2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
کد مطلب: ٦٣٠٤ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 237272
مقالات » نقد خلافت خلفا
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير

حديث قرطاس، هجوم به خانه حضرت، غضب و نارضايتي تا لحظه وفات، دفن شبانه و آگاه نكردن ابوبكر و عمر از منابع معتبر


شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتي است كه منابع حديثي و تاريخ شيعه و سنّي بر آن گواه است. برخي به علت عدم آشنائي با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده اند. از اينرو گوشه اي از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مي نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقني من اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسي بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافي ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخاري ج 1، 120

* * *

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهي است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مي سازد. كوشش پي گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مي طلبم و او را به بردباري و شكيبايي فرا مي خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخاري، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبي (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعني چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده اي را مي خراشد، هر عقلي را متحيّر مي سازد، بر هر عاطفه اي سنگين مي آيد. گويا اين همان امانتي است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخي را انكار كنند. امّا چه مي شود كرد، اي كاش زبان لال مي شد، قلم مي شكست اين خبر دهشت بار را نمي شنيديم. و اي كاش آسمانها فرو مي ريخت، كوهها متلاشي مي شد، جهان بپايان مي آمد و اين فاجعه رخ نمي داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخي است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواي شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاي اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخاري - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثي چنين توصيف مي كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتي كه بر هر مصيبتي برتري دارد، بلكه آن مصيبتي كه همه مصائب را در بر مي گيرد، زمينه سازي براي اين مصيبت عظمي بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براي جلوگيري تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيماري رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزي بياوريد تا بر آن براي شما نوشته اي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيماري چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيري در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومي گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلي الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتوني بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخاري، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازي، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّي، حديث 574. و ص 774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مي شنيدند كه مي گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واي مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعني چه؟ ! ابن عباس چه مي گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه گويي به پيامبر (ص) كلام ديگري گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مي زنم. اين ماجرا در منابع فراواني از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مي شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابي شيبه، شيخ و استاد بخاري، در كتاب المصف، مي گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) براي ابوبكر بيعت مي گرفتند. علي (ع) وزبير براي مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مي كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اي دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسي از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويي ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمي شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، علي (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مي دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مي زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّي دخل علي فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطي در مسند فاطمه، آورده است. سيوطي، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلي بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزني؟ گفت: بلي. چنانكه بلاذري مي گويد: « ابوبكر به علي (ع) پيام فرستاد تا با وي بيعت كند امّا علي نپذيرفت. پس عمر با مشعلي آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه ام را بر من به آتش مي كشي؟ ! عمر گفت: بلي. »

«انّ ابابكر ارسل الي عليٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً عليَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذري، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مي گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوي علي وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقداري آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اي پسر خطاب ! آمده اي تا كاشانه ما را به آتش كشي؟ ! گفت: بلي. يا در آنچه امت وارد شده اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الي عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقال: ان ابي عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشي ء من نار علي ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقالت: الي اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابي الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيري بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيري به گستردگي تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده اي سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاي آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلي كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمي كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيماري اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخي آن، سختي بيماري را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سني شافعي جويني - استاد جمعي از علماي اهل سنت، كه يكي از شاگردانش - ذهبي - كه به شاگرديش افتخار مي كند و مي گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مي نگرم بياد مي آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گرديده، از وي هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمي آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادي: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص 34، 35 طبع بيروت.

هنگامي با مشعل آتش براي تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وي «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلي كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابي دارم - آنكه ذهبي وي را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّي اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدي بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهي قرار گرفت.

«كان ابن ابي دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم في آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتي اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زني كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهي منجر به فوت وي شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مي گردد، و به عامل جنايت مستند مي باشد، و نيازي به دليل ديگري ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل بيت رسول خدا (ص) مادر خود را شهيد مي خواندند. چنانكه حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاي ترديدي باقي نمي ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براي هيچ شيعه و سني منصف و غيرمتعصبي قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاي بسياري سنگين مي آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مي گوئي؟ چه مي نويسي؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مي گردند؟ خورشيد مي تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّي؛ فاطمه پاره تن من است»؟

شايد بخاري به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وي مراسم غريبانه به خاك سپاري فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومي گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وي را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّي عليها...

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت علي (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك اگر بخاري مي بود شايد مي گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكي حتّي بلّ دمعه الحصي ، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبيّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه اي سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيماري رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براي شما نوشتاري بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مي گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابي شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن تر از آن است كه بتوان آن را مخفي كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.

شايد كسي تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلي، كلام ابن ابي شيبه به تنهايي آتش زدن بيت وحي را ثابت نمي كند، امّا بخاري با نقل بيعت نكردن علي (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مي دهد. زيرا در نقل ابن ابي شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مي دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّي بود كه فاطمه (س) سوگند مي خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخاري آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وي قهر كرد پس با او سخني نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگي كرد... (و علي (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّي توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذري در انساب الاشراف مي گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاي قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخي نقل كرده اند كه علي (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخاري است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشتري برخوردار است، ونيز شواهد حديثي وتاريخي، آن رامردود مي داند. بلي قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده اي جاري مي شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براي وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهي، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضي از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه اي از شواهد تاريخي حديثي بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازي به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاي تاريخي و حديثي آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختي مي تواند آن را باور كند.

مگر علي (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

علي (ع) مي ديد؟ مي ديد فاطمه (س) را مي زدند؟ مي ديد آتش شعله مي كشد؟ مي ديد مصيبتهايي كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مي بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند علي (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند علي (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند علي (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداي جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتي الاّ علي» چگونه جرأت كردند؟ بلي علي (ع) را ديده بودند.

اي كاش علي (ع) را فقط در اين صحنه ها ديده بودند تا جرأت نمي كردند. حلم علي را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه علي (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مي كردند. و او را مي آزردند ! آن هم نه آزاري همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مي ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزاري همچون آزار مشركان و يهود و نصاري در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذي نبيّ بمثل ما اوذيت» بجاي اينكه با پيروزي ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مي گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزوني دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاي مشركين قريش نفرين نمي كرد و مي فرمود «انّ قومي لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مي كردند.

او حيا مي كرد كه خود در مقابل آزارهايي كه بر وي وارد مي شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مي داشت، و خدا به دفاع از او مي پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مي شود كه: جمعي سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مي شدند. چون آنها را دعوت به ميهماني مي كردند، پس از پذيرايي دور هم مي نشستند و با هم به گفتگوهاي بيهوده و حتي آزاردهنده اي مي پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزي مي خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مي كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مي گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاي ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتي را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلي طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر بشما براي صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاي وي بدوزيد، امّا هنگامي كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتي غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مي آزارد، ولي از شما شرم مي كند (وچيزي نمي گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامي كه چيزي از آنان (همسران پيامبر) مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براي پاكي دلهاي شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مي فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مي آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مي فرستد و براي آنان عذابي خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فيِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكي از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستاني كه بخاري آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكي شب با پوشش كامل به مكاني كه خلوت و مناسب بود براي قضاء حاجت مي رفتند. چون ام المؤمنين سوده قد بلندي داشت يا تنومند بود عمر وي را شناخت و فرياد برآورد كه اي سوده تو نمي تواني خود را از ما پنهان كني، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مي گردد، و به پيامبر شكوه مي برد و آن حضرت مي فرمايد شما رخصت داده شده ايد كه براي حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخاري در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَي علي من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّي وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براي قضاي حاجتش بيرون رفت، او زني تنومند بود، از اينرو نمي توانست خود را از كسانيكه او را مي شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اي سوده ! به خدا نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري، پس فكر كن چگونه خارج شوي گفت: پس بادگرگوني باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براي برخي از نيازهاي خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده ايد تا براي نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخاري، ج 3، ص 451 باب 45، حديث 1220.

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلي النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّي وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبي سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اي سوده نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري گفت: بسوي پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براي آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مي فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براي نيازهايتان خارج شويد.)

همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الي البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلي الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا علي أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براي قضاي حاجت به زمين وسيعي مي رفتند، عمر به پيامبر مي گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمي كرد، تا شبي سوده بنت زمعه كه قامتي بلند داشت پس از پاسي از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اي سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وي بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب 109، ح 143.

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده اند.

1 - داستان فوق

2 - اينكه يكي از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهي از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده اند از آن جمله است طبري در جامع البيان، و آلوسي در روح المعاني، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابي مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسري را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگي رسول خدا شده و يكي از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده اند.

مثلاً آلوسي پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول اللَّه (ص) و آزردن او است، مي گويد:

عمر در اين كار عيبي نمي ديده، چون گمان مي كرده كه بر اين كار خير عظيمي مترتب مي گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأي أن لابأس بذلك، لما غلب علي ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعاني، ج 22، ص 72.

و نيز بخاري - يا برخي از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً علي أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخاري، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الي البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخي از شارحان بخاري ناگزير شوند براي جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرماني: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح الباري، عسقلاني، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مي كردند. گاه با آرزوي رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مي پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزي همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مي دادند.

آه، اين چه جرئتي وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران ديني براي ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتي؟ آه چه غربتي؟

يا رسول اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحي و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواي ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله هاي اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتي؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براي پي گيري اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر علي است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مي افزود.

امّا هنوز جاي سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و علي عليه السلام نمي هراسيدند و جرأت مي كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و علي صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمي گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مي دارد فقط امر الهي و رضاي اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصي، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمي كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهي اند.

حضرت علي (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مي كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسي - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمي خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مي خواهند با تحريك احساسات، وي را به عكس العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصي با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمي رساند.

علي (ع) مي دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براي معرّفي حق از علي و فاطمه عليهما السلام بگيرد. علي با صبر و بردباري نقشه شوم مهاجمين را خنثي كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براي حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاي فراواني را پيش روي تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودي غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعي بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيماري پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخاري ومسلم مي گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفّيت ».

صحيح بخاري، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح 1265.

« فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّي توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازي، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

چرا در بخاري آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّي عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخاري نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان.

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفي است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه: علي (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مي دانست؟

قال عمر لعلي وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت علي (ع) بپامي خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مي شد. امروز تحريف گران تاريخ مي گفتند علي براي گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و علي (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمي باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الي الجنّة ويدعونه الي النّار»

صحيح بخاري، ج 1، ص 254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون في بناء المسجد.

تو را گروهي سركش به شهادت مي رسانند.

چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكي از ادلّه روشن بغي و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براي دفاع از معاويه از هيچ مكابره اي روي گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفي مي كردند، مگر نگفتند علي قاتل عمّار است؟ چون وي را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الي الجنّة و يدعونه الي النار »

همان

عمّار آنان را به سوي بهشت مي خواند و آنان عمّار را به سوي آتش دعوت مي كنند.

و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان علي (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



Share
1 | خليل فاتح | Germany - Ottobrunn | ١٢:٠٠ - ٠١ ارديبهشت ١٣٨٦ |
خداوند تعالي يارانش را ياري مي فرمايد.
2 | ياسين باراني | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
خدواند جزاي خير به شما عطا فرمايد
3 | علي | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
برقاتل حضرت زهرا .س.لعنت
4 | علي براتي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
بسم رب الزهرا
باسلام وخداقوت انشاالله خداوند خيردنيا و آخرت به شما بدهد اي كاش همه اين مطالب را مطالعه ميكردند
5 | مهدي صاحبي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
سلام ممنون که به سوالهاي من جواب دادين .اجرکم عندالله
6 | مهدي صالحي طاهري | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٧ |
لعنت خداوند بر دشمنان اهل بيت پيامبر. به اميد ظهور آقا امام زمان (عج) و برقراري عدل و داد در تمامي دنيا. انشاالله
7 | احمد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
دستتون درد نکنه . اجرتون با خداوند باشه . انشاالله .
زبان حال فرزندان زهرا (س) :
الهي بشکند دست مغيره ----------- ميان کوچه ها بي مادرم کرد
8 | نايب الله اصغري | Iran - Sari | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
«فقلن كيف اصبحت من علتك يا بنة رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم فحمد اللَّه و صلت على ابيها، و به او خطاب كرده گفتند شب را چگونه به صبح كرديد از بيمارى خود اى دخرت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم، (فاطمه عليهاالسلام) حمد و ثناى الهى را بجا آورد و به پدر خود درود فرستاد.»
«ثم قالت اصبحت والله عائفة لدنيا كن قالية لرجالكن، سپس فرمود: به خدا سوگند صبح كردم در حالى كه از دنياى شما بيزارم و بغض مردان (ابوبكر و عمر و...) در دلم جاى گرفته است.» «لفظتهم بعد ان عجمتهم و شنأتهم بعد ان سبرتهم، از دهان به دورشان انداختم بعد از آنكه گاز گرفتمشان و از آنها بدم آمد بعد از آنكه امتحانشان كردم.»
9 | محسن اخلاقي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
لعنت خدا بر دشمن علي عليه السلام و بر قاتل همسر گرامي ايشان فاطمه زهرا سلام الله عليها
10 | احسان | Iran - Kahrīz | ١٢:٠٠ - ٠٣ خرداد ١٣٨٧ |
خدا اجرتون بده ... مشکل ما رو حل کردين.
11 | بر دشمن مرتضي علي لعنت | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٠٥ خرداد ١٣٨٧ |
امام صادق(عليه السلام )فرمود: دروغ مي گويد کسي که ادعا کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمي جويد
بحار الانوار ج27 ص 57
12 | مهدي | Iran - Yasuj | ١٢:٠٠ - ١٠ خرداد ١٣٨٧ |
واقعاً روسفيدمون کردي . دمت گرم
13 | علي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٣ خرداد ١٣٨٧ |
اجركم عند الله اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وال محمد و اخر تابع له علي ذلك ......اللهم العنهم جميعا
14 | سهيلا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٧ |
خيلي ممنون .اجرتون باخدا
15 | محمد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٧ |
خدا را شکر که دشمنان اهل البيت را از جاهلان و احمقان قرار داده است و با اين همه برهان و دلايل باز بي راهه ميروند و به حق برنمي گردند.
چندين چراغ دارد و بي راهه ميرود
بگذار تا بيافتد و بيند سزاي خويش
16 | ايزدپناه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٧ |
خدا به شما توفيق دهد. اگر ممكن است لينك به اصل كتب مرجع را اضافه فرماييد.
17 | كليد | Iran - Abadan | ١٢:٠٠ - ١٩ خرداد ١٣٨٧ |
همه آنهايي كه دانسته يا ندانسته اين اراجيف را مينويسند و تحويل مردم ميدهند پيش خدا بايد جوابگو باشند..
تا كي كينه كشي ؟؟ چرا فقط دنبال جور كردن مطالب تان به هر صورتي هستيد؟؟!! شرم نميكنيد؟؟ علي اي كه نتواند از همسرش دفاع كند و ذليل شود مرد نيست..ولياقت خلافت را ندارد البته اگر در صورتي كه اين اراجيف شماها درست باشد.
اگر مثل بعضي شيعيان منصف كه اين واقعه را رد ميكنند باشيد تازه اين سوال دامنتان را ميگيرد كه چرا شما ها كاسه داغتر از آش شديد؟؟ علي كه از حقش گذشت ..ديگه به شماها چه ربطي دارد كه به اختلاف دامن بزنيد؟؟ اين شوالات عقلاني را تشيع نميتواند عاقلانه پاسخ دهد..لذا به روايات بدون سند پناه ميبرد.
رهبر شما آقاي قزويني بهتره كه بره جواب مناظرات را عاقلانه بده تا اينكه مثل پيرزنها بشينه و رجز بخوانه...

پاسخ:
با توجه به اين منابع اهل تسنن باز شما اصرار بر انکار واقعيت داريد و جالبتر آنکه تمامي اينها را ضعيف السند مي دانيد درحالي علماء و بزرگان شما راويان اين احاديث را از استوانه هاي علمي خود مي دانند.
ما به دنبال جور کردن مطلب نيستيم ، مطالب را علماي شما از قبل جور کرده اند فقط کافي است کمي واقع بين باشيد و واقعيت را آنجور که هست ببينيد نه آن طور که مي خواهيد!!!!!
همان بهتر که شما سؤالات را شوالات بدانيد و ما را کاسه داغ تر از آش ، اگر نقل قول احاديث از کتب اهل سنت در دفاع از حريم ولايت و امامت نامش کاسه داغ تر از آش است ، بلي ما اينگونه ايم به کور چشم دشمنان و البته اگر به مقاله خانه وحي در زير تازيانه هاي هجوم مراجعه کنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=107
متوجه مي شويد امام علي (ع) آنطور که شما مي گويد سکوت نکرده و رضايت نداد بلکه دفاع کرده ولي به علت نبودن اصحاب و ياران مخلص نتوانستند قيام کنند.
منبع: کتاب سليم بن قيس هلالي ـ به تحقيق اسماعيل انصاري ـ ص 152 ؛ باب قضايا السقيفة علي لسان سلمان الفارسي .
و
ـ ابن ابي الحديد مي گويد : و في صفين ( فذكر أمرا ، يعنى لو أن معي أربعين رجلا يوم فتش البيت - يعنى بيت فاطمة ) . شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 3 - ص 320 ، باب [ غلبة معاوية على الماء بصفين ثم غلبة علي عليه بعد ذلك ]
و
تاريخ اليعقوبي ج 2 ، ص 126 ، باب خبر سقيفة بني ساعدة و بيعة ابي بکر .
کافي است کمي حداقل کمي در منابع خود (منابع اهل سنت) بدور از تعصب تحقيق کنيد.
----
بدنيست مقداري مطالعه در منابع حديثي خود داشته باشيد و بعد ما را متهم به استناد به روايات بدون سند بکنيد. «مالکم ، کيف تحکمون»

18 | سيد عبدالخالق هاشمي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٠ خرداد ١٣٨٧ |
قال رسول الله ص : فاطمه بضعته المني من آذاها فقد اذاني
فاطمه پاره تن من است هر که فاطمه را بيازارد من را ازرده نموده وهر که من را ازرده نمود خدا را ازرده نموده است ؟؟؟
19 | پروين جلالي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام
اميدوارم كه از اين همه زيبايي كه ايجاد كرديد خسته نباشيد من كه لذت بردم و خستگيم در رفت خداوند روح مرحوم آقاسي را قرين رحمت نمايد از شما خواهش ميكنم كه شعر
حضرت زهرا دلش از ياس بود * قطره هاي اشكش از الماس بود
را براي من بفرستيد چون شديدا به آن احتياج دارم و از نظر روحي به من آرامش ميدهد و براي تولد زهرا (ص ) به آن احتياج مبرم دارم با تشكر فراوان خداوند قرين رحمتش فرمايد اين مرد بزرگ را و او آمرزيده است انشاله

پاسخ:
خواهر گرامي ! اين شعر از مرحوم آقاسي نيست ؛ بلكه از احمد عزيزي است .

-----------------------------------------------------------------------
عشق من! پاييزآمد مثل پار*****باز هم، ما باز مانديم از بهار
احتراق لاله را ديديم ما*****گل دميد و خون نجوشيديم ما
بايد از فقدان گل، خونجوش بود*****در فراق ياس، مشكي پوش بود
ياس بوي مهرباني مي دهد *****عطر دوران جواني مي دهد
ياس ها يادآور پروانه اند*****ياس ها پيغمبران خانه اند
ياس ما را رو به پاكي مي برد*****رو به عشقي اشتراكي مي برد
ياس در هر جا نويد آشتي ست*****ياس دامان سپيد آشتي ست
در شبان ما كه شد خورشيد؟ ياس*****بر لبان ما كه مي خنديد؟ ياس
ياس يك شب را گل ايوان ماست*****ياس تنها يك سحر مهمان ماست
بعد روي صبح، پرپر مي شود*****راهي شبهاي ديگر مي شود
ياس مثل عطر پاك نيّـت است*****ياس استنشاق معصوميّـت است
ياس را آيينه ها رو كرده اند*****ياس را پيغمبران بو كرده اند
ياس بوي حوض كوثر مي دهد *****عطر اخلاق پيمبر مي دهد
حضرت زهرا دلش از ياس بود *****دانه هاي اشكش از الماس بود
داغ عطر ياس زهرا زير ماه*****مي چكانيد اشك حيدر را به چاه
عشق محزون علي ياس است و بس*****چشم او يك چشمه الماس است و بس
اشك مي ريزد علي مانند رود*****بر تن زهرا: گل ياس كبود
گريه آري گريه چون ابر چمن*****بر كبود ياس و سرخ نسترن
گريه كن حيدر! كه مقصد مشكل است*****اين جدايي از محمد مشكل است
گريه كن زيرا كه دُخت آفتاب*****بي خبر بايد بخوابد در تراب
اين دل ياس است و روح ياسمين*****اين امانت را امين باش اي زمين

گريه كن زيرا كه كوثر خشك شد*****زمزم از اين ابر ابتر خشك شد
نيمه شب دزدانه بايد در مغاك*****ريخت بر روي گل خورشيد، خاك
ياس خوشبوي محمد داغ ديد*****صد فدك زخم از گل اين باغ ديد
مدفن اين ناله غير از چاه نيست*****جز تو كس از قبر او آگاه نيست
گريه بر فرق عدالت كن كه فاق*****مي شود از زهر شمشير نفاق
گريه بر طشت حسن كن تا سحر*****كه ُپر است از لخته ي خون جگر
گريه كن چون ابر باراني به چاه*****بر حسين تشنه لب در قتلگاه
خاندانت را به غارت مي برند*****دخترانت را اسارت مي برند
گريه بر بي دستي احساس كن!*****گريه بر طفلان بي عباس كن!
باز كن حيدر! تو شطِّ اشك را*****تا نگيرد با خجالت مشك را
گريه كن بر آن يتيماني كه شام*****با تو مي خوردند در اشك مدام
گريه كن چون گريه ي ابر بهار*****گريه كن بر روي گل هاي مزار
مثل نوزادان كه مادر مرده اند*****مثل طفلاني كه آتش خورده اند
گريه كن در زير تابوت روان*****گريه كن بر نسترنهاي جوان
گريه كن زيرا كه گلها ديده اند*****ياس هاي مهربان كوچيده اند
گريه كن زيرا كه شبنم فاني است*****هر گلي در معرض ويراني است
ما سر خود را اسيري مي بريم*****ما جواني را به پيري مي بريم
زير گورستاني از برگ رزان*****من بهاري مرده دارم اي خزان
زخم آن گل در تن من چاك شد*****آن بهار مرده در من خاك شد
اي بهار گريه بار نااميد*****اي گل مأيوس من! ياس سپيد
20 | مسيح | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٧ |
ممنون از زحمات شما
21 | شاهرخ نام اور | Iran - Zabol | ١٢:٠٠ - ٠٧ آذر ١٣٨٧ |
سلام ممنون از اين كه رفع شبهه نموديد-يك سوال داشتم ايا ام كلثوم (دخترعلي)زن عمر بود؟

پاسخ:
با سلام

شما مي توانيد به مقاله «بررسي شبهه ازدواج ام کلثوم با عمر» مراجعه نماييد.

لينک ذيل:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني


22 | فاطمه عابديني | Iran - Ţāleb ābād | ١٢:٠٠ - ٢٥ بهمن ١٣٨٧ |
يک سايت مال اهل تسنن هست که متاسفانه غير مستقيم دروغ هاي زيادي رو به ائمه نسبت مي دن من جواب همه سوالات اونها رو به صورت نظر براشون فرستادم اما متاسفانه نظرات من رو تاييد نمي کنن و توي سايتشون نميزارن اين سايته ؟؟؟؟؟ من از بي عدالتي اونها خيلي دلگيرم من جواب بيشتر سوالات اونها رو مي دونم و شکي در دل ندارم اما نمي تونم اجازه بدم هر چي دلشون مي خواد بگن خواستم خواهش کنم شما تک تک مقاله هاي اونا رو توي سايتتون بررسي کنيد من حاضرم هر کاري بکنم اما دست تنها نمي تونم حاضريد با کمک هم و بقيه عاشقان حضرت مهدي(عج) به سوالات پاسخ بديم تا اگه کسي واقعا دنبال حقيقته هدايت بشه من بيشتر از حرفهايي که در مورد کتاب کشف الاسرار امام خميني (ره) و توهيناتشون که همش بي پايه و اساسه ناراحتم مي خوام بعد از کامل شدن بحثم راجع به اين سوالات اونارو براي شما بفرستم تا پس از تکميل در معرض ديد بقيه هم بگزاريد هر چند توهين هاي اونها هيچي از مقام حضرت امام کم نميکنه

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
با به تمامي شبهات ايشان در سايت خويش پاسخ گفته ايم ؛ مي توانيد با استفاده از قسمت جستجو ، بانوشتن كليد واژه مربوط ، پاسخ خود را پيدا كرده و يا در صورت عدم پيدا كردن پاسخ ، سوال را براي ما ارسال كنيد ، تا آدرس پاسخ ما به سوال براي شما فرستاده شود .
اما در مورد كتاب كشف الاسرار امام خميني (ره) ،‌اشكالاتي كه به اين كتاب شده است ، دو دسته است :
1- دسته اول به ترجمه عربي اين كتاب شده است !!! و بر متن فارسي آن وارد نيست .(كه عموم اشكالات نيز چنين مي باشد)
و ترجمه عربي نيز توسط يك وهابي صورت گرفته است و هرگونه دخل و تصرفي كه خواسته در آن صورت داده است !!!!
مي توانيد در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
http://www.ansarweb.net/artman2/publish/210/article_581.php

2- اشكالات دوم ،‌اشكالاتي است كه به بعضي از تاريخ هاي مطرح شده در اين كتاب شده است ،‌ كه دقيقا شبيه همين تاريخ ها در كتب اهل سنت نيز آمده است . و ظاهرا در مورد تاريخ هاي مطرح شده در آن كتاب ها نيز همين اختلاف وجود دارد . بنا بر اين نمي توان ادعا كرد كه مرحوم امام اشتباه كرده اند ؛ بلكه بايد بحث علمي صورت گيرد تا مشخص شود آيا نظر مرحوم امام و عده اي از علماي ديگر كه چنين مطلبي را مطرح كرده اند صحيح است و يا نظر گروه دوم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
23 | روح الله عظيم پناه | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
يه روز يه باغبوني# يه مرد آسموني#
نهالي كاشت ميون باغچه ي مهربوني
ميگفت سفر كه رفتم يه روزو روزگاري#اين بوته ي ياس من ميمونه يادگاري
هر روز غروب عطر ياس تو كوچه ها مي پيچيد#ميون كوچه باغا بوي خدا مي پيچيد
اونايي كه نداشتن از خوبيا نشونه#ديدن كه خوبي ياس باعث زشتيشونه
عابراي بي احساس پا گذاشتن روي#ساقه هاشو شكستن آدماي ناسپاس
ياس جوون برگمون تكيه زدش به ديوار#خواست بزنه جوونه اما سر اومد بهار
يه باغبون ديگه شبونه ياسو برداشت#پنهون ز نامحرما تو باغ ديگه اي كاشت
هزار ساله كوچه ها پر ميشه از عطر ياس#اما مكان اون گل مونده هنوز ناشناس
24 | قربانعلي رحماني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام عليکم.خسته نباشيد و علي يارتان>خدانگهدارتان.
25 | مهدي ملكي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اللهم بحق فاطمه و ابيها و بعلها وبنيهاو سر المستودع فيها صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها بعدد ما احاط به علمك.
اجركم عندالله
26 | بذلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با تشكر اززحمات شما.اجرتون با خانو م فاطمه زهرا (س).
الهم عجل لويليک الفرج.
27 | محمود پاك نژاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
مطالب جمع آوري شده بسيار خوب بود "خدايا مارا فدايي حضرت زهرا بگردان"(يا علي)
28 | يو سف حبيبي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اجركم الله
29 | نجيب الله | Russia - Moscow | ١٢:٠٠ - ١٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام.من يكي از شيعيان ودوستداران اهل بيت عصمت و طهارت عليهم اسلام ميباشم. اميدوارم در اين امرثابت قدم باشيد. خداوند جاي حق نشسته و با مجهول بودن مرقد حضرت فاطمه به تاريخ تا ظهور حجتش حق را از باطل جداساخته اگر كسي متوجه باشد
30 | حامد حضرتي | | ١٢:٠٠ - ٠٤ خرداد ١٣٨٨ |
سلام
خيلي ممنون كه جواب سؤالات كساني روكه به دنبال حقيقت هستند رو ، مي دين . دليل اين كه ازاهل سنت مدرك ميارين خوبه شايد بدين طريق يه چيزايي رو قبول بنمايند ، اما مي خوام بدونم اون علما چرابا دونستن حقيقت بازم دست ازادعاشون برنداشتن ؟ وچراتغييرمذهب ندادن ؟ درسته تغييرمذهب خيلي سخته اما نه براي علما !
من هم به نوبه خودم شهادت حضرت محسن وفاطمه زهرا(س)روبه تمام مومنان ومسلمانان ويكتاپرستان جهان تسليت ميگم . آجرك الله يا بقيةالله
31 | فائزه سادات طاهر | | ١٢:٠٠ - ٠٤ خرداد ١٣٨٨ |
درود خدواند بر شما باد. اميدوارم مادرم فاطمه زهــرا(س) خودشان كمكتان كند.
در پناه خداوند مهربان سلامت و موفق و شاد باشيد.
32 | s | | ١٢:٠٠ - ٠٦ خرداد ١٣٨٨ |
سلام من واقعا از عمر و ابوبکر متنفرم و دوست دارم سني هاي غير متعصب را هدايت کنم هرشب سر نماز ???را برايشان مي فرستم
33 | حميد محمدزاده | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ خرداد ١٣٨٨ |
واقعا منقلب شدم
خدا اجرت بده
با اجازت كپي برداري مي كنم تا همه بدونن چي بر سر دختر پيامبر اومد
34 | مسعود طاهري | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٩ تير ١٣٨٨ |
اللهم اجعل لوليک الفرج - خانم فاطمه عابديني از ابتداي غوغاى سقيفه دروغپردازي ها شروع شد وتا به امروز ادامه دارد. امروز وظيفه شييعه علي (ع) مطالعه و اگاهي از انحرافات جديد است که در قالب روشنفکري به اصطلاح ديني عرضه ميشود. . درد ما وهابي ها و سلفي ها نيست . درد ما شيعيان نا اگاهيست که سعي در تحريف مسلمات شيعه دارند. شيعياني که در صف مقدم مبارزه با اقا امام عصر (عج) هستند. و گاهي با فريب مردم ساده دل خود را نماينده اقا معرفي ميکنند.
35 | مهناز برزويي | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١٣ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام و خسته نباشيد من شيعه اي هستم که بدون تحقيق و از ابتداي تولد شيعه خوانده شدم ولي با توجه به ارادتي که به اين خاندان دارم دوست دارم به طور محکم و از روي آگاهي از حقانيت اين خاندان دفاع کنم. من چند روز پيش در شبکه نور که متعلق به اهل سنت است شنيدم که چند خطبه و کلام از نهج البلاغه را معرفي ميکرد که ميگفت اين بعد از مرگ حضرت فاطمه بوده و ميگفت اگر عمر حضرت فاطمه را ميکشت آيا حضرت علي در باره او اينچنين سخن ميگفت. منابعي که معرفي کردند:خطبه 6 صفحه 841*کلام 163 صفحه 525*کلام صفحه 721 لطفا در جهت درست راهنمايي ام کنيد.

پاسخ:
با سلام
خواهر گرامي
1- در هيچ كدام از اين خطبه‌ها نام عمر نيامده است ! و مدح شخصي است كه در متن نهج البلاغه عبارت «فلان» به جاي اسم او آمده است ؛ ابن ابي الحديد سني بدون ارائه هيچ سندي ادعا كرده‌است كه مقصود از اين خطبه عمر است ؛ چون در خطبه اي مشابه كه اهل سنت نقل كرده اند ، نام عمر امده است !
در مورد اين خطبه و خطبه‌هاي مشابه در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=139
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=138
2- ماجراي هجوم خلفا به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها در كتب اهل سنت با سند صحيح آمده است و به هيچ وجه قابل خدشه نيست :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=147
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
36 | غلام ناچيز اهل بيت عليهم السلام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ آبان ١٣٨٨ |
خيلي مردين به مولا علي . من دانشجوام توي خوابگاه يه بچه سني هست .شايد اينا رو اگه خدا بخواد بهش گفتم - اگه هم نگفتم مثل .......... ازش بدم مياد . چون بزرگانشون مادر مونو ............................................................................. اللهم العن قاتلان اهل بيت
37 | سيدعلي شمسي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ بهمن ١٣٨٨ |
نميدونم چي بگم ولي تو خدمت هر چي از يه سني مي پرسيدم در مورد دينشون هيچي بهم نمي گفت ولي در اين مورد بهش زنگ مي زنم مي پرسم اگه اين جور بود........................................................................................................... به اميد ديدار
38 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
جناب علي محمدي
حضرت امام حسين (عليه السلام) را مي‌شناسي؟
ايشان چه کرد؟
در برابر ظلم مقاومت کرد و نبرد کرد و شهيد هم شدند.

آيا اکنون شما ايشان را به عنوان خليفه الله قبول داريد؟ آيا ايشان را خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) قبول داريد؟
نه. بلکه برعکس يزيد زاني و ملعون را خليفه مي‌دانيد.

شمايي که حضرت امام حسين (عليه السلام) را بعد از آنهمه مظلوميت و بعد از واقع عظيم و سنگين روز عاشورا و بعد از آنهمه مناقب و فضائل ايشان به عنوان خليفه قبول نداريد
در مورد حضرت امير المومنين علي (عليه السلامي) که در خانه خود شهيد مي‌شدند چه نظري داشتيد؟؟؟

بلاشک او را اکنون يک خارجي (نعو‌ذبالله) معرفي مي‌کرديد و يک سري خزعبلات عمر را به عنوان اسلام معرفي مي‌کرديد.
************
اگر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)‌ در آن روز شهيد مي‌شدند شما دقيقا با ايشان و راه ايشان دقيقا همان برخوردي را داشتيد که امروز با راه فرزند او حضرت سيدالشهدا امام حسين (عليه السلام) داريد:
>>>> عدم انتساب خلافت به ايشان و حذف ايشان از کتب خود <<<<
************
جناب علي محمدي

از اين همه ماهيان دريا و پرندگاه آسمان، از اين همه درختان جنگل و دانه هاي گياهان، از اين همه ستاره و کرات آسماني يکي و فقط يکي را به ما بگوييد که خالق و رب آن معاويه باشد.

اگر نيست پس چرا او را در بر خدا در انتخاب خليفه خدا برتري مي‌دهيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا او را شريک خدا مي‌دانيد؟؟؟
آخر يک انسان هم خليفه اش را خودش انتخاب مي‌کند بعد خليفه خداوند را معاويه انتخاب کرده است؟؟؟؟
اگر اين کار او را غلط مي‌دانيد پس چرا او را خال المومنين مي‌دانيد؟؟؟؟؟؟

اين کفر خود به آيات شريفه و نوراني خداوند از جمله :
«يوم ندعوا كلّ أُناس بإمامهِم»
را هزار و چهارصد سال قبل آشکار مي‌کرديد تا مردمان بدانند که امام ساخت شما صنمي بيش نيست!!
آخر مرد حسابي
گوزن و گاو وحشي و فيل و حتي غاز هم وقتي مهاجرت مي‌کنند امامي دارند
بعد براي مهاجرت الي الله امامي وجود نداشته باشد؟؟؟؟

يا علي
39 | علي محمدي | Iran - Sanandij | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
شما که ان همه ميگين نهج البلاغه چا نمي ريد نسخه اصلي رو بخونيد نه نسخهاي که باتوجه به منافع شخصي نوشته شده اگه واقعا طرفدار حقيقت هستيد هر چيزي رو ميشنويد اول دربارش فکر کنيد حتي اگر منافع شحصي خودتون در ميان بود ايجوري هيچ وقت تو گمراهي گير نميکنيد
در ظمن ميدونستيد اسم يکي از پسرهاي حضرت علي عمر بود
مني که اينارو براي شمه مينويسم 1 سيد هستم و جدم به حضرت علي بر ميگرده
فکر کنيد... فکرکنيد...فکرکنيد .............................مطالعه ي زياد داشته باشيد
1 |مجتبی دهقانی ش|Iran - Yazd |٠٣:٤١ - ١٠ خرداد ١٣٩٤ |
0
 
1
سلام
نصحیت کسی بر دیگری اثر دارد که خودش انجام دهد
40 | علي محمدي | | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
شما خودتون اين چرت و پرتها رو باور ميکنيد.اگه اين اتفاق صحت داشت چرا حضرت علي با اون همه اقتدارش کاري نکرد؟
چرا مسلمونها هيچي نگفتند؟
اگه امام زمان وجود داره بهترين از اين زمان کي موقع ظهو کردنه؟ مگه الان تبعيض بيداد نميکنه؟ مگه ظلم همه جا نيست؟
حتي الان کسايي هم که به اسم امام زمان کارهايي انجام ميدن خودشون بهش اعتقاد ندارن چون امام زماني وجود نداره.در زمان صدر اسلام کفار با وجود اينکه ميدونستند بتها همگي چوب و سنگ و ... هستند ولي باز هم به مردم ميگفتند که انها را بپرستيد چون براي انها منفعت داشت حالا هم مثل اون زمان شده با 1 سري چرنديات مردم سر کار گذاشتند و مردم هم فقط قبولش کردند و اصلا دربارش فکر نمي کنند.
اگه تعصب بيخود نداري نظر من رو هم بزار
1 |مجتبی دهقانی ش||٠٣:٣٩ - ١٠ خرداد ١٣٩٤ |
0
 
0
سلام
اولا که این سایت مال شیعه هست و امکان نداره پیام های شما را نگذار( اگر شزایط را داشت)
دوما
ایه قران به صراحت می گه که کسانی که ایمان اورند و عمل صالح انجام دادند خدا ان ها را جانشین در زمین قرار می دهد همان طور که که قبل از انان کسانی را جانشین قرار داد
(نور 55)

در ضمن اگر مایل بودید بحث علمی داشته باشیم ((*http://www.cloob.com/profile/main/home/username/dehmojtaba
ان شا الله که موفق باشد
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها