2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
السلف و السلفيون
کد مطلب: ٨٠٠٧ تاریخ انتشار: ٢٨ آبان ١٣٩٤ - ١١:٠٢ تعداد بازدید: 3120
کتابخانه » عمومي
السلف و السلفيون

نويسنده : استاد معظم حضرت آيت الله نجم الدين طبسي

معرفي اجمالي کتاب :

کتاب السلف و السلفيون نوشته ی استاد معظم حضرت آيت الله نجم الدين طبسي از نويسندگان فعال در زمينه اعتقادات مي باشد که با تقريظ علامه باقر شريف قرشي به زيور طبع آراسته شده است . معظم له در اين کتاب در 2 فصل مباحث خود را مطرح و سپس در زير مجموعه هايي تحت همين دو باب اصلي مباحث اصلي خود را مطرح مي کند .

معرفي تفصيلي کتاب :

فصل اول : سلف و سلفيون :

در باب مولف محترم در 6 باب مباحث خود را مطرح مي کند :

باب اول :

معناي سلف در لغت

مولف در اين باب به نحو مختصر معناي سلف از منظر لغويين را بررسي و به ابعاد آن مي پردازد .

باب دوم :

معناي سلف در اصطلاح

در اين باب نيز مولف با دسته بندي اي منظم، 5 تعريف برای سلف در اصطلاح را ذکر و سپس تصريح مي کند که سلفي در زمان ما به طرفداران ابن تيميه اطلاق مي شود .

باب سوم :

رهبر فکري سلفيان

در اين باب نيز مولف ضمن اشاره اي مختصر به رهبر فکري سلفيون، تصريح مي کند که ريشه فکري سلفيت از تفکرات و مبنا هاي احمد بن حنبل گرفته شده است .

باب چهارم :

ريشه هاي فکري سلفي وهابي

مولف قائل است اولين کساني که ريشه در تفکرات سلفيت را بنا نهادند، مروان بن حکم و حجاج بن يوسف ثقفي بودند که که قائل به تحريم تبرک و توسل و زيارت قبور بودند و افرادی که در زمانه ما ادعای سلفی بودن را دارند نیز به آنان اقتدا کرده اند .

باب پنجم :

شخصيت شناسي مروان بن حکم

در اين باب مختصر؛ مولف محترم شرح حال مروان بن حکم، همان کسي که براي اولين بار منع از زيارت قبور را بنا نهاد را بر اساس کتب تراجم نقل مي فرمايند .

باب ششم :

نتيجه تفکر مرواني

در اين باب مختصر و آخري که در فصل اول مطرح شده است، مولف نتيجه مي گيرد از تفکرات مرواني و عملي که مروان بن حکم آن را انجام داده و پايه ريزي کرده است، اين مي شود که محمد بن عبدالوهاب برروي منبر نشته و عصاي خود را بهتر از پيامبر _ نستجير بالله _ مي داند .

فصل دوم :

درس هايي پيرامون سلفي ها

محور اول بحث ؛

در محور اول از دراسات پيرامون سلفي ها، در سه باب بحث را مطرح مي کند :

الف : ابن تيميه

در اين باب مولف به شخصيت شناسي ابن تيميه پرداخته و نظرات علماي اهل سنت پيرامون اين شخصيت را متذکر مي شوند تا خواننده در ابتدا با شخصيت ابن تيميه آشنا شده و بداند که سردسته سلفي ها و پرچمدار وهابيت چه کسي است .

در ادامه مولف محترم اشاره مي کند بزرگاني از عامه متاسفانه ناصبي بوده و بغض اميرالمومنين علي عليه السلام را بر دل داشتند . سپس ايشان به ذکر بيش از 15 مورد از علمايي که تصريح در ناصبي بودن آنان است را ذکر مي کند . مولف محترم سپس مواردي را ذکر مي کند که فضائل و مناقب حضرت علي عليه السلام توسط عالمان عامه گفته شده ولي مردم و يا حتي خلفاي زمان بر نتابيده و آن فردي که فضائل اهل بيت عليهم السلام را نقل کرده است به مجازات رسانده اند که خود دال بر بغض اين افراد نسبت به حضرت اميرالمومنين عليه السلام و ديگر اهل بيت عليهم السلام می باشد .

حکم کسي که بغض صحابه را داشته باشد :

علماي اهل سنت قائلند اگر کسي بغض صحابه را داشته باشد، کافر است اين در حاليست که اين فتواي آنان بر کسي که طعن و قدحي بر اميرالمومنين و اهل بيت عليهم السلام اشکال وار کند جاری نیست ! آيا حضرت علي و يا حسنين عليهم السلام جزو صحابه نبودند ؟

سپس مولف به ذکر آراء چند تن از علماي اهل سنت پيرامون بغض صحابه و دروغ پردازي آنان پيرامون شيعه را مطرح مي کنند . نکته عجيبي که در اين بين ديده مي شود، مبغوضين صحابه را کافر دانسته ولي کساني که با اهل بيت عليهم السلام جنگ کرده و يا دشمن داشته اند را خطاکار دانسته و حتي مثاب مي دانند و عمل آنان را از باب تاويل مي پندارند .

سپس مولف محترم مختصري از انتقاد يک نويسنده اهل سنت معاصر در تعليقه خود را پيرامون همين مساله را نقل می کند .

ب : نمونه هايي از مظاهر بغض و دشمني و نفاق ابن تيميه :

مولف محترم در اين باب 7 مورد از نفاق و دشمني اين تيميه را متذکر مي شود.

1.ابن تيميه و فقه حضرت علي عليه السلام :

از جمله نظرات ابن تيميه، خطاکار بودن ان حضرت در مواردي با نصوص مي باشد . ابن يتيميه معتقد است حضرت علي عليه السلام يک مجتهد بوده ولي نظرات فقهي او با نصوصي مختلف در تضاد و تعارض است . وي همچنين مدعي است که شافعي و مروزي کتابي مفصل نوشته اند و در ان نظرات حضرت علي عليه السلام را ذکر کرده اند که مسلمانان آن نظرات را قبول نداشته چرا که قول غير آن حضرت يعني صحابه و ... همخواني بيشتري با قرآن و سنت داشته است . مولف همچنين بيش از 10 حديث که در شان حضرات علي عليه السلام بوده و دال بر علميت ايشان است را ذکر مي کند .

2.ابن تيميه و آيه ولايت :

ابن تيميه پيرامون آيه ولايت قائل است که اين آيه پيرامون حضرت علي عليه السلام نازل شنده است چرا که اصلا حضرت علي سلام الله عليه در نماز انگشتري را نبخشيده است!

اين درحالي است که با نصوص متعدد و با اسانيد صحيح در کتب اهل سنت نقل شده است که اين آيه در شان آن حضرت نازل شده که مولف محترم به چند مورد اشاره مي کند .

3.ابن تيميه و نماز حضرت علي و حضرت زهرا سلام الله عليهما :

مناقشه ي ابن تيميه پيرامون روايتي در مورد نماز خواندن حضرت علي و حضرت سلام الله عليها را مولف به نحو اختصار بيان مي کند .

4.انکار فضائل بديهي از روي جهل و بغض :

ابن تيميه بسياري از فضائل بديهي و احاديثي که در باب فضائل حضرت علي عليه السلام از جانب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وارد شده و علماي اهل سنت آن را تثبيت و بر صحت آن تصريح کرده اند را به راحتي رد کرده و بعضا جزو موضوعات بر می شمارد در حالي که اين مطلب اگر ندانسته باشد از جهل او اگر دانسته باشد، از روي بغض و کینه اوست.

5.انکار عدالت حضرت علي عليه السلام :

يکي ديگر از کلماتي که دال بر ناصبي بودن ابن تيميه و بغض او را نسبت به حضرت علي عليه السلام را نشان مي دهد، انکار عدالت حضرت علي عليه السلام مي باشد .

6.ارزيابي خلافت و جنگ هاي حضرت علي عليه السلام :

در اين باب مولف ديدگاه ابن تيميه پيرامون جنگ هاي حضرت علي عليه السلام را مطرح و مولف در مقام پاسخ نقضي نمونه هايي از اوامر رسول خدا پيرامون جنگ حضرت علي عليه السلام با قاسطين و مارقين و ناکثين را مطرح مي کند .

7.ابن تيميه و تثليت در خلافت :

وي معتقد است که خلافت در سه خليفه اول منحصر بوده و خليفه چهارمي بي معناست . مولف ضمن بيان فقراتي از نظرات ابن تيميه، به پاسخ مستدل به آن مي پردازد.

ج : پيرامون خلفاي ثلاث و محبين معاويه :

مولف محترم در اين باب کلمات علماي اهل سنت پيرامون خلفاي ثلاث و محبين معاويه را ذکر مي کنند .

د : اقرار سلف و خلف به افضليت حضرت علي عليه السلام :

مولف محترم در اين باب، مواردي را ذکر مي کند که حتي پيشينيان نيز بر افضليت اميرمومنان عليه السلام نيز اعتراف داشته و به ذکر احاديثي در اين زمينه مي پردازد .

در پايان اين بحث، نويسنده بحثي پيرامون صحابه اي که شيعه بودن را مطرح مي کنند . ايشان ضمن اشاره به تعريف شيعه_ کساني که قائل به برتري حضرت علي عليه السلام بر خلفا بوده اند آن هم به خاطر فضائل و مناقب بي حد و حصر آن حضرت _ اشاره مي کند بسياري از صحابه شيعه بوده و حتي اگر بخواهيم کساني که قائل به افضليت اميرالمومنين عليه السلام بر عثمان بودند ر اذکر کنیم، بسياري از علما و بزرگان اهل سنت اين نظر را داشته و مولف بسياري از اينان را متذکر مي شود .

مولف محرم همچنين به اين نکته اشاره مي کند که شروع تاريخي تشيع از زمان خود صحابه بوده و نظراتي از علماي اهل سنت را ذکر مي کند

محور دوم بحث :

آيا فرد سلفي تابع سنت پيامبر صلي الله عليه و آله است يا خير؟

مولف با ذکر اين سوال در صدد است تا اثبات کند کساني که خود را سلفي ناميده اند، اينان سلفي نبوده و مواردي را ذکر مي کند که اين افراد حتي با سنت مخالفت کرده و بر خلاف سنت عمل کرده و فقط نام سنت را يدک مي کشند . نويسنده با ذکر بيش از 12 مورد از مخالفت هاي افرادي که خود را سلفي مي نامند، اثبات مي کند که اينان فقط نامي از سلفي را به يدک مي کشند و از سلف چيزي ندانسته و حتي منکر سلف صالح مي باشند .

مواردی از مخالفت افراد مدعی سلفیت با سنت :

1.ترک مستحبات

2.پيچيدن عمامه

3.همسطح کردن قبور

4.تکبيرات نماز ميت

5.صلوات بر غير پيامبر صلي الله عليه و آله

6.حلال بودن خون کسي که بر حضرت علي عليه السلام صلوات بفرستيد

7.سلام بر غير انبياء عليهم السلام

8.چگونگي پيچيدن عمامه

9.تقديم قول صحابه بر سنت پيامبر صلي الله عليه و آله

10.آرام گفتن بسم الله

11.ديدگاه ابن تيميه پيرامون سنت پيامبر صلي الله عليه و آله

در اين باب مولف محترم به نمونه هايي از مخالفت هاي معاويه با سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله مي پردازد .

الف : انگشتر به دست چپ کردن

ب : ترک لبيک گفتن

ج : عدم اعتناء به احاديث پيامر صلي الله عليه و آله

د : حکم معاويه در مقابل حکم رسول خدا صلي الله عليه و آله

هـ : شرب خمر

12.عدم اعتناء به حديث

13.اصرار بر تمام خواندن نماز مسافر

14.مشورت براي از بين بردن پيامبر صلي الله عليه و آله

همچنين مولف کساني که با مشورت قرار بود پيامبر صلی الله علیه و آله را از بين ببرند را نيز متذکر شده و اشکالي را که ابن حزم اندلسي بر اين مطلب وارد مي کند را بیان و پاسخ مستدلي ارائه مي دهند .

محور سوم بحث :

ادله شرعيه خلافت ابوبکر :

اهل سنت براي خلافت ابوبکر ادله هايي را مطرح مي کنند . مولف در اين کتاب اين ادله ها را ذکر و سپس به نقد آنان مي پردازد .

اولين دليل : اجماع

اولين دليلي که اهل سنت براي خلافت ابوبکر اقامه مي کنند، بحث اجماع است . آنان قائلند که در خلافت ابوبکر اجماع صورت گرفته و خليفه با اجماع مردم به خلافت رسيده است .

همچنين مولف کلامي را از غزالي را نقل مي کنند که اجماعي را که اهل سنت براي خلافت ابوبکر مطرح مي کنند، با زور تزوير بوده است .

دومين دليل : افضليت

اهل سنت قائلند ابوبکر افضل صحابه بوده و از هيمن دليل براي خلافت وي نيز استفاده مي کنند . آنان بر 10 دليل استدلال خود را استوار ساخته که مولف ضمن بيان هر ده دليل، نقد خود را نوشته همه آن ها را با ادله هايي رد مي کند .

محور چهارم بحث :

شوري و دور بودن حضرت علي عليه السلام از خلافت

محور چهارم و آخرين مساله اي که در اين کتاب مورد بحث قرار مي گيرد، که در 4 باب اصلي مورد بحث قرار مي گيرد :

الف : موضع ابوبکر در مورد شعار دادن به نام حضرت علي عليه السلام

ابوبکر پس از شنيدين خطبه صديقه کبري، حضرت زهرا سلام الله عليها، برروي منبر رفته و کلماتي را جاري کرد که مولف نقل و کلماتی پیرامون این خطبه و عکس العمل های ابوبکر را ذکر می کند .

ب : موضع عمر در مورد شعار دادن به نام حضرت علي عليه السلام

ج : موضع عمر در مورد شعار دادن به نام عثمان

د : شواهدي بر موضع ها :

قصه شوري

در این فصل مختصر نیز مولف محترم قضیه شورا را مطرح و به ابعاد آن می پردازد .

الف : درخواست خليفه

ب : عمر تعين خليفه را کنار گذاشته در حالي که خودش خليفه تعين مي کند

ج : انتخاب سنت

د : وقفه اي براي شخص تامل کننده

مولف محترم در اين فصل ضمن اشاره به فصل قبلي که تصريح کرد عمر بن خطاب هنگام مرگ شوراي شش نفره اي را تشکيل داد، در اين وقفه سوالي را مي پرسد و آن اينکه براستي چرا عمر افرادي همچون ابن عباس را در شوراي خود جاي نداد؟چرا افردي همچون عمار بن ياسر و مقداد و ابوذر را قرار نداد؟ سپس مولف پاسخ داده و سرّ اين مطلب را کشف می کند و مي نویسد : چون اعضاء شورا همگي از منحرفين از خط اميرالمومنين عليه السلام بودند .

هـ : محقق شدن اجتماع با حضور اعضاي شوري :

در اين فصل مختصر، مولف محترم موضع عمر بن خطاب نسبت به تک تک افراد نسبت به خلافت و حکومت داري را بررسي کرده و پاسخ آنان ذکر مي کند .

و : تعين گروه مشرفه در بحث انتخاب :

مولف محترم،ِ در بحث طريقه تشکيل هيئت و گروهي که قرار بود از مردم براي عمر راي گيري کنند را از قول خود عمر توضيح مي دهد که او گفت : بزرگان بزرگان انصار را حاضر کنيد ... همچنين حسن بن علي عليهماالسلام و عبدالله بن عباس را نيز حاضر کنيد چرا که آنان قرابت با رسول خدا صلي الله عليه و آله دارند .

ز : طريقه بيعت گرفتن :

1 : خشونت و ديکتاتوري : يکي از راوش هاي اخذ بيعت براي خلافت، روش ديکتاتوري و خشونت را در پيش گرفتند .

2 : انذار اهل شوري : انذار اهل شورا نيز يکي از راه اي گرفتن بيعت بود . عمر بن خطاب از وقت کشي و اتلاف وقت اهل شورا را بر حذر داشته و به آنان دستور داد که بدون صرف وقتي سريعا اخذ بيعت کنيد . البته طبق نقل هاي تاريخي که وجود دارد، ترس عمر بن خطاب از به خلافت رسيدن معاويه و عمروعاص بود .

3 : تعليقه و توضيحي از شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه :

شيخ مفيد نيز کلام گهرباري در باب طريقه بيعت گرفتن توسط شورا و به دستور عمر را بيان مي کند .

ح : حضرت علي عليه السلام مشورت اعضاء را بر ملا مي کند :

وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام هنگامي که از طرح شورا و اعضاي آن مطلع شدند و متوجه شدند که اين شورا از چه قرار بوده و قرار است چه کارهايي انجام بدهد، دست به افشاگري زده واز توطئه اي که قرار بوده انجام شود پرده برداري کرده و همه نقشه ها را بر ملأ کردند .

ط : ارزيابي اصحاب شوري :

ما وقتي به افرادي که در شوري حضور داشتند مراجعه مي کنيم، در مي بابيم که آنان همه از دشمنان و مخالفين حضرت علي سلام الله عليه بوده که مولف شرح حال مختصري از هرکدام افراد را ارائه مي دهند .

ي : نقاط مورد ابهام در شوري :

در شورايي که تشکيل يافت، نقاط مبهمي وجود دارد که مولف محترم به شش مورد مي پردازند . نقاطي همچون عدم حريت و آزادگي در انتخاب، دور بودن انصار از شوري، محصور بودن شورا در 6 نفر و... به چشم مي خورد .

ک : نظر معاويه در مورد شوري :

نکته مهمي که مولف در اين فصل مختصر ذکر مي کنند، اين است که ظاهرا معاويه از اين طريقه شورا راضي نبوده و تمايل داشت که کانديد اصلي امويان به رياست و خلافت برسد .

ل : اجتماع شورا و سخنان حضرت علي عليه السلام :

هنگامي که شوراي سقيفه تشکيل شد و در محل بيت المال و يا منزل مسور بن مخرمه گرد هم آمده و حديثي را براي حقانيت خلافت خود به کار بردند، حضرت علي عليه السلام در اين هنگامي سخنان مهمي را ايراد فرمودند که مولف بدان اشاره مي کنند . در اين اجتماع اتفاقات و کلمات و سخناني رد و بدل شد که مولف به 7 فقره از ماجراي داخل اجتماع را ذکر مي کند .

م : سخنان و موضع ها و مواقف اعضاء :

وقتی اين اجتماع بر پا شد؛ گفتگو هاي زيادي و از طرفي اعتراضاتي بسيار صورت گرفت . براي مثال سخنان حضرت علي عليه السلام به ابن عوف، اعتراض و موضع گيري عمار، موضع گيري مقداد و... که مولف به نحو مبسوط به اين قضاياي اتفاق افتاده اشاره مي کند .

ن : احداث و موضع ها :

پس از موضع گيري هايي که در اين اجتماع صورت گرفت و سخناني که رد و بدل شد، موضع گيري هايي صورت گرفت، حمله به اين عوف در مقابل موضع گيري وي يکي از اين مواضع افراد حاضر در اجتماع بود . نکته اي که بايد مورد توجه قرار بگيرد چرا حضرت علي عليه السلام بیعت را بر طبق قرآن و سنت پيامبر قبول ولي طبق سنت خلفا را رد کردند ؟ آيا نقصي در اين مقبوليت وجود داشت؟ آيا بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله کسي افضل وجود داشت ؟ سپس مواقف ديگري را نيز مولف محترم در اين فصل آخري مطرح و در پايان مناظره اي از ابوالهذيل العلاف را ذکر کرده و اين چنين کتاب خود را به پايان مي رسانند .

تمام

راي دانلود کتاب برروي لينک زير کليک کنيد :



Share
1 | محمدجواد از فارس | Iran - Tehran | ١٣:٤١ - ١٣ اسفند ١٣٩٤ |
سلام. تشکر بابت زحماتتون.
خداقوت
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها