2024 May 2 - پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403
لزوم مقابله با شبهه پراکن های درون مذهبی
کد مطلب: ١٥٤٧٦ تاریخ انتشار: ٢٤ خرداد ١٤٠٢ - ١٧:٥٨ تعداد بازدید: 556
خارج فقه الحکومه » فقه
لزوم مقابله با شبهه پراکن های درون مذهبی

(جلسه چهل و یکم - 26 09 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه چهل و یکم - 26  09 1401)

موضوع:  لزوم مقابله با شبهه پراکن های درون مذهبی 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

...اثبات این قضیه مشکل است چون افراد با سواد مکّه خیلی کم بودند ولی در مدینه افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشتند زیاد بود. و این ها ملتزم برای نوشتن بودند، عایشه می گوید بعد از رحلت پیامبر پدرم گفت تمام احادیثی که از پیغمبر داری برایم بیاور. من آن را بردم حدود پانصد تا حدیث بود پدرم نگاه کرد و از من خواست آتشی بیاورم و سپس همه آن احادیث را آتش زد!

قالت عائشة جمع أبی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وکانت خمسمائة حدیث فبات لیلته یتقلب کثیرا قالت فغمنی فقلت أتتقلب لشکوى أو لشیء بلغک فلما أصبح قال أی بنیة هلمی الأحادیث التی عندک فجئته بها فدعا بنار فحرقها

تذکرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة : الأولى ، ج 1، ص 5.

ببینید این نشان می دهد بحث کتابت در عصر نبوت بوده است و بعد از این که ابوبکر ممانعت کرد احادیث را آتش زد و دستور رسمی داد.

«فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله»

تذکرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 3

خیلی عجیب است من واقعا به عقل بعضی از علمای اهل سنت شک می کنم، ذهبی وقتی این روایت را می آورد می گوید ابوبکر گفت «بیننا وبینکم کتاب الله» نگفت «حسبنا کتاب الله»! خیلی عجیب است.

حالا ابوبکر نگفت «حسبنا کتاب الله» ولی عمر که گفت !

«فقال عُمَرُ إِنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 5، ص 2146، بَاب قَوْلِ الْمَرِیضِ قُومُوا عَنِّی،باب شماره 17، ح5345

آن را می خواهید چه کار کنید؟ بعد هم که عمر دستور داد هرکس هر روایتی از پیامبر دارد برای من بیاورد و مردم هرچه نوشته داشتند آوردند تصور می کردند می خواهد دائرة المعارف بنویسد! بعد دستور داد همه را آتش زدند.

این ها نشان می دهد که نوشتن هم در زمان رسول اکرم بوده و هم در زمان خود عمر ابن خطاب بوده این روایت را آقایان دقت کنند خیلی روایت جالبی است. تذکرة الحفاظ جلد اول، از ابن ابی ملیکه، ابن ابی ملیکه از تابعین است آقایان می گویند مرسل تابعی هم حجت است.

ابن ابی ملیکه همان است که از او سوال کردند که وطی در دبر نساء چطوری است گفت:

«قد أردته من جاریة البارحة فاعتاصت علی»

گفت دردش می آید ناراحت می شود

«فاستعنت بدهن أو بشحم»

جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج2، ص395

و دارند که ابن ابی ملیکه کسی است که «مجمع علی وثاقته» ایشان نقل می کند می گوید:

«فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا»

از پیامبر چیزی نقل نکنید

 «فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله»

در پایان می گوید:

«ولم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج»

تذکرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 3

«ولم یقل حسبنا کتاب الله» چه فرقی است «فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله» یا «حسبنا کتاب الله» هیچ فرقی نمی کند.

بعد هم می گوید «کما تقوله الخوارج»؛ خلیفه اول این جمله را گفت در صحیح بخاری چند تا روایت دارد که «حسبنا کتاب الله» را آورده است.

آقایان قضیه:

«إن الرجل لیهجر»

دیوان المتنبی؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العکبری الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: مصطفى السقا/ إبراهیم الأبیاری/ عبد الحفیظ شلبی، ج1، ص9

«دعوا الرجل فإنه لیهجر»

سر العالمین وکشف ما فی الدارین؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424هـ 2003م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ج 1، ص 18

«إن الرجل لیهجر» را معمولا دفع و سانسور می کنند ولی این تعبیر را:

«فقال عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1259، ح1637

آقای ذهبی «حسبنا کتاب الله» بنیان گذارش خلیفه دوم است، این خوارج است «کما تقوله الخوارج».

یعنی هرکجا شما بروید این تعبیر ابن عباس:

«إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ ما حَالَ بین رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبَیْنَ کِتَابِهِ

تمام مصیبت جهان اسلام از این جا نشأت گرفت که نگذاشتند پیامبر وصیت نامه را بنویسد.

باز هم صحیح مسلم «وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»

«وَمِنْهُمْ من یقول ما قال عُمَرُ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 5، ص 2146، بَاب قَوْلِ الْمَرِیضِ قُومُوا عَنِّی،باب شماره 17، ح5345

پس تنها عمر حسبنا کتاب الله نگفت بلکه تعدادی از صحابه هم «حسبنا کتاب الله» می گفتند. اقای ذهبی ! پس این ها خوارج بودند؟ !

پرسش:

استاد مسئله عصمت اختیاری است یا اعطایی است؟

پاسخ:

در عصمت هر دو هست هم اختیاری است و هم اعطایی است. چون ائمه (علیهم السلام) و انبیاء از اول تشخیص شان تصمیم دارند به هیچ وجه گناه نکنند. و می توانند گناه کنند نه این که مجبور به گناه نکردن باشند. با اراده خودشان تصمیم قاطع برای گناه نکردن دارند.

خداوند متعال هم به خاطر اراده قطعی شان به این ها عصمت داده است:

(وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

سوره عنکبوت (29) آیه69

لذا هردو جهت در معصوم است. هم اختیار، اجباری نیست چون اگر اجبار باشد، اجبار فضیلتی نیست. و می تواند:

«وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْص وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص418

نامه حضرت امیر به عثمان ابن حنیف عاملش در بصره است. یعنی ائمه (علیهم السلام) کاملا قدرت بر گناه داشتند قدرت هم داشتند مسلوب الاختیار نبودند ولی به اراده قطعی خودشان گناه نکردند و خدا هم با توجه به اراده قطعی، به آنها عصمت داده است. هردو است.

خداوند آقای وحید را حفظ کند و عافیت کامل عطا کند، ایشان یک تعبیری داشت من یادم است سال 56 بود ما در درس اصول ایشان می رفتیم. ایشان که یک مقداری صحبت داشت می گفت خدای عالم اراده اش بر این تعلق گرفته که این چهارده نور پاک به هیچ وجهی نه به گناه، نه به خطا و نه به نسیان آلوده نشوند.

 اراده الله به این تعلق گرفته است چون اراده الله به این تعلق گرفته ما هم متعبد بر این هستیم ایشان نظرشان این بود. ولی غالب بزرگان یا خود ما بحث مفصلی در این زمینه آن زمان که در شبکه سلام برنامه داشتیم مطرح کردیم.

بحث کردیم در رابطه با آیاتی که نسبت به انبیاء است:

(وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى)

 (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد!

سوره طه (20): ایه 121

در آن جا من بطور مفصل تمام اقوال علماء شیعه و سنی را آوردم و نظر خود ائمه (علیهم السلام) را مطرح کردم.

آن طوری که یادم است من هفت – هشت جلسه صحبت کردم.

در رابطه با خود عصمت هم ما سال نود که در نیویورک آمریکا بودیم یک همایشی در سیاتل بود، سروش سخنران بود از من هم دعوت کردند، من گفتم اگر بعد از سروش به من وقت می دهید من صحبت کنم می آیم - با این که فاصله هم خیلی زیاد بود - و اگر نه من نمی آیم.

صحبت های ایشان تمام شد عمده بحث ایشان زیر سوال بردن عصمت بود می گفت ما هیچ دلیلی نداریم و این قضایا را قرن چهارم و پنجم علما در آوردند.

من در مرکز اسلامی امام مهدی بودم این مرکز را آقای اقا تهرانی در نیویورک تأسیس کردند. بعدا آمریکا که اموال بیناد علوی را مصادره کرد، این ها هم جزئش بود مصادره شد در آن جا یک جلسه خیلی مفصلی بود با این که بیست و چهار ساعت قبلش اعلام کرده بودند یک مجتمعی که تقریبا به اندازه شبستان مسجد اعظم بود هوا هم بارانی بود تمام صندلی ها از جمعیت پر بود با خودشان کارتون آورده بودند و خارج از صندلی هم این طرف و آن طرف مردم نشسته بودند.

موضوع صحبت هم نقد حرف های سروش بود. ما در آن جا خیلی مفصل در رابطه با این که آیا واقعا این ها از قرن چهارم و پنجم است یا نه صحبت کردیم. سلیم ابن قیس هلالی در قرن اول و از اصحاب امیر المؤمنین است.

ایشان از امیر المؤمنین نقل می کند:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ج‏1، ص 191، بَابٌ فِی أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه‏، ح5

در کمال الدین و عیون اخبار الرضا هم با سند آمده است. همچنین کلینی از سلیم ابن قیس آورده ما بررسی سندی هم کردیم.

شیخ صدوق متوفای 361 است اواخر قرن چهارم است ولی سندی که می آورد مشخص است از استادش ابن ولید که مورد ثقه است.

 صفار متولد 290 و ثقه است. احمد ابن محمد ابن عیسی رئیس حوزه علمیه قم ثقه است. حسین ابن سعید حماد اهوازی ثقه است. حماد ابن عیسی از اصحاب اجماع است.

«سلیم بن قیس - فی نفسه - ثقة جلیل القدر عظیم الشأن»

معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بی‌نا، ج9، ص230

وقتی با واسطه دارد به عصر معصوم می رساند اگر این را قبول نکنیم  ما دیگر هیچ روایتی مورد قبول نداریم؛ چون تمام احادیث ما عمدتا یا الان از کلینی است که متوفای 329 است. یا از شیخ صدوق است که متوفای 381 است.

آقای سروش! من نمی دانم شما الان نماز می خوانی یا نمی خوانی، وقتی ایران بودی نماز می خواندی نماز که می خواندی نماز صبح را که دو رکعت می خواندی شما یک روایتی برای ما بیاور که در قرن اول، دوم و سوم در رابطه با تعداد رکعات نماز باشد و آن را به ما نشان بده. حاضری نشان بدهی؟

چون اگر بنا باشد ما این طور شبهه کنیم همان طور که بعضی از آقایان می گویند بله این ها را همه با سند نقل کردند این از او، این از او معلوم نیست این ها درست باشد یا درست نباشد. اگر این طور باشد دیگر سنگ روی سنگ بند نمی آید ما هیچ حکمی از احکام اسلامی را نمی توانیم اثبات کنیم.

یعنی بگوییم تمام این ها باید همه از قرن اول باشد یا قرن دوم باشد، کتاب هایی که در آن زمان بوده وقتی که این ها دارند با سند صحیح از استادش و آن از استادش و آن یکی هم از استادش نقل می کند دیگر مشکل ندارد.

الان فرض بفرمایید اقای سروش شما بیایید یک مطلبی را از اقای مصباح نقل کنید، آقای مصباح بیاید از امام نقل کند، امام از آقای بروجردی نقل کند، آقای بروجردی بیاید از استادش نقل کند، استادش از استادش آیا این جا اگر کسی شک کند بگوید اقا از کجا معلوم این درست بوده که شما دارید با سه چهار تا واسطه مطلب را نقل می کنید شما به عقل چنین آدمی نمی خندید و مسخره اش نمی کنید؟

یعنی این ها روی شاخه نشسته اند و ریشه شاخه را دارند می زنند. من بیش از بیست – سی تا روایت حتی از اهل سنت دیدم.

قرطبی می گوید:

«لا یجوز أن ینسب إلى أحد من الصحابة خطأ مقطوع به»

الجامع لأحکام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج16، 321

نه گناه، بلکه خطا هم این ها نداشتند. یا یک تعبیری دارند که خلیفه اول و دوم این ها معصوم بودند...

پرسش:

تفتازانی دارد « مع الإجماع على أنهم لم تجب عصمتهم وإن کانوا معصومین بمعنى أنهم منذ آمنوا کان لهم ملکة اجتناب المعاصی مع التمکن منها»

پاسخ:

بله احسنت. تفتازانی در شرح مقاصد جلد 2 صفحه 279 دارد:

«واحتج أصحابنا على عدم وجوب العصمة بالإجماع على إمامة أبی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم مع الإجماع على أنهم لم تجب عصمتهم وإن کانوا معصومین بمعنى أنهم منذ آمنوا کان لهم ملکة اجتناب المعاصی مع التمکن منها»

شرح المقاصد فی علم الکلام؛ اسم المؤلف:  سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی الوفاة: 791هـ، دار النشر : دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة : الأولى، ج2، ص279

خود آن ها در مورد شیخیین همچنین تعبیری دارند. یا این عبارت را دارند:

«رفع الخطأ عن أبی بکر وعمر إسناده صحیح»

السنة؛ اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخلال الوفاة: 311 هـ، دار النشر: دار الرایة - الریاض - 1410هـ - 1989م، الطبعة: الأولى، تحقیق: د.عطیة الزهرانی، ج2، ص307، ح378

ابوبکر خلال که متوفای 311 است یعنی معاصر کلینی و صفار است می گوید «رفع الخطأ عن أبی بکر وعمر»؛ نه تنها گناه بلکه خطا هم از آن ها برداشته شده است.

ابن عربی می گوید:

«فدل على عصمته بشهادة المعصوم»

الفتوحات المکیة فی معرفة الاسرار الملکیة؛ اسم المؤلف:  محیی الدین بن علی بن محمد الطائی الخاتمی الوفاة: 22/4/ 638هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - لبنان - 1418هـ- 1998م، الطبعة: الأولى، ج1، ص261

می گوید در یک کوچه ای که عمر راه برود شیطان از آن کوچه عبور نمی کند!

پرسش:

در مقابل چیزهای دیگر هم دارند در مورد ابوبکر می گویند «کان رجلا لا یلتفت بالصلاة»

پاسخ:

عرض کردم مشکل زیاد هست

«فقال رسول الله والذی نفسی بیده ما لقیک الشیطان قط سالکا فجا إلا سلک فجا غیر فجک»

از یک کوچه ای که عمر برود شیطان جرأت نمی کند و از کوچه دیگری می رود.

الطبقات الکبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج8، ص181

موارد خیلی زیاد است یکی دو مورد نیست

همان تعبیر حضرت امیر در خطبه 150 است. دوستان این خطبه را خوب مطالعه کنند مخصوصاً شرح حاج آقای مکارم را در تفسیر شرح نهج البلاغه "پیام امام" حتماً ببینند.

بعد آمده حرف ابن ابی الحدید را می گوید این خطبه مربوط به زمان عثمان است ایشان می گوید نه ابن ابی الحدید کاملاً اشتباه کرده این خطبه مربوط به زمان ابوبکر و عمر است چون امیر المؤمنین می گوید:

«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ  رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ ...وَ ذَهَلُوا فِی السَّکْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150

«ذَهَلُوا فِی السَّکْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» بعد ایشان می گوید آل فرعون چه کار می کردند؟ ابوبکر و عمر هم چه کار می کردند. دیگر ایشان خیلی صریح گفتند که البته ما خیلی از این ها را جرأت نمی کنیم مطرح کنیم.

 ایشان تقریباً هفت - هشت جای پیام امام، نسبت به ابوبکر و عمر عبارات بی پرده ای دارد.

 بعضی از منبری های ما یا مداح های ما یک حرف های می زنند یعنی توجه ندارد عقبه کار چه است؟

بزرگان ما یا ائمه (علیهم السلام)، آیت الله العظمی شبیری زنجانی یک تعبیری داشت می گفت تبری نباشد تولی محقق نخواهد شد، اگر کسی بخواهد تولی را داشته باشد قبل از تولی باید تبری داشته باشد، ولی تبری این نیست ما بالای منبر برویم چهار تا فحش بدهیم لعن کنیم و امثال این ها.

 امروز صبح دیدم آقای عابدینی -که شاید عقلش را از دست داده- می گوید این که ما داریم لعن می کنیم مثلاً ما شمر را لعن می کنیم از عذاب شمر چیزی اضافه نمی شود.

خدا یک مقامی از عذاب برای شمر قرار داده تمام دنیا هم لعن کنند از خدا بخواهند آن عذابش بالا نمی رود، فقط برای دلخوشی مسلمان ها است لعن می کنند برای این که لذت ببریم دل مان خنک بشود لعن می کنیم.

با این که متن زیارت عاشوراء دارد:

«اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَ الْعَذابَ»

خدایا عذاب این ها را چند برابر کن

المزار( للشهید الاوّل)؛ نویسنده: شهید اول، محمد بن مکى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 786 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام / موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ناشر: مدرسه امام مهدى علیه السلام‏، قم: 1410ق، ص182

پرسش:

در قرآن هم است (یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذاب‏)

پاسخ:

بله، آقایان یک حرف ها و منطق های در می آورند نمی دانم دنبال چه هستند؟ یعنی از شمر کسی بخواهد دفاع کند، آن وقت یک آدم عمامه به سر، به قول خودش گواهی اجتهاد دارد و درس خارج تدریس می کند بگوید یک عذابی برای شمر است هر چه هم شما لعنت کنید به هیچ وجه عذاب او تغییر پیدا نمی کند. بحث های هفته گذشته اش بود ایشان هم مرتب برای من پیامک می فرستد در تلگرام این ها را ببینید.

من هر وقت می بینیم اعصابم خرد می شود ولی امروز بعد از نماز صبح یک مقدار خوابم نمی آمد گفتم یک ذره ببینم ایشان چه چرندیاتی بافته است این ها را دیدم.

 یک روزی می گوید حق همجنس بازان باید ادا بشود این ها حق دارند چون علاقه ای به جنس مخالف ندارند. یک روزی می گوید سگ، طاهر است یک روزی می گوید عمامه مربوط به اسلام نیست قبل از اسلام زمان هخامنشیان عمامه داشتند.

 هر روز یک حرفی می زند که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود. ما دل مان به حال این نمی سوزد دل مان به حال آن هایی می سوزد که دنبال روی همچنین افرادی هستند.

من در همان مناظره گفتم، گفتم تو با ولایت فقیه مشکل داری مردانه به میدان بیا ادله ولایت فقیه را نقد کن افرادی هم بیایند جواب بدهند شما می گویی پیغمبر حق حکومت سیاسی نداشت امیر المؤمنین نداشت ائمه هم نداشتند پس ولی فقیه هم حق تشکیل حکومت سیاسی ندارند.

یعنی می خواهد ولایت فقیه را بزند می رود اول پیغمبر را می زند بعد ائمه را می زند بعد به ولایت فقیه می رسد. جزوه ای که جدیداً چاپ کرده گمانم برای من هم فرستاده بود ولی یک چیزی که قبلاً‌ خودش آورد دستی به من داد آن را دارم و مطالبی که قبلاً‌ در دانشگاه و حوزه تدریس می کرد کلاً‌ پله پله جلو آمده است.

حتی یک مناظره ای هم با آقای روان بخش داشتند البته ایشان می گفت مطالبی که من گفتم روی سایت آقای روان بخش نیست تمام مطالب من را سانسور کردند، حالا سانسور کردند یا سانسور نکردند ما نمی دانیم.

 در آن جلسه هم خیلی ایشان اصرار داشت روی بحث حکومت سیاسی مناظره کنیم گفتم نه من در مورد حکومت سیاسی فعلاً‌ حاضر نیستم با شما بحث کنم در رابطه با ولایت ائمه که شما زدی روی این می خواهیم بحث کنیم.

قبلاً‌ هم اعلام کردیم که آیا ائمه (علیهم السلام) ولایت داشتند حق حکومت داشتند یا نداشتند؟ ائمه منصوب پیغمبر بودند یا نبودند؟ شما می گویید کلمه نصب، دروغ است و برداشت صحابه بود ما یک روایت نداریم که پیغمبر اکرم بگوید من علی را نصب کردم یک روایت نداریم امیر المؤمنین بگوید پیغمبر من را نصب کرده گفتم موضوع بحث من با شما این است.

در حین مناظره خیلی تلاش کرد بحث را بر گرداند آخرش هم نتوانست جواب بدهد عصبانی شد گفت نه شما کامپیوتر دارید و چنین و چنان هستید من بدون کامپیوتر این جا آمدم گفتم شما را نگفتم بدون کامپیوتر بیا شما هم کامپیوترت را این جا می آ‌وردی دیگر هیچ جوابی نداشت بگوید چون ما یک کامپیوتر داشتیم یک مانیتور برای اساتید گذاشته بودیم یک مانیتور هم جلوی این گذاشتیم اضافه این که کامپیوتر جلوی من بود دو تا مانیتور گذاشته بودیم که همه می دیدند و خودش هم می دید.

 روایت هایی که ما می آوردیم مصادر و بررسی سندی اش را خودش مشاهده می کرد خیلی عصبانی و ناراحت شد. گفت آقای ابوالقاسمی از شما حمایت می کند گفتم آقای ابوالقاسمی غیر از این که وقت را توزیع کند هیچ کاری نکرده است.

می گوید شما 10 دقیقه وقت دارید اگر من 11 دقیقه صحبت می کردم می گفت آقای قزوینی شما 1 دقیقه اضافه صحبت کردید در نوبت بعدی باید 9 دقیقه صحبت کنید. شما هم همین طور اگر کم صحبت می کردی 8 دقیقه می گفت آقای عابدینی شما 8 دقیقه صحبت کردی 2 دقیقه طلب دارید در نوبت بعدی 12 دقیقه صحبت کن.

در هر صورت ...

از عزیزان می خواهم درباره یک مقداری شبهاتی که در درون حوزه ها دارد پخش می شود دقت بیشتری داشته باشید و این ها در آینده خطرناک است.

 حاج آقای طبسی دو سه هفته قبل منزل ما تشریف آورده بودند عرض کردم حاج آقا الان حضرتعالی و ما هستیم یا بعضی از بزرگان هستند این شبهات را جواب می دهیم ولی در آینده این اساتیدی که این ها تربیت کردند و همه جا هم مثل اختاپوس نفوذ کردند این ها، این شبهات را مطرح می کنند در آینده کسی که به این ها جواب بدهد نیست. ما باید تلاش کنیم نیروهایی را تربیت کنیم که در آینده بتوانند به شبهات این ها جواب بدهند.

 بنده هم عرض کردم دوستان مقاله برای شبهات روز می نویسند از آقای قدیریان خواستیم شبهات روز را بدهد گفتیم هر کس هر مقاله ای بنویسد پاسخ به شبهات روز که ما بتوانیم در شبکه در سایت مان بگذاریم 500 هزار تومان به او هدیه می دهیم گرچه قیمت کار آقایان خیلی بالاتر از این است.

من روی حرفم هستم تا آخر امسال هر کدام از بزرگواران بیایند شبهات روز، شبهاتی که در مجلات و کتاب هایی که در 30- 40 سال اخیر بوده مطرح کنند و جواب بدهند ما در خدمت آقایان هستیم.

 البته شبهه را جواب بدهند نگاه می کنیم اشکالش را می گیریم به ایشان بر می گردانیم دو سه بار هم خودشان ورزیده می شوند یعنی اگر یک عزیزی 10 تا شبهه را جواب بدهد با چهار پنج بار رفت و برگشت ملکه پاسخگویی به شبهات دستش می آید. بهترین راه هم این است.

 الان سه چهار نفری که محصول عمر ما هستند مثل حاج آقای ابوالقاسمی، آقای یزدانی، آقای روستای و آقای عباسی را توانستیم تربیت کنیم از همین کانال بوده آقای ابوالقاسمی الحمد لله رب العالمین یَل و شیری در برابر وهابی ها است خدمت تان عرض کردم عدنان عرعور 17 سال در شبکه ها هل من مبارز می گفت

ولی با آقای ابوالقاسمی سال 95 مناظره ای شبکه به شبکه داشتند ایشان در شبکه وصال بودند و آقای ابوالقاسمی در شبکه ولایت 20 یا 17 دقیقه وصل شد در رابطه با توحید بود توحید وهابیت و توحید شیعه، ایشان نتوانست جواب بدهد به طور کلی بلند شد اصلا استدیو را ترک کرد و فرار کرد تمام سایت ها نوشتند که عدنان عرعور برای اولین بار از ابوالقاسمی شکست خورد.

(هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ)

این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!

سوره نمل (27): آیه 40

نمی دانیم أشکر هستیم یا أکفر هستیم نمی دانیم. آقای ابوالقاسمی جوان بود آمد ردش کردم دوباره رفت آمد سه چهار بار آمد اصرار داشت گفتیم بچه است خیلی زیاد سر در نمی آورد شبهه ای مطرح کردیم گفتیم برو جواب بده یقین داشتیم که جواب نمی دهد برای همیشه ردّش می کنیم رفت انجام داد دیدیم نه واقعاً عالی جواب داده

دوباره شبهه دوم، شبهه سوم، شبهه چهارم الحمد لله الان در یک حدی است که غالب جلسات را از دانشگاه ها و حوزه ها مطرح می شود ایشان می رود دیگر احتیاجی به این که ما حضور داشته باشیم نیست.

ما دوست داریم دوستان مان که خدمت شان هستیم عمدتاً کارهای فقهی و اصول دارند ولی حوزه در رابطه با به پاسخگویی به شبهات، شبهات فقهی باشد یا شبهات اعتقادی باشد، کمبود دارد. شاید بالای 250- 300 تا شبهه فقهی داریم. از طهارت گرفته تا دیات وهابی ها در شبکه هایشان مطرح می کنند ائمه جمعه اهل سنت در خطبه های نماز مطرح می کنند ولی این شبهات در حوزه ها مطرح نیست و متصدی ندارد کسی به این ها جواب بدهد.

 مشکل اساسی ما این است بعضی از آخوندهای تازه به دوران رسیده با افکار سروش و مدرسی و این ها آشنا هستند همین شبهات را دارند برای طلبه ها مطرح می کنند. هیچ کس هم نیست جواب بدهد آقای صفری می گوید من 20 سال است این حرف ها را مطرح می کنم هیچ اتفاقی هم نیفتاده یعنی مشخص است در این 20 سال یک نفر بلند نشده بگوید این حرف هایی که داری می زنی ارتباطی به تشیع ندارد.

 اتفاقاً به جناب آقای رفیعی بزرگوار که چند روز پیش منزل ما تشریف آورده بودند گفتم بیش از 12- 13 نفر اساتید خود شما این جا آمده بودند گفتند طلبه ها از خارج شیعه می آیند ایشان سنی می کند بر می گرداند.

ایشان گفت نه سنی نمی کند این ها را با عقیده مدرسی هماهنگ می کند، گفتم خیلی بدتر از سنی است، یعنی یک تفکر ضد شیعه درست می کند ما باید بگذاریم این حنفی، حنفی بماند سنی، حنفی بماند برای ما خطر نیست سنی، شافعی بماند برای ما خطر نیست ولی اگر این شافعی و حنفی به طرف سلفی گری سُر بخورد برای ما خطر است هم برای دنیای ما خطر دارد هم برای دین ما خطر دارد.

یک کسی امثال مدرسی و سروش بخواهد در بیاید این ها خطرشان از سنی هزاران بار بدتر است. شما کتاب "مکتب در فرایند تکامل" را ببینید چیزی برای شیعه نگذاشته به زبان شیعه کل عقاید شیعه را زیر سوال برده است.

 البته جواب هم داده شده خیلی هم جواب دادند شاید بالای 20- 25 نفر به حرف های مدرسی جواب دادند ولی وقتی شبهه می آید جامعه را آلوده می کند و بعضی از آقایان هم می خواهند مثلاً «خالف تعرف» یک چیزی بر خلاف نظر آقایان مراجع بگویند.

من به آقای رفیعی گفتم آقا در یک جلسه ای که 50 نفر، 100 نفر است می خواهد مراجع را مسخره کند چقدر وقیح است گفتم این صوتش است بفرمایید می گوید‌ آقایان مراجع ما وقتی یک خانمی را می بینند اصلاً محلش نمی گذارند؛ ولی پیغمبر یک خانمی را می دید می گفت حال شما چطور است یک دختر خانمی کنار جاده ایستاده بود پشتش سوار کرد این دختر خانم برای اولین دفعه استرس گرفت و حیض شد!!

گفتم این ها چه دارند می گویند؟ یعنی می خواهد مرجعیت را بزند می رود پیغمبر را (نستجیر بالله) آلوده می کند دنبال چه هستند چه در سر دارند؟ من سر در نیاوردم یک مورد دو مورد هم نیست یعنی بیش از 100 مورد از مطالبی که خلاف قطعی عقاید شیعه است دارد.

 اصلاً چه لزومی دارد ما بگوییم آقایان مراجع خانمی را کنار خیابان می بینند احوال پرسی نمی کنند چطوری؟ چه کار می کنی؟ یعنی آقایان مراجع وقتی از خانه بیرون می آیند ببینند یک خانمی دارد می رود بگویند خانم «صبحکم الله» چطور بودی با شوهرتان چطور رفتار کردی؟ این طوری می خواهند رفتار کنند من که سر در نیاورم این ها دنبال چه هستند؟

آیا شما خودتان بیرون می آیید خانم ها را می بینید کیف و حالی می کنید صبحکم الله به خانم ها می گویید ؟!

پرسش:

خودش حاضر است کسی با دخترش و یا خانمش این طوری خوش و بش کند.

پاسخ:

به آقای رفیعی گفتم آیا ایشان چنین چیزی می گوید حاضر است دختر خانمش پشت موتور یک جوان نا محرم سوار بشود به غیرتش بر می خورد یا نمی خورد؟ غیرتش قبول می کند؟ اصلاً دختر خانم شما در خیابان می رود یک آقا پسری بگوید به تأسی از رسول الله دختر خانم بیا پشت سر من سوار شو دختر شما اگر استرس گرفت زین موتورش را آلوده کرد چیز دیگری است باز هم به صحابیه تأسی کرده.

آن بابا به پیغمبر تأسی کرده این دختر هم به صحابیه تأسی کرده چون قول و سیره صحابیه هم حجت است فرقی نمی کند می گویند سیره و قول صحابه سنت است

«سنة الصحابة کسنة النبی»

هیچ فرقی نمی کند. و لذا از عزیزان خواهشم این است که روی این قسمت یک مقداری بیشتر کار بشود فعلاً ما جای خالی داریم از این زراره ها در حوزه الحمد لله رب العالمین زیاد داریم (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی) ولی هشام ابن حکم نداریم مؤمن الطاق نداریم.

 ما باید در حوزه چند صد تا نیروهایی داشته باشیم که این ها تمام مبانی دست شان باشد و این شبهاتی که در فضای مجازی مطرح می شود اصلاً فضای مجازی هم پیشکش ما شبهاتی که در حوزه مطرح می شود همین شبهات را متصدی بشویم به این ها جواب بدهیم همین برای ما کافی است نیازی نیست ما برویم شبهات وهابیت را جواب بدهیم.

ما از اصل بحث مان هم ماندیم، نظر ما این بود که این بحث را تمام بکنیم بعد بعضی از شبهاتی که در رابطه با ولایت ائمه (علیهم السلام) مطرح است سه چهار تا شبهه ای که مطرح شده زمان ائمه هم مطرح بود عرض کردم ان شاء الله یک توضیحی می دهم بحث را ببندیم بعد شبهاتی که مطرح می شود ائمه (علیهم السلام) نام ائمه بعدی خودشان را نمی دانستند و روایات زیادی داریم که این ها را چه کار باید کرد؟! مثلاً این شبهه که: امام صادق نمی دانست امام بعد از خودش امام کاظم هست از خدا می خواست که بعد از او اسماعیل امام بشود ولی خدای عالم حرف امام صادق را قبول نکرد بر خلاف دعای امام صادق، آقا موسی ابن جعفر را امام کرد.

 آقا امام هادی می خواست پسرش سید محمد امام بشود ولی خدای عالم اراده اش بر خلاف نظر امام هادی بود.

این ها وقتی دست امثال عابدینی و این ها می افتد دو تا روایت این طوری می بینند دور برمی دارند که ببینید در کافی و فلان جا این روایت است. اگر این یک یا دو تا روایت است در کنارش 300 تا روایت دیگر داریم.

چطور شما همه جا را گشتی مثل مگس آمدی یک جایی نشستی که مورد نظرت است. آن را که بر خلاف این است کنار گذاشتی آیا شما این روایت را بررسی سندی هم کردی ببینی اصلاً این روایت هایی که داری استناد می کنی از نظر سند درست است یا نه جعال ها و وضاعین در عصر ائمه بودند و از بنی امیه، بنی العباس ارتزاق می کردند که این روایت ها را بسازند اذهان جوان های شیعه را منحرف کنند.

حتی کسی خدمت امام هشتم می آید ببینید کار به کجا کشیده می گوید یابن رسول الله ما شنیدیم زراره نمی دانست بعد از امام صادق، امام، امام کاظم است پسرش را مدینه فرستاده بود ببیند که بعداز امام صادق امام چه کسی است؟ یعنی کار به این جا کشیده این خیلی درد است خدا می داند این روایت را وقتی می خوانم قلبم به درد می آید.

اصلاً تعدادی از روایاتی که ما داریم نام ائمه آمده در سندش خود زراره قرار گرفته است. حضرت رضا علیه السلام در پاسخ می فرمایند: زراره فرزندش را مدینه فرستاد از امام کاظم کسب تکلیف کند آیا می تواند نام امام کاظم را ببرد یا نه در تقیه است نباید نام امام کاظم را ببرد به خاطر این فرزندش را فرستاده بود برای تشخیص تقیه و عدم تقیه. این روایت هم صد در صد صحیح است.

یعنی شما 50 تا روایت هم آن طرف داشته باشید این یک روایت کمر تمام آن روایات را می زند می شکند. این مطالب هست ولی می بینیم بله در عصر حاضر یک آقا در سر درس خارج می گوید زراره با آن عظمتش خبر ندارد بعد از امام صادق، امام چه کسی است پسرش را مدینه می فرستد خبر بگیرد. وقتی زراره نمی دانست پس معلوم می شود که این ها مشخص نبود ائمه هم نمی دانستند ائمه بعد از خودشان چه کسی است!!

«والسلام علیکم ورحمة الله»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها