بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 92/09/07
موضوع: ممانعت از نقل حدیث و انتشار سنت پیغمبر اکرم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ممانعت از نقل حدیث و انتشار سنت نبوی را در عصر سه خلیفه مطرح کردیم. در این رابطه اشاره کردیم بعد از روی کار آمدن امیرالمؤمنین بعضی از صحابه امثال «ابن عباس» و «ابوهریره» شروع به نقل حدیث و فتوا دادن کردند.
بنده همین جا به نکتهای اشاره میکنم. از امیرالمؤمنین سلام الله علیه روایتی وارد شده است که حضرت میفرماید:
«قیّدوا العلم بالکتاب»
علم (که بخشی از آن علوم نبوی است) را مقید کنید و بنویسید.
شما دوران حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را با سه خلیفه قبل مقایسه کنید. روزی حضرت فرمود:
«من یشتری منی علما بدرهم»
چه کسی است که علم را از من به یک درهم بخرد؟
«حارث بن اعور همدانی» میگوید:
«فذهبت فاشتریت صحفا بدرهم ثم جئت بها»
کتابی در دست امیرالمؤمنین بود که من آن را به یک درهم خریداری کردم.
« و کتب له علما کثیرا»
و با کتابت حضرت استفادههای زیادی از آن کرد.
تقیید العلم للخطیب البغدادی، اسم المؤلف: الخطیب البغدادی، دار النشر: دار إحیاء السنة النبویة، ج 1، ص 90، باب ذکر الروایة عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب فی ذلک
البصري الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله (متوفاي230 هـ)، الطبقات الكبرى ، ج6، ص168، دار النشر : دار صادر - بيروت
امام صادق روایتی از امیرالمؤمنین از قول پیغمبر اکرم نقل میکند و میفرماید:
«إذا کتبتم الحدیث فاکتبوه بإسناده»
نه تنها حدیث را بنویسید، بلکه سند حدیث را هم بنویسید روایت را مرسل ننویسید.
«فإن یک حقا کنتم شرکاء فی الأجر »
اگر این روایت حق باشد، با تمام کسانی که این روایت را از پیغمبر اکرم نقل کردهاند در اجرشان شریک هستید.
«و إن یک باطلا کان وزره علیه»
اگر این روایت دروغ باشد، گناه این روایت بر عهده کسی است که به دروغ از پیغمبر اکرم روایت نقل کرده است.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الجامع الصغير في أحاديث البشير النذير، ج 1، ص 129، ناشر : دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت الطبعة الأولى، 1401 - 1981 م
ببینید امیرالمؤمنین چقدر زیبا میفرماید. حال شما این روایت را کنار کاری که جناب ابوبکر میکند، بگذارید. او تمام احادیث را جمع میکند و مجموع آن پانصد حدیث را آتش میزند! همچنین دستور میدهد کسی حق نقل روایت ندارد!
عمر بن خطاب دستور میدهد تمام کتابهایی که در آن احادیث نوشته شده را بیاورند و سپس مجموع آن احادیث را آتش میزند! او همچنین بخشنامه صادر میکند و میگوید:
«إن حدیثکم شرّ الحدیث إن کلامکم شرّ الکلام»
الإحکام فی أصول الأحکام، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن حزم الأندلسی أبو محمد، دار النشر: دار الحدیث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولی، ج 6، ص 255، الباب السادس والثلاثون فی إبطال التقلید
و صحابه را به جرم نقل حدیث زندانی میکند. همچنین عثمان در برخورد با سنت پیغمبر اکرم همین روش را به کار میبرد. اگر مواردی که برای شما عرض کردیم را نگاه کنید، کاملاً مشخص است. ما تمام این موارد را از منابع اهل سنت آوردیم؛ کتب مختلفی از جمله «أدب الإملاء و الإستملاء» اثر «سمعانی»، کتاب «جامع الصغیر» اثر «سیوطی» و «کنز العمال» اثر «متقی هندی» این مطالب را بیان کردهاند.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرزندان و برادرزادههایش را جمع میکند و میفرماید:
«یا بنی و بنی أخی إنکم صغار قوم یوشک أن تکونوا کبار آخرین»
شما الآن کوچک هستید و در آینده بزرگ قبیلههای دیگر خواهید بود.
«فتعلموا العلم فمن لم یستطع منکم أن یرویه فلیکتبه ولیضعه فی بیته»
به دنبال علم بروید و اگر نمیتوانید مطالب را دریابید، آنها را بنویسید در خانههایتان قرار دهید و در آینده از آنها استفاده کنید.
تقیید العلم للخطیب البغدادی، اسم المؤلف: الخطیب البغدادی، دار النشر: دار إحیاء السنة النبویة، ج 1، ص 91، باب ذکر الروایة عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب فی ذلک
این روایت همچنین در کتاب کتاب «سنن دارمی» جلد 1 صفحه 130، کتاب «جامع البیان» اثر «ابن عبد آلبر» جلد 1 ص 99، کتاب «العلل و معرفة الرجال» جلد 1 صفحه 412 ، «کنز العمال» اثر «متقی هندی» جلد 10 صفحه 153، وارد شده است. امیرالمؤمنین میفرماید:
«عَلَیکمْ بِالدِّرَایاتِ لَا بِالرِّوَایات»
تلاش کنید حدیث شناسی یاد بگیرید، نه حدیث گفتن و نقل حدیث.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 160، ح 12
مشاهده کنید این جمله واقعاً طلایی است! حضرت میفرماید: تنها نقل حدیث ارزش ندارد، بلکه باید ببینید اصلاً حدیث درست است یا خیر. حضرت دستور دادند علاوه بر نقل حدیث باید فقه الحدیث یاد بگیرید. درایة الحدیث به معنای فقه الحدیث است. بحث دلالی و بحث صدوری یعنی آنچه متعلق به حدیث است و هدف از نقل این حدیث چه بوده است، پیغمبر اکرم برای چه این حرف را فرمودهاند و چه هدفی داشتند و این روایت به چه اموری دلالت میکند. این مطالب همگی مربوط به درایة الحدیث است.
حضرت در روایت بعد میفرماید:
«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایةُ»
کار سفیهان نقل روایت و کار علما فقه الحدیث و درایة الحدیث است.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 160، ح 13
در حقیقت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این روایت میفرماید: رویکرد حدیثی در میان ما باید رویکرد علمی باشد، نه تنها نقل روایت. علما نباید همینطور بالای منبر بروند یا کتاب بنویسند و شروع به حدیث آوردن کنند.
امیرالمؤمنین فقیه پروری میکنند و میفرمایند: کسی که روایتی را نقل میکند، باید به روایت دقت کند تا متوجه شود که آیا صحیح هست یا خیر، دلالت دارد یا ندارد، ناسخ است یا منسوخ، عام است یا خاص، مطلق است یا مقید.
تمام این موارد درایة الحدیث را تشکیل میدهند. بنابراین حضرت میفرماید: «هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایةُ». این روایت همچنین در کتاب «إرشاد القلوب» صفحه 14 وارد شده است. همچنین امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِیه»
اگر یک روایت با درایت باشد با فقه الحدیث باشد بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی.
حضرت دستور میفرمایند یک روایت را بحث و مطالعه و مباحثه کنید تا ببینید اگر عام هست، خاصی هم دارد یا ندارد. اگر روایت مطلق است، مخصصی هم دارد یا ندارد. همچنین اگر این خاص است، روایت دیگری وارد هست که اطلاق آن گذشته باشد یا خیر.
چنین مطالعه کردن یک روایت بهتر از هزار روایتی است که انسان فقط بنویسد. حضرت در ادامه میفرماید:
«وَ لَا یکونُ الرَّجُلُ مِنْکمْ فَقِیها حَتَّی یعْرِفَ مَعَارِیضَ کلَامِنَا»
و هیچ یک از شما فقیه و دانشمند نمیشود تا اینکه مغز کلام ما و هدف صدور روایت ما (سخنان کنایهای و سربسته ما) را بفهمد.
«وَ إِنَّ الْکلِمَةَ مِنْ کلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جمیعها الْمَخْرَج»
چرا که گاه سخنان ما هفتاد تفسیر دارد که برای توجیه هر یک از آنان پاسخی در نزد ماست.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 184، ح 5
حضرت به صراحت میفرماید: تا زمانی که فقیه نباشید، نمیتوانید مغز، مفهوم و هدف کلام ما را بفهمید.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
«یا بُنَی اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَی قَدْرِ رِوَایتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِم»
فرزندم! جایگاه شیعیان را به اندازه روایت و معرفت آنها بشناس.
مراد از فرمایش امام باقر این است که ارزش شیعه را از آنجا بفهمید که چقدر روایت نقل کردهاند و چه معرفتی هم بر روایات داشتهاند.
«فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِی الدِّرَایةُ لِلرِّوَایة»
زیرا شناختن حدیث است که برای انسان درایت میآورد.
«وَ بِالدِّرَایاتِ لِلرِّوَایاتِ یعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَی أَقْصَی دَرَجَاتِ الْإِیمَان»
با درایت روایت است که مؤمن به بالاترین درجات ایمان دست پیدا میکند.
معانی الأخبار، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 1، ح 2
درایت در روایت، فقه الحدیث، فهمیدن معنای کلام معصوم و هدف از صدور روایت است که مؤمن را به بالاترین درجات ایمان میرساند.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«لَا تَقْبَلُوا عَلَینَا حَدِیثَنَا إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّة»
از ما حدیثی را قبول نکنید، مگر آنکه موافق قرآن و سنت باشد.
«أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِیثِنَا الْمُتَقَدِّمَة»
و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید.
امام صادق به صراحت میفرمایند: هر روایتی به گوشتان رسید را بلافاصله قبول نکنید و نگویید امام صادق چنین فرموده است، زیرا عدهای افراد سودجو و فتنهگر از قول ما روایاتی نقل میکنند تا خودشان را عالم نشان دهند.
به عنوان مثال در مورد بانگ زدن خروس، تخم گذاشتن مرغ و خوردن پیاز در منطقهای روایت جعل کرده بودند.
یک دسته افراد برای سود خودشان حدیث نقل میکنند و در مقابل دسته دیگر هم روایت نقل میکنند تا بگویند ما دستی بر آتش داریم و با امام مرتبط هستیم.
دسته سوم با اهلبیت (علیهم السلام) عداوت دارند. این افراد اجیر حکومت هستند و مأموریت دارند احادیثی را علیه ائمه اطهار جعل کنند تا حیثیث پاک اهلبیت را در جامعه مخدوش کنند. به عنوان مثال در مورد قبایل روایتی وارد شده است مبنی بر اینکه از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً مِنَ الْأَکرَادِ وَ إِنَّهُمْ لَا یزَالُونَ یجِیئُونَ بِالْبَیعِ فَنُخَالِطُهُمْ وَ نُبَایعُهُمْ»
حضرت در جواب فرمود:
«فَقَالَ یا أَبَا الرَّبِیعِ لَا تُخَالِطُوهُمْ فَإِنَّ الْأَکرَادَ حَی مِنْ أَحْیاءِ الْجِنِّ کشَفَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْغِطَاءَ فَلَا تُخَالِطُوهُم»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 158، ح 2
این حدیث دروغ است و انسان شک نمیکند که این حدیث از امام صادر نشده باشد. راوی این روایت علاوه بر اینکه روایت دروغ از امام صادق نقل میکند، در مورد علت آن هم میگوید: کردها طایفهای از جن بودند که پرده از روی آنها برداشته شد و انسان شدند.
باز جای شکر آن باقی است که راوی همانند «داروین» انسانها را به جد اعلایش میمون نرساند!!
اصلاً ما کاری نداریم راوی چه کسی است، حرف ما این است که ظاهر روایت گویای این است که روایت دروغ است. قرآن کریم میفرماید:
(یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
سوره حجرات (49): آیه 13
این معیار، معیار قرآنی است. در مقابل، این روایت دروغین میگوید: با کردها معامله نکنید، زیرا طایفهای از جن هستند. در خوزستان ساکن نشوید، زیرا آدمهای نادرستی هستند! با شمالیها ازدواج نکنید!
هرکدام یک از این قبایل برای اینکه عداوت اهلبیت را در میان قبایل بیشتر کنند و مردم را نسبت به ائمه اطهار بدبین کنند چنین روایاتی ساختهاند.
«مرحوم مامقانی» در کتاب «تنقیح المقال» در مورد راوی روایت «فَإِنَّ الْأَکرَادَ حَی مِنْ أَحْیاءِ الْجِنِّ کشَفَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْغِطَاءَ» میگوید: این شخص از طرف حکومت مأمور بود مطالبی از امام صادق در میان مردم منتشر کند تا مردم را به آن بزرگوار بدبین کند.
امام صادق میفرماید:
«لَا تَقْبَلُوا عَلَینَا حَدِیثَنَا إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّة»
از ما حدیثی را قبول نکنید، مگر آنکه موافق قرآن و سنت باشد.
امام صادق دستور میفرمایند اگر روایتی مخالف قرآن بود، آن را نپذیرید. اگر روایتی مخالف سنت صحیحه بود، آن را نپذیرید.
«أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِیثِنَا الْمُتَقَدِّمَة»
و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید.
در ابتدای امامت امام باقر (علیه السلام) دروغپردازان و کسانی که دکان باز کردند همانند «مغیرة بن سعید»، «بنان» و دیگران نبودند. پس از اینکه امام باقر و امام صادق شهرت جهانی پیدا کردند به طوری که برای حکومتها قابل تحمل نبود، دشمنان، این جانورها را تحریک کردند تا از آن بزرگواران احادیثی به دروغ نقل کنند و موقعیت علمی، سیاسی و اخلاقی آن بزرگواران را در میان مردم زیر سؤال ببرند.
امام صادق (علیه السلام) سپس میفرماید:
«فَإِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِی کتُبِ أَصْحَابِ أَبِی أَحَادِیثَ لَمْ یحَدِّثْ بِهَا أَبِی»
مغیره ابن سعید که خداوند او را لعنت کند، در کتابهای اصحاب پدر من احادیثی را به دروغ وارد کرده که پدرم چنان حرفی نزده است.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 250، ح 62
مشخص است این شخص مأموریت دارد کتاب اصحاب و نزدیکان ائمه اطهار همانند «زراره»، «محمد ابن مسلم» یا «جابر بن یزید جعفی» را ببیند.
در زمان گذشته چاپخانه نبود تا یک مرتبه 5000 نسخه چاپ کنند و بین مردم پخش کنند. آن زمان افرادی بودند که کارشان نوشتن کتاب و استنساخگری بود. آنها پولی دریافت میکردند و از روی کتابی مینوشتند و در ازای دریافت پول مطلب را کم و زیاد میکردند.
شخصی که پول میگیرد تنها به پول نگاه میکند و کسی که پول میدهد هر دستوری بدهد انجام میشود، در غیر این صورت دکان این افراد بسته میشود.
حضرت میفرماید: «مغیرة بن سعید» در کتابهای اصحاب پدرم دست برده است. قضیه کاملاً حساب شده است، نه اینکه تنها یک روایت را از قول امام نقل کند.
آنها همچنین در روایتهایی که تدوین شده و به صورت کتاب در آمده هم تصرف میکنند و مطالب کتابها را زیاد و کم میکنند. «مرحوم مامقانی» مینویسد:
«فان مغیرة بن سعید وضع ما یقرب من مئة ألف حدیث»
مغیرة بن سعید نزدیک به یک صد هزار روایت جعل کرده است.
مشاهده کنید شاهکاری که ائمه اطهار در عصر تدوین حدیث انجام دادند، این بود که این افراد را به مردم معرفی کردند.
شما در کتب اربعه ملاحظه کنید «مغیرة بن سعید» که یکصد هزار حدیث جعل کرده است، آیا به اندازه پنج روایت از او نقل شده است، یا خیر؟! به اندازه پنج روایت هم در کتب اربعه از «مغیرة بن سعید» نیامده است. معلوم میشود یک درصد از یک صد هزار روایت هم در کتابها از او روایت نیامده است. ائمه اطهار چهره این افراد را به مردم معرفی کردند و این مطالب را به مردم توضیح دادند؛ علی رغم اینکه ائمه اطهار مظهر رحمت الهی هستند.
مشاهده کنید شخصی به امام حسن مجتبی جسارت و اهانت میکند و همچنین جلوی چشم آن بزرگوار به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اهانت میکند، اما حضرت او را مورد محبت قرار میدهد.
امام حسن به او میفرماید: برادر شامی! احساس میکنم غریب هستی. اگر خانه نداری ما جایی برای پذیرایی داریم، اگر غذا نخوردی بیا برویم با هم غذا بخوریم. اگر لباس نداری ما میتوانیم لباس نو در اختیار تو قرار دهیم.
حضرت تا این اندازه نسبت به یک شخص ناصبی محبت دارد. ولی زمانی که بحث شریعت و سنت و دین به میان میآید، امام صادق علیه السلام میفرماید:
«فَإِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ»
خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند.
همچنین امام کاظم (علیه السلام) نسبت به «یونس بن ضبیان» میفرماید:
«لَعَنَ الله یونُسَ بْنَ ظَبْیانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ یتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ»
و لعنت خدا بر یونس بنظبیان، هزار لعنت که به دنبالش هزار لعنت دیگر باد.
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 364، ح 673
در این موارد بحث، بحث شریعت است. نقل شده است شخصی به یکی از بزرگان اعتراض کرد که علم رجال علم منهی است. چرا دنبال علم رجال میروید؟! در این علم دائماً میخوانیم: "فلانی کذابٌ"، "فلانی وضاعٌ"، "فلانی ثقةٌ" و این کار بازی با آبروی افراد است.
این شخص در جواب گفت: اگر خداوند فردای قیامت از شما سؤال بپرسد که چرا دنبال لغزشهای مردم بودی، چه جوابی خواهی داد؟!
او گفت: من در جواب میگویم که برای حفظ دین تو دنبال لغزشهای این افراد بودم. در دوران امر میان اینکه آبروی روات را حفظ کنم یا دین تو را حفظ کنم، حفظ دین تو به مراتب اولی بر حفظ آبروی راویان بود.
بنابراین مشاهده میکنید ائمه اطهار روی بسیاری از قضایا دست میگذارند و افراد ماجراجو، فتنه گر، اجیر شده حکومت یا اسیر هوای نفس که در جامعه مطالبی را به نام شریعت منتشر میکنند به مردم معرفی میفرمایند. این کار به این خاطر است که شریعت باید حفظ شود. یکی از وظایف و شئونات امام حفظ شریعت است. در روایت وارد شده است در هر عصر یکی از اهلبیت من هست تا شریعت را از تحریف افراد گمراه حفظ کنند.
روایت عجیبی از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل شده است که به نظر بنده باید با طلا نوشته شود. روایت امیرالمؤمنین را در یک کفه بگذارید و آنچه از خلفا در این دو هفته نقل کردیم در کفه دیگر بگذارید تا حق مشخص شود. حضرت میفرماید:
«إِنَّ فِی أَیدِی اَلنَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً وَ صِدْقاً وَ کذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً»
همانا آنچه از اخبار و احادیث در دست مردم است حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه و محفوظ و موهوم است.
همان طور که کلام خدا ناسخ و منسوخ دارد، کلام پیغمبر اکرم و ائمه اطهار هم ناسخ و منسوخ دارد. مراد از عام و خاص در کلام حضرت اشاره به «هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایةُ» است.
گفتنی است دلالت محکم، واضح است، اما دلالت متشابه، یا ذو وجوه است و یا در میان مردم واضح نیست. مراد از حفظ، روایاتی است که مردم به دقت آنها را یادداشت کردند، اما در جایی دچار توهم شدند و مطالبی بر مبنای برداشت ذهنی نوشته شده است.
«وَ قَدْ کذِبَ عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ عَلَی عَهْدِهِ حَتَّی قَامَ خَطِیباً»
قطعا در زمان رسول خدا بر آن حضرت دروغ بسته شد تا جایی که به ایراد خطبه پرداخت.
مشخص است این گرفتاری تنها مختص زمان ائمه اطهار نبود، بلکه در زمان پیغمبر اکرم هم افرادی از قول آن بزرگوار مطالبی را به دروغ نقل میکردند.
«فَقَالَ أَیهَا اَلنَّاسُ قَدْ کثُرَتْ عَلَی اَلْکذَّابَةُ فَمَنْ کذَبَ عَلَیّ مُتَعَمِّداً فَلْیتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ»
حضرت فرمود: دروغگویان بر من زیاد شدهاند. هرکسی از روی عمد و قصد بر من دروغ ببندد باید جای نشستن خود را در آتش فراهم ببیند.
«ثُمَّ کذِبَ عَلَیهِ مِنْ بَعْدِهِ»
سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند.
«وَ إِنَّمَا أَتَاکمُ اَلْحَدِیثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَیسَ لَهُمْ خَامِسٌ»
حتما هر حدیثی که به شما میرسد منحصرا چهار صورت دارد که پنجمی ندارد.
«رَجُلٍ مُنَافِقٍ یظْهِرُ اَلْإِیمَانَ مُتَصَنِّعٍ بِالْإِسْلاَمِ لاَ یتَأَثَّمُ وَ لاَ یتَحَرَّجُ أَنْ یکذِبَ عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ مُتَعَمِّداً»
اول شخص منافقی است که تظاهر به ایمان میکند و اسلام ساختگی دارد. او از دروغ بستن به پیغمبر اکرم پروا ندارد و آن را گناه نمیشمارد.
«فَلَوْ عَلِمَ اَلنَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کذَّابٌ لَمْ یقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یصَدِّقُوهُ»
اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگوست، از او نمیپذیرند و تصدیقش نمیکنند.
«وَ لَکنَّهُمْ قَالُوا هَذَا قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اَللَّهِ وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَخَذُوا عَنْهُ وَ هُمْ لاَ یعْرِفُونَ حَالَهُ»
اما مردم میگویند: این شخص همدم پیغمبر بوده، او را دیده و از او شنیده است. مردم از او اخذ میکنند و از حالش آگهی ندارند.
مشاهده کنید امیرالمؤمنین دست تمامی منافقین را برملا میکند. اهل سنت ادعا میکنند صحابه پیغمبر اکرم همگی عادل بودند و اگر ما صحابه پیغمبر اکرم را زیر سؤال ببریم، شریعت از بین رفته است! دیروز فایل صوتی هفته گذشته متعلق به یکی از وهابی ها که همانند «عثمان الخمیس» لاطائلات میبافد، را گوش میدادم.
او میگفت: "شیعیان که صحابه را زیر سؤال میبرند هدفشان صحابه نیست، بلکه میخواهند اسلام را از بین ببرند و دین را نابود کنند. هدف این افراد مبارزه با دین است!!
حال دین و قرآن کریم را چه کسی برای ما نقل کرده است؟! معلوم است که صحابه آن را نقل کردهاند. زمانی که صحابه زیر سؤال برود، قرآن هم زیر سؤال میرود. زمانی که صحابه زیر سؤال برود، شریعت هم زیر سؤال میرود. شیعه با شریعت مشکل دارد، نه با صحابه!!"
این شخص چندین بار این مطالب را تکرار میکند. امیرالمؤمنین کاملاً همه چیز را مشخص کرده است.
یکی از علمای مصر کتابی به نام «النفاق و المنافقون» نوشته است. او در این کتاب که کتابی خواندنی است، ثابت کرده است که از میان سی جزء قرآن کریم ده جزء آن در مورد منافقین است. به بیان بهتر یک سوم از قرآن کریم در مورد منافقین است.
منافقین نه از زمین روییدند و نه از آسمان باریدند! بلکه در میان صحابه و جلوی چشم پیغمبر اکرم بودند.
امیرالمؤمنین میفرماید: اگر مردم بدانند این شخص دروغگوست از او نمیپذیرند و تصدیقش نمیکنند، اما با خود میگویند: این شخص همدم پیغمبر بوده، او را دیده و از او شنیده است.
«وَ أَخَذُوا عَنْهُ وَ هُمْ لاَ یعْرِفُونَ حَالَهُ»
مردم از او اخذ میکنند و از حالش آگهی ندارند.
حال آنکه خداوند از این افراد خبر داده است، توصیف منافقین را در قرآن کریم آورده است و میفرماید:
(وَ إِذا رَأَیتَهُمْ تُعْجِبُک أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِم)
هنگامی که آنها را میبینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد، و اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا میدهی.
سوره منافقون (63): آیه 4
(تُعْجِبُک أَجْسامُهُمْ) در این آیه شریفه به این معناست که منافقین افراد ظاهر الصلاحی هستند که اصلاً انسان به دروغگویی این افراد شک نمیکند. چنین شخصی اگر هم حرف بزند، طوری حرف میزند که طرف مقابل صددرصد قبول میکند.
امیرالمؤمنین سپس میفرماید:
«ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَی أَئِمَّةِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلدُّعَاةِ إِلَی اَلنَّارِ بِالزُّورِ وَ اَلْکذِبِ وَ اَلْبُهْتَانِ»
منافقین پس از پیغمبر باقی ماندند و به رهبران گمراهی و کسانیکه با باطل و دروغ و تهمت مردم را بدوزخ خوانند پیوستند.
همانطور که امیرالمؤمنین انسانها را به درایت در حدیث فراخواندند، این قسمت از روایت نیاز به درایت دارد و باید چندین ساعت در درایت آن تأمل کنیم.
«فَوَلَّوْهُمُ اَلْأَعْمَالَ وَ حَمَلُوهُمْ عَلَی رِقَابِ اَلنَّاسِ»
و رهبران گمراهی به منافقان پستهای حساس دادند و آنها را بر گردن مردم سوار کردند.
مشاهده کنید یکی از اشکالاتی که به خلیفه دوم میکنند، این است که میگویند: تو منافقین را بر سر قدرت و مسند گذاشتی و از آنها در حکومت خود استفاده میکنی!
دوستان این مسائل درد جامعه اسلام است و از مواردی است که حرف برای گفتن زیاد دارد. حال که بحث به اینجا رسید، اجازه بدهید یک مورد را برای شما بیان کنم.
«عبدالملک بن عبید» از عمر بن خطاب نقل میکند و مینویسد:
«نستعین بقوة المنافق وإثمه علیه»!
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 200، ح 30653
این روایت هم از آن دسته روایاتی است که نمیتوان آن را معنا کرد! آیا پیغمبر اکرم هم «نستعین من المنافق» بودند؟! گفتنی است «ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» متوفای 235 هجری این روایت را نقل میکند.
«حذیفه» صاحب سرّ پیغمبر اکرم به خلیفه اعتراض میکند و میگوید:
«إِنَّک تَسْتَعِینُ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ»
سپس عمر بن خطاب در جواب میگوید:
«إِنی لأِسْتَعْمِلُهُ لأِسْتَعِینَ بِقُوَّتِهِ ثُمَّ أَکونُ عَلی قَفَائِهِ»
من از این افراد استفاده میکنم و مراقبشان هم هستم!
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 13، ص 467، ح 1770
حال ما نمیدانیم قضیه چیست. امیرالمؤمنین میفرماید:
«ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَی أَئِمَّةِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلدُّعَاةِ إِلَی اَلنَّارِ بِالزُّورِ وَ اَلْکذِبِ وَ اَلْبُهْتَانِ»
سپس میفرماید:
«فَوَلَّوْهُمُ اَلْأَعْمَالَ وَ حَمَلُوهُمْ عَلَی رِقَابِ اَلنَّاسِ»
و رهبران گمراهی به منافقان پستهای حساس دادند و آنها را بر گردن مردم سوار کردند.
«وَ أَکلُوا بِهِمُ الدُّنْیا»
و بوسیله آنها دنیا را بدست آوردند.
«وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوک وَ الدُّنْیا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّه»
زیرا مردم همراه زمامداران و دنبال آنها میروند، مگر آن را که خدا نگهدارد.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 62، ح 1
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته