بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاهم 95/11/04
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با آیاتی از قرآن بود که اهل سنت بر عدالت صحابه استدلال کرده بودند، دو آیه را در این زمینه مطرح کردیم:
«من الآیات آلتی استدل بها علی عدالة الصحابة قوله تعالی: (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس)»
در این رابطه توضیح دادند که خیریت مطلقه را برای این امت اثبات کرده است.
«و أول من دخل فی هذه الخیریة المخاطبون بهذه الآیة مباشرتا عند النزول و هم الصحابة و ذلک یقتضی عدالتهم»
ما از این استدلال به این آیه جواب دادیم که اجمالش چنین است:
جواب اول:
«الخطاب غیر موجه للأفراد فردا فردا بل المقصود أنّ الأمة بمجموعها هی أفضل الأمم»
جواب دوم:
«لو کانت الآیة تشمل للأفراد فیلزم القول بعدالة جمیع أفراد الأمة»
جواب سوم:
«الأفضلیة مشروطة علی الشرطین فاذا انتفی أحدهما انتفی الأفضلیة. کون الأمة أفضل الأمم و لن تطلق و هذان الشرطان الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و الإیمان بالله»
سومین آیه برای اثبات عدالت صحابه
در مورد آیه سوم بیان شده است:
«کیف أستدل علی عدالة الصحابة بقوله تعالی: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا)»
می گویند:
«وصف الله لهم بالإیمان حقا و هو یدل علی اعلی مرتبة العدالة»
در مقام توضیح این استدلال میگوییم:
(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا)
و کسانی که ایمان آورده و مهاجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودند و کسانی که (از اهل مدینه به مهاجرین) منزل داده و یاری کردند آنها به حقیقت اهل ایماناند.
سوره انفال (8): آیه 74
خداوند متعال در این آیه عموم مهاجرین و انصار را به ایمان به حق توصیف کرده است و فرموده است که این افراد حقیقتاً مؤمن هستند.
«و من شهد الله له بهذه الشهادة فقد بلغ اعلی مرتبة العداالة»
عدالت این افراد هم به تأیید الله رسیده است. و به قول آقای «دکتر طیب» عدالت صحابه از فوق هفت آسمان نازل شده است!!
جواب از استدلال فوق
جواب ما این است:
«الآیة ناظرة إلی السابقین من المهاجرین و الأنصار الذین آووا و نصروا و لم یکن ناظراً الی کل فرد من الصحابة»
قرآن کریم میفرماید:
(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ)
مهاجرین کسانی هستند که ایمان آوردند، هجرت کردند و در راه خداوند متعال جهاد کردند.
(وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا)
انصار کسانی هستند که به مهاجرین پناه دادند و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را یاری کردند.
سوره انفال (8): آیه 74
این آیه شریفه خطاب به کسانی است که ایمان آوردند و هجرت کردند. این آیه شامل کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند، ایمان آوردند و هجرت کردند اما جهاد نکردند، کسانی که به مردم پناه ندادند و یا پیغمبر اکرم را یاری نکردند؛ نخواهد شد.
ما از میان صحابه نسبت به کسانی که هجرت کردند و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را یاری کردند هیچ شک و ریبی نداریم، به آنها ثناء میگوییم و به قول «شیخ طوسی» از آنها انتظار شفاعت داریم؛ همانطور که از رسول گرامی اسلام انتظار شفاعت داریم.
آنچه مهم است، این است که آیا این آیه شامل تمام صحابه میشود یا تنها شامل بخشی از صحابه میشود؟! ادعای شما عدالت جمیع صحابه است، ولی دلیل شما خاص است و تنها شامل مهاجرین و مجاهدین میشود. بنابراین دلیل شما با ادعای شما هیچگونه انطباقی ندارد.
شما یک دلیلی بیاورید که خداوند عالم فرموده باشد: «کل من صحب رسول الله فهو عادل، فهو المؤمن حقا» اگر چنین آیهای برای ما آوردید، ما تابع حرف شما میشویم؛ زیرا: «نحن ابناء الدلیل»
در مقابل؛ توسط همین صحابه فتنههایی ایجاد شده است و مخالفتهایی با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) داشتند، میان صحابه درگیریهایی وجود داشته است، همدیگر را تکذیب کردند، نسبت به یکدیگر تکفیر کردند.
در میان همین مهاجرین و انصاری وجود داشتند که به طور کلی مرتد شدند و از اسلام بیرون رفتند. این موارد، مسائل پیش پا افتادهای نیست. در این خصوص کار به جایی رسیده است که «محمد بن عبدالوهاب» میگوید:
"اگر ما مسلمانان را در اینجا تکفیر میکنیم به این جهت است که در زمان پیغمبر اکرم هم صحابهای بودند که ایمان آوردند، با پیغمبر اکرم بودند، نماز خواندند، حج رفتند و موحد بودند که خداوند متعال آنها را هم تکفیر کرده است."
در کتاب «کشف الشبهات» اثر «محمد بن عبدالوهاب» است که آیهای از سوره مبارکه توبه را بیان میکند:
(یحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کلِمَةَ الْکفْرِ وَ کفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِم)
به خدا سوگند میخورند که (چیزی) نگفتهاند و حال آنکه کلمه کفر را بزبان راندند و بعد از اسلامشان کافر شدند.
سوره توبه (9): آیه 74
آیا این آیه شریفه شامل مهاجرین و انصار هم میشود یا نمیشود؟! مخاطب اولیه همان افراد هستند؛ در حقیقت مخاطب واقعی آنها هستند و این آیه شریفه شامل بعدیها نیست.
سپس میگوید:
«أما سمعت الله کفرهم بکلمة»
آیا نمیشنوی که خداوند آنها را تکفیر کرده است.
آنها گفتند (یحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا) و به خداوند متعال قسم خوردند. قسم خوردن آنها به خداوند متعال کلمه کفر بوده است. خداوند متعال آنها را تکفیر کرده است با کلمهای که:
«مع کونهم فی زمن رسول الله - صلی الله علیه وسلم - ویجاهدون معه ویصلون و یزکون و یحجون و یوحدون»
مطالب بیانگر این است که آیه در مورد موحدین بیان شده است. همچنین خداوند متعال در آیه 65 میفرماید:
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیقُولُنَّ إِنَّما کنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن)
و اگر از ایشان بپرسی (که داشتید چه میکردید) بطور مسلم خواهند گفت داشتیم تفریح و بازی میکردیم، بگو آیا خدا و آیات و رسول او را مسخره میکنید.
سوره توبه (9): آیه 65
قرآن کریم در ادامه میفرماید:
(لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکم)
عذر نیاورید، که بعد از ایمانتان کافر شدید.
سوره توبه (9): آیه 66
این آیه مربوط به مسلمانان و کسانی است که قلبا ایمان آوردند.
(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکم)
اعراب بادیهنشین به تو گفتند ایمان آوردیم. بگو: نه، هنوز ایمان نیاوردهاید و باید بگویید اسلام آوردیم چون هنوز ایمان در دلهای شما داخل نشده.
سوره حجرات (49): آیه 14
فرق میان اسلام و ایمان این است که اسلام اظهار شهادتین بر زبان است، اما ایمان اقرار قلبی به شهادتین است. خداوند عالم هم در اینجا میفرماید:
(قَدْ کفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکم)
سپس «محمد بن عبدالوهاب» این نطفه شیطان، میگوید:
«فهؤلاء الذین صرح الله فیهم أنهم کفروا بعد إیمانهم وهم مع رسول الله - صلی الله علیه وسلم - فی غزوة تبوک قالوا کلمة ذکروا أنهم قالوها علی وجه المزح»
سپس میگوید:
«فتأمل هذه الشبهة»
این ایرادی است که مسلمانان به من میگیرند.
«وهی قولهم تکفرون من المسلمین أناسا یشهدون أن (لا إله إلا الله) ویصلون ویصومون»
به من میگویند که تو از میان مسلمانان کسانی که شهادت به وحدانیت خداوند میدهند، نماز میخوانند و روزه میگیرند را تکفیر میکنی
«ثم تأمل جوابها»
خداوند عالم جواب شبهه آنها نسبت به من را داده است.
«فإنه من أنفع ما فی هذه الأوراق»
این مطلب، پرمنفعتترین مطلبی است که در این کتاب نوشتم.
«ومن الدلیل علی ذلک أیضا»
دلیل من این است که تکفیر من نسبت به مسلمانان برگرفته از قرآن کریم است.
دلیل آن هم این است:
«ما حکی الله عن بنی إسرائیل مع إسلامهم وعلمهم وصلاحهم، أنهم قالوا لموسی: اجعل لنا إلها کما لهم آلهة»
حضرت موسی به قوم بنی اسرائیل معجزات زیادی از جمله نزول مائده از آسمان، عبور از رود نیل و غرق شدن فرعون نشان داد؛ با تمام این احوالات زمانی که به آن طرف رسیدند مشاهده کردند که عدهای مشغول بت پرستی هستند. قوم بنی اسرائیل با مشاهده این افراد دست به دامن حضرت موسی شدند و به آن حضرت عرضه داشتند:
(یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کما لَهُمْ آلِهَة)
ای موسی برای ما نیز خدایی بساز، چنان که ایشان خدایانی دارند.
سوره اعراف (7): آیه 138
«محمد بن عبدالوهاب» در ادامه میگوید:
«وقول أناس من الصحابة: «اجعل لنا ذات أنواط»
در یکی از مسافرتها دیدند که یک سری از مشرکین شاخههای درختی را میپرستند به پیغمبر گفتند: برای ما هم شاخه درختی درست کن تا ما هم بپرستیم.
«فحلف النبی - صلی الله علیه وسلم - أن هذا نظیر قول بنی إسرائیل، اجعل لنا إلها»
کشف الشبهات، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، الناشر: وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد - المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولی، 1418 هـ، ج 1، ص 42، الفصل الثانی عشر
این هم استدلال «محمد بن عبدالوهاب» است!! شما که میگویید:
«(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا) دلیل علی «والصحابة کلهم عدول» و تعدیلهم بتعدیل الله نزل من فوق سبع سماوات»
جواب شما را «محمد بن عبدالوهاب» اینچنین میدهد!!
پرسش:
اکثر عامه که «محمد بن عبدالوهاب» را قبول ندارند که بخواهیم با ایشان صحبت کنیم و جوابشان را بدهیم.
پاسخ:
اولاً در حال حاضر گروهی از اهل سنت «محمد بن عبدالوهاب» را به عنوان شخصی آزاد فکر و اصلاحگر قبول دارند.
پرسش:
عده دیگری هم او را تکفیر میکنند.
پاسخ:
نه او را تکفیر نمیکنند. ما کسی را سراغ نداریم که بگوید «محمد بن عبدالوهاب» کافر است. بنده نشنیدم اهل سنت نسبت به «محمد بن عبدالوهاب» کلمه کافر را اطلاق کنند، اما در مورد او «ضال»، «مضل» و «یترفصون فیه الإلحاد» به کار میبرند.
مشاهده کنید که «ابن تیمیه» هم در این زمینه مطلبی را بیان کرده است. او میگوید:
«وَمِنْ أَسْبَابِ الشِّرْک بِاَللَّهِ تَعَالَی، {وَقَدْ کانَ لِلْمُشْرِکینَ شَجَرَةٌ یعَلِّقُونَ بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ یسَمُّونَهَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ: یا رَسُولَ اللَّهِ، اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ، کمَا لَهُمْ ذَاتُ أَنْوَاطٍ. فَقَالَ: اللَّهُ أَکبَرُ، قُلْتُمْ کمَا قَالَ قَوْمُ مُوسَی لِمُوسَی اجْعَلْ لَنَا إلَهًا کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ،»
الفتاوی الکبری، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: محمد عبدالقادر عطا - مصطفی عبدالقادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الطبعة الأولی 1408 هـ - 1987 م، ج 2، ص 441، ح 330
ما کاری نداریم، زیرا «لا تنظروا الی من قال، انظروا الی ما قال» حرفی که «محمد بن عبدالوهاب» و «ابن تیمیه» میزند به خوبی نشانگر مسائل هست.
حال که بحث به اینجا رسید، مشاهده کنید در کتاب «منهاج السنة النبویة» اثر «ابن تیمیه» جلد هفتم صفحه 137 وارد شده است:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه»
عده زیادی از صحابه و تابعین علی را دشمن میدانستند و بغض او را داشتند.
«و یسبونه و یقاتلونه»
آنها علی را سب میکردند و با او قتال میکردند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137
«مسند احمد بن حنبل» هم نقل می کند:
«من سَبَّ عَلِیاًّ فَقَدْ سبنی»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 323، ح 26791
«حاکم نیشابوری» و «ذهبی» در مورد این روایت گفتند که این روایت صحیح است. چون سب امیرالمؤمنین سب پیغمبر است؛پس: «کثیر من الصحابة یسبون رسول الله»؛ باید بگوئیم چشممان روشن!!
همچنین در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است:
«قال عَلِی وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّی إلی أَنْ لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، ح 78
بنابراین باید بگوئیم که «کثیر من الصحابة یبغضون علیا فهم کلهم منافقون»!! بحث، بحث روشن و واضحی است. ما نمیگوییم که «علامه حلی» و «علامه مجلسی» چنین حرفی را زده است و اصلاً کاری با آنها نداریم.
به قول آیت الله العظمی شبیری زنجانی آیا کسانی که در جنگ جمل و صفین با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به قتال پرداختند، همگی بر این عقیده بودند که امیرالمؤمنین اهل بهشت است و میخواستند علی را بکشند تا زودتر به بهشت برود؟! یا نه؛ از روی بغض و کینه به جنگ با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پرداختند.
«طلحه»، «زبیر»، «عایشه» و تعداد بسیاری از صحابه هم در این جنگ حضور داشتند. آیا همه این افراد عجله داشتند که این علی اهل بهشت است و نباید در دنیا بماند؟!
البته شاید بیان نشده باشد که این افراد به صراحت بگویند که ما دشمن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستیم، اما زمانی که سب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رسم میشود صحابه و غیر صحابه آن حضرت را سب میکردند.
آیا سب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مصداق بارز بغض نسبت به این بزرگوار هست یا نه؟! طبق عمل بسیاری از صحابه و تابعین سب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به سنت تبدیل شده بود.
پرسش:
علت سب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چه چیزی بوده است؟!
پاسخ:
علت آن همین روایت «من سَبَّ عَلِیاًّ فَقَدْ سبنی» بود. بنی امیه از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) کینه داشتند، اما نمیتوانستند آشکارا آن را بیان کنند. می آمدند امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که سب او سب رسول الله است، را سب میکردند. آنها تصمیم گرفتند که داماد رسول گرامی اسلام را تحقیر کنند تا مردم خیال کنند که پیغمبر اکرم داماد، خلیفه و پسرعموی بدی داشته است!!
یکی از اهداف آنها خالی کردن عقده خودشان نسبت به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. عقده دوم آنها این بود که میدانستند که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به حق هست. اگر فضائل حضرت مطرح شود، پایههای حکومتی آنها متزلزل میشود.
لذا بنی امیه در میان مردم مطالبی علیه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مطرح کردند مبنی بر اینکه علی بن أبی طالب نه تنها مستحق خلافت نیست، بلکه مستحق سب و لعن هم هست!
آنها میخواستند با این وسیله بغض حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را در دلها بکارند تا کسی در دلش نگذراند که امیرالمؤمنین افضل امت هستند.
لذا در جواب از آیه ای که می فرماید:
(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا)
عقل میگوید که مردم باید هجرت کنند و جهاد کنند، زیرا قرآن کریم میفرماید:
(لَمْ یهاجِرُوا ما لَکمْ مِنْ وَلایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّی یهاجِرُوا)
کسانی که ایمان آوردند (ولی) مهاجرت نکردند میان شما و ایشان ولایت ارث نیست تا آنکه مهاجرت کنند.
سوره انفال (8): آیه 72
و استدلال شده است برای عدالت جمیع صحابه؛ عرض می کنیم که:
«آیات الهجرة قیدت بکونها لله و فی سبیل الله»
اولین جواب این است:
(وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّه وَ رَسُولِه)
و کسی که هجرتکنان از خانه خویش به سوی خدا و رسولش درآید.
سوره نساء (4): آیه 100
طبق این آیه شریفه هجرت باید الی الله باشد. همچنین:
(وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّه)
و کسانی که در راه خدا هجرت کرده.
سوره حج (22): آیه 58
در اینجا هجرت شامل تمام اقسام هجرت نیست، بلکه هجرتی که فی سبیل الله باشد. در قرآن کریم وارد شده است که حضرت لوط خطاب به قوم خود فرمود:
(إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی)
من به سوی پروردگارم از شما دوری میجویم.
سوره عنکبوت (29): آیه 26
از طرف دیگر آیه دیگری وارد شده است که خیلی جالب است. در قرآن کریم وارد شده است:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُن)
ای کسانی که ایمان آوردهاید زنانی که به عنوان اسلام و ایمان (از دیار خود) هجرت کرده.
مشاهده کنید که قرآن کریم میفرماید ببینید مهاجرت این افراد به خاطر خدا بوده است، یا به خاطر منافع دنیوی بوده است!! اگر مجرد هجرت ملاک افضلیت باشد، (فَامْتَحِنُوهُن) چه معنایی دارد؟! بنابراین معلوم است که تمام هجرت دلیل بر فضیلت نیست.
(اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکفَّار)
و به سوی شما آمدند خدا (به صدق و کذب) ایمانشان داناتر است شما از آنها تحقیق کرده و امتحانشان کنید.
سوره ممتحنه (60): آیه 10
و روایات زیادی هم در این زمینه داریم. در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است:
«الْأَعْمَالُ بِالنِّیةِ وَلِکلِّ امْرِئٍ ما نَوَی»
یکی از روایاتی که قطعاً متواتر است، همین روایت است.
«فَمَنْ کانت هِجْرَتُهُ إلی اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إلی اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَنْ کانت هِجْرَتُهُ لدُنْیا یصِیبُهَا أو امْرَأَةٍ یتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إلی ما هَاجَرَ إلیه»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 30، ح 54
قرآن کریم به صراحت میفرماید: زنانی که هجرت کردند را امتحان کنید. اگر مجرد هجرت دلیل بر افضلیت باشد، دیگر هجرت کردن معنا ندارد. قرآن کریم در ادامه آیهای که ما خواندیم میفرماید:
(قَدْ کفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکم)
عذر نیاورید، که بعد از ایمانتان کافر شدید.
سوره توبه (9): آیه 66
خطاب به همان مهاجرین و انصار است، خطاب به تابعین و اتباع تابعین که نیست. در حقیقت «قضیة فی موقعة و تخصص الآیة بالمورد» در او هیچ شک و شبههای نیست. این مورد از مواردی است که شما در آن نمیتوانید القاء خصوصیت و تنقیح مناط کنید.
زمانی که شما یک مورد از زیر عام خارج کردید، کمر عام شکست. دیگر در الباقی حجت نیست، الا اینکه دلیل آن ثابت شود. اگر یک مورد از عام بیرون رفت، در مابقی اگر دلیل آوردید ما هم قبول داریم. ما میگویم:
«کل من ثبت انه مهاجر الی الله، کل من ثبت انه جاهدوا فی سبیل الله، نحن نتوقع منهم الشفاعة»
اصلا ما برای آنها فوق عدالت قائل هستیم؛ اما بحث سر این است که آنها معتقدند 120 هزار صحابه همگی عادل هستند. شما این مطلب را اثبات کنید، زیرا خیلی مهم است.
بنابراین ادعا یک شیئی است، حال آنکه دلیل شیئی دیگر است. ما نواقض این مسائل را بحث میکنیم و به صورت موردی نقض میکنیم.
در پایان فصلی باز میکنیم که تمام ادله را به صورت یک جا زیر سؤال میبرد. تمام آیاتی که آنها آوردهاند با آیات دیگر نقض میشود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته