مکتبة الداوری – قم، ج3، ص280- 284

همچنین بزرگان دیگر هم مطالبی را گفته اند. امام که جای خود دارد از بزرگان دیگر مرحوم نائینی استاد اقای خویی تعبیرشان این است:

«الولایة التکوینیة التی هی عبارة عن تسخیر المکونات تحت إرادتهم ومشیتهم بحول الله وقوته»

کتاب المکاسب والبیع؛ نویسنده : تقریر بحث النائینی للآملی (وفات: 1355) ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة؛ ج2، ص332

مرحوم اصفهانی (کمپانی) می گوید:

«والأئمة ( علیهم السلام ) لهم الولایة المعنویة والسلطنة الباطنیة على جمیع الأمور التکوینیة والتشریعیة»

حاشیة کتاب المکاسب؛ تألیف : الشیخ محمد حسین الأصفهانی، تحقیق : الشیخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه‍ ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمیة، ج 2، ص 379

مرحوم آخوند هم می گوید:

«فهم وسائط الفیض...»

 مرحوم شیخ انصاری می گوید:

«فالمستفاد من الأدلة الأربعة بعد التتبع والتأمل: أن للإمام علیه السلام سلطنة مطلقة على الرعیة من قبل الله تعالى»

کتاب المکاسب؛ نویسنده: الشیخ الأنصاری (وفات : 1281)، تحقیق: لجنة تحقیق تراث الشیخ الأعظم، ناشر: المؤتمر العالمی بمناسبة الذکرى المئویة الثانیة لمیلاد الشیخ الأنصاری، قم: 1420، ج3، ص548

علامه حلی به همین شکل. یکی از مشکلات ما در حوزه ها این است که بیش از اندازه غرق در فقه و اصول شدیم و از بحث های معرفتی نسبت به امام و نسبت به خدای عالم یک مقدار غافل شدیم.

حتی بعضی از مطالب را می شنویم یک مقدار برای ما استبعاد دارد. این ها هم باید نظری باشد ما احادیث و روایاتی که قطعی است در این زمینه ببینیم. بعضی از بزرگان مثل حضرت امام، اقای خویی، نائینی، اصفهانی (کمپانی)، مرحوم میلانی و آقا ضیاء عراقی (رضوان الله تعالی علیهم) این ها که از فقهای به نام این صد سال دویست سال اخیر هستند همه فرمایش دارند.

در روایت هم ما داریم اول سوره حدید و آخر سوره حشر برای علمای آخر الزمان نازل شده، آن ها معانی این آیات را می فهمند.

لذا دوستان حدیث حقیقت (حدیث حضرت علی علیه السلام برای کمیل) را دقت کنند مخصوصا کتابی که من معرفی کردم به اسم "جامع مرصّع" که در رابطه با شرح حدیث حقیقت است اولین شرح از علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) است. خودش می گوید من کجا و فهمیدن این حقیقت کجا؟ من که دستم خالی است با دست خالی به میدان جنگ رفتن معنا ندارد دست خالی و علم ناچیز کجا و بررسی این مسائل کجا.  بعد می گوید چون دوستان از من خواستند من نخواستم دوستان را محروم کنم. تقریبا دو صفحه ای در مورد حدیث حقیقت شرح دارد. همین طور شاید 40 – 50 نفر از بزرگان از علامه به این طرف بر حدیث حقیقت شرح نوشته اند. مخصوصا من توصیه می کنم دوستان عبارت های مرحوم قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه) در این باره را ببینند نکات ایشان، خیلی نکات ظریفی است. من که مطالعه کردم از همه زیباتر، روشن تر واضح تر عبارت اقای قمشه ای بود خیلی خوب شرح داده است.

پرسش:

استاد! خلقت نوری اهل بیت چطوری است؟

پاسخ:

این ها دو تا خلقت دارند، خلقت نورانیتی و خلقت نوری، خلقت نورانیتی شان اگر دوستان به کتاب ثمرات حیات مراجعه کنند جلد 2 صفحه 91، صفحه 222 آن جا بین خلقت نورانیتی این ها و خلقت نوری فرق گذاشته است.

خلقت نورانیت همان اول ما خلق الله نوری است، همین که اقای خویی دارد، امام دارد، که اول ما صدر من الله خلقت نورانیت این ها است. اول خلق الله این ها هستند مشیت الهی این ها هستند.

بعد خلقت نوری این ها روایت هم داریم که خدای عالم نور آفرید

«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ‏ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ‏ ‏»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص613

وجود این بزرگواران در عالم ماده همان خلقت نوری این هاست

ان الله عز وجل خلقنی وعلیا نورا واحدا ، وإنا کنا فی صلب آدم نسبح الله تعالى ثم نقلنا إلى أصلاب الرجال وأرحام النساء

روضة الواعظین - الفتال النیسابوری - ص 83

خلقنی الله نورا تحت العرش قبل أن یخلق الله آدم ، فجعل ذلک النور فی صلب آدم ، فأقبل ینتقل ذلک النور من صلب إلى صلب

بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 37 ص 175

 

در بعضی از روایات 35 هزار سال قبل از حضرت آدم، یا هفت هزار سال عبارت های مختلفی دارد، تا خدای عالم خواست خلقت نوری ما را بیافریند ما را عمودی از نور آفرید و در صلب حضرت آدم قرار داد، و به همین شکل از صلب های انبیاء یکدیگر تا از صلب حضرت عبدالله و ابو طالب ما آمدیم این خلقت نوری می شود. خلقت نوری یعنی خلقت مادی این ها.

إذا أراد الله عز وجل ان یخلق صورنا صیرنا عمود نور ثم قذفنا فی صلب آدم ثم أخرجنا إلى أصلاب الآباء وأرحام الأمهات.

علل الشرائع - الشیخ الصدوق - ج 1 ص 209

پرسش:

پس جسم ما هم از خلقت نوری اهل بیت است

پاسخ:

از نورانیت اهل بیت است. البته بعضی از آقایان دارند نوری و نورانیتی این ها یک چیز است به اعتباری نورانیت و به اعتباری نوری است. از کتاب ثمرات حیات غافل نباشید با خودتان عهد و پیمان ببندید که هر روز هفت – هشت صفحه بخوانید.

یعنی مطالب معرفتی اهل بیت، مطالب عرفانی به زبان خیلی ساده است. مثل کلاس اول دبستان معرفت شناسی است. این بحث در چند جای کتاب ثمرات حیات آمده است. از جمله در جلد 2، صفحات 91 و 222.

پرسش:

وجه جمع أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ؛ با کلنا نور واحد چطوری است؟

پاسخ:

رسول اکرم می گوید من هرچه دارم از خدا دارم. فقر محض هستم

«الْفَقْرُ فَخْرِی‏»

بحار الأنوار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج69، ص49

عین فقر به خدا هستم عبده، عبد مطلق. امیر المؤمنین هم نسبت به رسول الله عبد مطلق است؛ یعنی مطیع محض است.

«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص90، ح5

یعنی من در هر مسئله تابع محض رسول الله هستم نه جلو و نه عقب آن قدمی که رسول اکرم بر می دارد من قدم جای پای رسول اکرم می گذارم.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ دیروز صحبت شد در رابطه با شبهاتی که آقایان دارند گفتیم این شبهات چیز جدیدی نیست از قدیم هم بوده است.

 در این صد سال، دویست سال اخیر این شبهات توسط کسروی، شریعت سنگلجی، خالصی، قلمداران و ابوالفضل برقعی و امثال این ها مطرح شده است.

کتابی که دیروز معرفی کردیم در عربستان چاپ شده مجموعه ای از آراء این آقایان منحرف که چوب حراج به تراث شیعه زده اند را آورده است. مولفش می گوید ما با شیعه نباید مستقیم وارد مناظره و بحث شویم. بلکه باید از علمای شیعه ای که حرف ما وهابی ها را می زنند استفاده کنیم. جلسه قبل فهرستش را برای دوستان نشان دادیم.

مطرح می کند کسروی این طوری گفته، طباطبایی این طوری گفته، برقعی این طوری گفته می گوید این ها حرف های ما را می زنند ما حرف های این ها را بیاییم منتشر کنیم.

الان هم ما می بینیم بعضی از آقایان در مشهد، قم، اصفهان و جاهای دیگر همین حرف ها را تکرار می کنند.

در رابطه با امام کاظم (سلام الله علیه) دیدیم انبوهی از روایات با توجه به شبهات بود. نسبت به آقا امام حسن عسکری هم به همین شکل البته نه به اندازه امام کاظم (سلام الله علیه).

ما تقریبا هفده – هجده روایت پیدا کردیم که این ها از امام صادق، از امام کاظم، امام رضا و امام جواد، و امام هادی (سلام الله علیهم) و حتی از خود امام عسکری روایات در رابطه با امامت امام عسکری (سلام الله علیه) است.

این اقا هم می گوید امام عسکری خبر نداشت که امام بعد از خودش سید محمد است یا امام عسکری است. من این مطلب را عرض کردم آقایانی که می آیند نسبت به ائمه و یا ولایت ائمه (علیهم السلام) تشکیک می کنند مخصوصا این روشنفکران جدید این ها همه شان یک درد مشترک دارند و آن هم بحث ولایت فقیه است. می خواهند در برابر ولایت فقیه موضع گیری کنند و تلقین کنند که ولایت فقیه مشروع نیست، به صراحت نمی توانند بگویند چون می دانند ولایت فقیه مشروعیتش از ولایت اهل بیت است. ولایت اهل بیت را زیر سوال می برند تا ولایت فقیه را زیر سوال برده باشند.

اگر آقایان یادشان باشد من عبارت اقای عابدینی را نشان دادم ایشان دویست صفحه مطالبی را مطرح می کند و بعد در آخر می گوید مبادا تصور کنید که ولی فقیه هم منصوب است. وقتی ائمه منصوب پیغمبر نیستند، علی منصوب پیغمبر نیست؛ پس ولی فقیه هم منصوب نیست.

من یک مناظره با آقای عابدینی داشتم که مجموعا حدود 6 ساعت طول کشید. و چند سال قبل از آن مناظره ای با مصطفی طباطبایی داشتم آن هم تقریبا سه ساعت و نیم بود و موضوع بحث مان هم مهدویت بود.

طباطبایی بعد از مناظره گفت من اشتباه کردم با فلانی مناظره کردم و اشتباه دوم این بود که در مهدویت مناظره کردم، این ها در مهدویت دست شان خیلی پر بود. ای کاش در علوم قرآنی مناظره می کردم که این ها دست شان خالی است!

پرسش:

استاد! برای این طور آدم ها چه اصطلاح و اسمی می شود گذاشت؟

پاسخ:

وهابیت درون شیعی.

پرسش:

نمی شود مرتد گفت؟

پاسخ:

آیت الله سبحانی چند مرتبه از جمله زمانی که یک ماه قبل از رحلت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی به عیادت ایشان رفته بودیم گفتند: من شبهه ای در ناصبی بودن مصطفی طباطبایی ندارم. من هم حدود چهارده تا نامه از دست خط آقای مصطفی طباطبایی دارم افزون بر این که وجود مقدس امام زمان را انکار می کند جسارت های وقیح دارد، هم چنین عبارت هایی نسبت به حضرت صدیقه طاهره و نیز امام هشتم دارد.

پرسش:

استاد در خصوص ولایت فقیه که فرمودید تحقیقات زیاد شده بعضی از اساتید معتقدند اگر از ادله عقلی هم استفاده کنیم این اشکالاتی که می کنند وارد نیست.

پاسخ:

حضرت امام هم در کتاب ولایت فقیه عبارت هایی دارد ما عبارت امام را آوردیم از کتاب مکاسب آوردیم ایشان می گوید قوی ترین دلیل ما بر ولایت فقیه دلیل عقلی است. دلیل نقلی ما هم در حقیقت ارشاد الی العقل است.

ولی بحث سر این است که مراد از ولایت مطلقه فقیه چیست؟ ما یک نامه از امام به مقام معظم رهبری داریم که ایشان در نماز جمعه یک بحثی راجع به ولایت فقیه فرموده بودند امام یک نامه نوشتند و یک مقدار لحن نامه هم تند است، ما عین نامه را از صحیفه امام اینجا خواندیم که می گویند: شما از قول من نقل کردید من چنین چیزی نگفتم این نظر من نیست، نظر من ولایت مطلقه است.

معنای ولایت مطلقه فقیه این نیست که مثل امام معصوم ولایت در همه چیز دارد. یکی از دوستان ما می گفت نزد یکی از آقایان بودیم به من گفت تو کافری، گفتم چرا؟ گفت چون ولایت رهبری را قبول نداری. گفتم ولایت رهبری یعنی چه؟ گفت یعنی ایشان در تمام تکوین و تشریع ولایت دارد! شما این را قبول نداری کافر و مشرک هستی! قتل تو هم واجب است! یک سری از این احمق ها هستند.

یک سری ولایت هایی داریم مختص امام است و غیر از امام احدی چنین ولایتی ندارد این ها را باید حذف کنیم این را باید یک مقدار دقت کنیم مرزها حفظ بشود. نباید بگوییم ولایت مطلقه فقیه عین همان ولایتی است که پیغمبر داشت امیر المؤمنین داشت، بلکه باید بگوییم ولایت ائمه (علیهم السلام) دو نوع بود یک ولایت اختصاصی خودشان بوده است مثل حضرت خضر می آید آن بچه را از بین می برد، می گوید چرا چنین کردی؟ پاسخ می دهد پدر و مادرش آدم صالحی بودند ترسیدیم آن ها را کافر کند. فقیه همچنین ولایتی ندارد.

در رابطه با ولایت فقیه دو دسته از فقها را داریم، از مرحوم نراقی و نائینی و از شهیدین گرفته تا علامه حلی و سید مرتضی و شیخ مفید این ها چه تعبیری در رابطه با فقیه دارند و آن ها که موافق این ولایت فقیه هستند چه حرفی دارند و مخالفان چه حرفی دارند.

همه این ها را باید کنار هم بچینیم اول حرف مخالفین نقد شود، حرف موافقین هم متفاوت است. مثلا فرمایش شیخ انصاری را با فرمایش مرحوم نراقی مقایسه کنید تفاوت دارد.

در رابطه با امام عسکری (سلام الله علیه) همان شبهاتی که در رابطه با امام کاظم بوده است، را مطرح کرده اند. بحث بداء را آورده اند که:

«بَدَا لِلَّهِ فِی مُحَمّدْ کَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِیل»

چند تا روایت متعدد در این زمینه است امام هادی (سلام الله علیه)، امام عسکری (سلام الله علیه) وقتی ابی جعفر از دنیا رفت

«فَرَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ (علیه السلام) وَقْتَ وَفَاةِ ابْنِهِ أَبِی جَعْفَرٍ وَ قَدْ کَانَ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ دَلَّ عَلَیْهِ وَ إِنِّی لَأُفَکِّرُ فِی نَفْسِی وَ أَقُولُ هَذِهِ قِصَّةُ [أَبِی‏] إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ قِصَّةُ إِسْمَاعِیلَ فَأَقْبَلَ عَلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) وَ قَالَ نَعَمْ یَا أَبَا هَاشِمٍ بَدَا لِلَّهِ فِی أَبِی جَعْفَرٍ وَ صَیَّرَ مَکَانَهُ أَبَا مُحَمَّدٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی‏ هو السیّد محمّد المعروف إِسْمَاعِیلَ بَعْدَ مَا دَلَّ عَلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ نَصَبَهُ وَ هُوَ کَمَا حَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ وَ إِنْ کَرِهَ الْمُبْطِلُونَ أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِی الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَهُ إِلَیْهِ وَ مَعَهُ آلَةُ الْإِمَامَةِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص83

«وَ قَدْ کَانَ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ دَلَّ عَلَیْهِ وَ إِنِّی لَأُفَکِّرُ فِی نَفْسِی...» بعد می گوید: «یَا أَبَا هَاشِمٍ بَدَا لِلَّهِ فِی أَبِی جَعْفَرٍ وَ صَیَّرَ مَکَانَهُ أَبَا مُحَمَّدٍ»؛ ابی جعفر همان سید محمد است. «کَمَا بَدَا لَهُ فِی‏ هو السیّد محمّد المعروف إِسْمَاعِیلَ».

عبارت دیگری باز وجود دارد امام هادی به امام حسن عسکری فرمودند:

«حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِیِّ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ مُضِیِّ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) فَجَاءَ أَبُو الْحَسَنِ فَوُضِعَ لَهُ کُرْسِیٌّ فَجَلَسَ عَلَیْهِ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ قَائِمٌ فِی نَاحِیَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْتَفَتَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص326

این یکی از روایاتی است که خیلی صریح می گوید بنا بود امامت مال شما باشد بدا حاصل شد بنا بود سید محمد امام باشد آن بهم ریخت بنا شد شما امام باشید و علامه مجلسی می گوید حدیث مجهول است قبلاً هم در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) صحبت کردیم.

«حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِیِّ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ مُضِیِّ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) فَجَاءَ أَبُو الْحَسَنِ فَوُضِعَ لَهُ کُرْسِیٌّ فَجَلَسَ عَلَیْهِ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ قَائِمٌ فِی نَاحِیَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْتَفَتَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً.»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص473

باز روایت دیگری هست:

«...یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص326

مجلسی دارد که حدیث پنجم

 «ضعیفٌ علی المشهور»

روایت بعدی به همین شکل:

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ غَیْرُهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ الْأَفْطَسُ أَنَّهُمْ حَضَرُوا یَوْمَ تُوُفِّیَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بَابَ أَبِی الْحَسَنِ یُعَزُّونَهُ وَ قَدْ بُسِطَ لَهُ فِی صَحْنِ دَارِهِ وَ النَّاسُ جُلُوسٌ حَوْلَهُ فَقَالُوا قَدَّرْنَا أَنْ یَکُونَ حَوْلَهُ مِنْ آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ وَ قُرَیْشٍ مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ رَجُلًا سِوَى مَوَالِیهِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِذْ نَظَرَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوقَ الْجَیْبِ حَتَّى قَامَ عَنْ یَمِینِهِ وَ نَحْنُ لَا نَعْرِفُهُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) بَعْدَ سَاعَةٍ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً فَبَکَى الْفَتَى وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ تَمَامَ نِعَمِهِ لَنَا فِیکَ وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَسَأَلْنَا عَنْهُ فَقِیلَ هَذَا الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ قَدَّرْنَا لَهُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْجَحَ فَیَوْمَئِذٍ عَرَفْنَاهُ وَ عَلِمْنَا أَنَّهُ قَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ بِالْإِمَامَةِ وَ أَقَامَهُ مَقَامَهُ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص327، ح8

تا آخر که باز هم علامه مجلسی می گوید:

«الحدیث الثامن مجهول کالصحیح»

مجهول است سند را ببینید «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ غَیْرُهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ» این عن جماعة معلوم نیست چه کسانی هستند. یحتمل بر این که در میان جماعت فرد ثقه باشد، احتمال دارد که همه این ها مجهول باشند به اعتبار عن جماعةٍ می گوید مجهول کالصحیح.

 ما می توانیم بگوییم شاید در یکی از این ها مثل عدةٌ مِنْ اصحابِنا که در اول اسانید کافی است آقای خویی می گوید در هر کجا باشد عِدةٌ من اصحابِنا عن سهل ابن زیاد باشد عن احمد ابن محمد ابن عیسی باشد از احمد ابن محمد ابن خالد باشد در میان این عده یک ثقه وجود دارد ولذا تعبیر به عده ضرر به ساحت روایت نمی زند.

 البته علامه حلی هم آورده «عِدةٌ من اصحابِنا عن سهل ابن زیاد» آقای الف، ب، ج و دال «عدةٌ من اصحابنا عن احمد ابن محمد ابن خالد» الف، ب، ج و دال «عن احمد ابن محمد ابن عیسی» الف، ب، ج و دال در هر سه، افراد ثقه در آن ها است یعنی از این سه چهار نفری که نام برده یک نفر ثقه است.

ولی عده ای که در وسط سند کافی است این ویژگی را ندارد این را دقت کنند «عن عدةٍ مِنْ اصحابنا» در اول سند است.

 ما در کتاب المدخل إلی علم الرجال تمام مواردش را هم آورده ایم. عدةٌ من أصحابنا که در وسط سندهای کافی است این ها هم مثل فرمایش علامه مجلسی مجهولٌ کالصحیح؛ یُحتمل در میان این ها ثقه باشد و یحتمل هم نباشد نتیجه هم تابع أخسّ مقدمات است از نظر عقلی ما نمی توانیم به چنین روایت هایی اعتماد بکنیم.

روایات متعدد است ولی از بین این 10- 12 تا روایت در رابطه با امامت سید محمد ما حتی یک روایت درست و حسابی که سندش چنگی به دل بزند نتوانستیم پیدا کنیم. مشخص است که این ها یا تحریکات زیدیه بوده یا تحریکات حکومت بوده که این روایت ها را منتشر کردند تا مردم را از ائمه (علیهم السلام) یک مقدار فاصله بدهند.

پرسش:

استاد! اگه روایتی یک راویش مجهول باشد، تعبیر صحیح درست است؟

پاسخ:

ایشان می گوید: «کالصحیح». غالب آنجاها که -مخصوصا شیخ مفید- عبارت «جماعة» دارد، آقایان می گویند: در «جماعة» که شیخ مفید دارد، افراد مورد اعتماد در بینشان هست. یا مثلا وقتی یکی از اصحاب اجماع می گوید: عن جماعة یا مشایخ الثقات، ابن ابی عمیر یا صفوان یا بزنطی می گویند: عن جماعة. این ها را باید از هم تفکیک کنیم و مرزها را حفظ کنیم.

در هر صورت ...

هفت هشت تا روایت است از جمله روایت در غیبت شیخ طوسی است ابو هاشم می گوید در وقت وفات ابی جعفر یعنی سید محمد خدمت حضرت بودیم حضرت فرمود

«یَا أَبَا هَاشِمٍ بَدَا لِلَّهِ فِی أَبِی جَعْفَرٍ وَ صَیَّرَ مَکَانَهُ أَبَا مُحَمَّدٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی‏ إِسْمَاعِیلَ بَعْدَ مَا دَلَّ عَلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ نَصَبَهُ وَ هُوَ کَمَا حَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ وَ إِنْ کَرِهَ الْمُبْطِلُونَ أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِی الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَهُ إِلَیْهِ وَ مَعَهُ آلَةُ الْإِمَامَةِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ.»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص83

روایات زیاد است شما اگر روی همین روایات بخواهید بررسی کنید 19 تا روایت در رابطه با قضیه امامت سید محمد داریم. کم نیست یعنی مشخص است که این هجمه ها و نقل این قضایا چقدر زیاد بوده فرضاً صحیح هم که باشد مجموع 19 تا روایت مجموعش قضیه را اثبات کند و حتم هم همین است. 19 تا روایت ضعیف فراتر از مستفیض است.

جواب اصلی این است که این قضیه در میان مردم منتشر شده بود یک عده از شیعیان تصور می کردند چون سید محمد، ولَد اکبر است «الإمامةُ فی الولد الأکبر» و سید محمد هم در زمان آقا امام هادی (سلام الله علیه) از دنیا رفت. برای این که از ذهن بعضی از شیعیان مسئله را بیرون کند. این ها قطع پیدا کرده بودند برای این که فردا نگویند سید محمد، امام مهدی غائب است، این روایات صادر شده است. مثل قضیه امام کاظم که یک عده واقفی شدند. گفتند مرده است ولی ظاهراً نمرده است این جسم اسماعیل نبود. لذا حضرت 40 نفر را شاهد می گیرد موقع دفن کردن صورتش را باز می کنند همه می گویند این اسماعیل است می فرماید: «إسماعیل یشهدُ أن لا اله الا الله» موقع در قبر گذاشتن جنازه اسماعیل را به صحابه نشان می دهد داخل قبر می گذارد می فرماید بروید نگاه کنید ببینید اسماعیل است یا نه؟

یک روایتی دیشب نگاه می کردم از حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مضمونش این است یک سری از شیعه های احمق که ایمان شان به اندازه پر مگس ارزش ندارد این ها مایه رنجش دل ما می شوند روایت خیلی عجیبی است. روایت در احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 474؛ بحار، جلد 25 توقیع مفصلی است به محمد ابن علی هلالی می فرمایند:

«یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه‏»

بعد می فرمایند:

«وَ جَعَلْتُ هَذَا التَّوْقِیعَ الَّذِی فِی هَذَا الْکِتَابِ أَمَانَةً فِی عُنُقِکَ وَ عُنُقِ مَنْ سَمِعَهُ أَنْ لَا یَکْتُمَهُ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِیَّ وَ شِیعَتِی‏»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص474

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج25، ص267

جُهلایی از شیعه هستند که آقا امام صادق (سلام الله علیه) را مجبور می کنند هنگام دفن اسماعیل از صدها ترفند استفاده فرمایند که ببینید این مرده است این که دارم دفن می کنم اسماعیل است در داخل کفن اسماعیل است.

 در این جا هم آقا امام هادی (سلام الله علیه) به همین شکل 19 روایت را ما پیدا کردیم شاید روایات بیش از این باشد. برای این که، این را از ذهن شان بیرون کنند که امام بعد از امام هادی سید محمد ابو جعفر است لذا می فرمایند: اگر شما این را قبول داشتید برای خدای عالم بدا حاصل شد -هر تصوری که  آقایان تصور می کنند. جهلاء شیعه و حمقائهم برای این که، این را از ذهن شان بیرون کند از تعبیر  بداء  استفاده می کنند بنا بود آن باشد ولی امام بعد از من ابو محمد امام عسکری (سلام الله علیه) است.

 یعنی تنها توجیهی که ما می توانیم از این روایت داشته باشیم این است

پرسش:

روایت غیبت شیخ طوسی یک مقدار سنگین است دو تا شبهه متوجه اش است یکی این که امام بعد از امام صادق چه کسی است جواب می دهد. دیگر مقابله با روایات اثنی عشر خلیفة که خیلی سنگین است چون می گوید:

 «بَعْدَ مَا دَلَّ عَلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ نَصَبَه‏»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص83

پاسخ:

بر مبنای تصورات این ها است اسماعیلیه عقیده شان همین است با آن همه تأکیدات آقا امام جعفر صادق الان چند میلیون شیعه اسماعیلی داریم؟ در پاکستان و هند انبوهی اسماعیلیه داریم. شما ببینید بعد از این همه روایات، این همه تأکیدات باز برخی، حاضر نیستند کلام امام را بپذیرند. امام هادی (سلام الله علیه) تمام این مباحث را مطرح می کنند هم می خواهند عقیده اسماعیلیه را ابطال کنند و هم عقیده کسانی که معتقد به امامت سید محمد هستند را ابطال بکنند.

البته دیروز 2 نفر از آقایان که روی شبهه قبل کار کرده بودند تحقیق هر دو را مطالعه کردم هر دو خیلی خوب و عالی بود. الحق و الإنصاف خیلی زیبا و عالی کار شده بود دست مریزاد ما باید از این عزیزان مان ان شاء الله در آینده استفاده بیشتری کنیم و آقایان دیگر هم به همین شکل؛ یک مقداری به این شبهات ورود پیدا کنند.

پرسش:

یک انتقادی به این بحث دارم متُد شناسی و روش کار را به دوستان یاد بدهید روش کار خیلی مهم است.

پاسخ:

روش همین است که گفتیم الحمد لله دو تا شبهه ای که قبلا مطرح کردیم دو سه نفر از دوستان خیلی زیبا کار کردند. در این طور کارها -طبق آن چیزی که ما تجربه داریم- کلاس تنها به درد نمی خورد مثل رانندگی است، آیین نامه راهنمایی رانندگی را باید انسان مطالعه کند ولی کسی بخواهد راننده بشود اگر فقط همان آیین نامه را مثل حمد و سوره حفظ کند نمی تواند ماشین را روشن کند.

کسی بخواهد راننده بشود یک مربی کنارش باید باشد بگوید این سویچ است این ترمز است این کلاچ است آرام آرام رانندگی را آموزش ببیند کارهای پژوهشی این طوری است دوستان باید خودشان کار کنند ولی زیر نظر یک استاد و کسی که کار کرده است دو تا مقاله ای که دیروز به من دادند مطالعه کردم خیلی زیبا کار کردند. من وقتی این ها را مطالعه کردم خستگی روزانه ام از بین رفت.

امیدواریم در این جمع ما افراد زیادی 30 نفر 40 نفر 50 نفر این طوری کار کنند البته بعضی از اشکالات وجود دارد ان شاء الله این اشکالات را عرض خواهم کرد مخصوصاً قسمتی که دادیم خیلی پیچیده بود در رابطه با قضیه ای که حضرت رسول اکرم دختر خانمی را پشت سرش سوار کرد و ... آقایان روایتش را پیدا کرده بودند از سیره ابن هشام و مغازی واقدی تا مسند احمد و امثال این ها. بعضی از دوستان کار رجالی هم کرده بودند کار رجالی شان یک مقدار اشکال داشت، دوستان دیگر هم بیایند روی همین موضوع تحقیق کنند ان شاء الله من یک روز اختصاص می دهم اشکالات کار را عرض کنم و روش ها و اشتباهاتی که بوده این ها را تذکر می دهم.

«والسلام علیکم ورحمة الله»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها