2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
خلافت الهی امیرالمومنین علیه السلام
کد مطلب: ١٥٤٧٣ تاریخ انتشار: ٢٣ خرداد ١٤٠٢ - ١٠:٠٩ تعداد بازدید: 628
خارج فقه الحکومه » فقه
خلافت الهی امیرالمومنین علیه السلام

(جلسه سی و هشتم 20 09 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه سی و  هشتم 20  09 1401)

موضوع:  خلافت الهی امیرالمومنین علیه السلام 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

علت ازدواج های متعدد پیامبر چه بود؟

علت تعدد ازدواج پیامبر از اقوام مختلف این بود که حضرت آن قبائل را همراه خودش کند و این همراهی باعث شد که حضرت قدرتی در برابر مشرکین پیدا کند، در جنگ بدر و در جنگ احد اگر این همبستگی و حمایت‌ ها نبود مشخص نبود سرنوشت اسلام چه می شد.

پرسش:

از سر اجبار نبوده است؟

پاسخ:

اصلا و ابدا اجبار و اکراهی نبوده است. چه اجبار و اکراهی؟ یعنی بیاید به زور بگوید باید دختر من را بگیری و اگر نگیری چنین و چنان می کنم؟!

پرسش:

پس این همه ازدواج به خاطر چه بوده است؟

پاسخ:

به خاطر جذب قبایل بوده است. مثلا در ازدواج با عایشه کل قبیله تیم آمدند از حضرت دفاع کردند. در ازدواج با حفصه کل قبیله عدی آمدند از حضرت دفاع کردند.

یا در ازدواج با صفیه بنت حی ابن اخطب باعث شد که تعداد زیادی از یهودیان به اسلام پیوستند و مسلمان شدند این ازدواج ها برکات زیادی برای اسلام داشت.

دکتر گوستاو لوبن در کتابی که به اسم تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته است در رابطه با ازدواج های متعدد حضرت اشکال می گیرد. می گوید حضرت وقتی به جایی رسید شروع به حرمسرا درست کردن کرد.

مترجم کتاب آقای سید محمدتقى گیلانى (1258- 1343ش)، ملقب به فخر داعى ‌الاسلام است. ایشان در پاورقی سه چهار صفحه در این قسمت به خوبی تحلیل کرده است آن جا ازدواج و انتخاب همسران پیامبر را که چه برکاتی برای اسلام داشت شرح و پاسخ داده است.

توصیه می کنم دوستان این کتاب را مطالعه کنند. من سال 50 یا 51 بود یک دور این کتاب را مطالعه کردم خیلی خوب بود. مخصوصا نقدهایی که مترجم داشت. بعضی ها عین مطالب کتاب مستشرقین را ترجمه می کنند بدون هیچ گونه عکس العملی، این در حقیقت یک نوع خیانت است.

یک کتابی در رشته فلسفه است حدود چهل سال است در دانشگاه تدریس می شود برای فلسفه کانت و این ها است آن روز یکی از دوستان آمد کتاب را به من داد دیدم اصلا خدا شناسی و توحید را مسخره کرده است. می گوید اصلا تناقض است یک سری حرف های عجیب و غریبی زده است.

من کتاب را به حاج آقای اعرافی نشان دادم گفتم ما در حوزه مشغول فقه و اصول خودمان هستیم این ها دارند در دانشگاه جوان های ما را بی دین می کنند. ما با بحث امامت و شبهات وهابیت خودمان را مشغول کردیم این ها اصل و ریشه توحید را دارند می زنند.

ان شاء الله کتاب را خدمت تان می آورم نشان می دهم الان چهل سال است این کتاب در دانشگاه تدریس می شود. با این که یکی از دوستان می گفت من رفتم با وزیر علوم صحبت کردم اما این ها گوش شان به این چیزها بدهکار نیست.

یعنی گویا ما در داخل یک نفر فیلسوفی که بیاید فلسفه غرب را مطرح و نقد کند نداریم. ما باید عینا کتاب های مستشرقین را برداریم ترجمه کنیم و هیچ گونه تحلیلی هم نداشته باشیم.

ما نمی گوییم شما اقوال آن ها را نیاورید، اگر نیاورید یک جوان می رود در فضای مجازی کتاب هایشان را مطالعه می کند ذهنش مشوش می شود. ما باید نقل بکنیم اما نقد محکم هم بکنیم.

پرسش:

(...) چرا رسول اکرم به خلافت و امامت حضرت علی علیه السلام تصریح نفرمودند؟

پاسخ:

مثلا چه کار می کردند؟ چه کار باید می کردند که نشده؟ رسول اکرم سه سال رسالتش مخفیانه و سری بود. سال سوم بعثت بعد از نزول آیه شریفه:

(وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)

و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

حضرت چهل نفر از سران قریش؛ یعنی کسانی که در جزیرة العرب سرنوشت ساز بودند، نه فقط در مکه بلکه در کل جزیرة العرب، این ها را جمع کرد در آن جا دست روی شانه امیر المؤمنین گذاشت فرمود:

« هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم»

تاریخ الطبری؛ اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاة: 310، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج1، ص543

طبری در کتاب تاریخ خودش جلد 1 صفحه 543 نقل کرده است. کامل ابن اثیر در جلد اول صفحه 585 نقل کرده و دیگران همه این را نقل کردند.

اولین جلسه اعلان رسالت این خیلی مهم است. حضرت رسول اولین جلسه که اعلان کرد من از طرف خدا مبعوث برای رسالت هستم ولایت را مطرح کرده است و بعد از آن در هر مناسبتی پیش آمده، رسول اکرم حضرت علی را مطرح کرده است اگر حدیث طیر است یک مرغ بریانی می آورند می گوید:

«اللهم ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی هذا الطَّیْرَ»

محبوب ترین انسان ها را شریک من قرار بده! یعنی در حقیقت دارد به مردم می گوید که امیرالمومنین علیه السلام محبوب ترین انسان ها نزد پیامبر است.

فَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَکَلَ معه»

الجامع الصحیح سنن الترمذی؛ اسم المؤلف: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی الوفاة: 279، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت -  -، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج5، ص636

ببینید خود ذهبی و ابن حجر و دیگران چقدر عبارت های ظریفی دارند؛ یعنی احب الخلق الی الله. اگر بنا باشد بعد از رسول اکرم انتخابات آزاد صورت بگیرد، شاخصه هایی که یک انسان برای خلافت دارد احب الخلق الی الله این آیا می تواند خلیفه باشد یا این آقایی که تا سال ده بعثت بت پرست بوده است؟

شما تاریخ اسلام را مطالعه کنید عمر تا سال ششم بعثت کافر بود و بت می پرستید. ابوبکر پنجاه و یکمین فردی است که به اسلام گرویده است. این که اولین اولین فرد می گویند دروغ محض است.

همچنین در قضیه تبوک دارد:

«اما ترضى ان تکون منی بمنزلة هارون من موسى الا انک لیس نبی انه لا ینبغی ان اذهب الا وأنت خلیفتی قال وقال له رسول الله صلى الله علیه وسلم أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج2، ص684

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص143، ح4652

در قضیه فتح یمن می فرماید:

«علی ولی کل مؤمن بعدی»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى ، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج2، ص620

«علی امام کل مؤمن و مؤمنة»

در غدیر خم در جمع به قول سبط ابن جوزی 124 هزار جمعیت آن جا نزدیک سه ساعت حضرت سخنرانی کرده است

«مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِه‏»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص276

«من کنت أَوْلَى بِهِ من نَفْسِی فَعَلِیٌّ وَلِیُّهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»

المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانیة، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج5، ص166

«مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّه‏»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص64، 31 باب فیما جاء عن الرضا (علیه السلام) من الأخبار المجموعة

«مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّه‏»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی الوفاة: 211، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403 ، الطبعة : الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج6، ص365

«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص276

«من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 355

عبارت های مختلفی که به تعبیر صدیقه طاهره فرمود:

«هَلْ تَرَکَ أَبِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً»

الخصال؛ نویسنده : الشیخ الصدوق (وفات : 381)، تحقیق: تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1403 – 1362 ش، ص173

پیامبر چه کار کند با چه بیانی بگوید؟ قرآن کلیات را مطرح کرده است جزئیات را به سنت واگذار کرده است. از حضرت امام صادق (سلام الله علیه) سوال می کنند چرا نام حضرت علی در قرآن نیامده است؟ حضرت می فرماید قرآن کلیات را بیان کرده جزئیات و تفصیل را به پیامبر واگذار کرده است.

در آیه 44 سوره نحل دارد:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ)

و ما این ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی

سوره نحل (16): آیه 44

سوره حشر آیه 7 دارد:

(وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آن چه نهی کرده خودداری نمایید.

سوره حشر (59): آیه 7

قرآن (أَقیمُوا الصَّلاةَ) گفته است هیچ جا ندارد نماز صبح چند رکعت است، ظهر چند رکعت است، ظهر این طوری نماز بخوانید، نماز عصر بخوانید، نماز مغرب بخوانید، نماز عشا بخوانید، هیچ اسمی از نمازها نیامده است. رسول اکرم آمده برای مردم تشریح کرده است.

در مورد حج فرمود کسی که استطاعت دارد:

(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا)

و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند.

سوره آل‌عمران (3): آیه 97

این که حج چگونه باید باشد، طواف باید باشد، سعی بین صفا و مروه باشد، تقصیر باشد همه را سنت بیان کرده است.

زکات را واجب کرده است و این که چند درصد مثلا باید زکات داده بشود از گندم و جو چقدر و از گوسفند، شتر و گاو چقدر باید زکات داده بشود این را پیامبر معین کرده است.

خداوند هم فرموده:

 (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

همین جا رسول اکرم آمده به مردم گفته ایها الناس ولی شما خدا و من و این آقایی است که دارد نماز می خواند و در حال نماز دارد صدقه می دهد. و در تاریخ اسلام یک مورد نداریم که یک کسی بیاید در حال رکوع صدقه بدهد و آیه نازل بشود.

در بعضی از روایات داریم که می گویند خلیفه دوم بعد از نزول این آیه بارها در نماز انگشتر صدقه داد تا آیه ای هم درباره او نازل شود! بعد از این همه صدقه دادن آیه نازل نشد.

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

عبدالله ابن مسعود مفسر نامی عصر نبوت در تفسیر آلوسی جلد 6 صفحه 193؛ در تفسیر در المنثور جلد 2 صفحه 282؛ در تفسیر شوکانی فتح القدیر جلد 2 صفحه 61 می گوید:

«کنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله علیه و سلم ) یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولى المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛ اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج6، ص193

این آقایانی که می گویند چرا نام حضرت امیرالمومنین علیه السلام در قرآن نیامده است؟ ما سوال می کنیم آیه 40 سوره توبه، آیه غار اسم ابوبکر که در آن جا نیامده است از کجا می گویید این آیه درباره ابوبکر است؟

حتی عموم اهل سنت فتوا داده اند هرکسی انکار کند که این آیه در حق ابوبکر است کافر است. کجای این آیه کلمه ابوبکر آمده است؟!

اهل سنت می گویند آیه افک _آیه یازده سوره نور_ در مورد عایشه نازل شده است. ما هرچه نگاه می کنیم می بینیم هیچ جای این آیه اسمی از عایشه نیست.

ما هرچه قرآن را زیر و رو کردیم اسمی از عایشه در قرآن پیدا نکردیم. آقایان به اجماع می گویند کسی که انکار کند کافر است. چطور می شود آیه غار و آیه افک با سنت و با تبیین پیامبر، درباره با ابوبکر و عایشه می شود اما آیه ولایت، آیه ابلاغ و آیه اکمال در مورد حضرت امیرالمومنین علیه السلام نمی شود؟!

ما بیش از دویست روایت از شیعه و سنی داریم که این آیات در مورد حضرت امیرالمومنین علیه السلام است. چطور شد در مورد حضرت امیرالمومنین علیه السلام را شما قبول ندارید؟ «بائک تجر و بائی لا تجر»؟!

علاوه برآن حضرت امام در کتاب کشف اسرار یک تعبیری دارد خیلی تعبیر زیبایی است قرآن می گوید

(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)

بی‏تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‏ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.

سوره حجر (15): آیه 9

می گوید خدای عالم که می خواهد قرآن را حفظ کند بنا نیست با معجزه حفظ کند،

اگر نام امیرالمومنین علیه السلام در قرآن آمده بود، این ها قطعا قرآن را تحریف می کردند، آیات قرآن را زیر و رو می کردند. یک آیه از قرآن تحریف می شد حجیت قرآن زیر سوال می رفت.

لذا خدای عالم به صراحت اسم امیر المؤمنین را نیاورد برای این که قرآن از تحریف مخالفین و معاندین در امان باشد. اگر مثلا می فرمود: «ولیکم علی ابن ابی طالب» یک علی پیدا می کردند که پدرش هم ابو طالب است می گفتند مراد از این علی ابن ابی طالب همان است که ما می گوییم.

مگر شما در رابطه با قضیه متعه صراحتا در قرآن ندارید:

(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً...)

و زنانی را که متعه [= ازدواج موقت‌] می‌کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید.

سوره نساء (4): آیه 24

آقایان گفته اند:

«مُتْعَتَانِ کَانَتَا على عَهْدِ رسول اللَّهِ وأنا أنهى عنهما وَأُعَاقِبُ عَلَیْهِمَا مُتْعَةُ النِّسَاء وَمُتْعَةُ الْحَجِّ»

المحلى؛ اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی؛ ج 7، ص 107

اقایان که در رابطه با متعه این طوری کردند در رابطه با ولایت امیرالمومنین علیه السلام چه کار می کردند؟ (همانطوریکه عمر در زمان خلافت خود گفت من متعه را حرام می کنم در همان موقع هم می گفت من ولایت را از امیرالمومنین سلب می کنم).

آقای سبحانی هم یک تعبیر زیبایی دارد می گوید تعبیر یک دفعه به اسم است و یک دفعه به وصف است تعبیر به وصف اعلا از تعبیر به اسم است. یک دفعه می آید «ولیکم الله ورسوله و  علی ابن ابی طالب» می روند یک کسی را پیدا می کنند اما وقتی که می گوید: (وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ) اگر اسم بیاید به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) قرآن را تحریف می کنند.

شما ببینید با این همه آیات، با این همه توضیح پیامبر، با این همه روایات، هفتاد روز بیشتر از غدیر نگذشته این ها با امیر المؤمنین چه کار کردند؟

شما توجه بفرمایید بن عثمان از ولید بن عبد الملک نقل می کند که بالای منبر گفت: «انت منی به منزلة هارون من موسی» این درست است اما راوی اشتباه شنیده است. پیغمبر (نستجیر بالله) فرمود: «انت منی بمنزلة قارون من موسی»!

این کسانی که می آیند انت منی بمنزلة هارون بمنزلة قارون من موسی درست می کنند، آیا (اگر اسم حضرت علی در قرآن می آمد) اجازه می دادند که قرآن سالم بماند؟

رسول اکرم در طول این بیست سال هر عبارتی را که شما بخواهید فرموده است. من با یکی از اقایان که در مکه بحث می کردم گفتم شما بفرمایید پیامبر چه عبارتی به کار می برد یقین می کردید امیرالمومنین علیه السلام خلیفه است؟

«انت خلیفتی» می گفت با سند صحیح بیاورم، «انت وصیی، انت اخی، انت امام کل مؤمن و مؤمنه، انت ولی کل مؤمن و مؤمنه» هر عبارتی را شما بخواهید همان عبارت را ما در رابطه با حضرت امیرالمومنین علیه السلام می آوریم.

در رابطه با خلفاء چه آمده است؟ من یک روزی از این آقایان سوال کردم گفتم اگر ولادت ابوبکر و یا عمر در کعبه بود شما چه کار می کردید؟ گفت ما این روایتش را با طلا می نوشتیم و در تمام اطراف بیت الله الحرام نصب می کردیم!

شما بروید ببینید یک هزارم این تعبیر را در رابطه با ابوبکر این ها دارند. یک جا دارید که گفته باشد «ابوبکر خلیفتی من بعدی؛ عمر خلیفتی من بعدی» آخر آقایان دست شان از همه جا بریده است می گویند نماز ابوبکر به جای پیامبر قوی ترین و محکم ترین دلیل بر خلافت ابوبکر است !

پیغمبر ابوبکر را برای امامت در دین انتخاب کرد ما برای امامت در دنیا انتخاب نکنیم؟! بعد می بینند این هم به درد نمی خورد آیه:

(وَسَیجَنَّبُهَا الْأَتْقَى؛ الَّذِی یؤْتِی مَالَهُ یتَزَکَّى)

و بزودی با تقواترین مردم از آن دور داشته می‌شود، همان کس که مال خود را (در راه خدا) می‌بخشد تا پاک شود.

سوره لیل (92): آیه 16 و 17

آخر فخر رازی می گوید صحابه به ابوبکر گفتند:

«یا خلیفة رسول الله»

 صحابه که دروغ نمی گویند پس خلیفه بوده که به او می گفتند یا خلیفة رسول الله ! همه ادله را می آورند می بینند که این ها همه (أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوت‏) است و هیچ ندارند.

شما ادله ای که برای خلافت ابوبکر آورده اند را ببینید. خدا آیت الله طبسی را حفظ کند کتاب خیلی خوبی نوشته است شاید برای اولین بار کل ادله خلافت ابوبکر را آورده است. اسم کتاب "نقد ادله ی خلافت" است.

این کتاب ششصد- هفتصد صفحه است؛ کل ادله ای که این ها در طول این هزار و چهارصد سال برای خلافت ابوبکر، عمر و عثمان آوردند را جمع آوری کرده و نقد کرده است. جزاه الله خیرا. شما ببینید یک آدم منصف حاضر است زیر بار یک مورد از این ها برود؟

می خواستم روایت امام صادق (سلام الله علیه) را بیان بکنم.

«روی الکلینی بسندین الصحیحین»

 از امام صادق علیه السلام:

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَال‏سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهم السلام) فَقُلْتُ لَه‏ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ‏ لَمْ‏ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ (علیهم السلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

حضرت می فرماید:

«قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ»

بعد قضیه زکات و حج را مطرح می کند.

 «وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ»

بعد می فرماید:

 «وَ نَزَلَتْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»

اولی الامر منکم را در کنار اطاعت الله و پیامبر آورده است. از پیامبر سوال می کند اولی الامر چه کسی است؟ می فرماید اولی الامر حضرات امیرالمومنین علی و اولاد ایشان(علیهم السلام) است.

 «وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ (صلی الله علیه واله وسلم)  أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً «1» فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ (علیها السلام) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَى خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَ ثِقْلِی فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِکَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِیَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ یَسْتَطِیعُ عَلِیٌّ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ أَنْ یُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِیٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِینَا کَمَا أَنْزَلَ فِیکَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ بَلَّغَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَهُ عَنْکَ فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ (علیه السلام) کَانَ الْحَسَنُ (علیه السلام) أَوْلَى بِهَا لِکِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّیَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ ذَلِکَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ فَیَجْعَلَهَا فِی وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَیْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِی کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ أَبِیکَ وَ بَلَّغَ فِیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَ فِی أَبِیکَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّی الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَیْنِ (علیه السلام) لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ‏ أَهْلِ بَیْتِهِ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَدَّعِیَ عَلَیْهِ کَمَا کَانَ هُوَ یَدَّعِی عَلَى أَخِیهِ وَ عَلَى أَبِیهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ یَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ یَکُونَا لِیَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِینَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَجَرَى تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّکُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُکُّ فِی رَبِّنَا أَبَداً.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏1، ص286، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) وَاحِداً فَوَاحِدا، ح1

آیه تطهیر و آیه اکمال و آیه ابلاغ را می آورد. این ها را خدای عالم فرموده و پیامبر هم این ها را بیان کرده است.

آغاز بحث...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. روایاتی که از نبی مکرم چه در منابع شیعه و چه در منابع اهل سنت داریم که نام ائمه (علیهم السلام) آمده است.

حدیث:

«اَلْأَئِمَّةُ بَعْدِی اِثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمْ اَلْمَهْدِیُّ»

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بیروت، 1425 ق، ج‏2 ؛ ص292، ح137

«حدثنی محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن عبد الْمَلِکِ سمعت جَابِرَ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا فقال کَلِمَةً لم أَسْمَعْهَا فقال أبی إنه قال کلهم من قُرَیْشٍ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج6، ص2640، ح6796

«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ وابو بَکْرِ بن ابی شَیْبَةَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن اسماعیل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن ابی وَقَّاصٍ قال کَتَبْتُ الی جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِی نَافِعٍ اَنْ اَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال فَکَتَبَ الی سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یوم جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الْاَسْلَمِیُّ یقول: لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَةُ او یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا جَرِیرٌ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ یَعْنِی بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع ابی علی النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فَسَمِعْتُهُ یقول: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً. قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قال: فقلت لِاَبِی: ما قال؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ.»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1453، ح 1821 و 1822

«حدثنا بن ابی عُمَرَ حدثنا سُفْیَانُ عن عبد الْمَلِکِ بن عُمَیْرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبی (صلی ‌الله‌ علیه ‌وسلم) یقول: لَا یَزَالُ اَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ تَکَلَّمَ النبی (صلی ‌الله‌ علیه ‌وسلم) بِکَلِمَةٍ خَفِیَتْ عَلَیَّ فَسَاَلْتُ ابی مَاذَا؟ قال: رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال: کلهم من قُرَیْشٍ.»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1452، ح 1821

«حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن هَاشِمٍ الْبَغَوِیُّ ثنا محمد بن عبد الرحمن الْعَلافُ ثنا محمد بن سَوَاءٍ ثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عَنِ الشَّعْبِیِّ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال کنت مع أبی عِنْدَ النبی صلى اللَّهُ علیه وسلم فقال یَکُونُ لِهَذِهِ الأُمَّةِ اثْنَا عَشَرَ قَیِّمًا لا یَضُرُّهُمْ من خَذَلَهُمْ ثُمَّ هَمَسَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم بِکَلِمَةٍ لم أَسْمَعْهَا فقلت لأَبِی ما الْکَلِمَةُ التی هَمَسَ بها النبی صلى اللَّهُ علیه وسلم قال کلهم من قُرَیْشٍ»

المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج2، ص 196، ح1794

«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا حَسَنُ بن مُوسَی ثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عَنِ الْمُجَالِدِ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ قال: کنا جُلُوساً عِنْدَ عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ وهو یُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فقال له رَجُلٌ: یا اَبَا عبد الرحمن هل سَاَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌ الله‌ علیه ‌وسلم) کَمْ تملک هذه الاُمَّةَ من خَلِیفَةٍ؟ فقال عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ: ما سالنی عنها اَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَکَ ثُمَّ قال: نعم. وَلَقَدْ سَاَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌ الله ‌علیه‌ وسلم) فقال: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بنی اِسْرَائِیلَ.»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 406، ح3859

در صحیح بخاری و مسلم در هفده – هجده جا امده است. شما ببینید این تعبیر را پیامبر اکرم فرمود چه غوغایی مردم درست کردند!، چه سر و صدایی مردم درست کردند؟! حضرت فرمود خلفاء بعد از من دوازده نفر است. خواست نام ببرد.

عزیزان این مطلب را دقت بکنند که این ها چه بساطی در آوردند همین که پیغمبر فرمود: «اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً، اثْنَا عَشَرَ قَیِّمًا، اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا و...»

«حدثنا عبد اللَّهِ ثنا محمد بن أبی بَکْرِ بن علی المقدمی ثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ ثنا أبو عَوْنٍ عَنِ الشعبی عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ عَنِ النبی صلى الله علیه وسلم قال لاَ یَزَالُ هذا الأَمْرُ عَزِیزاً مَنِیعاً یُنْصَرُونَ على من ناواهم علیه إلى اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً ثُمَّ قال کَلِمَةً أَصَمَّنِیهَا الناس فقلت لأبی ما قال قال کلهم من قُرَیْشٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 98 ح20964

پیامبر یک جمله گفت مردم به قدری سر و صدا کردند گوشم کر شد نشنیدم، مگر پیامبر چه می خواست بگوید که سر و صدا کردند. تعبیر در عرفات هم است تمام صحابه در آن جا جمع هستند حضرت دارد سخنرانی می کند می گوید خلفاء بعد از من دوازده نفر هستند می خواهد ادامه بدهد سر و صدا می کنند. روایت های این ها هم صحیح است.

حدیث بعدی همین که گفت:

«لاَ یَزَالُ هذا الأَمْرُ عَزِیزاً إلى اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً فَکَبَّرَ الناس وَضَجُّوا»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 98، ح20965

آن وقت اگر آیه قرآن می آمد ساکت می نشستند؟

«فَسَمِعْتُهُ یقول لَنْ یَزَالَ هذا الأَمْرُ عَزِیزاً ظَاهِراً حتى یَمْلِکَ اثْنَا عَشَرَ کلهم ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَتَکَلَّمُوا فلم أَفْهَمْ قَوْلَهُ بَعْدَ کلهم فقلت لأبی یا أَبَتَاهُ بَعْدَ کلهم قال کلهم من قُرَیْشٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 99 ح20974

لغط یعنی حرف های بیهوده و حرف های بی ربط.

«یقول قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لاَ یَزَالُ هذا الدِّینُ عَزِیزاً مَنِیعاً یُنْصَرُونَ على من ناواهم علیه إلى اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً قال فَجَعَلَ الناس یَقُومُونَ وَیَقْعُدُونَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 99 ح20976

همین که پیامبر فرمود خلفاء بعد از من دوازده نفر هستند به سرعت بلند می شدند می نشستند. یعنی جلسه پیامبر را بهم زدند.

اگر یکی از این مولوی ها و یا مفتی اعظم بیاید سخنرانی کند وسط سخنرانی این آقا مردم «لغطوا» لگد بزنند سر و صدا کنند، ضجه کنند و تکبیر بگویند، بلند شوند و بنشینند این آقای مفتی عربستان، مفتی اعظم شان چه اسمی برای این مردم می گذارد، به این ها چه می گوید؟

آیا می گوید شما آدم های خوبی هستید؟کار خوبی کردید که حرف من را قطع کردید، سر و صدا کردید تکبیر گفتید حرف های لغو و بیهوده گفتید؟

این ها از روز اولی که وارد اسلام شدند برای این آمدند که ریاست و خلافت بعد از پیامبر را قبضه کنند. شما ببینید رسول اکرم در مکه با هر قبیله که می آید بحث رسالت خودش را مطرح می کند رئیس آن قبیله می گوید یا رسول الله اگر ما ایمان بیاوریم ریاست بعد از شما را می توانیم تصاحب کنیم یانه؟

در این موضوع می توانم بیست تا روایت با سند صحیح برایتان بیاورم.

«أیکون لنا الأمر من بعدک قال الأمر إلى الله یضعه حیث یشاء»

السیرة النبویة لابن هشام؛ اسم المؤلف: عبد الملک بن هشام بن أیوب الحمیری المعافری أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1411، الطبعة: الأولى، تحقیق: طه عبد الرءوف سعد، ج2، ص272

«فقال عامر یا محمد ما لی إن أسلمت فقال لک ما للمسلمین وعلیک ما على المسلمین قال أتجعل لی الأمر من بعدک قال لیس ذاک لک ولا لقومک...»

الطبقات الکبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج1، ص310

حضرت می فرماید: «الأمر إلى الله یضعه حیث یشاء»؛ بعد این ها می گویند ما بیاییم گردن مان را در برابر شمشیر قریش قرار بدهیم و رسالت شما تثبیت بشود و خلافت بعد از تو برای دیگری باشد؟! خود این ها پیام دارد.

حتی در صحیح مسلم، در صحیح ابن حبان و صحاح دیگرشان آمده که پیامبر به هر قبیله اسلام را عرضه می کند می گویند «أیکون لنا الأمر من بعدک» چون همه شنیده بودند که پیغمبر آخرالزمان بیاید، اسلام یک حکومت جهانی تشکیل خواهد داد. حتی یهود و حتی مسیحی ها این را اطلاع داشتند.

(الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یعْلَمُونَ)

کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، او [= پیامبر] را همچون فرزندان خود می‌شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‌کنند!

سوره بقره (2): آیه 146

اگر نام امیر المؤمنین در قرآن آمده بود این ها ساکت می نشستند؟ و علاوه بر این بخشی است که هم در شیعه داریم و هم در سنی داریم. در امالی شیخ صدوق از ابن عباس:

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ یَقُولُ وَ قَدْ بَلَغَهُ عَنْ أُنَاسٍ مِنْ قُرَیْشٍ إِنْکَارُ تَسْمِیَتِهِ لِعَلِیٍّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ»

قریش داشتند می سوختند که چرا پیغمبر به حضرت علی علیه السلام لقب «امیر المؤمنین» را داده است. کلمه امیر المؤمنین را برای حضرت علی علیه السلام به کار برده این ها اعتراض می کردند فرمود:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی إِلَیْکُمْ رَسُولًا وَ أَمَرَنِی أَنْ أَسْتَخْلِفَ عَلَیْکُمْ عَلِیّاً أَمِیراً أَلَا فَمَنْ کُنْتُ نَبِیَّهُ فَإِنَّ عَلِیّاً أَمِیرُهُ تَأْمِیرٌ أَمَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکُمْ»

ما بهتر از این می خواهیم؟! واضح تر و روشن تر از این؟! بعد دارد:

 «وَ أَمَرَنِی أَنْ‏ أُعْلِمَکُمْ ذَلِکَ لِتَسْمَعُوا لَهُ وَ تُطِیعُوا إِذَا أَمَرَکُمْ تَأْتَمِرُونَ وَ إِذَا نَهَاکُمْ عَنْ أَمْرٍ تَنْتَهُونَ»

همان عبارت آیه 7 سوره حشر

 «أَلَا فَلَا یَأْتَمِرَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ عَلَى عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی حَیَاتِی وَ لَا بَعْدَ وَفَاتِی فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمَّرَهُ عَلَیْکُمْ وَ سَمَّاهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ یُسَمِّ أَحَداً مِنْ قَبْلِهِ بِهَذَا الِاسْمِ»

به این واضحی فرموده است

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص408

در کافی شریف دارد:

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ مِمَّا أَکَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ یَا زَیْدُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ- فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ یَعْنِی بِهِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَهُمَا وَ قَوْلَهُمَا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ- وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أَئِمَّةٌ هِیَ أَزْکَى مِنْ أَئِمَّتِکُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِی وَ اللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ أَرْبى‏ فَقَالَ مَا أَرْبَى وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ فَطَرَحَهَا- إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ یَعْنِی بِعَلِیٍّ ع وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها یَعْنِی بَعْدَ مَقَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  فِی عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ یَعْنِی بِهِ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص292، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)، ح1‏

«لَمَّا نَزَلَتْ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام)»

همان آیه ولایت

«وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ مِمَّا أَکَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ»

در غدیر خم

«قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ»

این حرف ابوبکر و عمر در غدیر بود یا رسول الله این که حضرت علی علیه السلام را انتخاب کردی آیا «من الله» بود یا «من رسوله»؟

 «فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ»

در روایت خصال شیخ صدوق، روایت مفصل است از بریده و دیگران تا آن جای که دارد:

«...وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ لَکِنِ امْضُوا بِنَا إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع نَسْتَشِیرُهُ وَ نَسْتَطْلِعُ أَمْرَهُ فَأَتَوْا عَلِیّاً (علیه السلام)»

تا جایی که می فرماید:

«یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أُوصِیکُمْ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَظُوهَا وَ إِنِّی مُؤَدٍّ إِلَیْکُمْ أَمْراً فَاقْبَلُوهُ أَلَا إِنَّ عَلِیّاً أَمِیرُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ أَوْصَانِی بِذَلِکَ رَبِّی»

الخصال؛ نویسنده : الشیخ الصدوق (وفات : 381)، تحقیق: تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1403 – 1362 ش، ج2، ص462

این حرف من نیست حرف خدا است. این آقایانی که امروز در گوشه و کنار حوزه دارند شبهه مطرح می کنند نمی دانم این روایت ها را دیدند یا ندیدند؟ اگر ندیدند باید برای عقل شان فاتحه خواند و برای علم شان فاتحه خواند. اگر دیدند دارند انکار را می کند باید گفت و علی الاسلام السلام. یک روایت دو روایت نیست.

در کتاب اهل سنت الفردوس بمأثور الخطاب:

«حذیفة بن الیمان لو علم الناس متى سمی علی أمیر المؤمنین ما أنکروا فضله سمّی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد»

همان خلقت نوری

 «قال الله عز وجل (وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم على أنفسهم ألست بربکم) قالت الملائکة بلى قال تبارک وتعالى أنا ربکم ومحمد نبیکم وعلی أمیرکم»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه الدیلمی الهمذانی الملقب إلکیا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقیق: السعید بن بسیونی زغلول، ج3، ص354، ح5066

کتاب ینابیع المودة قندوزی حنفی همین تعبیر را دارد:

«أنا ربکم ومحمد نبیکم وعلی أمیرالمؤمنین»

پرسش:

(...)

پاسخ:

این را آقایان اهل سنت به صورت قطعی از حذیفه نقل کردند، معمولا وقتی اهل سنت سند را حذف می کنند یعنی مؤلف به متن روایت معتقد است. البته برای ما هم همین طوری است مثل تفسیر عیاشی معتقد است که تمام سندها صحیح است و ذکر سند نیازی نیست روایاتی در تفسیرش آورده که به عقیده مؤلف همه صحیح است و لذا سند را حذف کرده

در عصر نبوت شما نگاه کنید_ اصلا بحث امامت حضرت علی علیه السلام را کار نداشته باشید_عایشه از پیامبر سوال می کند یا رسول الله حجر اسماعیل جزء خانه است یا خارج از خانه است. می فرماید: جزء خانه است می گوید چرا داخل نمی آوری؟ حضرت می فرماید: می ترسم قوم تو کافر بشوند.

عصبیت و تعصب ها همین است. یک چیزی در ذهنش درست کرده هرچه بر خلاف این باشد زیر بار نمی رود.

این قضیه عائشه دیگر در صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

«سَأَلْتُ النبی صلى الله علیه وسلم عن الْجَدْرِ أَمِنَ الْبَیْتِ هو»

جدر یک تعبیری از حجر اسماعیل است.

 «قال نعم قلت فما لهم لم یُدْخِلُوهُ فی الْبَیْتِ قال إِنَّ قَوْمَکِ قَصَّرَتْ بِهِمْ النَّفَقَةُ قلت فما شَأْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا قال فَعَلَ ذلک قَوْمُکِ لِیُدْخِلُوا من شاؤوا وَیَمْنَعُوا من شاؤوا وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِیَّةِ فَأَخَافُ أَنْ تُنْکِرَ قُلُوبُهُمْ أَنْ أُدْخِلَ الْجَدْرَ فی الْبَیْتِ وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالْأَرْضِ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج2، ص573، ح1507

«قَوْمَکِ» قوم عایشه چه کسی است؟

دارد:

«قال النبی صلى الله علیه وسلم یا عَائِشَةُ لَوْلَا قَوْمُکِ حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ قال بن الزُّبَیْرِ بِکُفْرٍ لَنَقَضْتُ الْکَعْبَةَ فَجَعَلْتُ لها بَابَیْنِ بَابٌ یَدْخُلُ الناس وَبَابٌ یَخْرُجُونَ فَفَعَلَهُ بن الزُّبَیْرِ»

 الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج1، ص59، ح126

«لَوْلَا أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُو عَهْدٍ بِجَاهِلِیَّةٍ أو قال بِکُفْرٍ لَأَنْفَقْتُ کَنْزَ الْکَعْبَةِ فی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَجَعَلْتُ بَابَهَا بِالْأَرْضِ ولادخلت فیها من الْحِجْرِ»

در همین صفحه دارد:

«یا عَائِشَةُ لَوْلَا أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُو عَهْدٍ بِشِرْکٍ لَهَدَمْتُ الْکَعْبَةَ فَأَلْزَقْتُهَا بِالْأَرْضِ وَجَعَلْتُ لها بَابَیْنِ بَابًا شَرْقِیًّا وَبَابًا غَرْبِیًّا وَزِدْتُ فیها سِتَّةَ أَذْرُعٍ من الْحِجْرِ فإن قُرَیْشًا اقْتَصَرَتْهَا حَیْثُ بَنَتْ الْکَعْبَةَ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج2، ص969، ح1333

«وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِیَّةِ» همه از صحیح بخاری و صحیح مسلم است. این ها در رابطه با تغییر مکه ، داخل کردن حجر اسماعیل به داخل کعبه چون در زمان جاهلیت این طوری بوده است نمی توانستند تسلیم بشوند از دین بیرون می رفتند.

تعبیر این است:

«لولا قرب عهدهم بالکفر یرید أن الإسلام لم یتمکن فی قلوبهم فلو هدمت لربما نفروا منه لأنهم یرون تغییره عظیما لئن کانت عائشة الخ قیل لیس هذا شکا فی سماع عائشة فإنها الحافظة المتقنة لکنه جرى على ما یعتاد فی کلام العرب من التردید»

حاشیة السندی على النسائی؛ اسم المؤلف: نور الدین بن عبدالهادی أبو الحسن السندی الوفاة: 1138، دار النشر: مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب - 1406 - 1986، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، ج5، ص214

اصلا از اسلام نفرت داشتند و از اسلام بیرون می رفتند شما حساب کنید بعد از رسول اکرم جوّ مدینه یک تعدادی انصار است یک تعدادی هم مهاجرین است. انصاری که این همه زحمت کشیدند این همه تلاش کردند یعنی اسلام مدیون جانبازی انصار است.

واقعا انصار نبودند سرنوشت شان معلوم نبود. رسول اکرم را هنوز غسل ندادند دفن نشده سعد ابن عباده و دیگران آمدند می گویند ما خلیفه هستیم پسر سعد ابن عباده یک روزی نشسته بود پدرش روایتی در خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام نقل کرد. گفت پدر این را خودت از پیغمبر شنیدی که فرمود حضرت علی علیه السلام خلیفه است؟ گفت بله من خودم شنیدم. گفت با این که شنیدی آمدی در سقیفه برای خلافت کاندید شدی؟! والله تا آخر عمرم با تو حرف نمی زنم. می گویند پسر سعد تا آخر عمر با پدرش قهر کرد یک کلمه هم حرف نزد.

 این قضیه، قضیه انصار است واقعاً جای تأسف است مهاجرین و ... مسئله ی دیگری است. پیغمبر را هنوز دفن نکردند آنجا جمع شدند سعد ابن عباده و دیگران هستند و از این طرف هم ابوبکر و عمر می آیند

با مشت و لگد، دماغ حباب بن منذر را شکستند عمر گفت:

«قتل الله سعداً، اقتلوه فإنه منافق»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج20، ص13

سعد ابن عباده ای که آن همه خدمات و افتخار دارد عبارتش در صحیح بخاری آمده مورخین شان آوردند

«فَأَخَذَ عُمَرُ بیده فَبَایَعَهُ وَبَایَعَهُ الناس فقال قَائِلٌ قَتَلْتُمْ سعدا فقال عُمَرُ قَتَلَهُ الله»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج3، ص 1341، ح3467

ولذا این تعابیری که می گویند وقتی که عمر و ابابکر می آیند هیچ کس زیر بار نمی رود قضیه

«ما هو إلا أن رأیت أسلم فأیقنت بالنصر»

تاریخ الطبری؛ اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاة: 310 ، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج2، ص244

ملاحظه کنید بنده یک جوابی برای آقای واعظ زاده خراسانی نوشتم خدا ان شاء الله به حق حضرت زهراسلام الله علیها همه ما را مورد بخشش قرار بدهد. ایشان یک مقاله ای در مجله نهج البلاغه شماره 4 و 5 داشتند قبلاً هم گفتم ایشان در آنجا گفته بودند:

«اگر ما بخواهیم وحدت بین شیعه و سنی برقرار بشود باید دو تا کار انجام بدهیم. یک: از منصوص الخلافة حضرت علی علیه السلام دست بر داریم چون با تکیه بر منصوص الخلافة حضرت ، اهل سنت از ما ناخشنود می شوند می گویند پس پیغمبر حضرت علی علیه السلام را خلیفه کرده بود صحابه زیر بار نرفتند. دو: به دنبال مشروعیت خلافت شیخین باشیم من از طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان دانشگاه می خواهم دنبال ادله مشروعیت خلافت شیخین باشند».

یعنی کار ما به این جا کشیده آقای واعظ زاده یک آدم، یک طلبه عادی و یک منبری نیست شاگرد برجسته حوزه، شاگرد برجسته حضرت امام، شاگرد برجسته آیت الله العظمی بروجردی و فرزند حوزه است. ایشان می آید چنین مطلبی را مطرح می کند این جا چه کار کنیم؟

حضرت آیت الله العظمی سبحانی به بنده امر کردند جواب بنویس بنده گفتم نمی نویسم، آقای دین پرور رئیس نهج البلاغه زنگ زد به من گفت یک جوابی بنویس گفتم نمی نویسم حاج آقای خزعلی عضو هیئت تحریریه مجله بود ایشان قم برای تفسیر می‌ آمد مستقیم منزل ما وارد می شد.

ایشان گفت: همه دوستان معتقد هستند شما یک جوابی بنویسید. گفتم حاج آقای خزعلی، حاج آقای سبحانی امر فرمودند حاج آقای دین پرور هم امر فرمودند از من خواستند اما ما یک بچه طلبه هستیم حاج آقای واعظ زاده پسر خاله مقام معظم رهبری است. منسوب حضرت امام در تقریب است و قدرت شان ماشاء الله در یک حد بالا است ما یک بچه طلبه هستیم ما را در زیر دست و پای شان لِه می کنند.

علاوه بران ایشان قبلاً در مجله هفت آسمان برای ادیان یک مصاحبه کرد حاج آقای سبحانی ردیّه نوشت. آیت الله سند ردیه نوشت یکی از اساتید اصفهان ردیه نوشت نه تنها اثر نکرد این جا آمد بدتر هم کرد.

 گفتم ما هم جواب نوشتیم فردا در یک مجله ای می رود بدتر از این می کند.

-داستانش مفصل است- حاج آقای خزعلی ناهار میل کردند و خوابیدند از خواب بلد شد دیدم دارد می خندد خنده اش غیر طبیعی است گفتم حاج آقا خیر است.

گفت آقای قزوینی در خواب دیدم یک جایی هستیم من و شما و آقا امام رضا (سلام الله علیه) هستیم یک تیری در دستت بود (از تیرهای زمان سابق) می خواستی هدف قرار بدهی دو دل بودی حضرت رضا به شما فرمود بزن نترس به من گفت خزعلی تو هم به قزوینی بگو بزند نترسد. آقای خزعلی گفت آقای قزوینی امام رضا علیه السلام خراسانی است واعظ زاده هم خراسانی است نظر امام رضا علیه السلام  این است که شما جواب بنویسید.

با حاج آقای خزعلی از سال 49- 50 مکاسب که می فرمودند در خدمت ایشان بودیم و من واقعاً ایشان را در چه مسائل زندگی مادی و سیاسی حتی یک مکروهی من از ایشان ندیدم و کمتر کسی مثل من، با ایشان مرتبط بوده است. این خواب ایشان ما را شیر کرد من در یک هفته، یک مقاله 70 صفحه ای نوشتم قضیه مربوط به 22- 23 سال قبل است آن زمان طلبه ساده بودیم.

خدا شاهد هست آن زمان کامپیوتر نبود یادم هست یک دفعه یک روایتی را می خواستم بنویسم 20- 30 سال قبل دیده بودم هر چه فکر کردم که این روایت کجا هست به یادم نیامد. همین طور در کتابخانه می گشتم یک دفعه یک کتابی را برداشتم، همین طوری مثل استخاره باز کردم قسم به روح پاک امام رضا علیه السلام دیدم همان روایتی که دنبالش می گردم در این صفحه آمده است.

 این را من نوشتم الحمد لله رب العالمین دیگر بعد از آن آیت الله شبیری زنجانی نقل می کرد گفت فلانی من آقای واعظ زاده را در حرم امام رضا علیه السلام دیدم گفتم آقای واعظ زاده هر روز با یک مجله ای مصاحبه می کنی و یک بخشی از عقاید شیعه را زیر سوال می بری گفت بعد از جواب فلانی دیگر توبه کردم دیگر نمی خواهم چیزی بگویم. بعد از آن هم هیچ ننوشت.

 خدا بیامرزد آیت الله فاضل لنکرانی را خدا روحش را شاد کند شاید چندین بار به من گفت من جواب شما را خواندم چند مرتبه هم خواندم و لذت بردم بهتر از این نمی شد جواب نوشت. البته یک تعبیر خیلی تندی هم نسبت به آقای واعظ زاده داشت (نمی خواهم این را بگویم)

در سایت ولی عصر عجل الله فرجه هست سخنی با واعظ زاده خراسانی از دوستان تقاضا می کنم حتماً این مقاله را ملاحظه کنند. بعد از آن هم امام رضا علیه السلام یک عنایتی به ما کرد که تا الان ثمره آن را می بینم. یک برکتی در زندگی ما ایجاد کرد بعضی از مشکلات در زندگی ما بود من همین مقاله را در یک صفحه ریز چاپ کردم حرم حضرت رضا علیه السلام رفتم داخل ضریح انداختم، با دل خیلی شکسته گفتم یا امام رضا ! دعبل یک شعری درباره شما گفت و از شما صِله خواست یا امام رضا این مقاله ما کمتر از شعر دِعبل نیست برای ما هم صله‌ ای بدهید. البته ما بچگی کردیم الان احساس می کنیم بی ادبی بوده چنین گفتیم

عرض کردم پس از آن یک برکاتی که نمی توانم بگویم در زندگی علمی، مادی، معنوی ما ایجاد شد که زندگی ما به طور کلی از این رو به آن رو شد. به برکت همان مقاله و بعد از آن آقایان تقریبی ها به خون من تشنه هستند و تمام اینهایی که در فضای مجازی نسبت به من نقد می کنند همه به خاطر انتقام آن مقاله است.

خودشان هم گفتند که شما با آن مقاله کمر تقریبی ها را شکستید گفتم من چیزی نگفتم مقاله را نوشتم حاج آقای سبحانی مطالعه کرد، حاج آقای شبیری زنجانی مطالعه کرد، حاج آقای میلانی مطالعه کرد، حاج آقای بوشهری مقاله را مطالعه کرد حتی چند مورد حاج آقای بوشهری گفت این ها را حذف کن با این که خلاف عقیده من بود به احترام ایشان حذف کردم چون مدیر حوزه بود. بعد از آن چاپ شد اما با همه این حال، این آقایان یک هجمه گسترده ای علیه ما شروع کردند اما:

چراغی که ایزد بر فروزد                 هر آن کس پف کند ریشش بسوزد.

نه حرف های آن ها ضرری برای ما داشت و نه ما از مسیرمان عقب نشینی کردیم و عقب نشینی هم نخواهیم کرد تا ان شاء الله به زمان حضرت ولی عصر علیه السلام برسیم ان شاء الله یک لبخندی از این ها بر سیمای حضرت ولی عصر علیه السلام بنشیند دنیا و آخرت ما آباد است.

«والسلام علیکم ورحمة الله»

 

 

 

 

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها