بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 90/11/24
موضوع: شهادت ثالثه در اذان (2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در شهادت ثالثه بود؛ ما فتاوی فقهای قرن سوم همانند «مرحوم شیخ مفید» و «شیخ صدوق» تا تقریباً قرن دهم هجری را خواندیم.
آخرین نظر، نظر مرحوم «مقدس اردبیلی» رضوان الله تعالی علیه بود، متوفای 993 هجری. ایشان آخرین نفر از قرن دهم هجری و استاد «صاحب معالم» و «صاحب مدارک» است. ایشان ابتدا فرمایش مرحوم «شیخ صدوق» را نقل میکند و بعد مینویسد:
«فینبغی اتباعه لأنه الحق»
سزاوار است از سخنان شیخ صدوق تبعیت کنیم زیرا کلام حقی است.
مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، نویسنده: اردبیلی، احمد بن محمد، ج 2، ص 181، باب المقصد الخامس: فی الأذان و الإقامة
ما فرمایش «شیخ صدوق» را عرض کردیم و گفتیم ایشان با تندی میگوید: خداوند «مفوضه» را لعنت کند، زیرا در اذان «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللَّهِ» را اضافه کردند. ما عرض کردیم فرمایش «شیخ صدوق» ناظر به جزئیت است، به این معنا که اگر کسی معتقد باشد شهادت ثالثه جزء اذان است، مورد ملامت است.
دیگر فقهای ما هم بر این عقیده هستند؛ به استثنای برخی که انشاءالله عرض میکنیم که اینها قائل به استحباب شهادت ثالثه هستند و استناداتی از روایات هم دارند که انشاءالله در ادامه خواهیم خواند.
البته تعبیر «مرحوم شیخ صدوق» از «مفوضه» مشخص نیست و معلوم نیست مراد ایشان از «مفوضه» چیست!؟ به علاوه «مرحوم شیخ صدوق» فتاوی شاذ و نادری دارد که در جلسات قبل به آن اشاره کردیم.
لذا «لأنه الحق» گفتن «مرحوم مقدس اردبیلی» اگر ناظر بر این باشد که «شیخ صدوق» معتقد است کسی که شهادت ثالثه را به عنوان جزئیت بگوید حرام و بدعت است، فرمایش «مقدس اردبیلی» پذیرفته است. و اگر ایشان به صورت دربسته بخواهد به همین شکل که ایشان آورده چه به عنوان جزئیت و چه به قصد رجاء باشد، فرمایش ایشان مورد قبول نیست.
ما روایاتی داریم مبنی بر اینکه هرکسی «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» میگوید، باید پس از آن بگوید: "علی ولی خداست، علی امیرالمؤمنین است، علی حجت خداست" که در کتاب «احتجاج» اثر «طبرسی» و دیگر منابع ما آمده است.
ایشان سپس مینویسد:
«و لهذا یشنع علی الثانی بالتغییر فی الأذان الذی کان فی زمانه صلی الله علیه و آله فلا ینبغی ارتکاب مثله مع التشنیع علیه»
ما به خلیفه دوم ایراد میگیریم که به اذان چیزی را افزوده است، اما خود ما عملی همانند آن را مرتکب شویم.
مراد ایشان:
«الصَّلاَةُ خَیرٌ مِنَ النَّوْمِ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 408، ح 15413
است که خلیفه دوم به اذن اضافه کرد که بعداً به آن اشاره خواهیم کرد. این تغییرات، تغییراتی است که توسط خلفا در اذان ایجاد شد تا جایی که «حی علی خیر العمل» حذف شد و «الصَّلاَةُ خَیرٌ مِنَ النَّوْمِ» که در عصر پیغمبر اکرم نبود، به اذان اضافه شد.
مرحوم محقق اردبیلی در ادامه کلام خود، یک دفع دخل مقدری دارد که میفرماید: به تعبیر ما ایراد نگیرند که با این تفصیل، صلوات فرستادن بر رسول اکرم هم در پایان نماز باید اشکال داشته باشد، زیرا این امر هم افزودن چیزی بر اذان است.
ایشان در جواب مینویسد: گفتار «شیخ صدوق» که ما آن را تأیید کردیم و توضیح دادیم نمیتواند دلیل باشد که صلوات فرستادن هم جزء زیادات در اذان هست، زیرا ما روایات عامی داریم که فرمودهاند هرکسی نام رسول اکرم را میشنود موظف است بر پیغمبر اکرم صلوات بفرستد. این دستور عام است که هرکجا و هر حالتی باشد، باید این کار را انجام دهد. هنگامی که نشستهاید، خوابیدهاید، راه میروید، نماز میخوانید، مطالعه میکنید یا مشغول اذان هستید و نام رسول الله آورده شد، موظف هستید صلوات بفرستید. بنابراین روایت:
«وصل على النبي صلى الله عليه وآله كلما ذكرته، أو ذكره ذاكر عنده في اذان أو غيره»
مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، نویسنده: اردبیلی، احمد بن محمد، ج 2، ص 182، باب المقصد الخامس: فی الأذان و الإقامة
که منقول از «زراره» هست، این موارد را دربر میگیرد. البته عزیزان دقت کنند روایتی را که ایشان به آن اشاره کردهاند، «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد 3 صفحه 303 آوردهاند. این روایت صحیحه است، اما ایشان از این روایت به حسنه تعبیر میکنند.
«علی بن ابراهیم» این روایت را از پدرشان «ابراهیم بن هاشم» نقل کردهاند. البته قدما نسبت به «ابراهیم بن هاشم» فقط مدح دارند. چون توثیق صریحی درباره او نرسیده و هیچکدام از رجالیون اعم از «نجاشی»، «کشی» و نه «شیخ»، او را توثیق نکردند؛ بلکه ایشان را مدح کردند.
«إبراهیم بن هاشم، قالوا فی حقه: إنّه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم»
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، خاتمة ج 7، ص 91، باب و یتمّ المقصود ببیان أمرین
لذا گفته شده به دلیل اینکه ایشان ممدوح هست، روایات «ابراهیم بن هاشم» حسنه میشود؛ البته در عمل تفاوتی میان «حسنه» و «صحیحه» نیست. اگر روایت «صحیحه» باشد قابل استناد است و اگر «حسنه» هم باشد قابل استناد است. ثمره تفاوت «حسنه» و «صحیحه» در تعارض ظاهر میشود. در صورتی که یک روایت حسنه مطلبی را آورد و روایتی صحیحه خلاف آن مطلب را آورد، در این حالت:
«خذ بما رواه أوثقهما»
در اینجا قطعاً روایت صحیحه بر روایت حسنه مقدم میشود. این نکات، نکات بسیار ظریفی است که بزرگواران باید به آن دقت داشته باشند. ما روایات متعارض زیادی داریم. کتاب چهار جلدی «الإستبصار فی ما تعارض من الاخبار» اثر «مرحوم شیخ طوسی» در رابطه با روایات متعارض هست.
در اینجا درباره روایات «ابراهیم بن هاشم»، حسنه تعبیر میکنند، اما «مرحوم آیت الله العظمی خوئی» در کتاب «معجم الارجال» زمانی که به ترجمه و شرح حال «ابراهیم بن هاشم» میرسد، قاطعانه میگوید:
«لا ینبغی الریب فی وثاقة الرجل»
هیچ شبههای در وثاقت ابراهیم بن هاشم» نیست.
معجم رجال الحدیث، نویسنده: السید الخوئی، ج 4، ص 107، شماره 1446
حق هم همین است. زیرا بیش از هفت هزار روایت از مرحوم «ابراهیم بن هاشم» نقل شده است و در حقیقت میتوان گفت بیش از یک سوم روایات «کافی» از «ابراهیم بن هاشم» نقل شده و نام ایشان در سند این روایات هست.
ما روایاتی از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که میفرماید: روایات آن دسته از راویانی که کثیر الروایة هستند و شغلشان نقل روایت هست را بپذیرید.
این مرد بزرگ خدمتی برای شیعه کرده است که تاکنون کسی چنین خدمتی نکرده است. بنده بارها عرض میکنم اگر کسی بخواهد در نماز شب چهل نفر از مؤمنین را دعا کند دو نفر از کسانی که استحقاق دارند از دعای ما نیفتند، همین پدر و پسر هستند.
«ابراهیم بن هاشم» و پسر بزرگوارشان «علی ابن ابراهیم» است، همو که شش هزار روایت از او نقل شده است. این بزرگواران بودند که توانستند با تلاش شبانه روزی خودشان، آثار اهلبیت (علیهم السلام) را به ما برسانند.
زمانی که ما با سهولت و راحتی دنبال موضوعی میگردیم، کتب مختلفی از جمله «کافی»، «تهذیب»، «وسائل الشیعه» و «بحارالانوار» را مطالعه میکنیم و به دنیایی از معارف اهلبیت (علیهم السلام) دسترسی پیدا میکنیم.
این علما حق بزرگی به گردن ما دارند. شما وضع خودمان را با وضع علمای زمان غیبت صغری مقایسه کنید. این بزرگواران زمانی که میخواستند حکمی را از ائمه اطهار پیدا کنند، واقعاً مصیبتهای زیادی را متحمل میشدند.
آنان میبایست روایاتی که حداقل آن «اصول اربعمئة» بود؛ از میان شش هزار و ششصد کتابی که در عصر معصومین توسط اصحاب امیرالمؤمنین تا امام حسن عسکری تألیف شد، را بررسی میکردند. پیدا کردن این روایات در میان این کتب کار بسیار دشواری است.
حال آقایان از میان شش هزار و ششصد کتاب حدود چهارصد کتاب را به عنوان «اصول اربعمئة» انتخاب کردند که انتخاب همین تعداد کتاب هم کار سادهای نیست.
خداوند روح مرحوم «کلینی» را شاد است، شادتر و مقامش رفیع است، رفیعتر بگرداند. این بزرگوار بیش از 20 سال شبانه روز زحمت کشید تا «اصول اربعمئة» را به کتاب «کافی» تبدیل کرد. این کتاب هفت یا هشت جلدی در حقیقت مُبَوَّب و ملخص چهارصد کتابی است که به عنوان «اصول اربعمئة» مطرح بود.
در هر صورت «علی بن ابراهیم» ثقه است، «ابراهیم بن هاشم» هم ثقه هست، «حماد بن عیسی» یکی از اصحاب اجماع است، «حریز بن عبدالله سجستانی» یا «سیستانی» ثقه هست و همچنین «زراره» هم که افقه فقهای عصر معصوم است.
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا أَذَّنْتَ فَأَفْصِحْ بِالْأَلِفِ وَ الْهَاء»
امام باقر فرمودند: وقتی اذان میگویید با فصاحت و روشنی «الف» و «هاء» را بیان کنید.
واژه «اللهُ» در «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ» باید بسیار واضح و روشن و فصیح گفته شود.
«وَ صَلِّ عَلَی النَّبِی کلَّمَا ذَکرْتَهُ أَوْ ذَکرَهُ ذَاکرٌ»
بر نبی مکرم هم درود بفرستید هرگاه نام پیغمبر اکرم را ذکر کردید یا دیگران نام پیغمبر اکرم را ذکر کردند و شما شنیدید.
«فِی أَذَانٍ وَ غَیرِه»
چه در اذان و چه در غیر اذان.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 303، ح 7
البته در این روایت نظر آقایان بر این است که این امر دال بر وجوب نیست، بلکه دال بر استحباب است. «شیخ صدوق» در کتاب «من لا یحضره الفقیه» جلد 1 صفحه 284 دارد که مینویسد:
«وَ رَوَی زُرَارَةُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع»
ما بارها گفتیم از میان بیش از پنج هزار روایاتی که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» هست، حدود 2050 روایت آن مرسل است. و از دیدگاه شیعه روایت مرسل حجت نیست، و روایت مرسل از اقسام روایات ضعیف است. ولی بسیاری از فقهای ما در رابطه با «شیخ صدوق» بر این باورند که مرسلات شیخ صدوق بر دو قسم است؛ قسمی از آن را به صورت صیغه مجهول بیان میکند و به صورت «روی عن الصادق ع»، «روی عن الباقر ع» و «روی عن النبی ع» با صیغه مجهول بیان میکند، اما در جای دیگر مینویسد: «قال الصادق ع» یا «روی زراره عن الصادق ع».
زمانی که «شیخ صدوق» قاطعانه روایتی را در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نقل میکند، آقایان این را متلقات بقبول میدانند و میگویند: از نظر «شیخ صدوق» انتساب روایت به معصوم قطعی است و همین قطعی بودن روایت نزد «شیخ صدوق» اطمینان عقلایی میآورد. لذا مرحوم شیخ صدوق در اینجا دارد که:
«وَ رَوَی زُرَارَةُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع»
زراره روایت کرده است که امام باقر میفرماید:
دقت داشته باشید «رَوَی» به معنای روایت کردن قاطعانه است.
«لَا یجْزِیک مِنَ الْأَذَانِ إِلَّا مَا أَسْمَعْتَ نَفْسَک أَوْ فَهِمْتَهُ»
از اذان مجزی نیست، مگر اینکه خودت شنیده باشی یا اینکه آن را فهمیده باشی.
به عنوان مثال شما امام جماعت مسجدی هستید و در حال رفتن به مسجد هستید. زمانی که به مسجد میرسید، به شما میگویند: اذان را گفتیم!! این کفایت نمی کند و امام جماعت باید خودش اذان را شنیده باشد. بله اگر زمانی که داشت به طرف مسجد میآمد از اول تا آخر اذان را شنید کفایت میکند، اما اگر نشنید امام جماعت خودش باید اذان بگوید. اذانی که نشنیده مجزی نیست.
و یا زمانی که شما در مسجد نشستهاید، اذان گفتهاند و امام جماعت نیامد مردم میخواهند فرادی بخوانند. اگر اذان مؤذن را خودتان با گوشهایتان شنیده بودید کفایت میکند و لازم نیست برای نماز خودتان اذان بگویید.
ولی اگر از نیمههای اذان رسیدید یا زمانی رسیدید که مؤذن اذان را تمام کرده و امام جماعت هم نیامده است. شما که اذان را نشنیدهاید باید دوباره اذان را بگویید بعد اقامه را بگویید و سپس نماز را به جا بیاورید.
در روایت هم وارد شده است اگر کسی برای نماز تنها اقامه بگوید دو ملک پشت سر او به او اقتدا میکنند و ثواب جماعت میبرد. و اگر، هم اذان بگوید و هم اقامه بگوید دو صف از ملائکه پشت سر او اقتدا میکنند به طوری که یک طرف صف در شرق و طرف دیگر در غرب است و پاداش نماز جماعت به این مؤمن داده میشود.
بنابراین امام باقر میفرماید: اذانی مجزی است که خودت شنیده باشی. اگر نشنیدی این اذان کافی نیست یا باید خودت بگویی یا اگر دیگران گفتند آن را شنیده باشی. حضرت در ادامه میفرماید:
«وَ أَفْصِحْ بِالْأَلِفِ وَ الْهَاءِ»
«الف» و «هاء» آخر «الله» را بسیار واضح و روشن بگویید.
«وَ صَلِّ عَلَی النَّبِی وَ آلِهِ ص کلَّمَا ذَکرْتَهُ أَوْ ذَکرَهُ ذَاکرٌ عِنْدَک فِی أَذَانٍ أَوْ غَیرِه»
ظاهراً این روایت، همان روایت «کافی» است. معمولاً تغییراتی در روایتها وجود دارد که غالب آنها نقل به معنا هست. در زمان گذشته ضبط صوت نبود تا زمانی که امام فرمایشی بیان میکردند مردم ضبط یا فیلمبرداری کنند.
لذا برخی روات به اندازه توان خود یا مینوشتند یا مطلب را در ذهنشان نگه میداشتند و زمانی که به منزل میرفتند این مطلب را مینوشتند یا پاک نویس میکردند.
به همین خاطر مشاهده میکنید روایات مقداری جلو یا عقب میشود، اما مضمون روایت یکی است و هر دو روایت هم از «زراره» هست. هم روایت «کافی» از «زراره» است و هم روایت «من لا یحضره الفقیه» از «زراره» هست. لذا ظاهراً همان روایت است، اما در کتاب «کافی» مقداری مختصرتر بیان شده است.
حضرت در ادامه میفرماید:
«وَ کلَّمَا اشْتَدَّ صَوْتُک مِنْ غَیرِ أَنْ تُجْهِدَ نَفْسَک کانَ مَنْ یسْمَعُ أَکثَرَ وَ کانَ أَجْرُک فِی ذَلِک أَعْظَم»
زمانی که در حال گفتن اذان هستید، تلاش کنید با صدای بلند اذان بگویید تا افراد بیشتری صدای شما را بشنوند. هرچه شنونده شما در اذان بیشتر باشند اجر شما هم بیشتر هست.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 284، ح 875
در روایت وارد شده است زمانی که در خانه اذان میگویید و کسی هم خانه نیست بلند اذان بگویید گویی در مسجد هستید و به عنوان مؤذن اذان میگویید.
در روایت وارد شده است بلند گفتن اذان برکت را بر خانه نازل میکند، بلا را از خانه دور میکند و روزی را زیاد میکند. یکی از اعمالی که باعث ازدیاد روزی میشود، بلند اذان گفتن در خانه هست.
در هر صورت...
من خواستم فرمایشی که «مرحوم مقدس اردبیلی» دارد که ما با این قاطعیت گفتیم شهادت ثالثه جایز نیست به دلیل اینکه زیادتی در اذان هست کسی اشکال نکند، زیرا صلوات فرستادن هم زیادتی در اذان محسوب میشود را توضیح دهم.
زیرا در صلوات ما روایت نص و صریح داریم که میفرماید: «فِی أَذَانٍ أَوْ غَیرِه»؛ اگر در اذان و غیر آن نام رسول اکرم برده شد، موظف هستید که صلوات بر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بفرستید.
بعد از فرمایش ایشان به فرمایش «مجلسی اول» و «مجلسی دوم» میرسیم. این دو بزرگوار در رابطه شهادت ثالثه طوفان به پا کردهاند. این پدر و پسر هر حرف مودبانهای که میشد به «شیخ صدوق» بزنند، زدهاند.
پدرشان که از فقهای شیعه است «محمد تقی مجلسی» متوفای 1070 هجری و پسر بزرگوار ایشان هم متوفای 1111 هجری است. این دو بزرگوار آثار بسیار ارزندهای دارند؛ مخصوصاً کتاب «روضه المتقین» که در حقیقت شرحی بر «من لا یحضره الفقیه» است که این شرح از «مجلسی پدر» است.
بنده به دوستان توصیه میکنم به مناسبت شهادت یا روزهای پنجشنبه یا جمعه که فرصت دارند در کتابخانه این کتاب را مطالعه کنند، زیرا دنیایی از معارف است. مخصوصاً جلد آخر، جلد چهارده.
«مجلسی اول» در جلد چهاردهم این کتاب یکسری ضبواط و قواعد رجالی دارد که این قواعد رجالی در قوطی همه عطاریها دیده نمیشود. این کتاب نکات بسیار ظریفی دارد که اگر انسان بتواند یک دوره جلد 14 را مطالعه کند از نکات زیادی بهرهمند میشود.
همچنین مرحوم «مجلسی دوم» صاحب کتاب «مرآت العقول» است. این کتاب شرحی بر کتاب «کافی» است که هم بحث سندی کرده و هم بحث رجالی مفصلی دارد. انشاءالله مابقی مباحث را در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته