2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
کد مطلب: ٦٣٠٤ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 237250
مقالات » نقد خلافت خلفا
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير

حديث قرطاس، هجوم به خانه حضرت، غضب و نارضايتي تا لحظه وفات، دفن شبانه و آگاه نكردن ابوبكر و عمر از منابع معتبر


شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتي است كه منابع حديثي و تاريخ شيعه و سنّي بر آن گواه است. برخي به علت عدم آشنائي با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده اند. از اينرو گوشه اي از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مي نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقني من اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسي بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافي ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخاري ج 1، 120

* * *

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهي است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مي سازد. كوشش پي گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مي طلبم و او را به بردباري و شكيبايي فرا مي خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخاري، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبي (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعني چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده اي را مي خراشد، هر عقلي را متحيّر مي سازد، بر هر عاطفه اي سنگين مي آيد. گويا اين همان امانتي است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخي را انكار كنند. امّا چه مي شود كرد، اي كاش زبان لال مي شد، قلم مي شكست اين خبر دهشت بار را نمي شنيديم. و اي كاش آسمانها فرو مي ريخت، كوهها متلاشي مي شد، جهان بپايان مي آمد و اين فاجعه رخ نمي داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخي است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواي شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاي اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخاري - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثي چنين توصيف مي كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتي كه بر هر مصيبتي برتري دارد، بلكه آن مصيبتي كه همه مصائب را در بر مي گيرد، زمينه سازي براي اين مصيبت عظمي بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براي جلوگيري تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيماري رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزي بياوريد تا بر آن براي شما نوشته اي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيماري چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيري در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومي گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلي الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتوني بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخاري، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازي، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّي، حديث 574. و ص 774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مي شنيدند كه مي گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واي مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعني چه؟ ! ابن عباس چه مي گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه گويي به پيامبر (ص) كلام ديگري گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مي زنم. اين ماجرا در منابع فراواني از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مي شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابي شيبه، شيخ و استاد بخاري، در كتاب المصف، مي گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) براي ابوبكر بيعت مي گرفتند. علي (ع) وزبير براي مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مي كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اي دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسي از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويي ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمي شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، علي (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مي دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مي زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّي دخل علي فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطي در مسند فاطمه، آورده است. سيوطي، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلي بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزني؟ گفت: بلي. چنانكه بلاذري مي گويد: « ابوبكر به علي (ع) پيام فرستاد تا با وي بيعت كند امّا علي نپذيرفت. پس عمر با مشعلي آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه ام را بر من به آتش مي كشي؟ ! عمر گفت: بلي. »

«انّ ابابكر ارسل الي عليٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً عليَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذري، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مي گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوي علي وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقداري آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اي پسر خطاب ! آمده اي تا كاشانه ما را به آتش كشي؟ ! گفت: بلي. يا در آنچه امت وارد شده اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الي عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقال: ان ابي عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشي ء من نار علي ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقالت: الي اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابي الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيري بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيري به گستردگي تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده اي سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاي آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلي كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمي كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيماري اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخي آن، سختي بيماري را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سني شافعي جويني - استاد جمعي از علماي اهل سنت، كه يكي از شاگردانش - ذهبي - كه به شاگرديش افتخار مي كند و مي گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مي نگرم بياد مي آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گرديده، از وي هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمي آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادي: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص 34، 35 طبع بيروت.

هنگامي با مشعل آتش براي تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وي «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلي كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابي دارم - آنكه ذهبي وي را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّي اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدي بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهي قرار گرفت.

«كان ابن ابي دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم في آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتي اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زني كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهي منجر به فوت وي شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مي گردد، و به عامل جنايت مستند مي باشد، و نيازي به دليل ديگري ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل بيت رسول خدا (ص) مادر خود را شهيد مي خواندند. چنانكه حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاي ترديدي باقي نمي ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براي هيچ شيعه و سني منصف و غيرمتعصبي قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاي بسياري سنگين مي آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مي گوئي؟ چه مي نويسي؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مي گردند؟ خورشيد مي تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّي؛ فاطمه پاره تن من است»؟

شايد بخاري به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وي مراسم غريبانه به خاك سپاري فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومي گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وي را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّي عليها...

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت علي (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك اگر بخاري مي بود شايد مي گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكي حتّي بلّ دمعه الحصي ، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبيّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه اي سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيماري رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براي شما نوشتاري بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مي گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابي شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن تر از آن است كه بتوان آن را مخفي كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.

شايد كسي تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلي، كلام ابن ابي شيبه به تنهايي آتش زدن بيت وحي را ثابت نمي كند، امّا بخاري با نقل بيعت نكردن علي (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مي دهد. زيرا در نقل ابن ابي شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مي دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّي بود كه فاطمه (س) سوگند مي خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخاري آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وي قهر كرد پس با او سخني نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگي كرد... (و علي (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّي توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذري در انساب الاشراف مي گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاي قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخي نقل كرده اند كه علي (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخاري است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشتري برخوردار است، ونيز شواهد حديثي وتاريخي، آن رامردود مي داند. بلي قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده اي جاري مي شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براي وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهي، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضي از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه اي از شواهد تاريخي حديثي بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازي به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاي تاريخي و حديثي آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختي مي تواند آن را باور كند.

مگر علي (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

علي (ع) مي ديد؟ مي ديد فاطمه (س) را مي زدند؟ مي ديد آتش شعله مي كشد؟ مي ديد مصيبتهايي كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مي بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند علي (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند علي (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند علي (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداي جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتي الاّ علي» چگونه جرأت كردند؟ بلي علي (ع) را ديده بودند.

اي كاش علي (ع) را فقط در اين صحنه ها ديده بودند تا جرأت نمي كردند. حلم علي را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه علي (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مي كردند. و او را مي آزردند ! آن هم نه آزاري همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مي ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزاري همچون آزار مشركان و يهود و نصاري در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذي نبيّ بمثل ما اوذيت» بجاي اينكه با پيروزي ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مي گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزوني دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاي مشركين قريش نفرين نمي كرد و مي فرمود «انّ قومي لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مي كردند.

او حيا مي كرد كه خود در مقابل آزارهايي كه بر وي وارد مي شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مي داشت، و خدا به دفاع از او مي پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مي شود كه: جمعي سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مي شدند. چون آنها را دعوت به ميهماني مي كردند، پس از پذيرايي دور هم مي نشستند و با هم به گفتگوهاي بيهوده و حتي آزاردهنده اي مي پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزي مي خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مي كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مي گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاي ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتي را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلي طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر بشما براي صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاي وي بدوزيد، امّا هنگامي كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتي غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مي آزارد، ولي از شما شرم مي كند (وچيزي نمي گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامي كه چيزي از آنان (همسران پيامبر) مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براي پاكي دلهاي شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مي فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مي آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مي فرستد و براي آنان عذابي خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فيِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكي از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستاني كه بخاري آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكي شب با پوشش كامل به مكاني كه خلوت و مناسب بود براي قضاء حاجت مي رفتند. چون ام المؤمنين سوده قد بلندي داشت يا تنومند بود عمر وي را شناخت و فرياد برآورد كه اي سوده تو نمي تواني خود را از ما پنهان كني، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مي گردد، و به پيامبر شكوه مي برد و آن حضرت مي فرمايد شما رخصت داده شده ايد كه براي حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخاري در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَي علي من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّي وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براي قضاي حاجتش بيرون رفت، او زني تنومند بود، از اينرو نمي توانست خود را از كسانيكه او را مي شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اي سوده ! به خدا نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري، پس فكر كن چگونه خارج شوي گفت: پس بادگرگوني باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براي برخي از نيازهاي خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده ايد تا براي نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخاري، ج 3، ص 451 باب 45، حديث 1220.

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلي النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّي وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبي سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اي سوده نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري گفت: بسوي پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براي آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مي فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براي نيازهايتان خارج شويد.)

همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الي البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلي الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا علي أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براي قضاي حاجت به زمين وسيعي مي رفتند، عمر به پيامبر مي گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمي كرد، تا شبي سوده بنت زمعه كه قامتي بلند داشت پس از پاسي از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اي سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وي بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب 109، ح 143.

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده اند.

1 - داستان فوق

2 - اينكه يكي از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهي از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده اند از آن جمله است طبري در جامع البيان، و آلوسي در روح المعاني، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابي مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسري را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگي رسول خدا شده و يكي از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده اند.

مثلاً آلوسي پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول اللَّه (ص) و آزردن او است، مي گويد:

عمر در اين كار عيبي نمي ديده، چون گمان مي كرده كه بر اين كار خير عظيمي مترتب مي گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأي أن لابأس بذلك، لما غلب علي ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعاني، ج 22، ص 72.

و نيز بخاري - يا برخي از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً علي أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخاري، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الي البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخي از شارحان بخاري ناگزير شوند براي جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرماني: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح الباري، عسقلاني، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مي كردند. گاه با آرزوي رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مي پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزي همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مي دادند.

آه، اين چه جرئتي وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران ديني براي ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتي؟ آه چه غربتي؟

يا رسول اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحي و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواي ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله هاي اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتي؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براي پي گيري اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر علي است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مي افزود.

امّا هنوز جاي سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و علي عليه السلام نمي هراسيدند و جرأت مي كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و علي صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمي گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مي دارد فقط امر الهي و رضاي اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصي، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمي كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهي اند.

حضرت علي (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مي كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسي - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمي خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مي خواهند با تحريك احساسات، وي را به عكس العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصي با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمي رساند.

علي (ع) مي دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براي معرّفي حق از علي و فاطمه عليهما السلام بگيرد. علي با صبر و بردباري نقشه شوم مهاجمين را خنثي كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براي حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاي فراواني را پيش روي تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودي غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعي بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيماري پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخاري ومسلم مي گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفّيت ».

صحيح بخاري، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح 1265.

« فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّي توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازي، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

چرا در بخاري آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّي عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخاري نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان.

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفي است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه: علي (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مي دانست؟

قال عمر لعلي وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت علي (ع) بپامي خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مي شد. امروز تحريف گران تاريخ مي گفتند علي براي گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و علي (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمي باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الي الجنّة ويدعونه الي النّار»

صحيح بخاري، ج 1، ص 254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون في بناء المسجد.

تو را گروهي سركش به شهادت مي رسانند.

چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكي از ادلّه روشن بغي و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براي دفاع از معاويه از هيچ مكابره اي روي گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفي مي كردند، مگر نگفتند علي قاتل عمّار است؟ چون وي را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الي الجنّة و يدعونه الي النار »

همان

عمّار آنان را به سوي بهشت مي خواند و آنان عمّار را به سوي آتش دعوت مي كنند.

و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان علي (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



Share
81 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
جناب ريگي جناب ريگي كرد و خاك بلند كردي , چيه كه اينقدر شلوغش كردي .
اول از همه .مين نه بهتر بگي افلاك .
كما قال ذو العزة والجلال : لولاك لولاك لما خلقت الأفلاك . خداوند فرموده اند : اگر تو نبودي من افلاک را نمي آفريدم .

إعانة الطالبين ج 1 - ص 13

سوال كردي .... نکنيددرجنگ احدکه مسلمانان شکست خوردن بپرسيدچه کساني ازپيامبرمحافظت کردندوزخم شمشيرخوردند .....
جواب حضرت علي عليه صلوات و سلام .

گفتي .. مادرمومنين توهين کندمشرک است ...
يعني چي ابوهريره هم مشركه .
كه عائشه به أبو هريره گفت:

....يا أبا هريرة ما هذه الأحاديث التى تبلغنا أنّك تحدث بها عن النبي صلى الله عليه وآله، هل سمعت إلاّ ما سمعنا؟ وهل رأيت إلاّ ما رأينا؟ قال: يا أمّاه إنّه كان يشغلك عن رسول اللّه صلى الله عليه وآله المرآة والمكحلة والتصنع لرسول الله صلى الله عليه وآله وإنّي واللّه ماكان يشغلني عنه شئ

عايشه گفت اى ابو هريره، اين همه احاديث زياد كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نقل مى كنى از كجا آورده اى؟ مگر تو غير از آن چيزى كه از پيامبر شنيديم، شنيده اى؟ابو هريره پاسخ داد: اى مادر، تو را اشتغال به آرايش و عشوه گرى براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از فرا گرفتن احاديث باز مى داشت ، ولى من به چيزى اشتغال نداشتم و مشغول فراگيرى حديث بودم.

مستدرك الصحيحين، ج 3 ص 509.

2. جلوگير خلفاء از تدوين احاديث پيامبر(صلى

حالا من يك سوال از تو ميكنم .
در همين جنگ احد در فرار از صحنه جنگ چه كساني مقام اول و دوم و سوم را بدست اوردند .



يا علي
82 | سروش 110 | Australia - Doncaster | ٠١:٤٧ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
هلالي شد و كم كمك ماه مرد شبي ناله كردو سحر گاه مرد
و مي دانم او آنقدر خسته بود كه در خلوت خودبه دلخواه مرد
دلش خواست با ما بماند ولي صد افسوس در اول راه مرد
اميدش خدا بود و عشقش علي ولي عاقبت در دل چاه مرد
شب آخرش اوج احساس بود به مويم زد او شانه آنگاه مرد
"ابوذر تديني "
83 | حسين | Australia - Doncaster | ١٢:٣٣ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
آقاي ريگي توجه كنيد كه براي اثبات هر مطلب ديني بايد از برهان عقلي ؤسنت و قرآن استفاده كرد كه اينجانب بايد عرض كنم كه يك بار در سن هجده سالگي يا فرار از هرگونه تعصب و شيعه پدر مادر بودن به دنبال حقيقت رفتم آن هم با كتابهاي اهل سنت ان هم با عقل و منطقي كه خداي تبارك تعالي به من عطا نموده و جز شيعه شدن راه درست و منطقي تري پيدا نكردم
خود عمري كه اعتراف به معصوم نبودنش ميكند از گناههاي خود مينالد مي گويد كه اگر علي (ع)نبود هلاك ميشدم پس چگونه لياقت جانشيني پيامبر اكرم (ص)را دارد عمري كه با توجه به كتب اهل سنت در اواخر عمر پيامبر را ميرنجاند ابوبكري كه در غار نزد پيامبر است و نگران و مضطرب است در حالي كه حضرت علي (ع) كه لايق اين جانشيني است با ايمان بالا و با آرامشي كه هر شخص مومن حقيقي بايد داشته باشد در بستر به جاي پيامبر ميخوابد اگر حرفهاي شما را قبول كنيم پس اين همه آيات كه در خصوص جانشيني حضرت علي آمده است را چگونه تفسير كنيم نكند انتظار داريد قرآن وعترت پيامبر كه جدايي ناپذير هستند و لازمه دينداري تمسك به آنهاست را ناديده بگيريم و عمري را كه خود معترف به اشتباه است را الگو وج انشين بگيريم اصلا آيا مگر ميشود صد وبيست هزار نفر را در غدير خم براي اينكه فقط بگوييم با حضرت علي دوست باشيد جمع كنيم كه تازه اگر هم منظور پيامبر اكرم(ص) دوستداشتن حضرت علي(ع) باشد (منظور پيامبر جانشيني حضرت علي بوده است)باز هم آيا حضرت علي (ع) لايق اين همه خانه نشيني و ظلم به همسرش بود
اميدوارم كه تمام نوشته هاي شما براي پيدا كردن حقيقت باشد والا اين راهي كه شما ميرويد راه كج ميباشد
84 | افشين | Iran - Tehran | ١٥:١١ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
حق با علي است و علي با حق است پيامبر(ص)
براي كساني كه مي فهمند اين سخن از زبان رسول الله( كه در اسناد معتبر اهل سنت هم هست) كافي است
خدا كند كه خودمان را به گمراهي نزده باشيم
در زمان حيات پيامبر (ص) همان طور كه در متن بالا اشاره شد: (جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مى‏شدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مى‏كردند، پس از پذيرايى دور هم مى‏نشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهنده‏اى مى‏پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مى‏خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مى‏كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مى‏گشت امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند)و موارد ديگر.
شما برادران وخواهران اهل سنت دليل اين رفتار پيامبر(ص) را چه مي دانيد. ايا پيامبر(ص) بايد با ان جماعت برخورد تندي ميكرد, اگر رفتار وكردار پيامبر(ص)براي ما سند وحجت است پس علي (ع) عمل اشتباهي انجام نداده بلكه عمل ايشان براي بقاي اسلام بوده است اگر علي(ع) ان روز دست به شمشير ميبرد چه كسي ميداند هم اكنون وضع اسلام چگونه بود.
85 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ١٦:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
حسين عزيزاگرمي خواهي واقعامسائل براي روشن بشه بايدازمحيطي که هستي خارج بشي وکتابهاي بخواني که تحريف نشده باشه وباعلماي بحث کني که داراي علم باشند مامگردوست نداريم به بهشت برويم درزماني که پيامبربه مدينه هجرت کردشخصي به نام عبدالله بودکه بزرگ مدينه بودبعدازامدن پيامبرمحوشدوشروع به ضربه زدن به اسلام کرددرحالي که درظاهرمسلمان بود که خداونددرقران ازانهابه نام منافقين يادمي کردواين اشخاص حتي به حضرت عايشه تهمت زدن که خداونددرقران جواب همه راداده بود شما اگربخواهيدبه پيامبرهم تهمت مي زنيدوبعدايه قران هم مي اوريدوهم تفسيرمي کنيد
86 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ١٦:٤١ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
خداوندهيچ چيزي راازپيامبرخودش مخفي نگه نداشت طبق قران زني که بامردنامحرم رابطه نامشروع داشته باشه بايدسنگسارشودچراپيامبربااينکه شمامي گوييد اين جريان براي همه روشن بودحضرت عايشه وان مردراسنگسارنکردندوحتي طلاق هم ندادن پس بااين حرفهاي شمانه پيامبرونه ديگران شايستگي رهبري جامعه رانداشتن وطبق حرفهاي شماحضرت عمرسرکوچه مي نشسته وبه زنهاي مردم نگاه مي کرده وحتي پيامبروديگراشخاص ان راقصاص وهيچي نمي گفتن ياشجاعت نداشتن ياقوانين اسلام براي بعضي اجرا نمي گرديدکه اين ضعف بزرگي براي اسلام است
87 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ١٧:٠٥ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
وحالاحضرت علي که ازکوچکي شنيديم شيرخداوحيدرکراروذوالفقاربهش مي گفتن چطور حضرت عمردراواخرزندگاني پيامبرراازار مي دآدوحضرت علي کجابودوکاري نکردحتمابخاطرمصلحت اسلام وبعدحکومت راازحضرت علي گرفتن وحکومت بدست دشمنان اسلام وپيامبرافتادوحضرت علي وديگران بخاطرمصلحت کاري نکردن وحضرت عمرحضرت فاطمه راجلوي خانه شان چنان اذيت کردن که محسن سقط شدوحضرت علي ازخانه نيامدبيرون وداخل خانه رفتن وطناب به گردن حضرت علي دادوکسي ديگري جلوي حضرت عمررانگرفت وحضرت علي که به قول شمادرجنگ احدبه تنهاي ازپيامبرجلوي سه هزارنفردفاع کردوبقيه فرارکردنددراينجاکاري نکردمگرحضرت عمردچارقتل نشدانهم دونفر معصوم وبيگناه پس چراطبق قران واسلام قصاص نشدوتاريخ بنويسدحضرت علي براي ناموسش واسلام شمشيرکشيدپس طبق گفته هاي شمااين حضرت علي که نتوانست ازخانوادهش حمايت کند مي توانست ازيک ملت حمايت کند
88 | momen abdullah | Malaysia - Cheras | ٠١:١٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبد الصمد ريگي سلام عليکم خيلي ببخشيد! يک سوالي خصوصي از خدمت شما داشتم: آقاي محترم!! همه طلاب اهل سنت مانند شما اينقدر بيسواد هستند؟؟؟ **************** «درزماني که پيامبربه مدينه هجرت کردشخصي به نام عبدالله بودکه بزرگ مدينه بودبعدازامدن پيامبرمحوشدوشروع به ضربه زدن به اسلام کرددرحالي که درظاهرمسلمان بود که خداونددرقران ازانهابه نام منافقين يادمي کرد»!!!!!!!! مثل اينکه شما تاکنون اين آيه نوراني به گوشتان نخورده است: «وممن حولكم من الاعراب منافقون ومن أهل المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الى عذاب عظيم» ******** لطفا کتاب «السيرة الحلبية» را از اين وب سايت دانلود کن: http://www.almeshkat.net/books/open.php?book=2409&cat=44 بعد از unzip کردن فايل سوم را بگشا. برو صفحه 225 از فايل: «فلما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم كان عمر بن الخطاب رضي الله تعالى عنه في خلافته إذا مات الرجل ممن يظن به أنه من أولئك الرهط أخذ بيد حذيفة رضي الله عنه فقاده إلى الصلاة عليه، فإن مشى معه حذيفة صلى عليه عمر رضي الله تعالى عنه وإن انتزع يده من يده ترك الصلاة عليه» >>> پس نام تعدادي از منافقين از مردم مخفي بوده است و حذيفه (رحمة‌ الله عليه) آن را مي‌دانسته است و از نماز گذاردن بر پيکر کثيف آنها امتناع مي‌کرده است. <<< >>>>انشاالله شما مي‌دانيد که عبدالله ابن ابي قبل از وفات رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) مرده بود؟؟؟؟ <<<< پس اينهايي که حذيفه (رحمة الله عليه) از نماز بر آنها امتناع کرد چه کساني بودند؟؟؟ نماز نخواندن حذيفه بر پيکر عثمان که از بديهيات تاريخ است. همچنين او بر جسد ابوبکر و عمر نيز نماز نخواند!!! **************** «وطبق حرفهاي شماحضرت عمرسرکوچه مي نشسته وبه زنهاي مردم نگاه مي کرده وحتي پيامبروديگراشخاص ان راقصاص وهيچي نمي گفتن ياشجاعت نداشتن ياقوانين اسلام براي بعضي اجرا نمي گرديدکه اين ضعف بزرگي براي اسلام است» طبق حرفهاي ما؟؟؟؟ جناب عبد الصمد صبح شد!! آفتاب زده!!!! خوابي يا بيدار؟؟؟ http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=8#s14 «عن عائشة، أن أزواج النبي، صلى الله عليه وسلم كن يخرجن بالليل إذا تبرزن إلى المناصع... فخرجت سودة بنت زمعة زوج النبي صلى الله عليه وسلم ليلة من الليالي عشاء، وكانت امرأة طويلة، فناداها عمر ألا قد عرفناك يا سودة‏.‏ حرصا على أن ينزل الحجاب، فأنزل الله آية الحجاب»!!!!! ********* ما هم چون شما معتقد هستيم که چنين چرندياتي «ضعف» خيلي خيلي بزرگي براي اسلام است!!! البته وقتي که ناقل حديث عايشه‌اي باشد که طبق نص صريح قرآن کريم چون يهود قلبش دچار ازاغة شده باشد، چنين توهين ها و اراجيفي بعيد نيست!!!! ولي خودمانيم اين عمر نصف شبي چه کار داشت به زنان مردم؟؟؟ ********* «خداوندهيچ چيزي راازپيامبرخودش مخفي نگه نداشت طبق قران زني که بامردنامحرم رابطه نامشروع داشته باشه بايدسنگسار شود چرا پيامبر با اينکه شمامي گوييد اين جريان براي همه روشن بودحضرت عايشه وان مرد را سنگسار نکردند وحتي طلاق هم ندادن» خوب پس شما هم قبول کرديد که حادثه افکي که عايشه نقل کرده است دروغ است و خيالبافي هاي يک زن منحرف القلب!!!! براي ما هم خيلي جاي تعجب داشت که چطور ممکن است پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با آن علم غيبي که خداوند به ايشان داده بود به عايشه شک کند!!! آنهم بر اساس سخنان منافقين!!!! >>> الحمد الله چشمان شما اندک اندک دارد بر روي حقايق باز مي‌شود!!!! <<<< ************* «وحالاحضرت علي که ازکوچکي شنيديم شيرخدا وحيدر کرار وذ والفقارب هش مي گفتن چطور عمر در اواخر زندگاني پيامبررا ازار مي دآدو حضرت علي کجابودو کاري نکرد حتماب خاطر مصلحت اسلام» *** موضع حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) در مقابل آزار و اذيت عمر هماني بود که در مقابل آزار و اذيت دختر عمر بود: «وان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه وجبريل وصالح المومنين والملايكه بعد ذلك ظهير» جناب عبد الصمد ريگي مگر به نص صريح قرآن عايشه و حفضه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را آزار نمي‌دانند؟؟؟ چرا خداوند کاري نکرد؟؟؟ مگر خداوند غيرت نداشت؟؟؟ يا شايد به خاطر «مصلحت اسلام» خداوند کاري نکرد؟؟؟ ******* لطفا به ما نفرماييد که «صالح المومنين» ابوبکر و عمر بودند!!!! چرا که حتي کودکي هم مي‌تواند درک کند که پدران عايشه و حفصه خيلي مايل به حمايت از نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) در برابر توطئه عايشه و حفضه بودند، کافي بود کمي آنها را نصيحت کنند!!!! ******* آيا براستي براي دفع شر دو زن تنها،‌ لازم است که حضرت جبرئيل (عليه السلام) و صالح المومنين و تمام ملائکه خداوند، پشت در پشت هم، دست در دست هم از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) دفاع کنند؟؟؟؟ آيا حقيقت جز اين است پشت اين دو زن پدرانشان بودند؟؟؟ و پشت پدرانشان منافقين و يهود بودند و هستند؟؟؟؟ ******** «وحضرت عمرحضرت فاطمه راجلوي خانه شان چنان اذيت کردن که محسن سقط شدوحضرت علي ازخانه نيامد» مثل اينکه خبر نداري که حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) عمر را در هوا پيچاند و خواست که ضربه نهايي را به او بزند که ياد سفارش رسول الله (صلي الله عليه و آله) افتادند: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=9 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3591 *********** «مگر عمر دچار قتل نشدا نهم دونفر معصوم وبيگناه پس چراطبق قران واسلام قصاص نشد» به همان دليل که وقتي پسر بزرگ و فاسق و شرابخوار عمر، هرمزان و لولو خردسال را شهيد کرد قصاص نشد!!!! «وتاريخ بنويسدحضرت علي براي ناموسش واسلام شمشيرکشيدپس طبق گفته هاي شمااين حضرت علي که نتوانست ازخانوادهش حمايت کند مي توانست ازيک ملت حمايت کند» حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) از خانواده‌اش حمايت نکرد؟؟؟؟ اگز ايشان حمايت نکرده بودند که عاشورا به جاي کربلا در مدينه اتفاق مي‌افتاد!!!! جناب عبدالصمد ريگي مگر حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) به اذن خداوند خورشيد را تکان ندادند و قمر را دو نيم نکردند؟؟؟ پس چرا براي جلوگيري از شهادت حضرت خديجه (سلام الله عليها) بر اثر بايکوت ابوسفيان، ماه را بر سر مکيان فرو نياوردند؟؟؟؟ يا علي
89 | كميل(براي ريگي) | Iran - Tabriz | ٠١:٢٨ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
عبدالصمد ريگي اولا اين كلمه ( مصلحت ) كه تو عقل كوچيك اندازه نقطه تو جا نميشه درياييه از مسائلي كه فقط اميرمومنان دركش ميكرد. حتي چند بار عمربن خطاب سعي كرد از اين كلمه استفاده كنه ولي متاسفانه ....(...) به اسلام. درثاني ابوبكر و عمر خودشون اعتراف كردن كه خانه وحي رو آتيش زدن.چي ميخواي ديگه؟ دليل از اين واضح تر؟! سخن از كلام شيخين محكم تر؟!! نكنه ميگي ابوبكر (نعوذ بالله) غلط كرده اعتراف كرده؟
90 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ١٣:٣٢ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
من طلبه نيستم وتاحالايک ساعت هم درحوزه درست نخواندولي شماکه تمام عمرخودرادرحوزه بودي چراجواب درستي به سوالاتم نمي دهي چرا به خدامي گي بي غيرت مگرخداازاسمان بايدبيايدوشمشيربکشدوخودش بجنگدمن ازشماپرسيدم که چراپيامبرحضرت عايشه راسنگسارنکردوشمامن رامي فرستي سايت ديگه درهمين سايت جواب بده تاهمه بخوانندوپرسيدم چراحضرت علي دفاع نکردوشماگفتيدکه ان موقع عاشورادر کربلانبوددرمدينه بوديعني حضرت جان خودش ودوتافرزندش ازجان حضرت فاطمه ومحسن که به قول شمابامظلوميت شهيدشده بودندبيشتردوست داشت وقيام نکردوحضرت عمرراقصاص نکرداياترسيدکه عاشورادرکربلااتفاق مي افتدبه قول شمااسلام بدست ظالمين بودومصلحت اسلام اين بودکه بايدقيام مي کردنگاه کنيدفلسفه بافي نکنيدجواب مي دهيدشفاف وطوري باشيدلااقل به قول شماعقل ناقص وکوچک ماوعقل کامل وبزرگ شماقبول کندعلامه دهرشمابعديک سايتي به مامعرفي کنيدکه درموردصيغه باشد
91 | مسلم | Iran - Tehran | ١٦:٥٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

جواب تو فقط همين ايه قران است ريگي پس خوب چشم باز كن

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ ينْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيهِ فَلَنْ يضُرَّ اللَّهَ شَيئًا وَسَيجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ
محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به عقب برمي‌گرديد؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهليت و کفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرري نمي‌زند؛ و خداوند بزودي شاکران (و استقامت‌کنندگان) را پاداش خواهد داد.

«آل عمران/144»

بعد پيامبر (ص) سنت ايشان را تغيير دادند و طبق پيش بيني قران كريم به همان جاهليت قبلشان بازگشتند و اين را با پذيرفتن حكومت طاغوتي ابوبكر انجام دادند مگر تو نمي بيني در همين شهرهاي خودتان هنوز مثل جاهليت قبيله اي با هم مي جنگيد

احمق نمي داني اگر اقا امام علي (ع) سكوت نكرده بود خلفا با حماقتشان با جاهليتشان با نفهميشان ابروي اسلام را مي بردند و مثل امروز اسلامي كه وهابيت معرفي كرده يك اسلام كشتاري انتحاري جنايتكارانه انها هم همين كار را مي كردند مگر نديدي عمر چه گفت؟؟؟؟ مگر نگفت
(لو لا علي لهلك عمر )مگر جلو حماقتها و جنايات او را حضرت امير(ع) با ارائه راهكارهايش نگرفت و ابروي اسلام را نخريد و جلو نابودي اسلام را نگرفت؟

در حالي كه خار در گلو و تيغ در چشم داشت

مگر همين مالك ريگي را نديدي ديدي چگونه به قول علماي شما جهاد مي كند ؟ كجاي اينگونه جنايات به روش و سنت پيامبر(ص) شبيه است؟ كجا پيامبر(ص) در نبردهايش از پشت خنجر مي زد؟ كجا ايشان فقط زورش به انسانهاي بي دفاع مي رسيد؟ كجا مثل عبدالمالك قدرت خود را به مسافران و افراد بي دفاع نشان مي داد ؟ كجا ايشان جلوي راهها را مي گرفت و زن و بچه مردم و افراد بي دفاع و غير مسلح را با بدترين وضع به شهادت
مي رساند ؟
چرا يكبار جرئت نكرد رودر رو با افرادي كه از لحاظ سلاح و امكانات مثل خودش باشند نبرد نكرد؟

اگر اين روشها اين سنگدليها مسلماني و جهادگري باشد كفتارها و حيوانهاي وحشي از همه مسلمان تر و مجاهدترند.
92 | محمد . ر | Iran - Bastak | ١٦:٥٦ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
آقاي ريگي :
اگر شما راست مي گوئيد فقط جواب اين سئوال را بدهيد . چرا فاطمه زهرا (س) شب دفن شد و قبر مطهر ايشان نامعلوم است ؟
93 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٧:٤١ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ (17) أَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18 الزمر)
و كسانى كه از عبادت طاغوت دورى كردند و به سوى خداوند بازگشتند،بشارت از آنِ آنهاست; پس بندگان مرا بشارت ده.
همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند; آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

به 90 نام و نام خانوادگي: عبدالصمدريگي - تاريخ: 28 ارديبهشت 89

متن عربي كتاب سليم بن قيس الهلالي http://www.aqaed.com/book/358
ترجمه فارسي كتاب أسرار آل محمد(صلي الله عليه وآله) http://www.farsiebook.com/ebook/9821.htm
94 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ٢٠:٤٩ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
شماهمان کساني هستيدکه دران زمان سنگ حضرت علي رابه سينه مي زديدوموقع سختي پشت به حضرت علي مي کرديدخوارج 80درصدمسلمانان جهان مرتد هستن وشماي که تنها توهين مي کنيدبه صحابي واولادپيامبرشمامسلمانيدهمان حضرت علي که شماخودراشيعه ان مي دانيددرکدام کتابش به شخصي توهين کردامام زمان که شمابه ان معتقد هستيدوقتي بيايدچنديار راستين داردبااين توهينهاشماچه بهتون مي رسدشماها چه ازقران مي دانيدشماشديدادمهاي که خدارافراموش کرديدوهرکاري مي کنيدعوض ازخداکمک بخواهيدمي گويدياعلي وياابوالفضل وامام رضاوامام حسين مگر مادوست نداريم اولادپيامبر رامادرروز عاشوراوتاسوعا روزه مي گيريم وهيچ شادي نمي کنيم خودمان مثل جاهلين قمه وزنجيرنمي زنيم بلکه قران مي خوانيم وطلب بخشش براي خودوديگرمسلمان مي خواهيم جواب درباره مالک راروبرو بهت مي گويم ولي درکشور هزاران مالک خطرناکتربه نام اسلام درکشور فعاليت مي کنندانهارابرويد بگيريدکه يک روحاني مي ايدهمزمان 70تازن صيغه داردچراجلويش گرفته نمي شوداگربيشترباشماکلکل کنم مي دونم برايم مشکل مي شودبرويدهرکس به دين خودوهرکس توي قبرخودمي خوابدتنهاتوهين نکنيد که خدآقهرش مي ايد
95 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ٢٤:٢٣ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام برادر عزيز جناب کميل قبل از آنکه ريگي از طرف ابوبکر بگويد به اطلاع ميرسانم خود ابوبکر در لحظه مرگش به غلط کردن افتاد و نادم و پشيمان بود که ايکاش اين غلط را مرتکب نميشدم http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=galori&id=184 يا حق
96 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٣٣ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب آقاي عبد الصمد ريگي
سلام عليکم
«چرا به خدامي گي بي غيرت مگرخداازاسمان بايدبيايدوشمشيربکشدوخودش بجنگد»
جناب آقاي عبدالصمد
آن خدايي که در آسمان است بي‌ِغيرت که چه عرض کنم، خيلي هم جاکش وديوث تشريف دارد!!!
آن خدايي که در آسمان است اگر هم بيايد مطمئن باش اول جايي که مي‌رود يا کاباره است و يا نايت کلاب!!!
اصولا از بنده به شما نصيحت، لطفا هر چه زودتر به آن خدايي که در آسمان است کافر شو که آن خدايي که در آسمان است عرضه هيچ غلطي ندارد.
باور کن اگر فقط يک ساعت به آن خدايي که در آسمان کافر شوي، چنان احساس شادي و شعف خواهي کرد که تا آخر عمرت به آن کافر خواهي مان.
عزيز جان. کافر شو و کافر بمان به آن خدايي که در آسمان است. باور کن زندگي‌ات متحول مي‌شود.
بريز تو سطل زباله آن خداي بچه‌بازي که در آسمان است.
*************
«ازشماپرسيدم که چراپيامبرحضرت عايشه راسنگسارنکرد»
اولا براي چه سنگسار کند؟؟ شما مثل آنکه حکم «قذف» را نمي‌داني؟؟ حکم قذف که «سنگسار» نيست. حکم «قذف» هشتاد ضربه تازيانه است.
دوما دو نفر شاهد عادل بايد نيز شهادت مي‌دادند که عايشه پخش کنند آن شايعه زشت بوده است.
مسلم است با وجود زن بود عايشه و حرمت رسول اکرم (صلي الله عليه و اله) کسي نمي‌تواسته است شهادت دهد.
راستي جناب عبدالصمد
مثل اينکه خبرنداري که آيه افک در مورد ام المومنين ماريه قبطي (رحمة الله عليها) نازل شده بود و عايشه و باندش وقتي خبر صاحب فرزند شدن او را شنيدند آن شايعه زشت را ساختند؟؟
مي‌داني به چه هدفي؟؟ چون عايشه اميدوار بود که از رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) صاحب پسر شود و او را بر جهان اسلام مسلط کند!!!! ولي خوب خدا خواست و عايشه ناقص بود.
**************
«وشمامن رامي فرستي سايت ديگه درهمين سايت جواب بده»!!!!
آقاي محترم!!!‌ مثل اينکه تعصب چشمي براي شما نگذاشته است!!! بنده شما را به همين سايت رجوع دادم!!!
**************
«وديعني حضرت جان خودش ودوتافرزندش ازجان حضرت فاطمه ومحسن که به قول شمابامظلوميت شهيدشده بودندبيشتردوست داشت وقيام نکرد»
قيام نکرد؟؟؟ اگر شما فقط يکبار به آن صفحاتي که بنده رجوع دادم مراجعه مي‌کرديد چنين سخناني را نمي‌گفتيد!!!
جناب عبدالصمد ريگي
حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) وقتي حمله آن نامردان را ديدند، عمر را گرفتند و در هوا پيچي دادند و خواستند که با مشتشان او را به هلاکت برسانند که ياد سفارش آقا رسول الله (صلي الله عليه و آله) افتادند.
حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) از خانه خود دفاع کردند ولي نا با شمشير بلکه با دست خالي. چرا؟؟؟
اولا))) همانطور که عرض کردم اگر ايشان از شمشير استفاده مي‌کردند عمر اين بهانه را مي‌يافت که با عده زيادي از شمشير بدستان به ايشان حمله ور مي‌شدند و کل خانواده ايشان را در همان روز شهيد مي‌کردند.
دوما))) استفاده حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) از شمشير مستلزم يک جنگ طولاني در داخل مدينه بود. امري که به شدت براي اسلام گران تمام مي‌شد.
سوما))) چرا حضرت به اذن الله متعال از معجزات الهي استفاده نکردند؟؟؟
به همان دليل که حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) براي نجات جان جضرت خديجه (سلام الله عليها) و حضرت ابوطالب (عليه السلام) و يا پدر و مادر عمار (رحمة الله عليه) از معجزه استفاده نکردند.
***********
«عمر را قصاص نکرد»
دقيقا به همان دليل که پسر شرابخوار و جاني‌ عمر را در زمان عثمان قصاص نکردند!!! چون ايشان حاکم نبودند که قصاص کنند!!!
ولي چرا به عمر اعلان جنگ مسلحانه ندادند، دليلش اين است که اين دقيقا خواست عمر بود. عمر دقيقا منتظر يک جنگ مسلحانه در مدينه بود تا به اين بهانه از دار و دسته ابوسفيان ملعون کمک بگيرد و کار اسلام را تمام کند.
***********
«ياترسيدکه عاشورادرکربلااتفاق مي افتدبه قول شمااسلام بدست ظالمين بودومصلحت اسلام اين بودکه بايدقيام مي کرد»
آيا با قيام ايشان اسلام از دست ظالمين خارج مي‌شد؟؟؟ مشکل شما دقيقا همين است آقاي عبدالصمد. تصور شما از اسلام يک مکتب مادي است که به کمک ماديات پيروز مي‌شود.
جناب عبد الصمد
اسلام دين الهي است. و دين الهي بايد توسط مردم پذيرفته شود. اگر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) قيام مي‌کردند و به زور بر مردم سلطه مي‌گرفتند آنگاه چه تفاوتي بود بين ايشان و تمام اين سلاطين جور تاريخ؟؟؟؟
حناب عبد الصمد
مردم بايد خود ايشان را مي‌خواستند!!! وقتي که تمام مردم هنوز به آن رشد عقلي نرسيده بود که درک کنند چگونه يک جاهلي که حتي قرآن حفظ مي‌کند مي‌تواند خليفه عالم ترين بشر يعني محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) باشد، چگونه مي‌توانستند حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را
اطاعت کنند؟؟؟
جناب عبد الصمد
از محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، غيرتمند تر و صاحب قدرت تر و نيرومند تر و ... که بود؟؟؟
از ايشان محق تر براي حکومت که بود؟؟؟ از ايشان محق تر براي اطاعت که بود؟؟؟
آيا ايشان با آنکه بنا بر نص صريح قرآن لازم الاطاعه بودند با زور شمشير حاکم مدينه شدند؟؟؟؟
يا اينکه صبر کردند خود اهل مدينه خدمت ايشان برساند و با ايشان بيعت کنند؟؟
مگر حاکمان مدينه ظالم نبودند؟؟؟ پس چرا ايشان سالها منتظر شدند؟؟؟
جناب عبد الصمد ريگي
مشکل شما اين است که اسلام را با مارکسيسم و ... اشتباه گرفته‌ايد!!!! اسلام را بايد پذيرفت نه آنکه بر گردن مردم سوار کرد!!!!
بالفرض حضرت امير المومنين علي (عليه السلام)،‌ عمر را هلاک کرده بودند. آيا مردمان آماده اطاعت از ايشان بودند؟؟؟؟
****************
جناب عبدالصمد ريگي
مگر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) با طاغوت جهارم يعني معاويه هند مادر جهاد نکردند؟؟؟
ايا مردم کاملا ايشان را همراهي کردند؟؟؟ کجا بودند مردم مدينه؟؟ کجا بودند مسلمين شام؟؟ کجا بودند اصحاب رسول اکرم(صلي الله عليه و آله)؟؟؟
جز درصد کمي از مسلمين باقي ايشان را ياري نکردند!!! حال شما انتظار داريد که حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) همان ابتداي کار بر ضد عمر و ابوبکر يار و ياور مي‌يافتند؟؟؟؟
************
جناب عبدالصمد ريگي
بله در احد حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) مقابل 3 هزار کافر ايستادند و عده زيادي را هلاک کردند. ولي شما مثل اينکه حکمت تمام اين غزوات را نمي‌دانيد؟؟؟؟
حکمت غزوات کشته شدن مشتي کافر سنگ پرست نبود جناب عبدالصمد. حکمت غزوات شناخته شدن راه اسلام و افتراق آن از راه کفر بود. مگر نه خداوند خود بهتر از همه مي‌تواند کافران را هلاک کند.
حال شما بفرماييد وقتي بعد از 1400 سال هنوز عده‌اي در محق بودن حضرت امير المومنين علي(عليه السلام) بر ضد معاويه هند مادر در شک هستند، چگونه ممکن بود امروزه، در صورت قيام مسلحانه ايشان بر ضد عمر، مردم بتوانند بين عمر و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) تمايز قائل شوند؟؟؟؟
***********
1))) حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) بر ضد معاويه فاسق با آنهمه جنايتش و بعد از آنکه چهره کثيف معاويه براي دنيا آشکار شد، قيام کردند ----> هنوز عده‌اي نمي‌توانند بين ايشان و معاويه هند مادر يکي را انتخاب کنند
2))) ديگر واي به حال آنکه اگر حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) بعد از گذشت تنها چند روز از وفات محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، بر ضد عمر قيام مسلحانه مي‌کردند ----> بلاشک در آن صورت مردم در حيراني و سرگرداني بسيار بسيار بيشتري به سر مي‌بردند
****************
جناب عبد الصمد ريگي
به امروزه روز بنگريد!!! مگر شما شکي داريد که حکومتها مشتي ظالم و حيوان صفت هستند؟؟؟؟
پس چرا خداوند ناجي خود را مامور به قيام بر عليه اين حکومتهاي ظالم و خونخوار نمي‌کند؟؟؟؟
دقيقا به همان دليل در آن زمان خداوند به خليفه خود حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) ماموريت قيام مسلحانه بر ضد عمر را ندادند!!!

چون دقيقا مانند اين زمان، مردم خود بايد حکومت عدل را بخواهند. وگرنه هزارتا قيام هم دردي را دوا نمي‌کند.

يا علي
97 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ١٣:٠٩ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
يک گروهي جديدي که خودرااهل سنت مي دانندکه وهابي هستند هم به اهل سنت توهين مي کنندوهم به تشيع که اهل سنت ان راقبول ندارنددرخطبه هاي نمازجمعه مااهل سنت اسم حضرت علي وحضرت فاطمه وحسن وحسين هرجمعه ذکر مي شودحالاچي مابرخلاف اولادپيغمبراست وحالاهرچي شده وهرکاري کردنددراعمال ماتاثيردارد نه مابايداعمال خودمان رادرست کنيم دريکي ازکارهاي خرابکآرانه عبدالمالک دومولوي دست داشتن ولي بعدازدستگيري انها همه مولوي هاي بزرگ ماراي به قصاص انهادادند
98 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ١٣:٢٠ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام

جناب ريگي

از نظر شما ((خائن)) ((گناهکار)) و ((حيله گر)) چه معنا ميدهد؟
99 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٥:٠٨ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبدالصمد ريگي
سلام عليکم
اجازه دهيد درابتدا حکم شرعي متعه را براي شما روشن کنم:
لطفا به اين لينک رفته و مجلد چهارم از کتاب انساب الاشراف نوشته بزرگ اهل عمر، احمد بلاذري، را دانلود فرماييد:
http://majles.alukah.net/showthread.php?t=8475
سپس به صفحه 54 از کتاب مراجعه فرماييد. چون حجم فايل زياد است بنده صفحات مورد نظر را اينجا لينک مي‌کنم:
http://img200.imageshack.us/img200/7420/ansabalashraf54.jpg
http://img109.imageshack.us/img109/7784/ansabalashraf55.jpg
******
لطفا انتهاي صفحه 54 را بخوانيد:
«ان ابن الزبير قال لابن عباس:قاتلت ام المومنين و حواري رسول الله، وافتيت بتزويج المتعه.
فقال: اما ام المومنين فانت اخرجتها و ابوک، و بنا سميت ام المومنين و کنا لها بخير بنين، فتجاوز الله عنها، وقاتلت انت و ابوک عليّا. و ان کان علي مومنا. فقد ضللتم بقتال المومنين. و ان کان کافرا فقد بوتم بسخط من الله لفرارکم من الزحف.
واما المتعه فقد بلغني ان رسول الله [صلي الله عليه و آله] رخص فيها، و ان اول مجمر سطع في المتعه لمجمر في ال الزبير.»
آري. اسماء دختر ابوبکر خود متعه کرده بود.
*************************
طبق نظر ابن عباس (رحمة الله عليه)، شخصي که بنابر عقيد اهل سنت فقيه بوده است، حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) متعه را حلال کرده بودند.
توضيحات بيشتر را در اين صفحه بخوانيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93
سنت متعه سنتي است الهي که خداوند متعال اذن آن را داده است.
پس از همان آيه 24 سوره مبارکه نساء که خداوند متعه را آزاد گذاشته است خداوند آيه 25 را آورده است که در آن «دوست پسر و دوست دختر» داشتن محکوم شده است.
وقتي که اسلام در «دوست دختر» داشتن را بسته است مسلما دري ديگر را باز گذاشته است.
***************
«شماهمان کساني هستيدکه دران زمان سنگ حضرت علي رابه سينه مي زديدوموقع سختي پشت به حضرت علي مي کرديدخوارج»
جناب عبد الصمد ريگي
لطفا به اين لينک مراجعه کن:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=165#s91
از سلسله راويان حديث شماره 6017 چه کسي است؟؟
«« عن عمران بن حطان»»
ولي « عن عمران بن حطان» چه کسي است؟؟ جناب عبد الصمد ريگي لطفا به اين لينک برو:
http://www.almeshkat.net/books/open.php?cat=41&book=2585
و کتاب «شرح الزركشي على مختصر الخرقي» را دانلود کن. بعد از unzip کردن لطفا فايل پنجم را بگشا و به صفحه 140 برو. چه نوشته است؟
« لأنه قتل علياً كرم الله وجهه مستحلاً لدمه ، كما هو مذهب الخوارج ، ومن استحل ذلك كفر ، وقد قال خبيثهم عمران بن حطان قبحه الله في ذلك يمدح قاتله :
يا ضربة من تقي ما أراد بها إلا ليبلغ من ذي العرش رضواناً
إني لأذكره يوماً فأحسبه أوفى البرية عند اللَّه ميزاناً »
********
«و خبيث خوارج،‌عمران بن حطان، قبحه الله، در اين رابطه قاتل حضرت علي (عليه السلام) را مدح و ستايش کرده است:»
**** از دوستان اگر کسي طاقت دارد اين دو بيت شعر از عمران بن حطان نجاست را ترجمه کند.
بنده را توان ديدن کرم آسکاريس نيست *******
**********
خوب جناب عبدالصمد ريگي
حال خوارج کيست؟؟؟ ما هستيم يا شمايي که مذهبتان بر اساس گفته هاي «عمران بن حطان» نجاست و خارجي بنا شده است؟؟؟
ما هستيم يا شمايي که دين شما را کعب الحبارها و ابوهريره ها و عمران بن حطانها به دست شما رسانده اند؟؟؟
راستي اين عمران بن حطان کي و کجا اين احاديث را از عايشه مي‌شنيده است؟؟؟ عايشه و عمران بن حطان را چه نقطه مشترکي وجود داشت؟؟ آيا جز اين است که هر دو «خارجي» و «خوارج» هستند؟؟؟؟
جناب عبدالصمد ريگي
تو دهني خوبي بود نه؟؟ خيلي خيلي حواست را جمع کن. ما مولي و امامي داريم که جانشين بر حق 124 هزار پيامبر و رسول خداوند است. اين تو دهني هايي که نوش جان ميکني چيزي نيست جز نتيجه دعاي خالصانه ايشان به درگاه حق تعالي.
**************
«80درصدمسلمانان جهان مرتد هستند» مرتد هستند يا نه را خداوند مي‌داند. ولي متاسفانه 80 درصد مسلمانان جهان دينشان را از «عمران بن حطان» مي‌گيرند و پيروان او هستند.
*************
«به صحابي ... شماها چه ازقران مي دانيد»
از قرآن همين را مي‌دانيم که وظيفه ما لعن کردن عمر و ابوبکر است:
«ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات والهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اوليك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون»
چرا که خداوند از ما خواسته است چون خودش عمر و ابوبکر را لعن کنيم. چرا عمر؟؟
ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات والهدي = عمر، چراکه او مردم را از نقل احاديث نبوي باز داشت.
ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات والهدي = ابوبکر، چراکه او احاديث نبوي را آتش زد.
***********
راستي چرا عمر، اجازه نداد که حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بر بالاي منبر روند و مردم را هدايت کنند؟؟؟ حقيقتا عمر لايق لعن توسط الله و لاعنون است.
************
«خدارافراموش کرديدوهرکاري مي کنيدعوض ازخداکمک بخواهيدمي گويدياعلي وياابوالفضل وامام رضاوامام حسين»
دروغ نگوييد لطفا. ما جز خدا کسي را نمي‌خوانيم. وقتي که ما مي‌گوييم ياعلي و ياحسين به آيه نوراني قرآن عمل مي‌کنيم که فرموده است:
«يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله»
و چه وسيله‌اي بهتر از حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) که بهترين و بالاترين معرفت را به خداوند داشتند.
*************
«مگر مادوست نداريم اولادپيامبر رامادرروز عاشوراوتاسوعا روزه مي گيريم وهيچ شادي نمي کنيم خودمان مثل جاهلين قمه وزنجيرنمي زنيم بلکه قران مي خوانيم وطلب بخشش براي خودوديگرمسلمان مي خواهيم»
جواب شما را خداوند به نيکي داده است: «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه»
آيا ممکن است شخصي هم معاويه هند مادر را دوست داشته باشد و هم حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را؟؟؟
هم حضرت امام حسن مجتبي (عليه السلام) را دوست داشته باشد و هم عايشه‌اي که دستور داد پيکر مطهر ايشان را تير بزنند؟؟؟
هم حضرت امام حسين (عليه السلام) را دوست داشته باشد و هم يزيد زاني را خليفه بداند؟؟؟
جناب عبدالصمد ريگي
سخناني بگوييد که باعث خنده کودکان نشود. بالاخره سني از شما گذشته است.
**************
«هرکس به دين خودوهرکس توي قبرخودمي خوابدتنهاتوهين نکنيد که خدآقهرش مي ايد»
خداوند قهرش مي‌ايد؟؟ خيلي خوب. جناب عبدالصمد ريگي. لطفا روي يک کاغذ مرقوم فرماييد:
«الهم العن ابابکر. الهم العن عمر» و چندين لعنت ديگر براي آن خلفا بنويسيد.
و سپس آن کاغذ را روي طاقچه منزل خود بگذاريد. صبر کنيد ببينيد که اولين کسي وارد منزل شما مي‌شود قهر خداوند است و يا نعمت خداوند!!!!
جناب عبدالصمد ريگي
چرا فقط يک روز به ابوبکر و عمر کافر نمي‌شويد؟؟؟ آزمايش که ضرر ندارد؟؟؟ اگر پيشامد بدي اتفاق افتاد ديگر کافر نشويد!!!

يا علي
100 | كميل (براي ريگي) | Iran - Tabriz | ١٦:٠٨ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب ريگي چشماتو باز كن ببين كيه كه به علي زمان --حضرت حجت بن الحسن (عج)-- پشت كرده. شما يا ما؟
پس شماييد اون كساني كه عين خوارج زانوهاتون از نماز خوندن ترك برداشته ولي در مقابل حجت خدا ايستادين.نه ما.
آره دستاتونو برعكس پيامبر بشورين ( تا مرفق)
دستاتونو به سينه بگيرين عييييييييييين عمر و برعكس علي(ع).
رو فرشاتون سجده كنين برعكس امام صادق (ع).
توسل نكنين.(به فرمايش عمر بن بدعت) و بر عكس امام هادي(ع) كه خودشون به دختر بزرگوار پيامبر- كه مقامش در عقل كوچيك شما جانميگيره- توسل ميكردن و مي فرمودن : شيعيان در مشكلات به ما رجوع ميكنند و ما ائمه به مادرمان فاطمه زهرا (س).
امام زمان خودتون باشين. مثل عمر و ابوبكر .
----------------------
شما چيتون خداييه؟كدوم كارتون شبيه زندگي پيامبره كه اسمتونو گذاشتين اهل سنت؟!
با چه رويي به شيعيان ميگي شما از قرآن چي ميدونين؟ هان؟ كجاي قرآن نوشته شيعيان رو از سر راتون بردارين و بكشيدشون؟
-----------------------
نوشتي روز عاشورا طلب بخشش ميكني واسه ديگران!! عجيبه واقعا.آخه تو به چه حقي شفاعت كسي رو پيش خدا ميكني در حاليكه معتقدان به شفاعت رو شكنجه و اعدام ميكنين؟
قمه نزن ولي يه سنگ وردار بزن تو سرت شايد از خواب غفلت بيدار شي.
عمر اومده متعه رو حروم كرده كه زنا رو رواج بده بيچاره. پس اينو بدون 70 كه سهله 700تا زن صيغه اي حلالتره از يك زنا و لواطي كه اهل سنت مرتكب ميشن.
حالا اين دو تا راه جدا از همو (راه مولا علي و جناب عمر) رو باهم مقايسه كن.
101 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٦:٥٧ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
اللّهم صلّ علي فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها

94 نام و نام خانوادگي: عبدالصمدريگي - تاريخ: 28 ارديبهشت 89 نوشته:
"مگر مادوست نداريم اولادپيامبر رامادرروز عاشوراوتاسوعا روزه مي گيريم"
جواب: ولي همه شيعيان -بدون إستثناء- در عاشوراي حسيني روزه خواري ميكنند مگر ديگهاي نذري به آن گنده گي را نديده اي؟!
چونكه در زيارت عاشوراء آمده: "...هذا يوم تبركت به بنو أميّة...عليهم منك اللّعنة...بقتلهم الحسين صلوات الله عليه..." (كتاب مفاتيح الجنان)
اتفاقاً يكي از علائم نفاق و كذب كسيكه قائل به جمع حبّ علي/عمر ميباشد، همين روزه عاشوراي حسيني است.

اللْهم فضاعف عليهم اللّعن منك و العذاب الأليم
102 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٩:٥٦ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

سكوت حضرت علي(ع) هزاران دليل دارد و مهمترين ان تحقق اين ايات قران است توبه 33 و انبيا105

كاري كه حضرت كردند به دستور حضرت محمد(ص) انجام شد حفظ جان امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) بود چون ديگر امامان از نسل ايشان هستند تا مي رسد به امام زمان(عج)

«هو الّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدّين كلّه و لو كره المشركون» (توبه/9/33)


او كسي است كه رسولش را با هدايت آيين حق فرستاد تا او را بر همه ايين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند.


مرحوم فيض كاشاني در كتاب تفسير شريفشان رواياتي چند كه موثق و صحيح هستند در اين زمينه نقل مي كنند.


1. القمي (مرحوم قمي در مورد اين آيه فرمودند) : نزلت في القائم من آل محمد عليه السلام قال هو الذي ذكرناه مما تاويله بعد تنزيله. و في كمال عن الصادق عليه السلام في هذه الاية «والله ما نزل تاويلها بعد و لا ينزل تاويلها حتي يخرج القائم، فاذا خرج القائم عليه السلام لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الاكره خروجه حتي لو كان كافر او مشرك في بطن صخرة لقالت يا مومن في بطني كافر فكسرني واقتله» .


«به خدا سوگند هنوز محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه «قائم» خروج كند وهنگامي كه او قيام كند كسي كه خدا را انكار كند يا مشرك باشد ، از قيام او كراهت خواهد داشت و اگر كافر يا مشركي در درون سنگي مخفي باشد ، آن صخره به زبان مي آيد و صدا مي زند در درون من كافري است ، مرا بشكن و او را بكش .


اين روايت از قول مقداد ابن اسود نيز نقل شده است .

.


در تأييد اين مطلب است روايت اميرالمومنين عليه السلام كه مي فرمايند : ظهور اين آيه هنوز واقع نشده است و زماني فرا مي رسد كه تمامي عالم ، به كلمه لااله الاّالله و محمد رسول الله صل الله عليه و آله در صبح و شب شهادت مي دهند .


مرحوم طبرسي در مجمع البيان از امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه چنين نقل مي كند : «انّ ذلك يكون عند خروج المهدي فلا يبقي احدأ الا اقر بمحمد صل الله عليه و آله.»


و عده اي كه در اين آيه است به هنگام ظهور مهدي عليه السلام از آل محمد صورت مي پذيرد ، در آن روز هيچ كس در روي زمين نخواهد بود مگر اينكه اقرار به حقانيت محمد صلي الله عليه و آله مي كند .


روايت را مرحوم فيض از كمال الدين و از تفسير عيّاشي از امام باقر نقل مي كند و صورت كامل روايت چنين است : عن الباقر عليه السلام القائم منّا منصور بالرعب ، مؤيد بالنصر ، تطوي له الارض و تظهر له الكنوز يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله- عزوجل- به دينه علي الدين كلّه و لوكره المشركون فلا يبقي في الارض خراب الاّ قد عّمر و ينزل روح الله عيسي بن مريم عليه السلام فيصلي خلفه» الحديث .


«قائم ما به وسيله وحشت انداختن در دل ظالمان ياري مي شود ، با پشتيباني از جانب خداوند تأييد مي شود ، زمين برايش خاضع گردد ، گنجها برايش نمايان مي شود ، حكومت او مشرق مغرب و را فرا مي گيرد ، خداوند به وسيله او دينش را بر تمامي اديان غلبه مي دهد . هر چند مشركان كراهت داشته باشند ، در زمين هيچ خرابي و ويراني باقي نمي ماند مگر اينكه او آنرا آبادان مي سازد عيسي بن مريم عليه السلام از آسمان فرود آيد پشت سر او نماز گذارد . »


و في الا حتجاج عن اميرالمومنين عليه السلام «و غاب صاحب هذا الامر بايضاح الغدر له في ذلك لا شتمال الفتنة علي القلوب حتي يكون اقرب الناس اشدهم عداوة وعند ظهوره يويده الله بجنودلم تروها ويظهر دين نبيه علي يديه علي الدين كله و لوكره المشركون»


به سبب نيرنگها و تؤطئه هايي كه بر عليه ايشان انجام گرفت ظاهر مي شد ، صاحب اين امر غائب شد ، چرا كه فتنه هايي را در دلهاي مردم براي مردم در بر داشت ،گسترش فتنه ها تا آنجا بود كه نزديك ترين افراد به امام دشمن ترين آنها بود و در هنگام ظهورش ، خداوند او را با لشكرياني كه ديده نمي شوند ياري مي فرمايد و دين پيامبرش صلي الله عليه و آله را بر تمامي اديان به دست مبارك وي غلبه مي دهد .


در تفسير مجمع البيان مرحوم طبرسي از پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل مي فرمايد : «لا يبقي علي ظهر الارض بيت مدر و لا وبر الاادخله الله كلمة الاسلام»


«بر روي صفحه زمين هيچ خانه اي باقي نمي ماند ، نه خانه هايي كه از سنگ وگل ساخته شده و نه خيمه هايي كه از كرك و مو بافته اند مگر اينكه خداوند قدرت اسلام را در آن وارد مي كند.»


عنه ، قال حدثنا يوسف بن يعقوب ، عن محمدبن ابي بكر المقري... عن ابن عباس في قوله - عزوّجلّ- (ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون) «قال : لايكون ذلك حتي لا يبقي يهودي و لانصراني و لا صاحب ملة الاصار الي الاسلام ، حتي تامن الشاة و الذئب و البقرة و الانسان و الحية و حتي لاتقرض لافارة جراباً، و حتي توضع الجزية ويكسر الصليب و يقتل الخنزير و هو قوله تعالي (ليظهره علي الدين...) و ذلك يكون عند قيام القائم عليه السلام».


ظهور آن حضرت وقتي به وقوع مي پيوندد كه هيچ يهودي و نصراني و صاحب دين و شريعتي نمي ماند مگر اينكه به دين اسلام گرايش و تمايل و پيدا مي كنند و مگر وقتي كه ، گوسفند ، گاو ، انسان و مار با هم زندگي كنند و در امنيت از يكديگر بسر برند و نيز واقع نمي شود مگر وقتي كه هيچ موشي انباني را نمي جود و واقع نشود مگر وقتي كه جزيه به كلي برداشته شود و صليبها شكسته شود و خوكها كشته شوند و اين وقتي است كه حضرت حجت عليه السلام ظهور كند.


آيه دوم :

«و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون»


(انبيا/21/105)


«و همانا نوشته ايم در زبور، پس از ذكر، كه زمين را بندگان صالح به ارث خواهند برد.»


حافظ قندوزي، سليمان حنفي، به اسناد خويش از امام باقر و امام صادق عليه السلام درباره قول خداي متعال «و لقد كتبنا في الزبور ...» روايت كرده است كه فرمودند: آنها قائم و اصحاب وي هستند.


اعتقد به مهدويت در كتب اهل سنت هم وجود دارد و حضرت مهدي از فرزندان حضرت علي و فاطمه است به طور مثال

جلال‌الدين سيوطي به نقل از ابوالحسن محمد بن حسين سحري و ابوالعباس احمد بن محمد هيتمي به نقل از برخي آورده‌اند كه: «قد تواترت الاخبار و استفاضت بكثرة رواتها عن المصطفي صلي‌الله‌عليه‌وسلم بمجيء المهدي و انه من اهل بيته و انه سيملك سبع سنين و انه يملا الارض عدلاً»(9)؛ ‹ اخبار و روايات درباره آمدن مهدي متواتر است و از جهت كثرت راويان آن از پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وسلم در حد استفاضه است، كه بيان مي‌دارد مهدي از اهل بيت ايشان است و هفت سال حكومت خواهد كرد و زمين را پر از عدل و داد مي‌كند.›


شمس‌الدين محمدبن‌احمد سفاريني حنبلي (متوفي 1188 هـ) :
« قد كثرت الروايات بخروج المهدي حتي بلغت حد التواتر المعنوي و شاع ذلك بين علماء السنة حتي عد من معتقداتهم فالايمان بخروج المهدي واجب كما هو مقرر عند اهل العلم و مدون في عقائد اهل السنة و الجماعة»(10)؛ ‹روايات پيرامون خروج مهدي بسيار زياداند و به حد تواتر معنوي رسيده‌اند و اين مسأله در ميان علماي اهل‌سنت به قدري شايع است كه از معتقدات آنان به حساب مي‌آيد، لذا ايمان به خروج مهدي واجب است چنانكه اين مسأله نزد اهل علم به اثبات رسيده و در كتب اعتقادي اهل‌سنت و جماعت تدوين شده است.›

احمد بن عبدالرحيم معروف به شاه ولي‌الله محدّث دهلوي (متوفي 1176 هـ): «همچنين ما به يقين مي‌دانيم كه شارع عليه‌الصلاةوالسلام نص فرموده است به آنكه امام مهدي در اوان قيامت موجود خواهد شد و وي عندالله و عند رسوله امام بر حق است و پر خواهد كرد زمين را به عدل و انصاف چنانكه پيش از وي پر شده باشد به جور و ظلم؛ پس با اين كلمه افاده فرموده‌اند استخلاف امام مهدي را، و واجب شد اتباع وي در آنچه تعلق به خليفه دارد چون وقت خلافت او آيد» (11).

9- سيوطي، الرسائل العشر، العرف الوردي في اخبار المهدي، ص:253دارالکتب العلمية 1409هـ.هيتمي، القول المختصر في علامات المهدي المنتظر، ص:23، مکتبۀ سيد احمد شهيد، لاهور، پاکستان.
10- محمد بن احمد سفاريني، لوامع الانوار البهية و سواطع الاسرار الاثرية:2/80چاپ قطر.
11- شاه ولي الله دهلوي، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء:1/6، سهيل اکيدمي، لاهور1976م.
103 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ٢٤:٣٧ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
درموردعبدالمالک ريگي ماهمه معتقديم يک ادم خودفروخته بودکه به شيعه وسني ضربه زددربين تشيع اين جور ادمهاي خودفروخته وجودداشته ودربين اهل تسنن ممکن علماي بي سوادي هستندکه به نام اسلام دارن جيب خودراپرکنندحتي به ناموس ادم رحم نمي کنند منظورمن اين است بايدعلماي بزرگ دومذهب که باسوادباشندبشينندبدون هيچ تعصبي اين مسايل پيش افتاده حل کنندتاده سال پيش اصلادرمنطقه مابحث شيعه وسني نبودولي حالاشخص نمازوروزه چه هست ولي بحث شيعه وسني مي کند
104 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ٠٩:٠٤ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بيايم باهم باعث رشدوشکوفاي اسلام باشيم مانه ازگروهاي وهابي ونه سلفي که اصلااهل سنت نيستند حمايت مي کنيم نه ازعبدالمالک که خودفروخته بودکه به شيعه وسني رحم نمي کردوبه نام اسلام اين کارهاراانجام مي داداين جور ادمهاي درتشيع هم بودندکه باکشتن شيعه وسني قصداختلاف داشتن مگردرحرم امام رضاچه کاروحشيانه اي انجام دادندبرخلاف تبليغاتي که برعليه استان مامي شوداگرماسه نفرجاي مسافرت مي رويم ممکن است دونفرتسنن باشيم ويک تشيع ولي براي عقايدخوداحترام مي گذاريم وتوهين نمي کنيم
105 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٤:٤٨ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبدالصمد ريگي
سلام عليکم
شما هيچ پاسخي و حرفي در مقابل مکتب تشيع نداريد. بالفرض شهادت حضرت زهراي اطهر(سلام الله عليه) را منکر شويد، شهادت حجربن عدي، محمد ابن ابوبکر، عمار ياسر ، مالک اشتر و .... را مي‌توانيد منکر شويد؟؟؟
پائين برويد، بالا بياييد، معاويه يک خون آشام و قاتل و سفاک و درنده‌اي بود که دفاع از او جز سرافکندگي و رسوايي براي شما ندارد. حال اندکي به خود آييد و با خود بگوييد:
«آخر به من چه معاويه هند مادر چي چي بود؟؟؟ عمر و ابوبکر و عثمان چي‌چي بودند!!! من چرا بايد خودم را فداي آنها کنم؟؟؟ آخر عمر چه خير را به من مي‌رساند و يا چه شري را دفع مي‌کند که من بايد از او حمايت کنم؟؟؟»
جناب عبد الصمد ريگي
خداوند کريم مي‌فرمايد:
1))) «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوي وعدوكم اولياء»
2))) «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصاري اولياء»
3))) «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الكافرين اولياء من دون المومنين»
4))) «وما لكم من دون الله من ولي ولا نصير»
5))) «ما لك من الله من ولي ولا واق»
سپس مي‌فرمايد:
«انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزكاه وهم راكعون»
********
حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) در حضور بيش از صد هزار نفر فرمودند:
>>>>> «علي ولي کل مومن بعدي» <<<<<

ديگر خود دانيد که آيا ولي شما الله و محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) باشد، ويا ولي شما عمر و کعب الحبار و معاويه هند مادر باشد.

يا علي
106 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٧:٠٢ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام عبدالصمد ريگي ! برادر ما

اين چيزهاي عجيب و غريب چيه نوشته ايد ؟!

شما هم به ميخ ميكوبي هم به نعل !!







107 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ٢١:٠٦ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
ولي مااهل سنت معتقديم حضرت مهدي ظهورمي کندوهمه دنياراعدل فرامي گيردوهنوزبدنيا نيامده وازمکه ومدينه ظهور مي کندوانشالله زماني که ظهورکندوضو ونمازش مثل ما مي باشد انموقع چکار مي کنيد اگرانشالله من ان زمان باشم وحضرت مثل شمانمازبخواند من جز اولين نفرا هستم وشماچکارمي کنيد ازسايت شما خيلي راضي بودم که هرچيزي رابدون سانسور درسايت منعکس مي کرديدتنهاتوهين نکنيدباتوهين چيزي درست نمي شودمقصدهمه يکي است انشالله همه جز بهشتي هاباشيم خداحافظ
108 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢١:٤٧ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
جناب عبدالصمدريگي تاكنون 12 نظر داده ايد . خوشبختانه سير صعودي خوبي داشته ايد , ان شاء الله همانطور كه گفته ايد دوستدار رشد و شكو فائي اسلام باشيد .
اين در صورتي ممكن است كه توشه علمي خود را از منابع صحيح و قوي برداشت نماييد .
يك مثل است كه ميگويد يك سيب گنديده و خراب باعث خرابي يك صندوق سيب ميشود . اين شما اهل سنت هستيد كه بايد از اين وهابي ها ( همان سيب گنديده و خراب را از جمع خودتان بيرون بياندازيد ) تا خودتان و فضاي موجود را تبديل به همزيستي مسلمت اميز بكنيد .
شما براحتي ميتوانيد مسائل و شبهات خود را با اين سايت محترم در ميان بگذاريد قول ميدهم كه از نتيجه كارتان راضي خواهيد بود .


يا علي
109 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١١:١٩ - ٣١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام عليكم بادرست كردن اساميي همچون عبدالصمد ريگي ، شيلا اسلامي ، معصوم ج ...و از طرف آنها نوشتن و خودتان هم پاسخ دادن به آرامش رسيديد ؟! ابتكار جالبي بود ولي فكرش را كرديد در نامه عملتان نوشته شد؟ ! آرامش را فقط از الله جل جلاله بخواهيم .
110 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٢٢:٠٥ - ٣١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبدالصمد ريگي
سلام عليکم
مي‌خواستم مطالبي براي شما بنگارم، کامنتهاي اين ملعون «يک وهابي»، معاويه صفت، که به طور قطع از اسلام خارج است توجه ام را جلب کرد:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6047
کامنت 69 اين ملحد را بخوانيد و کمي با خود انديشه کنيد.
البته اين ملحد و شيعه ابوسفيان، از اين دست نظرات اموي کم ندارد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=1528
*******************
خوب جناب عبدالصمد ريگي
اولا از اينکه با صداقت و رک و راست نظرات و عقايد خود را مطرح کرديد ماهم سپاسگزاري مي‌کنيم.
حقيقتا اين راستي و راستگويي است که کليد حل مسائل و مشکلات همه ما است. اين را بدانيد که اين صداقت شما تاثير بسيار مثبتي در اذهان، حداقل ذهن بنده، راجع به کل جمعيت بلوچ داشته است. به خصوص آنکه امروزه تصوير بسيار بدي از ملت بلوچ ايجاد شده است. اين يک حقيقت غير قابل انکار است که ملت بلوچ و کرد زخم خورده سياستهاي غلط ناسيوناليستي کشورهاي مختلف هستند. از سوريه و ترکيه بگيريد تا پاکستان.
پس خواهشا صداقت و رک گويي خود را ادامه دهيد که شديدترين انتقادات بي‌پرده شما براي ما بسي خوشايندتر است از پاک کردن و به فراموشي سپردن صورت مسائل تفرقه آميز تحت عنوان وحدت و دوستي و ...
دوما جناب عبد الصمد ريگي
خداوند کريم در قرآن کريم مي‌فرمايد: «ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء» «و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است »
مسلما شما قبول داريد که پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) صاحب تمامي علوم ممکنه براي مخلوق خداوند بودند. از علوم مادي مانند فيزيک و رياضيات و شيمي و پزشکي گرفته تا علوم عالي چون تفسير تک به تک آيات قرآن و آگاهي از هفت بطن قرآن کريم.
حال جناب عبدالصمد ريگي
>>>>>> مي‌شود بفرماييد اين علوم اکنون کجا است؟؟ <<<<<<<<<<<<
دود شد رفت هوا؟؟؟؟
با رفتن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اين علوم هم از زمين رفت؟؟؟؟
آيا با عقل سازگار است که خداوند در ميان چند عرب بدوي بزرگترين شيميدان، بزرگترين فيزيکدان، بزرگترين طبيب، بزرگترين عالم قرآن و ... را بفرستد ولي ناگهان با شهادت ايشان ناگهان تمام آن علوم ضروري و حياتي از ميان ما برود؟؟؟؟؟؟
جناب عبد الصمد ريگي
شما به قيام حضرت مهدي (عليه السلام) معتقد هستيد. حال بنده از خدمت شما سئوالي مي‌کنم:
آيا علم حضرت مهدي (عليه السلام) آن هنگام که ظهور کنند از علم تمامي دانشمندان کره زمين بيشتر خواهد بود يا نه؟؟؟
جناب عبد الصمد ريگي
لطفا نفرماييد احتياجي به اين امر نيست:
صدها و بلکه ميليونها دليل و سند غير قابل انکار در صحت تئوري تکامل موجودات زنده وجود دارد. چه کسي مي‌تواند اين تناقض ظاهري بين قرآن و علم را برطرف کند؟؟؟؟
جناب عبد الصمد ريگي
چرا يک عالم زيست شناس و يا يک عالم فيزيک بايد مطيع حضرت مهدي (عليه السلام) باشد؟؟؟
شايد آن فيزيکدان و يا بيولوژيست ( طبيعيدان) علمي داشته باشد که بيش از علم حضرت مهدي (عليه السلام) باشد.
>>>>>>>> شايد يک پزشک با علم خود به اين نتيجه رسيده باشد که الکل براي او مفيد است. چرا و به کدامين دليل اين پزشک بايد به سخنان حضرت مهدي (عليه السلام) مبني بر حرمت الکل توجه کند؟؟ <<<<<<
آيا جز اين است که حضرت مهدي (عليه السلام) بايد علمي فراتر از تمامي علما و فضلا و دانشمندان و عقلا داشته باشند؟؟؟
جناب عبدالصمد ريگي
حال به تئوري خود بنگريد:
A -- از سال 1 هجري تا سال 12 هجري عظيم ترين دانشمند تاريخ بر روي زمين وجود مبارکشان را گسترانده بودند
B -- ناگهان از سال 12 تا سال 1400 ويا خدا مي‌داند چه سالي کسي نبود که صاحب کل علم قرآن باشد
C -- سال ظهور حجت ( انشا الله همين امسال) ناگهان فردي مي‌آيد که به کل علوم قرآني دانا است!!!
جناب عبد الصمد ريگي
مگر شما حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را خليفة الله نمي‌دانيد؟
مگر شما حضرت قائم آل محمد (عليه السلام) را خليفة الله نمي‌دانيد؟
مي‌شود بفرماييد بين اين دو بزرگوار و سرور ما، خليفة الله اعظم چه کسي است؟؟؟؟

يا علي
111 | كميل(رض)-براي يك وهابي | Iran - Tabriz | ٢٢:١٩ - ٣١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
يك وهابي خان ما مثل شما كلك باز دغل كار نيستيم . چون مولامون اينطور نبوده.شماييد كه مثل ارباباتون از هر دري وارد ميشين كه به اسلام ضربه بزنين.
يه روز به اسم مهران مياين شكست ميخورين ميرين 3ماه گورتونو گم ميكنين. دوباره به اسم عمر مياين ميگين مهرانو از سايت روندين. تا كم ميارين اسم رمزو فوري به يك وهابي دو وهابي و ... تغيير ميدين.شيلا و سندبادو... همه رو جمع كني دو سه تا عمري بيشتر نيستين.
زن مياين مرد ميرين.
شيعه مياين يهو سني ميشين ميگين تاحالا مشرك بوديم.توبه زاري ميكنين .برين بساطتونو جمع كنين بابا.سايت سني نيوزو واسه شماها ساختن.
حالم از همتون به هم ميخوره.ارباب از نوكر بدتر نوكر از ارباب!بريييييييييييييييين بابا.......
112 | افشين | Iran - Tehran | ٢٣:٥٠ - ٣١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
عزيزم شما نگران نامه عمل ما نباش فكر خودت باش
سزاي شما وهابي ها به الله جل جلاله
113 | عبدالصمدريگي | Iran - Tehran | ٠٣:٥٧ - ٠١ خرداد ١٣٨٩ |
سلام اقاي مثلاوهابي من اسم وفاميلم عبدالصمدريگي مي باشدنظراتي که من گفتم ممکن است به قيمت جانم تمام بشه ونگاه به حرفهايم جواب مشخصي ندادندوتنهاتوهين وبدوبيراه هم به صحابه وهم مادر مومنين واخربه خداهم گفتندمي توني برگردي ونگاه کني وبراي اثباتش ايه قران مي اوردن مگرهمين قران راچه کسي اولين باربه صورت کتاب دراورد همين خلفابودن وتفسيرهم بلدبودن وانهايعني قران رابه صورت کتاب دراوردن برعليه خودشان وحالامن ازمسلمان بودنم شرم دارم که باعث شدم اين توهينهابه خداواين بزرگان شودچون حتي خداونددرقران مي گويدبه بتهاکافران توهين نکنيدکه انهابه من که خداهستم توهين مي کنندوحالااقاي يک وهابي روزي که باتخمهايت اويزان شوي مي فهمي چه مي گم وراستي حالاجواب من رابدهيدچرا يهودي هابه پيامبر رحمت توهين کردندوکاريکاتور کشيدن وچراقبلااين کاررانکردند
114 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٠٩:٣٧ - ٠١ خرداد ١٣٨٩ |
جناب وهابي
دوست‌پسر تو اسمش را گذاشته ا-ل-ل-ه؟؟ چه کار زشتي کرده!!!!
خيلي به تو آرامش مي‌دهد؟؟ بله؟؟
115 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٢٣:٥٠ - ٠١ خرداد ١٣٨٩ |
جناب عبدالصمد
چطورشد؟؟ شما هرچقدر خواستيد توهين کنيد و ما هيچ نگوييم؟؟
«خواهشااين چرنديات راحذف کنيدمردم ديگه اينقدراحمق نيستن شمادلتان براي حضرت علي وفاطمه نسوخته»
«بااين ترفندهاداريدجيب هاي مردم راخالي مي کنيدشماچنان بي رحم هستيد»
«موقع سختي پشت به حضرت علي مي کرديدخوارج»
«پدران اتش پرست خودمان»
************
الحمدالله پاسخ يک به يک توهين ها و افتراي شما را با دلايل قرآني و روائي داديم!! اگر جوابي داريد، بسم الله. ما منتظر هستيم.
گفتيد که چرا عايشه را به بدي ياد مي‌کنيم!! قرآن را براي شما ياد آوري کرديم که اولين کسي که از عايشه به بدي ياد کرد الله متعال بود!!!
گفتيد که چرا به صحابه چنين مي‌گوييم!!! قرآن را براي شما ياد آوري کرديم که گروهي از صحابه کافر شده بودند و قصد جان پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) را داشتند!!
به دروغ به ما نسبت قذف به عايشه را داديد، به شما اثبات کرديم که اصلا به کل داستان افک در مورد عايشه نبوده است!!!
گفتيد که چرا عمر را چشم چران مي‌دانيم!!! به شما متن کتب صحيح خودتان را نشان داديم!!!
گفتيد که حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) چرا عمرراقصاص نکرد؟؟ گفتيم به همان دليل که در زمان عثمان، پسر قاتل و سفاک عمر را قصاص نکرد، چرا که حاکم شرع نبود.
گفتيد که چرا صيغه را حلال مي‌دانيد( البته به زبان هتاک خودتان)، ما هم با سند اثبات کرديم که سنة حسنه و قرآني را متعه را دختر ابوبکر و ديگر صحابه انجام مي‌دادند.
به توهين کرديد که خوارج هستيد!!! با سند و مدرک متق اثبات کرديم که شما دينتان را از خوارج مي‌گيريد!!!
و ....
****************
حال که در نهايت عجز و زبوني هستيد و هيچ پاسخي نداريد شروع کرده ايد به اوهام پردازي و خيال بافي که مي‌خواهند شما را بگيرند و شکنجه کنند و ....
*************
حال پاسخي ديگر به خيالبافي ديگر از شما:
«مگرهمين قران راچه کسي اولين باربه صورت کتاب دراورد همين خلفابودن»
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=951
آخر مگر خود شما ادعا نمي‌کنيد که عايشه حافظ کل قرآن بوده است؟؟؟
مي‌شود بفرماييد ترتيب حفظ آيات در ذهن او چگونه بوده است؟؟؟؟؟
************
و اما جناب عبدالصمد ريگي
به جاي اينکه غوغا کني و به برادر وهابي ملحدت عجز و انابه کني، بهتر است فکري به حال دين و مذهبت کني:
از عقايد کفر آميز شما بودن «خداوند» در آسمان است (نعوذ بالله)
*************
http://ibn-jebreen.com/book.php?cat=1&book=57&toc=3315&page=2996&subid=29262
(وب سايت رسمي ابن جبرين قاتل:)
«هذا دليلُ إثبات أنه في السماء, كما ورد أيضا في الأحاديث مثل حديث رقية المريض»
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=39#s15
(صحيح!! بخاري:)
«عن أبي هريرة ـ رضى ا-ل-ل-ه عنه ـ ‏"‏ ينزل ربنا تبارك وتعالى كل ليلة إلى السماء الدنيا حين يبقى ثلث الليل الآخر» !!!!!!
************
حال سوال بنده از شما اين است:
مگر آسمانها را خداوند خلق نکرده است؟؟ مگر ابعاد را خداوند خلق نکرده است؟؟ مگر «درون» و «بيرون»‌را خداوند خلق نکرده است؟؟؟
پس اين عقيده سراسر کفر و شرک آميز و احمقانه چيست که خداوند را «در» آسمانها مي‌دانيد؟؟
يک عمر مقابل که سجده کرده اي؟؟؟
يک عمر براي که روزه گرفته‌اي؟؟؟
يک عمر به که اميد بسته اي؟؟
يک عمر از که حاجت مي‌خواهي؟؟؟؟
از وهمي که «در» آسمانها است؟؟؟ از «صنمي» که ساخته عمر و بخاري است؟؟؟؟
آخر چگونه ممکن است که رب السماوات «نزول» کند؟؟؟؟ داخل چيزي شود؟؟؟؟ اين کفريات و شرکيات چيست که اساس مذهبت را تشکيل مي‌دهد؟؟؟
*************
آيا جز همين کتب شرک آميز چون صحيح بخاري و علماي مشرک چون ابن جبرين قاتل و تعصب عمري است که باعث مي‌شود چنين جملات مشرکانه بگويي؟:
«مگرخداازاسمان بايدبيايد»
براستي شما اهل عمر چرا خداوند را در آسمان مي‌دانيد؟؟؟؟ آيا جز اين است که محب يزيد زاني را در قلب داريد؟؟
http://arabic.islamicweb.com/shia/yazid.htm
چرا با «يک وهابي» که يزيد زاني را اميرالمومنين مي‌داند دوستي مي‌کني؟؟؟
http://ibn-jebreen.com/ftawa.php?view=vmasal&subid=4144&parent=786
«قد ورد أن النبي- صلى الله عليه وسلم- قال: أول جيش يغزو القسطنطينية مغفور له وكان يزيد أميرًا على أول جيش غزا القسطنطينية فيدخل في المغفرة، فعلى هذا لا يجوز لعنه
پس چرا از اين مرديکه ملحد «يک وهابي» برائت نمي‌کني و با او دوستي مي‌کني؟؟؟
جناب عبد الصمد ريگي
براستي علت پرستش يک وهمي که در آسمان ها است، و اميرالمومنين دانستن يزيد از جانب شما جز اعتقاد شما به عمر است؟؟؟
*****************
«الاجواب من رابدهيدچرا يهودي هابه پيامبر رحمت توهين کردندوکاريکاتور کشيدن وچراقبلااين کاررانکردن»
به اين دليل:
http://valiasr-aj.net/fa/page.php?bank=maghalat&id=23
«صحيح البخاري؛ جلد هفتم؛ شماره 660:
عايشه روايت کرده است که پيامبر الله؛ گاهي اوقات سحر و افسون مي شد و فکر مي کرد با همسرانش همخوابگي کرده؛ در حاليکه در واقع به چنين عملي دست نزده بود..... او در چنين زماني زير اثر سحر و افسون قرار مي گرفت.»

يا علي
116 | كميل | Iran - Tabriz | ٠١:٥٤ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
جناب عبدالصمد نوشتيد((( يبيايم باهم باعث رشدوشکوفاي اسلام باشيم))))
باور كنيد آقاي ريگي اگه شماها پاتونو از اسلام بيرون بكشيد اسلام شكوفا ميشه.البته ميدونم مسلمون نيستيد ولي خوب بهتره بيخود خودتونو فرقه اي از مسلمونا ندونين.سخته نه؟
117 | يك وهابي | Iran - Sanandij | ٢١:٢١ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
بعضي ها با فقط بحث كردن حتي شده از دروغ استفاده ميكنند ، تنها بنويسند و جواب مخالف طومار كنند آنوقت آرام ميشوند و به آرامش ميرسند .
در كامنت 109 فقط همين منظور مد نظر بوده است . ما مسلمانان از اصطلاحات و اعمال كفار همچون دوست دختر و پسر بيزاري ميجوئيم .

و بعد صد البته تنها رب العالمين آرامش دهنده ست .....................................................................................................................










118 | محسن ا | Iran - Tehran | ١٠:٤٩ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
يك وهابي خبيث:
البته كه ياد خداوند آرامش دهنده است. اما نه آن خداي جسماني شما بدبختها كه روي تختش نشسته و مشغول خاراندن ساق پايش است.
از نوشته هاي كثيفت ميزان آرامشت پيداست.

آن يكي ميگفت اشتر را كه هي از كجا مي آيي اي فرخنده پي
گفت از حمام گرم كوي تو گفت خود پيداست از زانوي تو

ملعون اينجا كه آرامش نداري و خزي دنيا گريبانت را گرفته به عذاب عظيم آخرت هم بشارت داده شده اي.
119 | ... | Iran - Tabriz | ١١:٤٧ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
نظرات 109 و 117 و بخونين.دلايلي بسيار محكم است براي حقانيت اهل سنت.
يك وهابي دليل داري بيا بحث كن و حداقل جواب يكي از شيعه ها رو بده.
120 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٥:٣٣ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
جناب سه نقطه خالي(...)
علت دلبستگي و علاقه شما به اين برادر مولوي عبدالحميد (يک وهابي) ملحد چيست؟؟
جز اين است که از توهينهاي او به حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) لذت مي‌بريد؟؟
احساس شعف و شادي مي‌کنيد وقتي که اين ملحد به حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) جسارت مي‌کند؟؟؟
براستي چرا؟؟؟ يعني قتل برادر و دايي و جد معاويه هند مادر بدست حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) اينقدر براي شما سنگين است که بعد از 1400 سال چنين از توهين به مقام ولي الله لذت مي‌بريد؟؟؟
اصولا کينه و عداوت شما با اهل بيت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) چنان عميق است و شديد که حتي به مادر شريف و پاک و نجيب سرور خلائق نيز توهين مي‌کنيد:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=40#s17
«...عن أبي هريرة، قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ‏"‏ استأذنت ربي أن أستغفر لأمي فلم يأذن لي »
آخر تو اي بي همه چيز و ملحد عمري!!!!
تو چي‌چي هستي که به حضرت آمنه (سلام الله عليها) چنين جسارت کني؟؟؟؟
اين حب ابوسفيان و ابوجهل و لات و عزي چيست که چنين قلب تو را شقي کرده است؟؟؟؟
مادر خراب و فاسق معاويه «موحد» است!!!!
مادر شريفه و پاک و مومن حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، نعوذبالله، موحد نبودند؟؟؟؟

اين است نجاست راه عمر. اين است خباثت راه ابوبکر. اين است شرک و عداوت و کينه راه عثمان و معاويه:
حضرت ابوطالب (عليه السلام) در منظر اهل عمر نامومن --- وحشي قاتل حضرت حمزه سيد الشهدا موحد و با ايمان !!!!
حضرت عبدالله و آمنه (سلام الله عليهما) نامومن ---- هند فاسق و فاجر و ابوسفيان امام الکفار مسلمان و موحد!!!!
عمري لذت مي‌برد!!! عمري شاد مي‌شود!!! عمري احساس شعف مي‌کند!!! عمري «آرامش» مي‌يابد!!! عمري دلخوش مي‌شود!!! عمري شادمان و مسرور مي‌شود!!!! وقتي که به مادر شريف و پاک و موحد و مومن حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) توهين مي‌کند و او را نعوذبالله بي ايمان اعلان مي‌کند!!!!
اي بسوزد در آتش دوزخ نويسنده شرکنامه بخاري و مسلم و مريدان آنها!!!
يا علي
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها