2024 April 24 - چهار شنبه 05 ارديبهشت 1403
نكاح متعه: متعه از ديدگاه ائمه عليهم السلام در كتب اهل سنت (2)
کد مطلب: ٦٦٠٨ تاریخ انتشار: ٢٦ مهر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 2116
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: متعه از ديدگاه ائمه عليهم السلام در كتب اهل سنت (2)

جلسه 13 ـ تاريخ: 88/07/26

بسم الله الرحمن الرحيم


جلسه 13 ـ تاريخ: 88/07/26


بحث ما در روايات اهل بيت (عليهم السلام) در باب متعه بود:

حديث سي و ششم

اين روايت صحيح است:

«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدُ فِي رِسَالَةِ الْمُتْعَةِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: يُسْتَحَبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمُتْعَةَ وَ مَا أُحِبُّ لِلرَّجُلِ مِنْكُمْ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّي يَتَزَوَّجَ الْمُتْعَةَ وَ لَوْ مَرَّةً : مستحب است براي مسلمان كه به عنوان متعه ازدواج كند و دوست ندارم كه يكي از شما حتي اگر براي يك بار هم شده، قبل از آن كه ازدواج متعه انجام نداده باشد، ازدواج كند»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص15، حديث26397

حديث سي و هفتم

اين روايت نيز صحيح است:

«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عِيسَي عَنِ ابْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ لِي: تَمَتَّعْتَ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: لَا تَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّي تُحْيِيَ السُّنَّةَ : امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: آيا متعه نموده اي؟ عرض كردم: خير، حضرت فرمود: قبل از آن كه از دنيا بروي، اين عمل را انجام بده»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص15، حديث26398

حديث سي و هشتم

اين روايت هم صحيح است:

«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: يَا إِسْمَاعِيلُ! تَمَتَّعْتَ الْعَامَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: لَا أَعْنِي مُتْعَةَ الْحَجِّ، قُلْتُ: فَمَا؟ قَالَ: مُتْعَةَ النِّسَاءِ، قُلْتُ: فِي جَارِيَةٍ بَرْبَرِيَّةٍ، قَالَ: قَدْ قِيلَ يَا إِسْمَاعِيلُ تَمَتَّعْ بِمَا وَجَدْتَ وَ لَوْ سِنْدِيَّةً : امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: آيا متعه انجام داده اي؟ عرض كردم: آري، حضرت فرمود: منظورم حج تمتع نبود، بلكه منظورم نكاح متعه بود، عرض كردم: با كنيزي بربري متعه كردم. حضرت فرمود: اي اسماعيل! حتي اگر زني چيني پيدا كردي، متعه را انجام بده»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص15، حديث26399

حديث سي و نهم

اين روايت، موثقه است و فرق بين روايت «صحيح» و «موثّق» را عرض كرديم: به روايتي «صحيح» مي گويند كه تمام راويان آن «امامي، عدل، ضابط» باشند و «موثّق» آن است كه يكي از راويان ما «غير امامي، ثقة» باشد. حال، غير امامي به هر شكلي باشد، فرق نمي كند. در ميان غير امامي هاي شيعه، بهتر از همه، فطحي مذهب ها هستند كه پيرو عبد الله أفطح ـ فرزند امام صادق (عليه السلام) ـ شدند و علاوه بر 12 امام شيعه، يك امام در اين وسط زياد كرده اند و رذل ترين شان «واقفية» هستند كه تابعين علي بن أبي حمزه بطائني هستند.

«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَشْيَمَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: تَمَتَّعْتَ مُنْذُ خَرَجْتَ مِنْ أَهْلِكَ، قُلْتُ: لِكَثْرَةِ مَا مَعِيَ مِنَ الطَّرُوقَةِ أَغْنَانِي اللَّهُ عَنْهَا، قَالَ: وَ إِنْ كُنْتَ مُسْتَغْنِياً، فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ تُحْيِيَ سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله : راوي مي گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: آيا در طول مدتي كه از خانواده ات دور شده اي، متعه نموده اي؟ عرض كردم: به خاطر هم بستري زياد با كنيزهايم، خداوند مرا از اين كار بي نياز فرموده است. حضرت فرمود: حتي اگر بي نياز هم هستي، اما من دوست دارم با متعه نمودن، سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را زنده نگاه داري»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص15، حديث26400

حديث چهلم

اين روايت هم به خاطر علي بن أبي حمزه بطائني، موثقه است. در سلسله اين سند، احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي است كه مؤسس حوزه علميه قم بوده و در نهايت وثاقت است بعد از او علي بن أبي حمزه بطائني است كه درباره او نكاتي هست كه لازم به دقت است و او عصا كش أبو بصير بود. أبو بصير هم همان ليث مرادي است و قبلا هم عرض كرديم كه نابينا بود و دو مرتبه با قدرت امامت امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) با دست كشيدن روي چشمان وي، دنيا را ديد و سپس با اختيار خود به همان شكل نابينايي بازگشت. به هر حال أبو بصير در اوج وثاقت است.

[علي بن أبي حمزه بطائني از وكلاي امام كاظم (عليه السلام) بوده و بعد از شهادت آن حضرت، اموال فراواني از وجوهات شرعي نزد او باقي ماند و امام رضا (عليه السلام) به او نامه نوشت و فرمود: «اموالي كه از پدرم در نزد توست، چون امروز امام شرعي من هستم، آنها براي من بفرست». اما دنيا او را فريفت و او از اين كار ممانعت ورزيد و مذهب «واقفية» را تأسيس كردند و معتقد شدند كه امام كاظم (عليه السلام): «هو المهدي و هو المنجي و هو الذي يأتي و يملأ الأرض قسطا و عدلا». لذا اينها در برابر امام رضا (عليه السلام) ايستادند و امام (عليه السلام) هم آنها را طرد كرد و اينها سرنوشتي شبيه رجوي و منافقين در زمان پس از انقلاب ما پيدا كردند كه امام خميني (ره) با آنها برخورد شديدي كرد و آنها را طرد كرد. علي بن أبي حمزه بطائني و عثمان بن عيسي رواسي و تعدادي ديگر از بنيان گذاران اين مذهب، مطرود امام رضا (عليه السلام) و مطرود شيعه شدند.

مشكل ما اين است كه در كتب أربعه شيعه، روايات زيادي از اينها داريم. حتي بعضي اوقات در برخي احكام، فقيه فقط يك روايت دارد و آن هم از «واقفية» است.

مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره)، قضيه «واقفية» را يك سره نموده و تمام آنها را ردّ كرده و مي گويد افرادي هستند كه امام جواد (عليه السلام) درباره آنها فرموده است: «كفّار، فسّاق، زنادقة». چنان كه قبلا هم گفتيم گرچه كتاب معجم رجال الحديث مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) از افتخارات شيعه است و در اين باب، كتابي به پاي كتاب ايشان نمي رسد؛ نه در شيعه و نه در سني. اما با توجه به اين كه ايشان يك فقيه مبرّز بوده و شخصيت رجالي نبوده است، اشتباهاتي هم در اين كتاب داشته است. لذا در اين جا حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني (حفظه الله) مبناي بسيار زيبا و دقيقي دارند و با توجه به اين كه در علم رجال، هرگز مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) به حضرت آيت الله العظمي شبيري كه شخصيت مبرّز رجالي هستند، نمي رسند، از اين رو نظر اين بزرگوار نظر ارزشمند و مغتنم و قابل استفاده اي براي ما است و آن اين كه ايشان مي فرمايد: «تعدادي از روات را داريم كه تضعيف شده اند و تكليف آنها مشخص شده است و به روايات آنها عمل نمي كنيم و راوياني هم هستند كه موثق هستند و بحثي درباره آنها نيست. اما گروه سومي هم هستند كه دو حالت داشته اند: حالة الإستقامة، حالة الإنحراف. يك زمان مورد وثوق بوده اند و زماني ديگر مورد مذمت بوده اند». حال بايد چه كنيم؟ آيا به روايات اينها عمل بكنيم يا نه؟ مثل همين علي بن إبي حمزه بطائني كه در يك زمان مورد اعتماد و وكيل امام كاظم (عليه السلام) بود و در زمان ديگر مورد لعن و نفرين امام رضا (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام). در اين جا حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني مي فرمايد: «افرادي كه در كتب فقهي و روائي ما از اينها روايت آمده، مانند علي بن إبي حمزه بطائني و فقهاء و بزرگان شيعه، مانند صفوان و إبن أبي عمير از آنها روايت نقل كرده اند، مشخص است كه اين روايات به زمان استقامت اينها برمي گردد و نه زمان انحراف و بعد از اين كه امام (عليه السلام) اينها را طرد كرد و آنها هم مطرود شيعه شدند، ديگر كسي از بزرگان شيعه سراغ اينها نمي رفت تا از اينها روايت نقل كند». شبيه همان داستان رجوي منافق كه در چند ماه اول پس از انقلاب، مورد تأئيد بود و با طرد شدن آنها، ديگر كسي سراغ اينها نمي رود. پس روايات بزرگان و فقهاء شيعه از اين افراد، در زمان استقامت اينها بوده، نه در زمان انحراف اينها و اين انحراف و مذمت هاي بعدي [دوران انحراف]، ضرر به اعتبار روايات قبلي [دوران استقامت] نمي زند، اما ضرر به اعتبار راوي مي زند.

اين نكته بسيار مهمي بود نسبت به حدود 20 الي 30 راوي كه كثير الرواية هستند و اگر بنا باشد همه را يك جا طرد كنيم و روايات آنها را قبول نكنيم، در إستنباط احكام شرع، دچار مشكل مي شويم. لذا نسبت به كساني كه بنيان گذار «واقفية» بودند، بايد اين نكته را در نظر بگيريم. به خلاف برخي از پيروان مذهب «واقفية» كه چون پايه گذار نبوده اند، درباره آنها گفته شده است: «واقفي ثقة» يا گفته شده: «إنه واقفي، إلا أنه ثقة» كه در اين موارد گذشته از واقفي بودن شان، اما وثاقتشان مورد تأييد قرار گرفته است.

از اين 73 فرقه اي كه پس از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) منشعب شد، بيشترين آن مربوط به شيعه است و در ميان تمام اين فرقه هاي منحرف، پست تر و رذل تر از همه، همين فرقه «واقفية» هستند و كم انحراف ترين آنها، فرقه «فطحي» است كه امثال حسن بن علي فضال و غيره كه همه فطحي ها از فقهاء هم بوده اند. اينها 13 امامي بودند؛ يعني علاوه بر 12 امام شيعه، يك امام هم در آن وسط رويانده اند كه عبد الله أفطح، فرزند امام صادق (عليه السلام) است. از اين رو مي گوييم: «اينها اگر چه افرادي منحرف و باطل بوده اند، اما ضرري به روايات آنها كه از امام معصوم (عليه السلام) نقل كرده اند، نمي زند». اين آقا، 13 امامي شده، حال اگر او رواياتي نقل كردند كه مربوط به امامت عبد الله أفطح است، به ديوار مي كوبيم؛ ولي اگر روايتي غير از اين نقل كردند، دليلي بر نپذيرفتن روايت آنها وجود ندارد. چون در تمام مسائل، با شيعه هم رأي و هم عقيده هستند.

اين روايت است:

«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقَالَ لِي: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! تَمَتَّعْتَ مُنْذُ خَرَجْتَ مِنْ أَهْلِكَ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: وَ لِمَ؟ قُلْتُ: مَا مَعِيَ مِنَ النَّفَقَةِ يَقْصُرُ عَنْ ذَلِكَ، قَالَ: فَأَمَرَ لِي بِدِينَارٍ، قَالَ: أَقْسَمْتُ عَلَيْكَ إِنْ صِرْتَ إِلَي مَنْزِلِكَ حَتَّي تَفْعَلَ : راوي مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيدم و حضرت به من فرمود: اي أبا محمد! از زماني كه از خانواده ات دور شده اي، آيا تاكنون متعه كرده اي؟ گفتم: نه. حضرت فرمود: چرا؟ عرض كردم: به سبب اين كه نفقه اين كار را نداشتم. حضرت هم مبلغي را براي اين كار در اختيار من قرار داد و فرمود: تو را به خدا قسم مي دهم! قبل از اين كه به منزل بروي، حتماً اين كار را انجام بده»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص16، حديث26401

حديث چهل و يكم

«وَ عَنِ ابْنِ عِيسَي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: مَا مِنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ، ثُمَّ اغْتَسَلَ، إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْهُ سَبْعِينَ مَلَكاً يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَلْعَنُونَ مُتَجَنِّبَهَا إِلَي أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ : كسي نيست كه متعه كند و براي اين كار غسل كند، مگر اين كه خداوند در إزاي هر قطره آبي كه از غسل او مي ريزد، هفتاد ملك تا روز قيامت براي او استغفار مي كنند و براي كسي كه از اين كار دوري مي كند، تا روز قيامت لعن و نفرين مي كنند»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص16، حديث26402

اين روايت هم به خاطر «عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ» مرسل و ضعيف است. لحن روايت فوق با ساير روايت باب متعه، فرق مي كند. اين، منطق ائمه (عليهم السلام) نبوده است كه براي مسئله متعه، كسي را مورد لعن قرار بدهند و تعبيرات ديگر آن هم نشان مي دهد كه اين روايت از ائمه (عليهم السلام) صادر نشده است. حتي اگر راويانش هم ثقه بودند، ما مي گفتيم كه اين روايت از معصوم (عليه السلام) نيست و اشتباه شده است. انسان ثقه، دروغ نمي گويد، ولي معصوم از اشتباه هم نيست.

همان طور كه در روايات هم داريم كه حسن بن محبوب مي گويد: «تصميم گرفتم يك دائرة المعارفي از احاديث امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) بنويسم. عراق را زير و رو كردم و تمام راوياني كه امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) را درك كرده بودند، روايات شان را جمع كردم در يك مجموعه اي و خدمت امام رضا (عليه السلام) رسيدم. فكر مي كردم كه امام رضا (عليه السلام) از اين كار من خوشحال شود. امام رضا (عليه السلام) فرمود اين روايات را بخوان. روايات را تك تك خواندم و همه را گفت دروغ است. اين دائرة المعارفي كه من درست كرده بودم، امام رضا (عليه السلام) اكثر روايات آن را انكار كرد و فرمود: اينها رواياتي نيست كه از پدران ما صادر شده باشد». در پايان هم امام رضا (عليه السلام) نكته اي زيبائي را فرمود: «يا يونس! لكل حديث منا نور، فما له من نور فليس ما حدثنا به: هر حديثي از ما نور دارد، آن روايتي كه نور ندارد، بدان كه از ما نيست». البته اين تشخيص نور هم فطرت سالم مي خواهد.

از مجموع اين روايات صحيح و ضعيف و مرسل مي توانيم اين برداشت را داشته باشيم كه ائمه (عليهم السلام) نسبت به قضيه متعه و إحياء سنتي كه توسط خليفه دوم تحريم شده، عنايت داشتند. چون يكي از شئون امام (عليه السلام)، حفظ شريعت و جلوگيري از انحراف شريعت است. تمام روايات، نه به خاطر اين است كه به مردم بگوييد بروند دنبال شهوت و لذت هاي مادي، بلكه اين روايات ناظر به اين مسئله است كه ائمه (عليهم السلام) در حوزه استحفاظي خود، براي حفظ شريعت، اين همه تأكيد داشتند. حتي مي بينيم امام (عليه السلام) به صحابه اي كه پول اين كار را ندارد، پول مي دهد تا اين كار را انجام دهد.

حديث چهل و دوم

در اين روايت، اهل بيت (عليهم السلام) باز هم به خاطر حفظ شريعت مقدس از آفت تحريف و انحراف، در برابر كساني كه قسم مي خوردند يا عهدي را بر خود واجب مي كردند تا متعه نكنند، آنها را از عمل كردن به قسم و عهدشان باز داشته اند. زيرا يكي از شرايط عهد و قسم اين است كه متعلَّق آن، «ممدوح، مباح و مشروع» باشد، نه اين كه قسم بخورد دروغ بگويد يا غيبت كند.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ (حسن) ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيٍّ السَّائِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عليه السلام: إِنِّي كُنْتُ أَتَزَوَّجُ الْمُتْعَةَ فَكَرِهْتُهَا وَ تَشَأَّمْتُ بِهَا، فَأَعْطَيْتُ اللَّهَ عَهْداً بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ جَعَلْتُ عَلَيَّ فِي ذَلِكَ نَذْراً أَوْ صِيَاماً أَنْ لَا أَتَزَوَّجَهَا، قَالَ: ثُمَّ إِنَّ ذَلِكَ شَقَّ عَلَيَّ وَ نَدِمْتُ عَلَي يَمِينِي وَ لَمْ يَكُنْ بِيَدِي مِنَ الْقُوَّةِ مَا أَتَزَوَّجُ بِهِ فِي الْعَلَانِيَةِ، قَالَ: فَقَالَ لِي: عَاهَدْتَ اللَّهَ أَنْ لَا تُطِيعَهُ؟! وَ اللَّهِ! لَئِنْ لَمْ تُطِعْهُ لَتَعْصِيَنَّهُ : من متعه كردم، ولي برايم نتيجه خوبي نداشته و شوم بوده، از اين رو به اين كار علاقه ندارم و در بين ركن و مقام با خداي خود عهد و نذر روزه كردم كه ديگر چنين كاري انجام ندهم، اما اين كار بعد از مدتي بر من سخت آمده و بر من فشار آورده است و از كار خود پشيمان شده ام و قدرت انجام اين كار را در آشكار ندارم. حضرت فرمود: آيا با خدا عهد كرده اي كه او را اطاعت نكني؟! به خدا قسم! اگر متعه نكني، خدا را معصيت كرده اي»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص16، حديث26403

روايت فوق صحيح است و از نظر سند، هيچ اشكالي ندارد. ما مشابه اين روايت، زياد داريم. اگر آن چند روايت مرسل و ضعيف هم نبود، براي ما كافي بود جهت استنباط حلّيت متعه.

نكته

نكته اي كه راجع به سند اين روايت است اين كه در بسياري از روايات «عن أبي الحسن (عليه السلام)» روايت نقل مي شود كه نسبتاً هم زياد است و بايد توجه داشت كه هر جا «أبي الحسن» بيايد، يا منظورش امام كاظم (عليه السلام) است يا امام رضا (عليه السلام) و يا امام هادي (عليه السلام). اما اگر «أبي الحسن» به صورت مطلق بيايد، منظورش امام كاظم (عليه السلام) است. ولي براي امام هشتم (عليه السلام)، «أبي الحسن الرضا» يا «أبي الحسن الثاني» مي آيد و براي يا امام هادي (عليه السلام)، «أبا الحسن الهادي» يا «أبي الحسن الثالث» مي آيد. ولي رواياتي هم داريم كه به شكل مطلق آمده، اما منظورش امام رضا (عليه السلام) و يا امام هادي (عليه السلام) باشد و در اين موارد، بايد از راويان فهميد كه منظورش كدام امام (عليه السلام) است.

نكته

روايات زيادي داريم كه حكومت ـ در دوران بني أميه و بني عباس ـ دنبال اين بود كه شيعيان را قلع و قمع كنند و به دنبال فرصت بودند و يكي از اين فرصت ها، قضيه متعه بود. اينها جاسوساني را گماشته بودند تا اگر كسي از شيعيان متعه را انجام داد، او را به زندان ببرند و شلاق بزنند و اموالش را مصارده كنند. لذا، متعه كردن در عصر معصوم (عليه السلام) به اين سادگي نبود. حتي رواياتي داريم كه امام صادق (عليه السلام) از اين كار نهي مي كند. مثلا به زراره مي گويد: «لا تمتع و أنت في المدينة : تو كه در مدينه هستي، مبادا متعه كني». تمام اين نهي هايي كه از معصوم (عليه السلام) است، ناظر به اين قضاياست. حالا وهابيت هم مي گويند كه ائمه (عليهم السلام) از متعه نهي كرده اند و شيعيان از اين كار دست بر نمي دارند. صدور روايات در مورد حلال بودن متعه، با اين همه احاديث صحيحي كه داريم، مشخص است.

[اما برگرديم به روايت 42 ] اگر بتوانيم اين را به صورت قاعده كلي در بياوريم در ساير واجبات و مستحبات و مباحات، مقداري مشكل بوجود مي آورد كه بحث مخالفت با متعه از بحث هايي است كه در حقيقت در راستاي نابودي شريعت و مخالفت با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) انجام گرفته و اگر يك نذر به اين تعلق گرفت كه به حفظ شريعت ضربه مي زند، يك خصوصيت ويژه اي دارد كه با توجه به آن، نمي توانيم در ساير موارد قسم، سَرَيان و جَرَيان بدهيم. البته دراين كه صيغه قسم در اين جا منعقد نمي شود، هيچ شك و ترديدي نداشتيم؛ حتي اگر اين روايت هم نبود. ما از روايات باب قسم و عهد و نذر استفاده مي كنيم كه اگر متعلق اينها، خلاف شرع باشد، منعقد نمي شود. ولي نقض در اين روايت را امام (عليه السلام) واجب مي داند، ولي در ساير موارد، وجوبش ثابت نيست. يك قاعده اصولي هم هست به اين مضمون: «أمري كه به دنبال نهي مي آيد» كه آيا در آنجا، رفتن به سمت آن نهي واجب است؟ يا در أمري كه بعد از نهي مي آيد، مي خواهد آن نهي را بردارد؟ اين كه آيا اين أمر، واجب است يا نه؟ بايد سراغ أدله ديگري برويم.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب