2024 May 14 - سه شنبه 25 ارديبهشت 1403
بستن دست ها در نماز، بدعت يا سنت؟
کد مطلب: ٤٨٢٣ تاریخ انتشار: ٠٦ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 3443
اخبار » عمومي
بستن دست ها در نماز، بدعت يا سنت؟

مستند حكم استحباب، تعداد اندكي از روايات اهل سنت است كه علاوه بر ضعف سند، دلالت روشني نيز بر مدعا ندارند.

استحباب بستن دستها در نماز ميان اهل سنت شهرت دارد و تنها مذهب مالكي است كه به استحباب فتوا نداده است.

مستند حكم استحباب، تعداد اندكي از روايات اهل سنت است كه علاوه بر ضعف سند، دلالت روشني نيز بر مدعا ندارند. در ميان روايات اهل بيت(ع) نيز نه تنها هيچ حديثي‏آن را تاييد نمي‏كند، بلكه برخي آن را بدعت شمرده است. پس مساله قبض در نماز مردد ميان سنت و بدعت است و مقتضاي احتياط به دليل ضعف دلايل مشروعيت آن ترك اين عمل است.

گرفتن دست چپ با دست راست و گذاشتن آن روي سينه به نشانه خضوع در نماز، از مواردي است كه استحباب آن ميان فقيهان اهل سنت شهرت دارد.

حنفيه در اين زمينه گفته‏اند: تكتف (دست‏ها را به نشانه خضوع به سينه چسباندن در نماز) مستحب است و واجب نيست و بهتر است مردان، كف دست راست را بر پشت دست چپ و زير ناف خود بگذارند و زنان دستان خود را روي سينه قرار دهند.

شافعيه معتقدند: تكتف، بر مرد و زن مستحب و بهتر است در نماز، كف دست راست بر پشت دست چپ، زير سينه و بالاي ناف و متمايل به سمت چپ بدن قرار گيرد.

حنابله نيز گفته‏اند: تكتف سنت شمرده مي‏شود و بهتر است نمازگزار، كف دست راست خود را بر پشت دست چپ گذاشته، آن را زير ناف قرار دهد.

مالكيه در اين مساله از ديگر مذاهب اهل سنت جدا شده و گفته‏اند: در نمازهاي واجب، رها كردن دست‏ها مستحب است. گروهي نيز پيش از مالكيه همچون عبداللّه بن زبير، سعيد بن مسيب، سعد بن جبير، عطاء، ابن جريج، نخعي، حسن‏بصري، ابن سيرين و برخي ديگر از فقيهان بر اين اعتقاد بودند.

ليث بن سعد هم اين عقيده را دارد با اين تفاوت كه گفته است: مگر اين كه قيام طول بكشد و نماز گزار به زحمت افتد كه دراين صورت، قبض جايز است.

از امام اوزاعي نقل شده كه نمازگزار بين قبض و رها كردن دست‏ها مخير است. (1) محمد عابد، مفتي مالكيه در حجاز عقيده دارد كه رها كردن و بستن دست‏ها در نماز، هر دو سنت رسول خدا(ص)است و اگر قيام كسي در نماز طولاني شد، در صورتي كه دست هايش رها باشد مي‏تواند يك دست را با دست ديگرش بگيرد. اين مفتي مالكي گفته است كه رها كردن دست‏ها در نماز اصل و قبض فرع است، (2) اما قول مشهور ميان شيعه اماميه اين است كه قبض حرام و مبطل نماز است و از ميان آن‏ها، معدودي از فقها مانند حلبي در كافي به كراهت آن نظر داده‏اند (3)

مذاهب اهل سنت نيز در اين مساله گر چه به هر دري زده‏اند، اما به دليل قانع كننده‏اي نه تنها بر استحباب قبض در نماز، بلكه بر جواز آن هم دست نيافته‏اند، بلكه مي‏توان گفت دليل بر خلاف ديدگاه آن‏ها وجود دارد و رواياتي كه از شيعه واهل سنت در باب كيفيت نماز رسول خدا(ص) نقل شده است، اشاره‏اي به قبض نكرده‏اند و ممكن نيست پيامبر اكرم در طول تمام زندگي يا بيشتر آن، چنين عمل مستحبي را ترك كرده باشد. اكنون دو نمونه از اين روايات را نقل مي‏كنيم: يكي از طريق اهل سنت و ديگري از طريق شيعه اماميه نقل شده و هر دو كيفيت نماز پيامبر(ص) را بيان مي‏كنند و در هيچ يك به قبض اشاره‏اي نشده، چه رسد به كيفيت آن.

قبض، بدعتي است كه پس از رحلت رسول اكرم(ص)پديدار شده است. سند ما در اين زمينه، دو حديث صحيح است كه يكي از طريق اهل سنت و ديگري از طريق شيعه روايت شده و هر دو، دليل قاطعي هستند كه سيره پيامبر واهل بيت بر رها كردن دست‏ها در نماز بوده و گرفتن يكي از دو دست به وسيله ديگري به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا ساخته و پرداخته شده است:

الف. حديث ابو حميد ساعدي: اين حديث را بسياري از محدثان اهل سنت روايت كرده‏اند و ما آن را اين جا طبق نقل بيهقي نقل مي‏كنيم:

اخبرنا ابوعبداللّه الحافظ فقال ابو حميد الساعدي: انا اعلمكم‏بصلاة رسول اللّه(ص) قالوا: لم، ما كنت اكثرنا له تبعا و لا اقد مناله صحبته؟! قال: بلي، قالوا: فاعرض علينا، فقال:

كان‏ رسول‏ اللّه(ص) اذا قام الي الصلاة رفع يده حتي يحاذي بهما منكبيه، ثم يكبر حتي يقر كل عضو منه في موضعه معتدلا، ثم ‏يقرا، ثم يكبر و يرفع يديه حتي يحاذي بهما منكبيه، ثم يركع و يضع راحتيه علي ركبتيه، ثم يعتدل و لاينصب راسه و لايقنع، ثم يرفع راسه فيقول: سمع اللّه لمن حمده، ثم يرفع يديه‏ حتي يحاذي بهما منكبيه حتي يعود كل عظم منه الي موضعه‏ معتدلا، ثم يقول: اللّه اكبر، ثم يهوي الي الارض فيجافي يديه ‏عن جنبيه، ثم يرفع راسه فيثني رجله اليسري فيقعد عليها و يفتح اصابع رجليه اذا سجد، ثم يعود، ثم يرفع،

فيقول: اللّه اكبر، ثم يثني برجله فيقعد عليها معتدلا حتي يرجع او يقر كل‏ عظم موضعه معتدلا، ثم يصنع في الركعة الاخري مثل ذلك،ثم اذا قام من الركعتين كبر و رفع يديه حتي يحاذي بهما منكبيه‏ كما فعل او كبر عند افتتاح صلاته، ثم يصنع مثل ذلك في بقية‏ صلاته حتي اذا كان في السجدة التي فيها التسليم اخر رجله‏ اليسري و قعد متوركا علي شقه الايسر. فقالوا جميعا: صدق‏ه كذا كان يصلي رسول اللّه(ص)، (4)

ابو عبداللّه حافظ براي ما نقل كرد كه ابو حميد ساعدي گفت: من داناترين شما به كيفيت نماز رسول خدا(ص) هستم. به او گفتند: چگونه چنين چيزي ممكن است در حالي كه تو بيشتر از ما با پيامبر نبوده‏اي؟ گفت: آري. به او گفتند: پس آنچه را ديده‏اي بر ما عرضه كن.گفت: وقتي رسول خدا مي‏خواست نماز بخواند، دستان خود را تا شانه هايش بالا مي‏برد، آن گاه تكبير مي‏گفت تا اين كه هر عضوي از او در جايگاه خود آرام مي‏گرفت، سپس قرائت را آغاز مي‏كرد و پس از پايان قرائت، تكبير مي‏گفت و دستانش را تا شانه‏هاي خود بالا مي‏برد، آن‏گاه ركوع مي‏كرد و كف دستان خود را بر زانوانش قرار مي‏داد و آرام مي‏گرفت و سرش را نه بالا مي‏گرفت و نه فرو مي‏انداخت، آن گاه بلند مي‏شد و مي‏گفت: سمع اللّه لمن حمده، سپس دستان خود را تا شانه‏هايش بالا مي‏برد تا اين كه هر عضوي از او در جايگاه خود آرام مي‏گرفت و مي‏گفت: اللّه اكبر، آن گاه فرود مي‏آمد و دستانش را مقداري با فاصله از دو پهلو بر زمين مي‏گذاشت، سپس سرش را از زمين برداشته، پاي چپش را تا مي‏كرد و روي آن مي‏نشست و هنگامي كه به سجده مي‏رفت، انگشتان پاها را از يكديگر باز مي‏كرد، سپس بر مي‏گشت و پس از آن، سر را از زمين برمي‏داشت و مي‏گفت: اللّه اكبر.

سپس پايش را تا مي‏كرد و روي آن آرام مي‏نشست، به گونه‏اي كه هر عضوي به آرامي در جايگاه خود قرار گيرد، سپس همين روند را در ركعت دوم انجام مي‏داد، آن گاه وقتي ركعت دوم تمام مي‏شد، بر مي‏خاست و تكبير مي‏گفت و دستانش را تا شانه هايش همچون آغاز نماز بالا مي‏برد و همين اعمال را تا آخر نماز ادامه مي‏داد تا اين كه سجده آخر را انجام مي‏داد و سپس از سجده آخر به صورت تورك بر نيم تنه چپ مي‏نشست. پس از بيان كيفيت نماز رسول خدا(ص) به وسيله ابو حميد ساعدي، همگي گفتند: راست گفت. رسول خدا(ص) چنين نماز مي‏خواند (5)

اموري وجود دارد كه درستي اين گفتار را روشن مي‏كند:

1. اين كه صحابه بزرگ، ابو حميد را تصديق كرده‏اند، نشان‏دهنده قوت حديث و ترجيح آن بر ديگر ادله است.

2. ابو حميد ساعدي واجبات و مستحبات نماز را وصف كرد، اما از قبض يادي به ميان نياورد و از حاضران هم كسي به اعتراض و مخالفت لب نگشود، در حالي كه حديث نشان‏مي‏دهد آن‏ها آماده مخالفت و ياد آوري بوده‏اند، زيرا در آغاز نپذيرفتند كه ابو حميد، داناترين آن‏ها به كيفيت نماز رسول‏خدا بوده است، در صورتي كه همگي در پايان گفتند:«راست گفتي. رسول خدا(ص) اين چنين نماز مي‏خواند»، و بسيار بعيد است آن‏ها كه ده نفر و در مقام بحث بوده‏اند، فراموش كرده باشند.3. در چگونگي قرار گرفتن دست‏ها، اصل، رها كردن آنهاست، زيرا رها بودن آن‏ها طبيعي است، پس حديث هم از آن حكايت دارد.4. نمي‏توان گفت كه اين حديث مطلق است و احاديث قبض آن را مقيد مي‏كند، زيرا اين حديث، تمام واجبات و مستحبات و كيفيت كامل نماز را وصف و ذكر كرده و اين در حالي است كه در معرض تعليم و بيان بوده، و حذف موردي در آن، خيانت به شمار مي‏رفت و اين از راوي و حاضران ‏بعيد است.5. برخي از صحابه‏اي كه در اين جمع حضور داشته‏اند، از جمله كساني هستند كه حديث قبض از آنها نقل شده است، اما مي‏بينيم كه اين جا اعتراض نكرده‏اند، پس روشن مي‏شود كه قبض، يا منسوخ شده يا دست كم از باب تكيه دادن براي كسي است كه نمازش به درازا كشيده نه اين كه از مستحبات نماز باشد، هم چنان كه عقيده ليث بن سعد و اوزاعي و مالك‏چنين است. (6)

ابن رشد گفته است: علت اختلاف صحابه در اين مساله رواياتي است كه در آن‏ها نماز پيامبر اكرم(ص) وصف شده، ولي ذكر نشده كه وي در نماز، دست راست را روي دست چپ مي‏گذاشته است.((7)) اين جا پرسشي باقي مي‏ماند و آن اين كه مشهور است مالكيه به قبض قائل نيستند و مالك، امام مالكيه، اين كار را ناپسند مي‏دانسته و درالمدونة الكبري آمده است:

مالك، نهادن دست راست روي دست چپ را در نماز، عملي ناپسند شمرده و گفته است كه اين كار را در نماز واجب سراغ ندارم، در حالي كه خود او در الموطا حديث قبض را از سهل بن سعد روايت كرده و از عبدالكريم بن‏ابي مخارق بصري آورده است كه موارد زير از سخنان پيامبر(ص) است: اگر حيا نداشته باشي، هر كاري جايز است: قراردادن يكي از دو دست روي دست ديگر يعني قراردادن دست راست روي دست چپ، شتاب كردن در خوردن افطار و تاخير درخوردن سحري.

در پاسخ مي‏گوييم: كتاب الموطا، كتابي حديثي است و چه بسا امام مالك، روايتي را نقل كرده، ولي مطابق آن فتوا نداده است، از اين رو در المدونة الكبري رواياتي به چشم مي‏خورد كه مضمون آن مخالف با رواياتي است كه درالموطا آمده است، و كساني كه به فقه مالكي احاطه دارند، مي‏دانند كه در موارد بسياري بين فتاواي مالك و رواياتي كه در الموطا نقل كرده، اختلاف وجود دارد كه دكتر عبد الحميد در رسالة مختصرة في السدل به اين موارد اشاره كرده‏است (8)

به هر حال، اين سخن مالك (اين كار را در نماز واجب سراغ‏ ندارم) دليل صريحي است بر اين كه عمل اهل مدينه برخلاف آن بوده، زيرا معناي جمله اين است كه من، اين عمل را از اماماني كه تابعي بوده و دانش را از صحابه دريافت كرده‏اند، سراغ ندارم‏

اين، حديثي از طريق اهل سنت بود كه كيفيت نماز پيامبر را بيان مي‏كرد و وجه دلالتش هم مشخص شد. اكنون به حديثي كه شيعه اماميه نقل كرده‏اند مي‏پردازيم:

ب. حديث حماد بن عيسي حماد بن عيسي از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود:
ما اقبح بالرجل ان ياتي عليه ستون سنة او سبعون سنة فمايقيم صلاة واحدة بحدودها تامة! چه زشت است براي مرد كه شصت يا هفتاد سال از سن او گذشته و يك نماز با تمام حدود آن اقامه نكرده باشد.

حماد مي‏گويد: با اين سخن، احساس حقارتي به من دست‏داد، از اين رو گفتم: فدايت شوم! نماز با تمام حدود آن را به من بياموز.

فقام ابوعبداللّه مستقبل القبلة منتصبا فارسل يديه جميعا علي فخذيه قد ضم اصابعه و قرب بين قدميه حتي كان بينهما ثلاثة ‏اصابع مفرجات، و استقبل باصابع رجليه(جميعا) لم يحرفهماعن القبلة بخشوع و استكانة، فقال: اللّه اكبر، ثم قرا الحمد بترتيل و قل هو اللّه احد، ثم صبر هنيئة بقدر ما تنفس و هو قائم، ثم قال: اللّه اكبر و هو قائم، ثم ركع و ملاكفيه من ركبتيه مفرجات و رد ركبتيه الي خلفه حتي استوي ظهره، حتي لوصبت [صب] عليه قطرة ماء او دهن لم تزل لاستواء ظهره و تردد ركبتيه الي خلفه و نصب عنقه، و غمض عينيه ثم سبح ثلاثا بترتيل و قال: سبحان ربي العظيم و بحمده، ثم استوي قائما، فلما استمكن من القيام، قال:

سمع اللّه لمن حمده، ثم كبر و هو قائم و رفع يديه حيال وجهه و سجد و وضع يديه الي‏الارض قبل ركبتيه و قال: سبحان ربي الاعلي و بحمده ثلاث مرات و لم يضع شيئا من بدنه علي شي‏ء منه و سجد علي ثمانية اعظم: الجبهة، و الكفين و عيني الركبتين، و انامل ابهامي الرجلين، و الانف، فهذه السبعة فرض، و وضع الانف علي‏الارض سنة و هو الارغام، ثم رفع راسه من السجود فلما استوي جالسا، قال: اللّه اكبر، ثم قعد علي جانبه الايسر و وضع ظاهر قدمه اليمني علي باطن قدمه اليسري و قال:

استغفر اللّهربي و اتوب اليه، ثم كبر و هو جالس و سجد الثانية و قال كما قال في الاولي و لم يستعن بشي‏ء من بدنه علي شي‏ء منه في ركوع و لاسجود و كان مجنحا و لم يضع ذراعيه علي الارض، فصلي ركعتين علي هذا. ثم قال: يا حماد هكذا صل و لا تلتفت و لا تعبث بيديك و اصابعك و لا تبزق عن يمينك و لا(عن) يسارك و لابين يديك (9)

پس امام صادق(ع) برخاست و مقابل قبله راست ايستاد و دو دستش را بر ران هايش گذاشت. انگشتان دست را به هم چسبانده، پاها را به هم نزديك كرد، به طوري كه فاصله بين آن‏ها به اندازه سه انگشت باز بود. تمام انگشتان پاها را باخضوع و خشوع رو به قبله قرار داد، آن گاه گفت: اللّه اكبر، سپس سوره حمد و توحيد را با ترتيل قرائت كرد، آن گاه در حالي كه ايستاده بود، مقدار كمي به اندازه يك نفس كشيدن صبر كرد و گفت: اللّه اكبر، پس از آن، به ركوع رفته، تمام كف دستانش را با انگشتان باز روي زانوانش قرار داد و زانوانش را به عقب راند، به گونه‏اي كه پشتش صاف شد، چنان كه اگر قطره‏اي آب يا روغن روي آن ريخته مي‏شد، به سبب صاف‏بودن كمر و تمايل زانوها به عقب، حركت نمي‏كرد و گردنش را كشيد و چشمانش را بست، سپس سه بار با ترتيل گفت:«سبحان ربي العظيم و بحمده‏»

بعد بلند شد و وقتي به خوبي ايستاد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده‏»، سپس ايستاده تكبير گفت و دستانش را تا مقابل صورت بالا برد و سجده كرد و دستانش را قبل از زانوان بر زمين نهاد و سه بار گفت:«سبحان ربي الاعلي و بحمده‏» و در حال سجده فقط هشت موضع از بدنش را بر زمين قرار داد: پيشاني، دو كف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پاها، بيني كه از اين هشت موضع، هفت موضع اول واجب و قراردادن بيني بر زمين كه به آن‏ارغام (بيني به خاك ماليدن) مي‏گويند، مستحب است. آن گاه‏ سر از سجده برداشت و چون راست شد، گفت: «اللّه اكبر»

سپس بر طرف چپ بدن نشست و روي پاي راست را بر كف پاي چپ قرار داده، گفت: «استغفراللّه ربي و اتوب اليه‏» و در همان حالي كه هنوز نشسته بود، تكبير گفت و به سجده دوم رفت و آنچه را در سجده اول گفته بود، در اين سجده هم گفت. نه در ركوع و نه در سجده هيچ قسمتي از بدنش را تكيه گاه قسمت ديگر آن قرار نداد و در اين دو حال، دستانش از بدن باز بود و در سجده، آرنج‏هايش را بر زمين نگذاشت و به همين ترتيب، دو ركعت نماز خواند، سپس فرمود: اي حماد! اينچنين نماز بخوان و هنگام نماز به اطرافت نگاه و با دستان و انگشتانت بازي مكن و به اطرافت آب دهان نينداز.

هم چنان كه ملاحظه مي‏شود، در اين دو روايت كه در صدد بيان كيفيت نماز واجب هستند، هيچ اشاره‏اي به مساله قبض با اقسام گوناگون آن نشده است، در حالي كه اگر اين عمل، سنت بود، امام بيان آن را ترك نمي‏كرد.

او با عمل خود، نماز رسول خدا را براي ما به نمايش مي‏گذارد، زيرا اين كيفيت را از پدرش، امام باقر(ع) و او هم از پدرانش از اميرمؤمنان و از رسول اكرم صلوات اللّه عليهم اجمعين دريافت كرده است، بنابراين، قبض بدعت شمرده مي‏شود، زيرا وارد كردن چيزي در شريعت است كه جزو آن نيست.

در اين زمينه، احاديث ديگري غير از حديث ابو حميد ساعدي در منابع اهل سنت و شيعه وجود دارد .

پي نوشت:

1- محمد جواد مغنيه، الفقه علي المذاهب الخمسة، ص 110.

2- ر. ك: دكتر عبدالحميد بن مبارك، رسالة مختصرة في السدل، ص 5.

3- محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، ج 11، ص 15 و16.

4- بيهقي، السنن، ج 2، ص 72، 73، 101، 102، ابوداوود، السنن، ج 1، ص 194 باب «افتتاح الصلاة »، ح 730 آ736، ترمذي، السنن، ج 2، ص 98، باب «صفة الصلاة »، مسنداحمد، ج 5، ص 424، و ابن خزيمه درصحيحش باب «الاعتدال في الركوع »، شماره 587.

5- از جمله، ابو هريره، ابو اسيد ساعدي، ابو قتاده حارث بن ربعي و محمد بن مسلمه.

6- دكتر عبدالحميد بن مبارك، رسالة مختصر في السدل،ص 11.

7- بداية المجتهد، ج 1، ص 99.

8- رساله مختصرة في السدل، ص 6 و 7.

9- حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 5، ص 460 459، باب اول ازابواب افعال نماز، ح 1 ، همچنين ر. ك: باب 17، ح 1 و2.

آيت الله سبحاني



Share
1 | رضایی رافضی | Germany - Falkenstein | ١٤:١٦ - ٠٧ شهریور ١٤٠٢ |
در عمده القاری شرح صحیح بخاری از بدرالدین عینی حنفی نوشته که بستن دست در زیر شکم برای نیفتادن شلوار مفید هست
الحمدلله رب العالمین که رافضی هستیم
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها