2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
نكاح متعه: سيره صحابه و دستور رسول خدا ص به متعه زنان
کد مطلب: ٦٦١٠ تاریخ انتشار: ٢٠ مهر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 1284
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: سيره صحابه و دستور رسول خدا ص به متعه زنان

جلسه 11 ـ تاريخ: 88/07/20

بسم الله الرحمن الرحيم


جلسه 11 ـ تاريخ: 88/07/20

بحث ما در رابطه با متعه از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) بود كه در مشروعيت آن رواياتي بيان شد و نيز استناد أئمه(عليهم السلام) به آيات قرآني و رسيديم به موضوع سيره نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و أئمه (عليهم السلام) درباره متعه كه در اين زمينه روايتي را نقل كرديم كه آن حضرت نيز متعه داشته اند و آيات اول سوره تحريم مربوط به همين قضاياست.

حديث بيست و سوم

أمر رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بالمتعة

«قَالَ رَوَي إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَيْسَ مَعَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَ لَا نَسْتَحْصِنُ هُنَا بِأَجْرٍ؟ فَأَمَرَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ : ما همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي جنگيديم و هيچ زني همراه ما نبود و شهوت به ما فشار مي آورد. به حضرت گفتيم: آيا مي توانيم با أجرتي كه به برخي زنان مي دهيم، آنها را به عقد خود درآوريم [عقد موقت]؟ حضرت هم دستور داد زنان را نكاح كنيم با قرار دادن لباس به عنوان مهريه»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص11، ح26381

اين روايت هم مرسل است و تكليف اسماعيل بن أبي خالد روشن نيست و سايرين ثقه هستند.

يك قاعده كلي هست كه روايات ضعيف كه ضعف شان به ارسال راوي يا مجهول بودن يا اهمال بودن راوي است، در كنار هم، به يكديگر كمك مي كنند و ضعف شان برطرف مي شود و يا در كنار روايات صحاح، مفيد فايده قرار مي گيرند.

نكته

ميان متقدمين و متأخرين، بين راوي «مجهول و مهمل» فرق است:

از ديدگاه متأخرين ـ يعني از علامه حلي (ره) به اين طرف ـ : «راوي مجهول» به كسي مي گويند كه نامش در كتب رجالي آمده باشد، اما مدح و ذمي درباره او ذكر نشده باشد و «رواي مهمل» به كسي مي گويند كه با وجود اين كه نام او در سلسله روايات آمده، اما اسمي هم از او در كتب رجالي ذكر نشده باشد.

اما از ديدگاه متقدمين ـ يعني از علامه حلي (ره) و يا ابن داوود (ره) به قبل ـ : «رواي مهمل» كسي است كه اسمش در كتاب هاي رجالي آمده، ولي مدح و ذمي درباره او نيامده است و «رواي مجهول» كسي است كه جزء رجال ضعيف است و كلمه مجهول از الفاظ دال بر ذم است.

ميان متقدمين و متأخرين اختلاف شديد است در اين كه: «اگر درباره كسي مدح و يا ذم نيامد، آيا مي توانيم به روايات او عمل كنيم يا نه؟» متقدمين مي گفتند: ملاك براي ضعف راوي، ورود مذمت است و اگر چنين چيزي نيامده باشد، مي توانيم به روايات او عمل كنيم و دليلي بر عدم اعتبار اين راوي نداريم. به ما گفته اند از راوي ضعيف، أخذ روايت نكنيم و آنچه در آيه نبأ آمده، مبني بر اين كه درباره فاسق تحقيق كنيد، كلمه فاسق در اين آيه، موضوعيت دارد. اگر كسي فاسق بودنش ثابت شد، در اين صورت نبايد روايت و خبر او را قبول كرد. اما كسي كه فاسق بودنش ثابت نشد، أعم از اين كه وثاقتش ثابت شود يا نه، مي توان به روايت او عمل كرد. در اين جا مرحوم حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) بحث إصاله العدالة را مطرح كرده كه بحث مفصلي دارد و ما هم در كتاب المدخل في علم الرجال مفصل آورده ايم كه متقدمين قائلند بر اين كه وقتي يك راوي به تكليف مي رسد، چون او شخصي مسلمان است، بين خود و خداي خود عهد و پيمان مي بندد كه به تكاليفش عمل كند و ما بعد از مدتي شك مي كنيم كه آيا او به آن عهد و پيماني كه بسته بود، همچنان پاي بند است يا نه؟ إستصحاب يقين سابق جاري مي كنيم. تنها كسي كه متعرض به إصالة العدالة شده، مرحوم سيد مجاهد (ره) در مفاتيح الأصول است كه كتاب بسيار مفيد و ارزشمندي است و متأسفانه كم ياب و يا ناياب است. او اين بحث را در بخش حجية خبر واحد آورده است. چنان كه مرحوم ميرزاي قمي (ره) در قوانين الأصول در بخش حجية خبر واحد نزديك به 40 صفحه وارد كليات علم رجال شده است.

اما اشكال بر اين تفكر اين است كه ما عدالت را أمري وجودي مي دانيم، نه امر عدمي و آيا با تكرار اين تكاليف، چنين ملكه اي براي مكلف ايجاد شده يا نه؟ آنچه كه ما بر آن يقين داريم اين است كه در زمان تكليف براي اين مكلف چنين ملكه اي حاصل نشده بود و آيا بعد از گذشت 10 سال، چنين ملكه اي براي او حاصل شده يا نه؟ كه بايد همان يقين سابق را كه عدم حصول چنين ملكه اي بود، استصحاب كنيم. پس فرق در وجودي بودن و عدمي بودن امر عدالت است. متقدمين، يقين سابق را عمل به تكاليف مي دانند، اما متأخرين، عدالت را ملكه اي مي دانند كه امري وجودي است و نياز به تحصيل دارد. استصحاب در مسائل وجودي است، نه در يك أمر عدمي. بايد بررسي شود كه آيا عدم فسق در يك راوي، كفايت مي كند يا نه؟ آنچه كه ازأئمه (عليهم السلام) در روايات آمده از توثيق روات، ثابت مي كند كه بحث وثاقت، امر وجودي است و آنجا كه شارع مقدس، قول راوي را حجت قرار داده، به شرط اثبات وثاقت است، نه به شرط عدم ثبوت فسق.

نكته

ما حدود 13 هزار راوي داريم كه مرحوم حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) به 16 هزار راوي رسانده است و حدود 7 هزار راويِ آن در كتب أربعه آمده و در مانند أمالي و خصال و علل الشرايع شيخ صدوق (ره) و غيره مي توان گفت حدود 5 هزار راوي هم در آنها آمده است. از اين تعداد، تكليف كمتر از 2 هزار راوي مشخص است كه ثقه هستند يا نه. مثلاً مرحوم نجاشي (ره) ـ تمام سعي و تلاش و تمام عمر خود را صرف رجال كرده و حرف اول و آخر را در علم رجال شيعه او مي زند ـ فقط تكليف حدود هزار و دويست نفر را روشن كرده است. شيخ طوسي (ره) هم در الفهرست همين كار را كرده و تكليف حدود 2 هزار راوي را مشخص كرده كه ثقه هستند يا نه و حدود 11 هزار راوي بلا تكليف مانده اند كه يا مجهول اند يا مهمل. با اين وضعيت، چه كار مي توان كرد؟ آيا روايات آنها را عمل نكنيم و روايات شان را به دريا بريزيم؟ يا برويم سراغ قرائن ديگر و به هر قرينه اي كه شده، تكليف آنها را نيز مشخص كنيم؟ غير از اين، راه ديگري نداريم و بايد تكليف اينها را باشد مشخص كنيم.

اما اهل سنت اين گرفتاري را ندارند. ذهبي در سير أعلام النبلاء، 18 هزار راوي را آورده و تكليف آنها را مشخص كرده و نام 40 هزار راوي را در تاريخ اسلام آورده و درباره آنها نظر قطعي داده كه ثقه هستند يا نه. چرا؟ چون حكومت با آنها همراه بوده و آنها را حمايت مي كرده اند و امكانات هم در اختيار آنها بود. شيعه هم در فشار و ظلم و كتابخانه هاي شيعه هم در معرض آتش سوزي بوده است جتي كار به جايي رسيد كه به جاي هيزم، از كتاب هاي شيعه براي گرم كردن اجاق هاي خود استفاده مي كرده اند. كتابخانه شيخ طوسي (ره) كه نزديك 24 هزار جلد كتاب ـ آن هم در قرن دوم، سوم كه شوخي بردار نيست ـ به آتش كشيده شده است. مرحوم صاحب وسائل (ره) در جلد 30 وسائل الشيعة مي گويد: «آنچه براي ما محرز است، اين است كه در زمان معصومين (عليهم السلام) بيش از 6600 كتاب توسط صحابه معصومين (عليهم السلام) تأليف شده است». آيا شما مي توانيد 50 كتاب از كتاب هاي زمان معصومين (عليهم السلام) را نام ببريد؟ اينها يا تبديل به خاكستر يا سرقت شدند يا به نحوي ديگر از بين رفته اند.

مرحوم نجاشي (ره) و شيخ طوسي (ره) تلاش كرده اند تمام كتاب هايي كه توسط بزرگان تا قرن 5 هجري نوشته شده است را نام ببرند. در حقيقت رجال مرحوم نجاشي (ره) و الفهرست شيخ طوسي (ره) منحصرا از آن دسته از راويان نام برده اند كه صاحب كتاب بوده اند. به عنوان مثال نام حسين بن سعيد اهوازي را مي آورد ترجمه مي كند و شرح حال او را نيز مي آورد و مي گويد: «له كتاب» و 33 كتاب داشته است. در برخي از راويان كه از صحابه امام رضا (عليه السلام) بودند، تا 70 كتاب آورده است. ما هم آمديم و تمام اين كتاب ها را جمع زديم كه مجموع آنها به 1700 كتاب نرسيد. در حالي كه صاحب وسائل (ره) مي نويسد: «6600 كتاب توسط صحابههء معصومين (عليهم السلام) نوشته شده است». اينها مسئله را مشكل مي كند. برخي در مورد اين جمله كه: «شيخ طوسي (ره) در مورد صفوان و بزنطي مي گويد: «لا يروون و لا يرسلون إلا عن ثقة» » و آن را در كتاب خودش نقل مي كند، مي گويند: «يا بايد شيخ طوسي (ره) اين را از خودش گفته باشد يا بايد در كتاب خود بزنطي و صفوان پيدا شود» و حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) مي فرمايد: «ما در هيچ جا نيافتيم كه صفوان گفته باشد: «أنا لا أروي و لا أرسل إلا عن ثقة» ». از محضر حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) سوال مي كنيم كه آيا تمام آثار صفوان به دست شما رسيده است كه مي فرماييد اين چنين حرفي را نزده است؟! با اين كه كتاب معجم رجال الحديث از نظر رجالي، آبروي شيعه است و با اين كتاب در مناظرات و شبهات وهابيت و اهل سنت، پيروز هستيم و ويژگي هاي اين كتاب در هيچ يك از كتاب هاي رجالي اهل سنت نيست، ولي با اين حال، ما اشكالات مبنايي زيادي در رجال با ايشان داريم.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب