2024 May 3 - جمعه 14 ارديبهشت 1403
وهابيون از كلمه عقل متنفرند
کد مطلب: ٦٢٥٨ تاریخ انتشار: ٠٢ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 4409
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
وهابيون از كلمه عقل متنفرند

فارغ التحصيل دانشگاه عربستان و طلبه مركز جهاني علوم اسلامي گفت: وهابيها از كلمه عقل متنفرند و داراي جمود فكري اند.



به گزارش مركز خبر حوزه، دكتر عصام العماد در نشست علمي اهل بيت(ع) و وهابيت در مدرسه عالي حجتيه قم گفت: مبناي انديشه ما تفكر قرآن و اهل بيت (ع) است و بايد با اين تفكر عالي به مقابله با ديدگاه هاي انحرافي پرداخت.




وي با تاكيد بر بررسي انديشه هاي مذاهب انحرافي در مجامع علمي حوزه افزود: ارتباط علمي و تضارب آراء به شكل صحيح موجب هدايت انسانها و يافتن راه حق مي‌شود.



اين محقق حوزوي با بيان اينكه مكتب اهل بيت (ع) به واسطه استواري آن بر بنيان عقل، روز به روز در حال پيشرفت است، گفت: معرفي معارف اهل بيت (ع) به جهانيان و طبقه بندي اين اطلاعات بر حسب گروه هاي سني مخاطب در مناطق مختلف جغرافيايي، ضروري است.





Share
1 | محمد داوري | | ١٢:٠٠ - ٠٥ مرداد ١٣٨٨ |
جاي تعجبي نيست کساني که فاقد عقل و شعورند از عقل متنفر باشند . وهابي ها انسان هايي محروم از عقل وشعور وخونخوارند . لعنت خداوند بر دشمنان شيعيان اسلام. ________________________________________________________________________________________________ خداوند ولي و سرپرست کساني است که ايمان آوردند آنها را از ظلمتها به سوي نور مي برد (اما) کساني که کافر شدند از اولياي آنها طاغوت ها هستند که آنها را از نور به سوي ظلمت ها مي برند آنها اهل ( آتشند ) و هميشه در آن خواهند ماند .
2 | حسين | | ١٦:٢٤ - ٢٩ مرداد ١٣٨٩ |
به نداشتن عقل اعتراف كردند
3 | سيد حسين ( آملي ) | | ٠٢:٠٦ - ٠٢ شهریور ١٣٨٩ |
افلا تعقلون ؟ با سلام و درود به دكتر قزويني و سر بازان بيشه ي تحقيق و هدايت گر اهل بيت ع . سعي بر اين است كه اين قسمت نظر ها در نبود سالن گفتگو همان كار ويژه را مطرح كند . و جبهه ي ديگري را بگشايد تا عده اي ديگر از باز ديد كنندگان از بعدي ديگر هم به بينش علوي در تعالي عقل انسان و نوع تعقل در الاهيات پي ببرند . سئوالهاي پيش امده را هم با تاييد شما گراميان جواب خواهيم داد و سعي مي كنيم شاگردان خوبي باشيم . انشا الله با احترام . قطعاتي از فصل اول تحقيق تدويني امام شناسي تشيع ( تلاقي عرفان علوم عقلي و نقلي ). با منابع خدمتتان عرضه مي گردد . تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل . برادراني كه نسخه پي دي اف را مي خواهند به من ميل بزنند . 1.نظريه علم اصل معرفتي امام شناسي : مفهوم امام درمعناي وسيع خود به عنوان کسي که مي بايست جامعه ي اسلامي را رهبري کند ، با غيبت امام دواز دهم دچار تغييرات چشمگيري شد . غيبت کبري بدون يک مرجع مطلق و تام الاختيار آغاز شد و همين طور هم ادامه خواهد يافت تا زمان ظهور آخرين امام که به عنوان منجي ، قسط و عدل براي جهانيان به ارمغان آرد . در نتيجه همين تحول معنايي در نظريه ي امامت ، (( غيبت امام عصر )) به مثابه يک اعتقاد سنتي در بين شيعيان قبول عام يافت و چندي از متفکران به جرح و تعديل آراء خود در باب ((امامت )) پرداخته و ويژگيهاي مختلفي را براي آن بر شمردند (1) . نظريه امامت شيعي ، بهتر از هر نظريه ي ديگري مي تواند پاسخگوي نياز اهل معنا به مرشد و مرادي باشد که در عين حال که پنهان از انظار است ولي وجودي زنده و پايدار دارد. نظريه امام هميشگي در پرتو شيعه از غيبت امام بهتر از هر نظريه ديگري اين نياز را تامين مي کند .تاکيد بر جمع ميان حکمت نظري و عملي شخصيت امام را به شخصيت حکيم کامل يا رب النوع و مثل اعلاي حکيم نزديک مي سازد .علم از سوي خداوند به امامان اعطا مي شود و همواره از راه الهام بدست مي آيد کار برد اين اصطلاح اساسي شيعي در صحيفه سجاديه يکي از کهن ترين ، اگر نگوييم ،اولين کاربرد هاي آن سواي معناي عادي آن در زبان جاري و در قرآن به حساب مي آيد (2). الهام مهمترين مجراييست که علم نا محدود که عطيه اي الهي است، در دوران بعد از پيامبر جريان و ادامه مي يابد . چنان که خواهيم ديد مفهوم الهام بعدها به دست فيلسوفان در منظومه اي از اصطلاحات فني خواص با نظريه معرفت شناسي ادغام شد. اين مفهوم که بر نوعي شيوه ي بي ميانجي شناخت دلالت مي کرد در ساختمان پيچيده استدلال قياسي بکار گرفته شد. ايمان از ديد گاه فلسفي رايج براي شناخت که بسي شباهت به وحي نيست ، اما صرفا از سوي خدا به بندگان برگزيده اعطا نمي شود؛ بلکه انسانها، فيلسوفان ، خردمندان ، عارفان و قطعا مجتهدين شيعه نيز مي توانند اين معرفت مبتني بر الهام را از رهگذر يادگيري به دست آورند. 1-2.فلسفه ي سينايي و حکمت اشراق سهروردي و نظريه ي امامت : شهود نوعي فرايند عقلي ست که نبايد با ادعاهاي کلي ذهني عرفاني کشف و شهودي اشتباه گرفته شود؛ اين قوه ، در معرفت شناسي علم حضوري چونان ابصار در عالم مادي و چونان اشراق ومشاهده در عالم غير مادي ظاهر مي شود و عمل مي کند . و از نظر علمي همان قدر صحيح است که مشاهده ستارگان و اجرام آسماني توسط اختر شناسان که از اين راه مي توانند رويدادهاي فلکي را با دقت رياضي محاسبه و پيش بيني کنند. خلاصه، مشائيان واقعت موجود را در سطح تمايز دوتايي مطالعه مي کردند و تعاريفشان در مقام سنگ بناي علم قياسي ، همه به شکل گزاره هاي حملي ، و در واقع نوعي همان گويي بود که راه به معرفت ذات نمي برد .اما فلسفه ي اشراق بر شيوه اي از معرفت بنيان نهاده شده که از فکر متمايز است ؛ يعني شيوه اي از معرفت مبتني بر مشاهده اوليه به صورتي بي واسطه و آني و مقدم بر تفکيک دوتايي واقعيت به هيولا و صورت(3).اشراقيون با تجديد نظر در مفهوم علم آن را طوري تعريف کردند که بيش از پيش به استواري ولايت ياري رساندند .طي پنج سده ي گذشته از فلسفه به ويژه نظريه معرفت شناختي علم حضوري و نيز از زبان و بيان براي اثبات عقيده به علم غيب در نزد امامان شيعه استفاده شده است . در اين سطور که ترجمه اي است از حسن خطام اثر بزرگي چو ن شفا مي خوانيم : (( و آن کس که در او حکمت نظري با حکمت عملي جمع شده باشد، اگر افزون بر اين از اوصاف پيامبري نيز برخوردار باشد ، تقريبا خدايي در صورت بشر است و عبادت او پس از خدا جايز است و مي توان امور بندگان خدا را به او سپرد))(4). در اين عبارت شيخ به طور مشخص چند مطلب جلب توجه مي کند . اولا آن در پايان فصلي که به موضوع ((امامت)) اختصاص يافته است، نشان مي دهد که اين توصيف ف توصيف امام آرماني است. در ثاني ، اين اوصاف در شخصيت ائمه شيعه، به خصوص امام علي (ع) ( به لحاظ اينکه شرايط بروز اين کمالات بيشتر از ائمه ديگر فراهم بود)، در عالم خاکي محق شده است. به همين دليل حکيمان اماميه مذهبي چون قاضي نور الله شوشتري و سيد احمد علوي ، به تعبير هانري کربن (( ترديد ندارند که اين اوصاف به معناي حقيقي کلمه در مورد امام اول ، علي ابن ابي طالب ف صدق مي کند)) چرا که (( آن حضرت بنا به اعتقاد اجماعي همه ي مسلمانان علاوه بر مواهب پر جذبه و سحار از جکمت نظري و عملي نيز در حد کمال برخوردار بوده اند))(5). اشراقيان نشان دادند که معرفت از راه الهام به مثابه يکي از انواع بي واسطه ، غير استنتاجي ، و پيش گزاره اي شيوه هاي شهودي شناخت و نيز ديگر انواع معرفت شهودي و عقلي غير متعارف راه هاي معتبر و متقني براي شناخت حقيقت اند (6). شهاب الد ين سهروردي در مقدمه معروف حکمه الاشراق آنجا که از مرتبه ي حکيمان سخن به ميان مي آورد،بالاترين مرتبه حکمت را از آن حکيمي مي داند که ميان «تأله»و«بحث»،يعني حکمت عملي و نظري جمع کرده است و با عباراتي بسيار نزديک به ابن سينا مي نويسد:«فان اتفق في الوقت متوغل في التأله والبحث فله الرئاسة وهوخليفة الله» . «واگر زماني شخصي پيدا شود که ميان استغراق در تأله وبحث نظري جمع کرده باشد،رياست(وحاکميت عالم ها)از آن اوست واو جانشين خداوند است».و بي دليل نيست که در شرح عباراتي از همين مقدمۀ حکمة الاشراق،که طنين روايات شيعي در خصوص ضرورت حضور هميشگي امام را دارد،شمس الدين محمد شهرزوري،به کلام امام علي (ع) استناد مي جويد.شيخ اشراق مي نويسد:«و لا تظن ان الحکمة في هذه المدة القريبة کانت لا غير،بل العالم ما خلا قط من الحکمة و عن شخص قائم بها عنده احجج والبينات» «وگمان مبر که حکمت فقط در اين زمان نزديک به ما،و نه در غير آن،وجود داشته است،بلکه حقيقت اين است که جهان هرگز از حکمت و از برپاي دارنده آن که دلايل وشواهد نزد اوست،خالي نمي ماند»(7). بينش شهودي عقل بشري را به عالم نومينا (noumina)يا به تعبير شيعي عالم غيب متصل مي کند . به طور خلاصه قائل شدن به تقدم شيوه ي معرفتي ( بي واسطه ، آني و شهودي) به نظريه ي معرفت شناختي پيچيده اي انجاميد . اين نظريه را سهروردي علم حضوري ناميد(8). مهمترين منابع فقهي نظريه علم در اماميه عبارتند از چهار مجموعه ي معتبر رايج (شامل عمده ترين شرح بر کافي کليني ، شافي قزويني ، و شرح ژرف ملاصدرا که کمتر خوانده مي شود) .اين متون در پي اثبات اين نکته اند که مفهوم شيعي دانش خارق العاده بر حقيقتي عام دلالت مي کند . اين آيين در طي سده هاي بعد از مجراي سه صافي فقه ، عرفان و فلسفه در دست تنقيح و باز ساري بوده است تا آنکه در سده ي نوزدهم جنبه هاي نظري و عملي شيعه تعريف و تبعين مي شود، چنانکه امروز در جمهوري اسلامي ايران علم و اعلميت ،سلسله مراتب روحانيت شيعه را تشکيل مي دهد. 1-3. علم در منابع و سخن امامان : در صحيفه سجاديه پنجاه و چهار عبارت وجود دارد که در آنها علم و مشتقات فعلي آن بکار رفته است و تقريبا در تمام اين موارد به علم فرا بشري اشارت دارد که تنها در اختيار امامان است ، علمي که نه فقط مشروعيت شيعه را اثبات مي کند ، بلکه قدرتي فوق العاده نيز به آن مي بخشد (9). بدينسان علم الهامي امامان در پيوند با قدرت ،و به قول رودولف اتو ؛ عظيم و خيره کننده است. اين علم مشتمل بر قابليت انجام اقداماتي فوق توانايي نوع انسان،و نيز حضوري پر طاعت و اطاعت بر انگيز . فقط امامان مي توانند به گونه اي مشروح به تنظيم و تدبير وظايف و تکاليف دنيوي مومنان ونيز تضمين ((حقوق خلق)) به معناي موسع شامل تمام مخلو قات بپردازند (10). اهميت عالم غيب در تمامي تفسيرهاي شيعي . سني ، اعم از عرفاني و کلامي و فلسفي مشهود است. همه ي تفسيرها بر غيب به منزله ي اساس اعتقاد ، و نيز بر پيوند وثيغ ميان وحي و غيب مهر تاييد مي زند (11). خلاصه اينکه الغيبي القران ( قران غيب است) و من امنا باالله فقد امنا بالغيب ( هر کس به خدا ايمان آورده به غيب نيز ايمان اورده است)(12). در اين قسمت شايد خالي از لطف نباشد که بگوييم ؛ قرار دادن اين سري از احاديث بر طبق روش شيعي تفسير و نشانه شناسي کلمات به کار گرفته شده و برسي تطبيقي آن در دستگاه منطق منجر به تکثير براهين زيادي بر طبق نص روايات ،آيات و احاديث بر حقيقت غدير و امامت مي شود. از جمله حديث نبوي : هذا علي مع القرآن والقرآن مع علي لايفترقان حتي يردا علي الحوض. اين علي با قران است و قرآن با علي ست از هم جدا نخواهند شد تا انگاه که در کنار حوض به من ملحق گردند (13) .علاوه بر اين نشان از جدايي ناپذير بودن ظاهر قر ان که نص صريح مي باشد و باطن قرآن که ائمه اطهارند دارد . غيب بيش از همه نزد شيعيان اهميت يافته است ، زيرا که گرچه اهل سنت مي پذيزند که قرآن نص صريح است ،شيعيان بر اين باورند که کلام مکتوب داراي جنبه اي باطني ست که براي حفظ شريعت ضرورت دارد و اين جنبه ي باطني به وسيله ي جبرئيل فقط به پيامبر (ص) منتقل شده و توسط امامان حفظ مي شود و استمرار مي يابد. اين علم باطني علم غيب را هم در بر مي گيرد . در واقع علم غيب از اصول مکتب شيعه محسوب مي شود. اين علم به هر کس اعطا شود ، او از قدرتي فوق عادي و از توانايي آينده نگري و قابليت انجام هر کار به بهترين وجه مطابق زمانه ي خود برخوردار مي شود؛ دارندهي اين علم به مرطبه ي قطب عالم (axio mundh) تمام عيار و زنده دست مي يابد . به طور کلي مکتب شيعه رايج مي پذيرد که شخصيتهاي برجسته ي مذهبي از اين علم خاص برخوردارند که اين علم را در زمانه ي حاضر به واسطه ي امام دواز دهم امام غايب (عج) اعطا شده در اختيار دارند . ------------------ پي نوشت ها : 1. به عنوان مثال سيد حيدر آملي رجوع ائمه شيعه را در چهار چوب يک تحول روحاني و دروني تفسير ميکند . نک : سيد حيدر آملي ، کتاب جامع الا سرار و منبع الانوار، چاپ هانري کربن و عثمان يحيي ( پاريس – تهران ) 1969، ص 102. 2.اصطلاح قدرت عملا در متون اشراقي متاخر بکار رفته است. نک : The book of radiance.ed. And tr. Byh. Ziai (coata mesa California : Mazda publishers.1980).pp.84-85. براي مطالعه مفهوم قدرت در صحيفه نک به صحيفه سجاديه چاپ دکتر ويليام چيتيک : 63:11 ؛ 86:3؛ 118:1؛ 254-253:2. 3. ((ارشاد جسماني و ارشاد روحاني تنتج من هما نتائج مسلمه يقينيه)) نک: سهروردي ، حکمت الاشراق ،ويراسته ي هانري کربن در مجموعه مقالات شيخ اشراق ، استانبول ،1945 م، ج1، مقدمه،صص ا.11. 4. الشيخ الرئيس ابن سينا، الاهيات من کتاب شفا ، تحقيق آيت الله حسن زاده آملي، دفتر تبليغات حوزه علميه قم ، 1376،ص 508. 5.henri corbin 1986. p.250 6.Knowledge and lllumination (Atlanta: scholars pres.1990) . ch.lll : 5/ ch.lV:3. 7. شهاب الدين يحيي سهروردي مجموعه مصنفات ، تصحيح و مقدمه هانري کربن، جلد دوم،موسسه مطالعات فرهنگي ، 1372، ص10. 8. صحيفه سجاديه ، چاپ چيتيک ،همان، 5:134. دقيقا خصلتي پيامبر گونه .منظور تفسير و تاويل دانشي تجربي غريب که از راه رويا ، مکاشفه و تجلي و ساير تجربه هاي خارق العاده اما واقعي تحقق مي پذيرد . هدف ممکن است تحکيم افزون تر مرجعيت امام باشد. 9.رجوع کنيد به پاورقي شماره 2 همين كتاب. 10. همان، 86: 3-4. ((حقوق خلق)) که گرچه چندان به ان پرداخته نشده ، در انديشه شيعه اهميت اساسي دارد. 11. به رعم فيلسوفان و متالهلن اين ((پيوند)) ممکن است از طريق قوه ي خيال ايجاد شود . براي مثال امام فخر رازي در بحب در باب سه خصلت پيامبر(ص)،دومين خصلت را ارتباط ميان آنها و غيب مي داند :((خصلت دوم پيامبر(ص) توانايي آن حضرت در عرصه ي قوه ي خيال است که به او امکان مي دهد در بيداريففرستگان الهي را ببيندفکلام الهي را بشنود و از غيب در حال،گذشته و اينده خبر دهد))،( المباحث المشرقيه،2جلد. حيدر آباد. مطبعه ي مجلسي، دائرة المعارف عثمانيهف 1343/ 1924 يا (1925،ج2، ص 532). نيز بنگريد به ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار معروف به تفسير خواجه عبدالله انصاري به نگارش در آمده است)، 10 مجلد (تهران ، انتشارات دانشگاه، 39-1331 ه. ش / 1952 يايا 53 تا 1960 يا 61)، ج 1 ،صص 45- 47؛ محمد رشيد رضا، تفسير المنار ، 12 جلد (قاهره ،دارالمنار ،75-1367/1948-56)،ج1،صص 28-126؛ ابوالفدا اسمعيل ابن کثير ،تفسير القران العظيم، ويراسته ي احمد محمد شاکر،5مجلد(قاهره،دائرةالمعارفف 1367/1956) ج1،صص 74-69؛ علامه محمد حسين طباطبايي ، الميزان في تفسير القران،20مجاد.(بيروت: موسسه ي علمي،1377/1957يا 1358/1958)، ج1، صص 46-45. 12. امام فخر رازي ،المباحث، ج2، ص 532 . 13. ابن حجر، کتاب الصواغق المحرقه ،باب 9، ص 75. براي مطالعه و اگاهي بيشتر نک: امام سيد شرف الدين ، کتاب رهبري امام علي(ع) از ديدگاه پيامبر و قرآن،انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،ص 51. يا علي
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها