2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
لواط وهابي ها در اماكن تمرين واستراحتشان وحتي مساجدشان !!
کد مطلب: ٦٢٣٣ تاریخ انتشار: ٢٤ مرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 239669
جنایات وهابیت » جنایات وهابیت
لواط وهابي ها در اماكن تمرين واستراحتشان وحتي مساجدشان !!

در اين گفت وگوئي كه بين پليس عراق واين وهابي دستگير شده انجام شد ودر شبكه العراقيه هم پخش شد بعد از اعترافاتي از قتل شيعيان اهل بيت (ع) و ... أز إين آقا در نهايت فيلم سؤال ميكنند كه : آيا صحيح است كه شما در مساجد ... عمل قوم لوط را انجام ميداديد ؟ بعد أز سكوتي چند ثانيه اي ميگويد : خدا أز تقصيراتمان بگذرد .. وأز أو طلب بخشش ميكنيم ..

براي استماع اعتراف اين وهابي :

لينك در يوتوب:

http://uk.youtube.com/watch?v=yDPCY9zEUo8

لينك در آپارات:

عكس الباني :

عكس عثمان الخميس :



Share
41 | معصوم ج | | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم د


خدمت برادران سلام عليكم

من در ابتدا سوالي از شما ميپرسم . آيا اگر دو شيعه همديگر را كتك بزنند آيا شيعه را بايد دين كتك كاري بناميم ؟!
آيا اگر حالا كه در غرب به اصطلاح آزادي هست و مسيحيان از صبح تا شب به فحشا مشغولند آيا ميتوان گفت مسيحيت دين فحشا است ؟
و.....
هر آدمي عاقلي ميگويد هرگز نميتوان اينچنين گفت

پس تعجب ما ازشماست كه اهل تحقيق هستيد . حتما بعضي از وهابيان كار هاي زشتي انجام ميدهند حتي بعضي از شيعه و بعضي از مسيحيتو....

ولي برادران در كجاي شيعه و سني و وهابي و مسيحي گفته كار زشت كنيد ؟

برادران بدانيد بدي يك سني مانند من يا يك شيعه يا هر ديندار ديگر دليل بدي دين نيست بلكه انسان شهوت دارد و شيطان همه جا

منتظر كه انسان را از خداوند دور كند حالا اين انسان يا سني است يا شيعه يا...

يك موضوع ديگر د: در حديث آمده كه هر كه علي بن اباطالب(رضي الله عنه) را دشمن داشته باشد زنا زاده است .
در اين حديث دشمني علي بن اباطالب(رضي الله عنه) آمده ولي برادران شيعه سعي كرده ميگويند هركس شيعه نباشد زنا زاده است . برادران دوستي با شيعه متفاوت است . اين كه كسي حب ايشان را ندارد دليل بر زنا زادگي نيست گاهي هم به دليل ندانستن است.
خودم تا چندي سال از جناب علي بن اباطالب(رضي الله عنه) دوستي در دل نداشتم ولي دشمني هم نداشتم . تا اين كه از يكي از برادران شيعه روايتي شنيدم از ابن ابي الحديد معتزلي درباره فضايل و كرامات جناب علي بن اباطالب(رضي الله عنه)

بسيار تعجب كردم . بعد تحقيق ازكتب و رسالات كردم . ديدم صحيح است . بعد از آن كتابي را از همان برادر گرفتم ((((مكارم الاخلاق))))

كتاب بسيا ر خوبي كه روايتهاي در باره اخلاق زندگي دارد و مرا عاشق فرزندان رسول الله( صلوات عليه و سلم) كرد . با گذشت زمان درسهاي زيادي از كتب اسلامي و غير اسلامي ياد گرفتم
بعضي چيز ها كه در اول در مغزم خرافه مي آمد امروز برايم حقيقت است . مثلا عمر چند صد ساله يك انسان كه قديم ميگفتم خرافه است يا اينكه آيا آدمي چگونه ميتواند در يك زمان در چند جا حضور داشته باشد(روايات شيعه در باره امامانشان) ؟ كه انجمن متا فيزيك آمريكا اثبات كرده است كه با
رياضت نفس و تمرين روحي انسان ميتواند همزمان چهار كالبد جسماني داشته باشد .


يا اين كه در كتابي از شيعه خواندم ( فكر ميكنم اصول كافي ) از اباعبدالله(رضي الله عنه)كه اگر زمين يك لحظه از حجت خدا خالي شود قيامت بر پا ميشود !!!
چند سال قبل دانشمندا ن ژاپني پس از سالها تفحص و تحقيق به اين نتيجه رسيدند كه الكترون داراي دو حركت مختلف است :

حركت فوتونيك و حركت موجي. اگر ناظري وجود داشته باشد يعني اگر يك انسان به ماده اي بنگرد حركت الكترون هاي آن به صورت موجي است ولي اگي كسي به آن ننگرد حركت الكترونهاي آن به صورت فوتونيك است . از اينجا نتيجه گرفتند كه انسان كاملي وجود دارد كه همه جهان را مينگرد و اگر لحظه اي اين فرد وجود نداشته باشد همه نظم جهان به هم ميخورد . حال شيعه ميگويد انسان كامل مهدي آل رسول الله ( صلوات عليه و سلم)است مسيحي ميگويد عيسي استو....


يا اين كه از ابا عبدالله(رضي الله عنه) نقل شده كه در جهان 18000 سياره وجود دارد كه درآنها حيات هست و زندگي .(اصل روايت را فراموش كرده ام )

امروزه زمين شناسان مي گويند در كهكشان راه شير ي حداقل 300 و حداكثر18000 تمدن بسيار پيشرفته تر از انسان وجود دارد .

روايات و احاديثي كه هست گاهي خرافي ميآيد ولي با تفحص انسان عاقل ميفهمد چيزهاي عجيب زيادي وجود دارد و نبايد همه چيز را رد كرد.


و خواندن اينها باعث شد من ارادت داشته باشم خدمت جناب علي بن ابيطالب(رضي الله عنه) و فرزندان پاكشان
نه اينكه چون نشناخته باشم زنا زاده باشم و نه اينكه چون شناخته باشم حلال زاده باشم



و السلام عليكم و رحمه الله




42 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام با تشكر از برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج از نظر خوبشان وليكن متاسفانه نگاه شما به اين مسائل با اغماض ميباشد . عزيز برادر مسائل مربوط به پيروان هر ديني را همانطور كه فرموديد نبايد به حساب ان دين گذارد ( البته همان ديني كه انبياء ان دين اوردند و دين تحريف شده ) اما اگر ان دين از صراط خودش منحرف شود چي ؟؟ مثلاُ در دين يهوديت ايا ميشود صهيونيستها منصوب به حضرت موسي عليه السلام فرض كرد . ايا فرقه هاي مسيحي نژاد پرست را به حضرت عيسي مسيح عليه السلام فرض كرد . مگر نه اينكه انها ظاهر به كتابشان و سنت نبي يشان پايبندند . پس مشكل كجاست ؟؟؟ اجازه بدهيد شما را به خواندن يك حديث و چند مقاله در همين سايت دعوت كنم شايد بهتر بشود منظورم را بشما برسانم حديث قالَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه و آله وسلم سَتُفترق اُمّتي ثَلاث و سبعين فرقة ، واحدة منها ناجية و ثنتان و سبعون في النار » ؛ امت من به هفتاد وسه فرقه تقسيم مى شوند ، كه يك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند . » شيخ طوسي رحمه الله در الرسائل العشر ، ص 127 ، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّي در ايضاح الفوائد ، ج 1 ، ص 8 و شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 31 ، وعلامه مجلسي در بحار الانوار ، ج 36 ، ص 336 ، ح 198 و حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج 4 ، ص 430 ، وابن حزم در محلي ، ج 1 ، ص 62 ، و طبراني در المعجم الكبير ، ج 18 ، ص 51 ، و هيثمي در . . مقالاتي را كه بايد خواند : 1 ) اقرار ابوبكر به هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=147 2 ) بررسي روايت ابن أبي شيبه و تهديد عمر به آتش زدن خانه فاطمه(س) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=145 3 ) قبر رسول الله را خراب كنيد، ابن جبرين بهشت را برايتان ضمانت مي كند http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=56 4 ) تصوير: با کشتن هفت محب اهل بيت، بهشت برويد! http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=77 ايا باز هم ميگوئيد " ولي برادران در كجاي (شيعه ؟؟؟؟ ) و سني و وهابي و مسيحي گفته كار زشت كنيد ؟ يا علي
43 | معصوم ج | | ١٢:٠٠ - ١٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت سروران و برادران سلام عليكم ( مخصوصا خدمت برادر گرامي جناب آقاي مجيد م علي كه اين حقير را به حساب آورده و پاسخ دادند)

درابتدا بايد بگويم كه جز مذهبي كه از پدران آموختم هيچ چيز را بدون تحقيق قبول نكردم . و من كاملا تسليم حقيقت هستم زيرا سعادت در داشتن چشم بينا و قبول حق است و كم اطلاعي و فراموشكاري من را به حساب اغماض و چشم پوشي و يا جاهليت و عصبيت نگذاريد كه ان شا الله من چنين نيستم كه اگر باشم از لعن شدگان هستم .


درباره حديث رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) آري راست گفته :

آيا در كربلا حسين بن علي (رضي الله عنهما ) به حق بود يا عمر بن سعد ؟ آيا هردو رستگار شدند ؟
در جنگ صفين چطور ؟ آيا هر دو گروه درگير مسلمان نبودند ؟
هيچوقت دو طرف جنگ هر دو بر حق نيستند . يكي با خداست و اجتهاد ميكندو يكي فريب خورده از شيطان و اجتهاد ميكندو يكي سعادت اخروي دارد وديگري نه .

ولي چرا رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) فرمود : قولوا لا اله الله تفلحوا ؟ چرا گفتن لا اله الا الله انسان را سعادتمند ميكند ؟ آيا فلاح همان نجات نيست ؟

پرسيديد :

مثلاُ در دين يهوديت ايا ميشود صهيونيستها منصوب به حضرت موسي عليه السلام فرض كرد .
ايا فرقه هاي مسيحي نژاد پرست را به حضرت عيسي مسيح عليه السلام فرض كرد

و من از شما ميپرسم آيا آن افرادي كه در پارا چنارا پاكستان دست كودكان مسلمان شيعه را قطع ميكنند مسلمان هستند ؟
آيا آن افرادي كه در عراق سني و شيعه را به قتل ميرسانند مسلمان است ؟

آيا همين آقايي كه در همين سايت به نام شاه اسماعيل .... نظر ميدهد و ميگويد كه شمشيرش را آماده كرده تا امام زمان بيايد و با امام سني بكشد مسلمان است ؟

و من با اجازه ميگويم نه هيچ كدام مسلمان نيستند .


آيا كرامت انسان بالاتر از هر چيز نيست . آيا امامان شمانفرمودند :هفتاد بار خانه كعبه ويران شود بهتر از آن است كه خون انسان بيگناهي بر زمين ريخته شود ؟ ولي آيا امروز سني ها به دست شيعه هاي افراطي كشته نميشوند( و بر عكس )

آيا در روز فتح مكه آن عرب فرياد نزد اليوم يوم الملحمه(امروز روز ريز ريز كردن است ) و رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) فرياد زد اليوم يوم المرحمه(
امروز روز بخشش است ) ؟ آيا رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) فاتح نبود كه خالد بن وليد و سعد بن ابي وقاص در فتح ايران چه كردند ؟

صفحاتي را كه معرفي گفته بوديد خواندم و ناراحت شدم . و چيزي براي گفتن ندارم. رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) فرمود ((اني ابعث لاتمم مكارم الاخلاق )) ولي جانشينان ايشان انگار سنت ايشان را فراموش كرده اند .

با قاطعيت ميگويم هر كس (هر كس كه باشد از گذشته تا آينده ) به انسان بي گناه ( هر كس كه باشد چه مسلمان و يا غير مسلمان ) ظلم كند
و در آن حال بميرد ( در حالي كه خوشحال است از كارش ) در آخرت از رحمت خدا دور است و ملعون .


و برادران شيعه چرا فكر ميكنيد از اين چند هزار فرقه مسلمان شما رستگاريد ؟

جز امامان شما كه دانشمندان بزرگي بودند ديگر بزرگان ديني شما پر از اشتباه هستند مثلا ملا صدرا يا سهروردي .

اين حقير قصد شبه افكني ندارم و قصدم ان شا الله علم آموختن است .

و الصلاه و السلام علي نبينا محمد و علي آله و صحبه و سلم
44 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام خانم معصوم ج اولا بنده شمشيرم آماده نکرده ام که هنگام ظهور حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گردن سني ها را بزنم، بلکه شيعه همواره تحت فرمان و مطيع ولي و امام خود (طبق نص صريح قرآن) مي باشد و در واقع تصميم گيري در مورد سني و با هر فرقه ديگري به عهده ي امام معصوم خواهد بود نه من. ثانيآ اگر شما سني ها خودتان را محب اهل بيت (عليهم السلام) و همچنين دوست امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميدانيد ، قاعدتآ از شمشير من و غيره نبايد هراسي داشته باشيد. ثالثآ بهتر بوئد تاريخ را مطالعه ميکرديد(از منابع معابر خودتان) تا بر شما روشن ميشد که چه کساني به زور شمشير بر عليه نص صريح قرآن مبني بر اجباري نبودن پذيرفتن دين اسلام عمل کردند و مردم ايران را از دم تيغ گذرادند!! نکند شما منکر تاريخ هستيد!! جنايات و خيانتهاي خليفه دوم در جنگ با ايرانيان و تجاوزهاي بيشمار فرماندهان سپاهش از جمله خالدبن وليد شرابخوار و زناکار به زنان و دختران ايرانيان و همچنين کشتار وسيع مردم بيگناه به بهانه توحيد و اسلام ، اما درحقيقت به قصد تجاوز بخاک پاک ايران و ناموس مردم ايران زمين چه نفعي براي اسلام داشت؟!!! در واقع همين کثافتکاريها مانع نشر اسلام واقعي و در واقع ترويج فرهنگ يهود در جهان شد. شما فکر ميکنيد ابوهريره ها و کعب الاحبار ها که از نزديکترين دوستان خلفايتان بودند بيکار نشسته بودند؟!! به اين ايه توجه کنيد لطفا: ايه 51 از سوره مبارکه المائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿51﴾ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى‏نمايد (51) خودتان کساني که با يهود و نصاري دوستي کردند را بشناسيد. دوستي خلفا باکعب الاحبار ها و ابوهريره ها در دستگاه حکومتي خود تا حدي بود که بعنوان منابع حديث اهل سنت مطرح هستند!!!! کتابهاي شما (مجموعه صحاح سته) مملو از احاديث همين ابوهريره و کعب الاحبار دوست صميمي خلفاي شماست رابعآ بهتر بود کمي در مورد شمشير سيف الاسلامتان (خالد بن وليد) تحقيق ميکرديد تا بفهميد که ايشان وقتي شراب ميخورد سني ترين فرد شما خود محسوب ميشد و سني ترين افعال را مرتکب ميشد تا حدي که مالک بن نويره در حضور ابوبکر کشت و همان روز با زنش زنا کرد و ابوبکر هم هيچ عکس العملي نشان نداد که هيچ تازه او را تشويق هم نمود. اين نمونه اي از شمشيرهاي و افتخارات اهل سنت است معصوم خانم شما کتاب سيف الاسلام را که در منقبت همين خالد شرابخوار و زناکار نوشته شده است را خوانده ايد؟ يا حق
45 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج با تشكر از جوابيه شما , بسيار خوشحال شدم كه نظرات خود را محترمانه كه بايد يكي از خصوصيات انسان مسلمان و مومن باشد بيان كرديد .
در مورد گفتارهاي دوستان كه بعضاً كمي يا حتي زياد تند ميباشد من نميخواهم جواب گوي گفتار انها باشم . ان شاء الله خودشان توضيحاتي خواهند داد ,اما اين را بدانيد كه ما انسانهائي هستيم كه احتمال خطا و تندروي داريم , و در مواقعي نميتوانيم بر غضب مان چيره شويم خصوصاً وقتي كه مسائل دين و مذهب و شخصيتهاي ديني و مذهبي باشد.
اما برويم سر اصل موضوع:
1 ) حضرتعالي فرموديد : درابتدا بايد بگويم كه جز مذهبي كه از پدران آموختم هيچ چيز را بدون تحقيق قبول نكردم . و من كاملا تسليم حقيقت هستم.
البته و صد البته اين يكي از نعمتهاي بزرگ الهي است كه بما مسلمانان اعطا شده , و انهم در خانه اي اسلامي بدنيا امدن است , اما ايا اين اخر خط است , ايا عمل به اين دين و مذهب بدون تحقيق و تفحص در پيشگاه الهي مورد قبول است ؟؟
مسلماً ان دين و مذهبي كه با تحقيق و تفحص اختيار شده اجري دارد بزرگ و شايد دين و مذهب كه موروثي باشد نه تنها اجري نداشته باشد بلكه باعث خسران دنيوي و اخروي شود.
2 ) اما در موضوع جنگها , بنظر بنده بهتر است اول اين موضوع را روشن كنيم .
...... در هر جنگ دو طرف وجود دارد با شما در اين قسمت موافقم كه يكطرف جنگ حق است و طرف ديگر باطل , اما ممكن است كه هر دو طرف جنگ و معركه باطل باشند ولي احتمال سومي وجود ندارد كه بگوئيم كه هر دو طرف مخاصمه بر حقند .
ان شاء الله كه موافق باشيد .
حال اگر روزي بنا بر اين باشد كه از يكطرف حمايت كنيم چه ميكنيم . طرف حق را ميگيريم يا طرف باطل . مسلماً ميگوئيد طرف حق , اما نشانه هاي طرف حق چيست و علائم باطل چيست ؟؟؟
شما دوتا مثال در مورد جنگ عاشورا و صفين اورديد كه بجا بود . اما جنگ جمل چي ؟؟ كدام طرف بر حق بود ؟؟ .
.................
3 ) حضرتعالي فرموديد .
ولي چرا رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) فرمود : قولوا لا اله الله تفلحوا ؟ چرا گفتن لا اله الا الله انسان را سعادتمند ميكند ؟ آيا فلاح همان نجات نيست ؟
فكر نكنم كسي از مسلمانان مومن را پيدا كنيد كه بخواهد با اين جمله رسول الله حضرت محمد صلي الله عليه و اله مخالفت كند , اما چرا اينهمه كسانيكه در روز صدها بار اين شعار توحيدي را بر زبان مياورند جزو رستگاران نيستند ؟؟
خيلي ها تمام فكرشان ساختن دنيايشان است ولي جزو اين گروهند , خيلي ها فريب خوردگاني هستند كه به صراط ضاله پيش ميروند اما بر زبانشان اين ذكر جاريست . و خيلي ها هم از روي عادت بدون تفكر و تعقل اين ذكر را بر زبان جاري ميسازند بدون انكه فايدئي چندان براي انها داشته باشد .
جواب به اين مسئله بسيار ساده است . شروط بله گفتن اين ذكر بدون شروط ان هيچ فائده چنداني نخواهد داشت .
قبل از اينكه به اين مسئله بيشتر بپردازم يك مثل كوچك ميزنم شايد مسئله روشنتر شود .
ايا تنها وارد دانشگاه شدن موجب سعادت و نيك بختي ميشود؟؟؟ يا انكه وقتي وارد دانشگاه ميشوند براي رسيدن به ان مدراج و مقامات كه باعث سعادت و نيك بختي ميشود بايد كوشش كرد , چه بسا سختتر .
حال با اين مثل كه فقط بخواهم مسئله را راحت تر شرح بدهم ميروم سر اصل مطلب .
حديث مشهوري از حضرت امام علي ابن موسي الرضا عليه سلام هست كه ميفرمايند :
وقتي امام رضا عليه السلام به نيشابور رسيده و خواستند که از آنجا به سوي مامون بروند اهل حديث دور ايشان گرد آمده و عرض کردند : اي فرزند رسول خدا ، از اينجا مي روي و به ما حديثي نمي گويي تا به وسيله شما از آن حديث استفاده ببريم؟ حضرت در عماره( کجاوه شتر) نشسته بودند . پس سر خود را بيرون آورده و فرمودند از پدرم موسي بن جعفر شنيدم که مي گفت : از پدرم جعفر بن محمد شنيدم که مي گفت : از پدرم محمد بن علي شنيدم که مي گفت : از پدرم علي بن الحسين شنيدم که مي گفت : از پدرم حسين بن علي بن أبي طالب شنيدم که مي گفت : از پدرم امير مومنان شنيدم که مي گفت : از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم که مي گفت : از جبرئيل شنيدم که مي گفت : از خداوند جل جلاله شنيدم که مي فرمود : لا اله الا الله دژ مستحکم من است . پس هرکس که داخل آن شود از عذاب من ايمن است . پس وقتي که قافله به راه افتاد ، ما را صدا زده فرمودند البته ( اين مطلب و ايمني از عذاب) با شرائط خودش است . ومن هم از شرائط آن هستم .
التوحيد - الشيخ الصدوق - ص 25
احمد بن حنبل در مورد اين روايت گفته است که اگر اين روايت ( به خاطر جلالت کساني که در سندش هستند ) را بر جن زده بخوانيد خوب مي شود
حضرتعالي فرمويد كه :
و من از شما ميپرسم آيا آن افرادي كه در پارا چنارا پاكستان دست كودكان مسلمان شيعه را قطع ميكنند مسلمان هستند ؟
آيا آن افرادي كه در عراق سني و شيعه را به قتل ميرسانند مسلمان است ؟

آيا همين آقايي كه در همين سايت به نام شاه اسماعيل .... نظر ميدهد و ميگويد كه شمشيرش را آماده كرده تا امام زمان بيايد و با امام سني بكشد مسلمان است ؟

و من با اجازه ميگويم نه هيچ كدام مسلمان نيستند .

اما مگر نه اينكه اين گروه و كساني را كه نام برديد گوينده شهادتين نيستند , البته كه هستند پس نميتوان انها را مسلمان نخواند , اما در اسلام عزيز براي هر گوينده شهادتين مرتبتي قرار دارد كه ميتوان انها را در حد اسفل قرار دارند كه منافق ناميده ميشوند و از كفار براي اسلام مضرترند و انكساني را كه در حد اعلاء قراردارند مومن ناميد .
در مورد گروه اول و دوم كه در پاكستان و عراق دست به كشتن و شكنجه انسانها به گناه از هر دين و مذهب ميكنند با شما موافقم كه انها مسلمان ( مومن نيستند ) بلكه منافقند ( كه در درگاه الله سبحان تعالي بدتر از كافرند حتي كافر حربي ) .
اما در مورد اقاي سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) نه بعنوان طرفداري 100% از تمامي گفته هاي ايشان بلكه همين جمله ائي كه شما ذكر كرديد :..... ميگويد كه شمشيرش را آماده كرده تا امام زمان بيايد ...
شما شرط ايشان را نمي بينيد "" تا امام زمان بيايد " كه البته اين مسئله ظهور و امدن حضرت را همه چه ما و چه شما منتظريم , حال اختلافاتي مابين فرقتين شيعه و سني در مورد ايشان وجود دارد وليكن همه ما منتظر ايشان هستيم , ايا اينطور نيست ؟, و صد البته اگر ايشان باشند و امري بفرمايند ايا نعوذ بالله شما يا من حقير ميتوانيم از امر ايشان سرپيچي كنيم . مسلماُ ميفرمائيد نه .
اما دوستدارم همه ما مسلمانان و گوينده هاي شهادتين از طريق سنت نبوي كه همان گفتگو و ارشاد ميباشد با يكديگر ان صراط مستقيم را پيدا كنيم و باعث نجات خود و ديگران بشويم .
حضرتعالي فرموديد :
آيا كرامت انسان بالاتر از هر چيز نيست . آيا امامان شمانفرمودند :هفتاد بار خانه كعبه ويران شود بهتر از آن است كه خون انسان بيگناهي بر زمين ريخته شود ؟ ولي آيا امروز سني ها به دست شيعه هاي افراطي كشته نميشوند( و بر عكس )
خداوند بشما خير بدهد با اين جمله زيبا و معني دار , اما از شما اين سوال را دارم كدامين علماي درجه اول شيعه در مورد فرقه هاي ديگر اسلام خصوصاً اهل سنت از كلمات توهين اميز استفاده كرده اند ؟؟؟ همانطور كه بعضي از علماي بسيار بلند مرتبه اهل سنت در كتابهايشان حتي در طرف داري از مذهب شيعه نسبت بگفته هاي علماي ديگر از واژه " الرافضي خبيث "" استفاده ميكنند ؟؟؟
كدامين يك از علماي طراز اول شيعه فتوا بقتل مسلمانان ديگر مذاهب را داده اند ؟؟؟
ايا بعنوان مثل شهادت مجاهد عظيم الشآن الشهيد ايت الله حكيم در روز جمعه و بعد از صلاه جمعه انهم در محدوده حرم حضرت علي عليه السلام عكس العمل خشني از سوي مراجع بزرگوار نسبت به اهل سنت داشت .
ايا انفجار در مسجد امير المومنين زاهدان كه مسلماً با تائيد و علم بعضي از علماي اهل سنت خود زاهدان بوده نميتوانست عكس العملي خشن انهم از طرف مردم عادي نسبت به اهل سنت داشته باشد ؟؟؟
بخدا قسم اگر عكس اين اتفاق ميافتاد علماي اهل سنت چه نميكردند . همانطور كه خيلي وقتها با افراد مذاهب ديگر اهل سنت كردند با ما ميكردند .
حضرتعالي فرموديد كه :
و برادران شيعه چرا فكر ميكنيد از اين چند هزار فرقه مسلمان شما رستگاريد ؟
اولاً اين را بايد توضيح بدهم كه شيعه بودن بنفسه مايه نجات و رستگاري نميشود بلكه عمل به قران سنت نبوي ( همه انچه كه صحيح است ) , و عمل بگفتار ائمه اطهار است كه انسان را رستگار ميكند .
اين را من نميگويم بلكه اين جواب شما هم در قران كريم امده و هم در احاديث نبوي ميباشد كه با كمي تحقيق ميشود به اين نتيجه رسيد كه با چند ايه قراني و حديث انرا براي شما شرحي ميدهم تا شايد اغازي باشد براي تحقيق بهتر .
البته با اجازه شما در هر مورد يك مثل از اهل سنت بيشتر نمي زنم كه مطلب طولاني تر از اين نشود .
1 ) «ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات اولئك هم خير البرية » سوره البينه: 7.
ابن عساكر از جابربن عبد الله روايت كرده است كه گفت : ما نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوديم كه على از راه رسيد ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : سوگند به آن كه جانم به دست او است ، اين و شيعيان اويند كه در روز قيامت رستگارند . و اين آيه نازل شد : ان الذين آمنوا . . . و ياران رسول خدا هر گاه على از راه مى رسيد مى گفتند : بهترين آفريدگان آمد ،
الدر المنثور ، ج 8، ص 589، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993.

2 ) ان رسول الله قال لعلي : انت ولي كل مؤمن بعدي ( تاريخ ابن كثير ج7 ص 375 و اسناده كما مر غير مرة صحيح رجاله كهم ثقات )
3 ) ((و كل شى ء احصيناه فى امام مبين (يس ، 12.)؛
در اين ميان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام وارد شد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: (( انه الامام الذى احصى الله تبارك و تعالى فيه علم كل شى ء)).( معانى الاخبار، ص 95- ينابيع المودة ، ص 77 با اندك اختلاف)
4 ) ((و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (رعد، 43.)؛
5 ) روى مسلم عن جابر بن سمرة أنه سمع النبي يقول:
(لا يزال الدين قائما حتى تقوم الساعة أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة، كلهم من قريش).
6 ) عن النبي صلى الله عليه وآله وسلّم : » الحسن والحسين إمامان قاما أو قعدا «علل الشرائع ص 211

7 ) : »إنك سيد ابن سيد أبو سادة. انك إمام ابن إمام أبو أئمة. إنك حجة ابن حجة أبو حجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم « متقل الحسين للخوارزمي ج 1 ص 146

اين ايات و احاديث قطره كوچكي است از فضائل ائمه شيعه كه در مورد هيچكدام از مجموعه خلفاي مذاهب ديگر وجود ندارد .

اما در نهايت فرموديد ... ديگر بزرگان ديني شما پر از اشتباه هستند مثلا ملا صدرا يا سهروردي ..
در اين مورد اولاُ با واژه پر اشتباه موافق نيستم , ئر ضمن غير از انبياء و ائمه كمتر كسي را ميتوان پيئا كرد كه اشتباهي نكرده باشد .و در نهايت بدليل عدم اشنائي با اين بزرگواران نه ميتوانم در دفاع يا عدم دفاع از ايشان سخن بگويم و نه مثلي اورديد كه بتوان انرا بررسي كرد .

يا علي
46 | رضا | | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
اين وهابي ها منو ياد كتاب (انواع خر) ميندازه.
47 | هادي | | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام
چنان چه مي دانيم ابوحنيفه لواط را حلال کرد و سلطان محمود غزنوي و خلفاي بغداد اين کار را مي کردند.
امروز هم افغاني ها پسران خود را براي لواط مي فروشند.
در ايران هم بعضي اتباع افغان را به جرم لواط دستگير مي کنند و آن ها مي گويند به خدا همديگر را عقد کرديم!!
48 | معصوم ج | | ١٤:١٥ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام خدمت برادران گرامي ( خصوصا خدمت برادر بزرگوار جناب آقاي مجيد م علي )

اميدوارم كه در پناه خدا و هميشه خوشحال و سلامت باشيد .
اما چند نكته كه ميخواهم حضور شما عرض كنم :

1 مطلبي كه درباره انتخاب دين و مذهب فرموديد از نظر من كاملا درست است . پيروي كوركورانه از پيشينيان مسلما ((حتي اگر سنت پيشينيان سنت درستي بوده باشد )) كاري كم ارزش است . و به جاي آن معرفتي كه از طريق تفكر حاصل ميشود اجر بسيار دارد .

2 درباره جنگها هم شما بهتر از من توضيح داديد كه دو طرف جنگ چگونه ميتوانند باشند. و درباره جنگ جمل مسلما علي بن ابي طالب (رضي الله عنه ) بر حق بود چرا كه طلحه و زبير بر او وارد جنگ شدند و رسول الله (صلوات الله عليه وسلم ) از آن خبر داده بود . ولي چرا ام المومنين(رضي الله عنها) در اين جنگ طرف اصحاب جمل را گرفت مسلما اشتباه كرد زيرا بر عليه خليفه زمان و برادر رسول الله (صلوات الله عليه وسلم ) (( طبق حديث مستند انت مني بمنزلة هارون .....))) وارد جنگ شد و مرتكب گناه بزرگي شد . البته انسان موجودي است ممكن الخطا و احتمال اشتباه هر انساني وجود دارد وفقط پيامبران معصوم هستند .البته من نميخواهم كار او را توجيه كنم هركس هر چه ميكند براي خود ميكند و گناهش يا ثوابش را بهنام او مينويسند ولي بايد اين را هم بگويم كه هركس از عمل قومي راضي باشد در عمل آنها شريك است .

3 - درباره گفتن لااله الا الله فرمايش شما از نظر من منطقي است . صرف داشتن اعتقاد بدون عمل هيچ ارزشي ندارد .

4 جناب آقاي مجيد م علي درباره برادر تند رو جناب آقاي شاه اسماعيل صفوي و ديگر آقايان مانند حقيقت جو و ... مايل نبودم با شما وارد بحث شوم ولي مجبورم كه در اينجا اندكي وقت شما را بگيرم .

شما شرط ظهور امام مهدي را در اينجا ديديد ولي كلمه خطرناك شمشير را متاسفانه در نظر نگرفتيد .

يكبار در مسجد شيخ محمد تقي اصفهاني در كرمانشاه نماز خواندم پس از نماز عالم مسجد سخنراني كرد و سوره اذا جا نصر الله ...را تفسير كرد
كه منظور از ياري خدا ظهور امام زمان است و او همه دلها را فتح خواهد كرد با شمشير محبت و انسانيت . و گفت كه مهدي آل رسول الله (صلوات الله عليه وسلم ) منشا خير الهي در زمين است .و او عالم است بر آنچه در گذشته رخ داده و عالم است بر 26 حرف علم و چنين است و چنان است و ....
و همچون پدرانش علم ميآموزد به هر كه جوياي آن باشد (اينها فقط نقل قول بود )

حال سوال من اين است كه براي چنين انساني با اين همه دانش آيا بايد شمشير حاضر كرد براي گردن زدن يا قلم دفتر براي تعلم .
اين فقط يك نمونه بود من اگر بخواهم ميتوانم با همه ايشان وارد اين بحث ها شوم ولي اين كار من آب ريختن به آسياب استعمار است زيرا جز دشمني چيزي براي ما نميگذارد .

5 در باره قتل آيت الله حكيم بنده و همكيشاني كه من ايشان را ميشناسم بسيار متاثر هستيم و همچنين بمبهايي كه در مساجد شيعيان در ايران و عراق ميگذارند ولي بدانيد در اين موارد بيشتر اهل تسنن دخيل نيستند و اين يك جريان تفرقه انگيز خارجي براي سلطه برماست همانطور كه جنگ صدام حسين بر عليه ايرانيان و كشتار اكراد در همين جهت بود .

و ديديد كه علماي صالح اهل سنت اعلام كردند كه اين كار بسيار زشت بوده است .

6 شيعه به معني پيرو و رهرو و دنباله رو آمده است . و شيعه علي بن ابي طالب (رضي الله عنه ) يعني كسي كه از او پيري كند و ن يك فرد ميتواند رهرو انسان پاكي چون علي بن ابي طالب (رضي الله عنه ) است و روشش در زندگي روش آن بزرگوار است و سعادتمند شود .

تمام احاديثي كه شما فرموديد از جهت صحت سند ، مستند هستند و هيچكس نميتواند آنها را رد كند . ولي باز هم به نظر من برداشت شما از اين احاديث اشتباه است . در باره اين كه امامان شما انسانهاي پاك و دانشمندان بزرگي بودند من درگذشته هم گفته ام كه هيچ بحثي ندارم و من نيز محب ايشان هستم ولي نميتوان به صرف اين احاديث پيروان بقيه مذاهب را اهل جهنم دانست همانا دين اسلام دين اخلاق خوب و كمك به ديگران است و به نظر من هر موحدي در هر جاي دنيا هر ديني كه داشته باشد و اين موارد را رعايت كند سعادتمند خواهد شد .

بله روش بهتر ، نزديكترين راه براي رسيدن به مقصد است. از كجا كه شما در راه بهتري باشيد ؟


و صلي الله علي سيدنا محمد و علي آله و صحبه و سلم
49 | معصوم ج | | ١٤:٤٩ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

جناب آقاي سعيد حسيني (( شاه اسماييل صفوي ))
اولا كمي آرام باشيد
ثانيا بنده از مرگ ترسي ندارم و مرگ را مي جويم و بدان كه مرگ در ميدان جنگ آرزوي من است و هرگز دوست ندارم در بستر بيماري و سستي و كاهلي بميرم و يا آنقدر فرتوت شوم كه نتوانم از جاي خود برخيزم و محتاج ديگران براي گذران زندگي باشم
ثالثا بدان كه هيچكدام از اجداد من به مرگ طبيعي از دنيا نرفته اند بلكه همه در ميدان جنگ مرده اند .
ولي اين براي من مهم است كه كسي كه با من ميجنگد بداند براي چه مي خواهد مرا بكشد و من بدانم براي چه با او ميجنگم .

رابعا بنده تاريخ را خوانده ام و ميدانم كه خالد بن وليد و ياران ناپاكش چه افتضاحي بر سر اسلام آوردند و ميدانم كه اين مصيبت چه فاجعه عظيمي است واگر تا قيامت به خاطر اين فاجعه ضجه وا الاها بزنيم كم است .

همان طور كه اگر در باره حسين بن علي (رضي الله عنهما ) اين كار را بكنيم كم است .

برادر بزرگوار من جناب آقاي شاه اسماعيل خيالي ، اشتباه برداشت كردهايد . نژاد من از اقوام هند و اروپايي است (( اين را براي نژاد پرستي و تفاخر نميگويم ))
و من هميشه به دنبال كسب حقيقت هستم .و نسبتي با جاهلين خشك مغز متعصب ان شا الله ندارم .

برويد الحمد لله بگوييد كه در صدر اسلام نبوديد كه اگر شما آن موقع بوديد يا به روي رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) شمشير ميزديد يا در صفين با علي بن اباطالب(رضي الله عنه) ميجنگيديد يا در كربلا بر عليه مسلمين

آخرا هم شما تصور ميكنيد با گفتن خانم معصوم به من مرا ناراحت ميكنيد ولي من ناراحت نميشوم من كه خودم جنسيتم را ميدانم براي من فرقي نميكند شما چه بگوييد .

والسلام علي من اتبع الهدي
50 | فاطمه | | ١٨:٤٤ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام
ميخواستم بگم در همه جايه دنيا افرادي هستند كه با اعمالشون باعث بد نامي يه قوم يا حتي يك كشور ميشن من به خدا و به ايات قران ايمان دارم و تويه همين ايات به ما گفتن خاندان پيامبر مطهر و پاكن و معصوم از نظر من وهابيت معنا نداره به اين دليل كه بنيان گذارش اصلان مسلمان نبود و عاقيدشون( كشتن 7 شيعه )خداوند خالق همه ماست اينو كه قبول دارين عمر همه ما دست خداست پس خدا هيچوقت مارو واسه دخالت تو كارش به بهشت نميبره
51 | داود | | ٢٣:٣٤ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
لعنت خداوند بر اين وهابيان بي بند وبار.خدايا خودت در گذر
52 | مجيد م علي | | ١٦:١٧ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |



با سلام
برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج
متشكرم از جوابيه شما . در متن نظر شما دو موضوع را ديدم كه دوست دارم كمي بيشتر در مورد ان صحبت كنيم .
الموضوع اول حضرت مهدي عليه السلام و الصلوات .
===========================
در متون فريقتين اسلام شيعه و اهل سنت بر امدن حضرت مهدي ( عج ) و اوصاف ايشان و چگونگي ظهور , قيام و حكومتشان احاديثي گفته شده است .

1 ) عن أبي سعيد الخدري (رضي الله عنه) أن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: يخرج في آخر أمتي المهدي يسقيه الله الغيث وتخرج الأرض نباتها ويعطي المال صحاحاً وتكثر الماشية، وتعظم الأمة.
(المستدرك على الصحيحين للحاكم النيسابوري):
اما شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي ،
شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستکبران . شمشير مهدي شمشير انتقام
از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمکش را مي کشد ، اما بر سر
ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .

2 ) در روايتي شگفت انگيزي که در مورد حضرت مهدي ( ع ) آمده است ، خبري است که از
حضرت امام محمد باقر ( ع ) نقل شده و مربوط است به 1290سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر ( ع ) مي گويند :
" مهدي ، بر مرکبهاي پر صدايي ، که آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار
مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي کند.
3) ابوسعيد خدري مي گويد : « پيامبر خدا(ص ) فرمود شما را به آمدن مهدي (عج ) بشارت مي دهم كه به هنگام اختلاف مردم و زلزله ها برانگيخته مي شود و زمين را از داد و عدل پر مي كند همچنانكه از ظلم و بي دادي آكنده شده بود , ساكنان آسمانها و زمين از او خرسند مي گردند كه وي ثروت را به عدل و دوستي تقسيم مي نمايد. مردي به او گفت به درستي يعني چه فرمود : به طور مساوي و خداوند دلهاي امت محمد(ص ) را از غنا مالامال مي سازد و عدالتش همه را دربرمي گيرد. »
هيثمي در كتاب « مجمع الزوائد » خود مي گويد : « احمد حنبل با مدارك ابوعلي به اختصار اين حديث را روايت كرده است . و ضمنا الهيثمي از البزار نقل مي كند كه ابوهريره از پيامبر نقل كرده است كه حضرت در پاسخ به سوالي در مورد حضرت مهدي (عج ) مي فرمايند : « او مي آيد و زمين را پس از آنكه پر از ظلم و بي داد شده , پر از عدل و داد مي كند. » الهيثمي ذكر مي كند كه رجال حديث همگي مورد اعتماد هستند.
4 ) الهيثمي از قول طيراني مي گويد : طيراني در كتابش الاوسط نقل كرده است كه از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است كه حضرت فرمودند : يكون في امتي المهدي .... در ميان امت من مهدي خواهد بود كه در دوران او مردم در رفاه و آسايشي خواهند بود كه پيش از آن , شاهد آن نبوده اند , آسمان و زمين , نيكي هاي خود رابراي عموم عرضه خواهند داشت و نيازهاي مردم توسط وي برآورده خواهد شد.
5 ) ابوداود در سنن خود , فصلي و يا كتابي را به اخبار المهدي اختصاص داده است , در اولش مي گويد : « اول كتاب المهدي , و در آخرش مي نويسد آخر كتاب المهدي و در ذيل آن يك بخش آورده كه سعي نموده است كه سيزده حديث آورد. راس حديث اول كتاب , حديث جابربن سمره است كه جابر نقل مي كند كه از پيامبر خدا(ص ) شنيدم كه فرمود اين دين همچنان پايدار است تا اينكه دوازده خليفه (جانشين ) بر شما حكومت كنند... »
سيوطي در آخر كتاب خود « العرف الوردي في اخبار المهدي » مي گويد : « در اين اشاره اي مي باشد به گفته هاي علما كه مهدي (ع ) از آن دوازده تن است .

اما در مورد ام المومنين عايشه
=========================== .
متاسفانه اخطاي ايشان فقط در حرب جمل نبوده كه بگوئيم همين يك خطا بوده ( هر چند اين خود يكي بزرگترين فتنه اسلامي بود كه در ان چند ده هزار مسلمان روبروي يكديكر به جدال پرداختند ). خطاهاي ايشان بيش از كنجايش اين مقاله كوتاه ميباشد كه من سعي در ذكر كمي از انها را ميكنم كه هم در كتب روائي حديثي اهل سنت امده و هم در كتب روائي شيعيان .

1 ) جسارتهاي مكرر به ساحت ملكوتي حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم
2 ) جسارت به حضرت خديجه كبري سلام الله عليه .
3 ) حسادت ايشان به ديگر امهات المومنين .
4 ) رهبريت جنگ بر عليه حضرت امير المومنين عليه السلام .
5 ) ممانعت از تدفين حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام در جوار حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم و دستور تير باران تابوت ايشان .
در مواردي كه به اهل سنت مربوط ميشود شراكت در شروع فتنه بر عليه عثمان ابن عفان و نعثل خواندن او .
اهانت به صحابي بزرگوار جناب عثمان ابن حنيف و كندن موي سر و ريش اين بزرگوار و دستور هجوم و تاراج بيت المال بصره كشتار مسلمين بصره ....
ساخت احاديثي كه هم اكنون نقل ان مايع سرافكندي بسياري از مسلمانان خصوصاً برادران اهل سنت ميشود بمانند ( حديث افك و رضاع الكبير ووووو )

و چند صد مورد ديگر كه اميداورام شما و ديگر برادران اهل سنت خود با تحقيق درذ اين موضوعات به حقايقي كه تاكنون پنهان مانده برايشان ظاهر شود كه شايد اين باعث رستگاريشان بشود .
يا علي
53 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢١:٤١ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب معصوم خانم

خالدبن وليد ملعون از خود قدرتي نداشت
و در واقع پشتيبان وي خلفاء بودند
مجوز ظلم و سنمکاري وي را خلفا داده بودند
تاريخ را بخوان و بدان که خالد مالک بن نويره را در حضور ابوبکر کشت و همان روز با زنش زنا کرد.!!!!!!
ابوبکر اين صحنه را ديد!! چه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه خالد تشويق هم شد
عمر هم که ظاهرآ خواستار عقوبت خالد بود در زمان خود پست مهمتري به او داد!!!!
از اينجا معلوم ميشود که عمر و ابوبکر از ابتدا طي دسيسه ها و توطئه هاي پنهاني که با يکديگر داشتند تصميم داشتند تمام مخالفين را با هر وسيله ي ممکن از ميان راه بر دارند.
چنانچه مي بينيد خالد مالک بن نويره را به بهانه خروج عليه خليفه کشت و با زنش زنا کرد؟
جواز شرابخواري ها و هوسراني هايش را چه کسي ميداد؟؟؟؟!!!!!
سرتان را مانند کبک زير برف کرده ايد و فکر ميکنيد کسي شما را نمي بيند؟؟؟!!!!
زين کژدمان نام مسلمان دلم گرفت
سلمان صفت سليم مسلمانم آرزوست
يا حق
54 | معصوم ج | | ١٦:٥٩ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

جناب آقاي مجيد م علي اميدوارم در پناه الله باشيد . به خاطر راهنمايي و پاسخ هاي منطقي از شما تشكر مينمايم.

در باره ام المومنين عايشه (رضي الله عنها ) مطالبي را در كتب مختلف خوانده ام . ((و همينطور در اين سايت با ذكر سند هاي آن )) و قبول دارم كه ايشان مرتكب اعمالي شده اند كه دور از شان ايشان است . در واقع اگر بخواهم انصاف داشته باشم بايد بگويم اعمال ايشان از نظر من گناه كبيره و بسيار زشت بوده است مخالفت با رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) مسلما مخالفت با خداست و همينطور طبق ايه اطيعوا الله و اطيعوا .... جنگ با خليفه رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) جنگ با خداست و اين از گناهاني است كه فقط خداوند بايد آن را ببخشد .(( البته اين را بگويم كه من در مقام اجتهاد نبوده و نميتوانم فتواي درست دهم و فقط نظر شخصي خود را عرض ميكنم ))

بله طبق اين اسناد صحيح ايشان كارهايي را انجام داده اند كه به دور از سنت رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) ميباشد .

و البته بنده مطالب مربوط به رفتار خلفاي راشدين ( رضي الله عنهم) را هم در اين سايت خوانده ام قبول اين مطالب با چيزي كه از گذشته در ذهنم بود كمي دشوار است ولي با سند هايي كه ذكر شده جاي شكي باقي نميگذارد ولي من اين سوال برايم پيش آمده : اگر اين مطالب واقعيت دارد چگونه مردم آن زمان بر خلفاي خود خروج نميكردند ؟

شايد به خاطر اين كه انسان موجودي است ممكن الخطا و طبق آيات صريح قرآن فقط رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) است كه معصوم است و بقيه ممكن است اشتباه كنند و مرتكب گناه شوند و فريب شيطان را بخورند .

البته اگر به تاريخ نگاهي داشته باشيم ميفهميم كه رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) در دوره جاهليتي مبعوث شدند كه مردمان بسيار وحشي بودند . بر همين اساس اصلا صحيح نيست كه بگوييم كساني كه در صدر اسلام ميزيسته اند ودر زمان رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) مسلمان شده اند همه اهل بهشت هستند و همه انسانهاي بزرگ و بسيار با فرهنگي بودند . يك انسان جاهل كه اسلام به او عرضه شده و حقيقت دين را در نيافته به لحظه اي و به كمترين چيز ممكن است دين خود را از دست بدهد .

حالا شما ببينيد ابوبكر صديق (رضي الله عنه ) و عمر ابن خطاب (رضي الله عنه )و عثمان ابن عفان (رضي الله عنه ) در چه دوره سختي خلافت ميكردند .

و ايشان هم كه از گناه معصوم نبودند . پس حتما مرتكب اشتباه هم ميشدند . همانطور كه عمر ابن خطاب (رضي الله عنه ) مي فرمايد : اگر علي نبود عمر هلاك ميشد . و ابو بكر صديق (رضي الله عنه ) گاهي دچار لغزش ميشد و ميخواست از بندگان و مومنان كه از گناه او در گذرند .

من قصد دفاع از ايشان را ندارم زيرا بعضي از كارهاي آن زمان ايشان اشتباهات بزرگي بود .مانند حمله به كشور ها و كتاب سوزي و .... ولي موضوع صحبت من اصلا روش زندگي ايشان نيست . صحبت من در باره سنت و شيوه رسول الل ( صلوات الله عليه وسلم ) است .

ايشان الان مرده اند و مرا در گور آنها نميگذارند . آنها الان حساب و اجر خود را پس ميگيرند . اين با ماست كه از اعمال آنها راضي باشيم يا نه ؟ زيرا طبق روايت درست اسلامي هر كس كه از عمل قومي راضي باشد در آن عمل با آن ها شريك است و من ميگويم از كارهاي خوبي كه پيشينيان و خلفاي راشدين ( رضي الله عنهم) انجام داده اند رضايت دارم و اگر گناهي انجام داده اند من از آن عمل رضايت ندارم .

((در اين چند خط از جناب علي بن ابي طالب (رضي الله عنه ) نامي نبردم زيرا در هيچ روايت مستندي از شيعه وسني درباره بدي ايشان چيزي نشنيده ام ))

باز هم ميگويم من به آنچه پيشينيان انجام داده اند كار ندارم سوال من ان است كه شما شيعيان طريقت خود را بهترين طريقت و تنها راه راست ميدانيد من هم قبول دارم كه امامان شما انسانهاي برجسته و دانشمندان بزرگي بودندولي از آخرين ارتباط ((مستقيم ))شيعه با امامان خود بيش از هزار سال ميگذرد و در باره مهدي آل رسول الله( صلوات الله عليه وسلم )فقط توجيهات منطقي داريد و اگر بپذيريم كه امامان شما معصوم بودند((((((((((((((((((((((( (( كه البته با نگاهي به زندگاني ايشا ن اين نظر خيلي هم اشتباه نيست )))) ))))))))))) باز هم در اين هزار ساله شما از انسانهاي ممكن الخطا پيروي كرده ايد پس ممكن است آن انسان هاي ممكن الخطا دچار لغزش و گناه شده باشند و در اين صورت شما هم به مسير اشتباه افتاده باشيد .پس اين كه فقط شما اهل بهشت باشيد جاي شك و ترديد است . و البته هنوز هم براي ما و شما اين سوال باقيست كه چرا شيعه تنها فرقه نجات يافته است ؟؟؟؟؟

از حسن بن علي (رضي الله عنه ) ((معروف به امام عسكري)) نقل است كه شديدا فلسفه و تصوف را منكوب كرده است و اين در حالي است كه شيعه در صده هاي اخير گرايش شديدي به اينها دارند . آيا باز هم ميگوييد شيعه بهترين راه است؟؟


جناب آقاي مجيد م علي روايتي كه از محمد بن علي ((رضي الله عنه ) نقل فرموديد مرا تكان داد . اگر سند اين روايت در ذهن مباركتان است و يا اگر از اين پيشگوييهاي عجيب و علمي چيزي را در ياد داريد خواهش ميكنم ارايه بفرماييد
55 | معصوم ج | | ١٧:١٩ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم
خدمت برادر تند رو جناب آقاي سعيد حسيني
اميدوارم خداوند تو را به راه راست هدايت بفرمايد

چه خوب مطالب را به هم ربط ميدهي و نتيجه گيري ميكني و چه اشعار خوبي بلدي آفرين بر تو . همانا سعي ميكني همانند شاه اسماعيل صفوي باشي . ولي نيستي برادر من نيستي
اي كاش اندكي از خون او در رگهاي تو يا اندكي از غيرت او در نهانت بود آنگاه از پا نمي نشستي مگر اين كه در خون خودت غلطيده باشي يا فلسطين و عراق و افغانستان و ساير بلاد اسلامي را از زير افسار استعمارگر بي پدر و مادر انگليسي و فراماسون آزاد كرده باشي .

چه ميگويي ؟؟

همه آنها كه از ايشان نام ميبري مرده اند . خالدگناه كرد ؟؟ به فرض كه قبول

ابوبكر صديق ((رضي الله عنه ) و عمر بن خطاب((رضي الله عنه )هم گناه كردند ؟؟ به فرض كه قبول

يزيد هم گناه كرد ؟ به فرض كه قبول

چه ربطي به ما دارد ؟؟؟

شما شيعه ها هر سال براي حسين بن علي (رضي الله عنهما ) سينه ميزنيد .امروز يزيدها و حسين ها فراوانند جانا: حسين امروز را درياب

و اگر نميتواني اين نام را از خود بردار اي شاه اسماعيل خيالي

والسلام علي من اتبع الهدي
56 | ... | | ١٨:٤٨ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
جناب معصوم شما واقعا فكر ميكنيد فيلسوفان بزرگ شيعه بوده اند؟؟؟؟؟؟ پس چرا حتي يك بار خدمت امام صادق (ع) مشرف نشدند؟ بااينكه فقط به اندازه 10 ساعت يا كمتر (با پاي پياده) با ايشان فاصله داشته اند؟
57 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٩:٠٢ - ٠٦ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب معصوم خانم

بنده در مورد افعال ، خيانتها ، غصب ، حيله گري و گناههاي خلفاي از خودم و منابع شيعه حرفي نزدم
اما بهتر نيست خودتان به صحيح بخاري و مسلم که بعد از کتاب الله آن را اصح الکتب مي ناميد مراجعه کنيد و نظر حضرت علي عليه السلام امام و خليفه ي اول ما و خليفه چهارم خودتان را نسبت به خلفا بدانيد و اينگونه بر جهل خود دامن نزنيد؟؟؟!!!!

شما خودتان ميگوئيد آنان اگر گناهکار هم باشند خداوند از آنان راضي است و به ما ربطي ندارد!!!!!!!!!!
چگونه به شما ربطي ندارد در صورتي که از آنان پيروي ميکنيد؟!!!
آيا شما معتقدي که چون خلفا با کودتا و تزوير و دروغ و غصب و خيانت توانستند بر جايگاه خلافت تکيه بزنند کافي است و از آنان بايد پيروي کرد؟
معصوم خانم
آيا ميشود چنين کساني را مسلمان خطاب کرد؟
آيا شما هم از اين نوع مسلمانان خرافاتي هستيد؟
آيا حق و باطل از منظر شما فرقي با هم نميکند؟
آيا براي کسي که ظلم و ستم و خيانت و جنايت و هزاران گناه ديگر را مرتکب شده است را ميتوان از جمله ي ((رضي الله عنه)) استفاده کرد؟
آيا با اين حرفها عدالت خداوند را زير سئوال نمي بريد؟
آيا اين اعتقادات با اين مباني که شما ذکر ميکنيد از پايه هاي اعتقادي يهود نيست؟
ايا . . . . .
معصوم خانم
خودتان را به خرفتي نزنيد خواهشآ
خودتان به جنايات خالد بن وليد اعتراف کرده ايد و من هم جواب تاريخي به شما دادم از منابع خودتان
خالد از خودش قدرتي نداشت و در واقع قدرت خالد را خلفاي راشيدن تآمين ميکردند.
مگر ميشود فردي هز جنايتي را که دوست دارد مرتکب شود و بعد خليفه مسلمين هم به او درچه سيف الاسلامي اعطاء کند؟؟!!!!
قطعا اعطاء کننده ي درجه از خالد جنايتکارتر و خيانتکار تر و . . . است.

اگر جنايات خلفا و خيانتهاي آنان به شما ربطي ندارد پس چرا از آنان پيروي و در اين سايت از آن کثافتها دفاع ميکنيد؟؟؟؟!!!!
اين نشان ميدهد فطرت شما تمايل به خيانت و جنايت و حيله گري و تمام افعالي دارد که خلفا و پيروانش مرتکب شدند.
خود را در بد گردابي گير انداختي معصوم خانم.
در واقع اينجا آخر کار توست و هيچگونه کلام منطقي و علمي براي جواب نداريد!!

ما شيعه ها براي اربابمان حضرت حسين بن علي ع نه تنها در طول سال بلکه در تمام ايام سال سوگواري ميکنيم و علت آن اين است که ايشان توسط عوامل و پيروان عقايد خلفاي شما به شهادت رسيدند. يعني دقيقا افرادي مانند شما که از خلفاء پيروي ميکردند و اعتقاد داشتند که خداوند از خلفا راضي است اهل بيت عليهم السلام را يکي پس از ديگري به شهادت رساندند.
چه بسا اگر شما هم در زمان حضرت امام حسين عليه السلام بوديد يکي از لشکريان يزيد بوديد.
حال از ما انتظار داريد ساکت بنشينيم و بگذاريم پيروان غاصبان ولايت و يهودي صفت هر چه ميخواهند بگويند و در تکفير مذهب بر حق شيعه انواع واقسام فتاوا و خزعبلات را صادر نمايند و ما هم چيزي نگوئيم؟!!!!
راستي امام زمان شما (( حسين زمان )) کيست؟؟
ميدانيد که در منابع خودتان آمده است که اگر بميريد و امام زمان خود را درک نکرده باشيد به مرگ جاهليت از دنيا رفته ايد؟
امام زمان ما شيعيان که معرف حضورتان هست شما لطف کنيد امام زمانتان را معرفي فرمائيد.

معصوم خانم
براستي دنبال چه هدفي هستيد؟
آيا خودتان را به حماقت زده ايد؟ يا ما را احمق فرض کرده ايد؟

شايد تا بحال با خودت فکر کرده باشي که چرا فردي بنام سعيد حسيني نام شاه اسماعيل صفوي را براي خود انتخاب ميکند!!؟؟
جواب خيلي ساده و روشن است:
شاه اسماعيل صفوي به هيچ عنوان معصوم نبود و ممکن است دچار خطاهاي جزئي در کار هم شده باشد.
اما بارها گفته ام و بازهم ميگويم روحيه ي ظلم ستيزي وي و نيز اقدام و حرکت او در مسير انتقام از ظالم و همچنين مسير اهل بيت عليهم السلام براي ما داراي اهمين فراوان است ، چمانکه مختار ثقفي عثماني مذهب هم همين جايگاه را در نزد ما دارد.
راستي حرف از واژه ي قشنگي بنام ((غيرت)) به ميان آورديد
ضمن تشکر از شما ميخواستم از شما خواهش کنم يکي از جلوه هاي غيرت اهل سنت را مثال بزنيد تا ما هم بدانيم
البته يکي از آن جلوه هاي غيرت اهل سنت را اکنون من به شما ميگويم و بقيه اش با شما.
به نظر من اهل سنت از آنجا کاملا به احکام ديني و رعايت آن در مذهب خوشان پايبند هستد که هميشه سعي ميکنند فرمايشان صحابه پيامبر و خلفا و ام المومنين عايشه را سرلوحه ي کار خود قرار دهند ، لذا در اين راستا در خط مقدم احکام ايستاده و هر چه آنان دستور داده اند را مطابق شرع مقدس خود مي دانند و بخاطر همين سعي ميکنند روابط بين محرم و نامحرم را بطور کامل رعايت کنند و براي آنکه اشکالي ايجاد نشود جهت محرميت زنان حتي به مردان بزرگسال هم شير ميدهند تا با هم محرم شوند. البته اين طبق فتاواي مولوي ها و يا به اصطلاح علماي ديني شماست و يکي از بهترين موارد براي اثبات غيرت اهل سنت است!!!!!
آخر کدام آدم عاقل و با غيرت پيدا ميشود که سينه هاي زن خود را در بياورد و به دوستش بگويد بيا شير بخور تا حدي که شير جاري شود و آن مرد بخورد و به او محرم شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجب غيرتي داريد شما جناب معصوم خانم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا بحال چند برادر رضاعي نصيبتان شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در مورد فلسطين و غزه بهتر بود به سکوت کشورهاي سني مذهب هم اشاره اي داشتيد!!!! و در واقع جمهوري اسلامي ايران از ابتدا کمکهاي زيادي به فلسطين کرده و ميکند
در واقع مسئولين جمهوري اسلامي بيش از اعراب و دولتهاي سني مذهب به فلسطين کمک کرده اند و حماس هم تا حالا از مال مردم ايران به اندازه کافي خورده و باز هم ميخورد.
البته من به شخصه ديگر به هيچ عنوان به فلسطيني ها کمک نخواهم کرد ، زيرا صرف نظر از اينکه با آنان اختلاف عقيده داريم بلکه آنان خون شيعه را مباح ميدانند و کشتن 7 شيعه را مساوي با رفتن به بهشت ميدانند و از طرفي خون شيعه را نجس ميدانند چون عده اي از مجروحين غزه که در بيمارستان ميلاد تهران بستري شده بودند از تزريق خون شيعه به بدنشان مخالفت کردند و آن خون را نجس دانستند!!!!!!

اما اگر مشا بنده را از نزديک ميشناختيد متوجه ميشديد که در دوران جنگ تحميلي بيش از دوسال در جبهه ها و در عملياتهاي مختلف حضور داشته ام
بعد از آن هم مدتي در بوسني و لبنان بوده ام و به نوبه خودم در مقابل باطل ايستاده ام البته در حد توانم.

لطفا ببخشيد اگر رک و راست حرف زدم
البته نبايد ناراحت شويد زيرا اين مطالب از منابع خودتان و از فتاواي علماي ديني خودتان است و بقول خودت ارتباطي به ما ندارد.
به هر حال
آينه گر عيب تو بنمود راست
خود شکن آئينه شکستن خطاست

يا حق
58 | بهار | | ١٩:٤٠ - ٠٦ خرداد ١٣٨٩ |
سلام
من اتفاقي وارد سايت شدم و مطالب دوستان رو خوندم
اگر کمي رو نظرات و کامنتها دقت کنيم مشخصه که اقا يا خانوم معصوم با نوعي زيرکي و ارامش دروغي سعي در انحراف بحث و کشوندن مسير به بيراهه رو دارن و استدلالاشون اصلا پايه و اساس درستي نداره
وقتي ماخذ و مدرک تاريخي هست چرا بايد بي دليل انکار کرد و قبول نکرد
البته اين نظر شخصي بندست و هيچ جهت گيريي خاصي ندارم
يا حق
59 | مجيد م علي | | ٢٤:٣١ - ٠٨ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم (وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ/(الانبياء(105) " در « زبور » بعد از ذکر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد» " ===================================================== با سلام برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج ,سوالهاي شما با تمام سادگي جوابي بسيار مشكل دارد كه به احتمال زياد فقط خودتان بهتر ميتوانيد به انها برسيد انهم با مطالعه و بدون تعصب . اول مصدر حديثي را كه خواسته بوديد ويدل على ذلك عدة أحاديث وإشارات ، من أوضحها الحديث الوارد عن الإمام الباقر عليه السلام قال: (أما إن ذا القرنين قد خير السحابين فاختار الذلول وذخر لصاحبكم الصعب . قال سورة: قلت وما الصعب ؟ قال: ما كان فيه رعد وصاعقة أو برق فصاحبكم يركبه . أما إنه سيركب السحاب ، ويرقى في الأسباب ، أسباب السماوات السبع والأرضين السبع ، خمس عوامر واثنتان خرابان) . مهدى، بر مركبهاى پر صدايى، كه آتش ونور در آنها تعبيه شده است، سوار مى شود، وبه آسمانها، همه آسمانها، سفر مى كند. ( (1) (بَصائرُ الدَّرجات)، شيخ ابو جعفر صَفّار، (الاِختصاص)،(بحار الانوار)،ج52،ص321.) http://www.aqaed.com/ahlulbait/books/behar52/a33.html ================================================================================ قبل ار شروع بجواب سوالات شما خصوصاً اينكه پرسيديد .... اگر اين مطالب واقعيت دارد چگونه مردم آن زمان بر خلفاي خود خروج نميكردند ؟ ... ادر وهله ول دوستدارم اين اتفاقيه را براي شما بازگو كنم فار قليط كيست؟ ========== ((مرحوم فخر الاسلام)) ابتداء يكى از كشيشهاى بزرگ و معروف مسيحى بود، اما پس از مدتى پى به حقانيت اسلام برد و چون مردى آزاده بود، مسلمان گرديد و چند كتاب نيز در رد مسيحيت و يهود نوشت. او مقدمات مسلمان شدن خود را چنين تعريف مى كرد: ((وطن من آمريكا است)) پدرانم همگى كشيش و از علماى مسيحى بودند. از ابتداى جوانى، شوق تحصيل علوم دينى را داشتم، بنابراين سرگرم علوم دينى شدم و كم كم مدارج علمى را طى كردم، تا اينكه كوچ كرده و خود را به كلاس درس ((پاپ اعظم)) رسانيدم. در مجلس درس او چهار صد نفر شركت داشتند و من در ميانشان از هوش و استعداد بيشترى برخوردار بودم، به همين دليل مورد علاقه پاپ شدم، به طورى كه تنها كسى بودم كه اجازه ورود به حرم پاپ را داشتم. روزى به مجلس درس پاپ رفتم، او نيامده بود، گفتند امروز پاپ مريض ‍ است و نمى آيد، شاگردان خودشان بحث مى كردند. صحبت راجع به كلمه ((فار قليط)) بود كه اين لفظ در ((انجيل))آمده است هر كس آن را طورى معنى مى كرد و چيزى مى گفت. من به ديدن پاپ رفتم، او در بستر افتاده بود، گفتم: ((به مجلس درس رفتم، شما نيامده بوديد، از اين رو به ديدنتان آمدم)). ((پاپ پرسيد: در نبودن من هم، مباحثه برقرار بود؟)) گفتم: ((آرى، در مورد كلمه فار قليط بحث مى كرديم عده اى مى گفتند به معنى ((تسليت دهنده است))، حضرت عيسى فرموده است: ((من مى روم و پس از من فار قليط مى آيد)). پاپ گفت: ((هيهات، هيچ كس خبر از معنى آن ندارد)). تا اين جمله را گفت، من كه شيفته جمال بودم، دامنش را گرفتم و از او خواستم كه معنى اين كلمه را به من بگويد. او گفت: صلاح نيست، زيرا اظهار معنى آن براى تو و من ضرر دارد)). من اصرار كردم و او را سوگند دادم، پاسخ داد: ((من اين كلمه را به تو مى گويم، به شرطى كه تا وقتى من زنده ام آن را فاش ‍ نكنى)). من پذيرفتم. او گفت: ((اين كليد را بردار و آن جعبه را باز كن، در آن، جعبه اى قرار دارد، آن را هم باز كن، در آن كتابى به زبان ((شريانى)) وجود دارد كه هزاران سال قبل نوشته شده است))؛ وقتى كتاب را برداشتم، گفت: ((فلان صفحه را بياور)) آن صفحه را پيدا كردم، ديدم راجع به كلمه فار قليط بحث كرده است و گوشه اى نوشته ؛ ((فار قليط همان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است)). پرسيدم ((اين محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) كيست؟)) پاپ پاسخ داد: ((همان كسى كه مسلمانان او راپيامبر مى دانند)). گفتم: ((پس مسلمانان بر حق هستند؟)) گفت: ((آرى)) پرسيدم: ((پس چرا شما حق را ظاهر نمى كنيد؟)) پاپ گفت: ((افسوس كه من در آخر عمرم به اين راز پى بردم، اما اگر آن را اظهار كنم، حكومت مرا مى كشد، به هر كجا روم، حتى در ميان مسلمان ها حكومت مرا پيدا مى كند، و به قتل مى رساند، صلاح من سكوت است، ولى تو جوان هستى، مى توانى فرار كنى و بروى)). دستش را بوسيدم و از او خداحافظى كرده و همان روز به راه افتادم، تا اينكه وارد ((شهر شام)) شدم، لطف خدا شامل حال من شد، مرا به يكى از علماى ((شيعه)) معرفى كردند. به دست او اسلام آوردم و صرف و نحو و منطق و معانى بيان را خواندم، سپس به ((نجف اشرف)) رفتم و خدمت ((سيد كاظم يزدى)) و ((آخوند خراسانى)) به مرحله اجتهاد رسيدم، پس از آن براى زيارت آرامگاه حضرت امام رضا (عليه السلام) به ايران رفتم)). در تهران خبردار شدم كه مسيحيان چند كتاب در رد اسلام نوشته اند، خداوند به من توفيق داد كه چند كتاب در رد آنها بنويسم و تهمت هايشان را پاسخ دهم)). مرحوم فخر الاسلام، بيست جلد كتاب با بيانى شيرين و لذت بخش نوشته است، به راستى كه اين تائيد الهى در نصرت اسلام است كه يك نفر همه تبليغات مخالفان را باطل نمايد.( قصص الرسول يا داستانهايى از رسول خدا (ص) (جلد دوم) http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/PAYAAMBAR/qesasorasool_mirkhalafzaadeh_11.html پس گاه وقتي هم ميباشد كه خليفه و رهبر حتي در مقام پاپ اعظم مشكل دارند كه حقيقت را به مردم بگويد . همانطور كه متوجه شديد ترس از جان باعث انكار حقيقت ميشود . ============================================================================ نمونه ديگرش بقتل رساندن جناب نسائي ( أبو عبد الرحمان أحمد بن شعيب بن عليّ نَسائى» متوفّاى 303 هجرى،) صاحب سنن در شام وقتي كه ميبيند مردم به حضرت علي عليه الصلوه و السلام اهانت ميكنند بدفاع از ايشان مي پردازند و مردم از او ميخواهند كه در مورد معاويه هم حديثي بگويد كه ايشان فرمودند كه جز حديث «لا اشبع اللّه بطنك» چيزي نمي‏دانم، همان و ضرب و جرح ايشان تا حد مرگ همان. با اين حساب ميخواهيد ديگران چكار كنند حديث لا اشبع اللّه بطنه ============== ابن عبّاس مي‏گويد: من با كودكان بازي مي‏كردم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد. خودم را پشت دري مخفي كردم. حضرتش به پشتم زد و فرمود: برو به معاويه بگو بيايد. من آمدم و گفتم: او دارد غذا مي‏خورد. مجدّدا مرا فرستاد و چون برگشتم گفتم: او دارد غذا مي‏خورد. حضرت فرمود: «لا اشبع اللّه بطنه».(1) يعني خدا شكمش را سير نكند. او به همين نفرين به مرض «جوع» (يعني گرسنگي) مبتلا گشت و هرگز از كنار سفره سير برنخاست بلكه از خستگي دست مي‏كشيد صحيح مسلم، اج 4، ص 2010، كتاب البرّ والصّلة والآداب، باب 25، ح 96 و 97. =============================================================================== يا عاقبت مالك ابن نوبره را نشنيده ايد . =============================================================================== جريان سقيفه را اگر بصورت يك كودتا كه خود جناب عمر به ان اقرار كرده را بخوانيد فهم اينكه چرا مردم براي بيعت با صاحب حق بلند نشدند از براي چي بود . =============================================== فرموديد كه :طبق آيات صريح قرآن فقط رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) است كه معصوم است و بقيه ممكن است اشتباه كنند و مرتكب گناه شوند و فريب شيطان را بخورند . اميدوارم اين گفته شما از روي سهو باشد , چرا كه مخالف نص صريح قران است انجا كه الله سبحان تعالي مي فرمايد : بسم الله الرحمن الرحيم «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» صدق الله العلي العظيم سوره مباركه احزاب آيه شريفه 33 كه با تاكيد حضرت رسول در حديث مشهور كساء , اهل بيت ، ايشان سرور ما علي است و نيز سيده ما فاطمه ، و سرور ما حسن و سرور ما حسين عليهم السلام ؛ و نسل ايشان بعد از ايشان ، و هر کس که از نسل ايشان باشد ؛ به خاطر حديث صحيحي که در آن رسول خدا صلي الله عليه وسلم بر اين مطلب تصريح کرده اند ؛ پس در روايت صحيحي آمده است که اين آيه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خداندان ( پيامبر ) بزدايد و شما را پاک و پاکيزه بگرداند ." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسين را خواندند ؛ پس بر روي ايشان عبايي کشيده و علي در پشت سر ايشان بود ؛ پس عبا را بر روي او هم کشيد ؛ سپس فرمودند : خدايا ، ايشان اهل بيت من هستند ؛ پس از ايشان پليدي را دور نما و ايشان را پاک و پاکيزه بگردان ؛ ام سلمه گفت : اي رسول خدا ، آيا من هم با ايشان هستم؟ فرمودند : تو در جايگاه خود هستي و تو به سوي نيکي هستي ( يعني از اهل بيت نيستي اما گرانقدري) . اين لفظ روايت ترمذي است از حديث عمرو بن سلمه و در صحيح مسلم از روايت عائشه آمده است . اين خود بتنهائي دليلي محكم بر عصمت پنچ تن ال عبا دارد و بنقل از ايشان اين ظهارت و عصمت به ائمه ديگر نيز اختصاص دارد =============================================================================== فرموديد رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) در دوره جاهليتي مبعوث شدند كه مردمان بسيار وحشي بودند . بر همين اساس اصلا صحيح نيست كه بگوييم كساني كه در صدر اسلام ميزيسته اند ........ اولاً اين حرف شما چندان صحيح نيست و خصوصاً كه علماي شما هرگونه بحثي را در مورد اين افراد كه صحابي رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم بودند را نتها رد ميكنند بلكه اين كه شما در مورد ايمان و اعمال انها شك بكنيد را شماتت ميكنند و به همه انها ( رضي الله عنه ) اطلاق ميكنند . ثانياُ در 23 سال نبوت ايشان افراد بسيار شامخ بمثل سلمان ابوذر , حضرت حمزه , جعفر ابن ابي طالب . عثمان ابن مظغون و مقداد و صدها و صدها نفر ديگر بودند كه براي همه مسلمانان مقامي عالي دارند . ثالثاً خود اقايان ابوبكر و عمر و عثمان از نظر ذكاوت نميتوانستند در سطح پاييني باشند اصحاب همان كساني بودند كه وقتي حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم خواست بين گروه مهاجرين و انصار اخوت ايجاد كند با جان و دل و بدون هيچ مخالفتي پذيرفتند اينها كساني بودند كه در فتح مكه به امر رسول از هر گونه خونريزي اجتناب كردند در صورتي كه بعضي منافقين فرياد انتقام بر اورده بودند. =============================================================================== پس مطمئن باشيد تمامي اعمالشان حساب شده بود حتي حركت سقيفه .چناچه بعد از انتخاب ابوبكر و احتمال عدم موافقت مردم , افرادر كثيري از قبيله اسلم چماق بدست به كوچه هاي مدينه ريختند و مردم را وادار به بيعت كنند چنانچه امده است .... أبو بكر بن محمد الخزاعى أن أسلم أقبلت بجماعتها حتى تضايق بهم السكك فبايعوا أبا بكر فكان عمر يقول ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر قال هشام عن أبى مخنف قال عبد الله.... قبيله اسلم همگى در مدينه گردآمدند تا با ابوبکر بيعت کنند، آنقدر جمعيت زياد بود که حتى بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت. عمر گفت: قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 244، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛ الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج 14، ص 99، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999 م؛ النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 19، ص 21، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م. يعنى حتى اگر مردم مدينه هم مى‌خواستند، در چنين وضعيتي، توانايى مقابله با ابوبکر و عمر و طرفداران ايشان را نداشتند. يعني يك حركت حساب شده و هوشمندانه , ايا غير از اين ميتواند باشد =============================================================================== شما ميفرمائيد .... ايشان الان مرده اند و مرا در گور آنها نميگذارند . آنها الان حساب و اجر خود را پس ميگيرند .. موضوع گور نيست كه ما را در چه گوري ميگذارند , بلكه موضوع اين است كه در رو. حشر با كي محشور بشويم .. بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اصبغ بن نباته گويد: اميرالمؤمنين عليه السلام به ما ماءموريت داد از كوفه به مدائن رويم ، روز يكشنبه اى بود كه از كوفه بيرون آمديم ، (يكى از منافقين به نام ) عمرو بن حريث با هفت نفر تمرد كردند، و به ناحيه اى از حيره كه خورنق نام داشت براى تفريح رفتند و گفتند: روز چهارشنبه به (مدائن ) خواهيم آمد. آنها در بين راه سوسمارى را صيد كردند و عمرو بن حريث از روى استهزاء دست سوسمار را بالا گرفت و گفت : اين اميرالمؤمنين است با او بيعت كنيد، آن هفت نفر با او بيعت كردند، خود عمرو نيز هشتمى بود. در روايتى آمده است آنها گفتند: على مى پندارد كه علم غيب مى داند، اكنون ما او را بركنار و با اين سوسمار بيعت كرديم . شب چهارشنبه راه افتادند و روز جمعه وارد مسجد مدائن شدند، همزمان با ورود اينها حضرت على عليه السلام مشغول سخنرانى بود كه نگاهش به اينها افتاد فرمود: اى مردم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بر من هزار حديث بيان نمود كه از هر حديثى هزار در گشوده مى شود و براى هر درى هزار كليد است . خداوند مى فرمايد: ((« يوم ندعو ا کل اناس بامامهم ». ( روزي که همه مردم را همراه با امامشان مي طلبيم )))( الاسراء:71.)، ، من به خداوند سوگند مى خورم كه روز قيامت هشت نفر مبعوث مى شوند كه امام و پيشواى ايشان سوسمار است و اگر بخواهم مى توانم نام آنها را افشا كنم ! راوى گويد: عمرو بن حريث را ديدم كه مثل شاخه قطع شده از شدت خجالت و شرمندگى ، بى حال و پژمرده شده بود. =============================================================================== شما قرموديد ....حالا شما ببينيد ابوبكر صديق (رضي الله عنه ) و عمر ابن خطاب (رضي الله عنه )و عثمان ابن عفان (رضي الله عنه ) در چه دوره سختي خلافت ميكردند ... در اينكه دوران سختي داشتند يا اسان شما ميتو انيد به وصيت هاييشان مراجعه كنيد كه نشان دهنده علاقشان بدنيا ميباشد. اما كلام سمائي حضرت علي الصلوه و السلام عليه كه صداي ملكوتي فرمودند "" كه بسم الله و بالله و علي مله رسول الله فزت ورب الكعبه «به خداي كعبه رستگار شدم.» نشان دهند مظلوم بودنشان حتي در بين اصحابشان ميباشد . و ثانيا جنابان ابوبكر , عمر و عثمان نه تكليف الهي داشتند نه منصوب پيامبر حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم بودند و نه تكليف شرعي داشتند پس اگر دوران سختي داشتند ميباستي انصراف ميدادند كه البته جناب ابوبكر بارها خواست كه خلافت را رها كند اما عمر او را منصرف كرد . =============================================================================== شما فرموديد " در اين چند خط از جناب علي بن ابي طالب (رضي الله عنه ) نامي نبردم ..... جوابي كوتاه اخه ايشان از معصومين شامل ايه تطهير ميباشند كه در بالا ذكر شده . =============================================================================== شما فرموديد كه : امامان شما انسانهاي برجسته و دانشمندان بزرگي بودند..... بايد تصحيح كنيد انها بمثل حضرت علي عليه الصلوه و السلام وارث علم نبي مكرم كه همان علم الله سبحان تعالي ميباشد هستند . « أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد العلم فليأته من بابه » . المستدرك : 3 / 126-127 كنز العمال : 13 / 149 وقتي كه در تاريخ امده كه در مكتب 8000 دانشمند بعلوم مختلفه تلمذ ميكردند پس مقامي بسيار بالاتر از دانشمند خود بودند . =================================================================================. اما اينكه فرموديد از آخرين ارتباط ((مستقيم ))شيعه با امامان خود بيش از هزار سال ميگذرد و ..... ايا مطمئن هستيد كه امام زمان در ميان ما نيست . اگر ميگو ييد نيست پس تكليف اين حديث چه ميشود . من مات ولم يعرف إمام زمانه وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية يا (( من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية)).صحيح مسلم ثانيا :بسيارى از شيفتگان و دل دادگان، توفيق ديدار و شناخت او را يافته اند. در كتبى مانند: بحارالانوار، نجم الثّاقب، جنّة المأوى، دارالسّلام و عبقرىّ الحسان، صدها حكايت از ديدار كنندگان حضرت مهدى(عليه السلام) نقل شده است. براي اطلاعات بيشتر در مورد حضرت مهدي (عج ) ميتوانيد به سايت :كانون پژوهشي تخصصي حضرت مهدي عجل الله فرجه http://www.m-mahdi.net/farsi/index.htm مراجعه فرمائيد ================================================================================== اما در مورد تصوف : سوال بنده از شما ايت شيعه همان تصوف است يا اينكه گروه گوچكي از شيعيان به تصوف گرايش دارند . ايا صوفيگري در اهل سنت را نديده ايد , صوفيگري در ميان انها خصوصا در افريقا غوغا ميكند . =================================================================================== در اخر ان حديثي را كه اول نظر ( 42 ) ذكر كردم مياورم : قالَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه و آله وسلم سَتُفترق اُمّتي ثَلاث و سبعين فرقة ، واحدة منها ناجية و ثنتان و سبعون في النار » ؛ امت من به هفتاد وسه فرقه تقسيم مى شوند ، كه يك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند . » شيخ طوسي رحمه الله در الرسائل العشر ، ص 127 ، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّي در ايضاح الفوائد ، ج 1 ، ص 8 و شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 31 ، وعلامه مجلسي در بحار الانوار ، ج 36 ، ص 336 ، ح 198 و حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج 4 ، ص 430 ، وابن حزم در محلي ، ج 1 ، ص 62 ، و طبراني در المعجم الكبير ، ج 18 ، ص 51 ، و هيثمي در . . يا علي
60 | مجيد م علي | | ٢٤:٥٦ - ٠٨ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام

تصحيح بفرمائيد
نطر 59
جريان سقيفه را اگر بصورت يك كودتا كه خود جناب عمر به ان اقرار كرده را بخوانيد فهم اينكه چرا مردم براي بيعت با صاحب حق بلند نشدند از براي چي بود .
پس مطمئن باشيد تمامي اعمالشان حساب شده بود حتي حركت سقيفه .چناچه بعد از انتخاب ابوبكر و احتمال عدم موافقت مردم , افرادر كثيري از قبيله اسلم چماق بدست به كوچه هاي مدينه ريختند و مردم را وادار به بيعت كنند
چنانچه امده است .... أبو بكر بن محمد الخزاعى أن أسلم أقبلت بجماعتها حتى تضايق بهم السكك فبايعوا أبا بكر فكان عمر يقول ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر قال هشام عن أبى مخنف قال عبد الله....
قبيله اسلم همگى در مدينه گردآمدند تا با ابوبکر بيعت کنند، آنقدر جمعيت زياد بود که حتى بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت.

عمر گفت: قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 244، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج 14، ص 99، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999 م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 19، ص 21، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
يعنى حتى اگر مردم مدينه هم مى‌خواستند، در چنين وضعيتي، توانايى مقابله با ابوبکر و عمر و طرفداران ايشان را نداشتند.
يعني يك حركت حساب شده و هوشمندانه , ايا غير از اين ميتواند باشد


يا علي
61 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢٠:٤٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب معصوم خانم

چي شد پس؟؟!!!
ما منتظر جوابتان هستيم

کجا رفتي فعلا بيا جواب بده ، بعدا وقت بسيار است براي اجراي فتواي عايشه

منتظريم
يا حق
62 | معصوم ج | | ١٨:١٤ - ١٦ خرداد ١٣٨٩ |

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

ميبخشيد كه عرايضم را نيمه كاره گذاشتم . الباقي را خلاصه عرض مينمايم .
تمام گفته من اين است كه از كجا كه شما درست ميگوييد ؟ اسناد و مدارك شما صحيح است ولي باز به اصل موضوع اشاره نميكند بلكه در حول و حوش موضوع ميباشد . هيچ دليلي نيست كه تنها شما رستگار شويد و بقيه در جهنم باشند.

در بين به اصطلاح شيعه ها افرادي پيدا ميشوند كه فقط يك نام را به ارث برده اند و كمترين انسانيتي ندارند . بلكه در بين اهل تسنن( و حتي يهود و مسيحيان و حتي بت پرستان ) افرادي پيدا ميشوند كه از نظر اخلاقي در حد بالايي هستند و جز دينشان كه پر از اشتباه است شخصا انسانهاي درستي هستند . من اصلا نمي خواهم مقايسه كنم . فقط از جهت مثل گفتم . دليل نيست كه يكي بگويد من شيعه ام و تند بر خورد كند و همه را كتك بزند . و اين آدم حتما به بهشت برود .

تمام گفته من اين است كه اخلاق انساني شرط اول است . بعد هم تمام رواياتي كه كه زحمت كشيديد آورديد درست و مستند ولي هنوز مرا راضي نكرده است و من بايد در باره اين موضوع بيشتر فكر كنم.
اين حقير تقريبا همه فرمايشات شما را قبول كردم . ولي جاي سوالات فراوان براي من باقيست . از طرفي خود را در ديني ميبينم كه هيچ دفاعي براي آن ندارم . سالها پيرو كساني بوده ام كه امروزه ستمگريشان برايم روشن شده . از طرفي از نظر معنوي در اين همه شبهه گرفتار آمده ايم . شبهاتي كه هيچ كس (نه علماي سني نه علماي شيعه ) قادر به پاسخ گويي به آنها نيست . از طرف ديگر در دنياي مادي وضعيت جهان هر روز رو به وخامت ميرود و براي نجات بشريت هيچ راهي پيدا نميشود . و در اين شرايط فراماسوني و صهيونيسمي پيدا شده كه آتش به جان انسانيت افكنده و دين و مذهب و اقتصاد و علم را به بازي گرفته تا خود را بر جهان حاكم كند .

چه ميدانيم كه در آينده چه ميشود ؟؟؟

اين كه من اين سوالت پياپي را مي پرسم به دليل ستمگري و شهوت پرستي نيست . بلكه باز هم ميگويم اميدوارم چيزي بياموزم .

الهم صل علي محمد و آل محمد

63 | معصوم ج | | ٢٤:٢١ - ١٦ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم سلام بر برادران و خواهران محترم (خصوصا خدمت سرور بزرگوارم جناب آقاي مجيد م علي ) تشكر مينمايم كه زحمت كشيديد و جواب اين حقير را داديد . اين چند رو ز غيبت من به دليل سفر كاري به يكي از شهرستانها بود و به همين دليل اين حقير نتوانستم پاسخي براي شما ارسال كنم و عذر خواهي مينمايم به خاطر اين كه دير جواب ميدهم. درباره مقام عصمت اهل البيت عليهم السلام جناب عالي درست فرموديد . مدتها اين حديث را شنيده بودم ولي سنديت اين حديث برايم معلوم نبود كه الحمد لله به واقعي بودن روايت رسيدم و متوجه اشتباه خويش شدم . جناب عالي از هوش سرشار برخي از پيروان پيامبر مطالبي فرموديد . بنده نيز فرمايش شما را قبول دارم ولي عمده مردم اين همه ذكاوت نداشتند . من حتي به شما ميگويم در چند هزار سال قبل از اسلام مردماني ميزيسته اند كه از نظر هوشي بسيار بالاتر از مردم عربستان در زمان رسول الله (صلوات الله عليه وآله ) بوده اند ولي آنها قبل از ظهور اسلام و احتمالا به دليل جنگها و حمله قبايل وحشي و بي تمدن نابود شده اند و اين اصلا ربطي به اين ندارد كه قاتلان آنها حتما با هوشتر از ايشان بوده باشند . آري حتما سلمان و بعضي ديگر از صحابه بسيار عاقل و با هوش بودند ولي من مي گويم صرف هم دوره بودن با رسول الله (صلوات الله عليه وآله ) دليل نميشود كه همه كساني كه ايشان را ديده اند انسان هاي خيلي شاخصي باشند . درباره مثالهايي كه در باره حفظ جان زديد آري انسان گاهي براي حفظ جان كاري را ميكند كه در هيچ شرايطي شايد آن كار را نكند . شايد در شراط سهمناك انسان چيزي را بپذيرد در حالي كه در شرايط معمولي اگر آن پيشنهاد را به او بدهند بخندد و مسخره كند . بله اگر با چماق قرار باشد بيعت بشود ميشود حتي اگر طرف مقابل ناراضي باشد . ........................................................................................... ولي آيا اين سكوت در برابر ظلم نيست ؟ مولاي ((( بر مبناي حديث من كنت مولا......)))ما و شما علي بن ابي طالب (عليه السلام ) در نامه اي خطاب به معاويه بن ابا سفيان مي فرمايد : اگر من چهل مرد جنگي داشتم بر عليه تو قيام ميكردم . و در ابتداي جنگ صفين براي يارانش خطبه اي خواند به اين محتوا كه به خدا سوگند كه مرگ در ميدان جنگ برايم بسيار آسانتر از مرگ در بستر بيماري است . حالا اين جنگ طلبي و شهادت طلبي ايشان چگونه با تقيه و ديگر مسايلي كه انسان را به سكوت دعوت ميكند ميتوان توجيه كرد ؟؟؟ حديث معروفي از رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) در باره ابوبكر صديق وجود دارد ، روزي رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) به همراه تني چند از اصحاب در كوچه راه ميرفتند و فردي در مقابل ايشان داشت راه ميرفت رسول الله ( صلوات الله عليه آله ) فرمودند : اگر روزي من در ميان شما نبودم و فتنه ها شما را فرا گرفت به اين مرد پناه ببريد . يكي از ياران ميگويد دويدم تا به آن مرد رسيدم ديدم ايشان ابو بكر صديق ( رضي الله عنه است .خيلي از مردم به خاطر اين حديث و روايات مانند آن با ابو بكر بيعت كردند . با تمام اين احوال اصل موضوع عوض نشده است : بيعت گرفته شد ولو با زور چماق . و اين اصلا منطقي و قابل پذيرش نيست . و البته چنين بيعتي براي هيچ انساني چه در گذشته و چه در آينده قابل پذيرش نيست . و من هيچ وقت نميگويم كه اين گونه رفتار را ميپذيرم يا برايش ارزشي قايلم . بلكه انسان موجودي است كه مختار خلق شده و بايد در طول حيات آزاد باشد و هر تصميمي كه دوست داشت بگيرد و پيشرفت انساني و رسيدن به كمال را طي كند و البته نبايد كارهايش موجب آزار ديگران شود . ..................................................................................................... درباره حشر در روز قيامت چه روايت زيبايي را ذكر فرموديد . حديث معروفي است از روز غدير كه رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) فرمودند : هر كه من مولاي اويم علي مولي اوست . (( مولي در فارسي به معني دوست ، يار ، پيشوا و سرپرست آمده است )) كه البته عموم مفسرين اهل تسنن درباره اين حديث مولا را دوست و عموم علماي اهل شيعه آن را پيشوا و صاحب اختيار معني كرده اند. بر مبناي اين حديث ما مولاي خود را رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) وعلي بن ابي طالب ( عليه السلام ) انتخاب ميكنيم كه در روز قيامت ان شا الله با ايشان محشور شويم . ............................................................................................................................ درباره تصوف قبول دارم كه بخش كوچكي از شيعيان به تصوف گرايش دارن . ولي اين موضوع وجود دارد كه در دوره معاصر اين بخش كوچك پيشوايان شيعه و مراجع تقليد شيعيان بوده اند . و اين قابل توجيه نيست . ............................................................................................................................. جناب آقاي مجيد م علي در باره امام زمان پرسيديد :يا مطمئن هستيد كه امام زمان در ميان ما نيست ؟ خير بنده نميدانم آيا ايشان الان به دنيا آمده است يا نه . و اگر زنده است در كجاست ؟ درباره اين حديث هم : من مات ولم يعرف إمام زمانه وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية آري من اين حديث را شنيده ام . ولي اينجا جاي بعضي سوالات فراوان و پيچيده است . شما چند بار ايشان را ديده ايد ؟ اگر بگوييد نديده ام چگونه با ايشان بيعت كرده ايد ؟ اگر بگوييد از طرف كسي پيغام فرستاده ام آن فرد كيست ؟ (( اگر ميشناسيد نام مرا هم بدهيد بگوييد فلاني آماده است در راهت جان بدهد و طوق بيعت بر گردنش و همچنين از شما واسطه رحمت الهي التماس دعادارد و متوسل به جناب عالي است )) اگر كسي را نميشناسيد كه با ايشان رابطه دارد و خود نيز تا به حال با ايشان روبرو نشده ايد و به حقيقت امر نرسيده ايد كه آيا ايشان زنده است يا نه خوب چگونه با ايشان بيعت كرده ايد؟ آنگاه شما هم با من فرقي نميكنيد . نقل است از امامان شيعه ( عليهم السلام ) كه تا ظهور قائم ما هر كس مدعي ديدار با ايشان باشد كذاب است . حال گفته مدعيان رابطه با امام زمان بسيار مورد شك و شبهه قرار دارد . اگر بخاهيد وجود انسان كامل را اثبات كنيد بله من در نظر قبلي گفته ام ( البته من نگفته ام دانشمندان ژاپني كه اصلا مسلمان نيستند گفته اند ) حداقل يك انسان كامل در جهان وجود دارد كه همه كاينات را زير نظر دارد و اگر يك لحظه اين انسان كامل وجود نداشته باشد همه نظم جهان به هم ميخورد . دوباره سوالات تكرار ميشود : اين انسان كامل كجاست ؟ ( در همه جا / كسي كه همه كاينات را در نظر دارد حتما مارا هم ميبيند ) چه كسي با او ارتباط مستقيم دارد ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چگونه ميتوان با او رابطه بر قرار كرد؟ ( رشد روح از طريق كسب معرفت از طريق علم و توفيق الهي ) آيا او واسطه فيض الهي نيست ؟ آيا او از ابتداي خلقت بوده است ؟ آيا او الياس پيامبر است ؟ يا عيسي پيامبر ؟ يا خضر پيامبر ؟ يا همانكه شيعه و سني به آمدنش اعتقاد دارند و او را طاووس اهل جنت مي خوانند ؟
64 | معصوم ج | | ٢١:٢٤ - ١٧ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم
خدمت آقاي سعيد حسيني و بهار خانم
جناب آقاي سعيد حسيني زحمت كشيديد كه پاسخ مرا داديد و همچنين چند روز تحمل كرديد كه جواب مرا بخوانيد .
اين كه شما در جريان جنگ به دفاع از سرزمين و ناموس اين ملت در مقابل آن موجودات پست ( مخصوصا در زماني كه خيلي ها مثل موش به سوراخ رفته بودند ) مشغول بوديد كار بسيار بزرگي است و اجر بسيار دارد و شما حق بزرگي به گردن ما داريد .

ولي گويا هنوز از وادي جنگ خارج نشده ايد . من در وهله اول يك انسان هستم كه مانند شما يك سر و دو چشم و دو گوش و عقل دارم و به انسانيت عشق ميورزم . بعد از آن من يك ايراني هستم كه با جناب عالي هم وطن هستم و همانقدر كه شما مردم اين سرزمين را دوست داريد من هم آنها را دوست دارم . بعد از آن من به خدايي كه ديده نميشود ايمان دارم مانند شما . بعد به پيامبري رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) مانند شما .

ببينيد اگر شباهات ما تا همين جا هم باشد كافيست تا اين كه با هم دشمن نباشيم .

سپس اگر ما با يكديگر چقدر اختلاف داريم كه به خون هم تشنه باشيم ؟

دوست عزيز و برادر بزرگوار من ، از وادي جنگ بيرون بيا ، من خودي هستم . لازم نيست اينطور به من حمله كني . مگر من چه گفته ام كه اينطور پريشان شدي ؟
آيا چيزي جز حقيقت نوشته ام ؟ عجيب است . در بين فاميل به خاطر طرز فكرم مورد لعن هستم ( فاميل من همگي پيرو سنت رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) هستند ) و عجيبتر است كه شيعه ها اگر مرا گير بياورند ريز ريز خواهند كرد .

جناب آقاي سعيد حسيني

مشكل اول من با شما : لقبي است كه براي خود انتخاب كرده ايد . شما هر كس كه باشيد و هر كار كه كرده باشيد براي خود شخصيت مستقل داريد و اصلا نياز نيست كه نام كس ديگري براي خود بگذاريد . همين سعيد الحسيني خوب است . شاه اسماعيل صفوي هم براي خود شخصيت مستقلي داشت چه خوب يا بد . من نمي خواهم بحث درباره ايشان را پيش بكشم . فقط دو موضوع را ميگويم :
1- كاري كه شاه اسماعيل كرد با كاري كه بعد از اسلام در سقيفه انجام شد هيچ تفاوتي از نظر محتوا نداشت ( به زور ) كه اين بد است .
2- اگر ايشان مذهب رسمي ايران را شيعه نميكرد ايران به زير چكمه تركان عثماني له شده بود كه از اين نظر خيلي هم كار ايشان خوب بود .

جناب آقاي سعيد حسيني

بر عكس آنچه كه فكر ميكنيد من خودم يا شما را احمق فرض نكرده ام . من هيچگاه جنايت كسي را محترم نشمرده ام و كسي حمايت نابجا نكرده ام . شما ميگوييد خالد جنايت كرد درست من هم همين را ميگويم . ميگوييد خلفا از او حمايت كردند . منهم ميگويم اشتباه كردند و اشتباه ايشان تاوان سنگيني در عالم آخرت دارد .
ولي جناب آقاي سعيد حسيني كدام ياران رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) از اين گونه كارها نكرده اند ؟ اگر قرار باشد به خاطر اين كردار كسي را لعن كنند كه اكثر ياران رسول الله ( صلوات الله عليه وآله ) را بايد لعن كرد . آن وقت ديگر كسي را نبايد رضي الله عنه گفت .

آيا مشكل شما همين رضي الله عنه گفتن است ؟ قبول من همه را از اين به بعد لعن ميكنم . ولي اين اصل موضوع را عوض نميكند .

مشكل دوم من با شما اين است كه هر چيزي كه من ميگويم شما با بي ادبي و لحن تند به من پس ميدهيد . در اين چند خطي كه نوشته اي جز توهين وتهمت بگرد ببين چيزي نوشته اي ؟ اگر من گفتهم خالد بد كرد شما همان را نوشتي چهار تا فحش هم بعدش داده اي . اگر من نوشتم خلفا در فتح ايران بد كردند شما همان را نوشته اي با لحن تند چند تا فحش هم داده اي . كمي آرام باش . رفتار تو چه فرقي با خالد دارد ؟؟؟؟؟؟؟

جناب آقاي سعيد حسيني چه كسي به تو اين مجوز را داده است كه مرا به بي غيرتي متهم ميكني ؟ و تهمت ميزني كه در حال جمع كردن برادران رضاعي هستم در حالي كه من براي كسب روزي حلال ( دقت داشته باشيد روزي حلال ) به شهرهاي دور و نزديك سفر ميكنم .

دقت داشته باش . به خدا سوگند اگر امام زماني داشتي كه به او اعتقاد داشته باشي آنگاه همان امام زمان به خاطر همين تهمتها جواب خوبي به تو ميداد . پس تو هم امام زماني نداري . و از اين نظر با من فرقي نداري .
جاي بحث در باره امام زمان باز است .
شما تا به امروز چند بار ايشان راديده ايد ؟ (جواب قطعي شما : نديده ام )
كي و در كجا با ايشان بيعت كرديد ؟ ( جواب احتمالي شما : حضورا خدمت ايشان مشرف نشده ام ولي هر لحظه دلم به سويشان پر ميكشد )
چگونه امام زمان خود را شناخته ايد ؟ ( جواب احتمالي شما : از روي كتبي كه چند صد سال قبل نوشته شده است )
خداوند شما را خير دهد . چگونه با امامي كه نه او را ديده ايد نه صدايش را شنيده ايد نه آدم راستگويي را ميشناسيد كه مطمئن باشد ايشان را ديده است بيعت كرده ايد ؟؟؟؟؟؟؟

يك جواب بيشتر نداريد : من ايشان را نديده ام ولي به ايشان اعتقاد دارم و در دل به ايشان ارادت دارم و آماده ام كه در زمان ظهور ايشان خدمت گذار ايشان باشم !!!!!!

خوب برادر من اگر به دل است و شما در دل بيعت بسته اي اين كه كاري ندارد . من هم در دل با ايشان بيعت مي كنم. اگر به همين ميزان است خوب من هم اگر الان بميرم به مرگ جاهليت نمرده ام . اگر هم من هنوز جاهلم جسارت است البته ولي شما و دوستانتان هم جاهليد .
خداوند لعنت كند بي مغزي انسانها را . مخصوصا بي مغزي ما مسلمين را.
برادر گرامي اگر يك كافر ي پيدا شد كه حكم به تكفير شيعه داد ، و گروهي بي مغز از او پيروي كردند و گفت كه كشتن 7 شيعه = بهشت حتم داشته باش خداوند او و يارانش را در قيامت از آب گنديده و غذاي كثيف جهنمي سير خواهد كرد . و بر عكس

من هم هيچوقت چنين چيزي را تاييد نميكنم.

البته شما هم فرقي با ايشان نميكنيد. رفتار شما انسان را از شيعه متنفر ميكند وهمچنين رفتار بعثي از سني نماها مانند محب عمر و .... و من براي شما وايشان دعا ميكنم كه ان شا الله خداوند به شما وايشان راه راست را نشان دهد و از اين تعصب بي جا خارج شويد .

و همين طور بهار عزيز
من چه چيزي را بايد قبول كنم كه تا امروز انكار كرده ام ؟
چه سند تاريخي براي من آورده شد كه من منكر شدم ؟
كجا انحراف از بحث داشتم كه مرا متهم به انحراف از بحث ميكني ؟
كدام استدلال من بي پايه و اساس بود كه به من گفته شد كه قبول نكردم ؟

السلام عليكم و رحمة الله
65 | مجيد م علي | | ١٣:٥٢ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج . بسيار خوشحال شدم كه دوباره در اين قسمت نظرات وارد شديد و مرا مورد لطف خود قرار داديد . از اينكه شما بدنبال تحقيق در مورد حقايق هستيد بسيار خوشحال شدم و هم اميدارم و هم مطمئن كه اگر اين راه را در پيش بگيريد به حقايق بيشتر ميرسيد . {{{{{{{{{{فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد ×××××× ولي هر قطره‌اي از وي به صد دريا اثر دارد}}}}}} {{{{{{{{{{ز عقل و جان و دين و دل به کلي بي خبر گردد ××××× کسي کز سر اين دريا سر مويي خبر دارد}}}}}} ============================================================================= اما قبل از اينكه جواب سوالهاي شما را انهم در اندازه ئي كه ميتوانم شما را بخوان اين حديث دعوت ميكنم كه اميدوارم بسيار از جوابهاي شما در همين يك حديث زيبا و خواندي داده شود . قسمتهاي اين حديث را در كتابهاي زير ملاحظه خواهيد كرد (1(. سلمان پاك , ( 2 ) معالم العلماء، ( 3 ) الشيعه و فنون الاسلام، ( 4) . الاوائل ; معالم العلماء، ( 5.) بهجة الآمال، ج 4، ( 6 ) . جامع‏الرواة، ج 1،( 7 ) قاموس الرجال، ج 4، ( 8 ) ارشاد القلوب، ج 2، ( 9. ) بحارالانوار، ج 30، ( 10) نفس‏الرحمن ( 11 ). التوحيد، ۞۞۞۞۞۞۞۞كتاب سلمان، خبر جاثليق ۞۞۞۞۞۞۞۞ سلمان فارسى‏مى‏گويد: از امتحانهاى بزرگى كه خداوند متعال، پس از پيامبر(ص) براى «قريش‏»پيش آورد، تا خود را بشناسد، و شهادت خويش را بر آنچه پس از وفات رسول‏خدا(ص) ادعا كرده بود باطل كند، دليلهاى خود را پايمال گرداند، پرده را از آنچه‏در دل داشت كنار بزند، كينه‏هايى را كه نسبت‏به آل رسول(ص) داشت‏بيرون‏بريزد، تا بتواند آنان را از حق امامت و ميراث كتاب خدا درباره آنان زايل گرداند ومرتكب گناه و رسوايى گردد، و خداوند هدايت‏خويش را براى اهل دعوت و وراثت پيامبر خويش روشن گرداند، و دلهاى اولياى پيغمبر(ص) رانورانى كند،وآنان را به نفع و بركت‏برساند، اين بود كه: پادشاه روم وقتى وفات رسول خدا(ص)، و اختلاف امت، وترك راه هدايت، و نسبت نامناسب به آن حضرت را در مورد عدم تعيين «وصى‏»خود، و رها كردن مردم به حال خود را شنيده بود، و نيز مطلع گرديده بود، مردم ازاهل بيت(ع) و وارثان و قوم و خويشان پيغمبر(ص) روى گردان شده‏اند، عالمان مسيحى را از شهرهاى مختلف فراخواند با آنان جلسه هايى تشكيل‏داد، و نتيجه اين شد كه گروهى از روحانيون و عالمان مسيحى را، براى به دست‏آوردن ادعاهاى «قريش‏» درباره مسائل پس از وفات پيامبر (ص)،وتكليفى كه آن‏حضرت براى بعد از خود تعيين كرده، به «مدينه‏» اعزام كند، تا نظرها و جوابهاى‏مسلمانان را براى او ببرند. =============================================================== براى سرپرستى اين گروه اعزامى،«جاثليق‏» پيشواى بزرگ عالمان مسيحى‏انتخاب شد، جاثليق هم تعداد صد نفر از عالمان مسيحى را براى همراهى خويش‏برگزيد، و ديار خويش را به سوى مدينه ترك كردند. جاثليق ،كه مرد دانشمند و پر مهارتى بود و در فهم احكام انجيل قدرت اجتهادواستنباط ،ونيز به مبانى قرآن آشنايى داشت ،و هم چنين از نظر شخصيت اخلاقى‏به عقل وخردمندى ،صبروبردبارى ،فهم وهوشمندى ، وجرات و توانايى آراسته‏بود، به طورى كه در برابر هر كسى كه سخن مى‏گفت، سكوت اختيار مى‏كرد، وقتى‏سخن مى‏گفت كه از او سؤال شود، و آن‏گاه كه كسى سخن وى را رد مى‏كرد، صبر وخويشتن دارى به خرج مى داد، با دانشمندان همراه خود وارد «مدينه » شدند، و به‏وسيله مردم به جست وجوى «وصى‏» محمد(ص )و كسى كه جانشين آن حضرت‏شده، پرداختند. ۞۞۞۞۞۞۞۞درمسجد پيغمبر(ص) ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق و دانشمندان همراه وى ،به مسجد رسول خدا(ص) و بر«ابوبكر»كه‏جمعى ازقريش، مانند: عمربن خطاب، ابوعبيده جراح، خالدبن وليد، و عثمان‏بن‏عقان، دور او جمع بودند و من نيز آنجا حضور يافته بودم، وارد شدند. گروه دانشمندان مسيحى، در برابر ابوبكر قرار گرفتند، پيشواى آنان سلام كرد وجواب وى را دادند. بعد ادامه داد: جانشين پيامبر خود را به من معرفى كنيد، من از«روم‏» آمده‏ام، و پيرو آئين مسيح فرزند مريم(ع) هستم. وقتى ما از وفات پيامبرشما و اختلافى كه در مورد جانشينى او بين شما پيش آمده مطلع شديم، آمده‏ايم‏درباره حقانيت نبوت او تحقيق كنيم، تا در باره دين خود آگاه‏تر شويم و دين شما رانيز بشناسيم، تا اگر دين شما از دين ما بهتر بود،آن را بپذيريم و تسليم شما شويم ودعوت پيغمبر(ص) شمارا پاسخ مثبت دهيم، و اگر دين شما برخلاف آن بود كه‏پيامبران و عيسى بن مريم(ع) آن را آورده‏اند، به همان آئين مسيح(ع) باقى بمانيم،زيرا از جانب حضرت عيسى(ع) درباره پيامبران پيمانى و راهنمايى‏اى وجود دارد،كه براى ما نور هدايت‏خواهد بود. بنابراين، صاحب اختيار و پاسخ گوى مسائل پس از پيامبر شما كيست؟ عمر بن خطاب در حالى‏كه به «ابوبكر» اشاره مى‏كرد، گفت:اين مرد پس ازپيغمبر (ص) ولى امر و صاحب اختيار ما مى‏باشد. جاثليق گفت: منظور شما همين پيرمرد است؟ عمر، جواب مثبت داد. آن‏گاه جاثليق گفت: اى پيرمرد! تو وصى محمد (ص) در ميان امت او هستى؟ وتو آن كسى مى‏باشى، كه علم و دانشى دارى كه پيامبر(ص) به تو آموخته، و براى‏هدايت و پاسخگويى به مسائل و احكام امت، از علم و دانش ديگران بى‏نياز هستى؟ ===================== ابوبكر پاسخ داد: در علم و دانش آن‏گونه نيست و من هم وصى پيغمبر (ص) نيستم. ==================== جاثليق گفت: پس پست و مقام تو چيست؟ عمر گفت: اين مرد، خليفه رسول(ص) خداست. جاثليق گفت: تو خليفه‏اى هستى، كه رسول خدا(ص) تو را براى امت تعيين‏كرده است؟ ابوبكر گفت: اينطور نيست. ======== جاثليق گفت: پس شما براى بعد از پيغمبر(ص) خود، چه عنوانى به وجودآورده‏ايد؟ زيرا ما كتابهاى پيامبران (ع) را خوانده‏ايم و به‏دست آورده‏ايم، {{{{{{كه لباس‏خلافت جز براى پيامبرى از پيامبران نخواهد بود، چون خداوند متعال آدم(ع) راخليفه خويش در زمين قرار داده، و اطاعت او را بر اهل آسمان و زمين واجب كرده،به حضرت داود(ع) مقام و رفعت‏بلند بخشيده و فرموده: اى داود! تو را در روى‏زمين خليفه قرار داديم (. سوره ص، آيه 26. )}}}}}}} بنابراين، تو چگونه عنوان خلافت را براى خود برگزيده‏اى؟ چه كسى اين عنوان‏را به تو داده؟ آيا پيامبر تو اين عنوان را براى تو انتخاب كرده است؟! ابوبكر گفت: اينطور نبوده، بلكه مردم با هم توافق كردند، و مرا به خلافت‏برگزيدند. جاثليق گفت: پس تو خليفه مردم هستى، چون خود گفتى: پيغمبر(ص) چنين‏وصيتى را درباره تو نكرده، در حالى كه ما در كتابها و سنتهاى پيامبران يافته‏ايم كه،خداوند متعال هيچ پيامبرى را نمى‏فرستد، مگر اينكه براى او «وصى‏»اى قرارمى‏دهد، و آن پيامبر(ع) «وصى‏» خويش را به مردم معرفى مى‏كند، و آن وصى، درمقام علم و دانش از همگان بى‏نياز است، و همه مردم به علم و دانش او احتياج‏دارند. آيا به راستى، تو درباره پيامبر خويش گمان مى‏كنى، مانند ساير پيامبران وصيتى‏انجام نداده؟ يا خود ادعايى مى‏كنى كه صلاحيت آن را ندارى؟ اگر اين طور باشد،من شما را منكر نبوت محمد(ص) و باطل كننده سنتهاى پيامبران، نسبت‏به امت‏خويش مى‏دانم! سخن با مسيحيان =========== جاثليق، پس از بيان اين مطالب، روى خود را به طرف دانشمندان همراه خودبرگردانيد و گفت: اينان مى‏گويند: محمد(ص) مقام نبوت نداشته، بلكه كار خود را باقهر و غلبه پيش برده است! زيرا اگر او پيامبر(ص) بود، مانند ساير پيامبران(ع)وصيت انجام مى‏داد، و مثل آنان خليفه‏اى تعيين مى‏كرد، تا وارث علم و دانش اوباشد، در حالى كه چنين آثارى را در اين قوم ما نمى‏يابيم! آن‏گاه دانشمند مسيحى، كه خود را پيروز يافته بود، چون شير خشمناكى غريد وفرياد برداشت: اى پير مرد! تو اقرار مى‏كنى كه محمد(ص) وصيتى به تو نكرده؟ وتو را خليفه قرار نداده، بلكه مردم به خلافت تو رضايت داده‏اند؟ اگر خداوند به رضايت مردم راضى باشد، و آنان را به پيروى از خواسته‏ها واختيارهاى خود واگذارد، ديگر پيامبرانى بشارت دهنده و بيم دهنده براى مردم‏نمى‏فرستد، و احتياجى به كتاب و حكمت نيست، تا براى مردم راه حق را روشن‏گردانند، بلكه آنان هر كارى بخواهند مى‏كنند، و به هرگونه اختلافى مايل باشند،مبتلا مى‏گردند، در صورتى كه خداوند فرموده است: {{{{{{{«ما رسولان مژده دهنده و بيم‏دهنده را فرستاديم، تا پس از آمدن آنان براى مردم حجت و (بهانه‏اى) باقى‏نماند». (سوره نساء، آيه 165.) }}}}}}}} بنابراين، شما با اين استدلال خود، فلسفه آمدن پيامبران را نفى كرده‏ايد، وبه خاطر ناآگاهى، انتخاب مردم را بر اختيار خداوند در مورد فرستادن پيامبران براى‏بندگان، مقدم داشته‏ايد، و امتها را از نياز به پيامبران(ع) بى‏نياز دانسته‏ايد! اى واى، كه چه خطاى بزرگى مرتكب شده‏ايد، و چه نسبت ناروايى را به‏خداوند و پيغمبر خويش داده‏ايد! و پس از اين خطاى بزرگ، دل به خلافت‏بسته‏ايد، در صورتى كه اين مقام جز براى پيامبر يا وصى او مجاز نمى‏باشد، درحالى كه حجت‏بر شما تمام شده، نبوت پيامبر خويش و تاكيد آن حضرت را قبول‏داريد، و ادعا مى‏كنيد پيرو سنت و هدايت پيامبران هستيد! به هر حال، شما خود را پيروز يافته‏ايد، اما براى ما لازم خواهد بود، در موردادعايى كه مى‏كنيد با شما بحث كنيم، تا روشن شود شما پس از پيامبر خويش، چه‏راهى را انتخاب كرده‏ايد؟ آيا اين انتخاب شما بر اساس ايمان و دانايى است؟ يا راه‏كفران و ناآگاهى را پيش گرفته‏ايد؟ به من جواب دهيد ========== سپس جاثليق، ابوبكر را مخاطب قرار داد، و درباره مطالب بالا توضيح‏خواست، اما «ابوبكر» كه از جواب ناتوان مانده بود، روى خود را به طرف «ابوعبيده‏جراح‏» كرد تا شايد او جواب بگويد، ولى او را هم از عهده بر نيامد! آن‏گاه جاثليق رو به ياران خويش كرد و گفت: كار اين قوم اساسى ندارد، آنان‏براى ادعاى خويش دليلى ندارند، آيا فهميديد؟ آنان گفتند: همينطور است. سپس جاثليق، خطاب به ابوبكر نمود و گفت: باز هم سؤال كنم؟ جاثليق، وقتى جواب مساعد شنيد گفت: به من خبر بده، من كيستم؟ و توكيستى؟ تو نزد خداوند چه مقامى دارى و مقام من نزد خداوند چگونه خواهد بود؟ ابوبكر گفت: من پيش خودم مؤمن هستم، اما نمى‏دانم در پيشگاه خداوند چه‏وضعى خواهم داشت، ولى تو نزد من كافرى، و نمى‏دانم نزد خدا چه وضعى‏خواهى داشت! جاثليق گفت: اما تو بعد از ايمان، خود را به كفر آلوده ساختى، و مقام ايمان‏خويش را ناديده گرفتى و نمى‏دانى به راه حق مى‏روى يا باطل. اما درباره من به‏ايمان بعد از كفر اعتراف كردى، در اين صورت وضع من چقدر خوب است، و وضع‏تو چقدر بد نزد خودت؟ زيرا توبه مقام خويش نزد خدا يقين ندارى، ولى به‏رستگارى من نزد خداوند (با بى اطلاعى خود) شهادت دادى. ظلم مردم...! ======= بعد از آن، جاثليق متوجه همراهان خود شد و گفت: دل خوش داريد و خاطرجمع باشيد، كه اين پيرمرد به نجات شما پس از كفر شهادت داد. سپس متوجه ابوبكر شد و گفت: اى پيرمرد! حال كه ادعاى ايمان مى‏كنى،جايگاه تو در بهشت، و مكان من در دوزخ كجا خواهد بود؟ ابوبكر، باز متوجه «عمر» و «ابوعبيده جراح‏» شد تا شايد آنان جواب‏قانع‏كننده‏اى بدهند، اما آنان هم ناتوان ماندند ناچار خود ابوبكر گفت: من از مكان‏خود و مقام تو در پيشگاه خداوند اطلاعى ندارم. جاثليق ادامه داد: اى مرد! پس چگونه به خويش اجازه دادى به اين مسندبنشينى؟ در صورتى كه به علم و دانش ديگران محتاج مى‏باشى؟ آيا در ميان امت‏محمد(ص) كسى از تو داناتر نيست؟ ابوبكر گفت: چرا، عالم‏تر وجود دارد. جاثليق گفت: با وجود عالم‏تر، چرا مردم اين بار سنگين را بر عهده توگذاشته‏اند، و راه سفاهت را پيموده‏اند؟ اضافه بر اين، آن كسى كه از تو عالم‏تراست، اگر مثل تو ناتوان باشد، پس هر دو مساوى هستيد و فرقى نخواهيد داشت، وهر دو براى اثبات ادعاى خويش ناتوانيد، و در اين صورت پيامبر شما هم، علم وعهد و ميثاقى را كه خداوند از پيامبران قبل از او، درباره تعيين جانشينان ميان‏امتهاى خويش گرفته ضايع كرده است، چون وى «وصى‏»اى معرفى نكرده، تا شمادر اختلافات و مسائل دينى خود، به او مراجعه كنيد! در عين حال، به آن كسى كه مى‏گوييد: از تو عالم‏تر است مرا راهنمايى كنيد، تاببينم مقام علمى وى در سؤال و جواب، و نيز آگاهى او به مقام نبوت و سنتهاى‏پيامبران(ع) و نيازى كه به آن هست، چگونه است؟ زيرا تا به حال كه معلوم شد، بااين وضع هم مردم در حق تو ظلم كرده‏اند، و هم در حق خويش! ۞۞۞۞۞۞۞۞در آستان على(ع) ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- سلمان مى‏گويد: وقتى وضع دردناكى را كه پيش آمده بود مشاهده كردم و همه‏را به سرگردانى و ذلت و زبونى مبتلا ديدم، و آن وضع را براى دين محمد(ص) واين جماعت دردناك يافتم، از جا حركت كردم و بدون اينكه متوجه باشم چگونه‏قدم بر مى‏دارم، خود را به درب خانه اميرمؤمنان(ع) رساندم، در زدم آن حضرت‏بيرون آمد و فرمود: اى سلمان! چرا وحشت زده‏اى؟ گفتم: دين محمد(ص) نابود شد! پس از آن حضرت اسلام به باد رفت، چون‏اهل كفر با دليل و برهان بر اسلام غلبه كرده است! اى اميرمؤمنان! به داد دين‏محمد(ص) برس، زيرا اين قوم به روزگارى افتاده‏اند، كه هيچ توان و چاره‏اى‏ندارند، و امروز هم تو مى‏توانى مشكل‏گشا، كاشف بلاها، صاحب خوبيها وعظمتها، چراغ در ظلمات و كليد مشكلات باشى. على(ع) فرمود: مگر چه شده است؟ گفتم: يك جماعت صدنفرى از دانشمندان، از سوى پادشاه «روم‏» آمده‏اند، درراس آنان «جاثليق‏» قرار دارد، كه تاكنون مثل او كسى را نديده بودم، سخنان پر معنامى‏گويد، به دليل و برهان آگاه است، خوب استدلال مى‏كند، داراى گنجينه‏هاى‏علم و دانش است و سريع جواب مى‏دهد. آرى، چنين دانشمندى، به «ابوبكر» و ياران وى وارد شده، از مقام وى و وصيت‏پيغمبر(ص) پرسيده، ادعاى خلافت ابوبكر را باطل كرده، با طرح مسايلى او راخارج از ايمان و مبتلا به شرك و شك شمرده، و ابوبكر و ياران او به ذلت و پريشانى‏افتاده‏اند! اى اميرمؤمنان(ع)، اكنون دين محمد(ص) را درياب، زيرا اين قوم به روزگارى‏افتاده‏اند، كه تاب و توان از آنان رفته است. آن‏گاه اميرمؤمنان(ع) حركت كرد و به همراه هم به مسجد آمديم، و در حالى كه‏آن قوم به ذلت و زبونى و حقارت و سرگردانى گرفتار شده بودند، امام به آنان سلام‏كرد و نشست، و فرمود: اى مرد مسيحى! نزد من بيا و خواسته‏هاى خود را مطرح‏كن، زيرا به عنايت‏خداوند، جواب هر چه را مردم بخواهند و به آن مبتلا شوند، نزدمن خواهد بود. ۞۞۞۞۞۞۞۞ جاثليق و على(ع) ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- سلمان مى‏گويد: دانشمند مسيحى روى خود را به سوى على(ع) برگردانيد وگفت: اى جوان! ما در كتابهاى پيامبران(ع) يافته‏ايم: خداوند هيچ پيامبرى رانمى‏فرستد، مگر اينكه او داراى «وصى‏»اى مى‏باشد كه جانشين او گردد، اما خبردارشده‏ايم در ميان امت محمد(ص) در مورد نبوت اختلاف ايجاد شده، قريش عليه‏انصار ادعايى، و انصار عليه قريش ادعايى دارند، و هر گروهى به خواست‏خودعمل مى‏كند! بارى، پادشاه ما، گروه ما را فرستاده تا درباره دين محمد(ص) بحث كنيم، وببينيم آيا سنت پيامبران در اين دين وجود دارد؟ سخن آنان را كه ادعاى جانشينى‏مى‏كنند بشنويم، و بدانيم آيا به حق سخن مى‏گويند، يا باطل؟ اما متوجه شديم،آنان چون امتهاى پيشين كه به پيامبران خويش در مورد اوصياى آنان نسبت ناروامى‏دادند، اينان نيز مرتكب اين خطا شده‏اند! آرى، قوم موسى(ع) پس از آن حضرت، به سراغ «گوساله‏» رفتند، و «هارون‏» رااز وصايت كنار زدند، و امروز هم چنين وضعى مى‏بينيم، در صورتى كه: ۞۞۞سنت الهى‏در همه دورانها و امتهاى گذشته برقرار بوده، و سنت‏خداوند تبديل‏پذير نخواهد بود (سوره احزاب، آيه 62. ) . ۞۞۞ به هر حال، ما به اين شهر آمده‏ايم، و مردم ما را به سوى اين پيرمرد راهنمايى‏كردند، او ادعايى داشت، و ما هم از وصيت پيغمبر(ص) به او جويا شديم، كه‏چيزى سراغ نداشت، از قرابت او با پيامبر(ص) نيز جويا شديم، چون تقاضاى‏ابراهيم(ع) در گذشته، براى اينكه امامت در «ذريه‏» او نيز باشد، پذيرفته نشده، وخطاب آمد: ۞۞۞عهد امامت‏به ستمگران نمى‏رسد (. سوره بقره، آيه 124. )۞۞۞ بلكه ذريه و نسل بايد افراد پاك وبرگزيده باشند. بارى، ما مى‏خواهيم بدانيم، آيا سنت محمد(ص) هم مانند سنت پيامبران ديگراست؟ و امت او نيز چون امتهاى ديگر در مورد «وصى‏» آن حضرت به اختلاف‏دچار شده‏اند؟ و عترت وى در ميان آنان شناخته نشده است؟! خلاصه، اگر «وصى‏» پيامبر(ص) را پيدا كنيم، و جانشينى را كه علم و دانش‏مورد احتياج مردم نزد او باشد، بشناسيم از او سؤالهايى داريم و جوابهاى او براى مادلايل محكم و روشنگرى خواهد بود. ما مى‏خواهيم از وصى پيغمبر(ص) ازاسباب بلاها و حوادث، تبيين حق و باطل، ريشه‏هاى خانوادگى افراد، علمى كه هرسال در «شب قدر» نازل مى‏شود، آنچه را فرشتگان و روح بر پيامبر براى اثبات‏نبوت او نازل مى‏كند، سؤال كنيم، و از وصى او پيروى كرده، به آن پيامبر و كتاب وى‏و به آنچه را پيامبران قبل از او آورده‏اند، ايمان بياوريم و اگر غير از اين باشد، بر دين‏خود باقى بمانيم و حساب كنيم، محمد(ص) مبعوث به رسالت نشده است! به هر حال، ما مسايلى را از اين پيرمرد پرسيديم، و او نتوانست نبوت‏محمد(ص) را ترسيم كند، و آنان طورى محمد(ص) را معرفى كردند، كه با قهر وغلبه بر قوم خود سلطه يافته، نشانه‏اى از نبوت نداشته، سنت پيامبران قبل از خودرا به كار نگرفته، و رحلت نموده و امت‏خود را چون حيوانات به حال خويش رهاكرده، تا هر گروهى توانست‏بر گروه ديگرى غالب گردد، و با اختيار خويش به‏روزگار جاهليت تاريك بازگشت كنند! و هر دين و هر حكومتى را مى‏خواهندانتخاب نمايند! آرى، اينان محمد(ص) را از راه انبياء(ع) خارج كرده، نسبت‏به رسالت اوبى‏اطلاعند، وصى او را كنار زده‏اند، و پنداشته‏اند شخص ناآگاه مى‏تواند در جاى‏عالم بنشيند، در صورتى كه چنين كارى موجب هلاكت‏حرث و نسل و ظهور فساد،در دريا و خشكى مى‏گردد، و خداوند منزه است از اينكه به چنين روشى راضى‏باشد، بلكه خداوند پيامبر پاك و درست و برگزيده براى جهانيان مى‏فرستد، و تاقيامت، عالم را بر جاهل امير قرار مى‏دهد. خلاصه، من نزد اين پير مرد آمدم، نام او را سؤال كردم و كسى كه در كنار او بود،وى را خليفه رسول خدا(ص) معرفى كرد، من هم اين عنوان را لغت جديدى يافتم،زيرا خلافت متعلق به آدم(ع) و داود(ع) است، و نيز اين عنوان براى انبياء و اوصياءسنت گرديده است. ======================================================= من هم اين ادعا را نسبت ناروا به خدا و رسول خدا(ص) دانستم، پير مرد هم ازاظهار علم ناتوان ماند و از عنوان خلافت عذرخواهى نمود، بلكه گفت: مردم بارضايت‏خويش مرا به اين عنوان ناميده‏اند، در حالى كه عالم‏تر از من هم در ميان‏امت وجود دارد، من هم بر آنچه اين مرد عليه خود و ديگران بيان كرد، قناعت‏كردم. اكنون براى بحث و ارشاد حاضرم، اگر حقيقت‏براى من روشن شود، از آن‏پيروى مى‏كنم. اكنون اى جوان! به خاطر خداوند لحظه‏اى مرا مورد سرزنش قرارمده، و اگر آنچه را موجب شفاى درد سينه‏هاى ماست، نزد تو مى‏باشد بيان كن. ۞۞۞۞۞۞۞۞ در چشمه‏سار علم ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- على(ع) فرمود: شفاى درد سينه‏هاى شما، و روشنايى دلهاى شما نزد من است،من آنچه را شما دنبال آن هستيد شرح خواهم داد، به گونه‏اى كه براى شما ترديدى‏باقى نماند. من از كارهاى شما خبر مى‏دهم و با دليل و برهان شما را راهنمايى‏خواهم كرد. اكنون به من توجه كن، گوش جان به من بسپار، ذهن خود را كاملا آماده كن، وآنچه را من بيان مى‏كنم، به خاطر سپرده‏دار. خداوند متعال، كه ستايش دائم براى اوست، با فضل و لطف و عنايت‏خويش،عهد خود را تصديق نمود، دين خود را عزت بخشيد، و بنده و رسول خويش‏محمد(ص) را نصرت داد، و احزاب را به تنهايى در هم شكست، پس ملك مطلق وحمد بى‏پايان متعلق به اوست، و او بر همه كارى توانا است. خداوند متعال، محمد(ص) را برگزيده و هدايت كرد، با رحمت‏خويش او راگرامى داشت و براى همه مردم فرستاد، و نيز با رافت‏خويش او را بر «جن و انس‏»مبعوث داشت، و اطاعت او را بر اهل آسمان و زمين واجب گردانيد، و آن حضرت‏را «امام‏» پيامبران قبل از خود، و «خاتم پيامبران - ع‏» و وارث آنان قرار داد. آرى، خداوند كليدهاى دنيا و آخرت را به او سپرد، او را نبى و رسول و حبيب وامام قرار داد، به سوى خود (معراج) برد، به سمت راست عرش خود، جايى كه‏هيچ فرشته مقربى و نيز هيچ نبى مرسلى راه نداشت، نزديك گردانيد، و به او وحى‏كرد: ۞۞۞ آنچه را ديد، دل او هم حقيقت‏يافت (سوره نجم، آيه 11.) ۞۞۞ و نشانه‏هاى او را هم براى انبياء بيان‏كرد، و از آنان پيمان گرفت: ۞۞۞به او ايمان بياورند، و او را يارى نمايند (سوره اعراف، آيه 81) .۞۞۞ سپس خداوند به پيامبران فرمود: آيا آنچه را گفتم، اقرار كرديد، و از پيمان من‏پيروى خواهيد كرد؟ آنان گفتند: اقرار داريم، خداوند هم فرمود: ۞۞۞ پس شما گواه‏باشيد، و من هم بر شما شاهد خواهم بود .( سوره اعراف، آيه 81. ) ۞۞۞ هم چنين خداوند درباره پيامبر ما فرمود: ۞۞۞ او را در تورات و انجيلى كه در دست‏آنهاست مى‏يابند، كه آنها را امر به معروف و نهى از منكر مى‏كند، پاكيزه‏ها را حلال‏و پليدها را براى آنان حرام مى‏گرداند، و احكام پر رنج را كه چون زنجير به گردن‏نهاده بودند بر مى‏دارد، پس آنها كه به او ايمان آوردند، و او را عزت و نصرت‏بخشيدند، نورى (قرآن) را كه به او نازل شد، پيروى نمودند، آنان رستگاران‏خواهند بود (سوره اعراف، آيه 157.)۞۞۞ خلاصه، وضع پيغمبر(ص) چنين بود، تا اينكه خداوند مقام او را كمال بخشيد،او را وسيله رحمت‏خود نمود، مقام او را بالا برد، هرگاه خداوند نام خود را مى‏برد،آن حضرت را به اطاعت‏خويش متصل ساخته و مى‏فرمايد: ۞۞۞ هر كس اطاعت رسول‏خدا كند، از خداوند اطاعت كرده است (سوره نساء، آيه 80) . ۞۞۞ و نيز فرموده: ۞۞۞ هر چه را رسول(ص) به شما دستور مى‏دهد، بگيريد و به كاربنديد، و از هر چه شما را منع مى‏كند، پرهيز داشته باشيد (سوره حشر، آيه7 ) ۞۞۞ پيامبر(ص) هم، رسالت الهى خويش را به پايان رسانيد، ولايت‏خود را با دليل وبرهان روشن نمود، آيات خداوندى را تحكيم بحشيد، راه احكام شريعت را هموارنمود، و امت را به راه نجات راهنمايى كرد، باب هدايت و حكمت را به روى آنان‏گشود، و اين ويژگى‏هاى پيامبر(ص) چيزى بود كه، پيامبران قبل از او هم مژده آن‏داده بودند، عيسى روح‏الله و معجزه الهى در «انجيل‏» مى‏گويد: احمد عربى، پيامبردرس ناخوانده‏اى است، كه صاحب شتر سرخ مو و عصا مى‏باشد، و وصى خود رابراى امت تعيين خواهد كرد. وصى محمد(ص) كانون علم الهى، جايگاه اسرار خداوند، تحكيم بخش آيات‏كتاب او، تلاوت كننده حقيقى آيات قرآن، باب حطة (اشاره به آيه 58، سوره بقره: و قولوا حطة، و سوره اعراف، آيه 161) .) يعنى باب توبه و گناه‏شويى،و وارث كتاب خداست، كه او را با كتاب در ميان مردم به يادگار گذاشته، و از مردم‏براى او پيمان اطاعت گرفته، و فرموده: قد خلفت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلواابدا، كتاب الله و عترتى اهل بيتى... ============================================ در ميان شما چيزى را به يادگار گذاشتم، كه اگر بدان چنگ زنيد هرگز گمراه‏نخواهيد شد، آنان: كتاب خدا و عترت من از اهل بيت من مى‏باشند، آنان دوسرمايه‏گران قيمت هستند، كتاب خدا «ثقل اكبر» است، كه چون ريسمانى ازآسمان تا زمين امتداد دارد، يك سر آن به‏دست‏شما و سر ديگر آن به دست‏خداوند متعال است، و كتاب و عترت(ع) جدايى ناپذيرند، تا روز قيامت كنار«حوض كوثر» بر من وارد شوند (صحيح مسلم، ج 5، ص 26; كنزالعمال، ج 1، ص 173. ). آرى، از عترت جلوتر حركت نكنيد، كه از دين خارج مى‏شويد، و چيزى را ازديگران نپذيريد كه هلاك مى‏گرديد، از ديگران چيزى نياموزيد، چون آنان از ديگران‏اعلم مى‏باشند، و من هم وصى پيامبر(ص) و مفسر كتاب، عارف به حلال و حرام‏آن، آشنا به محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، و مثالها و عبرتها و معانى آن هستم، وعلم و دانشى كه پس از پيامبر(ص) مورد احتياج امت است نزد من مى‏باشد، ووضع هر شخص صالح و منحرف را مى‏دانم. بارى، علم به بلاها، مرگها، وصيتها، انساب، و تشخيص حق از باطل نزد من‏است، من از پيدايش اسلام و كفر، وضع كرات و حكومت دولتها اطلاع دارم،بنابراين، از هر چه تا روز قيامت واقع مى‏شود، از من سؤال كنيد، از وضع آنچه درروزگار عيسى(ع) آن‏گاه كه خداوند او را به پيامبرى مبعوث داشت‏بپرسيد، وضع‏هر «وصى‏»اى، هر گروهى را كه صد نفر صد نفر هدايت‏يا گمراه مى‏شوند، و ازوضع پيشوايان و سردمداران آنان تا روز قيامت‏سؤال كنيد. هم چنين، از هر آيه‏اى از كتاب خدا، كه در شب يا روز نازل شده بپرسيد، ازتورات و انجيل و فرقان عظيم سؤال كنيد، زيرا رسول خدا(ص) چيزى از علم‏خويش را براى من مكتوم نداشته، و هر چه را امتهاى اهل تورات و انجيل وگروههاى كافران و مخالفان و اديان مختلف نياز داشته باشند، براى من بيان فرموده،زيرا آن حضرت «خاتم پيامبران - ع‏» است و بر همگان ايمان و اطاعت و نصرت وى‏واجب خواهد بود، و اين مطلب هم در تورات و انجيل و زبور آمده و خداوندمى‏فرمايد: ۞۞۞ در صحيفه‏هاى پيامبران پيشين، به خصوص در صحف ابراهيم(ع) وموسى(ع) آمده است (سوره اعلى، آيه 18 - 19.)۞۞۞ و خداوند هرگز عهد و پيمان خويش را در مورد بندگان‏ضايع نمى‏گرداند، و امت را پس از پيامبر(ص) سرگردان نمى‏گذارد، و اين كار ممكن‏نيست، چون خداوند خود را با خصلتهاى رافت و رحمت و عفو و امر به معروف ونهى از منكر و اقامه ميزان مستقيم، توصيف فرموده است. آرى، خداوند متعال به پيامبر(ص) وحى فرموده، همانطور كه به «نوح - ع‏» وساير پيامبران بعد از وى وحى مى‏كرده، چنانكه به موسى(ع) و عيسى(ع) وحى‏نازل مى‏كرده، بنابراين، خداوند نبوت پيغمبر(ص) را تصديق فرموده، آن حضرت‏نيز رسالت‏خويش را به انجام رسانده، و من هم بر آن عمل شاهد مى‏باشم، چنانكه‏خداوند خود نيز فرموده است: ۞۞۞ چگونه است آن‏گاه كه از هر امتى شاهدى بياوريم،و تو را نيز بر اين امت‏به گواهى بخواهيم؟ (سوره نساء، آيه 41) . ۞۞۞ هم چنين خداوند فرموده: ۞۞۞ براى شهادت (به نبوت تو) خداوند و كسى كه علم‏كتاب نزد او هست، كفايت‏خواهد كرد (سوره رعد، آيه 43) . ۞۞۞ باز هم خداوند متعال، نبوت محمد(ص) را تصديق فرموده، به وى وسيله عطاكرده، و او را وسيله ارتباط با خويش قرار داده و مى‏فرمايد: ۞۞۞ اى اهل ايمان! خدا را درنظر داشته، و همراه صادقين باشيد. (سوره توبه، آيه 119. ) ۞۞۞ و آن صادقين ما هستيم، من برادر پيامبر(ص)در دنيا و آخرت مى‏باشم، و شاهد او براى بعد از رحلت او خواهم بود، و من وسيله‏ميان پيغمبر(ص) و امت او هستم، و من و فرزندانم وارث او مى‏باشيم، و من وفرزندانم مانند «كشتى نوح - ع‏» در ميان امت او مى‏باشيم، كه هر كس در آن‏نشست، نجات يافت و هر كس تخلف نمود هلاك گرديد، و من و فرزندانم مانند«باب حطه‏» براى توبه و بازگشت از گناه، در ميان «بنى اسرائيل‏» هستيم، و من‏نسبت‏به پيامبر(ص) مثل «هارون‏» نسبت‏به «موسى - ع‏» مى‏باشم، با اين تفاوت كه‏پس از پيغمبر(ص) پيامبر ديگرى نمى‏آيد. بارى، شاهد از جانب پيامبر(ص) در دنيا و آخرت من هستم، و رسول خدا(ص)هم، كه بر اساس هدايت و راهنمايى‏هاى الهى سخن مى‏گفت، اطاعت و محبت‏نسبت‏به من را براى اهل ايمان و كفر و نفاق واجب شمرده، هر كس مرا دوست‏بدارد مؤمن است، و هر كس با من كينه ورزد، كافر خواهد بود. به خدا سوگند، من هرگز دروغ نگفته‏ام، هرگز پيامبر(ص) هم به من دروغ نگفته،من گمراه نشده‏ام، كسى هم مرا به گمراهى نكشانده، و من بر راه هدايتى كه خداوندبراى پيامبر خويش تبيين فرموده، و آن حضرت نيز مرا بدان فرا خوانده حركت‏مى‏كنم. بنابراين، شما از هر چه هست و هرچه خواهد شد تا روز قيامت، از من‏سؤال كنيد. ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ حجت اوصياء۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق، با شنيدن سخنان على(ع) متوجه همراهان خويش شد و گفت: به‏خداوند سوگند، اين شخص سخنگوى دانشمند پرتوان و گشاينده مشكل ما است،ما هم از خداوند مى‏خواهيم، به وسيله او به حق دست‏يابيم و نور هدايت گيريم،چون اين مرد «حجت اوصياء» از جانب «انبياء - ع‏» برقوم خويش مى‏باشد. آن‏گاه، جاثليق على(ع) را مخاطب قرار داد و گفت: اين مردم چگونه از تو، روى‏گردان شدند؟ و مقامى را ادعا كردند كه تو بدان سزاوارترى؟ البته اين كار به زيان خود آنها تمام شده، آنان به حق خود ظلم كرده‏اند، و اين كار به ضرر «اوصياء»نخواهد بود، زيرا خداوند با عطاى علم و دانش و ارتباط با پيامبران(ع)، آنان را ازديگران بى‏نياز كرده است. اكنون، اى عالم حكيم! از وضع من و خود خبر بده، آيا تو در پيشگاه خداوند چه‏مقامى دارى؟ و وضع من نزد خدا چگونه خواهد بود؟ امام على(ع) فرمود: من، در پيشگاه خداوند مؤمن هستم، و نيز در نزد خود بافضل و رحمت و هدايت و نعمتى كه به من عطا فرموده، مؤمن استوارى هستم،خداوند متعال هم پيمان مرا از اهل ايمان گرفته و به عرفت‏خويش هدايت‏فرموده، و من در اين جهت هيچگونه شك و ترديدى ندارم، بر ميثاق الهى كه از من‏گرفته استوار مى‏مانم، و با لطف و رحمت الهى، اين روش را تغيير نخواهم داد. البته جايگاه من هم بهشت مى‏باشد، و در اين جهت هم هيچ شك و ترديدى‏ندارم، چنانكه اگر كسى هم پس از آنكه خداوند به من يقين و گواهى عطا كرده،شك و ترديد كند، گرفتار شرك و الحاد گرديده است. اما تو، در پيشگاه خداوند كافر هستى، زيرا پيمانى را كه خداوند به هنگام‏ولادت و آن‏گاه كه بالغ شده‏اى، و قدرت تشخيص خوب و بد، و خير و شر رايافته‏اى، از تو گرفته و بدان اقرار نموده‏اى، منكر شده‏اى، چنانكه آنچه را خداوند ازاخبار پيامبران(ع) در انجيل نازل فرموده، ناديده انگاشته‏اى، و اگر بر اين حال باقى‏بمانى، بدون ترديد در آتش خواهى بود. ۞۞۞۞۞۞۞ جايگاه ما، در بهشت و دوزخ۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق ادامه داد: به من خبر بده، جايگاه من در آتش، و جايگاه تو در بهشت‏كجاست؟ على(ع) فرمود: من هنوز داخل بهشت نشده‏ام، كه جاى خود را در بهشت وجاى تو را در دوزخ بشناسم، اما مى‏توانم به استناد كتاب خداوند متعال، جايگاههارا به تو معرفى كنم. خداوند متعال، محمد(ص) را بر اساس حق مبعوث داشته، و بر او كتابى نازل‏كرده كه: ۞۞۞«از پيش و پس در آن باطل راه ندارد، زيرا آن نازل شده خداى حكيم وحميد است‏» (. سوره فصلت، آيه 42. ) . ۞۞۞ خداوند در اين كتاب، همه علوم را تبيين و تحكيم بخشيده، و براى رسول خود،اخبار بهشت و درجات و منزلهاى آن را بيان فرموده، بهشت را ميان بندگان تقسيم‏نموده، و هر كس در مقابل عمل خويش و فضايل و ايمانى كه داشته، مكان و منزلتى‏خواهد داشت. بر اين اساس، خداوند مقام ما را تصديق كرده، و منزلگاه «نيكان‏» و جايگاه‏«فاجران‏» را كه، عذاب براى آنان آماده شده به ما معرفى نموده، و مى‏فرمايد: ۞۞۞ «دوزخ داراى هفت در است، و هر درى براى گروهى از گمراهان معين گرديده‏است (سوره حجر، آيه 34. ) . ۞۞۞ بنابراين، هر كس بر حال كفر و فسق و شرك و نفاق و ظلم بميرد، ۞۞۞«هر كدام ازدرى داخل دوزخ خواهند شد». (سوره حجر، آيه 34. ) ۞۞۞ چنانكه خداوند در جاى ديگر مى‏فرمايد: ۞۞۞«در اين‏عذاب براى هوشمندان، عبرت و بصيرتى است‏» (سوره حجر، آيه 75.)۞۞۞ و پيامبر(ص) و آل او«متوسمين‏ ( منتظرين» هستند، و من و امامانى كه از نسل من به وجود مى‏آيند، «متوسمين‏» وهوشمندان خواهيم بود. هر چه مى‏خواهى سؤال كن آن‏گاه جاثليق، رو به ياران خود كرد و گفت: ما به خوب شخصى دست‏يافتيم،اميد است‏به وسيله او به حق ست‏يابيم و خواسته خويش را به دست آوريم،اكنون مسايل ديگرى از وى سؤال مى‏كنيم، اگر توانست جواب ما را بدهد، در كارخود تجديد نظر مى‏كنيم، و آن را از او مى‏پذيريم. امام على(ع) فرمود: اگر سؤالهاى تو را جواب دهم، و همراه با دليل و برهان‏روشن باشد، كه نتوانى آن را رد كنى و به پذيرش آن ناچار شوى، حاضرى به دين مادرآيى؟ جاثليق گفت: آرى. امام على(ع) فرمود: مى‏توانى خدا را بر خود گواه و كفيل بگيرى، كه اگر حق وراه و هدايت‏براى تو روشن گرديد ، خود و ياران تو به دين‏ما درآييد ؟ جاثليق گفت آرى ،نسبت‏به تعهد باتو ،خدارا وكيل وشاهد برخودمى‏گيرم ،كه‏تسليم دين شما شوم. على (ع) فرمود: حال كه چنين‏است ،ازياران خويش عهد و پيمان بگير، كه‏جاثليق اين عمل را انجام داد، و على(ع) فرمود: اكنون هرچه مى‏خواهى سؤال كن. ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ خدا، و «عرش‏» ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق پرسيد :به من‏بگو،آياخدا«عرش‏»را حمل‏مى‏كند؟ يا«عرش‏» خدارا؟ امام على (ع)فرمود: خداوند عرش، آسمانها، زمين، و آنچه در آسمان و زمين‏وآنچه را در آنها وجود دارد ،حمل مى‏كند، و در كتاب خويش هم فرموده است : ۞۞۞ «خداوند آسمانها وزمين را از اينكه نابود شوند، نگه مى‏دارد و اگر آنها رو به زوال‏نهند، غيراز او هيچ كس نمى‏تواند آنهارا محفوظ بدارد ،به راستى خداوند حليم‏وآمرزنده است‏» (سوره فاطر، آيه 41.) . ۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ حاملان «عرش‏» ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق گفت: اين آيه قرآن كه مى گويد: ۞۞۞«عرش پروردگارتورا،درآن‏روزهشت(فرشته) حمل مى كنند». (. سوره الحاقه، آيه 17. ) ۞۞۞ چگونه خواهد بود؟ در حالى كه تو گفتى :خداوند عرش و آسمانها و زمين را حمل مى‏كند؟! على(ع) فرمود :عرش را خداوند از نورهاى چهارگانه آفريده است: نور قرمز، كه‏از آن قرمزى به وجود مى‏آيد، نور سبز كه منشا نور سبز است، نور زرد، كه زردى رارنگ مى‏بخشد ، و نور سفيد كه سفيدى را تشكيل مى‏دهد، و اين نورها علمى‏است، كه خداوند حمل آن را عهده‏دار است ، و اين نورها از عظمتى كه به عظمت‏و نور اوست، دلهاى اهل ايمان سفيد و نورانى مى‏گردد، اما در مقابل عظمت ونور او،جاهلان به دشمنى مى‏پردازند، ولى به عظمت و نور حق، هر چه در آسمانها و زمين‏است، و همه خلايق، بهره‏مند مى‏شوند، و با اعمال و اديان مختلف وسيله پيدامى‏كنند، و هر محمولى را خداوند با نور عظمت و قدرت خويش حمل‏مى‏كند، بدون اينكه به حال او نفع و ضرر، موت و حيات و زنده‏شدنى مطرح باشد. بنابراين، همه چيز محمول است، و خداوند متعال نگهدارنده آسمانها و زمين‏است از نابودى، و مسلط بر آسمانها و زمين و هر چه در آنهاست، و پرودگار عالم‏حيات همه چيز و نور (وجودى) همه چيز است، ۞۞۞«خداوند از آنچه مى‏گويند،بسيار منزه و برتر و متعالى‏تر است‏» (سوره اسرى، آيه 43.) . ۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ خدا كجاست ؟ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق گفت : به من بگو خدا كجاست ؟! حضرت على(ع) بيان داشت: خدا اينجاست، خدا اينجاست، خدا اينجاست، او در بالا و پايين وجود دارد، بر ما محيط است، با ماهست و خود فرموده : «هيچ‏رازى را سه نفر باهم نمى‏گويند، مگر اينكه خدا چهارمى آنهاست، و نه پنج نفرمگر اينكه خدا ششمى آنهاست، نه كمتر و نه بيشترآن جز اينكه آنان هر جا باشند،خدا با آنهاست، آن‏گاه روز قيامت از اعمالى كه (همه) انجام داده‏اند، ۞۞۞ آگاه است وخبر خواهد داد،زيرا خداوند به هر كارى توانا است‏» (سوره مجادله، آيه 7. ). ۞۞۞ كرسى هم ، بر آسمانهاوزمين احاطه دارد، و ۞۞۞ «نگهدارى آنها (براى خداوند)هيچگونه زحمتى ندارد، زيرا او داناى بزرگوار، و تواناى با عظمت است‏» (سوره بقره، آيه 255.) . ۞۞۞ آنهايى هم كه‏«عرش‏» را حمل مى‏كنند، علمايى (انبياء) هستند كه خداوند علم‏خويش را بر آنان افزوده است، و آنان بيش اين چهار گروه (كه روز قيامت هر گروهى‏دو نفر مى‏شوند) (مجمع‏البيان، ج 10، ص 246) نيستند، كه خداوند آنان را در ملكوت (عالم فرشتگان) خويش‏آفريده و آن ملكوت جايى است كه خداوند آن را به برگزيدگان نشان داده، وهم‏چنين به ابراهيم خليل (ع) نمايانده و فرموده است: ۞۞۞« هم چنين، ما به ابراهيم‏ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم، تا به مقام اهل يقين برسد» (سوره انعام، آيه 75. ) . ۞۞۞ بنابراين، حاملان عرش الهى چگونه مى‏توانند، آن را حمل كنند، در حالى كه باحيات الهى دلهاى آنان حيات مى‏يابد؟ و با نور الهى آنان به معرفت‏حق، هدايت‏مى‏يابند؟ جاثليق باشنيدن اين مطالب متوجه ياران خود شد، و گفت: ۞۞۞۞۞۞ بخداسوگند، اين مرد حق‏است، و با عنايت‏خداوند، از زبان مسيح(ع) و پيامبران(ع) واوصيا سخن مى‏گويد. ۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ بهشت كجاست؟ ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق پرسيد: آيابهشت دردنياست‏ياآخرت؟ وآخرت ودنيادركجا قراردارند؟ على(ع) فرمود: دنيا درآخرت است، وآخرت بر دنيااحاطه دارد، ومانندانتقال‏ازحيات به مرگ ظاهرمى‏شود، آخرت هم خانه حيات وزندگانى است، اگر به آن‏آگاهى داشته باشند، واين بدان جهت است ،كه دنيا انتقال دهنده است، وآخرت‏جاى حيات وماندن ، مثل وضع‏كسى كه مى‏خوابدوجسم او به خواب مى‏رود، اماروح نمى‏خوابد، بدن مى‏ميرد اما روح نمى‏ميرد، و خداوند هم فرموده است: ۞۞۞«به‏راستى، خانه آخرت سراسر حيات (و حركت) است اگر آنان اين رابدانند» (سوره عنكبوت، آيه 64. ) ۞۞۞ بنابراين، دنيا نشانى ازآخرت است ،وآخرت نيز نشانى از دنيا، چنانكه دنياآخرت نيست و آخرت هم دنيا نخواهد بود، بلكه هرگاه روح از جسم جدا شود، هريك به جايگاه خلق و پيدايش خود باز مى‏گردد. هم چنين بهشت و دوزخ، در دنيا و آخرت موجودند، چون شخص وقتى‏مى‏ميرد، به خانه‏اى از زمين منتقل مى‏شود، كه يا باغى از باغهاى بهشت است، يا(سرزمين محدودى ازسرزمينهاى آتش، و روح هم روانه يكى از اين دو خانه‏مى‏گردد،يابه خانه‏نعمتها كه درآن مرگى وجود ندارد، اقامت مى‏گزيند، يا در خانه‏عذاب دردناك كه مرگى درآن نيست گرفتارمى‏گردد. به هرحال، نشانه وراه براى هركس كه عاقل باشدروشن است، و خداوند هم‏فرموده است: ۞۞۞ «اگراز عالم آخرت غافل نمى‏شديد ،درحقيقت‏به طور يقين‏مى‏دانستيد،و دوزخ رامشاهده مى‏كرديد، سپس به طوريقين مى‏ديديد، آنگاه‏ازنعمتها شماراسؤال مى‏كنند» (سوره تكاثر، آيه 5 - 8. )۞۞۞ خداوند، در باره كافران هم فرموده است: ۞۞۞«بر چشم(دل) آنها پرده(غفلت)بود، و ازياد من غافل بودند ،وتوانايى شنيدن (آيات الهى را) نداشتند» (سوره زمر، آيه 67. )۞۞۞ بنابراين، اگر انسان بداند چه وضعى خواهد داشت؟ ازترس مرگ خواهد مرد، وكسى نجات خواهد يافت،كه به فضيلت‏يقين آراسته باشد. ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ تكليف بهشت ودوزخ ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق پرسيد:معناى اين سخن خداوند چيست ،كه مى‏فرمايد: ۞۞۞«آنان حق‏عظمت‏خداوند را نشناختند،و زمين (روز قيامت) در قبضه قدرت اوست، وآسمانها رابه قدرت خويش، درهم مى‏پيچد و ذات پاك او از آنچه مشركان‏مى‏پندارند، منزه ومتعالى است‏» (سوره زمر، آيه 67. )۞۞۞ راستى، اگر زمين درقبضه الهى باشد،و او آسمانها را در هم پيچد، در حالى كه‏بهشت و دوزخ در آنها قرار دارد، پس بهشت و دوزخ دركجا خواهد بود؟ على(ع) دستور داد: براى او دوات و كاغذى حاضركردند، آن‏گاه بركاغذ نوشت:بهشت و دوزخ، سپس كاغذ را در هم پيچيد ودست عالم مسيحى داد و فرمود: آيااين كاغذ در هم پيچيده نيست؟ دانشمند مسيحى گفت: همينطوراست. آن‏گاه على(ع) فرمود: كاغذ را باز كن و ببين نوشته دوزخ وبهشت درآن‏محوشده‏است ؟ وقتى جاثليق جواب داد: نوشته بهشت و دوزخ به جاى مانده، على(ع) فرمود:قدرت خداوندمتعال هم، چنين است، و آن‏گاه كه آسمانها را درهم پيچد و زمين رادر قبضه قدرت خويش گيرد، بهشت و دوزخ نابودنخواهدشد، همانطور كه نوشته‏آن براين كاغذ محو نگرديده است. ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ «وجهه‏»، به كدام سو؟ ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق ادامه داد: اين آيه قرآن كه مى‏فرمايد: ۞۞۞«همه چيزنابودمى‏شود، مگروجهه خدا» (. سوره قصص، آيه 88. )۞۞۞ وجهه خداچيست؟ چگونه است، به كدام طرف است؟ و براى آن چه دليلى داريم؟ على(ع) به خدمتگزار خويش دستور داد: مقدارى هيزم وآتش حاضر كند، وقتى‏هيزم آماده شد، دستور داد آن را برافروزند، آن‏گاه كه آتش شعله‏ور شد، جاثليق رامخاطب قرارداد و فرمود: آيا مى‏توانى براى اين شعله آتش ، وجهه و صورتى تعيين‏كنى؟ جاثليق گفت: نه، چون ازهرطرف به سوى اين آتش روى آوريم، وجهه وصورت آن حساب خواهدشد . آن‏گاه على(ع) فرمود: وقتى آتشى كه مخلوق اوست و تحت تدبير الهى‏مى‏باشد، با وجود ضعف و سرعت در زوال ،وجه معينى ندارد، بلكه به‏هرسوبنگرى وجه اوست، براى خدايى كه آتش را آفريده، و همه آنچه درملكوت‏وجود دارد، در تصرف اوست، چگونه مى‏شود براى وى وجه معينى توصيف كرد؟يابه حدى محدودنمود؟ يا با چشم او را مشاهده كرد؟يا با عقل براو احاطه كرد؟يااو را در «وهم‏» گنجانيد؟ آن‏گاه امام(ع) آيه قرآن قرائت كردكه مى‏فرمايد: ۞۞۞«خداى يگانه راهيچ مثل ومانندى نيست ،واوبرهمه چيز شنوا و بيناست‏» (سوره شورى، آيه 11. )۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ درآغوش اسلام ۞۞۞۞۞۞۞۞ ---------------------------------------------------------------------- جاثليق، باشنيدن اين توضيحات گفت: درست گفتى، اى وصى عليم و حكيم‏ورفيق و هادى، و من شهادت مى‏دهم كه غيراز خداى يگانه، خدايى نيست،محمد(ص) بنده ورسول اوست، او مبعوث به حق الهى براى بشارت وانذاراست،و تو وصى وصديق وهمراه وكانون سر او، و امين او در ميان اهل بيت او، و ولى‏مؤمنان بعد از او هستى. آرى، هر كس تو را دوست‏بدارد و ولايت تورا بپذيرد، هدايت‏يافته، قلب اونورانى مى‏گردد، اعانت و كفايت و شفاعت تو را دريافت مى‏دارد، و هركس از توروى برگرداند واز راه تو منحرف شود، گمراه گرديده، فريب و زيان ديده و به پيروى‏ازهواى نفس خويش، بدون هدايت‏خدا و رسول(ص) مبتلا گرديده است، درصورتى كه هدايت و نورانيت تو ،براى هدايت همگان كافى و شافع خواهدبود. چراچنين كرديد؟ آنگاه جاثليق، متوجه جمعى كه درآنجا بودندگرديد
66 | مجيد م علي | | ١٩:٣٨ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
برادر عزيز جناب اقاي معصوم ج . اميدوارم كه اتفاقيه جاثليق توانسته باشد سوالات شما را پاسخ داده باشد .ان شاء الله .
اما جوابيه هاي ديگري براي بهتر رساندن حقايق اسلامي :
==================================================================================
اينكه فرموديد كه اين سكوت در برابر ظلم نيست .
============================
1 ) شما را مراجعه ميدهم به قران كريم و مسئله حضرت هارون عليه السلام و مرتدين ( پيروان كوساله سامري ) و جوابيب كه ايشان به حضرت موسي عليه السلام در اينكه چرا در مقابل انها مقاومت نكرد .
حضرت موسي عليه السلام به برادرش حضرت هارون عليه السلام گفت : در ميان قوم من مرا جانشيني كن و به صلاح عمل كن و راه مفسدان را متابعت نكن . » اعراف : 142
« چون موسي به سوي قومش بازگشت ، با خشم و تأسف گفت : پس از من بد عمل كرديد ، آيا به سوي عذاب الهي شتافتيد ؟ لوح ها را افكند و سر برادرش هارون را گرفت به سوي خود كشيد ، ( هارون ) گفت : ي فرزند مادرم ، اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند ، زبان سرزنش دشمنان را بر من مگشي ، مرا از زمره گروه ستم پيشه به حساب نياور . »اعراف ، آيه 150
=====================================================================================
2 ) در سوره « طه » سخن موسي با بني اسرائيل را پس از بازگشت ، چنين نقل مى كند :
« پس موسي به سوي قومش بازگشت با خشم و تأسّف فرمود : ي قوم ، آيا پروردگارتان وعده خوبي به شما نداد ؟ آيا زمان بسيار گذشته بود ، يا شما مى خواستيد غضب خدا بر جمعتان فرود آيد ؟ از اين جهت ( عهد ) و وعده ي را كه بسته بوديد تخلف كرديد » طه 86
و بعد « فرمود : اي هارون ، هنگامي كه ديدي آنان گمراه شدند ، چه چيز مانع و جلودار تو بود كه از من تبعيّت كني ( و با آنان درگير شوي ) آيا نافرماني مرا كردي ؟ » طه: 92 و 93
اين سخنان را در حالي موسي به هارون مى گفت كه سر و محاسن هارون را گرفته و مى كشيد ، از اين رو هارون گفت :
« اي فرزند مادرم ، ريش و سرم را ( چنين ) مگير ، مى ترسيدم بگويي ميان بني اسرائيل تفرقه افكندي و سفارش مرا به كار نبستي ! » طه: 94

===============================================================================
اما در زمان خود حضرت محمد صلي الله عليه واله و سلم, ايا شهادت جناب ياسر و همسرشان سميه اولين شهيدان اسلام را فراموش كرديد .
چگونه ميتوانيد بظاهر سكوت حضرت رسول صلي الله عليه و اله و علي ابن ابي طالب و ديگر مسلمانان را در مقابل ظلم كفار توجيه كنيد ؟؟؟ ايا نغوذ بالله حضرت رسول صلي الله عليه و اله در اين امر كوتاهي فرمودند ؟؟؟
===================================================================================
ما در مورد نامه حضرت علي عليه الصلوات و السلام به معاويه و عدم وجود چهل ياور .
اولاً اين مسئله چهل ياور از براي مقابله با خلافت ابوبكر و طرفدارانش بود و نه موضوع جنك بر عليه معاويه , در ثاني يكي از جنگهاي حضرت علي عليه الصلوات و السلام ""صفين "" بر عليه معاويه بود كه جند ده هزار شمار اصحاب و جنگجويان در لشكر حضرت علي عليه الصلوات و السلام و ايشان قبل از شهادتشان نيز در تدارك لشكري عظيم برا مقابل بل ظلمهاي معاويه بودند .
در ثاني اين ه از احاديث نبوي ميباشد كه حضرت حضرت علي عليه الصلوات و السلام مكلف به قيام كرده بودند انهم در صورت داشتن چهل نفر ياور .
==================================================================================
احتمالاً اين موضوع به اين صورت خوانديد كه مربوط به جنگ صفين ميباشد:
......عمرو بن عاص به معاويه گفت : آب را به روي سپاهيان علي باز کن ، بدان علي تشنه نمي ماند در حاليکه تو سيراب باشي و اين در حالي است که سوارکاران و سپاهيان زيادي در اختيار علي است ، نگاه علي به فرات است تا اينکه از آن بنوشد و يا کشته شود ، و اي معاويه تو مي داني علي فرد شجاعي است ( و علاوه بر آن اهل عراق و حجاز نيز به همراه او هستند) و من بارها از او شنيده ام که مي گفت : اگر ( روزي که به خانه فاطمه هجوم آوردند ) {{{{{{{چهل نفر يار داشتم جماعت آنها را متفرق مي کردم ...........}}}}}
وقعة صفين ج 1 ، ص 163 ؛ بحار الأنوار ج 32 ، ص 440 ، الباب الحادي عشر ، باب بغي معاوية ......
====================================================================================
اما در مورد معاني مولا در كلام امام علي عليه السلام و خود خلفا .
====================================
اما در مورد مولا و معني ان بخواهيم بحث كنيم ممكن است قانع نشويد , پس بهتر است لايل شهود براي اين مسئله را ذكر كنم و ان:
تبريك و تهنيت مردم به امير مؤمنان عليه السلام بعد از اتمام خطبه غدير بوسيله حضرت نبي صلي الله عليه و اله وسلم .
1 ) فقال له عمر هنيئا لك يا علي أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن {{ عمرگفت: مبارك باشد بر تو اي علي ، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي.}}}
ابن عساكر الشافعي ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي571هـ) ،‌ تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، ج 42 ، ص 221 ، تحقيق محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري ، ناشر : دار الفكر - بيروت - 1995 .

2 )عن أبي هريرة قال :
من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه .
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنزل الله اليوم أكملت لكم دينكم ......
...... بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمانية عشر من ذي الحجة وذكر مثل ما تقدم أو نحوه .
3 ) ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد صلى الله عليه وسلم بالرسالة .
از ابوهريره نقل شده است كه گفت : كسي كه روز هجدهم ذي حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براي وي نوشته مي‌شود ، اين روز ، روز غدير خم است ، روزي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت و فرمود : آيا من رهبر مؤمنان نيستم ؟ گفتند : چرا اي رسول خدا. فرمود : هر كس من مولاي او هستم علي مولاي او است .
عمر گفت : تبريك ، تبريك اي پسر ابوطالب ، تو اكنون مولاي من و مولاي هر مسلماني ، سپس اين آيه نازل شد : امروز دين شما را كامل كردم .

الخطيب البغدادي ، أحمد بن علي أبو بكر (متوفاي 463هـ) ، تاريخ بغداد ، ج 8 ، ص 289 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت .
==================================================================================

همچنين ابوبكر از كلمه ولي در مورد خود استفاده كرده انهم بر سر مناقشه خلافت .

....فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا {{{{{{ وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ }}}}} -صلى الله عليه وسلم- ............
.... پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ ...........
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757 ، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .

نخستين خطبه ابوبكر را اين گونه نقل كرده‌اند :
لما ولي أبو بكر رضي الله تعالى عنه، خطب الناس فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: أما بعد أيها الناس فقد {{{{وليتُكم }}}}} ولستُ بخيركم .

و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت : اي مردم من رهبر شما شده‌ام ؛ ولي بهترين شما نيستم .

البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 1 ، ص 254 ؛

الدينوري ، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ) ، عيون الأخبار ، ج 1 ، ص 34 ؛

الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ) ، تاريخ الطبري ، ص 237 ـ 238 ، ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت .

وكتَبَ إِلى أُمرَاءِ الأجنَادِ : {{{{وَلَّيْتُ عليكم }}}}} عمرَ ولم آلُ نَفْسِي وَلا المُسْلِمين خيرا ، ثم مَاتَ وَدُفِنَ لَيْلا .

ابوبكر در نامه‌اي به فرماندهان ارتش نوشت : عمر را بر شما جانشين قرار دادم ، و در اين كار جز خير خواهي براي مسلمين نخواستم ، سپس ابو بكر از دنيا رفت و شب بدنش دفن شد .

الجزري ، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ) ، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول ، ج 4 ، ص 109 .
================================================================================

چگون است كه اينجا {{{{{ ولي . وَلَّيْتُ , وليتُكم .}}}} بمعني حاكم و خليفه است اما در كلام سيدنا محمد صلي الله عليه و اله و سلم شد دوست .
تازه براي ابراز اين دوستي از 90000 تا 120000 صحابي همراهشان در مدت دو يا سه روز بيعت بگيرد حتي از زنها خصوصاً تمامي امهات المومنين .
ايا بعد از ان تابحال شنيده ايد كه مراسم بيعت براي ابراز دوستي انجام شود مگر نه اينكه ان مراسم هم يكي از سنتها و عملكردهاي حضرت محمد بود .
====================================================================================
درباره تصوف قبول دارم ......كوچك پيشوايان شيعه و مراجع تقليد شيعيان بوده اند
درست است كه صوفيان ايران در مذهبشان به شيعه گرايش دارند اما بنده نه شنيده ام و نه ديده ام كه علماي ( روحانيون ) شيعه و خصوصاً مراجع تقليد به تصوف گرايش داشته باشند .اگر شما ميشناسيد اسمي بدهيد تا با نحقيق انرا قبول كنم )
===================================================================================
در باره امام زمان پرسيديد
===============
دلايل و شواهد و روايات زيادي وجود دارد كه ايشان همان فرزند امام يازدهم شيعيان ميباشند
اين مقاله ميتواند جوابگوي شما باشد :حضرت مهدي عج در کتب اهل سنت http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=20
انهم در همين سايت
=================================================================================
فرموديد اگر بگوييد نديده ام چگونه با ايشان بيعت كرده ايد ؟

جواب كوتاه و مختصر در مورد بيعت با ايشان اين است
{{{{{{{{{{{{{{{{" منظور اين است كه نام او را بداند و او را واجب الاطاعة و معصوم بشمارد ."}}}}}}} حضرت ايت الله مكارم شيرازي

اگر به دوران حضور حضرت محمد صلي الله عليه و اله بنگريد كساني را مي يابيد كه با انكه حضرت محمد را به عينه نديده بودند به او ايمان اوردند انهم ميتوان گفت 100 % خالصانه بعنوان مثال جناب اويس قرني كه موفق به ديدار حضرت محمد صلي الله عليه و اله نشد .
همچنين بعد از رحلت ايشان چه در زمان حيات ائمه شعيان سلام و صلوات الله عليهم اجمعين و خلفا اهل سنت بسياري از مسلمانان حتي موفق بديدار شان نشدند .
=================================================================================
در مورد اينكه فرموديد "" اگر بگوييد از طرف كسي پيغام فرستاده ام آن فرد كيست ؟ ""
بهترين جواب را از حضرت ايت الله مكارم شيرازي نقل كنيم بهتر است .
ايشان در مورد جواب اين سوال كه :... ظاهراً در روايت داريم که اگر کسي مدعي ملاقات حضرت حجت -عليه السلام- شد او را تکذيب کنيد. اين مساله با ملاقات برخي بزرگان منافات ندارد؟

پاسخ ) هرگاه كسي مدعي ملاقات با حضرت وليعصر روحي و ارواح العالمين له الفداه شود و خود را حامل پيامي از ناحيه آن حضرت بداند بايد تكذيب شود ولي اگر مدعي پيامي نباشد و ادعا كننده از صالحان باشد نبايد تكذيب شود.
================================================================================
فرموديد :
هيچ دليلي نيست كه تنها شما رستگار شويد و بقيه در جهنم باشند.
شما پرسيديد : ... در بين به اصطلاح شيعه ها افرادي پيدا ميشوند ............
ايا شما فكر ميكنيد بصرف اينكه مسلمان هستيم يا شيعه درهاي بهشت را برويمان باز ميكنند . نه والله بلكه مسئوليتمان بيشتر ميشود , بيشتر بايد در راه اسلام كوشش كنيم باز هم بقول شهيد مظلوم ايت الله بهشتي " بهشت را به بها ميدهند و نه به بهانه "" پس مسئوليت براي مومن و عالم بسيار بالاتر است تا يك مومن در سطوح پاوين تر .
و بعد اين اعتقاد شيعيان نيست كه در هاي بهشت بروي ديگران بسته است و فقط شيعيان را بدان راه ميدهند ابداً .
اما اگر كسي از مردم به حقانيت اسلام و حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم پي ببرد و اسلام نياورد چي؟؟؟؟
و اگر از مسلمانان حقانيت حضرت علي عليه السلام و الصلوات در امر امامت پي ببرد و به او ايمان نياورد همان حكم را دارد .
==============================================================================
فرموديد .....ولي جاي سوالات فراوان براي من باقيست . از طرفي خود را در ديني ميبينم كه هيچ دفاعي براي آن ندارم . سالها پيرو كساني بوده ام ...
در اينجا بهتر كمك يار شما خود و وجدان خودتان ميباشد . اينكه روش پدران و مادران ما چي بوده ممكن است خوب باشد و ممكن است نه .
خداوند بما هم حق انتخاب داده و هم وجدان ان و نعمت هاي فراوان .
=============================================================================
اما اينده چه ميشود . مطمئن باشيد با دستيابي به منابع صحيح علمي و ديني اينده روشني در پيش خواهيد داشت .

===============================================================================
خواهشمندم نظر 65 من را با دقت بخوانيد كتاب سلمان، خبر جاثليق
اميدوارم كه توانسته باشم جوابهاي راضي كننده اي بشما داده باشم وليكن بهترين كمك كننده بشما خود شما هستيد .
موفق و مويد باشيد

يا علي


67 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢١:٠٩ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب معصوم

باور کنيد همه ما انسانيم و مانند شما چشم و دست و پا و گوش . . . . داريم ، در واقع هيچکس را پيدا نميکنيد که ظاهرآ انسانيت را زير سئوال ببرد و يا حد اقل در باطن خويش به آن علاقه نداشته باشد.

ايران عزيز ما مدت زيادي شاهد ظلم و ستم و غارتگري خليفه دوم عمر و اعرابي بود که فقط نام اسلام را يدک ميکشيدند اما بوئي از اسلام و در واقع انسانيت نبرده بودند و با ايران و ايرانيان چنان کردند که حتي نمونه اي از آن رادر عصر جاهليت هم اعراب نکردند ، الحمدلله شما هم در آن شکي نداريد و بنده بخاطر انصافي که بخرج داده ايد از شما تشکر ميکنم و از خداوند ميخواهم به شما جزاي خير دهد.

جناب اقا و يا خانم معصوم
اکنون مدتهاست که جهاد اصغر (جنگ در ميدان نبرد) به پايان رسيده و هنگام جهاد اکبر فرارسيده است و خداوندي که جانم در يد قدرت اوست ميداند که بنده به هيچوجه حال و هواي جنگ ندارم و هميشه سعي کرده ام جنگ و جهاد فيزيکي را در آخرين مرحله کارم قرار دهم شما خود بهتر ميدانيد که در اين محيط مجازي اينترنت آنچه بيش از هر چيزي کارگر است قلم است نه شمشير.
بنابراين متهم کردن بنده به اينکه در حال و هواي جنگ به سر مي برم به غير از تهمت مي تواند روشي براي فرار از پاسخ به سئوالات بنده در کامنتهاي قبلي باشد.

بنده از شما ميخواهم لطف کنيد يک بار ديگر مطالب و نوشته هاي خود و مرا مطالعه کنيد از ابتدا تا انتها.
چيزي که باعث تعجب من از شما شده است تناقض آشکار در فرمايشات شماست، بعنوان مثال:
حضرتعالي ظاهرا حقايق و اظلام تاريخ را مي پذيريد اما براحتي به بهانه اي که آنها فقط اشتباه کرده اند براحتي از کنار آن عبور ميکنيد و مهمتر از آن اين است که ظالمان تاريخ را باتوجه به اينکه ظلم و ستمشان در تاريخ اثبات شده بعنوان رهبران عقيدتي خود قبول ميکنيد!!!!!
اين نوع تفکر اولين چيزي را که در هر انسان ميکوبد و تارومار ميکند شخصيت صاحب عقيده است! بعد از آن ميزان علم و منطق و تعقل و تفکر و نيت وي دشتخوش آن عقيده قرار ميگيرد که در مجموع آنرا تعصب کورکورانه ميخوانند.

وقتي کامنت اول شما را خواندم متوجه شدم که متاسفانه دچار تعصب هستيد که دليل آن را از جملات خودتان در همان کامنت برايتان متذکر ميشوم:
فرموديد که با خواندن کتاب هائي از تشييع که از يک دوست شيعه گرفته ايد، نسبت به خاندان اهل بيت عليهم السلام اردات پيدا کرده ايد!!!

من يک سئوال از شما و تمام اهل سنت دارم:
مگر شما اهل سنت ادعا نميکنيد که خاندان اهل بيت عليهم السلام را حتي بيشتر از شيعيان دوست دارند؟؟؟!
اگر چنين است چرا تمام اهل بيت عليهم السلام يکي پس از ديگري بدست خلفاي اهل سنت و بعد از آنان توسط پيروان همان خلفاي اهل سنت به شهادت رسيدند؟؟؟؟!!!!

جناب معصوم
با توجه به نوشته ي خودتان مشخص و مبرهن است که قبل از خواندن کتابهاي شيعه ارادتي نسبت به اهل بيت عليهم السلام نداشته ايد و به اعتراف خودتان همانطور که در همين صفحه در کامنت شماره 41 اشاره کرده ايد، بعد از خواندن کتب شيعه به اين افتخار نائل شده ايد که در صورت صداقت در گفتارتان به شما تبريک عرض ميکنم.
اما آيا تا بحال از خود سئوال کرده ايد که چرا با خواندن کتب اهل سنت که مدعي مودت و دوستي با اهل بيت عليهم السلام هستند، به اين ارادت نائل نشده ايد؟!!!
اين نشان ميدهند که اهل سنت هيچگونه ارادتي نسبت به اهل بيت عليهم السلام ندارند و اگر گاهي ادعا ميکنند که اهل بيت عليهم السلام را دوست دارند در واقع دروغ محض است و بوي نفاق ميدهد و همچنين نشان دهنده عدم علم و مطالعه علماي اهل سنت است و فتاواي آنان خود بهترين گواه بر ميزان سواد و علم و عقل و منطق و ايمان آنان است ، البته بحمدالله شما خود را از آنها جدا ميدانيد و بنده ضمن تشکر مجدد از شما رسيدن به اين مرحله را نيز به شما تبريک عرض ميکنم.

جناب آقا و يا خانم معصوم
شما مدعي شده ايد که بنده دشمن شما هستم (البته دليل اين جمله را بيان نفرموده ايد) ولي خدا گواه است که چنين نيست ، در واقع روحيه بنده طوري است که سعي ميکنم با استفاده از منابع و مطالب طرف مقابل او را قانع کنم به نظر من اين بهترين راه است ، در واقع اين طريق باعث ميشود که طرف مقابل هيچ بهانه اي براي فرار از عقل و منطق نداشته باشد و نيت و هدف واقعي وي در عکس العمل او بر ملا ميشود.

حال بقرمائيد کدام مطلب مرا توهين تلقي نموده ايد تا توضيحات لازم داده شود!!
البته برا در عزيزمان جناب مجيد م علي در بحث با حضرتعالي به مواردي اشاره فرموده اند که در واقع بنده هم موافقم ولي هنوز جواب قانع کننده اي به آن مطالب ارائه نکرديد!!
شما که به ادعاي خودتان داراي علم غيب هستيد تا جائيکه فرموده ايد اگر سعيد حسيني در صدر اسلام حضور داشت:
(((((به روي رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) شمشير ميزد و يا در صفين با علي بن ابيطالب(رضي الله عنه) ميجنگيد يا در كربلا بر عليه مسلمين.)))))
واقعا از اين غيب گوئي شما متحير شدم!!!!
مرا متهم به توهين کرده ايد در حالي که همين غيبگوئي شما بزرگترين توهين به من و همکيشان من است!!!!
هر چند که در لابلاي نوشته هايتان بطور خيلي ظريف توهينهاي ديگري را به بنده روا داشته ايد که منظور من از بيان آن فقط اطلاع حضرتعالي بود .
اگر مطالب من شما را نارحت کرده است بهتر است بدانيد من چيزي از خود و منابع شيعه عرض نميکنم و غالبآ از منابع خودتان (اهل سنت) استفاده ميکنم ، بنابراين بهتر است از منابع ، مطالب و علماي خودتان دلگير شويد و اگر اعتراضي داريد با علماي خود مطرح نمائيد شايد جواب قانع کننده اي براي سئوالات شما داشته باشند که البته با توجه به تفکري که از شما در اين مدت (علي الظاهر) ديده ام گمان نميکنم بتوانند شما را قانع نمايند، به هر حال امتحان کردن آن ضرري ندارد.

جناب آقا و يا خانم معصوم
بنده نسبت به اينکه شما عادل باشيد بسيار مشکوکم
و دلايل من از ميان کامنتها و گفتار خودتان در نظراتي است که در اين صفحه مرقوم فرموده ايد:
شما عايشه را ام المومنين ميدانيد در صورتيکه همين ام المومنين شما بيش از 17 هزار مومن يعني بچه هاي خودش را به کام مرگ فرستاد.آيا لقب ام المومنين شايسته چنين مادري است؟!
شما خلفا را به عنوان رضي الله عنه ياد ميکنيد با توجه به گواهي تاريخ مبني بر جنايات و خيانات و . . . که همه در جريده عالم ثبت شده است. آيا چنين افرادي مي توانستند نماينده خدا بر روي اين زمين باشند؟؟
هر حاکم سني که بعد از خلفا به حکومت رسيد به تبعيت از خلفا از هيچ جنايتي دست بر نداشت! بقول خودتان سلاطين عثماني چه جنايتها که به پيروي از عمر و عثمان و ابوبکر به جماعت مظلوم شيعه نکردند.
در همين زمان معاصر همين صدام حسين تکريتي که به پيروي از عمر به ايران حمله کرد و خود را سردار قادسيه مي ناميد و الحمدلله به سزاي اعمال کثيف خود رسيد، از چه کساني پيروي ميکرد؟؟
کدام مذهب و در واقع کدام عقيده به ايشان و ديکر حکام سني مذهب چنين اجازه اي را ميداد؟؟؟
چالب است که چنين مجنون افسار گسيخته اي اکنون سيدالشهداي اهل سنت محسوب ميشود.
اگر بخودتان زحمت ميداديد و سخنان عبدالرجيم يزيدي (ملازاده همان ابن ملجم بلوچي) را گوش ميکرديد حرفهاي مرا توهين تلقي نميکرديد.
در يکي از کامنتهاي خود در همين صفحه فرموده ايد:

(((((و البته بنده مطالب مربوط به رفتار خلفاي راشدين ( رضي الله عنهم) را هم در اين سايت خوانده ام قبول اين مطالب با چيزي كه از گذشته در ذهنم بود كمي دشوار است ولي با سند هايي كه ذكر شده جاي شكي باقي نميگذارد ولي من اين سوال برايم پيش آمده : اگر اين مطالب واقعيت دارد چگونه مردم آن زمان بر خلفاي خود خروج نميكردند ؟)))))

چواب خيلي واضح است
نکند شما منکر منابع ، تاريخ و کتابهاي خودتان مبني بر از بين بردن احاديث پيامبر توسط ابوبکر و عمر هستيد؟!!
زيرا خود عايشه اعتراف ميکند که پدرم احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را سوزاند و بعد از آن در مسجد بر منبر رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم رفت و روايان حديث نبوي را از بيان آن منع کرد و تهديد نمود که هر کس مباردت به چنين فعلي نمايد سخت عقوبت ميشود!!!!
در طول تاريخ بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم هر کدام از اصحاب پيامبر حديثي نقل کردند، توسط حلفا تازيانه خوردند و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را سه خليفه (قولا و فعلا) بگواهي تاريخ و منابع خودتان سوزاندند و مطلب جالب اينجاست که اين افعال ظالمانه به بهانه ي اين بود که قرآن براي مسلمانان کافي است!!!
آري جناب معصوم
بعد از رسول خدا ديگر چيزي از سنت باقي نماند همه را سوزاندند و راويان سنت منع را کردند و تازيانه زدند !!!!
در واقع چيزي از سنت رسول خدا باقي نماند که شما مدعي پيروي از آن باشيد؟؟؟!!!!
لابد منظورتان همان سنتي است که توسط خلفا سوزانده شد؟! يا همان سنتي که راويانش منع و شکنجه شدند؟!!
مسئله اي که بسيار مايه تعجب اين است، اينان که به بهانه کفايت قرآن بر هدايت مردم احاديث و سنت پيامبر را سوزاندند براحتي ابوهريره يهودي و آئين وي را که کمتر از دوسال رسول خدا را درک کرده بود و علي الظاهر مسلمان شده بود راجايگزين کردند!!!
جناب معصوم
کتب شما اهل سنت مملو از احاديث يهود (ابوهريره ها و کعب الاحبار ها) مي باشد، از شما خواهش ميکنم برويد و کتابهايتان را بخوانيد، الحمدلله اهل مطالعه هستيد.
در صحاح سته شما چند حديث از ابوهريره که کمتر از دو سال رسول خدا را ديده است و کعب الاحبار يهودي که توسط خليفه دوم بهنوان گوينده ي اسلام معرفي شد وجود دارد؟؟؟؟؟
حال بفرمائيد در همان کتب صحاح سته شما چند حديث در مورد حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب عليه السلام که تمام عمر مبارکشان در خدمت رسول خدا بوده اند وجود دارد؟؟!!!!
طبيعي است که شما و ديگران در مقايسه هزاران حديث از ابوهريره اي که کمتر از دوسال در زمان پيامبر مي زيسته با احاديثي انگشت شمار از علي عليه السلام که تمام عمر مبارکشان را در کنار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده اند بايد دچار شک و ترديد شديد در صحت احاديث ابوهريره و نيز يافتن علتي مناسب براي اينکار بر آئيد ، البته دليل آن به وضوح روشن است و در واقع بديهيات نياز به توضيح ندارد.
جتاب معصوم
اين مطالب نمي از اقيانوس حقايق تلخ تاريخ است
اري يهود را جايگزين اسلام کردند و سنت رسول خدا را سوزاندند!!!
ديگر سنتي باقي نگذاشتند که اکنون شما مدعي پيروي از آن باشيد!!!!!!
شما از طرفي در کامنتهاي خود ميگوئيد قصد دفاع از خلفا را نداريد و از طرفي از آنها ضمن قبول اشتباهاتشان دفاع ميکنيد ! آيا اين خود بزرگترين تناقض و تزلزل در عقيده ي شما نيست؟!!
بعنوان مثال به اين قسمت از کلام خود توجه فرمائيد:

(((((من قصد دفاع از ايشان را ندارم زيرا بعضي از كارهاي آن زمان ايشان اشتباهات بزرگي بود .مانند حمله به كشور ها و كتاب سوزي و .... ولي موضوع صحبت من اصلا روش زندگي ايشان نيست . صحبت من در باره سنت و شيوه رسول الل ( صلوات الله عليه وسلم ) است .)))))

في الواقع نميدانم چرا شما اهل سنت با توجه به اينکه خودتان هم خوب ميدانيد خلفا چه کساني بوده اند و چه خيانتها و جنايتها که نکردند ، ولي آنها را مورد احترام قرار ميدهيد و متعصبانه سعي در تراشيدن فضليتهاي دروغين و مخفي کردن فضائل اهل بيت عليهم السلام ميکنيد!!!
برادر عزيز
نوشتن حقيقت يک مسئله است و قبول آن يک مسئله ي ديگر. شما که مدعي هستيد حقيت را قبول کرده ايد ،آيا به آن عمل نيز نموده ايد؟!
در واقع مشکل اول من با شما تناقض در گفتار شماست!
ميگوئيد که حقيقت را مي پذيريد اما در عمل نه تنها نمي پذيريد بلکه از باطل دفاع هم ميکنيد،حتي شما در نظراتتان فرموده ايد که به جز مذهبتان چيز ديگري را بدون دليل قبول نکرده ايد!
برادر من چرا در پي دليلي برا حقانيت مذهبتان نيستيد؟!
مگر نه اينکه مذهب ومبناي عقيده از مهمترين بخشهاي اساسي و تعيين کننده هر انسان مسلمان مي باشد؟؟
بنابراين اين تحقيق لازم و قبول حقيقت واجب است و اگر غير از اين باشد مسلماني ما زير سئوال خواهد رفت!!
دوست عزيز قياس بنده با خالد اشتباه است و بازهم نشاندهنده نيت شماست.
بهتر بود خالد را با يکي ديگر از صحابه مانند مالک اشتر يا محمدبن ابوبکر مقايسه ميکرديد.
البته صرف نظر از اين که قياس باطل با حق اشتباهي بس بزرگ است که نيت و تفکر و ميزان علم نيت کننده را علني ميکند بايد به عرض برسانم که
فرق بين خالد و مالک در اين است که خالد به ظاهر ايمان آورد ولي صحابه ي واقعي ايمان واقعي داشتند.
جناب مالک اشتر هم شمشير ميزد و خالد هم همان کار را انجام ميداد هر دو هم بنام اسلام اينکار را ميکردند، اما عاقبت چه شد؟؟
آيا تا بحال از خود پرسيده ايد که چرا از اصحاب ديگر مانند جناب سلمان فارسي عليه السلام ، جناب ابوذر عليه السلام يا مقداد و . . . . . در منابع اهل سنت سخني در ميان نيست؟؟!!!
بنده سعي ميکنم حقيقت را از کلام خودتان(منابع اهل سنت) برايتان روشن کنم و شما ضمن قبول آن باز هم از باطل پيروي ميکنيد !
جناب معصوم
ملاک ايمان چيست؟
مگر نه اينکه خداوند در قرآن ملاک ايمان را تقوا فرموده اند؟!!
لطف کنيد دلايل و براهين ايمان خالد را معرفي کنيد!
يک پله بالاتر ميرويم، لطفا دلايل و براهين ايمان خلفا را که به خالد دستور داده اند را معرفي کنيد!
کمي بيشتر دقت و بررسي ميکنيم
آيا اشتباهاتي را که براي خلفا ذکر کرده ايد ناشي از عدم عصمت آنان بوده است يا خير؟
جواب خيلي واضح است:
بله، زيرا انسان معصوم اشتباه و خطا نميکند.
در واقع اينجا معلوم ميشود که رسول خدا و خلفاي بعد از وي بايد داراي مقام عصمت باشند تا خطائي صورت نگيرد،و بخاطر آن خطا چه عمدا و چه سهوا به مسلمين ظلم نشود.
اين مطلب نشان ميدهد که عامل اصلي جنايات خالد نه تنها خالد نيست بلکه خود عمر است، زيرا مجوز جنايت توسط عمر به خالد داده ميشود.
شما اگر زمان خلافت حضرت امير المومنين علي عليه السلام را در نظر گرفته بوديد و بررسي ميکرديد متوجه ميشديد که کوچکترين مشکلي در زمان خلافت بر حق وي براي مسلمين از طرف حکومت وي ايجاد نشد و سرداران سپاه وي همانند مالک اشتر و محمدبن ابوبکر و ديگران همگي در خط فرمان وي بودند اما خالد از همان ابتدا، لحظه اي ايمان نياورد و اين همان چيزي بود که خلفا بدان نيازمند بودند چرا که اگر او ايمان داشت همان قدر که بر عليه دشمنان خليفه بود مي توانست بر عليه خلفا باشد.

جناب معصوم مشکل بنده با حضرتعالي رضي الله و يا لعن الله گفتن حضرتعالي نيست بلکه عدم انصاف و وجدان در شماست، آيا دلتان براي خودتان نميسوزد که در قيامت بخاطر عدم حمايت از حقيقت و قبول ولايت الله (خليفه بر حق خدا) و عدم انصاف و وجدان عقوبت شويد؟؟!!!!
آيا حساسيتي که بنده براي کسب انصاف و قبول حقيقت توسط شما دوست عزيز بخرج ميدهم ، بعنوان دليلي براي عدم دشمني بنده با شما نيست؟
در مورد مشکل شما با اسم بنده هم همانطور که گفتيد مشکل شماست نه مشکل من، بنده به شخصه مشکلي با شاه اسماعيل صفوي ندارم و دلايل آنرا هم قبلا در کامنتهاي مختلف براي شما و همکيشانتان در صفحات ديگر اين وبسايت ارائه کرده ام.
اما چرا شما از صفت (معصوم) براي خود استفاده کرده ايد؟
آيا منظورتان اين است معصوم هستيد؟
لطفا دلايل آنرا توضيح بفرمائيد زيرا خودتان با اينکار باعث شديد بنده به اشتباه بيفتم و شما را خانم فرض کنم زيرا معمولا اين اسم مختص خانمهاست نه آقايان ، اما شما فکر کرديد بنده به کنايه شما را به خانمها نسبت ميدهم حتي وقتي اعتراض کرديد بنده مطمئن شدم که خانم هستيد.
در واقع نام شناسنامه اي بنده سيعد حسيني است و در يکي از محله هاي تهران زندگي ميکنم و تنها افتخارم در دنيا محبت اهل بيت عليهم السلام است.
حتي شما ميتوانيد به بنده ايميل بزنيد تا آدرس و تلفن خود را در اختيارتان بگذارم تا از نزديک با حقير آشنا شويد و خودتان ببينيد بنده نه شمشير درست دارم و نه قصد گردن زدن کسي را بلکه نيت بنده همان است که در چند سطر بالاتر به اطلاع رساندم.
جناب معصوم:
شما در اين قسمت از نظراتتان از بنده سئوالي از حقير پرسيده ايد که جوابش را به اجمال عرض ميکنم:
سئوال شما:

(((((جناب آقاي سعيد حسيني چه كسي به تو اين مجوز را داده است كه مرا به بي غيرتي متهم ميكني ؟ و تهمت ميزني كه در حال جمع كردن برادران رضاعي هستم در حالي كه من براي كسب روزي حلال ( دقت داشته باشيد روزي حلال ) به شهرهاي دور و نزديك سفر ميكنم .)))))

برادر عزيز
در واقع علماي شما و از آن مهمتر ام المومنين عايشه اين اجازه را به من داده اند تا از شما اين سئوال را بپرسم.
اگر واقعا اين کار بي غيرتي است که بايد فاتحه تمام علماي اهل سنت و همچنين عايشه را بخوانيم ، اگر شير دادن مردان بزرگسال توسط زنان اهل سنت جهت محرميت به فتواي علمايتان به استناد از عايشه بي غيرتي است که بايد تمام اهل سنت که عايشه را ام المومنين ميدانند و از او در رابطه با اين فتوا تبعيت و پيروي ميکنند نعوذ بالله بي غيرت بخوانيم!
برادر عزيز اين جمله شما توهين به اهل سنت ، علما و ام المومنين عايشه است !
در واقع صحت و سقم اين حديث و احاديث و روايات ديگر که از کتب خودتان نقل شده است را علماي فتوا دهنده شما بايد تضمين کنند ، نه من که فقط از منابع خودتان نقل کردم!!!
اگر هم معتقديد که اين روايات جعلي است، بفرمائيد که چرا از جعليات پيروي ميکنيد؟!!!
همين مطلبي که در همين صفحه است از کجا نشآت گرفته است؟؟؟؟!!!!
جناب معصوم
بنده متوجه حرفهاي نيش دار شما هستم
مثلا اين مطلب :

(((((دقت داشته باش . به خدا سوگند اگر امام زماني داشتي كه به او اعتقاد داشته باشي آنگاه همان امام زمان به خاطر همين تهمتها جواب خوبي به تو ميداد . پس تو هم امام زماني نداري . و از اين نظر با من فرقي نداري .
جاي بحث در باره امام زمان باز است .
شما تا به امروز چند بار ايشان راديده ايد ؟ (جواب قطعي شما : نديده ام )
كي و در كجا با ايشان بيعت كرديد ؟ ( جواب احتمالي شما : حضورا خدمت ايشان مشرف نشده ام ولي هر لحظه دلم به سويشان پر ميكشد )
چگونه امام زمان خود را شناخته ايد ؟ ( جواب احتمالي شما : از روي كتبي كه چند صد سال قبل نوشته شده است )
خداوند شما را خير دهد . چگونه با امامي كه نه او را ديده ايد نه صدايش را شنيده ايد نه آدم راستگويي را ميشناسيد كه مطمئن باشد ايشان را ديده است بيعت كرده ايد ؟؟؟؟؟؟؟

يك جواب بيشتر نداريد : من ايشان را نديده ام ولي به ايشان اعتقاد دارم و در دل به ايشان ارادت دارم و آماده ام كه در زمان ظهور ايشان خدمت گذار ايشان باشم !!!!!!))))))

جواب:
منظور از شناخت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اين نيست که حتما آن بزرگوار را بطور حضوري ملاقات کنيد بلکه معرفت و شناخت و عارف بحق او بودن است. در نتيجه بنده و ديگر شيعيان اعلام ميکنيم که امام زمان ما حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه مي باشد که منتظر ظهورش از جانب خداوند عظيم هستيم.
خيلي ها در زمان پيامبر در حبشه و بلاد ديگر به هيچ وجه سول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را نديدند اما مسلمان شدند و مسلمان ماندند و مسلمان از دنيا رفتند اما خيلي از اصحاب آن حضرت را از نزديک مي ديدند و صداي او را مي شنيدند و با او زندگي ميکردند ولي لحظه اي به او ايمان نياورندند و اسلامشان ظاهري بود و غير مسلمان از دنيا رفتند.
اتفاقا بهتر است به روايات رجوع کنيد و کتب خودتان و شيعيان را مطالعه اي فرمائيد تا بفهميد و بدانيد که رسول خدا در مورد نسل حاضر که نديده به وي ايمان مي آورند چه فرموده اند.
اگر جنابعالي خود را مستثنا از اين حديث رسول خدا ميدانيد در واقع مختاريد .

فرموده ايد:

(((((اگر به دل است و شما در دل بيعت بسته اي اين كه كاري ندارد . من هم در دل با ايشان بيعت مي كنم. اگر به همين ميزان است خوب من هم اگر الان بميرم به مرگ جاهليت نمرده ام . اگر هم من هنوز جاهلم جسارت است البته ولي شما و دوستانتان هم جاهليد .
خداوند لعنت كند بي مغزي انسانها را . مخصوصا بي مغزي ما مسلمين را. )))))
جواب:
اگر واقعا بدون غرض و مرض در دل مبارکتان به آن امام همام علاقمند و با وي بيعت نموده ايد که کلامتان صحيح است و بيعتتان بي مشکل، اما سئوالي از شما دارم :
آيا شما ميتوانيد اهل بيت عليهم السلام را دوست داشته و با آن بزگواران بيعت نمائيد ولي در اصل تحت بيعت دشمنان آنان بوده و از دشمنانشان تبعيت و پيروي کنيد؟؟؟!!!!
آيا به نظر شما اين نمونه بارز نفاق نيست؟؟؟؟!!!!
در ضمن تهمت جهل به من و دوستانم زده ايد که فعلا براي هدايت شما به شخصه از حق خود ميگذرم اما اگر دلايل آنرا بيان فرمائيد کمترين سودي که برايتان خواهد داشت اين خواهد بود که خوانندگان شما را به بي انصافي و تهمت بدون دليل آنهم (بتوان هزار) متهم نميکنند.

فرموده ايد:

((((((برادر گرامي اگر يك كافر ي پيدا شد كه حكم به تكفير شيعه داد ، و گروهي بي مغز از او پيروي كردند و گفت كه كشتن 7 شيعه = بهشت حتم داشته باش خداوند او و يارانش را در قيامت از آب گنديده و غذاي كثيف جهنمي سير خواهد كرد . و بر عكس ))))))

جواب:
جناب معصوم در طي روزها و سالهاي متمادي اينهمه شيعه بر مبناي همين فتوا کشته ميشوند ، آيا نمي بينيد يا قصد ديدن نداريد؟؟؟!!!
جناب اين مسائل مختص تاريخ عصر مانيست بلکه ريشه در خلفا دارد، چرا انصاف را به دور مي افکنيد و حقايق تاريخ را لگد مال ميکنيد؟؟
فکر ميکنيد با گفتن اين حرفها که هر کس چنين حکمي بدهد بايد از آب گنديده ي جهنم بخورد قضيه تمام ميشود؟؟؟
آيا شيعيان مظلومي که هر روز توسط اين فتاوا کشته ميشوند براي شما اهل سنت انسان نيستند؟؟
برادر واقعيت اين است که مبناي مذهبتان اين فتاوا را پشتيباني ميکند!
مذهبي که به پيروان خود اجازه ميدهد سيلي بر دختر پيامبرش بزند و خانه اش را به آتش بکشاند، اموالش را غصب نمايد و وي را بشهادت برساند و بعد از آن هم فرزندان وي را يکي پس از ديگري به شهادت برساند ، براستي چگونه مذهبي است؟؟؟؟!!!!
چگونه است که به بنده تهمت ميزنيد و مرا در کنار همکيشانتان قرار مي دهيد؟؟؟
لطفا بفرمائيد کدام عالم شيعه حکم به قتل اهل سنت داده است ؟؟
لطفا بفرمائيد تا بحال کدام شيعه مبادرت به قتل اهل سنت کرده است؟؟؟
پس نسبت دادن من به آن حيوانات وحشي جز توهين و دروغ و تهمت چيز ديگري تلقي نميشود.
شما مدعي هستيد که انسان با ادبي هستيد ولي از نوشته هاي شما بي ادبي هاي موذيانه کاملا مشهود است و ميتوان گفت که فقط قصد مظلوم نمائي داشته ايد و اين در حالي است که جماعت شيعه از دست شما اهل سنت اسايش ندارند و هر روز در عراق و افغانستان و پاکستان و حتي در همين ايران خودمان تعدادي شيعه توسط اهل سنت به شهادت ميرسند، مگر در همين ايران جنايات ريگي يادتان رفته است؟؟
آيا شهادت شيعيان عراق را منکر هستيد؟؟
ايا شهادت شيعيان افغانستان و پاکستان را منکر هستيد؟؟
آيا شهادت شيعيان يمن را منکر هستيد؟؟
آيا . . .
آيا . . .

خب فعلا تا اينجا کافي است
انشاءالله دفعه بعد بازهم برايتان خواهم نوشت
البته خيلي مراعات کردم که عليرغم توهينهاي زيرکانه شما سکوت کردم چون چند درصد احتمال دادم که انشاءالله عمدي در کار نباشد اما خودتان خوب مي دانيد که دفعه بعد سکوتي در کار نخواهد بود .
در واقع اين بار براي اينکه براي خودم و دوستان ثابت شود کوتاه آمدم .

ايميل من:

hoseini142005@yahoo.comموفق باشيد.

يا حق

68 | مجيد م علي | | ٢٢:٢٨ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
برادر عزيز در مورد حديثي كه از جناب ابوبكر فرموديد اگر اسناد انرا بدهيد بهتر است اما در اين مورد و حديثي كه شما ذكر كرديد :
=================================================================
خداوند متعال در مورد حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم در قران كريم ميفرمايد :
<<< وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلْهَوَىٰۤ * إِنْ هُوَ إِڑ وَحْىٌ يُوحَىٰ * >>>> النجم 3- 4
=========================================================
شما حديثي را نقل كرديد كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم در مورد جناب ابوبكر فرمودند
... اگر روزي من در ميان شما نبودم و {{{فتنه ها شما را فرا گرفت }}}}}} به اين مرد پناه ببريد . يكي از ياران ميگويد دويدم تا به آن مرد رسيدم ديدم ايشان ابو بكر صديق ( رضي الله عنه است .خيلي از مردم به خاطر اين حديث و روايات مانند آن با ابو بكر بيعت كردند .

واقعاً اگر اين حديث صحيح باشد با احاديث ديگري كه فراوان ميباشند و صحيح چه بايد كرد ؟؟

1 ) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (فاطِمَة إِنّ اللّهَ يَغْضِبُ لِغَضَبَكِ)( الصواعق المحرقة ص 175/ مستدرك الحاكم، باب مناقب فاطمة / مناقب الإمام علي لابن المغازلي ص 351.).
2 ) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (فاطِمَة بَضْعَةُ مِنّي فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِي)
3 ) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّي وَهِيَ قَلْبِيْ وَهِيَ روُحِي التي بَيْنَ جَنْبِيّ) نور الأبصار ص 52.
4 ) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (ما رَضِيْتُ حَتّى رَضِيَتْ فاطِمَة) تذكرة الخواص لسبط الجوزي. مؤسسة أهل البيت (عليهم السلام) - بيروت.

و همانطور كه مستحضر هستيد بسياري هم بودند كه با جناب ابوبكر بيعت نكردند از جمله مسلمات بانوي دو عالم حضرت فاطمه الزهرا عليه الصلوات السلام كه تا اخر عمر كوتاه و شريفشان با ابوبكر بيعت نكردند .حضرت علي عليه الصلوات و السلام نيز بنا به گفته تمامي علماي اهل سنت حداقل براي مدت شش ماه با ايشان بيعت نكردند در صورتي كه اگر واقعا جناب ابوبكر بر حق بودند مطمئن باشيد اين دو نفر يا اولين نفرها بودند كه بيعت ميكردند يا جزو اولين ها , اما شواهد نشان دهنده اين است كه انها از مخالفين سر سخت خلافت ابوبكر بودند و انهم نه بخاطر مقام دنيوي بلكه بواسطه وظيفه الهي .
ديگر افراد كه ميتوان از انها نام برد جناب سلمان عليه السلام , ابوذر غفاري , ياسر , مقداد .
ايا اينها اين حديث را از رسول اكرم شنيده بودند و بدان عمل نكرده بودن .
================================================================
چنان كه صديقه طاهره در خطبه غرايي كه در مسجد خواند بدين موضوع اشاره نمود وفرمود:
تيغهاى نفاق در ميان شما ظاهر شد.
و دين و معنويت در شما كهنه شد.
(و شيطان سرش را از مخفى گاهش بيرون كشيد، در حالى كه شما را صدا مى زند.)
(پس شيطان دريافت كه شما دعوت او را اجابت مى كنيد. شتر ديگرى را نشان كرديد! (از حد خود تجاوز كرده) آبشخور ديگران وارد شديد! (به حريم ديگران وارد شديد).
عجبا از شما كه هنوز ياد پيامبر در خاطره‏ها زنده هست، ( زخم دل گسترده و داغ قلب ما التيام نيافته، و رسول خدا در دل خاك نهفته نشده. (يعنى هنوز ما داغدار و عزادار هستيم، و شما با ما اين گونه رفتار مى‏كنيد).
خيال كرديد [كه اگر اين كار را نكنيد] فتنه درست مى‏شود.، از ترس آنكه دچار فتنه نشويد، بكارى ناشايست دست زديد، غافل از آنكه در فتنه سقوط كرده‏ايد و دوزخ جاى كافران است.
دلائل الامامة - محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) - ص 116
الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 1 ص 137، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف - السيد ابن طاووس - ص 265، بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 29 ص 225 .
بلاغات النساء لابن أبي طيفور المتوفي 380، ص 14 ، إعلام النساء لعمر رضا كحالة ج 3 ص 219 السقيفة وفدك – الجوهري المتوفي 323 ص 143 شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد المتوفي 565، ج 10 ص 238 و ج 16 ص 251، الدر النظيم - إبن حاتم العاملي المتوفي 664، ص 472 جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع)، شمس الدين أبي البركات محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي المتوفى سنة 871 ه‍ ج 1 ص 160 .


« فاطمه ( س ) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر ( ص ) شش ماه زندگى كرد . . . ( و على ( ع ) ) در اين ماههابيعت نكرد . « فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ ( صلى الله عليه و سلم ) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. » صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 253 ، كتاب المغازى ، باب 155 غزوة خيبر ، حديث 704. ‏
=============================================================================
در ضمن اگر چنين ميبود ايا ايشان نمببايست به اين حديث در سقيفه مراجعت ميكرد , يا با استناد به همين حديث از علي عليه السلام و زهراي اطهر سلام الله عليه بيعت ميگرفت .
ايا ميدانيد كه دو صد حديث نبوي را ايشان اتش زد .
چرا مگر در ان حديثها از ايشان نامي برده نشده بود . اصلاً چرا حديث نويسي را ممنوع كرده بودند .
ايا اين حديث از نوع حديثهاي ابوهريره ميباشد .
==============================================================================
نمونه حديث ابوهريره در صحاح :
وقتي أبو هريرة روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرد. به او گفتند:
«يا أبا هريرة سمعت هذا من رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم ؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة».
او در پاسخ به آنانكه از او پرسيدند آيا اين حديث را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدي گفت: نه، اين از {{{{جيب أبو هريرة است!}}}} معلوم مي‏شود كه در جيب او از اينگونه احاديث زياد بوده است و حديث مزبور نمونه‏ي از آنها مي‏باشد.
بخاري، ج 2، ص 85. كتاب الجمعة، باب يفكر الرجل الشي‏ء في الصلاة، وج 9، ص 133، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنّة، باب الحجّة علي من قال انّ...
ومسلم، ج 4، ص 1939، كتاب فضائل الصحابة، باب 35، ح 159.

يا علي
69 | كميل | | ٢٣:١٠ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
ببخشيد چطور ميشه از عمر حليت خواست؟ راستش من تاحالا فکر ميکردم اون يه ... ترسو بود ولي تازه فهميدم خيليم شجاع بوده حتي در مقابل عذاب خدا حاضر بود وايسه ولي زير بار حق نره.اين خيلي حرفه!
---------------------
وقتي ابولولو (ق) -1- عمر رو مجروح کرد و اون در حال احتضار بود, حضرت علي (ع) رفت پيش عمر و گفت اي پسر خطاب (لع) اقرار کن که حق مارو غصب کردي تا من بهشتو برات تضمين کنم.
ولي عمر با کمال شجاعت لحافو کشيد رو سرش و گفت: النار و لا العار!!!!!!!!!!! آتش رو قبول ميکنم ولي عار و ننگ اين اعترافو نه!!!!!
----------------
خخخخخخخخخخخخخخخخيلي عجيبه دارم از تعجب شاخ در ميارم آخه اين سنيا چطور دارن از همچين کسي پيروي ميکنن؟!
-----------------
پاورقي :
1- ق:قربون دستش.
70 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٠:٢٣ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب کميل
برادر عزيز

هدايت مختص قوم طالمين نيست
خداوند در قران به نص صريح مي فرمايد :

ان الله لا يهدي القوم الظالمين
همانا خداوند قوم ستمکار را هدايت نميکند

مطلبي را که حضرتعالي نقل فرموديد در واقع جزو عجايب نيست بلکه وعده الهي است و تعجبي ندارد که ظالم ، خائن و ستمکاري مانند عمر از حيطه هدايت تا ابد خارج باشد.

باتشکر

اللهم العن الحبت و الطاغوت
يا حق
71 | معصوم ج | | ١٩:٤١ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام بر برادران و خواهران گرامي و همچنين خدمت برادر بزرگوار جناب آقاي مجيد م علي که زحمت کشيدند و جواب دادند . اميدوارم در پناه خداوند باشيد
................................
جناب آقاي مجيد م علي
ماجرايي که در کامنت 65 نوشته ايد را از دو حالت بيشتر نميتواند داشته باشد :

1 (((اين يک افسانه است که شيعه ها از خود در آورده اند تا براي رسول اللّه (صلى الله عليه وآله)وصي و جانشين بتراشند))) که با توجه به محتواي داستان و اين که اين ماجرا درباره چه کسي است و آن فرد چه مقام علمي دارد و با مراجعه به اسناد وراويان اين روايت اين نظر تقريبا اشتباه است .

2 ((( اين ماجرا و روايات ديگر مانند آن نه يک افسانه بلکه حقايقي تلخ هستند ))))) که اين نظر با توجه به اسناد و مدارک و وقايع تاريخي و روايات مستند و هزار و يک دليل ديگر عقلي و ... درستر به نظر مي آيد .

هنگامي که اين روايت را خواندم مو بر تنم سيخ شد . در مغزم دنبال توجيه و دليل براي اين اتفاق گشتم و لي مغزم تقريبا از کار افتاد .
هيچ دليل و توجيهي نميتوان آورد که اعلم بندگان خدا ( امير المومنين مولانا علي بن ابي طالب عليه السلام )در نخلستاني مشغول کار( نه اين که کار زراعت کار بدي باشد ) و کس ديگر ( هر کس که باشد ) بر منبر در حال حکومت بر مسلمين .

اي واي اگرکه اين خيانت واقعيت داشته باشد (که دارد )
فکرميکنم همين مقدار کافيست . بنده جواب بسياري از سوالاتم را گرفتم . براي من مسلم است که امير المومنين مولانا علي بن ابي طالب عليه السلام بر حق است .

الهم صل علي محمد وآل محمد
72 | مجيد م علي | | ١٦:١٧ - ٢٧ خرداد ١٣٨٩ |
۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞بسم اللّه الرحمن الرحيم ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ "إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء وهو أعلم بالمهتدين" ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ تو (رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) ) هر آنكه دوست داري را هدايت نخواهي كرد ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞ بلكه خداوند هر كسي كه دوست داشته باشد را هدايت مي‌كند زيرا او به هدايت شدگان آگاه تراست. ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞<آيه 56 از سوره مباركه قصص> ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ =================================================================================== با سلام ====== الحمد للّه ربّ العالمين والصلوة والسلام على أشرف الأنبياء والمرسلين نبيّنا محمّد وعلى آله الطيبين الطاهرين. إمام عليّ بن موسى الرضا (صلوات اللّه عليه): «رَحِمَ اللّهُ مَنْ أحى اَمَرنا << رحمت خدا بر آنكس كه امر ما را زنده نگه مى دارد>>». پرسيدند: چگونه مى توان امر شما را زنده نگه داشت؟ فرمودند: «يَتَعَلَّمُ عُلومنا ويعلّمها الناس، فَإنَّ الناس لو عَلِموا محاسن كلامنا لا تَّبعونا.<< اينگونه كه علوممان را ياد گيرند و همان را به مردم تعليم دهند. شك نداشته باشيد كه اگر مردم، كلام نيكوى ما و نكات و اثرات آن را بدانند، حتماً از ما تبعيّت خواهند كرد».>> ================================================================================== برادر عزيز و گرامي جناب اقاي معصوم ج وقتي كه بنده در نظر شما ( 43 ) كه فرموده بوديد ... درابتدا بايد بگويم كه جز مذهبي كه از پدران آموختم هيچ چيز را بدون تحقيق قبول نكردم . و من كاملا تسليم حقيقت هستم زيرا سعادت در داشتن چشم بينا و قبول حق است ... صداقت را در كلام شما ديدم . بنده ميخواستم بشما تبريك بگويم بخاطر اين صداقتتان و بدانيد كه خداوند همانطور كه در آيه 56 از سوره مباركه قصص كه در بالا اورده ام بشما عنايت ويژه داشته است . بنده اميدوارم و هم ارزو ميكنم كه اينده درخشاني پيش رو داشته باشيد . در نهايت مطمئنم كه شما به تحقيفات خود ادامه خواهيد داد و بهترين شروع براي اين تحقيقات خواندن كتابهائي است كه فرق اعتقادي بين اهل سنت و شيعه را مورد بحث قرار ميدهد . اين نوع كتابها در همين سايت وزين در دسترس ميباشد كه من اسم چند تا را در زير مياورم : 1 ) آنگاه هدايت شدم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=78 2 ) شبهاي پيشاور : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=126 3 ) پاسخ به برخي شبهات مذهبي : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=16 با ارزوي موفقيت براي شما يا علي
73 | معصوم ج | | ١٩:٤٨ - ٢٩ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم
جناب آقاي مجيد م علي
از شما تشكر مينمايم به خاطر اينكه زحمت كشيديد و اين مطالب طولاني را تايپ كرده و به عنوان پاسخ ارسال فرموديد. اميدوارم در پناه خداوند باشيد .
اينكه آيا من به نتيجه شگفت انگيزي رسيده ام يا نه را نميدانم ولي علاقه دارم تا درباره سير مطالعات و تحقيقات اندكي كه انجام داده ام كمي براي شما بگويم . ا
مدتها به صورت پراكنده در سايتهاي مختلف و مجلات و سخنرانيها و كتابها احاديث و روايات مختلفي از مولانا امير المومنين علي بن ابي طالب و ائمه هدي ( عليهم السلام ) ديده بودم . دانش و سخنداني آنها از تمام مردم هم عصر خود بالاتر بود و اخلاق و سيره آنها همان چيزي بو.د كه در روايات درباره رسول الله ( صلوات الله عليه و آله ) گفته شده بود . در ابتدا فكر ميكردم اين زياده گويي شيعه هاست كه ميخواهند امامان خود را بالاتر از آن چيزي كه بودند ببرند . ولي وقتي در كتب اهل سنت همان مطالب و حتي بيشتر را ديدم و از دانشمنداني سني مذهب رواياتي بالاتر از آنچه شيعه ها ميگويند شنيدم متوجه شدم كه دست كم مقدار خيلي زيادي از اين مطالب واقعيت دارد .

بعد از آن با اين سايت آشنا شدم . در ضمن اينكه صفحات اين سايت را ميخواندم به سايتهاي برادران اهل سنت و در چت رومها به دنبال اهل سنت بودم و مطالبي كه در اين سايت نوشته بود از ايشان ميپرسيدم .

ولي در دو طرف ماجرا متفاوت بود : همانطور كه در يكي از نظر هاي همين سايت خوانم در سايتهاي برادران اهل تسنن چيزي جز تكذيب بدون ارايه اسناد و مستند وجود نداشت !!!!!
وقتي در چت روم اين سوال را از چند برادر الجزايري پرسيدم :كه چرا عمر بن خطاب فاطمه بنت رسو ل الله ( صلوات الله عليه و آله ) را كشت آنها نه تنها جواب مرا ندادند بلكه با تندي گفتند كه من يك شيعه يهودي و نصراني ايراني هستم كه دروغ ميگويم و دشمن اسلام هستم و شروع كردند به پيامهاي مسخره فرستادن تا جايي كه از دفعه بعد من مجبور بودم خودم را اهل تركيه و شهر استامبول معرفي كنم تا حداقل جواب مرا بدهند .

بعد از اين همه با يك برادر محترم و محقق و با اطلاع اهل كشور مصر آشنا شدم كه نام ايشان عمر بود . همين سوال را از او پرسيدم . او در جواب باز هم اين عقيده را منسوب به يهود و نصارا دانست و گفت كه عمر بن خطاب داماد علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بود چگونه ممكن است كسي دخترش را به قاتل همسرش بدهد و چند حديث ديگر . بعد از اينكه من مستندات دروغ بودن اين مطلب را از اين سايت برايش فرستادم با كمال آرامش مرا و پدر و مادر مرا مورد لطف و عنايت قرار داد و ديگر جواب مرا نداد حتي بعد از اين كه من او را قسم دادم !!!!!!

اما در اين طرف سايتي بود كه نظرات مرا سانسور نميكرد و كساني بودند كه حداقل براي عقيده خود برهاني قاطع از نظر عقلي و تاريخي و روايي دارند . هر وقت مطلبي منطقي گفته ام از من پذيرفته اند و تاييد كردند . در ضمن كسي مرا ايراني يهودي خطاب نكرد و من لازم نداشتم كه هويتم را پنهان كنم (( گرچه از اسم مستعار استفاده كردم )) .
(( واقعا چقدر درست فرموده است امام علي بن موسي ( عليهما السلام ) ))
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++=

همچنين در طول اين مدت كتاب آقاي تيجاني ((آنگاه هدايت شدم)) را كامل و كتاب شبهاي پيشآور را به صورت بخشي خواندم .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++=

وقتي كه مولانا امير المومنين علي بن ابي طالب( عليه السلام ) را به عنوان امام و خليفه الله بپذيريم ديگر جايي براي خليفه ديگري نميماند كه هم عصر ايشان باشد و او خليفه باشد و ديگر خلافت كس ديگري به همراه ايشان نميتواند باشد . پس خلافت ابو بكر و عمر بن خطاب و عثمان بن عفان كلا باطل است .تا اينجا را قبول

بعد از اين پذيرش امامت و خلافت مولانا امير المومنين علي بن ابي طالب( عليه السلام ) آنگاه نوبت پذيرش امامت بقيه امامان معصوم ( عليهم السلام ) ميشود . شيعيان چند گروه هستند : شيعيان زيدي شيعيان اسماعيلي شيعيان واقفيه و غيره . حتي گفته ميشود بعد از شهادت امام حسن بن علي (عليهما السلام ) چندين فرقه جديد در همان چند روز بعد از شهادت ايشان در بين شيعه ها تاسيس شد .


به فرض بگيريم اين حقير امامت همه امامان معصوم ( عليهم السلام ) را (( با توجه به روايات صحيح ازرسو ل الله ( صلوات الله عليه و آله ) و دانش الهي ايشان و ....)) پذيرفتم . ولي باز هم در باره اينكه آيا امام معصوم ( عليه السلام ) آيا اكنون زنده باشند يا نه به نظر من هنوز نميتوان مطمئن بود كه ايشان حتي به دنيا آمده است يا نه ؟ و در اين موضوع جاي شك شبهه فراواني هست .

اين حقير مقاله اي را كه معرفي كرده بوديد خواندم . و كتابهاي متعددي را درباره آخر الزمان اخوانده ام . ولي تمام آنها هيچ شاهدي مستندي براي وجود داشتن امام عصر ( عليه السلام ) وجود ندارد و بيشتر رواياتي كه درباره ملاقات كنندگان با ايشان است مربوط به قرون گذشته است .

من به صراحت ميگويم كه فرمايشات شما و حقانيت مذهب تشيع را پذيرفته ام . ولي اين موضوع براي من قابل قبول نيست كه به قول شما امام معصوم واجب الاطاعه زنده باشد و دور از نظرها باشد . و كسي را راه براي ملاقات او نباشد .


74 | معصوم ج | | ٢١:٣٨ - ٢٩ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم
جناب آقاي سعيد حسيني
بسيار خوشحال هستم كه جنابعالي لحن خود را عوض كرده ايد . از اين بابت از شما متشكرم .
اما اجازه مي خواهم به بعضي از سوالات شما در حد دانشم پاسخ بدهم .


فرموديد :
#######حضرتعالي ظاهرا حقايق و اظلام تاريخ را مي پذيريد اما براحتي به بهانه اي که آنها فقط اشتباه کرده اند براحتي از کنار آن عبور ميکنيد و مهمتر از آن اين است که ظالمان تاريخ را باتوجه به اينکه ظلم و ستمشان در تاريخ اثبات شده بعنوان رهبران عقيدتي خود قبول ميکنيد!!!!!#######

خير . من هيچگاه قصد مبرا كردن هيچ ظالمي از ظلمي كه كرده نداشته و آنها را به عنوان رهبر عقيدتي خود قبول ندارم .


فرموديد :
#######وقتي کامنت اول شما را خواندم متوجه شدم که متاسفانه دچار تعصب هستيد که دليل آن را از جملات خودتان در همان کامنت برايتان متذکر ميشوم:
که با خواندن کتاب هائي از تشييع که از يک دوست شيعه گرفته ايد، نسبت به خاندان اهل بيت عليهم السلام اردات پيدا کرده ايد!!!######

بله . چرا بايد به چيزي كه نميشناسم ارادت داشته باشم . منطق شما در اين باره بسيار ضعيف است . بهتر بود اين موضوع را مطرح نميكرديد .


پرسيديد :

###########مگر شما اهل سنت ادعا نميکنيد که خاندان اهل بيت عليهم السلام را حتي بيشتر از شيعيان دوست دارند؟؟؟!
اگر چنين است چرا تمام اهل بيت عليهم السلام يکي پس از ديگري بدست خلفاي اهل سنت و بعد از آنان توسط پيروان همان خلفاي اهل سنت به شهادت رسيدند؟؟؟؟!!!!###########

جواب اين است كه لابد تفكر آنها براي اساس پايداري حكومت خلفا ضرر داشت . لابد آنها بذر قيام در برابر ظالم را در قلبها مي افشاندند . خود من هم اگر حاكم بودم نميگذاشتم يك چنين دشمني در مقابلم بايستد و زنده باشد .



فرموديد :
#########شما که به ادعاي خودتان داراي علم غيب هستيد تا جائيکه فرموده ايد اگر سعيد حسيني در صدر اسلام حضور داشت:
(((((به روي رسول الله ( صلوات الله عليه وسلم ) شمشير ميزد و يا در صفين با علي بن ابيطالب(رضي الله عنه) ميجنگيد يا در كربلا بر عليه مسلمين.)))))
واقعا از اين غيب گوئي شما متحير شدم!!!!
مرا متهم به توهين کرده ايد در حالي که همين غيبگوئي شما بزرگترين توهين به من و همکيشان من است!!!!########


خير جناب آقاي سعيد حسيني . بنده غيب گو نيستم هرچند علاقه زيادي دارم كه غيب گويي ياد بگيرم . در ضمن قصدم هم توهين به همكيشان شما نبود . ولي اعتراف ميكنم كه در آن زمان ميخواستم با اين جمله به شما توهين كنم كه بابت اين موضوع از شما پوزش مي خواهم و اميدوارم عذر خواهي مرا بپذيريد .

ولي انصاف بدهيد : آيا امامي كه به عقيده شيعه امروز در بين ماست تنهاتر از امامي نيست كه در كربلا شهيد شد ؟؟؟

اگر بگوييد درست است پس قبول كرده ايد بسياري از ما مدعيان تو خالي هستيم .
اگر بگوييد غلط است و اين امام تنها نيست پس چرا قيام نميكند ؟ آيا به قول شيعيان حجت بر او تمام نشده است ؟؟

بله من خدا را شكر ميكنم كه در آن روزگار نبودم . شايد اگر آن موقع بودم جزو سپاه يزيد بودم و امروز هم مطمين نيستم جزو سپاه شيطان نباشم . فرق من و شما در اين موضوع بسيار زياد است . ولي شما از كجا ميدانيد كه اگر در آن زمان بوديد حتما با امامان معصوم ( عليهم السلام بوديد ) ؟؟؟؟

__________________________________________________________________________________________

فرموديد :

#######شما عايشه را ام المومنين ميدانيد در صورتيکه همين ام المومنين شما بيش از 17 هزار مومن يعني بچه هاي خودش را به کام مرگ فرستاد.آيا لقب ام المومنين شايسته چنين مادري است؟!
شما خلفا را به عنوان رضي الله عنه ياد ميکنيد با توجه به گواهي تاريخ مبني بر جنايات و خيانات و . . . که همه در جريده عالم ثبت شده است. آيا چنين افرادي مي توانستند نماينده خدا بر روي اين زمين باشند؟؟
هر حاکم سني که بعد از خلفا به حکومت رسيد به تبعيت از خلفا از هيچ جنايتي دست بر نداشت! بقول خودتان سلاطين عثماني چه جنايتها که به پيروي از عمر و عثمان و ابوبکر به جماعت مظلوم شيعه نکردند.
در همين زمان معاصر همين صدام حسين تکريتي که به پيروي از عمر به ايران حمله کرد و خود را سردار قادسيه مي ناميد و الحمدلله به سزاي اعمال کثيف خود رسيد، از چه کساني پيروي ميکرد؟؟
کدام مذهب و در واقع کدام عقيده به ايشان و ديکر حکام سني مذهب چنين اجازه اي را ميداد؟؟؟
چالب است که چنين مجنون افسار گسيخته اي اکنون سيدالشهداي اهل سنت محسوب ميشود.
اگر بخودتان زحمت ميداديد و سخنان عبدالرجيم يزيدي (ملازاده همان ابن ملجم بلوچي) را گوش ميکرديد حرفهاي مرا توهين تلقي نميکرديد.#########


بله . قبول دارم كه فرمايشات شما در اين موضوع كاملا درست است .

______________________________________________________________________________________


فرموديد :

#############برادر عزيز
نوشتن حقيقت يک مسئله است و قبول آن يک مسئله ي ديگر. شما که مدعي هستيد حقيت را قبول کرده ايد ،آيا به آن عمل نيز نموده ايد؟!
در واقع مشکل اول من با شما تناقض در گفتار شماست!
ميگوئيد که حقيقت را مي پذيريد اما در عمل نه تنها نمي پذيريد بلکه از باطل دفاع هم ميکنيد،حتي شما در نظراتتان فرموده ايد که به جز مذهبتان چيز ديگري را بدون دليل قبول نکرده ايد!
برادر من چرا در پي دليلي برا حقانيت مذهبتان نيستيد؟!
مگر نه اينکه مذهب ومبناي عقيده از مهمترين بخشهاي اساسي و تعيين کننده هر انسان مسلمان مي باشد؟؟##############


خير جناب آقاي سعيد حسيني به نظر من دين و مذهب فقط وقتي در مقابل هم هستند مهم هستند و در زندگي عادي و در درگاه خداوند انسانيت و كسب معرفت و اخلاق بسيار مهمتر است . و در ظمن ان شا الله من در مواجه با حقيقت آن را خواهم پذيرفت .
________________________________________________________________________________


حضرتعالي فرموديد :

##########جناب معصوم مشکل بنده با حضرتعالي رضي الله و يا لعن الله گفتن حضرتعالي نيست بلکه عدم انصاف و وجدان در شماست، آيا دلتان براي خودتان نميسوزد############

جناب عالي من را به بي انصافي متهم ميكنيد . و من شما را . حالا چه كسي راست ميگويد خدا ميداند . من دلم براي خود م ميسوزد ولي بيش از آن دلم براي شما ميسوزد .

________________________________________________________________________________


اما معصوم درست است كه يك صفت است ولي از آن به عنوان نام نيز استفاده ميشود . نام معصوم براي مردان و نام معصومه براي زنان . البته نام معصوم براي مردان خيلي رايج نيست و اين نام بيشتر در مناطق كرد نشين شمال غرب ايران براي پسران انتخاب ميشود . در واقع اين نام مستعار من و نام واقعي صميمي ترين دوست من است . و در واقع من اينقدر به او علاقه دارم كه نام او را براي خودم انتخاب كرده ام . نه اين كه معني اين نام برايم مهم باشد . و نه اين كه بخواهم خودم را انساني پاكيزه معرفي كرده باشم و نه اين كه در موقع انتخاب اين نام به جنسيت و سن و خصوصيات اخلاقي توجهي كرده باشم . شما هرگونه كه مايليد مرا خطاب كنيد و درباره من فكر كنيد براي من مهم نيست كه به چه نامي خوانده شوم ولي برايم مهم است كه شخصيت انساني مرا زير سوال نبريد .

________________________________________________________________________________


حضرتعالي فرموديد :

###################بنده متوجه حرفهاي نيش دار شما هستم


(((((اگر به دل است و شما در دل بيعت بسته اي اين كه كاري ندارد . من هم در دل با ايشان بيعت مي كنم. اگر به همين ميزان است خوب من هم اگر الان بميرم به مرگ جاهليت نمرده ام . اگر هم من هنوز جاهلم جسارت است البته ولي شما و دوستانتان هم جاهليد .
خداوند لعنت كند بي مغزي انسانها را . مخصوصا بي مغزي ما مسلمين را. ))))) ################

خير اينگونه كه خوانديد اشتباه است درواقع اين اشتباه از من بوده است خواهش ميكنم اينطور بخانيد :

(((((((((خداوند لعنت كند بي مغزي انسانها را . مخصوصا بي مغزي ما مسلمين را.
برادر گرامي اگر يك كافر ي پيدا شد كه حكم به تكفير شيعه داد ، و گروهي بي مغز از او پيروي كردند و گفت كه كشتن 7 شيعه = بهشت حتم داشته باش خداوند او و يارانش را در قيامت از آب گنديده و غذاي كثيف جهنمي سير خواهد كرد . و بر عكس))))))))

________________________________________________________________________________

پرسيده بوديد :


############آيا شما ميتوانيد اهل بيت عليهم السلام را دوست داشته و با آن بزگواران بيعت نمائيد ولي در اصل تحت بيعت دشمنان آنان بوده و از دشمنانشان تبعيت و پيروي کنيد؟؟؟!!!!
آيا به نظر شما اين نمونه بارز نفاق نيست؟؟؟؟!!!!
در ضمن تهمت جهل به من و دوستانم زده ايد که فعلا براي هدايت شما به شخصه از حق خود ميگذرم اما اگر دلايل آنرا بيان فرمائيد کمترين سودي که برايتان خواهد داشت اين خواهد بود که خوانندگان شما را به بي انصافي و تهمت بدون دليل آنهم (بتوان هزار) متهم نميکنند.###############


بله به نظر من هم نميتوان هم يك نفر را دوست داشت هم دشمن او را دوست داشت . بله اين خيلي شبيه نفاق است .
ولي آيا ميتوان همه را به راحتي لعن كرد ؟
آيا ميتوان آنگونه كه شما اهل سنت را حيوانات وحشي ميخوانيد آنها را حيوان دانست ؟
آيا شما اگر در همين لحظه قدرت اين را داشته باشيد هر چه سني در زمين است را قبل از يهوديان و مسيحيان و حتي بيدينان و بت پرستان نابود نميكنيد ؟؟؟؟؟؟
آيا شما واقعا مريد امام جعفر بن محمد ( عليهما السلام ) هستيد ؟؟؟؟كه شبانه به سراغ گدايان ميرفت و آنها را طعام ميداد در حالي كه آنها مريد خلفاي سه گانه بودند .

جناب آقاي سعيد حسيني

اين حقير كمتر از آنم كه جهالت و شقاوت ويا علم و سعادت كسي را تخمين بزنم وهرگز اين اجازه را به خود نميدهم كه در اين حيطه دخالتي داشته باشم چه برسد به اين كه درباره پيروان مولانا علي بن ابي طالب چنين اظهار نظري را داشته باشم . من گفتم اگر به نظر شما بعد از اين بيعت من هنوز جاهلم اينچنين است نه اين كه حتما اينطور باشد . و متاسفانه اشتباه برداشت فرموديد .

موضوع اين است كه اين حقير معتقد به اين نيستم كه بايد با بد و بيراه و لعن با گذشتگاني كه مرده اند تا كرد . من مي گويم زنده هايي كه الان دارند زنده ها را ميكشند بيشتر مستوجب لعن هستند تا مردگاني كه الان روحشان هم پوسيده است . و به اين كه مرده اي را بد و بيراه بگوييد اعتقادي ندارم . بعد هم درباره ملا زاده گفتيد يك كلام هم از من بشنويد :

بنده به مسلماني ايشان كاملا مشكوكم يك بار خواب ديدم كه در مسجد الحرام به همراه يكي از دوستانم (( اين دوست من از سادات حسيني و از اهل شيعه و بسيار انسان خوش اخلاقي است . ))هستيم . جالب بود كه در اين خواب در مسجد الحرام هر گروهي پشت به حرم كرده و به سمتي نماز ميخاند . گروهي رو به جنوب و گروهي رو به شرق و گروهي رو به غرب كه پيشنماز اين گروه آخري ملازاده بود . وقتي تعبير اين خواب را از دوستي كه تعبير خواب ميدانست ((البته اين دوست من هم از اهل شيعه است )) پرسيدم ايشان گفت كه هر كس رو به خداي خود نماز ميخاند و ملا زاده هم رو به خداي خود انگليس .

در پايان گويا فراموش كرديد قتل سنيان عراق و افغانستان را به دست اهل شيعه آن كشورها ذكر كنيد .


باز هم از شما تشكر مينمام كه مراعات فرموديد و البته خيلي مراعات فرموديد وثابت كرديد كه انسان منصفي!هستيد .

رودخانه آگاهي جاريست تا ببنيم هر كس به چه مقدار از آن مينوشد .

الصلاة و السلام علي نبينا و آله الطييبن الطاهرين
75 | عبدالله | | ٠٨:٢٠ - ٣٠ خرداد ١٣٨٩ |
73
گفتي: "اين موضوع براي من قابل قبول نيست كه به قول شما امام معصوم واجب الاطاعه زنده باشد و دور از نظرها باشد . و كسي را راه براي ملاقات او نباشد"
جواب: أوّلاً: چرا؟ لطفاً عدم إمكانش را إثبات كن. چون اگر نديدن، ملاكِ نبودن باشد كه از خداي سبحان چه چيز نديدني-تر و در عين حال چه چيز بودني-تر!
ثانياً: حضرتِ خضر(علي نبيّنا وآله و عليه السلام) كه در سوره مباركه كهف مذكور است، و معتقديم چندين هزار سال است كه زنده است، الآن كجاست؟ آيا چون كسي -از كسانيكه من و تو ميشناسيم- ظاهراً به محضرش راه ندارد، دليل إنكار اوست؟
ثالثاً: قبر مطهر حضرتِ فاطمة الزّهراء(عليهاالصلاة والسلام) كجاست؟ چون پيدا نيست، پس بايد بگوئيم: أصلاً نيست!
رابعاً: علم فيزيك ميگويد: سياهچاله هائي در فضا هست كه هيچكس و هيچ ذرةاي حتي نور و موج را به آنها دسترسي نيست! [به تعبير دقيقتر، هرچيز به آنها نزديك شود، رهيدن نخواهد-توانست، ولو اينكه نور و موج باشد؛ نه اينكه نيست و نابود ميشود] سبحان الله! ما هم ميگوئيم: آنرا كه خبر شد خبري باز نيامد! نه اينكه ره-نيافت. إمام كه سرور كائنات است! نه فقط سرور بشر! براي بشر غايب است نه اينكه از هستي ساقط! كم-إنصافي است كه حقّ غايب را بنام نبودنش بخوريم!
خامساً: خودش(عليه السلام) فرموده است: كه إنتفاع مردم از من در غيبتم مانند إنتفاع از خورشيد در روز ابري است؛ آيا اگر هوا بقدري ابري بود كه روز بإصطلاح تاريك شد، باز ميتوان گفت: شب است، يعني خورشيدي در كار نيست؟
سادساً: حضرتِ يعقوب(علي نبيّناوآله و عليه السلام) به پسرانش فرمود: يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ(يوسف87) ما برادران، چقدر بدنبالش گشته ايم كه نيافته-ايم؟
دي شيخ با چراغ همي گشت گِردِ شهر * كز ديو و دد ملولم و إنسانم آرزوست
گفتند: يافت مي-نشود، جسته-ايم ما * گفت: آنكه يافت مي-نشود، آنم آرزوست
76 | اسي | | ١١:٥٠ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
سلام قدميا گفتن طرف کور خودش بيناي مردم از لواط گفتين که خب گفتين البته اولش اگه مردين اين مطلب رو رو سايت بذارين که عادت کردين به قيچي کردن وسانسور خب هر آدم کثيفي از اعم از شني شيعه مسيحي يهودي وکلا هر ابوالبشري ممکنه اين کار رو بکنه کما اينکه خودم همکاري داشتم شيعه که شديد اهل لواط بود البته به عنوان مفعول ودر ثاني اون قدري که دوستاتون توي اوين بعد حوادث انتخابات اين عمل شنيع ذرو کردند که داد ملت در اومد وبعد آقا فرمودند که زندان رو تعطيل کنيد بسه اين همه که نموديدوبعد يک سطل ماست هم روش ريختين و ماست مالي کردين البته ماه پشت ابر نمي مونه اعمالي که شما با آقايون به شکل قوم لوط در زنداناتون کرديدتاريخ خواهد نوشت در قالب جزوه کتاب وفيلم يا کليپ .در خاتمه دعا مي کنيم تمام لوطي کاران اعم از هر مذهبي که باشند ودر هر جاي دنيا چه در عراق چه در تلاويب چه در اوين با قوم لوط محشور بفرما آمين. اگر مرد هستيد مطلب رو تو سايت بذارين
77 | momen abdullah | | ١٣:٣٧ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
جناب اسي
«خودم همکاري داشتم شيعه[عمر] که شديد اهل لواط بود البته به عنوان مفعول»
هدف شما از همکاري با يک شيعه عمر مفعول چه است؟ اصولا با چنين شيعه عمري که اهل لواط است شما چه همکاريهايي داريد؟

يا علي
78 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٤:٥٠ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
سلام

جناب آقاي معصوم

لطفا بفرمائيد :

پيامبر شما کيست؟
کتاب شما چه نامي دارد؟
خلفاي شما چه کساني هستند؟
از چه مذهبي پيروي ميکنيد؟
عقيده شما از کجاست نشآت ميگيرد؟
اساس ايمان از نظر شما چيست؟

يا علي
79 | مجيد م علي | | ١٥:٢٩ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
____________________________۞بسم اللّه الرحمن الرحيم ۞____________________________________ ___________________________________۞ الم (1)۞__________________________________________ ____________۞ (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). ۞_____________ __________________۞۞ ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ (2) ۞۞______________________________ ______۞۞ ( آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است.)۞۞_____________ __________۞۞۞الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (3) ۞۞۞۞____________________ __ ۞۞۞ ( (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى‏آورند؛ ۞۞۞____ ___۞۞۞و نمــاز را برپا مـى‏دارنـد؛ و از تمــام نعمتهــا و مواهبى كه به آنـان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. ۞۞۞____ __________۞۞۞۞والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ( 4 ) ۞۞۞۞___________ __________۞۞۞۞ ( و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين)۞۞۞۞__________ _______________۞۞۞۞ نازل گرديده، ايمان مى‏آورند؛ و به رستاخيز يقين دارند. ۞۞۞۞_________________ _________________۞۞۞۞۞ أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)۞۞۞۞۞ _____________ ________________۞۞۞۞۞ آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. ۞۞۞۞۞_____________ =================================================================================== با سلام جناب معصوم بسيار خوشحال شدم كه نظر شما را دوبار ديدم . و بسيار از صداقت شما خوشم امد . و خوشحالم كه سوالات خود را مطرح كرديد , اميدوارم بتوانم جوابي مناسب بدهم . =============================================================================== جنابعالي فرموديد . شيعيان چند گروه هستند ........... بله صحيح ميفرمائيد اما ايا همه انها بعنوان فرقه ناجيه شناخته ميشوند ؟؟ مسلماً با مراجعه به قران و احاديث صحيح ميتوان دريافت كه از تمامي انها فقط يك فرقه هست كه تمامي شرايط فرقه ناجيه را دارد . اين شرايط كدام است : بنده در اينجا فقط به يكي اكتفا ميكنم : ================================================================================= رسول خدا فرمود: لايزال الاسلام عزيزاً الي اثني عشر خليفه ثم قال كلمة لم افهمها فقلت لابي ما قال؟ قال كلهم من قريش.»؛ اسلام پا برجا خواهد بود تا وقتي كه 12 تن خليفه باشند.» راوي مي گويد: سپس حضرت جمله اي فرمود كه آن را نفهميدم درباره آن از پدرم پرسيدم، گفت: پيامبر فرمود: تمامي آن دوازده تن ازقريش اند. ================================================================================== فردي نزد عبداللَّه بن مسعود آمد و گفت: هل حدّثكم نبيكم كم يكون بعده من الخلفا؟ قال نعم. و ما سئلني احد قبلك و انك لمن احدث القوم سناً. قال: يكونون عدة نقباء موسي، اثني عشر نقيباً.»؛ آيا پيامبر شما تعداد خلفاي پس از خود را بيان فرموده است؟ گفتم آري! به او گفتم پيش از تو كسي اين را از من نپرسيده بود. با توجه به اين كه تو جوان ترين هستي، آن گاه پاسخ داد: تعداد خلفاي پيامبر به عدد نقباي حضرت موسي است 12 تن به شمار مي آيند. مسند احمد، ج 1، ص 398. و مسند احمد، جلد5، صفحه 92. صحيح بخاري: جلد9، صفحه 720 و جلد8 صفحه 127. و سنن ترمذي، جلد3، صفحه 340. صحيح مسلم، جلد3، صفحه 452، و ) ================================================================================== روايات از جابر بن عبداللَّه انصاري روايت شده است رسول خدا فرمود: «انا سيد النبيين و علي سيد الوصيين و ان اوصيائي بعدي اثناعشر اولهم عليّ و آخرهم القائم المهدي ( عليه السلام ) »؛ من آقاي انبيا هستم و علي آقاي اوصيا مي باشد و به درستي كه اوصياي بعد از من دوازده نفرند نخستين آنان علي و آخريشان قائم ما مهدي است. و نيز روايت شده است: «الائمة بعدي اثني عشر، تسعة منهم من ولد الحسين ( عليه السلام ) تاسعهم المهدي.» فرائد السمطين، ج 3، ص 399، ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ج 3، ص 291، باب 77 و ج 2، ص 316 ================================================================================== يا حديثي ديگر مشهور به حديث جابر ==================== پس از نزول آيه اطاعت، جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر اسلام پرسيد: «يا رسول‌الله، ما خدا و رسول او را شناخته‌ايم، لازم است اولواالامر را نيز بشناسيم.» پيامبر اسلام پاسخ داد: اي جابر، آنان جانشينان من و امامان بعد از من اند. نخستين آنان علي ابن ابيطالب است و سپس به ترتيب: حسن بن علي، حسين بن علي، علي بن حسين، محمد بن علي، که در تورات به "باقر" معروف است و تو در هنگام پيري او را خواهي ديد و هر وقت او را ديدي، سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علي نيز به ترتيب، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي و پس از ايشان فرزندش مي‌باشد که هم‌نام (محمد) و هم‌کنيه من (ابوالقاسم) است. اوست که از نظر مردم پنهان مي‌شود و غيبت او طولاني مي‌گردد تا آن جا که فقط افرادي که ايمان راسخ دارند، بر عقيدهٔ به او باقي مي‌مانند. 1. کفايت‌الاثر، چاپ قديم، ص۸ 2. ينابيع‌المودة، ص۴۹۴ 3. اثبات‌الهداه، ج۳، ص۱۲۳ ================================================================================== حدثنا صفوان بن يحيى، قال: حدثنا أبو أيوب إبراهيم بن زياد الخزاز، قال: حدثنا أبو حمزة الثمالي، عن أبي خالد الكابلي، قال: دخلت على مولاي علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام فرأيت في يده صحيفة كان ينظر إليها و يبكي بكاءا شديدا، قلت: فداك أبي و أمي يا ابن رسول الله، ما هذه الصحيفة؟ قال: هذه نسخة اللوح الذي أهداه الله تعالى إلى رسول الله صلى الله عليه وآله، كان فيه اسم الله تعالى و رسوله و أمير المؤمنين و عمي الحسن بن علي و أبي عليهم السلام و اسمي و اسم ابني محمد الباقر و ابنه جعفر الصادق و ابنه موسى الكاظم و ابنه علي الرضا عليهم السلام و ابنه محمد التقي و ابنه علي النقي و ابنه الحسن الزكي و ابنه الحجة القائم بأمر الله، المنتقم من أعداء الله، الذي يغيب غيبة طويلة ثم يظهر فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا. ================================================================================== اما همانطور كه در دين مبين اسلام فرقه هائي انشعاب پيدا كردند و چند مذهب شدند و باز از هر مذهب چندين فرقه منشعب شدند , بايد همين انتظار را از خط و مذهب منسوب به حضرت علي عليه الصلوات و السلام را داشت , خصوصاً اين فرقه ها بعد از رحلت جناب اسماعيل و جناب زيد اظهار وجود كردند و نه بوسيله خود ايشان و يا در وقت حياتشان , در اينجا مختصري از تاريخ دوتا از اين فرقه ها كه بعد از شيعه اثني عشري بزرگترين ميباشند را مينويسم و از شما ميخواهم ببينيد كه ايا اين دو مذهب با حديث خلفائي اثني عشر كه مورد توافق تمامي مسلمان ميباشند مطابقت دارند يا نه ؟؟ در مورد اسماعليان و زيديان بايد اول شرح كوتاهي داد بعد نتيجه نهائي را گرقت : =================================================================================== 1 ) فرقه ( مذهب )اسماعيليه ================== اسماعيليه يا باطنيه فرقه‌اي از شيعه اماميه است که معتقدان آن، محمد بن اسماعيل برادرزاده امام موسي کاظم(ع) را آخرين امام مي‌دانستند. ظهور اين فرقه اصلاً نتيجه اختلاف در امامت اسماعيل بن جعفر صادق با برادرش موسي بن جعفر(ع) بوده‌است. اسماعيليان معتقدند که پس از رحلت امام جعفر صادق(در قرن هشتم ميلادي) امامت به پسر بزگتر وي مي‌رسيد؛ اما چون پسرش اسماعيل پيش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعيل منتقل شد که سابع تام است و دور هفت با او تمام مي‌شود و پس از او امامت در خاندان وي باقي ماند. آنها در ميان اهل سنت به «باطنيان»مشهورند و شيعه هفت امامي نيز ناميده مي‌شوند. اسماعيليه به دو فرقه مستعلوي و نزاري تقسيم مي‌شوند. =================================================================================== 2 )فرقه ( مذهب ) زيديه ============== زيديه يکي از فرقه‌هاي شيعه است که نامشان را از زيد بن علي گرفته‌اند. زيديان برخلاف دوازده ‌امامي‌ها زيد بن علي را به‌جاي برادرش محمد باقر امام پنجم مي‌دانند و در امامت علي بن ابي طالب، حسن بن علي، حسين بن علي، علي بن حسين با ديگر شيعيان هم‌نظرند. يحيي بن زيد ديگر امام معروف زيديه است. ================================================================================== همانطور كه ملاحظه ميفرمائيد هيچكدام از اين دو با حديث حديث خلفائي اثني عشر همخواني ندارند . و فرقه هاي كوچكتري نيز ميباشند كه با حديث مذكور هم همخواني ندارند و از منشعبان همين دو فرقه مي باشند. ================================================================================== در ضمن بايد شرح بدهم كه وقتي از شيعه و شيعيان سخني گفته ميشود منظور همان شيعه دوازده امامي كه همان شيعه جعفري و همان شيعه اماميه است و هر سه عنوان به همين يك مذهب داده شده . ================================================================================== در ضمن مگر نه اينكه مسلمانان از بعد از رحلت حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم متفرق شدند , اين گروه يا گروهها در ضمن حيات حضرت سكوت اختيار كرده بودند و فقط در بعضي مواقع با كلام رسول خدا كه همان كلام خداست مخالفت ميكردند بمانند وقايع و گفتار خليفه دوم بعد از صلح حديبيه و يا در وقت مريضي حضرت محمد صلي الله عليه و اله وسلم و طلب كردن قلم و دوات "" معروف به حديث قرطاس "" . ============================================================== حال ممكن است فكر كرد كه اين گونه افراد نخواهند در شيعيان تفرقه بياندازند . ================================================================================== ================================================================================== حضرت عالي فرموديد .... ولي باز هم در باره اينكه آيا امام معصوم ( عليه السلام ) آيا اكنون زنده باشند يا نه ....... اما مسئله طول عمر حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرج ) در اين مورد ميتوان گفت: ايا حضرت عيسي ابن مريم عليه السلام در قيد حيات نيستند ؟؟ ايا عمر طولاني حضرت نوح عليه السلام را ميتوان انكار كرد , نبوت ايشان 950 سال بود و حداكثر طول عمري كه براي ايشان گفته شده است 1950 سال ميباشد . « فلبث فيهم ألف سنةٍ إلا خمسين عاما . » طول عمر حضرت خضر عليه السلام را نبايد فراموش كرد براي تمامي مسلمانان امري است انكار ناپذير . و اينكه ايشان در دوران حضرت موسي عليه السلام نبوده اند يعني حدود 3300 سال قبل . =================================================================================== شگفت اين افراد هستند كه سعي ميكنم كوتاه انها را ذكر كنم . 1 ) سلمان فارسي : ميگويند از كساني بوده كه عمر ايشان از 250 سال تا 350 سال حتي بيشتر نقل كرده اند .......قال أبو نعيم : كان سلمان من المعمرين ، يقال أنه أدرك عيسى بن مريم وقرأ الكتابين . (أسد الغابة 2 / 332 ) ......وقيل ثلاثمائة وخمسون سنة ، وكان قد أدرك بعض أصحاب المسيح عليه السلام .( الكامل 3 / 287 .) =================================================================================== 2 ) ...... اصحاب كهف : « ولبثوا في كهفهم ثلاث مائةٍ سنين وازدادوا تسعا » =================================================================================== 3 ) جعفر بن فرط الجهني سيصد سال زندگي كردند و ايشان حضرت رسول صلي الله عليه و اله را درك كردند . =================================================================================== 4 ) ذو القرنين ـ طول عمري در حدود 3000 سال داشته اند . =================================================================== شما فرموديد كه : ..... ولي باز هم در باره اينكه آيا امام معصوم ( عليه السلام ) آيا اكنون زنده باشند .... ____________________________۞بسم اللّه الرحمن الرحيم ۞____________________________________ ____________________۞ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴾(يس: 82) ۞_____________________ مگر نعوذ بالله ما ايشان را خارج از محدوده و اراده خداوند متعال ميدانيم , ان خدائي كه بر همه چيز و همه كس قادر است . عالمي را كه نه سرش را ميدانيم كجاست و نه تهش را و نه اسرارش را ميدانيم را با " كلمه رباني "" كن "" في يكون شد را از او ميدانيم . پس تمامي قدرت و وجود حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه را از الله سبحان تعالي ميدانيم . ================================================================================== اما دو مسئله را بايد قبل از همه چيز قبول كرد . 1 ) ميلاد مبارك حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه ============================ در اصل تولد ايشان احاديث زيادي بدست ما رسيده كه چند تاي انرا براي شما ذكر ميكنم : 1. ابوغانم خادم مي‌گويد: فرزندي براي امام حسن(ع) متولد شد كه او را «محمد» ناميدند. روز سوم آن كودك را به اصحابش نشان داد و فرمود: اين فرزندم پس از من صاحب و امام شماست و اين همان قائمي است كه همه در انتظارش مي‌باشند.{ اثبات الهداة، ج6، ص 431. } ================================================================================ 2. حسن بن حسين بن علوي مي‌گويد: در سامرّا خدمت امام عسكري(ع) رسيدم، تولد فرزندش راتبريك گفتم. { اثبات الهداة، ج6، ص 433 } ================================================================================ 3. حسن بن منذر مي‌گويد: روزي حمزة بن ابي فتح نزد من آمد و گفت: بشارت باد كه ديشب خدا به امام حسن(ع) فرزندي عطا كرد، ليكن دستور داد كه امرش مخفي باشد. نامش را پرسيدم، گفت: نامش «محمد» است.{ اثبات الهداة، ج6، ص 439 } ================================================================================= 4. احمد بن اسحاق مي‌گويد: روزي خدمت امام حسن عسكري(ع) رسيدم. قصد داشتم از جانشينش سؤال كنم. آن جناب، خود سخن آغاز كرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق! خداوند متعال از هنگامي كه آدم(ع) را آفريد تا قيامت، زمين را هرگز از حجت خالي نگذاشته و نمي‌گذارد، به بركت وجود حجت خداست كه بلا از زمين دفع مي‌شود و باران نازل مي‌گردد و زمين بركاتش را بيرون مي‌دهد. عرض كردم: يا ابن رسول اللّه! بعد از شما، امام و جانشين شما كيست؟ آن جناب به درون خانه رفت و كودك سه ساله‌اي را با خود بيرون آورد كه از زيبايي مانند ماه شب چهاردهم بود. او را بر دوش گرفته بود. فرمود: احمد! اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي‌دادم. بدان كه اين كودك هم‌نام وهم كنية رسول خداست؛ همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد مي‌كند.{ بحارالأنوار، ج52، ص 23. } ================================================================================= اما از بزرگان اهل سنت به ولادت ايشان از صلب حضرت امام امام حسن عسكري عليه صلوات و سلام الله اقرار كرده‌اند. كه تعداد 68 نفر از اين علما در كتاب منتخب الاثر، چاپ جديد، ص ‌71 تا ‌92 امده است . ================================================================================= 2 ) نسبت حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه به حضرت محمد صلي الله عليه و اله ============================================= «المهدىّ منّا أهل البيت» . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است: مهدى از ما اهل بيت است . سنن ابن‏ماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 ================================================================================== پيامبر اكرم ( ص ) فرموده است: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و همانا اهل بيت من بعد از من سختيها ديده و از وطن رانده مى‏شوند . تا آنكه قومى از ناحيه مشرق پيدا مى‏شوند كه با آنها پرچمهاى سياه است و طلب خير (و حقّ) مى‏كنند و به آنها داده نمى‏شود . آنان مى‏جنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مى‏دهند و نمى‏پذيرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بيتم (يعنى حضرت مهدى (عجل اللّه فرجه )) مى‏دهند و او آن (يعنى زمين) را پر از قسط و عدل مى‏كند همانگونه كه ديگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و يخ» . سنن ابن‏ماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى، ص 1366 ، ح 4082 ================================================================================== به كلمه شريف "" اهل البيت "" اگر دقت بكنيد متوجه خواهيد شد كه اين مقام عظيم كه الله سبحان تعالي اعطا كرده به گروهي محدود اطلاق ميشود و انها همان چهارده معصوم ميباشند و لا غير پس حضرت مهدي (عجل اللّه فرجه )بايد فرزند امام يازدهم باشد . =================================================================================== =================================================================================== شما فرموديد : ..... بيشتر رواياتي كه درباره ملاقات كنندگان با ايشان است مربوط به قرون گذشته است . اجازه دهيد به جند مورد براي شما ذكر كنم احتمالاً راجع به ان مكراً شنيده ايد كه واقعاً بيشتر به معجزه شباهت دارد و نمونه هاي زيادي از ان را ما به چشم خودمان ديديم و شنيدم و انهم مربوط به بعضي از سخنان حضرت امام خميني رحمه الله عليه است كه من فقط به دوتاي ان بتفصيل اشاره ميكنم . در اوج درگيري هاي انقلاب اسلامي . 1 ) اين حكم مال من نيست ================ در قضيه ى بهمن ماه 57 كه رژيم شاه ، حكومت نظامى را از ساعت مثلا 9 شب آورده بود به 4 بعد از ظهر. ساعت 2 و 10 دقيقه ، زنگ تلفن محل اقامت امام در مدرسه ى رفاه به صدا در آمد. پشت خط، مرحوم طالقانى بود. ايشان به آن كسى كه گوشى را بر مى دارد، مى گويد: به امام بگوييد امروز اعلام كردند ساعت 4 حكومت نظامى است . حكم چيست ؟ چه كار بايد كرد؟ امام مى فرمايند كه به ايشان بگوييد: اگر با مردم تماس دارند، بگويند كه مردم بيشتر بيايند. اين جزئى از تاريخ انقلاب است . مرحوم طالقانى آن طورى كه دخترش در كتاب مى گويد، شروع مى كند به گريه كردن كه به اين سيد بگوييد (به اين پيرمرد بگوئيد) مى داند كه چه كار دارد مى كند؟ (متن مكتوبش هست ). آن رژيمى كه 17 شهريور را درست كرده ، اِبا ندارد از اين كه قتل عامى ديگر صورت دهد. امام مى گويد: به او بگوييد (اين حكم مال من نيست ). اتفاقا همان شب كلانترى ها فتح شد. ...و قصه ى اين انقلاب تمام ، و پيروز شد. ( تهاجم يا تفاوت فرهنگى ، حسن بُلخارى ، صص 126 - 127.) ================================================================================== 2 ) نداى ولىّ عصر (عج ) ============ 22 بهمن 57 يوم اللّه بود. واقعا ما در معرض كشته شدن بوديم . فقط نداى ولىّ عصر (عج ) به داد ما رسيد. فردى كه الآن زنده است ، پيام برد به دبيرستان علوى . (خدمت امام امت ) گفت : حضرت مهدى (عج ) مى فرمايد: در خانه نمانيد. اگر مانديد، كشته مى شويد. لذا امام خيلى محكم فرمود: در خانه نمانيد. آقاى طالقانى به امام عرض كرد: آقا! مردم را درو مى كنند. اين ها عصبانى هستند، آخر كارشان است . امام فرمود: بايد بيرون بريزند. ايشان [آقاى طالقانى ] خيلى اصرار كرد. [امام ] فرمود: اگر پيام از جاى ديگرى باشد، باز [بر سر حرف ] خود ايستاده ايد؟ [آقاى طالقانى ] گفت : چَشم ، تسليم هستم . لذا 22 بهمن يوم اللّه است . ( درس تفسير قرآن ، آيت اللّه خزعلى ، مركز تخصصى تفسير حوزه ى علميه ى قم ، 23/11/ 1379.) اميدوارم كه متوجه منظور بنده شده ايد ================================================================================== حال اتفاقيه كه در بحرين بر عليه شيعيان افتاد را براي شما نقل ميكنم كه خود حضرت مهدي عجل الله تعالي با حضور مباركشان در جمع مومنان حل اين مشكل بزرگ اسان كردند . ================================================================================== دفع بلا ==== 1 ) عنايت حضرت مهدى (عج ) به شيعيان بحرين را از زبان محدّث نورى مى شنويم : در روزگار گذشته ، فرمانروايى ناصبى بر بحرين حكومت مى كرد، كه وزيرش در دشمنى با شيعيان آن جا، گوى سبقت را از او ربوده بود. روزى وزير بر فرمانروا وارد شد و انارى را به دست حاكم داد، كه به صورت طبيعى اين واژه ها بر پوست آن نقش بسته بود: (لا اله الا اللّه ، محمّد رسول اللّه و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللّه ). فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت : اين ، نشانه اى آشكار و دليلى نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است . نظر تو درباره ى شيعيان بحرين چيست ؟ وزير پاسخ داد: به باور من ، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم . اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مى كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخيّر مى كنيم : 1 - پاسخى قانع كننده بياورند. 2 - جزيه بدهند. 3 - يا اين كه مردان شان را مى كشيم ، زنان و فرزندان شان را اسير مى كنيم . و اموال شان را به غنيمت مى بريم . فرمانروا، راءى او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت : اگر براى اين پديده ، دليلى روشن نياوريد، شما را مى كشم و زنان و فرزندان تان را اسير مى كنم يا اين كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه ، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت وگوى فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكى از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوى صحرا برو و به امام زمان (عج )استغاثه كن و از او، راه رهايى از اين مصيبت را بپرس ؛ زيرا او، امام و صاحب ماست . آن مرد چنين كرد، ولى پاسخى از حضرت نديد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخى دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه مردى پرهيزگار بود، به بيابان فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زارى از حضرت ، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردى خطاب به او مى گويد: اى محمّد بن عيسى ! چرا تو را به اين حال مى بينم و چرا به سوى بيابان بيرون آمده اى ؟ محمّد بن عيسى از او مى خواهد كه او را رها كند و به حال خود واگذارد. آن مرد مى فرمايد: اى محمّد بن عيسى ! منم صاحب الزمان . حاجت خود را بازگو. محمدبن عيسى گفت : اگر تو صاحب الزمانى ، داستان مرا مى دانى و به گفتن من نياز نيست . آن مرد فرمود: راست مى گويى . تو به دليل آن مصيبتى كه بر شما وارد شده است ، به اين جا آمده اى . عرض كرد: آرى ، شما مى دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: اى محمدبن عيسى ! در خانه ى آن وزير - لعنة اللّه عليه - درخت انارى است . هنگامى كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل قالبى به شكل انار ساخت . آن را نصف كرد و در ميان آن ، اين جمله را نوشت . سپس ‍ قالب را بر روى انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست . چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه ها بر روى آن نقش بست . فردا نزد فرمانروا مى روى و به او مى گويى كه من پاسخ تو را در خانه ى وزير مى دهم . چون به خانه ى وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان جا برو. كيسه ى سفيدى خواهى يافت كه قالب گِل در آن است . آن را به فرمانروا نشان ده . نشانه ى ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ى ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزى در آن نيست . محمدبن عيسى از اين سخنان بسيار شادمان گشت و به نزد شيعيان بازگشت . روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان (عج ) فرموده بود، آشكار گشت . فرمانرواى يمن با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.( ترجمه ى نجم الثاقب ، ص 556.) ================================================================================= 2 ) يوسف ، سپر دفع بلاى برادران خود و اهل مصر شد. هرچند برادران يوسف در حق وى ستم كردند و شرط برادرى را به جا نياوردند، ولى يوسف از كمك و دستگيرى آنان فروگذار نكرد. يوسف زهرا عليه السّلام نيز سپر دفع بلا از شيعيان هستند. قال ظريف ابونصر الخادم : قال لى صاحب الزمان (عج ): اتعرفنى قلت : نعم . قال : من انا؟ فقلت : انت سيدى وابن سيدى . فقال ليس عن هذا ساءلتك . قال ظريف فقلت جعلنى اللّه فداك فسَّرلى . فقال انا خاتم الاوصياء وبى يدفع اللّه البلاء عن اهلى وشيعتى . ظريف مى گويد: به محضر امام عصر (عج ) وارد شدم . ايشان فرمودند: آيا مرا مى شناسى ؟ عرض كردم : آرى . فرمودند: من كه هستم ؟ عرض كردم : شما آقاى من و فرزند آقاى من هستيد. فرمودند: منظورم اين نبود. عرض كردم : فدايت شوم منظورتان چيست ؟ فرمودند: من آخرينِ اوصيا هستم و خداوند براى وجود من ، بلا را از اهلم و شيعيانم ، برطرف مى كند. ( غيبت طوسى ، ص 246.) ================================================================================== در نهايت بايد از شما همان تقاضاي قديم خودم را بكنم كه بهترين كمك كننده و راهنما براي شما شخص خود شما و وجدان شما ميباشد كه الحمد الله صداقت و تلاش شما را هرچه سريع تر بمقصد ميرساند . ان شاء الله يا علي
80 | جواب 76 | | ١٧:٤٩ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
76 نحوه معرفي كه خودت از خودت كردي نشان دهند اينه كه نتنها اهل اين كار شنيع هستي كه هيچ خودت هم مفعول عليه هستي .
در مورد اوين . تو كه راست ميگي . گور باباي هرچه دروغگو مثل تو و بي بي سي و صداي بهايي امريكا و منافقين .
الاغ حكومت وهابي يا شاهنشاهي كه نيست احمق حكومت اسلامي است و شرعي , و در شرعش اين عمل نيست كه بخواهيد اين وصله ها را بهشون بچسبوني . بي شعور كمتر تحت تاثير دشمنان كشورت باش .

  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب