2024 May 14 - سه شنبه 25 ارديبهشت 1403
علم امام صادق علیه السلام به امام بعد از خود
کد مطلب: ١٥٤٨٧ تاریخ انتشار: ٢٥ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٠٨ تعداد بازدید: 864
خارج فقه الحکومه » فقه
علم امام صادق علیه السلام به امام بعد از خود

(جلسه پنجاه و دوم - 26 10 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه پنجاه و دوم - 26 10 1401)

موضوع:  علم امام صادق علیه السلام به امام بعد از خود 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

ما نسبت به ذات اقدس ربوبی یقین داریم و بارها در قرآن خوانده ایم:

(أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)

آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!

سوره علق (96): آیه 14

(إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ)

خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.

سوره آل عمرن (3): 119

(یوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْکُمْ خَافِیةٌ)

در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می‌شوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمی‌ماند!

سوره الحاقه (69):‌ آیه 18

تمام این ها از قرآن است. اما این که آیا این در درون ما هم رفته الان ما این جا هستیم همان طور که من شما را می بینم آیا خدا را هم این طوری می بنیم و حال آن که شما ظاهر من را می بینید در حالی که خدا از تمام اسرار من آگاه است.

وقتی در نماز می گوییم:

(إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ)

(پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم.

سوره الفاتحه (1): آیه 5

(إِیاکَ نَعْبُدُ) این ایاک کجاست؟ یک چیزی در ذهن درست کردیم، این خدایی که در ذهن مان درست کردیم و به آن ایاک نعبد می گوییم یا گرفتار الفاظ هستیم یا گرفتار قرائت هستیم یا گرفتار معنا هستیم. ما در همین الفبای توحید ماندیم.

من همین امروز داشتم جلد 4 ثمرات حیات صفحه 132 را می خواندم یک تعبیری از امام سجاد (سلام الله علیه) است مضمون دعا این است: خدایا تو را قسم می دهیم به اعظم اسماء تو:

«أن تعرفنی نفسک بما عرفک به اولیائک»

و همچنین تعبیری:

«حتی اعبدک و اوحّدک و اتوکّل»

خدایا قسم می دهیم به آن اسم تو که اگر تجلی کند اولیاء الله تو را موحّد می دانند عبادت می کنند و بر تو انقطاع دارند.

مرحوم علامه طباطبایی یک شرح خیلی خوبی در رابطه با این دارد. من به دوستان گفتم این کتاب چهار جلدی را اگر تهیه کنند بعد از نماز هفت – هشت صفحه ای مطالعه کنند خوب است. خیلی از معارفی که در کتاب های عرفانی، فلاسه و غیره با عبارت های خیلی پیچیده گفته شده در این جا مرحوم اقای سعادت پرور از آقای طباطبایی سوال کردند. ایشان قلم خیلی روانی  دارد.

این کتاب درس خصوصی علامه طباطبایی با بعضی از شاگردانش بوده است. مرحوم اقای پهلوانی این را بصورت کتاب در اورده است. ایشان از اولیاء الله واصل بوده است. بعضی از حرف هایی که می گویند در مدارس و حوزه ها پیدا نمی شود.

اما آنچه که مهم است برای رسیدن به این مرحله، این است که ما خدا را همیشه ناظر و حاضر بدانیم یک لحظه از او غفلت نکنیم این مرتبه، مرتبه خیلی بالایی است. وقتی به این مرحله رسیدیم قطعا یقین داریم مَلَکی که سمت راست ما است، سمت چپ ما است کارهای خوب ما را می نویسد و کارهای بد ما را می نویسد احساس کنیم که این دو بزرگوار همواره با ما هستند دارد ما را می بینند.

مثل یک پلیس راهنمایی حضور دارد و هرگونه توقف ممنوع، ورود ممنوع، سرعت غیر مجاز و... تمام این ها را می نویسد. یعنی ما به این علم و قطع پیدا کنیم و در وجود ما باشد این جز با ریاضت و سیر و سلوک امکان پذیر نیست.

در آن دعای مناجات شعبانیه تنها مناجاتی که همه ائمه می خواندند، از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) دارد:

«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ»

یعنی خدایا تو به کمال انقطاع به خودت را من هبه کن.

«حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک‏»

إقبال الأعمال (ط - القدیمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الکتب الإسلامیه، ج2، ص687

این پرده های نورانی ؛ مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید ما به قدری گرفتار پرده های ظلمانی هستیم که پرده های نورانی را اصلا نمی توانیم درک کنیم.

لذا برای رسیدن به توحید واقعی بهترین راه همان فرمایش سید الشهداء (سلام الله علیه) است که وقتی از ایشان سوال می کنند:

«فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟»

می فرماید:

«مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه‏»

علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتاب فروشى داورى، ج1، ص9

این بزرگواران مظهر اتم تمام کمالات حق هستند اگر شما یک دوره کتاب بصائر الدرجات و کتاب کفایة الاثر را ملاحظه کنید از اول تا آخر به دقت بخوانید و این را به خودتان القاء کنید شاید یک روزنه ای باشد برای آن مرحله اولیه و آغازی که مسئله علمی است بعدش هم باید از خدا خواست.

«مَا شَاءَ اللَّهُ‏ کَانَ‏ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُن‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص572، بَابُ الْحِرْزِ وَ الْعُوذَة، ح10

اما مطالعه بعضی از کتاب ها مثل کتاب ثمرات حیات، کتاب چهل حدیث مرحوم امام، آداب الصلاة امام (رضوان الله تعالی علیه) یا کتاب المقاصد العلیه - مرحوم علامه امینی -که این کتاب را در مورد مقامات نوری اهل بیت علیهم السلام نوشته است - خوب است.

اقا عزیز طباطبایی ایشان خودش به من می گفت من از اول تا آخر الغدیر با علامه امین بودم از اول تا آخر الذریعه با شیخ آقا بزرگ تهرانی بودم، از اول تا آخر کتاب اعیان الشیعه سید محسن امین با ایشان بودم. از اول تا آخر معجم رجال حدیث هم با اقای خویی بودم.

در تمام صفحات کتاب تا آخرین مرحله مقابله اش با اقایان بودم. واقعا ایشان خیلی حیف شد یعنی یکی از آثار گرانبها بود. ما در تاریخ در نسخه شناسی مثل ایشان را نداشتیم، خیلی آدم قوی بود و اطلاعات خیلی خوبی هم نسبت به معارف داشت.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با این شبهه بود که ائمه (علیهم السلام) نام ائمه بعد از خودشان را نمی دانستند، پس این روایاتی که هست (نستجیر بالله) بی اساس است.

من جمله ادعا می کنند امام صادق (سلام الله علیه) نمی دانست که امام بعد از خودش چه کسی است و از خدا می خواست که اسماعیل را به عنوان امام بعد از خودش معین کند.

ما جلسه گذاشته روایاتی را خواندیم که این روایات شاید بیش از پانزده – شانزده جا است، سند اولش را هم ما آوردیم که به هنگام ولادت حضرت کاظم (سلام الله علیه) فرمود:

«فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ بَعْدِی»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص310، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام)، ح12

با قسم اثبات کند که امام شما ایشان است و جای دیگر نروید. ما از محاسن برقی، و از کافی آوردیم و صد در صد سند صحیح است هیچ شبهه ای نیست. باز در کافی جلد 1 صفحه 240 – 241 و 242 آمده است. و همچنین در دو جای بصائر الدرجات این روایت آمده است.

در دلایل الامامه مرحوم طبری آمده است. در بعضی از جاها سندش مخدوش است اما در کافی که ما آوردیم سند آن اشکالی ندارد.

روایت دوم، روایتی است که مرحوم کلینی نقل کرده است:

«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

یعقوب سراج است می گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم:

«وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ فِی الْمَهْدِ»

ببینید این ها همه پیام دارد. امام کاظم علیه السلام در گهواره است، امام صادق علیه السلام بالای سر نشستند.

 «فَجَعَلَ یُسَارُّهُ طَوِیلًا»

دارد با امام کاظم علیه السلام گفتگوی سری می کند. حالا این یُسَارُّهُ گفتگوی سری می کند چه است ما نمی دانیم و چیزی هم نیامده است.

 «فَجَلَسْتُ حَتَّى فَرَغَ فَقُمْتُ إِلَیْهِ»

بعد از فرمایش امام خدمتشان رفتم

 «فَقَالَ لِی ادْنُ مِنْ مَوْلَاکَ فَسَلِّمْ»

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: به مولایت نزدیک شو و به ایشان (که در گهواره است) سلام بده.

 «فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ»

پس من نزدیک شدم و به ایشان سلام عرض کردم. این آقا زاده در گهواره با لسان فصیح جواب سلام من را داد

 «ثُمَّ قَالَ لِیَ اذْهَبْ فَغَیِّرِ اسْمَ ابْنَتِکَ الَّتِی سَمَّیْتَهَا أَمْسِ»

سپس حضرت کاظم سلام الله علیه (در همان گهواره) به من فرمودند: دیروز خدا به شما یک دختری داده اسمش را عوض کن.

 «فَإِنَّهُ اسْمٌ یُبْغِضُهُ اللَّهُ»

این اسمی که گذاشته ای یبغضه الله.

 بعد می گوید:

 «وَ کَانَ وُلِدَتْ لِیَ ابْنَةٌ سَمَّیْتُهَا بِالْحُمَیْرَاءِ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) انْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تَرْشُدْ فَغَیَّرْتُ اسْمَهَا.»

و خدا به من فرزندی عنایت کرده بود که اسمش را «حمیراء» گذاشته بودم. حضرت صادق علیه السلام هم فرمودند: برو دستوری که امام کاظم داد انجام بده صلاحت در این است. رفتم اسم او را تغییر دادم.

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص310، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام)، ح11

این را شیخ مفید در کتاب الارشاد جلد 2 صفحه 219 آورده است؛ همچنین اعلام الورای طبرسی جلد 2 صفحه 14؛ الثاقب فی المناقب، کشف الغمه، الوافی، وسائل و مستدرک آورده اند.

اما از نظر سند، یک مقدار عزیزان دقت کنند یک نکات ظریفی است این نکات همه جا به درد می خورد. در رابطه با راوی اول که حسین ابن محمد ابن عمران است ثقه است هیچ شک و شبهه ای نیست.

در رابطه با معلی ابن محمد روایت هم ما زیاد از ایشان داریم. نجاشی در رجالش می گوید:

 «مضطرب الحدیث والمذهب»

از نظر حدیث و مذهب اضطراب دارد.

«وکتبه قریبة»

کتاب هایش کتاب هایی است که نزدیک به اعتماد و اعتبار است.

رجال النجاشی‏؛ نویسنده: نجاشی، احمد بن على‏ (تاریخ وفات مؤلف: 450 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه‏، قم: 1365ش، ص418

این را خوب دقت کنید یک قاعده کلی است و ما همه جا از آن استفاده می کنیم، در حالی که می بینیم بعضی از بزرگواران همین که مضطرب الحدیث می بینند می گویند روایت ضعیف است باید دور بیندازیم. این درست نیست.

آقای خویی در جلد 19 صفحه 280 از شیخ نقل می کند از نجاشی نقل می کند از غضائری نقل می کند

«یعرف حدیثه و ینکر و یروی عن الضعفاء و یجوز أن یخرج شاهدا».

بعد می گوید:

«أقول: الظاهر انّ الرجل ثقة یعتمد على روایاته»

با این که نجاشی گفته مضطرب الحدیث، مضطرب المذهب. غضائری می گوید ««یعرف حدیثه و ینکر و یروی عن الضعفاء».

«و أما قول النجاشی: من اضطرابه فی الحدیث و المذهب فلا یکون مانعا عن وثاقته، أما اضطرابه فی المذهب فلم یثبت کما ذکره بعضهم»

ظاهرا اشاره به مرحوم اردبیلی در جامع الروات باشد.

«و على تقدیر الثبوت»

بر فرض که اضطراب هم داشته باشد.

 «فهو لا ینافی الوثاقة»

ما در وثاقت دنبال صداقت در گفتار هستیم وقتی که حدثنی الصادق می گوید یعنی واقعا حدثه الصادق. حدثنی زراره ما یقین کنیم که واقعا حدثه زراره

«وأما اضطرابه فی الحدیث فمعناه أنه قد یروی ما یعرف، وقد یروی ما ینکر»

بعضا روایتی را نقل می کند که مورد قبول جامعه است و بعضا روایتی نقل می کند که مورد قبول جامعه نیست.

«وهذا أیضا لا ینافی الوثاقة»

این هم یروی تارة همان طوری که ابن غضائری هم گفت «یعرف حدیثه و ینکر» این ها به هیچ وجهی منافاتی با وثاقت ندارد. بعد می گوید:

«ویؤکد ذلک قول النجاشی: وکتبه قریبة»

معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بی‌نا، ج19، ص280

نزدیک به اعتماد است یعنی کتاب هایش در حدودی قابل اعتماد است، اجمالا قابل اعتماد است. دقت کنید تعبیر«منکر الحدیث» با «یعرف و ینکر» تفاوت دارد. در ینکر الحدیث هم خود اهل سنت یک تعبیری دارند.

پرسش:

آیا منکر الحدیث در اهل سنت با منکر الحدیث در شیعه به یک معناست؟

پاسخ:

حالا که ایشان فرمودند عزیزان ملاحظه بفرمایند در رابطه با منکر الحدیث ذهبی یک تعبیری در میزان الاعتدال دارد معمولا نسبت به روایاتی که فضائل ائمه نقل می شده است یا امامت ائمه نقل شده است خود ذهبی می گوید منکر الحدیث.

ابن حجر دارد منکر الحدیث، عقیلی دارد منکر الحدیث، منکر الحدیث (که اهل سنت می گویند) اولا این جا معنایش این است که این حدیث با عقاید ما (اهل سنت) نمی سازد، این حدیث ثابت می کند که امام و خلیفه بلا فصل حضرت علی امیر المؤمنین علیه السلام است اما ما (اهل سنت) معتقدیم خلیفه بلا فصل کسی دیگر است پس از دیدگاه و فکر ما منکر الحدیث است.

غالبا در روایاتی که در فضائل با اهل بیت علیهم السلام هست این را می آورند شبکه های وهابی هم روی این الفاظ هم خیلی مانور می دهند. روایاتی که در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) و حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) است می گویند این منکر الحدیث است و قبول نمی کنند.

میزان الاعتدال ذهبی می گوید:

«ما کل من روى المناکیر یضعّف»

این‌طوری نیست هر کس حدیث منکری نقل کرد ما تضعیفش کنیم!

میزان الاعتدال فی نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 259

منکر الحدیث بودن مساوی با ضعف راوی نیست. در لسان المیزان در جلد 2 می گوید:

«فلو کان کل من روى شیئا منکرا استحق ان یذکر فی الضعفاء»

اگر هرکس منکر الحدیث بود بگوییم ضعیف است

 «لما سلم من المحدثین أحد»

اصلا از محدثین ما یک نفر هم سالم نمی ماند.

لسان المیزان؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق : دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج2، ص307

"گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آن چه هست گیرند!"

ببینید وضع چقدر خراب است. چقدر بهم ریخته است! لذا:

«لاسیما المکثر»

مخصوصا آن ها که کثیر الحدیث هستند. یا مثلا تمام افرادی که راوی صحیح بخاری و منکر الحدیث هستند شاید چهل _ پنجاه نفر باشند. اهل سنت می گویند یکی از علامات وثاقت راوی وقوعش در سند صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

این ها درباره آنهایی که می گویند:فلان راوی منکر الحدیث است الی ما شاء الله از این ها است ما همه را در آوردیم و کاملا مشخص است. مثلا عبدالله ابن بریده «أَحادِیْثه مُنْکَرَة» از روات است. 

عبدالرحمن ابن محمد «أَحادِیْثه مُنْکَرَة». محمد ابن طلحه از روات بخاری است «لَهُ أَحادِیْثه مُنْکَرَة». و همچنین روات زیادی وجود دارد که اگر بخواهیم بیان کنیم خیل کثیری از روایان بخاری است که احادیث شان منکره است.

در هر صورت...

گاهی «یعرف و ینکر » است. یک مقدار پایین تر است یک وقت منکر الحدیث است یک مقداری شدتش بیشتر است. یعرف و ینکر یعنی پنجاه درصد روایاتش با روایات دیگر روات همخوانی دارد و پنجاه درصد هم روایاتش همخوانی ندارد.

این تعبیری که از ابن غضائری عرض کردیم می گوید: «و یجوز أن یخرج شاهدا»؛ اگر یک روایتی نقل کرد منفرد بود یعنی روایتش غریب بود _کلمه غریب یعنی تنها این روایت کرده است_ ما باید برویم شاهدی برای آن بیاوریم که این روایت را راوی دیگری هم مطرح کرده باشد. یا عین این الفاظ یا مضمون این الفاظ در روایت دیگر هم باشد. 

اصطلاح «یعرف و ینکر» درباره بعضی از افرادی است که مطالبی می آورند چه بسا تنها فردی بوده که از امام شنیده است. خیلی از روات بودند می آمدند خدمت امام (علیه السلام) مطالبی را سوال می کردند و امام برای این ها می فرموده و دیگر کسی چنین سوالی از امام نکرده است.

وقتی که تنها یک فرد آمده خدمت امام و سوال کرده وقتی نقل می کند بگویند این روایت غریب است، این روایت یعرف ما ببینیم مضمون این روایت یا به کلّه یا به صورت تضمنی و التزامی روات دیگر هم نقل کرده اند یا نقل نکرده اند.

پرسش:

در مبانی شیعه چه؟

پاسخ:

بحث مبانی شیعه نیست، الان شما بروید در مورد خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام یک سری روایاتی نقل می کنند هیچ دلیلی بر ضعف راوی نیست می گوید چون این روایت در مورد خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام است این منفرد می شود.

شما ببینید حتی شیخ صدوق و شیخ مفید نسبت به احادیث نوری نظر مثبت ندارند با این که بنا به نقل یکی از اقایان ما دویست تا روایت در مورد خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام داریم، یک مورد دو مورد نیست.

عرض کردم این بزرگواران یک مبانی داشتند این مبنا حتی برای خیلی از شاگردانشان هم مورد قبول نبوده است. حتی خود سید مرتضی حاضر نیست نظر استادش را در این زمینه بپذیرد تا چه رسد به دیگران مثل شیخ طوسی و دیگران.

یا در عصر معصوم در کوفه و در قم روات گرفتار افراط یا تفریط شدند. احمد ابن محمد ابن عیسی رئیس حوزه علمیه قم است تقریبا سال274 از دنیا رفته است زمان غیبت صغرا و اواخر عمر حضرت امام عسکری علیه السلام بوده است. و شاید امام هادی علیه السلام را هم درک کرده باشد.

شما ببینید به مجرد این که یک نفر از ضعفا نقل می کند در حدّ محارب با او برخورد می کند:

(إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ)

کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.

سوره مائده (5): آیه 33

(أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ)؛ این ها را نفی بلد می کردند آقا تو باید تبعید بشوی حق نداری در قم بمانی. احمد ابن خالد رابه کاشان تبعید کرد، سهل ابن زیاد را به ری تبعید کرد. و افراد دیگری هم به همین شکل تبعید شدند.

این زیاده روی ها و افراط ها در تاریخ بوده است ما باید حواس مان خیلی جمع باشد. مرحوم بهبهانی (رضوان الله تعالی علیه) حاشیه ای بر منهج المقال استرآبادی دارد یکی از کتاب های رجالی خیلی قوی است یعنی واقعا قوی است. هم استرآبادی در رجال ملاّ است و هم مرحوم بهبهانی ملاّ است.

یعنی مشخص است وقتی نظر می دهد مثل صاحب جواهر نظر علمی می دهد، ایشان می گوید خیلی از مقامات ائمه که امروز از ضروریات مذهب شیعه است قمیون اگر کسی در این زمینه روایت نقل می کرد می گفتند غال و به دنبال غال می گفتند کذّاب و به دنبال کذاب وضّاع و به دنبال آن نفی بلد می کردند.

این ها را ما یک مقدار دقت کنیم مخصوصا بارها من عرض کردم کلمه غال که نسبت به روات گفته می شود نمی گویم همه جا ولی خیلی از موارد دلیل بر مدح راوی است که نسبت به ائمه معرفت خوبی داشته و یک مطالبی نقل کرده است.

 شما می دانید کسی مثل احمد ابن محمد بن عیسی شخصیت کمی ندارد. ما مثل احمد ابن محمد بن عیسی در تاریخ رجال کم داریم اما این افراط و تفریط ها بوده است لذا ما در علم رجال خیلی باید حواس مان جمع باشد. خدای ناکرده گرفتار نشویم. گرفتاری باعث می شود که انبوهی از روایات را از دست بدهیم و در استنباط احکام و یا نتیجه گیری در مسائل اعتباری در مسائل اخلاقی و در مسائل سیاسی به بیراهه رویم.

مرحوم آیت الله العظمی زنجانی هم که در این دوره ما هم خدمت ایشان بودیم ایشان می گوید به نظر ما معلی ابن محمد جزء ثقات است و روایات او نیز معتبر می باشد.

من با ایشان تقریبا از سال 51 یا 52 مأنوس بودم، در رجال هرچه دارم از ایشان دارم، حاج آقای سبحانی هم بارها این عبارت را سر درس می گفتند آیت الله العظمی شبیری زنجانی در علم رجال مرد بی نظیر تاریخ شیعه است.

ایشان(ایت الله شبیری زنجانی) واقعا (مُخَالِفاً لِهَوَاهُ) هست.

«مَنْ کَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه‏»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج27، ص131

در رجال الحق والانصاف خیلی قوی است. حاشیه هایی که ایشان بر کافی، تهذیب، من لا یحضره الفقیه و استبصار نوشته مهم است. من یک دوره کپی گرفتم شاید در تهذیب کمتر صفحه ای است که ایشان سه تا چهار تا اشکال سندی نگرفته باشد.

در هر صورت...

ایشان هم نظرشان این است. بعد حسن ابن علی وشّاء هم که من وجوه هذه الطایفه. محمد ابن سنان که البته مرحوم شیخ مفید توثیقش کرده، نجاشی تضعیفش کرده و صاحب وسائل یک بحث خیلی مفصلی دارد دوستان به جلد 30 صفحه 474 مراجعه کنند در آن جا خیلی مفصل بحث کرده -که محمد ابن سِنان، سَنان نخوانیم سِنان بر وزن کتاب است.-

علامه مجلسی در کتاب الوجیزه می گوید:

«وثّقه المفید فی الارشاد وهو معتمد علیه»

مرحوم تستری می گوید معتمد علیه و نجاشی می گوید «رجل ضعیف جدا» و مرحوم آقای خویی هم فرمایشات نجاشی را رد می کند و روایاتی که در مدح محمد ابن سنان از معصوم رسیده است را بیان می کند.

 معجم الرجال از سهل بحرانی نقل می کند می گوید وقتی صفوان ابن یحیی و محمد ابن سنان رد شدند امام صادق علیه السلام فرمود «رضیت عنهما» یعنی معلوم می شود که کاری کرده بودند که حضرت یک مقداری از این ها دلگیر شده بود بعد اعلام رضایت کردند و بعضی از روایات صحیح است و بعضی از روایات ضعیف است.

 در مجموع آقای خویی نسبت به محمد ابن سنان دو تا نظر دارد. یکی از اشکالاتی که ما در معجم الرجال گرفتیم و به آقا عزیز هم گفتیم در یک جا در شرح حالش می گوید ضعیف بعد در چند جای دیگر می گوید ثقة این یکی از اشکالات بر معجم الرجال است.

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها