2024 May 3 - جمعه 14 ارديبهشت 1403
وقتي مفتي هاي استعماري به جان هم مي افتند
کد مطلب: ١٨٥٠ تاریخ انتشار: ١٧ اسفند ١٣٩٠ تعداد بازدید: 2099
اخبار » عمومي
وقتي مفتي هاي استعماري به جان هم مي افتند

شيخ يوسف قرضاوي كه بارها مواضعي افراطي و در راستاي وهابيت اتخاذ كرده است، اين بار مورد انتقاد شديد مفتي وهابي عربستاني مواجه شد.

به گزارش خبرگزاري اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ «صالح اللحيدان»،عضو هيئت العلماي عربستان با انتقاد شديد از «شيخ يوسف قرضاوي» گفت: رئيس اتحاديه علماي مسلمين وابسته به گروهي با عقايد نادرست و منحرف است.

اين مفتي وهابي در پيامي صوتي كه در رسانه هاي عربستاني منتشر شد، با اشاره به اظهارات قرضاوي كه براي شاه عربستان در مورد مجاز بودن زنان براي رانندگي و تقدير از تعيين اعضاي زن در مجلس شوراي عربستان، ارسال كرده بود، آن را "توهيني بزرگ" و دخالت در امور ديني اين كشور توصيف كرد.

وي با آرزوي اين كه خداوند قرضاوي را هدايت كند، گفت: قرضاوي چه طور به خود جرات مي دهد كه براي پادشاه اين پيام را ارسال كند؟!

اللحيدان با درخواست از قرضاوي براي سكوت در مورد مسائل مختلف از جمله مسئله رانندگي زنان، افزود: قرضاوي به گروه اخوان المسلمين كه داراي ديدگاههايي نادرست هستند (از جمله عقايدشان در مورد تظاهرات)، وابسته است.

گفتني است امروز «ضاحي خلفان»،رئيس پليس دبي، نيز متعهد شد يوسف قرضاوي رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمان را بازداشت و محاكمه كند.

وي با اشاره به توهين قرضاوي به مقامات اماراتي به دليل اخراج تعدادي از شهروندان مخالف نظام بشار اسد از امارات تاكيد كرد كه با هر كه عليه دولت و كشور امارات سخني بر زبان بياورد و از الفاظ ناشايست عليه آنها استفاده كند بر اساس قانون و عدالت برخورد خواهد كرد.

رئيس پليس دبي از فعاليت هاي سياسي منحرف رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمان ياد كرد و اظهار داشت كه به دليل اين فعاليت هاست كه ورود قرضاوي به امارات ممنوع شده است.

مواضع متناقض قرضاوي در ماه هاي گذشته به شدت مورد انتقاد علما، گروه هاي ديني و سياسي و ملت هاي اسلامي قرار گرفته و حتي مفتيان وهابي كه از حاميان وي به شمار مي آيند نيز از اين مواضع و ديدگاه ها انتقاد مي كنند.



Share
1 | mohammad | Iran - Tehran | ٠٧:٥٢ - ٢٠ اسفند ١٣٩٠ |
وقتي که چاه نفت خشک بشه.با تاييد دستورات ملک فهد يا شاه يوزپلنگ يه چاه ديگه بهش ميدن تا هزينه شبکه هاي وهابي فارسي وتروريستهاي پاکستاني وعراقي رو تامين کنه تا به بهشت نزديکتر بشه البته ايشون با زحمتهاي که کشيده الان مشاور اعظم در امورات بهشته خدا جاي حق نشسته باطل رو بوسيله باطل از بين ميبره
2 | صادق راستگو | Iran - Tehran | ١٥:٤٢ - ٢٠ اسفند ١٣٩٠ |
باسلام و تحيت و باآرزوي توفيق الهي اين مفتيها بايد هم بجان هم بيافتند . آخه اينها مفتي فرقه ضاله ي ساخته و پرداخته وزارت مستعمرات انگليس و همفر و صفيه و عبدالكريم و آسيه جاسوسانش در ممالك اسلامي بنام وهابيت هستند كه يكي از آنها در كتاب خاطراتش بصراحت اقرار ميكند كه ( . . . وقرارگذاشتيم من ( همفر جاسوس انگليس ) خود را برده اي به نام عبدالله معرفي کنم که شيخ ( محمدين عبدالوهاب) از برده فروشان خريده و اينک بدو پيوسته ام . شيخ نيز شهرت داده بود که مرا در شهر بصره خريده و براي انجام کارهاي او مدتي در آن شهر بوده و اينک به نجد آمده ام . ساکناننجد مرا به عنوان برده ي شيخ محمد بن عبدالوهاب ميشناختند . بايد اضافه کنم که مدت دو سال ما در آن نقطه ؛ مشغول تهيه مقدمات و فراهم ساختن تمهيدات خروج شيخ و اعلام دعوت او بوديم . در اواسط سال 1143 هجري فمري ( 290 سال قبل ) محمد بن عبدالوهاب تصميم قطعي خودرابراي اعلام دعوت آيين تازه جزيره العرب گرفت و دوستاني را که با او هم عقيده بوده و وعده ي همکاري داده بودند ؛ فراخواند . همانگونه که انتظار ميرفت و منحصرا" خطاب به خواص اصحاب و مريدان ؛ انجام ميگرفت . ولي پس از چندي دعوتنامه هايي براي طبقات مختلف مردم نجد فرستاده شد و تدريجا" توانستيم با پرداخت پول ( همانکاري را که اولي ؛ دومي ؛ سومي ؛ ماويه ؛ يزيد ؛ ابن زياد و . . . انجام دادند ) جمعيت زيادي را در اطراف شيخ و به حمايت از افکار او گرد آوريم و با تبليغاتي ؛ اين عده را در تصميم خود به مبارزه با دشمنان شيخ ؛ راسخ تر سازيم . ناگفته نبايد گذاشت که هرچه دعوت شيخ در جزيره العرب علني تر مي شد ؛ شمار دشمنان و مخالفان او افزايش مي يافت . به زودي کار دشمني و کار شکني با او به جايي رسيد که نزديک بود تصميم شيخ را متزلزل سازد و عقب نشيني کند مخصوصا" که در نجد شايعات خطرناکي عليه او پراکنده بودند . من ( همفر ) با قاطعيت او را به ايستادگي تشويق ميکردم و نميگذاشتم عزم و اراده اش سست گردد . هميشه به ميگفتم : " محمد ؛ رسول خدا ؛ در نخستين روزهاي پس از بعثت ؛ دشمناني به مراتب از تو نيرومندتر داشت و بيشترازتو ؛ دشواري ها و مصيبت ها را تحمل ميکرد . پيمودن راه بزرگي و افتخار ؛ بدون تحمل آزار و اذيت و دشنام و تهديد معاندان ؛ امکان پذير نيست و هر پيشوآ و رهبر خيرانديشي از اين دشواريها برکنار نتواند بود . " بدينترتيب ما مبارزه را آغاز کرديم و روياروي دشمنان خطرناکي قرار گرفتيم. روش تاکتيکي ما در اين مبارزه ؛ جنگ و گريز بود . يکي از برنامه هاي موفق ما اجير کردن افرادي در بين دشمنان بود . ( همانکاري که ماويه در سپاه اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام انجام داد . ) اين مزد بگيران که ظاهرا" در صف مخالفان بودند براي ما جاسوسي مي کردند و از تصميمات دشمنان ما را آگاه مي ساختند . ما توانستيم با استفاده از اطلاعات عمال به ظاهر دشمن ؛ نثشه هاي مخالفان را نقش برآب سازيم مثلا" يک بار شنيدم گروهي تصميم گرفته اند تا شيخ محمد را ترور کنند من فورا" دست بکار شدم و نقشه ي ترور را برهم زدم و چمان آن گروه را مفتضح ساختم که نتيجه به سود شيخ خاتمه يافت و مردم از تروريست ها رو گرداندند و حاضر به همکاري با ايشان نشدند . سرانجام شيخ محمد بن عبدالوهاب مرا مطمئن ساخت که در اجراي شش ماده ي پيشنهادي وزارت مستعمرات { 1-تکفير همگي مسلماناني که به مذهب او نپيوندند ؛ و روا دانستن کشتار و غارت و تجاوز به نواميس ايشان ؛ اجازه ي فروش مخالفاني که اسير مي شوند ؛ به عنوان برده و کنيز ؛ در بازارهاي برده فروشان . 2- در صورت امکان ؛ انهدام بناي کعبه ؛ به بهانه ي محو آثار بت پرستي ؛ ممانعت مسلمين از انجام فريضه ي حج و تحريک قبايل عرب به غارت اموال حاجيان و کشتن ايشان . 3-تشويق قبايل عرب به ياغي گري و سرپيچي از دستورات خليفه ( امپراتور عثماني ) برانگيختن عشاير و افراد ناراضي به جنگ با حکومت عثماني و تشکيل سپاهي مجهز براي اين کار و نيز درگيري با اشراف حجاز ؛ با استفاده از کليه وسايل ممکن ؛ به منظور کاستن از نفوذ و احترام ايشان . 4- ويران ساختن مقبره ها و زيارت گاه هاي مسلمين در مکه ؛ مدينه و شهرهاي ديگر ؛ به بهانه ي مبارزه با رسوم و عادات بت پرستي و شرک به خدا ؛ و به عنوان جلوگيري از اهانت به شخصيت محمد و جانشينان او به طور کلي برگزيدگان و علماي اسلام ؛ تا آنجا که ميسر است . 5- گسترش ناامني ؛ فتنه و آشوب و هرج و مرج در بلاد اسلامي ؛ تا آنجاکه ممکن است . 6- چاپ و انتشار قرآن جديدي با کم و زيادکردن آيات و سوره ها بر مبناي احاديث و اخباري که دلالت بر افزايش و کمبود قرآن موجود مي کند } صميمانه کوشش خواهد کرد . با اين همه نسبت به دو مورد قول مساعد نداد . نخست انهدام خانه ي کعبه ؛ هنگام تصرف آنجا ؛ که شيخ آن را کاري بيهوده و خطرناک مي پنداشت . زيرا مسلمين به اين زودي ها ؛ ادعاي اورا مبني بر همانند ساختن زيارتحج به بت پرستي ؛ نمي پذيرفتند . ديگر اين که خود را از نگارش قرآني جديد ناتوان مي دانست و حاضر نبود در برابر قرآن قد علم کند > ضمنا" شيخ از حکام مکه و قسطنطنيه مرکز خلافت عثماني سخت در نگراني و هراس بود و مي گفت : " اگر کعبه را ويران سازم و قرآن جديدي بيآورم؛ بيم آن مي رود که عثماني ها قواي زيادي براي سرکوبي و نابودي من به عربستان گسيل دارند و ما را ياراي مقاومت در برابر آن ها را نداشته باشيم . " من عذر او را موجه دانستم و تشخيص دادم که فضاي سياسي - مدهبي امروز ؛ آماده ي پذيرش قرآن جديد يا ويراني کعبه نخواهد بود. پس از چندين سال که دعوت محمد بن عبدالوهاب و انتشار مدهب او ؛ مطابق برنامه ي شش ماده اي ؛ قرين کوفقيت هايي گرديد ؛ وزارت مستعمرات تصميم گرفت از نظر سياسي هم در جزيره العرب دست به کار شود . اين بود که يکي از عمال خود بنام محمد بن سعود ( جد خاندان سعودي که در سال 1147 هجري قمري به مذهب وهابي گراييد واز سوي انگليس به حکومت نجد رسيد و در سال 1179 هجري قمري در گذشت ) را به همکاري با محمد بن عبدالوهاب ماموريت داد و براي اين منظور ؛ محرمانه نماينده اي نزد محمد بن عبدالوهاب فرستاد تا هدف بريتانياي کبير را براي او روشن سازد و بر لزوم همکاري و اشتراک مساعي محمدين ( محمد بن عبدالوهاب و محمد ابن سعود ) تاکيد کند . از اين قرار که حل وفصل امور ديني به طور کلي با محمد بن عبدالوهاب باشد و مسئوليت سياسي ؛ با محمد ابن سعود . در آن روزگار ؛ هدف وزارت مستعمرات انگليس ؛ نفوذ و استيلاي دوگانه بر قلوب و اجسام و تن و جان مسلمين بود . با اين که به شهادت تاريخ ؛ حکومتهاي ديني بادوام تر و نيرومندتر از حاکميت هاي سياسي بوده اند . بدينترتيب هر روز که مي گذشت ؛ ثمره ي اتحاد اين شخصيت ديني و سياسي ؛ به سود انگليس ؛ افزايش مي يافت . دو رهبر توانستند شهر " درعبه " در نزديکي نجد را پايتخت خود قرار دهند . وزارت مستعمرات به حک.مت جديد ؛ پنهاني کمک هاي مالي چشم گيري نمود منجمله امکاناتي براي حکومت نجد فراهم ساخت که بتواند ظاهرا" تعدادي برده خريداري کند . اينان در حقيقت ؛ ماموران ورزيده ي وزارت مستعمرات انگليس بودند که به زبان عربي تسلط داشتند و با فنون جنگ هاي صحرايي آشنا بودند . من با هم کاري و پايمردي اين عده که مجموعا" يازده نفر بودند ؛ توانستم خط مش ديني - سياسي حکومت را طرح ريزي کنم . هر دو محمد به وظايف خود کاملا" وقوف داشتند و در مسير برنامه اي که تنظيم شده بود حرکت ميکردند . ناگفته نگذارم که گاه گاهي ميان آنها بگو مگو و کشمکش هاي جزئي پيش مي آمد و در محل فيصله مي يافت . آن قدر شديد نبود که وزارت مستعمرات دخالت کند. همگي ما با دختران عشاير اطراف نجد زناشويي کرديم بايد اعتراف کنم که صميميت و علاقه مندي به شوهر در زنان مسلمان به راستي شگفت انگيز و تحسين آميز است . ما توانستيم با پيوند استوار زناشويي ؛ رشته ي ارتباط و دوستي و هم دلي با عشاير نجد را بيش از پيش محکم سازيم . اينک روابط ما از هر زمان ديگر بهتر است حکومت مرکزي توانسته نفوذ و تسلط خود را در سراسر جزيره العرب گسترش دهد . هرگاه پيش آمد نامطلوب و فاجعه ي ناگواري روي ندهد به زودي نهال نورسي که بذر آن ( را ) در سرزمين هاي اسلامي افشانده ايم ؛ بيش از پيش راه رشد و کمال پويد و ميوه هاي خوش گواري بار آورد .)
قرضاوي اگر ميدانست حداقل پاسخگوي پسر خودش بود كه هدايت شده و بمذهب حقه جعفري و شيعه اثني عشري مشرف گرديده است .
3 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٢١:٣٠ - ٢٣ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام
چقدر اين جماعت هم قرضاوي و هم وهابيون مرا بياد بعضي از فيلمهاي حيات وحش مي اندازند انجايي كه گرگها و كفتارها با وجود غذاي فراوان بدست امده از شكار به سر و كله همديگر مي پرند , اي كاش ترتيبي داده شود كه اينها با يكديگر ملاقات كنند و يك يا چند كليپ مفرح براي شبكه ولايت درست كنيم .
اما در مورد جناب ضاحي خلفان رئيس پليس دبي ايشان فعلاً بروند دنبال دزدهاي اصلي جواهرات از مجموعه خريد ( مال ) وافي و جاسوسان اسرائيلي ( در حقيقت هم كارانش ) باقيش پيشكشش .

لبيك يا علي
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها