2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شبهات حسین المؤید6–انکار مظلومیت حضرت زهرا2
کد مطلب: ٧٩٣٧ تاریخ انتشار: ٢٣ فروردين ١٣٩٤ - ١١:٤٢ تعداد بازدید: 3153
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات حسین المؤید
شبهات حسین المؤید6–انکار مظلومیت حضرت زهرا2

جلسه هشتادم 94/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هشتادم 94/01/23

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

ما دیروز، بحثی را از این آقای به اصطلاح «آیة الله وهابی شده»! مطرح کردیم که ایشان مدعی بود که هیچ دلیلی بر مظلومیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) وجود ندارد.

گرایش به وهابیت برای انتقام از شیعه!!

آقای «حسین المؤید» که پدر و مادرش، اهل «کاظمین»، و سنی بودند که بعداً شیعه شدند؛ ایشان نیز به تبع پدر و مادر، شیعه شد، بعد آمد «قم»، و با خواهر «عمار حکیم» ازدواج کرد، و بعد از ارتحال مرحوم «خوئی»، انتظار داشت که او را به عنوان «مرجع» اعلام بکنند، ولی نکردند، لذا ایشان به عنوان انتقام از شیعه، رفت و وهابی شد. و الآن در شبکه های وهابی، بر علیه شیعه، سخن پراکنی می کند.

ایشان عمدتاً در سخنان خود می گوید که من اسلام واقعی را در مذهب اهل سنت یافتم. البته ایشان اگر واقعاً پیرو مذهب اهل سنت بود، بهتر بود؛ زیرا ایشان در عمل، کاملاً خادم وهابی ها هست.

دمکراسی تر از کشور عربستان وجود ندارد!!

ایشان در یکی از سخنرانی های خود، آنقدر از «عربستان» و «آل سعود» تجلیل کرد، که آدم احساس می کرد که «عربستان» تنها مدینه فاضله کره زمین است. و آل سعود، تالی تلو معصوم هستند. «مؤید» می گفت: در روی کره زمین، دمکراسی تر از کشور عربستان وجود ندارد، و متدین تر از آل سعود وجود ندارد. و اینها لیاقت اینکه رهبر تمام مسلمین، و خلیفه مسلمین هم باشند، را دارند. حالا من نمی دانم که چه چیزی به ایشان خورانده بودند که اینگونه چاپلوسی می کرد!

دیروز از ایشان نقل کردیم که می گفت: من علمای شیعه را به مبارزه می طلبم. و تحدی می کنم که یک روایت هم در مظلومیت حضرت زهرا وجود ندارد! در حالی که ما چندین روایت، در رابطه با مظلومیت حضرت زهرا، از کتب شیعه نقل کردیم. و اینها چیزی نیست که بخواهد مخفی بماند.

البته قبلاً عرض کردیم که ایشان عمده وقت خود را صرف «فقه» و «اصول» کرده و از مباحث کلامی و تاریخی، کاملاً بیخبر است. حتی به اندازه یک طلبه لمعه خوان حوزه هم، سواد ندارد. و این مسئله در بحث های ایشان، کاملاً مشخص است. حتی اطلاعات مجری وهابی برنامه، از کتب شیعه، از آقای «مؤید» بیشتر است. و ایشان دائماً با عبارات « تا الآن من ندیدم»؛ « من الآن اطلاعی ندارم» و...جواب سؤالات را می دهد.

اعتراف «ابوبکر»، اساسی ترین مدرک مظلومیت حضرت زهراست

در ادامه ادلّه مظلومیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ در اواخر جلسه گذشته، روایت ندامت و پشیمانی خلیفه اول نسبت به هجوم به خانه حضرت زهرا را مطرح کردیم.

نکته مهم که از همه دردآورتر است، این است که آقای «ابوبکر» در اواخر عمر خود، از برخی از اقدامات خود ابراز ندامت و پشیمانی می کند! در حقیقت یکی از اساسی ترین بحث ها در زمینه مظلومیت حضرت زهرا، این کلام خلیفه اول است و بیت القصیر بحث ما همین جاست، که آقای خلیفه، به صراحت اعتراف به اشتباهش کرده است. وی در جریان هجوم به خانه حضرت زهرا، در یکی از این هجوم ها، شخصاً حضور پیدا کرده است. لذا هم از دستور به هجوم و هم از حضور خودش در این حادثه ابراز پشیمانی کرده و می گوید:

«أَمَا إِنِّي لَا آسَى عَلَى شَيْءٍ، إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، وَ ثَلَاثٍ لَمْ أفْعَلْهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَ ثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْهُنَّ،

من بر چیزی تأسف نمی خورم مگر به سه چیزی که انجام دادم و دوست داشتم که ای کاش انجام نمی دادم، و سه چیزی که انجام ندادم و دوست داشتم که انجام می دادم و سه چیزی که دوست داشتم از پیغمبر سؤال کنم ولی سؤال نکردم.

فَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ: فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَ تَرَكْتُهُ، وَ أَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ، وَ وَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ كُنْتُ قَذَفْتُ الْأَمْرَ فِي عُنُقِ أَحَدِ الرَّجُلَيْنِ: أَبِي عُبَيْدَةَ أَوْ عُمَرَ، فَكَانَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، وَ كُنْتُ وَزِيرًا،...

اما سه کاری که دوست داشتم انجام نمی دادم: دوست داشتم که خانه فاطمه را هتک نمی کردم و آن را به حال خود رها می کردم، حتی اگر جنگی بر علیه من به راه می انداختند؛ و دوست داشتم در روز سقیفه بنی ساعده، افسار خلافت را به گردن ابوعبیده، یا عمر، می انداختم و من وزیر و مشاور آنها می شدم.

الأموال، حمید بن زنجویه، ج1، ص 387؛ الإمامة و السیاسة، ج1، ص 23؛ تاریخ طبری، ج2، ص 353؛ العقد الفرید، ج4، ص 254؛ المعجم الکبیر، ج1، ص 62؛ تاریخ مدینه دمشق، ج30، ص 418؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج3، ص 117؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج5، ص 202؛ جامع الأحادیث سیوطی، ج 13، ص 100؛ کنزل العمال متقی هندی، ج5، ص 252؛ انساب الأشراف بلاذری، ج3، ص 406 (بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این اعترافی است که جناب خلیفه اول در آخرین لحظات عمر خود کرده است؛ و ابراز ندامت و پشیمانی از اعمال خود کرده است. البته قرآن کریم می فرماید:

]إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً[

توبه تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‏دهند و سپس بزودى توبه مى‏كنند، خداوند توبه چنين اشخاصى را مى‏پذيرد و خدا دانا و حكيم است. و براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى‏دهند و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا برسد مى‏گويد الان توبه كردم، توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى‏روند، اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى براى آنها فراهم كرده‏ايم.‏

سوره نساء(4) : آیه 18

رسوائی کارشناس شبکه «کلمه» با روایتی از «طبری»!

روایت پشیمانی و ندامت خلیفه اول را، جناب «طبری» متوفای 310 هجری با عبارات جالبی نقل کرده است. وی اینگونه نقل می کند:

«عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَصْبَحْتَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَارِئًا! فقال ابوبكر رضى الله عَنْهُ: أَتَرَاهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: إِنِّي وَلَّيْتُ أَمْرَكُمْ خَيْرَكُمْ فِي نَفْسِي، فَكُلُّكُمْ وَرِمَ أَنْفُهُ مِنْ ذَلِكَ، يُرِيدُ أَنْ يَكُونَ الأَمْرُ لَهُ دُونَهُ»

عمر، پسر عبدالرحمان بن عوف از پدرش نقل کرده است که وی در زمان بیماری ابوبکر که با آن بیماری از دنیا رفت، وارد بر ابوبکر شد و گفت: شکر خدا امروز حالت بهتر است! ابوبکر گفت: وضعیت مرا که می بینی! گفت: آری. ابوبکر گفت: من امر خلافت را به بهترین شما واگذار نمودم، در حالی که دماغ همه شما از هوای خلافت پر شده بود (همه شما امر خلافت را در سر داشتید) و می خواستید که خلافت مال شما باشد نه غیر شما.

تاریخ طبری، ج2، ص 353

خیلی جالب است که در این شبکه ماهواره ای داعشی «کلمه»؛ کارشناس شبکه، بنام «خدمتی» همین دیروز در یک برنامه ای می گفت: «برای خلافت آقای عمر، جناب ابوبکر با تمامی صحابه مشورت کرد و همه گفتند که عمر بهترین فرد برای خلافت است. حتی خود علی بن ابی طالب، وقتی ابوبکر با او مشورت کرد، گفت بهترین فرد، عمر است، اساساً علی، خودش به ابوبکر پیشنهاد کرد که عمر را خلیفه معین کن.»

من نمی دانم بعضی مواقع، این آقایان کارشناس، در کنار ریال های عربستان سعودی و پول های نفت؛ چه چیزی میل می کنند که اینگونه حرف مفت می زنند. شما اگر عبارت «فَكُلُّكُمْ وَرِمَ أَنْفُهُ» را در این نرم افزارها جستجو کنید، شاید بیش از 100 کتاب اهل سنت، این کلام ابوبکر را نقل کرده اند.

پشیمانی «ابوبکر» از هتک حرمت خانه حضرت زهرا، به نقل «طبری»

آقای «طبری» در ادامه روایت، به ندامت و پشیمانی جناب «ابوبکر» اشاره کرده و نقل می کند که «ابوبکر» گفت:

«إِنِّي لا آسَى عَلَى شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وَ ثَلاثٌ تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَ ثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ وَ إِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، وَ وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ حَرَقْتُ الْفُجَاءَةَ السُّلَمِيَّ، وَ أَنِّي كُنْتُ قَتَلْتُهُ سَرِيحًا أَوْ خَلَّيْتُهُ نَجِيحًا وَ وَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ كُنْتُ قَذَفْتُ الأَمْرَ فِي عُنُقِ أَحَدِ الرَّجُلَيْنِ- يُرِيدُ عُمَرَ وَ أَبَا عُبَيْدَةَ- فَكَانَ أَحَدُهُمَا أَمِيرًا، وَ كُنْتُ وَزِيرًا»

همانا من در دنیا بر سه چیز تأسف می خورم که انجام دادم، و ای کاش انجام نمی دادم؛ و سه کاری که انجام ندادم، و ای کاش انجام می دادم؛ و سه چیز را دوست داشتم از پیامبر بپرسم، که نپرسیدم.اما سه کاری که دوست داشتم انجام نمی دادم: دوست داشتم که خانه فاطمه را هتک حرمت نمی کردم و آن را به حال خود رها می کردم، حتی اگر جنگی بر علیه من به راه می انداختند؛ و دوست داشتم در روز سقیفه بنی ساعده، افسار خلافت را به گردن ابوعبیده، یا عمر، می انداختم و من وزیر و مشاور آنها می شدم.

تاریخ طبری، ج2، ص 353

آقای «ذهبی» که روشش این است که در نقل روایت اظهار نظر می کند، وقتی این روایت ندامت ابوبکر را نقل می کند، بدون کوچکترین اشاره ای و خدشه ای رد می شود.

تاریخ الاسلام ذهبی، ج3، ص 117

در این روایت جناب «ابوبکر» با عبارت «أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ» اشاره به حضور مستقیم شخص خودش در جریان هجوم به خانه حضرت زهرا می کند. چرا که می گوید: «لَمْ أَكْشِفْ» و نمی گوید: «ما امرتُ بکشفه».

جناب «ابوبکر» در قسمت بعدی روایت می گوید: «ای کاش فجاة سلمی را زود می کشتم و نمی سوزاندم» که باید بگوئیم که اگر شما نمی سوزاندی، این داعشی ها که خلبان اردنی را نمی سوزاندند!؛ حتماً یک سندی داشتند که این کار را انجام دادند. جناب «ابن تیمیه» حتماً بر اساس یک سندی آمده و فتوا داده، و داعشی ها هم بر همین اساس می آیند و افراد را می سوزانند.

عجیب ترین جمله «ابوبکر» در لحظات آخر عمر!

خیلی عجیب است که جناب «ابوبکر» در آن لحظات آخر که می بیند که حضرت عزرائیل دم درب ایستاده است، می گوید که: «ای کاش در سقیفه بنی ساعده، این امر خلافت را قبول نمی کردم و به «ابوعبیده» و یا «عمر» واگذار می کردم.» زیرا در «سقیفه»، غیر از «ابوبکر» و «عمر» و «ابوعبیده»، از مهاجرین کس دیگری نبود.

اما عجیب ترین جمله ای که از جناب «ابوبکر» صادر شده، - حال اگر فرض کنیم که حضرت زهرا مظلوم هم نباشد! به قول «عثیمین» که خدا ان شاءالله لعنتش کند و قبرش را پر از آتش و عذاب کند، گفت: «زهرا در برابر حکومت قیام کرده بود لذا مستحق برخورد بود!!»؛ - ولی این عبارت «ابوبکر» خیلی عجیب و دردناک است که گفت:

«وَدِدْتُ انى كنت سالتُ رسول الله: لِمَنْ هَذَا الأَمْرُ؟ فَلا يُنَازِعُهُ أَحَدٌ، وَ وَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ سَأَلْتُهُ: هَلْ لِلأَنْصَارِ فِي هَذَا الأَمْرِ نَصِيبٌ؟»

دوست داشتم که از رسول خدا بپرسم که خلافت بعد از تو از آنِ چه کسی است!؟ در اینصورت کسی با دیگری منازعه نمی کرد. و دوست داشتم که از پیامبر سؤال می کردم که آیا انصار نیز در خلافت سهمی دارند یا نه!؟

تاریخ طبری، ج2، ص 354

واقعاً خیلی عجیب است؛ این جمله، عجیب ترین جمله ای است که از جناب «ابوبکر» صادر شده است. آیا واقعاً پیغمبر اکرم در «غدیرخم» به صراحت خلیفه را اعلام نکرد!؟ آیا پیغمبر در موارد متعدد، به امیرالمؤمنین نفرمود:

«أَنْتَ خَلِيفَتِي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي»

تو پس از من، جانشين من در ميان همه مؤمنان هستي.

السنة ابن ابی عاصم، ج2، ص 565، ح 1188

آیا پیغمبر نفرمود:

«عَلِيٌّ مِنِّي، وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي»

علی از من است و من از او هستم و او ولی تمام مؤمنین بعد از من است.

السنة ابن ابی عاصم، ج2، ص 564، ح 1187؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص 373، ح 32121؛ مسند احمد حنبل، ج4، ص 437، ح 19942؛ سنن نسآئی، ج5، ص 126، ح 8453؛ المستدرک حاکم، ج3، ص 143، ح 4652

آیا پیغمبر اکرم در حق امیرالمؤمنین نفرمود:

«فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَسَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ»

هنگامي كه در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم، خداوند به من در باره علي (ع) سه چيز وحي كرد به راستي كه او پيشواي پرهيزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفيدان به سوي بهشت سرشار از نعمت خداوند است.

المستدرك، ج3، ص 148، ح 4668

تصحیح روایت «ندامت ابوبکر، از هتک حرمت خانه حضرت زهرا»

1- «ضیاءالدین مقدسی»

آقای «ضیاءالدین مقدسی» بعد از نقل روایت هجوم به خانه حضرت زهرا، می گوید:

«و هَذا حَدیثٌ حَسنٌ عَن أبی بکر»

الأحادیث المختاره، ج1، ص 90

«ذهبی» در مورد «ضیاء الدین مقدسی» می گوید:

«الإمام العالم الحافظ الحجة»

تذکرة الحفاظ، ج4، ص 1405، شماره 1129

کسی آمده گفته این روایت ندامت ابوبکر، «حسن» است که تعبیر «امام» و «حجت» در موردش گفته شده است.

در مورد «حدیث حسن» هم، آقایان گفته اند:

«الحسن كالصحيح في الاحتجاج به و إن كان دونه في القوة؛ و لهذا أدرجته طائفة في نوع الصحيح»

روايت حسن در احتجاج همانند روايت صحيح است؛ اگرچه از نظر قوت از او پايين‌تر است، به همين خاطر طايفه‌اى اين روايت را در زمره روايات حسن آورده‌اند.

التقريب نووي ج1، ص29؛ تدريب الراوي جلال الدين سيوطى، ج1، ص 160

2- «سیوطی»

«جلال الدین سیوطی» نیز روایت را نقل می کند و در پایان می گوید:

«إنَّه حَدیثٌ حَسن»

جامع الأحادیث سیوطی، ج 13، ص 101

3- «حسن بن فرهان مالکی»

«حسن بن فرهان مالکی»، از علمای بزرگ عربستان سعودی، که الآن هم در قید حیات

است. وی نیز می گوید:

«كُنتُ أظُنّ المَداهمة مَكذوبةٌ لا تَصح حَتّى وَجدتُ لَها أسانيدَ قَويّة مِنها مَا أخرجَه ابن أبي شيبة في المصنف»

من در ابتداء گمان می کردم که این قصه هجوم به خانه فاطمه، دروغ است و صحیح نیست. تا اینکه سندهای قوی برای آن پیدا کردم. مثل آن روایتی که ابن ابی شیبه در المصنف نقل کرده است.

قراءة في كتب العقائد، ص 61

4- «ابن تیمیه»

«ابن تیمیه حرانی»، در «منهاج السنه» به قضیه هجوم اشاره کرده و می نویسد:

«وَ غَايَةُ مَا يُقَالُ: إِنَّهُ كَبَسَ الْبَيْتَ لِيَنْظُرَ هَلْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي يُقَسِّمُهُ، وَ أَنْ يُعْطِيَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ »

نهایت چیزی که در رابطه با هجوم به خانه زهرا می شود گفت این است که ابوبکر به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا از امول خداوند چیزی درون خانه زهرا وجود دارد تا آن را بین نیازمندان تقسیم کند یا نه!؟

منهاج السنه، ج8، ص 291

واژه «كَبَسَ» یعنی با زور و غلبه وارد خانه شد.

این خلاصه ای بود از مظلومیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در منابع شیعه و سنی، به همراه روایت ندامت و پشیمانی «ابوبکر» از هجوم به خانه حضرت زهرا؛ بنابراین این آقا که می گوید من علمای شیعه را به مبارزه می طلبم و تحدی می کنم که نمی توانند یک روایت صحیح در اثبات مظلومیت حضرت زهرا بیاورند؛ حرف بی اساس و نادرستی می زند و این حرفها نشان از بی سوادی این آقا دارد.

یک توصیه حیاتی و بسیار مهم!

نکته پایانی که بسیار نکته مهم و حائز اهمیتی است، این است که ما در مواجهه با اهل سنت، باید بحث علمی بکنیم. و پرداختن به قسمتهای احساسی و اهانت به مقدسات اهل سنت، خلاف شرع است. آقای «حسین المؤید» می آید و با عبارات زشت، ادعا می کند که کسی نمی تواند مظلومیت حضرت زهرا را اثبات کند؛ خیلی خب، ما هم آمدیم و با روش علمی جوابش را دادیم. و هرگز به او و به مقدسات اهل سنت توهین نکردیم.

حتی من معتقد هستم که در محیط منزل خودمان نیز، باید از اهانت به مقدسات اهل سنت خودداری کنیم. زیرا همان نگاهی که ما به ائمه (علیهم السلام) داریم؛ اهل سنت مخصوصاً به خلفاء همان نگاه را دارند. اگر کسی به ائمه جسارت کند، ما چه حالی پیدا می کنیم، آنها نیز در جسارت به خلفاء همین حال را دارند.

بنابراین اگر ما دنبال تأثیر در اهل سنت هستیم، راهش این است. ولی اگر دنبال عقده گشائی هستیم، بحث دیگری است. خود آیه الله العظمی «بهجت» گفته است که اگر شما در قم، تهران، مشهد، تبریز، و... بیائید و عیدالزهرا بگیرید و به صحابه ناسزا بگوئید، و در آن طرف دنیا، نسبت به یک شیعه هتک حرمت بشود و خونش ریخته شود، شما در قتل آن شیعه شریک هستید. این کلام آقای بهجتی است که همه قبولش دارند، وهابی ها هم قبولش داشتند. حتی مسیحی ها و یهودی ها نیز قبولش داشتند.

لذا دقت کنیم که فقط خودمان و جلسات خودمان را نبینیم، بلکه نتیجه و اثر کار را نیز لحاظ کنیم. در زمان میرزای قمی(رضوان الله تعالی علیه) که در شهرهای ایران عیدالزهرا می گرفتند و نسبت به خلیفه دوم و دیگر صحابه ناسزا می گفتند؛ تعدادی از علماء از کشورهای آسیای میانه، به قم نامه نوشتند که ظاهراً به خود میرزای قمی نوشتند که: همین قدر بدانید وقتی شما در ایران عیدالزهرا برگزار می کنید، به خاطر همان مراسم، در این کشورها مردان ما را می کشند، و زنهای ما را اسیر می کنند و به عنوان کنیز می فروشند، اگر غیرت شما قبول می کند که این اتفاقات در این کشورها بیافتد، به کارتان ادامه بدهید.»

لذا توصیه ما به دوستان این است که در تمامی موارد پاسخگوئی به شبهات، رعایت ادب در رابطه با مقدسات طرف مقابل را داشته باشند، تا سخن شما در وی اثر داشته باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
1 | دلسوخته | | ٢٠:٤٤ - ٢١ آبان ١٣٩٤ |
با سلام.یه سوال ::
آقای «حسین المؤید» که پدر و مادرش، اهل «کاظمین»، و سنی بودند که بعداً شیعه شدند؛ ایشان نیز به تبع پدر و مادر، شیعه شد، بعد آمد «قم»، و با خواهر «عمار حکیم» ازدواج کرد، و بعد از ارتحال مرحوم «خوئی»، انتظار داشت که او را به عنوان «مرجع» اعلام بکنند، ولی نکردند، لذا ایشان به عنوان انتقام از شیعه، رفت و وهابی شد. و الآن در شبکه های وهابی، بر علیه شیعه، سخن پراکنی می کند.
................................مستندات حرف اقای قزوینی که فرمودند چون مرجع نشدند و ناراحت شدند و رفتند سنی{وهابیت} شدند. چیست؟؟؟به کدام دلیل این حرف را می زنند؟ ...در حالی که در سخنرانی های قبلی اشاره فرمودند دلیل اینکه ایشان رفتند از مذهب شیعه برای بنده مشخص نشد
{{{بحث ما در رابطه با شبهات آقای «مؤید» بود؛ شخصی که به قولی شیعه بوده و بعداً سنی شده، یا بهتر بگوئیم که «وهابی» شده؛ البته در یک برنامه تلویزیونی، وقتی از ایشان می پرسند که شما با این نگاه و اطلاعاتی که دارید، چگونه در مذهب شیعه مانده بودید؟ ایشان از جواب صریح طفره می رود و به صورت کلی می گوید که: «مذهب شیعه مملو از خرافات است و مملو از غلو است و متکی بر ادله نیست و لذا من از این مذهب دست کشیدم و آمدم مذهب اهل سنت را اختیار کردم. چون ادله اهل سنت درست است، و عقیده اهل سنت با قرآن مطابق است و با سنت نبوی هم تطبیق می کند!» من خودم دنبال جواب این سؤال بودم که علتی که ایشان از تشیع دست برداشته و رفته به طرف اهل تسنن، چه بوده است؟ ولی متأسفانه ایشان جواب صریح نداده است.....شبهات حسین المؤید 3 – شبهه مخفی بودن قبر و دفن شبانه حضرت زهرا....جلسه هفتاد و هفتم 94/01/18}}}}
در این سخرانی اقای قزوینی می فرمایند برای بنده مشخص نبوده......اما در اینجا می فرمایند دلیل سنی شدن ایشان به خاطر این است که ..........
این تناقض در حرف ایشان نیست؟
ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
منظور آيت الله قزويني از اينکه گفتند از شيعه بر گشتن او مشخص نيست اين در حقيقت اشاره به اين دارد که در اين خصوص يک دليل قانع کننده اي ندارد که ثابت کند که به چه دليل او از شيعه بر گشته است اما اگر در قسمت بعد اشاره به مرجع نشدن او کردند، اينکه دليل نمي شود اين در حقيقت يک عقده و انتقام است که او بخاطر نرسيدن به هواي نفس خود، از شيعه برگشتند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب