بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت (15) – آیه (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) از دیدگاه مفسرین اهل سنت!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
این روایت «العلما ورثة الانبیاء» که در منابع ما آمده، خود سنیها هم نقل كردند؟
پاسخ:
بله، آنها هم دارند که:
«وَأَنَّ الْعُلَمَاءَ هُمْ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج1، ص 37، ح 67
ولی این فرق میكند با:
«نحن معاشر الأنبياء لا نورّث ما تركنا صدقة»
الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )؛ اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ج4، ص359
پرسش:
كلمه «علما» در این حدیث، مصداقش خود ائمه (علیهم السلام) است. بعد پیامبر مكرم اسلام، ائمه (علیهم السلام) به عنوان وارث دینی هستند.
پاسخ:
آن یك بحث جدایی است. مرحوم «مجلسی اول» بعد نقل روایت، حرف دارد؛ ولی «مجلسی دوم» چیزی ندارد. این حدیث در «كافی» است و «مرأة العقول» اصلا این را نیاورده است. در «بحار الانوار» جلد 1 صفحه 164 آمده ولی ایشان هیچ توضیحی ندارد؛ اما «محمد تقی مجلسی» مفصل دارد.
آغاز بحث...
در رابطه با شبهاتی که «قرآنیون» دارند مبنی بر عدم مشروعیت سنت و فقط مراجعه به قرآن؛ چند تا آیه را بحث كردیم در سومین آیه:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد.
سوره حشر (59): آیه 7
روایات را عرض کردیم و اقوال بزرگان شیعه را آوردیم، و استناد علما و فقهای ما در ابواب مختلف فقهی را هم به این آیه آوردیم، امروز به مفسران اهلسنت رسیدیم.
«ابن ابی زمنین محمد ابن عبدالله» متوفای 399 است آیه (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) را ذکر میکند بعد میگوید:
«نزلت في الغنيمة، ثم صارت بعد في جميع الدين»
اول آیه در غنیمت بود بعد در کل مسائل دینی!
«وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، وهي بعد في جميع الدين»
تفسير القرآن العزيز؛ اسم المؤلف: أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين الوفاة: 399هـ، دار النشر: الفاروق الحديثة - مصر/ القاهرة - 1423هـ - 2002م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: أبو عبد الله حسين بن عكاشة - محمد بن مصطفى الكنز، ج 4، ص 368
«ماوردی» که هم متکلم است و هم فقیه است و غالباً کارهای کلامی ایشان بیشتر مورد نظر آقایان است، ایشان چند تا وجه میآورد. وجه چهارمی که ایشان ذکر میکند:
«أنه محمول على العموم في جميع أوامره ونواهيه لأنه لا يأمر إلا بصلاح ولا ينهى إلا عن فساد»
النكت والعيون (تفسير الماوردي)؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - لا يوجد ، الطبعة : لا يوجد ، تحقيق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، ج 5، ص 504
«سمعانی» صاحب «الأنساب» آیه را ذکر میکند و میگوید:
«حث الله تعالى المسلمين في هذه الآية على التسليم لأمر الله تعالى ونهيه»
تعبیر خیلی زیبای است میگوید خدای عالم همه مسلمانها را تحریک، وادار و تشویق میکند که تسلیم امر و نهی الهی بشوند.
«لأن المعنى وما أتاكم الرسول عن الله فخذوه، وما نهاكم عن الله فانتهوا»
آنچه که رسول اکرم از طرف خدای عالم برای شما میآورد بگیرید، و آنچه که نهی میکند دست بر دارید.
تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار السمعاني الوفاة: 489هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - السعودية - 1418هـ- 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، ج5، ص400
البته اینجا به ظاهر قضیه نشان میدهد میخواهد مباحث قرآنی را مطرح بکند ولی اینکه می گوید: «وما أتاكم الرسول عن الله»؛ حالا «عن الله» آیا مراد، کتاب الله باشد یا سنت باشد، تقریباً ابهام دارد و مثل «ماوردی» و دیگران نیست.
«فخر رازی» میگوید:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) يعني ما أعطاكم الرسول من الفيء
ایشان این «اتیان» را به معنای «اعطاء» گرفته است یعنی آنچه که پیغمبر از فئ عطا میکند بگیرید که برای شما حلال است و آنچه که شما را از اخذ او نهی میکند نگیرید.
دقت کنید فخر رازی چه کار کرده؟ یک کلمه «عن اخذه» آورده و «نهاکم» را فقط به غنائم مقید کرده. بعد میگوید:
«(وَاتَّقُواْ اللَّهَ) في أمر الفيء (أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) على ما نهاكم عنه الرسول»
بعد در پایان میگوید:
«والأجود أن تكون هذه الآية عامة في كل ما آتى رسول الله ونهى عنه وأمر الفيء داخل في عمومه»
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج 29، ص 248
می گوید: بهتر این است که ما بگوییم این آیه عمومیت دارد و اطلاقش تمام دستورات پیغمبر را میگیرد و مسئله غنائم داخل در عموم است. ایشان مشهور به «امام المشککین» است میآید اول تشکیک میکند، آخرش میخواهد وصله بزند!!
«قرطبی» که تفسیرش در حقیقت عصاره تفسیر شش هفت قرن صدر اسلام است میگوید:
«ما أعطاكم من مال الغنيمة فخذوه وما نهاكم عنه من الأخذ والغلول فانتهوا»
آنچه که از مال غنیمت به شما می دهد بگیرید و آنچه که نهی میکند از غنیمت یا از کارهای که چپاول باشد از آن دست بردارید.
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 18، ص17
این قول را «حسن بصری» و دیگران گفتند. «سُدّی» که از مفسران نامی اهلسنت است، ایشان «خذوه» را به معنای «فاقبلوه» گرفته «ومنعکم» را به معنای «فلا تطلبوه» گرفته و میگوید اگر چنانچه پیغمبر چیزی به شما نداد، نیایید از پیغمبر مطالبه کنید.
«ما أعطاكم من مال الفيء فاقبلوه وما منعكم منه فلا تطلبوه»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 18، ص17
آقای «ابن جریج» که از فقهای مشهور این آقایان است و در زمان «عبدالله زبیر» بوده و فقیه «مکه» بود و درباره او دارند:
« ابْنُ جُرَیْجٍ الأُمَوِیُّ عَبْدُ المَلِکِ بنُ عَبْدِ العَزِیْزِ بنِ جُرَیْجٍ : الإِمَامُ، العَلاَّمَةُ، الحَافِظُ، شَیْخُ الحَرَمِ »
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ،ج6،ص325
آقایان هم میدانند که ایشان آدم خیلی کم اشتهائی بوده! 70 یا 80 تا زن صیغهای داشته و میگوید هر شب یک لیوان روغن کنجد می خورده برای این کارهایش!!
«قال بن عبد الحکم: سمعت الشافعی یقول: استمتع ابن جریج بتسعین امرأة حتى إنه کان یحتقن فی اللیلة بأوقیة شیرج طلبا للجماع.»
تذكرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى ،ج1،ص170و171
اینها شیعه را به خاطر دو تا سه تا پنج تا زن صیغه ای تکفیر میکنند ولی «ابن جریج» در هنگام مرگش فرزندانش را جمع کرد لیست خانمهایش را هم داد گفت همه اینها مادران شما هستند مبادا با اینها ازدواج بکنید!!
«قَالَ أَبُو غَسَّانَ زُنَیْجٌ: سَمِعْتُ جَرِیْراً الضَّبِّیَّ یَقُوْلُ کَانَ ابْنُ جُرَیْجٍ یَرَى المُتْعَةَ، تَزَوَّجَ بِسِتِّیْنَ امْرَأَةً. وَقِیْلَ: إِنَّهُ عَهدَ إِلَى أَوْلاَدِه فِی أَسْمَائِهنَّ، لِئَلاَّ یَغلطَ أَحَدٌ مِنْهُم وَیَتَزوَّجَ وَاحِدَةً مِمَّا نَکحَ أَبُوْهُ بِالمُتْعَةِ»
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ،ج 6،ص 331
در هر صورت ایشان «قاضی القضات مکه» بود و زمان «عبدالله زبیر» بوده و با واژه «مجمعٌ علی ثقة» یاد میکردند، می گوید:
«وقال أبن جريج ما آتاكم من طاعتي فافعلوا وما نهاكم عنه من معصيتي فاجتنبوه»
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج 5، ص 198
ایشان کلمه (ما آتاکم الرسول) را در مورد قضیه غنائم جنگی نیاورده؛ «آتا» را از «ایتاء» نگرفته، از «اتیان» گرفته؛ یعنی آنچه که پیغمبر اکرم برای شما میآورد؛
«من طاعتي فافعلوا وما نهاكم عنه من معصيتي فاجتنبوه»
هفتمین نظر، نظر «احمد ابن عمار مهدوی» است که متوفای 430 است؛ کتابی هم در «تفسیر»، هم در «کلام» دارد و هم مطالب دیگر دارد، گفته:
«قوله تعالى: ( وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا ) هذا يوجب أن كل ما أمر به النبي صلى الله عليه وسلم أمر من الله تعالى »
این هم به معنای «اتیان» گرفته نه به معنای «ایتا»؛ بعد می گوید:
«والآية وإن كانت في الغنائم فجميع أوامره صلى الله عليه وسلم ونواهيه دخل فيها»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 18، ص17
می گوید: گرچه آیه به ظاهر در غنائم است؛ ولی تمام اوامر پیغمبر چه غنائم، چه غیر غنائم شاملش خواهد شد.
تقریباً میشود گفت «قرطبی» آدم نیمه منصفی است، در خیلی از موارد نسبت به آیاتی که در رابطه با ولایت ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) و ولایت حضرت امیر است بهتر از دیگران ایشان نظر داده، و آن تعصب باطلی که در بعضیها مثل «ابن کثیر» یا «فخر رازی» بوده اینطوری نیست.
«ابن کثیر دمشقی» که «سلفی» است و شاگرد «ابن تیمیه» است هم میگوید:
«مهما أمركم به فافعلوه ومهما نهاكم عنه فاجتنبوه»
ایشان (ما آتاکم الرسول) را از «ایتا» نگرفته، از «اتیان» گرفته؛ می گوید: هر چه که پیغمبر امر میکند:
«فافعلوه ومهما نهاكم عنه فاجتنبوه فإنه يأمر بخير وإنما ينهى عن شر»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج 4، ص 337
«بقاعی ابراهیم ابن عمر» متوفای 855 است؛ همان سالی که «بدر الدین عینی» از دنیا رفته و 3 سال بعد از مرگ «ابن حجر عسقلانی» از دنیا رفته، می گوید:
«قوله: ( وما) أي وكل شيء (آتاكم) أي أحضر إليكم وأمكنكم منه (الرسول ( أي الكامل في الرسلية من هذا وغيره (فخذوه) أي فتقبلوه تقبل من حازه (وما نهاكم عنه) من جميع الأشياء (فانتهوا) ( لأنه لا ينطق عن الهوى ولا يقول ولا يفعل إلا ما أمره به الله ربه»
نظم الدرر في تناسب الآيات والسور؛ اسم المؤلف: برهان الدين أبي الحسن إبراهيم بن عمر البقاعي الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ- 1995م، تحقيق: عبد الرزاق غالب المهدي، ج7، ص 523
ایشان این دو تا آیه را کنار هم گذاشت و گفت هم اقوال و هم افعال پیغمبر حجت است.
اینها را عزیزان دقت کنند هر کدام از اینها یک برداشتی دارند؛ برخی ها برداشت وسیع و به صورت اطلاق، و برخی ها برداشت خیلی محدود!
ولی غالب مفسرین و فقهای اهلسنت، نظرشان بر این است که این آیه قطعاً در رابطه با غنائم جنگی است؛ ولی نزولش در غنائم جنگی محدود نمیکند که این اوامر و نواهی رسول اکرم را فقط به مورد غنائم اختصاص بدهیم؛ بلکه هم در غنائم هم در غیر غنائم، فرمایشات پیغمبر حجت است.
همه آقایان عمدتاً - جز بعضی از خواص اینها - از این آیه بر مشروعیت سنت رسول اکرم استدلال میکنند.
«غایة الأمانی فی تفسیر کلام ربانی» صفحه 129 هم دارد که:
«(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) لا تخالفوه في شيء، ولا تتوهموا في أفعاله وأقواله غير الحق.»
غاية الأماني في تفسير الكلام الرباني؛ المؤلف: أحمد بن إسماعيل بن عثمان الكوراني، شهاب الدين الشافعيّ ثم الحنفي (المتوفى: 893هـ)، دراسة وتحقيق: محمد مصطفي كوكصو (رسالة دكتوراه)، الناشر: جامعة صاقريا كلية العلوم الاجتماعية – تركيا، عام النشر: 1428 هـ - 2007 م؛ ص 129
«آلوسی» که در کتاب «الأعلام» تألیف «زِرکْلی» از او به عنوان سلفی یاد کرده است؛ ما یک روز به نمایشگاهی رفته بودیم یکی از بزرگوارانی که ما خیلی به او ارادت داریم و از اساتید خیلی سطح بالا است هم آنجا بود، صحبت شد گفت «زَرگُلی» كه کتاب «الأعلام» را نوشته چطور آدمی است؟ گفتم حاج آقا «زرگُلی» نیست «زِرکلی» است. بعضی وقتها تصور میکنند که این اسم «فارسی» یا «ترکی» است.
این کتاب خوبی است دوستان اگر داشته باشند خوب است، به خوبی هم کار کرده است. غالب بزرگان اهلسنت را در چهار پنج خط آورده؛ ولی عمده آنچه که ما در مباحث کلامی و ... نیاز داریم، ایشان در آنجا آورده است.
یعنی افراد را در آن سه چهار سطر میآورد، عصاره اینکه آیا مورد اعتماد بوده، امام بوده، فقیه بوده، متکلم بوده، چه بوده، همه را آورده. من از این کتاب در شرح حالها خیلی استفاده میکنم.
ایشان به «آلوسی» هم که میرسد میگوید:
«كان سلفي الاعتقاد»
الأعلام؛ المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن علي بن فارس، الزركلي الدمشقي (المتوفى: 1396هـ)، الناشر: دار العلم للملايين، الطبعة: الخامسة عشرة - أيار / مايو 2002 م؛ ج 7، ص 176
ایشان میگوید «زمخشری» در «کشاف» گفته:
«الأجود أن تكون عامة في كل ما أمر به صلى الله تعالى عليه وسلم ونهى عنه وأمر الفيء داخل في العموم»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 28، ص50
بعد ایشان بر حرف «زمخشری» اضافه کرده میگوید:
«وذلك لعموم لفظ (ما )
در عبارت (وما آتاکم الرسول) کلمه «ما» یعنی: «کلُما آتاکم الرسول» و «واو» هم عاطفه نیست؛ بلکه «واو» در حقیقت میگوید این یک جمله معترضهای است که در ذیل آیه احکام غنائم آمده است.
«ولذلك عقب بقوله تعالى: ( واتقوا الله)»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 28، ص50
در اینجا سه تا مسئله وجود دارد یکی مسئله غنائم جنگی است که:
(مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ)
آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است
سوره حشر (59): آیه 7
در آخرش هم دارد:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است!
سوره حشر (59): آیه 7
میگوید کلمه «ما» که بعد از: «ما آتاکم الرسول من الغنائم» است، این عامی است و ذیلی بر جمله قبلی است و ذیل دیگری هم «واتقوا الله» است؛ این «واتقوا الله» در حقیقت تعمیمی بر تعمیم است. این آیه در حقیقت یک قاعده کلی را مطرح میکند و از تمام مؤمنین میخواهد که تقوای الهی را رعایت کنند و از «شدید العقاب» بودن خدای عالم بترسند.
«فيتناول كل ما يجب أن يتقى»
هر آن چیزی که انسان باید از آن بپرهیزد و اجتناب کند همه را شامل میشود.
بعد میگوید:
« ويدخل ما سبق له الكلام »
از «واتقوا الله» استفاده میکنیم قبل از او:
« وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ من اهل القری؛ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ »
تمام اینها داخل هستند؛
« كدخوله في العموم الأول »
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 28، ص50
«عُلیمی مقدسی» که تقریباً میشود گفت از علمای بزرگشان در مسائل رجالی است حرفهای خوبی دارد، البته آبرو حیثیت رجال اهلسنت را برده؛ در ذهنم نیست اسم کتابش چه است!
ایشان آمده به قدری علمای رجال اهلسنت را لت و پار کرده که هیچی برای اینها نگذاشته و خودشان هم از ایشان به «الإمام» و ... تعبیر میکنند.
ایشان میگوید این آیه در امر «فیئ» نازل شده ولی بعد از این، آیه در جمیع اوامر نبی و نواهی او هست پس:
«مَا حَكَمَ بِهِ الشَّارِعُ مُطْلَقًا، أَوْ فِي عَيْنٍ، أَوْ فَعَلَهُ، أَوْ أَقَرَّهُ لَا یُعَلَلْ بِعِلَّةٍ مُخْتَصَّةٍ بِذَلِكَ الْوَقْتِ»
می گوید: اگر پیغمبر حکمی را انجام داد یا در یک مسئله خاصی فعلی را، اقراری را در محضر پیغمبر کاری انجام دادند حضرت منعی نکرد، همه اینها بر مشروعیت این دلالت میکند.
به این شکل نیست که ما بگوییم چون پیغمبر در این مورد حکم و اقرار کرده این مختص به این وقت و مورد است به طوری که بگوییم:
«يزول الحكم مطلقا عند الحنابلة والشافعية، وجوزه الحنفية والمالكية»
تحبير شرح التحرير في أصول الفقه، اسم المؤلف: علاء الدين أبي الحسن علي بن سليمان المرداوي الحنبلي، دار النشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عبد الرحمن الجبرين، د. عوض القرني، د. أحمد السراح؛ ج 7، ص 3269
بعد بحث آقایان را میآورد و میگوید «حنابله» و «شافعیه» بر این عقیده هستند که اگر از این مورد بیرون آمدیم، چون حکم، موردش خاص است، اگر این خاص از بین رفت، حکم هم از بین میرود؛ ولی «احناف» و «مالکیه» میگویند نه، اگر چنانچه آن مورد رفت، حکم از بین نمیرود و حکم بر سایر مواردش عمومیت دارد.
آقای «طنطاوی» که یک مدتی هم «رئیس دانشگاه الأزهر» بود و آدم خیلی منصفی است در مباحث شیعه و سنی هم فتاوای خوبی دارد، شبیه فتاوایی که بعضی از بزرگانشان داشتند؛ ایشان کتابی به نام «التفسیر الوسیط» دارد که حدود سی و اندی جلد است.
پرسش:
میگویند ایشان شیعه شده این درست است؟
پاسخ:
نمیدانم؛ مشهور است ما هم شنیدیم ولی آیا واقعاً ایشان شیعه شد یا شیعه نشد دقیق نمیدانم، مثل قضیه شیعه شدن قاری قرآنشان «عبد الباسط» است اینها یک شهرت جهانی دارد؛ ولی اینکه خودشان علناً اعلام بکنند نمیدانیم. اینها «رب مشهور لا اصل له» است.
بله یک کسی مثل «تیجانی» و ... علناً میگوید من شیعه شدم و کتاب هم مینویسد ما برای حرفهایش احترام قائل هستیم؛ ولی این شنیدههایی که از این طرف و آن طرف میآید اینها ملاک نیست.
دوستان اگر دقت کنند «مرکز ابحاث عقائدیه» که زیر نظر آیتالله العظمی «سیستانی» (حفظه الله) است کتابی جدیداً تحت عنوان «دائرة المعارف» کسانی که مستبصر شدهاند نوشتهاند، تا الان دوازده سیزده جلدش چاپ شده و در اینترنت هم گذاشتند.
اسم كتاب «موسوعة من حیات المستبصرین» است. اینهایی که در این 100- 150 سال اخیر شیعه شدند را مطرح کرده است. دوستان مطالعه کنند نکات خیلی زیبای دارد. اینكه علت استبصارشان چه بوده، علتها خیلی مهم است.
شاید افراد زیادی شیعه میشوند؛ ولی به چه دلیل شیعه میشوند این مهم است. یك روزی چهار پنچ نفر دانشجو از «بندر عباس» پیش ما آمده بودند، گفتند ما پیش شما آمدیم رسماً تشیعمان را اعلام کنیم. گفتم شما تحقیق و بررسی کردید؟ گفتند نه! ما در خوابگاه دانشگاه هستیم دیدیم دانشجوهای شیعه آدمهای خوش اخلاقی هستند ولذا ما تصمیم گرفتیم شیعه بشویم.
گفتم: اگر در یک دانشگاهی رفتید چند تا دانشجوی یهودی بودند، اخلاقشان خوب بود میروید یهودی میشوید؟
گفتم بلند شوید بروید! ما کارخانه شیعه سازی نداریم، هر وقت تحقیق و بررسی کردید و ما سوال میکنیم دلیل قاطع و محکمی بر افضلیت مذهب اهلبیت دارید، ما حاضر هستیم بر تشیع شما شهادت بدهیم و در غیر این صورت التماس دعا!
بعضی از افراد هستند واقعاً تحت تأثیر اخلاقیات قرار میگیرند؛ البته اخلاقیات خوب است:
«كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم»
الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية تهران، سال چاپ: 1407 ق، نوبت چاپ: چهارم؛ ج 2، ص 78، ح 14
ولی اینکه انسان با دیدن یک اخلاق از یک عقیده برگردد، با دیدن یک اخلاق دیگری هم از این عقیده بر میگردد.
تقریباً چهار پنچ سال قبل، یک آقایی از «فرانسه» میگفت من هفت تا دین عوض کردم، اول «پروتستان» بودم، بعد رفتم «یهودی» شدم، بعد رفتم «صوفی»، «نقشبندی» شدم، بعد رفتم «وهابی» شدم. میگفت آخر آمدم مسلمان و شیعه شدم.
الان 5 سال است مستقر شدم و دیگر احساس میکنم آنچه که من دنبال او بودم که معارف و احکام او مطابق با فطرت باشد، در مکتب اهلبیت پیدا کردم. الحق هم همین است به تعبیر آقا امام هشتم (سلام الله علیه):
«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص307
ما بیاییم محاسن معارف اهلبیت را برای مردم بگوییم؛ ولی اینکه موقع گفتن چهار تا فحش خواهر و مادر و فحش رکیک و لعنتی و سبّی به طرف بار بکنیم قطعاً اینها اثر معکوس میگذارد.
ما نمیتوانیم به طرف بگوییم مذهب اهلبیت صحیح است، بعد به مقدساتش فحش بدهیم و توهین کنیم و انتظار هم داشته باشیم از ما بپذیرد.
«مفضل ابن عمر» است این را در کتاب «عیون اخبار الرضا» نوشتهاند با «ابن ابی العوجا» بحث میکند. «ابن ابی العوجا» در حقیقت ابتدا شاگرد «ابو حنیفه» بوده است. «ابو حنیفه» هر روز از یک شاخه به یک شاخه دیگر میپرید، ایشان ول کرد کلاً از اسلام بیرون رفت.
ایشان با «مفضل» بحث میکند و یک مقداری در رابطه با خدای عالم حرفهای تندی گفت «مفضل» شروع کرد هر چه از دهانش در آمد به «ابن ابی العوجا» بار کرد.
«ابن ابی العوجا» برگشت گفت «مفضل»! تو شاگرد امام صادق هستی؟ گفت بله، گفت من با استادت بحث و مناظره کردم، از این بدتر هم گفتم؛ ولی یک مورد امام صادق از این حرفهایی که تو داری بار ما میکنی بار نکرد.
حداقل شما از استادتان نحوه برخورد با مخالف را یاد بگیرید؛ ولذا این نکته خیلی ظریفی است که ما باید در بحثهایمان دقت بکنیم.
در هر صورت...
آقای «طنطاوی» در ذیل آیه «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» میگوید:
«وقوله: آتاكُمُ من الإتيان»
می گوید: «من الإتیان» نه «من الإیتاء»! عرض كردم کلمه «اَتَیَ»، «اتیان» به معنای آمدن یا آوردن است
(أَتَى أَمْرُ اللَّهِ)
فرمان خدا (براي مجازات مشرکان و مجرمان،) فرا رسيده است!
سوره نحل (16): 1
(وَاللَّاتِي يأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ)
و کساني از زنان شما که مرتکب زنا شوند...
سوره نساء (4): آیه 15
در بعضی از جاها است که «اتا» به معنای «اعطا» است. مثل:
(وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ)
و مال (خود) را، با همه علاقهاي که به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق ميکند.
سوره بقره (2): آیه 177
(وَ آتَى الزَّكاة)
و زکات را ميپردازد!
سوره بقره (2): آیه 177
(وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ)
خداوند حکومت و دانش را به او بخشيد!
سوره بقره (2): آیه 251
(وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ)
و چيزي از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهيد!
سوره نور (24): آیه 23
ولذا کلمه «اَتَیَ» یا از «اتیان» است یا از ««ایتاء» است. همان آیه شریفه:
(وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا)
و حق نزديکان را بپرداز، و (همچنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مکن.
سوره اسراء (17): آیه26
ایشان میگوید:
«آتاکم من الإتیان» است نه «من الإیتا»
«والمقصود به هنا ما جاءهم به الرسول صلى اللَّه عليه وسلم من هدايات وتشريعات، وآداب. ويدخل في ذلك دخولا أوليا قسمته لفيء بنى النضير بين المهاجرين، دون الأنصار»
بعد میگوید کلمه «آتاکم» که «من الإتیان» است نه «من الإیتاء»
«أى: ما أمركم الرسول صلى اللَّه عليه وسلم بفعله - أيها المؤمنون - فافعلوه، وما نهاكم عن فعله فاجتنبوه، واتقوا اللَّه في كل أحوالكم»
ایشان خیلی دقت زیبای دارد.
«فإنه - سبحانه - شديد العقاب لمن خالف أمره»
بعد میگوید:
«ومنهم من جعل ( آتاكُمُ ) هنا بمعنى أعطاكم من الفيء ، وجعل ( نَهاكُمْ ) بمعنى نهاكم عن الأخذ منه، وكأن صاحب هذا الرأى يستعين على ما ذهب إليه بفحوى المقام»
التفسير الوسيط للقرآن الكريم؛ المؤلف: محمد سيد طنطاوي، الناشر: دار نهضة مصر للطباعة والنشر والتوزيع، الفجالة – القاهرة، الطبعة: الأولى، ج14، ص 295
می گوید: اینکه ابتدای امر مربوط به غنائم است، غنائم هم از اعطاء و ممانعت است، از این گرفتند؛ ولی منِ «طنطاوی» نظرم است که کلمه «ما آتاکم الرسول» از «ایتاء» نیست، بلکه از «اتیان» است.
این تقریبا کل آنچه را که در رابطه با آیه شریفه:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد.
سوره حشر (59): آیه 7
بود که روایات را خواندیم؛ فرمایشات فقهای شیعه را آوردیم؛ استناد شیعه به این آیه در ابواب مختلف فقهی را آوردیم و حرفهای اهلسنت را هم آوردیم.
از مجموع اینها ثَبَتَ بر اینکه یک اجماعی مرکب از شیعه و سنی است که این آیه شریفه مشروعیت سنت نبی مکرم را تثبیت میکند. «لا شکَ ولا ریب»!
یعنی ما فرمایشات بزرگان از شیعه و سنی را که آوردیم، 90 درصد اینها یا بیشترشان گفتند گرچه این آیه در رابطه با غنائم جنگی است؛ ولی اطلاقش تمام موارد غیر غنائم را هم میگیرد.
پرسش:
شأن نزول اینكه این آیه در مورد غنائم جنگی است ظاهراً ما ندیدیم!
پاسخ:
نه، همه آوردند كه در مورد غنائم جنگی است «لا شک ولا ریب»! اصلاً ابتدای آیه این است:
(مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ)
آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است.
بعد میگوید:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)
آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است!
سوره حشر (59): آیه 7
آیه قبلش هم این است:
(وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيهِ مِنْ خَيلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ)
و آنچه را خدا از آنان [= يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزی است که شما براي به دست آوردن آن (زحمتي نکشيديد،) نه اسبي تاختيد و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد؛ و خدا بر هر چيز توانا است!
سوره حشر (59): آیه 6
این دو تا آیه، آیه 6 در رابطه با «انفال» است آیه 7 در رابطه با «خمس و غنائم جنگی» است و این کاملاً مشخص است. این دو تا آیه در سوره حشر نکات خیلی زیبای دارد.
دوستان هم اگر بتوانند هر شب این سوره را بخوانند برکات زیادی دارد، خیلیها توصیه میکنند، نمیدانم روایت هم داریم یا نه؛ ولی آنهایی که اهل دل هستند توصیه می کنند هر کس شب قبل از خوابیدن سوره حشر را قرائت کند و مداومت داشته باشد برکات معنوی و شاید مادی هم داشته باشد.
من خودم چندین سال است ملتزم هستم هر شب این سوره را میخوانم و برکات زیادی از خواندن سوره حشر دیدم. یکی دو دقیقه هم بیشتر طول نمیکشد.
این در حقیقت کل بحث ما بود در باب مشروعیت سنت پیامبر. آیه اولی که ما مطرح کردیم:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد!
سوره نجم (53): آیه 3
آیه دوم:
(وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
و آنها را کتاب و حکمت بياموزد!
سوره بقره (2): آیه 129
آیه سوم:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)
آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است!
سوره حشر (59): آیه 7
آیه چهارم:
(وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ)
اگر او سخني دروغ بر ما ميبست...
سوره الحاقه (69): آیه 44
هست که بعضی از آقایان (تَقَوَّلَ عَلَينَا) را اعم به قرآن و به غیر قرآن گرفتهاند. البته من یک مقداری در اینکه به این ترتیب باشد دقت کردم دیدم اگر ما بعضی از چیزهای که داریم اگر اینها را جلو بیاندازیم که خیلی صریح و روشن است بهتر خواهد بود. مثل آیه:
(وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
و آنها را کتاب و حکمت بياموزد!
سوره بقره (2): آیه 129
را که ما قبلا بحث کردیم. بعد ما آیاتی که در تبعیت و اطاعت از پیغمبر داریم این خیلی مهم است یک جا:
(وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)
و از او پيروي کنيد تا هدايت يابيد!
سوره اعراف (7): آیه 157
است یک دفعه آیاتی مثل:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ)
هست. ما پریروز با اساتید جلسه داشتیم میگفتند چرا در آیه شریفه اولی الامر:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
کلمه «اطیعوا» در خدا و پیغمبر تکرار شده، آیا تفاوت دارد یا نه؟ این خودش یک نکتهای است که ما وقتی در آیه:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)
سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او
سوره مائده (5): آیه 55
وقتی بر ولایت مطلقه خدا و پیغمبر استدلال میکنیم، میگوییم اینجا کلمه «ولی» یک بار آمده و سه تا محمول دارد «ولیکم الله»، «ولیکم رسوله»، «ولیکم» آن آقایی که در رکوع انگشتر به سائل میدهد.
میگوییم اگر بنا بود ولایت در خدا با ولایت در پیغمبر تفاوت باشد کلمه «ولی» تکرار میشد مثل آیه «اذن» که میگوید:
(قُلْ أُذُنُ خَيرٍ لَكُمْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ)
بگو: «خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولي بدانيد) او به خدا ايمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصديق ميکند.
سوره توبه (9): آیه 61
آنجا (يؤْمِنُ) تکرار شده ولی در یک جا با «باء» تعدی شده، یک جا با «لام» تعدی شده؛ چون قطعاً پیغمبر (يؤْمِنُ بِاللَّهِ) اش ایمان قطعی است، ولی (وَيؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ)، «إی لنفع المؤمنین» است برای اینکه دلشان نشکند ولی در ولایت اینطور نیست در رابطه با:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
بعضیها تشکیک میکنند؛ پس اطاعت خدا با اطاعت پیغمبر تفاوت دارد که کلمه «اطیعوا» تکرار شده است. در رابطه با «اطاعة الله» و «اطاعة الرسول» ما هفت - هشت تا آیه در قرآن داریم در بعضی از جاها کلمه:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
«اطیعوا» تکرار شده در سه چهار جا تکرار نشده مثل:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ)
از خدا و فرستاده (او)
سوره آلعمران (3): آیه 32
آمده است. یا:
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ)
کسي که از پيامبر اطاعت کند
سوره نساء (4): آیه 80
باز:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
آمده است. من یک مقداری دقت داشتم با توجه به سوالی که آقایان داشتند دیدم که مفسرین چه شیعه و چه سنی در:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
در اینجا گرفتند که این (اطیعوا) نه به معنای این است که «اطاعة الله» با «اطاعة الرسول» تفاوت دارد؛ بلکه تأکید است بر اینکه مردم حتماً از پیغمبر اکرم اطاعت کنند وگرنه «اطاعة الله» و «اطاعة الرسول» هیچ تفاوتی ندارد، به دلیل چندین آیهای که آمده:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ)
و کلمه (اطیعوا) در آنجا تکرار نشده است.
«والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته»