2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
تبیین مسئله خمس در اسلام (10) – خمس در روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) (6)
کد مطلب: ٦٤٥٧ تاریخ انتشار: ٠٦ بهمن ١٣٩٢ تعداد بازدید: 1641
خارج فقه مقارن » تبیین مسئله خمس در اسلام
تبیین مسئله خمس در اسلام (10) – خمس در روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) (6)

92/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 92/11/06

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با اهمیت پرداخت خمس از دیدگاه ائمه طاهرین (علیهم السلام) بود. وهابیت ادعا می‌کنند ائمه طاهرین (علیهم السلام) نسبت به دریافت خمس بی‌تفاوت بودند و این مسئله ساخته و پرداخته مراجع شیعه هست.

دستور امام باقر(سلام الله علیه) به پرداخت خمس!

ما روایات متعددی آوردیم تا به اینجا رسیدیم که حضرت امام باقر فرمودند:

«مَنِ اشْتَرَى شَيْئاً مِنَ الْخُمُسِ لَمْ يَعْذِرْهُ اللَّهُ اشْتَرَى مَا لَا يَحِلُّ لَه‏»

هر کس از مال خمس نداده چیزی بخرد، در این مالی که بر او حلال نبوده نزد خداوند معذور نیست.

تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،؛ عاملی، حرّ، محمد بن حسن، ج 9، ص 484، ح 1244

سند این روایت به این صورت است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْقَاسِمِ» در اینجا «الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ» است که متأسفانه کلمات «سَعِيدٍ» و «عَنِ» حذف شده است.

روش پیدا کردن تصحیف در روایت!

ما از این‌طور تصحیفات مخصوصاً در «تهذیب» الی ماشاءالله داریم؛ یعنی کمتر صفحه‌ای از «تهذیب» است که در سند او یکی دو مورد از این این‌طور اشکالات نباشد.

به عنوان مثال «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْقَاسِمِ» وارد شده است، ما هرچه کتب رجالی را می‌گردیم می‌بینیم راوی به نام «حسین بن قاسم» وجود ندارد. زمانی که به سندهای مشابه مراجعه می‌کنیم و به عنوان مثال اساتید «احمد بن محمد» را بررسی می‌کنیم و می‌بینیم در میان اساتید «احمد بن محمد»، شخصی به نام «حسین بن قاسم» وجود ندارد.

بنابراین می‌فهمیم آن شخص «حسین بن سعید» است، سپس اساتید «حسین بن سعید» را بررسی می‌کنیم می‌بینیم «قاسم بن محمد» که شخصی به نام «قاسم بن محمد جوهری» هست، از اساتید او است.

به عنوان مثال زمانی که «أبان» را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم از شاگردان او به نام «حسین بن قاسم» نیست؛ اما «قاسم بن محمد جوهری» دارد. این روش پیدا کردن تصحیف است.

یکی از خدمات بزرگی که آقای خوئی به «رجال» کردند و در تاریخ «رجال شیعه» بی‌نظیر بوده است، معین کردن مشایخ و تلامیذ تمام روات است.

هر راوی را که ایشان در کتاب «معجم رجال الحدیث» بررسی کردند پس از اینکه اقوال علمای رجال را آوردند، ملتزم بودند مصادری همانند «رجال و فهرست شیخ طوسی»، «رجال نجاشی» و «رجال کشی» را تمام و کمال بیاورند؛ البته «رجال برقی» را هم ذکر کرده است.

ایشان در بعضی موارد از رجال «علامه» و «ابن داوود» آورده است، البته آقای «خوئی» به رجال «علامه» ارادتی ندارد و معتقد نیست. ایشان هروقت از رجال «علامه» آورده حسابی مطالب را به هم زده و نقد محکم و تندی کرده است.

سه کار اساسی مرحوم خوئی در کتاب «معجم رجال الحدیث»!

آقای «خوئی» پس از اینکه اقوال مختلف را می‌آورد و به شخصه هم آنان را بررسی می‌کند، سه تا عنوان داده است که این سه عنوان در تاریخ رجال شیعه و اهل سنت بی‌نظیر بوده است. یعنی اگر ما بخواهیم کاری را به رخ اهل سنت بکشیم می‌توانیم این سه کار مرحوم خوئی را مطرح بکنیم.

اولاً: ایشان «اختلاف الکتب» را مطرح کرده است. اگر یک سند در کتاب «کافی» وجود دارد، اما در کتاب «تهذیب» چیز دیگری است، در کتاب «من لا یحضره الفقیه» طور دیگری است، در کتاب «استبصار» طور دیگری است، ایشان این روایات را با هم مقایسه کرده است.

به طور مثال گفته است: «صحیح» سند «کافی» است، یا «صحیح» سند «تهذیب» است، یا «صحیح» سند «من لا یحضره الفقیه» است و دلیل هم بیان کرده است. آنکه برای ما مفید است این دقت‌هاست.

ثانیاً: ایشان «اختلاف النسخ» را مطرح کرده است. به طور مثال کتاب «کافی» چاپ «اسلامیه» سند را طوری آورده است، چاپ قدیم که یک جلدی بوده و حدود 114 سال قبل چاپ شده، سند را طور دیگری آورده است، در «مرآت العقول» سند طور دیگری آورده است، در نسخه‌های خطی اگر در اختیارشان بوده است سند را طور دیگری آورده است.

به طور مثال ایشان نسخه‌های مختلف کتاب «کافی» و نسخه های مختلف کتاب «تهذیب» را با هم مقایسه می‌کند. مثلاً «تهذیب» 10 جلدی با «تهذیب» سابق دو جلدی با هم تفاوت دارد. کتاب «تهذیب» شرح مرحوم «محمد تقی مجلسی» با این کتب متفاوت است.

ایشان این کتب را بررسی، مقایسه و تحقیق می‌کند و نظر صحیح را اعلام می‌کند. این کار دوم آقای «خوئی» در کتاب «معجم رجال الحدیث» برای اولین بار در تاریخ شیعه بوده است.

ثالثاً: ایشان مهم‌تر از بقیه «طبقته فی الحدیث» را مطرح کرده است. برای این کار اول آمار داده است، به عنوان مثال «حسین بن سعید» 3000 روایت دارد، «أبان بن تغلب» 1500 روایت در کتب اربعه دارد؛ سپس مشایخ این راوی را بررسی می‌کند.

به عنوان مثال «رَوي عَنْ» به معنای مشایخ است که طبق حروف الفبا آن‌ها را بررسی می‌کند. سپس «تلامیذ» را به صورت «روي عَنْهُ» بررسی می‌کند. به عنوان مثال چه کسانی از «أبان بن تغلب» روایت کرده‌اند.

عزیزانی که کتاب «معجم رجال الحدیث» اثر آقای «خوئی» را دارند، بردارند و افراد پر روایت همانند آقای «زراره»، «أبان بن تغلب»، «أبان بن عثمان» و «حسین بن سعید» را مطالعه کنند و ببینند آقای «خوئی» چه نکات ظریفی در این کتاب متذکر شده است.

در همین نرم افزار «مکتبه اهلبیت» هم این کتب وجود دارد که دوستان همگی دارند. بنابراین از این‌طور قضایا که «عن الحسین بن قاسم» که «حسین بن سعید» همان «عن القاسم» بوده است، کلمات «سعید» و «عن» در وسط حذف شده است.

به عنوان مثال در «اسحاق بن غالب»، مرحوم خوئی عبارت «نجاشی» را در اینجا آورده است، عبارت «شیخ» را هم آورده است سپس می‌گوید:

«روی إسحاق بن غالب، عن أبی عبد الله ع. و روی عنه إبراهیم بن عبد الحمید»

معجم رجال الحدیث؛ خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 3، ص 225، باب 1169

و به این صورت مطرح می‌کند. به عنوان مثال روی اسم «أبان بن تغلب» می‌زنیم که آقای «خوئی» به طور مفصل عبارت «نجاشی» را آورده است، عبارت «کشی» را آورده است. بعد از اینکه تمام مطالب را در رابطه با «أبان بن تغلب» مطرح می‌کند و اقوال رجالین را می‌آورد که «شیخ» در اصحاب امام سجاد (علیه السلام) آورده است. در ادامه می‌نویسد:

«وقع أبان بن تغلب فی إسناد کثیر من الروایات تبلغ زهاء مائة و ثلاثین موردا، و فی جمیع ذلک روی عن المعصوم إلا أحد عشر موردا. فقد روی عن علی بن الحسین ع، و أبی جعفر ع، و أبی عبد الله ع، و روی عن أبی حمزة، و زرارة، و سعید بن المسیب»

سپس شاگردان او را بیان می‌کند و می‌نویسد:

«و روی عنه أبو أیوب، و أبو جمیلة، و أبو الحسن السواق»

و به همین ترتیب تمامی شاگردان ایشان را نام برده است.

معجم رجال الحدیث؛ خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 1، ص 137، باب 28

در تمام این موارد شاگردان ایشان را مطرح کرده است. برای پیدا کردن مشترک مثلاً یک جا «أبان» گفته است، ما نمی‌دانیم «أبان» نامبرده، «أبان بن عثمان» است، «أبان بن تغلب» است، چه کسی است؟!

یا «قاسم بن محمد جوهری» بود که «قاسم بن محمد جوهری» را همین جا مطرح می‌کنیم. ظاهراً همان «جوهری» یک نفر بیشتر نباشد! «قاسم بن محمد جوهری» هست.

الان می‌خواهیم ببینیم «أبان» که «قاسم بن محمد جوهری» از او نقل روایت دارد، چه کسی است؟! می گوید:

«عن رومی و عن ابی سعید و عن اسحاق و عن أبان بن عثمان»

مشخص شد که مراد از «أبان» که در اینجا قرار گرفته است، «أبان بن عثمان» است و «أبان بن تغلب» نیست.

«طبقته فی الحدیث فی أسناد کثیر من الروایات روی عن ابی الحسن بن ابی حمزة و أبان بن عثمان»

کاملاً مشخص شد که در این سندی که داریم، «قاسم بن محمد عن أبان» مراد «أبان بن عثمان» است که از اصحاب اجماع است. البته به دلیل اینکه «قاسم بن محمد جوهری» واقفی است، سند روایت موثق است.

همچنین در حدیث 12544 وارد شده است:

«مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ»

تفصیل وسائل الشیعة؛ عاملی، حرّ، محمد بن حسن، ج 9، ص 484، ح 12544

که همان «أبان بن عثمان أحمر» است، و «أبو سعید» هم «عن ابی بصیر» همان «أبی بصیر یحیی اسدی» است.

در این روایت هم به دلیل وجود «حسین بن قاسم جوهری» عبارت «موثق» آورده است. البته در اینجا اشتباه نوشته است؛ «عن الحسین بن قاسم» همان «حسین بن سعید عن القاسم بن محمد جوهری» است.

در اینجا توضیح داده و نوشته است: «حسین بن قاسم» که در متن وجود دارد، «حسین بن سعید عن القاسم بن محمد جوهری» است.

بنابراین به این مطالب خوب دقت کنند، زمانی که حوصله داشتند نرم‌افزارها را سند بزنند و 50 یا 60 نمونه از سندهای کتاب «وسائل الشیعه» را به این شکل کار کنید، مخصوصاً اگر دو نفره یا سه نفره کار کنید تا در بحث رجال مسلط شوید.

تسلط بر مباحث رجال؛ اولین قدم در مسیر پاسخگوئی به شبهات

در مباحث فقهی یا در مباحث پاسخگویی به شبهات، تسلط بر مبحث رجال حرف اول را می‌زند. وهابیت شبهه‌افکنی می‌کنند و روایاتی را از کتب ما بر علیه ما می‌آورند و ما باید بیان کنیم که این روایت از دیدگاه ما معتبر نیست و دلایل عدم اعتبار را هم بیان کنیم.

اگر ما بخواهیم روایاتی بر علیه وهابیت از کتب خودشان استدلال کنیم، از «مسند أحمد بن حنبل»، «إبن ماجه» و غیره مطالبی می‌آوریم که ایشان می‌گویند: "این روایت صحیح نیست" و ما باید با استفاده از کتب رجالی خودشان ثابت کنیم که این روایت صحیح است.

در حقیقت شرط اول احتجاج و استناد به روایت، چه روایت شیعه و چه روایت اهل سنت، معتبر کردن روایت و بررسی سند روایت است. هرکسی در این زمینه توانایی بیشتری داشته باشد، قدرت مبالغه و پیروزی در بحث مناظره و پاسخگویی به شبهات بیشتری هم دارد.

هرکسی که در مباحث یاد شده ضعیف باشد، در بحث مناظره هم شانس کمتری برای برنده شدن خواهد داشت.

روزی یکی از آقایان به «شبکه کلمه» زنگ زده بود و عبارتی را نقل کرد. آن‌ها گفتند: "این روایت درست نیست"، او گفت: "این روایت متواتر است!"

کارشناسان وهابی گفتند: این روایت متواتر صحیح است یا متواتر ضعیف است؟! این قضیه تا چند ماه در شبکه‌های شیعه و همچنین شبکه‌های وهابی ضرب المثل به وجود آورده بود و او را مسخره می‌کردند.

«تواتر» به روایتی می‌گویند که قطع‌آور است، یعنی فوق صحیح است! از 100 یا 200 روایت صحیح یک روایت متواتر بیرون می‌آید. او می‌گوید: "برای ما بیان کنید این روایت متواتر ضعیف است یا متواتر صحیح است؟!"

این شخص که فارغ التحصیل دانشگاه «محمد بن سعود» در «ریاض» بود، زمانی که با آب و تاب می‌گوید: ما در دانشگاه فلان تحصیل کردیم، باید این مطالب را یاد بگیرند بعد ادعا بکنند.

این افراد، حق مناظره ندارند!!

امام حسن عسکری (علیه السلام) در روایتی می‌فرماید: کسانی که به مباحث علمی تسلط ندارند و وارد بحث می‌شوند، موجب تقویت دشمنان ما و تضعیف عقاید شیعیان ما می‌شوند؛

«فَذَلِک حَرَامٌ عَلَی شِیعَتِنَا»

وارد شدن به مناظره بر این شیعیان ما حرام است.

این مطلب در اوایل کتاب «احتجاج علی أهل اللجاج» هست و در رابطه با تفسیر آیه شریفه:

(ِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ)

و با مخالفان به طریقی که نیکوتر است مجادله کن.

سوره نحل (16): آیه 125

بیان شده است. به این روایت دقت کنید، زیرا این روایت از گنجینه‌های روایات اهلبیت (علیهم السلام) است.

«أَمَّا الْجِدَالُ بِغَیرِ الَّتِی هِی أَحْسَنُ فَأَنْ تُجَادِلَ بِهِ مُبْطِلًا فَیورِدَ عَلَیک بَاطِلا»

جدال کردن به غیر از راه درست، این است که با روش باطل مجادله کنی در اینصورت او نیز با روش باطل با تو مجادله می کند.

«فَلَا تَرُدَّهُ بِحُجَّة قَدْ نصب‌ها اللَّه»

شما این شبهه او را با دلیل جواب نمی‌دهید

«وَ لَکنْ تَجْحَدُ قَوْلَه »

ولی می‌گویید: حرف تو را قبول ندارم،

«أَوْ تَجْحَدُ حَقّاً یرِیدُ بِذَلِک الْمُبْطِل»

یا می‌گویید: ما همچین قضیه یا روایتی و عقیده‌ای نداریم،

«أَنْ یعِینَ بِهِ بَاطِلَه»

و آن را باطل می‌دانیم.

«فَتَجْحَدُ ذَلِک الْحَقَّ مَخَافَةَ أَنْ یکونَ لَهُ عَلَیک فِیهِ حُجَّة»

شما آن عقیده درست را انکار می کنید مبادا او بر شما چیره بشود.

مثلاً او می گوید شما اعتقاد دارید که ائمه علم غیب دارند. این آقا به جای اینکه بیاید از کتاب و سنت، علم غیب پیغمبر و ائمه را اثبات بکند، می گوید ما اصلاً چنین اعتقادی نداریم!! یعنی به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک می‌کنید. چرا؟ زیرا:

«لِأَنَّک لَا تَدْرِی کیفَ الْمَخْلَصُ مِنْه»

نمی‌دانید چگونه باید جواب بدهید و از این شبهه خلاصی بیابید.

«فَذَلِک حَرَامٌ عَلَی شِیعَتِنَا أَنْ یصِیرُوا فِتْنَةً عَلَی ضُعَفَاءِ إِخْوَانِهِمْ وَ عَلَی الْمُبْطِلِین»

با این شرایط جواب دادن برای شیعیان حرام است زیرا این باعث می‌شود که هم برای شیعیان فتنه به وجود بیاید و هم برای مبطلین فتنه به وجود بیاید.

«أَمَّا الْمُبْطِلُونَ فَیجْعَلُونَ ضَعْفَ الضَّعِیفِ مِنْکمْ إِذَا تَعَاطَی مُجَادَلَتَهُ وَ ضَعُفَ فِی یدِهِ حُجَّةً لَهُ عَلَی بَاطِلِه»

زمانی که شما امر حقی را به دلیل اینکه جواب ندارید انکار می‌کنید و جواب درست نمی‌کنید باعث می‌شود شما را تضعیف کند.

«وَ أَمَّا الضُّعَفَاءُ مِنْکمْ فَتُغَمُّ قُلُوبُهُم»

شیعیان ما که در بحث علمی ضعیف هستند زمانی که می‌بینند شما نتوانستید دفاع کنید غمگین می‌شوند و غم قلبشان را فرا می‌گیرد.

«لِمَا یرَوْنَ مِنْ ضَعْفِ الْمُحِقِّ فِی یدِ الْمُبْطِل»

زمانی که می‌بینند یک عالم شیعه نتوانست جواب یک عالم وهابی را بدهد اعتقاداتش متزلزل می‌شود.

الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)؛ طبرسی، احمد بن علی، ج 1، ص 21

این روایت بسیار روایت عجیبی است؛ من تاکنون بیش از 500 بار از اول تا آخر روایت را به دقت مطالعه کردم. این روایت خیلی مفصل است، اما ما به ذکر قسمت‌هایی از روایت اکتفا کردیم.

پاسخ به یک شبهه!

این افراد یک سری مطالبی را مطرح می‌کنند؛ به عنوان مثال دیشب «شبکه وصال» سخنرانی از آیت الله العظمی وحید خراسانی پخش کرد و سپس شروع به اهانت و هجمه کرد.

ایشان روایتی از امام صادق (علیه السلام) خواندند که فرموده بودند:

«السُّجُودُ عَلَی طِینِ قَبْرِ الْحُسَینِ ینَوِّرُ إِلَی الْأَرَضِینَ السَّبْعَةِ»

سجده بر تراب امام حسین (علیه السلام) هفت زمین را نورانی می‌کند.

وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ج 5، ص 366، ح 6806

کارشناس وهابی در ادامه گفت: این کارها دکان درست کردن است؛ اگر تربت امام حسین این اندازه فضیلت دارد مردم بروند خاک کربلا را بیاورند و محل تجارت و پول‌های سنگین و قصرهای زرین قرار بدهند.

در برابر این ادعای وهابیت چکار کنیم؟! بگوییم اصلاً همچنین چیزی را قبول نداریم؟! شخص عادی می‌گوید: اصلاً این روایت درست نیست و ما این روایت را قبول نداریم.

اولاً؛ ما در اینجا جواب‌های نقضی می‌دهیم. جواب نقضی که در رابطه با تراب قبر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و خاک مدینه است که این‌ها روایتی دارند مبنی بر اینکه: "خاک مدینه از خاک کربلا هم بالاتر است و شرف دارد و از عرش و فرش و غیره گرفته شده است."

اگر فردی در رابطه با خاک مدینه و تراب قبر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بگوید اشکال ندارد. در عربستان کارخانه‌های مهرسازی و امثال این و قصرهای زرین درست نمی‌کنند، اما زمانی که نوبت به امام حسین می‌رسد بلافاصله موضع می‌گیرید.

شما روایت پیغمبر اکرم را نقل کردید، اما عرضه نداشتید به این روایت عمل کنید و از خاک پیغمبر اکرم برای خودتان تربت درست کنید. حال که شیعیان عشق و علاقه و محبت داشتند و به روایت امام صادق (علیه السلام) عمل کردند، هم به ثواب رسیدند و هم به مال دنیا!!

اگر کسی با خرید و فروش تربت امام حسین (علیه السلام) قصر زرین درست کرده باشد، الحمدلله خیلی هم خوب است. شماها با پول نفتی که مال ملت است در اروپا جنایت و فساد به پا می‌کنید، شیعه هم با فروش خاک امام حسین (علیه السلام) قصر بنا می‌کند.

تفاوت شیعه با شماها این است!! این از فضل الهی به دور نیست؛ امام حسین (علیه السلام) تمام زندگیش را در راه رضای خدا بخشیدند. آن بزرگوار خودش، همسر و فرزندانش و هرچه که داشت در راه خداوند فدا کردند.

خداوند متعال در عوض این کار امام حسین، تمام آنچه که دارد در اختیار امام حسین (علیه السلام) قرار داده است. این روایت هم از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است و هم از امام هادی (علیه السلام) نقل شده است.

ما این روایت را هم در کتاب «موسوعه امام عسکری (علیه السلام)» این روایت را آوردیم و هم مرحوم آقای کربلایی در «موسوعه امام صادق (علیه السلام)» این روایت را آوردند.

درخواست عجیب امام هادی(سلام الله علیه) برای شفای بیماری خود!

نقل شده است: امام هادی (علیه السلام) مریض می‌شوند و شخصی را می‌فرستند تا برود و در حرم امام حسین (علیه السلام) برای ایشان دعا کند. زمانی که او داشت از مدینه بیرون می‌آمد یکی از دوستانش را دید.

شخص از او پرسید: کجا می‌روی؟ او گفت: به کربلا می‌روم تا برای امام هادی (علیه السلام) دعا کنم. شخص با تعجب پرسید: برای چه؟ در جواب گفت: امام هادی (علیه السلام) خودشان به من فرمودند.

آن شخص به اصحاب امام هادی (علیه السلام) گفت: امام هادی تو را به دنبال کار بیهوده‌ای فرستاده است، زیرا که امامان معصوم حجت خداوند هستند و زمانی که دعا کنند خداوند عالم دست امام هادی (علیه السلام) را رد نمی‌کند. تو برای حجت خدا دعا می‌کنی؟!!

آن شخص می‌گوید: با شنیدن این سخنان بسیار شرمنده شدم و به خدمت امام هادی (علیه السلام) برگشتم و گفتم: یابن رسول الله! من انتظار نداشتم من را این‌طور سرکار بگذارید! امام هادی (علیه السلام) پرسیدند: چطور؟

آن شخص گفت: شما حجت خداوند هستید و من بروم برای حجت خدا دعا کنم؟! سپس امام هادی (علیه السلام) فرمودند: خداوند عالم به خاطر شهادت و جانبازی امام حسین (علیه السلام) سه ویژگی به امام حسین داده است که به کسی دیگر نداده است. اول:

«جَعَلَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ»

خوردن خاک قبر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نه تنها جایز نیست، بلکه حرام است! خوردن خاک قبر جدمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حرام است، اما خوردن خاک قبر امام حسین (علیه السلام) شفا است!! دوم:

«وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ تَحْتَ قُبَّتِهِ»

خداوند متعال اجابت را تحت قبه او قرار داده است تا هرکسی تحت قبه دعا کند خداوند عالم دعای او را رد نمی‌کند. من خواستم بروی آنجا تا برای بیماری من دعا کنی، زیرا بیماری من طول کشیده است.

از این روایت چنین استفاده می‌شود که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ما تسلیم امر الهی هستیم، اما خواستم شما به آنجا بروید تا برای مردم روشن شود که حتی امام معصوم هم معتقد است که خداوند عالم اجابت را تحت قبه امام حسین قرار داده است. سوم:

«وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّیتِهِ»

وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ج 14، ص 537، ح 19773

یک مرتبه است که ما شبهات را به این صورت جواب می‌دهیم؛ اما یک بار دیگر می‌گوییم: آقای وحید خراسانی هم گفته باشد، اصلاً ما همچنین چیزی نداریم.

اگر شما به این شکل جواب بدهید آنان هم می‌گویند: مراجع شما به این صورت جواب می‌دهند. با این حرف عقیده چند نفر از شیعیان را هم متزلزل می‌کنید.

با اینکه علما، سخنرانان و مداحان تاکنون بارها و بارها ارزش و اهمیت تربت امام حسین (علیه السلام) را بیان کردند، اما این شخص می‌گوید: ما چنین روایتی نداریم و از بیخ و بن منکر این روایت شده است!!

مثال‌هایی از این قبیل به فراوانی یافت می‌شود؛ ما باید مقداری به روز باشیم. مقام معظم رهبری «مدظله العالی» در دیدار طلاب سمنان جمله‌ای با این مضمون بیان کردند:

"شما طلبه‌ها باید ببینید شبهاتی که امروز علیه شیعه مطرح است را جواب بدهید، نه شبهات تاریخ مصرف گذشته را!"

برخی از شبهات تاریخ مصرف گذشته هستند و جواب روشن و واضحی دارند. باید تلاش کنیم ولو هفته‌ای یک یا دو شب شبکه‌های ماهواره‌ای معاندین از جمله «شبکه کلمه» را ببینند.

البته شبکه وصال فحش می دهد و شاید نگاه کردن این شبکه‌ها حرام باشد به دلیل اینکه در روحیه افراد اثر منفی می‌گذارد، اما «شبکه نور» یا «شبکه کلمه» در کنار ناسزاهایی که می‌گویند، چند اشکالات علمی مطرح می‌کنند و روانشناسی این افراد بهتر است.

من دیشب با حاج آقای مکارم شیرازی در رابطه با فحاشی کارشناسان شبکه‌های وهابی تماس تلفنی داشتم، ایشان گفتند: شبکه «بی‌بی‌سی» برنده است، زیرا که فحش نمی‌دهند و مؤدبانه وارد می‌شود و اذهان مردم را مشوش می‌کند!!

شبکه‌هایی که فحش و ناسزا می‌دهند بازنده هستند، زیرا فحش می‌دهند و با فحش دادن مخاطب را نسبت به خودشان متنفر می‌کنند. دوستان اگر بتوانند بعضی از بخش‌ها را ببینند خالی از لطف نیست.

دوستان هرشب رصد می‌کنند و مطالب شبکه‌های وهابی را برای ما تایپ می‌کنند، ما هم بعضی از قسمت‌ها را برای دوستان می‌فرستیم تا حداقل مطالعه کنند و از شبهات روز آگاهی داشته باشند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب