2024 October 13 - يکشنبه 22 مهر 1403
آيا حديث «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» سنديت دارد؟
کد مطلب: ٧٢٨٧ تاریخ انتشار: ١٣ تير ١٣٩٤ - ١٠:٥٨ تعداد بازدید: 21907
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا حديث «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» سنديت دارد؟

آيا حديث «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» سنديت دارد؟ اگر سند دارد اسناد آن را از كتب شيعه و اهل سنت مي‌خواستم. با تشكر.

پاسخ:

اين روايت يکي از فضايل بزرگ امير المؤمنين (عليه السلام) را بيان مي‌كند و تصريح مي‌نمايد كه مقابله مخلصانه آن حضرت با عمرو بن عبدود برتر از عبادت تمامي جن و انس مي باشد. حديث فوق از جمله رواياتي است که مورد قبول شيعه و سني مي باشد و با الفاظ مختلفي نقل شده كه آن را از منابع فريقين نقل مي نماييم.

الف) کتب اهل سنت:

حاكم نيشابوري روايت فوق را در کتابش با متن و سند ذيل مي آورد:

حدثنا لؤلؤ بن عبد الله المقتدري في قصر الخليفة ببغداد ثنا أبو الطيب أحمد بن إبراهيم بن عبد الوهاب المصري بدمشق ثنا أحمد بن عيسى الخشاب بتنيس ثنا عمرو بن أبي سلمة ثنا سفيان الثوري عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة.

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3 ، ص 34، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990

بهز ابن حكيم از پدرش و او از جدش نقل كرده که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: مبارزه علي بن ابي طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق برتر از عبادت تمام امتم تا روز قيامت مي‌باشد.

به نقل سيوطي در كتاب «جامع الاحاديث»، ذهبي از علماي رجال اهل سنت، سند اين روايت را صحيح دانسته است:

لمبارزة على بن أبى طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتى إلى يوم القيامة (الحاكم وتعقب عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده . قال الذهبى : صح)

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج7 ، ص 108، طبق برنامه الجامع الكبير.

مبارزه علي بن ابي طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق برتر از عبادت تمام امتم تا روز قيامت مي‌باشد. اين روايت را حاكم نيشابوري به نقل از بهز بن حكيم از پدرش و او از جدش نقل كرده است و ذهبي مي گويد: اين روايت صحيح است.

از طرفي وقتي به كلام بزرگان اهل سنت مراجعه مي كنيم در مي‌يابيم كه اين حديث به حدي مشهور بوده كه بزرگان اهل سنت آن را بطور قطع پذيرفته اند؛ چنانكه قاضي ايجي در كتاب «المواقف» در باب فضائل امير المؤمنين عليه السلام مي نويسد :

الرابع الشجاعة : تواتر مكافحته للحروب ولقاء الأبطال وقتل أكابر الجاهلية حتي قال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب (لضربة علي خير من عبادة الثقلين) وتواتر وقائعه في خيبر وغيره .

الإيجي، عضد الدين (متوفاى756هـ)، كتاب المواقف، ج 3 ، ص 628 ، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل، لبنان، بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ، 1997م.

چهارم شجاعت حضرت علي (عليه السلام): رويارويي علي [عليه السلام] با قهرمانان عرب در جنگ ها و كشتن بزرگان مشركان ، متواتر است تا آنجايي كه رسول خدا در جنگ احزاب در باره ايشان فرمود : ضربت علي در خندق برتر از عبادت جن و انس است .و جنگهاي ايشان در خيبر و غير آن متواتر است.

سعد الدين تفتازاني يكي ديگر از بزرگان اهل سنت نيز مي‌گويد: شجاعت حضرت علي (عليه السلام) مشهور تر از اين است كه قابل بيان باشد:

وأيضا هو أشجعهم يدل عليه كثرة جهاده في سبيل الله وحسن إقدامه في الغزوات وهي مشهورة غنية عن البيان ولهذا قال النبي صلي الله عليه وسلم لا فتي إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار وقال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب لضربة علي خير من عبادة الثقلين

شرح المقاصد في علم الكلام ، سعد الدين التفتازاني (متوفاي791هـ) ، ج 2 ، ص 301 ، ناشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولي .

همچنين حضرت علي [عليه السلام] شجاع ترين مردم است، فراواني پيكارها و كارهاي خوب او در جنگها دليل بر شجاعت اوست. شجاعت ايشان امري مشهور و بي نياز از بيان است؛ به همين جهت رسول خدا در باره وي فرمود : جوانمردي نيست جز علي، و شمشيري نيست مگر ذوالفقار ، و در روز جنگ احزاب فرمود : يك ضربه شمشير علي از عبادت جن و انس بهتر است .

فخررازي يکي ديگر از علماي بزرگ اهل سنت اين روايت شريف را در کتابش اين گونه مي آورد:

لمبارزة علي عليه السلام مع عمرو بن عبد ود ( العامري ) أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة ، فلم يقل مثل عمله بل قال : أفضل كأنه يقول : حسبك هذا من الوزن والباقي جزاف .

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 32 ، ص ، 31 ، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

مبارزه علي بن ابي طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق برتر از عبادت تمام امتم تا روز قيامت مي‌باشد. در اين روايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نفرمود: که مثل عمل امتم مي باشد؛ بلکه فرمود: افضل از اعمال امتم مي باشد و اين مي رساند که همين يک عمل حضرت علي (عليه السلام ) براي حضرت کافي است و بقيه اعمالش زيادي مي باشد.

صاحب تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نيز اين حديث شريف را اين گونه مي آورد:

مبارزة علي مع عمرو بن عبد ودّ أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة ) وكأنه قال: هذا لك بذلك والباقي عليّ.

النيسابوري ، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 6، ص 538، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م.

مبارزه علي بن ابي طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق برتر از عمل امتم تا روز قيامت مي‌باشد. گويا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اين جايزه براي شما است در مقابل اين عمل و باقي نيز بر عهده من مي باشد.

شارح نهج البلاغه ابن ابي الحديد نيز سخن استادش ابو الهذيل را در مورد اينكه عمل حضرت علي (عله السلام ) ‌در روز خندق افضل از تمام اعمال مهاجرين و انصاري مي‌باشد بصورت ذيل مي‌آورد:

قال شيخنا أبو الهذيل وقد سأله سائل أيما أعظم منزلة عند الله ، علي أم أبو بكر ؟ فقال : يا بن أخي ، والله لمبارزة علي عمراً يوم الخندق تعدل أعمال المهاجرين والأنصار وطاعاتهم كلها وتربي عليها فضلاً عن أبي بكر وحده .

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج19، ص26، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

ابن ابي الحديد شارح نهج البلاغه مي‌گويد: شخصي از استاد ما ابو الهذيل سؤال كرد آيا منزلت و جايگاه ابوبكر در نزد خداوند بزرگ مي‌باشد يا علي (ع)؟ استاد در جواب گفت: اي پسر برادرم وقتي علي با عمرو عبدود در روز خندق به مبارزه بر خواست اين عملش برابري كرد با اعمال و طاعات تمام مهاجرين و انصار و از اعمال آنها بزرگتر نيز بود چه رسد از عمل ابي بكر به تنهايي.

در جاي ديگر نيز ايشان جريان روز خندق را از حذيفه بن يمان بصورت ذيل مي آورد:

عن حذيفة بن اليمان ما يناسب هذا ، بل ما هو أبلغ منه ، روى قيس بن الربيع عن أبي هارون العبدي ، عن ربيعة بن مالك السعدي ، قال : أتيت حذيفة بن اليمان فقلت : يا أبا عبد الله ، إن الناس يتحدثون عن علي بن أبي طالب ومناقبه ، فيقول لهم أهل البصيرة : إنكم لتفرطون في تقريظ هذا الرجل ، فهل أنت محدثي بحديث عنه أذكره للناس ؟ فقال : يا ربيعة ، وما الذي تسألني عن علي ، وما الذي أحدثك عنه والذي نفس حذيفة بيده لو وضع جميع أعمال أمة محمد صلى الله عليه وسلم في كفة الميزان منذ بعث الله تعالى محمداً إلى يوم الناس هذا ، ووضع عمل واحد من أعمال علي في الكفة الأخرى لرجح على أعمالهم كلها ، فقال ربيعة : هذا المدح الذي لا يقام له ولا يقعد ولا يحمل ، إني لأظنه إسرافاً يا أبا عبد الله فقال حذيفة : يا لكع ، وكيف لا يحمل وأين كان المسلمون يوم الخندق وقد عبر إليهم عمرو وأصحابه فملكهم الهلع والجزع ، ودعا إلى المبارزة فأحجموا عنه حتى برز إليه علي فقتله والذي نفس حذيفة بيده لعمله ذلك اليوم أعظم أجراً من أعمال أمة محمد إلى هذا اليوم وإلى أن تقوم القيامة .

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج ج 19، ص 26- 27، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

ربيعه بن مالک مي گويد: رفتم پيش حذيفه و گفتم اي ابا عبد الله! مردم در مورد مناقب و فضائل حضرت علي (عليه السلام) صحبت مي کنند و اهل بصره به آنها مي‌گويند: شما در مورد اين مرد زياده روي مي‌کنيد و آيا شما حديث در اين باره براي من ذکر مي‌کنيد که به مرم بگويم، ايشان گفت: اگر کسي از حضرت علي (عليه السلام) سوال کرد و ياسخن گفت و قسم به خداي که نفس حذيفه در دست اوست اگر تمام اعمال امت پيامبر صلي الله عليه و آله را در يک کفه ترازو و يک عمل حضرت را در کفه ديگر قرار بدهد، عمل حضرت بر تمام اعمال امت رجحان و برتري پيدا مي کند.

ريبعه مي گويد: اين حرف شما در مورد حضرت قابل پذيرش و تحمل نيست و من گمان مي کنم که زياده روي در حق حضرت مي باشد، حذيفه در جواب مي گويد: اين ناکس، چگونه قابل تحمل نيست، کجا بود مسلمين روز خندق؛ در حاليکه عمرو عبدو و اصحابش از خندق عبور کرد و همگي ترسيدن و مبارزه طلبيدن؛ تا اينکه حضرت علي (عليه السلام) به مبارزه بر خواست و او را کشت و قسم به خدا که نفس حذيفه بدست اوست اين عمل حضرت از اعمال تمام امت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) تا روز قيامت برتر است.

تحريف روايت در برخي منابع اهل سنت:

از آنجائيکه فضائل حضرت علي (عليه السلام ) بي شمار است، قبول فضائل آن حضرت از جمله اين فضليت وصف نشدني، براي برخي از علماي اهل سنت گران مي‌شود، آمده اند دست به تحريف صحت اين روايت شريف زده اند؛ تاشايد باعث کتمان فضليت حضرت بشوند؛ چنانچه گذشت سيوطي بعد از نقل روايت از کتاب «المستدرک علي الصحيحين» حاکم نيشابوري، تصريح مي‌کند که ذهبي اين حديث را صحيح مي‌داند. اما امروزه در چاپهاي موجود کتاب «المستدرك علي الصحيحن» حاكم نيشابوري با تعليقه ذهبي ، عبارت «صح= صحيح است» تحريف شده است و به جاي آن چنين آمده است:

قبح الله رافضيا افتراه.

الحاكم النيسابوري، ج 3 ، ص 34،

خدا روي رافضي که دروغ مي بندد، زشت گرداند.

تصريح علماي اهل سنت به صحت روايات بهز بن حكيم:

با توجه به اينکه سند اين روايت به بهز بن حكيم ختم مي‌شود، و علماي اهل سنت از جمله يحيي بن معين در كتاب تاريخش در باره توثيق ايشان چنين مي‌آورد:

وسألته عن بهز بن حكيم كيف حديثه فقال ثقة.

در مورد بهز بن حكم سوال كردند ايشان گفتند كه ايشان ثقه مي‌باشد.

يحيى بن معين أبو زكريا ( متوفاي233هـ)، تاريخ ابن معين (رواية عثمان الدارمي)، ج 1، ص 82 ، تحقيق: د. أحمد محمد نور سيف، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1400

ابو داود نيز در باره احاديث ايشان چنين مي گويد:

قال أبو داود بهز بن حكيم أحاديثه صحاح.

الخزرجي الأنصاري اليمني، الحافظ الفقيه صفي الدين أحمد بن عبد الله (متوفاي329هـ )، خلاصة تذهيب تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج 1، ص 381، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية/دار البشائر - حلب / بيروت،‌ الطبعة: الخامسة 1416 هـ

ابو داود مي‌گويد: احاديث بهز بن حکيم از جمله احاديث صحيح مي باشد.

باتوجه مطالب فوق به خوبي مي‌تواند بدست که سند اين روايت کاملاً صحيح مي باشد و علماي اهل سنت به صحت سند آن اعتراف دارند.

ب) نقل روايت فوق در کتب شيعيان:

با مراجعه به كتب شعيان به خوبي در مي‌يابيم كه علماي شيعه اين روايت را که بيانگر يکي از فضائل بي شمار حضرت علي(عليه السلام ) مي باشد آن قدر واضح و روشن تلقي مي‌کنند که در بسيار موارد ذکر سند آن خود داري کرده اند؛ اما با اين حال آن را در کتب مختلف از علما مي‌توان يافت از جمله در پاورقي كتاب خصال شيخ صدوق چنين آمده است:

زاد في نسخة من المخطوطة «فقال رسول الله صلى الله عليه وآله في حقي : لضربة على يوم الخندق أفضل من أعمال الثقلين» : وقال عليه السلام «برز الاسلام كله إلى الكفر كله».

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص 580، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

در نسخي خطي آمده است كه امير المومنين (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم ) در حق من فرموده است كه ضربت علي (عليه السلام) در روز خندق افضل و بر تر از اعمال ثقلين مي‌‌‌باشد و همچنين حضرت فرمود: دراين روز تمام اسلام در مقابل تمام كفر قرار گرفت.

سيد ابن طاووس يكي ديگر از علماي بزرگ شيعه اين روايت را در كتابش اين گونه مي‌آورد:‌

ومن كتاب صدر الأئمة عندهم موفق بن أحمد المكي أخطب خوارزم بإسناده أن النبي ( ص ) قال : لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة

ابن طاووس الحلي، ابي القاسم علي بن موسي (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص،60چاپخانه: الخيام ـ قم، چاپ: الأولى1399.

از کتب اوليه که در نزد بزرگان صدر اسلام وجود داشته و سندش نيز موافق با سندي بن احمد المکي و اخطب خوارزم مي باشد: پيامبر (ص) فرمود: مبارزه و جنگ کردن علي بن ابي طالب (عليه السلام) با عمرو بن عبدود افضل و برتر از اعمال تمام امت من؛ تار روز قيامت مي باشد.

در جاي ديگر نيز مي گويد قبلا اين روايت را از منابع اهل سنت ذكر كرده ام:

قد تقدمت الأخبار من صحاح الأربعة المذاهب بأوصاف علي بن أبي طالب عليه السلام ، وأقروا بالعجز عن حصر ما جمع له من المناقب ، ومما بلغ إليه الخطيب صاحب تاريخ بغداد وهو من أعيان المخالفين لأهل البيت عليهم السلام روايته في التاريخ المشار إليه ما هذا لفظه : عن لؤلؤ بن عبد الله القيصري يرفعه عن النبي صلي الله عليه وآله أنه قال: لمبارزة علي بن أبي طالب عليه السلام لعمرو ابن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة .

ابن طاووس الحلي، ابي القاسم علي بن موسي (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 514چاپخانه: الخيام ـ قم، چاپ: الأولى1399.

در صحاح مذاهب چهار گانه اهل سنت، روايات فراواني در مورد مناقب و فضائل حضرت علي (عليه السلام) گذشت و آنها اقرار نموده اند كه از شمارش و جمع آوري مناقب آن حضرت عاجز هستند. خطيب بغدادي كه از بزرگان مخالفين اهل بيت (عليهم اسلام) مي باشد در تاريخش روايت را با اين لفظ مي آورد : لؤلؤ بن عبدالله قيصري به صورت مرفوع از رسول خدا (صلي الله عليه و آله سلم) نقل مي‌كند : حضرت موقعي كه امير المومينن (عليه السلام) با عمرو بن عبدود در روز خندق به مبارزه بر خواست فرمود: اين مبارزه افضل و برتر از اعمال امتم تا روز قيامت مي‌باشد.

علامه حلي از بزرگان شيعه در کتاب منهاج الکرامه، اين روايت چنين مي آورد:

وعن حكيم ، عن أبيه ، عن جده ، عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم أنه قال : لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة .

الحلي، الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726 هـ)، منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، ص ، 91تحقيق: عبد الرحيم مبارك ، ناشر: مؤسسة عاشوراء للتحقيقات والبحوث الإسلامية - مشهد : تاسوعا ، 1379 .

حکيم از پدرش و ايشان از جدش نقل مي کند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) فرمود: مبارزه و جنگ کردن علي بن ابي طالب (عليه السلام) با عمرو بن عبدود افضل و برتر از اعمال تمام امت من؛ تا روز قيامت مي باشد.

آيت الله نمازي شاهردوي يكي ديگر از علماي شيعه در اين باره مي‌نويسد:

الروايات النبوية من طرق العامة والخاصة في أن ضربة علي (عليه السلام) يوم الخندق ، وقتله عمرو بن عبد ود أفضل من أعمال أمته إلى يوم القيامة.

النمازي الشاهرودي، الشيخ علي (متوفاي1405هـ)،‌مستدرك سفينة البحار، ج 7 ص 439 تحقيق: تحقيق وتصحيح: الشيخ حسن بن علي النمازي،‌ ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ: 1418.

روايات نبوي از طريق شيعه و سني بدست ما رسيده است، در مورد اينكه ضربت حضرت علي (عليه السلام) در روز خندق و قتل عمرو عبدود به دست ايشان در اين روز افضل از اعمال امت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) تا روز قيامت مي‌‌باشد.

عدم نياز فضليت به سند

با توجه به مطالب بيان شده ثابت نموديم که سند اين روايت صحيح است و در کتابهاي شيعه و سني نقل شده است. اما از طرفي حتي بر فرض عدم صحت سند؛ از آنجايي که اين روايت در باب فضائل مي‌باشد، طبق فرموده علماي شيعه و سني رواياتي كه و در باب فضائل باشد، نياز به بررسي سندي ندارد.

نظر علماي اهل تسنن :

مقدسى در مورد روايت كه در باب فضليت باشد چنين مى‌گويد :

فصل في العمل بالحديث الضعيف وروايته والتساهل في أحاديث الفضائل دون ما تثبت به الأحكام والحلال والحرام والحاجة إلى السنة وكونها بيانا للقرآن يحب اتباعه.

ولأجل الآثار المذكورة في الفصل قبل هذا ينبغي الإشارة إلى ذكر العمل بالحديث الضعيف والذي قطع به غير واحد ممن صنف في علوم الحديث حكاية عن العلماء أنه يعمل بالحديث الضعيف فيما ليس فيه تحليل ولا تحريم كالفضائل وعن الإمام أحمد ما يوافق هذا ...

المقدسي، الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح (متوفاي 763هـ) ،الآداب الشرعية والمنح المرعية ج 2 ، ص 285، تحقيق : شعيب الأرنؤوط / عمر القيام، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة الثانية 1417هـ - 1996م

... قبل از بيان آثارى كه در اين فصل ذكر شده سزاوار است كه به مسأله عمل به حديث ضعيف اشاره شود. آنچه را كه علماى علوم حديث قطع دارند اين است كه به حديث ضعيفى كه در مورد حلال و حرام نباشد بر طبق آن عمل مى‌شود؛ مانند رواياتى كه در باب فضائل است. و از امام احمد موافق اين نظر نقل شده است.

علاء الدين مرداوى حنبلى نيز همين مطلب را در كتابش آورده است.

المرداوي المقدسي الحنبلي، علاء الدين أبو الحسن علي بن سليمان بن احمد بن محمد (متوفاي885 هـ)، التحبير شرح التحرير في أصول الفقه ، ج 4، ص 1944، تحقيق : د. عبد الرحمن الجبرين، د. عوض القرني، د. أحمد السراح ، ناشر : مكتبة الرشد - السعودية / الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ ـ 2000م

نووى نيز يكي ديگر از علماي اهل سنت در اين باره مى‌گويد :

أهل العلم متفقون على العمل بالضعيف في غير الأحكام وأصول العقائد.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، المجموع، ج 5 ، ص 62، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.

علماء در عمل به خبر ضعيفى كه در باره احكام و اصول عقائد نباشد؛ اتفاق دارند.

نتيجه :

وقتي به روايات شيعه و سني در باب فضائل امير المومين (عليه السلام) مراجعه مي‌كنيم به خوبي در مي‌يابم كه فضائل بي شمار امير المؤمنين (عليه السلام) به قدري مي‌باشد كه قابل شمارش نيست و يكي از فضائل بي شمار آن حضرت كه در روايات صحيح شيعه و سني آمده اين است كه يك ضربت حضرت در روز خندق با اعمال تمام مخلوقين خداوند، تا روز قيامت برابري مي‌كند.

*موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
1 | امین ع | Iran - Rasht | ١١:١٧ - ١٧ ارديبهشت ١٣٩٤ |
علی بود.. ممنون خدا خیرتون بده منتظر چنین مقاله ای بود... فوق العادست.. یا علی
2 | مهر تابان | Spain - Madrid | ١٢:٢٥ - ١٧ ارديبهشت ١٣٩٤ |
به نام خدا
این روایت به سند از حذیفه بن یمان نیز آمده است . ابوجعفر اسکافی در المعیار و الموازنه ص 91 چنین گزارش میدهد :
وفي ذلك يؤثر عن حذيفة بن اليمان أنه قال : لقد أيد الله تبارك وتعالى رسوله والمؤمنين بعلي بن أبي طالب في موقفين ، لو جمع جميع أعمال المؤمنين لما عدل بهما يوم بدر ويوم الخندق ثم قص قصته فيهما
این رایت مسنداً در کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی (2/10 ) از قول حذیفه بن یمان آمده است .
نور الدین حلبی در السیره الحلبیه ( 2/428 ) ابتدا شبهه ابن تیمیه را بیان کرده و سپس پاسخ میگوید :
وذكر بعضهم أن النبي صلى الله عليه وسلم عند ذلك قال «قتل علي لعمرو بن عبدود أفضل من عبادة الثقلين» قال الإمام أبو العباس بن تيمية: وهذا من الأحاديث الموضوعة التي لم ترد في شيء من الكتب التي يعتمد عليها ولا بسند ضعيف، وكيف يكون قتل كافر أفضل من عبادة الثقلين الإنس والجن ومنهم الأنبياء. قال: بل إن عمرو بن عبدود هذا لم يعرف له ذكر إلا في هذه الغزوة.
أقول: ويردّ قوله إن عمرو بن عبدود هذا لم يعرف له ذكر إلا في هذه الغزوة قول الأصل. وكان عمرو بن عبدود قد قاتل يوم بدر حتى أثبتته الجراحة فلم يشهد يوم أحد فلما كان يوم الخندق خرج معلما: أي جعل له علامة يعرف بها ليرى مكانه، أي ويرده أيضا ما تقدم من أنه نذر أن لا يمس رأسه دهنا حتى يقتل محمدا صلى الله عليه وسلم، واستدلاله بقوله وكيف يكون إلى آخره فيه نظر، لأن قتل هذا كان فيه نصرة للدين وخذلان للكافرين.
با احترام
3 | یا علی | Iran - Isfahan | ١٣:٢٦ - ١٧ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام آیا حدیث نزول ستاره در خانه ی امیر المومنین سند دارد ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص چندين روايت از منابع شيعه واهل سنت نقل شده است
ابن شاذان مي نويسد:
خَبَرٌ آخَرُ قَالَ بَعْضُ الثِّقَاتِ‏ اجْتَمَعَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي عَامِ فَتْحِ مَكَّةَ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ شَأْنِ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا اسْتَقَامَ أَمْرُهُمْ أَنْ يَدُلُّوا عَلَى وَصِيٍّ مِنْ بَعْدِهِمْ فَيَقُومَ بِأَمْرِهِمْ فَقَالَ ص إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ وَعَدَنِي أَنْ يُبَيِّنَ لِي هَذِهِ اللَّيْلَةَ الْوَصِيَّ مِنْ بَعْدِي وَ الْخَلِيفَةَ الَّذِي يَقُومُ بِأَمْرِي بِآيَةٍ مِنَ السَّمَاءِ فَلَمَّا فَرَغَ النَّاسُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ مِنْ تِلْكَ اللَّيْلَةِ وَ دَخَلَ النَّاسُ الْبُيُوتَ وَ كَانَتْ لَيْلَةً ظَلْمَاءَ لَا قَمَرَ فِيهَا فَإِذَا نَجْمٌ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ بِدَوِيٍّ عَظِيمٍ وَ شُعَاعٍ هَائِلٍ حَتَّى‏ وَقَفَ‏ عَلَى‏ ذِرْوَةِ حُجْرَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ صَارَتِ الْحُجْرَةُ
الفضائل (لابن شاذان القمي) ؛ ؛ ص65
در منابع اهل سنت نيز روايت در اين خصوص فراوان است
در تاريخ مدينه دمشق آمده است:
أبي بشر عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال كنت جالسا مع فتية من بني هاشم عند النبي ( صلى الله عليه وسلم ) إذ انقض كوكب فقال النبي ( 1 ) صلى الله عليه وسلم ) من انقض هذا النجم في منزله فهو الوصي من بعدي فقام فتية من بني هاشم فنظروا فإذا الكوكب قد انقض في منزل علي قالوا يا رسول الله قد غويت في حب علي فأنزل الله تعالى " والنجم إذا هوى ما ضل صاحبكم وما غوى وما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحيتاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 ص 392
در المناقب مغازلي نيز چندين روايت نقل شده است
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد
روايت در اين خصوص در حد استفاضه است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | سید علی حسینی | Iran - Tehran | ١٩:٠١ - ١٧ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام نظر البانی و شعیب ارنؤط درباره سند این حدیث چیست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
الباني روايات در اين باره را در کتاب خود نقل کرده و آن را دروغ دانسته است و عمده اشکال او نيز به دو راوي است يکي احمد بن عسيي الخشاب در روايت حاکم است که او را واضع حديث مي داند و ديگري اسحاق بن بشر القرشي در روايت تاريخ بغداد است که گويد اين اسحاق همان اسحاق کاهلي است که دروغگو و واضع حديث است: وي در اين خصوص گويد:
كذب .
أخرجه الحاكم في " المستدرك " ( 3 / 32 ) من طريق أحمد بن عيسى الخشاب بـ " تنيس " حدثنا عمرو بن أبي سلمة : حدثنا سفيان الثوري عن بهز بن حكيم ، عن أبيه عن جده مرفوعا سكت عنه الحاكم وقال الذهبي في " تلخيصه " :
قبح الله رافضيا افتراه .
قلت : وعلته الخشاب هذا فإنه كذاب كما قال ابن طاهر وغيره ولعله سرقه من كذاب مثله ، فقد أخرجه الخطيب ( 13 / 19 ) من طريق إسحاق بن بشر القرشي عن بهز به .
وإسحاق هذا هو الكاهلي الكوفي وهو كذاب أيضا وقد سبقت له أحاديث موضوعة ، فانظر مثلا الحديث ( 309 و311 و329 و351 ) من هذا الجزء
سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة 1/ 576
در پاسخ به الباني در خصوص احمد بن عيسي مي گوييم اولا: اين شخص در سند رواياتي واقع شده است که علماي اهل سنت آن روايت را صحيح دانسته اند
حاکم روايتي را چنين نقل مي کند:
ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا أحمد بن عيسى بن زيد بن عبد الجبار ثنا مالك التنوخي بتنيس ثنا عمرو بن أبي سلمة التنيسي ثنا زهير بن محمد المكي عن موسى بن عقبة عن سالم بن عبد الله أن عائشة كانت تقول عجبا للمرء المسلم إذ دخل الكعبة حتى يرفع بصره قبل السقف يدع ذلك إجلالا لله وإعظاما دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم الكعبة ما خلف بصره موضع سجوده حتى خرج منها هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 1 ص 652
خود علماي اهل سنت اعتراف کرده اند که تصحيح يک روايت توسط يک عالم حديث مانند حاکم در پذيرش آن روايت کفايت مي کند و آن روايت قابل احتجاج است: شوکاني در اين خصوص گويد
وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَى الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ
جايز است به آن ان روايتي که يکي ا ز ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي که در مصنفات که مخصوص جمع روايات صحيح مانند صحيح اين خزيمه، اين حيان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحيحين احتجاج کرد همچنين جايز است به آنچه که يکي از ائمه حديث به حسن بودن يک روايتي حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل کرد
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 1 ص 15، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.
بعلاوه اينکه در مقاله از سيوطي نقل کرديم که ذهبي اين روايت را صحيح دانسته است
با اين بيان اين راوي مورد اعتماد است و شايد اشکال برخي بر او بخاطر نقل همين روايت باشد که در فضائل حضرت علي عليه السلام است
اما در خصوص اسحاق بن بشر نيز بايد بگوييم اين رواي اسحاق بن بشر قرشي است نه کاهلي که الباني در اين خصوص اشتباه کرده است و فکر کرده است اين همان کاهلي است در حالي ما دو تا اسحاق داريم
حدثني إسحاق بن بشر القرشي عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة سأل
تاريخ بغداد ج 13 ص 18
اين رواي در اين روايت إسحاق بن بشر بن محمد بن عبد الله بن سالم أبو حذيفة مي باشد صفدي در اين خصوص اين رواي گويد:
إسحاق بن بشر بن محمد بن عبد الله بن سالم أبو حذيفة البخاري مولى بني هاشم. ولد ببلخ واستوطن بخارى فنسب إليها، وهو صاحب كتاب المبتدأ وغيره. مات ببخارى سنة ست ومائتين؛.... انتهى
الوافي بالوفايات للصفدي ج3 ص167
ذهبي نيز گويد:
وفي رجب سنة ست توفي أبو حذيفة إسحاق بن بشر البخاري صاحب المسند روى عن إسماعيل بن أبي خالد، وابن جريج...
العبر في خبر من غبر ج1 ص65
صفدي همچنين در خصوص اسحاق کاهلي گويد:
إسحاق بن بشر الكاهلي الكوفي. قال ابن عدي: كان يضع الحديث، وقال موسى بن هارون: مات بالمدينة وهو كذاب. توفي سنة ثمان وعشرين ومائتين
الوافي بالوفايات للصفدي ج3 ص167
در ميزان الاعتدال نيز آمده است
إسحاق بن بشر بن مقاتل، أبو يعقوب الكاهلى الكوفى
ميزان الاعتدال ج1 ص186
بنابراين الباني در خصوص اين فرد دچار اشتباه شده و فکر کرده است اين دو يک نفر هستند
البته قبل از او ابن حبان نيز اين اشتباه را کرده بود که ذهبي در اين خصوص به اين مسئله اشاره مي کند و گويد ابن حبان در اين خصوص اشتباه کرده است اين دو نفر هستند
قلت خلط ابن حبان ترجمة هذا بترجمة إسحاق بن بشر الكاهلي الكوفي أحد الهلكي أيضا
سير أعلام النبلاء ج 9 ص 479
بنابراين اين احمد بن عيسي توثيق دارد و روايتش قابل اعتماد است و اسحاق نيز همان اسحاق بن بشر قرشي است نه اسحاق بن بشر کاهلي که واضع حديث است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | امین | Iran - Āstāneh-ye Ashrafīyeh | ١٤:١٤ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٤ |
هنگام شهادت امیرالمومنین (ع) حضرت به یکی از اصحابشان به نام اثبغ حدیثی از پیامبر (ص) فرمود : من و پیامبر مولای این امتیم هر کس از ما بگریزد پس لعنت خدا بر او باد و... لطفا این روایت رو کامل نقل کنید... یا علی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين جريان چنين نقل شده است که اصبغ بن نباته گوید: هنگامى كه امیرمؤمنان علیه ‏السلام ضربتى بر فرق مباركش فرود آمد كه به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار كشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند.
امام حسن علیه‏ السلام بیرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصیت كرده كه كار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت تكلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم مى‏گیرد. پس بازگردید خدایتان رحمت كند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آیا سخن مرا درباه پیام امیرمؤمنان نشنیدى؟ گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده كردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدایت رحمت كند. امام داخل شد و چیزى نگذشت كه بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمؤمنان علیه ‏السلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره‏اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را یكى پس از دیگرى بلند مى‏كرد و زمین مى‏نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدى؟ گفتم: چرا، اى امیرمؤمنان، ولى شما را در حالى دیدم كه دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثى از شما بشنوم. فرمود: بنشین كه دیگر نپندارم كه از این روز به بعد از من حدیثى بشنوى.
بدان این اصبغ، كه من به عیادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم همانگونه كه تو اكنون آمده ‏اى، به من فرمود: اى اباالحسن، برو مردم را جمع كن و بالاى منبر برو و یك پله پایین‏تر از جاى من بایست و به مردم بگو: «هر كه پدر و مادرش را ناخشنود كند لعنت‏خدا بر او باد. هش دارید، هر كه از صاحبان خود بگریزد لعنت‏خدا بر او باد. هش دارید هر كه مزد اجیر خود را ندهد لعنت‏خدا بر او باد.»
اى اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عمل كردم، مردى از آخر مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن، سه جمله گفتى، آن را براى ما شرح بده. من پاسخى ندادم تا به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد را بازگو كردم.
اصبغ گفت: در اینجا امیرمؤمنان علیه‏السلام دست مرا گرفت و فرمود: اى اصبغ، دست‏خود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت یكى از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: اى اصبغ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه یكى از انگشتان دست مرا گرفت، سپس فرمود: هان، اى اباالحسن، من و تو پدران این امتیم هر كه ما را ناخشنود كند لعنت‏خدا بر او باد. هان كه من و تو مولاى این امتیم هر كه از اجرت ما بكاهد و مزد ما را ندهد لعنت‏خدا بر او باد. آن گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد،باز به هوش آمد و فرمود: اى اصبغ آیا هنوز نشسته ‏اى؟ گفتم: آرى مولاى من. فرمود: آیا حدیث دیگرى بر تو بیفزایم؟
گفتم: آرى خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود: اى اصبغ! رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در یكى از كوچه‏هاى مدینه مرا اندوهناك دید و آثار اندوه در چهره‏ام نمایان بود. فرمود: اى اباالحسن! تو را اندوهناك مى‏بینم؟ آیا تو را حدیثى نگویم كه پس از آن هركز اندوهناك نشوى؟
گفتم: آرى، فرمود: چون روز قیامت‏شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر كند كه بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر كند كه تا یك پله پایین‏تر ازمن بالا روى، سپس دو فرشته را امر كند كه یك پله پایین‏تر از تو بنشیند و چون بر منبر جاى گیریم احدى از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنكه حاضر شود. آن گاه فرشته‏اى كه یك پله پایین‏تر از تو نشسته ندا كند: اى گروه مردم; بدانید: هر كه مرا مى‏شناسد كه مى‏شناسد و هر كه مرا نمى‏شناسد خود را به او معرفى مى‏كنم، من «رضوان‏» دربان بهشتم، بدانید كه خداوند به من و كرم و فضل و جلال خود مرا فرموده كه كلیدهاى بهشت را به محمد بسپارم و محمد مرا فرموده كه آنها را به على بن ابى‏طالب بسپارم، پس گواه باشید كه آنها را بدو سپرده‏ام.
سپس فرشته دیگر كه یك پله پایین‏تر از فرشته اولى نشسته بر مى‏خیزد و به گونه‏اى كه همه اهل محشر بشنوند ندا كند: اى گروه مردم، هر كه مرا مى‏شناسد كه مى‏شناسد و هر كه مرا نمى‏شناسد خود را به او معرفى مى‏كنم، من «مالك‏» دربان دوزخم، بدانید كه خداوند به من و فضل و كرم و جلال خود مرا امر فرموده كه كلیدهاى دوزخ را به محمد بسپارم و محمد مرا امر فرموده كه آنها را به على بن ابى‏طالب بسپارم، پس گواه باشید كه آنها را بدو سپردم. پس من كلیدهاى بهشت و دوزخ را مى‏گیرم. آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: اى على، تو به دامان من مى‏آویزى و خاندانت‏به دامان تو و شیعیانت‏به دامان خاندان تو مى‏آویزند. من (از شادى) دست زدم و گفتم: اى رسول خدا، همه به بهشت مى‏رویم؟ فرمود: آرى به پروردگار كعبه سوگند.
اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم كه حضرتش چشم از جهان پوشید درود خدا بر او باد.


82- يل، الفضائل لابن شاذان فض، كتاب الروضة بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى الْأَصْبَغِ قَالَ: لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الضَّرْبَةَ الَّتِي كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ كَانَ يُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ ع فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِي أَوْصَانِي أَنْ أَتْرُكَ أَمْرَهُ إِلَى وَفَاتِهِ فَإِنْ كَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِي حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ‏ قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِيَةً وَ قَالَ لِي يَا أَصْبَغُ- أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِي عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ- قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي رَأَيْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِيثاً فَاسْتَأْذِنْ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ كَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِي يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِي قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّي رَأَيْتُكَ فِي حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَسْمَعَ مِنْكَ حَدِيثاً فَقَالَ لِيَ اقْعُدْ فَمَا أَرَاكَ تَسْمَعُ مِنِّي حَدِيثاً بَعْدَ يَوْمِكَ هَذَا اعْلَمْ يَا أَصْبَغُ أَنِّي أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَائِداً كَمَا جِئْتُ السَّاعَةَ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ اخْرُجْ فَنَادِ فِي النَّاسِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ قُمْ دُونَ مَقَامِي بِمِرْقَاةٍ وَ قُلْ لِلنَّاسِ أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِيهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا أَصْبَغُ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَامَ مِنْ أَقْصَى الْمَسْجِدِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ تَكَلَّمْتَ بِثَلَاثِ كَلِمَاتٍ وَ أَوْجَزْتَهُنَّ فَاشْرَحْهُنَّ لَنَا فَلَمْ أَرُدَّ جَوَاباً حَتَّى أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقُلْتُ مَا كَانَ مِنَ الرَّجُلِ قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أَخَذَ ع بِيَدِي وَ قَالَ يَا أَصْبَغُ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطْتُ يَدِي فَتَنَاوَلَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي وَ قَالَ يَا أَصْبَغُ كَذَا تَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي كَمَا تَنَاوَلْتُ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِكَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ‏ مَوْلَيَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ فَعَلَى‏ مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَجِيرَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ آمِينَ فَقُلْتُ آمِينَ قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ لِي أَ قَاعِدٌ أَنْتَ يَا أَصْبَغُ قُلْتُ نَعَمْ يَا مَوْلَايَ قَالَ أَزِيدُكَ حَدِيثاً آخَرَ قُلْتُ نَعَمْ زَادَكَ اللَّهُ مِنْ مَزِيدَاتِ الْخَيْرِ قَالَ يَا أَصْبَغُ لَقِيَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِينَةِ- وَ أَنَا مَغْمُومٌ قَدْ تَبَيَّنَ الْغَمُّ فِي وَجْهِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْحَسَنِ أَرَاكَ مَغْمُوماً أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ لَا تَغْتَمُّ بَعْدَهُ‏
أَبَداً قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَصَبَ اللَّهُ مِنْبَراً يَعْلُو مَنَابِرَ النَّبِيِّينَ‏ «1» وَ الشُّهَدَاءِ ثُمَّ يَأْمُرُنِي اللَّهُ أَصْعَدُ فَوْقَهُ ثُمَّ يَأْمُرُكَ اللَّهُ أَنْ تَصْعَدَ دُونِي بِمِرْقَاةٍ ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ مَلَكَيْنِ فَيَجْلِسَانِ دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ فَإِذَا اسْتَقْلَلْنَا عَلَى الْمِنْبَرِ لَا يَبْقَى أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا حَضَرَ فَيُنَادِي الْمَلَكُ الَّذِي دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا رِضْوَانُ خَازِنُ الْجِنَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ كَرَمِهِ وَ فَضْلِهِ وَ جَلَالِهِ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ الْجَنَّةِ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِي عَلَيْهِ ثُمَّ يَقُومُ ذَلِكَ الَّذِي تَحْتَ ذَلِكَ الْمَلَكِ بِمِرْقَاةٍ مُنَادِياً يُسْمِعُ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا مَالِكٌ خَازِنُ النِّيرَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ وَ جَلَالِهِ قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ النَّارِ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِي عَلَيْهِ فَآخُذُ مَفَاتِيحَ الْجِنَانِ وَ النِّيرَانِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ فَتَأْخُذُ بِحُجْزَتِي وَ أَهْلُ بَيْتِكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِكَ وَ شِيعَتُكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ فَصَفَقْتُ بِكِلْتَا يَدَيَّ وَ إِلَى الْجَنَّةِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ الْأَصْبَغُ فَلَمْ أَسْمَعْ مِنْ مَوْلَايَ غَيْرَ هَذَيْنِ الْحَدِيثَيْنِ ثُمَّ تُوُفِّيَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ‏
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏40 ؛ ص44 ، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | امین | Iran - Rasht | ٢٢:٠٤ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٤ |
باسلام. لطفا به این سوالاتم پاسخ دهید.
1 - بعد از اینکه پیامبر اکرم (ص) با مسیحیان نجران مباهله کرد چه اتفاقاتی رخ داد ؟؟ آیا آنها مسلمان شدند و شهادتین گفتند؟؟؟ آیا عذاب بر آنها نازل شد؟؟؟
2- امام زمان عج هنگام ظهور پنج ندا مي دهد : يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم می خواستم بدانم این روایت به جز در کتاب الزام الناصب در دیگر کتابهای معتبر ما آمده است مثل کتابهای کافی و الغیبه شیخ مفید و دیگر کتابهای معتبر؟؟
3 -

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بعد از مباهله پيامبر (ص) آنها را به اسلام دعوت کرد اما آنها قبول نکردند، لذا جزيه پرداخت مي کردند
در ذيل آيه مباهله رواياتي نقل شده است که به اين قضيه اشاره مي کند
علامه مجلسي روايتي را در اين خصوص چنين نقل مي کند:
وفي هذه الآية دلالة على أنهم علموا أن الحق مع النبي صلى الله عليه وآله لأنهم امتنعوا من المباهلة ، وأقروا بالذل والخزي ، وانقادوا لقبول الجزية
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 21 ص 280
و يا آمده است :
عَنِ الْمُبَاهَلَةِ فَصَالَحَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى الْجِزْيَةِ وَ انْصَرَفُوا
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏21 ؛ ص341
در تفسير الميزان نيز آمده است:
: وقد تقدمت الروايات في ذيل آية المباهلة ان النبي صلى الله عليه وآله وسلم أقر الجزية على نصارى نجران
تفسير الميزان - السيد الطباطبائي - ج 9 ص 253
در منابع اهل سنت نيز چنين آمده است:
وكفرهم فدعاهم إلى المباهلة فأبوا ذلك وسألوا قبول الجزية منهم فقبلها منهم وانصرفوا إلى بلادهم
تفسير الطبري ج 3 ص 162
در تفسير واحدي نيز نقل شده است:
فلم تجبه النصارى إلى المباهلة خوفا من اللعنة وقبلوا الجزية
تفسير الواحدي ج 1 ص 215
بنابراين مسيحيان نجران قبول کردند به مسلمانها جزيه بدهند و در مقابل در پناه مسلمین، زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند
در خصوص روايتي که ذکر کرديد در همان منبع آن روايت موجود بود
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | حیدر | United States - Torrance | ١٩:١٤ - ٢١ ارديبهشت ١٣٩٤ |
با سلام.. سوالی خارج از بحث داشتم
فلسفه کتاب المغنی فی الضعفا که جناب ذهبی نوشته است چیست؟؟؟
با توجه به اینکه وی افرادی را در این کتاب آورده است که در جای دیگر توثیق کرده(مانند زید بن ابی انیسه) کمی گیج شدم!!
اگر میشه فلسفه این کتاب و اینکه چه راویانی را در این کتاب ذکر کرده رو بگید ممنون میشم.. یاعلی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خود ذهبي در مقدمه کتاب هدف از تاليف آن را گفته است که وي رواياني را آورده است که 1- جاعل حديث هستند2-متروکين3ضعفاي از محدثين و ناقلين4صادقيني که وهم دارند 5ثقاتي که تضعيف نيز دارند 6عده زيادي از مجهولين
قد احتوى على ذكر الكذابين الوضاعين ثم على ذكر المتروكين الهالكين ثم على الضعفاء من المحدثين والناقلين ثم على الكثيري الوهم من الصادقين ثم على الثقات الذين فيهم شيء من اللين أو تعنت بذكر بعضهم أحد من الحافظين ثم على خلق كثير من المجهولين ولم يمكني استيعاب هذا الصنف لكثرتهم في الأولين والآخرين فذكرت منهم من نص على جهالته أبو حاتم الرازي وقال هذا مجهول وذكرت خلقا منهم لم اعرف حاله ولا روى عنه سوى رجل واحد متنا منكرا وكذا لم اذكر فيه من قيل فيه محله الصدق ولا من قيل فيه يكتب حديثه ولا من لا بأس به ولا من قيل فيه هو شيخ أو هو صالح الحديث فإن هذا باب تعديل وكذا لم اعتن بمن ضعف من الشيوخ ممن كان في المائة الرابعة وبعدها ولو فتحت هذا الباب لما سلم أحد إلا النادر من رواة الكتب والأجزاء
المغني في الضعفاء 1/ 4
با اين وجود اگر ذهبي شخصي را دراينجا ذکر کرده اما در جاي ديگر ثقه مي داند در حقيقت اين شخص از جمله افرادي است که توثيق دارد اما « ثقه فيه لين» هستند يعني تضعيف نيز دارند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | سیدمجید | | ٠٠:١٤ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام. از اهل سنت عزیز میخواهم یکم ادب رو تو حرف هاشون رعایت کنن ممنونم البته منظورم بعضی هاشونه
9 | سبحان | | ١٣:٤٠ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام.آیا در کتب آسمانی دیکر ادیان در رابطه با حقانیت عقاید شیعه سخنی به میان امده است؟ اگر بفرمایید ممنون میشم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
طبق برخی روايات اسامی پنج تن آل عباء یعنی پیامبر اکرم (ص)، امام علی(ع)، حضرت زهراء (ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در انجیل و تورات ذکر شده است و در آنها آمده است که حضرت علي عليه السلام وصي پيامبر (ص) بوده است همان چيزي که جزء اعتقادات اصيل شيعه است از جمله اين روايات، مناظرات امام رضا (ع) با جاثلیق (از مقامات کلیسا) و رأس الجالوت ( رهبر یهودیان) است که امام در مناظره با جاثلیق برای اثبات نبوت حضرت رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم از انجیل دلائل زیادی بیان کردند و فرمودند: ایمان بیاور بعد از استدلالات محکم امام رضا (ع) جاثلیق گفت: این پیغمبری که می گوئی اسمش در تورات و انجیل آمده و به نبوت او بشارت داده شده است اسم او محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وصیش علی و دخترش فاطمه و دو پسرش حسن و حسین است.... در ادامه همین روایت آمده است که حضرت برای رأس الجالوت از تورات استدلاتی را فرمودند! پس از مباحثات فراوان سرانجام رأس الجالوت گفت:" اگر نبود مسئله ریاست من بر یهود هر آینه به حضرت محمد(ص) ایمان می آورم و من کسی را داناتر به تورات و انجیل از شما ندیده ام و در تورات نام احماد و الیا و بنت احماد و شبر و شبیر آمده است که تفسیرش به عربی همان محمد صلی الله علیه و آله وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسین است..
هَذَا الْوَصِيُّ الَّذِي اسْمُهُ عَلِيٌّ وَ هَذِهِ الْبِنْتُ الَّتِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ وَ هَذَانِ السِّبْطَانِ اللَّذَانِ اسْمُهُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ قَالَ الرِّضَا ع فَهَذَا الَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ مِنِ اسْمِ هَذَا النَّبِيِّ وَ هَذَا الْوَصِيِّ وَ هَذِهِ الْبِنْتِ وَ هَذَيْنِ السِّبْطَيْنِ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ أَمْ كِذْبٌ وَ زُورٌ قَالَ بَلْ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ مَا قَالَ إِلَّا الْحَقَّ فَلَمَّا أَخَذَ الرِّضَا ع إِقْرَارَ الْجَاثَلِيقِ بِذَلِكَ قَالَ لِرَأْسِ الْجَالُوتِ فَاسْمَعِ الْآنَ يَا رَأْسَ الْجَالُوتِ السِّفْرَ الْفُلَانِيَّ مِنْ زَبُورِ دَاوُدَ قَالَ هَاتِ بَارَكَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى مَنْ وَلَّدَكَ فَتَلَا الرِّضَا ع السِّفْرَ الْأَوَّلَ مِنَ الزَّبُورِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى ذِكْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ سَأَلْتُكَ يَا رَأْسَ الْجَالُوتِ بِحَقِّ اللَّهِ هَذَا فِي زَبُورِ دَاوُدَ وَ لَكَ مِنَ الْأَمَانِ وَ الذِّمَّةِ وَ الْعَهْدِ مَا قَدْ أَعْطَيْتُهُ الْجَاثَلِيقَ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا بِعَيْنِهِ فِي الزَّبُورِ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ الرِّضَا ع بِحَقِّ الْعَشْرِ الْآيَاتِ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فِي التَّوْرَاةِ هَلْ تَجِدُ صِفَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فِي التَّوْرَاةِ مَنْسُوبِينَ إِلَى الْعَدْلِ وَ الْفَضْلِ قَالَ نَعَمْ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَافِرٌ بِرَبِّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ قَالَ لَهُ الرِّضَا ع فَخُذِ الْآنَ فِي سِفْرِ كَذَا مِنَ التَّوْرَاةِ فَأَقْبَلَ الرِّضَا ع يَتْلُو التَّوْرَاةَ وَ رَأْسُ الْجَالُوتِ يَتَعَجَّبُ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ بَيَانِهِ وَ فَصَاحَتِهِ وَ لِسَانِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا أَحْمَادٌ وَ إِلْيَا وَ بِنْتُ أَحْمَادٍ وَ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ وَ تَفْسِيرُهُ بِالْعَرَبِيَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَتَلَا الرِّضَا ع إِلَى تَمَامِهِ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ لَمَّا فَرَغَ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ لَوْ لَا الرِّئَاسَةُ الَّتِي‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏49، ص: 76
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | مهرداد | Iran - Tehran | ٠١:٥٦ - ٠٢ خرداد ١٣٩٤ |
سلام
می خواهم سند و آدرس این روایت را مشخص کنید
حضرت امام علی علیه السلام می فرماید اگر مردم از من پیروی می کردند هر آینه از آب فرات برای آنها روشنایی تولید می کردم
متن فارسی را در یک کتابی که شرح صحیفه سجادیه بود دیدم اما متن عربی
و آدرس کتاب اصلی را نمی دانم
این حدیث یعنی امام علم تولید برق را بیشتر از هزار سال قبل از اختراع آن داشته ولی جهل جماعت اجازه بیانش را نمی داده است شکر خدا به چنین امامان از معصوم علیه السلام تا قرآن مرحبا به این ثقلین

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين روايت بدون سند، چنين نقل شده است
عنه(عليه السلام) - حيث كان جالساً على نهر الفرات وبيده قضيب، فضرب به على صفحة الماء وقال: لو شئت لجعلت لكم من الماء نوراً وناراً
امام علي(ع) هنگامی که کنار فُرات نشسته بود، در دستش چوبی بود که آن را بر آب می زد، فرمود: «اگر می خواستم، می توانستم برای شما از آب، نور و آتش ایجاد کنم.»
موسوعة الإمام علي بن أبي طالب (ع) في الكتاب والسنة والتاريخ - محمد الريشهري - ج 10 ص 301
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | مسعود خضرایی | | ١٤:٣٤ - ٢٧ خرداد ١٣٩٤ |
علی جانم علی آیین و ایمانم
علی جانم علی آن شیر یزدانم
علی جانم علی خورشید تابانم
علی جانم علی ماه درخشانم
علی جانم علی آن شاه مردانم
12 | حسین | | ٠٧:٣٧ - ٢٧ شهریور ١٣٩٤ |
سلام نظر علمای شیعه درباره عدم نیاز فضیلت به سند را نفرمودید!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص اينکه در شيعه فضائل نياز به سند ندارد پيدا نکرديم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
13 | حسین | Iran - Tehran | ١٣:١٨ - ٢٧ شهریور ١٣٩٤ |
با سلام
سوال اول) منظور از "حدیث" فقط نص است یا سند روایت را نیز در بر می گیرد؟
ببینید شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا، ج2، ص135 پس از نقل یک روایت با دو سند متفاوت با اندک تفاوتی در متن می فرمایند: "حدیث عبدالواحد بن محمد بن عبدوس رضی الله عنه عندی اصح"
حال سوالم اینه در اینجا لفظ حدیث دلالت بر متن روایت می کنه یا بر توثیق روات حدیث اصح و همچنین حدیث صحیح نیز دلالت می کنه؟
سوال دوم) آیا مسئله قرآن خواندن سر بریده امام حسین علیه السلام هم جزو فضائل غنی از بررسی سندی است؟ بی زحمت نظر علمای شیعه درباره عمل به حدیث ضعیف یا مرسل درباره فضائل را بفرمایید.

با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
آنچه برخي از بزرگان از کلام شيخ صدوق برداشت کرده اند اين است که مراد وي از اين عبارت توثيق راوي بوده است همچنانکه آيت الله خويي اين را برداشت و اشکال مي کند که اين لفظ شيخ صدوق دلالت بر توثيق نمي کند بلکه نهايت اين است که در نزد خود او اين حرف حجت است
ثم إن الصدوق ذكر في العيون بعد أن روى هذه الرواية بطريق آخر مع اختلاف ما هذا نصه : وحديث عبد الواحد بن محمد بن عبدوس رضي الله عنه عندي أصح ، ولا قوة إلا بالله . أقول : كلام الصدوق - قدس سره - لا يدل على توثيق عبد الواحد ، بل ولا على حسنه ، فإن تصحيح الصدوق خبره غايته أنه يدل على حجيته عنده ، لأصالة العدالة التي بنى عليها غير واحد ، وأما التوثيق أو المدح فلا يستفاد من كلامه . ومن ذلك يظهر أن تصحيح العلامة في التحرير ، رواية عبد الواحد بن محمد ابن عبدوس الواردة في لزوم كفارة الجمع على من أفطر في شهر رمضان على حرام ، لا يترتب عليه أثر ، فالرجل مجهول الحال والله العالم .
معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 12 ص 42
اما سوال بعدي در خصوص قرآن خواندن سر امام حسين عليه السلام بود ، بايد بگوييم روايت در اين خصوص در حد مستفيض است لذا اصلا نياز به بررسي سند ندارد
درباره عمل به روايت ضعيف بايد بگوييم اين طور نيست که هر روايت ضعيف مورد قبول نيست بلکه چه بسا روايت ضعيف است اما طبق قرائن و اينکه علماء به آن بکنند روايت قبول مي شود
وحيد بهبهاني در باب قرائن قبول روايت چنين ميگويند:
بدان که نشانه ها و قرينه هاي اعتماد به حديث فراوان است . از قرائن حجيت خبر و حديث اين است که :
الف – علما اتفاق کنند بر عمل به آن ،
ب – يا به مضمونش فتوا دهند ،
ج – يا از نظر روايت مشهور باشد ،
د – يا از نظر فتوا مشهور باشد ،
ه – يا مورد قبول علما قرار گيرد مانند مقبوله عمر بن حنظله ،
و – يا مضمون حديث با کتاب و سنت يا اجماع موافق باشد ،
ز – يا با حکم عقل موافق باشد ،
ح – يا با تجربه و آزمايش موافق باشد مانند احاديثي که درباره خواص و آثار خواندن آيات و انجام اعمال رسيده است . و دعاهايي که اثر آنها به تجربه آمده است مانند خواندن آيه آخر سوره کهف براي بيدار شدن در ساعت معين و...،
ط – يا متن حديث شامل مطالبي باشد که گواهي مي دهد که اين سنخ سخن و مضمون از امامان معصوم است مانند خطبه هاي نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و دعاي ابوحمزه و زيارت جامعه کبيره و...،
ي – يا اينکه مستفيض باشد ،
ک – يا اينکه با سند عالي روايت شده باشد مانند رواياتي که کليني روايت و نقل کرده است يا ابن الوليد يا صفار و امثال آنان يا روايت شيخ صدوق و امثال او نيز ، که از حضرت قائم منتظر عجل الله تعالي فرجه و از حضرت امام حسن عسکري و امام محمد تقي و امام علي النقي عليهم السلام رواياتي نقل کرده اند . از آن جمله توقيعاتي که از آن امامان به دست ايشان رسيده است .
خلاصه اينکه بر مجتهد لازم است به آنچه از قرائن خارج از سند گفتيم آگاهانه بنگرد . و هدايت از جانب خداي متعال است .
تعليقة علي منهج المقال ص 34
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها