(جلسه شانزدهم 17/ 8 0/ 1400)
موضوع: غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر – پاسخ به شبهه عدم لزوم بیعت زنان
اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد.
بحث ما در رابطه با برنامههای علی عبدالرزاق از اساتید دانشگاه الازهر بود. ایشان در کتاب « الاسلام و اصول الحکم» یک سری مباحثی را مطرح کرد و متأسفانه بهانه دست مغرضین، دشمنان و کسانی که از اسلام عقده داشتند داد. دشمنان و مغرضین دنبال این بودند که یک روزی فرصت داشته باشند تا عقده خودشان را نسبت به اسلام خالی کنند.
بحث ما به حرف آقای محمد عبده رسید، ایشان از شخصیتهای برجسته جهان اسلام است و آمده بود یک سری مباحثی را مطرح کرده بود و این مایه تأسف است که یک عالم دینی اینقدر از مسائل اسلامی ناآگاه باشد.
واقعا برای من قابل تصور نبود که یک روزی ما با همچنین فردی مواجه بشویم.
ایشان همان ابتدای امر بر خلاف تمام عقاید مسلم اهلسنت مطالبی را بیان کرد.
ایشان گفت امت و نائب امت خلیفه را نصب میکند و هروقت خواست خلیفه را خلع میکند. این در حقیقت یک نوع کم لطفی از ایشان به عقائد اهل سنت بود.
ما آمدیم یک سری مباحثی را از اتفاقاتی که در صدر اسلام افتاده بود مطرح کردیم و ثابت کردیم غالب و عمده صحابه، جز دو سه نفر از صحابه در قضایای خلافت ابوبکر حضور نداشتند و اینها واقعا خیلی مایه تأسف است که ایشان دارد این چنین مطرح میکند.
ما دیروز به اینجا رسیدیم که حضرت امیر (سلام الله علیه) با آنها بیعت نکرد و به زور او را به طرف مسجد بردند و خواستند دست او را باز کنند در دست ابوبکر قرار بدهند.
«مسح أبو بكر عليها وهي مضمومة»
نام کتاب: اثبات الوصیة، اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (تاريخ وفات مؤلف: 346 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: انصاريان، ايران – قم 1426 / 1384، ص145
دست بستهی علی را بر دست ابوبکر کشاندند و این بیعت شد! و متأسفانه این کل کار بود و این را هم آقایان بیعت فرض کردند با اینکه بیعت اجباری و اکراهی را در هیچ جامعه ای بیعت نمیگویند و خود «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» هم تصریح دارند که بعد از شش ماه امیر المؤمنین آمد آنهم باز به اکراه بیعت نمود؛ چون جامعه از علی رویگردان شده بود.
امیر المؤمنینی که یکی از تکالیفش تأسیس حکومت و اجرای عدالت بود و دیگر وظایف آن بزرگوار عبارت از پاسخگویی به سوالات مردم، حفظ شریعت، جلوگیری از تحریف دین و در موارد ضروری به داد مظلومین رسیدن بود.
با رویگردان بودن مردم و تبلیغات حکومت این هم بسته شده بود. لذا امیر المؤمنین آمد بیعتی کرد ولی آن هم از همان کلمات صحیح بخاری و مسلم فهمیده میشود که این بیعت، بیعت اجباری بود.
روایتی خیلی جالب است میگوید: ضرار به هشام ابن حکم گفت:
«أَلَّا دَعَا عَلِيٌّ النَّاسَ عِنْدَ وَفَاةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى الِائْتِمَامِ بِهِ إِنْ كَانَ وَصِيّاً؟»
چرا علی ابن ابیطالب موقع وفات پیامبر مردم را به امامت خودش دعوت نکرد؟
هشام گفت:
«لَمْ يَكُنْ وَاجِباً عَلَيْهِ»
همچنین چیزی واجب نبود.
«لِأَنَّهُ قَدْ دَعَاهُمْ إِلَى مُوَالاتِهِ وَ الِائْتِمَامِ بِهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْمَ الْغَدِيرِ وَ يَوْمَ تَبُوكَ وَ غَيْرَهُمَا فَلَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ»
پیغمبر اکرم در روز غدیر در تبوک و غیره دعوت کرد ولی مردم قبول نکردند.
«وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ جَائِزاً لَجَازَ عَلَى آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنْ يَدْعُوَ إِبْلِيسَ إِلَى السُّجُودِ لَهُ بَعْدَ أَنْ دَعَاهُ رَبُّهُ إِلَى ذَلِكَ»
اگر بنا بود بعد از دعوت پیغمبر و عدم قبول مردم علی (سلام الله علیه) هم بیاید مردم را دعوت کند این تکلیف حضرت آدم بود که ابلیس بعد از اینکه سخن خدا را رد کرد حضرت آدم میآمد ابلیس را نصیحت میکرد و عوت به سجده خودش میکرد.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على (وفات مؤلف: 588 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه، قم 1379 ق، ج1، ص270
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج29، ص442
ابو حنیفه به مؤمن الطاق، ابو جعفر احول گفت:
«لِمَ لَمْ يَطْلُبْ عَلِيٌّ بِحَقِّهِ بَعْدَ وَفَاةِ الرَّسُولِ إِنِ كَانَ لَهُ حَقٌّ؟»
این بحث در طول تاریخ همهاش بوده است. خیلی از بزرگان دنبال این بودند که این مسئله را این چنین مطرح کنند. مؤمن الطاق به ابو حنیفه گفت:
«خَافَ أَنْ يَقْتُلَهُ الْجِنُّ»
امیر المؤمنین ترسید اگر مردم را دعوت به امامت خودش کند اجنه او را بکشند.
«كَمَا قَتَلُوا سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ بِسَهْمِ الْمُغِيرَةِ ابْنِ شُعْبَة وَ في رواية بِسَهْم خالد بن الوليد»
همانطوری که سعد ابن عباده را اجنه کشتند ولی با تیر مغیره و یا خالد!
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص381
سعد ابن عباده با ابوبکر بیعت نکرد با عمر هم بیعت نکرد در سفری که به مکه داشت وسط راه او را کشتند. سعد ابن عباده از یک موقعیت خیلی مهمی برخوردار بود، برای اینکه روی این پوشش بگذارند گفتند اجنه او را کشته اند! و حال آنکه کاملا مشخص بود قاتلش چه کسی و آمر آن چه کسی است.
در اینجا مؤمن الطاق گفت علی ترسید که او را هم بکشند و به گردن اجنه بیندازند! کاملا واضح و روشن است که این خلافت، خلافتی نبود که برخاستهی از تودهی مردم باشد.
نکتهی دیگری که من اشاره کنم و بعد به یک مسئلهی خیلی مهمتری اشاره کنم این است که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) انتقاد شدیدی از خلفاء دارد، اگر واقعا بیعت کرده بود خلافت آنها را خلافت مشروع میدانست خلافت منتخب مردم میدانست و خلافت منتخب هم خلافت مشروع بود این همه انتقاد معنی نداشت.
شما میبینید نامه 53 نهج البلاغه تقریبا نامه حضرت امیر به مالک مفصل است میفرماید:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَار»
این دین در دست اشرار اسیر بوده.
«يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»
هوای نفس حاکم بوده است دنیا طلبی بر دین حاکم بوده
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 435، نامه 53
اگر واقعا این حکومت، حکومت مشروعی بود و برخاسته از توده مردم بود انتقاد تند حضرت امیر به این شکل معنا ندارد.
در خطبه 150 حضرت خیلی مفصل مطرح میکند میفرماید:
«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ»
این خیلی واضحتر و روشن است در نامه مالک بعضیها میخواهند بگویند این مربوط به زمان عثمان بوده ولی این مشخص است وقتی پیغمبر از دنیا رفته: «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ»؛ مثل حدیث حوض در اینجا است.
«وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِج... وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ»
اینها آنچنان مست قدرت شده بودند
«عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»
بر مبنای سنت آل فرعون
«مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن»
یا اینها آنچنان به دنیا چسبیده بودند غیر از دنیا چیز دیگری فکر نمیکردند یا از دین آنچنان جدا شده بودند کاملاً با دین نا آشنا بودند.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150
حضرت امیر خلیفه چهارم شما است این تعابیر چه است؟ یا وقتی با حضرت امیر بعد از قتل عثمان میخواهند بیعت بکنند در تاریخ طبری، حوادث سال 37 که تعدادی آمدند با امیر المؤمنین بیعت کنند حضرت فرمود:
«بايع على كتاب الله وسنة رسول الله فقال ربيعة»
ربیعة ابن ابی شداد گفت:
«على سنة أبي بكر وعمر»
من به این شرط با تو بیعت می کنم که بر سنت ابوبکر و عمر عمل کنی کاری به کتاب و سنت ندارم.
شما ببینید قضیه چه است!
«قال له علي ويلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله لم يكونا على شيء من الحق»
اگر ابوبکر و عمر بر غیر کتاب و سنت عمل کرده باشند که عمل ناحقی است من بیایم بر عمل ناحق از شما بیعت بگیرم؟
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج 3، ص 116
نکته مهمتری که در اینجا وجود دارد آقایان خوب دقت بکنند خیلی نکته مهمی است من شروع میکنم ببینیم تا چقدر به این بحث میرسیم بحث نویی است و الان در شبکههای وهابی هم بازار داغی دارد.
عزیزان خوب دقت بکنند یکی از کسانی که بیعت نکرد حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بود در صحیح بخاری به صراحت این مباحث را مطرح میکند:
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
در ابتدای امر حضرت زهرا بر ابوبکر غضب کرد و غضبش تا آخر عمر هم بود.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926
باز در جای دیگر صحیح بخاری دارد:
«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1549، ح9998 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
در اینجا وهابیها آقایان اگر در جریان باشند در شبکهها و فضای مجازی یک مسئله ای را مطرح میکنند میگویند مگر زنها لازم است بیعت کنند؟ وقتی مردها بیعت کردند دیگر تمام شد و رفت، اصلاً بیعت زن رسم نبوده مشروع نیست که زنها بیایند بیعت بکنند، ولذا اگر زهرا (سلام الله علیها) بیعت نکرده این دلیلی نیست که خلافت ابوبکر، خلافت باطل و نادرست است.
کاملاً مشخص است که آقایان از خیلی از قضایا خبر ندارند. اولاً در قرآن آیه 12 سوره ممتحنه خدای عالم میفرماید:
(يا أَيهَا النَّبِي إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يبَايعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيئًا وَلَا يسْرِقْنَ وَلَا يزْنِينَ وَلَا يقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يفْتَرِينَهُ بَينَ أَيدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)
اي پيامبر! هنگامي که زنان مؤمن نزد تو آيند و با تو بيعت کنند که چيزي را شريک خدا قرار ندهند، دزدي و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترايي پيش دست و پاي خود نياورند و در هيچ کار شايستهاي مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بيعت کن و براي آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!
سوره ممتحنه (60): آیه 10
زنها وقتی میآیند با تو بیعت کنند؛ پس معلوم میشود بیعت زنها، بیعت مشروعی است با رسول اکرم دارند بیعت میکنند وقتی مردان مدینه بیعت کردند زنها هم بیعت میکنند. (عَلَى أَنْ لَا يشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيئًا وَلَا يسْرِقْنَ وَلَا يزْنِينَ وَلَا يقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يأْتِينَ بِبُهْتَانٍ...)؛ پس مشروعیت بیعت زنان یک امر قرآنی است.
جالب هم اینجا است که در البدایة والنهایة ابن کثیر از عبادة ابن صامت نقل میکند که از مدینه آمده بودند با حضرت بیعت کنند میگوید من با کسانی که در عقبه اولیٰ بیعت میکردیم 12 نفر بودیم
«فبايعنا رسول الله على بيعة النساء»
به همان شرائطی که زنها بیعت کرده بودند ما هم با رسول اکرم بیعت کردیم!
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج3، ص150
از این واضحتر و روشنتر ؟! در سیره ابن هشام در قسم اولش میگوید:
«وكانت بيعة الحرب حين أذن الله لرسوله صلى الله عليه وسلم في القتال شروطا سوى شرطه عليهم في العقبة الأولى كانت الأولى على بيعة النساء»
بیعت اولیٰ که بوده این بر مبنای بیعت زنان بوده است.
السيرة النبوية لابن هشام؛ اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1411، الطبعة: الأولى، تحقيق: طه عبد الرءوف سعد، ج 2، ص 302
در جای دیگر ایشان مطرح میکند که:
«حتى إذا كان العام المقبل وافى الموسم من الأنصار اثنا عشر رجلا فلقوه بالعقبة قال وهي العقبة الأولى فبايعوا رسول الله صلى الله عليه وسلم على بيعة النساء»
السيرة النبوية لابن هشام؛ اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1411، الطبعة: الأولى، تحقيق: طه عبد الرءوف سعد، ج 2، ص 279
یعنی بیعت زنها نقطه عطفی در تاریخ اسلام شده. ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری، جلد 1 از طبرانی نقل میکند که:
«بايعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم على مثل ما بايع عليه النساء»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج1، ص67
(عَلَى أَنْ لَا يشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيئًا وَلَا يسْرِقْنَ وَلَا يزْنِينَ وَلَا يقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يأْتِينَ بِبُهْتَانٍ...)؛ آن چیزهایی که در آیات قرآن بوده است. در مسند احمد با تحقیق ارنؤوط، از عبادة ابن صامت:
«وكان أَحَدَ النُّقَبَاءِ قال بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَيْعَةَ الْحَرْبِ وكان عُبَادَةُ مِنَ الإثنى عَشَرَ الَّذِينَ بَايَعُوا في الْعَقَبَةِ الأُولَى على بَيْعَةِ النِّسَاءِ في السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ في عُسْرِنَا وَيُسْرِنَا وَمَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا»
ما بر مبنای بیعت زنها، بیعت کردیم تمام شرائطی که زنها در بیعت قبول کرده بودند قبول کردیم چه در سختیها، چه در راحتیها چه در ایام شادی، چه در ایام کراهت
«وَلاَ نُنَازِعُ في الأَمْرَ أَهْلَهُ»
و اگر پیغمبر کسی را برای امر خلافت نصب کرد ما با او مخالفت نکنیم
«وإن نَقُولَ بِالْحَقِّ حَيْثُمَا كنا لاَ نَخَافُ في اللَّهِ لومه لاَئِمٍ»
ما هر کجا هستیم حقگو باشیم و از ملامتِ ملامتگران نترسیم.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب ارنئوط، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص441، ح 15691
(ارنؤوط) در مورد روايت ميگويد:
«حدیثٌ صحیح»
پس آقایانی که میگویند بیعت زنان در کار نبوده، در حقیقت حرفهای بیاساس و دروغی بیان می کنند. همچنین آقای ضرغانی در کتاب شرح بر موطأ امام مالک، جلد 2، صفحه 297 همین روایت را میآورد میگوید:
«أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ»
یعنی چه؟
«اي ملک والامارة»
و اگر بنا بود پیغمبر بعد از خودش بر فرض پادشاه و امیری معین کند ما به هیچ وجه در اینجا حق نداشتیم مخالفت کنیم.
آقای سِندی بر حاشیهاش بر سنن نسائی، جلد 7 دارد:
«أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أي الامارة أو کل امرٍ»
ما بیعت کردیم بر بیعت نساء اضافه بر اینکه:
«أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ والامرُ أهله»
اگر کسی را پیغمبر برای امر امارت و امامت و خلافت انتخاب کرد یا «کل امرٍ» در هر امری که پیغمبر دستور داد ما با پیغمبر اکرم مخالفت نکنیم.
در سیره ابن هشام آمده است میگوید کسانی که در عقبه بودند ظاهراً عقبه ثانیه است اوس و خزرج 37 نفر و 2 نفر زن بوده است.
«يزعمون أنهما قد بايعتا وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم لا يصافح النساء إنما كان يأخذ عليهن»
پیغمبر برای بیعت با زنها مصافحه نمیکرد همانطور که با مردان مصاحفه میکرد بلکه آنها را میگرفت.
«فإذا أقررن»
زمانی بر بیعت اقرار میکردند.
میفرمود:
«اذهبن فقد بايعتكن ... وهي أم عمارة كانت شهدت الحرب مع رسول الله e وشهدت معها أختها»
السيرة النبوية لابن هشام؛ اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1411، الطبعة: الأولى، تحقيق: طه عبد الرءوف سعد، ج 2، ص 312
از اینها نمونههای زیادی داریم از بیعتی که زنها میآمدند با رسول اکرم بیعت میکردند. حتی در جنگ هم همراه پیغمبر بودند در صورتی که لازم بود. جالب این است که قرطبی در جریان فتح مکه در تفسیرش می گوید:
«لما فتح رسول الله صلى الله عليه وسلم مكة جاء نساء أهل مكة يبايعنه»
در فتح مکه زنان قریش آمدند با رسول اکرم بیعت کردند.
«فأمر أن يأخذ عليهن ألا يشركن»
پیغمبر به آنها دستور داد حالا که آمدید بیعت کردید شرک را باید کنار بگذارید!
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج18، ص71
این خیلی واضح و روشن است. در صحیح بخاری، از ام عطیه میگوید:
«بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
«فَقَرَأَ عَلَيْنَا (أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شيئا)»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1856، ح 4610
همچنین در صحیح بخاری از عایشه نــقل شــــده:
«كان النبي صلى الله عليه وسلم يُبَايِعُ النِّسَاءَ بِالْكَلَامِ بِهَذِهِ الْآيَةِ (لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شيئا)»
با زنها برای بیعت دست نمیداد، زبانی با اینها بیعت میکرد و بیعت آنها را قبول میکرد.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص149، ح 6788
در موطأ مالک، جلد 2، صفحه 982 همین مسائل خیلی مفصل آمده:
«عن أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ»
از أمیمه بنت رقیه
«قالت أَتَيْتُ رَسُولَ الله صلى الله عليه وسلم في نِسْوَةٍ بايعنه على الإِسْلاَمِ»
همراه با یک عده زن آمدیم که با پیغمبر بیعت کرده بودند.
«فَقُلْنَ»
گفتیم:
«يا رَسُولَ الله نُبَايِعُكَ على ان لاَ نُشْرِكَ بِالله شيئا»
ما با تو بیعت میکنیم که:
«وَلاَ نَسْرِقَ وَلاَ نَزْنِيَ وَلاَ نَقْتُلَ اولادنا وَلاَ نَأْتِيَ بِبُهْتَانٍ»
تا:
«فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم فِيمَا اسْتَطَعْتُنَّ وَأَطَقْتُنَّ»
اینها را شما به اندازهی که قدرت و طاقت دارید باید به آنها عمل کنید.
«قالت فَقُلْنَ»
گفتیم که یا رسول الله
«الله وَرَسُولُهُ ارحم بِنَا من أَنْفُسِنَا هَلُمَّ نُبَايِعْكَ يا رَسُولَ الله»
بیا با هم بیعت کنیم
«فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم اني لاَ أُصَافِحُ النِّسَاءَ»
من که با زنها مصافحه نمیکنم.
«إنما قَوْلِي لمائة امْرَأَةٍ كَقَوْلِي لاِمْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ أو مِثْلِ قَوْلِي لاِمْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ»
من به همه 100 نفری که دارم میگویم بیعت شما قبول است مثل این است که یک زنی بیاید با من بیعت کند بگویم بیعت تو را قبول کردم.
موطأ الإمام مالك؛ اسم المؤلف: مالك بن أنس أبو عبدالله الأصبحي الوفاة: 179، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - مصر تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص982
همان بیعت قولی کفایت میکند دیگر لازم نیست من با شما مصافحه ای هم داشته باشم.
در تفسیر بحر المحیط ابو حیان اندلسی، جلد 8، صفحه 255، به نقل از اسماء بنت یزید نقل شده:
«كانت بيعة النساء في ثاني يوم الفتح على جبل الصفاء، بعدما فرغ من بيعة الرجال، وهو على الصفا وعمر أسفل منه يبايعهن بأمره ويبلغهن عنه»
میگوید بیعت زنها روز دوم فتح مکه بود بالای کوه صفا بعد از اینکه از بیعت مردان پیغمبر فراغت پیدا کرد زنها به امر او بیعت کردند.
«وما مست يده عليه الصلاة والسلام يد امرأة أجنبية قط»
پیغمبر دست زن اجنبی را مسح نکرد.
«وقالت أسماء بنت يزيد بن السكن: كنت في النسوة المبايعات، فقلت: يا رسول الله ابسط يدك نبايعك»
میگوید من در میان زنها بودم گفتیم یا رسول الله دستت را باز کن ما هم با تو بیعت کنیم.
در زمان جاهلیت این قضیه برایشان خیلی مهم نبود
«فقال لي عليه الصلاة والسلام: ( إني لا أصافح النساء»
تفسير البحر المحيط؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ج8، ص255
در کتاب روح المعانی به نقل از هند بنت عتبه آمده است:
«كنت في النسوة المبايعات»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج28، ص81
اینطور عبارتها الـــی ماشاء الله در مصادر وجود دارد. حتی جالب این است ابن عاشور از بزرگان اهلسنت است از او تعبیر به استاد، علامه و امام میکنند کتابهای زیادی دارد آدم روشنی است در جلد 28، صفحه 166 میگوید:
«وجلس عمر بن الخطاب يأخذ البيعة من النساء على ذلك وممن بايعته من النساء يومئذٍ هند بنت عتبة زوج أبي سفيان وكبشة بنت رافع»
التحرير والتنوير؛ اسم المؤلف: محمد الطاهر بن عاشور الوفاة: 1284، دار النشر: دار سحنون للنشر والتوزيع - تونس - 1997م، ج28، ص166
عمر ابن الخطاب، روز بیعت از زنها بیعت گرفت همسر ابو سفیان، هند «كبشة بنت رافع»؛ در حقیقت گوسفند دختر رافع یک طعنه است برای تحقیر معمولاً مطرح میشود. اینها کاملاً مشخص است که حتی خود عمر ابن الخطاب هم از زنها بیعت گرفت. در بعضی از مصادر مثل المحرر الوجیز تفسیر ابن حیان اندلسی، جلد 5 دارد که رسول اکرم:
«غمس يده في إناء فيه ماء ثم دفعه إلى النساء فغمسن أيديهن فيه»
رسول اکرم دستش را داخل ظرف آبی کرد و بعد این آب را به زنها داد گفت به عنوان بیعت شما دستتان را داخل این آب بکنید.
المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية الأندلسي الوفاة: 546هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان - 1413هـ- 1993م، الطبعة: الاولى، تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمد، ج5، ص300
چون این آب با دست من تماس گرفته با دست شما که تماس گرفت این بیعت میشود. در غدیرخم همینطوری بود که البته این را از منابع اهلسنت نتوانستیم پیدا کنیم، یا اگر بوده محو کردند ولی در منابع شیعه است.
رسول اکرم در غدیر خیمهی زد دسته دسته مردم آمدند بیعت کردند، بعد دستور داد همسرانش و دیگر زنان داخل شوند و با حضرت امیر (سلام الله علیه) بیعت کنند و اینها هم بیعت کردند.
این بیعت هم همینطوری بود که تشتی در آنجا گذاشتند امیر المؤمنین دستش را در داخل تشت گذاشت زنها آمدند دستشان را در داخل تشت گذاشتند و اینطوری بیعت کردند.
حتی در قضیه بیعت عثمان از زنها مشورت و بیعت میگیرند، اینها نمونه هایی است که ما در مصادر شیعه و سنی داریم بر اینکه بیعت زنها یک بیعت مشروعی بوده.
اینکه بعضیها میگویند حضرت زهرا بیعت نکرد جایی را خراب نمیکند؛ چون بیعت زنها، بیعت مشروعی نبوده است این حرفها، حرفهای کاملاً بیاساس است که به هیچ وجه نمیشود روی این حرفها حسابی باز کرد.
خلاصه سخن اینکه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) همراه با حضرت امیر (سلام الله علیها) بیعت نکرده، این خودش خدشه ای بر مشروعیت خلافت آقای ابوبکر وارد میکند، و اینکه آقای محمد عبده به صراحت میگوید این امت یا نایب امت هستند که خلیفه را نصب میکنند و خلیفه را عزل میکنند، این حرف، حرف بیاساسی است و با تاریخ و مبنای اهلسنت نمیسازد.
اگر اینطوری باشد باید آقایان بگویند خلافت ابوبکر، خلافت عمر، خلافت عثمان، خلافت نامشروعی بوده حاضر هستند این را بگویند؟! هیچ مسئله ای نیست! آنجا را نفی بکنند بگویند ما در خلافت بحث انتخابات داشته باشیم، مردم یا نایب مردم با خلیفه بیعت کنند.
بعد یک بحث مهمی در اینجا میماند
«وهي التي تخلعه متی رات ذلک من مصلحتها»
همانطوری که امت و ملت خلیفه را انتخاب میکنند همین مردم هم خلیفه را اگر صلاح دیدند عزلش میکنند.
این بحــث مفصلی دارد که: «هي التي تخلعه متی رات»؛ دوستان در اینجا آماده باشند ببینیم واقعاً این سخن آیا با مبانی آقایان اهلسنت و با گفتار و سیره خلفاء میسازد؟
این: «وهي التي تخلعه متی رات ذلک من مصلحتها»؛کل اساس خلافت خلفای ثلاثه و بعد از آن ها تمام خلفاء را که در صحیح بخاری و مسلم و دیگر صحاح دارند همه را زیر سوال میبرد.
یعنی اینها آمدند در دفاع از علی عبدالرزاق و در تأثر از حکومتهای غربی خواستند اسلام را طوری معرفی کنند که غرب پسند باشد، به قول سید جمال الدین اسد آبادی یا افغانی میگفت:" اگر ما بخواهیم اسلام را به اروپا معرفی کنیم، اول بگوییم ما مسلمان نیستیم بعد بگوییم اسلام این است."
من میخواهم بگویم آقای سید جمال الدین! نگو ما مسلمان نیستیم بگو اصلاً در اسلام از صدر اسلام به اسلام عمل نشده، در دوران خلفاء هم به اسلام عمل نشده اینها باید یک انتخاب آزاد برگزار میکردند و مردم بیعت میکردند ولی نکردند نگو ما مسلمان نیستیم بگو کلاً مسلمانها به اسلام عمل نکردند.
اسلام گفته باید انتخابات باشد و مردم بیایند خلیفه انتخاب بکنند همچنین اتفاقی نیفتاده بعد بگویید قضیه اسلامی که میگوید خلیفهاش را خدا و پیغمبر باید معرفی کند این اشتباه است ما باید به عقیده سکولار تن بدهیم و انتخابات هم باید از ناحیه مردم صورت بگیرد.
خدا ان شاء الله همه عزیزان را موفق بدارد.