13/09/1401
موضوع: روز دوشنبه سیاه و تعرضی که از ناحیه ابوبکر به صحابه شد!!
ویژه برنامه صدیقه شهیده
فهرست مطالب این برنامه:
«روز دوشنبه» ای که تراث اسلام غارت شد!
فتنه ای که جز رو سیاهی، ره به جایی نمی برد!!
دفاع عجیب «ابن تیمیه» از تعرض ابوبکر به برخی صحابه در جریان بیعت!
ادعای کذب «بن عثیمین»: حضرت علی همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد!!
ادعای کذب «بن عثیمین»: علی چون لباس نداشت برای بیعت با ابوبکر نیامد!!
تماسهای بینندگان برنامه
آیا مجلس خبرگان رهبری درجمهوری اسلامی تقلید از روش خلیفه دوم است!؟
دیدگاه جالب توجه یک بیننده!
مجری:
به نام حضرت حق
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز، محترم و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
خرسندیم و مفتخر به اینکه خداوند عزت داد و بر سر ما منت گذاشت و یک بار دیگر با ویژه برنامهای تحت عنوان برنامه «صدیقه شهیده» به مناسبت ایام فاطمیه اول در خدمت شما عزیزان هستیم.
این توفیق نصیبت بنده شد تا همچون سال گذشته در آغاز برنامه خدمت شما باشم و حدود شش شب را تا جمعه شب در خدمت شما عزیزان خواهیم بود و امیدواریم ما را همراهی بفرمایید.
آرزوی قلبی ما و توفیقی که دوست داریم به آن دست پیدا کنیم، این است که ان شاءالله این برنامهها مورد توجه و عنایت حضرت حجة (صلوات الله علیه) واقع شود و ان شاءالله موجبات رضایت شما عزیزان را هم فراهم کند.
همچون سال گذشته آغاز برنامهمان را در خدمت کارشناس محترم و عزیز و دوست داشتنی برنامه استاد گرانقدر آیت الله حسینی قزوینی هستیم. سلام علیکم و رحمة الله، أعظم الله أجورنا و أجورکم، خیلی خوشحالم از اینکه مجدداً میزبان شما هستم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم. فرارسیدن ایام فاطمیه را خدمت مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) و شما گرامیان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی حضرت صدیقه طاهره سوگند میدهم پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد، ان شاءالله.
ما در طول آغاز «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» برنامهمان این بود که ابتدای برنامه یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کنیم.
الآن هم که ایام فاطمیه هست و شاید تأکید بیشتری باشد. ان شاءالله با این یاد بیمه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در دنیا و آخرت باشیم.
تنها نگشت خانه من قتلگاه من
جان داد پشت در پسر بی گناه من
بین من و مغیره خدایا تو حکم کن
ای روز دادخواهی من دادخواه من
جرمم چه بود بر بدنم تازیانه زد؟
در پیش دیده پسرم ای اله من
مردم ز من به پیش علی شکوه میبرند
تا نشنوند ناله و افغان و آه من
مردم مدینه نزد امیرالمؤمنین آمدند و عرضه داشتند: یا علی! از زهرای مرضیه بخواه یا روزها گریه کند یا شبها گریه کند. قضیه به اینجا رسیده بود که حتی شنیدن صدای ناله حضرت فاطمه زهرا هم مردم را آزار میداد.
امیرالمؤمنین در قبرستان بقیع اتاقکی به نام «بیت الحزن» درست کرد. روزها حضرت صدیقه طاهره دست امام حسن و امام حسین را میگرفتند و به آنجا میآمدند و گریه و ناله میکردند و غروب به خانه برمی گشتند.
بنا به نقلی حضرت فاطمه زهرا هفتاد و پنج روز بعد از رحلت رسول گرامی اسلام به شهادت رسیدند که فاطمیه اول نام دارد. همچنین نقل به شهادت رسیدن حضرت بعد از نود و پنج روز فاطمیه دوم نام دارد.
توصیه بزرگان ما اعم از حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری و آیات عظام نظیر آیت الله العظمی فاضل گلپایگانی و آیت الله العظمی شیخ جواد تبریزی و دیگر مراجع این است که ایام فاطمیه را هر سال باشکوهتر از سال قبل برگزار کنید.
بزرگداشت ایام فاطمیه در حقیقت پیام بزرگی است برای دفاع از حریم ولایت و امامت. حضرت صدیقه طاهره اولین شهیده راه ولایت و امامت گردید. ما باید پیام فاطمیه را دریابیم و در دفاع از حریم ولایت و امامت کوتاهی نکنیم.
همچنین مسائل معرفتی امامت به ویژه حضرت بقیة الله الأعظم را به نحو احسن برای مردم بیان کنیم تا ان شاءالله زمینه ساز ظهور آن عزیز سفر کرده باشیم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم از مقدمه زیبایتان. همانطور که خاطرم هست دقیقاً این اتفاق میافتاد که شروع صحبتها با نام نامی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود.
قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم یک سؤال دارم. خاطرم هست پارسال هم دقیقاً شروع برنامهمان در محضر شما بودیم و روز دوشنبه این اتفاق افتاد و امروز هم دوشنبه است.
روز دوشنبه چه سرّی دارد؟! ما راجع به فاطمیه این روز را زیاد میشنویم. به جهت اینکه در شب دوشنبه هستیم، میخواهم بدانم دوشنبهای که نام آن میآید و گاها دلها از این اتفاق ناراحت و محزون میشود جریانش چیست؟!
«روز دوشنبه» ای که تراث اسلام غارت شد!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
حضرت زینب (سلام الله علیها) در روز عاشورا وقتی گریه میکردند، خطاب به حضرت سید الشهداء عرضه داشتند: حسین جان تو را امروز نکشتند. تو کشته یوم الإثنین هستی!!
این در حالی است که عاشورا قطعاً یا روز جمعه بود و یا روز شنبه بود. قطعاً عاشورا روز دوشنبه نبود. ما ان شاءالله در این خصوص مفصل بحث خواهیم کرد. بعضی از صحابیه ها هم در اشعارشان بحث روز دوشنبه را مطرح میکنند.
زمانی که رسول اکرم بیمار شدند، روز پنجشنبه آخر عمرشان دستور دادند: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید. متأسفانه بعضی افرادی که در منزل رسول اکرم بودند، نسبت هذیان به پیغمبر اکرم دادند؛
«لَمَّا حُضِرَ النبی قال وفی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ قال هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ قال عُمَرُ إِنَّ النبی غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ فَحَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»
قلب رسول الله به قدری به درد آمد که فرمودند:
«قُومُوا عَنِّی»
از خانه من بیرون بروید.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج 6، ص 2680، ح 6932
ملاحظه کنید پیغمبری که مفتخر به آیه شریفه:
(وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری.
سوره قلم (68): آیه 4
و:
(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک)
از پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند.
سوره آل عمران (3): آیه 159
هست، به قدری قلبش به درد میآید که اصحاب را بعد از آنکه برای عیادت آمده بودند از منزلش بیرون میکند و میفرمایند: «قُومُوا عَنِّی»!
بیماری رسول گرامی اسلام شدت گرفت. جمعه گذشت، شنبه گذشت و روز دوشنبه روح پرفتوحش به ملکوت اعلاء و خداوند عالم پیوست.
روز دوشنبه در حقیقت روز رحلت بلکه شهادت رسول اکرم و روز حزن آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است.
روز دوشنبه نه تنها روز یتیمی حضرت صدیقه طاهره بلکه روز یتیمی امت اسلام و روز غصب ولایت و خلافت و چپاولگری آثار نبوت و زحمات بیست و سه ساله رسول اکرم است.
آنچه رسول گرامی اسلام در این بیست و سه سال در رابطه با ولایت و خلافت و امامت امیرالمؤمنین مطرح کرده بود، تماماً نادیده گرفته شد.
مسیر امت اسلامی که میرفت تا مرزها را درنوردد و تمامی جهان را تحت پوشش «لا إله إلا الله» قرار دهد، از مسیر منحرف شد و پرچمدار اسلام و مبین اسلام و مفسر اسلام و مفسر قرآن کریم خانه نشین شد.
اهلبیت (علیهم السلام) این خانه نشینی را از امیرالمؤمنین به ارث بردند تا حضرت ولی عصر انتقام آن بزرگواران را بگیرد.
ان شاءالله روزی برسد که فرزند رسول الله، حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) بیاید و انتقام همه مظلومان به ویژه حضرت صدیقه طاهره و رسول اکرم و امیرالمؤمنین و ائمه اطهار به ویژه شهدا و اسرایب کربلا را بگیرد.
ان شاءالله حضرت ولی عصر حکومت جهانی الهی تشکیل دهد؛ حکومتی که پرندگان آسمان از آن حکومت اظهار شادمانی میکنند و ماهیان دریا اظهار خوشحالی میکنند و مردگان در قبر اظهار خوشحالی و آرزوی برگشت دارند.
در حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) اولاً دیگر از مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی خبری نیست و مردم با ظلم و ستم هیچ رابطهای ندارند.
در حکومت حضرت مهدی مردم از نظر مالی به جایی میرسند که در روایات متعدد آمده است مردم فرد مستحق پیدا نمیکنند تا صدقه خودشان را به او بدهند. مردم شهر به شهر و روستا به روستا میگردند تا صدقات و زکات خود را بپردازند. در حقیقت حکومت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک حکومت ایده آل است.
فتنه ای که جز رو سیاهی، ره به جایی نمی برد!!
نظر ما بر این است فتنههایی که امروزه در گوشه و کنار به ویژه در ایران مطرح است و پنجاه و هفت کشور دست به دست هم دادند تا حکومت جمهوری اسلامی را از پای دربیاورند، بی خبر از این هستند؛
چراغی را که ایزد برفروزد
هرآنکس پف کند ریشش بسوزد!
این افراد در این چهل و اندی سال بسیار دست به کار شدند و توطئههای تحریمی و نظامی و اقتصادی کردند، اما تا به حال راه به جایی نبردند و بعد از این هم راه به جایی نخواهند برد.
من پیامی دارم برای افرادی که دارند فریب میخورند. جوانانی که بدون فکر به خیابان میآیند و شعار میدهند یا به خاطر پول ناچیزی که از اسرائیل و آمریکا میگیرند، آدم میکشند. این قضیه داعش است که این افراد میخواهند در ایران به راه بیندازند.
داعش که در عراق آن همه امکانات مدرن و تجهیزات نظامی پیشرفته داشتند، در عراق و سوریه چه غلطی کردند!! مگر این افراد در عراق و سوریه مجهز به پیشرفتهترین سلاحها نبودند؟! داعش آخر در عراق و سوریه به خاک سیاه نشستند. حال شما با چند کلاشینکوف و کوکتول مولوتوف به دنبال چه هستید؟!
من به پدر و مادرها توصیه میکنند فرزندانشان را نصیحت کنند، قبل از اینکه فرزندانشان گرفتار شوند و در دادگاه اظهار ندامت کنند. خیلی عجیب است کلیپهایی که از این افراد بیرون میآید همگی یک حرف را میزنند و می گویند اشتباه کردیم.
قبل از اینکه فرزندانتان در اغتشاشات گرفتار شوند و برایشان پرونده درست شود آنها را نصیحت کنید.
اینها تظاهرات نیست، اینها اعتراض نیست. من همین دیروز با یکی از پزشکان محترم صحبت میکردم و به ایشان گفتم: کسی که بخواهند اعتراض کند، راه اعتراض این نیست که به خیابان بیاید و لاستیک آتش بزند و بانک و ماشینها را آتش بزند! اعتراضات قانونی دارند. ایشان هم گفتند: بله، خیابان جای اعتراض نیست. اینها همگی اغتشاش است.
پدر و مادرها بدانند که وقتی برای جوانی خواه دانشجو یا غیر دانشجو پرونده سیاهی درست میشود، تا ابد الدهر به خاک سیاه مینشیند. اگر این شخص آزاد هم شود و بیرون بیاید این نقطه سیاه در پرونده او باقی است.
اگر این شخص بخواهد فردا در ارگانهای دولتی یا مؤسسات غیر دولتی استخدام شود، استعلام میکنند و می گویند که این شخص در فلان سال فلان روز در اغتشاشات شرکت کرده بود. پدرها و مادرها خوب دقت کنید. نگذارید فرزندان عزیزتان گرفتار شوند و پرونده خوب و آینده خوبشان را به خاک سیاه بنشانند.
در سال 1360 یا 1361 منافقین با آن همه اقتداری که داشتند و اسلحههایی که از پادگانها به سرقت برده بودند، انسانهای زیادی را کشتند.
قضیه شهادت «شهید بهشتی» و هفتاد و دو تن از یارانشان و قضیه شهادت «شهید رجایی» در آن زمان اتفاق افتاد. این افراد در نهایت چکار کردند؟!
آن زمان ایران چنان قدرتی نداشت، اما بحمدالله امروز ایران در دنیا به عنوان بزرگترین قدرت نظامی مطرح است. شما میخواهید چکار کنید؟! ابتدا یک ذره عقل و وجدان داشته باشید بعد دم از رفراندوم بزنید!!
یکی از آقایان میگفت: ابتدا یک انسان عاقلی در میان خودتان پیدا کنید و اجتماع کنید که این شخص عاقل است و عقل دارد و میتواند این افراد را در زیر یک پرچم کند.
آیا چنین انسان عاقلی دارید و میتوانید چنین شخصی پیدا کنید که حداقل ده هزار نفر بگویند که این شخص عاقل است و ما او را به عنوان لیدر و رهبر قبول داریم؟!!
عزیزان بدانند که به حول قوه الهی نظام جمهوری اسلامی به کوری چشم آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و منافقین و تجزیه طلبان خواهد ماند تا حضرت ولی عصر تشریف بیاورند و جمهوری اسلامی را به عنوان پایگاه حکومت جهانی خود انتخاب کنند.
ان شاءالله روزی خداوند به ما عمر بدهد و در همین شبکه بگوییم: در فلان روز و شب از ایام فاطمیه ما این را به بینندگان گفته بودیم. ببینید درست درآمد یا خیر!
مجری:
ان شاءالله که خیر باشد و همانطور که شما فرمودید با ظهور حضرت صاحب الزمان بهترین اتفاق بیفتد و به نوعی پرونده همهمان درخشان باشد و در رکاب حضرت باشیم.
حاج آقا میخواهم بحث را با یک سؤال آغاز کنم و سؤالی از محضرتان بپرسم. ایام فاطمیه که میشود شائبه و شبهات بسیار زیادی از جانب وهابیت آغاز میشود و متأسفانه در سالیان اخیر میبینیم چقدر در کشور خودمان گسترش پیدا کرده است.
سؤال این است و میخواهیم در آغاز به این موضوع بپردازیم که نظر وهابیت و به طور کلی شبکههای وهابی نسبت به بیعت امیرالمؤمنین و هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا چیست؟! ما اصلاً این را بدانیم و تبیین کنیم، سپس بپردازیم به اینکه براساس این نظر آنها چه شبهاتی را مطرح میکنند.
دفاع عجیب «ابن تیمیه» از تعرض ابوبکر به برخی صحابه در جریان بیعت!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
قضیه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و موضوع بیعت در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دهها کتب اهل سنت اعم از صحاح و سنن و مسانید باهم عجین شده است.
در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است و اشاره خواهم کرد که می گویند شش ماه بعد از رحلت نبی گرامی اسلام که حضرت صدیقه طاهره در قید حیات بودند، امیرالمؤمنین با ابوبکر بیعت نکرد و بعد از شش ماه بیعت کردند البته بیعتی پیام دار!
زیرا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به ابوبکر پیام دادند که به منزل من بیا و کسی را با خود نیاور.
«کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
امیرالمؤمنین اصلاً نمیخواستند عمر بن خطاب را ببینند! همچنین در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 1735 مفصل این مسائل آمده است.
این قضیه کاملاً واضح و روشن است، اما وهابیت که در رأس آنها «ابن تیمیه» هست عبارتی دارند که من از عزیزان میخواهم این عبارت را ملاحظه کنند. ببینید اصلاً یک انسان عاقلی که روز و شب را تشخیص میدهد چنین حرفی می زند یا نمیزند!!
در کتاب «منهاج السنة» جلد هشتم صفحه 291 پیرامون عبارت «علامه حلی» که بحث هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره و برخورد تند خلیفه اول و دوم با صحابه اعم از امیرالمؤمنین، «زبیر»، «سعد بن عباده» و دیگران را مطرح کرده است مطلبی آورده است.
«ابن تیمیه» میخواهد به «علامه حلی» جواب بدهد، به همین خاطر ذیل این عبارت مینویسد:
«ونحن نعلم یقیناً أن أبا بکر لم یقدم علی علی والزبیر بشیء من الأذی»
ما یقین داریم ابوبکر کوچکترین اذیتی نسبت به علی بن أبی طالب و زبیر نکرده است.
«بل ولا علی سعد بن عبادة المتخلف عن بیعته أولا وآخرا»
بلکه نسبت به سعد بن عباده که از بیعت با ابوبکر تخلف کرد هم هیچ برخوردی نداشت.
«سعد بن عباده» نه با ابوبکر بیعت کرد و نه با عمر بن خطاب بیعت کرد! این قضیه اتفاقی و اجماعی است.
«ابن تیمیه» در ادامه تعبیری دارد که اگر این تعبیر را برای دیوانههای تیمارستان بخوانید آنها به شما میخندند. او مینویسد:
«وغایة ما یقال إنه کبس البیت لینظر هل فیه شیء من مال الله الذی یقسمه وأن یعطیه لمستحقه»
بالاترین چیزی که میتوان گفت این است که ابوبکر به زور در خانه حضرت فاطمه زهرا را باز کرد و وارد شد تا ببیند آیا چیزی از بیت المال در خانه حضرت هست تا تقسیم کند و به مستحقین بدهد!
«ثم رأی أنه لو ترکه لهم لجاز فإنه یجوز أن یعطیهم من مال الفیء»
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 8، ص 291
این کار احتیاج به رفتن با زور نیست. شما نقل کردهاید که در حق اهلبیت آیه تطهیر و آیه مباهله نازل شده است. چطور است که بیت المال تنها در خانه علی بن أبی طالب است و در خانه دیگران نیست!؟
چرا به خانه «سعد بن عباده» که متخلف بود و بیعت نکرد نرفتند؟! چرا به منزل «طلحه» و «زبیر» و «خالد» نرفتند؟! واقعاً نمیدانم این افراد برای فردای قیامتشان هم فکری کردهاند و پاسخی دارند یا خیر؟!
بنده در اینجا چند نکته را میخواهم عرض کنم. ایشان ادعا میکند که از طرف خلیفه اول نسبت به صحابه هیچگونه اذیتی صورت نگرفته است. کتاب «صحیح بخاری» عبارتی آورده است که ناچاریم آن را برای مردم مطرح کنیم.
در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 3467 روایتی از عایشه همسر پیغمبر اکرم نقل شده است که مینویسد:
«لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا فَرَدَّهُمْ الله بِذَلِک»
بعد از رحلت پیغمبر، عمر در میان مردم ایجاد رعب و وحشت کرد و در میان مردم نفاق بوده است.
این روایت که نفاق را هم اثبات میکند، متعلق به جنگ رده نیست که این آقایان توجیه کنند، بلکه مربوط به مدینه است. قبل از این عبارت آمده است:
«شَخَصَ بَصَرُ النبی ثُمَّ قال فی الرَّفِیقِ الأعلی ثَلَاثًا وَقَصَّ الحدیث قالت فما کانت من خُطْبَتِهِمَا من خُطْبَةٍ إلا نَفَعَ الله بها»
در همین صفحه چند سطر بالاتر آمده است:
«فقال قَائِلٌ قَتَلْتُمْ سعدا فقال عُمَرُ قَتَلَهُ الله»
سعد بن عباده زیر دست و پا افتاده بود که کسی گفت: سعد بن عباده مُرد. عمر بن خطاب گفت: خدا او را بکشد!
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1341، ح 3467
آقای «ابن تیمیه» که ادعا میکنید خلفا اصلاً به صحابه تعرضی نداشتند، حداقل کتاب «صحیح بخاری» را ببینید!! «بخاری» عبارت قبل از آن را نیاورده است. حال بگذریم که قضیه آن چیست. ما مفصل در این رابطه صحبت خواهیم کرد.
از طرف دیگر در کتاب «تاریخ طبری» مطلبی در این زمینه آمده است. آقایان اهل سنت کتاب «تاریخ طبری» را بهترین تاریخ میدانند. مورخ در جلد دوم صفحه 244 مینویسد:
«وقال قائل حین أوطئ سعد قتلتم سعدا»
زمانی که سعد بن عباده داشت زیر دست و پا له میشد، کسی گفت: سعد زیر دست و پا مُرد.
«فقال عمر قتله الله إنه منافق»
عمر بن خطاب گفت: خداوند سعد بن عباده را بکشد، قطعاً او منافق است.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 244، باب ذکر الخبر عما جری بین المهاجرین والأنصار فی أمر الإمارة فی سقیفة بنی ساعدة
آقای «ابن تیمیه» عبارتهای «قتله الله» و «إنه منافق» را در کتاب «تاریخ طبری» دیدید یا ندیدید؟! «طبری» متوفای 310 هجری است و شما متوفای 728 هجری هستید!! آیا این عبارتها را ندیدید که می گویید خلفا کوچکترین اذیتی به صحابه نداشتند؟!
عجیب است که در کتاب «تاریخ یعقوبی» جلد دوم این تعبیر آمده است که عمر بن خطاب گفت:
«اقتلوا سعدا قتل الله سعدا»
سعد را نابود کنید، خدا او را بکشد.
تاریخ الیعقوبی، اسم المؤلف: أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح الیعقوبی، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج 2، ص 124، باب خبر سقیفة بنی ساعدة وبیعة أبی بکر
آقای «علی بن برهان الدین حلبی شافعی» کتابی به نام «سیره حلبیه» یا «انسان العیون» دارند. ایشان در این کتاب جلد سوم از قول خلیفه دوم مینویسد:
«فقلت قتل الله سعبد بن عبادة فإنه صاحب فتنة»
خدا سعد بن عباده را بکشد، او فتنه انگیز است.
او روایت دیگری از «ابن جوزی» و دیگران نقل میکند و مینویسد:
«فقال عمر رضی الله عنه اقتلوا سعدا قتله الله»
عمر بن خطاب گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد.
«وقال قد هممت أن أطأک حتی تندر عیونک»
عمر بن خطاب به سعد بن عباده گفت: میخواستم تو را زیر لگد له کنم طوری که چشمانت از حدقه بیرون بزند.
بینندگان عزیز این کتاب «کافی» و «تهذیب» و «وسائل الشیعه» و «بحارالانوار» نیست، بلکه کتابهای معتبر و طراز اول اهل سنت است. «قیس بن سعد» که طرفدار «سعد بن عباده» بود، جلو آمد؛
«فأخذ قیس بن سعد رضی الله عنهما بلحیة عمر رضی الله عنه وقال والله لو خفضت منه شعرة ما رجعت وفیک جارجة»
قیس بن سعد از ریش عمر بن خطاب گرفت و گفت: به خدا سوگند اگر یک مو از سر سعد بن عباده کم شود کاری میکنم که تمام دندانهایت خرد شود.
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت – 1400، ج 3، ص 482، باب وإن شارکه فیها غیره
این مطالب را که ما نقل نکردیم! آقای «ابن تیمیه» و کارشناسان شبکههای وهابی بیایید و به ما جواب بدهید و این چنین حرفهای بی اساس نزنید.
شما که دائماً ادعا میکنید آخوندهای شیعه چنین گفتند و چنان گفتند، شما که مَرد نیستید. ما الآن بیش از سه سال است که بارها پیام دادیم و گفتیم: بیایید با همدیگر مناظره کنیم. شما که از رسول گرامی اسلام بالاتر نیستید. حضرت از مخالفین خود درخواست میکنند تا برای مناظره بیایند.
(وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)
و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.
سوره سبأ (34): آیه 24
این قضیه روی کتابهای لغت رفته است. در کتاب «النهایة فی غریب الحدیث» اثر «ابن اثیر» جلد چهارم آمده است:
«وفی روایة إن عمر قال یوم السقیفة اقتلوا سعدا قتله الله»
در روایت آمده است که عمر بن خطاب در سقیفه گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد.
«ابن اثیر» برای اینکه بتواند کار خلیفه را توجیه کند مطلبی در این زمینه آورده است. می گویند خدا احمق را آفرید و احمق هم توجیه را آفرید!! او سپس مینویسد:
«أی اجعلوه کمن قتل»
او را مثل کسی که کشته است قرار دهید.
«اقتلوا سعدا» به چه معناست؟! او ادعا میکند که عمر بن خطاب گفته است کاری کنید که «سعد» نتواند تکان بخورد و همانند کشتهها باشد.
«واحسبوه فی عداد من مات وهلک»
او را در شمار مردگان و هلاک شدگان قرار بدهید.
النهایة فی غریب الحدیث والأثر، اسم المؤلف: أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری، دار النشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ج 4، ص 13، باب القاف مع التاء
ببینید چقدر توجیه نادرستی است! در این زمینه حرف بسیار زیاد است. در رابطه با «زبیر» در کتاب «تاریخ طبری» جلد دوم صفحه 233 آمده است:
«قال أتی عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین»
عمر بن خطاب در خانه علی بن أبی طالب آمد، در حالی که در درون خانه طلحه و زبیر و شخصیتهایی از مهاجرین بودند.
«فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلی البیعة»
عمر بن خطاب گفت: به خدا سوگند یا این خانه را به آتش میکشم یا برای بیعت با ما میآیید.
مگر «زبیر» در خانه نبود؟! مگر امیرالمؤمنین در خانه نبود؟! آیا رسول اکرم به خانههای مشرکین که ایمان نیاورده بودند رفت که بگوید اگر ایمان نیاورید شما را میکشم؟!
ملاحظه کنید در جنگ احد هزار نفر داشتند به جنگ با مشرکین قریش میرفتند. در میانه راه سیصد نفر با تحریک «عبدالله بن أبی» سرکرده منافقین به مدینه برگشتند.
نتیجه کارشکنی هم شهادت هفتاد و دو نفر از یاران رسول اکرم شد که در میان شهدا حمزه عموی پیامبر هم حضور داشت. آیا رسول اکرم به خانه این افراد رفت تا بگوید که اگر اظهار پشیمانی نکنید و ایمان نیاورید خانهتان را به آتش میکشم؟!
«فخرج علیه الزبیر مصلتا السیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه»
زبیر با شمشیری از غلاف بیرون کشیده آمد، اما پایش به زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد و صحابه ریختند و شمشیر او را از دستش گرفتند.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 233، باب ذکر الأخبار الواردة بالیوم الذی توفی فیه رسول الله ومبلغ سنه یوم وفاته
بسیاری از مصادر می گویند که عمر بن خطاب به «خالد» دستور داد و او از پشت «زبیر» را گرفت و شمشیر را از دستش گرفتند.
آقای «ابن تیمیه» شما که می گویید خلیفه اول و دوم نه با «زبیر» و نه با علی بن أبی طالب و نه با «سعد بن عباده» برخورد تندی نداشتند!!
در رابطه با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب «السقیفه و فدک» اثر «احمد بن عبدالعزیز جوهری» متوفای 323 هجری مطلبی آمده است. ایشان معاصر «کلینی» و «طبری» است. ایشان در صفحه 73 مینویسد:
«ثم دخل عمر فقال لعلی: قم فبایع فتلکأ واحتبس فأخذ بیده وقال: قم فأبی أن یقوم، فحمله ودفعه کما دفع الزبیر ثم أمسکهما خالد»
سپس مینویسد:
«وساقهما عمر ومن معه سوقا عنیفا»
عمر بن خطاب با وضعیتی خشن زبیر و علی بن أبی طالب را به سمت مسجد کشاند.
همچنین در صفحه بعد آمده است:
«ثم أخرجهم بتلابیبهم یساقون سوقا عنیفا حتی بایعوا أبا بکر»
عبای آنها را به گردنشان پیچاندند و آنها را کشان کشان به طرف مسجد بردند تا با ابوبکر بیعت کنند.
السقیفة وفدک، نویسنده: الجوهری، صفحه 73 – 74، باب القسم الأول: السقیفة
این مطالب را که ما نیاوردیم. آقای «ابن قتیبه دینوری» در صفحه 16 مینویسد که علی بن أبی طالب را آوردند و عمر بن خطاب گفت:
«بایع»
با ابوبکر بیعت کن.
«فقال إن أنا لم أفعل فمه»
حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: اگر بیعت نکنم چکار میکنی؟
«قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک»
خلیفه دوم گفت: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را میزنم.
الإمامة والسیاسة، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، سنة الولادة / سنة الوفاة 276 هـ.، تحقیق خلیل المنصور، الناشر دار الکتب العلمیة، سنة النشر 1418 هـ - 1997 م.، مکان النشر بیروت، ج 1، ص 16، باب إبایة علی کرم الله وجهه بیعة أبی بکر رضی الله عنهما
آقای «ابن تیمیه» اینها همگی مطالبی است که بزرگانتان قبل از شما آنها را آوردند. ما که این مطالب را نیاوردیم!
در کتاب «سنن بیهقی» جلد هشتم صفحه 143 حدیث 16315 روایتی با سند صحیح نقل شده است که ابوبکر بالای منبر رفت و امیرالمؤمنین را ندید. عدهای از انصار آمدند و گفتند:
«أردت أن تشق عصا المسلمین»
آیا میخواهی تفرقه ایجاد کنی؟
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 8، ص 143، ح 16315
واژه «تشق عصا المسلمین» به معنای این است که میخواهی عصای مسلمین را بکشی و پرچم مسلمین را از اهتزاز بیندازی! این در میان عرب واژهای است که خودشان نقل میکنند.
در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» جلد 11 صفحه 25 حدیث 10925 آمده است:
«من شَقَّ عَصا الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمُونَ فی إِسْلامٍ دامجٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلامِ من عُنُقِهِ»
اگر کسی وحدت مسلمین را به هم بزند، اسلام را از گردنش خارج کرده است. این شخص مهدور الدم و واجب القتل است.
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 11، ص 25، ح 10925
آیا تعبیری که میکنند و حرفی که به امیرالمؤمنین و «سعد بن عباده» میزنند همگی از کتابهای شماست.
جالب این است که کتاب «أنساب» اثر «سمعانی» جلد سوم عبارتی دارد که ایشان آن را تلگرافی مطرح کرده است. ایشان مینویسد که در حدیث ابوبکر هست:
«لا یفعل خالد ما أمر به»
خالد آنچه دستور دادیم را انجام نده.
«سألت الشریف عمر بن إبراهیم الحسینی بالکوفة عن معنی هذا الأثر»
راوی میگوید از شریف عمر بن ابراهیم حسینی سؤال کردم: معنای آن چیست؟
«فقال کان أمر خالد بن الولید أن یقتل علیا ثم ندم بعد ذلک فنهی عن ذلک»
او گفت: ابوبکر به خالد بن ولید دستور داده بود علی بن أبی طالب را در نماز بکش، سپس پشیمان شد و او را از این کار نهی کرد.
الأنساب، اسم المؤلف: أبی سعید عبد الکریم بن محمد ابن منصور التمیمی السمعانی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الله عمر البارودی، ج 3، ص 95، باب الراء والواو
آقای «ابن تیمیه» این مطالب در کتب شیعه است یا در کتابهای شما اهل سنت است؟! آیا این روایات را دیدید و این حرف را میزنید یا ندیدید؟!
من بعید می دانم «ابن تیمیه» این مطالب را ندیده باشد، اطلاعات عمومی «ابن تیمیه» اطلاعاتی کم نظیر است. مشخص است که ایشان تمامی منابع اسلامی شیعه و سنی را مطالعه کرده یا نیروهایی در اختیار داشته که مطالعه میکردند و به او میدادند.
از تألیف کتاب «منهاج السنة» و «مجموع الفتاوی» مشخص است که «ابن تیمیه» تسلط خاصی به مصادر اسلامی دارد. خیلی بعید است که ایشان این مطالب را ندیده باشد.
بحث عناد است! من به هیچ وجه نمیتوانم باور کنم «ابن تیمیه» این مطالب را ندیده باشد. او حرفی می زند و عدهای از وهابیهای نادان تصور میکنند که گفتار «ابن تیمیه» وحی منزل است و فرصت و سواد مطالعه هم ندارند.
شاهد مثال ما کارشناسان شبکههای وهابی هستند. آیا از ده حرف آنها دو سه مورد آن مستند هست یا خیر؟! آنها اصلاً فرصت مطالعه کردن ندارند. اگر هم مطالعه کنند، اصلاً معلوم نیست این مطالب را بفهمند یا خیر.
اگر آنها مطالعه کنند و این مطالب را هم بفهمند، وجدان خودفروخته آنها اجازه نمیدهد که این مطالب را برای مردم بیان کنند.
اگر آنها این مطالب را برای مردم بیان کنند دیگر شبکهشان تعطیل میشود، بینندگانشان را از دست میدهند و پولهایی که از عربستان سعودی برایشان میآید همگی قطع میشود.
مجری:
این همان حرفی است که «ابن ابی الحدید» می زند. ایشان مینویسد نزد استادم رفتم و گفتم: تمام دروسی که شما به ما یاد دادید میگوید که علی بن أبی طالب بر حق است. چرا این را قبول نمیکنید؟!
او به تشکی که روی آن نشسته بود اشاره کرد و گفت: آن زمان جایگاه و ثروت خود را از دست میدهم!!
به جهت اینکه به شبکههای وهابی اشاره کردید میخواهم اجازه بگیرم یک میان برنامه ببینیم، فاصله بگیریم و اتفاقاً به سراغ شبکههای وهابی برویم و نظر یکی از کارشناسانشان را با همدیگر بشنویم. با ما همراه باشید، فاصلهای میگیریم و برمی گردیم.
خیلی ممنونم از اینکه ما را همراهی میکنید. امیدوارم تا پایان برنامه در بخش دوم هم همراهی شما عزیزان را با خودمان داشته باشیم.
صحبت از شبکههای وهابی شد. میخواهیم اگر اجازه میفرمایید یک کلیپ ببینیم از یکی از علمای بزرگ عربستان سعودی آقای «بن عثیمین» و بعد از آن پاسخ شما را پیرامون این موضوع بشنویم.
ادعای کذب «بن عثیمین»: حضرت علی همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد!!
دوستان کلیپ را پخش کنید، ما مشتاق و منتظر هستیم که بعد از آن پاسخ استاد را بشنویم.
کلیپ 1:
"بسم الله الرحمن الرحیم
جناب شیخ! بعضی از مورخین گفتهاند که علی با ابوبکر بیعت نکرد مگر بعد از گذشت شش ماه از خلافت ابوبکر و بعد از وفات فاطمه دختر پیامبر (رضی الله عنها) این ادعا چه مقدار صحیح است یا توجیهی دارد؟
پاسخ «بن عثیمین»: بله، اولاً این قول صحیح نیست و گفته شده است که علی بن أبی طالب همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد زیرا فاطمه (رضی الله عنها) در دلش چیزی از ناراحتی نسبت به ابوبکر بود.
هنگامی که ابوبکر فاطمه را از ارث پدرش (صلوات خدا بر او باد) بازداشت و کلام
ابوبکر (در منع از میراث) درست بود، زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت که از ما انبیاء ارث برده نمیشود.
ولی زنان را که میشناسید. شاید آنجا یکی از دشمنان بوده که قلب فاطمه را پر از کینه ابوبکر کرده باشد و نمیدانم احتمالاً فراموش کردهام، اما فاطمه هم در آخر کار بیعت کرد اما علی بدون شک همراه با بقیه مردم بیعت کرد. تنها چیزی که بود او این بیعت را از عایشه (فاطمه) پنهان کرده بود."
مجری:
این کلیپ را از یکی از شبکههای وهابی عربستانی مشاهده کردیم که مربوط به فتوای آقای «بن عثیمین» بود. حال ببینیم جواب استاد گرانقدر ما چیست.
کلام این بود که اصلاً با خواندن و دیدن این کلیپ قضیه مشخص بود، اما برویم جواب بسیار دقیقتر و قطعیتر آن را با استفاده از منابع اهل سنت با همدیگر بشنویم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «محمد صالح بن عثیمین» از شخصیتهای برجسته عربستان سعودی است و در زمان «بن باز» مفتی درجه دوم عربستان بوده است. ایشان بعد از «بن باز» شخصیت طراز اول بود. او کتابهای زیادی دارد و وهابیها هم برای او احترام قائل هستند.
ایشان کتابی به نام «لقاء الباب المفتوح» دارد که در آنجا هم این مطلب آمده است. در این کتاب هم از ایشان در خصوص بیعت کردن یا بیعت نکردن امیرالمؤمنین سؤال میکنند و ایشان میگوید:
«إن علی بن أبی طالب بایع أبا بکر من یومه لکنه أسرَّ ذلک عن فاطمة»
علی بن أبی طالب همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد، اما از فاطمه مخفی کرد.
«لأن فاطمة رضی الله عنها صار فی قلبها شیء علی أبی بکر رضی الله عنه حین منعها من میراث أبیها صلوات الله وسلامه علیه»
زیرا فاطمه به خاطر میراث پدرش (صلی الله علیه و آله) از ابوبکر کینه به دل داشت.
«وقوله هو الحق، لأن النبی صلی الله علیه وسلم قال: (إننا معشر الأنبیاء لا نورث) لکن تعرف النساء»
سپس مینویسد:
«وربما یکون هناک أحدٌ من الأعداء یملأ قلبها غیظاً علی أبی بکر رضی الله عنه»
و قلب فاطمه زهرا مملو از کینه ابوبکر بود.
«ولا أدری إن کنت نسیت أنها رضی الله عنها بایعت فی آخر الأمر»
نمیدانم در نهایت حضرت فاطمه زهرا با ابوبکر بیعت کرد یا نکرد.
«لکن علیاً بایع بلا شک مع الناس»
اما بدون شک علی بن أبی طالب همراه دیگر مردم با ابوبکر بیعت کرد.
«إنما غایة ما هنالک أنه أسر ذلک عن فاطمة رضی الله عنها»
و این قضیه را از فاطمه زهرا مخفی کرد و نگفت که من بیعت کردم.
لقاء الباب المفتوح، المؤلف: محمد بن صالح بن محمد العثیمین (المتوفی: 1421 هـ)، لقاءات کان یعقدها الشیخ بمنزله کل خمیس. بدأت فی أواخر شوال 1412 هـ وانتهت فی الخمیس 14 صفر، عام 1421 ه، ج 97، ص 17، باب حقیقة عدم مبایعة علی بن أبی طالب لأبی بکر الصدیق بالخلافة
من نمیدانم آقایان این مطالب را از قوطی کدام عطار درمی آورند!!
مجری:
اصلاً منبعی هم ذکر کرده بود؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
هیچ منبعی ذکر نشده بود. شما از یک طرف می گویید که «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» صحیحترین کتاب بعد از قرآن کریم است. در کتاب «صحیح بخاری» آمده است:
«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علی أبی بَکرٍ فی ذلک قال فَهَجَرَتْهُ فلم تُکلِّمْهُ حتی تُوُفِّیتْ»
حضرت فاطمه زهرا بر ابوبکر غضبناک شد و با او قهر کرد و سخنی نگفت تا زمانی که از دنیا رفت.
حال «بن عثیمین» ادعا میکند که من یادم نیست فاطمه زهرا بیعت کرد یا بیعت نکرد!!
«وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ»
حضرت فاطمه زهرا شش ماه بعد از پیغمبر اکرم زنده بود.
«فلما تُوُفِّیتْ دفنها زَوْجُهَا عَلِی بن أبی طَالِبٍ لَیلًا ولم یؤْذِنْ بها أَبَا بَکرٍ»
زمانی که حضرت فاطمه از دنیا رفت، علی بن أبی طالب حضرت را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر ندادند.
حال ما در خصوص اینکه چرا حضرت فاطمه زهرا مخفیانه دفن شد صحبت خواهیم کرد. شیعه و اهل سنت نقل کردهاند که حضرت فاطمه زهرا وصیت کرده بود که من نمیخواهم کسانی که در حق من ظلم کردند بر جنازه من نماز بخوانند و مرا تشییع کنند.
«وَصَلَّی علیها عَلِی»
علی بن أبی طالب خود بر بدن حضرت فاطمه زهرا نماز خواند.
«فلما تُوُفِّیتْ اسْتَنْکرَ عَلِی وُجُوهَ الناس»
بعد از شهادت حضرت زهرا مردم نسبت به علی بن أبی طالب کم مهری کردند.
«فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبی بَکرٍ وَمُبَایعَتَهُ ولم یکنْ بَایعَ تِلْک الْأَشْهُرَ»
علی بن أبی طالب میخواست با ابوبکر مصالحه کند، اما در این شش ماه با او بیعت نکرده بود.
«فَأَرْسَلَ إلی أبی بَکرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا یأْتِنَا مَعَک أَحَدٌ کرَاهِیةَ مَحْضَرِ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ»
امیرالمؤمنین شخصی را نزد ابوبکر فرستاد و به او پیام داد که نزد ما بیا و کسی را با خود نیاور، زیرا از بودن در کنار عمر بن خطاب کراهت داشت.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
عمر بن خطاب به ابوبکر گفت که نباید بروی، اما ابوبکر توجه نکرد و به منزل امیرالمؤمنین رفت که داستان این قضیه مفصل است. آقای «مسلم» در کتاب «صحیح» خود مینویسد:
«وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ»
سپس مینویسد:
«ولم یکنْ بَایعَ تِلْک الْأَشْهُرَ»
علی بن أبی طالب در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1380، ح 1759
آقای «بن عثیمین» این مطالب را از کجا می گویید؟!! کتب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نقل میکند که علی بن أبی طالب در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد. حال شما بدون هیچ منبعی ادعا میکنید که همان روز بیعت کرد!!
همچنین در کتاب «مصنف» اثر «عبدالرزاق صنعانی» جلد پنجم آمده است که کسی به «شهاب الدین زهری» گفت:
«فلم یبایعه علی ستة أشهر»
علی بن أبی طالب شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد؟
«قال لا ولا أحد من بنی هاشم حتی بایعه علی»
او گفت: در این شش ماه یک نفر از بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکرد.
المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 5، ص 472، ح 9774
جایگاه «عبدالرزاق صنعانی» در میان شما طوری است که «ابن معین» می گویید:
«لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما ترکنا حدیثه»
اگر عبدالرزاق مرتد شود هم ما روایات او را از دست نمیدهیم.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 9، ص 573، باب 220 عبد الرزاق بن همام ع
آقای «ابن اثیر جزری» متوفای 630 هجری در کتاب «أسد الغابه» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«وتخلف عن بیعته: عَلِی، وبنو هاشم، والزُّبَیر بن العَوَّام، وخالد بن سعید بن العاص، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاری. ثم إن الجمیع بایعوا بعد موت فاطمةَ بنتِ رسول الله صلی الله علیه وسلّم إلا سَعْدَ بن عُبَادة»
سپس مینویسد:
«فإنه لم یبایع أحداً إلی أن مات»
سعد بن عباده بیعت نکرد تا زمانی که از دنیا رفت.
«وکانت بیعتهم بعد ستة أشهر علی القول الصحیح، وقابل غیر ذلک»
طبق قول صحیح بیعت علی بن أبی طالب و بنی هاشم بعد از شش ماه بود.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 3، ص 339، باب فضائله رضی الله عنه
آقای «بن عثیمین» این عبارت را از کجا آوردید؟! او ادعا میکند که فراموش کردم حضرت فاطمه زهرا هم بیعت کرد یا خیر.
نمیدانم برای این حرفهایتان شب اول قبر چه جوابی دادید!! نمیدانم فردای قیامت برای این حرفهایتان چه پاسخی دارید!! من در خدمت شما هستم.
مجری:
زنده باشید، ممنونم. با اجازه شما بازهم میخواهیم کلیپ ببینیم و بازهم پاسخ شما را بشنویم.
کلیپ 2:
"آیا علی بن أبی طالب بعد از تعیین خلافت ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) بیعت کردند؟!
پاسخ:
در روز اول حضرت علی در مسجد حضور نداشت و ابوبکر پرسید علی بن أبی طالب کجاست؟! به منزلش بروید. مردم به منزل حضرت علی رفتند و حتی عمر بن خطاب هم از ایشان گله کرد و گفت: امروز روزی نیست که شما از این جمع تخلف کنید.
حضرت علی فرمود: غیبت مرا عذر نهید. در روایت دیگر آمده است که حضرت فرمود: من لباسی نداشتم که به تن کنم و بیایم.
در اینجا باید گفت که حضرت علی فقیر بود. بنابراین حضرت علی بعداً آمدند و بیعت کردند. در خصوص اینکه این بیعت جلوی مردم بود یا این بیعت با ابوبکر صدیق بود، در روایت آمده است حتی بعد از رحلت حضرت زهرا هم حضرت علی دومرتبه آمدند و بیعت کردند.
دلیل بیعت دوباره حضرت علی این بود که بیعت محکمتر شود و مردم نگویند که تنها بیعتی انجام گرفت.
ما روایتی داریم که می گویند حضرت فاطمه زهرا از ابوبکر دلگیر شد. حال این مسئله بماند و در وقت مناسب به آن اشاره میکنیم.
حتی بعد از شش ماه بیعت دومی از طرف حضرت علی صورت گرفت. مردم می گویند که حضرت علی تا شش ماه بیعت نکرد. مگر میشود؟!!
شما می گویید: «من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة» و: «وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» هرکسی بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
امکان نداشت حضرت علی شش ماه بدون بیعت باشد و از این بیعت تخلف کند. بنابراین اگر بوده باشد تجدید بیعت است. کما اینکه بعضی افراد همین کار را کردند و تجدید بیعت کردند و از بیعت اولی به طور پراکنده تجدید بیعت کردند که یکی از آنها حضرت علی بود."
مجری:
کلیپ جالبی بود. برویم ببینیم پاسخ استاد گرانقدر آیت الله حسینی قزوینی به این کلیپ چه میتواند باشد.
ادعای کذب «بن عثیمین»: علی چون لباس نداشت برای بیعت با ابوبکر نیامد!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ایشان چند مطلب بی اساس و برخاسته از هوای نفس مطرح کرده است. اولین مورد این است که عمر بن خطاب از علی بن أبی طالب گلایه کرد که چرا شما بیعت نمیکنید و وقت سکوت نیست!
کتاب «تاریخ طبری» سؤال و جواب خلیفه دوم با امیرالمؤمنین را مطرح میکند. عرض کردیم در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» هم این مطلب آمده است.
ایشان ادعا میکند که عمر بن خطاب گفت: یا علی! الآن وقت سکوت نیست. در کتاب «تاریخ طبری» آمده است:
«فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلی البیعة»
عمر بن خطاب گفت: به خدا سوگند یا این خانه را به آتش میکشم یا برای بیعت با ما میآیید.
«فخرج علیه الزبیر مصلتا السیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه»
زبیر با شمشیری از غلاف بیرون کشیده آمد، اما پایش به زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد و صحابه ریختند و شمشیر او را از دستش گرفتند.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 233، باب ذکر الأخبار الواردة بالیوم الذی توفی فیه رسول الله ومبلغ سنه یوم وفاته
آیا راه و رسم دلجویی کردن از امیرالمؤمنین چنین است؟! چرا دارید هوایی حرف میزنید؟!
ایشان سپس بهتان بزرگی می زند. امیرالمؤمنین خلیفه چهارم شماست، جزء عشره مبشره و صحابه است. شما ادعا میکنید که علی بن أبی طالب فرمود: من لباس نداشتم که بپوشم و بیایم.
آیا امیرالمؤمنین در این بیست و سه سال و در جنگها و در تمام مراحل در جامعه و در کنار پیغمبر اکرم بودند. آیا حضرت یک دست لباس نداشتند تا بپوشند و بیایند بیعت کنند؟!
چطور در جنگ بدر و جنگ احد که همگی از اطراف پیغمبر اکرم فرار کردند و همانند بز کوهی از درخت بالا رفتند، امیرالمؤمنین به تنهایی در کنار پیغمبر اکرم ایستاد و بیش از هفتاد زخم بر بدنشان اصابت کرد لباس داشت!؟
چطور زمانی که امیرالمؤمنین در قضیه جنگ تبوک که حضرت فرمود: منافقین چنین می گویند. پیغمبر اکرم فرمود:
«أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1359، ح 3503
حضرت آنجا لباس داشتند!! اگر حضرت در جنگ خیبر در قلعه خیبر را کندند، لباس داشتند!! چطور زمانی که حضرت در واقعه غدیر خم آمدند لباس داشتند، اما روز بیعت با ابوبکر لباس نداشتند!!
این چه حرفی است که شما میزنید؟! حداقل حرفی بزنید که وقتی اهل و عیالتان از شما سؤال پرسید، حیا داشته باشید که بتوانید به آنها جواب بدهید!!
شما برای مخاطبین هیچ ارزشی قائل نیستید و ادعا میکنید که علی بن أبی طالب هیچ لباسی نداشت!! این مطلب را از کجا در آوردید؟!
در یکی از این جلسات آقای «هاشمی» از آقای «خدمتی» پرسید: مدرک حرفی که میزنید کجاست؟! آقای «خدمتی» عصبانی شد و گفت: من که آقای «قزوینی» نیستم که هر روایتی را بخوانم شماره جلد و صفحه آن را هم بگویم!!
حداقل قبل از اینکه جواب بدهید هماهنگی کنید تا وقتی آقای «هاشمی» خواست سؤال بپرسد مصادر را پیدا کنید و ببینید که مصدر دارید یا ندارید.
ما از شما سؤال میکنیم. من از بینندگان شیعه و اهل سنت این شبکه تقاضا میکنم که سؤال بپرسند: وقتی که خلیفه دوم به منزل امیرالمؤمنین آمد و حضرت را کشان کشان به طرف مسجد بردند، آیا گله کردن بود؟!
آیا نیامدن حضرت برای بیعت کردن تنها به دلیل نداشتن لباس بود؟! این حرف بسیار مسخرهای است!! علاوه بر این در کجا آمده است که امیرالمؤمنین با خلیفه اول بیعت کرد؟! مدرکی برای ما بیاورید. ما از کتاب «صحیح بخاری» آوردیم که به صراحت میگوید:
«ولم یکنْ یبَایعُ تِلْک الْأَشْهُرَ»
علی بن أبی طالب هرگز در این شش ماه بیعت نکرده بود.
کجای کتاب «صحیح بخاری» آورده است که علی بن أبی طالب برای مرتبه دوم بیعت کرد؟! کجا آورده است که علی بن أبی طالب روز اول بیعت کرده بود و بعد از شش ماه برای بیعت دوم آمد؟!
مدرکی به ما نشان بدهید. هوایی حرف زدن که ملاک نیست!! همچنین در کتاب «صحیح مسلم» آمده است:
«ولم یکنْ بَایعَ تِلْک الْأَشْهُرَ»
آیا کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» دروغ میگوید که علی بن أبی طالب در این شش ماه بیعت نکرده بود؟! آقای «شهاب الدین زهری» دروغ میگوید که علی بن أبی طالب و مهاجرین در این شش ماه بیعت نکرده بودند؟!
یک حرفی بزنید که مرغ پخته به ریش شما نخندد!! چرا از روی هوا و مفتی حرف میزنید؟! آیا شب اول قبر و فردای قیامت جوابی برای این حرفهایتان دارید؟!
ایشان غیر از امیرالمؤمنین به دیگران هم بهتان بست و ادعا میکرد که دیگران هم بودند که بعد از گذشت یکی دو ماه برای بیعت دوم آمده بودند!! این افراد چه کسانی بودند؟! کجا هستند؟! مدرکی بدهید تا ما هم نگاه کنیم و ببینیم قضیه چیست!!
در ذهن دارم در کتاب «اثبات الوصیة» اثر «مسعودی» صفحه 146 آورده است که امیرالمؤمنین را به مسجد آوردند. ایشان مینویسد:
«و استخرجوه منه کرها»
علی بن أبی طالب را به زور برای بیعت آوردند.
«و ضغطوا سیدة النساء بالباب حتی اسقطت (محسنا)»
حضرت فاطمه که پشت در بود را فشار دادند به طوری که محسن شهید شد.
«و أخذوه بالبیعة فامتنع و قال: لا أفعل»
امیرالمؤمنین را برای بیعت وادار کردند، اما حضرت از بیعت کردن امتناع کرد و فرمود: هرگز بیعت نمیکنم.
«فقالوا: نقتلک»
آنها گفتند: اگر این کار را نکنی تو را میکشیم.
آیا مراد از اینکه خلیفه دوم آمد و از علی بن أبی طالب برای نیامدن گله کرد این است؟!
«فقال: ان تقتلونی فانی عبد اللّه و أخو رسوله»
حضرت فرمود: اگر مرا بکشید یک بنده خدا و برادر پیغمبر اکرم را کشتید!
«و بسطوا یده فقبضها و عسر علیهم فتحها»
هرچه خواستند دست امیرالمؤمنین را باز کنند و در دست ابوبکر بگذارند نتوانستند.
«فمسحوا علیها و هی مضموم»
دست ابوبکر را در دست امیرالمؤمنین گذاشتند در حالی که دست حضرت همانند مشت محکم بسته بود.
اثبات الوصیة، نویسنده: مسعودی، علی بن حسین، ص 146، باب فی الحوادث آلتی اعقبت وفاة النبی [ص]
آقای «خدمتی» آیا معنای بیعت کردن این است؟! در بعضی دیگر از منابع آمده است که دست حضرت را در حالی که محکم بسته بود به زور روی دست ابوبکر گذاشتند. آیا معنای بیعت این است؟! در کجای دنیا چنین بیعتی هست؟!
حتی در کشورهای غیر اسلامی هم چنین بیعتی وجود ندارد. آیا تا به حال در طول این دویست و اندی سال که آل سعود یا آل یهود سرکار آمده است، بیعتهایی که با این افراد میشود این چنین بوده است؟!
آیا تا به حال اتفاق افتاده که کسی راضی به بیعت نباشد سپس «ملک عبدالله» یا «ملک سلمان» دست خود را بر روی دست بسته این شخص بکشد و بگویند که بیعت شد؟!
خداوند آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی را بیامرزد. ما روزی خدمت ایشان بودیم. ایشان بسیار شیرین صحبت میکرد. ما سال 1359 در مدرسه فیضیه درس لمعه را خدمت ایشان میخواندیم و به ایشان هم بسیار ارادت داشتیم.
آیت الله اشتهاردی میگفت: امیرالمؤمنین را به مسجد آوردند و هرکاری کردند دست حضرت را باز کنند نتوانستند. ابوبکر دستش را بر روی دست علی بن أبی طالب کشید و گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»!!
مجری:
اگر بگویند بیعت نکرده که به نفع خودشان است، زیرا اینطور برای خودشان آبروریزی است. اگر بگویند شخص به هیچ عنوان حاضر به بیعت نشد و ما دست خود را روی دست او کشیدیم که آبروی خودشان میرود!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اینها کتابهایی است که خودشان آوردند، ما که نیاوردیم! حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب «نهج البلاغه» خطبه 62 میفرماید: دیدم تعدادی از مردم هجوم آوردند با ابوبکر بیعت کنند.
«فَأَمْسَکتُ [بِیدِی] یدِی»
من دستم را نگه داشتم و بیعت نکردم.
«حَتَّی رَأَیتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یدْعُونَ إِلَی مَحْقِ دَینِ مُحَمَّدٍ ص»
زمانی که دیدم مردم دارند از دین برمی گردند و کفر بازمی گردد در صحنه حضور پیدا کردم.
حضرت نفرمودند که من بیعت کردم!
«فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَی فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْما»
احساس کردم که اگر در صحنه حضور پیدا نکنم دین و اسلام از بین میرود.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 451، خ 62
بساطی که این افراد باز کرده بودند نابودی دین و نابودی اسلام را به دنبال داشت. حضرت در نامه 150 میفرمایند:
«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»
بعد از رحلت پیغمبر اکرم عدهای از مسلمانان به دوران جاهلیت برگشتند.
تا جایی که میفرماید:
«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»
این افراد آنچنان سرمست مقام شدند که همانند سنت آل فرعون عمل میکردند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 209، ص 150
اینها «نهج البلاغه» است، مطلبی نیست که ما بخواهیم از کنار آن به سادگی عبور کنیم. ما در خدمت شما هستیم.
مجری:
خیلی ممنونم. یک تماس داریم اگر اجازه بدهید وصل کنیم.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقای بهادری از کرج سلام علیکم و رحمة الله، در خدمت شما هستیم؛
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت جنابعالی و حضرت آیت الله حسینی قزوینی.
در کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید معتزلی» جلد چهارم صفحه 8 آمده است که مردم شنیدند منزل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط اهالی سقیفه مورد هجوم قرار گرفته است.
تمام زنان و مردان مدینه کنار خانه حضرت فاطمه زهرا احاطه کرده بودند. آقایان آمدند و گفتند: بیعت کن. امیرالمؤمنین فرمود: من که از شما نسبت به خلافت برحق هستم. برای چه به منزل من حمله کردید؟!
خلیفه دوم عمر بن خطاب گفت: میخواهم شما را برای بیعت ببرم. امیرالمؤمنین فرمود: برای چه خودتان خلیفه انتخاب کردید؟! عمر بن خطاب گفت: آقایان مهاجرین و انصار رأی دادند.
امیرالمؤمنین فرمود: مهاجرین و انصار؟! عمر بن خطاب گفت: بله، زیرا ما عشیره رسول خدا هستیم، جهادگر هستیم، اولیاء پیغمبر اکرم هستیم.
امیرالمؤمنین فرمود: این مناصب را برای خودتان می دانید؟! این مناصب را به من بدهید. زیرا مجاهد من هستم، سابقون من هستم، عترت پیغمبر اکرم تنها من هستم. آنچه شما بر مشروعیت بودن خلافتتان سند قرار دادید تنها متعلق به من است. عمر گفت:
«إنک لست متروکا حتی تبایع»
تا زمانی که بیعت نکنی تو را رها نمیکنیم.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 6، ص 12، باب یوم السقیفة
این منطق جناب عمر بن خطاب بود که نتوانست از خود دفاع کند، یعنی دیکتاتوری و زور و سرنیزه! امیرالمؤمنین فرمودند: قدرت را از مردم بگیر و به ابوبکر بده تا فردا به تو بازگرداند.
زمانی که دستهای امیرالمؤمنین را بسته بودند و حضرت را از در خانه خودشان میبردند، حضرت به مهاجرین فرمود: خدا را فراموش نکنید!
این بدان معناست که خلافت رسول خدا را از خانهاش نبرید. ما اهلبیت رسول خدا هستیم. ما قاری قرآن کریم هستیم. عالم به قرآن کریم و عالم به سنت ما هستیم. مسائل امت را ما تشخیص میدهیم.
به خدا سوگند خلافت در این بیت است. بیش از این اصرار نکنید، زیرا بیشتر از خداوند فاصله میگیرید.
در همین کتاب آمده است که عمر بن خطاب گفت: یا علی! بنشین. حضرت فرمود: برای چه بنشینم؟! عمر بن خطاب گفت: رسالت و خلافت در یک طایفه جمع نمیشود. مراد او این بود که امکان ندارد هم پیامبر از شما باشد و هم خلافت از شما باشد!
«عبدالرحمن بن عوف» گفت: یا علی! تو جوان هستی و ابوبکر و عمر بن خطاب پیر هستند. ان شاءالله زمانی که به سن بالاتر رسیدی به تو قدرت میدهیم.
سؤال از آقای عمر بن خطاب این است: شما این مطلب را از کجا آوردید که رسالت و خلافت در یک جا جمع نمیشود؟! چرا در زمان مرگ خودتان به عثمان گفتید: اگر شکست خوردی قدرت را به علی بن أبی طالب بده؟! چرا در آنجا جمع شد؟!
آیا اهل سنت میتوانند در این خصوص به ما جواب بدهند؟! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
آقای بهادری خیلی از شما ممنونم، خیلی عالی. آقای بهادری با غیرت مباحث را مطرح کردند و این سؤالی است که پیش آمد.
آیا مجلس خبرگان رهبری درجمهوری اسلامی تقلید از روش خلیفه دوم است!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. عرض کردم «ابن ابی الحدید»، «ابن ابی شیبه»، «عبدالرزاق صنعانی» و دیگر بزرگان اهل سنت این قضیه را بسیار مفصل نقل کردند.
آقایان نمیتوانند به یک وحدت کلمه برسند که آیا انتخاب خلیفه توسط مردم هست یا خلیفه قبل باید خلیفه بعد را انتخاب کند یا انتخاب خلیفه با شورا درست میشود!! اهل سنت در این قضیه معطل ماندهاند.
شما می گویید که خلافت ابوبکر با انتخاب اهل حل و عقد یا خبرگان انتخاب خلیفه بود. «عبدالرحمن سلمی» کتابی نوشته است که در آنجا میگوید: جمهوری اسلامی که خبرگان رهبری را راه انداخته است، در حقیقت از روش خلیفه دوم تقلید کردند!!
خلیفه دوم هم شش نفر را به عنوان شورای انتخاب رهبر و خلیفه انتخاب کرد. آنها آمدند و عثمان را انتخاب کردند.
ما مدتی هم که در دانشگاه فردوسی مشهد هم برنامه داشتیم، به ایشان چند پیام دادیم و گفتیم: ما حاضریم در جمع اساتید دانشگاه و دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد با شما بحث و مناظره داشته باشیم و ببینیم حرفهایتان درست هست یا خیر!
اینکه شما ادعا میکنید کار عمر بن خطاب عین دموکراسی بود، چرا در انتخاب خلیفه دوم به این دموکراسی عمل نکردند؟! چرا خبرگان رهبری و انتخاب خلیفه درست نشد؟!
این در حالی است که تمامی صحابه اعتراض کرد. امیرالمؤمنین اعتراض کرد، «طلحه» اعتراض کرد، «زبیر» اعتراض کرد، مهاجرین و انصار اعتراض کردند. «ابن تیمیه» میگوید که مهاجرین و انصار اعتراض کردند. در روایت آمده است:
«و لهذا لما استخلفه أبو بکر کره خلافته طائفة»
وقتی ابوبکر، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه معین کرد طائفه ای از این کار ناراحت بودند.
«حتی قال طلحة ماذا تقول لربک إذا ولیت علینا فظا غلیظا»
تا اینکه طلحه نزد ابوبکر آمد و گفت: جواب خدا را چه خواهی داد از اینکه شخصی تندخو و بداخلاق بر ما خلیفه قرار دادهای؟
«فقال أبالله تخوفنی أقول و لیت علیهم خیر اهلک»
ابوبکر گفت: مرا از خدا میترسانید؟ من به خدا خواهم گفت که بهترین افراد را به عنوان خلیفه معین کردم.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 461
چرا در آنجا این شورا را انتخاب نکردند؟! چرا در سقیفه اجازه ندادند شورایی از مهاجرین و انصار باشد که انتخاب کنند؟!
همانطور که گفتیم خلیفه دوم میگوید: من به «سعد بن عباده» گفتم که تو را زیر لگدهایم له میکنم و استخوانهایت را میشکنم!!
در ماجرای سقیفه بینی «حباب بن منذر» را شکستند. حتی همین چند نفر که از مهاجرین و انصار باقی مانده بودند به یک وحدت کلمه نرسیدند. «صحیح بخاری» میگوید:
«لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا فَرَدَّهُمْ الله بِذَلِک»
بعد از رحلت پیغمبر اکرم عمر در میان مردم ایجاد رعب و وحشت کرد و در میان مردم نفاق بوده است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1341، ح 3467
او روزی شمشیر کشید و گفت: به خدا سوگند اگر کسی بگوید پیغمبر اکرم از دنیا رفته است او را میکشم.
«إن رجالا من المنافقین زعموا أن رسول الله مات»
مردانی از منافقین هستند که می گویند پیغمبر اکرم از دنیا رفته است.
مقدمة ابن خلدون، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی، دار النشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج 2، ص 486، باب خبر العنسی
این مسائل چیست؟! آقایان یک وحدت کلمه دارند که به ما بگویند؟! ما هم حاضریم تابع شویم. «نحن ابناء الدلیل»! قرآن کریم هم میفرماید:
(قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)
بگو اگر راست میگوئید دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید.
سوره بقره (2): آیه 111
ما در خدمت شما هستیم.
مجری:
دیدگاه جالب توجه یک بیننده!
تماس دیگری داریم. آقای ثنایی از کرمان پشت خط هستند. سلام علیکم و رحمة الله، در خدمت شما هستیم؛
بیننده (آقای ثنایی از کرمان – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت حضرت آیت الله قزوینی و از راه دور دست بوس شما هستم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله، خواهش میکنم.
بیننده:
خدمت شما عرض کنم که به طور مرتب پیش بینیهای زمانی در قرآن کریم شده است. وقتی خداوند متعال در روز عید غدیر میفرماید:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ)
امروز دین شما را کامل کردم.
سوره مائده (5): آیه 3
نشانگر این است که از اولین آیه که:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَق)
بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.
سوره علق (96): آیه 1
هست، امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جزء دین ما بوده است. رسول گرامی اسلام فرمودند:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
همچنین فرمودند که اگر کسی مرا به خشم آورد مغضوب خداوند است. این یک پیش بینی زمانی بود که قبل از شهادت رسول الله فرمودند.
تمام اهل سنت در نماز (غَیرِ الْمَغْضُوب) را میخوانند، اما به این توجه ندارند که اقتدا به دو مغضوب کردند. نه ابوبکر و نه عمر بن خطاب صلاحیت جانشینی رسول الله را ندارند، زیرا مغضوب بودند.
آنها حضرت فاطمه زهرا را به درجهای از ناراحتی رساندند که حضرت اجازه ندادند بر نمازشان حاضر شوند.
بازهم میبینید که این افراد دلایل واهی و دروغین برای خودشان درست میکنند که از حرف انصاف طفره روند. آنها حتی آیات قرآن کریم را هم قبول ندارند. من دیگر مزاحم شما نمیشوم، خدانگهدار.
مجری:
سلامت باشید، خیلی ممنونیم، متشکریم از همراهیتان و تماس ارزشمندتان. حضرت استاد پاسخ را بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اولاً امام صادق (علیه السلام) میفرمایند که امر امامت ما مثل آفتاب روشن است. ما بارها تحدی کردیم و گفتیم که در رابطه با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:
«یا علی أنت خلیفتی من بعدی»
روح المعانی، المؤلف: شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی (المتوفی: 1270 هـ)، المحقق: علی عبد الباری عطیة، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی، 1415 هـ، ج 9، ص 396، باب حدیث سورة النور (24): الآیات 41 إلی 57
و:
«أنت ولی کل مؤمن بعدی»
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 199، باب آخر الجزء الحادی والخمسین بعد الثلاثمائة
و:
«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع(، ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 61، ح 31
هر تعابیری که شما بخواهید در رابطه با امیرالمؤمنین آمده است. حال شما یکی از این تعابیر را در مورد خلفا به ما نشان بدهید.
ما توهین به مقدسات اهل سنت را خلاف شرع و حرام می دانیم. ما معتقدیم خطر بعضی از آخوندهایی که عمامه را دزدیدند و بر سرشان بستند و در شبکهها به مقدسات اهل سنت ناسزا می گویند برای شیعه از داعش و خوارج خیلی بیشتر است.
در مقابل معتقدیم که حقایق باید گفته شود. به تعبیر مقام معظم رهبری ما نمیتوانیم جنگ جمل را مطرح کنیم، اما از «طلحه» و «زبیر» و «عایشه» حرفی نزنیم. ما نمیتوانیم جنگ صفین را مطرح کنیم، اما از «معاویه» حرفی نزنیم.
ما نمیتوانیم قضیه حضرت فاطمه زهرا را مطرح کنیم، اما هجوم به خانه حضرت را مطرح نکنیم.
من جملهای خدمت عزیزان عرض کنم. چند ماه قبل تعدادی از علمای بزرگوار اهل سنت از چابهار به منزل ما تشریف آورده بودند و ما هم در حد طلبگی به این آقایان احترام کردیم، شاید درخور این آقایان نبود.
آنها رفته بودند و گفته بودند که آقای قزوینی بسیار به ما احترام گذاشتند و خودشان خوششان آمده بود. ما نمیدانیم احترام ما درخور این آقایان بود یا نبود، اما ما طلبه هستیم.
ما استادی داشتیم که میگفتند: هر مهمانی آمد یک نان و پنیر و تخم مرغ درست کنید و بگویید غذای طلبگی است!!
یکی از این بزرگواران گفت: قضیه فاطمیه خلاف وحدت اسلامی است. من سؤالی از ایشان پرسیدم و گفتم: شما حاکم اسلامی را اولی الامر می دانید و اطاعت از اولی الامر را اطاعت از خداوند می دانید.
در مقابل ما حاکم اسلامی را اولی الامر نمیدانیم بلکه نائب اولی الامر می دانیم. عقیده ما در خصوص ولایت فقیه بسیار از شما پایینتر است. ولی فقیه میگوید: ما خاک زیر پای اولی الامر هم نمیشویم!
حضرت امام خمینی ایام فاطمیه را برگزار کردند و عزاداری کردند. مقام معظم رهبری هم هرسال سه روز در ایام فاطمیه عزاداری میکنند. اگر واقعاً شما تابع هستید، ما از شما تابعتر هستیم.
اگر روزی مقام معظم رهبری بفرمایند که ایام فاطمیه را عزاداری نکنید، والله تالله بالله ما قبل از شما مطیع رهبر هستیم. آنها قدری به همدیگر نگاه کردند و هیچ جوابی برای گفتن نداشتند.
زمانی که آنها بیرون رفته بودند، به شخصی که این سؤال را طرح کرده بود گفته بودند: شما بیکار بودید که این سؤال را مطرح کردید که آقای قزوینی آنطور پاسخ دهد و ما از پاسخ ایشان خجالت بکشیم؟!!
بنابراین دوستان عزیز قضیه فاطمیه أس اساس عقیده شیعه است. عرض کردم نباید توهین و اهانت و فحاشی نباید صورت بگیرد، اما حقایق باید گفته شود آن هم متین و مؤدب و مستدل و مستند!
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. از آنجایی که وقت برنامه به اتمام رسیده است لطف بفرمایید و دعا کنید تا برنامه را تمام کنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
خدایا تو را به آبروی حضرت صدیقه طاهره سوگند میدهیم فرج مولایمان حضرت ولی عصر را نزدیک بگردان. خدایا انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرت بقیة الله الأعظم متصل بفرما. خدایا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکاب حضرت صاحب الزمان قرار بده.
خدایا دشمنان ما و دشمنان نظام ما که دشمنان دین تو هستند، اگر قابل هدایت نیستند مفتضح و نابود بگردان.
خدایا به حق حضرت فاطمه زهرا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار و شر دنیا و آخرت را از ما دور بگردان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
خیلی ممنون و سپاسگذاریم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و توانستیم استفاده کنیم. خیلی ممنونم از اینکه ما را همراهی کردید.
این آغاز ویژه برنامه «صدیقه شهیده» بود. ان شاءالله تا جمعه شب هرشب رأس ساعت 20 الی 21:30 از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» تقدیم نگاهتان میشود. در آخر عرض میکنیم:
یا فاطر بحق فاطمة عجل لولیک الفرج
به امید دیدار، یا علی مدد
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته