2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شبهات حسین المؤید 1 – شبهه درب نداشتن خانه های مدینه درجریان شهادت حضرت زهرا
کد مطلب: ٧٨٧٢ تاریخ انتشار: ١٦ فروردين ١٣٩٤ - ١١:١٢ تعداد بازدید: 4176
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات حسین المؤید
شبهات حسین المؤید 1 – شبهه درب نداشتن خانه های مدینه درجریان شهادت حضرت زهرا

جلسه هفتاد و پنجم 94/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و پنجم 94/01/16

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

آفتی که زدودنش، از خواندن نماز صبح واجبتر است!

یکی از آفتهائی که امروز مطرح است، و لازم است که دقت بیشتری پیرامونش کرد، قضیه «شیخ حسین المؤید» است. ایشان مدتی در «قم» بود، و در حد درس خارج، تدریس می کرده، و الآن جذب «وهابیت» شده، و در شبکه های وهابی، به عنوان یک «آیة الله» شیعه، و «استاد حوزه علمیه»، که برگشته و وهابی شده؛ مشغول شبهه افکنی بر ضد شیعه هست!

با توجه به اینکه این شبهه وهابی شدن این عالم به اصطلاح شیعی، و شبهاتی که مطرح می کند، در سطح کلی مطرح است، و ما احساس می کنیم که پاسخگوئی به این مباحث، شاید وجوبش، از وجوب «نماز صبح»، قوی تر باشد؛ لذا طی چند جلسه، به برخی شبهات «حسین المؤید» خواهیم پرداخت و جواب خواهیم داد.

البته در حال حاضر، وهابیها، از عنوان «حسین المؤید» بیشتر استفاده می کنند، تا از مطالب علمی ایشان. بحث های علمی ایشان هم، شب های جمعه در «شبکه صفا» که یکی از تندترین شبکه های وهابی است که از عربستان سعودی پخش می شود؛ و در شب های دوشنبه، ترجمه به فارسی مباحث این آقا را «شبکه کلمه» پخش می کند.

کلیپ بسیار تأثیرگذار، از شخصیت واقعی «حسین المؤید»

ما یک کلیپی در مورد شخصیت حقیقی «حسین المؤید» تدوین کردیم و از «شبکه ولایت» پخش کردیم که الحمدلله بسیار هم اثر گذار بود، و جلوی بسیاری از قضایا را نیز گرفت. مخصوصاً در داخل کشور بسیار اثرگذار بود. ما مرتب این کلیپ را از شبکه پخش می کنیم و دوستان اگر بتوانند فرمت موبایلی این کلیپ را تهیه کنند و بین مردم منتشرکنند، کار خوبی است.

یکی از شاهزاده های آل سعود - که ظاهراً پسر بندر بن سلطان باشد – در سایت خودش اعلام کرده است که این «حسین المؤید» در زمان «صدام»، جاسوس صدام در ایران بوده، و بعد از مرگ صدام، جاسوس «آل سعود» در ایران شد.

دکتر «دلیمی»، که یکی از علمای سرشناس وهابیت است، و خیلی هم برو بیا دارد؛ بر علیه مؤید صحبت کرده و گفته است که: «می گویند این حسین المؤید مجتهد بوده، مرجع تقلید بوده و... در حالی که شیعه مرجع تقلیدی به نام «مؤید» نمی شناسد! شما اگر دنبال مرجع سازی هستید، مرجع ساختن راه دارد، این راهش نیست!»

ما این کلیپ روشنگر را، مدام، روزی هفت، هشت بار از «شبکه ولایت» پخش می کنیم. تا مردم چهره واقعی این شخص را بهتر بشناسند.

لزوم روشنگری در مورد «حسین مؤید»، طبق فرمایش پیامبر

البته قضیه حسین المؤید، در میان شیعیان، تا آنجائیکه ما اطلاع داریم، تأثیر آنچنانی نداشته است ولی چنانچه ما سکوت کنیم و این قضیه به همین شکل ادامه پیدا کند و مطالبش منتشر بشود، شاید به عنوان اینکه ایشان یک «روحانی شیعه» بوده، «مجتهد شیعه» بوده، «آیة الله شیعه» بوده، «مدرس خارج حوزه علمیه قم» بوده و برگشته وهابی شده؛ شاید تأثیر گذار باشد و یک سری مسائلی را در بین وهابی ها و اهل سنت درست بکند.

لذا از باب فرمایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمود:

«إِذَا ظَهَرَتِ‏ الْبِدَعُ‏ فِي أُمَّتِي، فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ، فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّه‏»

وقتی بدعت ها در امت من آشکار شد، علمای امت من باید علمشان را آشکار کنند، و هر کس چنین نکند، پس لعنت خداوند بر او باد.

الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏1، ص 135، باب البدع و الرأی، ح 162

باید در این زمینه روشنگری کنیم، و شخصیت واقعی «حسین المؤید» را به مردم معرفی کنیم تا جلوی فریب مردم، خصوصاً اهل سنت، گرفته شود.

کتابی ماندگار از «شهید صدر» در اثبات امامت از منظر عقل

البته «حسین المؤید» یک کتابی هم نوشته در رد مسئله «امامت»، که در حقیقت ردی است بر کتاب «شهید صدر» که در اثبات امامت از منظر عقل نوشته شده است. کتاب «شهید صدر»، و نیز نقد «حسین مؤید» بر این کتاب، در اینترنت موجود است و دوستان می توانند مطالعه کنند.

مرحوم «صدر» در این کتاب، بحث امامت را بسیار خوب و عالی مطرح کرده است. یعنی به حق، از دیدگاه عقلی، یک ظرافت کاری های خاصی را، «شهید صدر» در این کتاب دارد. مرحوم شهید صدر، این کتاب را با طرح این مسئله شروع می کند که:

«نبی مکرم در تعیین خلیفه بعد از خود، سه راه بیشتر در اختیار نداشت:

یک: اصلاً نسبت به خلافت آینده بی تفاوت باشد، اصلاً کاری نداشته باشد بر اینکه در آینده چه خواهد شد؛ خب این نظر، با شئونات پیامبر به عنوان یک نفر انسان مدیر و عاقلی که آمده یک حکومتی را تأسیس کرده و اکنون بخواهد آینده این حکومت را رها بکند، نمی سازد. پس قطعاً این دیدگاه باطل است.

دوم اینکه: تعیین سرنوشت حکومت آینده را به عهده خود مردم بگذارد که مردم خودشان بیایند تصمیم بگیرند که در رأس قدرت و حکومت، چه کسانی باشند.

این نظر هم یک آفت هائی دارد. وقتی خود حکومت، الهی است، نمی شود در یک حکومت الهی، افراد عادی بیایند عده ای را در رأس حکومت قرار بدهند که سنخیتی با وحی ندارند. اضافه بر این، ما هیچ دلیلی هم نداریم، حتی یک روایت ضعیفی هم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) انتخاب حاکم در حکومت الهی خویش را به عهده مردم گذارده باشد را نداریم.

راه سوم اینکه: پیغمبر اکرم خودش بیاید و فردی را در رأس حکومت آینده قرار بدهد.»

مرحوم «صدر» در ادامه بحث، ادله اثبات این نظر سوم را مطرح می کند.

«حسین المؤید» کتابی نوشته است که به قول خودش در رد فرمایشات «شهید صدر» است. من اولین جلسه مباحث ایشان که پخش شد را دیدم – البته ترجمه صحبت های ایشان که انجام می شود، ضعیف است. مترجم یا نمی خواهد و یا نمی تواند صحبت های مؤید را درست ترجمه کند، حتی در بعضی جاها از خود مؤید هم جلوتر می افتد! یعنی اول مترجم ترجمه می کند، بعد مؤید حرف می زند!! – من که نگاه کردم، دیدم که این آقا، سرمایه علمی در حوزه تاریخ اسلام یا مباحث کلامی ندارد. حتی طلبه های سطح خوان ما از ایشان فاضل تر هستند. در مسائل تاریخی نیز وقتی وارد می شود، مشخص است که اصلاً مطالعه ندارد.

ظاهراً ایشان از زمان ورودشان به حوزه، دنبال بحث مرجعیت خودشان بوده، و در فقه و اصول کار کرده است. البته من کتاب فقهی ایشان را مطالعه نکردم، ولی دوستان ما که دیده اند می گویند کتاب های فقهی و اصولی که ایشان نوشته اند، دقت های ظریف علمی دارد. یعنی در فقه و اصول، ایشان آدم توانمندی است.

شبهه نخ نما و تاریخ مصرف گذشته، از زبان «حسین المؤید»

در یکی از بحث هائی که ایشان مطرح می کند و شبکه های ماهواره ای وهابی هم با زیر نویس «آیة الله سابق، علامه حسین المؤید، مجتهد شیعه هدایت یافته، از اساتید حوزه علمیه قم» آن را با آب و تاب پخش کردند و در گوشه ای از صفحه مانیتور تلویزیون هم عکس «مؤید» در لباس روحانیت شیعه را با شیطنت قرار داده بودند؛ ایشان با ظاهر یک عالم وهابی، در شبکه وهابی حاضر شده و این شبهه نخ نما و تاریخ مصرف گذشته را مطرح می کند که:

«قضیه شهادت حضرت زهرا با برخورد درب خانه به ایشان دروغ است، زیرا خانه های مدینه اصلاً درب نداشتند. درب های مدینه یا از پارچه بود، و یا از لیف خرما و حصیر بوده است؛ آیا برگ درخت خرما و حصیر، پهلو می شکند!؟»

در اینجا، مجری برنامه هم اضافه می کند که:

«من در یک روایتی در کتاب های شیعه دیدم که خانه حضرت علی در مدینه درب نداشته و پارچه انداخته بودند.»

روایتی که مجری برنامه به آن اشاره می کند، روایتی است که مرحوم صدوق در «خصال» و از قول امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل کرده که فرمود:

«وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ لَا سُقُوفَ‏ لِبُيُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا»

و خانه های ما خاندان محمد، سقف و در و پیکری جز شاخه های خرما و مانند آن نداشت.

خصال شیخ صدوق، ج2، ص 373، باب خصلتهای هفتگانه

جالب است که وقتی مجری، به این روایت اشاره می کند، «حسین المؤید» می گوید که من این روایت را ندیده ام! و این نشان می دهد که این آقا به کتب شیعه هم اشراف ندارد.

پاسخ به شبهه درب نداشتن خانه های مدینه!

ادعای درب نداشتن خانه های مدینه، چندین جواب روشن و واضح دارد، که به چند جواب اساسی اشاره می کنیم:

جواب اول: آیه قرآن کریم

قرآن کریم در سوره «نور» می فرماید:

]لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَديقِكُم...[

بر نابينا و افراد شل و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند) و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانه‏هاى خودتان (خانه‏هاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مى‏شود بدون اجازه خاصى) غذا بخوريد، و همچنين خانه‏هاى پدرانتان، يا خانه‏هاى مادرانتان، يا خانه‏هاى برادرانتان، يا خانه‏هاى خواهرانتان يا خانه‏هاى عموهايتان، يا خانه‏هاى عمه‏هايتان، يا خانه‏هاى دائيهايتان، يا خانه‏هاى خاله‏هايتان، يا خانه‏اى كه كليدش در اختيار شما است، يا خانه‏هاى دوستانتان...‏

سوره نور (24): آیه 61

مخاطب اولیه این آیه، مردم اهل مدینه هستند. می گوید آن خانه هائی که کلیدشان دست شماست، می توانید واردش بشوید و از آنجا غذا بخورید.

سؤال این است که اگر خانه های مدینه درب نداشت، کلمه «کلید» چه معنائی دارد!؟ آیا با کلید، پرده ها را قفل می کردند!؟ یا حصیرها را قفل می کردند!؟ این نص قرآن است. فارق از تمام روایات موجود.

جواب دوم: روایت «صحیح مسلم»

«مسلم نیشابوری» در صحیح خود روایتی را نقل می کند که دال بر درب داشتن خانه های مردم مدینه است:

«إِنَّمَا أُمِرَ... وَ بِالْأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَيْلًا»

و دستور داد که شبها درب خانه ها را ببندیم.

صحیح مسلم، ج3، ص 1593، باب فی شرب النبیذ، ح 2010

شما اگر شارحین صحیح مسلم را هم ببینید، خواهید دید که پیغمبر امر و دستور دادند بر اینکه مردم شبها درب خانه خود را ببندند.

حال ما از این آقای جاسوس سابق «صدام» و جاسوس فعلی «عربستان»، سؤال می کنیم که این دیگر «صحیح مسلم» است، آیا شما «صحیح مسلم» را هم نخواندی و رفتی وهابی شدی!؟ حداقل کسی که سنی می شود و یا وهابی می شود این است که کتاب صحیح مسلم را یک دور مطالعه کند!

جواب سوم: کلام «ابن کثیر» در «البدایه و النهایه»

«ابن کثیر دمشقی» در «البدایه والنهایه» نقل می کند:

«وَ فِي تَارِيخِ الْبُخَارِيِّ أَنَّ بَابَهُ عليه السلام كَانَ يُقْرَعُ بِالْأَظَافِيرِ، فَدَلَّ عَلَى أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَبْوَابِهِ حَلَقٌ»

در تایخ بخاری نقل شده است که درب خانه پیامبر به وسیله ناخن های مردم زده می شد. و این دلالت می کند بر اینکه درب خانه های پیامبر حلقه نداشته است.

البدایه و النهایه، ج3، ص 221

یعنی وقتی اصحاب با پیامبر کار داشتند، با ناخن هایشان به درب خانه می زدند تا پیغمبر متوجه بشود، چون درب خانه حلقه نداشت تا با آن درب بزنند. الآن هم در خانه های روستائی اگر دیده باشید، درب ها حلقه دارند تا به وسیله آن درب خانه زده بشود.

ما از این آقا سؤال می کنیم که آیا به پرده و یا حصیر و یا برگ درخت خرما، حلقه می زنند!؟ آیا با ناخن به پرده و یا حصیر زده می شود!؟ آیا اصلاً صدائی دارد!؟ یا نه، درب خانه چوب بوده که وقتی با ناخن می زدند، صدا تولید می کرده است!؟

جواب چهارم: روایت «بخاری» در «الأدب المفرد»

«بخاری» در کتاب «الأدب المفرد» که مشهور است به اینکه این کتاب از اول تا آخرش، صحیح می باشد؛ نقل می کند:

«فَسَألتُهُ عَن بَيتِ عائِشَة، فَقال: كانَ بَابُهُ مِن وِجهَةِ الشّام، فَقُلتُ: مِصراعاً كانَ أو مِصراعَين؟ قَال: كانَ باباً واحداً، قُلتُ: مِن أيُ شَيءٍ كانَ؟ قَال: مِن عَرعَرٍ أو سَاجٍ»

نشانی خانه عایشه را از او پرسیدم، گفت: درب خانه او به سمت شام است. پرسیدم: درب خانه یک لنگه است یا دو لنگه؟ گفت: یک درب تک لنگه است. پرسیدم: جنس درب خانه از چیست؟ گفت: از جنس چوب سرو، یا ساج است.

الأدب المفرد، بخاری، ج1، باب البناء، ص 272، ح 776

بعضی وقتها با کمک خدای عالم، انسان یک ظرافتهائی را در لابلای این کتابها پیدا می کند که اینها رسوا بشوند. این دیگر آقای «بخاری» است که نقل کرده است که خانه های مردم مدینه درب داشته است. تازه، جنس چوب درب ها را هم نقل کرده است.

درخت «سرو» و درخت «ساج»، هر دو از درختهای جنگلی هستند و «ساج» قوی ترین چوبهاست، که کشتی و... را از چوب آن می سازند.

این نکته قابل توجه است که کتاب «الأدب المفرد» بخاری را دو قسمت کرده اند؛ «صحیح الأدب المفرد»، و «ضعیف الأدب المفرد»؛ این روایت را «صحیح الأدب المفرد»، نقل کرده است با تحقیق «ناصرالدین البانی» که در ذیل حدیث هم می نویسد:

«صحیح الإسناد»

سند این روایت صحیح است.

صحیح الأدب المفرد، ج1، ص 290، ح 776

ما از این آقای به اصطلاح هدایت شده، سؤال می کنیم که آیا این است دلیل هدایت شما!؟ اگر باقی ادعاها و حرف های شما هم اینگونه است، باید بگوئیم که «و علی الإسلام السلام»، معلوم می شود حرف های دیگر شما هم بی پایه و اساس بوده است.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب