2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
خواستگاری از دختر ابوجهل / ازدواج موقت
کد مطلب: ٧٧٠٥ تاریخ انتشار: ٠٩ مرداد ١٣٩٠ - ١١:٠٠ تعداد بازدید: 9827
حبل المتین » امیرالمؤمنین علیه السلام
خواستگاری از دختر ابوجهل / ازدواج موقت

افسانه خواستگاری امیرالمؤمنین از دختر ابوجهل - عقد موقت - پرداخت مهریه و بخشیده شدن زنا
حبل المتین 90/05/09

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 09 / 05 / 90

مجری :

ممنونیم که برنامه ما را برای دیدن انتخاب کردید. قصد من و همکارانم در این برنامه این است که تاریخ اسلام را یک دور، تحلیل و واکاوی نماییم و وقایعی که در صدر اسلام اتفاق افتاده که عمدتا منشأ آثار و اعتقادات برای مسلمان ها است، بررسی کنیم. عمده مطالبی که خدمت شما عرض می کنیم، از کتب اهل سنت است. در این خصوص هم قضاوتی نمی کنیم. بینندگان ما همه اهل شعور و منطق و تعقل هستند و خودشان تصمیم می گیرند و خودشان فکر می کنند.

ما ترس و واهمه ای از بیان علمی نداریم. بنده همیشه این تذکر را در ابتدای بحث بیان می کنم ؛ اما از جسارت و توهین و بی ادبی، پرهیز می کنیم. همین تقاضا را هم از شما بیننده عزیزی که تماس می گیرید، داریم.

ما در خدمت کارشناس عزیز و ارجمند برنامه، آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده هم از همه بینندگان عزیز که در جای جای این کره خاکی، ما را میهمان کانون گرم خانواده هایشان قرار داده اند، سلام عرض می کنم. موفقیت همه عزیزان را از خداوند خواهانم.

حلول ماه مبارک رمضان را به همه مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می کنم. من ناگزیرم نکته ای را اشاره کنم. برادر عزیزمان شب گذشته در رابطه با مسائل ثبوت ماه رمضان صحبت کردند ؛ ولی آن چه که مهم و اساسی است، ماه رمضان با دیدن هلال ماه ثابت می شود نه در نوشتن در تقویم ها و امثال این. در بعضی از کشورها، در عربستان سعودی و غیره، دو سه روز مانده به ماه رمضان، اعلام می کنند که فلان روز ماه رمضان است، این خلاف شرع و نادرست است و به گفته آن ها نمی توان روزه گرفت و اگر کسی هم روزه بگیرد، خلاف شرع کرده. باید انسان یا خودش ماه را ببیند یا افرادی که مورد اعتماد هستند، ماه را ببینند. ولذا ما با توجه به اعلام نظر دفاتر مراجع عظام تقلید و اعتمادی که به آن ها داریم، چه در ایران و چه در نجف، که ماه برای آن ها با شهادت افراد مورد اعتماد ثابت می شود، روزه می گیریم و آخر ماه مبارک هم روزه خود را می خوریم.

به همین دلیل اگر این بزرگواران اعلام نکردند، فردا یوم الشک می شود. یوم الشک را هم به نیت ماه رمضان روزه بگیریم، اشکال شرعی دارد. اما اگر کسی به نیت آخر شعبان روزه بگیرد ولو این که بعدا ثابت شود که ماه رمضان بوده، جزء ماه رمضان محسوب می شود.

بنده به خاطر سؤالات متعددی که عزیزان دارند، مطرح کردم.

مجری :

اگر بینندگان عزیز به خاطر داشته باشند، در این برنامه مباحث ما به صورت سلسله وار و زنجیره ای بود ؛ اما چند جلسه ای است که ما به خاطر درخواست هایی که از طرف بینندگان می شود، مبنی بر این که چون آن آقایان درخواست مناظره را نمی پذیرند تا بحث ها به صورت رو در رو انجام شود، شما کلیپ هایی را که در آن شبهه ای را مطرح کرده اند، پخش و به آن ها پاسخ دهید تا برای همه بینندگان عزیز روشنگری شود.

کلیپ 1) :

کارشناس وهابی :

ببینید چگونه از دخترش فاطمه (سلام الله علیها) دفاع می کند، زمانی که می داند دخترش ناراحت است. در این جا وقتی حضرت علی (علیه السلام) از دختر ابو جهل خواستگاری می کند.

دوستان می توانند به علل الشرایع شیخ صدوق، جلد 1 مراجعه کنند : اما علمت ان علیا قد خطب بنت ابی جهل، فقال حق ما تقول، به حضرت فاطمه خبر می دهند که حضرت علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده، می گوید : وقتی این خبر را می شنوند، حضرت زهرا خیلی ناراحت می شوند و می آید

فَاشْتَدَّ غَمُّ فَاطِمَةَ مِنْ ذَلِكَ وَ بَقِيَتْ مُتَفَكِّرَةً هِيَ حَتَّى أَمْسَتْ وَ جَاءَ اللَّيْلُ حَمَلَتِ الْحَسَنَ عَلَى عَاتِقِهَا الْأَيْمَنِ وَ الْحُسَيْنَ عَلَى عَاتِقِهَا الْأَيْسَرِ وَ أَخَذَتْ بِيَدِ أُمِّ كُلْثُومٍ الْيُسْرَى بِيَدِهَا الْيُمْنَى ثُمَّ تَحَوَّلَتْ إِلَى حُجْرَةِ أَبِيهَا.

حسن و حسین را بر دوش گرفت، خیلی ناراحت بود. دلش را بغض گرفته بود که حضرت علی این گونه از دختر ابوجهل خواستگاری کرده و ام کلثوم را گرفت.

شاهد این جاست که حضرت رسول حتی اجازه نمی دهد که دخترش این ناراحتی را در ایشان ببیند و از او دفاع نکند. حضرت رسول می آید و روی منبر می رود...

چون وقت کم است، می آید حضرت علی را که در مسجد خواب بود، بیدار می کند و می گوید : قم یا ابا التراب. فکم ساکنا اضجعت. بلند شو ای ابو تراب، چقدر انسان های ساکن که اذیت شدند. بعد در این جا حضرت رسول می فرماید : فاطمه بضعه منی و انا منها، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله.

شاهد این جا است که حضرت رسول هیچ کس را تنها نمی گذاشت، کوچکترین ناراحتی را حس می کرد حتی اگر دخترش هم باشد، می آید و می گوید : فاطمه بضعه منی، فاطمه تکه گوشت من است، هر کس فاطمه را اذیت کند، من را اذیت کرده و هر کس من را اذیت کند، خدا را اذیت کرده.

در بالای منبر می گوید : یا علی ام علمت. در این جا دفاع از حضرت زهرا کرد.

مجری :

حضرت استاد ! بعضی وقت ها خیلی ناجوانمردانه این آقایان، صدر و ذیل روایت را می اندازند و یک قطعه از آن را انتخاب می کنند و سعی می کنند به صورتی آن ها را به هم وصل کنند تا کسی که بیننده و شنونده است آن را به صورت دیگری تصور کند.

اولا : این کارشناس، سند روایت را نخواند. دوما : صدر روایت را حذف کرد. ثالثا : آخر روایت را که به ضرر آقایان است، اصلا اشاره ای نکرد.

از شما تقاضا دارم که توضیحات لازم را در این باره بیان کنید.

پاسخ به شبهه: خواستگاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابو جهل !!!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

همان طور که شما فرمودید، وقتی یک بیننده ای روایتی را از صحیح مسلم و صحیح بخاری می خواند، این آقایان می گویند : سند روایت را بیان کنید. همان طور که خانه بی سند ارزش ندارد، ماشین بدون سند ارزش ندارد، روایت بی سند هم ارزش ندارد.

ما نمی دانیم چرا این آقایان یک بام و دو هوا هستند. وقتی از صحیح مسلمی که به قول خودشان، صحیح ترین کتاب بعد از قرآن است، سند می خواهند. اما اگر از کتاب های شیعه روایت نقل کنند، اصلا کاری به سند روایت ندارند. مشخص است که این روش، روش عاقلانه و منصفانه نیست.

البته این کار به نفع شیعه است و اگر این آقایان سند را از کتاب های شیعه بخوانند، سند مخدوش است و این روایت نزد شیعه، اعتباری ندارند.

از بینندگان عزیز به خصوص، برادران اهل سنت و جوانان وهابی تقاضا دارم توجه کنند و ببینند که این آقایان چه روشی دارند. البته این روش، روش جدیدی نیست که این شبکه ها دارند، این روش را ابن تیمیه، ابن قیم، ابن کثیر، محمد بن عبد الوهاب، بن باز و دیگر آقایان وهابی همین روش مغلطه کردن را در چند صد سال اخیر داشته اند. به صورتی که باطل را حق نشان می دهند و حق را می پوشانند.

ما هم طبق تکلیفی که داریم به صورت روشن و واضح، روش و مسلک این آقایان را به بینندگان عزیز نشان خواهیم داد.

این روایتی که آقایان نشان دادند، در کتاب علل الشرایع، تألیف شیخ صدوق (ره)، جلد 1، صفحه 185 نقل شده است. روایت را شیخ صدوق (ره) نقل می کند که در سلسله راویان آن ابن ابی مقدام است که مرحوم علامه حلی (ره) می فرماید : ضعیف جدا. هم چنین آقای زیاد بن عبد الله، مجهول است.

از همه این ها مهمتر، تعبیری است که این آقای کارشناس، در زمان خواندن داشت. به این صورت که صدر روایت را نخواند. روایت از امام صادق (علیه السلام) است که می فرماید :

انه جاء شقي من الاشقياء الي فاطمة بنت رسول الله (ص) فقال لها : اما علمت ان عليا قد خطب بنت ابي جهل فقالت : حقا ما تقول؟ فقال : حقاما اقول ثلاث مرات....

فقال يا رسول الله (ص) يا علي ! اما علمت اني فاطمة بضعة مني وانا منها فمن آذاها فقد آذاني من آذاني فقد آذي الله....

فقال علي بلي يا رسول الله (ص) قال فما دعاك الي ما صنعت؟ فقال علي والذي بعثك بالحق نبيا ما كان مني مما بلغها شيء ولا حدثت بها نفسي، فقال النيي صدقت وصدقت ففرحت فاطمة عليها السلام...

یک انسان پست و شقی از اشقیا، خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمد و گفت : خبر نداری که حضرت علی (علیه السلام) از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است.

این که در این جا گفته شقی از اشقیا آمده و این خبر را داده، اگر این کارشناس مریض نیست ؛ چرا شقی من الاشقیاء را نمی خواند. یعنی یک فردی از همان دودمان بنی امیه آمده و این خبر را می دهد.

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) نزد حضرت فاطمه می آید. به مسجد می رود که حضرت علی (علیه السلام) مشغول نماز بودند. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می فرمايند : فاطمه پاره تن من است. هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید : بله، این را می دانم و به آن معتقد هستم. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می فرماید : چنین قضیه ای را خبر دادند که تو به خواستگاری دختر ابوجهل رفته ای؟

وقتي آقایان این این مطلب را نمی آورند، قلب انسان به درد می آید. نمی دانیم که این کار، نفاق است یا مرض !!!

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) می فرمایند : قسم به خداوندی که تو را به پیامبری مبعوث کرد، چنین قضیه ای اتفاق نیافتاده و حتی از ذهن من هم چنین قضیه ای خطور نکرده.

آقای کارشناس ! به تعبیر امام سجاد (علیه السلام) : أمن الانصاف یابن الطلقاء؟!!!!

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : تو راست می گویی. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم خوشحال شد و رفت.

شیخ صدوق (ره)، علل الشرایع، ج 1، ص 185

نکته دوم این که، چرا این ها را بیان نمی کنید؟ صدر و ذیل روایت به هم مرتبط است. شقی از اشقیا خبر می دهد که حضرت امیر (علیه السلام) به خواستگاری دختر ابوجهل رفته. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودشان می دانند که قضیه چیست ؛ اما برای این که به مردم ثابت کنند که این قضیه دروغ است و برای دیگران روشن شود که بعد ها انسان های مریض این ماجرا را ملاکی علیه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) یا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) قرار ندهند !!!!

نکته سوم : مطلبی بود که این آقای کارشناس آن را در ذیل روایت اشاره نکرد، این بود :

فلما مرضت فاطمة مرضها الذي ماتت فيه آتياها...

در همان بیماری که حضرت زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفتند، ابوبکر و عمر برای عیادت حضرت آمدند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آن ها اجازه ورود به خانه را نداد و فرمودند : من اجازه نمی دهم، در زیر سقفی که من هستم، ابوبکر و عمر، به خاطر ظلمی که در حق من کردند، جمع شوم.

تا این که این دو نزد حضرت امیر (علیه السلام) آمدند و او را واسطه قرار دادند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند : یا علی ! خانه، خانه ما است و من هم كنيز تو هستم. اگر شما دستور می دهید، از دستور شما تبعیت می کنم.

در بخش بعد روایت بیان می کند :

فلما وقع بصرهما علي فاطمة (عليها السلام) سلما عليها فلم ترد عليهما حولت وجهها عنهما فتحولا واستقبلا وجهها حتي فعلت مرارا...

فقال ابوبكر : يا بنت رسول الله انما آتيناك ابتغاء مرضاتك واجنتاب سخطك نسألك ان تغفرني لنا وتصفحي عما كان منا اليك، قالت لا اكلمكما من رأسي كلمة واحدة ابدا حتي القي ابي واشكوكما اليه واشكو صنيعكما وفعالكما وما ارتكبكما مني. قالا : انا جئنا معتذرين مبتقين مرضاتك فاغفري واصفحي عنا ولا تؤاخذينا بما كان منا.

فالتفتت الي علي (عليه السلام) وقالت : اني لا اكلمهما من رأسي كلمة حتي اسألهما عن شيء سمعاه من رسول الله..

هل سمعتما النبي صلي الله عليه وآله يقول : فاطمة بضعة مني وانا منها. من آذاها فقد آذاني ومن آذاني فقد آذي الله....

قالا اللهم نعم قالت الحمد الله ثم قالت اللهم اني اشهدك فاشهدوا يا من حضرني انهما قد آذياني في حياتي وعند موتي....

فدعا ابوبكر بالويل والتبور وقال ليت امي لم تلدني فقال عمر : عجبا للناس كيف ولوك امورهم وانت شيخ قد خرفت تجزع لغضب امرأة وتفرح برضاها وما لمن اغضب امرأة وقاما و خرجا.

زمانی که چشم این دو نفر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) افتاد، به ایشان سلام کردند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) جواب سلام آن ها را نداد و صورتشان را از ابوبکر و عمر برگرداند. این دو به همان سمتی رفتند که حضرت رو برگردانده بود تا رو به روی حضرت باشند. اما باز هم حضرت رو برگرداند. چندین بار جای خود را تغییر دادند تا رو در روی حضرت باشند ؛ اما باز هم حضرت صورت بر می گرداندند و حاضر نشد با آن ها رو در رو شوند.

نکته دیگری که این کارشناس آن را از روایت حذف کرد، این بود :

ابوبكر گفت : ای دختر رسول خدا ! ما آمدیم رضایت تو را به دست بیاوریم و از شما بخواهیم که ناراحتی که از ما داشتید، را ببخشی و بگذری از ظلمی که ما در حق تو انجام دادیم.

حضرت فرمود : من با شما سخن نخواهم گفت، تا روزی که پدرم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ملاقات کنم و از دست شما به خاطر ظلمی که به من کردید، شکایت کنم.

گفتند : ما آمدیم که از شما عذر خواهی کنیم و شما به ما رضایت دهی و از آن ظلمی که به تو روا داشتیم، بگذری.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) رو كردند و فرمودند : من با این ها سخن نمی گویم ؛ اما تو از این ها سؤال کن، آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است و من از او هستم. هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده.

حضرت امیر (علیه السلام) سؤال کرد و آن ها گفتند : بله، فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است و من از او هستم. هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند : خدا رو شکر که اعتراف کردید. سپس فرمودند : خدایا تو را و همه کسانی را که در این خانه هستند، شاهد می گیرم که این دو نفر مرا اذیت کردند.

جالب این جاست که :

ابوبکر شروع به ناله و فریاد کرد و گفت : ای کاش مادر مرا به دنیا نمی آورد که امروز حضرت زهرا (سلام الله علیها) مرا نفرین می کند. عمر گفت : ابوبکر تعجب می کنم که مردم تو را خلیفه کردند، در حالی که تو یک پیرمرد خرفت هستی که به غضب یک زن این همه عجز و ناله می کنی و با رضایت او خوشحال می شویی. سپس هر دو بلند شدند و از خانه خارج شدند.

این ها در ذیل روایت بیان شده، ما که نمی خواهیم آن ها را نقل کنیم. شما ما را وادار به بیان می کنید.

این قضیه را ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه و السیاسه، صفحه 21 به صورت مفصل بیان کرده ؛ حتی در آن جا نوشته که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ابوبکر گفت :

والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها...

ای ابوبکر ! به خدا سوگند بعد از هر نمازی تو را نفرین می کنم.

دینوری، ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ص 21

این گونه سخن گفتن که یک روایت را نقل می کنید، به سند آن اشاره نمی کنید، اول و آخر روایت را حذف می کنید، به ضرر خودتان است. شما هر نتیجه ای را که می خواهید بگیرید، صدر و ذیل روایت را بخوانید. اگر صدر روایت مستقل باشد، ذیل آن هم مستقل باشد. وقتی را این آقایان روایت کاذبا، قادرا، خائنا، را می خوانند، کارشناسشان می گوید : اول روایت را هم بخوان.

اول روایت، ارتباطی به عبارت جناب عمر ندارد که می گوید : یا علی ! وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، ابوبکر گفت : من خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستم.

فرأيتما آثما كاذبا قادرا خائنا.

نظر شما این بود که ابوبکر دروغگو، مکار، خائن و حیله گر است.

شما بفرمایید، اول روایت چه ارتباطی به این دارد؟ اگر اول روایت را هم بخوانیم، باز هم به ضرر شما است.

آقای کارشناس ! اول روایت از عباس که به حضرت امیر (علیه السلام) جسارت می کند. شما که می گویید : صحابه کلهم عدول.

ثانیا : گفتار عباس، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای ما ارزشی ندارد. چیزی که برای ما ارزش دارد، نظر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)، امام معصوم (علیه السلام) يا به عنوان خليفه چهارم، است. ما به این تکه از روایاتی که ارتباطی به اول ندارد، اولش هم بیاورید، باز هم به ضرر شما است. شما باید پاسخ دهید که این ها چگونه نسبت به حضرت امیر (علیه السلام) که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : علي مع الحق والحق مع علي يدور معه حيثما دار. چنین عبارتی را گفته است.

اما به سادگی از کنار این قضیه عبور می کنید و این کار درستی نیست !!!

این هم خلاصه ای از مطالبی که این کارشناس بیان کرده بود. این آقای کارشناس زمانی که در شبکه نور بود، عبارتی را از کتاب امالی شیخ صدوق (ره) آورد که بنده با تلفنی که داشتم، به ایشان اعتراض کردم. آن عبارت را دیگر نمی آورند.

حال بد نیست که کارشناسان عزیز این عبارت خواستگاری از دختر ابوجهل را هم داشته باشند که در علل الشرایع، این گونه بیان شده است. اما آقایان قسمتی را بیان کردند و ما به صورت واضح و روشن، آن را بیان نمودیم. مردم هم در این زمینه قضاوت می کنند.

اما در مورد روایت امالی شیخ صدوق (ره)، در آن جا بنده دیدم که این کارشناس با آب و تاب می گفت :

اراد ان يتزوج ابنة ابي جهل علي فاطمة عليها السلام....

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیدند که حضرت علی (علیه السلام) از دختر ابی جهل خواستگاری کرده. بالای منبر رفت و فرمود : فاطمه پاره تن من است. هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت اذیت کرده....

همان جا هم صدر روایت را رها می کند. امام صادق (علیه السلام) در صدر روایت بيان مي كنند که مردم چه ظلم هایی را نسبت به انبیاء انجام دادند تا این که در مورد نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند که به ایشان نسبت دروغگو و ساحر را دادند.

... وما قالوا في الاوصياء (عليهم السلام) اكثر من ذلك...

الم ينسبوا الي انه (عليه السلام) اراد ان يتزوج ابنة ابي جهل علي فاطمة (عليها السلام)

آن اندازه ای که مردم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناسزا گفتند (ساحر، کذاب و مجنون)، به اوصیاء الهی بیش از این گفته اند. یکی از افتراهایی که به حضرت امیر (علیه السلام) بسته اند، این است که حضرت علی (علیه السلام) دنیا پرست و ریاست طلب است. خونریزی می کند، اگر چنانچه انسان خوبی بود، ابوبکر به خالد دستور نمی داد که گردن او را در حال نماز بزنند.

آیا به علی بن ابیطالب (علیه السلام) نسبت ندادند بر این که تصمیم گرفته با دختر ابی جهل ازدواج كند؟

امالی، شیخ صدوق (ره)

در این جا امام صادق (علیه السلام) می فرماید : یکی از خیانت ها و افتراهای مردم در راستای افترائاتی که به انبیاء بسته اند، به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم این افتراء را بستند که آن حضرت قصد خواستگاری از دختر ابی جهل را دارد.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید : این قضیه را به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) افتراء بستند. آقایان کارشناس، این قسمت افتراء بستن را حذف می کنند. این روش، روش درستی نیست. يا نسبت به حضرت امير (عليه السلام) می گویند که حضرت در فلان خطبه می فرمایند : فلست بفوق من اخطأ، این مطلب را فرمودند ؛ اما در ذیل آن هم فرمودند : الا ان يکفينی الله، خدای عالم مرا حفظ می کند. یا مثل قولي كه مي فرمايد : انا بشر مثلکم، يوحی الیّ.

اگر يوحی الیّ را برداریم، انا بشر مثلکم، معنایی ندارد. حضرت یوسف می گوید :

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي... يوسف / 53

شما اگر رحم ربّی، را برداریم، صدر آیه از بین می رود و معنای آیه را از هم می پاشد. جمله حضرت امير (عليه السلام) هم این است که می فرمایند : من فراتر از این نیستم که خطا کنم، جز این که خدای عالم اصلا اجازه نمی دهد که من خطا کنم، خداوند مرا یاری و خطاهای مرا کفایت می کند.

آقایان، اول عبارت را که یک جمله هم هست، حذف می کنند و با آب و تاب می گویند : خود علی بن ابیطالب (علیه السلام) می گوید : من معصوم نیستم.

علي اي حال، بنده به این برادران گرامی توصیه می کنم تا دیر نشده، از خواب غفلت بیدار شوید. این روش ها، ظلم در حق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. مخفی کردن و زیر سؤال بردن فضائل علی بن ابیطالب (علیه السلام)، یکی از نشانه های نصب و يكي از نشانه های نفاق است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : یا علی ! جز مؤمن، کسی تو را دوست نمی دارد و جز منافق، کسی تو را دشمن نمی دارد.

خدای نکرده قبل از این که مرگ فرا برسد و حقایق روشن شود و ظلمت ها و تاریکی ها به خاطر ظلمی که در حق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) کردید، نمایان شود، از خواب بیدار شوید.

شما یک شبکه دارید، در رابطه با احکام و تفاسیر خود صحبت کنید، این گونه با مقدسات شیعه بازی نکنید، اگر این کار را دوباره انجام دهید، قسم به ذات اقدس ربوبی به ضرر خودتان است.

وقتی شما این کار را انجام می دهید، ما که نمی توانیم ساکت بنشینیم. ما ساکت نشستن را، خیانت می دانیم.

ما روایت صحیح داریم : وقتی فتنه آغاز می شود، فعلی العالم ان يظهر علمه والا فعليه لعنة الله

عالم موظف است که علمش را آشکار کند و در برابر بدعت قیام کند و آن را معرفی نماید، و اگر این کار را نکند، گرفتار لعنت خداوند می شود.

بدانید که شیعه بیدار است و همیشه در صحنه می باشد. ده ها شبکه به زبان های مختلف در اختیار جوان های شیعه است که تمام برنامه های شما را رصد می کنند و همه به دنبال این هستند که حقایق را به مردم، معرفی کنند.

ما که کاری به شما نداشتیم و به مباحث خود می پرداختیم ؛ اما دیدیم به مقدسات، مراجع و امامان شیعه اهانت می کنید. به شما ارتباطی ندارد که شیعه چه مقدار طلا به حرم های امام حسین یا امام رضا یا امامین عسکریین (علیهم السلام) داده اند؟ اگر از حق شما برداشتند، می توانید اعتراض کنید.

به قول شما اگر به فکر گرسنه ها هستید، ولخرجی هایی را که آل سعود می کنند، به آن ها تذکر دهید. این آقایان صدها برابر حرم های ائمه (علیهم السلام)، در کشورهای اروپایی، ولخرجی می کنند.

مجري :

اين آقایان خودشان سبب می شوند که ما حرف هایی را بزنیم که شاید قصدمان نباشد. مثلا ذیل همین روایتی که شما بیان کردید، واقعا بسیار تکان دهنده بود و شاید باعث بیان خطوط قرمزی شود که اصلا قصد بیان آن ها را نداریم و تا به حال هم مطرح نکردیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده خود در کلاس های درسی که دارم به شاگردان خود توصیه می کنم که بیان این مطالب خلاف شرع است ؛ چون امکان دارد، توهین به مقدسات اهل سنت محسوب شود. ما هم این مطالب را مطرح نمی کنیم ؛ اما خودشان ما را مجبور به بیان این مطالب می کند. حال اگر آقایان صلاح می دانند، ادامه دهند تا ما هم پاسخشان را بدهیم.

ما هم به هیچ عنوان از مقدسان خود کوتاه نیامده و قسم یاد می کنیم که تا آخرین لحظه زندگی و حیاتمان، در دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) به حول و قوه الهی و با عنایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه خواهیم داد.

مجری :

حضرت استاد ! قضیه خواستگاری دختر ابوجهل را روشن کنید که چه داستانی داشته است؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما این قضیه را چندین بار بیان کردیم که در صحیح بخاری و مسلم از فردی به نام مسور بن مخرمه نقل شده و غیر از این فرد هم، ما راوی دیگری پیدا نکردیم. عمده سند های آقایان به مسور بن مخرمه می رسد. ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه، جلد 6، صفحه 94 در شرح حال همین مصور می گوید :

ولد المسور بعد الهجرة بسنتين.

مسور دو سال بعد از هجرت به دنیا آمد.

ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 6، ص 94

یعنی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که از دنیا رفنتند، ایشان هشت ساله بوده.

جالب این است که آقای ابو علم از علمای مصر، کتابی به نام فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) دارد که در صفحه 170 این کتاب می گوید :

این قضیه خواستگاری که مطرح شده، مربوط به سال دوم هجرت است.

ابو علم، فاطمه الزهرا (ع)، ص 170

اگر این راوی (مسور بن مخرمه) در آخر سال دوم به دنیا آمده باشد، خواستگاری قبل از ولادتش بوده. اگر اول سال دوم هجری به دنیا آمده باشد، در حال شیرخوردن بوده که این خواستگاری انجام شده است.

حال شما پاسخ دهید !!!!

این آقایان در مورد حدیث قرطاس می گویند : این روایت را ابن عباس نقل کرده. در صورتی که آن زمان، ابن عباس بیشتر از ده سال نداشته. ما چطور روایت یک نوجوان ده ساله را قبول کنیم !!!

حال آن که ابن عباس در آن زمان، 14 الی 15 سال سن داشته. علاوه بر این، از ابن عباس حدود 500 روایت نقل می کنند ؛ اما در این جا طور دیگری برخورد می کنند.

در صحیح مسلم، جلد اول، صفحه 164، حدیث 660 نقل می کند که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این شخص که شلوار که به تن نداشته، لونگی بوده که آن هم در مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله) کنار رفته و هر آن چه که نباید دیده شود، نمایان می گردد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید :

ارجع الي ثوبك فخذه ولاتمش عوراتك

مسور برو شلوارت را بپوش و لخت و عریان راه نرو.

صحیح مسلم، ج 1، ص 164، ح 660

این شخص با این وضعیت خود، قضیه خواستگاری دختر ابی جهل را مطرح می کند و آقایان هم گویا فتح الفتوح کرده باشند، آن را بیان می کنند. از طرف دیگر، در همین جا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید :

لاتجتمع بنت رسول الله (ص) و بنت عدو الله عند رجل واحد ابدا

اگر علی بن ابیطالب (علیه السلام) می خواهد دختر ابوجهل را بگیرد، دختر دشمن خدا و دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يك جا جمع نمي شود.

ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 7، ص 245

ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4، ص 1552

اگر این حکم است، به ما پاسخ دهید، عثمان چطور بین رقیه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا ام کلثوم دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بین رمله دختر شیبه که در بدر کشته شد، جمع کرد. عثمان در همان زمان که دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را داشت، دختر ولید بن عبد شمس را هم که کافر بود و در فتح مکه مسلمان شد را هم داشت. در این جا یا عثمان به این حکم عمل نکرده یا این که زنان عثمان دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیستند؟

یا این خانمی را که قضیه آن را درست کردند که حضرت امیر (علیه السلام) به خواستگاری ایشان رفته، جویریه بنت ابی جهل بوده، اصلا مکه را ندیده و در سال فتح مکه، تازه مسلمان شده. همان زمان هم که مسلمان شده، با عتاب بن اسيد ازدواج کرده.

ابن سعد، طبقات الکبری، ج 8، ص 261

مزّی، تهذیب الکمال، ج 19، ص 283

این ها همه افسانه در افسانه است که اگر تا آخر داستان را برویم، متوجه دروغ بودن و افسانه بودن آن می شویم.

کلیپ 2) :

مجری وهابی :

استاد در بحث متعه، حدیثی دارم که یک بار دیگر هم آن را ذکر کرده بودم. انسان می ماند که آیا بحث متعه با طبیعت و فطرت اسلامی و انسانی، سازگاری دارد؟

سند، کتاب کافی، شیخ کلینی، جلد 5، صفحه 452 در این جا می گوید : عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال ذکرت له المتعه أهي من الاربعه، ذکر شد نزد ابی عبد الله (علیه السلام) که آیا چهار متعه می توان گرفت؟ ابی عبد الله گفت : تزوج منهن الفا. اصلا هزار تا زن متعه داشته باش. فانّ هنّ مستأجرات، زیرا این ها زنان کرایه ای هستند.

یعنی تصور این که متعه و این قضیه، با یک انسان مثل یک زن کرایه ای رفتار کردن. یعنی یک انسان را کرایه گرفتن برای یک مطلب. حقیقتا با فطرت انسان جور در نمی آید. یعنی انسان می تواند یک زن را یک ساعت داشته باشد، کرایه اش را بدهد و مرخصش کند. زن دیگر را یک ساعت دیگر بگیرد، کرایه اش را بدهد و مرخصش کند و همین طور در شب فرضا می تواند، سی یا چهل نفر را اگر وقت داشته باشد، همین طور بگیرد و کرایه دهد.

مجری :

ما واقعا تعجب می کنیم از این آقایان که به این صورت احکام الهی را مورد هتاکی و سخره قرار می دهند و مغلطه وار می گویند : این با فطرت اسلام و فطرت انسانی سازگار نیست.

فانّ هنّ مستأجرات یعنی چه؟ یعنی یک ساعت می گیرد، بعد نفر بعدی...

حضرت استاد ! در این خصوص توضیحاتی را بیان کنید.

پاسخ به شبهه: زنان متعه، زن های اجاره ای هستند !!!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

آقایان این روایت را در دو سه ماه گذشته، شاید سی چهل بار این روایت را روی آنتن بردند که در کافی روایتی است که این زن ها، اجاره ای هستند. این آقای کارشناس می گوید : صیغه و متعه با فطرت بشری، سازگاری ندارد و توهین و جسارت به زن ها، محسوب می شوند.

ما بارها این قضیه را بیان کردیم ؛ حتی دوستان به ما گفتند که بحث متعه را تمام کنید، به اندازه کافی مطرح شده است. اما این آقایان دست بر نمی دارند و هر روز معرکه جدیدی را به پا می کنند. با این که ما در این زمینه صحبت کردیم و آیه 24 سوره نساء را در باره آن خواندیم :

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا. نساء / 24

آقای قرطبی می گوید : جمهور اهل سنت، معتقد هستند که منظور در آیه، نکاح متعه بوده که در صدر اسلام انجام می دادند.

تفسیر قرطبی، ج 5، ص 120

جابر بن عبد الله انصاری می گوید : در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و زمان ابوبکر، ما زن ها را با آرد یا یک مشت خرما، متعه می کردیم.

صحیح مسلم، ج 4، ص 131، ح 3303

اگر واقعا با فطرت بشری نمی سازد و توهین به زن محسوب می شود، از کسانی که در این زمینه ثابت قدم و پیشکسوت بودند، اسماء بنت ابی بکر، دختر خلیفه اول شما است. قبلا گفتیم که آقای طیالیسی در مسند خود، صفحه 227، حدیث 1637 صراحتا می گوید :

اسماء می گفت : ما در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) متعه می شدیم و به آن عمل می کردیم.

مسند طیالیسی، ص 227، ح 1637

آقای نسائی در سنن کبری، جلد 3، صفحه 326 روایتی را نقل می کند که سند آن هم صحیح است ؛ چون دو راوی بیشتر ندارد. شعبه بن حجاج است که در باره او می گویند : امیرالمؤمنین فی الحدیث، مسند قرّی هم هست که نسائی در مورد او می گوید : ثقة.

تهذیب التهذیب، ج 10، ص 124

این قضایا کاملا روشن و واضح است. علاوه بر این ها، ما رعایت می کنیم که وارد خطوط قرمز ها نشویم. این کارشناس می گوید : متعه با فطرت بشری، سازگاری ندارد. اما این که متعه در صدر اسلام جایز بوده، هیچ کس نمی تواند انکار کند. بیش از دویست روایت در صحیح ترین کتاب های خود دارید که این قضیه جایز بوده.

جالب این است که آقای مسلم در صحیح خود از ربیعه بن سبعه از پدرش نقل می کند :

أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ (ص) عَامَ فَتْحِ مَكَّةَ أَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالتَّمَتُّعِ من النِّسَاءِ قال فَخَرَجْتُ أنا وَصَاحِبٌ لي من بَنِي سُلَيْمٍ حتى وَجَدْنَا جَارِيَةً من بَنِي عَامِرٍ كَأَنَّهَا بَكْرَةٌ عَيْطَاءُ فَخَطَبْنَاهَا إلى نَفْسِهَا وَعَرَضْنَا عليها بُرْدَيْنَا فَجَعَلَتْ تَنْظُرُ فَتَرَانِي أَجْمَلَ من صَاحِبِي وَتَرَى بُرْدَ صَاحِبِي أَحْسَنَ من بُرْدِي فَآمَرَتْ نَفْسَهَا سَاعَةً ثُمَّ اخْتَارَتْنِي على صَاحِبِي فَكُنَّ مَعَنَا ثَلَاثًا ثُمَّ أَمَرَنَا رسول اللَّهِ (ص) بِفِرَاقِهِنَّ.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سال فتح مکه، به اصحابش دستور داد که با زن ها متعه کنند.

یعنی نستجیر بالله رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سال فتح مکه به زن ها جسارت و توهین کرد و به کاری خلاف اسلام و خلاف فطرت دستور دادند؟ آیا می دانید که این توهین به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است؟ شما که این ها سر و صدا می کنید که آقایان به اصحاب و به ناموس پیامبر (صلی الله علیه و آله) توهین می کنند، در این جا به خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) اهانت می کنید.

در ادامه روایت، سبره بن معبد می گوید : من و رفیقم که از بنی سلیم بود، رفتیم و خانمی را از قبیله بنی عامر برای صیغه شدن پیدا کردیم. آن زن خوش قد و قامت و بسیار جست و چابک بود. به او گفتیم : صیغه ما می شویی؟ گفت : مهریه به من چه می دهید؟ گفتیم : عبایی که بر تن داریم، به عنوان مهریه به تو می دهیم. آن زن دید من از رفیقم زیباتر هستم و رفیقم عبایش با ارزش تر است. رفقیم گفت : عبای من با ارزشتر است. آن زن گفت : درست است که عبای این مرد کهنه است ؛ ولی خودش چهره زیبایی دارد. همین به درد من می خورد.

رفقیم را کنار زد و من را انتخاب کرد. تا سه روز هم با این خانم همراه بودیم. تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد : هر کس زن صیغه ای دارد، از او جدا شود.

صحیح مسلم، ح 3315

این روایت صحیح مسلم است و هیچ ارتباطی به ما ندارد. در صحیح بخاری و مسلم است که در بعضی از جنگ ها ـ بنده خجالت می کشم این ها را بگویم ـ صحابه از نداشتن زن، زجر می کشیدند. به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند : این وضعیت ( بدون زن) برای ما قابل تحمل نیست، اجازه می دهید که ما خود را ( اخته کنیم) از مردانگی بیاندازیم.

برادر گرامی ! این مطالب را در کتاب های خود بخوانید که تا این اندازه به آقایان فشار آمده که می گویند : ما حاضریم خود را از مردانگی بیاندازیم.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : خود را از مردانگی نیاندازید، بروید این زن هایی را که مشکلی ندارند، صیغه و متعه کنید.

این مسائل در کتاب های خودتان آمده است. اما از جهت این که آقایان کارشناس می گویند : با فطرت انسانی و اسلامی سازگار نیست، در حقیقت توهین به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می کند. همین آقایانی که می گویند : پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر حرام کرد، پس جایز بوده که حرام کرده. نمی شود که جایز نبوده باشد، بعد آن را حرام کند.

این عبارت بحار را که آقای کارشناس می خواند، در این دو ماه چندین بار بیان کردیم که جناب کارشناس ! شما جاهل هستید و سواد آن را ندارید که عبارت را بخوانید، گناه شیعه چیست؟ فانّ هنّ مستأجرات، نمی خواهد بگوید که این زن ها کرایه ای هستند !!!!

اولا : سند روایت، ضعیف است ؛ چون در سند روایت، سودا؟؟ بن مسلم است که مرحوم نجاشی و شیخ، او را توثیق نکردند و چیزی در باره او نگفتند. مرحوم میرداماد حرفی گفته که ما کاری به ایشان نداریم. اما استوانه های رجالی ما، شیخ طوسی، نجاشی، مرحوم کشی (ره)، به هیچ وجهی ایشان را توثیق نکرده است.

ثانیا : کلمه مستأجرات به معنای کرایه نیست. این جا اشاره به اجرت و مهریه است. فماستمتعتم به منهنّ فآتوهنّ اجورهنّ، این جا مستأجرات به معنای این است که اجر و مهری که بنا است به آن ها داده شود، بدهند. یعنی اگر زنی را مدتی متعه کردی، مهر و اجرتش را دادی، تمام می شود.

علاوه بر این، آقای کارشناس اصلا نمی تواند عبارت را به درستی بخواند. اهی من الاربع، آیا متعه چهار تا است؟!!!

جناب کارشناس ! ما از شما که فارغ التحصیل دانشگاه محمد بن سعود هستید، انتظار نداریم. اهی من الاربع یعنی این متعه را هم مثل زن های آزاد، چهار تا فقط بگیریم و بیش از چهار تا حرام است؟ چون زن حر و آزاد را بیش از چهار تا نمی توان گرفت.

فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ.نساء / 3

آیا متعه هم مثل همان حر و آزاد، چهار تا است؟ یعنی اگر کسی چهار متعه داشته باشد، مثل حر و آزاد، گرفتن پنجمی حرام است؟ حضرت می فرماید : اشکالی ندارد ؛ چون این ها در برابر متعه کردن، اجرت و مهری برایشان در نظر گرفته می شود و این کفایت می کند. شما می توانید هزار متعه داشته باشید، مهریه اش را که دادید و مدت تمام شد، دیگر زن شما نیست.

این جا کلمه مستأجرات به معنای اجاره نیست. در سوره نساء، آیه 25 می فرماید :

فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ

زن های های مؤمنی که شما با آن ها ازدواج می کنید، اجرتشان را بدهید. نساء / 25

به نظر شما یعنی این زن ها اجاره ای هستند؟ آتوهن اجورهن یعنی حق الاجاره آن ها را بدهید؟ یا در سوره ممتحنه، آیه 10 در رابطه با زنانی که هجرت می کنند :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآَتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آَتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ.... ممتحنه / 10

زن هایی که از مکه هجرت می کنند، شما می توانید با این زن ها ازدواج کنید و اجرت آن ها را بدهید.

اجرتشان را بدهید، یعنی این ها زن های اجاره ای هستند. از همه این ها بالاتر، آیه ای در سوره احزاب، است که در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می باشد.

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آَتَيْتَ أُجُورَهُنَّ...

ای پیامبر ما برای تو حلال کردیم زنانی را که تو اجرت آن ها را دادی. احزاب / 50

نستجیر بالله امهات مؤمنات، زن های کرایه ای بودند؟ یا این که، مراد از کلمه اجر و اجاره در این جا، مهریه است. تمام بزرگان شما از جمله جناب سرخسی در مبسوط خود به صراحت بیان می کند :

قال تعالى : فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن ( 24 سمى المهر أجرا ولو قال أمهرتك كذا لأزني بك لم يجب الحد فكذلك إذا قال استأجرتك توضيحه أن هذا الفعل ليس بزنا.

خداوند عالم از مهریه، به معنای اجرت نام برده. اگر کسی به زنی بگوید : من این مقدار مهر قرار می دهم تا با تو زنا کنم، در این جا حد، جایز نیست...

سرخسی، مبسوط، ج 9، ص 58

آقایان از کرخی هم نقل می کند :

وَلَا يَنْعَقِدُ النِّكَاحُ بِلَفْظِ الْإِجَارَةِ عِنْدَ عَامَّةِ مَشَايِخِنَا.... وَحُكِيَ عن الْكَرْخِيِّ أَنَّهُ يَنْعَقِدُ بِلَفْظِ الاجارة....

حتی اگر کسی با زنی می خواست ازدواج کند، بگوید : من تو را در برابر این مهر، اجاره می کنم، این عقد صحیح است.

کاشانی، بدایع و الصنایع، ج 2، ص 230

در ذیل همین آیه، آقای ابن کثیر در تفسیر خود می گوید :

وقوله تعالى ( فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة) أي كما تستمتعون بهن فآتوهن مهورهن في مقابلة ذلك...

مهر های این ها را بدهید.

ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 475

جالب است که امام راحل (ره) در کتاب البیع خود می گویند :

فهل يختر ببال احد من قوله تزوجن منهنّ (مثلا الف فانّ هنّ مستأجرات)...

آیا کسی به ذهنش خطور می کند که در این جا مراد از « فانّ هنّ مستأجرات » زن های کرایه ای هستند؟ ایشان می فرماید : در این جا به معنای کرایه و اجاره نیست ؛ بلکه همان طور که در موارد اجاره، شما می توانید هزار تا خانه را می توانید اجاره کنید، در مسأله زن های صیغه ای و متعه، در این قسمت که عددی شرط نیست نه در تمام قضایا، مثلا در بعضی از روایات هست که این زن ها به منزله کنیز هستند. نستجیر بالله کسی بگوید : امام صادق (علیه السلام) به زن ها توهین کرده و گفته : زن هایی که صیغه می شوند، به منزله کنیز هستند.

نه در یک قسمت شبیه کنیز است یعنی همان طور که انسان مي تواند ده تا یا صدتا یا هزار تا،کنیز داشته باشد، می تواند هزار تا متعه هم داشته باشد. در این قسمت که عدد، شرط نیست، با کنیز یکی هستند.

در خصوص مستأجرات هم امام راحل (ره) می فرماید : در این که در اجاره، عددی شرط نیست و انسان می تواند ده تا بیست تا خانه را اجاره کند، در این قسمت زن های صیغه ای و متعه، شبیه به عقد اجاره است. والا اگر تمام روایات شیعه را نگاه کنیم، تمام شرایطی که برای عقد دائم است، برای عقد موقت هم بیان شده است. فقط تنهای فرقی که وجود دارد، مسأله توارث بین زوجین است. اگر مرد و زنی، عقد موقت باشند، از یکدیگر ارث نمی برند، مگر این که شرط کنند که در آن صورت اگر یکی از زوجین بمیرند از دیگری ارث می برد.

هم چنین، بحث نفقه است که در عقد موقت، نفقه واجب نیست. مگر این که شرط کنند. اگر ضمن عقد، شرط نفقه را هم داشته باشند، نفقه واجب می شود. همان طور که شما در ازدواج مسیار می گویید : نفقه بر عهده مرد نیست. در عقد موقت و متعه، نفقه بر عهده مرد نیست.

مسأله دیگر این که از چهار شب، یک شب حق همخوابگی دارد. این را شارع مقدس به دلائلی حذف کرده. شما هم در نکاح مسیار، همین مطلب را دارید.

همین چند مسأله در عقد موقت یا متعه وجود داشت، وگرنه در بقیه مسائل با عقد دائم فرقی ندارد.

مجری :

بنده در یکی از سایت های اهل سنت مطلبی را دیدم که نوشته بودند : شیعه که قضیه متعه را مطرح می کنند، فقط به خاطر جذب جوانان اهل سنت است. چون وضیعت فعلی جامعه که این همه فساد رواج پیدا کرده، جوان مسلمان برای این که جوابگوی هوا و هوس خود باشد و از جهت اعتقادی هم خیالش راحت باشد، وقتی مسأله متعه را می شنود، می گوید : شیعه در این زمینه حرفی برای گفتن دارد، به همین دلیل شیعه می شوند. تنها چیزی که در مورد قضیه متعه توانستند بگویند، همین مطلب است.

حضرت استاد ! یک سؤال اساسی وجود دارد و آن این که، روایتی در کتب اهل سنت در مورد عمر بن خطاب است که نقل می کند : اگر کسی نعوذ بالله زنا کند، ولی پولش را بدهد، اشکالی ندارد.

خیلی عجیب است، به نظر من این برای جوان ها جذاب تر است که بخواهند سنی شوند. لطف کنید و این روایت را برای ما و بینندگان عزیز توضیح دهید.

پاسخ به روایت خلیفه دوم : اگر کسی زنا کند و پولش را بدهد، اشکالی ندارد !!!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

من بنا نداشتم که در این زمینه ها وارد شوم ؛ چون اهانت به مقدسات اهل سنت را گناهی بزرگ می دانیم و برای احساسات اهل سنت، احترام قائل هستیم. چندین بار هم گفتم، وقتی دو شبکه شروع به توهین به اهل سنت کردند، مراجع ما محکوم کردند. اما ما تا به حال ندیدیم آقایان اهل سنت در مقابل هتاکی هایی که شبکه های وهابی به مقدسات شیعیان می کنند، سخنی بگویند. ما مجبوریم خودمان پاسخگو باشیم. شاید این پاسخ ها گاهی به اهل سنت هم بر بخورد.

اگر ما بدانیم که آقایان اهل سنت، حوزه علمیه زاهدان اطلاعیه علیه این شبکه ها بدهد و اعلام کند که این شبکه ها به اهل سنت، ارتباطی ندارد، قول می دهیم که نه کلیپی علیه این آقایان پخش کنیم و نه متعرض این آقایان شویم.

اما در مورد روایتی که شما از خلیفه دوم نقل کردید که اگر کسی زنا کند و پولش را بدهد، اشکالی ندارد، از همان حرف های عجیب و غریب است و شاید اگر ما مدرکی ارائه ندهیم، آقایان فکر می کنند ما جسارت می کنیم.

این روایت را عبد الرزاق صنعانی در کتاب مصنف صنعانی، جلد 7، صفحه 407، حدیث 13653 نقل می کند. عبد الرزاق صنعانی که مورد وثوق است که ابن معین می گوید : لو ارتدّ عبد الرزاق عن دینه، ما ترکنا حدیثه، اگر عبد الرزاق مرتد هم شود، ما از ذکر حدیث او دست بر نمی داریم.

ابن عیینه که سفیان بن عیینه و امام و امیرالمؤمنین در حدیث است. ولید بن عبد الله که ولید بن جمی است که ابن حجر توثیقش را از ده ها نفر از علمای اهل سنت بیان کرده. بنده هم از دوازده نفر از علمای اهل سنت در رابطه با محلای ابن حزم دارم که ابن سعد، ابن حبان، مزی، توثیقش را از علما بیان کرده است. ابو طفیل هم که از صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.

سند از نظر آقایان اهل سنت، کاملا صحیح است.

عبد الرزاق عن بن عيينة عن الوليد بن عبد الله عن أبي الطفيل أن امرأة أصابها جوع فأتت راعيا فسألته الطعام فأبى عليها حتى تعطيه نفسها قالت فحثى لي ثلاث حثيات من تمر وذكرت أنها كانت جهدت من الجوع فأخبرت عمر فكبر وقال مهر مهر مهر كل حفنة مهر ودرأ عنها الحد.

عبد الرزاق از ابن عیینه از ولید بن عبد الله از ابی طفیل نقل می کند که زنی در بیابان دچار گرسنگی شد، در بیابان به چوپانی رسید و از او طعام خواست. چوپان گفت : من به تو غذا نمی دهم، مگر این که خودت را در اختیار من قرار دهی و من با تو زنا کنم. آن زن گفت : چوپان به من سه مشت خرما به من داد، به خاطر این که گرسنگی بر من خیلی سخت بود، من هم خودم را در اختیار او قرار دادم.

این مسأله را به عمر بن خطاب گفتم. عمر سه بار تکبیر گفت و گفت : آن سه مشت خرما، مهریه تو بود و هر مشت خرما برای تو یک مهر حساب می شود و حد را از آن خانم بر داشت.

مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 407

بنده از دوستانم تقاضا می کنم کلیپ بعدی را پخش کنند تا سؤالی را در رابطه با همین روایت مطرح کنم.

کلیپ 3) :

کارشناس وهابی :

مسأله متعه و صیغه، بذاته توهین به زن است. شما اگر در جامعه ای مطرح کنید و بگویید این جزء سنت متبع است، چقدر برای خانم ها چندش آور است که این طور از آن ها سوء استفاده شود. یا ازدواج یا نه !! که ازدواج، بنده عرض می کنم که اسمش را ازدواج دائم هم گذاشتند. این کلمه دائم به خطر موقت آمده و الا ازدواج همان ازدواج شرعی است. یا ازدواج یا نه !! چهار چوب ازدواج این است که دو شاهد باشد، اجازه ولی باشد، مهر المثل باشد و صیغه در این جا قبول می شود. این ازدواج رسمی است.

یا این که انسان اصلا ازدواج نکند. اما ازدواج به این شکلی که یک ساعت باشد. موقت به وقت باشد که یک روز یا یک ماه باشد، معنی این را می دهد که توهین در شأن زن هست و خداوند منع کرده ما را به این که به زن توهین کنیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این آقای کارشناس گفت : یا ازدواج یا نه !!!

ایشان با توجه به روایتی که آوردیم، بگویند : یا ازدواج یا زنا، به شرط این که پولش را بدهد. این روایت را که ما بیان کردیم و سند آن هم صحیح است و هیچ مشکلی هم ندارد. عمر بن خطاب هم گفت : هر مشت از خرمایی که به تو داده، یک مهر است.

این کارشناس می گوید : شرط ازدواج این است که باید دو شاهد باشد.

این خانم که در بیابان خود را در اختیار چوپان گذاشت، شاهدی بود؟ اجازه ولی بود؟ آیا ایجاب و قبولی خوانده شد؟ به ما پاسخ بدهید.

همین روایتی که از عبد الرزاق صنعانی، نقل کردیم را کنز العمال متقی هندی، جلد 5، صفحه 417 و ابن حزم اندلسی در محلا، جلد 11، صفحه 250 نقل می کند.

جالب این که ابن حزم روایت دیگری را در همان صفحه 250 نقل می کند :

زنی می گوید : من در بیابان گوسفند می چراندم که مردی آمد و پولی را به من داد و با من زنا کرد.

حفن لی حفنة من تمر ثم اصابني فقال عمر : ما قلت؟ فاعادت، فقال عمر بن خطاب: يشير بيده مهر.

(در آن روایت سه مشت بود) یک مشت خرما به من داد و با من زنا کرد. عمر گفت : تو چه می گویی؟ دو باره تکرار کرد که من در بیابان گوسفند می چراندم، مردی آمد و به من یک مشت خرما داد و با من زنا کرد. عمر بن خطاب گفت : همین یک مشت خرمایی که به تو داد، مهرت است و اشکالی ندارد.

ابن حزم، محلّی، ج 11، ص 250

نووی، مجموع، ج 20، ص 25

جالب تر این که، تعدادی از علمای اهل سنت، به استناد همین روایت، فتوا دادند :

رجل استأجر امرأة ليزني بها، فلا حد عليهما في قول ابي حنيفة.

اگر کسی زنی را اجاره کند تا با او زنا کند، ابو حنيفه گفته هیچ حدی نه به زن و نه به مرد، زده نمی شود.

سرخسی، مبسوط، ج 9، نشر دار المعرفه بیروت، ص 58

ابن قدامه، المغنی، ج 9، چاپ دار الفکر بیروت، ص 37

ابو مظفر حنبلی، اختلاف الائمه العلماء، ج 2، ص 259

سبط ابن جوزی این مطلب را نقل کرده و دیگران هم تمام این قضایا را آورده اند. در کتاب مجمع الانهر که یکی از کتاب های مبسوط فقهی اهل سنت است، در جلد دوم، صفحه 349 نقل می کند :

من استأجرها ليزني بها فإنه لا يحد عند الإمام لأنه روي أن امرأة سألت رجلا مالا فأبى أن يعطيها حتى تمكنه من نفسها فدرأ عمر الحد عنها وقال هذا مهرها...

زنی را برای این که با او زنا کنند، کرایه کرده اند. نزد امام اعظم ابو حنیفه، این زن، حد زده نمی شود. برای این که روایت داریم که خانمی که با او زنا کرده و یک مشت خرما به او داده بودند، عمر گفت : حدی بر او نیست ؛ چون یک مشت خرما، مهر او بوده است.

عبد الرحمن کلیبولی، مجمع الانهر، ج 2، با تحقیق خلیل عمران منصور، نشر دار الکتب بیروت، ص 349

در کتاب الفتاوی الهندیه که فتاوای آقایان احناف را بیان کرده، به صراحت می گوید :

كَذَا في الْمُحِيطِ اسْتَأْجَرَ امْرَأَةً لِيَزْنِيَ بها أو لِيَطَأَهَا أو قال خُذِي هذه الدَّرَاهِمَ لِأَطَأَكِ أو قال مَكِّنِينِي بِكَذَا فَفَعَلَتْ لم يُحَدَّ...

کسی زنی را برای این که زنا کند، کرایه کرده و به او می گوید : این درهم ها را بگیر، در مقابل خودت را در اختیار من قرار بده. زن هم این کار را انجام دهد. برای او حدی نیست.

فتاوی الهندیه، ج 2، ص 149

به نظر شما اگر این مطالب منتشر شود، آبرویی برای انسان می ماند؟ یعنی اگر کسی با زنی زنا کند، پول دهد، اشکالی ندارد !!!

همه مراکز فساد در دنیا، همین کار را انجام می دهند. کسی با زن بدکاره ای، زنا می کند و در مقابل به او پول می دهد. این مسأله بنابر فتاوای بعضی از فقهای شما، اشکالی ندارد. شما هم حق اعتراض کردن نداری.

بنده چند سال قبل مکه رفته بودم. دوستان همان نزدیکی بیت الله الحرام که نماز تراویح می خواندند، آن طرف تر تعدادی از زن های بدکاره بودند که جوان های مکه می آمدند و بر سر قیمت چانه می زدند، قیت را معین می کردند و با خود می بردند.

پس اگر شما نگران شرافت و جایگاه زن هستید، به فکر این فتاوای و مراکز فساد باشید که در کشورهای عربی به اوج رسیده. در جامعه شیعه و در کشور های شیعه، به آیات و روایات عمل می کنند، حداقلش این است که علمای شیعه اجتهاد کردند و گفتند : عقد موقت، اشکالی ندارد.

شما که می گویید : اگر کسی اجتهاد کند و در اجتهادش خطا هم کند، خداوند یک ثواب به او می دهد. آیا اجتهاد فقهای شیعه به اندازه اجتهاد آقایان در جمل نیست؟ به اندازه اجتهاد خالد نیست که مالک بن نویره را کشت و با زنش در همان شب، زنا کرد؟ جناب خلیفه اول هم گفت : ان خالد تعوّل فاخطأ.

البته در این زمینه حرف زیاد است ؛ اما بنده می ترسم که عزیزان اهل سنت، آزرده خاطر شوند. نکته آخر در مورد نکاح به نیت طلاق بگویم، تمام فقهای اهل سنت آن را جایز می دانند.

آقایان کتاب المغنی، تألیف ابن قدامه مقدسی، جلد 6، صفحه 645 و هم چنین حاشیه ابن عابدین ( از فقهای بنام احناف، جلد 2، صفحه 301 و نیل الاوتاد، تألیف شوکانی، جلد 6، صفحه 270، فتح الباری، تألیف ابن حجر، جلد 9، صفحه 150 همه فتوا داده اند که نکاح به نیت طلاق، اشکالی ندارد.

مجری :

حضرت استاد ! یعنی به چه صورت باشد؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

به این صورت که فردی با زنی ازدواج می کند، با این نیت که یک ساعت، نیم ساعت، یک روز، دیگر طلاق می دهم.

مجری :

این چه فرقی با متعه دارد؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

یعنی یک نفر در یک شب به قول این کارشناس، اگر زورش برسد، با سی یا چهل زن ازدواج می کند. مثلا با یک خانم، نیم ساعت، بعد از آن طلاق می دهد. دوباره با خانم دیگر، دوباره طلاق می دهد. در یک شب می تواند با سی یا چهل خانم، اگر مقلد آقای ابن جریج باشد، می تواند با این تعداد خانم ازدواج کند با نیت طلاق، هیچ اشکالی ندارد.

حال اگر شخصی با زنی ازدواج کرد به نیت طلاق، یک ساعت بعد زن را طلاق داد و رفت. این خانم حامله شد، آدرسی هم از این شوهر ندارد، در این صورت چه کار کند؟

شما فقط می توانید در مورد متعه صحبت کنید، در این زمینه هم صحبت کنید. آیا این مورد با فطرت بشری، سازگاری دارد؟

آقای شوکانی می گوید :

ولو نوي عند العقد ان يفارق بعد مدة، صح نكاحه

فرقی نمی کند در عقد که بعد از مدتی جدا شود، ازدواجش صحیح می باشد.

بعد مده، به یک دقیقه هم مدت می گوید، به یک سال هم مدت می گویند.

ابن عابدین می گوید : نکاح مدت معینی ندارد. می تواند یک روز یا یک ماه یا یک سال باشد.

یک ماه با یک زن ازدواج می کند، بعد یک ماه دیگر با یک خانم دیگر، در یک سال می تواند با 12 زن ازدواج کند و بعد از یک ماه طلاق می دهد و می رود.

حال اگر یک خانم حامله شد، آدرسی هم از آن مرد ندارد. وقتی بچه اش به دنیا آمد، مشکلات بچه هم وجود دارد، شما در این جا چه جوابی دارید؟ هر جوابی را که دادید، ما هم در جواب متعه، به شما همان را می دهیم.

مجری :

حضرت استاد ! جالب است این هایی که می گویند : با فطرت انسانی، سازگاری ندارد و به دنبال احترام به زن هستند، چرا در عربستان، اجازه حق رأی به خانم ها نمی دهند؟ آن جا فطرت انسانی، مشکلی ندارد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

عزیزان اهل سنت و عزیزان وهابی ! ببینید که این آقایان چه اندازه ارزش برای زن قائل هستند. جناب ابو مظفر شیبانی، از فقهای اهل سنت و متوفای 560 هـ، در کتاب اختلاف العلماء می گوید :

اگر کسی کنیزش را شوهر دهد، بعد با او زنا کند، اشکالی ندارد و هیچ حدی هم ندارد.

اذا وطأ امته المزوجة فهل عليه الحد؟ فقال ابوحنيفة ومالك والشافعي : لا حد عليه.

اگر مردی با کنیزش که شوهر دار است، زنا کند، آیا بر او حدی هست؟ ابو حنیفه و مالک و شافعی گفتند : حدی بر او جاری نمی شود.

ابو مظفر شیبانی، اختلاف ائمه العلماء، با تحقیق سید احمد یوسف احمد، ج 2، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت در سال 2002، ص 259

در این خصوص چه پاسخی دارید؟ آیا این جا اشکالی ندارد؟

آقای ابن قدامه مقدسی، متوفای 620 هـ، از بزرگان اهل سنت حنبلی است که آقایان وهابی به ایشان ارادت خاصی دارند. ایشان می گوید :

اگر کسی با کنیز مشترک یا کنیزی که شوهر دارد یا کنیز پسرش، زنا کند، هیچ اشکالی ندارد و حدی هم بر او جاری نیست.

ابن قدامه، المغنی، ج 9، ص148

نووی، منهاج الطالبین، ج 1، ص 132

شمس الدین مقدسی، الفروع بتصحیح الفروع، متوفای 762 هـ، ج 6، ص 78

بینندگان عزیز این مطلب را از علمای اهل سنت دیدید، حال به کتاب کافی، جلد 7، صفحه 196، امام صادق (علیه السلام) می فرماید :

في رجل زوج امته رجلا، ثم وقع عليها يضرب الحد

اگر مردی، کنیزش را شوهر داد و با او زنا کند، حد زده می شود و باید سنگسار شود.

کافی، ج 7، ص 196

مرحوم صاحب جواهر، از فقهای بنام شیعه است، می گوید :

من زوج امته من غيره ولو كان عبد ثم وطأها، فعليه الحد كملا، جلدا او رجما بلاخلاف ولا اشكال

اگر کنیزش را شوهر دهد ولو به عقد بنده اش در بیاورد، بعد با او نزدیکی کند، یا باید سنگسار شود یا این که باید حد بخورد و کشته شود. علمای شیعه در این خصوص هیچ اختلافی با هم ندارند.

جواهر، ج 41، ص 373

مجری :

به نظر بنده اگر کسی از ابتدای بحث امشب با ما همراه بوده، بحث متعه را به صورت کامل متوجه شده و تمام شبهات و اشکالات پیرامون آن، توسط حضرت عالی، پاسخ داده شد. امیدواریم که بینندگان عزیز، استفاده کافی و وافی را برده باشند.

حضرت استاد ! یک سؤال دیگر باقی می ماند و آن این است که، دیدگاه اهل سنت در مورد ازدواج دائم، بیشتر از چهار تا را جایز می دانند یا خیر؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در این زمینه آیه قرآن است که می فرماید :

فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً...نساء / 3

البته بعضی از آقایان تا نه زن را جایز می دانند. جناب آقای زیعلی، متوفای 743 هـ، می گوید :

تا نه زن اشکالی ندارد.

چون آیه قرآن می فرماید : دو تا و سه تا و چهار تا. اگر هم ترسیدید که عدالت را برقرار نکردید، یک زن بگیرید...

خداوند در این جا گفته یا دو تا یا سه تا یا چهار تا ؛ پس مجموع این ها می شود نه تا.

تبیین الحقایق شرح کنز الدقائق، ج 2، چاپ دار الکتب الاسلامی قاهره در سال 1313، ص 112

فخر رازی در تفسیر کبیر خود، جلد 9، صفحه 149، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، می گوید :

يجوز التزوج بأي عدد أريد، واحتجوا بالقرآن والخبر، أما القرآن فقد تمسكوا بهذه الآية من ثلاثة أوجه : الأول : أن قوله : (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُمْ مّنَ النّسَاء) إطلاق في جميع الأعداد بدليل أنه لا عدد إلا ويصح استثناؤه منه، وحكم الاستثناء إخراج ما لولاه لكان داخلا. والثاني : أن قوله : (مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ) لا يصلح تخصيصا لذلك العموم...

بعضی از علمای اهل سنت در بعضی از اقوام می گویند : جایز است نکاح دائم از یک تا بی نهایت باشد، یعنی برای آن عددی را معین نکردند. مبنای فقهی آن ها از قرآن، آیه 3 سوره نساء که می فرماید فانکحوا ما طاب لکم من النساء، هر چه می توانید، زن بگیرید.

در ذیل آیه هم گفته : یا دو تا یا سه تا یا چهار تا. و این (مثنی و ثلاث و رباع) نمی تواند عمومی که گفته : هر چه می توانید، زن بگیرید را، تخصص بزند.

فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 9، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، ص 149

جالب است که آقای نظام اعرج، متوفای 728 هـ، در کتاب تفسیر غرائب القرآن، جلد 2، صفحه 347 می گوید :

ذهب جماعة إلى أنه يجوز التزوج بأي عدد أريد لأن قوله : (فانكحوا ما طاب لكم من النساء) إطلاق في جميع الأعداد لصحة استثناء كل عدد منه , وقوله :) مثنى وثلاث ورباع ( لا يصلح مخصصاً لذلك العموم....

تعدادی از اهل سنت فتوا دادند : به هر اندازه که می توانید، زن بگیرید.

خداوند در آیه گفته : هر تعداد که می توانید زن بگیرید. این عمومیت شامل همه است و دلیلی که بیاید این عموم را تخصیص بزند، صلاحیت ندارد.

نظام اعرج، تفسیر غرائب القرآن، ج 2، ص 347

تماس بینندگان

بیننده : آقای اثنی عشری از خوزستان

بنده به این آقایان توصیه می کنم که با مقدسات شیعه بازی نکنند که به خداوند سوگند، خودتان ضرر می کنید.

این شبکه های وهابی که تا این حد در مورد متعه صحبت می کنند، در حالی که متعه یک از احکام فقهی در دین است. این آقایان در مورد همجنس بازی چه پاسخی می دهند؟ مسئولان دانشگاه هایی که این آقایان کارشناس در آن درس خوانده اند، در انگلستان به چه جرمی زندانی هستند؟ پاسخ این سؤال را هم می توانند بیان کنند.

بیننده : شیعه

حضرت استاد ! بعد از 1200 سال عده ای از این آقایان متوجه شدند که صحاح سته ، صحیح نیست و می خواهند از روی عقل خود دین را درک کنند. به نظر بنده این ها اهل سنت هم نیستند.

یکی از کارشناس وهابی از بیننده پرسید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شیعه بوده یا خیر؟ بیننده پاسخ داد : اول شیعه حضرت آدم (علیه السلام) بود و اول اهل سنت، شیطان بود.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما به هیچ عنوان نسبت به اهل سنت، جسارت نمی کنیم و با آن ها به صورت علمی بحث می کنیم. علاوه بر این، ما کارشناسان این شبکه ها را اهل سنت نمی دانیم ؛ چون این آقایان توسل را قبول ندارند و کسی که توسل را قبول نکند یعنی سخن قرآن را رد کرده است.

ما معتقدیم که تشیع با دین اسلام متولد شده و اسلام و تشیع، دو روی یک سکه هستند. ما 42 روایت از منابع اهل سنت داریم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به علی بن ابیطالب (علیه السلام) نسبت به شيعيانش به ایشان بشارت دادند.

يا علي انت وشيعتك هم الفائزون

انت و شيعتك في الجنة

42 روایت در این زمینه که شیعه علی بن ابیطالب (علیه السلام) را اولین بار از زبان خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده شد.

بیننده : از سیستان و بلوچستان ـ شیعه

این آقایانی که به متعه و صیغه شیعه اشکال می گیرند، وقتی ازدواج می کنند، مهریه زن را می دهند و زمانی که می خواهند طلاق دهند، با سه سنگ زن خود را طلاق می دهند.

بنده واقعا از شنیدن این سخنان تأسف می خوردم. من در سیستان و بلوچستان زندگی می کنیم و این ها را از نزدیک می بینم. این ها باید اول اشکالات خود را رفع کنند، بعد به ما اشکال کنند.

بیننده : از کردستان ـ اهل سنت

بنده می خواستم در مورد بیانان حضرت استاد نکاتی را بیان کنم. ایشان در مورد چند همسری در اهل سنت، مطالبی را بیان کردند.

نکته اول این که، چنین چیزی در قرائت رسمی اهل سنت وجود ندارد. شما یک عالمی را از مجموع علمای اهل سنت انتخاب کردید و مطلبی از او را خواندید. بنده یک مثال منطقی می زنم.

مهمترین چیزی که ما چنین مسأله ای را قبول کنیم، جامعه است. مثلا مسأله ای که متعه را در جامعه شیعه، حلال می کند، وجودش در میان شیعیان است. حال بنده از شما می خواهم که در میان اهل سنت و علمای آن ها در 1000 سال گذشته، بگردید. می توانید کسی را پیدا کنید که چند همسری را قبول داشته باشد.

مجری :

یعنی ما هیچ عالم سنی را نداریم که چند همسر داشته باشد؟

بیننده :

بنده چند همسری را به عنوان یک قرائت رسمی در اهل سنت، قبول ندارم.

مجری :

یعنی همه یک همسر دارند؟

بیننده :

یک همسر تا چهار همسر دارند. آن چیزی که حضرت استاد از چند همسری بیشتر از چهار همسر، چنین چیزی در قرائت رسمی اهل سنت وجود ندارد.

نکته دوم : در مورد کرایه زن، اگر چنین چیزی در میان اهل سنت می بود، علمای اهل سنت آن را مباح می کردند و در مناطق ما هم باید وجود داشت. چرا علمای ما در مورد زنا و مسائل جنسی نهی می کنند و چنین چیز هایی را انکار می کنند.

این مسأله را که شما به عالم درجه چندم اهل سنت نسبت می دهید، چنین چیزی قرائت رسمی اهل سنت نیست.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر عزیز ! من که نگفتم اهل سنت چنین عقیده ای دارند. بنده گفتم : این آقایان در این کتاب ها، این مطلب را بیان کردند. اصلا نامی از اهل سنت نبردم. گفتم : بعضی از علمای اهل سنت این عقیده را دارند. عین عبارت را هم خواندم و در نرم افزار جامع الکبیر که توسط خود آقایان درست شده، موجود است.

بیننده :

در مورد نکاح شقار هم، هیچ یک از علمای اهل سنت آن را به عنوان قرائت رسمی قبول ندارند، حال اگر یک عالم دسته چندم این سخن را بیان کند، دلیل نمی شود.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

البته ما با دوستان شافعی، موارد مشترک زیادی داریم. چندین بار هم با علمای شافعی تماس گرفته و از آن ها تقاضا کردم که به شبکه ما بیایند و حاضریم از این ها برنامه ضبط و پخش کنیم.

بیننده :

بنده یک گلایه از شما دارم، بعضی از شبکه های برادران شیعه می گویند : نظر علمای اهل سنت هم در مورد اهل بیت (علیهم السلام) نظر خوبی ندارند.

در صورتی که از اهل سنت کسی نیست که نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) بی ادبی کنند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما فقط ناصبی ها را دشمن اهل بیت (علیهم السلام) می دانیم و اگر در ابتدای برنامه لعنت می فرستیم، می گوییم : لعنت الله علی اعدائهم اعداء الله، با این شرط لعنت می کنیم.

ما نواصب را یعنی کسانی که نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ناسزا می گویند را مسلمان نمی دانیم و از یهود و نصارا هم آن ها را بدتر می دانیم.

در حال حاضر هم ما نواصب نداریم. حتی نسبت به خوارج عصر ما نه عصر اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در کشور عمان هستند و بنده ارتباط زیادی با آن ها دارم که کتابی به نام المصنف دارند که 43 جلد است كه من همه اين 43 جلد را خواندم و بینی و بین الله، بنده هیچ عبارتی علیه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و سائر ائمه معصومین (علیهم السلام) پیدا نکردم.

ما به هیچ عنوان اهل سنت را دشمن اهل بیت (علیهم السلام) نمی دانیم ؛ بلکه آن ها را محب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می دانیم.

بیننده :

در کلیپی که از شما شبکه وصال پخش می کردند، شما روایتی را از کتاب المجروح آقای ابن حبان قرائت کردید، مبنی بر این که در روز قیامت، ندا می آید که اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) را صدا کنید. خلیفه اول و دوم و سوم و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می خوانند. به ابوبکر می گویند : هر کس را که میخواهی به جهنم و هر کس را که می خواهی به بهشت ببر.

آن ها می گفتند : شما یک روایت ضعیف را به استناد کتاب المجروح ابن حبان خواندید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بر فرض که ما گفتیم ضعیف است، آن ها هر روز روایات ضعیف از کتاب های ما می خوانند. ما امشب چند مورد از این روایات را خواندیم. آیا این آقایان می آیند، بگویند : این روایت صحیح است.

البته بنده گفتم که چنین روایتی در کتاب های دیگر هم بیان شده است. بعضی از منصفینشان گفته بودند که این روایت ضعیف است.

در رابطه با قضیه خوخه ابوبکر، آقایان از یک طرف می گویند : اصلا ابوبکر در مدینه خانه نداشت. از طرف دیگر می گوید : پیامبر (صلی الله علیه و آله) همه در های صحابه را بست مگر یک سوارخی از در صحابه.

یا این که در برابر روایت انت منی بمنزله هارون و موسی، روایت دیگری آوردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده : ابوبکر برای من به منزله ابراهیم است. عمر به منزله، حضرت نوح است و عثمان به منزله، حضرت زکریا است. بعضی از منصفین، این روایات را تضعیف کردند. ما این را قبول داریم ؛ اما آیا این روایات در کتاب های آن ها وجود دارد یا ندارد؟

اگر در کتاب های آن ها وجود دارد، چطور این آقای کارشناس، روایت سحر النبی را از کتاب بحار الانوار می خواند. عبارت علامه مجلسی (ره) که می گوید : هر کس عقل داشته باشد، این روایت را قبول نمی کند. کسی که عقل ندارد، می گوید پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسحور شده.

اما این مطالب را نمی خوانند ؛ ولی همان عبارتی که گفته شده پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسحور شده را می خواند. به قولی جواب های، هوی است.

روزی مؤمن الطاق ( از اصحاب جلیل القدر امام صادق (علیه السلام) است) و ابو حنیفه در مورد متعه مناظره می کردند. ابوحنیفه به مؤمن الطاق گفت : شما که متعه را قبول دارید، چرا به دختر و زن خود نمی گویی که متعه شوند و برای تو منبع در آمدی شود. مؤمن الطاق گفت : آقای ابو حنیفه شما معتقد هستید نبیز که قسمی از شراب است، اشکال ندارد. پس چرا به زنت اجازه نمی دهی که دکان شراب فروشی باز کند تا برای تو کسب در آمد کند.

ابو حنیفه گفت : این سخن تو تیری بود در مقابل سخن من ؛ البته تیر تو بسیار برنده تر بود.

برادر عزیز ! در برابر موشک، موشک است و در برابر گلوله، گلوله است.

بیننده : آقای اشجع از اصفهان ـ شیعه

بنده در جواب این برادری که گفت : تعدد زوجات بیش از چهار زن، وجود ندارد. در تاریخ جهان گشایی آقای جوینی نوشته شده که در فتح بغداد که توسط هلاکو خان مغول انجام شد، از سرای معتصم، خلیفه عباسی، هفتصد زن و هزار و سیصد کنیز خارج کردند.

این خلیفه مسلمین هفتصد زن را چگونه عقد کرده است؟!!!

وقتی می گویند : در جامعه اهل سنت نیست، ما که در تک تک خانه های اهل سنت را جستجو نمی کنیم که ببینیم هست یا نه؟

نکته دوم این که، هیچ گاه اسلام نخواسته که غریزه انسانی را محدود و زندانی کنیم. تحت قوانینی مجاز شمرده است. شما از یک زن بیوه که شوهرش را ده سال قبل از دست داده، بپرسید متعه برای او خوب است یا بد؟ آیا با فطرت انسانی زن، سازگار است یا خیر؟

بیننده : از اصفهان

بنده سؤالی در رابطه با توسل به اهل بیت (علیهم السلام) بپرسم و آن این که ظاهر بعضی از آیات این را می رساند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) شاهد اعمال امت نیست؟ به این معنا که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اعمال امت خبر ندارد. اگر این ثابت شود، هم توسل زیر سؤال می رود و هم شاهد اعمال بودن ائمه اطهار (علیهم السلام) زیر سؤال می رود.

هم چنین بعضی از آیات قرآن دال بر این است که شخص زمانی که از دنیا می رود، در واقع ارتباطش با عالم ماده قطع می شود. مثلا در سوره توبه، آیه 101 می فرماید :

وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ. توبه / 101

این آیه تقریبا صریح می گوید : پیامبر (صلی الله علیه و آله) از احوال بعضی از منافقین مدینه، خبر نداشته. باز در آیه 109 سوره مائده می فرماید :

يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ. مائده / 109

وقتی روز قیامت می شود و خداوند از پیامبران می پرسد که از امت چه جوابی شنیدید. آن ها جواب می دهند : ما اطلاعی نداریم.

باز آیات دیگری است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطلاعی ندارد. مثلا در آیه 9 سوره احقاف می فرماید :

قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ. احقاف / 9

این آیه صریح در این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گوید : من اصلا نمی دانم که چه اتفاقی برای من می افتد و چه اتفاقی برای شما می افتد.

یا در آیه 259 سوره بقره که در مورد عزیر نبی (علیه السلام) صحبت می کند که عزیر از دنیا می رود و زمانی که دو باره زنده می شود، از او می پرسند :

قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ.... بقره / 259

چه مقدار درنگ کردی؟ می گوید : یک روز یا مقداری از یک روز را درنگ کردم.

این نشان دهنده آن است که ارتباط شخص بعد از این که از دنیا می رود، با عالم ماده قطع شده. به همین خاطر است که عزیر نمی داند که چند روز در عالم برزخ بوده.

اگر ما شاهد اعمال بودن ائمه (علیهم السلام) را آن هم شاهد اعمال بودن ظاهری در دنیا بگیریم، این خیلی بهتر است. هم چنانکه در آیه 117 سوره مائده از قول حضرت عیسی (علیه السلام) می گوید :

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. مائده / 117

من مادامی که در میان امتم بودم، شاهدشان بودم.

از حضرت استاد می خواستم بپرسم در مورد این آیات چه جوابی دارند؟ در واقع معنی اظهر آیه، خیلی مهم است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر عزیز ! ما که نمی توانیم بعضی از آیات را بگیریم و بعضی دیگر را رها کنیم. به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وحی می شود :

وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آَلِهَةً يُعْبَدُونَ. زخرف / 45

از پیامبران گذشته بپرس.

واسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا، چه معنایی دارد؟

در کنار این آیات، ده ها آیه دیگر است. تمام علمای اهل سنت در مورد آیه 64 سوره نساء گفتند که این آیه هم شامل حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می شود و هم شامل بعد از حیات ایشان است.

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. نساء / 64

بنده بیش از 200 نفر از علمای اهل سنت را سراغ دارم که با استدلال به این آیه توسل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را جایز دانسته و به همه مسلمانان از شیعه و سنی توصیه می کند، در زمان زیارت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) این آیه را بخوانند و به ایشان توسل کنند.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) یا می شنود یا نمی شنود. اگر نمی شنود، چرا در نماز می گوییم السلام علیک یا ایها النبی ورحمه الله و برکاته، معنا نمی دهد.

اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) می شنود، همان طور که سلام دادن مستحب است، جواب دادن آن هم واجب است.

علاوه بر این، خود آقایان اهل سنت با سند صحیح از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کردند:

حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم تعرض علي أعمالكم فإذا رأيت خيرا حمدت الله وإن رأيت شرا استغفرت الله لكم

هم حیات و هم مرگم برای شما مفیید است. زمانی که از دنیا رفتم، اعمال شما را به من عرضه می کنند و من شاهد اعمال شما هستم. اگر اعمال شما خوب باشد، خدا را شکر می کنم و اگر اعمال شما بد بود، از خداوند برای شما طلب مغفرت می کنم.

سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۸۲

سقاف، الاغاثه

جالب این است که آقای هیثمی در مجمع الزوائد، جلد ۹، صفحه ۲۴ می گوید : رجال این روایت، رجال صحیح است.

هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 24

این مسائل واضح و روشن هستند. آقایان اهل سنت در رابطه با بلال بن حارث که از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، این گونه بیان می کنند :

بلال بن حارث، کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده و به ایشان توسل می کند. می گوید : يا رسول الله قد هلك الناس فاستسق لامتك. پیامبر مردم هلاک شدند، برای امتت طلب مغفرت کن.

آقای ابن حجر عسقلانی در فتح الباری، جلد 2، صفحه 412 می گوید : روایت صحیح است.

ابن کثیر دمشقی در البدایه و النهایه، جلد 7، صفحه 120 می گوید : روایت صحیح است.

این مطالب هم وجود دارد. ما نمی توانیم بعضی از آیات قرآن را بگیریم و بعضی دیگر را رها کنیم. آیات قرآن، یکدیگر را تفسیر می کنند.

وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. توبه / 105

شما عمل کنید و عمل شما را خدا و رسول و مؤمنون می بینند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مراد از مؤمنون، ما ائمه (علیهم السلام) هستیم.

مجری :

ایشان می گویند : زمانی که از دنیا می روند، ارتباطشان با عالم ماده قطع می شود. آیه قرآن می فرماید :

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. آل عمران / 169

این ها مرده نیستند ، این ها زنده هستند.

پس باید این عالم می تواند ارتباط داشته باشد.

بیننده :

شما آیه 105 سوره توبه را خواندید، در حالی که آیه 101 همین سوره را ببینید، خداوند به پیامبرش می فرماید : لاتعلموهم.

آیه 64 سوره نساء، ولو انهم اذ ظلموا جاؤوک... برای زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

السلام عليک ايها النبی ورحمه الله وبرکاته را هم که فرمودید، بعد از آن می گوییم : السلام علينا... وقتی سلام بر خودمان می کنیم، ضمیر نا، آیا جمع مؤمنین نیستند؟ اگر ما به خودمان سلام می کنیم

که آن ها نمی شنوند. شما بر السلام عليک... استدلال می کنید، در حالی که باید سلام بعدی هم همین طور باشد و همه باید بشنوند ؛ اما همه نمی شنوند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر من ! این که من می گویم : سلام بر ما، به کسی سلام نمی کنم که بشنود. اگر ما السلام علیک... سلام خطاب است در صورتی که السلام علینا... سلام خطاب نیست. این در حقیقت تعظیم فرد است.

بیننده :

بنده از اهل سنت دفاع نمی کنم ؛ اما می گویم اهل سنت هم اگر سخنی گفتند، مخالف قرآن گفتند. اگر امروز این اختلافات وجود دارد، به خاطر این است که به غیر کتاب خدا مراجعه کردیم. به نظر من هم شیعه و هم اهل سنت نسبت به قرآن کوتاهی کردیم و اگر بخواهیم محور واحدی را انتخاب کردیم، قرآن است.

مجری :

یعنی شما قائل هستید که توسل در قرآن وجود ندارد؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

اتفاقا بنده معتقدم هرکس دم از قرآن می زند، این حرف، حرف شیطانی است. ما در روایات داریم که چون در قرآن بیان شده : انا انزلنا الیک الذکر لتبین للناس، اگر چنانچه این ذکر را بگیرید و تبیین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را رها کنیم، این انکار قرآن است. خود اهل سنت هم دارند، کسی که دم از قرآن بزند و بگوید ما نیازی به سنت نداریم، بدانید هو ضال مضل، هم گمراه است و هم گمراه کننده.

شما برای من ثابت کن که در کجای قرآن بیان شده : نماز ظهر بخوانید.

بیننده :

بحث بنده نسبت به این مسائلی که قرآن در مورد آن ها مسکوت است، نمی باشد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر من ! مگر شما نمی گویید، شیعه و سنی از قرآن فاصله گرفته؟ بنده می خواهم بپرسم، شما که نماز صبح می خوانی، در کجای آن این را دستور داده؟

بیننده :

به این کیفیت ندارد ؛ اما بیان شده که فسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این صلاه نیست. یعنی من قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب بگویم : سبحان الله و الحمدلله، کفایت می کند.

برادر من ! این افکاری را که به شما القاء می کنند، افکار شرک و ضد قرآنی است و می خواهند قرآن را از جامعه حذف کنند و با این سخنان مردم را از قرآن، فراری دهند.

قرآن در یک جا می گوید : ان لایتوفی الانفس حین موتها. خداوند عالم بشر را قبض روح می کند.

شما که می گویید : عزرائیل قبض روح می کند. این که خلاف آیه قرآن است.

ما که نمی توانیم قرآن را یک چشمی ببینیم. در صورتی که در سوره سجده می فرماید :

قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ. سجده / 11

ملک الموتی که از طرف خداوند وکیل است، شما را قبض روح می کند.

در سوره نساء می فرماید : وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ

، تمام کار های شما را خداوند می نویسد. نساء / 81

از طرفی هم می گوید : ورسلنا لدیهم یکتبون، این فرستادگان و ملائکه ما در نزد شما هستند و می نویسند.

این آیات را باید در کنار هم قرار دهیم تا بتوانیم استفاده کنیم.

این آقایان که به ما اشکال می گیرند که چرا از امام حسین (علیه السلام) شفا می خواهید؟ در سوره توبه، آیه 74 می فرماید :

وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ. توبه / 74

علت اين كه اين ها پیامبر (صلی الله علیه و آله) انتقام می گیرند، این است که ایشان مسلمانان را از فضلش، بی نیاز کرده است.

یعنی خدا از فضلش، پیامبر هم از فضلش در عرض هم هستند.

خيلي جالب است كه در سوره 57 سوره توبه می فرماید :

سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ. توبه / 57

خدای عالم از فضل خود و از فضل رسولش به شما کرم می کند.

زمانی که خدای عالم از فضل خود و از فضل رسول (صلی الله علیه و آله) کرم کند، فرقی نمی کند که من از خدا حاجتم را بخواهم یا این که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخواهم.

بیننده : شیعه

این هایی که الان مخالفت می کنند، مخالفت هایشان از زمان گوساله سامری شروع شده. الان هم دستور از شیطان دارند که با پیامبران مخالفت کنند. در این زمان هم حق مشخص است و هم باطل.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

نکته آخر در مورد آقایانی که می گویند : رفتن به در خانه اهل بیت (علیهم السلام) بر خلاف ایاک نعبد و ایاک نستعین است. در آیه 45 سوره بقره خداوند می فرماید :

وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ. بقره / 45

از نماز و روزه هم کمک بگیرید.

اگر واقعا استعانت از غیر خدا، شرک است، پس نعوذ بالله این هم شرک است.

خدایا تو را قسم می دهیم به آبروی محمد وآل محمد هر چه سریعتر لباس فرج بر اندام مولایمان بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپوشان.

خدایا به آبروی محمد و آل محمد ما را از انصار خاص آن حضرت قرا ر بده.

رفع گرفتاری از گرفتاران بنما.

حوائج حاجتمندان روا بفرما.

مجری :

خیلی تشکر می کنیم از شما استاد عزیز و هم چنین از شما بینندگان عزیز و ارجمند که ما را در این برنامه همراهی کردید.

اللهم عجل لولیک الفرج.



Share
1 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | ١٥:٤٠ - ٢٨ مرداد ١٣٩٨ |
سلام . ببخشید در این مقاله . در نقد روایتی که در کتاب علل الشرائع بحث شده بود . نوشته شده علامه حلی . ابن ابی مقدام را ضعیف معرفی کرده . میشه لطفا ادرس دقیق بدید . مشخصات دقیق کتاب .

پاسخ:
با سلام
عمر بن ثابت - بالثاء أولا - ابن هرم ، أبو المقدام الحداد ، مولى بني عجلان ، كوفي ، روى عن علي بن الحسين وأبي جعفر وأبي عبد الله ( عليهم السلام ) ، ضعيف جدا
خلاصة الأقوال - العلامة الحلي - ص 377
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها