2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
وحشت وهابيون از گسترش تشيع
کد مطلب: ٨٦٨٩ تاریخ انتشار: ٢٣ مرداد ١٣٩٠ - ١٨:٥٩ تعداد بازدید: 1490
حبل المتین » عمومی
وحشت وهابيون از گسترش تشيع

اعترافات و وحشت وهابیت از نفوذ و گسترش شیعه - غلو در ابوبکر
حبل المتين 90/05/23

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ : 23 / 05 / 90

مجري :

در آستانه ميلاد باسعادت امام حسن مجتبي (عليه السلام) هستيم ، اين روز عزيز را به پيشگاه مقدس امام زمان (عليه السلام) و به شما بينندگان گرامي در هر جاي عالم که هستيد ، تبريک عرض مي کنم .

ممنونيم که برنامه ما را براي ديدن انتخاب کرديد . قصد من و همکارانم در اين برنامه اين است که تاريخ اسلام را يک دور ، تحليل و واکاوي نماييم و وقايعي که در صدر اسلام اتفاق افتاده که عمدتا منشأ آثار و اعتقادات براي مسلمان ها است ، بررسي کنيم . عمده مطالبي که خدمت شما عرض مي کنيم ، از کتب اهل سنت است . در اين خصوص هم قضاوتي نمي کنيم . بينندگان ما همه اهل شعور و منطق و تعقل هستند و خودشان تصميم مي گيرند و خودشان فکر مي کنند .

ما ترس و واهمه اي از بيان علمي نداريم . بنده هميشه اين تذکر را در ابتداي بحث بيان مي کنم ؛ اما از جسارت و توهين و بي ادبي ، پرهيز مي کنيم . همين تقاضا را هم از شما بيننده عزيزي که تماس مي گيريد ، داريم .

ما در خدمت کارشناس عزيز و ارجمند برنامه ، آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز که در کجاي اين کره خاکي بيننده برنامه خودشان هستند ، سلام عرض مي کنم و موفقيت همه بزرگواران را از خداي منان خواهانم و از همه عزيزان التماس دعا داريم که در اين شب هاي ماه مبارک رمضان و اين ايام اجابت دعا ، ما را هم از دعاي خود فراموش نکنند.

مجري :

حضرت استاد ! بحث ما در چند جلسه گذشته در مورد عبد الله سبأ بود و در اين ايام ، آقايان وهابي در ماهواره ها در بوق کرنا کرده اند ،مخصوصا سريال اسباط و معاويه را که پخش مي کنند ، بخشي از اين سريال مربوط به عبد الله سبأ است که مي گويند : عبد الله سبأ ،مؤسس شيعه و مسئول اغتشاشات بعد از عثمان بوده .

حضرت عالي در چند جلسه گذشته ، روشنگري هاي خوبي داشتيد . اين جلسه هم بنده تقاضا دارم که اين مباحث ادامه داشته و بنده سؤالات مربوط به اين قضيه را از شما بپرسم . اگر خاطر شريف شما بوده باشد ، آخرين سؤالي که در جلسه گذشته پرسيدم اين بود که اولين کسي که عبد الله سبأ را به عنوان اسطوره مطرح کرد ، طبري بود . اما سؤال اول در اين جلسه مطرح مي کنيم اين است که اساسي ترين مشکلي که اين اسطوره که طبري هم آن را نقل کرده ، چيست ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

همان طور که اشاره شد ، مدت ها است که آقايان وهابي در شبکه هاي ماهواره اي و در فضاي اينترنتي خود اين مسئله را مطرح مي کنند که بنيانگذار شيعه و عامل اختلاف ميان صحابه ، عبد الله سبأ بوده و هم چنين تحريک مردم بر عليه عثمان که منجر به قتل او شد ، به دست عبد الله سبأ بوده و قضيه به هم ريختن سپاه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و سپاه عايشه در جنگ جمل را عبد الله سبأ انجام داده است .

آقايان هر جايي که حرفي براي گفتن نداشته باشند ، عبد الله سبأ را پيش مي کشند . فقط مانده اين را بگويند که نبوت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هم به گردن عبد الله سبأ است ، اگر اين را هم بگويند ، اين قصه تمام و اين افسانه کامل مي شود .

اخيرا هم فيلم حسن و حسين ، با اين که بسياري از علماي اهل سنت و دانشگاه الازهر ، تحريم کردند ، باز هم اين فيلم را پخش مي کنند و هيچ احترامي نه براي علماي اهل سنت و نه براي دانشگاه الازهر که نماد مباني فکري اهل سنت است ، قائل نيستند .

علي اي حال ، بعضي از ماهواره هاي غيردولتي و يا در بعضي از کشورها ، ماهواره هاي دولتي ، پخش مي کنند . از آن جايي که ما هم دائما رصد مي کنيم ، نه بازيگران آن ، بازيگران درستي هستند و نه کارگردان آن ، کاگردان درستي است يعني به تمام معنا يک سريال ، در سطح پايين و ضعيف است . هر کس هم که اين فيلم را تماشا کردند ، گفتند که نه از لحاظ علمي و نه از لحاظ فني ، قابل قبول نيست . داستان ها ، روايات جعلي و نادرست از قول اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ﴿عليه السلام ﴾ خطاب مي کند که ابوبکر چه انسان خوبي بوده ، چه فضيلت هايي داشته و مطالبي که اگر يک سني هم اين مطالب را بشنود ، مي خندد . چون اين دروغ ها به حدي مضحک است که هر کس بشنود هم به خنده مي آيد .

لذا آقايان وارد اين گود شده و ما هم از ابتداي ماه مبارک رمضان ، اين قضيه را پيگيري کرده و گفتيم : عبد الله سبأ ، يک وجود خارجي دارد ، يکي هم افسانه هايي است که به او نسبت دادند . اين که عبد الله سبأ يک يهودي بوده و سابقه غلوگري داشته که در کتاب هاي شيعه و سني آمده است و تعدادي از بزرگان اهل سنت هم بر همين باور هستند ؛ اما اين که عبد الله سبأ ، مردم را بخواهد عليه عثمان تحريک کند و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و عايشه و طلحه و زبير ، بازيچه دست اين شخص باشند ، اين ها افسانه هايي است که در تاريخ طبري از قول سيف بن عمر بيان شده است .

سؤال اساسي هم ، همين است که تمام اين قضايا به طبري بر مي گردد و بعد از او به ابن اثير و ابن خلدون و ديگران همه از طبري گرفته اند . اشکالي اساسي هم در تاريخ طبري اين است که سند روايت به سيف بن عمر باز مي گردد . سيف بن عمر هم يک رواي کاملا ضعيف است . در ميان رجاليون اهل سنت ، آقاي يحيي بن معين ، از استوانه هاي رجالي و از اعيان دوم وسوم اهل سنت که متوفاي 233 هـ است. وقتي به شرح حال سيف بن عمر مي رسد ، با صراحت مي گويد :

ضعيف ...

تاريخ ابن معين ، ج اول ، ص 336

جناب نسائي که از علماي رجالي اهل سنت و متوفاي 330 هـ‌ است ، مي گويد :

ضعيف .

نسائي ، الضعفاء والمتروکين ، ص 187 ، شماره 256

جناب عقيلي هم کتاب به نام الضعفاء دارد ، مي گويد :

ضعيف .

عقيلي ، الضعفاء ، ج 2 ، متوفاي 322 هـ ، ص 175

جناب آقاي رازي ، متوفاي 327 هـ مي گويد :

ضعيف الحديث

رازي ، الجرح و التعديل ، ج 4 ، ص 287

آقاي ابن حبان ، متوفاي 354 هـ ، مي گويد :

وكان سيف يضع الحديث وكان قد اتهم بالزندقة

سيف بن عمر ، حديث جعل مي کرد و متهم به زندقه و الحاد و بي ديني بود .

ابن حبان ، المجروحين ، ج 1 ، ص 345

هم چنين آقاي ابو نعيم اصفهاني ، متوفاي 435 هـ مي گويد :

متهم في دينه مرمي بالزندقة ساقط الحديث لاشئ

معلوم نيست که آقاي سيف بن عمر دين داشته يا نداشته و اصلا مسلمان بوده يا خير . ايشان متهم به بي ديني و الحاد است . روايتش ارزشي ندارد و خودش هم لاشئ است .

ابو نعيم اصفهاني ، الضعفاء ، ص 91 ، شماره 95

آقا مزي که از علماي بزرگ و پر آوازه رجالي اهل سنت و صاحب کتاب تهذيب الکمال ، ج 12 ، ص 325 ، اقوال هم بزرگان اهل سنت را در ضعف سيف بن عمر نقل مي کند و مي گويد :

يروي الموضوعات عن الاثبات وقالوا انه كان يضع الحديث

احاديث جعلي درست مي کرد و از قول افراد ثقه ، آن احاديث را نقل مي کردند .

مزي ، تهذيب الکمال ، ج 12 ، ص 325

ذهبي ، ميزان الاعتدال ، ج 2 ، ص 255

ابن حجر عسقلاني ، تهذيب التهذي ، ج 4 ، ص 259

خلاصه اين که همه آقايان اتفاق نظر دارند که سيف بن عمر ، ضعيف است و متهم در دين و متهم به زندقه است و جعل حديث مي کرد .

به نظر شما اين انصاف است که چنين فردي ، اين مطالب را در مورد قتل عثمان ، قضيه جنگ جمل و ديگر قضايايي که به عبد الله سبأ نسبت مي دهد را بيان کند و آقايان اين مطالب را در بوق و کرنا کنند و از روي اين مطالب دروغ و کذب ، سريال با هزينه هاي ميلياردي بسازند . به نظر بنده انسان عاقل هيچ وقت اين کار را نمي کند . مگر اين که بگوييم اين افراد از عقل خدادادي خود نمي خواهند استفاده کنند ، از باب الغريق يتشبث بکل حشيش ، چون مي بينند که تشيع در جهان در حال گسترش هستند ، با اين اشکال ذهن هاي مردم را مخدوش مي کنند .

مجري :

حضرت استاد ! چيزي که جالب است ، قضيه مطابق بودن تشيع با فطرت انسان است يعني اگر کسي عقل خود را قاضي کند ، مي بيند که همه مسائلي که در فطرت انسان است از عاطفه ، احسان ، توجه به مسائل ديني ، همه در مذهب تشيع وجود دارد . اما اهل سنت ، مثلا شخصي پدرش مي ميرد ، عاطفه انساني است که نارحت شود و گريه کند ، اما آن ها عزاداري را شرک مي دانند .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

يا مثلا مي خواهد براي تولد فرزندش ، جشن تولد بگيرد ، مي گويند : اين شرک است ، عمر و ابوبکر براي فرزندش ، جشن تولد نگرفته است .

اما خود سران وهابي و سران عربستان سعودي حتي با يهودي ها و سران صهيونيست جشن و پايکوبي و رقص مي کنند . آيا اين آقايان مي توانند بگويند که ابوبکر و عمر هم اين کار ها را انجام مي دادند که اين ها ، انجام مي دهند ؟!!!

چطور وقتي به شيعه يا بعضي مسائل فطري مي رسند ، مي گويند : پيامبر (صلي الله عليه و آله) و خلفاي چنين کاري انجام نداده ؛ اما در کارهاي خودشان و در جلسات سران ، جام هاي شراب را به هم مي کوبانند و آن را مي خورند ؟ آيا نستجير بالله ابوبکر و عمر و ديگر صحابه چنين کار هايي را مي کردند .

مجري :

وهابي ها از اين که مي گويند عبد الله سبأ ، عامل تحريک صحابه عليه عثمان ، است . چگونه امکان دارد ، صحابه اي که اين همه نزديکي با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و با وحي داشتند ، به يک باره تحت تأثير يک شخص يهودي قرار گرفته و تا اين حد متإثر شوند و قتل عثمان را به وجود بياورند . به نظر شما اين خود نوعي توهين به صحابه نيست که اين آقايان اين همه آن را پيش مي کشند ؟

کليپ 1 ) : خزان وهابيت : اعتراف اول

دکتر شيخ سعد البربک ، مبلغ وهابي عربستان :

امروز روزي است که در آن لازم است که حقائق را بيان کنيم . و بفهميم با عقل و منطق و دليل و برهان تا اتباع مذهب اهل سنت گمراه نشوند .

امروز اهل سنت ، شيعه شده اند !!!!

اين بندگان خدا به داد اهل سنت برسيد . اهل سنت ، شيعه شدند .

کليپ 2 ) : خزان وهابيت : اعتراف دوم

بدر بن نادر المنشاري ، از شاگردان بن باز مفتي اعظم عربستان :

اي مسلمانان و اي مؤمنان ، گشترش شيعه براي اين امت خطرناک است !!!

از جهت عقيدتي و سياسي و از همه جهات شيعه مثل هشت پا است و بسيار خطرناک شده است . مي دانيد که شيعيان در کشور حرمين (مکه و مدينه ) به جاهاي مختلفي رسيده اند !!!

در احساء موضع گرفته اند ، در قطيف ، در نجران ، در مدينه ، و احتمالا براي گرفتن بعضي از مناطق ديگر نيز نقل مکان کرده اند . در خليج در همه جا موجود هستند . در کويت ، در يمن هستند ؛ حتي در مصر نيز هستند . در اندونزي ، در فيليپين ، در ترکيه ، در پاکستان ، در افغانستان ، در بوسني و هرزگوين حتي در ايالات متحده آمريکا ، پخش شده اند . همچنين بدانيد که آن ها نظام مند هستند ، نظامي که توانسته اند از طريق آن به دروغ چيني ترويج کنند .

خوب دقت کنيد که آن ها از جهت سرشماري از همه مذاهب بيشترند !!!

بله ، در بعضي از کشور ها آن ها ، اکثريت هستند ؛ ولي آن ها در بسياري از کشورها اقليت هستند و مخصوصا در کشور ما و مي خواهند با سر شماري هاي دروغين به عالم بگويند ....

کليپ 3 ) : خزان وهابيت : وهابيت نگران چه هستند ؟

ملازاده ، وهابي فراري از ايران :

اي اهل سنت بيدار شويد ، اي اهل سنت از اين خواب عميق بيدار شويد و گرنه مغول جديد (شيعيان ) خواهند آمد و همان چيزي که در عراق شد . در کشور شما نيز صورت مي گيرد .

برادران وهابي ما خواب هستند . لااقل براي عقيده خود غيرت نشان دهيد ، براي دين خود ، براي دنياي خود غيرت نشان دهيد !!! اي صاحبان مال ، اي متوليان امور عقيدتي شما را در مقابل وظيفه ديني تان قرار مي دهيم .

به دنياي خودتان فکر کنيد ، به صندلي هاي خودتان فکر کنيد ، به قصر هاي خودتان فکر کنيد !!!

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

از تعابيري که به کار مي برند ، به اين معنا است که خودشان به وحشت افتاده اند و واقعا معناي واقعي إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ. وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا، است . خلاصه ما گفتيم که قرن بيست و يکم ، قرن گسترش شيعه و گرايش به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) است . البته ما به برادران اهل سنت عرض کنيم ، اين که اگر يک فردي به مذهب شيعه مشرف مي شود ، اگرچنانچه شما شيعه را يکي از مذاهب اسلامي مي دانيد ، اين همه سر و صدا ندارد . همان طوري که اگر فردي از مذهب شافعي ، مالکي شود يا مالکي ، حنفي شود ، شما احساس خطر نمي کنيد . بسياري از بزرگان شما مثل صنعاني سه يا چهار بار تغيير عقيده داده اند .

اگر هم جزء مذاهب اسلامي نمي دانيد ، ما که اعلام کرديم بياييد ثابت کنيد که مذهب شيعه از مذاهب اسلامي نيست . نحن ابناء الدليل ، ما فرزند دليل هستيم . قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ، دليلتان را براي ما بياوريد . اگر ديديد که ما در مقابل ادله شما ، مقاومت کرديم و قبول نکرديم ، اعلام کنيد ما با علماي شيعه بحث و مناظره کرديم و ثابت نموديم که مذهب شيعه ، يکي از مذاهب اسلامي نيست ؛ اما قبول نکردند .

آن زمان است که مردم قضاوت مي کنند ؛ اما در حال حاضر فرار شما از مناظره و رو در رويي علمي ، دليل بر اين است که شما نسبت به مذهب خودتان ، مطمئن نيستيد . بنده روزي در مدينه منوره به مرکز رابطه السلاميه ، رفته بودم که 12 تن از اساتيد دانشگاه در آن جا بودند که حدود 3 ساعت با اين ها ، بحث کرديم و به سؤالات آن ها پاسخ داديم . در آخر هم گفتم : شما برادران عزيز ، مي گوييد مذهب شيعه ، چنان و چنين است . بياييد براي ما با دليل ثابت کنيد که مذهب حنبلي ، مالکي ، و ديگران ، حق هستند . اگر من در همين جلسه تغيير عقيده ندادم و از مذهب شيعه به حنفي بر نگشتم ، هر چه مي خواهيد به من بگوييد .

اين ها به يکديگر نگاه کردند ، يکي از آن ها گفت : ما نمي توانيم با شما بحث کنيم . اما استادي داريم که الان در دانشگاه درس مي دهد . شما بعد از نماز مغرب و عشاء بياييد ، با ايشان مناظره کنيد .

من گفتم : شما اساتيد دانشگاهيت ، افراد عادي نيستيد ! شما که نمي توانيد براي مذهبتان استدلال کنيد و دليل بياوريد ، از ديگران که عوام الناس هستند يا افرادي که از لحاظ علمي پايين تر از شما هستند ، چه توقعي از آن ها بايد داشت .

اما در مورد سؤال شما ، اين آقايان از طرفي براي صحابه هاله اي از قداست قائل هستند که مي گويند : هر کس به صحابه اهانت کند :

دواوءه السيف ، فهو زنديق ...

جز با شمشير نمي توان با او بر خورد کرد .

از طرف ديگر ، آقاي طبري از سيف بن عمر نقل مي کند :

عبد الله سبأ در منطقه شامات رفت و با ابوذر ملاقات کرد و او را عليه معاويه تحريک نمود . اباذر هم نزد معاويه رفت و با او شروع به بحث کرد . بعد از ابو ذر ، با ابودرداء و عباده بن ثابت صحبت و آن ها را بر عليه معاويه تحريک کرد.

تاريخ طبري ، ج 3 ، ص 335

اين اباذري که صحابه جليل القدر پيامبر (صلي الله عليه و آله ) است ، تا اين اندازه از خود اراده ندارد که تحت تأثير يک يهودي قرار مي گيرد و عليه حاکم وقت شورش مي کنند . آيا اين صحابه قداست دارد ؟ با چه اعتمادي ما دين مان را از اين صحابه مي گيريم ؟

در مورد عمار ، کسي که سوابق ايثار و فداکاري داشته و شکنجه هايي که در راه دين تحمل کرده ، آقاي طبري از سيف بن عمر نقل مي کند :

عبد الله سبأ ، عمار را تحريک مي کند و عمار حاکم منطقه و سعد بن ابي سعر قيام مي کند و قضاياي ديگر که باعث به هم ريختن مصر و مسلمانان را به جان هم مي اندازد .

تاريخ طبري ، ج 3 ، ص 379

با اين سخناني که نقل مي کنند ، به نظر شما عمار تا اين حد بي اراده است و شناختي از مسائل ديني ندارد که يک يهودي بايد به بگويد : قرآن اين مطلب را گفته ؛ اما معاويه خلاف مي کند . عثمان خلاف قرآن عمل مي کند .

يک يهودي که تازه مسلمان شده ، از عمار ياسري که از مسلمانان اوليه و جزء فداکاران راه اسلام است ، قرآن را بهتر مي فهمد ؟!!!! عمار ياسري که بخواهد قرآن را از يک يهودي ياد بگيرد ، به درد اسلام نمي خورد . به درد شريعت و اين که راه را به مردم نشان دهد ، نمي خورد . يا به قول شما آقايان :

أصحابي كالنجوم بأيهم اتقديتم اهتديتم

خيلي عجيب است كه احمد امين مصري ، از شخصيت هاي مهم اهل سنت است که تعبير بسيار وقيحي دارد . اگر اين تعبير را يکي از علماي شيعه به کار مي برد ، اين آقايان هفت آسمان را بر سر شيعه خراب مي کردند .ايشان در کتاب اضواء علي عقائد الشيعه ، صفحه 68 مي گويد :

بان اباذر تلقي فكرة الاشتراكية من ذلك اليهودي وهو تلقي هذه الفكرة من مزدكي العراق

اباذر تفکر سوسياليستي و لامذهبي را از اين يهودي ياد گرفت . عبد الله سبأ هم اين فکر را از قبيله مزدک عراق يا يمن ، آموخته بودند . (مزدک ها قومي بودند که معتقد به اسقاط تکليف و جواز ازدواج با محارم بودند و فقط ازدواج با همسر پدر را جايز مي دانستند ؛ چون اين شخص همسر دومي داشت که اگر آن را هم جايز مي دانستند ، مي ترسيد پسر هايش همسرش را تصرف کنند . )

احمد امين مصري ، اضواء علي عقائد الشيعه ، ص 68

اباذري که جزء مسلمانان اوليه و جزء السابقون الاولون و جزء بدريون است و جزء کساني است که تحت شجره رضوان بيعت کردند . هر فضيلتي که شما براي صحابه در نظر مي گيريد ، اباذر آن فضائل را دارا مي باشد . با اين حال ، اباذر با اين سابقه درخشاني که دارد ، تفکر سوسياليستي و لائيکي را از عبد الله سبأ گرفته است .

واقعا ما نمي دانيم کدام سخن شما را باور کنيم . از يک طرف صحابه را به عرش مي رسانيد و مقامات عجيب و غريب براي آن ها قائل مي شويد و مي گوييد : خداوند عالم از آن ها راضي بوده ، آن ها گناه نمي کنند و براي آن ها گناه نوشته نمي شود .

قَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ .

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ

از طرف ديگر مي گوييد اين ها به قدري بي اراده و ضعيف الايمان بودند ، که تحت تأثير يک يهودي قرار گرفتند . به صورتي که تفکر و عقيده سوسياليستي و بي مذهبي را از يک فرد يهودي مي گيرند .

مجري :

حضرت استاد ! اين نسبت هايي که به ابوذر و عمار مي دهند ، منافاتي ندارد با اين روايت هايي که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ، چه در باره ابوذر که او صديق است و چه دربار عمار بود که الحق مع عمار و عمار مع الحق است . چون ما اين تعابير را در مورد ديگر صحابه نداريم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

آقايان از يک طرف نسبه به ابوذر مي گويند :

قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ ﴿ص﴾ يقول ما أَظَلَّتْ الْخَضْرَاءُ ولا أَقَلَّتْ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ من أبي ذَرٍّ قال وفي الْبَاب عن أبي الدَّرْدَاءِ وَأَبِي ذَرٍّ قال وَهَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي گفتند : در زير آسمان کبود و روي کره زمين ، راستگوتر از ابوذر نبود .

ترمذي ، سنن ترمذي ، ج 5 ، ص 334

در رابطه با جناب عمار از قول عايشه نقل مي کنند :

كلا إن عماراً ملىء إيماناً من قرنه إلى قدمه وإختلط الايمان بلحمه ودمه.

از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمود : ايمان سراسر وجود عمار را ؛ حتي نوک انگشتانش را فرا گرفته است .

اين کاملا واضح است که ميان دو راهي ماندند . يا بايد بگويند تمام رواياتي که در فضل صحابه است بايد کنار بگذارند و قضيه سيف بن عمر و عبد الله سبأ را قبول کنند . يا اين که بگويند : رواياتي که سيف بن عمر نقل کرده و طبري در اين ده قرن آورده ، همه دروغ است . حال اختيار با خود اين آقايان است که کدام را مي خواهند انتخاب کنند .

تماس بينندگان

بيننده : شيعه از اهواز

بنده از استاد چند سوال داشتم . اول اين که فرقه يزيديه چه فرقه اي است ؟ آيا امام آن ها يزيد بن معاويه است ؟

سؤال دوم اين که ، روايتي را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مي کنند که علماء امتي افضل من انبياء اسرائيل ، آيا اين روايت درست است ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

منظور از علما امتي ، در اين روايت ، امامان دوازده گانه هستند .

بشارت ديگري را به عزيزان خوزستاني بدهم که در آينده اي بسيار نزديک ، شبکه البلاغ الاهوازيه العربيه در راه است که در آن صداي عزيزان خوزستاني روي آنتن برود و تبليغاتي را که امروز در رسانه ها ، مخصوصا رسانه هاي شيطايني مثل بي بي سي و غيره پخش مي کنند که خوزستان هم سني شدند .

ان شاء الله اين شبکه تا قبل از محرم راه اندازي شود تا عزاداري ها و مراسم ديني و مذهبي مردم خوزستان روي آنتن ببرند و در حقيقت جواب کوبنده اي براي تبليغات رسانه هاي ماهواره اي باشد .

بيننده : شيعه

از برنامه هاي بسيار خوب شما تشکر مي کنم . هم چنين دو سؤال از خدمت استاد قزويني داشتم . اول اين که ، آيه اي که در رابطه با وضو نازل شده را براي ما توضيح دهيد که وضوي ما شيعيان درست است يا وضوي اهل سنت ؟

دوم اين که ، چرا شما با شبکه اهل بيت (عليهم السلام) همکاري نمي کنيد ؟

بيننده : از عراق

سؤال بنده از استاد قزويني اين است در سال 1366 آقاي خامنه اي در نماز جمعه سخنراني کردند که بعد از آن امام خميني (ره) او را نفرين کرد . بعد از دو هفته از آن سخنراني ، عذر خواهي کردند و گفتند که امام خميني (ره) به من نامه اي نوشتند و مرا مثل استادي که شاگردش را ارشاد مي کند يا مثل پدري که فرزندش را نصيحت مي کند ، مرا راهنمايي کرد .

مردم مي گفتند : منظور آقاي خامنه اي اين بود که ما بايد فقط از قرآن پيروي کنيم که امام خميني (ره) سخن ايشان را رد کردند و گفتند ما بايد هم از قرآن و هم از اهل بيت (عليهم السلام) پيروي کنيم .

بيننده : شيعه

چند روز پيش قبل يکي از بينندگان شما که نتوانسته بودند ، در مقابل پاسخ قاطع شما پاسخي دهند با شبکه کلمه تماس گرفتند و دقيقا بر عکس چيزي که شما بيان کرده بوديد ، را به شبکه کلمه گفت . مطلب در خصوص روايتي از صحيح بخاري است که عده اي از اصحاب وضو مي گرفتند که پيامبر (صلي الله عليه و آله) به ما ديرتر رسيدند ....

آن بيننده به صورتي صحبت مي کردند که حضرت استاد قسمتي از روايت را نشان نداده . بنده هر چه سعي کردم که با آن ها تماس بگيرم ، قطع مي کردند .

بنده به نيابت از استاد قزويني به اين کارشناسان وهابي مي گوييم که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) وقتي شريعتي آورده ، مطمئنا به صورت قاطع آن را بيان کرده . چطور امکان دارد که افرادي در کنار پيامبر (صلي الله عليه و آله ) باشند و در سفري که با هم رفته اند ، در وضو پاهاي خود را مسح کنند و بعد پيامبر (صلي الله عليه و آله) مسئله عجيب و تازه اي را ببيند که چرا اين عمل را انجام داديد .

بيننده : شيعه

چند شب گذشته در يکي از اين شبکه هاي ماهواره اي کليپي از حضرت استاد پخش مي کردند که روايتي را در آن نقل مي شد که ابوبکر هر کس را بخواهد مي تواند وارد بهشت کند .

در اين خصوص توضيحاتي را بيان کنيد تا بنده و کساني که اين کليپ را ديده اند ، روشن شويم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد سؤال اول که فرقه يزيديه چه کساني هستند ، اين فرقه افرادي هستند که به يزيد ارادت خاصي دارند که در فرصت کافي توضيحات بيشتري خواهيم داد . در ايران منطقه اي نزديک کرمانشاه ، مستقر هستند . امروز هم در کشورهاي عربي به ويژه عربستان سعودي ، تفکر يزيدي اوج مي گيرد .

کتاب هايي را هم در اين زمينه نوشته اند . از جمله کتاب اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه . آخر قضيه هم اين است که وقتي اين سريال حسن و حسين تمام شد ، مي خواهند هم معاويه را از جناياتي که مرتکب شده ، تطهير کند و هم يزيد را در حاشيه قرار دهند .

حتي يکي از علماي اهل سنت که از اساتيد دانشگاه محمد بن سعود است ، جديدا کتابي نوشته است که در آن به صراحت آورده که يزيد بن معاويه از شنيدن خبر شهادت امام حسين (عليه السلام) ناراحت شد و عزاداري کردند . حتي به استقبال خانواده امام حسين (عليه السلام ) آمدند و اکرام کردند و حدود چهل نفر از زنان بني اميه ، بچه هاي اهل بيت (علهيم السلام ) را تا مدينه مشايعت کردند . اما چيزي از اين که چرا خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) را شهر به شهر گرداندند ، نمي گويند .

ان شاء الله به بينندگان عزيز قول مي دهيم که در آينده توضيحات بيشتري را در خصوص اين فرقه بيان کنيم و هم چنين کتاب هايي که جديدا ، در اين رابطه نوشته شده را هم نشان دهيم تا دنيا بدانند که اين آقايان مردم را به کدام اسلام دعوت مي کنند . آيا اين اسلام نبوي است يا اسلام يزيدي و اموي ؟

در مورد آيه وضو که ما در جلسه قبل توضيح مفصلي بيان کردم ؛ اما باز هم به خاطر روشن شدن اذهان بعضي از دوستان آن را تکرار مي کنيم .

خداوند در سوره مائده آيه 6 مي فرمايد :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . مائده / 6

اي مؤمنين زماني که براي نماز مي ايستيد ، صورتتان را بشوييد و دست هايتان را تا آرنج بشوييد .

اتفاق همه علماي اهل سنت است که « الي » به معناي « مع » است و به معناي انتها نمي باشد . ما در بحث فقه مقارن به صورت مفصل بيان کرديم . اين آقايان که مي گويند : ايديکم الي المرافق ، از کجا الي المرافق ؟ تا به مرفق بشوييد ، يعني از شانه تا مرفق يا از سر انگشتان ؟ اين کارشناسان به ما نشان دهند که آغاز شستن از کجا است ؟

پس به اتفاق همه علماي اهل سنت « الي المرافق » شستن آرنج واجب است و « الي » به معناي « مع » مي باشد .

سرهايتان را مسح کنيد .

« وامسحوا » فعل ، « برؤوسکم » جار و مجرور و متعلق به فعل مي باشد . لفظا مجرور است و محلا منصوب مي باشد . چون مفعول « وامسحوا » است .

گفتيم که قراء سبعه همگي «وارجلکم » يعني به کسر خوانده اند ، يعني عطف شده به لفظ . «ارجلکم » يعني به فتح هم خوانده باشند ، عطف مي شود به محل «رؤوسکم » است که محلا منصوب بود .

فخر رازي مي گويد : اگر چنانچه ما بخواهيم «ارجل» را به « فاغسلوا » عطف دهيم ، در اين جا يک جمله کامل بين معطوف و معطوف عليه ، فاصله شود و اين فاصله يک جمله ، قبيح است حتي در کلام عادي عرب هم اين چنين است تا چه رسد به اين که کلام ، کلام خالق متعال باشد .

حرف « ب» هم به معناي « تبعيض » است يعني به « بعض رؤوسکم » . « الي الکعبين » را بعضي از آقايان به قوزک دو پا مي گيرند . ما طبق هم لغت و هم تفسير اهل بيت (عليهم السلام) به برآمدگي روي پا مي گيريم . يعني حتي تا پايان روي پا هم نيست .

اين آقايان مي گويند : چون « ارجلکم » پا است ، پا هم بايد شسته شود . معمولا پا کثيف است ، با زمين تماس مي گيرد .

ما هم گفتيم : اگر بنا است که هر کجا با زمين در تماس بگيرد ، ما بشوييم ، الان مردم جوراب مي پوشند و به مراتب پاها از سر ها ، تمييز تر است . چون کساني مثل کارگر ها ، معمولا سرهايشان از پاهايشان کثيف تر مي شود .

علاوه بر اين ، اگر بنا است ؛ چون سرمان کثيف نيست ، بايد مسح کنيم . پس در اين صورت بايد صورت خود را هم مسح کنيم . دستمان را هم بايد مسح بکشيم . دست و صورت با سر که فرقي ندارد . همانطور که سر ما تميز است و احتياجي به شستن ندارد و مسح کنيم ، دست و صورت هم بايد مسح شود .

اين اشکال را آقاي ابن حزم اندلسي مي گيرد :

اين آقاياني که مي گويند چون پاي ما کثيف مي شود و بايد شسته شود و سر را بايد مسح کنيم . پس چرا دست و صورت را مسح نکنيم ؟ اگر بنا است که هر جا کثيف نيست ، مسح کنيم ؛ پس دست و صورت اولي تر است بر اين که مسح بکشيم . چون از سر ما تميز تر است .

ابن حزم اندلسي ،

اما در مورد قضيه «ويل للاعقاب » ، بزرگان اهل سنت عمدتا بيانات مفصلي در اين رابطه دارند که «ويل للاعقاب » اصلا ارتباطي به شستن ندارد ؛ بلکه مراد در اين جا اين است که خيلي از بزرگان اهل سنت از جمله ابن رشد اندلسي ، فخر رازي ، ابن حزم اندلسي ، محمد رشيد رضا ، مي گويد : «ويل للاعقاب من النار » چون مسحشان ناقص بوده ، پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند : واي بر اين ها از اين که مسح را ناقص کردند .

اين اصلا ارتباطي به شستن پا ندارد . در اين رابطه هم در آينده به صورت مفصل توضيحاتي را بيان خواهم کرد تا مشخص شود که اين آقايان اين قضيه «ويل للاعقاب » را يا متوجه نيستند يا توجه دارند ؛ اما عناد دارند و نمي خواهند که مسئله براي مردم روشن شود .

در مورد همکاري ما با شبکه اهل بيت (عليهم السلام) ، قبلا گفتيم که مراجع ما همکاري با اين شبکه را تحريم کردند . چون ما اهانت به مقدسات اهل سنت را حرام مي دانيم ، آقايان مراجع هم حرام مي دانند و اشکال مي کنند .

از طرف ديگر ، وارد شدن به مسائل سياسي و فحاشي به بزرگان و غيره ، مشخص است که چه قضيه اي دارد . البته ما قبل از اين که اين آقا وارد اين مسائل شوند و قبل از اين که شبکه ولايت را راه اندازي کنيم ، با چند تن از علماي مشورت کرديم ، گفتند : ما صلاح نمي دانيم که شما با اين شخص همکاري کنيد .

در مورد روايت وضو که در صحيح بخاري بيان شده ، روايت از عبد الله بن عمرو عاص نقل شده :

در سفري که با پيامبر (صلي الله عليه و آله) داشتيم ، ايشان عقب مانده بودند . پشت سر ما آمد و زماني به ما رسيد که وقت نماز مي گذشت . ما وضو مي گرفتيم و بر پاهايمان مسح مي کرديم .

در اين جا نمي گويد : ما « نمسح علي خفينا » روي کفش هايمان مسح مي کرديم از باب اين که آقايان مي گويند : در سفر اشکالي ندارد بر کفش ها مسح کنيم .

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با صداي بلند فرمودند : واي به حال آيندگان از آتش جهنم ، کساني که نماز را به تأخير مي اندازند .

البته بنده معتقدم که « ويل للاعقاب من النار » اشاره به اين « ويل للمصلين الذين هم في صلاتهم ساهون » است . چون در اين جا گفت نماز در حال قضا شدن بود . يکي از معاني ساهون در نماز ، تأخير نماز از وقت فضيلت است .

در خصوص روايتي ابوبکر هر کس را بخواهد به بهشت مي برد . دوستان چند بار اين سؤال را بنده پرسيدند که متوجه نشدم مقصودشان از اين سؤال چيست ؟ کليپي که پخش کردند ، بنده متوجه شدم که اين قضيه مربوط به اين است که آقايان ابوبکر را قسيم الجنه و النار ، مي دانند .

ما از کتاب مجروحين ابن حبان ، روايتي را نقل کرديم که احمد بن حسن بن قاسم شيخ کوفي .... ما نخواستيم به صورت مفصل بيان کنيم . گفتيم : اگر ملاک است که شما بر اساس روايت « علي قسيم النار و الجنة » نسبت به ابوبکر هم مي گوييد : در روز قيامت در زير عرش منادي ندا مي کند : اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيايند . ابوبکر صديق ، عمر فاروق ، عثمان عفان و علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي آيند . به ابوبکر مي گويند : قف علي باب الجنة ، فادخل من شئت برحمة الله وزرع بعلم الله . هرکس مي خواهي وارد بهشت کن و هر کس را مي خواهي اجازه ورود به بهشت را نده .

ابن حبان ، المجروحين ، ج 1 ، ص 145

چند شب قبل ديدم که در شبکه هاي خود مطرح کردند به اين عنوان که فتح الفتوحي کردند و نقطه ضعفي از ما گرفتند که آقاي قزويني خبر ندارد که کتاب المجروحين ، براي ضعفاء است .

کليپي دوستان ما آماده کردند که اين آقايان رسوا هستند ، با اين کليپ رسوا تر شوند .

کليپ 4 ) :

ظاهرا آيت الله قزويني معني کلمه المجروحين را نمي داند يا براي ترويج بي ريشه و خرافي خود به هر وسيله ولو دروغ و تلبيس و مغلطه متوسل مي شود . المجروحين کتابي است که امام ابن حبان در آن به بيان حال راويان ضعيف و دروغگو مي پردازد و پس از ذکر نام هر راوي ضعيف نمونه اي از احاديثش را با سند ، ذکر مي کند . مثلا در مورد آن چه آيت الله قزويني بدان اشاره مي کند ، آورده است .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

البته اين قسمتي از کليپ بود . آقايان فکر مي کنند ما المجروحين را نمي شناسم . بنده بيست سال است که در حوزه و دانشگاه رجال تدريس مي کنم . آن اندازه اي که در رجال اهل سنت کار کرده ام ، يقين دارم اين آقايان يک هزارم بنده ، در رجال کار نکرده اند . بنده حدود هفتاد دوره کتاب رجالي اهل سنت را دارم که قطعا اين آقايان در کتابخانه هايشان ندارند .

اما اين که ما از کتاب مجروحين ابن حبان روايت آورديم ، اولا : مي گويد مذهب بي ريشه . ما هم مي گوييم از کوزه همان برون تراود که در او است . در اين زمينه ما صحبت ديگري نمي کنيم . اگر واقعا راست مي گويند ، بيايند براي ما ثابت کنند که مذهب شيعه ، بي ريشه و دروغ است . الان يکسال از زماني که کارشناس وهابي شبکه کلمه ، شرايط ما را براي مناظره قبول کرده اند ، مي گذرد ؛ اما خبري از آن ها نيست . همانطور که با شبکه هاي ديگر تماس مي گيرد ، با شبکه ما هم تماس بگيرد . اصلا مناظره نکند ، يک گفتگوي دوستانه باشد که ما هم به ايشان به صورت عادلانه وقت مي دهيم .

نکته دوم اين که ، بنده خيلي خوشحال شدم ايشان کلمه امام را براي ابن حبان به کار برد . چون امام را براي هر کسي به کار نمي برند .

ما اولين سؤال را از اين آقايان داريم . البته با عرض معذرت از عزيزان اهل سنت حنفي مذهب . امام ابوحنيفه بيش از همه در ميان اهل سنت ، پيرو دارد و مشهور است که 55 درصد از اهل سنت ، حنفي مذهب هستند . بنده از اين آقايان مي خواهم که شرح حال آقاي ابو حنيفه را در کتاب المجروحين ابن حبان بخوانيد .

ايشان در شرح حال نعمان بن ثابت ، ابو حنيفه الکوفي ، در جلد سوم ، صفحه 61 مي گويد :

لا يجوز أن يحتج به عند أئمتنا قاطبة لا أعلم بينهم فيه خلافا على أن أئمة المسلمين وأهل الورع في الدين في جميع الأمصار وسائر الأقطار جرحوه وأطلقوا عليه القدح ...

در نزد پيشوايان ما به سخنان ابوحنيفه ، نمي توان ارزشي قائل شد و به آن احتجاج کرد . در اين زمينه هم که سخنان ابوحنيفه ارزش استدلال ندارد ، هيچ اختلافي وجود ندارد . تمام پيشوايان مسلمان ها ، آن هايي که اهل تقوا هستند ، در تمام شهرها و در تمام عصر ها ، ابو حنيفه را مذمت کردند .

ابن حبان ، مجروحين ، ج 3 ، ص 61

در صفحه 64 اين کتاب ، از آقاي سفيان ثوري نقل مي کند :

استتيب أبو حنيفة من الكفر مرتين ...

ابو حنيفه را دو مرتبه از کفر ، توبه کرد .

ابن حبان ، مجروحين ، ج 3 ، ص 64

باز از سفيان ثوري در صفحه 66 بيان شده که وقتي ابو حنيفه از دنيا رفت ، گفت :

الحمد لله الذي أراح المسلمين منه لقد كان ينقض الإسلام عروة عروة ....

خدا را شکر مسلمان ها از دست ابو حنيفه راحت شدند ؛ چون او اسلام را تکه تکه مي کرد .

ابن حبان ، مجروحين ، ج 3 ، ص 66

هم چنين در صفحه 65 از همين کتاب از جعفر بن محمد امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند :

فاجعل لعنتي ولعنة آبائي وأجدادي على أبي حنيفة ...

خدايا لعنت من ، لعنت پدران و اجدادم بر ابوحنيفه باد .

ابن حبان ، المجروحين ، ج 3 ، ص 65

اگر ما چنين روايتي در کتاب بحار الانوار داشتيم ، آقايان آن را روي آنتن مي بردند و سر و صدا مي کردند که مجلسي (ره) چنين و چنان است . ابوحنيفه نزد همه محترم هستند ، ما هم براي ايشان احترام قائل هستيم و تا به حال هم کوچکترين جسارتي نسبت به ائمه اهل سنت ، در طول اين مدت نداشتيم .

جالب اين است که در صفحه 65 از ابو حنيفه نقل مي کند :

قال أبو حنيفة لو أدركني رسول الله ﴿ص﴾ لأخذ بكثير من قولي وهل الدين الا الرأي الحسن ...

اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله) مرا درک مي کرد ، بسياري از گفتار مرا به عنوان شريعت مي گرفت ، مگر دين غير از حرف خوب که مثل حرف ابو حنيفه ، چيز ديگري است .

ابن حبان ، المجروحين ، ج 3 ، ص 65

اگر واقعا کتاب المجروحين مربوط به راويان ضعيف و دروغگو است ، و ما آن را نخوانده ايم ، اين طور نيست . ما اين کتاب را سطر به سطر خوانديم . اگر ما اين قضيه را آورده ايم ، به عنوان نمونه آن را بيان کرديم . آقاي ذهبي به ابن حبان در کتاب ميزان الاعتدال ، جلد 3 ، صفحه 45 و جلد اول ، صفحه 274 اعتراض کرده . آقاي ابو الحسنات لکنويي در کتاب الرفع و التکميل ، صفحه 335 ، اعتراض عجيبي نسبت به ابن حبان دارد .

در اين جا نسبت به احمد بن حسن بن قاسم مي گويد :

يضع الحديث علي الثقات

ايشان حديث را از ثقات ، جعل مي کرد .

يعني تدليس مي کرد و مطالبي را به ثقات نسبت مي داد . اگر تدليس گناه است و باعث مي شود که راوي از اعتبار بيافتد ، ديگر چيزي براي شما نمي ماند . آقاي ذهبي در کتاب سير اعلام النبلاء ، در ترجمه زهلي ، در مورد آقاي بخاري اين گونه گفته است :

روي عنه محمد بن اسماعيل البخاري ويدلسوه كثيرا

آقاي بخاري ، بسيار تدليس مي کرد و حرف هاي راويان را به هم مي زند و مردم را مشتبه مي کرده که اين مطالب از افراد ثقه بيان شده است .

ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 12 ، ص 275

ابن حجر عسقلاني ، لسان الميزان ، ج 7 ،

اگر واقعا تدليس ، مطلبي را به فردي نسبت دادند ، گناه باشد ، جناب بخاري شما هم از مدلسين است . ما اين روايت را فقط به عنوان نمونه از کتاب المجروحين بيان کرديم . حال اين که اين روايت غير از المجروحين هم آمده که ابوبکر قسيم الجنه والنار است و هر کس را بخواهد به بهشت مي برد و هر کس را هم نخواهد نمي برد .

آقاي ترمذي که از استوانه هاي علمي اهل سنت است ، در کتاب نوادر الاصول ، صفحه 205 همين قضيه را نقل مي کند :

فيقال لأبي بكر رضي الله عنه قم على باب الجنة فأدخل فيها من شئت برحمة الله تعالى ورد منها من شئت بقدرة الله تعالى ....

خداي عالم به ابوبکر مي گويد : بر در بهشت بايست و هر کس را که مي خواهي داخل بهشت کن و هر کس را که مي خواهي از بهشت دور کن .

ترمذي ، نوادر الاصول ، ص 205

آقاي ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت است و کسي مثل ابن حبان نيست . آقاي ذهبي در سير اعلام النبلاء ، جلد 13 ، صفحه 440 در مورد آقاي ترمذي مي گويد :

الحكيم الامام الحافظ العارف الزاهد ابو عبد الله محمد بن حسن ... حكيم الترمذي .

ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 13 ، ص 440

ذهبي ، تذکره الحفاظ ، ج 2 ، ص 265

از طرف ديگر ، در تاريخ دمشق ، تأليف ابن عساکر ، چندين روايت را بيان کرده :

آقاي ابوبکر در روز قيامت ، دم در بهشت مي ايستد و هر کس را بخواهد ، وارد مي کند و هر کس را نخواهد ، اجازه ورود به بهشت را نمي دهد .

ابن عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 30 ، ص 157

ابن عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 39 ، ص 133

ابن عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 44 ، ص 190 ، 191 ، 192

يک روايت و دو روايت نيست ، روايات متعددي است ؛ اما مي دانيم که همه اين روايات که در فضيلت ابوبکر و عمر بيان شده ، دروغ و جعلي و ساختگي است و اين روايات را در زمان معاويه و دار و دسته معاويه ساخته شده است . چون اگر يکي از اين روايات درست بود ، در سقيفه بني ساعده نقل مي کردند تا اين همه زد و خورد و تهديد به قتل در آن اتفاق نمي افتاد . چون کسي که اين فضايل را دارا باشد ، مردم از او براي خلافت ، با آغوش باز استقبال مي کردند .

پس مشخص مي شود که همه اين روايات جعلي ، ساختگي و دروغ است . اين روايات در مقابل روايات صحيحي مثل علي قسيم النار والجنه است . از مدارک متعدد بيان کرديم که با بررسي سندي به اين نتيجه رسيديم که همه آن روايات ، ساختگي و جعلي هستند .

در مقابل روايت سد الابواب الا بابه ، حديث خوخه را درست کردند . در مقابل روايت انا مدينة العلم و علي بابها ، حديث انا مدينه العلم و ابوبکر سقفها و عمر حيتانها و عثمان .... را درست کردند . در برابر الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة ، حديث ابوبکر و عمر کوهول اهل الجنه را جعل کرده اند .

ان شاء الله يک جلسه را به صورت مفصل در مورد سرقت فضائل و جعل احاديثي که در فضيلت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) کردند ، داشته باشيم .

مجري :

حضرت استاد ! يکي از مسائلي را که به عبد الله سبأ نسبت مي دهند ، اين است که مي گويند عامل تحريک مردم عليه عثمان بوده که به قتل عثمان ختم شد . بنده تقاضا دارم اين مورد را به صورت مفصل بيان کنيد تا براي مردم روشنگري شود که عبد الله سبأ واقعا اين کار را انجام داده ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در رابطه با اين موضوع که آقايان مي گويند : عبد الله سبأ عامل اصلي قتل عثمان بود ، که افراد ارذل و اوباشي را تحريک کردند . اين تعبير را ابن تيميه حراني در کتاب منهاج السنه ، جلد 3 ، صفحه 323 مي گويد :

وإنما قتله طائفة من المفسدين في الأرض من أوباش القبائل وأهل الفتن ...

عده اي که از مفسدين في الارض و از اراذل و اوباش قبائل و اهل فتنه بودند که عثمان را کشتند .

ابن تيميه ، منهاج السنه ، ج 3 ، ص 323

در بعضي از جاها هم صراحت دارد که عبد الله سبأ ، مردم را تحريک کرده است . در اين سريالي هم که آقايان ساخته اند ، يکي از حساس ترين شخصيت هاي فيلم عبد الله سبأ با ظاهري عجيب و غريب است که انسان با ديدنش به وحشت مي افتد . اين شخصيت مردم را عليه عثمان تحريک مي کند که منجر به قتل عثمان مي شود .

ما قبلا به صورت مفصل بيان کرديم که قتل عثمان توسط خود صحابه انجام شده که طبري با سندهاي صحيح نقل مي کند . چگونه است وقتي مطالب مربوط به عبد الله سبأ را نقل مي کند ، مورد قبول است . اما از عبد الرحمان بن يسار نقل مي کند :

عبدالرحمن بن يسار أنه قال لما رأى الناس ما صنع عثمان كتب من بالمدينة من أصحاب النبي إلى من بالآفاق منهم وكانوا قد تفرقوا في الثغور إنكم إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل تطلبون دين محمد فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم وترك فهلموا فأقيموا دين محمد فأقبلوا من كل أفق حتى قتلوه ...

تمام اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) به صحابه اي که در خارج از مدينه بودند ، نامه نوشتند که شما در راه خدا جهاد مي کنيد که دين رسول خدا (صلي الله عليه و آله) گسترش دهيد ؛ اما دين محمد (صلي الله عليه و آله) را خليفه شما فاسد کرده . اين صحابه از هر نقطه اي که بودند ، آمدند و عثمان را کشتند .

تاريخ طبري ، ج 3 ، ص 401 ، چاپ مؤسسه الاعلمي للمطبوعات بيروت

ابن اثير هم در الکامل خود مي گويد :

إن أردتم الجهاد فهلموا إليه فإن دين محمد قد أفسده خليفتكم فأقيموه

آقايان صحابه ! اگر به دنبال جهاد هستيد ، بياييد . خليفه شما دين پيامبر (صلي الله عليه و آله) را فاسد کرده . اين دين را به پا داريد .

ابن اثير ، الکامل في التاريخ ، ج 3 ، ص 167

جالب اين است که آقاي ابن اثير مي گويد :

تكاتب نفر من أصحاب رسول الله وغيرهم بعضهم إلي بعض أن أقدموا فإن الجهاد عندنا وعظم الناس علي عثمان ونالوا منه أقبح ما نيل من أحد وليس أحد من الصحابة ينهي ولا يذب إلا نفر منهم زيد بن ثابت وأبو أسيد الساعدي وكعب بن مالك وحسان بن ثابت .

از اصحاب و ديگران نامه نوشتند و صحابه از گوشه و کنار سرزمين هاي اسلامي آمدند و از اين صحابه يک نفر هم از قتل عثمان ، نهي نکرد . مگر تعداد انگشت شماري مثل زيد بن ثابت ، ايو اسيد ساعدي و کعب بن مالک و حسان بن مالک .

ابن اثير ، الکامل في التاريخ ، ج 3 ، ص 150

ما گفتيم که از محرکين قتل عثمان ، عايشه بود که گفت : اقتلوا نعثلا فقد کفر ، اين پير خرفت يهودي را بکشيد که کافر شده .

طلحه و زبير هم از کساني بودند که در قضيه قتل عثمان ، نقش فعالي داشتند . علاوه بر اين ، تعداد زياد از کساني که ابن سعد و ديگران آوردند از جمله عبد الرحمن بن عدي ، کنانه بن بشر بن عتاب کندي ، عمرو بن حمد خزاعي ، صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله) است . بعضي از آن ها جزء السابقون من الاولون بودند ، بعضي از آن ها جزء اصحاب بدر بودند که همه اين ها در قتل عثمان نقش داشتند .

ابن سعد در طبقات ، جلد 3 ،صفحه 71 ، اسد الغابه ابن اثير ، جلد 3 ، صفحه 309 ، در باره عبد الرحمن بن عدث که قاتل عمده عثمان بود ، مي گويد :

قد بايع النبي تحت الشجرة وشهد بيعة الرضوان

ابن سعد ، طبقات ، ج 3 ، ص 71

ابن اثير ، اسد الغابه ، ج 3 ، ص 309

جالب است که در همين سريال ، وقتي جنگ صورت مي گيرد ، افرادي مثل حيکم بن جبله و ديگراني که قاتلين عثمان هستند ، کشته مي شود ، مي گويند : يکي از قاتلين عثمان کشته شد ، رحمه الله ، خدا رحمتش کند .

از يک طرف ، آقايان مي گويند : قاتلين عثمان اراذل و اوباش بودند ، از طرف ديگر وقتي يکي از قاتلين عثمان مثل حکيم بن جبله کشته مي شود ، مي گويند : رحمه الله .

واقعا انسان نمي داند که به عقل اين ها بخندد يا اين که گريه کند . از طرف ديگر ، در صحيح بخاري ، جلد 8 ، صفحه 305 ، حديث 7203 مي گويد :

قال النبي ﴿ص﴾ من رَأَى من أَمِيرِهِ شيئا يكرهه فَلْيَصْبِرْ فإنه ليس أَحَدٌ يُفَارِقُ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَيَمُوتُ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً .

اگر کسي از اميرش چيزي ببيند و کراهت داشته باشد ، بايد صبر کند و اگر در برابر او قيام کند ، کشته شود يا از دنيا برود ، مرگ او ، مرگ جاهليت است .

صحيح بخاري ، ج ۸ ، ص ۳۰۵ ، ح ۷۲۰۳

آقايان اين ها را چگونه معنا مي کنند ؟ !!! اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ﴿عليه السلام ﴾ را ديدند که از قاتلين عثمان ، انتقام نمي گيرد ، در اين بين پيامبر اکرم ﴿صلي الله عليه و آله ﴾ فرمودند : فليصبر ، وظيفه اش اين است که صبر کند . علاوه بر اين همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله) است که خداوند دستور داده : وقرن في بيوتکنّ . ديگر نگفته : وقرن في بيوتکنّ الا براي اصلاح ، الا براي جنگ با امام زمان (عليه السلام) ....

قرن في بيوتكنّ ، مطلق است و استثناء ندارد . در رابطه با قضيه اين آيه از قرآن کريم ، توجيهاتي مضحکي دارند و مي گويند : عايشه براي اصلاح آمده بود !!!

اگر اين بوده که ديگر وقرن في بيوتکنّ ، معنايي ندارد و دليلي نداشت که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين سخني را بگويد که اگر از اميرش ديد که از آن کراهت داشت ، بايد صبر کند . اگر يک وجب از جماعت خارج شود و بميرد ، مرگش ، مرگ جاهليت است .

يا اين که مي گويد : من خرج من الطاعة ، هر کس از اطاعت امير و حاکم بيروت برود . آيا اين که عايشه ، طلحه ، زبير ، معاويه و مروان با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) جنگيدند ، از اطاعت امير و حاکم خارج هستند يا اين که داخل اطاعت امير و حاکم هستند ؟

من خرج من الطاعة وفارغ الجماعة فمات مات ميتة الجاهلية

هر كس از اطاعت امير و حاکم و از جماعت ، خارج شود ، مرگش مرگ جاهلي است .

صحيح مسلم ، ج 6 ، ص 21 ، ح 4679

از اين قبيل عبارات ، بسيار زياد هستند . علاوه بر اين ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) همه اين اتفاقات را پيش بيني کرده بود و فرمودند :

يقول انه سَتَكُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الأُمَّةِ وَهُمْ جَمِيعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِناً من كان

بعد از من فتنه هايي چنين و چنان مي شود . هر کس بخواهد ميان امت اسلامي تفرقه ايجاد کند ، هر کس که باشد ، با شمشير بزنيد .

صحيح مسلم ، ج 6 ، ص 22 ، ح 4689

جنگ جمل ، صفين و غيره ، از مصاديق تفرقه نيست ؟ عايشه ، طلحه ، زبير و معاويه و هر کس که باشد ، با شمشير بزنيد .

پيامبر (صلي الله عليه و آله) که نعوذ بالله ، افسانه نيست . هر کس که بخواهد فتنه انگيزي کند و از جماعت اسلامي خارج شود ، او را با شمشير بزنيد .

بيننده : خانم دکتر رباب از آمريکا ـ شيعه

رواياتي که در مورد عمر و ابوبکر بيان شده ، نه تنها دروغ است ؛ بلکه يک سخن مضحک و خنده دار است . همان طور که هاليوود فيلم هاي مختلفي مي سازند ، اين ها هنر پيشه هستند . دليل اين که حاضر نمي شوند با استاد مناظره کنند ؛ چون استاد اصل است و آن ها ، دروغي هستند .

بيننده : اهل سنت

بنده چند سؤال در مورد حضرت علي (عليه السلام) داشتم . اول اين که ، حضرت علي (عليه السلام) پنج وقت نماز مي خواندند يا سه وقت ؟

دوم اين که ، حضرت در نماز خود مهر مي گذاشتند يا خير ؟

سوم اين که ، در زمان خلافتشان ، هنگامي که اذان مي گفتند ، ذکر اشهد ان عليا ولي الله را هم بيان مي کردند يا خير ؟

چهارم اين که ، با توجه به اين که صيغه ثواب زيادي دارد ، حضرت علي (عليه السلام) هم صيغه کرده بودند ؟

پنجم اين که ، با توجه به اين که حضرت علي (عليه السلام) سي سال بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) زنده بودند ، در اين مدت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را واسطه نزد خداوند قرار داده بودند يا خير ؟ يا اين که به صورت مستقيم از خداوند درخواست مي کردند ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد سؤال اول ، بايد بگويم که بزرگان اهل سنت نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را آورده اند و به ما هم هيچ ارتباطي ندارند . ابن قدامه مقدسي ، فقيه نامي حنبلي ها است که آقايان وهابي براي ايشان احترام زيادي قائل هستند . از ابوحميد ساعدي نقل مي کند :

ده نفر از صحابه نشسته بودند که حضرت علي (عليه السلام) فرمودند :

انا أَعْلَمُكُمْ بِصَلاَةِ رسول اللَّهِ ...

من آگاهترين شما به نماز پيامبر (صلي الله عليه و آله) هستم و مي خواهم براي شما اين نماز را بخوانم . حضرت نماز را خواندند ، بسم الله را گفتند ، تکبير را هم گفتند . دست به سينه نبرد ، آمين نگفت . بلکه تمام مستحبات نماز را در آن رعايت کرد . حتي تکبيرات افتتاحيه را آوردند . نشستن در تشهد را هم رعايت کردند .

ابن قدامه ، المغني ، ج 2 ، ص 502 و 503

ابن حزم اندلسي ، ج 4 ، ص 91

اين مطلب را ابن داوود و ترمذي هم نقل کرده و حتي گفته حسن صحيح .

اين علماي اهل سنت ، نماز پيامبر (صلي الله عليه و آله) را نقل کرده اند . حال به ما بگويند که آيا در اين نماز تکتف و آمين گفتن بوده است يا خير ؟ آقايان اين مسئله را براي ما روشن کنند . به قول اين عزيز پيامبر (صلي الله عليه و آله) پنچ وقت نماز را در مقابل مردم مي خواندند .

ما بارها گفتيم که در صحيح مسلم ، حديث 1513 ، صفحه 151 ، جلد 2 ، از ابن عباس نقل مي کند :

صلي رسول الله الظهر والعصر جميعا ، والمغرب والعشاء جميعا في غير خوف ولاحذر

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نماز ظهر و عصر را با هم خواندند و نماز مغرب و عشاء را با هم خواندند ، بدون اين که در ترس و خوفي باشد و نه اين که در سفر باشند .

صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 151 ، ح 1513

در حديث 1514 ابن عباس مي گويد :

705 وحدثنا أَحْمَدُ بن يُونُسَ وَعَوْنُ بن سَلَّامٍ جميعا عن زُهَيْرٍ قال بن يُونُسَ حدثنا زُهَيْرٌ حدثنا أبو الزُّبَيْرِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال صلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جميعا بِالْمَدِينَةِ في غَيْرِ خَوْفٍ ولا سَفَرٍ قال أبو الزُّبَيْرِ فَسَأَلْتُ سَعِيدًا لِمَ فَعَلَ ذلك فقال سَأَلْتُ بن عَبَّاسٍ كما سَأَلْتَنِي فقال أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أَحَدًا من أُمَّتِهِ

رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) نماز ظهر و عصر خود در مدينه بدون اين که خوف و ترسي باشد و بدون اين که در سفر باشد ، با هم مي خواند . از ابن عباس پرسيدند که چرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين کاري را انجام مي دادند ؟ گفت : براي اين که امتش را به حرج و زحمت نياندازد .

صحيح مسلم ج 2 ح 1514

الان خيلي از جوان ها در کشورهاي عربي ، نماز را ترک مي کنند ؛ چون نماز خواندن در پنج وقت براي او سخت است . مخصوصا کساني که کارگر يا دانشجو يا معلم هستند ، ضرر هاي متعددي برايشان دارد ؛ اما براي آقاياني که بي کار هستند و شغلشان در دست خودشان است ، مشکلي ندارد . البته ما به هيچ وجه نمي گوييم که پنج وقت خواندن بدعت است . ما همان طور که سه وقت خواندن را جايز مي دانيم ، پنج وقت خواندن را هم جايز مي دانيم .

در مورد اين که حضرت علي (عليه السلام) مهر داشتند ، آن چه که مسلم است ، آن زمان مساجد يا حصير بوده يا خاک بوده و اصلا فرشي نبوده که از آن استفاده کنند .

درباره اين که گفتند آيا علي بن ابيطالب (عليه السلام) صيغه کردند يا خير ؟ اين طور نيست که همه ائمه (عليهم السلام) يا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با اين که طلاق جايز است ، بگوييم آيا آن ها زن هاي خود را طلاق داده اند يا خير !!!

اين که نمي شود شما بگوييد حکمي از احکام الهي است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به آن عمل کرده يا نه . اين گونه نيست که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به همه احکامي که آورده عمل کند. به احکامي که مبتلا به ، بوده و صلاح ديدند ، عمل کردند و اگر صلاح نديدند ، عمل نکردند . اما بزرگان شما نقل کردند که اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) فرمودند :

قال عليّ : لولا أن عمر نهى عن المتعة ما زنى إلا شقي ...

اگر عمر از متعه نهي نکرده بود ، جز افراد شقي کسي زنا نمي کرد .

ما اين مطلب را به صورت مفصل بيان کرديم .

اما اين که گفتند : اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، واسطه قرار مي دادند يا خير ، در نهج البلاغه ، خطبه 235 ، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) از دنيا رفته ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) خطاب به جنازه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد :

بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك ، واجعلنا من بالك .

اي پيامبر ! بين من و خداوند شفاعت کن و ما را نزد خداوند فراموش نکن .

نهج البلاغه ، خ 235

توسلي روشن تر و واضح تر از اين مورد هم وجود دارد يا خير ؟ حال بنده در مورد افضل ما توسل به المتوسلون ، به صورت مفصل يک شب ، صحبت خواهم کرد .

بيننده : شيعه

بنده از همه هموطنان تقاضا دارم که شکر گزار اين امنيت و وحدتي که در حال حاضر در کشور ما وجود دارد ، باشند و از آن حداکثر استفاده را ببرند تا خداوند هم ان شاء الله رحمت خود را بر ما بيشتر عنايت کند .

بيننده : اهل سنت

بنده از استاد قزويني چند سؤال داشتم .

اول اين که ، يک آيه صريح که در مورد امامت در قرآن بيان شده را ذکر کنيد که در اين صورت هم خانواده ده نفري من ، شيعه مي شويم و حتي يک ملک صد ميليون توماني را به شبکه شما هديه مي کنم .

دوم اين که ، آيا کتاب نهج البلاغه بر کتاب هاي ديگر مثل کافي و بحار و غيره ، در نزد شما ارجحيت دارد يا خير ؟

نکته ديگري اين که بنده در مورد آيه وضو که حضرت استاد آن را توضيح دادند ، قبول ندارم ؛ چون واو در آن آيه ، واو عطف است .

نکته آخر اين که ، شما که قبلا با آقاي ملازاده مناظره کرديد ، دوباره با اين شخص مناظره نمي کنيد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد آيه وضو ، ما سعي مي کنيم که يک جلسه را به صورت مستقل به اين موضوع پرداخته و آراء مختلف اهل سنت در مورد آن را بيان خواهيم کرد . ما بارها گفته ايم که پيامبر (صلي الله عليه و آله) ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، ابن عباس ، عکرمه و چندين نفر از صحابه جليل القدر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وضو مي گرفتند و مسح مي کشيدند . اين ها يک مورد يا دو مورد نيست و کاملا مشخص و روشن مي باشد .

در آيه قرآن هم ، ما نظرات مفسران بزرگ آن ها را بيان کرديم که گفته بودند : « ارجل » را چه به فتح بخوانيم و چه به کسر ، دلالت بر « غسل » ندارد . به فتح باشد ، دلالت بر محل « برؤوسکم » است و به کسر بخوانيم ، به لفظ آن دلالت مي کند .

اما اين که آيا آيه صريحي در مورد امامت در قرآن وجود دارد ، ما بارها اين مطلب را گفته ايم . آيه 55 سوره مائده مي فرمايد :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده / 55

ولي شما الله ، رسولش و آن کسي که نماز مي خواند و در حال رکوع زکات مي دهد .

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اين آيه را براي مردم خواندند و فرمودند :

من کنت مولا فهذا علي مولا ، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ...

هر کس من ولي امر او هستم ، علي هم ولي امر او است . خدايا هر کس با علي بن ابيطالب (عليه السلام) دوست است ، دوست بدار و هر کس با علي بن ابيطالب (عليه السلام) دشمن است ، دشمن بدار .

سيوطي ، الدر المنثور ، ج 2 ، ص 293

تفسير قرطبي ، ج 6 ، ص 221

ابن جوزي ، زاد المسير ، ج 2 ، ص 293

تفسير ابن کثير ، ج 2 ، ص 73

يعني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي خواهد با اين عبارت ، به تعبير مرحوم علامه اميني (ره ) محبت علي بن ابيطالب (عليه السلام) را در دل ها قرار دهد . يعني حکومت و ولايت و محبت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، برگرفته از محبت الله است .

آقاي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 هـ ، اين مطلب را بيان کرده و آن را رد نکرده است و مي گويد :

واجمع ائمة التفسير ان المراد علي عليه السلام

امامان تفسير اجماع دارند که مراد از اين آيه ( آيه 55 مائده ) ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) است.

ايجي ، المواقف ، ص 405

جرجاني ، شرح المقاصد ، ج 5 ، ص 170

آقاي آلوسي که يک وهابي است در اين رابطه مي گويد :

غالب الاخباريين علي ان هذه الآيه نزلت في علي كرم الله وجهه

غالب محدثين معتقدند که آيه 55 سوره مائده ، در حق علي بن ابيطالب (عليه السلام) نازل شده است .

آلوسي ، روح المعاني ، ج 6 ، ص 168

در صفحه 167 هم مي گويد :

والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي كرم الله وجهه

معظم محدثين بر اين هستند که اين آيه در حق علي بن ابيطالب (عليه السلام) نازل شده است .

آلوسي ، روح المعاني ، ج 6 ، ص 167

از خود اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، از عمار ياسر ، از ابن عباس در اين خصوص روايت داريم . حتي در مناقب ابن مردويه ، صفحه 293 مي گويد :

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) گفت : خدايا حضرت موسي (عليه السلام) از تو خواست برادرش را وصي و جانشينش قرار دهي و برادر من علي بن ابيطالب (عليه السلام) است . من هم از تو همان درخواست را دارم . هنوز دعاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) تمام نشده بود ، که آيه نازل شد :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده / 55

ولي شما الله ، رسولش و آن کسي که نماز مي خواند و در حال رکوع زکات مي دهد .

در اين آيه کلمه « ولي » آمده و کلمه ديگري نيست . يا تعبيري که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) داشت که فرمودند :

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن عليا مني وأنا منه وهو لي كل مؤمن

و خطاب به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي فرمايد :

انت وليي في كل مؤمن بعدي

يا علي تو ولي و جانشين من ، بر تمام مؤمنين بعد از من هستي .

مسند احمد ، ج 1 ، ص 709

نسائي ، خصائص ، ج 1 ، ص 86

ابن كثير ، البدايه و النهايه ، ج 7 ، ص 339

حاكم نيشابوري در مستدرک ، جلد 3 ، صفحه 110 مي گويد : حديث صحيح است .

آقاي ذهبي مي گويد : حديث ، صحيح است .

آقاي الباني در سلسله الاحاديث ، جلد 5 ، صفحه 225 مي گويد : حديث ، صحيح است .

در اين جا ، هم در آيه و هم در حديث ، کلمه « ولي » به کار رفته است . چگونه است که اگر کلمه « ولي » در مورد ابوبکر و عمر ، استعمال شود ، به معناي خلافت است ؛ اما اگر در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام)‌ استعمال شود ، به معناي خلافت نيست .

در صحيح مسلم ، جلد 5 ، صفحه 152 ، حديث 4468 ، خود عمر مي گويد :

فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّه ...

ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِيُّ أبي بَكْر

زماني که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت ، ابوبکر گفت : من ولي و جانشين رسول الله (صلي الله عليه و آله) هستم ....

زماني هم که ابوبکر از دنيا رفت ، گفتم : من ولي و جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ابوبکر هستم .

صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 152 ، ح 4468

چگونه است که وقتي عمر ، کلمه « ولي » را در مورد خودش و ابوبکر ، استعمال کند ، به معناي خلافت است ؛ اما وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در مورد علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي فرمايد :

علي ولي کل مؤمن بعدي

انت وليي في كل مؤمن بعدي

در اين جا ولي به معناي خلافت نيست ؟!!! مگر خود ابوبکر بعد از اين که خليفه شد ، نگفت :

وليت أمركم ولست بخيركم

من ولي شما شدم ( در اين جا نگفت که من خليفه شما شدم ) .

ابن کثير دمشقي در البدايه و النهايه ، جلد 6 ، صفحه 301 مي گويد : روايت ، صحيح است .

يا اين که وقتي ابوبکر مي خواست از دنيا برود ، گفت :

وليت عليكم عمر

عمر را ولي شما قرار دادم .

تاريخ طبري ، ج 3 ، ص 429

عمر مي گويد :

لو ادركت سالم مولا ابي حذيفة لوليته واستخلفته

اگر سالم ، غلام ابو حذيفه بود ، من او را ولي و خليفه شما قرار مي دادم .

ابن عبد البر ، الاستيعاب ، ج 2 ، ص 161

ابن اثير جزري ، اسد الغابه ، ج 2 ، ص 264

حال برادر عزيز ! اين که شما در مغز خود هزاران پرده کشيدي و نمي خواهي اين پرده ها را پاره کني ، گناه ما چيست ؟

از طرف ديگر ، آيه بلغ ما انزل اليک من ربک ، است که مفسرين شما در الدر المنثور سيوطي ، جلد 2 ، صفحه 198 ، فتح القدير شوکاني ، جلد 2 ، صفحه 60 ، المنار آقاي محمد رشيد رضا ، جلد 6 ، صفحه 63 ، از قول عبد الله بن عباس مي گويد :

وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ) يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ( ان عليا مولى المؤمنين ) وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس .

ما در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) اين آيه را به اين صورت مي خوانديم که اي پيامبر ! به مردم برسان که علي بن ابيطالب (عليه السلام) مولاي مؤمنين است . اگر اين خبر را ندهي ، رسالت را انجام ندادي .

سيوطي ، الدر المنثور ، ج 2 ، ص 198

شوکاني ، فتح القدير ، ج 2 ، ص 60

محمد رشيد رضا ، المنار ، ج 6 ، ص 63

جالب اين است که آقاي آلوسي وهابي در تفسير روح المعاني ، جلد 6 ، صفحه 193 از قول عبد الله بن مسعود مي گويد :

مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله عليه و سلم ) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته .

روح المعاني ج 6 ص 193

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از اين هم واضح تر بگويند !!!

در رابطه با اليوم اکملت لکم دينکم ... ، آقاي خطيب بغدادي که از ايشان اين گونه ياد مي کنند که الامام الاوحد ، يا آقاي سمعاني در مورد ايشان مي گويد : امام عصره بلامنازع ..

در کتاب تاريخ بغداد خود با سند صحيح که ما در کتاب نقدي بر کتاب قفاري ، راويان را تک تک بررسي کرده ايم ، در جلد 8 ، صفحه 284 مي گويد :

وقتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) علي بن ابيطالب (عليه السلام) را در روز غدير خم براي ولايت و امامت معرفي کرد ، جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و گفت :

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ... مائده / 3

حال اين که اين آقايان به اشکال ديگر مي خواهند اين آيه را تمسخر کنند ، خدا و پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) را تمسخر کرده است . منظور اين آقايان اين است که خداوند با تحريم گوشت ميته و مردار ، دين خود را کامل کرده است ؟!!! اين قضيه که قبلا هم در سوره بقره نازل شده بود .

بعد از اين که جبرئيل (عليه السلام) اين آيه را خواند :

فقال عمر بن خطاب : بخ بخ لك يابن ابيطالب ، اصبحت مولاي ومولا كل مسلم .

تاريخ بغداد ، ج 8 ، ص 284 و 285

بخ بخ ، در اين جا به چه معناست ؟ يعني علي بن ابيطالب (عليه السلام) دوست است ، بخ بخ مي گويد . مگر خود قرآن کريم نمي گويد :

المؤمنون بعضهم اولياء بعض ...

اين جا چه معنايي دارد ؟ بزرگان شما از جمله آقاي نسائي در سنن کبري ، جلد 5 ، صفحه 132 ، احمد بن حنبل در مسند ، جلد 4 ، صفحه 281 ، عبارتي را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مي کند:

خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى نزلنا غدير خم بعث مناديا ينادي فلما اجتمعنا قال ألست أولى بكم من أنفسكم قلنا بلى يا رسول الله قال ألست أولى بكم من أمهاتكم قلنا بلى يا رسول الله قال ألست أولى بكم من ابائكم قلنا بلى يا رسول الله قال ألست أولى بكم ألست ألست ألست قلنا بلى يا رسول الله قال فمن كنت مولاه فإن عليا بعدي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقال عمر بن الخطاب هنيئا لك يا ابن أبي طالب أصبحت اليوم ولي كل مؤمن ...

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در غدير خم آمد و گفت : آيا من بر شما ولايتم بيشتر نيست ؟ گفتيم : بله . آيا من از مادران شما ، بر شما اولي تر نيستم ؟ گفتيم : بله ، آيا من از پدران شما ، بر شما اولي تر نيستم ؟ گفتيم : بله .

پيامبر (صلي الله عليه و آله) هر چه گفت که من اولي بر شما نيستم ؟ مائده / 6 . ما گفتيم : بله شما اولي هستيد . بعد فرمودند : هر کس من مولاي او هستم ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) مولاي او است .

اين عبارت به اين معنا است که آن اولويتي که من بر شما دارم ، ولايت تامه اي که من بر شما دارم ، براي علي بن ابيطالب (عليه السلام) ثابت است .

بلافاصله عمر بن خطاب گفت : اي علي بن ابيطالب ! امروز تو ولي امر همه مؤمنين قرار گرفتي .

مسند احمد ، ج 4 ، ص 281

نسائي ، سنن کبري ، ج 5 ، ص 132

اين ها واضح و روشن است و احتياجي به توضيح ندارد . حديث منزلت ، حديث خلافت ، حديث امامت ، يک مورد و دو مورد نيست . پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به چه زباني بيان کند . ما احتياجي به صد ميليون شما آقايان نداريم ، همين که اين پرده هايي که سال ها بر روي مغز شما کشيده اند ، سر سوزني کنار بزنيد و اين روايت هايي را که ما خوانديم را خوب گوش کنيد و حقيقت را از آن پيدا کنيد .

اما در مورد اين که گفتند : چرا با ملازاده مناظره نمي کنيد ، ما با ايشان در شبکه سلام مناظره کرديم و شرط گذاشتيم که اهانت و فحاشي صورت نگيرد ؛ اما در همان جلسه نسبت به مؤمن الطاق ، واژه شيطان الطاق را به کار برد . فرداي آن روز هم در شبکه رنگارنگ ، تا جايي که مي توانست به بنده و علماي شيعه و از همه مهمتر به حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه ) فحاشي کرد و رکيک ترين عبارات را به کار برد . انساني که تا اين اندازه دهانش بوي تعفن فحاشي را مي دهد ، ارزشي ندارد که با ايشان مناظره کنيم .

ما در همان ابتدا گفتيم که شما با شاگردان بنده مناظره کن . اگر اين ها را محکوم کردي ، بنده هم محکوميت را قبول مي کنم . کسي که براي خودش شخصيت قائل باشد ، به ديگران اهانت و فحاشي نمي کند .

بيننده : اهل سنت

بنده از حضرت استاد چند سؤال در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) داشتم .

اول اين که ، حديثي از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) هست که مي فرمايند : لاتصلوا و لاتزکوا فان المصلي والمزکي كلاهما في النار . اين عبارت را ترجمه کنيد .

بيننده : شيعه

يکي از کارشناسان وهابي ، شب گذشته در برنامه خود مي گفت : يک از روحانيون شيعه در تلويزيون اعلام کرده است که پسر ها زماني که به سن بلوغ رسيدند مي توانند صيغه کنند و دختر ها هم مي توانند صيغه شوند .

اما خوشبختانه اين آقايان وهابي نمي دانند که در شرع ما دختر باکره اجازه ندارد ، صيغه شود . بنده از حضرت استاد تقاضا دارم که در اين خصوص توضيحاتي را بيان کنند .

بيننده : اهل سنت

بنده با توجه به سخنان استاد قزويني ، برايم شبهه اي ايجاد شد . اين که چگونه است ، کاري را که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) هزاران بار انجام داده اند ، مرکز اختلاف مسلمانان شده است ؟

نکته دوم اين که ، هنر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) اين بود که انسان مشرک را موحد کرده است و از انسان موحد استفاده کرده است . پس چه کساني موحد شدند که بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از آن ها براي اسلام استفاده شود ؟

نکته سوم ، بنده از استاد تقاضا دارم که در مورد شخصيت ابن ماجه قزويني توضيحاتي را بيان کنند .

مسأله ديگر اين که ، ما در شيعه و سني داريم که هر حديثي که موافق با قرآن نباشد را قبول نکنيم. پس چرا بايد اين همه بحث و جدل داشته باشيم . پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) اصحابي را که سواد خواندن و نوشتن نمي دانستند و جاهل بودند را موحد کردند . ما اين همه اسلام را طولاني مي کنيم و به آن فلسفه مي دهيم که طرف مقابل ما اهل اعتقاد شود . بنده نمي دانم پيامبر (صلي الله عليه و آله) اعراب جاهلي را توانستند موحد کنند ؛ اما ما امروز اين همه اسلام را براي خود سخت کرده ايم .

نکته پنجم اين که ، منافق در چه زماني ظهور مي کند ؟ در اوج قدرت يا در اوج ضعف ؟

در مورد معاويه توضيحي داشتم که معاويه نه مهاجر است نه انصار . افضليت صحابه را بايد از افضليت مهاجر و انصار جدا کرد .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد ابن ماجه قزويني هم ، آقايان به کتاب التدوين في اخبار القزوين ، تأليف آقاي رافعي ، مراجعه کنيد .

بيننده : آقاي حسيني از يزد ـ شيعه

آقاي ياسر الحبيب کتابي در مورد عايشه نوشته که در شبکه خود از آن به عنوان يک کتاب استدلالي ياد مي کردند . نظرتان را در رابطه با اين کتاب بيان کنيد .

نکته بعد اين که ، تقاضا دارم کتابي که خود آموز علم رجال باشد را معرفي کنند .

نکته سوم اين که ،مي خواستم نظر حضرت استاد را در خصوص فلسفه از جمله فلسفه ابن سينا و ملاصدار ، بدانم . چون گاها کلام آن ها با کلام اهل بيت (عليهم السلام) در تضاد است و در جامعه ما متأسفانه به اين گونه فلسفه ها ، بهاي زيادي مي دهند .

نکته آخر اين که بنده شنيدم در کتب شيعه رواياتي است که مي توان در تشهد به جاي شهادت به نبوت نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) ، به امامت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شهادت داد . آيا اين قضيه صحت دارد يا خير ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

در مورد خود آموز علم رجال ، کتابي که به زبان فارسي باشد ، سراغ ندارم . به نظر بنده راحت ترين کتاب رجال ، همين کتاب رجالي است که بنده تأليف کرده ام . کتاب المدخل الي علم الرجال و الدرايه که کتاب درسي حوزه مي باشد . مثل کتاب مبادي العربيه ، ابتداي هر بحث ، چند سؤال رجالي مطرح شده و در ادامه به آن سؤالات پاسخ داده ام . يعني کسي که مي خواهد بخواند ، ابتدا سؤال را مي بيند و در آخر هر درس هم ، روايت اخلاقي از کتاب شريف کافي نقل کردم که به عنوان تمريني براي بحث رجالي مي باشد .

البته اين کتاب در سطح حوزه علميه تأليف شده که در سه پايه تدريس مي شود و ترجمه هم نشده است .

بيننده : اهل سنت

بنده يک مسلمان سني هستم و از برنامه هاي و سخنان حضرت استاد به اين نتيجه رسيدم که علي بن ابيطالب (عليه السلام) حق است . فقط براي من يک سؤال باقي مانده ، اين که شنيده ام آفتاب براي حضرت علي (عليه السلام) برگشت .

آيا اين مطلب درست است يا خير ؟ اگر اين مطلب درست باشد ، ديگر دليلي نمي ماند که بنده شيعه نشوم و حتما فردا خودم و خانواده ام اعلام مي کنيم که شيعه شده ايم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

بنده قضيه رد شمس براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را از ضروريات مي دانيم . به قدري ما در اين زمينه روايت داريم که فوق مستفيض است . اما قصد دارم اين روايت را از کتب اهل سنت بيان کنم . ابن حجر عسقلاني از استوانه هاي علمي اهل سنت ، متوفاي 852 هـ ، مي گويد :

شمس و خورشيد جز براي يوشع که از پيامبران گذشته است ، بر نگشت .

اما امام طحاوي ، طبراني ، بيهقي که همه از بزرگان اهل سنت هستند ، از اسماء بنت عميس نقل کرده است :

عن أسماء بنت عميس أنه ﴿ص﴾ دعا لما نام على ركبة علي ففاتته صلاة العصر فردت الشمس حتى صلى علي ثم غربت وهذا أبلغ في المعجزة ...

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مشغول گرفتن وحي بودند و سر مبارکشان بر روي زانوي حضرت امير (عليه السلام) بوده که نماز عصر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) قضا شد . خورشيد برگشت تا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نمازش را خواند و دوباره خورشيد غروب کرد . اين در حقيقت يک معجزه است .

ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري ، ج 6 ، چاپ دار المعرفه بيروت ، ص 221 و 175

امام طحاوي مي گويد :

اخرجه الطبراني بسند حسن و صححه الطحاوي والقاضي عياض واخطأ من جعله موضوعا كابن الجوزي

حاشيه طحاوي بر مراقي الفلاح ، صفحه 118 مي گويد : حديث کاملا صحيح است که آفتاب بر علي بن ابيطالب (عليه السلام) برگشته است .

آقاي ابن عابدين از فقهاي بنام احناف مي گويد :

والحديث صححه الطحاوي وعياض واخرجه جماعة منهم الطبراني بسند حسن

آقاي طحاوي و قاضي عياض و جماعتي از بزرگان من جمله آقاي طبراني ، روايت را تصحيح کرده و با سند حسن نقل کرده که آفتاب براي علي بن ابيطالب (عليه السلام) برگشته .

حاشيه ابن عابدين ، ج 1 ، چاپ دار الفکر بيروت ، ص 360

ابن حجر هيثمي همين عبارت را بيان کرده و گفته :

طحاوي تصحيح کرده ، قاضي عياض گفته صحيح است . ابو ضرعه ؟؟ گفته : اين روايت حسن است .

الصواعق المحرقه ، ج 2 ، ص 376

در اين زمينه مطالب زيادي در کتب اهل سنت است که فرصت کافي براي بيان آن ها نيست .

بيننده : شيعه

بنده از حضرت استاد تقاضا دارم کتاب هايي را که در برنامه قبل از افطارشان معرفي مي کنند ، همراه با نام انتشارات آن کتاب ها باشد .

يک سؤال هم داشتم مبني بر اين که حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) در تشهد خود ، ذکر « السلام عليک ايها النبي ورحمة الله وبرکاته » را مي گفتند يا خير ؟

بيننده : آقاي موسوي از شيراز ـ اهل سنت

بنده الان که با شبکه شما تماس گرفته ام با ترس و لرز بوده ؛ چون مي گفتند هر کس به شبکه شما زنگ بزند ، سر و کارش با وزارت اطلاعات است ؛ اما خدا رو شکر به برکت شبکه کلمه ، در حال حاضر خبري نيست .

نکته بعد اين که ، در سخنان استاد قزويني ، عبارات ضد و نقيض زيادي ديده مي شود .

سؤالي که داشتم اين بود که شما مي گوييد عمر به حضرت زهرا (سلام الله عليها ) زد . در صورتي که در سوريه 2 هزار نفر انسان کشته شده ، در حالي که هنوز مردم ايران خبر ندارد . بنده چگونه باور کنم که در 1400 سال قبل ، عمر به فاطمه زهرا (سلام الله عليها ) زده است ؟

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

برادر عزيز ! پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند : نماز صبح را دو رکعت بخوانيد . خودش هم به همين صورت خوانده .

حال شما که شما نماز صبح را دو رکعت مي خوانيد و نماز ظهر را چهار رکعت را مي خوانيد ، از کجا مي دانيد که واقعا نماز صبح دو رکعت است يا نماز عصر چهار رکعت ؟ در قرآن که تعداد رکعات بيان نشده است .

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هم اين سخن را 1400 سال قبل گفته اند : صلّوا کما رأيتموني اصلّي ، به هر صورت که من نماز مي خوانم ، شما هم نماز بخوانيد .

مثلا شما به مکه مکرمه مي رويد . اطراف بيت الله الحرام مي خواهيد هفت بار ، طواف مي کنيد . از کجا مي دانيد که اين کار درست است .

برادر بزرگوار ! اين ها را بزرگان با سند هاي صحيح نقل کردند ، روي اين ها کار شده ، صدها عالم و هزاران رجالي و محدث آمده اند ، تک تک روايات را استخراج ، نقل و بررسي سندي کرده اند و در کتاب ها تدوين شده و الان به دست ما رسيده است . اگر جايي روايتي بود که سندا مشکل داشت ، ما زير بار نمي رويم . اما اگر روايتي با سند صحيح بود ، نمي توانيم بگوييم که چون 1400 سال قبل بيان شده ، ما قبول نمي کنيم .

آيت الله دکتر حسيني قزويني :

خدايا تو را قسم مي دهيم به آبروي محمد وآل محمد هر چه سريعتر لباس فرج بر اندام مولايمان بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) بپوشان .

خدايا به آبروي محمد و آل محمد ما را از انصار خاص آن حضرت قرا ر بده .

رفع گرفتاري از گرفتاران بنما .

جوائج حاجتمندان روا بفرما .

مجري :

خيلي تشکر مي کنيم از شما استاد عزيز و هم چنين از شما بينندگان عزيز و ارجمند که ما را در اين برنامه همراهي کرديد .

اللهم عجل لوليک الفرج .



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها