2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
وضو از ديدگاه فريقين : اولين مورد اختلاف در وضو
کد مطلب: ٦٧٢٧ تاریخ انتشار: ٠٢ دي ١٣٨٥ تعداد بازدید: 2402
خارج فقه مقارن » وضو از ديدگاه فريقين
وضو از ديدگاه فريقين : اولين مورد اختلاف در وضو

جلسه سی و دوم 1385/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 85/10/02

اولين مورد اختلاف در وضوء

آن چه مهم است بحث كنيم، اين است كه ببنيم مخالفين ما به چه روايتي استدلال مي كنند. خود اهل سنت با توجه به اين كه غالباً تصريح دارند كه قرآن نزل بالمسح، جبرئيل ياد داد وضوي مسحي را، نبي مكرم مسح مي كردند، امير المؤمنين و.... مسح مي كردند.

اولين موردي كه اختلاف افتاد در وضو در زمان عثمان بود. اين نشان مي دهد كه زمان ابوبكر اختلافي نبود، همه يا مسحي وضو مي گرفتند يا غسلي. و عمده روايات ضد و نقيض از خود عثمان است؛ مثلاً شما ببينيد ابوهريره كه نزديك 5000 روايت در جوامع روائيه دارد، يك روايت در باره وضو ندارد. از ابوبكر روايتي نداريم. از خيلي از راوياني كه بالاي هزار تا روايت نقل كرده اند، ما روايتي نداريم. چون وضو يك مسأله مفروغ عنه بود، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وضو كه مي گرفت در منظر عمومي وضو مي گرفت. شما همين صحيح بخاري و صحيح مسلم را ملاحظه كنيد، ما روايات متعدد داريم بر اين كه پيغمبر وقتي وضو مي گرفت به وضوي پيامبرتبر مي جستند. بخاري در ج 1 مي نويسد:

عن المسور وغيره يصدق كل واحد منهما صاحبه وإذا توضأ النبي صلي الله عليه وسلم كادوا يقتتلون علي وضوئه .

صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 55

كلمة «يقتتلون» نشان مي دهد كه مردم نهايت تلاش خود را مي كردند كه خود را به آب وضوي رسول خدا برسانند. يا در جلد سوم نقل مي كند:

قال فوالله ما تنخم رسول الله صلي الله عليه وسلم نخامة الا وقعت في كف رجل منهم فدلك بها وجهه وجلده ... وإذا توضأ كادوا يقتتلون علي وضوئه.

صحيح البخاري، البخاري، ج 3، ص 180

اگر پيغمبر آب دهاني مي ريخت، صحابه آن را مي گرفتند و به لباس و پوست شان مي ماليدند و وضو هم كه مي گرفت به قدري هجوم مي آوردند كه نزديك بود يكديگر را بكشند.

نووي در شرح مسلم مي نويسد:

فتوضأ فمن نائل بعد ذلك وناضح تبركا بآثاره صلي الله عليه وسلم وقد جاء مبينا في الحديث الآخر فرأيت الناس يأخذون من فضل وضوئه ففيه التبرك بآثار الصالحين واستعمال فضل طهورهم وطعامهم وشرابهم ولباسهم

شرح مسلم، النووي، ج 4، ص 219

اين خودش يك تو دهني است به وهابي ها كه حتي دست كشيدن به پرده كعبه را هم حرام مي دانند، دست كشيدن به ضريح مطهر نبي مكرم را بدعت مي دانند؛ حتي بوسيدن ركن يماني را ولو به قصد تبرك، بدعت و حرام مي دانند.

علي اي حال وضوي پيامبر در يك مكان مخفي نبوده است، جلوي مردم وضو مي گرفت.

در زمان عثمان هم در آن شش سال اول كه هنوز بدعت ها شروع نشده بود و هنوز مردم نسبت به عثمان خوشبين بودند، با اين كه عليه صحابه موضع مي گرفت، عبد الله مسعود را كتك زد و دست و پا و دنده هايش را شكست، از عبد الله بن مسعود سؤال كردند كه آيا تو بناي مخالفت با عثمان را نداري، گفت :

لا لأن في الخلافة شرٌّ.

خير زيرا در اختلاف شر است.

حتي رواياتي را نقل مي كنند كه وقتي ابوذر را به ربذه تبعيد كرد با آن وضع رقت بار، تعدادي از صحابه آمدند و گفتند: اباذر! اگر تو قيام كني، ما حاضريم در كنار تو شمشير برداريم عليه عثمان قيام كنيم، ابوذر گفت: اگر عثمان مرا از شرق به غرب تبعيد كند من دست به قيام عليه عثمان نمي زنم.

لأن في الخلافة شرٌّ.

افرادي كه در آن شش سال اول مورد هجمه عثمان بودند، موارد زيادي است. تمام بدعت هاي عثمان در شش سال دوم خلافتش بود. ولي همين ابوذر و عمار و عايشه كه مؤيد عثمان بود، در شش سال دوم كه بدعت ها شروع شد، بدعت هاي متعددي كه قابل تحمل براي صحابه نبود؛ مثل اين كه در مني به جاي دو ركعت چهار ركعت نماز بخواند، اموال بيت المال را بين اقوامش بذل و هبه كند، عبد الله بن صرحه؛ مرتدي كه پيامبر گفته بود اگر به پرده كعبه هم آويزان بود او را بكشيد، ولي چون برادر رضاعي او بود، حكومت مصر يا يك جاي ديگر را به او داد، يا وليد بن عتبه كه آيه «ان جائكم فاسق بنبأ» در باره اش آمده است كه برادر مادري با عثمان است، حكومت كوفه را داد، صداي تمام صحابه در مي آيد.

وضو هم كه دو رقم از عثمان نقل شده، يك رقم وضوي مسحي و يك رقم وضوي غسلي، مشخص است كه وضوي مسحي مربوط به شش سال اول است كه هنوز بدعت هاي آن چناني از عثمان ثابت نشده و صحابه خوشبين هستند.

يكي از اساسي ترين ادله اهل سنت كه در صحيح بخاري و مسلم هم آمده، حكايت عثمان وضوي رسول الله است كه مي گويد پيامبر پايش را مي شست.

اين روايت اولاً مناقض است با وضوي مسحي كه خودش از پيامبر نقل كرده است. شايد علماي اهل سنت بگويند كه اين وضوي غسلي چون در صحيح مسلم و بخاري است، از اعتبار ويژه اي برخوردار است؛ ولي اگر شما به همان روايت وضوي مسحي عثمان هم مراجعه كنيد، مي بينيد كه در همان جا هم اكثر بزرگان اهل سنت صراحت دارند كه اين روايت از هر جهت صحيح است. من فقط يكي دو نمونه نقل مي كنم. عمدتاً اين روايات از حمران مولاي عثمان است كه مي گويد:

حدثنا محمد بن بشر قال: حدثنا سعيد بن أبي عروية عن قتادة عن مسلم بن يسار عن حمران قال: دعا عثمان بماء فتوضأ ثم ضحك فقال ألا تسألوني مما أضحك قالوا: يا أمير المؤمنين ما أضحكك قال: رأيت رسول الله صلي الله عليه وسلم " توضأ كما توضأت فمضمض واستنشق وغسل وجهه ثم ثلاثا ويديه ثلاثا ومسح برأسه وظهر قدميه.

المصنف، ابن أبي شيبة الكوفي، ج 1، ص 18

خود احمد بن حنبل در مسند همين روايت را آورده با اين تعبير:

عن حمران بن أبان عن عثمان بن عفان رضي الله عنه انه دعا بماء فتوضأ ومضمض واستنشق ثم غسل وجهه ثلاثا وذراعيه ثلاثا ثلاثا ومسح برأسه وظهر قدميه ثم ضحك.

مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 58

جامع المسانيد و السنن، يك كتابي است كه جديداً چاپ شده است و من چند سال پيش در نمايشگاه كتاب خريدم كه در اين كتاب تمام رواياتي را كه در سنن و مسانيد غير از صحيحين آمده است، يك جا جمع كرده اند. در جلد 17، ص178 حديث شماره 59 آورده است و محقق كتاب دكتر عبد المعطي امين قلعه چي از شخصيت هاي برجسته معاصر اهل سنت كه اهل مصر و شافعي مذهب است، مي گويد:

ورواه البزار في كشف الاستار واسناده صحيح.

هيثمي همين روايت احمد بن حنبل را در مجمع الزوائد نقل مي كند و مي گويد:

وقد رواه أحمد وأبو يعلي ورجاله ثقات.

مجمع الزوائد، الهيثمي، ج 1، ص 224

باز در جايي ديگر دارد كه دقت كنيد، دست هاي امانت دار اهل سنت چه كار دارند مي كنند. مي گويد:

ومسح برأسه وطهّر قدميه.

يعني «ظهر» را تبديل كرده اند به «طهر» يك تشديد هم بالاي «ها» گذاشته اند. يك كسي نيست كه از اين افراد عاقل و امانت دار سؤال كند كه اين جمله يعني چه؟ يعني سرش را مسح كشيد و پايش را زير آب گرفت و تطهير كرد؟! طاهر كردن يك بار به مسح است و يك بار به غسل. با توجه به روايات متعدد ديگري كه داريم «ومسح برأسه و ظهر قدميه» اين روايت هم «ظهر قدميه» است نه «طهر قدميه». علي اي حال در آن جا هم هيمثي مي گويد:

ورجاله رجال الصحيح وهو في الصحيح بالاختصار.

مجمع الزوائد، الهيثمي، ج1، ص229

متقي هندي در كتاب كنز العمال اين روايت را نقل مي كند و مي نويسد:

حم و البزار حل ع و صحح.

كنز العمال، المتقي الهندي، ج 9، ص 442 ح 26882

حم، يعني ذكره احمد بن حنبل في مسنده. و مراد از بزار، ابوبكر بزار متوفاي 292 هجري است و مسند دارد و كتاب هاي متعددي نوشته است.

حل، يعني ذكره ابونعيم في حلية الأولياء.

ع، كنايه است از ابويعلي متوفاي 307 و كتابي دارد به نام مسند كه از كتاب هاي مشهور اهل سنت است.

وصحح، يعني ابو نعيم اين روايت را در مسندش نقل كرده و تصحيح كرده است.

همچنين نقل مي كنند از ساعاتي مصري شافعي (متوفاي 1371هـ) كه قبلاً هم ما از روايتي از ساعتي نقل كرديم كه از او تعبير مي كنند به «العلامة المعاصر». زركلي كه از شخصيت وهابي اهل سنت است در الأعلام ج1، ص48 وقتي به ساعاتي مي رسد، از او تعبير مي كند:

وهو من المشغلين بالحديث .

الباني كه از او تعبير مي كنند به بخاري دوران يا به تعبير بن باز كه مي گفت «امام الحديث» در كتاب هاي متعدد از ساعاتي عبارت نقل مي كند و از او تعبير مي كند به علامه معاصر. ترجمه ساعاتي را مي توانيد ارواع الغليل، ج8، ص16 و تمام النعمه ص313 ببينيد.

ساعاتي نيز مي گويد:

رواه احمد بإسناد جيد وابويعلي ورواه البزار بإسناد صحيح.

اين هم تأييد مي كند كه روايت عثمان كه روايت مسحي است، سند احمد سند جيد است و سند بزار سند صحيح است.

و همچنين آقاي عيني شارح صحيح بخاري در عمدة القاري در ج2، ص240 تعبير مي كند:

ذكره احمد بن علي القاضي في كتابه مسند عثمان بسند صحيح أنه توضأ ثم مسح رأسه ثم ظهر قدميه.

اين هم صراحت دارد كه اين وضويي كه عثمان نقل مي كند و وضوي مسحي است، سند صحيح است.

پس ما مي بينيم كه اين روايت را كه عثمان نقل مي كند وضوي مسحي پيامبر را، بزرگان اهل سنت اين روايت را تصحيح مي كند. و من هر چه گشتم پيدا نكردم كه كسي بيايند اين روايت عثمان را تضعيف كرده باشند. وقتي حدود شش ـ هفت تن از علماي برجسته اهل سنت روايت را تصحيح كرده است؛ پس روايت از نظر استناد هيچ مشكلي ندارد؛ سواء كه اين روايت در صحيح مسلم و بخاري آمده باشد يا در ساير كتاب ها و علما بر صحت آن شهادت داده باشند.

پس بنابراين اين روايت عثمان كه عَلم كرده اند و در صحيح بخاري آمده است و وضوي پيامبر را وضوي غسلي معرفي مي كند، معارض است با روايت خود آقاي عثمان كه مي گويد وضوي پيامبر وضوي مسحي بوده است. پس يا ما بايد بگويم كه بخاري روي آن حساسيتي كه نسبت به اين قضايا داشت، چون بنده قبلاً گفته ام كه در رابطه با مسح تمام كتاب هاي ديگر اهل سنت يك طور ديگر نقل كرده اند و بخاري يك تغييراتي در آن داده است كه اثبات كند اين روايت دال بر مسح نيست و يا به طور كلي حذف مي كند. و يا ذيل روايت را حذف كرده است. مثل حديث نزار كه وقتي بخاري نقل مي كند، ذيل روايت را كه مثلا دارد: ومسح رأسه ورجليه، آن جا بخاري مي نويسد: وذكر رأسه وقدميه. اين خودش نشان گر اين است كه اين ها با يك عداوت خاصي با اين روايات پيامبر برخورد مي كردند. بعيد هم نيست همين روايت عثمان هم كه در صحيح بخاري و مسلم مبني بر غسل آمده است، اين هم مسح بوده و دست هاي بسيار امانت دار آقاي بخاري و مسلم خواسته اند كه يك خدمتي به جامعه اهل سنت و حكومت بكنند، آمده اند به جاي كلمه مسح، كلمه غسل گذاشته اند. و كم له من نظير.

پس يكي از اساسي ترين دلايل اهل سنت كه روايت عثمان است و بر فرض كه صحيح هم باشد، با روايت ديگر عثمان تعارضا تساقطا. اين يك مسأله اي كه شيعه و سني به آن معترف هستند. پس آقايان اهل سنت به روايت عثمان بر غسل رجلين نمي توانند استناد كنند.



Share
1 | علي احمدي ويسي راد | Iran - Tehran | ١٧:١٥ - ٢٥ خرداد ١٣٩٣ |
بسم الله
سلام عليکم
احسنتم .واقعااهل سنت مصداق بارز ايه 85سوره بقره هستندکه خداوندمي فرمايد-افتومنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض.اينان حتي به کتب صحيح خودشان کافرندودرنزداسلام کافربه کتاب وسنت رسول خدا هستند.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب