2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شبهات حسین المؤید 2 – شبهه درب نداشتن خانه های مدینه در جریان شهادت حضرت زهرا
کد مطلب: ٧٨٧٣ تاریخ انتشار: ١٧ فروردين ١٣٩٤ - ١١:٢٢ تعداد بازدید: 5914
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات حسین المؤید
شبهات حسین المؤید 2 – شبهه درب نداشتن خانه های مدینه در جریان شهادت حضرت زهرا

جلسه هفتاد و ششم 94/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و ششم 94/01/17

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

در جلسه گذشته، شبهه ای را از آقای «حسین المؤید» مطرح کردیم که ایشان مدعی هست که قضیه شکسته شدن پهلوی حضرت زهرا و در نتیجه شهادت ایشان، دروغ است؛ زیرا اصلاً خانه های مدینه درب نداشته است. بلکه به جای درب، از حصیر و پرده استفاده می کردند، و حصیر هم به هیچ وجه پهلو نمی شکند!

دیروز ما چهار جواب را برای این شبهه بیان کردیم و گفتیم که:

1- اولاً آیه 61 سوره «نور» با عبارت ]أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ[، که خطاب اولیه این آیه به مردم مسلمان مدینه است، صراحت و دلالت دارد بر اینکه خانه های مدینه درب داشته و درب ها کلید هم داشته است.

2- روایت «صحیح مسلم» را خواندیم که خود پیغمبر در مدینه، دستور داد که شبها، مردم درب خانه خود را ببندند. در حالی که پرده و حصیر بستن ندارد.

3- نکته ای را از «البدایه و النهایه» مطرح کردیم که افرادی که می آمدند برای دیدار پیامبر، با ناخن های خود به درب می زدند تا پیغمبر درب را باز کند. زیرا درب خانه، حلقه نداشت تا آن را بزنند.

4- در جواب چهارم گفتیم که خانه خود عایشه به تصریح «بخاری» از چوب «سرو» یا «ساج» ساخته شده بود.

این جواب ها نشان می دهد که خانه های مدینه درب داشته است و حتی نوع درب خانه که تک لنگه بوده، یا دو لنگه بوده؛ در این روایات بیان شده بود. در ادامه بحث به جواب های دیگری در این زمینه اشاره می کنیم:

جواب پنجم: روایت «بخاری» از «عایشه»

در «صحیح بخاری» از قول «عایشه» نقل شده است که می گوید:

«لَمَّا جَاءَ قَتْلُ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ، وَ جَعْفَرٍ، وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَوَاحَةَ جَلَسَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُعْرَفُ فِيهِ الحُزْنُ، وَ أَنَا أَطَّلِعُ مِنْ شَقِّ البَابِ»

وقتی خبر کشته شدن زید بن حارثه و جعفر و عبدالله بن رواحه به پیغمبر رسید، پیغمبر گوشه ای نشست و حزن و اندوه از وجودش پیدا بود و من از شکاف درب، این وضعیت را متوجه بودم.

صحیح بخاری، ج1، ص 440، ح1243

عبارت « مِنْ شَقِّ البَابِ» نشان می دهد بر اینکه خانه پیغمبر، دربی داشته، و شکافی داشته که عایشه از شکاف آن، درون خانه را می دید. و آقایانی که می آیند و ادعا می کنند که، خانه های مدینه درب نداشته و ...، حرفشان بی اساس است و فقط دنبال بهانه های بنی اسرائیلی هستند که مظلومیت صدیقه طاهره را انکار بکنند.

خدا رحمت کند آیةالله العظمی نجفی مرعشی را، می گفت که این روایتها را باید به کلاه نمدی ها داد تا آنها معنا کنند. مردم کوچه و بازار باید معنا بکنند. شما طلبه ها با إن قُلت و قُلت های حوزوی، آشنا هستید، لذا کار فهم عبارت، سخت می شود.

جواب ششم: روایت «عبدالرزاق صنعانی» در «المصنف»

«عبدالرزاق صنعانی» متوفی 211 هجری، که استاد بخاری هست، و «یحیی بن معین»

در موردش گفته است که:

« لو ارتد عبدالرزاق عن الاسلام ما ترکنا حدیثه»

اگر عبدالرزاق از اسلام هم برگردد، و مرتد بشود، ما احادیث او را ترک نمی کنیم.

سیراعلام النبلاء، ج9، ص 573

ایشان در بیان جریان ازدواج حضرت زهرا و حضرت امیر می نویسد:

«ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ فَأَخَذَ كَفًّا مِنْ مَاءٍ فَضَرَبَ بِهِ عَلَى رَأْسِهَا، ... ثُمَّ دَعَا عَلِيًّا فَصَنَعَ بِهِ كَمَا صَنَعَ بِهَا، وَ دَعَا لَهُ كَمَا دَعَا لَهَا، ...ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَيْهِمَا بَابَهُ بِيَدِهِ»

پیغمبر، «فاطمه» را صدا زد و مقداری آب برداشت و بر سر او ریخت... سپس «علی» را خواست و همان کاری که با فاطمه کرده بود را با «علی» کرد و همانگونه که برای «فاطمه» دعا کرده بود، برای «علی» نیز همانگونه دعا کرد... سپس پیغمبر بلند شد و درب خانه را با دستان خود بست.

مصنف عبدالرزاق، ج 5، ص 489

عبارت «فَأَغْلَقَ عَلَيْهِمَا بَابَهُ» یا منظور درب خانه خود پیغمبر است که بست، یا منظور درب خانه حضرت امیر است؛ که در هر دو صورت بیانگر این است که خانه های مدینه درب داشته است.

جواب هفتم: روایت مرحوم مجلسی در «بحارالأنوار»

جواب هفتم را از منابع شیعی مطرح می کنیم. مرحوم علامه مجلسی در «بحارالأنوار» از «عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَام» نقل کرده است:

«قَالَ عُمَرُ قُومُوا بِنَا إِلَيْهِ فَقَامَ أَبُوبَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنِ الْوَلِيدِ وَ ... فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى الْبَابِ فَرَأَتْهُمْ فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا أَغْلَقَتِ‏ الْبَابَ‏ فِي‏ وُجُوهِهِمْ وَ هِيَ لَا تَشُكُّ أَنْ لَا يُدْخَلَ عَلَيْهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا فَضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَكَسَرَهُ وَ كَانَ مِنْ سَعَف»

«عمر» گفت: با ما بیائید برویم به درب خانه «علی»؛ پس «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان» و «خالد بن ولید» و...بلند شدند و به همراه «عمر» به درب خانه «علی» رسیدند. وقتی دم درب رسیدند، دیدند که «فاطمه» درب را به روی ایشان بست. و او شکی نداشت که مردم بدون اذن او وارد خانه نخواهند شد؛ پس «عمر» با لگد به درب خانه زد و آن را شکست و درب خانه از درخت خرما بود.

بحار الأنوار، ج 28، ص 227

جواب هشتم: روایت «ابن قتیبه دینوری»

«ابن قتیبه دینوری» نقل کرده است:

«ثم قام عمر، فمشى معه جماعة، حتى أتوا باب فاطمة، فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها: يا أبت يا رسول الله، ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن أبي قحافة، فلما سمع القوم صوتها و بكاءها، انصرفوا باكين،... و بقى عمر و معه قوم»

«عمر» بلند شد و به همراه عده ای از مردم، به درب خانه «فاطمه» رفت. وقتی به درب خانه رسید، درب خانه را زد. وقتی فاطمه صدای مردم را پشت درب شنید با صدای بلند گفت: ای پدر! ای رسول خدا! بعد از تو ما چه مصیبتها از دست «پسر خطاب» و «پسر ابی قحافه» کشیدیم! وقتی مردم صدای ناله و گریه فاطمه را شنیدند، از اطراف خانه برگشتند... و «عمر» با عده ای دیگر همچنان کنار خانه «فاطمه» ماندند.

الإمامة و السیاسة، ج1، ص 16

ماجرای دردناک تهدید امیرالمؤمنین به قتل!

«ابن قتیبه» در ادامه مطالب، ماجرای دردناک هتک حرمت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را اینگونه نقل می کند:

«فأخرجوا عليا، فمضوا به إلى أبي بكر، فقالوا له: بايع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك، فقال: إذا تقتلون عبد الله و أخا رسوله، قال عمر: أما عبد الله فنعم، و أما أخو رسوله فلا،

«علی» را از خانه بیرون آوردند و به پیش «ابوبکر» بردند، به او گفتند: بیعت کن! گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود!؟ گفتند: به خدا قسم اگر بیعت نکنی گردنت را می زنیم! «علی» گفت: در اینصورت شما بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته اید! «عمر» گفت: اما بنده خدا، درست است ولی برادر رسول خدا، هرگز!

و أبو بكر ساكت لا يتكلم، فقال له عمر: ألا تأمر فيه بأمرك؟ فقال: لا أكرهه على شئ ما كانت فاطمة إلى جنبه،

«ابوبکر» در این حال ساکت بود، و حرفی نمی زد. «عمر» به او گفت: آیا دستور نمی دهی کار را تمام کنیم!؟ «ابوبکر» گفت: مادامی که «فاطمه» در کنار «علی» هست، او را به چیزی مجبور نمی کنم!

فلحق علي بقبر رسول الله صلى الله عليه وسلم يصيح و يبكي، و ينادي: يابن أم إن القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني»

پس علی خود را به کنار قبر پیغمبر رساند، فریاد می زد و گریه می کرد و ندا می داد که ای پس مادرم! همانا این قوم مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود که مرا بکشند!

الإمامة و السیاسة، ج1، ص 16

پس بنابراین این آقایانی که می گویند خانه های مدینه درب نداشته است، ما با هشت جواب پاسخشان را دادیم؛ یک جواب از منابع شیعی از بحارالأنوار؛ یک آیه از قرآن کریم؛ و شش روایت از منابع اهل سنت مطرح کردیم.

این هشت دلیل ثابت می کند بر اینکه این حرفهائی که این آقایان می زنند، کاملاً بی اساس بوده، و اینها دنبال این هستند که نگذارند خلیفه اول و خلیفه دوم، زیر سؤال بروند! زیرا برای اینها قابل پذیرش نیست که «ابوبکر» و «عمر»، به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هجوم برده باشند. یا حضرت زهرا را هتک حرمت کرده باشند. یا به حضرت زهرا جسارت کرده باشند.

سؤال:

دیروز روایتی را از مرحوم صدوق در «خصال» و از قول امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) نقل کردید که حضرت فرموده بودند:

«وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ لَا سُقُوفَ‏ لِبُيُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا»

و خانه های ما خاندان محمد، سقف و در و پیکری جز شاخه های خرما و مانند آن نداشت.

خصال شیخ صدوق، ج2، ص 373، باب خصلتهای هفتگانه

این روایت می گوید که خانه امیرالمؤمنین درب نداشته است! این را توضیح دهید.

پاسخ:

اولاً: این روایت نشانگر نهایت زهد اهل بیت(علیهم السلام) است. خانه ای که سقف نداشته باشد، که دیگر خانه نیست! این نشانگر این است که ما اهل بیت، در نهایت زهد زندگی می کردیم. یعنی آن تجملی که دیگران در خانه سازی دارند، ما نداریم. این کلام در حقیقت مثل این روایت پیغمبر است که فرمود:

«لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِد»

نماز همسایه مسجد فقط در مسجد است.

وسائل الشیعه، ج 5، ص 194، ح 6310

این روایت نمی خواهد بگوید که نماز همسایه مسجد در خانه، صحیح نیست؛ نفی کل نماز نمی کند، بلکه می خواهد بگوید: «لا صلاةَ کاملةَ لجار المسجد الا فی المسجد»؛ روایت فوق نیز، نشانگر زهد اهل بیت در مسکن و زندگی است.

نشانه هائی از زهد امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

1- حضرت امیر یک تعبیر زیبائی دارند که دوستان باید مثل حمد و سوره حفظ کنند؛ حضرت در نامه ای به «عثمان بن حنیف انصاری» فرماندار خویش در «بصره» می نویسد:

«وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ‏ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ بِالْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ‏ (وَ حَسْبُكَ عَاراً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ - وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِد)»

اگر مى‏خواستم به پالوده اين عسل، و مغز اين گندم، و بافته‏هاى اين ابريشم راه مى‏يافتم، ولى هيهات كه هواى نفس بتواند بر من پيروز شود، و شدت حرص مرا به گزيدن خوراكها برانگيزد، در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى باشد كه اميد به قرص نانى نداشته باشد، و هيچ گاه يك شكم سير غذا نخورده باشد! هيهات كه من با شكم سير بخوابم و در پيرامون من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه ديده شود، يا چنان باشم كه شاعر گفته است:‏ اين درد براى تو بس كه شب هنگام با شكم پر بخوابى، در صورتى كه در پيرامون تو جگر سوختگانى بسر برند در آرزوى ديدن كاسه‏اى!

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏16، ص286

لذا وقتی در روایت فوق می گوید: «وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ لَا سُقُوفَ‏ لِبُيُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا» منظور، زهد و ساده زیستی حضرات معصومین است. البته در ادامه همین روایت، به گوشه های دیگری از زهد و ساده زیستی اهل بیت اشاره شده است.

2- در زمینه زهد و ساده زیستی اهل بیت، فرمایش امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را داریم که «احمد بن حنبل» نقل کرده است که:

«أَنَّ عَلِيًّا، رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: لَقَدْ رَأَيْتُنِي مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، وَ إِنِّي لارْبُطُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِي مِنَ الجُوعِ، وَ إِنَّ صَدَقَتِي الْيَوْمَ لارْبَعُونَ أَلْفًا»

همانا علی گفت: ما در زمان رسول خدا، از شدت گرسنگی، سنگ به شکم خود می بستیم، در حالی که در همان روز، صدقات من به چهل هزار دینار می رسید.

مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 159، ح 1367

این کلام حضرت، در حقیقت جواب شبهه وهابی هاست که درباره آیه ولایت و خاتم بخشی حضرت امیر(سلام الله علیه) می گویند که چگونه حضرت علی در رکوع صدقه داده در حالی که خودش فقیر و نیازمند بوده است.

3- البته خود حضرت امیر در ابتدای نامه خود به «عثمان بن حنیف» می فرماید:

«أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي‏ بِهِ‏ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»

آگاه باش هر پيروى‏كننده را پيشوايى است كه از او پيروى كرده به نور دانش او روشنى مى‏جويد بدان كه پيشواى شما از دنياى خود به دو كهنه‏ جامه و از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده و شما بر چنين رفتارى توانا نيستيد ولى مرا به پرهيزگارى و كوشش و پاكدامنى و درستكارى يارى كنيد.

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏16، ص 205

نقل است که نانی هم که حضرت می خورد، داخل یک کیسه ای قرار می داد، و درب آن را می بست تا کسی نتواند بازش کند. حتی روزی از همین نان به سائلی داد، ولی سائل نان را پس آورد و گفت که زن و بچه من نتوانستند این نان خشک را بخورند.

ثانیاً: واژه «جَرَائِدُ» یعنی:

«سَعَفَةٌ طويلَةٌ رَطْبَةٌ أو يابِسَةٌ»

شاخه بزرگ و تر یا خشک درخت خرما

لسان العرب، ج3، ص 118؛ قاموس المحیط، ج1، ص 347؛ تاج العروس، ج7، ص 492

شاخه بزرگ درخت خرما، از نظر استحکام، از تخته های عادی مثل درخت ساج، خیلی محکمتر است. لذا این که خانه های مدینه دربی نداشت و حصیر بود و پرده بود، کاملاً بی اساس است.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب