2024 May 17 - جمعه 28 ارديبهشت 1403
وضو از ديدگاه فريقين : المسح علي الرجلين از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام (2)
کد مطلب: ٦٧٤١ تاریخ انتشار: ١٢ آبان ١٣٨٥ تعداد بازدید: 1621
خارج فقه مقارن » وضو از ديدگاه فريقين
وضو از ديدگاه فريقين : المسح علي الرجلين از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام (2)

جلسه نوزدهم 1385/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 85/08/12

روايت سوم:

ما اخبرني الشيخ عن ابي القاسم جعفر بن محمد. عن محمد بن يعقوب، عن علي بن ابراهيم، عن أبيه و محمد بن اسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا عن حماد بن عثمان، عن حريز، عن زراره.

از اين جا سند كلا عوض شد. در كتاب تهذيب و استبصار در اول سند هر كجا نام جعفر بن محمد مي آيد، منظور جعفر بن محمد قولويه صاحب كامل الزيارات از اجلاء فقهاي شيعه بوده و از اساتيد مرحوم شيخ مفيد است. اگر مستقيم محمد بن يعقوب نقل كند، دو تا واسطه حذف شده است. طريق شيخ طوسي به محمد يعقوب، شيخ مفيد است و جعفر بن محمد قولويه. در آخر تهذيب هم آمده است. علي بن ابراهيم صاحب تفسير از اجلاء است و كسي شبهه اي در وثاقتش ندارد. در كافي حدود هفت هزار روايت وجود دارد كه در سندش ابراهيم بن هاشم قرار گرفته است. از اين 16 هزار روايت نصفش از اين پدر و پسر هست. اگر بنا باشد ما در نماز وتر مان يكي از مؤمنين را دعا كنيم كه حق بزرگي بر گردن ما شيعه ها دارد، علي بن ابراهيم و پدر بزرگوارش ابراهيم بن هاشم هستند. و تمام اين روايات را ابراهيم بن هاشم در دانشگاه كوفه از تربيت شدگان مكتب امام صادق و امام باقر فرا گرفت و آمد در قم منتشر كرد. و در شرح حالش مي خوانيم:

اول من نشر حديث الكوفيين بقم.

ما توثيق صريح در باره ابراهيم بن هاشم نداريم. فقط عبارتي است كه مرحوم سيد بن طاووس دارد كه در يك روايتي كه در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد، مي گويد:

تمام روات آن ثقه هستند و روايت صحيحه هست.

آقاي خويي اقوال بزرگان را نقل مي كند كه بزرگان ما؛ چه علامه حلي باشد، چه استادش بزرگوارش محقق باشد، فرزند بزرگوارش فخر المحققين باشد، يا محقق كركي، شهيد اول، شهيد ثاني، صاحب مجمع الفائده و البرهان، مقدس اردبيلي، صاحب مدارك، صاحب مدارك، فاضل هندي، كشف اللثام، مرحوم خوانساري، صاحب جواهر ، صاحب حدائق همه اين ها از روايت ابراهيم بن هاشم تعبير مي كنند به حسنه. يعني صحيحه تعبير نمي كنند؛ ولي آقاي خويي رحمت الله عليه و بعضي از معاصرين، حتي حضرت امام تعبير مي كنند به صحيحه و عبارت هايي كه در باره ابراهيم بن هاشم هست را آقاي خويي نقل مي كند و در آخر مي گويد:

لا ينبغي الريب في وثاقة الرجل.

شبهه اي نداريم در وثاقت ابراهيم بن هاشم.

و لذا به نظر ما هم با توجه به ادله احاديث ايشان صحيحه هستند. البته فرقي نمي كند؛ چون فقهاي ما هم به حسنه عمل كرده اند و هم به صحيحه. فقط يك جا به مشكل بر مي خوريم و آن اين كه دو تا روايت داشته باشيم كه با هم متعارض باشند، در يك سندش ابراهيم بن هاشم باشد مي شود حسنه، در روايت ديگر همگي صحيحه باشند، روايت صحيحه مقدم مي شود. و گرنه در غير موارد تعارض عملا هيچ فرقي نمي كند.

محمد بن اسماعيل هم، منظور محمد بن اسماعيل نيشابوري است و ثقه است. كلمه «جميعا» هم هر كجا مي آيد، پايان هيلوله است. يعني محمد بن يقوب از دو كانال نقل كرده است:

1 . محمد بن يقعوب، عن علي بن ابراهيم، عن ابراهيم بن هاشم، عن حماد.

2 . محمد بن يعقوب، عن محمد اسماعيل، عن فضل بن شاذان، عن حماد بن عثمان.

يعني ابراهيم بن هاشم و فضل بن شاذان دو تايي، نقل كرده اند از حماد بن عيسي. ما دو تا حماد داريم: يكي حماد بن عثمان، و يكي حماد بن عيسي كه هر دو امامي و ثقه و از اصحاب اجماع هستند و مشكلي نداريم و غالباً هم در يك طبقه هستند. هم شاگردانشان مشترك است و هم استاتيدشان و اين اشتراك ضرري به اعتبار روايت نمي زند به اعتبار وثاقت كلي الحمادين.

حريز هم هر كجا به صورت مطلق مي آيد، منظور حريز بن عبد الله سجستاني است و ثقه است و هيچ شكي ندارد. زراه هم كه وضعش معلوم است.

روايت چهارم:

اين روايت از نظر سند خيلي محكم نيست.

خبر سالم و غالب بن هذيل.

اخبرني الشيخ ايده الله، اخبرني احمد بن محمد بن الحسن، عن أبيه، عن الحسين حسن بن أبان و محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد بن عثمان، عن سالم و غالب بن هذيل قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن المسح علي الرجلين؟ فقال: هو الذي نزل به جبرئيل .

وسائل الشيعة (آل البيت)، ج1، ص419 و تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 1، ص 63 و الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج1، ص64.

در اين سند دو «واو هيلوله» وجود دارد كه هر واوي سند را تبديل به دو سند مي كند كه سند چهار طريق پيدا مي كند:

1 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن ابن أبان، عن محمد بن يحيي، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن سالم، عن المعصوم.

2 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن أبان ، عن محمد بن يحيي، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن غالب، عن المعصوم.

3 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضاله، عن حماد، عن غالب، عن المعصوم.

4 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن سالم، عن المعصوم.

اين در حقيقت روش تشخيص دادن رواياتي است كه «واو هيلوله» دارد. همه اين طريق مي رسد به غالب و سالم، روات قبل از اين دو وضعش روشن است كه قبلا گفتيم. سالم بن هذيل توثيق صريحي ندارد؛ يعني مدح و ذمّي در باره ايشان وارد نشده است. مرحوم مامقاني دارد:

لم أقف فيه الا علي رعاية حماد بن عثمان عنه.

در اين جا بحث اصحاب اجماع در اين جا نتيجه مي دهد. اگر ما معتقد شديم كه واقعا قاعده اصحاب اجماع درست است و گفتيم:

«من روي عنه واحد من اصحاب الإجماع فهوه ثقه »

هركس كه اصحاب اجماع از او نقل روايت كنند، او ثقه است.

اين روايت صحيح است؛ چون حماد بن عثمان از اصحاب اجماع است. و اگر نه اين قاعده را قبول نداشتيم، اين روايت از درجه اعتبار ساقط است؛ ولي از آن جايي كه ما روايت صحيح با اين مضمون داريم، ضعف سند روايت، ضرر به اعتبار روايت ما نمي زند. ضعيف هم باشد براي ما مي شود مؤيد.

همچنين در باره غالب بن هذيل، ما هيچ دليلي بر وثاقت ايشان نداريم، نه كشي و نه نجاشي و نه شيخ در باره ايشان توثيقي ندارند و ما هستيم و قاعده اصحاب اجماع.

روايت پنجم :

روايت آخر ما در اين جا صحيح بزنطي است:

اخبرني الشيخ، اخبر احمد بن محمد بن الحسن، عن أبيه، عن الحسين بن حسن بن أبان، عن الحسين بن سعيد اهوازي، عن احمد بن محمد

هرجا احمد بن محمد، كه بعد از حسين بن سعيد قرار گرفته بود، نه احمد بن محمد بن خالد است و نه احمد بن محمد بن عيسي، بلكه احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي است. در واقع ما با سه احمد بن محمد مواجه بوده ايم.

كافي اين گونه دارد:

عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد ، عن احمد بن محمد بن أبي نصر عن أبي الحسن الرضاعليه السلام.

دو تا احمد بن در يك سند است كه اولي احمد بن محمد بن عيسي است و دومي احمد بن محمد بن أبي نصر بزنطي. مراد از واژه «عدة من اصحابنا » كه در اسانيد روايات مي آيد چيست، به آخر سؤال 126 و 127 كتاب المدخل في علم الدرايه مراجعه كنيد. اگر بتوانيد شعر مرحوم سيد بحر العلوم را در اين باره حفظ كنيد خيلي بهتر است.

اين واژه را كه در آخر رجال پايه هشت بحث كرده ايم. عمده اين گونه روايات مال كليني است. كليني سه نوع «عدة» دارد: 1. در اول سند؛ 2. در وسط سند؛ 3. در آخر سند. آن هايي كه در وسط و آخر سند هست، غالب علما آن را توثيق نمي كنند. مگر بگوييم تعبيري است از كليني حداقل سه چهار نفر هستند. اگر اين عده مال كليني باشد ما قبول مي كنيم؛ ولي آن چه در وسط سند يا آخر سند وجود دارد، معمولاً مال راوي قبل است. حالا اين رواي قبل كي باشد؟ يك دفعه زراره يا حسين بن سعيد اهوازي و... است كه مي گويد عدة من اصحابنا كه ما مي بوسيم و روي سر مان مي گذاريم. يك بار هم افراد گمنامي كه وثاقت خودشان براي ما محرز نيست اين ادعا را مي كنند. مرحوم محدث نوري در خاتمه مستدرك تمام اين ها را مفصل بحث كرده است و مرحوم كلباسي در آخر جلد دوم كتابش مفصل بحث كرده است و به يك نتيجه قاطعي نرسيده است و بنده هم در حاشيه سماع المقال تا آن جا كه توانسته ايم آورده ايم.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب