2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت
کد مطلب: ٦٢٥٤ تاریخ انتشار: ١٣ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 206813
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت

صداي عمر از مدينه تا فسا رسيد

اين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب هاي لغت نيز آن را نقل كرده اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي كنيم :

ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد.

جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي آقاي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد

البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 - 6 و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 - 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 .

رود نيل تحت فرمان عمر

فخر رازي در تفسيرش از جمله مي نويسد :

الثاني : روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتي يلقي فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلي عمر ، فكتب عمر علي خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجري ولم يقف بعد ذلك .
تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .
رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت :

اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن.

بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.

زمين از شلاق عمر ترسيد !

فخر رازي مي نويسد :

الثالث : وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة علي الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك .

وزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن، زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت .
آتش ، تحت فرمان عمر!

الرابع : وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر علي خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال .

تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .
يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد .

اين نمونه كوچكي بود از غلو هاي اهل سنت در باره خليفه دوم . اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او مي دهند .

آهاي وهابي ها ! شما چه جوابي به اين مطالب داريد ؟
در رابطه با غلو در مذهب اهل سنت نيست مي توانيد به لينك زير مراجعه كنيد:



Share
161 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ١٨:٥٨ - ٠٧ تير ١٣٨٩ |
هر دم از اين باغ بري ميرسد
جناب محمد حنفي در اين صفحه
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=175
دهها خط مطلب نوشتند مبني بر اينکه:
«من در پاسخ به شما، تصريح کردم که قبول نداشتن خليفه موجب کفر نمي شود، به شرط ايمان به کتاب خدا و عصمت قايل نشدن به غير از پيغمبر به وجهي که امور جديدي را وارد متن دين مي نمايد.»
و يا
«خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين، متعلق به تاريخ دين ما هستند، نه متن دين»
و بعد ناگهان اين آقاي محمد عبدالرحمان مي‌گويد:
«و لعنت خدا از زمان پيامبر تا روز محشر بر کساني عمر و ابوبکر و عثمان را انکار ميکنند»
***********
اهل عمر!!!
تکليف ما را مشخص کنيد!!! بالاخره کسي که منکر خلافت ابوبکر است کافر است يا نه؟

يا علي
162 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٩:١٩ - ٠٧ تير ١٣٨٩ |
با سلام
جناب عبد الرحمان برادر عزيز .
اولاً كي اينجا بي احترامي كرده .
ثانيا اين اقاي كه گفتي از مطهرين كه نبود كه صلوات بر ايشان ميفرستيد نگو عيبه تهمت ناروا است .
ثالثاُ فرموديد اين پهلوان مبارز , لطف كنيد چند حديث از رشادتهاي ايشان نقل كنيد كه محفلمان گرمتر بشود .
رابعاً منهم کسي که پيامبر را انکار کند خدا را انکار کرده و کافر ميباشد فرقي نميکند که داراي برچسب سني يا شيعه باشد لازم است بگويم که من مسلمان و از امت حضرت محمد(ص) هستم و تابع دستورات احکام الله تعالي رب العزت و قرآن که به پيامبري حضرت محمد(ص) به ما مسلمانان آموخته شده است ميباشم . البته و خصوصاُ كساني كه در غدير خم بودند و بعد انرا انكار كردند . كساني كه حديث دروغين به حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم بستند و دختر مكرمه ايشان حضرت فاطمه الزهرا صلوات الله عليه و اهل بيت ايشان را صلوات الله عليهما را از حقشان و ارثشان محروم كردند را لعنت ميكنم .

يا علي
163 | كميل(براي عبدالرحمن) | Iran - Tabriz | ١٩:٥٥ - ٠٧ تير ١٣٨٩ |
جناب محمد عبدالرحمن نوشته شما را تكميل ميكنم:
---------------------------
سلام بر روان حضرت عمر كه اين پهلوان با شكستن پهلوي نگار نازنين خدا اسلام را زنده كرد!
---------------------------
او با غصب مقام اميرالمومنين قدرت نمايي نمود و چه زيبا علي را خانه نشين كرد!
------------------------
سلام بر دلير مردي كه صورت دختر پيامبر را كبود و زخمي نمود!
------------------------
سلام بر عمر كه در دوران خلافتش خدمتش را حتي از حيوانات هم دريغ نكرد!
آري عبدالرحمن بوسه بزن بر دستان باوفاي او كه در پشت شتران فرو ميبرد تا آنها را نيز مستفيض كند(طبقات ابن سعد)

واقعا كه انگشتش رضي الله است چه برسد بر خودش.
-------------------------
سلام بر غاصب القاب و مقامات.
سلام بر كسي كه امام صادق(ع) هر روز صداي فريادش را از قعر جهنم ميشنيد.
-------------------------
سلام بر او كه منشا همه فتنه ها و پدر همه پليدي هاست.
سلام بر او و اجداد مطهرش خطاب و صهاك و نوفل و....
--------------------
عبدالرحمن ! حالا جاي همه سلام ها لعنت بذار و از اول بخون!
موفق باشي.
164 | شاه ولايت | Iran - Piranshahr | ٢٣:١٧ - ٠٧ تير ١٣٨٩ |
هر كس حب عمر تو دلشه خدا با عمر محشورش كنه و هركس محب علي است خدا با علي محشورش كنه.آقاي عبدالرحمان تو گفتي:من و همه مسلمانان امت محمد حضرت علي رضي الله تعالي عنه و کرم الله وجه را همانند عمر و ابوبکر و عثمان رضي الله تعالي عنهما بسيار دوست ميداريم و حاضريم براي دفاع و حفظ آبرو و ساحت پاک و روان پاک حضرت علي رضي الله تعالي عنه و کرم الله وجه و حضرت عمر و حضرت ابوبکر حضرت عثمان رضي الله تعالي عنهما و به ويژه محمد (ص) خودم را مسلح کنيم و مبارزه کنيم.اولا جانشين پيغمبر علي بود و ابوبكر و عمر حقي در آن نداشتند چون روش آقايمان علي عدالت بود.تو روش عمر را با روش علي مقايسه ميكني؟تو حلبي رو با طلا يكي ميدوني؟يا بايد عمري باشي يا علوي.آب و آتش با هم جور در نمياد.ثانيا براي عمر كمتر از پيشوند حضرت و پسوند رضي الله عنه استفاده كنيد چگونه ممكن است خدا از غاصبان حق علي و قاتلان دختر پيغمبر راضي باشد؟؟؟؟چگونه ممكن است خدا از كسانيكه طناب در گردن برادر و وصي پيامبر انداخته و كشان كشان براي بيعت بردند راضي باشد؟؟؟؟اينم بدون اگه 100 سال عبادت كني و روزه بگيري و علامه هم بشي اگه حب عمر تو دلت باشه همش باطله.
165 | ابراهيم زاده سر | Iran - Susa | ٢٢:٥٣ - ٢٤ تير ١٣٨٩ |
بنام خدا جناب آقاي محمد عبدالرحمان برادر عزيز شما خود را از امت محمد (ص) ميدانيد در صورتي که داريد از دين امت محمد توهين ميکنيد اين نشان از اين دارد که شما داراي ايماني ضعيف ميباشيد به عنوان يک برادر ديني به شما توصيه ميکنم که توهين نکنيد ( دين شيعه را مسلک نخوانيد ) و سعي نمائيد به دور از تعصب و راه و روش اجدادي به حقيقت و ايماني راسخ نزديک شويد . برادرم شما در بيانتان فرموديد که تابع دستورات احکام الله تعالي رب العزت و قرآن که به پيامبري حضرت محمد(ص) به ما مسلمانان آموخته شده است ميباشم من به شما احسنت ميگوئيم و اين است جواب حق و حال ميپردازيم به قرآن کتاب خداوند، خداوند عزو وجل مي فرمايند. ( انما وليكم الله ورسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاه و يو تون الزكوه وهم راكعون آيه ۵۵ سوره مائده) ولي شما تنها خدا و رسول او است و مومناني كه نماز بپا دارند و در حال ركوع زكات مي دهند (سوره مباركه مائده آيه ۵۵) .در اين ايه مباركه مگر كسي غير از علي (ع) در حين ركوع زكات داده .پس مراد علي (ع) است كه بعد از خداوند عز و وجل و پيامبر او ولي ماست كه دين خدا و رسولش را رهبري نمايد تا به حضرت حجه بن الحسن مهدي موعود (عج) برساند. پس چه اتفاقي افتاد که ابوبکر شد؟ چرا علي (ع) را نگذاشتند ؟ چرا بعد عمر شد ؟ چرا بعد عثمان شد؟ غير از اينکه توطئه اي در کار بود حالا توجه مجدد به قرآن بفرمائيد که باز چه مي گويد. خداوند در قران مجيد در سوره احزاب آيه۵۷ ميفرمايد ان الذين يوذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنياوالاخره آنانکه خدا ورسولش را بيازارند در دنيا و آخرت لعنت خداوند بر آنها باد(احزاب۵۷) با اين توصيف پيامبر در حديث متواتر نيز فرموده است که من آذي عليا فقد آذاني هر کس علي را بيازارد مرا آزرده است. خوب برادر گرامي خودت قضاوت کن آيا دسيسه اي در کار نبوده ؟ چرا ابوبکر بر مسند خلافت نشست و فدک را از فاطمه دخت رسول گرامي (ص) گرفت؟ چرا عمر علي (ع) را کشان کشان به مسجد برد تا با ابوبکر بيعت نمايد که نکرد ؟ چراعمر به درب خانه علي (ع) رفت و درب خانه را آتش زدند وسيلي به صورت فطمه اطهر زد و پهلوي او را شکست؟ چرا عايشه پيراهن عثمان را علم کرد و به بهانه گرفتن انتقام از عثمان راهي بصره شد و جنگ جمل را راه انداخت و هزاران نفر را به کشتن داد؟ تمام اين عملکردها و هزاران کارهاي ديگر دل علي (ع) را نرنجاند که سر در چاه نمايد و گريه کند؟ پس کلام رسول خدا و قرآن چي شد (سوره مبارکه مائده آيه 55) و ( سوره مبارکه احزاب آيه 57) و حديث پيامبر متواتر ؟ پس نتيجه ميگيريم براي تکيه بر خلافت و رسيدن به مقام دنيوي چه زود راه شيطان را بدست گرفتند و اهل بيت رسول خدا را آزار و اذيت کردند و جهنم را خريدند برادرم من اعتقاد دارم که شما حب علي را داريد ولي راه را داريد اشتباه ميرويد .شيطان نيز بقولي سيصد سال خداوند را عبادت کرد ولي در آخر از خدا جدا شد ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و عايشه نيز در حيات پيامبر به اسلام خدمت کردند ولي در نهايت راه انها از خدا جدا شد همانند شيطان يادمان باشد شيطان قسم خورده که انسانها را به راه خود ببرد از هر طريقي که ميشود اللخصوص افراد سست ايمان را .ولي براي افرادي که داراي ايماني خداي داشته باشند راهي از پيش نخواهد برد مثل اهل بيت پيامبر توجه بفرمائيد. حسكاني كه از اكابر وعلماي اهل سنت مي باشددر حدود يكصدوسي حديث در اين زمينه نقل نموده در كتاب(شواهدالتنزيل ج ۲ص ۱۰و۹۲ )نه نفر از صحابه رسول خدا نيز فرموده اند كه پس از نزول آيه تطهير پيامبر خدا(ص) موقع رفتن جهت اقامه نماز صبح قبل از نماز روبروي درب خانه علي (ع) و فاطمه زهرا (س) مي ايستاد و مي فرمود السلام عليكم يا اهل بيت النبوه انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا . ابن مردويه از ام سلمه يكي از زنان رسول خدا (ص) نيز نقل ميكند كه آيه تطهير در خانه من بر پيامبر گرامي نازل شد و جز علي وفاطمه و حسن وحسين و من كس ديگري نبود که من از رسول خدا گفتم آيا من نيز جزه اهل بيت هستم که فرمودند تو عاقبتي نيکو خواهي داشت. توجه فرمودي برادرم خداي خودت قضاوت کن شيعه بر حق است يا اهل سنت کي در آخرت در برابر خداوند روسفيد خواهد شد.ِِِardasher.blogfa.com
166 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٣٨ - ٢٦ تير ١٣٨٩ |
با سلام
برادر عزيز جناب ابراهيم زاده سر نظرتان عالي بود با اجازه چند حديث هم من كنارش ميگذارم تا برادرمان محمد عبد الرحمان هم بخوانند :

================================================================================
1 ) عن ابن عباس ، قال : « نزلت في عليّ ثلاثمائة آية » .
ابن عباس مي گويد : 300 آيه از قرآن كريم در باره علي عليه السلام نازل شده است .

تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص364، تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، 196.

تاريخ بغداد ، ج 6 ، ص 221 .

تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، ص 196.
=================================================================================
يا : قال ابن عباس : نزلت في علي أكثر من ثلاثمائة آية في مدحه .
بيش از سيصد آيه از قرآن كريم ، در ستايش از علي عليه السلام نازل شده است .

تاريخ الخلفاء ، ص 172، و السيرة النبويّة ، زيني دحلان بهامش السيرة الحلبيّة ، ج2 ، ص11 و الصواعق المحرقة ، ص 125 ط . المحمديّة و 76 ط. الميمنة بمصر .
يا : وروى سعيد بن جبير ، عن ابن عباس ، قال : ما نزل في أحد من كتاب اللّه ما نزل في علي .

الصواعق المحرقة ، ص 76 ، الباب التاسع ، الفصل الثالث .

===================================================================================
يا : أنّه ما نزل في أحد من كتاب اللّه كما نزل في علي .
در حق هيچ كسي ، به اندازه علي عليه السلام ، در قرآن نازل نشده است .

تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، و الصواعق المحرقة ، ص 127.

==================================================================================
يا : عن الاصبغ بن نباتة ، عن على قال : نزل القرآن أربعة أرباع : ربع فينا ، وربع في عدونا ، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحكام ولنا كرائم القران .

اصبغ بن نباته از امير مومنان نقل کرد که فرمودند قرآن چهار جزء نازل شد . يک چهارم در مورد ما ، يک چهارم در مورد دشمنان ما ، يک چهارم در مورد حلال وحرام و يک چهارم در مورد واجبات واحکام ؛ وآيات شاخص قرآن (کريمه به بهترين شيء در هر مجموعه گفته مي شود) در مورد ماست

شواهد التنزيل ، ج 1 ، ص59 و ص62 و تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص136 و ينابيع المودة ، ج 1 ،‌ ص377.
=================================================================================

يا علي



167 | كاوه آهنگر | Iran - Tehran | ١٧:٥٢ - ٢٦ تير ١٣٨٩ |
با سلام خدمت برادر مسلمان عبدالرحمن محمد
برادر عزيزم بالا بريد پائين بياين ما ايراني ها از عمر خوشمون نمياد هر كدام از ايراني ها هم به زعم خودش از جناب عمر شما بدش مي آيد.
بعضي ها به دليل دو آتشه بودن در مذهب شيعه و بعضي ها هم بدليل ناسيوناليست بودنشان پس به سره عمر سعي نكن ايراني ها را مجاب به دوستداري از عمر كني.
خدا نگهدارت باشد
168 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ٢٠:٢٢ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
سلام

جناب عبدالرحمن محمد

چرا دروغ ميگوئي ؟
چرا اهل عمر به کل دروغگو هستند؟

فقط يک سئوال

شما يک مدرک حتي اگر ضعيف هم باشد قبول ميکنيم دال بر شجاعت جناب خليفه دوم براي ما بياور

اين عمر هماني است که خود اعتراف ميکند در جنگها همانند بز کوهي فرار کرده است استاد آن در کتب خودتان موجود است!
حالا تو اومدي ميگي پهلوان؟؟؟!!!!

شما جماعت کذابي هستيد

حتي اگر فرض محال راست هم گفته باشيد اينها هيچکدام براي عمر فضليت نميشود

اگر شمشير و جنگ و پهلواني مبناي شما باشد باز هم بايد حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب عليه السلام در رآس باشد نه ترسوهاي فراري از جنگ به اعتراف خودشان!!!!!!

از طرفي ديني که با شمشير حمل شود دين نيست

کاري که عمر با ايرانيان کرد در واقع ضربه به دين اسلام بود
وگرنه اکنون اکثريت سني مي ماندند نه اينکه شيعه شوند

لابد ميخواهي بگوئي که شاه اسماعيل صفوي همه را به زور شمشير شيعه کرد؟!!!!!

به چند دليل اين حرف شما دروغ است
اول اينکه تمام مولوي هاي شما ادعا ميکند که همانگونه که رد شدن شتر از سوراخ سوزن محال است شيعه شدن سني هم محال است
البته آنها اينهمه علماي اهل سنت را نديدند که هدايت و شيعه شده اند!
دوم اينکه اگر به زور شمشير شاه اسماعيل شيعه شده بودند قاعدتا اکنون که خبري از شاه اسماعيل نيست بايد به عقيده سابق خود باز ميگشتند
بنابراين ادعاي شما ارزش سندي و عقلي ندارد.

ما منتظريم يک سند حتي ضعيف از کتب خودتان مبني بر شجاعت عمر بياوريد
يا حق
169 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢١:٥٥ - ٢٩ تير ١٣٨٩ |
۞۞۞۞۞۞۞۞۞----- بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞----- «و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزى الله الشاكرين؛ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ (سوره آل عمران، آيه 144) ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ محمّد(صلي الله عليه و آله) تنها فرستاده خداست. پيش از او هم فرستادگانى بودند كه از دنيا رفتند اگر او بميرد يا كشته شود بايد شما سير قهقرايى كنيد و به آئين بت پرستى برگرديد؟ آنها كه به عقب برگردند و به دوران كفر و بت پرستى باز گردند تنها به خود زيان مى رسانند نه به خدا زيرا با اين عمل تنها سعادت خود را از بين برده و گرفتار شقاوت مى شوند و خدا كوشش شاكران را پاداش مى دهد.» ============================================================================= با سلام ===== جناب كاوه اهنگر , كلام و حرفهاي شما معقول و مقبول , اما اين كه شما ميفرمائيد ابداً اصل ماجرا نيست , مسئله خيلي خيلي بالاتر از اينهاست , اين اقايون همين حركتها و جنايتها را در كشورهاي ديگر انجام دادند , اما چرا انها اين تنفر در انها نيست , والله اگر عمر و امثال او به ايران حمله نميكردند , ان فجايع را به بار نمي اوردند , عربهاي حجاز را وادار به احترام و خدمت به ايرانيان ميكردند . فيروز دماوندي شجاع الدين و هرمزگان را وزير خود ميكرد , فرزندان خود را وادار بخدمت با اينها ميكردند و ....... . بخدا قسم بازهم راي ما نسبت به او عوض نمي شد كه نمي شد. هر كدام ( يعني فقط يكي از اين ) از اعمال زير براي ما كافيست كه نظر خوبي نسبت به او نداشته باشيم. 1 ) اهانت مستقيم به رسول اكرم ۞۞۞۞۞ حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ۞۞۞۞۞ در مسئله صلح حديبيه . 2 ) شراكت در توطئه قتل رسول اكرم ۞۞۞۞۞ حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ۞۞۞۞۞ دربازگشت از جنگ نبوك 3 ) اهانت به رسول اكرم ۞۞۞۞۞ حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ۞۞۞۞۞ در حين مريضي ان حضرت . 4 ) احتمال شراكت در مسموم كردن رسول اكرم ۞۞۞۞۞ حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ۞۞۞۞۞ بصورت مباشر . 5 ) توطئه وشركت در كودتاي سقيفه بر عليه وصيرسول اكرم ۞۞۞۞۞ حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ۞۞۞۞۞. 6 ) سركردگي ارازل اوباش چماق بدست در فشار به مردم براي بيعت كردن بان ابن ابي قحافه . 7 ) سركردگي ارازل اوباش چماق و مشعل اتش بدست در هجوم به خانه خير النساء العالمين ۞۞۞۞۞.حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ۞۞۞۞۞. و جرح منجر به شهادت ايشان و محسن ايشان . 8 ) شراكت در اهانت به ۞۞۞۞۞. حضرت امير المومنين عليه السلام و الصلوات۞۞۞۞۞. و و و ============================================================================= ايا ايه بالا شامل حال ايشان هم ميشود .. الله اعلم . ================================================================================== اگر كسي معترض است پس اين ايه را بخواند: ================================================================================== ۞۞۞۞۞۞۞۞۞----- بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ ----۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞----- يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ.۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞-----التوبه / 74.۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ منافقان به نام خدا سوگند ياد مي‌كنند كه چيز بدى نگفتند (چنان نيست) آنان سخنان كفرآميز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، كافر شدند و تصميماتى اتخاذ كردند كه موفق به انجام آنها نشدند (سوء قصد بجان رسول خدا) آن ها به جاى آن كه در برابر نعمت و ثروتى كه به فضل و بخشش خدا و پيامبرش نصيب آنها شده، سپاسگزار باشند، در مقام كينه و دشمنى بر آمدند، با اينحال اگر توبه كنند براى آنها بسيار بهتر است و اگر نافرمانى كنند، خدا آنها را در دنيا و آخرت به عذابى بس دردناك مجازات خواهند كرد و در روى زمين هيچ دوست و ياورى براى آنان نخواهد بود. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- بيهقى در دلائل النبوة از عروه روايت كرده كه او گفت: هنگامى كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله با مسلمين از تبوك مراجعت مي كرد و در راه مدينه بسير خود ادامه مي‌داد، گروهى از اصحاب او اجتماعى كردند، و تصميم گرفتند كه آن جناب را در يكى از گردنه‏هاى بين راه به طور مخفيانه از بين ببرند، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين تصميم خائنانه مطلع شد و فرمود: هر كس ميل دارد از راه بيابان برود ؛ زيرا كه آن راه وسيع است و جمعيت به آسانى از آن مي گذرد، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستانى بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند نفر كه اراده قتل پيغمبر را داشتند براى اين كار مهيا شدند، و صورت هاى خود را پوشانيدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود، حذيفة بن يمان و عمار بن ياسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگيرد و حذيفه هم او را سوق دهد، در اين هنگام كه راه مي‌رفتند ناگهان صداى دويدن آن جماعت را شنيدند، كه از پشت سر حركت مي‌كنند و آنان حضرت رسول را در ميان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملى كنند. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين جهت به غضب آمد، و به حذيفه امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند، حذيفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصائى كه در دست داشت، بر صورت مركب‏هاى آنها زد و خود آنها را هم مضروب كرد، و آنها را شناخت، پس از اين جريان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهميدند كه حذيفه آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمين رسانيدند و در ميان آنها داخل شدند. بعد از رفتن آنها حذيفه خدمت حضرت رسول رسيد، و پيغمبر فرمود: حركت كنيد، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پيغمبر اكرم فرمود: اى حذيفه شما اين افراد را شناختيد ؟ عرض كرد: مركب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاريك بود، و آن‏ها هم صورت‏هاى خود را پوشيده بودند، از تشخيص آنها عاجز شدم. حضرت فرمود: فهميديد كه اينها چه قصدى داشتند و در نظر داشتند چه عملى انجام دهند ؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستيم، گفت: اين جماعت در نظر گرفته بودند از تاريكى شب استفاده كنند و مرا از كوه بزير اندازند، عرض كردند: يا رسول اللَّه ! امر كنيد تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگويند كه محمد اصحاب خود را متهم مي‌كند و آنها را مي‌كشد، سپس رسول خدا آن‌ها را معرفي كرد و فرمود: شما اين موضوع را نديده بگيريد و ابراز نكنيد. البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ)، دلائل النبوة، دلائل النبوة ج 5، ص256، باب رجوع النبي من تبوك وأمره بهدم مسجد الضرار ومكر المنافقين به في الطريق وعصمة الله تعالى إياه وإطلاعه عليه وما ظهر في ذلك من آثار النبوة، طبق برنامه الجامع الكبير؛ السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 243، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993. اما اين كه اين افراد چه كساني بوده‌اند روشن نيست. برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي‌نويسد: أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ. ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند. إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت؛ و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت على النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر. ۞۞۞۞۞ ---- يا علي ----۞۞۞۞۞
170 | زن مسلمان شيعه | Iran - Tehran | ٢٣:١٣ - ٠٣ مرداد ١٣٨٩ |
باسلام خدمت همه اعضا اول بايد بدانيم لفظ سني يعني چه؟يعني كساني كه طبق سنت پيامبر رفتار ميكنند كه شيعيان از همه سني ترند ولي اهل تسنن از صحابي حضرت رسول اطاعت ميكنند كه بايد به اين اقايان گفت اگر ميخواستيد از صحابه هم تقليد كنيد چه كسي بهتر از حضرت علي كه در مورد برتريهاي ان حضرت چه رواياتي كه نداريم كه مورد قبول علماي خودتان نيز هست از جمله حديث عشيره وايه انذارحديث خسف نعلين حديث ثقلين حديث انس حديث سلمان البته بگذريم كه علماي ايشان نيز كاملا اين احاذيث كه به نفع اميرالمومنين ميباشد طبق نظر خود تفسير كردهاندولي لطفا كتاب شب هاي بيشاور المراجعات واسرار ال محمد را مطالعه كنيد.
171 | ابراهيم زاده سر | Iran - Susa | ٢٣:٠٤ - ٠٥ مرداد ١٣٨٩ |
بنام خداوند بخشنده مهربان
خدمت خواهر عزيز زن مسلمان شيعه
بايد خدمت شما و همه اعضاي چه شيعه و سني عرض نمايم که همه علماي اهل سنت و برخي از برادران وقتي حديثي و يا روايتي از کتب اهل سنت بيان مينمايم که کتب خودتان که از سني ها ست اين را گفته پس بايد قبول کنيد ميگويند نه ايشان گرايش شيعه دارند وقتي به قران مراجعه ميکنيم و مي گويم قران اين را گفته يا سکوت اختيار ميکنند و يا ميگويند مولانا و ......اين را گفته يک سني پيدا بشود و جواب من را بدهد.
آيه مبارکه 55 از سوره مائده از کي تمجيد کرده ؟
سخن ولايت را بعد از خدا و رسول به کي داده ؟
به کسي که در حين نماز زکات داده مگر در تاريخ به غير از علي (ع) کس ديگري بوده؟
پس چرا دنبال ابوبکر و عمر و عثمان ميرويد.
جهت توضيحات بيشر به وبلاگ من مراجعه نمايد.
ardasher.blogfa.com
172 | محب العلي | Iran - Tehran | ٢٤:٥٩ - ١٥ مرداد ١٣٨٩ |
بر فرض محال حرفاي اين حروم زاده ها درست باشد خودشون نقل كرده اند عمر ؟؟؟؟ نوشت : (يا نار اسكني باذن الله) يعني اي آتش به اذن خداوند ساكن و خاموش شو. و اين رو داخل آتش انداخته. خب مي بينيم اين ؟؟؟ چقدر پست فطرته كه نام خداوند را در آتش انداخته. خدا عذابش رو زياد كنه
173 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٣:٠٤ - ١٦ مرداد ١٣٨٩ |
عمر ابن صهاک داراي کرامات زيادي بودند از جمله اين کرامات همان است که جناب سيوطي از آن ياد ميکند و ميگويد که خيلي از اعراب آن زمان مبتلا به آن بودند و يکي از آنان آقاي ما عمر بوده است. بيش از اين نميتوانم موضوع را بشکافم هر کس ميخواهد اطلاعات دقيقتري در مورد اين بيماري بداند ميتواند با ايميل بنده تماس حاصل نمايد. [email protected] ايميل http://maktabshia.blogfa.com/ وبلاگ يا علي مدد
174 | حبيب ا... بگ زاده | Iran - Tehran | ١٥:١٢ - ٢٨ مرداد ١٣٨٩ |
السلام عليکم و رحمه الله وبرکاته.دوستان عزيز لطفا بي علم به هيچ چيزي ازآن سخن نگوئيد.از دوستان سني هم در خواست ميکنم در جواب برادران شيعه عکس العمل نشان ندهند.چون اگر شما دليل از صحيحين از اشعار شعراي ايراني ونعوذ بالله حتي از قرآن کريم هم بياوريد کسي در اينجا پذيراي سخنان ما و شما نيست.کتب صحيحين رو قبول نمي کنند.به مراجع تقليد ما انگ شرک ميزنند حتي به امام اعظم نعمان بن ثابت که اولين کسيست که اصول دين رو طبقه بندي کردند.بيش از 180 هزار مساله رو حل کردند وگفتند اگر يک مساله اشتباه بود همه را به دور بيندازيد.وهيچ عالم و مرجع ديني نيست که از اصول حنفي تقليد نداشته باشه.55بار به حج تمتع رفتندو40سال نمازصبح رو با وضوي نماز مغرب خوندند و تاصبح راست قامت نماز ميخوندمد.وامروز بشي از 800 ميليون حنفي داريم در جها.از شعراي ايراني هم که بگيم از عطار ازمثنوي مولوي و... جز انکار چيزي نخواهيد شنيد عمر کرد اسلام راآشکار. آن شنيدستي در زمان عمر و... و...
در آسمان
اسرافيل ميکائيل
جبرئيل ازرائيل
در زمين
ابوبکر عمر
عثمان علي
(رضي الله عنهما)
چگونه ميتوان مسلمان بود پيرو محمد رسول الله بود وبا همسر و ياران پيامبر دشمني کرد؟
کسي که گفته بود کرامات عمر امکان ناپذيره حدالقل شما که بايد تذکره الاوليائ رو خونده باشي؟!اگه حتي تا اين سطح مطالعه نداري حرف نزن هيچوقت اگرم خوندي پس کور بودي.حتي براي جواب برادران شيعه همون تذکره الاوليائ کافيه که ببينين همه ي اون اوليائي که به زيارتشون ميرين سني بودن.ولي باز هم گفته هاي من هم هيچ تاثيري نخواهد داشت .في امان الله
175 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ٢٣:٥١ - ٢٨ مرداد ١٣٨٩ |
جناب آقاي حبيب ا... بگ زاده
سلام عليکم
اولا)) «والشعراء يتبعهم الغاوون»
دوما)) چرا شما «نعمان بن ثابت» خليفة رسول الله نمي‌دانيد؟؟ مگر سواد او بيشتر از عمر نبود؟؟

يا علي
176 | سيد حسين ( آملي ) | Iran - Markaz | ٠٢:٥٢ - ٠٢ شهریور ١٣٨٩ |
جواب حبيب . بخوان . تا بود علي بود و تا هست علي هست . مي فهمي يعني چي فتواي علماي شما ارتداد اين مريد علي ست . انچه تو مي خواهي بداني نوعي زيست اجتماعي ناشي از خفقان است كه مذهب فقهي را در صده هاي قبل عام كرده بود . وگر نه علم تصوف و سر سلسله هاي ان ايمه هستند و بدون باب اجازه ندارند اين خرقه ايشان با تعاصي از علي ست . توجه كن !!


من مثنوي را خواندم در يك جمع خواني با دوستان كه هنوز هم ادامه دارد . مثنوي را با حكايات علي ع مقايسه كن با حكايات خنده دار بقيه . البته جناب مولانا از هر روايتي حتي جماع خر با كنيز مطلب بيرون مي اورد كه اقا جان اين ها بي استادو امام اخر جر مي خورند مثل مادران عاص و اميه . بگذزيم شيوخ ي نگاه مولانا به باطن روايت است نمايش اينها بر مسند خلافت هم حكايتهايي دارد كه با چند بعدي كردن ان معنا از درون نشانه ها به ذهن مولانا جلالدين براي اخلاق مهيا مي شود يا انچه كه مي خواسته بگويد . و اصلا با حكايت ها و مدح علي قابل مقايسه نيست . شما به تحقيقات دانشمندان خارجي رجوع كن . براي نسخه نيكلسون .




اينكه اتفاقها را بررسي كرده مولوي و بر داشت حكمي از روايت قصه ها و حكايت هاي خود دارد . و عمر ابوبكر و اينها هستند در درون مثنوي شكي نيست اما چه حكليتهايي جايي كسي خار مي رود توي چشمش و ماه را دوتا مي بيند نتيجه اينكه ماه درست است اما چشم كور شده به خاشاك معيوب .

در بعضي جاها كه شاعر در لفافه حرف مي زند بر طبق حديث صحيح و قضيه توهين خليفه به عقل رسول يك مورد ببين چه بزرگ انداخته به رضي الله و عنه !!! :

زانكه ملعون خواند ناقص را رسول

بود اندر نقص و نقصان عقول ( مثنوي )

در مصرع اول مي گويد ملعون مشخص نه ملعوني نكره . رسول را ناقص خواند .
وگر نه بايد اين (را) يك شيوه ي بياني در الزامتت وزني ست . پس جمله اشاره به ملعوني هست كه عقل رسول را ناقص خوانده است . نه رسول كه كسي را ناقص خوانده باشد . اين از بابت اينكه خيالتان جمع باشد در نحو زبان .

ضمنا تمام اهل تصوف مخصوصا صدردين قونوي پدر جلالدين محمد . نسب خود را در خرقه به علي مي دهند كما اينكه غير از يك فرقه منحرفه كه بدعت است از نقش بنديه سلسله ذهب را نقض كرده است كه موجب خنده ي فيلسوفاني و تصوف شناشاني چون ايزوتسو و هانري كربن و تريتوف شوان و ... است .


در ضمن در مثنوي به ولايت دروني و بيروني توسط قطب دروني و استاد اشاره كامل شده است . اينكه فيض و منبع كسب فيض هر قطب امام كامل حي و حاضر است مانند كوثر و اسامي تعطيل ناپذير الهي .

كرامات و مقاماتي كه در حكايت ها و مدح هاي علي هست غير از اني ست كه در حكايات ديگر امده . در ضمن مولاي رومي از صدق حكايات درون انچه در عامه متداول بوده تاويل ديگري جستجو مي كند كه اين امر درباره ي علي خود تاويل است .


تا صورت پيوند جهان بود علي بود
تا نقش زمين بودو زمان بود علي بود ( غزليات )

اشاره به حديث من و علي من نور واحدي .... و خداوند خلق كرد من و علي ابن ابي طالب را دو هزار سال قبل از اينكه ادم را بيافريند و...
ناظر بر اين حديث .. ادم در اب و گل بود كه من پيامبر بودمو علي نفس رسول است . نور عقل كل نبي و نور ولي ولايت و صاحب عقل و وارث نبوت كه علي باشد و اول و اخر بودن خاتم و ولي و اشاره به دوران خاصه ولايت عامه و نبوت عامه در زمان تاريخي . . و بابي كه در باره نقش خضر اشاره كرديم كه ياد اور عهد اوليا از ادم تا نبي اعظم كه در زمان تاريخي ايشان و فراق از عهد الست اين مسئله را ياد اور مي شود به انبيا . كما اينكه در درون وحي نيز مسئله در تورات و انجيل قابل تحقيق است تا خود منجي عج .


بيان پاكيزه تر :

خلاصه فصل سوم . امام شناسي تشيع


3. معرفت شناسي علوم باطني (عرفان و تصوف) و امام شناسي :

در بحث علوم باطني حکمت و عر فان که در بطن خود از مکانيسم تکويني و انسان شناسي کيهاني خود در معرفت اسلامي تبعيت مي کند و در امام شناسي اماميه به خصوص در عصر غيبت از جايگاه والايي بر خوردار است از قول جميع عرفا و متصوفه (( يکي از اصول اصلي تصوف اين است که علم حقيقي علمي لدني ست که از آدم تا خاتم استمرار داشته و سينه به سينه و يدا بيد منتقل شده است . البته آن علم به موجب حديث کنت نبيا و آدم بين الماء و الطين ، اصالتا از آن پيامبر خاتم بوده و به عاريه نزد آدم تا اينکه به انتصاب الهي و به طريق وصايت معنوي دست به دست از اوصياي آدم به پيامبر رسيد و از ايشان به باب مدينه ي علم الهي علي (ع) و سپس به ديگر امامان عليهم السلام انتقال يافت )) (32). عرفا از اين علم تعبير به ولايت کرده اند و آن را باطن رسالت و جنبه ي الي الحقي و مقام معنوي و دعوت باطني و طريقت هر رسول دانسته اند در مقابل جنبه ي الي الخلقي رسول که مقام ابلاغ احکام شريعت و دعوت ظاهريست . ولايت به اين معني چون راجع به جنبه معنوي و الهي پيامبر مي باشد ،به اذن الهي ست و ذوق و اجتهاد اشخاص در تعيين ولي مدخليتي ندارد .و گر چه مقام رسالت در نبي اکرم ختم شد ولي مقام ولايت به موجب آيه شريفه : اني جاعل في ارض خليفه و به موجب اينکه( ولي ) از اسماء الهي ست که تعطيلي نمي پذيرد ، دائمي ست. به قول مولانا:

پس به هر دوري ولي اي قائم است / آزمايش تا قيامت دائم است (33).

يکي از نشانه ها و رموز عرفاني دال بر اهميت داشتن اجازه ارشاد و انتساب اين اجازت به حضرت امير(ع) به عنوان صاحب علم و به خصوص علم تصوف که ميان مشايخ عرفا رايج بوده است رمز و استعاره خرقه است؛ به اين نحو که معمول بود حتما ذکر کنند که خرقه از چه کسي گرفته اند . البته منظور از خرقه لباس ژنده نيست بلکه لطيفه ولايت و به تعبير ديگر فقر معنوي بود که سالک به هنگام بيعت طريقتي و پيوند خوردن معنوي به شجره ي ملکوتي الهي از شيخ خود مي گرفت تا ملبس به لباس تقوي و متخلق به اخلاق الهي شود . مرجع آنان در اين باره کسا يا عبايي است که پيامبر (ص) بر اهل بيت پوشاندند و به اين طريق علم و طهارت به ان بزرگواران اعطا فرمودند (34). اگر مشايخ صوفيه خرقه خود را به علي (ع) نسبت مي دهند ، منظور پوشيدن خرقه ظاهري نيست بلکه انتساب به آن حضرت است يعني در عقد بيعت ولويه علي (ع) را دستگير خود ميدانند و معتقدند با اين پيوند معنوي به موجب حديث نبوي انا و علي ابوا هده امه ، فرزندان معنوي صاحب مقام ولايت مي شوند . اين مطلب را مورخ نکته بيني مانند ابن خلدون با اينکه قافل از ارتباط معنوي تصوف . تشيع است متوجه شده و ميگويد : متصوفه به پيروي از شيعه خرقه خود را به علي نسبت داده اند (35). با اعتبار اخذ از کتابهايي که به ذکر سجايا و فضايل مقام ولايت حضرت مولي علي (ع) ، اعم از نهج البلاغه و کتب کلامي شيعه يا شروح متعدد بر آن ،معمولا قسمتي وجود دارد که به شرح اين نکته که آن حضرت هم منبع جريان و سريان علم لدني و هم منشاء افاضه جميع علوم رسمي اسلامي مثل علم اصول دين يعني کلام و علم فروع يا تفسير بود و در همين قسمت معمولا اشاره ميشود که آن جناب مبدا علم طريقت و حقيقت و تصوف است.در اين باب دو نمونه از شروح نهج البلاغه ذکر مي گردد:

اولي از قديم ترين شارحان که ابن ابي الحديد (وفات 656) باشد ميگويد :

((ديگر از علوم علم طريقت و حقيقت و احوال تصوف است و دانستني که ارباب اين فن در جميع بلاد اسلام به وي ميرسد و نزد وي پايگاه دارد و به اين مطلب شبلي و جنيد و سري و ابو يزيد بسطامي و ابو محفوظ معروف کرخي و ديگران تصريح کرده اند و خرقه اي که تا امروز شعار انان بوده دليل کافي براي توست چرا که ان را به وي(حضرت علي)عليه السلام اسناد مي دهند )) (36)

دوم شرح ابن ميثم بحراني (وفات 679) است که در ان ميگويد : (( و اما علماي صوفيه و ارباب عرفان ، نسبتشان به وي ( علي (ع) ) در تصويه باطن و کيفيت سلوک الي الله ظاهر است))(37).اين اعتقاد و انتساب به کسيست که در روز غدير خم به ولايت و جانشيني پيامبر منصوب شد و حقيقت اسلام پس از پيامبر در وي ظهور کرد اين انتساب اظهار ارادت و اتصال معنوي و استفاضه ي ولوي و باطني و اخذ منصوص علم از مقام ولايت ائمه اطهار و نهايتا باب ان علي (ع) است و بدين معنا عرفان و تصوف حقيقتا علويست وجز آن نمي تواند که باشد.

به طور کلي تصوف حول محور قطب شکل ميگيرد . وظيفه قطب شبيه وظيفه اسرافيل است . اسرافيل در ميان ملائکه مقرب ، وظيفه ي حيات بخشي به عالم امکان را بر عهده دارد. و ظيفه ي قطب نيز حفظ حيات باطني و روحاني انسانهاست به تعبير مولانا (( هان اسرافيل وقت اند اولياء )) در راس همه ي اوليا قطب الاقطاب قرار دارد.اين قطبيت کبري ساحت باطني نبوت ، به امام منتقل مي شود . بديهي ست که اين وظيفه در دوران غيبت به امام غايب حضرت بفية الله (عج) تعلق دارد . که در بخش توحيد و امام شناسي اماميه به طور مختصر سازو کار نظري آن بيان شد و پس از پيامبر به اذن الهي با استناد به آيه 3و 67 سوره مائده علي (ع) مظهر تام ولايت شد و اين رشته در ديگر امامان جريان يافت تا امام دوازدهم عجل الله تعالي فرجه که مهدي و هادي اوست و تجلي گاه حي و قيوم بودن حضرت احديت است. به قول مولانا :

مهدي و هادي وي است اي راه جو / هم نهان و هم نشسته پيش رو(38).

بزرگان صوفيه خرقه خود را (خواه صوري و خواه معنوي) از طريق ياران امير مؤمنان (عليه السلام) به آن حضرت نسبت مي‏دهند، نه به غير از او از انبيا و اوليا. و نيز اعتبار خرقه و ذكر و علوم خويش را به سبب همين نسبت مي‏دانند و اين خود شاهد برتري اميرمؤمنان (عليه السلام) بر ساير انبيا و اولياست و نيز تأييدي است بر احاطه‏ ولايت او بر ولايت ديگر اوليا. اما بعضا صوفيان يا به طور کلي اهل معناي سني مذهب که به وجود چنين امامي معتقد نيستند و وجود ديگري جز پيامبر اسلام (ص) را شايسته ي اين امر نمي دانند ، ناگزير بايد آن را به پيامبر اکرم (ص) و صرفا به زمان حيات آن منحصر سازند . به همين دليل هانري کربن در نقد بر تصوف سني مي نويسد ؛ اين تصوف (( بايد به نحوي يک امام شناسي بدون امام بنياد کند و اين شبيه خواهد بود به مسيحيتي که نوعي مسيح شناسي بدون مسيح بنياد مي کند . در نتيجه در راس سلسله ي باطني نوعي ابهام ، وجود خواهد داشت)).


_________________________________-

برادر حبيب شما روايت صحيخ را مغلوط مي خوانيد و حاليتان نمي شود تاريخ سر در فهم شما نمي كنجد . چه رسد به مثنوي عزيز كه نفسير و نشانه شناسي و بلوغ تاويل و علم مي خواهد . تو از رو مي تواني بخواني مثنوي را .


ضمنا

مي داني مثنوي معنوي مولوي
هست قران در زبان دري

يا نقل به مضمون درست حافظه يارم نيست اين بيت از شيخ بهايي ست درود خدا بر او و پدران عالم و پاكش .

خواهشا سراغ مثنوي نرو كه دهانت مال اين حرفها نيست . كه اگر ما بخواهيم با روايات صحيح و مثنوي سراغ ملعونين برويم . ديگر اين رسوايي اهل بدعت شر اور مي شود . بيا بياور حكايت هاي خودتان را تا مابگويم

عيسي به زبان امدو فلفور سخن گفت
ان نطق و فصاحت كه بفر مود علي بود .


شمس الحق تبريز كه بنمود علي بود ..

هر كسي به هر جايي رسيده در تصوف عقلاني و عرفتان بي اقتدا به علي يا دزد است بنا به ايه قر ان كه از در وارد شويد نه مانند دزدان از پنجره .كه من شهر علمم و علي درب ان .. يا يك مشت دغل بازو مريد شيطان روح فروخته و جادوگر يهودي . كه غلط بكنند ادعاي كامل بودن بكنند در مقابل ولي الله اعظم علي و ولي حاض ايشان خضرا بقيه الله عج تعالي فرجه شريف .


بيا بپرس زحمت گشتن اش را ما مي كشيم . اما صادق باش . در جهالت ات كه مركب نشود تا هدايت شوي .

يا حق
يا علي




177 | سيد حسين ( آملي ) | Iran - Markaz | ٠٢:٥٨ - ٠٢ شهریور ١٣٨٩ |
من به طرز مشكوكي به ايميلم دسترسي ندارم و در جواب شماره رمز پيام اشكال مي ايد بر صفحه .

از دومين باري كه اينجا مي ايم اين اتفاق افتاد اميد وارم برطرف شود . اگر هم نشد . ايميل جديد مي اورم .

اين نظريات و فاكتور ها كه مي اورم در دوراني بود كه با دغدقه هاي خودم به دنبال فهم مذهبم بودم . هر چند در گمراهي عملي و ذهن پر شبهه توانستم به دغدغه هاي خودم پاسخ بدهم و جنبه ي ايماني خودم را كه با تكيه به آقا حضرت عباس ع و توسل به هدايت پي گيري كنم توانستم با افتخار بگويم . من از لحاظ نظري يك شيعه ام انشاالله كه بهتر باشم . در كل شايد خيلي از دوستان شيعه يا سني در مرحله ي اي از تحقيق با اين جور دغدقه ها باشند كه شايد حد اقل چالشي در درونشان ايجاد و وادارشان به مطالعه كند . در حيطه هاي ديگر شناخت ائمه ع .
178 | سيد حسين ( آملي ) | Iran - Markaz | ٠٣:٠٢ - ٠٢ شهریور ١٣٨٩ |
پينوشتها براي يادداشت قبلي :

لطفا زحمت بكشيد به كامنت اولي كه گزاشتم چسبانده شود .



--------------------------پي نوشت ها :


32. بنابر خبر منقول در من لايحضره الفقيه شيخ صدوق ( باب الوصيه من لدن آدم(ع)، تصحيح و ترجمه صدر بلاغي و علي اکبر غفاري، تهران 1369، ج6، صص 6-3، حديث 5402) اين امانت الهي به طريق وصيت از آدم به شيث رسيد و از آن به بعد در هر دوره نزد ولي آن دوره بود تا رسيد به شخصي به نام برده که ( احتمالا همان ابوطالب باشد) و سپس از وي به پيامبر اکرم و از ايشان به علي (ع) رسيد و اين رشته در ائمه اطهار جاري شد. شيخ صدوق بين آدم تا خاتم از عده ي ديگري از اوليا و اوصيا ياد مي کند که تعدادي از آنان همان پيامبران مذکور در قرآن و کتاب مقدس هستند.
33. مثنوي معنوي ، تصيح و توفيق سبحاني ، دفتر دوم، بيت 818.
34. در باره معناي حقيقي خرقه ، عارف و عالم بزرگ شيعه در قرن نهم شيخ ابن ابي جمهور احسايي حديثي نبوي را در کتاب مجلي ( چاپ سنگي، شيخ احمد شيرازي ، 1329قمري، صص 379 – 381) نقل و سپس شرح کرده که مجلسي اول نيز در تشويق السالکين ، صص 15-17، عينا نقل مي کند.
35.مقدمه، ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي ، ج 2، انتشارات علمي فرهنگي ، ص 982.
36. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ابراهيم، جلد اول ، ص 19.
37. شرح نهج البلاغه ، کمال الدين ميثم بحراني ، جزء اول، دفتر نشرکتاب ، تهران ،1379قمري، ص 79.
38.مثنوي معنوي ، دفتر اول ، بيت 317.
179 | مسعود | Iran - Qom | ١٠:٤٠ - ٠٣ شهریور ١٣٨٩ |
شعر زير مقايسه اي است بين محبان عمر و دوستداران علي ابن ابي طالب(ع)

============================================
اي خصم بد انديشه،بد اصليُ بَد ريشه.......ذکرش شده اُرادَم،اين کار مرا پيشه

مِسِّ دل حق جويان،با ذکر علي شد زر.......تو پيرو هر خواري،بر من شده او رهبر

آنقدر علي گويم،تا گوش تو گردد کر.......تو پيرو روباهي،من پيرو شير نرّ

برگو که کجا باشد زايشگه آن روباه.......اصلُ نسبش برگو،شرمنده شوي جان کاه

از من تو اگر پرسي،زايشگه آقايم.......من سينه دهم بالا، باشد همه غوغايم

در کعبه ولادت يافت،کو پاک ترين قلعه.......آن جاکه به عالم نيست،حتي به تو شد قبله
180 | مسعود | Iran - Qom | ١٠:٤٨ - ٠٣ شهریور ١٣٨٩ |
آيا ميدانستيد که شغل شريف جناب"عُمر"در زمان حيات چه بوده؟

جواب:(قابل توجه اهل سنّت): "دلّال خر"

لطفآ شعر زير را بخوانيد:

بنگر رسول الله را با لشگر اسلاميان.......يکسو زده اُردو و خيل مسلمين اندر ميان

احمد چو دارد در دلش روحُ ولاي حيدري.......خواهد که او رسوا کند هم اولي و دومي

با اولي گفتا برو گرچه تو اهلش نيستي.......اين قلعه هارا فتح کن گرچه تومردش نيستي

آن بزدلِ ترسو نرفته از قفا برگشتُ گفت....... اين کار،کارِ حيدر است،مائيم مردخوابُ خفت

پيغمبر والاعزام،آن عاشق شاه عظام..............خواهد که او ظاهر کند فرق خلايق با امام

پس امر بنمود آن ولي بر ثاني بزدل همي.......بهر رضاي خالق داور نَما کاري دمي

دارم سوال از دوستان پاسخ دهيد اي شيعيان......"دَلّالِ خر" آيا کجا داند رسوم جنگيان

او فرق تير و نيزه را الحق نمي داند ولي.......خواهد نشيند اي عجب بر مسند مولا علـــي

هرکس لذّت برد براي فرج آقامون مهدي صاحب الزمان دعا کنه.
181 | مسعود | | ١١:٠٥ - ٠٣ شهریور ١٣٨٩ |
اين شعر هم مهر تاييدي بر روش تولّد دشمنان اميرالمؤمنين

=============================
گر دوستدار حيدري..........بر مادرت بنما درود


خصم علي تخم زناست..........خصمش عدوّالله شد
=============================
به شيعيان اميرالؤمنين پيشنهاد ميکنم براي دانلود فايل هاي صوتي مدح حضرت امير(ع)

که با نواي گرم حاج حسن بهاري سروده شده به وبلاگ زير مراجعه نمايند:
/http://www.graphic133.blogfa.com
182 | مسعود | | ٠٦:٤٠ - ٠٤ شهریور ١٣٨٩ |
ولادت بابرکت کريم اهل بيت(ع)امام حسن مجتبي(عليه السّلام) بر تمامي شيعيان مبارک.
==================================================
فصل تنهاي زهرا و علي سر شده است.......شب اين شهر از اين نور منوّر شده است

زودتر از همه مژده به پيمـبر دادند.......نـــوه ات آمده،فـاطـمه مادر شده است

بي نصيبم مگذاريد ز جام کوثر.......حال که صحبت مستي به ميان آمده است

روزه داران شب پانـزدهم مـژده دهيد.......نمــک سفرهء ماه رمضـــان آمده است

اي که بر خيل جوانان بهـشـت آقايي.......اولي سيّد آل علي و زهرا ايي
==================================================
کريم آل طاها،ياحسن مجتبي(ع).
183 | محمد حسين بدر | | ١٤:٥٧ - ١٠ شهریور ١٣٨٩ |
سلام عليکم به نظر من، دوستان راه را گم کرده‌اند و به بيراهه رفته‌اند. پيغمبر براي اين عايشه (ام المومنين) را به عقد در آوردند تا اختلافي بين پيروان‌شان پيدا نشود که متاسفانه شد. به نظر من، نه شيعيان، نه اهل سنت، هر کسي از کرامات و اسرار آل نبي و کرامات ايشان مطلبي را به زبان آورد، مطمئنا مسلمان نيست. چون اصولا کرامات در خفا رونمايي شده‌اند و هر کسي با رياضت و قربت الي الله مي‌تواند به اين مقامات برسد. اين همه دم از خدا و پيغمبر مي‌زنيم، ولي راه‌شان را ادامه نمي‌دهيم و درصدد تخريب دين‌شان بر مي‌آئيم. حال اگر يک غير مسلمان به ما نگاه کند، مي‌گويد که اينان خودشان با خود مشکل دارند، چگونه اين دين مي‌تواند استوار باشد؟ به نظر شخص من، کساني که خودشان را آگاه‌تر از حتي خود پيغمبر نشان مي‌دهند، کساني که دم از ارتباط با امام زمان مي‌زنند و کساني که مي‌گويند فلاني از فلان افضل‌تر است و باعث اختلاف بين مردم و مسلمين مي‌شوند مسلمان نيستند (نحن امه واحده) تنها مرجع قضاوت تشخيص تقوا و فضل، خداست و هيچ بشري حق ندارد درباره افضل بودن انساني تصميم بگيرد و در جوامع مطرح کند و باعث اختلاف شود. البته عقيده شخصي تا زماني که در خفا باشد، محترم است. ولي تنها يک عقيده شخصي هست. در ضمن درباره احکام هم باب اجتهاد باز است. يک زمان جناب عمر بر طبق قوانين حکومتي تشخيص مي‌دهند صيغه را حرام کنند. چون فقط ايشان يک انسان معمولي آگاه مطلع از دين بودند که در شيعه به مجتهد از ان تعبير مي‌شود. ولي در اين زمان، بعضي از فقها آن را بنا به شرايط زماني آن را جايز مي‌دانند و بعضي نه. اين اختلاف نظرات نبايد باعث اختلاف باشد. به هر حال مرجع قضاوت خداي بزرگوار است. دين اسلام، دين رحمت است، نه دين اختلاف و کشتار و پرخاشگري. هر کسي که سيره پيغمبر را دنبال نکند، مطمئنا کافر است و خداوند متعال جزايش را خواهد داد. براي اينکه به شما ثابت شود که ما مردم چقدر عجول و بي‌فکر هستيم، براي‌تان مثالي مي‌آورم -اصل سي‌ام قانون اساسي مي‌گويد که تحصيلات تا مقطع متوسطه در ايران رايگان است. ولي آقايان کج‌فهم، مدارس غير انتفاعي احداث کرده‌اند و حتي در مدارس دولتي هم وجه دريافت مي‌شود. وقتي که ما دم از عدالت و برابري مي‌زنيم و قوانين خود را درست اجرا نمي‌کنيم و توانائيش را نداريم، وارد مسئله شرع و دين شويم و درباره ان اظهار نظر کنيم. بسيار جالب است - بنا به ايه شريفه قران (لم تقولون ما لا تفعلون) فکر مي‌کنم اقايان بهتر است کمي تفکر کنيد. مطمئن باشيد اصحاب حضرت فقط توسط ايشان برگزيده خواهند شد و هر کس ادعاي رابطه با امام زمان را داشته باشد حتي اگر راست هم باشد به دلائل افشا اسرار ال محمد در قعر جهنم خواهد بود هيچ فردي و يا گروهي و يا مذهبي و يا انساني نسبت به کسي افضل نيست مگر انچه را که خدا مي داند جالب است که انسانها عادي به انسانهاي بزرگوار تهمت ميزنند که فلاني فلان کرامت را دارد مطمئنا جناب عمر و ابوبکر و ائمه معصومين اگر کرامتي هم داشتند که مطمئنا همگي داراي کرامت بوده اند ان را در خفا نگه داشته اند چرا که اگر اظهار مي کردند در بين مسلمين شبهه در مورد پيغمبري حضرت رسول پيش ميامد که اين خود حکم جادوگري را دارد و خود موستوجب مرگ است من بعيد مي دانم اين بزرگواران را از اين تهمتها که به ايشان ميبنديد اگر شيعيان صيغه را مجاز ميدانند با توجه به نظر عقلي و اجتهاي خود درست ميدانند و تنها مرجع قضاوت خداست نه بشر و اگر برادران اهل سنت ان را مجاز نمي دانند باز هم همينطور جالب است نه اهل سنت و نه شيعه به قسمت دوم ايه نکاح توجه نفرموده اند که همان رعايت عدالت مي باشد و اصولا با توجه به اينکه انسان عدالت را نمي تواند به طور کامل مانند ان بزرگواران رعايت نمايد شخصا به اجتهاد عقلي اينجانب اختيار بيش از يک زن حرام است مگر با رضايت کامل طرفين که بعيد مي دانم رضايت کامل قلبي حاصل شود و اگر هم حاصل نشود باز هم نقض عدالت شده که مطئنا وقتي فقط بحث ازدواج با يکنفر مطرح باشد از نظر عقلي ديگر فرقي بين صيغه و دائم پيش نخواهد امد اقايان بيائيد بجاي اين که دين را به نفع خود تفسير کنيم بيائيد عاقلانه بينديشيم.هدف از اديان قرب الي الله مي باشد و هر کس غير از اين را در سر بپروراند کافر است. و اگر کسي دنبال قرب الي الله باشد ديگر دنبال اختلافات نمي رود و تنها به فکر نقاط مشترک و دوستي با دوستان خداست هر دو داريم به گمراهه ميرويم من از صميم دل از خداوند متعال خواهان چراغ هدايتي در اين بيغوله راه دنيا براي بندگان عاجز و ذليلش من جمله خود مي باشم تا با ترک گناهان زودتر به قربش نائل شويم. دوستان اگر کسي مايل به دوستي با اينجانب جهت تبادل نظرات بود با ايميل بنده تماس حاصل فرمائيد با تشکر از حسن نظراتان [email protected] محمد حسين بدر شيراز

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «پيغمبر براي اين عايشه (ام المومنين) را به عقد در آوردند تا اختلافي بين پيروان‌شان پيدا نشود که متاسفانه شد»
آيا به همين علت (طبق روايات صحيحه اهل سنت) رسول خدا (ص) به خانه عائشه اشاره كردند و سه بار فرمودند : اينجا فتنه است ؟
2- فرموده‌ايد «تنها مرجع قضاوت تشخيص تقوا و فضل، خداست و هيچ بشري حق ندارد درباره افضل بودن انساني تصميم بگيرد»
اما خداوند گاهي رسولش را آگاه مي‌كند ،و گاهي نيز در قرآن در مورد كساني سخن گفته‌است كه مردم با حقيقت آنها آشنا شوند ؛ «تبت يدا ابي لهب» از همين باب است ! آيا شما مي‌توانيد بگوييد در مورد ابولهب سكوت كنيد ؟
3- فرموده‌ايد «يک زمان جناب عمر بر طبق قوانين حکومتي تشخيص مي‌دهند صيغه را حرام کنند. چون فقط ايشان يک انسان معمولي آگاه مطلع از دين بودند که در شيعه به مجتهد از ان تعبير مي‌شود. ولي در اين زمان، بعضي از فقها آن را بنا به شرايط زماني آن را جايز مي‌دانند و بعضي نه»
بهتر است سخني بگوييد كه اهل سنت قبول داشته باشند ! اهل سنت مي‌گويند كه رسول خدا (ص) متعه را حرام كرد ، و عمر به مردم ابلاغ نمود ! و تا زماني كه عمر خبر دهد ، تنها گروهي اندك با خبر بودند !!! حال شما براي دفاع از عمر چيزي را مي‌گوييد كه خود اهل سنت نيز قبول ندارند ؛ و الا چرا الان به جاي مسيار و مصياف و... ازدواج موقت را كه در زمان رسول خدا (ص) حلال بود حلال نمي‌كنند ؟
4- فرموده‌ايد «دين اسلام، دين رحمت است، نه دين اختلاف و کشتار و پرخاشگري» با اين تفسير شما ، پس بهتر است آيات جهاد و لعن را از قرآن حذف كنيد !
5- فرموده‌ايد «مطمئن باشيد اصحاب حضرت فقط توسط ايشان برگزيده خواهند شد» آيا خود رسول خدا (ص) نفرمودند (طبق روايات صحيحه بخاري و مسلم) كه در بين اصحاب من گروهي منافق هستند ، و همچنين فرمودند كه در روز قيامت گروهي از اصحاب من را به جهنم خواهند برد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

184 | momen abdullah | | ١٩:٠٨ - ١٤ شهریور ١٣٨٩ |
جناب سينا! از نشانه‌هاي «احترام اهل سنت به تمام بزرگان دين اسلام»، کافر و جهنمي و مشرک معرفي کردن شخصي است که تمام زندگي و مال خود را فداي اسلام کرد و در تمام لحظات يار و ياور پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بود و در نهايت در اثر شکنجه و محاصره اقتصادي دوستان خالد و ابوسفيان به شهادت رسيد. آري. محبين عمر بن خطاب (خطاب کافر) بي‌شرمانه و بدون ترس از خداوند به حضرت ابوطالب (عليه السلام) توهين و بي‌ادبي مي‌کنند و کوچک‌ترين واهمه‌اي هم از آن يوم شديد ندارند!!! يا علي
185 | سينا | | ٢٤:٣٦ - ١٤ شهریور ١٣٨٩ |
اهل سنت به تمام بزرگان دين اسلام احترام مي‌گذارد. در بيش از 10 آيه قرآن گفته شده مهاجرين و انصار بهشتي‌اند. آخه شماها کي هستيد و کجاي دين اسلام قرار داريد که به صحابه و زنان پيامبر توهين مي‌کنيد؟ کمي انصاف داشته باشيد! فرق شما با وهابيون چيست؟ آنها شيعه ستيزند و شما سني ستيز. کمي فکر و تامل کنيد. رعايت ادب کنيد. بي‌ادب بودن و توهين کردن هنر نيست. به اميد پيروزي اسلام بر کفر.
186 | علي | | ٠٣:٤٢ - ١٦ شهریور ١٣٨٩ |
سايت شما به جز سر درد، چيزي نصيب ما نشد. ولي فقط يك جمله مي‌گم: اگه منطق داريد، از بين يك و نيم ميليارد مسلمان، چند درصد يا چند كشور دين‌شون تشيع هستش؟
187 | ميثم | | ١٠:٥٧ - ١٦ شهریور ١٣٨٩ |
خطاب به تمامي اهل سنت! لطفاَ سوالات را يكي يك جواب دهيد. آيا پيامبر خدا حضرت محمد (ص) را قبول داريد؟ آيا صحيح بخاري را قبول داريد؟ آيا اين جمله را كه در اين كتاب به نقل از پيامبر نقل شده كه «فاطمه پاره تن من است و هر كس اورا بيازارد مرا آزرده است» را قبول داريد؟ آيا اين عبارت كه در اين كتاب قيد شده كه «خانم فاطمه (س) با قلبي اندوهگين نسبت به عمر و بدون بيعت كردن با ايشان از دنيا رفت» را قبول داريد؟ با توجه به اين موضوع، آيا درگذشت فاطمه، يك مرگ جاهلانه بوده و عمر خليفه بر حق مسلمانان؟ يا دليلي قاطع بر ناحق بودن خلافتش و شهادت خانم فاطمه زهرا (س)؟ جواب فقط در داشتن يكه ارزن معرفت است كه اگر داشتيد، بر افكار پوشالي خود إصرار نمي‌كرديد؟
188 | محمد رضايي(خطاب به جناب علي) | | ١٤:١٣ - ١٧ شهریور ١٣٨٩ |
!!! تعداد مسيحي‌ها بيشتره يا اهل سنت؟
189 | سينا | | ١٠:٢٥ - ١٨ شهریور ١٣٨٩ |
از خودتون داستان نسازين. آخه کدوم‌تون صحيح بخاري خوندين که حرف مفت مي‌زنين. تمام ادعاي شيعه به نصفه مطرح کردن حديثاست. حديثا رو کامل بخونين بعد حرف بزنين. اهل سنت به اماماي شما احترام مي‌ذارن، چه برسه به عموي پيامبر. البته شايد منظورت ابو لهب بوده که لعنت خدا بر او باد. خدا بر قلب کافران و مشرکان مهر نهاده است که هيچ حرف حقي را نمي‌شنوند. خدا را بپرستيد و دست از شرک برداريد. در ضمن امسال شب قدر که شب 27 رمضان است را تلويزيون ايران هم اعلام کرد. اين نشانه خوبي است براي اينکه از علي‌پرستي به خدا‌پرستي روي بياوريد.
190 | momen abdullah | | ٢٤:٢٧ - ١٨ شهریور ١٣٨٩ |
جناب سينا! بنده صحيح بخاري را مطالعه کردم و در آن اين حديث شرک‌آميز را ديدم: http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=170#s2 «خلق الله آدم على صورته، طوله ستون ذراعا» البته از مشرکيني که ابوبکر را به جاي الله جاعل خليفة الله مي‌دانند، جز باور به اين شرکيات هم انتظاري نيست. يا علي
191 | ميثم | | ١١:٠١ - ٢٥ شهریور ١٣٨٩ |
دل سرا پرده محبت اوست ---------- ديده آيينه‌دار طلعت اوست من كه سر در نياورم به دو كوْن ------ گردنم زير بار منت اوست تو و طوبي و ما و قامت يار ------------ فكر هر كس به قدر همت اوست گر من آلوده دامنم چه عجب --------- همه عالم گواه عصمت اوست من كه باشم در آن حرم كه صبا ----- پرده‌دار حريم حرمت اوست بي‌خيالش مباد منظر چشم ---------- زان‌كه اين گوشه جاي خلوت اوست هر گل نو كه شد چمن آراي ---------- ز اثر رنگ و بوي صحبت اوست دور مجنون گذشت و نوبت ماست --- هر كسي پنج روز نوبت اوست ملكت عاشقي و گنج طرب ----------- هر چه دارم ز يمن همت اوست من و دل گر فدا شديم چه باك ------- غرض اندر ميان سلامت اوست فقر ظاهر مبين كه حافظ را ------------ سينه گنجينه محبت اوست سلامتي آقا امام زمان و تعجيل در فرج صلوات.
192 | مجنون الحسين | | ١٦:١٣ - ٢٩ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام به پيشگاه مقدس امام زمان (روحي فدا ) 1- تشکر ميکنم از مباحث مطرح شده 2- مباحث کمي جنبه رو کم کني پيدا کرده خواهشن کمي ادب را به برادران تندرو چه سني و چه مذهب بر حق شيعه توصيه ميکنم 3- پاسخ اين سئوال که چرا مولا علي استخوان در گلو و خار در چشم را تحمل کرد و صبر پيشه کرد اولا کساني که در خانه علي به بهانه اعتراض به خلافت عمر جمع شده بودند انگشت شمار بودند و هرگز نمي توانستند در مقابل هزار ها نفرکه در پشت بودند (با تعداد مردم) مبارزه کنند لذا بحث جنگ و خونريزي در ميان نبود اگر علي مي آمد عمر و همراهان بهانه داشتند که علي به قصد مقاومت و جنگ با ما پشت در بود و در را گرفته که اجازه ورود به آنها نمي داد چون يک مرد پشت در بود آگر با تهديد عمر و همراهان در را باز نمي کرد همراهان عمر بايد با زور وارد مي شدند و اين مطلب جور ديگر بيان و مطرح مي شد.که اين جنگ برابرو کاملا مردانه بوده. ولي وقتي فاطمه پشت در بود حضرتش گمان مي کرد(اتمام حجت براي آيندگان)آنها حيا خواهند کرد و به زن حمله نمي کنند(حمله به زن در فرهنگ و آداب و رسوم عرب کاريست بسيار منفور و دور از انسانيت چنانچه امام سجاد (عليه السلام) غيرت الله است ولي در کاخ يزيد موقعيت را مي بيند و اجازه سخنراني به حضرت زينب مي دهد چون عرب کشتن زن را بسيار بسيار منفور و ناپسند مي داند)و حتما حيا مي کنند و به زن حمله نمي کنند آن هم چه زني يگانه دختر حضرت رسيول اکرم که مناقب و فضايلش بي شمار است و البته اين صفات و فضايل دختر رسول خدا بر عمر و همراهان پوشيده نبود آن هم چه فضايلي چنانچه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش معتبر ترين کتاب بعد از قر آن براي اهل سنت در ج۴ ص۲۵ مي گويد"فاطمه سيده نساء اهل الجنه"ولي با همه اين اوصاف عمر و همراهان از يورش به خانه وحي حيا نکرده و...عمر وقتي قصد کرد وارد خانه فاطمه الزهرا شود به او گفته شد که اين خانه پيامبردر آن فاطمه حضور دارد و او در جواب گفت:"اگر چه فاطمه باشد خانه را با اهلش آتش مي زنم" انساب الاشراف 1/586-الامه و السياسه12 روز عاشورا يزيديان که لعنت خدا بر آنان تا زماني که امام حسين زنده بود از حمله به خيام شرم کردنند( ترسيدنند از قهر خدا و رسول ) ولي اينان که دايه فاروق بودن ميکنند حتي به دختر رسول خدا رحم نکردنند 4 - سندي از کتب اهل سنت بر کنيه و پشته عمر ؟؟؟؟؟ 4-- لولا علي لهلک عمر اين هم يکي ديگر از رواياتي که بيان ميکند که جناب عمر بن خطاب از حيث علم از علي بن ابيطالب بالاتر و بقيه صحابي بالاتر نبوده است. اصل اين روايت: (طبق نص علماي اهل سنت. جناب عمر بن خطاب دستور به رجم زني ميدهد که فرزندش را در6ماهگي از حاملگيش به دنيا آورده است . جناب عمر بن خطاب دستور به رجم زن ميدهد(البته گروهي اين روايت را در مورد رجم مجنونه داسنته اند) علي بن ابيطالب در بين راه آنانرا ميبيند و به عمر تذکر ميهد که کلام تو با آيات قران مخالف است سپس عمر چنين مي گويد:(همانا اگر علي نبود. عمر هلاک ميشد.) ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 - ص 172 أن عمر رضي الله عنه أراد رجم المرأة التي ولدت لستة أشهر فقال ( له ) علي : في كتاب الله ( وحمله وفصاله ثلاثون شهرا ) ثم ( قال تعالي : ) ( وفصاله في عامين ). فالحمل ستة أشهر ( والفصال في عامين ) ، فتركها وقال : لولا علي لهلك عمر الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1103 فكان عمر يقول لولا على لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 1 - ص 18 لولا على لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي - ص 130 فقال عمر : لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . المواقف - الإيجي - ج 3 - ص 627 فقال عمر لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . فتح الملك العلى - أحمد بن الصديق المغربي - ص 71 عمر يقول : لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تفسير السمعاني - السمعاني - ج 5 - ص 154 وروى أن امرأة أتت بولد لستة أشهر من وقت النكاح في زمان عمر رضي الله عنه فهم عمر برجمها ، فقال علي رضي الله عنه لا سبيل لك عليها ، وتلا قوله تعالى : * ( وحمله وفصاله ثلاثون شهرا ) فقال عمر : لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تفسير الرازي - الرازي - ج 21 - ص 22 لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (ع) - محمد بن طلحة الشافعي - ص 77 لولا علي لهلك عمر ( . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . الفصول المهمة في معرفة الأئمة - ابن الصباغ - ج 1 - ص 201 لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 1 - ص 195 قال : لولا علي لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 1 - ص 216 لولا على لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . مختصر المعاني - سعد الدين التفتازاني - ص 95 لولا على لهلك عمر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . الاستيعاب|ابن عبد البر|3|463|مصادر حديث سنى - عام|علي محمد البجاوي|الأولى|1412|بيروت - دار الجيل|دار الجيل|| شرح نهج البلاغة|ابن أبي الحديد|1|656|مصادر حديث سنى - عام|محمد أبو الفضل إبراهيم|الأولى|1378 - 1959 م||دار إحياء الكتب العربية - عيسى البابي الحلبي وشركاه||مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان نظم درر السمطين|الزرندي الحنفي||750|مصادر حديث سنى - عام||الأولى|1377 - 1958 م|||| المواقف|الإيجي|3|756|مصادر حديث سنى - عام|عبد الرحمن عميرة|الأولى|1417 - 1997م|لبنان - بيروت - دار الجيل|دار الجيل|| فتح الملك العلى|أحمد بن الصديق المغربي||1380|مصادر حديث سنى - عام|تحقيق وتعليق وتصحيح الأسانيد : محمد هادي الأميني|الثالثة|1403 - 1362 ش|مطابع نقش جهان - طهران|مكتبة الإمام أمير المؤمنين علي (ع) العامة - اصفهان|| تفسير السمعاني|السمعاني|5|489|مصادر تفسير سنى|ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم|الأولى|1418 - 1997م|السعودية - دار الوطن - الرياض|دار الوطن - الرياض|| تفسير الرازي|الرازي|21|606|مصادر تفسير سنى||الثالثة||||| مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (ع)|محمد بن طلحة الشافعي||652|مصادر سيره پيامبر وائمه|ماجد ابن أحمد العطية|||||| الفصول المهمة في معرفة الأئمة|ابن الصباغ|1|855|مصادر سيره پيامبر وائمه|سامي الغريري|الأولى|1422|سرور|دار الحديث للطباعة والنشر|964-5985-99-4|المؤلف : علي بن محمد بن أحمد المالكي المكي المعروف بابن الصباغ / مركز الطباعة والنشر في دار الحديث - قم - شارع معلم - قرب ساحة الشهداء - الرقم 125 الهاتف : 02517740545 - 02517740523 ص . ب : 4468 / 37185 جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع)|ابن الدمشقي|1|871|مصادر سيره پيامبر وائمه|الشيخ محمد باقر المحمودي|الأولى|1415|دانش|مجم ع إحياء الثقافة الإسلامية - قم - ايران|| ينابيع المودة لذوي القربى|القندوزي|1|1294|مصادر سيره پيامبر وائمه|سيد علي جمال أشرف الحسيني|الأولى|1416|أسوه|دار الأسوة للطباعة والنشر|| مختصر المعاني|سعد الدين التفتازاني||792|مصادر زبان عربى||الأولى|1411|قدس - قم|دار الفكر - قم|| من به برادرانم توصيه ميکنم فقط از فضائل امير المومنين علي (ع) بيان کنند و کاري به ديگران نداشته باشند زيرا با نمايان شدن خورشيد فضائل حضرت ديگر جايي براي خودنمايي شبه چراغها نميماند ( شما را به ديدن سايت (( نور آسمان )) دعوت ميکنم يا الله يا محمد يا علي يا فاطمه يا حسن يا حسين
193 | علي اصغر طالبي | | ٢٢:٢٣ - ٠١ مهر ١٣٨٩ |
متاسفانه اهل سنت فقط پاي ماهواره مي‌شينند و فيلم‌هاي آمريكايي نگاه مي‌كنند، باور كنيد حتي يك درصدشون هم اصلا نمي‌دونن صحيح مسلم يا صحيح بخاري چي هست و چي توش نوشته و علماشون چه اعتقادي نسبت به اين كتاب‌ها دارن. از مديريت سايت خواهش مي‌كنيم وقتي از منابع اهل سنت مطلب ذكر مي‌كنيد تصوير آن صفحه را نيز در كنار مطلب بگذاريد و اينكه چاپ كدام كشور و در چه تاريخي است.
194 | امير حسين | | ٠١:٤٥ - ٠٢ مهر ١٣٨٩ |
اگر بفهميد حضرت عمر داماد حضرت علي بوده، دختر فاطمه و حضرت علي زن حضرت عمر بوده، در ضمن اسم فرزندان ديگر حضرت علي را بدانيد كه عمر و ابوبكر و... به غير از امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا داشته. محض اطلاع يكم تاريخ بخوانيد واي بر شما كه صحابه چيزي كه نداشتن نسبت مي‌دهيد. روز قيامت جهنم خوش بگذره. ديدار به قيامت.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي!

شما مي‌توانيد براي اطلاع بيشتر از مطالبي كه نوشته‌ايد، به آدرس‌هاي زير مراجعه نماييد:

1. بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر (ويرايش جديد)

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83

2. چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437

با تشكر

گروه پاسخ به شبهات

195 | نادر | | ١٨:٠٦ - ١١ مهر ١٣٨٩ |
باسلام
از برادران اهل سنت که به گفته خودشون اين همه به امامان و شيعه ها احترام ميزارن و ما شيعه ها در کمال نا سپاسي بهشون بي احترامي مي کنيم يه سوال داشتم.در کجاي قرآن نوشته که ريختن خون انسان بي گناه حلال است و براي رفتن به بهشت بايد پنج شيعه را کشت؟کجاي اسلام ميگه به بچه هاتون يادبدين سر شيعه ها رو ببرن؟اصلا فرض ميکنيم من دروغگو ، شما خودتون تو اينترنت سرچ کنيد ببينيد چند تا کليپ از بريدن سر شيعيان توسط بدترين فرقه سني وهابيت ضاله انگليسي گذاشتن. با خيال راحت سر انسانهاي بي گناه رو ميبرن تا جواز رفتنشون به بهشت بشه . اگه دروغ ميگم حساب کتابمون بمونه تا قيامت .اينجا بتونيم در بريم اونجا که نمي تونيم .لعنت خدابر اونها که به خدا و رسولش دروغ مي بندن
196 | Hamed Nezhadnik | | ٢٢:٢٧ - ٢٥ آبان ١٣٨٩ |
آيا درسته سني ها طواف نساء انجام نميدند؟ در اين صورت همشون ؟؟؟اند.
197 | محمد طاهري | | ١٨:١٥ - ٠١ آذر ١٣٨٩ |
فقط همين بس كه سوزاندن نام جلاله ((الله)) حرام است و در هيچ جايي از اميرالمومنين علي (ع) مكروهي هم سر نزده سراغ داريد بفرماييد.
درود خدا بر قطب عالم امكان حضرت صاحب الزمان
198 | مسعود | | ١٤:٣٨ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
اي شيعيان با تمام وجود از حقانيت شيعه دفاع کنيد.مرحبا مرحبا...

شما هنگامي قدر ولايت اميرالمومنين را ميدانيد که جانتان به گودي گلو ميرسد.و آن هنگام مولايتان را ميبينيد و با لذّت جان به جان آفرين تسليم ميکنيد.

واي بر حال کساني که با علي و آل او دشمن باشد.حقيقتا مرگ سختي خواهند داشت.

"اللّهم عجّل لوليک الفرج"
199 | غريبه آشنا | | ٢٤:٠٧ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
دوستان عزيز ، شما دارين دعوا مي کنين بر سر اين قضيه که بيش از چندين صد سال پيش اتفاق افتاده ! تفرقه کنيد ، تفرقه ايجاد کنين ، آفرين !شما دارين وحدت ايجاد مي کنين ، آفرين
4 خليفه ، بازوهاي پيامبر بودند ، هيچ کسي نمي توان منکر اين شود که پيامبر بدون اين 4 شخص مي توانست اسلام و آفتاب و روشني اسلام را بر دنيا نشان دهد
واقعاً براي شما متاسفم که فراموش کرديد ، ابوبکر صديق ، عمر فاروق ، عثمان ذن النورين و علي مرتضي 4 بازوي اسلام ، 4 مجاهد اسلام ، 4 برادر ، 4 قسم خورده يکديگر بودند تا بتوانند با درايت پيامبر ، اسلام را بر جهان و جهانيان نشان دهند
اسلام نابود شده ؟ نه ، اسلام را ما نابود مي کنيم ، با تفرقه ، با پراکنده کردن ، با حرف زدن از چيزي که دقيق نمي دانيم و در مورد آن بحث مي کنيم
اسلام با دستان اين 4 بازو اينيست که در دست ماست
ما مسلمانيم ؟ مي خواهيم حفظ اسلام کنيم ، پس بيائيد ابوبکر گونه ، عمر گونه ، عثمان گونه يا آن هائي که سنگ حضرت علي را اينگونه به سينه مي زنند علي گونه از اسلام دفع کنند
مي توانيم ؟ هيچوقت ...
200 | ساحل | | ١٢:٥٤ - ١٦ دي ١٣٨٩ |
لعن علي عدوك يا علي چقدر كودن و كوته فكر هستيد كه از يه دشمن حضرت علي حمايت ميكنيد واي بر شما علي عليه السلام رو رها كرديد و به اين ظالمين پيوستيد فقط به اميد روزي زندم كه اقا بياد و انتقام سيلي مادرم زهرا رو از اين ها بگيريم
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها