30/11/1401
موضوع: پیام حدیث ثقلین: لزوم پیروی از سیره تربیتی ائمه (علیهم السلام) در مناظرات!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
ضرورت توجه جوانان شیعی به این نکات پنچگانه اساسی!
خلاصه ای گویا و روشن، از مطالب جلسات گذشته!
ادب مثال زدنی «هشام بن حکم» در مناظره با عالم بزرگ اهل سنت!
مناظره شنیدنی «مؤمن الطاق» با «ابن ابی العوجاء»!!
پیام حدیث ثقلین: لزوم پیروی از سیره تربیتی ائمه (علیهم السلام) در مناظرات!
روزشمار محاکمه «خدمتی» و «هاشمی» را هم خواهیم دید!!
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام و درود و ارادت و تحیت خدمت یکایک شما دوستان عزیز بیننده، همراهان گرانقدر برنامه زنده «حبل المتین» از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
حال و احوالتان چطور است؟! ان شاءالله که خوب و خوش و سرحال و سرزنده باشید. ایام بسیار میمون و مبارک بعثت نبی مکرم و معظم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را و روزهای پایانی ماه رجب المرجب هست.
یکی از بهترین ماههای عزیز خدا و فرصت بسیار مغتنم برای عبادت و بندگی و روزه گرفتن. ان شاءالله که بر همه شما گوارا و مبارک باشد.
دوستان عزیز با افتخار با شما هستیم. طبق معمول یکشنبه شبها به خانههای شما آمدیم تا برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضور شما کنیم. قاعدتاً بخشی از برنامه هم اختصاص پیدا خواهد کرد به شما بینندگان بزرگوار.
همین ابتدای برنامه با تمام شجاعت به همه کسانی که گاهی ادعا میکنند و گاهی در کشورهای دشمن اهلبیت نشستهاند و در شبکههای معاند رجز میخوانند، می گوییم که «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» آماده مناظره است.
این شبکه برای مناظره و گفتگو و بحث در خصوص همه موضوعاتی که مطرح میشود، آماده است. چه گویندههای شبکههای وهابی چه مولویها و علمای اهل سنت آماده گفتگو و مناظره هستند، میتوانند با ما در ارتباط باشند.
«شبکه جهانی حضرت ولی عصر» اعلام آمادگی میکند و آماده است برای هرگونه مباحث علمی، فارغ از همه بحثهایی که گاهی در گوشه و کنار مطرح میشود.
ما امشب هم در زمان اختصاصی خود در خدمت بینندگان هستیم. وهابیها، عزیزان اهل سنت یا عزیزان شیعه ما میتوانند روی خط ارتباطی بیایند و اگر نکته یا مطلبی دارند ما پذیرا هستیم و پاسخگوی سؤالاتشان هم خواهیم بود.
امشب هم توفیق داریم مثل هفتههای گذشته در محضر سرور عزیز و گرانقدر استاد فرزانه حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید، ایام بر شما مبارک باشد؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله، ایام بر حضرتعالی هم مبارک باشد. خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و ایام مبارک به ویژه بعثت نبی گرامی اسلام و پیامبر رحمت را به همه شما گرامیان و در رأس آن مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم تبریک عرض میکنم.
خدا را به آبروی این تجلی اعظم الأعظم الأعظم سوگند میدهم بر همه شیعیان و مظلومان عالم منت بگذارد و مقدمات ظهور حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را نزدیک کند و ما را از یاران خاص و سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بدهد.
ما طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اولین مدافع حریم ولایت و شهیده راه امامت میکنیم.
طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن
نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم
گهی در خانه، گه بین در و دیوار و گه کوچه
خدا داند چه آمد بر سرم، کشتند صدبارم
دلم بهر علی میسوزد چون قنفذ مرا میزد
نگاه غربت او بیشتر میداد آزارم
خیلی سخت است جلوی مرد آن هم شیر خدا همسرش را کتک میزنند و به خاطر مصالح دین و مصالح اسلام لب فروبندد و دست روی دست بگذارد.
دلم بهر علی میسوزد چون قنفذ مرا میزد
نگاه غربت او بیشتر میداد آزارم
نگفتم راز خود با هیچکس اما خدا داند
نمیآید به هم از درد یک شب چشم بیمارم
به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه
که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
امیدواریم خداوند عالم منت بگذارد و به خاطر قلب نازنین حضرت صدیقه طاهره فرج آقا و مولایمان و پناه بی پناهان و مظلومان را نزدیک کند و بساط ستم را برچیند و حکومت عدل جهانی را بگستراند تا برای اولین بار در عالم هستی از ظلم و ستم و جور خبری نباشد.
مجری:
ان شاءالله، خیلی ممنون و متشکرم. دوستان عزیز بیننده طبق معمول برنامه یکشنبه شبهای «حبل المتین» اگر در خاطر شریفتان باشد موضوع گفتگوی ما با حضرت استاد درسهایی از امامت و ولایت بود و محوریت مباحث حدیث شریف و معتبر ثقلین بود.
این حدیث میتواند یکی از محوریترین احادیث و روایاتی باشد، زیرا حدیث متواتر است و مورد اتفاق همه علمای اسلام هست و بهترین راه برای وحدت بین امت اسلام است.
ما از ابعاد مختلف مطالبی را از زبان حضرت استاد شنیدیم. برای اینکه دوستان برای مباحث جدید آمادگی پیدا کنند، من از حضرت استاد درخواست میکنم که بزرگواری بفرمایند خلاصهای از مباحث گذشته بفرمایند تا من سؤال جدید را عرض کنم.
ضرورت توجه جوانان شیعی به این نکات پنچگانه اساسی!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
من قبل از پاسخ به سؤال عزیزم با توجه به انبوه و سیل شبهاتی که امروزه بر ضد مذهب شیعه و اهلبیت (علیهم السلام) یا نظام جمهوری که از فرهنگ اهلبیت برخاسته است و امید مظلومان عالم هست، مطالبی را عرض میکنم.
لازم است جوانان ما به ویژه عزیزان روحانیون و قشر دانشجو چند موضوع اساسی را به صورت استدلالی و برهانی بررسی کنند و در موبایلشان باشد. الآن دیگر دوران کتابخوانی و کتابخانهای تمام شده است.
نکته اول اینکه مطلبی که ما قبلاً در مورد آن بحث کردیم، مقدمهای به عنوان ضرورت تحقیق از دین و مذهب است.
این حرف که بگوییم: "چون پدر ما گفته است امیرالمؤمنین حق است من هم می گویم علی حق است"، هیچ فایدهای ندارد. شخص سنی هم میگوید: "پدر من گفته ابوبکر حق است من هم می گویم ابوبکر حق است".
شخص بهائی هم میگوید: "پدر و مادر من گفته بهاء الله حق است من هم می گویم حق است." شخص مسیحی هم همین حرف را می زند. ما باید قدری استدلالی و برهانی روی این قضیه کار کنیم. با توجه به آیه شریفه:
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
سوره زمر (39): آیات 17 و 18
نکته دوم این است که اگر ما معتقدیم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) امام به حق و خلیفه منصوب از طرف رسول اکرم به امر الله است، دلیل ما چیست؟!
همین که از پدر و مادرمان شنیدیم و اساتید ما گفتند را ملاک قرار دادیم یا اینکه از قرآن و سنت دلیل قاطع و محکم برای خلافت و ولایت امیرالمؤمنین داریم؟!
این هم یک نکته ضروری است که ما باید روی آن کار کنیم و همانند حمد و سوره آن را حفظ کنیم.
نکته سوم که باید روی آن کار کنیم و در فضای مجازی هم خیلی دارد روی آن بازی میشود، این است که علی رغم توصیههای مکرر نبی گرامی اسلام چرا با امیرالمؤمنین بیعت نکردند و زیر بار خلافت امیرالمؤمنین نرفتند؟! علت و انگیزهها چه بود؟!
اینها نکات بسیار ظریفی است که ضرورت دارد یک جوان شیعه کاملاً آنها را به صورت برهانی بداند. ما بخشی از این نکات را هم عرض کردیم.
نکته چهارم این است انگیزههایی که صحابه علی بن أبی طالب را رها کردند و به سراغ دیگران رفتند، چه بود؟!
یک بچه شیعه باید به این نکات آگاهی داشته باشد، تاریخ را ورق بزند و حوادث دوران نبی گرامی اسلام و بیست و پنج سال دوران خلافت خلفای سه گانه را بررسی کند.
جوان شیعه باید سخنان امیرالمؤمنین در کتاب «نهج البلاغه» را ببیند و دردهای سوزان امیرالمؤمنین و قلب سوزان علی بن أبی طالب را ملاحظه کند که میفرماید:
«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْبا»
به همین دلیل شکیبایی پیشه کردم در حالی که گویی در چشمم خاشاک بود و استخوان راه گلویم را گرفته بود، زیرا با چشم خود میدیدم میراثم به غارت میرود.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 48، خ 3
من گمان نمیکنم بهتر از این بتوان تعبیر کرد که من در این بیست و پنج سال صبر کردم در حالی که خوار در چشم و استخوان در گلو داشتم. ملاحظه کنید کسی که خوار در چشم دارد یا استخوان در گلویش گیر میکند چقدر زجر میکشد.
چرا امیرالمؤمنین این تعابیر را آن هم در کتاب «نهج البلاغه» بیان کرده است؟! بنده به دوستان توصیه میکنم خطبه 150 از کتاب «نهج البلاغه» را مطالعه کنند.
بعضی از نابخردان می گویند: امیرالمؤمنین که مشکلی نداشت. خلافت معنوی مسلمانان را بر عهده داشتند و خلیفه اول و خلیفه دوم و خلیفه سوم با ایشان مشورت میکردند و امیرالمؤمنین وزیر و مشاور بود!!
حال من نمیدانم این افراد وزیر و مشاور بودن را از کجا درآوردهاند. ما قصد جسارت به این افراد را نداریم، اما بعضی از خودیهای ما راه را گم کردهاند و قدری به بیراهه میروند.
خطبه 150 و نامه 52 «نهج البلاغه» که حاوی سخنان رسای علی بن أبی طالب است، هزار و چهارصد سال است در فضای عالم پیچیده است. حضرت میفرماید:
«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»
تا جایی که میفرماید:
«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»
این افراد آنچنان سرمست مقام شدند که همانند سنت آل فرعون عمل میکردند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی،، ص 209، ص 150
من به دوستان توصیه میکنم «شرح نهج البلاغه» اثر حضرت آیت الله مکارم شیرازی را در این زمینه مطالعه کنند که حاوی نکات ظریف و زیبا و عالی و کوبنده و قاطع است.
بنده گمان میکنم شرح همین یک خطبه به تمام شرح «نهج البلاغه» بیشتر میارزد! اگر شرح خطبه 150 «نهج البلاغه» اثر آیت الله مکارم شیرازی را در یک کفه بگذارند و شرح تمام خطبهها و نامهها را در کفه دیگر بگذارند، بازهم سنگینتر است. آیت الله مکارم شیرازی در شرح این خطبه واقعاً طوفان به پا کرده است.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در نامه 53 خطاب به «مالک اشتر» میفرماید:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»
اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود.
«یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»
در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را میخواستند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، نامه 53
این فرمایش «نهج البلاغه» است، حرف من و فلان آیت الله و فلان مداح و فلان منبری نیست. این سخن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. ما باید قدری در این زمینه دقت کنیم.
نکته پنجم که باید روی آن کار کنیم، این است که ما یک سری ادله برای خلافت امیرالمؤمنین داریم و اهل سنت هم یک سری ادله برای خلافت ابوبکر دارند. ما باید این دلایل را در ترازو بگذاریم.
بحث علمی که اشکالی ندارد. به تعبیر مقام معظم رهبری نزاع و منازعه اشکال دارد، اما مناظره که اشکالی ندارد. گفتگوی علمی خوب است.
مجری:
مقام معظم رهبری همیشه بر کرسیهای آزاد اندیشی تأکید داشتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کرسیهای آزاد اندیشی خیلی خوب است. شما پنجاه دلیل بر خلافت امیرالمؤمنین میآورید و اهل سنت هم پنجاه دلیل بر خلافت ابوبکر میآورد.
در نهایت می گویند وجه جمع این است که هم علی بن أبی طالب و هم ابوبکر خلیفه هستند، منتها ابوبکر خلیفه اول است و علی بن أبی طالب خلیفه چهارم است و شما را خلع سلاح میکنند!
پوست و گوشت و خون ما با مناظرات بزرگ شده است. وقتی شما ادله خلافت امیرالمؤمنین را مطرح میکنید، باید ادله خلافت دیگران را هم رد کنید و هم نقد علمی کنید. اگر نتوانید نقد علمی کنید شما را خلع سلاح میکنند.
ما اگر بخواهیم کامل کار کنیم، باید در دو محور یا سه محور کار کنیم؛ تبیین، دفاع و هجمه. شیعه میگوید، شیعه پاسخ میدهد، شیعه میپرسد.
آنها هزار و چهارصد سال هجمه کردند و سؤال پرسیدند و شبهه ایجاد کردند. مگر ما چیزی کم داریم یا زبان نداریم که نمیتوانیم شبهه مطرح کنیم یا سؤال طرح کنیم؟!
من همیشه در مناظرات هم به دوستان گفتم و روشم این بوده است که وقتی طرف مقابل سؤالی مطرح کرد و من جواب دادم، من هم سؤالی مطرح میکنم تا او پاسخ دهد.
ما نزدیک به دویست و اندی مناظره در خاک عربستان سعودی داشتیم که تحت عنوان کتاب «قصة الحوار الهادی» به چاپ رسیده است. هرجلد این کتاب حدود هفتصد صفحه است و دوستان میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
ما در «شبکه سلام» با آقای «ملازاده» مناظره داشتیم. بنده همچنین با آقای «مرادزهی» و آقایان دیگر مناظره داشتم.
معمولاً روش کار بنده این است که اگر طرف مقابل یک سؤال میپرسد و من پاسخ میدهم، اجازه نمیدهم سؤال دوم را مطرح کند بلکه اجازه میخواهم تا من هم یک سؤال مطرح کنم و او پاسخ دهد.
ما میبینیم بعضی از دوستان به شبکههای وهابی زنگ میزنند و دائماً به سؤالات کارشناسان پاسخ میدهند. این افراد از الفبای فن مناظره خبر ندارند.
در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 171 حدیث 4 «کتاب الحجة» آمده است که امام صادق (علیه السلام) شاگردانی مثل «أبان بن تغلب» و «زرارة بن أعین» و «قیس ماصر» و «حمران بن أعین» و «هشام بن سالم» و «هشام بن حکم» دارند.
شاگردان امام صادق جلوی حضرت مناظره میکردند. این مطالب را بخوانید و ادب مناظره را یاد بگیرید. مرد شامی سؤال میپرسد و شاگردان امام صادق پاسخ میدهند.
در مرحله بعد شاگرد امام صادق دستور میدهد که دیگر سؤال نپرس. اجازه بده من سؤالی بپرسم و پاسخ بده سپس سؤال بعد را مطرح کن!
جاده مناظره و گفتگوی علمی اتوبان یک طرفه نیست. همین مناظره با تفصیل بیشتر در کتاب «رجال کشی» حدیث 494 نقل شده است. تقاضا میکنم آقایان این روایت را مطالعه کنند.
بنده بارها به آقایان طلبه گفتم که همانند نماز واجب است طلبههای ما این روایت که حاوی مناظره شاگردان امام صادق در محضر حضرت هست را به دقت مطالعه کنند.
جالب است که وقتی مناظره تمام میشود، امام صادق مناظره را تحلیل میکند و نقاط قوت و ضعف شاگردان را به آنها گوشزد میکند همانند مربی فوتبال که وقتی بازی تمام میشود بازی را تحلیل میکند و نقاط قوت و ضعف بازیکنان را به آنها گوشزد میکند.
فدای خاک زیر پای امام صادق (علیه السلام) شوم. حضرت به تک تک شاگردان نقاط قوت و ضعف آنها را بازگو میکند. جالب این است که ظاهراً «یونس بن یعقوب» دلش از «هشام بن حکم» پر بوده است.
من یک مرتبه در جمعی گفتم من که از خودم خجالت کشیدم وقتی یک جوان هجده ساله نزد امام معصوم حجة الله البالغة ارزش دارد که وقتی در کنار حضرت مینشیند، امام صادق میفرماید:
«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه»
هشام با قلب و زبان و دستش یاور و یاریگر ماست.
بنده در حق احدی از رسول گرامی اسلام تا امام حسن عسکری (علیهم السلام) ندیدم که آن بزرگواران به یکی از اصحابشان این تعبیر را کرده باشند.
«یونس بن یعقوب» میگوید که من دیدم امام صادق دارد از همه شاگردان اشکال میگیرد. ای کاش چند اشکال هم از «هشام بن حکم» بگیرد. در مقابل وقتی حضرت به «هشام» رسیدند، فرمودند:
«مِثْلُک فَلْیکلِّمِ النَّاسَ فَاتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِهَا إِنْ شَاءَ اللَّه»
مانند تویی باید با مردم بحث کند. از لغزش بپرهیز که شفاعت ما پشت سر توست.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 171، ح 4
یکی از مراجع عظام تقلید نقل میکرد که من حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را در خواب دیدم. حضرت به من فرمودند:
(وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد.
سوره مائده (5): آیه 67
مربوط به زمان پیغمبر اکرم نبود. در تمام زمانها هرکسی از من حمایت کند و از ولایت من دفاع کند، (وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس) جاری است.
بنابراین جوانان ما باید چند موضوعی که بنده قبلاً هم بارها گفتم را همانند حمد و سوره حفظ کنند و نسبت به هرکدام چندین صفحه مفصل و یک صفحه خلاصه مطلب در موبایلشان داشته باشند و هفته به هفته روزهای جمعه آنها را مرور کنند.
امروزه اگر ما این مطالب را خوب مرور نکنیم و در ذهنمان نسپاریم، نمیدانیم سرنوشت ما چه خواهد شد.
نداند به جز ذات پروردگار * که فردا چه بازی کند روزگار
«سید محمد حسین فضل الله» یک عمر به اهلبیت (علیهم السلام) خدمت کرد، اما در اواخر عمر لغزید و مراجع او را محکوم کردند و رسوا از دنیا رفت.
«سید کمال حیدری» یک عمر از اهلبیت دفاع کرد، اما در آخر چه شد؟! «سید ابوالفضل برقعی» سی و دو کتاب در دفاع از اهلبیت نوشت، اما عاقبت به دامن وهابیت پناه برد و سقوط کرد و نزدیک به سی و شش کتاب در رد شیعه نوشت!!
«شریعت سنگلجی» در تهران امام جماعت بود، اما وقتی به مدینه رفت با وهابیها آشنا شد و تمام سیستم فکریاش زیر و رو شد. حال نمیدانیم همانند «عمر بن سعد» پول دنیا او را فریب دارد یا اتفاق دیگری برایش افتاد!
«قلمداران» در زمان مرحوم آیت الله حائری (رضوان الله تعالی علیه) یکی از دبیرهای موفق قم بود. اما در نهایت چه شد؟!
از کجا معلوم ما گرفتار این لغزشها نشویم؟! ما باید مبانی اعتقادی مذهبمان را محکم و قوی و استدلالی و برهانی در ذهن داشته باشیم.
همانطور که یقین داریم الآن شب است یا روز است، برای حقانیت امیرالمؤمنین هم باید اینطور یقین داشته باشیم. اگر کمتر از این باشد به درد نمیخورد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: والله حقانیت امر ما از آفتاب روشنتر است.
شرط آن این است که ما به دنبال مبانی اعتقادی مذهب برویم و بررسی کنیم. مقدمه عرایض بنده قدری طول کشید، اما ضروری بود.
خلاصه ای گویا و روشن، از مطالب جلسات گذشته!
بنده سؤال عزیزمان در رابطه با حدیث ثقلین را فاکتور میگیرم، تنها اشاره کنم که ما در رابطه با حدیث ثقلین مطالبی را مطرح کردیم.
حدیث ثقلین از احادیثی است که میان شیعه و اهل سنت متواتر است. بزرگان شیعه و اهل سنت در تواتر حدیث ثقلین اشکالی ندارند. مضمون حدیث ثقلین این است که اگر ما سراغ کتاب و اهلبیت برویم برای همیشه از گمراهی در امان هستیم.
اگر قرآن را رها کنیم و تنها اهلبیت را قبول کنیم، نه نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم نه حج برویم نه زکات بدهیم و نه وجوهات بدهیم تنها در ماه محرم «حسین، حسین» بگوییم به درد نمیخورد. در این گفته یقین داشته باشید. من پنجاه روایت در این خصوص از معصومین (علیهم السلام) برای شما نقل میکنم.
در مقابل، اگر کسی شبانه روز نماز و قرآن بخواند و روزه بگیرد و حج برود یا طبق روایت اگر عمل هفتاد پیامبر الهی در نامه اعمالش باشد، اما ولایت علی بن أبی طالب را نداشته باشد فایدهای ندارد.
این دو باید در کنار هم باشد. پیغمبر اکرم فرمودند: قرآن و اهلبیت از همدیگر جدا نخواهند شد. این کلام، هم عصمت معصوم را میرساند و هم وجود مقدس حضرت ولی عصر را اثبات میکند.
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 4، ص 33، ح 3542
این خلاصهای از مباحث گذشته بود.
مجری:
ممنون و متشکرم. اتفاقاً پیام بعثت نبی مکرم و معظم هم همین است. خلاصهای که حضرت استاد فرمودند، اصلاً پیامبر آمدند برای همین.
خیلی جالب است که عزیزان به اعیاد روز مبعث که عید است و یکی از اعیاد بزرگ است توجه داشته باشند. روز مبعث روزی است که روزه گرفتن در آن روز مطابق هفتاد سال روزه گرفتن است.
یکی از اعمال این روز زیارت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است، زیرا که براساس مباهله، امیرالمؤمنین نفس و جان پیامبر است.
حال که بحث و گفتگوی ما به اینجا رسید، اجازه بدهید فضا را معطر کنیم به نام نامی نیر اعظم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و برگردیم مباحث را تقدیم کنیم.
چقدر لذتبخش است و چقدر حال دلمان خوب میشود وقتی که ندای «أشهد أنّ علیا ولی الله» را میشنویم و بر زبانمان جاری میکنیم.
یک وقتی من با یکی از بینندهها صحبت میکردم که ایشان در آمریکا بود. او میگفت: آقای اسماعیلی! باورتان میشود من دلم برای شنیدن صدای اذان تنگ شده است.
ایشان که نزدیک به سی و اندی سال خارج از کشور زندگی میکردند، میگفت: من دلم تنگ شده که صدای اذان را بشنوم و از مأذنه مسجد صدای «أشهد أنّ علیا ولی الله» به گوشم بخورد.
ما در ایران عزیز هستیم و غرق در نعمت ولایت و محبت هستیم و همینطور مناسبتها و ولادتها و شهادتها را پشت سر میگذاریم.
ببینید در مناسبتها کوچه و بازار چه خبر است، اما گاهی از آن غافل هستیم. در مقابل کسی که محروم است قدر این نعمت را خوب میداند.
خیلی خوشحالیم که امشب هم با شما در محضر حضرت استاد حسینی قزوینی هستیم و بحث حدیث ثقلین را خیلی خلاصه و مختصر و مفید فرمودند.
حضرت استاد میخواهیم ببینیم پیام حدیث ثقلین این حدیث عظیم و معتبر و متواتر به امت اسلامی چیست.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نکته بسیار خوبی است. در حقیقت نتیجه بحث ما همین است. باید قدری دقت کنیم که حدیث ثقلین که در کتب معتبر اهل سنت نظیر «صحیح مسلم» و «مسند أحمد بن حنبل» و «سنن أبی داود» و «سنن نسائی» و کتب معتبر شیعه نقل شده، چیست.
اخیراً دیدم مجموعه حضرت آیت الله وحید خراسانی نزدیک به نُه جلد کتاب در رابطه با حدیث ثقلین مطلب نوشتهاند. همچنین نزدیک به شصت روایت در کتب شیعه در رابطه با حدیث ثقلین است.
در خصوص اینکه پیام حدیث ثقلین چیست، ابتدا به سراغ کتب اهل سنت میروم تا برای قلب بچه شیعههای ما تسکینی باشد که افزون بر کتب شیعه، اهل سنت هم آوردهاند. قرآن کریم هم میفرماید:
(قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)
بگو اگر راست میگوئید تورات را بیاورید و بخوانید (این نسبتهایی که به- پیامبران پیشین میدهید حتی در تورات تحریف شده شما نیست).
سوره آل عمران (3): آیه 93
ما نمیخواهیم اهل سنت را به یهود تشبیه کنیم، اما قرآن کریم به مخالفین خود دستور میدهد کتابهای خودتان را بیاورید تا ببینیم حقانیت ما در کتابهای شما هم هست یا خیر!
این روش را قرآن کریم به ما یاد داده است، حال اگر شیعه با سنی است و سنی با شیعه است فرقی نمیکند. اگر واقعاً اهل سنت روایتی از کتب شیعه دلیل بر حقانیت مذهب خود دارد، بیاورد. ما آماده هستیم بشنویم و جواب بدهیم. ما که مشکلی نداریم.
ادب مثال زدنی «هشام بن حکم» در مناظره با عالم بزرگ اهل سنت!
من دیروز یک روایتی را میدیدم که خیلی برایم جالب بود. یکی از بزرگان اهل سنت با «هشام بن حکم» مناظره میکرد.
من به قدری از جمله «هشام» لذت بردم که با خود میگفتم: ای کاش من آنجا بودم تا لبهای «هشام» را میبوسیدم، دست «هشام» را میبوسیدم و خاک زیر پای او را میبوسیدم با ادبی که دارد.
«مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «اعتقادات الامامیه» نقل کرده است که «هشام» میخواست با «ابا هذیل علاف» یکی از بزرگان اهل سنت مناظره کند.
عزیزان به این روایات دقت کنند، زیرا این روایات یادگاری است و باید با طلا نوشته شود. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «اعتقادات» آورده است.
کتاب «اعتقادات» یکی از کتابهایی است که معمولاً روایتی که تمام قنطره ها و پلهای رجالی را پشت سر میگذارد، در این کتاب وارد میشود. امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرماید:
«حَاجُّوا النَّاسَ بِکلَامِی»
با حرفهای من با مردم مناظره کنید.
«فَإِنْ حَاجُّوکمْ کنْتُ أَنَا الْمَحْجُوجَ لَا أَنْتُم»
اگر شکست خوردید، شکست شما شکست من است.
«وَ رُوِی أَنَّ أَبَا هُذَیلٍ الْعَلَّافَ قَالَ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکمِ: أُنَاظِرُک عَلَی أَنَّک إِنْ غَلَبْتَنِی رَجَعْتُ إِلَی مَذْهَبِک، وَ إِنْ غَلَبْتُک رَجَعْتَ إِلَی مَذْهَبِی»
در روایت آمده است که ابا هذیل علاف به هشام بن حکم گفت: بیا با همدیگر مناظره کنیم. اگر تو پیروز شدی من به مذهب تو برمی گردم و اگر من پیروز شدم تو باید به مذهب من برگردی.
«فَقَالَ هِشَامٌ: مَا أَنْصَفْتَنِی!»
هشام گفت: انصاف را رعایت نکردی!
ببینید ائمه اطهار همه چیز را به ما یاد دادند.
«بَلْ أُنَاظِرُک عَلَی أَنِّی إِنْ غَلَبْتُک رَجَعْتَ إِلَی مَذْهَبِی، وَ إِنْ غَلَبْتَنِی رَجَعْتُ إِلَی إِمَامِی»
من با تو مناظره می کنم به این شرط که اگر من پیروز شدم تو به مذهب من در بیایی، ولی اگر تو پیروز شدی من به مذهب تو برنمی گردم، بلکه به سراغ امامم میروم.
إعتقادات الإمامیة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 43، [11] باب الاعتقاد فی التناهی عن الجدل و المراء فی اللّه عزّ و جلّ و فی دینه
جالب این است که من دیدم «علامه مجلسی» شرح زیبایی به این روایت داده است و خیلی لذت بردم. خداوند به حق رسول گرامی اسلام مقام «علامه مجلسی» را رفیعتر بگرداند و حضرت ولی عصر بهرهای از مجلس ما به روح «علامه مجلسی» هدیه کند.
«علامه مجلسی» میگوید: «هشام» چنین حرفی زد، زیرا «ابو هذیل علاف» بالاترین عالم اهل سنت است و بالاتر از او کسی نیست. اگر «ابوهذیل علاف» در جواب درماند، دیگر کسی نیست از او پشتیبانی کند و مجبور است مذهب اهلبیت را بپذیرد.
«هشام» میگوید: اگر من نتوانستم جواب بدهم، یک مافوق و پشتیبان به نام امام معصوم دارم. من می دانم شبههای نیست که جواب نداشته باشد، شاید من جواب این شبهه را نمیدانم. من میروم از امام خود سؤال میکنم، یاد میگیرم و برمی گردم.
اصحاب ائمه اطهار (علیهم السلام) که همیشه علامه دهر نبودند. طرف مقابل مدتی در خانه مینشستند و شبهه تولید میکردند و مطرح میکردند.
اصحاب در رویارویی با این شبهه میگفتند: من مافوقی همانند امام معصوم دارم، اما تو مافوق نداری. من میروم و از مافوقم سؤال میکنم.
مناظره شنیدنی «مؤمن الطاق» با «ابن ابی العوجاء»!!
بازهم روایت دیگری در رابطه با «مؤمن الطاق» وارد شده که خیلی جالب است. ایشان یکی از قهرمانان فن مناظره است. من وقتی مناظرات «مؤمن الطاق» را مطالعه میکنم، میخواهم بال دربیاورم و پرواز کنم.
بنده گمان نمیکنم خداوند متعال از حضرت آدم تا الآن غیر از امامان معصوم کسی به حاضر جوابی «ابو جعفر أحول» معروف به «مؤمن الطاق» آفریده باشد!
«مؤمن الطاق» با «ابن ابی العوجاء» مناظره میکند. «ابن ابی العوجاء» ابتدا سنی مذهب بود، سپس وقتی اشکالاتی داشت و «ابوحنیفه» و دیگران در جواب دادن به سؤالات او ناتوان بودند کافر شد و از دین برگشت.
«ابن ابی العوجاء» آمده با «مؤمن الطاق» مناظره کند. او چند سؤال پرسید، اما «مؤمن الطاق» نتوانست پاسخ دهد. «ابن ابی العوجاء» گفت: شما می گویید که خالق تنها خداست؟! «مؤمن الطاق» گفت: بله.
«ابن ابی العوجاء» گفت: من به تو ثابت میکنم من خودم هم خالق هستم. بنابراین من هم خدا هستم. وقتی «ابو جعفر مؤمن الطاق» دید نمیتواند جواب دهد، گفت:
«فأجّلنی شهراً أو شهرین»
یک ماه یا دو ماه به من فرصت بده تا جواب را برایت بیاورم.
ببینید چقدر اصحاب ائمه اطهار زرنگ بودند. آنها مافوق داشتند که آن هم حجت خداست. حجت خدا هم متصل به وحی است. مطلبی نیست که حجت خدا برای آن جواب نداشته باشند.
در آن زمان هواپیما و ماشین وجود نداشت، بلکه اسب یا قاطر به منزله ماشینهای آخرین سیستم الآن بود.
«مؤمن الطاق» به مدینه آمد و امام صادق فرمود: الآن وقت حج نیست. برای چه آمدهای؟! «مؤمن الطاق» عرضه داشت: یابن رسول الله! شبههای مطرح شده است که نتوانستم آن را پاسخ دهم. آمدم تا از شما سؤال کنم.
بدون اینکه «مؤمن الطاق» شبهه را مطرح کند، امام صادق فرمود: «ابن ابی العوجاء» یک ماه به تو فرصت داده است. او دو گوسفند را کشته، جلوی آفتاب گذاشته است و شکم گوسفند پر از کرم شده است.
او میخواهد به تو بگوید که خالق کرمها من هستم. وقتی به آنجا رفتی، بگو: اگر تو خالق کرمها هستی به من بگو نر و ماده کدام است؟!
«مؤمن الطاق» و «ابن ابی العوجاء» در کوفه بودند و امام صادق (علیه السلام) در مدینه بودند.
«مؤمن الطاق» نقل میکند که ما رفتیم و دیدیم «ابن ابی العوجاء» بساط مفصلی چیده و خیلی مغرور نشسته است. او کرمهای داخل شکم گوسفند را بیرون آورد و گفت: خالق این کرمها من هستم. من آنها را خلق کردم! «مؤمن الطاق» گفت:
«فمیز ذکوره من الاناث!»
به من بگو کدام یک از آنها نر و کدام یک ماده است؟!
«فقال: هذه و اللَّه لیست من إبزارک، هذه الّتی حملتها الإبل من الحجاز»
ابن ابی العوجاء گفت: به خدا سوگند این حرف تو نیست. اینها را شترها از حجاز به عراق حمل کردهاند.
مکاتیب الأئمة علیهم السلام، نویسنده: احمدی میانجی، علی، محقق / مصحح: فرجی، مجتبی، ج 4، ص 378، پ 1
منظور «ابن ابی العوجاء» این بود که این حرف تو نیست، بلکه حرف امام زمان توست!! وقتی اصحاب ائمه اطهار به بن بست میرسیدند، بلافاصله به سراغ امام میرفتند. امام معصوم عدل قرآن است. همانطور که در خصوص قرآن کریم آمده است:
«إِنَّ الْقُرْآنَ تِبْیانُ کلِّ شَیء»
سوره نحل (16): آیه 89
همانطور که هرچه بخواهید در قرآن کریم هست، امام معصوم هم به هرچیزی، عالم است. همانطور که قرآن معصوم است، امام هم معصوم است. همانطور که قرآن خطا ندارد، امام هم این چنین است.
ما از اینطور روایات خیلی داریم. بنده خیلی روایت جمع کردم که وقتی روات در مناظرات به بن بست میرسند، به سراغ امام معصوم میروند.
یک مرتبه «هشام» در مناظره با «ابن ابی العوجاء» به بن بست میرسد و میگوید: یک ماه به من فرصت بده. «ابن ابی العوجاء» میگوید: من یک سال به تو فرصت میدهم!
وقتی «هشام» پاسخ را برای او میآورد، «ابن ابی العوجاء» میگوید: به خدا سوگند این حرف تو نبود، این پاسخ را از امام خود آوردهای. این حرف کسی است که متصل به وحی است!
پیام حدیث ثقلین: لزوم پیروی از سیره تربیتی ائمه (علیهم السلام) در مناظرات!
این افراد کاملاً ائمه اطهار (علیهم السلام) را میشناختند. همچنین در مناظرهای که امام حسن مجتبی (علیه السلام) با یاران معاویه دارد، هم همین قضایا ذکر شده است.
من خیلی دوست دارم که دوستان ما مناظره امام حسن مجتبی با «معاویه» و «عمرو بن عاص» و «عتبة بن أبی سفیان» سی یا چهل بار مطالعه کنند. ببینید امام حسن مجتبی در این معاویه چطور کولاک کردهاند!!
امام حسن مجتبی در این مناظره آنچنان یاران معاویه را مفتضح کرد و آنچنان آنها را با خاک یکسان کرد که آنها دیگر توان حرف زدن نداشتند.
لذا معاویه گفت: شما توان مقابله با امام حسن مجتبی را ندارید. این خاندان از منبع وحی علم نوشیدهاند. یاران معاویه گفتند: یعنی ما در برابر امام حسن عاجز هستیم؟! او سن و سال زیادی ندارد و چیزی نمیداند!!
بنده وقتی پاسخهای امام حسن را مطالعه کردم، واقعاً از نحوه کوبندگی در بیان حضرت لذت بردم. امام حسن مجتبی فرمودند: در بعضی موارد نیاز است که طرف مقابل را بکوبیم و عریان کنیم.
«عتبة بن أبی سفیان» میگوید: هم پدرت مستحق قتل بود که کشته شد و تو هم باید کشته شوی. اگر تا به حال تو را نکشتیم، کوتاهی کردیم. ما تصمیم جدی داریم که تو مستحق کشته شدن هستی!
امام حسن مجتبی سرش را پایین انداخت و فرمود: تو که اینقدر شجاعت داری، روزی که به خانه رفتی و دیدی یک مرد اجنبی با همسرت هم بستر شده است چرا شجاعت به خرج ندادی و آن مرد اجنبی را آنجا نکشتی؟!!
«عتبة بن أبی سفیان» سرش را پایین انداخت و آنچنان شرمنده شد که حرفی برای گفتن نداشت.
ائمه اطهار (علیهم السلام) در جای مناسب طرف مقابل را له میکردند و با خاک یکسان میکردند. بحث مناظره است و در اینجا دیگر بحث نور و ظلمت و حق و باطل است.
علاوه بر بحثهای علمی که امام حسن مجتبی (علیه السلام) دارند، در اینطور جوابهای نقضی و رسوا کنندگی کم نمیگذارند.
در مناظرههای امام رضا (علیه السلام) با «یحیی بن أکثم» افشاگریهای نابی وجود دارد. همچنین در مناظره امام جواد با علمای اهل سنت علی رغم اینکه حضرت جوانی هشت یا نُه ساله است، آنچنان کوبنده صحبت میکنند که هم تبیین و هم افشا دارند.
عزیزان دقت کنند تبیین به تنهایی کافی نیست. در جایی که نیاز به افشاگری است، ائمه اطهار دست به افشاگری میزنند. امیرالمؤمنین نسبت به معاویه در خطبه 206 «نهج البلاغه» میفرمایند:
«إِنِّی أَکرَهُ لَکمْ أَنْ تَکونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکنَّکمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکرْتُمْ حَالَهُم کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکانَ سَبِّکمْ إِیاهُم»
دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید سخنتان به صواب نزدیکتر و عذرتان پذیرفته تر است.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 323، خ 206
در مقابل حضرت بالای منبر وقتی میبینند یکی از خوارج به نام «اشعث» بلند میشود و مجلس را به هم می زند و ذهن مردم را منحرف میکند، میفرماید:
«حَائِک بْنَ حَائِک مُنَافِقَ بْنَ کافِر»
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 13، ص 98، ح 14886
این شخص کسی است که پدر او از قاتلین امیرالمؤمنین بود، پسر او قاتل حضرت مسلم بن عقیل و دخترش هم قاتل امام حسن مجتبی بود. ببینید چه خانواده باشرفی هستند!!
امیرالمؤمنین آنچنان «اشعث بن قیس» را له کرد که او اصلاً جرئت حرف زدن نداشت. اینها باید در بحثها و مناظرات برای ما الگو باشد. اینها هستند که عدل قرآن کریم هستند.
یکی از پیامهای حدیث ثقلین این است که ما ببینیم ائمه اطهار (علیهم السلام) در گفتار و مناظرات و تربیت شاگردانشان چگونه بودند. امروزه ما باید اینها را احیا کنیم.
وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند: جهاد تبیین، مراد همین است! تبیین که جهاد ندارد، تبیین سخنرانی است.
واژه جهاد را برای این به کار میبرند که تبیین تنها رفتن بالای منبر و خواندن فضائل و مناقب نیست. در جهاد، کشتن و کشته شدن است. در آنجا رسوا کردن و رسوا شدن است.
اگر رسوا نکنی، رسوایت میکنند. اگر مفتضح نکنی، مفتضحت میکنند. اگر طرف مقابل را خلع سلاح علمی نکنی، تو را خلع سلاح علمی میکنند.
مشکل اساسی ما و گلایه ما از رسانه ملی این است که اینها در طول چهل و چهار سال نتوانستند روی جهاد تبیین کار کنند. من همیشه به دوستان و سر درس گفتهام که توصیه میکنم همین شبها برنامه «پاورقی» را مشاهده کنند.
من واقعاً اصلاً فرصت ندارم تلویزیون نگاه کنم، اما بعدازظهرها ساعت یک و نیم ملتزم هستم هم ذکرها و دعاهایم را میخوانم و هم برنامه «پاورقی» را میبینم.
ای کاش جمهوری اسلامی این برنامه را ده سال قبل راه اندازی کرده بود. من به همه دوستان و شاگردان توصیه کردم که حتماً برنامه «پاورقی» را ببینید.
مجری:
بله، واقعاً یک نوع جهاد تبیین در مقابل فضای مجازی هست که در آن انواع و اقسام دروغها گفته میشود و اینکه آن سمت هم نشان میدهند که در آن طرف این خبرها نیست.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، واقعاً مصداق اتم جهاد تبیین این است. هم این طرف را تبیین میکند و هم طرف مقابل را رسوا میکند. اگر رسوا نکنی رسوایت میکنند. اگر شکست ندهی تو را شکست میدهند. اگر طرف را نابود نکنی تو را نابود میکنند.
یک مرتبه جسم انسان را نابود میکنند که این مسئلهای نیست، اما یک مرتبه شخصیت انسان را نابود میکنند. نابودی شخصیت چندین برابر نابودی شخص است.
اگر شخص نابود شد شهید میشود، اما اگر شخصیت نابود شد دیگر هیچ تفاوتی میان انسان و دیوار نیست. در این خصوص شخص دیگر هیچ خاصیتی ندارد.
مجری:
درواقع جنگ ترکیبی همین جهاد تبیین است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله.
مجری:
او از انواع و اقسام کارهای خود بهره میبرد و از این طرف هم باید در مقابل آن دفاع کند.
روزشمار محاکمه «خدمتی» و «هاشمی» را هم خواهیم دید!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
من قبلاً هم عرض کردم در قضیه اخیر چهل و هفت کشور به میدان آمدند که در طول این چهل و چهار سال بی سابقه بود، سیزده رئیس جمهور از اعتراض کنندگان حمایت و اظهار نظر کردند و سی و چهار سفارت دولتهای مختلف در تهران ورود پیدا کردند.
عاقبت چه شد؟! آنها ادعا میکردند که جمهوری اسلامی بیست و دو بهمن را نمیبیند و ما میخواهیم بیست و دو بهمن در میدان آزادی جشن بگیریم.
«شبکه کلمه» مرتب شماره میاندازد و مینویسد از پیروزی کبیر ایران 157 روز گذشته است. به قدری بشمارید تا روز آخر عمرتان!!
من بارها گفتم همانطور که جمهوری اسلامی «روح الله ذم» را علی رغم حمایتهایی که کشورهای غربی از او داشتند به ایران آورد و مفتضح کرد و به چوبه دار کشاند، شما را هم خواهد آورد.
همانطور جمهوری اسلامی «ریگی» را آورد و مفتضح کرد، آقایان «خدمتی» و «هاشمی» هم بدانند روزی را میبینم که شما در رسانههای جمهوری اسلامی محاکمه میشوید و مفتضح میشوید.
آن زمان ما باید روزشمار بگذاریم و بگوییم که روزشمار اعدام این آقایان چه زمانی خواهد بود. این حرف را به خاطر داشته باشید و بعد هرغلطی میخواهید بکنید!
آنها اخیراً تمام بحثهای علمی را کنار گذاشتند و چند روزی است میبینم هیچ بحث علمی ندارند. آنها روزی چند برنامه زنده دارند و تنها فحاشی و اهانت و جسارت میکنند.
آنها همان حرفهایی را میزنند که «ایران اینترنشنال» و «صدای آمریکا» می زند، با این تفاوت که آنها ادبیات خوبی دارند اما اینها بی ادبانه صحبت میکنند.
کارشناسان «شبکه کلمه» حرفهای «ایران اینترنشنال» را با فحشهای رکیک تکرار میکنند و آنچه در باطن خودشان هست را ابراز میکنند. فعلاً روز شماری کنید. به قول حضرت نوح که فرمودند: شما فعلاً به ما بخندید. روز خندیدن ما هم فرا خواهد رسید!
مجری:
حضرت استاد از شما خیلی ممنون و متشکرم. دوستان عزیز بیننده «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» خیلی خوشحالیم که امشب هم در خدمت شما هستیم و برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضورتان میکنیم.
ان شاءالله بعد از یک فاصله کوتاه قرار است در خدمت بینندگان باشیم. بازهم یادآوری میکنم آقایان وهابی و بینندههای شبکهها میتوانند با ما تماس داشته باشند. ما آماده هستیم تا تلفنهایشان را دریافت کنیم و اگر سؤال و شبههای دارند مطرح کنند.
ما در خدمت عزیزان اهل سنت و همچنین در خدمت شیعیان حضرت مرتضی علی هم هستیم.
دل و جانتان خنک شود و وجودتان گوارا شود به نام حضرت مولا و «أشهد أنّ علیا ولی الله» و حالتان در این شبها و روزهای جشن و عید خوب شود، برمی گردیم.
علی جانم
ان شاءالله که قسمت و روزی همهتان شود. کسانی که تا به حال نجف اشرف و ایوان طلای آقاجانمان و مولایمان امیرالمؤمنین را زیارت نکردند، نصیبشان شود.
ان شاءالله لذت ببرند و حالشان خوب شود و زیارت امین الله بخوانند و به قد و بالای حرم و بارگاه و گنبد و ایوان طلا و ضریح حضرت نگاه کنند و لذت ببرند که شیعه و محب این آقا و مولا هستند.
ان شاءالله هر عزیزی هرجای این عالم هست و قلبش به عشق حضرت مولا میتپد، ان شاءالله خداوند به او عزت و سلامتی و عاقبت بخیری عنایت کند.
ما هرکجا هستیم باید حامی امامت و ولایت باشیم و تا پای جان ایستادیم پای مولا و آقایمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه).
تماسهای بینندگان برنامه:
دقایق ادامه برنامه را که تقریباً کمتر از بیست دقیقه باقی مانده است، در خدمت بینندگان بزرگوارمان هستیم و ان شاءالله مطالبشان را میشنویم. امیر آقا از کرمان خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقای امیر از کرمان – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت شما و استاد گرامی آیت الله حسینی قزوینی بزرگوار.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بیننده:
ایام مبعث پیامبر گرامی اسلام را هم خدمت شما تبریک عرض میکنم. استاد میخواستم مطلبی را خدمت شما عنوان کنم. خطاب من کارنشناسان شبکههای وهابی است که گاهی در مناظرات جملهای می گویند که ورد زبانشان شده است. آنها میگوید: "علی ما با علی شما فرق دارد".
این صحبتی است که ما بعضی مواقع میشنویم و روی سخنم با این افراد است. اگر اجازه بدهید من چند جمله در این خصوص خدمت شما عرض کنم.
در پاسخ به این ادعا پاسخ بنده این است: "آری علی ما شیعیان با علی شما فرق دارد. علی ما امامت الهی دارد، اما علی شما امامتی حتی به اندازه برخی که آنها را امام مینامید نیز ندارد.
علی ما غیرت الهی دارد و اصلاً مظهر غیرت الهی است، زیرا غیرت الهیاش اجازه نداد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در جنگ احد در میان دشمنان تنها رها کند. اگر این اتفاق میافتاد، عاشورا و کربلا زودتر به وقوع میپیوست.
علی ما غیرت الهی دارد، زیرا برای خوشنودی پروردگارش همسرش را فدا میکند. فرزندش حسن مظلومانه شهید میشود و فرزندش حسین کربلا را رقم می زند و دخترش زینب کاخ یزید را ویران میکند.
آیا شما این علی را میشناسید یا علی شما علی دیگری است؟! علی ما مولا علی است، زیرا پیامبر اکرم او را مولا بر هر مؤمن قرار داده است. این علی ماست، علی شما علی دیگری است.
علی ما امام متقین است، زیرا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) او را امام متقین نامیده است. علی شما امام متقین نیست، علی شما علی دیگری است.
علی ما شیر خداست. علی ما آبروی اسلام است. علی ما در هم شکننده هیبت یهود است. علی ما در پاسخ هر مبارز سر به زیر نیفکند. علی ما ذوب در پروردگار و پیامبرش هست. علی ما جان فدای پیامبر است.
علی ما برادر و وصی پیامبر است. علی ما علمدار پیامبر است. علی ما داماد پیامبر است. علی ما محرم اسرار پیامبر است. اصلاً علی ما جان پیامبر است.
من علی شما را نمیشناسم و شما نیز علی ما را نمیشناسید. اصلاً ما هم علی را نشناختیم. علی را جز خدا و پیامبرش کسی نشناخت.
بارها گفت محمد که علی جان من است * هم به جان علی و جان محمد صلوات
مجری:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خیلی ممنونم امیر آقای عزیز از کرمان، از شما متشکرم. معلوم است که علی ما با علی شما فرق میکند. اصلاً خدای ما با خدای شما فرق میکند. خدای شما موفرفری و بی ریش است.
حتی پیامبر ما با پیامبر شما فرق میکند. شما اعتقاد به پیامبری دارید که قصد خودکشی کرد. شما اعتقاد به پیامبری دارید که متأسفانه در کتابهایی که ضد اسلام و دین و خدا نوشته شده است، از منابع شما وهابیها برداشت شده است.
قطعاً هم خدای ما با خدای شما وهابیها و شبکههای وهابی فرق میکند و هم پیامبر ما و علی ما با پیامبر و علی شما فرق میکند. شما اعتقادی به این شخصیت والا و بالا ندارید.
آقای امیر از شما خیلی متشکرم. آقای ستوده از اردبیل بیننده بعدی ما هستند. آقای ستوده خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقای ستوده از اردبیل – شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت مجری محترم حاج علی اسماعیلی و استاد معظم حضرت آیت الله حسینی قزوینی.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
حاج آقا قزوینی وهابیهایی که عرب زبان بودند در میادین علمی از شما و اساتید معظم شکست خوردند و در میادین جنگ از مدافعان حرم بی بی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) شکست سنگینی خوردند.
در میادین فارسی «خدمتی» و «کشت کار» و «عبدالله حیدری» را به مناظره دعوت کردید و مفتضح کردید و آبرویشان را بردید.
حال شاگردان آنها به زبان آذری در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای و حتی رسانه ملی آذربایجان علیه شیعه تبلیغ میکنند و شیعه را تکفیر میکنند. من با اجازه شما میخواستم چند کلمه آذری برای آنها اتمام حجت کنم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دست شما درد نکند.
مجری:
آقای ستوده عزیز خیلی از شما ممنونم، خدا به شما عزت و سلامتی بدهد. حال از اردبیل به کرج برویم. آقای عباس بهادری عزیز سلام علیکم، شب شما بخیر؛
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام مجدد دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب حاج علی اسماعیلی. بعثت رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر همه شما عزیزان مبارک باشد.
در کتاب «الإحتجاج» صفحه 446 در مورد قیام مخالفین از دیدگاه امیرالمؤمنین فاروق اعظم و صدیق اکبر در مورد مخالفین چه بوده است؟! امام در این مورد چه فرمودند؟!
در روایت 103 آمده است بعد از جنگ نهروان امام در مجلسی بودند. عدهای از امام سؤال کردند: چرا همینطور که در مقابل «معاویه» و «طلحه» و «زبیر» و «عایشه» به جنگ برخاستید، در مورد دیگران که غصب خلافت کردند اقدام به جنگ نکردید؟!
امیرالمؤمنین در زمان خلافت خودشان فرمودند: من همین الآن هم مظلوم واقع شدهام نسبت به حقی که از من گرفته شده است.
«محمد بن اشعث» میگوید: چرا شمشیر نکشیدید و نجنگیدید؟! امام با استناد به چند آیه از قرآن کریم جواب آنها را دادند و فرمودند: این کار که من با آنها نجنگیدم عین کاری بود که انبیاء الهی در زمان خودشان انجام دادند. این سنت الهی بوده است.
اولین کسی که به او اقتدا کردم حضرت نوح نبی بود. در سوره مبارکه قمر آیه 9 آمده است:
(فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ)
او به درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب (این قوم طغیانگر) شدهام، انتقام مرا از آنها بگیر.
سوره قمر (54): آیه 10
حضرت نوح به خداوند متعال فرمود: این قوم بر من غلبه کردند. سؤال من این است که حضرت نوح نبی معجزه دارد و ولایت دارد. حال بگوییم اگر حضرت نوح شمشیر نکشید و قیام نکرد نستجیر بالله غیرت نداشت؟!
حضرت نوح دعا کرد و فرمود: خدایا کمکم کن. امیرالمؤمنین فرمودند پیامبر بعدی در سوره هود آیه 80 آمده است که میفرماید:
(أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکنٍ شَدِید)
ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود (آن گاه میدانستم با شما ددمنشان چه کنم؟!).
سوره هود (11): آیه 80
حضرت لوط یار و یاور نداشت و خوف این را داشت که اگر یار و یاور میداشت با دشمنانش به مجادله برمی خیزید و جهاد میکرد. پیامبر بعدی حضرت ابراهیم نبی بود. در سوره مبارکه مریم آیه 48 آمده است:
(وَ أَعْتَزِلُکمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلاَّ أَکونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیا)
و از شما و آنچه غیر از خدا میخوانید کنارهگیری میکنم، و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم دعایم در پیشگاه پروردگارم بیپاسخ نماند.
سوره مریم (19): آیه 48
بنابراین حضرت ابراهیم دست به شمشیر نبرد و نجنگید، زیرا یار و یاور نداشت. حال بگوییم که حضرت ابراهیم نستجیر بالله شجاع نبودند؟! پیامبر بعدی که فرمودند حضرت هارون نبی بود. قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یقْتُلُونَنِی)
این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند.
سوره اعراف (7): آیه 150
برای همین همه قوم گوساله پرست شدند. سؤال این است که آیا حضرت هارون شجاع نبود و غیرت مقابله با گوساله پرستان را نداشت؟! حضرت هارون شجاعت داشتند، اما یار و یاور نداشت. پیامبر بعدی حضرت موسی است. قرآن کریم میفرماید:
(فَفَرَرْتُ مِنْکمْ لَمَّا خِفْتُکمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِین)
و به دنبال آن هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.
سوره شعراء (26): آیه 21
پیامبر اولوالعزم میفرماید که من از شما میترسم و از دست شما فرار میکنم! افرادی همانند آقا امین که می گویند مگر امیرالمؤمنین شجاع نبودند و چرا ایستادگی نکردند، به این آیات دقت کنند!!
شما ابتدا به سراغ حضرت موسی بروید و یقه حضرت موسی را بگیرید. چرا حضرت موسی از ستم ظالمین فرار کردند؟! این استدلال قرآنی است. شما که نمیتوانید از دست قرآن کریم فرار کنید. این روایت نیست که بگوییم سند ندارد و ضعیف است.
امیرالمؤمنین آخرین پیامبر الهی حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را مثال میزنند و میفرمایند: اما برادرم حضرت محمد زمانی که از ترس مشرکین به غار فرار کردند.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا حضرت به غار رفتند؟! چرا مخفی شدند؟! مگر العیاذ بالله پیغمبر اکرم غیرت و شجاعت نداشتند؟! چرا دست به شمشیر نبردند؟! زیرا آنچنان یار و یاوری نداشتند!!
این سؤالی بود که آقا امین دو جلسه قبل خواستند از شما مطرح کنند و من این مطالب را آماده کردم تا خدمت شما بگویم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
خیلی ممنون و سپاسگذارم از آقای بهادری عزیز از کرج و نکات بسیار خوب و دقیق و عالمانهای که فرمودند. حال از کرج به اصفهان برویم. آقای محمدی سلام علیکم، شبتان بخیر؛
بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت حاج آقا اسماعیلی، شب بخیر. سلام عرض میکنم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی، شب شما بخیر.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ممنون و متشکرم.
مجری:
بفرمایید، در خدمت شما هستیم.
بیننده:
آخر وقت است، اما من در ارتباط با سوره عبس مطالعه کردم. من از پنجاه سال پیش متوجه شدم که؛
(رَحْمَةً لِلْعالَمِین)
رحمت جهانیان.
سوره انبیاء (21): آیه 107
و:
(وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری.
سوره قلم (68): آیه 4
همه راجع به پیامبر اکرم است. الآن مواجه شدم با سؤالی که دیدم این عبارتی را که به پیامبر اکرم نسبت دادهاند که میفرماید:
«مَرْحَباً مَرْحَباً لَا وَ اللَّهِ لَا یعَاتِبُنِی اللَّهُ فِیک أَبَداً»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 17، ص 77، ح 14
این را چنین ترجمه کردهاند که خدا دیگر مرا درباره تو سرزنش نخواهد کرد. میخواهم ببینم بالاخره این فرمایشی که بعضی به امام صادق (علیه السلام) منصوب میکنند، رد میکند (عَبَس) را راجع به پیامبر اکرم؟!
ما می دانیم که این عبارت راجع به فرد اموی است. متشکر میشوم اگر در این فاصله که هستید پاسخ این مطلب را بدهید.
مجری:
یک لحظه روی خط باشید. استاد متوجه سؤالشان شدید؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. ما معتقد هستیم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؛
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
«ابن حجر عسقلانی»، «بدرالدین عینی»، «نووی» و دیگران این روایت را آوردهاند. در روایت آمده است که اصحاب عرضه میدارند: یا رسول الله! شما گاهی اوقات با ما شوخی میکنید. آیا شوخیهای شما هم برگرفته از وحی است؟!
رسول اکرم در جواب فرمودند: از دهان من جز حق بیرون نمیآید. بعضی از مفسرین از اهل سنت و دیگران نستجیر بالله عبارت (عَبَس) را به نبی گرامی اسلام نسبت دادهاند. آیا این افراد فردای قیامت جوابی هم برای این گفته خود دارند یا ندارند؟!
آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیدن یک نابینا چهره در هم میکشد و صورتش را برمی گرداند؟!!
من قضیهای را نقل میکنم که از یکی از بزرگان نقل شده است. ایشان نقل میکند یک بنده خدایی روزی متوجه شد که خانوادهای شش فرزند دارد و آنها سه روز غذا نخوردهاند.
فرزندان مرتب میگفتند که ما گرسنه هستیم. پدر و مادر همینطور به صورت فرزندان نگاه میکردند و گریه میکردند.
این شخص متوجه شد و رفت یک سینی پر از برنج و گوشت و مرغ آورد و در را باز کرد، اما بدون اینکه خود را نشان بدهد این سینی را گذاشت.
ایشان نقل میکرد که وقتی من سینی را گذاشتم این فرزندان منتظر نشدند سینی را داخل اتاق ببرند، بلکه جلوی در نشستند و همینطور داشتند میخوردند.
وقتی غذا خوردند، پدر و مادر گفت: ما که نمیدانیم چه کسی این غذا را برای ما آورد. بچهها بیایید برای او دعا کنیم. حال بنده اگر در ذهن داشته باشم مدرک این قضیه را به صورت دقیق برای بینندگان میآورم.
پدر و مادر گفتند: خدایا فرزندان ما در این سه روز لب به غذا نزده بودند. به کسی که این غذا را آورد هزار سال عمر بده. یکی از بزرگان میگوید: من هفتصد و پنجاه سالگی این شخص را درک کردم!!
آنوقت امکان دارد که یک نابینا بیاید و رسول گرامی اسلام از او روی بگرداند و به او محل نگذارد و ناراحت شود؟! من پیشنهاد میکنم این افراد بروند قدری درس پیغمبر شناسی یاد بگیرند.
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «آداب الصلاة» صفحه 185 میفرمایند: "خداوند عالم تمام کمالات ذاتی، کمالات صفاتی، کمالات اسمائی و کمالات افعالی را در وجود مقدس رسول اکرم و ائمه اطهار گذاشته است." آنوقت درست است؛
(عَبَسَ وَ تَوَلَّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی)
چهره درهم کشید و روی برتافت! از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود.
سوره عبس (80): آیات 1 و 2
در حق پیغمبر اکرم نازل شده است؟!
«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213
امام رضا (علیه السلام) داشتند میرفتند که دیدند چند نفر جذامی کنار خیابان سفره پهن کردند و عرضه داشتند: یابن رسول الله! بیا و با ما غذا بخور. امام رضا از شتر پایان آمدند و نشستند با این افراد غذا خوردند.
وقتی امام رضا سفره پهن میکردند، میفرمودند: تا غلام سیاهی که در اصطبل مشغول تمیز کردن اسبهاست نیاید، من لب به غذا نمیزنم!! این فرزند پیغمبر اکرم است. آنوقت این افراد ادعا میکنند آیه: (عَبَسَ وَ تَوَلَّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی) مربوط به رسول اکرم است؟!
مجری:
خیلی ممنونم. اگر کسی میخواهد واقعاً پیامبر ما را بشناسد، باید برود مطالعه کند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دوستان ترجمه «تفسیر المیزان» که استاد بزرگوار ما آقای «موسوی همدانی» نوشتهاند، جلد بیستم صفحه 325 را مطالعه کنند و ببینند «مرحوم علامه طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) چه زیبا در اینجا به شبهات بعضی از معاندین پاسخ داده است.
همچنین در کتاب «تفسیر نمونه» هم به این شبهه پاسخ داده شده است. در کتاب «تفسیر مجمع البیان» اثر «مرحوم طبرسی» و «تفسیر تبیان» اثر «مرحوم شیخ طوسی» به این شبهه پاسخ داده شده است.
حال یک سری در گوشه و کنار حرفهایی گفتهاند، اما ما باید آنچه مشهور است را در این خصوص بپذیریم.
مجری:
حضرت استاد بسیار از شما ممنونم، خداوند به شما سلامتی و عاقبت بخیری و طول عمر باعزت عنایت کند. خیلی خوشحال بودیم که امشب هم در خدمت شما بودیم.
همچنین از تک تک شما دوستان عزیز و بینندههای گرانقدری هم تشکر میکنم که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید.
در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی باشید و با تمام وجودمان دعا میکنیم برای ظهور و فرج عزیز دل زهرا مولا و آقاجانمان حضرت ولی عصر (ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء).
اللهم عجل لولیک الفرج
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته