بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 92/11/27
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
مباحث گذشته ما پیرامون شبهه خمس در سیره پیغمبر اکرم بود، وهابیت ادعا کردهاند در سیره نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) خمس نیامده است.
ما در جواب این ادعا، عرض کردیم حدود 28 مورد از نامههایی که نبی مکرم اسلام به سران قبایل و شخصیتها و اقوام نوشتهاند، مربوط به مسئله خمس است؛ گرچه برخی از این نامهها را میتوان در زمینه خمس غنایم جنگی به حساب آورد.
محتویات اکثر نامهها روشنگر این مطلب است که بحث غنایم جنگی به میان نیست. نامهها به اقوام و قبایلی فرستاده شده است که این افراد نه توانایی جنگی داشتند و نه قدرت دفاعی از خودشان هم به طور کامل نداشتند.
به علاوه اینکه کلیه جنگها به دستور رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) صورت میگرفت و غنایم هم توسط شخص نبی مکرم اسلام بین مسلمانان تقسیم میشد.
ما مدرکی نداریم که نشانگر این باشد که لشکری به جایی برود و در آنجا فرمانده جنگ غنایم جنگی را تقسیم کند. من خلاصهوار به محتویات این 28 نامه که شاید دوستان اگر جستجو کنند، بتوانند بیشتر از این مقدار پیدا کنند، اشاره میکنم؛ گرچه قبلاً هم به آنان اشاره کردیم.
نامه پیغمبر اکرم، به قبیله «عبدقیس»!
به عنوان مثال در کتاب «صحیح بخاری» روایتی وجود دارد مبنی بر اینکه قبیله «عبد قیس» خدمت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) میآیند و عرض میکنند:
«إِنَّا نَأْتِیک من شُقَّةٍ بَعِیدَةٍ وَبَینَنَا وَبَینَک هذا الْحَی من کفَّارِ مُضَرَ»
ما از مسافت دوری میآییم و کفار مضر هم میان ما و مدینه قرار دارند،
«ولا نَسْتَطِیعُ أَنْ نَأْتِیک إلا فی شَهْرٍ حَرَامٍ»
و فقط در ایام حرام که جنگ برداشته میشود و این افراد متعرض ما نمیشوند میتوانیم خدمت شما برسیم.
«فَمُرْنَا بِأَمْرٍ نُخْبِرُ بِهِ من وَرَاءَنَا نَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ»
نبی گرامی اسلام دستور میدهد: شما اگر میخواهید وارد بهشت شوید،
«قالوا الله وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قال شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَأَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ وَإِقَامُ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءُ الزَّکاةِ وَصَوْمُ رَمَضَانَ وَتُعْطُوا الْخُمُسَ من الْمَغْنَمِ»
باید معتقد به شهادت لا اله الا الله و رسالت و اقامه نماز و پرداخت زکات و روزه ماه مبارک رمضان و پرداخت خمس از مغنم شوید.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 45، ح 87
این مطالب خیلی واضح و روشن است، اگر همین یک روایت هم از «بخاری» نقل شود، صحت مسائل اثبات خواهد شد.
این مطلب کاملاً نشانگر این است که قبیله «مضر» توانایی دفاع از خودشان را هم نداشتند و توانایی اینکه هرماه بخواهند از منطقه خودشان مسافرت کنند را هم نداشتند. آنها قبیله ضعیف و محدودی بودند و تنها در طول سال در ماه حرام میتوانستند خدمت پیغمبر برسند.
به قول حاج آقای سبحانی که میگفتند: "قرینه همجواری، قرینه خوبی است." رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) خمس از مغنم را در کنار اقامه نماز و زکات و روزه ماه مبارک رمضان آورده است.
این مطالب نشانگر این است که «مَغْنَمِ» به معنای غنایم جنگی نیست؛ حالا اگر در جایی آورده بود "جهاد در راه خدا و خمس از مغنم"، آن قرینه همجواری در آنجا خیلی واضح بود بر اینکه مراد از مغنم، غنایم جنگی است.
ولی در اینجا نماز و زکات و روزه ماه مبارک رمضان و خمس از مغنم با هم آمده است و بیانگر این مطلب است که مراد از مغنم، ارباح مکاسب است.
نامه پیغمبر اکرم به «عمرو بن حزم»!
نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نامهای به «عمرو بن حزم» مینویسد زمانی که او را به سوی یمن می فرستند. یمنی که فتح شده و جنگی نیز در کار نیست. در این نامه دارد که:
«أمره بتقوی الله فی أمره فإن الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون وأمره أن یأخذ الحق کما أمره وأن یبشر الناس بالخیر ویأمرهم ویعلم الناس القرآن»
پیغمبر او را به رعایت تقوای الهی دستور داد. چرا که خداوند با متقین است. و با کسانی که اهل احسان هستند. و دستور داد تا حق را آنچنان که اسلام گفته بگیرد و مردم را به خوبی ها بشارت بدهد و به مردم قرآن بیاموزد.
این مطالب همگی بیانگر این است که این افراد مسلمان شدند و این مناطق به دست مسلمانان فتح شده است و دیگر جنگی در کار نیست.
«ویفقههم فیه... وأمره أن يأخذ من المغانم خمس الله...»
و اینکه مردم را با دین آشنا کند... و دستور داد تا از غنائم خمس الهی را بگیرد.
السيرة النبوية لابن هشام ، اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1411 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد، ج 5، ص 294
این مطلب کاملاً واضح و روشن است که مراد از «مغانم» غنیمت جنگی نیست. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) «عمرو بن حزم» را نفرستادند تا با مردم یمن به قبیلهای حمله کنند و آنجا را فتح کنند.
از روایت چنین استفاده میشود که مردم آنجا مسلمان شدند و یمن فتح شده است. انشاءالله در بخشهای بعدی خواهیم گفت که چندین مورد داریم که نبی مکرم اسلام افرادی را برای گرفتن خمس فرستادند و افرادی را مخصوصاً برای اخذ خمس اعزام کردند.
این روایت علاوه بر کتاب «سیره ابن هشام» در کتب دیگری همچون «دلائل النبوة»، «البدایة و النهایة»، «تاریخ الإسلام ذهبی» نیز وارد شده است.
نامه پیغمبر اکرم به «فجیع عامری»!
نبی مکرم اسلام نامه دیگری به «فجیع عامری» مینویسد. عبارتی که «ابن سعد» در «طبقات الکبری» مینویسد با عبارتی که «ابن اثیر» در «أسد الغابة» نوشته، مقداری باهم تفاوت دارد. در بعضی موارد «فجیع عامری» وارد شده است و در بعضی موارد طور دیگری بیان شده است.
«ابن سعد» در کتاب «طبقات الکبری» این تعبیر را بیان کرده است:
«من محمد النبی للفجیع ومن تبعه وأسلم وأقام الصلاة وآتی الزکاة وأعطی الله ورسوله وأعطی من المغانم خمس الله»
از محمد پیغمبر خدا به فجیع و پیروان مسلمان او که اسلام آوردند و نماز بپا می دارند
و زکات می دهند و خمس غنائم را می پردازند.
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر - بیروت، ج 1، ص 304، باب وفد بنی البکاء
این مطلب کاملاً نشانگر این است که در اینجا مراد از واژه خمس و غنایم، غنایم جنگی نیست؛ بلکه مراد خمس مصطلح است! همچنین «ابن اثیر» از «فضل بن دکین» نقل میکند و میگوید: «عبدالملک بن عطاء بکائی» کتابی را از نبی مکرم اسلام درآورد و گفت:
«اکتبوه، ولم یمْلِهِ علینا، وزعم أَن أَیمن بنت الفُجَیع حدّثته»
سپس میگوید:
«هذا کتاب من محمد النبی للفُجَیع ومن تَبِعه، ومن أَسلم وأَقام الصلاة، وآتی الزکاة، وأَطاع الله ورسوله، وأَعطی من المغنم خمس الله، ونصر نبی الله، وأَشهد علی إِسلامه وفارق المشرکین، فإِنه آمن بأَمان الله وأَمان محمد»
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 371، ح 4188
در اینجا هم باز میبینید بحث «خمس الله» از «مغنم» در کنار اقامه نماز و ایتاء زکات و اطاعت از خداوند و رسول او آمده است.
این روایت علاوه بر کتاب «اسد الغابه» در کتابهای دیگری همچون: «الآحاد و المسانید» اثر «شیبانی»، «المعجم الکبیر» اثر «طبرانی» و «الاصابة» وارد شده است. این مطالب به درستی نشانگر این است که این قضایا خطاب به افراد جنگجو بیان نشده است.
چنین نیست که آنان قبایلی باشند که کارشان جنگیدن و فتوحات بوده است. در میان چند روایتی که خواندیم، مشاهده کنید یک قرینه ضعیف هم نداریم که بحث جهاد فی سبیل الله را مطرح کند یا بحث فتح را مطرح کند یا بحث وادار کردن کفار به اسلام را بیان کند.
یکی از واژههایی که حداقل قرینهای باشد که مشخص کند این افراد با دیگر قبایل میجنگند و غنایمی را به دست میآورند، در این روایات وجود ندارد.
نامه پیغمبر اکرم به «جناده»!
رسول گرامی اسلام نامه دیگری به «جناده» و قومش مینویسد و میفرماید:
«وَمَنْ اتَّبَعَهُ، بِإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکاةِ، وَأَطَاعَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، وَأَعْطی مِنَ الْغَنَائِمِ خُمُسَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَفَارَقَ الْمُشْرِکینَ، فَإِنَّ لَهُ ذِمَّةَ اللَّهِ وَذِمَّةَ مُحَمَّدٍ وَکتَبَهُ عَلی رضی اللَّهُ عنهُ)»
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 21، ص 100، ح 18497
در اینجا هم مشاهده میکنیم که نبی گرامی اسلام خمس از غنایم را در کنار اقامه نماز و ایتاء زکات آورده است. این روایت همچنین در کتاب «کنز العمال» اثر «متقی هندی» بیان شده است.
بنابراین جهاد کردن منوط به اذن نبی گرامی اسلام است و اگر در اینجا کلمه جهاد بیان نشد است، به دلیل این است که پیغمبر اکرم تکلیف این اقوام را معین میکند. جهاد امری است که نبی گرامی اسلام باید اذن بدهد و مسئله جهاد نیازمند دستور ویژه و خاص ایشان است. لذا کلمه جهاد در هیچ کدام از این موارد ذکر نشده است.
نامه پیغمبر اکرم به «جنادة الأزدی»!
همچنین در نامه دیگری به «جناده ازدی» میفرماید:
«ما أقام الصلاة و آتوا الزکاة و عطاء الله و رسوله و أعطوا من الغنائم الخمس لله و سهم النبی و فارق المشرکین و ان لهم ذمة الله و ذمة محمد بن عبدالله»
الطبقات الكبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج1، ص 270
کلمه «مغانم»، جمع «مغنم» است. نمیخواهد بگوید شما جنگهایی صورت دادید، طبق فرموده قرآن کریم:
(فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ)
و بدانید که نزد خدا غنیمتهای بسیار هست،
سوره نساء (4): آیه 94
که ما گفتیم کلمه (مَغانِمُ) در اینجا به معنای رزق و روزی است.
نامه پیغمبر اکرم به «پادشاه حمیر»!
همچنین رسول گرامی اسلام به «ملوک» پادشاه «حمیر» مینویسد:
«وآتیتم الزکاة من المغانم خمس الله وسهم النبی وصفیه وما کتب الله علی المؤمنین من الصدقة»
الطبقات الكبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج 5، ص 530
اینکه گفتم: "هیچ جایی قرینه نیامده است"، به عنوان مثال واژه «صفیه» که در اینجا آمده است به معنای «صفو المال» است؛ این کلمه به معنای این است که در تمام غنایمی که میآمد با ارزشترین غنایم به نبی مکرم اسلام تعلق داشت.
در اینجا کلمه «صفی» آمده است؛ اگر کسی بخواهد قرینه بگیرد، در اینجا میتواند قرینه بگیرد. با توجه به نامههایی که قبلاً داشتیم و در اینجا هم «سهم النبی» و «صفیه» آمده، شاید قرینهای بر این آیه شریفه:
(لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون)
شما هرگز به خیر نمیرسید تا آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
سوره آل عمران (3): آیه 92
باشد. پیغمبر اکرم در این نامه به صراحت میفرماید: زمانی که میخواهید سهم النبی را بدهید، از «صفو المال» خودتان بدهید. در اینجا «صفو المغنم» نیست، بلکه «صفو المال» است.
به عنوان مثال کسی 5 گوسفند دارد و میخواهد یکی از آنان را به عنوان خمس مال خود بپردازد. او بررسی میکند کدام یک از این گوسفندان ضعیف و لاغر و پیر است تا او را به عنوان خمس مال خود بدهد. مضمون نامه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در اینجا این است که اگر شما میخواهید یکی از گوسفندان را به عنوان خمس مال خود بدهید، تلاش کنید بهترین آنان را انتخاب کنید.
غنایم از اموال متعدد است. شخصی زراعت دارد، تجارت دارد، املاک و غیره دارد. ایشان میتواند از اموال و درآمدهای مختلف خمس مال خود را بپردازد.
من مقیدم این 28 نامه را برایتان بخوانم؛ این یک مورد را دوستان در ذهن بسپارند. باتوجه به قرائن سایر روایات، اگر «صفیه» به معنای «صفیه النبی» باشد، کمی هزینهبر است.
عبارتهای نبی مکرم اسلام، عبارتهای عموم فهم بوده است. اینکه ما بیاییم کلمه «صفی» را «اصفیا» و «اوصیا» و «آل» بگیریم؛ احتیاج به قرینه و مؤونه دارد. به قول معروف: "الأنبیاء یکلمون علی عقول أمتهم"!
این مطلب فعلاً در ذهن مبارک آقایان باشد.
نامه پیغمبر اکرم به «حارث بن عبد کلال»!
روایت بعدی هم در همین زمینه هست، از «شهاب خولانی» شخصی از «حمیر» است که پیغمبر اکرم را درک کرده بود. این شخص خدمت نبی گرامی اسلام آمد.
اطرافیان پیغمبر اکرم گفتند: او فرستاده پادشاهان حمیر است، که با کتاب و اسلام آمده است. این ماجرا در ماه رمضان سال 9 هجری بود. آنان از طرف پادشاهان حمیر آمده بودند و اعلام کردند که ما مسلمان شدیم.
نبی مکرم اسلام به بلال دستور داد که آنان را در منزل خوبی اکرام کنند و ضیافت خوبی از آنان صورت بگیرد. سپس نبی مکرم اسلام نامهای به «حارث بن عبد کلال» و «نعمان قیل ذی رعین» و «همدان» و «معافر» نامه نوشتند و فرمودند:
«أما بعد فإنه قد وقع بنا رسولکم مقفلنا من أرض الروم»
فرستاده شما زمانی به ما رسید که ما داشتیم از جنگ تبوک در روم به مدینه برمیگشتیم.
«فبلغ ما أرسلتم وخبر عما قبلکم وأنبأنا بإسلامکم وقتلکم المشرکین»
خبر شما به ما رسید. که شما مسلمان شدید و مشرکین را از میان بردید.
«فإن الله تبارک وتعالی قد هداکم بهداه»
خداوند تبارک و تعالی شما را به هدایت خودش هدایت کرده است.
«إن أصلحتم وأطعتم الله ورسوله وأقمتم الصلاة وآتیتم الزکاة وأعطیتم من المغنم خمس الله وخمس نبیه وصفیه وما کتب علی المؤمنین من الصدقة»
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج 1، ص 356، باب 1 (وفد حمیر)
در مورد «وقتلکم المشرکین» عبارت «و اغنمتم اموالهم» وارد نشده است. این هم، همان نامه قبلی است که در «سیره ابن هشام» خیلی به اختصار آمده است. اما آقای «ابن سعد» متوفای 230 این روایت را به تفصیل آورده است.
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی میگفت: اگر میخواهید بدانید که مراد امام چیست، روایت را نزد کلاه نمدیهایی که در خیابان میروند، ببرید و برای آنان بخوانید و ببینید آنان چه استفادهای از این روایات میکنند!!
ملاک فهم عموم مردم است؛ نه خواص! اگر این روایات را نزد عموم مردم و کسانی که از قیل و قال حوزوی به دور هستند بدهیم، میگویند: "از این روایات بیشتر در مورد غنایم جنگی میتوان استفاده کرد."
گرچه واژه غنایم در آنجا نیامده است؛ اما تعبیر «وقتلکم المشرکین» گویای این مطلب است. اگر قرار باشد ما این روایت را عاری از برداشتهای ذهنی استفاده کنیم، برای غنایم جنگی استفاده بیشتری دارد.
به این دلیل که میخواهیم این روایت را در کنار روایات دیگر قرار بدهیم، میتوان از این نامهها دریافت که مقصود نبی مکرم اسلام این است که خمس را از بهترین اموالتان بدهید؛ نه اموالی که کمتر قابل استفاده است. استفاده این روایات نسبت به سایرین مشکل است.
برداشت من این است که با توجه به کلمه «صفی»، این روایت در غنایم جنگی بیشتر از ارباح مکاسب مورد استفاده است.
عبارت «وقتلکم المشرکین» قرینهای در اینجا به وجود آورده است. «صفی» هم قرینه دوم است. اگر «وقتلکم المشرکین» که در آنجا اموالی هم به دست آوردند وجود داشت، در اینجا توضیح بیشتری بیان میکردند.
از بیانات رسول گرامی اسلام میتوانیم استفاده کنیم که 50 درصد منظورشان در مورد غنایم جنگی بوده است، اما 50 درصد هم بیان کافی در کلام رسول گرامی اسلام وجود ندارد که هرکسی بیاید از آن چنین استفادهای ببرد.
قرآن می فرماید:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی)
و بدانید آنچه را که سود میبرید برای خدا است پنج یک آن و برای رسول و خویشاوند اوست.
سوره أنفال (8): آیه 41
شما هم باید «خمس الله» را بدهید و هم «خمس النبی» را بدهید؛ نبی مکرم اسلام میخواست اشاره کند که «خمس النبی» در امتداد «خمس الله» است. «خمس الله» به نبی مکرم اسلام هم تعلق میگیرد.
حضرت میخواستند توضیحاتی راجع به آیه شریفه بفرمایند. ما یک «خمس الله» داریم که «سهم الله» است، و یک «سهم النبی» هم داریم.
تعدادی از نامههای پیغمبر اکرم به قبیله یمن برمیگردد. ظاهراً در یمن منطقه وسیعی وجود دارد و درون آن قبایل مختلفی وجود دارد که هرکدام از این قبایل برای خودشان حکومتی دارند.
البته عمده قبایل یمن در زمان نبی مکرم اسلام فتح شد. یمن هم جزو حکومت ایران بود، نه جزو عربستان! به عبارت دیگر بخشی از ایران در زمان نبی گرامی اسلام به دست امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فتح شد. بعضی از مناطق ایران در آن زمان با جنگ فتح شد و بعضی از مناطق هم با صلح فتح شد. بعضی از نامههایی که داریم متعلق به قبیله «حمدان» است.
آنها زمانی که شنیدند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده به استقبال ایشان آمدند و با میل و علاقه قلبی اسلام آوردند. «خالد بن ولید» حدود 4 ماه قبل از آن به آنجا رفته بود، این افراد نه میتوانستند جلو بروند و نه میتوانستند شکست خورده به عقب برگردند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با یک سری از قبایل جنگیدند و اموالی را هم به غنیمت گرفتند. اموالی که به صورت غنایم به دست میآمد، تماماً در اختیار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) قرار میگرفت.
قبایلی که مسلمان شدند، اموالشان تحت عناوین «زکات»، «خمس» و «حقوق مالی» به دست امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در سفر ویژهای به یمن میروند، تنها به این دلیل که زکات و صدقات اموال مردم را همراه خود بیاورند.
ادعای وهابیت بر ماجرای غدیر خم که میگویند: "ماجرای غدیر به دلیل درگیری سپاه یمن با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بوده است"، به همان سفر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) برمیگردد که برای جمعآوری حقوق مالی به یمن رفته بودند؛ نه برای فتح یمن!!
فتح یمن در سال 8 هجری صورت گرفته است. نبی مکرم اسلام در ماه مبارک رمضان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را مجهز میکنند و در مسجد قبا به مشایعت سپاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میپردازند.
شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) شمشیر را به کمر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میبندد و ایشان را در سفری که به سوی یمن در پیش دارند، دعا میکنند. همچنین پس از اینکه فتح صورت میگیرد به مدینه برمیگردند.
در یمن با تحریک «خالد بن ولید» از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شکایت شد، اما شکایت دوم که تقریباً متصل به حجة الوداع بود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در یمن از پیغمبر اکرم نامهای دریافت میکنند که حضرت در آن نامه فرموده بودند که عازم حجة الوداع هستند که از اهمیت خاصی برخوردار است و به امیرالمؤمنین فرموده بودند خودشان را به حضرت برسانند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از یمن به سمت مکه مکرمه حرکت میکنند، در حالی که اموال زیادی به عنوان زکوات و صدقات به همراه داشتند. به دلیل اینکه امیرالمؤمنین با قافله حرکت میکردند، قافله با کندی طی مسافت میکرد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بیم آن داشتند که اگر همینطور قافله را همراهی کنند تا هشتم ذیالحجه به مکه نرسند و از حج باز بمانند. ایشان یک نفر را به عنوان فرمانده قافله انتخاب میکند و خودشان را با عجله به نبی گرامی اسلام میرسانند.
در اینجا مشاهده میکنند که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از احرام بیرون آمده و لباس رنگی پوشیده و عطر زده است. ایشان تعجب میکنند؛ زیرا قانون آن زمان طوری بود که هرکسی در ماه حرام وارد مکه شود تا روز دوازدهم نمیتواند از احرام خارج شود.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطاب به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میفرمایند: "از احرام بیرون آمدید و لباس نو پوشیدید و عطر استعمال کردید"؛ ایشان در جواب میفرمایند: رسول اکرم ما را به این کار امر فرمودند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بلافاصله نزد نبی مکرم اسلام آمدند و ایشان بلافاصله بحث خروج از احرام و حج تمتع و حج عمره را برای اولین بار تفکیک فرمودند. سپس پیغمبر اکرم فرمودند: به استقبال قومی که میآیند، برو.
آن قوم آمدند و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مشاهده کردند که فرمانده کاروان یک سری از اموال بیت المال را تقسیم کرده است و به مردم داده و آنان پوشیدند و همچنین شترهایی که به خمس و زکات مردم تعلق داشته را سوار شدهاند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) غضبناک شدند و فرمودند: کسی حق تصرف در این اموال را ندارد. این اموال باید به دست نبی گرامی اسلام برسد و ایشان به هر نحوی که تشخیص میدهند این اموال را میان مردم توزیع کنند.
بنابراین حقوق مالی حتی در زکات را هم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تقسیم نمیکردند؛ بلکه تقسیم این اموال توسط نبی گرامی اسلام صورت میگرفت.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته