سؤال كننده : منصور افتخاري
توضيح سؤال:
در مبحث توسل در فهرست پرسش هاي شيعه متوسل شدن برادران يوسف به حضرت يعقوب و توسل به شخص پيامبر اسلام هر دو مورد به استناد قرآن در زماني اتفاق افتاده كه آن پيامبران حيات ظاهري داشتند و هنوز رحلت نكرده بودند ؛ لذا به دنبال آيه اي مي گردم كه توسل به مرده در آن به نوعي مطرح شده باشد .
لطفا پاسخ دهيد.
پاسخ اول:
آيه 64 سوره نساء، شامل توسل بعد از رحلت پيامبر (ص) نيز مي شود:
آيه ذيل يكي از آياتي است كه در باره توسل به رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شده وعلماي شيعه واهل سنت به آن استناد كرده اند:
وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً
اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت.
رفتن به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ شامل حيات ايشان و بعد از مرگ ظاهري مي شود .
علماي اهل تسنن در مورد اين آيه كلمات بسيار جالبي دارند. نووي در بحث زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله مي نويسد:
ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلي الله عليه وسلم ويتوسل به في حق نفسه ويستشفع به إلي ربه سبحانه وتعالي ومن أحسن ما يقول ما حكاه الماوردي والقاضي أبو الطيب وسائر أصحابنا عن العتبي مستحسنين له قال ( كنت جالسا عند قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم فجاء أعرابي فقال السلام عليك يا رسول الله سمعت الله يقول ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي ثم أنشأ يقول
يا خير من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طيبهن القاع والاكم
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه فيه العفاف وفيه الجود والكرم
ثم انصرف فحملتني عيناي فرأيت النبي صلي الله عليه وسلم في النوم فقال يا عتبي الحق الاعرابي فبشره بان الله تعالي قد غفر له )
سپس به جايگاه اوليه در مقابل صورت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باز گشته وبه وي توسل كند در حق خودش و از وي طلب شفاعت در نزد خدا بنمايد.
از بهترين كلمات آنچه است كه ماوردي وقاضي ابو الطيب وديگر اصحاب ما از عتبي نقل كرده وآن را نيكو شمرده اندكه گفت : نزد قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودم كه بيابانگردي آمد وگفت سلام بر تو اي رسول خدا . از خداوند شنيدم( كلام خدا در قرآن) كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت . ومن به نزد تو آمدم واز گناه خود طلب بخشش كرده و تو را شفيع نزد پروردگارم قرار مي دهم .سپس اين شعر را خواند كه
اي بهترين كسي كه دربهترين جايگاه دفن شده است كه ازبوي خوش آنجاهمه جابوي خوش گرفته است .
جانم فداي قبري كه تو ساكن آن هستي كه در آن اسوه كامل در عفت وجود وكرم مدفون است
سپس بازگشت . پس چشمانم سنگين شده در خواب رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را ديدم پس فرمودند كه اي عتبي به سراغ اعرابي برو و به او بشارت بده كه خداوند گناهان او را آمرزيد.
المجموع - محيي الدين النووي - ج 8 - ص 274
دمياطي نيز مي نويسد:
ثم بعد زيارة الشيخين يذهب للسلام علي السيدة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي داخل المقصورة للقول بأنها مدفونة هناك ، والراجح أنها في البقيع فيقول : السلام عليك يا بنت المصطفي ... ويتوسل بها إلي أبيها ( ص ) . ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجهه الشريف ، فيقول : الحمد لله رب العالمين . اللهم صل علي سيدنا محمد ، وعلي آل سيدنا محمد . السلام عليك يا سيدي يا رسول الله . إن الله تعالي أنزل عليك كتابا صادقا ، قال فيه : (ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي .
بعد از زيارت ابو بكر و عمر براي سلام به فاطمه زهرا به بيت وي كه در داخل ضريح است مي روي چون بنا بر قولي در آنجا مدفون است ولي قول برتر آن است كه در بقيع دفن است .پس مي گويي سلام بر تو اي دختر رسول برگزيده ...پس به وسيله وي بر پدرش توسل مي جويي سپس به همان جاي اول & در روبروي صورت شريف- بازگشته مي گويي الحمد لله رب العالمين خدايا بر سرور ما محمد وبر آل وي درود فرست . سلام بر تو اي رسول خدا. خداوند به درستي بر تو كتاب خود را نازل كرد كه در آن گفت :
كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء) پس من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم واز تو طلب شفاعت به نزد خداوند مي كنم .
إعانة الطالبين - البكري الدمياطي - ج 2 - ص 357
ثم تأتي القبر فتولي ظهرك القبلة وتستقبل وسطه وتقول السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ... اللهم انك قلت وقولك الحق ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد اتيتك مستغفرا من ذنوبي ، مستشفعا بك إلي ربي ... ثم يتقدم قليلا ويقول السلام عليك يا أبا بكر.
سپس به نزد قبر رفته پس پشت خود را به سمت قبله مي كني ورو به سمت قبر ومي گويي سلام بر تو اي پيغمبر ورحمت خدا و بركات وي ....خداوندا تو گفته اي وكلامت درست است كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء).بدرستيكه من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم و از تو مي خواهم كه در نزد پروردگارم شفيع من باشي ...سپس كمي جلوتر رفته ومي گويي سلام بر تو اي ابو بكر ...
المغني - عبد الله بن قدامه - ج 3 - ص 590 - 591
همانطور كه مطرح شد حتي اهل سنت از اين آيه چنين فهميده اند كه مي توان از رسول خدا چه در حال حيات ظاهري و چه بعد از آن طلب شفاعت نمود .
پاسخ دوم:
انبيا وشهدا زنده هستند:
پاسخ شما را به نحو ديگري بيان مي كنيم : آيا انبياي الهي مرده اند؟ وآيا ائمه ما مرده اند ؟
به اعتقاد شيعه واهل سنت، انبياء الهي زنده هستند و شهدا نيز طبق آيه قرآن زنده هستند، پس توسل به آنها توسل به يك انسان زنده است نه توسل به مرده.
آلوسي در باره حيات انبياء عليهم السلام مي نويسد:
أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالي فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحة.
حيات انبيا عليهم السلام حياتي است برزخي وبرتر از حيات شهداست كه خداوند متعال در مورد ايشان فرموده است كه ايشان زنده اند نزد پرورگارشان روزي داده مي شوند . پس اين امر مطلبي ثابت شده با روايات صحيح است
الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1/ص39 للآلوسي النعمان بن محمود
ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا
به همين دليل امام سبكي گفته است كه حيات انبيا و شهدا مانند زندگيشان در دنياست.
السيرة الحلبية ج2/ص432
ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران :
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .
شارح صحيح بخاري مي نويسد:
أحدها أن الأنبياء أفضل من الشهداء والشهداء أحياء عند ربهم فكذلك الأنبياء.
يكي از مطالبي كه در مورد زندگي انبيا بعد از مرگ گفته شده است اين است كه انبيا برتر از شهدا هستند و شهدا نزد پروردگارشان زنده اند پس انبيا نيز همينطور.
فتح الباري ج6/ص487
همانطور كه گفته شد اهل تسنن اعتقاد دارند كه انبيا بعد از مرگ ظاهري در واقع زنده اند .
در منابع اهل سنت نيز رواياتي وجود دارد كه حيات برزخي انبياء را ثابت مي كند. از جمله در صحيح مسلم نقل شده است كه رسول خدا فرمود: در شب معراج موسي را ديدم كه در قبرش نماز مي خواند:
حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَي مُوسَي لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
رسول خدا فرمودند كه رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي كه من را به آسمان بردند - در كنار جايي كه خاك سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند.
صحيح مسلم ج4/ص1845 كتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام
در اين زمينه همانطور كه نمونه اي از آن نقل شد روايات زيادي حتي در صحيح بخاري ومسلم موجود است وبيهقي عالم مشهور اهل تسنن بعضي از آنها را در كتاب حياة الأنبياء بعد وفاتهم «زندگي پيامبران بعد از مرگ ايشان» جمع آوري نموده است .
وچون در قرآن تصريح به جواز توسل به زندگان شده است پس توسل به ائمه وانبيا بعد از رحلت ايشان جايز است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
در سطح پايين که بچه مدرسه اي هم بتونه بفهمه برات ميگم
دانش آموزي گفت: چرا شما مي گوييد يا علي. چرا يا الله نمي گوييد؟
گفتم: مگر نشنيديد وقتي مي خواستم به كلاستان وارد شوم گفتم يا الله. پس ما يا الله هم مي گوييم.
گفت: نه منظورم اين است که چرا علي(ع) را صدا مي زنيد؟
گفتم: چه اشکالي دارد که ما امام علي(ع) را صدا بزنيم؟
گفت: شرک است.
اشاره کردم به دوست کناريش و گفتم: اگر شما اين دوستت را صدا بزني اين شرک است؟
گفت: نه. ولي اين دوستم اينجا حضور دارد.
گفتم: اگر تو يک نفري را صدا بزني که اينجا نيست و غائب است اين شرک به خدا است؟ آيا تو او را شريک خدا قرار دادي؟
گفت: نه.
گفتم: پس چه اشکالي دارد که ما علي(ع) را صدا بزنيم؟
يکي ديگر از دانش آموزان گفت: نه شما از امام علي(ع) و امام رضا(ع) مي خواهيد شما را شفا دهد.
گفتم: آن بحث ديگري است که براي شما توضيح خواهم داد. ولي سوال رفيقت اين بود که چرا حضرت علي(ع) را صدا مي زنيد؟ خواستم بگويم که صدا زدن علي (ع) چه اشکالي دارد؟ ما دوست داريم علي(ع) را صدا بزنيم. پس صدا زدن يک نفر بدون اينکه چيزي از او بخواهيم اشکالي ندارد.
در ادامه از دانش آموزان پرسيدم کدام يک از شما مشهد رفته است؟
يکي از دانش آموزان دست بلند کرد که من رفته ام.
بعد به دانش آموزي كه گفت شما از امام رضا(ع) شفا مي خواهيد گفتم: شما که مشهد نرفته ايد از کجا مي دانيد ما شيعيان از امام رضا(ع) مي خواهيم که ما را شفا دهد.
چند نفرشان با هم گفتند: ما شنيده ايم که شما در حرم مي رويد و از امام رضا مي خواهيد تا شما را شفا دهد.
گفتم: چه اشکالي دارد که ما از امام رضا(ع) بخواهيم که ما را شفا دهد؟
يکي که از بقيه زرنگ تر بود گفت: فقط خدا است که شفا مي دهد.
رو به آن دانش آموز کردم و گفتم: تا حالا مريض شده اي که نياز به دکتر پيدا کني؟
گفت: بله.
گفتم: آيا برايت قرص و دارو هم نوشت؟
گفت: بله.
گفتم: بعد از خوردن آن قرص و دارو مريضي ات از بين رفت يا هنوز مريضي
گفت: نه قرص ها را خوردم و خوب شدم.
گفتم: حالا به سوال من جواب بده. آيا اين قرص ها بودند که تو را شفا دادند يا اين خدا بود که شفايت داد؟
گفت: نه خدا بود که من را شفا داد.
گفتم: اگر خدا تو را شفا داد پس چرا قرص و دارو خوردي؟
گفت: نه ، خدا شفا را در قرص ها گذاشته است.
گفتم: همه ي حرف ما شيعيان همين است تو حرف ما را ثابت کردي.
ديدم تعجب کردند.
گفتم: چطور خداي متعال شفاي مريض ها را در وجود يک قرص کوچک قرار داده، اين خدا نمي تواند همان شفا را به يکي از اوليا خودش مانند امام رضا(ع) بدهد؟
بين دو راه گير كرد. اگر مي گفت: نه خدا نمي تواند، قدرت خدا زير سوال مي رفت و اگر مي گفت چرا مي تواند حرف ما ثابت مي شد.
طينت پاکش حکم کرد که حرف ما را تاييد کند و گفت: چرا خدا مي تواند.
گفتم: همه ي حرف ما شيعيان همين است که خداي متعال به امام رضا(ع) قدرتي داده است که مي تواند مريض ها را شفا بدهد همانطور که اين قدرت را در قرص ها گذاشته است. در واقع خدا است که با اختيار خودش شفا دادن را به امام رضا(ع) داده است. و اين عين توحيد است و شرک نيست.
حالا که تا حدودي براي دانش آموزان جا افتاده بود که حرف ما چي هست از آنها پرسيدم در قرآن دو آيه داريم که يکي از آيات مي گويد: اين خداوند متعال است که جان ها را مي گيرد. و در آيه ي ديگري مي فرمايد: که اين ملک الموت(جناب عزرائيل) است که جان ها را مي گيرد.
سوال کردم از دانش آموزان که بالاخره چه کسي است که جان ها را مي گيرد؟
گفتند: عزرائيل است که به اذن خدا مي گيرد.
گفتم: خب همين حرف ما شيعيان است که مي گويم امام رضا(ع) و ديگر ائمه به اذن خدا قدرت دارند يکسري کارها انجام دهند آيا اين شرک است؟
گفتند: نه
ياعلي گفتيم وعشق آغاز شد
هنوز منتظر جواب سوال هايمان هستيم هر سوالي را پاسخ داديم شبه هاي ما بي پاسخ ماند اصلا کانت هاي مارو نميخوني حرف خودت روميزني نهج البلاغه شما 3 صفحه است که در سرزنش خلفا نيست ماکه بالاي ده خطبه برات گذاشتيم اگر حق جو بودي ميديدي