بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 89/10/13
موضوع: «غَسل» یا «مَسح» پاها، در وضو
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدالله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با مسح در وضو بود. ما ادله شیعه را آوردیم و به استدلال خودمان از مسح در منابع اهل سنت هم اشاره کردیم.
«ابن جریر طبری» عبارتی دارد که حیفم میآید این عبارت را از او نقل نکنم. ایشان در کتاب تفسیرشان «جامع البیان» که به نقل «ابن تیمیه» یکی از مهمترین تفاسیری است که میتوان به آن اعتماد کرد، چنین تعبیری دارد:
«والصواب من القول عندنا فی ذلک أن الله أمر بعموم مسح الرجلین بالماء فی الوضوء»
قول صواب و مطابق با حق این است که خدای عالم دستورداده به هنگام وضو پایمان را مسح بکشیم.
«کما أمر بعموم مسح الوجه بالتراب فی التیمم»
همانطور که دستور داد به هنگام تیمم کردن صورتمان را مسح بکشیم.
«وإذا فعل ذلک بهما المتوضئ کان مستحقا اسم ماسح غاسل»
وقتی که وضو گیرنده این کار را انجام داد او هم ماسح است و هم غاسل است.
«لأن غسلهما إمرار الماء علیهما أو إصابتهما بالماء»
مراد از غسل هر کجا آمد عبارت از مرور دادن آب بر یک شیء است.
به عنوان مثال آب را روی دست میریزیم و جریان میدهیم که از آن تعبیر به غَسل میکنند.
«ومسحهما إمرار الید أو ما قام مقام الید علیهما»
مراد از مسح، کشیدن دست بر صورت یا بر دست است.
حال یا دستمان را میکشیم یا قائم مقام دست، مثل دستمال یا چیز دیگری را میکشیم. لذا «إمرار الید علی الشیء» به معنای مسح و «إمرار الماء علی الشیء» به معنای غَسل است.
خیلی واضح و روشن است و عبارت بسیار زیبایی است. بعضی از آقایان مثل «ابن کثیر» میگوید: "این همه روایاتی که در مسح داریم مراد از این مسح، یعنی غَسل خفیف است"، اما عبارت «طبری» کاملاً آن را رد میکند. سپس ایشان میگوید:
«ولذلک من احتمال المسح المعنیین»
مسح دو نوع است.
«اللذین وصفت من العموم والخصوص اللذین أحدهما مسح ببعض»
حال ما میخواهیم سر یا پایمان را مسح بکشیم، آیا اگر بعضی از قسمتها را مسح بکشیم وضو صحیح است یا باید تمام سر و پا را مسح بکشیم؟! بعد ایشان میگوید:
«اختلفت قراءة القراء فی قوله وأرجلکم فنصبها بعضهم توجیها منه ذلک إلی أن الفرض فیهما الغسل»
بعضی گفتند «ارجُلَکم» بخوانیم و توجیه کردند که مراد از «ارجُلَکم بالنصب» یعنی «غسل الرجلین».
«وإنکارا منه المسح علیهما مع تظاهر الأخبار عن رسول الله بعموم مسحهما بالماء»
اهل سنت غسل در رجلین را لازم دانستند و مسح را انکار کردند با اینکه روایات ظاهر یا متظاهری داریم بر اینکه نبی مکرم پای خودشان را مسح میکشیدند.
«وخفضها بعضهم توجیها منه ذلک إلی أن الفرض فیهما المسح»
بعضی «ارجُلِکُم» خواندند به این خاطر که واجب در رجلین مسح است نه غسل.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 130، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
در اینجا نکتهای وجود دارد که من چند روز قبل وقتی مطالعه میکردم به آن برخورد کردم. آن نکته این است که تعدادی از بزرگان اهل سنت «ارجُل» را به «جر» خواندهاند. یعنی «ارجُلِکم»خواندهاند. عزیزان دقت کنند که قابل تأمل است. خیلی تعبیر خوبی بود و حیفم آمد که در اینجا به آن اشاره نکنم. تعبیر «ابن جریر طبری» این است:
«عن علقمة أنه قرأ وأرجلکم مخفوضة اللام»
علقمه یکی از فقهای بزرگ اهل سنت ارجل را به جر خوانده است.
«عن مجاهد أنه کان یقرأ وأرجلکم»
روایت دیگری که با سند صحیح از «مجاهد» یکی از مفسران بزرگ اهل سنت نقل میکند که ایشان «ارجُلِکم» میخواند، نه «ارجُلَکُم»!! «اسماعیل بن ابو خالد» یکی از فقهای بزرگ اهل سنت از «شعبی» نقل میکند:
«یقرأ وأرجلکم بالخفض»
«ارجُل» را به جر میخواند.
«حدثنا بن وکیع قال ثنا أبی عن سلمة عن الضحاک أنه قرأ وأرجلکم بالکسر»
وکیع از پدرش از سلمه از ضحاک نقل میکند که أرجلکم را به کسر میخواند.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 129، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
ما در گذشته عرض کردیم از هفت تن از قراء سبعه سه نفر از قراء مشهور و یک نفر از قراء غیر مشهور، «و ارجُلِکم» خوانده اند. اگر «و ارجُلِکم» خواندیم شک و تردیدی نیست که مراد همان مسح است نه غَسل!! این مطالب تمام بحث ما در رابطه با مسح پا بود.
ادله علمای اهل سنت بر غَسل پا
حال در رابطه با غَسل پا، علمای اهل سنت ادلهای دارند که ما به برخی از آنها اشاره میکنیم. یکی از آن ادلهها همان قضیه حدیث:
«وَیلٌ لِلأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ»
وای بر آیندگان که نماز را سبک میشمارند.
است که ما از آن مسح پا را استفاده کردیم نه غَسل پا را! متأسفانه ما میبینیم بعضی از علمای بزرگ اهل سنت همانند «نووی»، و «ابن قدامه مقدسی» توجیهات بلامرجحی دارند که می گویند این روایت بر غَسل رجلین دلالت میکند.
این روایت که قبلاً هم آن را خواندیم از «عبدالله بن عمروعاص» در کتاب «صحیح بخاری» جلد اول، صفحه 33، حدیث 60نقل شده است. روایت چنین است:
«تَخَلَّفَ عَنَّا النبی فی سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا»
در مسافرتی که با نبی مکرم بودیم ما یک مقداری جلو افتادیم نبی مکرم عقب ماندند.
عرض کردیم که مراد از این سفر، سفر حجة الوداع بوده است.
«فَأَدْرَکنَا وقد أَرْهَقَتْنَا الصَّلَاةُ»
نبی مکرم زمانی به ما رسیدند که نزدیک بود نمازمان قضا شود.
علامه «بدرالدین عینی» میگوید:
«وقیل: قد أعجلتنا، لضیق وقتها»
نماز در دم غایب شدن بود.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 2، ص 8، ح 60
به قول امروزیها نماز داشت لب طلایی میشد. «بخاری» در ادامه میگوید:
«وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ»
ما از ترس اینکه نمازمان قضا نشود با عجله وضو میگرفتیم.
«فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا»
ما صحابه بر پاهایمان مسح میکشیدیم.
حال بنده توضیحاتی در این زمینه عرض خواهم کرد. صحابه در سال آخر عمر پیامبر گرامی اسلام، که سال حجة الوداع است، میگویند: ما بر پاهایمان مسح میکشیدیم. آنها مسح کشیدن را ازکجا آورده بودند؟! آیا از نزد خودشان آورده بودند خلافاً للکتاب و السنة!؟ یا از کتاب و سنت گرفته بودند؟!
فرضاً اگر بگیریم که آیهای آمده و آیه مسح را نسخ کرده صحابه چطور بود که از نسخ این حکم خبر نداشتند؟! عرض کردیم مسح «امرار الید علی الشیء» است، نه «امرار الماء علی الشیء»!! در ادامه نقل می کند:
«فَنَادَی بِأَعْلَی صَوْتِهِ وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ مَرَّتَینِ أو ثَلَاثًا»
نبی مکرم که دید ما تند تند وضو میگیریم و برای نماز آماده میشویم دو یا سه مرتبه با صدای بلند فرمود: وای بر اعقاب از آتش جهنم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 33، ح 60
تعبیر علمای اهل سنت این است که میگویند: «وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ» به معنای این است که وقتی صحابه مسح میکشیدند پیغمبر فرمود: چرا پایتان را مسح میکشید و نمیشویید!؟ حال ما توجیهات آقایان اهل سنت را عرض خواهیم کرد.
این روایت در کتاب «صحیح مسلم» جلد یک صفحه 131 حدیث 27، کتاب «محلی» اثر «ابن حزم» و کتب دیگر آمده است.
علمای اهل سنت در مورد «أَعْقَابِ» اختلاف زیادی دارند. اگر دوستان کتاب «عمده القاری شرح صحیح بخاری» را ببینند مشاهده میکنند «علامه بدرالدین عینی» در جلد 2 صفحه 9 به این در و آن در میزند تا «وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ» را توجیه کند. و بگوید که پیغمبر اکرم نظرش این بود که شما باید پایتان را میشستید چرا مسح می کشید؟! او مینویسد:
«(للاعقاب) جمع عقب مثال کبد، وهو المستأخر الذی یمسک مؤخر شراک النعل»
«الأَعْقَابِ» جمع عَقِب هم وزن کبد و مراد آن قسمت پایانی پا است که بند کفش را به آن متصل میکند.
البته بند کفش عربها غیر از بند کفش ماست. بند کفش آنها بندی است که تنها به انگشت بزرگ گیر میکند تا کفش از پای انسان درنیاید. بند کفشی که ما در ایران یا بعضی از کشورها داریم جدید است و آن زمان وجود نداشت.
«وقال اللیث: العقب مؤخر القدم»
لیث میگوید: مراد از عقب قسمت پایانی پا هست.
«وقال الأصمعی: العقب ما أصاب الأرض مؤخر الرجل، إلی موضع الشراک»
اصمعی گفته است: مراد از «عقب» قسمت پایانی از پاشنه پا تا نوک انگشتان است یعنی جایی است که بند کفش به آن متصل میشود.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 2، ص 9، ح 60
طبق تعبیری که قبلاً هم از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی عرض کردیم، ماها چون با «ان قُلت» و «قُلت» های حوزوی سر و کار داریم و علمای اهل سنت هم به تعصب مذهبی مبتلا هستند، لذا وقتی میخواهیم عبارتی را معنا کنیم به سمت احتمالات و امثال آن میرویم.
شما این روایت را به مسلمانان کوچه و بازار و عربهای اهوازی، عراقی و لبنانی که خالی الذهن هم باشد نشان دهید و بگویید پیغمبر اکرم فرمود: «وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ» بعد ببینید که او از این روایت چه میفهمد؟!
این روایتی که شما مشاهده می کنید، هم قرینه «حالیه» دارد، هم قرینه «مقالیه» دارد و هم قرینه «مقامیه» دارد. صحابه نمازشان را تا نزدیک قضا شدن تأخیر انداختند. پیغمبر اکرم میفرماید:
«وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ»
وای بر آیندگان از آتش جهنم.
«عقب الإنسان» عبارت از نسلهای دنبالهرو و کسانی است که بعداً میآیند. پیغمبر اکرم فرمودند: وای بر آیندگان از آتش جهنم که نمازشان را در وقتش نمیخوانند. حال عرض خواهیم کرد معنای:
(فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین)
پس وای بر نمازگزارانی که ...
سوره ماعون (107): آیه 4
این است که وای بر نمازگزارانی که «یُؤخِّرون الصَّلاةَ عَن وَقتِها»: نماز را در وقت خود نمیخوانند و این مطلب خیلی واضح و روشن است. حال ما خود را به کوچههای چپ میزنیم و میخواهیم کار خود را یک جور توجیه کنیم مقداری دور از آن انصاف فقاهتی است.
در کتاب «صحیح مسلم» مطالبی به این روایت اضافه شده است اما خیلی جالب است همان جا که اضافه شده تعابیر زیبایی دارد. در این روایت هم «عبدالله بن عمروعاص» نقل میکند:
«رَجَعْنَا مع رسول اللَّهِ من مَکةَ إلی الْمَدِینَةِ»
به همراه پیامبر از مکه به مدینه برمی گشتیم.
«حتی إذا کنا بِمَاءٍ بِالطَّرِیقِ»
آبی پیدا نکردیم تا یک جایی که به آب برخورد کردیم.
«تَعَجَّلَ قَوْمٌ عِنْدَ الْعَصْرِ»
همراهیان با عجله رفتند تا نماز عصر بخوانند.
«فَتَوَضَّئُوا وَهُمْ عِجَالٌ»
همراهیان وضو میگرفتند در حالی که خیلی عجله داشتند.
«فَانْتَهَینَا إِلَیهِمْ وَأَعْقَابُهُمْ تَلُوحُ لم یمَسَّهَا الْمَاءُ»
دیدیم که اعقاب کاملاً روشن است و آب به آنها نرسیده است.
«فقال رسول اللَّهِ وَیلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ»
وای بر آیندگان از آتش جهنم وضو را کامل بگیرید.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 214، ح 241
البته اینجا کاملاً مشخص است که با روایت بازی شده است، زیرا در روایت اول وارد شده است:
«نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا»
چرا آقای مسلم در این روایت، عبارت «نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا» را حذف کرد؟! سند همان سند است، راوی همان راوی است و قضایا همان قضایا است. مشخص است یک قضیه بیشتر نیست، اما ایشان در اینجا «نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا» را حذف میکند!! طوری روایت را جلو و عقب میکند تا به هدفی که آن را دنبال میکند برسد.
انشاءالله بنده در روایات دیگر هم در رابطه با «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ» به طور مفصل عرض خواهم کرد. که مراد از «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ» تمام کردن و کامل گرفتن وضو چیست!؟
همچنین آقای «مسلم» در کتاب «صحیح» خودشان روایتی از «ابوهریره» نقل میکند و میگوید:
«أبی هُرَیرَةَ أَنَّهُ رَأَی قَوْمًا یتَوَضَّئُونَ من الْمَطْهَرَةِ»
ابوهریره از مکانی میگذشت که دید مردم از مطهره وضو میگرفتند.
«مَطْهَرَةِ» حوض بزرگی بود که از سفال درست میکردند، داخلش آب میریختند و وضو میگرفتند.
«فَإِنِّی سمعت أَبَا الْقَاسِمِ یقول وَیلٌ لِلْعَرَاقِیبِ من النَّارِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 214، ح 242
این هم برداشت «ابوهریره» است و ارتباطی با این قضیه ندارد. اهل سنت از اینطور روایات زیاد دارند، اما آنچه برای ما بسیار مهم است همان روایت اول از «صحیح بخاری» است که خیلی صریح و واضح میگوید:
«فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا»
ما صحابه داشتیم وضو میگرفتیم و پایمان را مسح میکشیدیم.
این روایت واضح و روشن و صریح است. روایات دیگر غیر صریح است یعنی مشخص است با این روایت بازی شده است.
حال ببینیم که فقها نسبت به این روایات چه آوردهاند؟ آقای «ابن قدامه مقدسی» یکی از فقهای به نام حنبلیهاست و وهابیها ارادت ویژهای هم به «ابن قدامه مقدسی» دارند و هم به کتابش «المغنی» ارادت دارند. ایشان متوفای 620 هجری است. او وقتی وارد ادله غَسل رجلین میشود، مینویسد:
«وعن عمر رضی الله عنه أن رجلا توضأ فترک موضع ظفر من قدمه»
یکی از صحابه وضو میگرفت ولی ناخن پایش را در وضو ترک کرده بود.
«فأبصره النبی فقال ارجع فأحسن وضوءک»
پیغمبر اکرم او را دید و فرمود: برگرد و وضویت را خوب بگیر.
اینجا دیگر بیان نشده که آیا او پایش را میشست و ناخنش مانده بود یا پایش را مسح میکشید!! تنها بیان شده است:
«فترک موضع ظفر من قدمه»
یک ناخنش را ترک کرده بود.
سؤال ما این است که «ترک من الغَسل أو ترک من المَسح»!؟ او سپس مینویسد:
«وفی لفظ أن النبی رأی رجلا یصلی وفی ظهر قدمه لمعة قدر الدرهم لم یصبها الماء»
نبی مکرم مشاهده کردند فردی را که نماز میخواند در حالی که روی پایش به اندازه یک درهم آب نرسیده است.
حال مشخص نیست این آب که به پا نرسیده، آب غَسل است یا آب مسح.
«فأمره النبی أن یعید الوضوء والصلاة»
پیغمبر اکرم دستور داد برگردد وضویش را اعاده کند و نمازش را هم اعاده کند.
«وعن عبد الله بن عمرو [أن النبی صلی الله علیه و سلم رأی قوما یتوضؤون وأعقابهم تلوح فقال: ویل للأعقاب من النار] وعن عائشة وأبی هریرة أن النبی صلی الله علیه و سلم قال: [ویل للأعقاب من النار]»
ایشان این تعابیر را میآورد و بعد میگوید:
«وقد ذکرنا أمر النبی صلی الله علیه و سلم بتخلیل الأصابع وأنه کان یعرک أصابعه بخنصره بعض العرک»
زمانی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وضو میگرفتند مقداری بین انگشتان خود را هم میمالیدند.
«وهذا کله یدل علی وجوب الغَسل فإن الممسوح لا یحتاج إلی الاستیعاب والعرک»
این مسئله دلالت میکند که شستن پا واجب است نه مسح پا و در مسح لازم نیست همه روی پا مسح کشیده شود و مالیدن هم لازم نیست.
المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسی أبو محمد، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة الأولی، 1405، ج 1، ص 150، باب مسألة: غسل الرجلین إلی الکعبین وهما العظمان الناتئان
ما قبلاً خواندیم که آقای «طبری» میگوید: آیه بر استیعاب دلالت میکند. یعنی باید تمام پا مسح کشیده شود.
فرقی نمیکند مالاندن چطور باشد؛ گاهی اوقات پای انسان به قدری خشک است که وقتی مسح میکشد اثر آب دست، در پا اثر نمیگذارد. در این حالت انسان باید مقداری مالش دهد تا کاملاً اطلاق شود که با باقیمانده رطوبت دست چپ مسح کرد.
این مطالب در حقیقت خلاصه حرف آقای «ابن قدامه مقدسی» در رابطه با غَسل رجلین است.
ما روایات زیادی خواندیم مبنی بر اینکه پیغمبر اکرم مسح میکشیدند، امیرالمؤمنین مسح میکشیدند، «عثمان»، «ابن عباس»، «عکرمه»، و «قتاده» مسح میکشید و دهها روایت دیگر در این زمینه بیان کردیم. ولی گویا جناب آقای «ابن قدامه مقدسی» هیچ کدام از این روایات را ندیده است. علی رغم اینکه عرض کردیم «المغنی» مفصلترین کتاب فقهی حنبلیهاست و همانند کتاب «جواهر الکلام» ماست.
همانطور که «جواهر الکلام» مفصلترین کتاب فقهی شیعه است، کتاب «المغنی» هم به چاپ زمان سابق حَجری 27 یا 28 جلد است. اگر این کتاب همانند «جواهر الکلام» چاپ بشود شاید بالای 70 یا 80 جلد شود.
ایشان از تمام ادله و روایاتی که بر مسح پا دلالت میکند چشم پوشی میکند. در حالی که یک فقیه باید تمام ادله را ببیند، نقل کند و سپس نظر خودش را هم بیان کند. شما ببینید «مرحوم صاحب جواهر» زمانی که میخواهد مطلبی نقل کند اقوال مختلف را نقل میکند.
همچنین «مرحوم علامه» در «منتهی» و «تذکره» و «شیخ طوسی» در «مبسوط» و «خلاف» اقوال مختلف و ادله مختلف را نقل میکنند. اگر روایتی را قبول ندارد یا در سند مناقشه میکند یا در دلالتش مناقشه میکند.
این روش فقاهت شیعه است حال این روایت مورد نظرش باشد یا نباشد، به آن عمل کند یا نکند.
انتظار ما از فقیه صاحب نامی همانند آقای «ابن قدامه مقدسی» این است که تمام روایات باب، دال بر مسح و دال بر غَسل را بررسی و مناقشه کند. ما باید ببینیم او به چه دلیل میخواهد انبوه روایاتی که در رابطه با مسح پا است کنار بگذارد.
گویا این شخص هیچ کدام از این روایات را ندیده و اگر از «مسلم» و «بخاری» هم روایت نقل میکند روایتی که «فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا» دارد را ترک میکند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته