2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
آشنايي با فقه مقارن : پيدايش و تطور فقه مقارن
کد مطلب: ٦٧٥٦ تاریخ انتشار: ١٥ مهر ١٣٨٥ تعداد بازدید: 2909
خارج فقه مقارن » آشنايي با فقه مقارن
آشنايي با فقه مقارن : پيدايش و تطور فقه مقارن

جلسه چهارم 1385/07/15


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 85/07/15

پيدايش و تطوّر فقه مقارن:

از ديدگاه اهل سنت

منابع:

تاريخ ابن خلدون، ص360 به بعد؛

الفقه المقارن، دكتر عبدالفتاح كبّاره.

مقدمة بداية المجتهد و نهاية المقتصد، ابن رشد؛

اصول العامه في الفقه المقارن محمد تقي حكيم.

خلاصه حرف همه آن ها اين است كه فقه مقارن از آن جا شروع شد كه ابوحنيفه متوفاي 150 هجري آمد مطالبي را نوشت بر مبناي اجتهاد و مخالفت كرد با نظريه اهل حديث. بعد از فوت او ابويوسف و شيباني كه از شاگردان او بودند، آثار او را زنده كردند؛ چرا كه از خود ابوحنيفه هيچ كتابي به جاي نمانده است و اگر اين دو شاگرد او نبودند، نام ابوحنيفه از سر زبان ها مي افتاد.

ابويوسف كتابي نوشت بر رد يكي از فقهاي بزرگ مدينه به نام اوزاعي كه از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است و شيباني كتابي دارد به نام الحجة علي اهل المدينه كه در اين كتاب آراء اهل مدينه را با فقه ابوحنيفه مقايسه و مقارنه كرده است و فقه ابوحنيفه را بر فقه اوزاعي و بصري و... برتري داده است. در واقع فقه مقارن در زمان شاگردان ابوحنيفه شروع شد.

و بعد از فوت ابوحنيفه، همدرس و تقريبا شاگرد او مالك بن أنس متوفاي 179 هجري، مذهب جديد و مياني را از بين مذاهب ابوحنيفه و اهل مدينه اختراع كرد. بعد كه ديدند نه فقه مدينه پاسخ گو است و نه فقه ابوحنيفه و نه فقه مالك، شافعي آمد و يك ميانه اي را از بين اين سه مكتب انتخاب كرد. و بعد از شافعي هم وقتي ديدند كه وضع بد تر شد و اين مكاتب باعث شدند كه آن چه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شده بود فراموش شود، احمد بن حنبل آمد و يك فقه جديد برخواسته از متن روايات بدون اجتهاد و اعمال نظر پايه گذاري كرد.

بعد از آن هم تابعين هر يك از مذاهب شروع كردند به مقارنه كردن مذهب خود با ديگر مذاهب و مذهب خود را با دلايل خود ترجيح دادند. تا اين كه محمد بن جرير طبري متوفاي 310 هجري مفصل روي اين مسأله كار كرد و كتابي نوشت به نام اختلاف الفقهاء كه نخستين كتاب اهل سنت در فقه مقارن به حساب مي آيد.

اخيراً در الموسوعة الكويتيه آراء فقهاي چهار مذهب را از سير تا پياز آورده اند؛ البته بدون ترجيح هيچ كدام از آن ها. جديدترين كتاب در باب فقه مقارن كتابي است به نام الموسوعة جمال عبد الناصر.

از ديدگاه شيعه:

براي فقه مقارن شيعه همين بس كه امام علي عليه السلام مي فرمايد:

من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطأ.

نهج البلاغة، خطب الإمام علي عليه السلام، جلد : 4، ص42، حكمت 173، تحقيق : شرح : الشيخ محمد عبده، چاپ : الأولي، سال چاپ : 1412، 1370 ش، چاپخانه : النهضة، قم، ناشر : دار الذخائر، قم، ايران .

آراء مختلف را ديدن و باهم مقايسه كردن محل صدور خطا را براي آدم روشن مي كند.

و در وصيتي كه به فرزندش محمد حنفيه، مي فرمايد:

اضمم آراء الرجال بعضها إلي بعض ثم اختر أقربها إلي الصواب وأبعدها من الارتياب.

من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج 4، ص 385

ملاك حجيت بحث مقارن در نزد شيعه همين كلام است. فقه شيعه در زمان امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام گسترش يافت.

و الان يكي از رشته هاي حساس دانشگاه هاي بزرگ اهل سنت فقه مقارن است؛ مثل دانشگاه بزرگ اسلامي مدينه، دانشگاه ام القري، دانشگاه محمد بن سعود در رياض، دانشگاه اسلامي سوريه، دانشگاه اسلامي كويت و.... حتي در بعضي از دانشگا ه ها، فقه مقارن شان بالاي 180 واحد درسي دارد. هم در مقطع كارشناسي ارشد و هم در مقطع دكتري. و اخيراً هم در داخل كشور در بعضي از دانشگاه ها بحث فقه مقارن آغاز شده؛ ولي خيلي كم رنگ مطرح است، در حوزه هم فقط در مركز جهاني علوم اسلامي يك بحث مختصري در فقه مقارن دارند و در جامعة التوحيد هم تازه فقه مقارن را تأسيس كرده اند.

شهاب الدين زُهْري متوفاي 124هـ كه از فقهاي بنام اهل سنت و معاصر با امام سجاد، امام باقر و امام صادق عليهما السلام بوده و با آن ها ارتباط داشته، از استوانه هاي فقهي و علمي اهل سنت است. ايشان داراي يك مكتب خيلي اساسي بود كه قبل از مكتب ابوحنيفه مورد بي مهري بزرگان اهل سنت قرار گرفت. ايشان وقتي مي آيد خدمت امام سجادعليه السلام، امام از او سؤال مي كند كه امروز چه مي كردي؟ گفت: امروز در باره روزه بحث مي كرديم. از امام سؤال كرد كه آيا روزه واجب غير از روزه ماه رمضان هم هست، ما بر اين باوريم كه غير از ماه رمضان، روزه اي نباشد. حضرت فرمود: زهري ! چنين نيست كه شما مي گوييد، روزه چهل صورت دارد: ده تاي آن واجب، ده تاي آن حرام، ده تاي آن تخييري و ده تاي ديگر مكروه است. بعد حضرت موارد متعددي را بيان مي كند تا مي آيد به اين جا مي رسد كه:

اما صوم المريض و صوم المسافر فان العامة اختلفت فيه فقال بعضهم يصوموا و قال قوم منهم لايصوم و قال قوم منهم ان شاء صام و ان شاء افطر؛ اما نحن اهل بيت نقول يفطر في الحالين جميعاً فان صام في السفر او المرض فعليه القضاء. قال الله تعالي فعدة من ايام اُخر.

وروي أبو نعيم في الحلية بسنده عن الزهري دخلنا علي علي بن الحسين ابن علي فقال يا زهري فيم كنتم . قلت : تذاكرنا فاجمع رأيي ورأي أصحابي علي أنه ليس من الصوم شئ واجب إلا شهر رمضان فقال : يا زهري ليس كما قلتم، الصوم علي أربعين وجها عشرة منها واجبة كوجوب شهر رمضان، وعشرة منها حرام، وأربع عشرة خصلة صاحبها بالخيار إن شاء صام وإن شاء أفطر، وصوم النذر واجب، وصوم الاعتكاف واجب . قال قلت : فسرهن يا ابن رسول الله . قال : أما الواجب فصوم شهر رمضان وصيام شهرين متتابعين يعني في قتل الخطا لمن لم يجد العتق قال تعالي ومن قتل مؤمنا خطا الآية وصيام ثلاثة أيام في كفارة اليمين، لمن لم يجد إلا طعام قال الله عز وجل ذلك كفارة أيمانكم إذا حلفتم وصيام حلق الرأس قال الله تعالي فمن كان منكم مريضا أو به أذي من رأسه الآية صاحبه بالخيار إن شاء صام ثلاثا وصوم دم المتعة، لمن لم يجد الهدي . قال الله تعالي : فمن تمتع بالعمرة إلي الحج الآية، وصوم جزاء الصيد . قال الله عز وجل ومن قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم الآية، وإنما يقوم ذلك الصيد قيمة ثم يفض ذلك الثمن علي الحنطة، وأما الذي صاحبه بالخيار، فصوم يوم الاثنين والخميس، وصوم ستة أيام من شوال بعد رمضان، ويوم عرقه، ويوم عاشوراء كل ذلك صاحبه بالخيار، إن شاء صام، وإن شاء أفطر . وأما صوم الإذن، فالمرأة لا تصوم تطوعا إلا بإذن زوجها وكذلك العبد والأمة وأما صوم الحرام، فصوم يوم الفطر ويوم الأضحي، وأيام التشويق، ويوم الشك نهينا أن نصومه كرمضان، وصوم الوصال حرام، وصوم الصمت حرام وصوم نذر المعصية حرام، وصوم الدهر حرام والضيف لا يصوم تطوعا إلا بإذن صاحبه قال رسول الله ص : من نزل علي قوم فلا يصومن تطوعا إلا باذنهم ويؤمر الصبي بالصوم إذا لم يراهق تأنيسا، وليس بفرض وكذلك من أفطر لعلة من أول النهار ثم وجد قوة في بدنه أمر بالامساك، وذلك تأديب من الله عز وجل، وليس بفرض، وكذلك المسافر إذا اكل من أول النهار ثم قدم أمر بالامساك . واما صوم الإباحة، فمن اكل وشرب ناسيا من غير عمد، فقد أبيح له ذلك وأجزأه عن صومه، واما صوم المريض، وصوم المسافر فان العامة اختلفت فيه . فقال بعضهم يصوم، وقال قوم لا يصوم وقال قوم ان شاء صام، وإن شاء فطر، وأما نحن فنقول : يفطر في الحالين جميعا، فان صام في السفر والمرض، فعليه القضاء، قال الله عز وجل فعدة من أيام أخر .

أعيان الشيعة، السيد محسن الأمين، ج 1، ص 631، 632، وفات : 1371،تحقيق وتخريج : حسن الأمين، ناشر : دار التعارف للمطبوعات، بيروت، لبنان. و كشف الغمة، ابن أبي الفتح الإربلي، جلد : 2، ص315،وفات : 693، ناشر : دارالأضواء، بيروت، لبنان.

در اين جا امام سجاد عليه السلام كه مي خواهد مسأله حكم صوم را بيان كند، كاملا عنايت دارد كه اول نظريات مختلف را بگويد، نظرات فقها اهل سنت را بيان كند و بعد بيايد نظرات خودشان را با استناد به آيه قرآن بيان كند.

رواج مذاهب اهل سنت:

مذاهب فقهي كه امروز مطرح است؛ مذهب حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي است. اين مذاهب به اين شكل كه امروز مطرح است، در زمان گذشته نبود؛ يعني به صورت يك مذهب زنده مطرح نبودند. فقهي كه بتواند در برابر فقه اهل بيت عليهم السلام مقاومت و قد علم كند، فقه حنفي بود؛ يعني اول كسي كه در برابر امام صادق عليه السلام علم شد، ابوحنيفه بود؛ آن هم به اين خاطر بود كه دولت عباسي مي خواست كه يك دكّاني در برابر امام صادق عليه السلام باز و مردم را از توجه به آن حضرت منصرف كند، آمدند ابوحنيفه را وارد ميدان كردند و گرنه تا آن زمان فقه اهل بيت عليهم السلام به عنوان يك فقه متسالم عنه و غير قابل اختلاف مطرح بوده است.

وهابي ها هم آمدند به قول خودشان يك انقلاب فقهي و كلامي به پا كردند، و در حقيقت يك فقه به نام «اسلام بلامذهب» را مطرح كردند كه حدود سي چهل سال است كه در كشور هاي آسيايي طرفداران زيادي هم پيدا كرده است؛ يعني نه كاري به فقه شيعه داريم، نه به فقه حنفي، نه فقه مالكي، نه فقه شافعي و نه حتي فقه حنبلي. ما هر آن چه را كه از كتاب و سنت مي فهميم آن را انتخاب مي كنيم. و الآن اين قضيه «اسلام بلامذهب» در جهان در حال گسترش است و خيلي هم خطرناك است؛ حتي از خطر وهابيت هم خيلي بيشتر است؛ چون آن ها قضيه را طوري آرايش مي دهند و به نحوي جلو مي آيند كه جوان شيعه و يا حتي جوان سني را در مدت خيلي كوتاه، فريب مي دهند، تخليه اطلاعاتي مي كند و ذهنش را آماده مي كنند براي پذيرش اين قضيه.

در حقيقت الآن وهابي ها دنبال يك «سلفي گري بلامذهب» هستند نه اسلام بلامذهب. سلفي گري در حقيقت معنايش اين است كه ما مراجعه كنيم به صحابه، عصر تابعين و اتباع تابعين. هر كجا واژة «سلف» استعمال مي شود، مراد مذهب صحابه، مذهب تابعين و مذهب اتباع تابعين است. به استناد حديث جعليي كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل مي كنند كه:

خير القرون قرني، ثم الذي يلي، ثم الذي يلي.

آن ها از قرون اول اسلامي به «خير قرون» تعبير مي كنند؛ در حالي كه ما از آن به «شرّ القرون» تعبير مي كنيم؛ چون در همين قرن است كه پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله خاندان آن حضرت مورد هجمه قرار مي گيرند، عزيز پيامبر مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد، خليفة منصوب پيامبر 25 سال مظلومانه خانه نشين مي شود، فرزند پيغمبر در كربلا به صورت خيلي دلسوزانه؛ به صورتي كه در تاريخ بشريت سابقه نداشت به شهادت مي رسد، مدينه منوره سه روز مورد قتل عام قرار مي گيرد. به تعبير خود ابن كثير دمشقي در اين واقعه هزار تا دختر باكره، بكارتش را از دست دادند و بعد از اين واقعه هر كسي كه مي خواست دخترش را شوهر بدهد، شرط مي كرد كه من خبر ندارم كه دخترم باكره هست يا در قضيه حرّه بكارتش را از دست داده است. هزارتا بچه ولد الزنا در همان سال در مدينه متولد شد. حدود بيش از هفت صد نفر از صحابه و تابعين كشته شدند، ده هزار انسان بي گناه كشته شد. آيا اين خير القرون است؟ اگر خير القرون اين باشد، پس شرّ القرون چه مي خواهد باشد؟.

در زمان آقا امام صادق عليه السلام هم كه مذاهب رواج يافت و اين مكتب هاي فقهي آمدند و علنا پا به عرصه گذاشتند؛ به ويژه تقويت و طرفداري حكومت از مذهب ابوحنيفه باعث شد كه مردم به آن روي بياورند. از طرف حكومت منصور برنامه اي چيده شد كه منصور به ابوحنيفه گفت كه من مي خواهم شما يك بحثي با امام صادق عليه السلام بگذاري و سي ـ چهل سؤال مشكل و پيچيده فقهي آماده كن كه امام صادق عليه السلام نتواند جواب بدهد و در اين قضايا نسجير بالله مفتضح بشود، و ما بتوانيم از اين قضيه به نفع خودمان استفاده سياسي كنيم.

تعدادي از فقها را جمع شدند و ابوحنيفه حدود چهل سؤال آماده كرد و از امام صادق عليه السلام سؤال مي كرد، بعد هر مسأله كه مطرح مي شد، حضرت مي فرمود:

انتم تقولون كذا، اهل المدينه يقولون كذا ونحن اهل اللبيت نقول كذا.

در آن زمان فقه اهل حديث بود و فقه اهل رأي. ابوحنيفه مي گويد كه بعضا نظر امام صادق با نظريه فقه مدينه مطابق بود و بعضا با نظريه كوفه و بعضا هم مخالف هر دو بود.

بعد كه امام صادق عليه السلام به همه سؤالات جواب داد، ابوحنيفه برگشت گفت:

ان اعلم الناس، اعلمهم بآرائهم.

وذكر أبو القاسم البغار في مسند أبي حنيفة : قال الحسن بن زياد : سمعت أبا حنيفة وقد سئل من أفقه من رأيت ؟ قال : جعفر بن محمد لما أقدمه المنصور بعث إلي فقال : يا أبا حنيفة إن الناس قد فتنوا بجعفر بن محمد فهيئ له من مسائلك الشداد فهيأت له أربعين مسألة، ثم بعث إلي أبو جعفر وهو بالحيرة فأتيته . فدخلت عليه، وجعفر جالس عن يمنه، فلما بصرت به، دخلني من الهيبة لجعفر ما لم يدخلني لأبي جعفر، فسلمت عليه، فأومأ إلي فجلست، ثم التفت إليه، فقال : يا أبا عبد الله هذا أبو حنيفة قال : نعم أعرفه، ثم التفت إلي فقال : يا أبا حنيفة ألق علي أبي عبد الله من مسائلك فجعلت القي عليه فيجيبني فيقول : أنتم تقولون كذا، وأهل المدينة يقولون كذا، ونحن نقول كذا، فربما تابعنا و ربما تابعهم، وربما خالفنا جميعا حتي أتيت علي الأربعين مسألة فما أخل منها بشئ ثم قال أبو حنيفة : أليس أن أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس.

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 47، ص 217، 218.

بعد اين نه تنها به ضرر امام صادق عليه السلام تمام نشد كه به ضرر حكومت و به ضرر فقهاي حاضر در مجلس تمام شد و خيلي ها كه از موقعيت علمي امام صادق عليه السلام آگاه نبودند در اين جلسه آگاه شدند. عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب