2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
داستان کشتن عثمان و دیدگاه وهابی ها در باره آن
کد مطلب: ٧٧٠٣ تاریخ انتشار: ٣٠ تير ١٣٩٠ - ١١:٠٤ تعداد بازدید: 8994
حبل المتین » عمومي
داستان کشتن عثمان و دیدگاه وهابی ها در باره آن

بررسی نقش صحابه در قتل عثمان، نقش طلحه و زبیر و عایشه
حبل المتین 90/04/30

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 30 / 04 / 90

مجری :

خیلی ممنونیم که برنامه ما را در میان این همه شبکه های ماهواره ای ، انتخاب کردید که این هم نشان از توجه شما به مسائل دینی و مذهبی است.

قصد ما از این برنامه واکاوی عالمانه تاریخ اسلام است ، وقایعی که در در تاریخ تأثیر گذار بودند. عمده مطالبی که بیان می شود ، از کتب اهل سنت است و ترس و واهمه ای هم از بیان مطالب علمی نداریم و می خواهیم وقایع تاریخ را به صورت واقعی و به دور از هر گونه تحریف و تزویر تقدیم کنیم ؛ اما از بی ادبی و توهین و جسارت هم پرهیز می کنیم و از شما عزیزی که با ما تماس می گیرید هم تقاضا داریم که این گونه باشید تا بتوانیم چهره خوبی را از اسلام و مخصوصا از تشیع به سایر ادیان و مذاهب نمایان کنیم.

در خدمت سرور عزیز و بزرگوار ، حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده هم از همه بینندگان عزیز که در جای جای این کره خاکی ، ما را میهمان کانون گرم خانواده هایشان قرار داده اند ، سلام عرض می کنم. موفقیت همه عزیزان را از خداوند خواهانم.

مجری :

اگر در خاطر شریف بینندگان باشد ، سلسله مباحث ما در جلسات گذشته پیرامون خلافت و ملاک های انتخاب خلیفه از دیدگاه اهل سنت بود. خلافت خلیفه اول و دوم و سوم را بحث کردیم. سؤالات زیادی مطرح شد ، چه اتفاقی افتاد که عثمان توسط مردم کشته شد؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این قضیه یکی از سؤالاتی است که بینندگان عزیز و مراجعه کنندگان به سایت یا از طریق ایمیل این مطالب را مطرح می کنند که این قضیه چیست و این سرو صدایی که وهابی ها به راه انداخته اند که عثمان توسط یهودی ها و عبد الله سبأ و امثال او کشته شد. به قاتلین عثمان فحش و ناسزا می گویند ؛ در صورتی که در مورد قاتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، ابن حزم اندلسی می گوید :

تأول واخطأ وله اجر واحد

ایشان اجتهاد کرد و اجری هم دارد.

ابن تیمیه در مورد قاتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می گوید :

ایشان اهل نماز و روزه و عبادت بود و در مسجد به عبادت و قرآن خواندن می پرداخت.

اما در مورد قاتلین عثمان کاملا ورق بر می گردد.

اقوال سلفی‌ها نسبت به قاتلین عثمان

بنده چند مورد از سران سلفیت نسبت به قضیه قتل عثمان بیان می کنم. ابن کثیر سلفی دمشقی در کتاب البدایه و النهایه ، جلد 7 ، صفحه 222 صراحت دارد بر این که :

ولقد أحسن بعض السلف إذ يقول وقد سئل عن عثمان هو أمير البررة وقتيل الفجرة مخذول من خذله منصور من نصره

وقتی بعضي از سلف از عثمان پرسیدند ، گفت : او امیر خوبان بود و کشته شده فجار بوده.

ابن کثیر ، البدایه والنهایه ، ج 7 ، ص 222

عبد العزیز دهلوی که یکی از لیدر های وهابی است ، این تعبیر را دارد :

لقد بغى على الخليفة الثالث جمع من أهل مصر وخرجوا عليه، وساعدهم على ذلك من أسلم من اليهود والنصارى والمجوس فی عهد الخليفتين وطبعاً كان هدفهم الإطاحة بالاسلام.

تعدادی از مردم مصر بر خلیفه سوم خروج کردند و افرادی که در دوران ابوبکر و عمر ، از یهودی ها و نصرانی ها و مجوس مسلمان شده بودند ، در قتل عثمان کمک کردند. هدفشان هم این بود اسلام را از بین ببرند.

عبد العزیز دهلوی ، تحفه اثناء عشریه ، ص 8

پس معلوم می شود که کسانی که به دست این آقایان مسلمان شدند ، مسلمان واقعی نبودند. به ظاهر مسلمان شدند ؛ اما هدفشان ، نابودی اسلام بوده. این آقایان که سر و صدا می کنند ، اسلام توسط عمر و ابوبکر منتشر شده و تعداد زیادی مسلمان شدند ، آقای دهلوی به جای این که ابرو را درست کند ، چشم را کور می کند. به جای این که کار را دست کند ، از طرف دیگر اعتراف دیگر می کند که به ضرر خودشان است.

محمد بن عبد الوهاب هم که پایه گذار وهابیت است ، صراحتا می گوید :

نّ عبد الله بن سبأ لما نفاه عثمان إلى مصر إلتفّ حوله جمع كثير، فبدأ بتحريض الناس على عثمان حتى كفّروه واتفقوا على خلعه إلى أن آل الأمر إلى ما آل.

زمانی که عبدالله بن سبأ یهودی را عثمان به مصر تبعید کرد ، اطراف او تعدادی جمع شدند و او را تحریک کردند و باعث کشته شدن عثمان شد.

محمد بن عبد الوهاب ، مجموعه مؤلفات ، ج 4 ، ص 316

ابن تیمیه که بزرگ نظریه پرداز وهابیت است ، در برابر علامه حلی (ره) که می گوید :

ان المسلمين اجمعوا علي قتل عثمان...

فجوابه من وجوه أحدها أن يقال أولا هذا من أظهر الكذب وأبينه فإن جماهير المسلمين لم يأمروا بقتله ولا شاركوا في قتله ولا رضوا بقتله

أما أولا فلأن أكثر المسلمين لم يكونوا بالمدينة بل كانوا بمكة واليمن والشام والكوفة والبصرة ومصر وخراسان وأهل المدينة بعض المسلمين

وأما ثانيا فلأن خيار المسلمين لم يدخل واحد منهم في دم عثمان

لا قتل ولا أمر بقتله وإنما قتله طائفة من المفسدين في الأرض من أوباش القبائل وأهل الفتن وكان علي رضي الله عنه يحلف دائما إني ما قتلت عثمان ولا مالأت على قتله ويقول اللهم العن قتلة عثمان في البر والبحر والسهل والجبل وغاية ما يقال إنهم لم ينصروه حق النصرة وأنه حصل نوع من الفتور والخذلان حتى تمكن أولئك المفسدون ولهم في ذلك تأويلات وما كانوا يظنون أن الأمر يبلع إلى ما بلغ ولو علموا ذلك لسدوا الذريعة وحسموا مادة الفتنة

ما به این سخن علامه حلی (ره) از چند جهت پاسخ می دهیم. جهت اول : این سخن علامه حلی (ره) از آشکارترین دروغ ها است. چون جمهور مسلمان ها نه دستور قتل عثمان را دادند و نه در قتل عثمان مشارکت داشتند و نه راضی به قتل عثمان بودند. اولا : زیرا اکثر مسلمان ها در مدینه نبودند ؛ بلکه در مکه و یمن و شام وکوفه و بصره و مصر و خراسان بودند و اهل مدینه جزئی از مسلمین به حساب می آمدند.

مراد علامه حلی (ره) هم ، همان تعدادی از مسلمانان بود که در مدینه جمع شده بودند و از یمن و شام و کوفه... آمدند.

ثانیا : بهترین مسلمان ها در قتل عثمان شرکت نکردند و نه دستور آن را دادند ؛ بلکه عثمان را کسانی کشتند که مفسدین فی الارض و از اوباش و اهل فتنه بودند. تنها چیزی که می توان در مورد صحابه گفت ، این است که آن ها عثمان را کمک نکردند و این کوتاهی صحابه ، باعث خوار شدن خود صحابه و قتل عثمان شدند.

صحابه برای این کار خود تأویلی دارند و گمان نمی کردند که کار به این جا بکشد که عثمان کشته شود.

ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 4 ، ص 322

ما در این جا چند سؤال از آقای ابن تیمیه داریم و امیدواریم این شبکه هایی که ابن تیمیه امام و پیامبر آن ها است ، بتوانند پاسخگوی ما باشند.

ایشان می گویند :

حصل نوع من الفتور والخذلان حتی قتله المفسدون

نوعی خواری و ذلت نصیب صحابه شد که این ها کوتاه آمدند.

آیا واقعا این درست است؟ این صحابه و مسلمان هایی که از مهاجرین و انصار، در مدینه بودند ، این ها واقعا کوتاه آمدند و موجب خذلان خودشان شدند؟ ابن تیمیه می گوید : این ها بر قتل عثمان توجیهاتی را داشتند. ای کاش این توجیهات را ابن تیمیه بیان می کرد.

در ادامه می گوید : صحابه فکر نمی کردند که کار به قتل عثمان بکشد.

در این صورت صحابه ، به قدری انسان های ساده لوحی و دور از تدبیر و تدبر بودند که تصور نمی کردند بر این که عثمان کشته شود. پس به تعبیر ابن تیمیه این صحابه دیدند که مفسدین فی الارض و اوباش به مدینه آمده اند و سه شبانه روز ، خانه عثمان را محاصره کردند ؛ ولی نتوانستند تشخیص دهند که این قضیه منجر به کشته شدن عثمان می شود.

مجری :

حضرت استاد ! امثال ابن تیمیه می گویند مفسدین و کسانی که از خارج از مدینه آمدند ، این کار را انجام دادند و صحابه را مبرا می دانند. حال سؤال بنده این است که آیا صحابه در قتل عثمان دخالت داشته اند یا خیر؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این سؤالی است که شاید برای بینندگان عزیز هم مطرح باشد که آیا صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قتل عثمان دخالت داشته اند یا خیر؟

بنده از بینندگان عزیز مخصوصا اهل سنت گرامی تقاضا دارم که به این آدرس هایی که از کتب اهل سنت می دهم ، توجه داشته باشند.

آیا صحابه هم در قتل عثمان دخالت داشته اند یا خیر؟

آقای طبری در این باره بیان می کند :

لما رأى الناس ما صنع عثمان كتب من بالمدينة من أصحاب النبي إلى من بالآفاق منهم وكانوا قد تفرقوا في الثغور إنكم إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل تطلبون دين محمد فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم وترك فهلموا فأقيموا دين محمد فأقبلوا من كل أفق حتى قتلوه

بعد از این که دیدند عثمان کار هایی نادرست و خلاف انجام می دهد و بدعت هایی را به وجود آورده ، صحابه ای که در مدینه حضور داشتند ، به تمام اصحابی که در شهر های مختلف بودند ، نامه نگاری کردند. گفتند : شما (صحابه) از مدینه بیرون رفتید ؛ برای این که در راه خدا جهاد کنید و به دنبال دین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هستید. در صورتی که این خلیفه شما دین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را رها کرده و آن را فاسد نموده است. به مدینه بیایید و دین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را احیاء کنید و نجات دهید. صحابه از تمام اطراف و اکناف مدینه آمدند تا این که عثمان را کشتند.

تاریخ طبری ، ج 3 ، چاپ مؤسسه اعلمی بیروت ، ص 401

ابن تیمیه که می گوید : صحابه در شهرهای مختلف بودند ، طبری هم این را قبول دارد و می گوید : صحابه در شهرهای مختلف بودند ؛ اما صحابه ای که در مدینه بودند ، نامه نوشتند و تمام صحابه به مدینه آمدند و با همکاری هم خلیفه را کشتند.

آقای ابن اثیر در کامل فی التاریخ خود تعبیر زیبابی دارد :

إن أردتم الجهاد فهلموا إليه فإن دين محمد قد أفسده خليفتكم فأقيموه

اگر دنبال جهاد هستید ، به مدینه بیایید. چون خلیفه شما عثمان ، دین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از بین برده و نابود کرده است.

ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، ص 168

ایشان در جلد 3 از همین کتاب می گوید :

تكاتب نفر من أصحاب رسول الله وغيرهم بعضهم إلي بعض أن أقدموا فإن الجهاد عندنا وعظم الناس علي عثمان ونالوا منه أقبح ما نيل من أحد وليس أحد من الصحابة ينهي ولا يذب إلا نفر منهم زيد بن ثابت وأبو أسيد الساعدي وكعب بن مالك وحسان بن ثابت

تعدادی از اصحابی که در مدینه بودند ، نامه نگاری کردند و صحابه ای را که در خارج از مدینه بودند را به مدینه دعوت کردند تا جایی که کار به قتل عثمان کشیده شد.

جالب این است که در این جا ابن اثیر می گوید :

هیچ کدام از صحابه از قتل عثمان نهی نکردند و از عثمان هم دفاع نکردند ، مگر تعداد کمی از جمله زید بن ثابت و ابوسید ساعدی و کعب بن مالک و حسان بن ثابت نهی کرد و مانع شد.

ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، ص 150

ایشان چهار نفر را از میان صد و بیست هزار صحابه توانسته پیدا کند که این ها از کشتن خلیفه نهی کردند.

هاشم مرقال ، کسی که در فتح مکه مسلمان شده و ابن اثیر جزری در اسد الغابه ، جلد 5 ، صفحه 49 می گوید :

هاشم مرقال از شجاعان و قهرمانان و از فضلای اخیار بوده است.

ابن اثیر ، اسد الغابه ، ج 5 ، ص 49

آقای طبری در تاریخ خود می گوید : یکی از مردان شام در جنگ صفین به هاشم مرقال طعنه زد و گفت : شما چگونه عثمان را کشتید؟

فقال له هاشم وما أنت وابن عفان إنما قتله أصحاب محمد وأبناء أصحابه وقراء الناس حين أحدث الأحداث وخالف حكم الكتاب واصحاب محمد أهل الدين وأولى بالنظر في أمور المسلمين منك ومن أصحابك

هاشم مرقال ، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، به او گفت : تو در حدی نیستی که در مورد عثمان صحبت کنی. عثمان را صحابه و فرزندان صحابه و قاریان قرآن کشتند. چون عثمان بدعت گذاری کرد و با احکام قرآن مخالفت کرد. اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) از تو و از اصحاب تو بهتر بودند.

تاریخ طبری ، ج 4 ، ص 30

جالب است که ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایه و النهایه می گوید :

وخرج أبو الدرداء وأبو أمامة فدخلا على معاوية فقالا له يا معاوية على م تقاتل هذا الرجل فوالله إنه أقدم منك ومن أبيك إسلاما وأقرب منك إلى رسول الله (ص) وأحق بهذا الأمر منك فقال أقاتله على دم عثمان وإنه آوى قتلته فاذهبا إليه فقولا له فليقدنا من قتلة عثمان ثم أنا أول من بايعه من أهل الشام فذهبا إلى علي فقالا له ذلك فقال هؤلاء الذين تريان فخرج خلق كثير فقالوا كلنا قتلة عثمان فمن شاء فليرمنا

ابو درداء و ابو امامه نزد معاویه آمدند و گفتند : چرا با علی بن ابیطالب (علیه السلام) می جنگی؟ چون علی بن ابیطالب (علیه السلام) از نظر اسلام ، از نظر جهاد ، از نظر تقوا و از هر جهت دیگر از تو شایسته تر است. معاویه گفت : من به خاطر خون عثمان با علی بن ابیطالب (علیه السلام) می جنگم. چون قاتلین عثمان را علی بن ابیطالب (علیه السلام) پناه داده. به علی بن ابیطالب (علیه السلام) بگویید قاتلین عثمان را به من تحویل دهد ، من اولین نفری هستم که با علی بن ابیطالب(علیه السلام) بیعت می کنم. ابو درداء و ابو امامه نزد علی بن ابیطالب (علیه السلام) رفتند و همین سخنان را گفتند. حضرت فرمود : شما این مردم را می بینید ، از آن آن ها سؤال کنید قاتلین عثمان چه کسانی بودند؟

انبوهی از مردم از لشکر علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیرون آمدند و گفتند : همه ما در قتل عثمان شرکت داشتیم. هر کس می خواهد بیاید و ما را بکشد.

ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج 7 ، ص 288

آقای ابن قتیبه دینوری در الامامه و السیاسه می گوید :

فخرج إليهما أكثر من عشرة آلاف رجل فقالوا نحن قتلنا عثمان

تعداد افرادی که از سپاه علی بن ابیطالب (علیه السلام) بلند شدند و گفتند ما همگی در قتل عثمان شرکت داشتیم ، ده هزار نفر بودند.

ابن قتیبه دینوری ، الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 128

البته در تاریخ یعقوبی می گوید :

این جمعیت بیست هزار نفری که از سپاه علی بن ابیطالب (علیه السلام) خارج شدند و در قتل عثمان شرکت داشتند. همه این افراد زره پوش بودند ، به طوری که همه بدنشان را با آهن پوشانده و فقط چشمهایشان پیدا بود و يك صدا می گفتند ما قاتلین عثمان هستیم.

این عبارتی است که آقایان به صراحت می گویند : قاتلین عثمان ، مفسدین فی الارض و از اوباش بودند یا در این ماهواره های وهابی تازه به دوران رسیده ، عبارات نامربوطی را که نسبت به قاتلین عثمان به کار می برند ، در حقیقت بدترین توهین ها را به صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کنند ، در صورتی که به ما اتهام می زنند که ما به صحابه توهین می کنیم.

این آقایان باید به این مطالب پاسخ دهند.

مجری :

حضرت استاد ! در تاریخ چیزی به نام نفرین عثمان است. می گویند عثمان اهل مدینه را نفرین کرده و نفرینش هم اجابت شده و مردم را گرفتار کرده است. بنده تقاضا دارم در این باره توضیحاتی را بیان کنید و منابع و مدارک آن را از کتب اهل سنت نشان دهید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این مورد جالبی است که ابن سعد در طبقات و دیگران هم بیان کرده اند که وقتی مردم به خانه عثمان حمله کردند تا او را بکشند ، عثمان گفت :

لاتقتلوني فإني وأل وأخ مسلم...

فلما أبوا قال اللهم أحصهم عددا واقتلهم بددا ولا تبق منهم أحدا قال مجاهد فقتل الله منهم من قتل في الفتنة وبعث يزيد إلى أهل المدينة عشرين ألفا فأباحوا المدينة ثلاثا يصنعون ما شاؤوا لمداهنتهم

من حاكم شما و برادر دینی شما هستم...

وقتی مسلمان ها به قتل عثمان اصرار ورزیدند ، عثمان گفت : خدایا تمام این ها را بکش و یک نفر از کسانی را که در قتل من شرکت داشتند ، زنده نگذار. (همان نفرینی که حضرت نوح (علیه السلام) کرد).

ابن سعد در ادامه مطلبی را از مجاهد ، از مفسرین مشهور و بنام اهل سنت ، بیان می کند که گفته : به خاطر نفرین عثمان ، خدای عالم از مردم مدینه ، آن چه را که باید بکشد ، کشت. یزید بن معاویه ، بیست هزار سرباز به مدینه فرستاد و سه شبانه روز ، مردم مدینه و ناموسشان را بر سپاهش مباح کردند. هر کاری که دلشان خواست انجام دادند.

قضیه حره که در مدینه رخ داد و آن همه کشت و کشتار و آن همه جنایت ، انجام شد ، نتیجه نفرین عثمان بن عفان است.

ابن سعد ، طبقات الکبری ، ج 3 ، ص 67

متقی هندی ، کنز العمال ، ج 13 ، ص 86

ابن کثیر دمشقی در البدایه و النهایه می گوید :

قال سألت الزهرى كم كان القتلى يوم الحرة قال سبعمائة من وجوه الناس من المهاجرين والأنصار ووجوه الموالى وممن لا أعرف من حر وعبد وغيرهم عشرة آلاف...

از شهاب الدین زهری سؤال کردند که آمار کشته شده های مدینه در قضیه حره که به تعبیر آقای مجاهد ، نفرین عثمان گرفته بود ، چند نفر بودند؟ پاسخ داد : هفتصد نفر از صحابه ، از مهاجرین و انصار و از موالی و افرادی که ما نمی شناسیم و غیره ، ده هزار نفر در قضیه حره ، به خاطر نفرین عثمان کشته شدند.

ابن کثیر دمشقی ، البدایه و النهایه ، ج 8 ، ص 242

هم چنین ابن کثیر ، در جلد 8 ، صفحه 241 می گوید :

قال هشام بن حسان ولدت ألف امرأة من أهل المدينة بعد وقعة الحرة من غير زوج...

یزید بن معاویه ناموس مسلمانان را بر سپاه خود ، مباح کرد و گفت هر کاری که می خواهید انجام دهید. هشام بن حسان می گوید : بعد از قضیه حره ، هزار زن که فرزند به دنیا آورد ، همه نامشروع بودند.

ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج 8 ، ص 241

ما نمی دانیم که این چگونه نفرینی بود؟ مردها او را کشتند ؛ اما در این بین زن ها چه گناهی داشتند؟ این بچه های نامشروع و اولاد زنایی که آمارش را ابن کثیر ، تا هزار نفر بیان کرده ، چه گناهی داشتند؟

مجری :

حضرت استاد ! قضیه حره بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) بوده؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بله ، درست است. شهادت امام حسین (علیه السلام) سال 61 هـ بوده و در سال 62 هـ هم قضیه حره اتفاق افتاد. سال 63 هـ ، هم سال آتش زدن خانه خدا بود.

مجری :

ما بحث کلی نسبت به صحابه را از حضرت عالی سؤال کردیم که آیا صحابه در قتل عثمان شرکت داشتند یا خیر؟ بنده می خواهم بحث را تخصصی تر کنم و موضوع را به سمت اشخاص ، برگردانیم.

حضرت استاد ! طلحه که از صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از اعاظم صحابه نیز بوده ، آیا در منابع اهل سنت بیان شده که طلحه در قتل عثمان شرکت داشته یا خیر؟

دخالت طلحه در قتل عثمان

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما نام این برنامه را ، بررسی تاریخ پنهان ، گذاشته ایم. آن چه در طول چهارده قرن به مردم نگفته اند و آقایان علمای اهل سنت و وهابی ، این مطالب را مطرح نکردند ، ما آن را از منابع اهل سنت بیان می کنیم و قضاوت را هم به عهده مردم می گذاریم.

ابن قتیبه دینوری ، در کتاب الامامه و السیاسه ، نقل می کند :

فی ذكر كتاب طلحة الي اهل مصر لاجتماعهم لقتل عثمان : بسم الله الرحمن الرحيم من المهاجرين الأولين وبقية الشورى إلى من بمصر من الصحابة والتابعين أما بعد أن تعالوا إلينا وتداركوا خلافة رسول الله قبل أن يسلبها أهلها فإن كتاب الله قد بدل وسنة رسوله قد غيرت وأحكام الخليفتين قد بدلت.

آقای طلحه به مردم مصر ، نامه نوشت و اصرار کرد : مردم مصر ، به مدینه بیایید. کتاب خدا ، قرآن ، تغییر یافته و به هم ریخته. سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، توسط خلیفه ، تغییر کرده. احکام خلیفه اول و خلیفه دوم زیر پا رفته. برای نجات قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و سیره شیخین به مدینه بیایید.

ابن قتیبه دینوری ، الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 37

ابن اعثم کوفی ، از علمای بزرگ اهل سنت ، می گوید :

ثم تكلم طلحة بن عبيد الله فقال : يا عثمان ! ان الناس قد سفهوك وكرهوك لهذه البدع والاحداث التي احدثتها ولم يكونوا يعهدونها.... ولكنكم يفسدون علي الناس.

طلحه بن عبید الله با عثمان مذاکره کرد و گفت : ای عثمان ! مردم تو را به خاطر بدعت هایی که در دین ایجاد کرده ای ، ملامت می کنند و به تو طعنه می زنند. که این بدعت ها در گذشته سابقه نداشت. اگر چنانچه دست از این بدعت ها بر داری ، به نفع تو است و اگر ادامه دهی ، عاقبت خوبی نخواهد داشت. عثمان گفت : ای طلحه ! تو قصد نصیحت مرا نداری ؛ بلکه به دنبال این هستی که مردم را بر علیه من بدبین می کنی.

ابن اعثم ، الفتوح ، ج 2 ، ص 395

بلاذری هم این تعبیر را بیان کرده است :

واشتد عليه طلحة بن عبيد الله في الحصار، ومنع من أجل أن يدخل إليه الماء حتى غضب عليّ بن أبي طالب من ذلك، فأدخلت على روايا الماء.

زمانی که عثمان سه شبانه روز در محاصره بود ، طلحه حتی از دادن آب به عثمان ، ممانعت می کرد. وقتی خبر به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) رسید ، غضبناک شد و مشک هایی پر از آب را به وسیله فرزند بزرگوارشان ، امام حسن مجتبی (عليه السلام) ، به عثمان رساند.

بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 6 ، ص 188

ابن اثیر جزری ، در اسد الغابه که از کتاب های معتبر اهل سنت است (اگر آقایان بخواهند نسبت به

ابن قتیبه اشکال کنند ؛ اما نسبت به اسد الغابه ابن اثیر و الاستیعاب ابن عبد البر ، نمی توانند اشکالی وارد کنند) می گوید :

روى عبد الرحمن بن مهدي ، عن حماد بن زيد ، عن يحيى بن سعيد ، قال : قال طلحة يوم الجمل...

اللهم خذ لعثمان مني حتى ترضى. وإنما قال ذلك لأنه كان شديداً على عثمان رضي الله عنه.

طلحه در جنگ جمل گفت : خدایا من در حق عثمان جفا کردم ، انتقام عثمان را از من بگیر. (چرا چنین سخنی را گفت) به خاطر این که در قضیه قتل عثمان و تحریک مردم بر علیه عثمان ، بسیار سختگیری کرد.

ابن اثیر جزری ، اسد الغابه ، ج 3 ، ص 85

ابن عبد البر ، الاستیعاب ، ج 4 ، ص 766

آقای ذهبی در تاریخ الاسلام می گوید. آقایان دیگر نمی توانند به سخن ذهبی اشکالی وارد کنند ، مگر این که بگویند : همه اشتباه کردند ، فقط کارشناسان شبکه ما معصوم هستند. چند روز قبل دیدم که با وقاحت تمام می گفتند : ابن تیمیه که معصوم نبوده ، زید بن ارقم صحابی هم اشتباه کرده ، معصوم نبوده. کسی از این شخص نمی پرسد ، شما که هر جا بر خلاف میلتان بود ، می گویید : اشتباه کرده ، آیا شما اشتباه نمی کنید؟ آیا همین را که می گویید ، اشتباه کرده ، اشتباه نیست؟ کارشناسان شما بدون دلیل و مدرک ، حرف های بی اساس و بی ربط می زنند ، اشتباه نیست؟

همین امروز برنامه ای را مربوط به عید غدیر داشتند که یک سری مزخرفات و حرف های بی پایه و اساسی را نقل می کنند که در یمن بودند. علی بن ابیطالب (علیه السلام) به صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) دچار اختلاف شد و کدروتی ایجاد شد.

مقداري تاریخ را مطالعه کنید ، این حرف های بی پایه و اساس را کنار بگذارید. این قضایا مربوط به مدینه است و ارتباطی به مکه ندارد. بریده ، وقتی از یمن می آید ، وارد مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) می شود و آن جا شکایت می کند. این قضیه دو یا سه سال قبل از غدیر است که ان شاء الله به صورت مفصل بیان خواهیم کرد.

می گویند : در مکه آمدند و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از علی بن ابیطالب (علیه السلام) شکایت کردند ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم فرمودند : الان صلاح نیست که مطرح شود.

شما اگر این حرف را می زنید ، حداقل مدرکی هم برای آن نشان دهید. قصه گفتن که هنر نیست. شما برادر محترم ! شما کارشناس یک شبکه جهانی هستی. برای حرفی می زنید ، دلیل و مدرک هم بیاورید. می گویند : پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر به مردم گفت : عده ای از مردم رنجیده اند ، علی بن ابیطالب (علیه السلام) انسان خوبی است.

در کجای خطبه غدیر ، در کدام روایت غدیر ، یک اشاره ای از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) شده که بحث شکایت از علی بن ابیطالب (علیه السلام) مطرح شده است.

تصور کنید دو نفر باهم اختلاف پیدا کردند ، یک نفر می خواهد صلح ایجاد کند. ابتدا در مورد آن اختلاف و دعوا صحبت می کند. سخنان هر دو طرف دعوا را می شنود ، هر دو را نصیحت می کند.

شما یک روایت ضعیف ، یک روایت مرسل ، یک روایت جعلی به ما نشان دهید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم ، سخنی از شکوائیه مردم یمن ، آورده باشد. واقعا نمی دانم که شما از عداوت و دشمنی با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) چه چیزی به دست آورده اید؟ بدانید که در روز قیامت ، روز سیاهی را پیش رو خواهید داشت.

این قضایاي بريده و قضیه خالد ، مربوط به سال هشتم هجری ، دو سال قبل از قضیه غدیر است. شما یک روایت بیاورید که این قضایا ، در سال دهم هجری اتفاق افتاده است.

شما گفتید که یک آیه از قرآن کریم ، برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیان کنید ، ما هم حاضريم كه نه تنها يك آیه ؛ بلکه آیات متعدد در این خصوص بیان کنیم وبه مناظره بگذاریم. حاضر هم هستیم که نصف مانیتور را استدیوی شبک کلمه و نصف دیگر را استدیوی شبکه ولایت کنیم. شما حرف خود را بزنید ، ما هم حرف خود را می زنیم. اگر نتوانستیم دلیلی از قرآن برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بياوريم ، مردم قضاوت می کنند.

یا این که همین قضیه غدیر را که این همه سخنان بی پایه و اساس در باره آن می زنید ، به مناظره بگذارید. اگر با بنده هم مشکل دارید و نمی توانید مناظره کنید ، شاگردان ما هم حاضر هستند با شما مناظره کنند. به جای این که پشت در های بسته ، حرف های بیهوده و افتراء و بیهوده بزنید ، چهره به چهره سخن بگوییم ، مردم هم سخنان هر دو طرف را می شنوند و قضاوت می کنند.

ذهبی در تاریخ الاسلام ، جلد 3 ، صفحه 4 می گوید :

وقال : اللهم خذ لعثمان مني اليوم حتى ترضى ، إنا داهنا في أمر عثمان ، كنا أمس يداً على من سوانا ، وأصبحنا اليوم جبلين من حديد ، يزحف أحدنا إلى صاحبه ، ولكنه كان مني في أمر عثمان مالا أرى كفارته ، إلا بسفك دمي ، وبطلب دمه.

طلحه در روز جمل گفت : خدایا امروز انتقام عثمان را از من بگیر. برای این که ما در امر عثمان خیانت کردیم. دیروز با هم ، در برابر هم بودیم ، امروز هم آهن هایی پوشیده ایم و در برابر هم هستیم. من در حق عثمان خیانت کردم و کفاره این خیانت (تحریک مردم بر علیه عثمان) جز با قتل من صورت نمی گیرد. خدایا قتل مرا در این جنگ جمل فراهم کن تا کفاره شرکت من در قتل عثمان باشد.

ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 3 ، ص 4

خود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در نهج البلاغه ، خطبه 174 بیان می کنند :

والله ما استعجل متجردا للطلب بدم عثمان الا خوفا من ان يطالب بدمه ، لانه مظنته ولم يكن في القوم احرص عليه منه.

طلحه که امروز به خونخواهی عثمان در برابر من ایستاده ، به خاطر این است که اگر در مدینه می ماند ، به اتهام قتل عثمان او را مأخذه می کردم. امروز جلو افتاده تا خود را مبرا کند. در میان صحابه ، بیش از همه ، طلحه مردم را بر قتل عثمان ، تحریک کرد.

نهج البلاغه ، خطبه 174

مجری :

حضرت استاد ! طلحه را چه کسی کشت و کجا و به چه علتی کشته شد؟

سرانجام طلحه چه شد؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این که طلحه در جنگ جمل کشته شد ، یک قضیه قطعی است و مدفنش هم در بصره است که الان هم در آن جا هم برای طلحه و هم برای زبیر ، آرامگاهی درست کرده اند.

آن چه که مشهور است ، آقای ابن عبد البر می گوید :

وإن الذي رماه مروان بن الحكم بسهم فقتله فقال لا أطلب بثأري بعد اليوم وذلك أن طلحة فيما زعموا كان ممن حاصر عثمان واستبد عليه ولا يختلف العلماء الثقات في أن مروان قتل طلحة يومئذ...

علمای ثقات ، اختلافی ندارند بر این که مروان ، داماد عثمان ، طلحه را کشت. به خاطر این که فکر می کردند ، یکی از کسانی که در قتل عثمان دخالت داشته ، طلحه بوده.

ابن عبد البر ، الاستیعاب ، ج 2 ، ص 766

ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 3 ، ص 486

همچنین آقای ابن عبد البر در الاستیعاب می گوید :

قال رمى مروان طلحة بسهم ثم التفت إلى أبان بن عثمان فقال قد كفيناك بعض قتلة ابيك.

مروان تیری ، به طرف طلحه انداخت. سپس رو کرد به پسر عثمان گفت : من یکی از قاتلین پدرت را کشتم.

ابن عبد البر ، الاستیعاب ، ج 2 ، ص 768

ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 3 ، ص 486

ابن حجر از عبد الملک پسر مروان نقل می کند :

عبد الملك بن مروان يقول لولا أن أمير المؤمنين مروان أخبرني أنه قتل طلحة ما تركت أحدا من ولد طلحة إلا قتلته بعثمان...

اگر مروان ، طلحه را به خاطر قتل عثمان ، نکشته بود ، تمام فرزندان طلحه را می کشتم.

ابن حجر عسقلانی ، تهذیب التهذیب ، ج 5 ، ص 20

ذهبی می گوید که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند :

بشروا قاتل طلحة بالنار.

قاتل طلحه را به آتش جهنم ، بشارت دهید.

ذهبی ، سیرالاعلام النبلاء ، ج 1 ، ص 36

حال این آقای مروان که این همه شما از او دفاع می کنید و او را از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می دانید ، ایشان به گفته امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، اهل جهنم است.

مجری :

حضرت استاد ! طلحه و زبیر هر دو در جنگ جمل ، در مقابل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ایستادند ، آیا زبیر هم در قتل عثمان ، شرکت داشته؟

دخالت زبیر در قتل عثمان

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در این خصوص آقای ذهبی و دیگران مطالبی را بیان کرده اند که ارتباطی به ما ندارد. آقایان اهل سنت و کارشناسان وهابی این شبکه ها باید پاسخ این ها را بدهند یا این که حداقل برای آن توجیهی بیاورند.

آقای ذهبی می گوید :

وروى أحمد في مسنده من حديث مطرف قال : قلت للزبير : يا أبا عبد الله ما شأنكم ضيعتم عثمان حتى قتل ، ثم جئتم تطلبون بدمه فقال الزبير : إنا قرأناها على عهد رسول الله (ص) ، وأبي بكر ، وعمر ، وعثمان : واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة ، لم نكن نحسب أنا أهلها ، حتى وقعت منا حيث وقعت.

احمد بن حنبل در مسندش از حدیث مطرف نقل می کند که گفت : ای زبیر ! چرا شما حق عثمان را ضایع کردید و در قتل او مشارکت داشتید؟ از یک طرف در قتل عثمان ، شرکت داشتید و از طرف دیگر جنگ جمل را برای خوانخواهی عثمان ، به راه انداخته اید. زبیر گفت : ما این آیه را در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) می خواندیم. باور نمی کردیم که این آیه در حق ما است ؛ولی امروز به این نتیجه رسیدیم که این آیه در حق ما نازل شده است.

ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 3 ، ص 504

ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 13 ، ص 2

مسند احمد ، ج 1 ، ص 165

یعقوبی هم این تعبیر را دارد :

وحصر ابن عديس البلوي عثمان في داره فناشدهم الله ثم نشد مفاتيح الخزائن فأتوا بها إلى طلحة بن عبيد الله وعثمان محصور في داره وكان أكثر من يؤلب عليه طلحة والزبير وعائشة...

بیش از همه طلحه و زبیر و عایشه ، مردم را برای کشتن ، تحریک می کردند.

تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، ص 175

مجری :

حضرت استاد ! بحث از همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کردید. آیا عایشه هم در قتل عثمان شرکت داشت؟

دخالت عایشه در قتل عثمان

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

نکته جالبی بیان کردید ، این آقایانی که این همه سر و صدا می کنند که ناموس پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از ناموس خود ، بالاتر می دانیم. کلیپی را دوستان ما آماده پخش کرده بودند که در آن معلوم می شد که شیعیان به ناموس پیامبر (صلی الله علیه و آله) جسارت کردند یا خود اهل سنت و این آقایان وهابی در کتاب هایشان به ناموس پیامبر (صلی الله علیه و آله) جسارت می کنند؟

آقای ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح خود صراحت دارد :

كانت عائشة تحرض علي قتل عثمان جهدها وطاقتها. وتقول : ايه الناس ! هذا قميص رسول الله (ص) لم يبل ويليت سنته ، اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا.

عایشه با تمام توان خود ، مردم را برای کشتن عثمان تحریک می کرد و می گفت : این پیراهن پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و هنوز نپوسیده است. اما سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط عثمان پوسید و از بین رفت. این نعثل را بکشید ، خدا او را بکشد.

ابن اعثم کوفی ، الفتوح ، ج 2 ، ص 421

جال این است که این قضیه به داخل کتاب های لغت هم راه پیدا کرده است. ابن اثیر در کتاب النهاثه فی غریب الحدیث می گوید :

وقيل : النعثل : الشيخ الاحمق...

وفي حديث عائشة : اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان ، وكان هذا منها لما غاضبته وذهبت إلى مكة...

نعثل یعنی پیرمرد احمق. (بعضی از جاها دارد که یک پیرمرد یهودی در مدینه بود که قد بلندی داشت و به او احمق می گفتند. به هر کس که می خواستند طعنه بزنند و مذمت کنند ، به او نعثل می گفتند) در روایتی از عایشه آمده که گفت : این پیرمرد احمق را بکشید یعنی عثمان را بکشید.

ابن اثیر ، غریب الحدیث ، ج 5 ، ص 80

زبیدی ، تاج العروس ، ج 15 ، ص 745

ابن منظور ، لسان العرب ، ج 11 ، ص 669

این علمای اهل سنت در کتاب های خود به صراحت بیان کرده اند که عایشه ، مردم را برای کشتن عثمان تحریک می کرد.

آقای ابو الفداء هم که از استوانه های علمی اهل سنت می باشد ، در کتاب المختصر فی اخبار البشر ، صراحت دارد بر این که :

عایشه جزء کسانی بود که به کار های عثمان ، خرده می گرفت و پیراهن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بیرون می آورد و می گفت : ای مردم ! پیراهن پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنوز نپوسیده ؛ اما دین پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط عثمان ، در حال از بین رفتن است.

ابوالفداء ، المختصر فی اخبار البشر ، ج 1 ، ص 172

جالب این است که آقای عبد الرزاق که به تعبیر آقایان که می گویند :

لو ارتدت عبد الرزاق عن دينه ، ما ترکنا حديثه.

اگر عبد الرزاق از دین مرتد هم شود ، ما روایات او را قبول می کنیم.

ایشان داستان مفصلی دارد که می گوید :

أقيمت الصلاة فتقدم عثمان فصلى فلما كبر قامت امرأة من حجرتها فقالت أيها الناس اسمعوا قال ثم تكلمت فذكرت رسول الله (ص) وما بعثه الله به ثم قالت تركتم أمر الله وخالفتم رسوله أو نحو هذا ثم صمتت فتكلمت أخرى مثل ذلك فإذا هي عائشة وحفصة قال فلما سلم عثمان أقبل على الناس فقال إن هاتان الفتانتان (1) فتنتا الناس في صلاتهم وإلا تنتهيان (2) أو لاسبنكما ما حل لي السباب وإني لأصلكما لعالم قال فقال له سعد بن أبي وقاص أتقول هذا لحبائب رسول الله (ص) قال وفيما أنت وما ها هنا قال ثم أقبل على سعد عامدا إليه قال وانسل سعد...

نماز جماعت به امامت عثمان در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود که دو نفر از زن ها ، شروع به صحبت بر علیه عثمان کردند. وقتی نماز تمام شد ، عثمان به مردم گفت : این دو زن فتنه گر (عایشه و حفصه) نماز مردم را به هم زدند. اگر این ها از این کار دست برندارند ، تا حدی که امکان دارد و صحیح است ، به این ها فحش خواهم داد و آن ها را می کشم.

سعد بن ابی وقاص گفت : عثمان ! عایشه و حفصه ، جزء حبیبه های پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند. این تعبیر را درباره آن ها به کار می بری؟ عثمان گفت : تو کجایی؟ این جا چه خبر است؟ از نسل سعد چه چیز هایی را باید تحمل کرد.

المصنف عبد الرزاق ، ج 11 ، ص 355 ، ح 20732

آقای ابن عبد ربه می گوید :

فقالت يا أبا عبد الله لو رأيتني يوم الجمل قد نفذت النصال هودجي حتى وصل بعضها إلى جلدي قال لها المغيرة وددت والله أن بعضها كان قتلك قالت يرحمك الله ولم تقول هذا قال لعلها تكون كفارة في سعيك على عثمان...

مغیره بن شعبه وارد خانه عایشه شد. عایشه گفت : ندیدی که در روز جمل ، وقتی که سپاه علی بن ابیطالب (علیه السلام) به کجاوه هجوم آوردند ، تخته های کجاوه بدنم را آزار می داد. مغیره گفت : ای کاش تخته های کجاوه تو را کشته بود. مغیره خدا تو را رحمت کند ، این چه سخنی است که می گویی؟

مغیره گفت : اگر کشته می شدی ، کفاره شرکت در قتل عثمان بوده.

ابن عبد ربه ، العقد الفرید ، ج 3 ، ص 300

آقای طبری هم در این باره می گوید :

أن عائشة رضي الله عنها لما انتهت إلى سرف راجعة في طريقها إلى مكة لقيها عبد بن أم كلاب وهو عبد بن أبي سلمة ينسب إلى أمه فقالت له مهيم قال قتلوا عثمان رضي الله عنه فمكثوا ثمانيا قالت ثم صنعوا ماذا قال أخذها أهل المدينة بالاجتماع فجازت بهم الأمور إلى خير مجاز اجتمعوا على علي بن أبي طالب فقالت والله ليت أن هذه انطبقت على هذه إن تم الأمر لصاحبك ردوني ردوني فانصرفت إل مكة وهي تقول قتل والله عثمان مظلوما والله لأطلبن بدمه فقال لها ابن أم كلاب ولم فوالله...

... ولقد كنت تقولين اقتلوا نعثلا فقد كفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولي الأخير خير من قولي الأول.

فانصرفت إلى مكة فنزلت على باب المسجد فقصدت للحجر فسترت واجتمع إليها الناس فقالت يا أيها الناس إن عثمان قتل مظلوما ووالله لأطلبن بدمه

عایشه همان زمان که عثمان در محاصره بود ، به مکه رفته بود. یکی از افراد به نام عبد بن ام کلاب ، با عایشه ملاقات کرد. ایشان از مدینه آمده بود ، عایشه از او پرسید : از مدینه چه خبر؟ گفت : عثمان را کشتند. عایشه پرسید : بعد از عثمان چه شد؟ گفت : علی بن ابیطالب (علیه السلام) خلیفه شد. عایشه ناراحت شد و گفت : ای کاش آسمان بر سر من ویران می شد. من را بر گردانید ، مرا بر گردانید. سپس گفت : به خدا قسم عثمان را ، مظلومانه كشتند. به خدا سوگند ، خونخواهی عثمان را خواهم کرد.

عبد بن ام کلاب گفت : این چه سخنی است که می گویید. به خدا سوگند ، تو همین دیروز می گفتی : عثمان را بکشید ، این شخص کافر شده ، در صورتی که امروز می خواهی خونخواهی عثمان را بکنی. عایشه گفت : بله ، عثمان کافر شده بود ، من هم دستور قتل او را دادم ؛ اما وقتی صحابه به خانه عثمان هجوم بردند ، اول عثمان را توبه دادند ، سپس او را کشتند.

به طرف مکه برگشت. در کنار خانه خدا ایستاد ، جمعیت را در اطراف خود جمع کرد و گفت : ای مردم ! عثمان مظلومانه کشته شد. به خدا قسم ، برای خونخواهی عثمان قیام خواهم کرد.

تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 477

ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، ص 206

ابن اعثم ، الفتوح ، ج 2 ، ص 421

یکی از بحث هایی که باید مطرح شود ، قضیه و ماهیت جنگ جمل است که این آقایان کارشناسان وهابی می گویند : عایشه در روز جمل ، برای خونخواهی عثمان به آن جا آمده بود. به علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفت : باید این قاتلین را بکشی و از این ها قصاص کنی. علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفت : حتما این کار را می کنم ، اجازه دهید مقداری اوضاع آرام شود تا برای قاتلین عثمان اقدام کنم.

حقيقتا وقتي انسان اين مطالب را مي شنود ، بسیار ناراحت می شود. این سخنان بیهوده و بی پایه و اساس را از کجا آورده اند؟ واقعا این ها مصداق ان الشياطين ليوحون الی اوليائهم ، هستند. شما برای حرفی که می زنید ، مدرک و سند بیان کنید ، شاید ما خبر نداریم. شما مدارکتان را بیان کنید تا به اطلاعات ما هم افزوده شود. حرف بی پایه و بی اساس زدن که هنر نیست.

می گویند : دو طرف با هم صلح کرده بودند و می خواستند متفرق شوند که طرفداران عبد الله سبأ ، شبانه آمدند و همه کار ها را به هم ریختند.

حال این طرفداران عبد الله سبأ ، چقدر قدرتمند بودند که طرفداران علی بن ابیطالب (علیه السلام) و طرفداران عایشه ، طلحه و زبیر را به هم زدند. این صحابه چقدر ساده و بی عرضه بودند که یک یهودی آمد و دو لشگری که از نظر شما بهترین اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن شرکت داشتند را به جان هم انداختند كه سی هزار کشته نتیجه آن بود.

آقای کارشناس ! حداقل این را هم بگو که تا قبل از آمدن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، چه جنایت هایی در بصره توسط عایشه انجام شد. نماینده امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، سهل بن حنیف را چه بلاهایی بر سرش آوردند. ریش هایش را کندند و به صورت امرد ، در آوردند. بیت المال مسلمانان را غارت كردند و در بین خود تقسیم کردند. حتی قبل از این که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به بصره برسد ، چه تعداد از مردم را کشتند.

اگر می توانید این مطالب را هم برای مردم بیان کنید.

جالب است که ابن اعثم کوفی و دیگران ، نامه ای را که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در بصره به عایشه نوشته بود را نقل کردند :

اما بعد، فانك خرجت من بيتك عاصية لله عزوجل ولرسوله محمد تطلبين امرا كان عنك موضوعا ثم تزعمين انك تريدين الاصلاح من المسلمين فخبرني ما للنساء وقوة العساكر والاصلاح بين الناس وطلبت كما زعمت بدم عثمان وعثمان رجل من بني امية وانت امرأة من بني تيم بن مرة ولعمري ان الذي عرضك وحملك علي المعصية فاعظم اليك ذنبا من قتلة عثمان...

فاتقي الله يا عائشة وارجعي الي منزلك واسبلي عليك سترك.

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در این نامه خطاب به عایشه نوشته بود : عایشه از خانه ات بیرون آمدی ، در حالی که با خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) (قرآن فرموده : وقرن فی بيوتکنّ ، زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانه هایتان بمانید. عایشه با چه مجوزی آمده است؟ آیا مخالفت با قرآن کرده است یا خیر؟) مخالفت کردی. خونخواهی عثمان به تو ارتباطی ندارد. تصور کردی که می خواهی در میان امت اسلامی ، کاری شایسته انجام دهی؟ به من بگو ، چرا باید یک زن فرمانده سپاه مردان باشد؟ تصور کردی می خواهی خونخواهی عثمان کنی ، در صورتی که عثمان مردی از بنی امیه است و تو زنی از بنی تیم هستی. (خونخواه عثمان باید پسر یا همسر باشد نه تو) این قضیه به تو مربوط ندارد.

عایشه ! کسانی که تو را برای خونخواهی عثمان ، تحریک کردند ، همان ها در قتل عثمان نقش داشتند و شریک بودند...

از خدا بترس ، به خانه ات برگرد و آن پرده ای که خداوند بر تو انداخته ، حفظ کن.

ابن اعثم ، الفتوح ، ج 2 ، ص 465

خوارزمی ، المناقب ، ص 184

ابن جوزی ، تذکره الخواص ،ص 69

جمهره الرسائل العرب ، ج 1 ، ص 379

اگر این روایت نادرست است ، علمای شما آن را نقل کردند و به ما هیچ ارتباطی ندارد.

آقای حلبی که از علمای بزرگ و مورد اعتماد شما است ، نامه را نقل می کند :

كتب لعائشة رضي الله عنها أما بعد فإنك قد خرجت من بيتك تزعمين أنك تريدين الإصلاح بين المسلمين وطلبت بزعمك دم عثمان وأنت بالأمس تؤلبين عليه فتقولين في ملا من أصحاب رسول الله (ص) اقتلوا نعثلا فقد كفر قتله الله واليوم تطلبين بثأره فاتقى الله وارجعي إلى بيتك وأسبلي عليك سترك قبل أن يفضحك الله ولا حول ولا قوة إلى بالله العلي العظيم فلما قرءوا الكتابين عرفوا انه على الحق...

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفت : عایشه ! تو امروز برای خونخواهی عثمان آمدی ، در صورتی که دیروز مردم را تحریک می کردی و در میان اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شعار می دادی و فریاد می زدی : این پیرمرد احمق را بکشید که کافر شده. به خانه ات برگرد.

علی بن برهان الدین حلبی ، سیره الحلبیه ، ج 3 ، ص 357

این هم خلاصه ای از این قضایا و دخالت عایشه ، با این که این همه برایش احترام و عزت قائل هستید ، با این حال ، در کتاب های خودتان این مطالب ، نقل شده است و به ما هیچ ارتباطی ندارد. پاسخ این مطالب را که در کتب دست اول شما بیان شده ، بدهید که واقعا قاتلین عثمان ، به قول ابن تیمیه ، جزء مفسدین فی الارض و اراذل و اوباش بودند یا از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند؟

ما از این آقایان کارشناس شبکه های وهابی می پرسیم ، عایشه در روز جمل برای خونخواهی عثمان آمده بود ، بعد از جنگ جمل ، به مدینه آمد. با آرامش به علی بن ابیطالب (علیه السلام) می گفت : قاتلین عثمان چه شد؟ یا این که معاویه 18 ماه با علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خاطر خونخواهی عثمان ، جنگید. بعد از قضیه جنگ جمل و بعد از شهادت امام حسن مجتبي (عليه السلام) ، فعال مایشاء شده و اختیار همه چیز را در دست داشت. این که می گفت : چرا علی بن ابیطالب (علیه السلام) قاتلین عثمان را به من تحویل نمی دهد ، چرا بعد از این که حکومت را به دست گرفت ، قتله عثمان را مجازات نکرد؟ ده هزار نفری که در سپاه علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند و گفتند : نحن قتلة عثمان ، ما قاتلین عثمان هستیم. چرا انتقام عثمان را از آن ها نگرفت؟ پس معلوم می شود که همه این ها ، فقط حرف است و غرض انتقام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می خواهند از علی بن ابیطالب (علیه السلام) می گیرند.

معاویه و ابوسفیان ، 21 سال با پیامبر (صلی الله علیه و آله) جنگیدند و نتوانستند بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) غالب شوند ، به همین دلیل در جنگ صفین ، به تعبیر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در نامه 16 نهج البلاغه می فرمایند :

قسم به خدای عالم ، این معاویه و پیروانش ، در روز فتح مکه ، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند. این ها کفر در درونشان بوده ، امروز یاورانی برای کفر پیدا کردند و با اسلام می جنگند.

تماس بینندگان :

بیننده : شیعه

حضرت استاد ! بنده امشب را یک شب بزرگ در رسوا کردن شبکه کلمه و وصال می دانم. آن ها ادعا کردند اگر کسی نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در قرآن بیاورد ، 50 میلیون جایزه می دهیم.

بنده هم از همین شبکه جهانی اعلام می کنم ، اگر کسی نام 124 هزار پیامبر را در قرآن بیاورد ، 500 میلیون جایزه می دهم. من نام 14 پیامبر را به نام چهارده معصوم ، ذکر کردم که نام این پیامبران در قرآن نیامده ، در صورتی که پیامبر هستند. شاید داستان بعضی از این پیامبران در قرآن باشد ؛ اما نامی از آن ها ذکر نشده است. مثل حضرت خضر که داستان ایشان در قرآن بیان شده ؛ اما نامی از حضرت خضر نیامده است.

اگر این شبکه های وهابی ، بتوانند به این سؤال بنده پاسخ دهند ، ما با همکاری شما 500 میلیون جایزه می دهیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما این مسأله را بیان خواهیم کرد. در سوره مائده ، آیه 55 ، با مشخصات کامل از علی بن ابیطالب (علیه السلام) نام بردند. اگر نام علی بن ابیطالب (علیه السلام) را به عنوان خليفه ، ذکر می کردند ، اين ها يك علي بن ابيطالب دیگری را در جایی درست می کردند ، همان طور که نسبت به آیه متعه ، قرآن صراحت دارد :

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ... نساء / 24

در این باره اجماع مفسرین است که آیه در مورد متعه است. اما آقایان منکر این قضیه هستند. اگر نام حضرت هم ذکر می شد ، یا منکر می شدند یا این که نستجیر بالله می گفتند : جبرئیل هذیان گفته. وقتی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت هذیان می دهند ، به حضرت جبرئیل نسبت نمی دهند.

بیننده : آقای مقدسی از تهران ـ شیعه

بنده بسیار ناراحت می شوم ، زمانی که شبکه های وهابی می گویند : هیچ اختلافی بین اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و صحابی ایشان وجود نداشته ، به استناد آیه :

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ... فتح / 29

سؤال بنده این است که آیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) جزء والذين معه... بوده که به آن صورت با ایشان برخورد کردند؟ یا این که به قول حضرت استاد که امشب فرمودند : سی هزار نفر صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جنگ جمل کشته شدند. آیا این ها والذين معه... نبودند که بینشان رحماء بينهم ، باشد؟ چگونه این آیه را تفسیر کنند که والذين معه ، بودند ؛ اما با این شدت با آن ها برخورد کردند. این رحماء بينهم را چگونه تفسیر کنیم که سی هزار نفر در جنگی کشته می شوند ، با این حال اعلام می کنند که بین ما رحماء بينهم بوده. در این خصوص توضیحاتی را بیان کنید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

حتما از دیدگاه آقایان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، عمار ، سلمان و کسانی که با آن حضرت بودند ، جزء اشداء علی الکفار ، هستند. در جنگ جمل یا در جنگ صفین که آمده بودند ، از اقسام اشداء علی الکفار ، بودند نه جزء رحماء بينهم.

بیننده : شیعه

حضرت استاد ! بنده چند کارگر سنی دارم که می گویند : شما چند نفر را در شبکه کلمه اجیر کردید که آبروی اهل سنت را ببرند ، آیا این مطلب درست است؟

نکته دیگری را که باید به عزیزان گوشزد کنیم ، این است که تا اطلاعات کافی و مستند ندارید ، با این شبکه های وهابی تماس نگیرید. کاشناسان وهابی مغلطه کاری زیادی می کنند و کسی را که پاسخ قطعی و محکمی نداشته باشد ، او را به چالش می کشد و خود را طوری نشان می دهد که پیروز گفتگو است و خود را بر حق نشان می دهد و طرف مقابل را نا حق.

شب گذشته یکی از عزیزان شیعه با شبکه وهابی کلمه تماس گرفته و کارشناس وهابی در مورد متعه پرسید که آن بیننده ، نتوانست به خوبی پاسخ دهد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با این قضایا ، بعضا این کارشناسان وهابی ، خیلی بی ادبانه و با کمال بی حیایی برخورد می کنند. این آقایان وقتی پاسخی ندارند ، می گویند : شما حاضرید که خانواده اتان صیغه شوند.

مشخص است که این آقایان ، تربیت اسلامی را ندارند. چه کسی گفته زنت را صیغه بده ، مگر این که چنین عقیده ای را شما وهابی ها داشته باشید. وگرنه قضیه متعه در شیعه ، همان نکاح است و تمام شرایط نکاح را دارد ، جزء این که ، عقد موقت است و مسائلی در این جا هست ؛ اما در آن جا نیست.

به قول یکی از دوستان که می گفت : من در عربستان سعودی بودم. یکی از این آقایان گفت : اگر من به ایران بیایم ، شما حاضرید برای بنده یک زن صیغه ای پیدا می کنید یا این ک خواهر یا مادرتان را برای بنده صیغه کنید؟ من گفتم : مسئله ای نیست ، اگر شما برای این که به مادر و خواهرت محرم شوم ، حاضری رضاعی کبیره انجام دهم و از آن ها شیر بخورم ، من در ایران برای شما زن صیغه ای پیدا می کنم.

به این وهابی ها که با وقاحت تمام این مسئله را مطرح می کنند ، باید چنین پاسخی داده شوند. از طرف دیگر چند روز قبل ، بیننده ای تماس گرفته و می پرسد : آیا مراد از دعا ، عبادت نیست؟

من نمی دانم این آقایان قرآن هم می خوانند یا این که چیزهایی به نام قرآن ، تنظیم می کنند که به هیچ وجه مرتبط با قرآن نیست. می گوید : در فلان آیه است که : و ما نعبدهم الا ليقربونا الی الله قربا ، این ها هم دعا می کردند.

قرآن می گوید : وما نعبدهم... ما بت ها را عبادت می کنیم ، نمی دانم که این آیه چه ارتباطی به سؤال بیننده داشت. این آقایان اصلا متوجه قرآن نیستند و به صورت گزینشی مثل بعضی از منافقین که يؤمنون ببعض الکتاب و يکفرون ببعض الکتاب ، می خوانند. ان شاء الله در این باره به صورت مفصل بحث خواهیم کرد.

مجری :

بنده از کارشناسان محترم شبکه تقاضا دارم که نسبت به احکام متعه ، روشنگری داشته باشند تا بینندگان عزیز هم در پاسخ دادن در این زمینه به مشکل بر نخورند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

البته مشابه این قضیه در زمان امام صادق (علیه السلام) ، یکی از این سنی های نواصب ، خدمت امام صادق (علیه السلام) رفته بود و در باره متعه صحبت می کردند. وقتی حرف دیگری برای گفتن نداشت ، به امام گفت : شما حاضرید خواهر ، مادر یا همسرت صیغه شوند؟ امام دید این شخص بسیار بی ادب و احمقی هست ، به او گفت : برو بیرون ، تو اصلا ارزش صحبت کردن نداری.

به افرادی مثل این ها ، باید گفت : شما اول ادب یاد بگیر ، بعد چنین سخنی را بیان کن.

بیننده : اهل سنت از عراق

بنده از استاد قزوینی تقاضا می کنم که به اصل یعنی به قرآن برگردند و این همه تفرقه بین شیعه و سنی ایجاد می کنید. چرا تا این اندازه لجبازی می کنید؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر گرامی ! به کدام آیه قرآن برگردیم؟

بیننده :

به همان آیه قرآن که خداوند می فرماید : من از رگ گردن به شما نزدیک ترم. چرا ما یا الله نگوییم و یا علی ، یا عمر بگوییم. ما نباید به دین چیزی اضافه کنیم. همین علی ولی الله ، در دین نبود و این شما هستید که اضافه کرده اید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده از شما سؤالی دارم ، در سوره یوسف ، آیه 97 ، فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) می گویند : يا ابانا استغفر لنا ، ای پدر تو نزد خداوند ، واسطه شو و برای ما طلب استغفار کن.

به نظر شما آن ها هم بیراهه رفته و مشرک بودند؟ یا این که آن ها موحد بودند؟ حضرت یعقوب مخالفت نکرد و فرمود : سوف استغفر لکم. چرا حضرت یعقوب نگفت ، خداوند فرمود : ادعونی استجب لکم. یا در سوره نساء ، آیه 64 می فرماید : کسانی که گناه کردند ، نزد پیامبر بروند و طلب استغفار کند. پیامبر هم برای او از خداوند طلب استغفار کند ، در آن صورت خداوند آن ها را می بخشد. نساء / 64

مگر این ها آیات قرآن نیستند؟

بیننده :

ما باید از قرآن و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تقلید کنیم و این مذهب ها را دور بیاندازیم. مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اذان علی ولی الله گفته یا نگفته؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) پای خود را شسته یا نشسته؟ ما نباید کاری به عمر و علی بن ابیطالب (علیه السلام) داشته باشیم.

شما در کاشان برای ابولؤلؤ مقبره ساخته اید و به او حضرت ابو لؤلؤ می گویید. برای شما متأسفم.

مجری :

چه کسی به ایشان حضرت ابو لؤلؤ گفته؟

بیننده :

آقای اللهیاری می گوید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر عزیز ! این مطلب را که ما نگفته ایم. هر کس هر چه گفت ، خودش مسئول گفته اش است. عقیده ما این است که قبر ابو لؤلؤ در کاشان نیست ؛ بلکه در مدینه و در قبرستان بقیع می باشد.

اما در مورد این که اشهد ان علیا ولی الله در اذان هست یا خیر ، یکی از بزرگان اهل سنت ، آقای مراغی مصری ، کتابی به نام السلافه فی امر الخلافه ،که نقل می کند :

کسی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت : یا رسول الله ! من دیدم که اباذر ، اذان می گفت و بعد از اشهد ان محمد رسول الله ، می گوید : اشهد ان علیا ولی الله. تعجب کردم که چرا چنین سخنی می گوید. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید :

او نسيتم قولي في غدير خم : من کنت مولا فعلی مولا

مراغی مصری ، السلافه فی امر الخلافه ، ص 32

هم چنین مشابه همین روایت است که :

دخل رجل علی رسول الله قال يا رسول الله اني سمعت لم اسمع قبل ذلك. قال ما هو؟ قال : سلمان قد يشهد في اذانه بعد الشهادة برسالة ، الشهادة بالولاية. قال (ص) سمعت خيرا

مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت : چیزی شنیدم که قبل از این نشنیده بودم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند : چه بوده؟ شنیدم که سلمان در نمازش ، در کنار شهادت بر رسالت شما ، شهادت بر ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم می دهد. حضرت فرمودند : سخن زیبایی شنیدی.

بیننده : آقای نعمتی ـ شیعه

این بیننده ، حرف های خنده داری می زد. این شبکه های وهابی است که لجبازی می کند. شما را به خدا ، در کجای عالم چنین شبکه ای ، با چنین کارشناسانی پیدا می شود که تا این حد از مظلومیت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دفاع می کند.

بر ما واجب است که از این شبکه حمایت کنیم که این گونه در برابر شبهات وهابیت و شبکه های وهابی از حریم تشیع دفاع می کند. این نسبت هایی که به حضرت استاد ، می زنند ، در کجا فرموده اید؟

بیننده : شیعه

بنده از استاد قزوینی و شما مجری گرامی تشکر می کنم که با ادله و شواهد تاریخی ، وهابیت را کن فیکون می کند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما کن فیکون نمی کنیم ، این منطق اهل بیت (علیهم السلام) است. ما چیزی بیشتر از آن چه که از اهل بیت (علیهم السلام) ياد گرفته ایم ، ارائه نمی دهیم.

بیننده :

به نظر بنده شبکه های وهابی کلمه و وصال ، برای ما شیعیان انگیزه ای است تا ما مذهب خود را بیشتر بشناسیم و به حق بودن آن یقین پیدا کنیم.

بیننده : شيعه

حضرت استاد ! این ها به حدی بی ادب هستند که خودشان هم صحبت هایی را که بیان می کنند ، متوجه نمی شوند. از یک طرف می گویند : پیامبر (صلی الله علیه و آله) از غیب خبر نداشته و از طرف دیگر ، علمای خودشان در آن شبکه صحبت می کنند و می گویند : عایشه روایت نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت زهرا (سلام الله علیها) چیزی گفت که ایشان گریه کرد. دفعه دوم ، چیز دیگری فرمودند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) خندیدند. عایشه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفت : به شما چه فرمودند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند : بار اول گفتند : من به زودی از دنیا می روم ، که من ناراحت شدم. بار دوم گفتند : اولين كسي هستي كه به من ملحق مي شويي.

به نظر شما این خبر از غیب نیست؟ چرا این همه تهمت و توهین به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می کنید. این ها خودشان سواد ندارد ، یک نفر مثل خودشان هم به آن ها گفته که در قرآن در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) چیزی نقل نشده است.

شما اگر راست می گویید با شبکه ولایت تماس بگیرید و با استاد قزوینی صحبت کن ، تا جواب دندان شکنی دریافت کنی.

بیننده : شیعه

بنده مدتی قبل ، یکی از شبکه های وهابی را می دیدم. از آن جایی که کتاب های اهل سنت پر از توهین به پیامبر (صلي الله عليه وآله) است. یکی از کارشناسان این شبکه به قول خودش ، در کتب شیعه جستجو و چیزی پیدا کرده بود كه نشان دهد در کتاب های شیعه هم توهین به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هست. ایشان گفت : در کتاب اصول کافی آمده که روزی برای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در کودکی ، شیری فراهم نشد و از پستان ابوطالب (علیه السلام) ، پدر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام) ، شیر خوردند.

حال من نمی دانم که این چه ارتباطی با توهین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشت. ضمن این که این مورد را توهین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) تلقی کرد ، مجری وهابی آن شبکه گفت : پس با شیر خوردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، با حضرت ابوطالب (علیه السلام) محرم می شود و حضرت علی (عليه السلام) با حضرت زهرا (سلام الله علیها) ازدواج می کرد.

چنین استدلال مضحکی را بیان کردند.

بیننده : شیعه

بنده به مذهب خود افتخار می کنم چون از ابتدا از حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا علمای امروز ، همگی با دلیل و برهان سخن گفته اند. این کارشناسان وهابی حتی نام کتاب های شیعه را نمی دانند و نمی توانند به یک شخص عامی مثل من ، پاسخ قانع کننده بدهند.

مسأله دیگری که در بعضی شبکه ها ، مطرح می شود این است که در مورد قرآن تفسیر و توجیه می کنند و می گویند : این قرآن فقط می گوید بکشید ، بکشید.

یکی دیگر از مسائلی که در این شبکه ها مطرح شده و توهین به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) محسوب می شود ، این است که می گویند : اگر این پیامبر برای روشنایی راه بشر آمده ، چرا دست بر دختر دوستش ابوبکر گذاشته؟

بنده از حضرت استاد تقاضا دارم که پاسخ این این شبکه ها را بدهند.

بیننده : شیعه

بنده ا زحضرت استاد سؤالی داشتم ، مگر این برادران اهل سنت نمی گویند : کتاب الله و سنته. مگر در کتاب خدا به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگفته که از خانه های خود خارج نشوید ، پس چطور عایشه سوار بر شتر از مدینه به عراق می آید و با خلیفه زمان خود می جنگند؟ مگر نمی گویند کسی که بر خلیفه زمان خود خروج کند ، مرتد و کافر است. چه پاسخی برای این سؤال دارند؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در خصوص این مسأله ، در صحیح مسلم ، حدیث 4683 صراحت دارد :

حدثنا حَسَنُ بن الرَّبِيعِ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ عن الْجَعْدِ أبي عُثْمَانَ عن أبي رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ يَرْوِيهِ قال قال رسول اللَّهِ (ص) من رَأَى من أَمِيرِهِ شيئا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ فإنه من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ فَمِيتَةٌ جَاهِلِيَّة.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : کسی که چیزی از خلیفه زمان خود ببیند و خوشش نیاید (عایشه ، طلحه ، زبیر ، می بینند که علی بن ابیطالب (علیه السلام) از قاتلین عثمان انتقام نگرفته) باید صبر کنند ؛ زیرا هر کس از جماعت مسلمین یک وجب خارج شود ، اگر بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده یعنی بدون دین و ایمان از دنیا رفته است.

صحیح مسلم ، ج 6 ، ص 21 ، ح 4683

در حدیث 4679 می گوید :

وحدثني زُهَيْرُ بن حَرْبٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِيٍّ حدثنا مَهْدِيُّ بن مَيْمُونٍ عن غَيْلَانَ بن جَرِيرٍ عن زِيَادِ بن رِيَاحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ (ص) من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ رَايَةٍ عِمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِلْعَصَبَةِ وَيُقَاتِلُ لِلْعَصَبَةِ فَلَيْسَ من أُمَّتِي وَمَنْ خَرَجَ من أُمَّتِي على أُمَّتِي يَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا لَا يَتَحَاشَ من مُؤْمِنِهَا ولا يَفِي بِذِي عَهْدِهَا فَلَيْسَ مِنِّي.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید : هر کس از اطاعت خلیفه خودش بیرون رود و از جمعیت جدا شود ، سپس از دنیا برود ، مرگ او ، مرگ جاهلی است....

صحیح مسلم ، ج 6 ، ح 4679

بیننده : شیعه

بنده معتقدم که امامان ما هنوز هم برای انسان ها امامت و آن ها را هدایت می کنند. نمونه اس اتفاقی است که برای خودم افتاد و چند سال قبل ، بر اثر اتفاقی خوابی دیدم که معتقدم آزاد شده امام حسین (علیه السلام) از بند دنیا شدم.

بيننده : آقای ترابی از اصفهان – شیعه

بنده سؤالی از آقایان اهل سنت دارم ، این روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که می فرمایند : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه ، را خودشان قبول دارند یا ندارند؟ جالب است که این روایت را در کتاب هایشان ، به صورت متواتر بیان شده است. اگر این روایت را قبول دارند ، سؤال ما این است که آیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، امام زمان خود را شناختند و از دنیا رفتند یا این که نشناختند و از دنیا رفتند؟

اگر قبول دارند که شناختند ، امام زمان ایشان چه کسی بود؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این مطلب بسیار واضح و روشن است. در صحیح بخاری ، در چندین جا بیان شده. از جمله جلد 4 ، صفحه 210 ، حدیث 3714 به صراحت بیان کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید :

قال فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي

فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است. هر کس او را ناراحت و آزرده کند ، من را ناراحت و آزرده کرده است.

صحیح بخاری ، ج 4 ، ص 210 ، ح 3714

هر کس او را ناراحت کند ، چه علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد ، چه ابوبکر باشد. چه عمر باشد و چه سلمان باشد ، مرا آزرده. حال آقایان می خواهند این قضیه را به خواستگاری دختر ابوجهل ، مرتبط کنند. حداقل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) این گونه صرف نظر کرد و حاضر نشد که حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ایشان برنجد. اما در صحیح بخاری ، جلد 4 ، صفحه 42 ، حدیث 3093 مي گوید :

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ علی أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ

حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر غضبناک شد و تا آخر عمر هم با او صحبت نکرد.

صحیح بخاری ، ج 4 ، ص 42 ، ح 3093

آقایان می گویند : بین اهل بیت (علیهم السلام) و صحابه ، روابط صمیمی بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر غضبناك شد و تا آخر عمر هم با او صحبت نکرده است. وصیت هم کردند که شبانه دفن شوند و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بر او نماز خواند و حاضر نشد که آن ها بر بدن مطهرشان ، نماز بخوانند. این سؤال را باید اهل سنت به ما پاسخ دهند.

بیننده : شیعه

بنده از حضرت استاد و دیگر کارمندان شبکه تشکر می کنم ، زیرا آزادی بیانی که در این شبکه وجود دارد ، در هیچ شبکه های نیست.

مطلب دوم این که اهل سنت ادعا می کنند که مرده ، صدای زنده را نمی شنود. همین برای پاسخ به این ها بس ، که ما در نماز های واجب خود ، در سلام می گوییم : السلام عليک ايها النبی والرحمة الله و برکته. اگر مرده صدای ما را نمی شنود ، چرا ما هر روز در نماز های خود به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام خطاب می دهیم.

سؤالی که از حضرت استاد دارم این است ، با روایاتی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در لحظات آخر عمرشان نقل شده که آن وصیت را کرد و عمر مخالفت کرد و مسائلی که پیش آمد.

بنده همه رساله های مراجع را دارم که گفته اند : کسی که در حال احتضار وصیت کند ، مورد قبول نیست. حرف من این است که با وجود این امر مهم یا امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارشادی بوده یا مولوی بوده. اگر امر ، امر ارشادی بوده ، که مسأله ای نیست. اما اگر امر ، امر مولوی بوده ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید حداقل چند ماه قبل از رحلتشان ، آن مطلب را می نوشتند تا معضلی پیش نمی آمد.

سؤال دوم این که ، حضرت علی (علیه السلام) گفتند : مردم مثل گله گوسفند به در خانه آمدند. حضرت خلافت را نمی پذیرفتند ؛ زیرا در دین بدعت های زیادی گذاشته بودند.

در این باره باید بگویم همان طور که نماز بر من واجب است ، نمی توانم بگویم ؛ چون بدعت ها و انحرافات در نماز به وجود آمده ، من نماز نمی خوانم. حضرت علی (علیه السلام) هم نمی توانستند به علت این که در دین بدعت ها و انحرافات زیادی به وجود آمده بود ، خلافت را بپذیرند.

در باره این سؤالات ، تقاضا دارم که پاسخ قانع کننده ای به ما بدهید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده در جلسه قبل به صورت کلی پاسخ این سؤال را به شما دادم ؛ اما اگر می خواهید به صورت مفصل پاسخ بگیرید ، به کتاب طبقات الکبری ، تألیف ابن سعد ، جلد 2 ، صفحه 242 صراحت دارد :

ابن عباس همیشه گریه می کرد و قطرات اشکش بر صورتش جاری می شد و می گفت : تمام مصیبت آن روزی آغاز شد که اجازه نوشتن آن وصیت نامه را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ندادند.

اگر واقعا این امر ، امر مولوی نیست و امر ارشادی است ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم نباید عصبانی می شدند و بگویند : قوموا عنی ، از خانه من بیرون بروید. ابن عباس می گوید : این یکی از مصیبت های بزرگ جهان اسلام بود.

مجری :

حضرت استاد ! سؤال ایشان این بود که می گفت : علمای می گویند سخن کسانی که در حال احتضار است ، قابل اعتنا نیست و باید از قبل گفته باشند. با این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اولین روز بعثت ، قضیه ولایت را گفتند. در مسجد ، در غدیر خم و جاهای مختلف ، بیان کردند.

در ساعات آخر عمرشان باز هم گفتند تا تأکیدی بر گفته های قبلشان باشد. علاوه بر این ها ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) وماينطق عن الهوی ان هو الا وحی يوحي هستند و غیر از وحی سخنی نمی گویند ؛ حتی اگر در زمان احتضار باشند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

علمای اهل سنت صراحت دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : من در حال مرض ، صحت ، جد و در حال شوخی ، جز حرف حق و صواب نمی زنم.

اصولا حساب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با دیگران جدا است.

مجری :

قول ، فعل و تقریر معصوم برای ما حجت است ؛ یعنی چه بگوید چه تأیید کند ، برای ماحجت است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ایشان می پرسد چرا بعد از رفتن آن چند نفر ، ننوشتند. این در منابع اهل سنت آمده و باید آن ها به ما پاسخ دهند.

قال فقيل له ألا نأتيك بما طلبت قال أوبعد ماذا قال فلم يدع به....

وقتی که این ها بیرون رفتند ، در بعضی از جاها آمده که عباس ،عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفتند : ما کاغذ و قلمی بیاوریم که شما آن مطلب را بنویسید؟ حضرت فرمود : بعد از آن اتهامی که آن مرد به من نسبت داد و گفت : هذیان می گوید.

اگر بنویسم ، باز هم می گویند : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حال هذیان گویی ، این وصیت را نوشته. وقتی اتهام هذیان ، نسبت دادند ، فایده ای ندارد.

ابن سعد ، طبقات الکبری ، ج 2 ، ص 242

آقای مقرضی همین تعبیر را دارند که بعضی از افراد گفتند :

یا رسول الله ! ما الان قلم و کاغذ بیاوریم تا بنویسیم؟

فقال : الآن؟ بعد ما قلتم يهجر. فلم نفعل.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : الان؟ بعد از این که گفتند : هذیان می گوید. من این کار را نمی کنم.

مقرضی ، امضاء الاسماء ، ج 14 ، ص 449

مرحوم شیخ مفید ‍(ره) و بزرگان دیگر هم آوردند :

زمانی که گفتند : ما کاغذ و قلمی بیاوریم تا شما بنویسید ، فرمودند :

ابعد الذي قلتم؟ ولكنني اوصيكم باهل بيتي خيرا

بعد از آن حرفی که زدند؟ ولکن به شما وصیت می کنم که به اهل بیتم خوبی کنید.

شیخ مفید (ره) ، ارشاد ، ج 1 ، ص 184

مرحوم طبرسی (ره) ، اعلام الوراء ، ج 1 ، ص 265

به نظر شما این که وصیت کردند به اهل بیت من خوبی کنید ، منظورشان این بود که هنوز آب غسلم خشک نشده ، درب خانه دخترم را آتش بزنید ، پهلویش را بشکنید ، محسنش را سقط کنید؟

مرحوم علامه شرف الدین هم تعبیر زیبای دیگری دارد :

اگر چنانچه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می نوشت ، در حقیقت بابی باز می شد ، بر این که در نبوت حضرت طعنه بزنند. لذا از هر گونه نوشتن نامه ، اجتناب کرد.

علامه شرف الدین ، المراجاعات ، ص 356 ، مراجعه 86

چون اگر می نوشتند ، فردا روزی احادیثی را درست می کردند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفتارش دو گونه است : یکی گفتار هذیانی و دیگری گفتار غیر هذیانی. تمام سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را تقسیم بندی می کردند ؛ همان طوری که عمر بن خطاب در رابطه با نماز تراویی ، صراحت دارد :

هذه بدعة نعم البدعة

اين نماز بدعت است و چه خوب بدعتی است.

در صورتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید : کل بدعة ضلالة ، هر بدعتی ، گمراهی است. آقایان می گویند : هر بدعتی دو قسم است : بدعة حسنة ، بدعة سيئة ، این تقسیم بندی ها با وجود روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه معنایی دارد. کلمه کل ، عاری از تخصیص است.

مثلا می گوییم : ان الله کل شیء قدير ، خداوند بر همه چیز قادر است.

آیا در این جا می تواند تخصیص دهد؟ زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید : هر بدعتی ، گمراهی است ، بدعت حسنه و بدعت سیئه نداریم ، این ها دیگر سخن اضافی است.

اما سؤال بیننده که در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسیدند ، در قرآن ،سوره نجم ، آیه 4 می فرماید : و ماينطق عن الهوی ان هو الا وحی يوحی.

تمام بزرگان اهل سنت ، در این زمینه صراحت دارند ، بر این که چه در حال مرض و چه در حال صحت و چه در حال احتضار ، هر حالتی که داشته باشند ، جز حق چیز دیگری نمی فرمایند.

ابن حجر عسقلانی ، از استوانه های علمی اهل سنت ، می گوید : ما ینطق عن الهوی ، اعتراض می کند بر این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هذیان می گفت.

لأنه معصوم في صحته ومرضه لقوله تعالى وما ينطق عن الهوى ولقوله (ص) إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا...

پیامبر (صلی الله علیه و آله) چه در حال صحت و چه در حال مرض ، معصوم هستند. چون قرآن کریم فرموده : پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیزی از هوا و هوس نمی گوید. برای این که چه در حالت عادی و چه در حالت غضب ، من غیر از حق چیزی نمی گویم.

ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 8 ، ص 101

آقای عینی، همین تعبیر را در عمده القاری ، جلد 24 ، صفحه 81 دارد. هم چنین خود نبی مکرم نقل می کنند :

فول الذی نفسی بيده ما خرج مني الا حق

قسم به خدایی که جانم من در قبضه قدرت او هست ، از زبان من جز حق چیزی خارج نمی شود.

مسند احمد ، ج 2 ، ص 162

سنن الدارمی ، ج 1 ،ص 125

جالب این است که ابوهریره نقل می کند :

قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ انك تُدَاعِبُنَا قال اني لاَ أَقُولُ الا حَقًّا

به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند : شما با ما شوخی می کنید و حرف هایی می زنید ، حضرت فرمودند : حتی در شوخی با شما هم حق می گویم.

مسند احمد ، ج 2 ، ص 340

یعنی شوخی های من هم سنت است و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ، اگر شوخی هم می کند ، ببینید که ایشان چگونه شوخی می کنند.

در مورد سؤال دوم ایشان هم ، بنده به صورت مفصل در سایت خود از خطبه 91 نهج البلاغه پاسخ دادیم. اگر باز هم قانع نشدند و به نظرشان پاسخ کاملی نبود ، باز هم در جلسه آینده پاسخ خواهم داد.

بيننده :

حضرت استاد ! متوجه شدن سؤال نصف جواب است. سؤال بنده این است ، من می دانم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از روی هوی و هوس صحبت نمی کند. من می گویم چرا جریان حادثه غدیر را قبل از این که در بستر بیماری قرار بگیرند ، روی کاغذ ننوشتند که همه آن را امضاء کنند.

مجری :

برادر گرامی ! مگر بقیه احکام الهی را نوشتند و امضاء کردند.

بیننده :

بله ، نوشتند. این یک مسأله مهم امامت است و اگر می نوشتند در دین انحراف ایجاد نمی شد. مثلا مسأله حج در قرآن بیان شده ؛ اما امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن نیامده ؛ پس باید می نوشتند. چرا ایشان این مسأله به این مهمی را شش ماه قبل از این که به حالت احتضار در بیایند ، ننوشت. بنده قبول دارم که اگر بعد از آن اتفاق می نوشت ، قطعا آن ها می گفتند ما همان روز گفتیم کسی که در حال احتضار است ، حرفشان مورد قبول نیست. سؤال بنده این است که چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در همان لحظه احتضار ، یاد این مسأله افتادند؟

شما اگر می گویید مگر بقیه احکام را نوشت ، پس چرا در این جا در خواست کاغذ و قلم کرد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

برادر عزیز ! نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) از همان روزی که رسالت خود را علنی اعلام کرد ، خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مطرح کردند. دست روی شانه حضرت امیر (علیه السلام) گذاشتند و فرمودند :

هذا اخي ووصيي وخليفتي

ایشان برادرم ، وصی و جانشینم هست.

در مناسبت های مختلف ، با عبارات مختلف که در جلسات قبل بیان کردیم :

علی بن ابیطالب (علیه السلام) خلیفه من ، امام مؤمنین ، ولی مؤمنین ، وصی من و به منزله هارون است.

هر عبارتی که آقایان بخواهند ، ما از کتاب های اهل سنت نقل می کنیم. یکی از این شبکه ها می گوید : چرا غدیر خم در مکه اتفاق نیافتاد. نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) می داند که تمام اختلافات و تصمیم گیری ها در مدینه مطرح می شود. آن حضرت ، مردم مدینه را سه شبانه روز ، در جایی نگه داشته و این قضایا را گفته. بعد از قضیه غدیر خم ، مسأله تقریبا تمام شده بود.

توسط جبرئیل (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از سقیفه ملعونه خبر داده شد كه تعدادی امضاء کردند که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قضایای خلافت را از دودمان علی بن ابیطالب (علیه السلام) بر گردانند. با توجه به این قضایا ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) احساس کرد آنچه در طول این بیست و سه سال بیان کرده ، کاملا بی اثر بوده و تعدادی هستند که نسبت به این مسأله حساسیت دارند.

لذا از این جهت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور دادند قلم و کاغذی بیاورند و این مساله را بنویسد. با نوشتن ، نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) تأکید بر گذشته کنند که اگر چنانچه حدیث غدیر و حدیث ولایت را انکار کردند ، مدرکی باشد که نتوانند آن را انکار کنند.

علاوه بر این ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : ان اتبع الا ما يوحی الیّ ، من جز وحی به چیز دیگری عمل نمی کنم. پس به ما ارتباطی ندارد ، حضرت در آن زمان تشخیص دادند که قلم و کاغذی بیاورند که چیزی بنویسند. از آن طرف هم می گویند : من تابع وحی هستم ، هر چه به من وحی شود ، به آن عمل می کنم.

بنده شخصا عقیده دارم ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خواست قلم و کاغذ کرد. از اول هم می دانست که این ها نسبت به ایشان ، نسبت هذیان می دهند. حضرت خواست با این قضیه ، برای مردم ثابت کند افرادی که در مقابل چشمم ، نسبت هذیان می دهند ، شایستگی خلافت ندارند.

لذا با این کار خود می خواستند عدم شایستگی بعضی ها را در آینده مشخص کنند. حال این مردم می فهمند یا نمی فهمند ، انما عليک البلاغ.

اشکال می کنند چرا در هجدهم ذی الحجه بود؟ برای این که در آن زمان خطاب آمد :

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

بعد از دستور خدای عالم ، جبرئیل (علیه السلام) آیه را آورد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم مردم را در غدیر نگه داشت و قضیه خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را بیان کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تابع وحی است. این جا وحی شده ، قبلا وحی نشده که بنویسید.

بیننده : خانم

بنده وقتی برنامه های شما را می بینم که دلیل و مدرک بیان می کنید ، شبکه های کلمه و وصال را می بینم آن این مطالبی را که شما بیان می کنید ، قبول نمی کنند. من الان نمی دانم که شما حق هستید یا آن ها؟ به نظر من چرا ما این شبکه ها را درست کنیم که باعث تفرقه بین شیعه و سنی شود.

مجری :

این که شما می گویید : متوجه حق نمی شوید ، خداوند حجت بلیغ دارد. باید ببینید که کدام طرف طبق قرآن وسنت دلیل و مدرک می آورد. هر کدام که طبق قرآن وسنت دلیل و مدرک را به صورت علمی بیان کرد ، همان حق است. این طور نیست که خداوند مرا در روز قیامت مؤاخذه کند ، در صورتی که حقیقت را به من نرسانده باشد. خداوند حجت بلیغ را خواهد رساند و اگر من کاهل هستم ، عیب از من است. نمی شود که هم ما حق باشیم و هم آن شبکه ها. حق یک راه دارد ؛ همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : امت من هفتاد وسه فرقه می شوند و همه اهل آتش هستند ، مگر فرقه که آن یک فرقه ، ناجیه است.

یک فرقه است که حق را می گوید و مطابق آن احکام و آیات الهی است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما هم به این شبکه ها گفتیم ، به خاطر این که مردم از سر درگمی خارج شوند ، بیایید با هم مناظره کنیم. اگر به قول شما مدرک و دلیل می آورند ، ما می گوییم نحن ابناء الدلیل ، ما فرزندان دلیل هستیم.

اگر دلیل می آوردند و شما می بینید که این دلیل عقل پسند است ، باید آن را بپذیرید. فرقی نمی کند چه آن شبکه باشد ، چه شبکه ما باشد. ما همه مطالب را از کتب اهل سنت می آوریم ، ادله خود را هم از کتب اهل سنت اعلام و حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را هم ثابت می کنیم. آن ها هم یک روایت صحیح از کتاب های ما بیاورند كه ابوبكر ، خلیفه اول و عمر ، خلیفه دوم بوده ، ما می پذیریم.

هدف ما از مناظره ، مجادله نیست. این که ما آن ها را بکوبیم و آن ها ما را بکوبند. ما اصلا اسم مناظره را هم نمی گذاریم ، می گوییم گفتگوی دوستانه. همان طور که چند سال قبل با آقای مولوی مراد زهی ، گفتگوی دوستانه داشتیم. ده دقیقه ایشان صحبت می کردند ، ده دقیق هم بنده. بدون این که به هم جسارت و توهین کنیم.

این گونه مناظره ، نه تنها مجادله و مایه اختلاف نمی دانیم ؛ بلکه این مناظره و گفتگوی دوستانه را زمینه ساز وحدت و رفع اختلاف می دانیم. اگر این آقایان حاضر به مناظره نیستند ، از جلسات آینده ، چند سؤال مطرح می کنیم تا آقایان به سؤالات ما پاسخ دهند. آن ها هم سؤال مطرح کنند ، ما پاسخ می دهیم.

بیننده : مستبصر

بنده چند سال قبل از ماموستاهای اهل سنت در کردستان بودم که شیعه شدم. به نظر من دلائل و مدارک شما خیلی روشن و واضح است.

مجری :

اولین دلیلی که برای شما جالب بود که باعث شد این مذهب را انتخاب کنید ، چه بود؟

بیننده :

یک روایتی از فضائل عایشه بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عایشه گفت : تو هر زمان که غضبناک می شوی ، به من می گویی یا ابا ابراهیم. این روایت را برای تعدادی از علما نقل کردم و گفتم این شخص پیامبر را پیغمبری قبول نداشته که چنین سخنی گفته. آن ها به من خندیدند و گفتند : تو احمقی ، این از فضائل آن شخص است.

زمانی که همسر من ، مرا به ماموستا بودن قبول نداشته باشد ، فضیلتی برای همسرم نیست. چه برسد که به این که همسر پیامبر ، ایشان را به پیامبری قبول نداشته باشد.

در مورد سؤال قلم و کاغذ هم که آن بیننده پرسیدند ، بسیار واضح و روشن است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

خدایا تو را قسم می دهم به اسمای حسنایت ، به ذات اقدست و به آبروی اولیائت فرج مولای ما حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک بگردان.

قلب مقدسش را با ظهورش مسرور و خشنود بگردان.

خدایا به آبروی محمد و آل محمد رفع گرفتاری از همه گرفتاران بفرما.

حاجت حاجتمندان روا بفرما.

دعا های ما را به اجابت برسان.

مجری :

خیلی ممنون و سپاسگذاریم از حضرت استاد و از همه شما ببینندگان عزیز که ما را تا این ساعت از برنامه همراهی کردید. از خداوند می خواهیم توفیقات همه را روز افزون بفرماید.

اللهم عجل لولیک الفرج



Share
1 | خادم الرضاعلیه السّلام | | ٠٧:٠٨ - ١٤ شهریور ١٣٩٤ |
باسلام واحترام
ضمن تقدیر وتشکر از میریت باخلاص و توانمند این سایت که با ما همکاری لازم را در جهت لینک وبلاگمان نمودند
وب سایت بسیار جالب و پر محتوایی دارید استفاده بردم
اگه امکان داشت دوباره هم وبلاگ؟؟؟ما سر بزنید
اجرشما با آقا امام زمان عج
التماس دعا

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها