2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
کد مطلب: ٦١١٩ تاریخ انتشار: ٠٨ اسفند ١٣٩٣ تعداد بازدید: 50109
مناظره و گفتگو » شیعه و وهابیت
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شبكه سلام: 17 مرداد 1387


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است.

آقاي هدايتي

برنامه اي كه امروز شروع مي كنيم، گفت وگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفت وگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ.

موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماه ها قبل قرار بود كه مناظره اي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي.

دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هم وطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شب نامه هايي را چاپ كرده اند، سخنراني هايي را كرده اند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد.

من يك توضيحات اوليه را بدهم:

اين گفت وگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيت هاي اسلامي هستند و بناي مان بر اين است كه اين گفت وگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانش مان بارورتر بشود.

هيچ يك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانه ها و تلويزيون هايي كه مناظره برگزار مي كنند و خودشان به قضاوت مي نشينند و بهره برداري مي كنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دل مان مي خواهد كه خود مردم قضاوت كنند و درباره اش صحبت كنند.

خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم.

نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد.

برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقه اش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت مي دهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد.

براي شروع دو راه است، يا اين كه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه مي گذاريم. نظر جناب مراد زهي را مي پرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم.

مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم.

استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگي مان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار مي كنيم.

جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت مي گيرم، وقتي گفتم شروع كنيد.

مولوي مراد زهي

فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

سوره زمر/آيه17ـ18

ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفت وگوي دوستانه اي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم مي دانم كه از هم دست اندركاران تقدير و تشكر داشته باشم.

لازم مي دانم مقدمه اي كه بسيار مرتبط با بحث مان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم.

همه مي دانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نمي كنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكه هاي ماهواره اي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است.

ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجه اي نداشته ايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت.

در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا

آل عمران /103

نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اين كه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقه گرائي و تقويت فرقه گرايي كنار بياييم.

هدف اصلي از اين بحث همان طور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفت وگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفت وگوي تمدن ها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفت وگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم.

بنابراين اين گفتمان را به فال نيك مي گيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را مي شنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيه اي كه تلاوت كرديم، كه قرآن مي فرمايد:

بشارت به آن انسان هايي كه گفتمان و گفتارها را گوش مي دهند و از مستندترين و مستدل ترين و بهترين گفتمان آن را اتباع مي كنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي مي كنند.

شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و مي توانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند.

بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند.

بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحث هايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكه هاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكه هاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث مي شود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسان ها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. مي خواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسان هايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاش ها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامه هايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اين كه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواسته اند تفرقه گرايي را تشويق بفرمايند بين فرقه هاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتاب ها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده.

ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرنده اي مي مانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نمي تواند پرواز كند.

بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اين كه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحث هاي آينده گوش مي دهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله.

در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اين كه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحث هاي آينده در بحث هاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي مي كنم كه در فرصت هاي بعدي در خدمت دوستان باشيم.

استاد حسيني قزويني

ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر مي كنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالب شان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفت وگوي صميمي بيان كند.

و از مقدمه اي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر مي كنم. بنده هم تأكيد مي كنم بر اين كه ما مسلمان ها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفته ايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نمي كند، با همان سلاح هايي كه در افغانستان و در كابل سني را مي كشند، در مزار شريف شيعه را مي كشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را مي كشند، در شهيد صدر شيعيان را مي كشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبله اي مان يكي است، پيامبران مان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اين كه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالب شان را مطرح كنند.

و اما اين كه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند.

نكته اول اين كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژه اي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژه اي داشت.

حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود:

سيدة نساء أهل الجنة

خانم و بانوي زنان بهشتي است.

صحيح بخاري، ج4، ص183

هم چنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل مي كند:

مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها.

جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نمي رسد.

يا:

ما رأيت احدا اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه در كره زمين نبود.

هيثمي در مجمع الزوائد مي آورد و رجالش هم تصيحح مي كند.

مجمع الزوائد، ج9، ص201

ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 مي گويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است.

هم چنين روايات متعددي كه محبوب ترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است.

مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و مي گويد روايت صحيح است.

حتي إبن حجر عسقلاني نقل مي كند از سبكي از استوانه هاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105

و هم چنين مناوي نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است.

فيض القدير للمناوي، ج4، ص556

نكته ديگر ما مي بينيم كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است.

مستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل مي كند:

ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك.

هم چنين خود بخاري در صحيحش آورده:

فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده.

يا مسلم دارد:

فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

اين ها نشان مي دهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است.

ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر.

و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اين كه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اين كه در كتاب هاي شيعه مطرح شده باشد، در كتاب هاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف مي گويند: احترام امام زاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتاب هاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتاب هاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد.

آقاي هدايتي

الآن از جناب آقاي قزويني مي خواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت مي دهيم كه سؤالشان را مطرح كنند.

سؤال استاد حسيني قزويني

سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه مي گويد:

ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه نبوده است.

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشان گر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟

جواب مولوي مراد زهي

من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:

مريم از يك نسبت عيسي عزيز

از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آن كه جان در پيكر گيتي دميد

روزگار تازه آئين آفريد

بانوي آن تاج دار هل اتي مرتضي

مشكل گشا شير خدا

در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم.

در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفه اي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اين كه ما در خطبه هاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت مي گيرد. من قطعه اي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت مي شود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبه هاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت مي شود.

قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا.

اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:

جز به آل كرام و صحب عزام

فلك دين نبي نيافته عظام

نام شان جز به احترام نبر

جز به تعظيم سوي شان منگر

همه را اعتقاد نيكو كن

دل ز انكارشان يك سو كن

هر خصومت كه بودشان با هم

به تعصب مزن در آنجا دم

حكم آن قصه با خداي بود

زندگي كن تو را به حكم چه كار

آقاي هدايتي: وقت تان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفته اند به دستور ابوبكر صديق و مجري اش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤال مان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند.

پاسخ استاد جسيني قزويني

در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتاب هاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچ يك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نمي توانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده.

ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه مي گويد من براي سه چيز كه انجام داده ام، تأسف مي خورم و پشيمان هستم: يكي از آنها:

وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب.

اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نمي دادم، خانه فاطمه را كشف نمي كردم.

در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبهه اي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اين كه روايت صحيح است.

جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است.

جناب مقدسي از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان:

الإمام، العالم الحافظ الحجة.

نام مي برد، مي گويد:

هذا حديث حسن عن أبي بكر.

الأحاديث المختاره، ج10، ص88

و هم چنين از شخصيت هاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اين كه اين روايت صحيح است و شبهه اي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 مي گويد:

من اول تصور مي كردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد:

و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟

اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبهه اي در اين نيست.

و هم چنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اين كه:

خليفه دوم گفت: با اين كه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نمي شود كه من دستور بدهم:

إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.

خانه را با ساكنانش به آتش بكشند.

المصنف، ج8، ص572

همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح مي كند و هم چنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح مي كند.

آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند.

سؤال استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است.

در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند:

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

و اين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند:

1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين.

من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح مي شود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسان هاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد.

الآن آمده اند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامه هاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه مي گيرد، متهم به اين قضيه كرده اند و دلائلي هم كه ايشان آورده اند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250:

لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.

المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون.

انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه مي گويد:

حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر مي كرديم ما مستحق تر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دست شان را دراز كردند و بيعت كردند.

بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:

فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ...

فقط گلايه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد مي شوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده.

و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه مي گوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم مي فرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني مي فرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانت كار بودند و اينها جنايت كار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب مي كنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كرده اند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند.

و لم يكن يبايع تلك الأشهر.

در اين 6 ماه علي بيعت نكردند.

در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 مي گويد:

نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچ يك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند.

طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند:

أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟

علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟

قال: و لا أحد من بني هاشم.

هيچ يك از بني هاشم نيز بيعت نكردند.

و بحث اين كه ايشان مي فرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايت كار و خيانت كار معرفي مي كنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره مي كند به علي (عليه السلام) و عباس و مي گويد:

وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأي تان اين بود كه ابوبكر:

كاذباً آثماً غادراً خائنا

دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است.

فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً.

پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار داده ايم و نسبت جنايت به آنها مي دهيم.

اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرت عالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جناب عالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي اي كاش حضرت عالي يك دقتي مي كرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند:

مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟

حضرت فرمود:

من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند.

بعد حضرت اشاره مي كند به آيه شريفه:

و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ

سوره قصص/آيه41

و اين كه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است:

وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

سوره جن/آيه15

فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف مي دانيم، از مطاعن مي دانيم، خواندنش را حرام مي دانيم، به طلبه هاي مان هم توصيه مي كنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه مي شود.

سؤال استاد حسيني قزويني

گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است.

سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد:

من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

صحيح مسلم، ج6، ص22

و هم چنين:

من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية.

اين كاملاً ثابت است.

از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست:

ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر.

نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا مي كند بايد جمع بندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.

سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برمي گردانند كه وقتي سؤال كردند:

يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان.

عادل در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ و ماتا عليه.

مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را مي خوانند و يك پاراگراف را نمي خوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من مي خوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند.

فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق.

حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر مي آيند عبارت اين است:

فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا.

يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر مي كرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر مي كرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالي كه اين طور نيست؛ چون در ادامه اش مي گويد:

والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

ايشان صادق است، نيكوكار است.

ثم توفي أبو بكر.

بعد شما نزد من آمديد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم.

اين والله يعلم را نمي خوانند:

خدا مي داند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست.

بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسأله اي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است.

بعد وقتي كه آمدند مي فرمايد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

نه اين كه من از خودش خبر مي دهد، يعني شما چنين فكر مي كنيد.

بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق.

چگونه است كه استنباط توهين مي كند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم مي داند؛ در حالي پشت سر همين جمله مي گويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود:

آيا شما نمي دانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟

[چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل مي كنيم]

و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم.

كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291

من گواهي مي دهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است:

و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا

يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچ گونه غل و كدورتي در دل هاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است.

بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اين گونه برخورد مي كند و اين آيه قرآن را مي گويد كه آنها مصداق اين آيه بودند.

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، هم چنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش مي رسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچ وجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي مي آورد، غالبا از منابع أهل سنت مي آورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.

اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشسته اند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. مي گويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغ گو و حيله گر و خائن و گنه كار هستم.

بلي خود ايشان مي گويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأي تان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيده اي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و هم چنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابه اي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچ كدام نگفتند كه جناب خليفه اين كه شما مي گوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيله گر هستيد، هيچ كدام اين قضيه را تكذيب نكردند.

و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبهه اي نيست.

و خود آقاي بخاري احساس مي كند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف مي كند و مي آورد:

فرأيتماني كذا و كذا

اين نشان گر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژه ها را به كلمه كذا و كذا.

سؤال استاد حسيني قزويني

من عرض مي كنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار مي كنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد.

فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر.

از ابابكر قهر كرد. با اين كه قهر كردن يك امر منفي است.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند.

آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه مي خواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگ نمايي كنم كه مي گويد:

و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها.

آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نمي برد؟

پاسخ مولوي مراد زهي:

منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش مي كنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... .

من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را مي طلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم.

اولين سؤال من اين بود كه اين مسأله اي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكه هاي ماهواره اي و در بسياري از سايت هاي اينترنتي و در كتاب هاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پرونده اي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند.

واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قوي ترين كتاب است. وقتي ما خطبه هاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتاب هايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي مي كنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري مي بينيم و خطبه هاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد مي كنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اين گونه توصيف مي كند:

[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي:

ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي]

من عربي اش را نمي خوانم و فارسي اش را مي خوانم.

خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبه كاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت.

خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اين كه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است.

أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ

همواره طاعت إلهي را به جا آورده.

وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ

و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته.

اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه:

فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اين كه دين قرار گرفت و پا برجا شد.

كلمات قصار، شماره 459

اين خطبه هاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم.

سؤال مولوي مراد زهي:

من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايت هاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديده اند و شنيده اند و بررسي كرده اند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسان ها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفته اند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و هم چنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند.

پاسخ استاد حسيني قزويني

در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندي اش هم كاملا محرز است.

محمد بن بِشر است، يحيي بن معين مي گويد ثقة، إبن حجر مي گويد ثقة.

عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و هم چنين أبو زرعه و أبو حاتم مي گويند ثقة.

زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل مي كند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه مي گويند ثقة.

اسلم قرشي است. عجلي مي گويد ثقة و أبو زرعه مي گويد ثقة.

سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشه اي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، مي شود دليل محكمه پسند.

در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور مي دهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد مي كند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن.

آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه

لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي

و هم چنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنان چه مردم از تو روي گردان شدند:

إنما عليك البلاغ

تو وظيفه ات فقط ابلاغ است

حق اين كه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست.

جناب خليفه دوم وقتي مي آيد تهديد مي كند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.

و هم چنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. هم چنين شخصيت هاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي مي گويد روايت صحيح است، سيوطي مي گويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي مي گويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اين كه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اين كه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح مي كنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيت هاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد مي كند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد.

سؤال استاد حسيني قزويني

با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام داده اند و اين هجوم نشان مي دهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عده اي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند.

آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 مي گويد:

و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة.

لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند.

جواب مولوي مراد زهي

روايت المصنف كه ايشان مي آورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه مي كنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نمي كنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است:

كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ...

تا آنجا كه همان بحث تهديد است.

فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند.

فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين.

حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي مي كند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود.

فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير.

فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند.

اين روايت تصريح مي كند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نمي تواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است:

هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع.

إبن حجر و هم چنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني.

بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است

باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده مي شد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آن روزي به آتش كشيده مي شد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانه روز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن مي آمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت مي شد اين روايت. چگونه فرد خاصي مي آيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان مي كند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوي اش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است.

ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت مي شود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند.

اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اين كه اين انساب الأشراف همان طوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسب نامه است. ما نمي توانيم يك هم چنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسب نامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ...

قرآن مي گويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبه هاي نهج البلاغه در تضاد است.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را مي دهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخ نويس مثل طبري؛ هيچ گاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دست برد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابه جا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه مي شود و دو ماه طول مي كشد تا اين ... .

بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نمي تواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم.

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اين كه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كرده اند. ايشان كه مي فرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد:

زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم.

انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل مي كند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه مي گويند كه اين ثقه است.

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17

و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي مي آيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار مي كند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل مي كند.

اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي مي گويد:

اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم).

زمان پيامبر را هم درك كرده.

عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة.

تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330

اما ايشان مي فرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض مي كنيم.

در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها.

يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند.

جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 مي گويد: تضافر الأمة علي هضمها

معنايش اين است:

إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها.

اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند و حق او را پايمال كرده اند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتاب هاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيت هاي برجسته است.

و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل مي كند.

فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل مي كند.

عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل مي كند.

سؤال استاد حسيني قزويني

جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت مي كند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال مي كنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام مي تواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و هم چنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مي گويد:

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ

اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است.

وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

جواب مولوي مراد زهي

خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش مي كنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي مي شود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبه اي به اين صراحت، خطبه 219 كه مي فرمايد:

وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ.

اينجا نفي مي كند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد مي كنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم:

وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشته اند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل مي آيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات هم چنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رمان نويساني، داستان نويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبه هاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال مي كنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله، مي گويد:

إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟

آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد؟

توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود:

قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا.

من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نمي گويند.

ما ظلمانا و لا أحد غيرنا.

به كسي ديگري نيز ظلم نكردند.

و عملا بكتاب الله و سنة رسوله.

به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند.

اين هم يكي از پژوهش گران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين.

تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتاب هاي مستند آمده.

و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود.

شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين مي كند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغ پردازي است.

آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او مي گويد:

حدثنا حميد و كان و الله يكذب.

ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ مي گفت.

؟؟؟ درباره او مي گويد:

ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟

من دروغ گوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم.

هم چنين علامه ذهبي درباره او مي گويد:

و هي مع امامته منكر الحديث.

صاحب عجائب است.

آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... .

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از همين سؤال ايشان شروع مي كنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل مي كند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچ وجه نمي توانيم قبول كنيم.

ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفته ايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني مي گويد:

لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد.

اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نمي ماند.

لسان الميزان، ج2، ص308

آقاي ذهبي مي گويد:

ما كل من روي المناكير يعضف.

آن كسي كه منكر رانقل مي كند، او مورد تضعيف نيست.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118

پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري مي گيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفته اند كه منكر الحديث.

محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر مي گويد:

قال ابوزرعه، منكر الحديث.

مقدمه فتح الباري، ص140

مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است.

مقدمه فتح الباري، ص445

داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، درباره اش گفته اند منكر الحديث.

اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند.

در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و هم چنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست.

و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كند.

و هم چنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده.

و اضافه در رابطه با آن خطبه اي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت مي فرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده.

سؤال استاد حسيني قزويني

با اين كه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اين كه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18

و هم چنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37

آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن.

تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124

خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟

جواب مولوي مرادزهي

همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا مي كنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم مي دهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح مي شود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز مي خواندند، كجا هستند كه اين قضيه اي كه در حد تواتر بايد ثابت مي شد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نمي كنند.

ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما مي خواهيم دادگاهي تشكيل بشود، مي خواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمي دهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نمي آ ورد، شاكي نمي شود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه مي كرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما مي شناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نمي رساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبت ها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نمي آيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اين گونه تربيت بكند. آن از مهاجمين شان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه مي شود.

بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال مي برد. ما مي خواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما مي خواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيه اي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود.

وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلب شان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود.

عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح مي كنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند مي خواهيم.

بنابراين در رابطه با خطبه هاي نهج البلاغه، اين طوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبه هاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط مي شوند ما برگرديم به قرآن:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم

3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي

شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علي اي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه مي كنم به نامه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد:

و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا.

شرح إبن ميثم، ص488

كه حضرت علي مي فرمايد:

ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد.

و هم چنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد مي گويد:

و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم).

پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيت هاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت مي دهد:

إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر.

بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند.

به بهترين و خيريت آنها شهادت مي دهد.

و هم چنين در ادامه اش مي فرمايد:

إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ...

من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفته ها و عرائض من به گفته هاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند.

3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زير سؤال نمي رود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا مي كنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

تمام صحابه من بعد از من مرتد مي شوند.

إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري.

و اينها وارد آتش جهنم مي شوند.

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمي شوند.

اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است.

مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است:

حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.

و هم چنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد:

لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة.

همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند.

اگر در بعضي از روايت هاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل مي كند.

اما در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچ گونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آورده ايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا مي كند ايشان نقل مي كند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من مي بينيم روزي را كه:

وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته مي شود

وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب مي شود

وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته مي شود

وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته مي شود

وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط مي كنند

وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .


علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره مي توانند از لينك ذيل استفاده كنند.

لينك دان لود بخش اول فيلم

لينك دان لود بخش دوم فيلم



* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دكتر سيد محمد حسيني قزوييني


مطالب مرتبط:
تحليلي از مناظره جناب دكتر قزويني با مولوي مرادزهي* ديدار دوستانه مولوي مرادزهي و هيأت همراه با دكتر قزويني و مسئول سايت شيعه نيوز* مناظره دكتر حسيني قزويني و مولوي مرادزهي برگزار گرديد
Share
121 | مهدي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٣ شهریور ١٣٨٨ |
سلام و درود بر پيامبر اسلام و خاندان پاکش و اصحاب وفادارش در اين مقاله مختصر به بررسي يکي از دلايل شيعيان در مقابل اهل سنت مي پردازيم و ثابت مي کنيم که دليلي پوچ و بي معناست . شايد شما خواننده گرامي نيز دائم ديده باشيد که در هنگام مناظره بين يک روحاني شيعه با يک نفر از اهل سنت ، روحاني شيعي مرتب مي گويد فلان حديث (که به نفع شيعه است) در فلان کتب از اهل سنت از فلان عالم ثبت شده و براي مقابله با اهل سنت دائما به احاديث موجود در کتب آنها اشاره مي کنند و مي خواهند بدينوسيله حقانيت خود را ثابت کنند ، حال ما در اينجا دلايل متعددي را ذکر مي کنيم که وجود اين احاديث دليل بر حقانيت شيعه نيست و اين دليل شيعيان به هيچ عنوان صحيح نمي باشد . و اما دلايل...... اجتهاد اولين دليل ما مسئله اجتهاد علما مي باشد که با اين استدلال شيعيان کاملا در تضاد است ، همه مي دانند که به جز مسلک اخباري که تمام احاديث و اخبار را بدون اجتهاد قبول مي کنند و معتقد به صحيح بودن همه آنها هستند(که کاملا در اشتباهند) در مقابل مکتب اصولي قرار دارد که به اجتهاد و بررسي احاديث مختلف مي پردازند ، و حتي شيعيان نيز داراي مکتبي اصولي هستند و در حوزه ها مشغول تدريس و بررسي اخبار هستند و به عالمان خود درجه اجتهاد مي دهند(توسط مجتهدي ديگر) و تمامي اخبار کتب خود را نيز قبول ندارند ، از آن طرف ، اهل سنت نيز داراي اجتهاد هستند و در فروع دين نيز داراي چهار امام هستند(مالک ، ابوحنيفه ، شافعي ، احمد بن حنبل) پس موضوع اجتهاد منحصر به هر دو طرف ماجراست ، و اصلا معناي اجتهاد يعني اينکه از ميان احاديث صحيح و ضعيف ، احاديث صحيح را بيرون بکشيد که اينکار را با بررسي سند حديث(علم الرجال) و متن حديث و موارد ديگر تشخيص احاديث انجام مي دهند ، چونکه شما هر حديثي که بخوانيد مطمئن باشيد که به احتمال قوي حديث ضد آن نيز موجود است ، همينطور احاديث جعلي فراواني که توسط يهوديان يا مسيحيان يا افراد غالي و دشمنان اسلام وارد کتب شيعه يا سني شده اند ، پس مي بايست احاديث مختلف را بررسي نمود ، حال ما از شيعيان مي پرسيم اينکه دائم مي گوئيد در کتابهاي اهل سنت فلان مطلب و فلان حديث وجود دارد پس مي شود بفرمائيد اجتهاد چه معني دارد ؟ اگر قرار باشد هر حديثي را پذيرفت پس اجتهاد را بايد کنار گذاشت ، و آيا شيعه هر حديثي که در کتب خويش دارد(حتي در کتب اربعه شيعه) قبول مي کند يا اينکه توسط مجتهدين خود احاديث مورد نظر را بررسي مي کند ، پس اجتهاد يعني همين که ما هر حديثي را قبول نمي کنيم و اين منحصر به خود شيعه نيز هست . محققين ضد اسلامي در غرب محققين مخالف با اسلام در غرب براي توجيه عقايد خود مطالب و احاديثي را از کتب مسلمين (کتب سني و شيعه) بيرون مي کشند ، که حتي ممکن است از آن مطالب بر ضد شخصيت پيامبر(ص) استفاده کنند ، آنوقت مي بيني که فوري روحانيون شيعي مي گويند : اي آقا مگر هر چه در کتب ما ثبت شده صحيح است !! پس ما نمي دانيم چرا وقتي نوبت به مجادله خود ايشان با اهل سنت مي رسد دائما از کتب ايشان مطالب مي آورند ، جوابي که شيعيان به غربيان مي دهند اهل سنت نيز مي توانند به خود شيعيان بدهند ، تازه شيعيان فقط احاديثي را که به نفع خودشان است قبول مي کنند ، مثلا اگر در فلان کتاب از اهل سنت مطلبي به ضرر عقايد شيعه باشد به طور حتم شيعيان قبول نمي کنند ولي چنانچه بر ضد حضرت ابوبکر(رض) يا حضرت عمر(رض) حديثي باشد با جان و دل آن را مي پذيرند .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- شما به جاي آنكه به رد شيعه بپردازيد در واقع خواسته‌ايد از اهل سنت دفاع كنيد !
2- اشكال شما در عدم تامل در ادله شيعه است ! درست است كه اهل سنت در صحت يا عدم صحت روايات ، اجتهاد مي‌كنند (همانطور كه شيعه نيز چنين مي‌كند) اما به هر صورت در كتب آنها طبق اجتهاد خودشان بعضي از روايات صحيح است ! نكته مهم در اينجاست كه شيعه به رواياتي كه اهل سنت صحيح مي‌دانند استناد مي‌كند و نه هر روايتي ؛ به عنوان مثال رواياتي كه در صحيح بخاري يا مسلم امده است ؛ يا رواياتي كه الباني ، ابن حجر ، ذهبي ، هيثمي و... آن را تصحيح كرده‌اند ؛ اما در طرف مقابل اهل سنت به رواياتي از شيعيان استدلال مي‌كنند كه علماي شيعه خود سند آن را تضعيف كرده و ان را مخدوش مي‌دانند !
بهتر است بار ديگر به ادله شيعه و اهل سنت نگاه كرده و اين فرق واضح را در بين آن دو ببنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
122 | عمر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ دي ١٣٨٨ |
چرا در ماه محرم ميگويد ما از شيعيان كوفه نيستيم
دليلش اين است كه خود شما امام حسين را كشتيد
123 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | ١٢:٠٠ - ١٢ دي ١٣٨٨ |
جناب عمر
نمي‌دانم علت تلاش شما براي بي‌گناه معرفي کردن يزيد ملعون چيست؟
احتمالا شما از به وجود آمدن ده هزار کودک از دختران مجرد بعد از واقعه حره ، احساس شعف و شادي کرده ايد. به عبارت ديگر خوشتان آمد.
شايد هم در وجود يزيد ملعون چيزي ديده‌ايد که شما را جذب او کرده است. حال چه بوده است دقيقا نمي‌دانم؟ ميمون بازي او بوده است؟ سگ بازي او بوده است؟ شراب خواري او بوده است؟

در هر صورت اين که قاتل امام حسين (عليه السلام) را خليفه خدا در زمين مي‌دانيد نشان گر فقط يک چيز است:
«««« کفر »»»»»

يا علي
124 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٣ دي ١٣٨٨ |
سلام

جناب عمر

براي اينکه بداني چه کساني و طبق کدام عقيده ي آلوده به دين يهود امام حسين ع را به شهادت رسيدند بهتر است به قاتلان آن امام رجوع کنيد و عقيده ي آنان را جويا شويد.
آيا يزيد شيعه بود؟؟؟؟
شمر چطور شيعه بود؟؟؟؟
عمر بن سعد چطور؟؟؟؟
عبيدالله بن زياد چطور؟؟؟؟
منظور از اين که ميگوئيم ما اهل کوفه نيستيم ، صرفا پيمان شکني مردم آن زمان که همه سني بودند.
جالب است آنها اغلب سني بودند و از طلم خليفه ي سني خود به ستوه آمده بودند و از امام حسين ع درخواست کردند که بيايند و اوضاع آنجا را سروسامان بخشند
اما به عهد خود وفا نکردند و آن امام بزگورار رها به شهادت رساندند
پس همين شما سني ها امام حسين ع ما را به شهادت رسانديد؟؟؟

ما از سني هاي اهل کوفه نيستيم

ما انشاءالله شيعه ي علوي هستيم

يا علي مدد
125 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد بنده حاضرم كه طبق كتابهايتان خودتان باشما بحث كنم ولي شما كه وقتي از قران دليل مي اورم هزار سفسطه و تفسير به راءي خودتان مي كنيد و با قران هم بازي مي كنيد ولي وقتيكه از كتابهايتان نقل ميشود حاضر به كذشتن ان در سايت نيستيد و خودتان فكر مي كنم خودتان را هم قبول نداريد جطوري باشما ميشه بحث كرد جرات نداريد اكر مرد هستيد بكذريد كه ما يكي مبحثي در كتابهاي شيعه بكنيم جطور اكر برحق بوديد از هيج نظري كه در كتابهايتان است ترس نداشتيد اي بدبختها در روز قيامت جواب الله را جه ميدهيد انجا ديكر جاي دروغ و فريب نيست

پاسخ:
!!!
با سلام
دوست گرامي
بهتر است نگاهي به بخش نظرات و بخش مناظرات سايت بياندازيد و بعد اينگونه سخن بگوييد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
126 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٦ دي ١٣٨٨ |
سلام جناب سلام خود بهتر ميدانيد که بارها و بارها از شما سئوال پرسيده ام اما از جواب تفره رفته ايد!!!! البته در سايتهاي شما حد اقل بيش از 200 بار نظر داده ام ولي متاسفانه حتي يک نظر از من را علني نکرده اند!!!! اگر باورت نميشود به من ايميل بزن تا کاملا همه ي نظراتي که براي سايتهاي مختلف سني فرستادم و حتي يکي از آنها هم علني نشده را براي تو بفرستم تا لااقل تو که خود را مفسر قرآن و عالم ميداني جواب دهي. ايميل من: [email protected] يبخشي از سئوالاتم را اينجا مي پرسم و اگر خواستي بقيه را در ايميل از شما خواهم پرسيد. آيا شما بعنوان اهل سنت اهل بيت ع را قبول داريد يا خير؟ ايا حضرت علي ع را خليفه چهرام خود ميدانيد يا خير؟ آيا کتب اصلي خودتان (صحاح سته) را قبول داريد يا خير؟ اگر علي ع را خليفه ي چهارم ميدانيد چرا نظرش را در مورد خلفا رد ميکنيد؟ اگر خود را ملزم به اطاعت از رسول خدا ص طبق آيه قرآن ميدانيد چرا خلفاي شما از پيامبر ص تمرد کردند؟ چرا تمر عمر را از پيامبر ص هنگامي که به پيامبر تهمت هذيان گوئي زد را دليلي بر گمراهي وي نميدانيد؟ ايا عمر از پيامبر بالاتر بود؟؟ مگر نه اين که طبق اياه قرآن پيامبر ص هيچ چيزي را از خود نميگويد و هر کاري که ميکند از جانب خداست؟ ( وما ينطق الهوي . . . ) سئوال زياد است مايلم بيشتر باهاتون صحبت کنم در صورت تمايل ايميل بزن منتظرم يا علي مدد
127 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٧ دي ١٣٨٨ |
جناب سلام
اين سخن شما:
«هزار سفسطه و تفسير به راءي خودتان مي كنيد و با قران هم بازي مي كنيد»
چقدر شبيه دشنامي است که عمروبن عبدود بعد از شکست مفتضحش به سرور اولياء، صديق اکبر و قاروق اعظم، حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) داد!!!
شما و علماي شما با قرآن ناطق در افتاده ايد و انتظار داريد که قرآن مجيد ياري‌گر و طرفدار شما باشد؟
اجازه دهيد که مطلبي را اعتراف کنم:
از وقتي که شما به اين سايت وارد شده ايد بنده هزارن و هزارن بار پي به ارزش قرآن مجيد بردم.
چرا که ديدم که کلام خدا چگونه ياري گر و مدد کار ولي بر حق خدا است.

اين ما نيستيم که هر بار پاسخي کوبنده تر از قبل از قرآن خدا براي شما مي‌آوريم. اين يار و مدد مولاي ما، ولي خدا امام زمان (عليه السلام) است که دشمنان ولايت را خوار و ذليل مي‌کند.

از ما به شما نصيحت. از دشمني با امام علي (عليه السلام) دست بردار.
بيش از اين خود را سرافکنده و خجل نکن. بس است. آبرو ريزي بس است.
«ما جعل اللهُ لرجل من قلْبينِ في جوفه»
شما دو راه بيشتر نداريد:
1) راه محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و اميرالمومنين علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ابوطالب و عبدالمطلب و عبدالله و آمنه شريفه (عليهم السلام)
2) راه ابوسفيان و معاويه و يزيد و مروان (لعنت الله عليهم اجمعين)

يک بار ديگر از شما سوال مي‌کنم:
در سال شصت و دو هجري خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) که بود؟

يا علي
128 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ١٨ دي ١٣٨٨ |
باسلم

جناب سلام

تفسير قرآن شما اهل سنت بر پايه تعقل و تفکر نيست و با توجه به اينکه خداوند در قرآن کرارآ بر تفکر و تعقل فرمان داده است،اما تفسير به رآي نمودن آيات در اهل سنت يکي از ارکان و پاه هاي مفسران و علماي سني است.
لذا با اندک تحقيقي در روش خلفا و حکام صادره آنان در مورد قرآن و نيز علماي فعلي اهل سنت براحتي ميشود فهميد که از همان ابتدا که غصب خلافت و کودتا صورت گرفت و احاديث پيامبر گرامي اسلام توسط شخص ابوبکر به گواهي عايشه به آتش کشيده شد،مبناي تفسير و تفکر و تعقل قرآني نيز به تناسب ميل خلفا تغيير کرد و بدعت آشکار در سطح وسيع در دين پايه گذاري شد.
بسياري از حرامها حلال گرديد.
بسياري از حلالها حرام گرديد.
غير معصوم بجاي معصوم بوسيله ي کودتا نصب گرديد.
و . . . . . . .

جناب سلام

اين مسئله طبيعي است کسي که خودش پيامبر ص را متهم به هذيان ميکند، او غير معصوم بداند.
و براي از بين بردن کوچکترين رد پائي از عصمت پيامبرص مجبور شود احاديث آن بزرگوار را بسوزاند.
چرا که به فرموده ي ذات اقدس اله در قرآن پيامبر ص معصوم است و هر چه ميگويد از طرف خداست ،لذا آتش زدن احاديث و فرموده هاي پيامبر ص که به گواهي قرآن از طرف خداست و منع و عقوبت روات احاديث آن بزگوار به بهانه ي اينکه فقط قرآن براي ما کافي است در واقع يک بدعت بزرگ چند منظوره است که هدف اصلي آن مشخص است.

جالبتر اينکه برغم منع راويان حديث و عقوبت آنان ، خلفا يهوديان به ظاهر مسلمان شده (کعب الاحبارها و ابوهريره ها)
را عليرغم آيه صريح قرآن (آيه 51 سوره مائده) مبني بر عدم دوستي با يهود و نصاري تا حدي که خداوند دوستي کنندگان با يهود و نصاري را از آنان و قوم ستمکار ميخواند را بعنوان منابع حديث نبوي مورد استفاده قرار دادند.

اکنون با گذشت قرنها بدعت ايجاد شده ي آن زمان به اين زمان سرايت کرده و هنوز هم پيروان عمر دنباله همان بدعتها هستند.
اگر باور نداريد به فتاواي صادره از سوي مفتکي هاي سني و وهابي در اقسا نقاط دنيا علي الخصوص عربستان بنگريد و آنها را با قرآن تطبيق دهيد ، همه چيز دستگيرتان خواهد شد.

يا علي مدد
129 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٨ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد شيعه معتعقند كه علي امامي معصوم است سبس جنان كه خود شيعيان قبول دارند كه دخترش ام كلثوم خواهر حسن و حسين را به ازدواج عمر ابن خطاب رض در مي اورد شيعه بايد از دو جيز يكي را بيذيرد كه هر يك برايشان نا خوشايند و تلخ است اول اينكه بايد قبول كنند كه علي رض معصوم نيست جون كه دخترش را به ازدواج مرد كافري در اورده است و جنين سخني با بايهاي اساسي مذهب شعيه متضاد است و بلكه از ان لازم مي شود كه بكويند ديكر ائمه به طريق اولي معصوم نيستندو افراد ذيل از علماي شيعه اين ازدواج را ذكر كرده اند الكليني في الكفي في الفروع 6/115 و الطوسي في تهذيب الاحكام باب عدد النساء و في 2/380و في كتابه الاستبصار 3/356 و المازندارني في مناقب ال ابي طالب 3/162 والعاملي في مسالك الافهام 1/كتاب النكاح و مرتضي علم الهي في الشافي ص 116 و ابن ابي الحديد في شرح نهج البلاغه3/124 و الاردبيلي في حديقه الشيعه ص 277و الشوشتري في مجلس المومنين ص76-82 و المجلسي في بحا ر الانوار ص 621 دوم اينكه بيذيرند كه عمر رض مسلمان است و علي دوست داشته او دامادش سود و اين دو باسخ حيرت اور هستند شيعه مي كويند ابوبكر وعمر كافر بودهاند سبس مي بينيم كه علي رض كه از ديدكاه سيعه معصوم است خلافت انها را مي بسنددو با هريك از ديكري بيعت كرده است و عليه ان قيام ننموده است از اين لازم مي شود كه علي معصوم نيست جون با دو كافر ناصبي ستمكر بيعت كرد ه است و و او با بيعت خود انها را تاييد نموده است و
130 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٨ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد جناب دوست عزيز اقاي سعيد لازم نيست كه ايميل براي بنده بكذاريد بريد كتب شعيهاي راستين را بخوانيد امثال علامه برقعي و شريعت سنكلجي وحسين موسوي و موسي موسوي و حيدر قلمدارن و اسدالله خرقاني وديكران وهمجنين كتب اهل سنت اكر جنابعالي دنبال تحقيق هستيد وسري به سايت كتابخانه عقيده بزنيد ولي متاسفانه در ايران اين سايتها فيلتير شده
131 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٨ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد نمي دانم كه كي با حضرت علي رض اسد الله الغالب ومولي متقين دشمني دارند ما اهل سنت يا شما كه دين حضرت علي رض را عوض كردهايد بنده حاضرم كه سخنان كرانقدر حضرت علي رض از كتابهايتان درباره شيعه نقل كنم ولي شما حاضر نيستيد انرا در سايت بكذاريد بخاطر اينكه به نفعاتان نيست بينيد در كتاب حسين موسوي اهل بيت از خود دفاع مي كنند جه روايتهاي از كتب خود شما نقل شده خود جطوري حضرت علي رض كه يك دخترش را ام كلثوم به حضرت عمر رض ازدواج داده سبس مي كويد حضرت علي رض از ناموسش دفاع نكرد و حضرت عمر رض به خانه اش حمله كرد و بهلوي سيده نساء العالمين حضرت فاطمه زهرا رض باره تن رسول اكرم ص را شكست و حضرت علي رض انجا شاهد اين ماجرا بود شما كه خودتان محب حضرت علي رض مي دانيد ايا جنين كاري كرامت و غيرت حضرت علي رض را زير سؤال نمي برد لازم نيست كه بنده درباره مناقب حضرت علي رض نقل كنم كتب اهل سنت شاهد بر اين است هر مسلماني كه در نماز و تشهد اكر صلوات به حضرت محمد و الش درود صلوات نفرستد نمازش قبول نيست شما كه خودتان را محبان حضرت علي رض مي دانيد جرا از حضرت علي رض بيروي نمي كنيد و نام فرزندتان را به نام فرزندان حضرت علي رض نامكذاري نميكنيد كه نام عمر و ابوبكر و عثمان بود و در صحراي كربلا همه اينها شهيد شدند و در عزداريهايتان نامي از اينها ياد نمي شود ايا اين دليل بر منافقت شما نيست اكر حق مي خواهيد بريد كتب مصلحان شيعيان راستين را بخوانيد امثال علامه برقعي و حسين موسوي و موسي موسوي و حيدر قلمدارن و ديكران
132 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٩ دي ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب سلام
از دشمني و عناد شما با حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام همين بس که پدر شريفش را با بي‌شرمي مشرک مي‌دانيد.
از دشمني و عداوت شما همين بس که احاديثي را که از بهترين شاگرد نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) نقل کرده ايد کمتر از احاديث نقل شده بوسيله ابوهريره است.
از کينه شما همين بس که نهج البلاغه را قبول نداريد.
از حقد و دشمني شما همين بس که دشمن خونخوار و خونريز او را خال المومنين مي‌ناميد.
از حسد و کينه ورزي شما همين بس که قاتل فرزندش را خليفه مي‌دانيد!!!
**************
البته اين کينه شما نسبت به ساحت نوراني حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) چيزي نيست جز ارثي که شما از عايشه برده ايد:
«دين حضرت علي رض را عوض كردهايد»
دين حضرت علي (عليه السلام)؟ شوخي مي‌فرماييد؟ شما و دين ايشان؟
ممکن است بفرماييد در «موطأ مالك» چند حديث از باب العلم نقل کرده ايد؟؟؟
واقعا عقل سليم مي‌تواند پذيرا باشد که حب عايشه محارب با الله متعال و حب صديق اکبر حضرت علي (عليه السلام) در يک جا جمع شود؟؟؟
***************
«خود جطوري حضرت علي رض كه يك دخترش را ام كلثوم به حضرت عمر رض ازدواج داده»
جواب اين افسانه اينجا است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
اگر حوصله خواندن نداري اينجا را گوش کن:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=75

راستي عمر در آن زمان چند سال داشت؟ ام کلثوم دخت ابوبکر چند سال داشت؟
***************
«سبس مي كويد حضرت علي رض از ناموسش دفاع نكرد و حضرت عمر رض به خانه اش حمله كرد و بهلوي سيده نساء العالمين حضرت فاطمه زهرا رض باره تن رسول اكرم ص را شكست و حضرت علي رض انجا شاهد اين ماجرا بود شما كه خودتان محب حضرت علي رض مي دانيد ايا جنين كاري كرامت و غيرت حضرت علي رض را زير سؤال نمي برد»
دروغ مي‌گوييد. ما چنين سخني را نمي‌گوييم. بلکه همان گونه جناب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در برابر عاملين و مسببين وفات ام المومنين صديقه طاهر حضرت خديجه شريفه(سلام الله عليها) صبر کردند ايشان نيز صبر کردند.

در هر صورت طيق معمول پاسخ هاي دندان شکن انتظار شما را در اينجا مي‌کشد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
(به خصوص به کامنت برادر و سرور ما آقاي علي شريف توجه کن)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5961
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=142
****************
«هر مسلماني كه در نماز و تشهد اكر صلوات به حضرت محمد و الش درود صلوات نفرستد نمازش قبول نيست»
دروغ مي‌گوييد صلوات بر آل محمد بخش واجب نماز شما نيست و بسياري از شما «آل» را «مردم» پيامبر مي‌دانيد.
هر چند دروغ گويي جزء لاينفک فقه مبتني بر کعب الحبار است.
****************
در مورد نامگذاري به اين صفحه رجوع کنيد و ذهن خود را بار ديگر از فقه ابوهريره بشوريد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437
****************
آيا حضرت لوط (عليه السلام) معصوم نبودند؟
پس چرا پيشنهاد ازدواج دختران خود را به ظالمن ترين افراد دادند؟
****************
بازهم به مدد امام زمام (عليه السلام) تمامي سوالات شما پاسخ داده شد.
ولي ما همچنان منتظر جواب شما هستيم:
جناب سلام
در سال شصت و دو هجري چه کسي خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
133 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٠ دي ١٣٨٨ |
جناب سلام
اين کتبي که براي مطالعه ذکر کرديد به جاي خود. لطفا به ما يک کتاب از علم عمر يا عثمان معرفي کنيد.
يا علي
134 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٠ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيدخداوند در ايه 117 سوره البقره مي فرمايند و الصبرين في الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون و انان كه در برابر فقر و بيماري و زيان و ضره و به هنكام نبرد شيكابيند و در نهج البلغه امده است و قال علي رض بعد وفاة النبي ص مخاطبا اياه ص لو لا انك نهيت عن الجزع و امرت بالصبر لانفدنا عليك ماء الشون علي بعد از وفات بيامبر ص خطاب به بيامبر ص فرمود اكر از بي قراري و بي تابي نه نمي كردي و به بردباري فرمان نمي داد جنان برايت اشك مي ريختم كه اشك جشمانمان تمام مي شد وهمجنين در نهج البلاغه امده است كه علي رض كفت ان عليا قال من ضرب يده عند مصيبه علي فخذه فقد حبط عمله هر كسي به هنكام مصيبت و بلاي دستش را بر رانش بزند و تاسف بخورد عمل او نابود كرديده است و حسين رض در كربلا جنان كه صاحب منتهي الامال نقل كرده است به خواهرش زينب كفت يا اختي احلفك بالله عليك ان تحافظي عاي هذا الحلف اذا قتلت فلاتشقي علي الجيب و لا تخمشي وجهك باظفارك و لا تنادي بالويل و الثبور علي شهادتي خواهرم تو را به خدا سوكند مي دهم كه وقتي من كشته شدم كريبانت را باره مكن و جهره ايت را با ناخن هايت خونين مكن و به خاطر شهادت من فرياد و اويلا سر مده و ابو جعفر قمي نقل كه امير المومنين به يارانش كفت لاتلبسوا سوادا فانه لباس فرعون لباس سياه نبوشيد زيرا لباس فرعون است ودر فروع الكافي الكليني امد است كه بيامبر ص فاطمه را وصيت نمود و به او كفت وقتي من مردم جهره ات را خونين مكن موهايت را زوليده و اويزان مكن و فرياد و اويلا سر مده و نوحه سراي را براي من مقرر مكن فروع الكافي 5/527 و شيخ شيعه محمد بن حسين بن بابويه قمي كه به لقب صدوق است مي كويد از جمله كفته ها بيامبر ص كه بيش از او كسي ان را نكفته است اين است مي كويد النياحة من عمل الجاهليه نو حه سراي از اعمال جاهليت است وهمجنين علماي شيعه مجلسي و نوري و بروجردي از بيامبر خدا ص حديثي نقل كرده اند كه فرموده است دو صدا نفرين شده هستند كه خداوند انها را دوست ندارد شيون و فرياد به هنكام مصيبت و صداي اهنك و ترانه يعني نوحه سراي و موسيقي دربحار الانوار 82/103 و مستدرك الوسائل 1/143-144 بعد از همه اين روايت ها سوال اينجاست كه جرا شيعه با حقيقتي كه در اين رواايات ذكر شده است مخالفت مي ورزند و ما جه كسي را تصديق كنيم ايا سخن بيامبر و اهل بيت را باور كنيم يا كفته اخوندها را قبول كنيم اي شيعه عزيز بيدار شيد اقايان محترم سايت جواب خدا در روز قيامت جه خواهيد داد بترسيد از خدا كه اينقدر بدعت در اين خور اين مسلمانان داديد اين دنيا خيلي كوتاهتر ازاين كه خودمان فكر مي كنيم با همه هستيش

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهترين كسي كه مقصود هر سخني را بيان مي‌كند ، گوينده يا شنونده مستقيم آن سخنان است ! كه آيا اين سخن ، قيد و يا خصوصياتي دارد كه ما (كه شنونده مستقيم آن نبوده‌ايم) متوجه آن قيود نشده‌ايم ؟
1- به آيه‌اي استدلال كرديد كه هيچ ربطي به عزاداري ندارد ! آيا عزاداري نشانه بي‌صبري است ؟ آيا گريه نشانه عدم صبر است ؟ آيا قرآن را كه سخن خداوند است به صورت كامل خوانده‌ايد ؟ چطور حضرت يعقوب آنقدر گريه كرد كه چشمانش كور شد ، اما باز مي‌فرمود «فصبر جميل»! صبر يعني آنكه راضي به رضاي خدا باشد ؛ و ما در فراق ائمه به رضاي خداوند راضي هستيم ؛ اما از غصه فراق اهل بيت و مصيبت‌هايي كه به آنها رفته است گريه مي‌كنيم (همانطور كه انبيا نيز گريه كرده‌اند) و اين از طبيعت انسان است .
يعني گريه كردن در فراق ائمه و پيامبران و براي سختي‌هايي كه به آنان وارد شده است اشكال ندارد (و اين سيره خود انبيا و اهل بيت آنان بوده است)
2- سخن اميرمومنان عليه السلام را ذكر كرديد كه فرمودند اگر دستور رسول خدا (ص) به صبر نبود ، آنقدر گريه مي‌كردم كه سرچشمه اشكم خشك شود !
اين دستور رسول خدا (ص) از روي شفقت و محبت بوده است و نهي از كار حرامي نيست ! زيرا خود اميرمومنان علي عليه السلام فرمودند «إن الصبر لجميل إلا عنك ، وإن الجزع لقبيح إلا عليك ، وإن المصاب بك لجليل ، وإنه قبلك وبعدك لجلل»
صبر در مصيبت نيكو است ، مگر در مصيبت شما ؛ و جزع در مصيبت نازيبا است ، مگر در مصيبت شما ؛ و مصيبت‌ شما بسيار سنگين است و مصيبت‌ها قبل و بعد از شما كوچك‌اند .
بهتر است در كنار نقل ان جمله از اميرمومنان علي عليه السلام اين جمله را نيز بگذاريد تا معني به خوبي مشخص شود .
3- كلام اميرمومنان علي عليه السلام در نهج البلاغه كه فرمودند « من ضرب يده عند مصيبه علي فخذه فقد حبط عمله» نيز با پاسخي كه به سوال قبل داديم مشخص مي‌شود .
4- كلام حضرت سيد الشهدا به خواهرش زينب كبري (جداي از بحث سندي) نيز از باب شفقت و رافت است و حكم شرعي نيست .
5- روايت «لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون» نيز سند صحيح ندارد ؛ جداي از اينكه روايت عام است و با عمل و دستور خود اهل بيت در پوشيدن لباس سياه در عزاي اهل بيت تخصيص مي‌خورد ، روايتي كه شيعه و سني آن را نقل كرده اند كه بعد از شهادت امام حسن عليه السلام يك سال بني‌هاشم لباس سياه پوشيدند !
6- النياحة من عمل الجاهلية نيز مربوط به نياحه‌اي است كه در برخي قبايل و عشاير بدوي هنوز نيز موجود است كه بعد از مردن شخصي خدا را به خاطر قبض روح او توبيخ مي كنند ؛ شبيه نهي از زيارت قبور ، كه در ابتداي اسلام بود و سپس نسخ شد ؛ زيرا در ابتداي اسلام همه مردگان كافر بودند و زيارت قبر كافر معني نداشت ؛ اما وقتي مدتي گذشت و عده‌اي با اسلام از دنيا رفتند رسول خدا (ص) دستور دادند كه اكنون مي‌توانيد به زيارت قبور برويد ؛ نياحه نيز چنين بود ؛ اما طبق روايات شيعه و سني رسول خدا (ص) و ابوبكر و عمر براي مردگان مسلمان ، عزاداري و نياحه كرده‌اند .
روايت آخر نيز چنين است .
براي پاسخ مفصل مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
135 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢١ دي ١٣٨٨ |
جناب سلام
محب اهل بيت (عليه السلام) هستيد؟ دروغ مي‌گوييد.
اگرنه پس چرا به سوال روشن و واضح بنده پاسخ نمي‌دهيد:
بنا بر عقيده شما در سال شصت و دو هجري چه کسي خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود؟
يا علي
136 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢١ دي ١٣٨٨ |
سلامخسته نباشيد شكي نيست كه اهل بيت رسول الله ص درميان اهل سنت مقام بلندي دارند و اهل سنت نسيت به انان احترام بيسار قايلند و حقوق انها را انكونه كه خداوند در شريعت قرارده است رعايت مي كنندة لذا انان را دوست دارند و محبت و موالات شايستهاي نسبت به انان دارندو به سفارش بيامر در خصوص انان عمل مي نمايند وصيت رسول اكرم ص و اذكركم الله في اهل بيتي سما را درباره اي رعايت حقوق اهل بيتم سفارش مي كنم اهل سنت از همه مردم به اين وصيت و ديكر وصايايبيامبر بيشتر بيابندند و عمل مي كنند كفتني است كه اهل سنت از راه و روش شيعيان كه در حق و محبت اهل بيت غلو و افراط مي كنند و نيز از ناصبيهايكه اهل بيت را با ناسزا كوي و عدوات ازار مي دهند بيزار و مبرايند و تمام اهل سنت بر وجوب محبت اهل بيت و تحريم ازار و بي ادبي قولي يا فعلي نسبت به ايشان اتفاق نظر دارند و با افتخار مي كوييم كه كتابهاي اهل سنت مملو از مناقب و فضايل اهل بيت است به همين دليل برخي از فضايل امير المومنين علي رض و فرزندان و نوادكانش شعيان كمان وخيال مي كنند كه اهل سنت انها را دوست ندارند و با انن دشمني دارند سهل بن سعد رض روايت مي كند كه رسول الله ص در روز جنك خيبر فرمود فردا اين برجم را به مردي مي دهم كه خداوند خيبر را بر دستانش فتح مي كند و او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند ان شب مردم درباره اي مردي كه فردا برجم اسلام را از دست رسول خدا تحويل خواهد كرفت حرف مي زدند كويد صبح كه شد مردم نزد رسول الله ص امدند در حالي كه كه هر يك از انان اميد وار بودند كه رسول الله ص برجم را به او بدهد رسول الله فرمود علي بن ابيطالب كجاست كفتند جشمانش درد مي كند فرمود كسي را بفرستيد كه او را بياورد و علي را اورداند رسول الله ص از اب دهان خويش به جشمهاي او ماليد و برايش دعا كرد و و علي رض شفا يافت بكونهاي كه كه كويا هيج دردي نداشته است بس از اين برجم را به علي داد و علي كفت اي رسول خدا ايا با انان بجنكيم تا مثل ما شوند فرمود فرمود به صورت عادي برو تا به ميدان انان برسي انكاه انان را به اسلام دعوت بده و از وجوب حقي كه كه خداوند بر انان دارد با خبر كن به خداوند سوكند اكر خداوند يك نفر را بوسيله ي تو هدايت كند از شتران مو سرخ براي تو بهتر است در اين حديث فضيلتي بزرك و يكي از مناقب اشكار امير المومنين علي رض وجود دارد جون بيامبر كواهي داده است كه خدا و رسولش علي رض را دوست دارد و او نيز خدا و رسولش را دوست داردو رسول الله ص فرمود فاطمه رض سردار زنان بهشت است و از براء بن عازب روايت است كه رسول الله حسن رض و حسين را ديد و فرمود بروردكارا من اين دو را دوست دارم تو نيز دوست بدار

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ما منكر اين نيستيم كه عموم اهل سنت ، علاقه قلبي وافر به اهل بيت رسول خدا (ص) دارند ، و بارها در سايت به اين مطلب اشاره كرده‌ايم !
اصلا آيا كسي مي‌تواند علنا بگويد كه من دشمن اهل بيت هستم و مسلمانم !
اما متاسفانه آنها به خاطر ندانستن حقيقت ، از دشمنان اهل بيت نيز طرفداري مي‌كنند !
اما بزرگان علماي اهل سنت ، در عمل با اهل بيت رسول خدا (ص) دشمني مي‌كنند و شاهد واضح آن ساخت حرم براي ابوحنيفه و شافعي و... است و تخريب قبور ائمه بقيع عليهم السلام !
گروه پاسخ به شبهات
137 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢١ دي ١٣٨٨ |
با سلام جناب سلام همانطور که گروه محترم پاسخ به شبهات هم به آن اشاره کرده اند، عموم اهل سنت ، علاقه قلبي وافر به اهل بيت رسول خدا (ص) دارند اما مسئله اين است که اين دوستي در بين عوام اهل سنت بطور لساني و از باب اتصال آن خاندان با رسول خداست ولي بالاتر از اين را شامل نميشود ولي علماي اهل سنت با علم بر حقانيت اهل البيت ع در مورد خلافت آنرا قبول نميکنند و حقايق را ورانه به اظلاع عوام که از آنان پيروي ميکنند ميرسانند. از طرفي براي چندمين بار از شما و بقيه اهل سنت سئوال ميکنم: قاتلان اهل بيت ع چه کساني و داراي چه مذهبي بودند؟؟؟؟؟ از جوابي که خواهيد داد صداقت و ميزان علاقه و دوستي شما اهل سنت با اهل بيت ع و همينطور صحت و سقم اذعايتان مبني بر احترام به آنان مشخص خواهد شد. چگونه ميشود خلفا، حاکمان و پيروان عقيده اي که مذهب خود را برگرفته از قرآن و سنت رسول خدا ص ميداند ، اهل بيت همان پيامبر ص را يکي پس از ديگري به شهادت برسانند و وقيحانه مدعي دوستي و احترام به آن خاندان پاک ياشند؟؟؟؟؟!!!!!! سخنان خلفا، علما و پيروان اهل سنت با اعمالشان يکي نيست و اين يعني کذب ، يعني نفاق ، يعني دشمني با اولياء الله از سوي ديگر آيه قرآن ( يا ايها الذين امنوا اطيع الله و اطيع الرسول و اولي الامر منکم ) که امري واضح و روشن است را زير پا گذارده و حديث ثقلين و خطبه غدير و ديگر آيات ولايت را نديد ميگيرند و خيلي احمقانه مدعي دوستي اهل البيت از جمله حضرت علي ع با خلفا ميشوند و با اين حرفها موجبات تفريح و خنده ي ديگران را فراهم مي آورند. از نشانه دشمني اهل سنت با اهل البيت پيامبر ص هم همين مسئله اي که برادران ما در گروه محترم پاسخ به شبهات فرموده اند که عينا برايتان کپي مي نمايم: بزرگان علماي اهل سنت ، در عمل با اهل بيت رسول خدا (ص) دشمني مي‌كنند و شاهد واضح آن ساخت حرم براي ابوحنيفه و شافعي و... است و تخريب قبور ائمه بقيع عليهم السلام ! جناب سلام شايد اين چندمين بار است که سئولات مرا بي پاسخ ميگذاريد اگر هم جوابي نداريد لطفا از لطيفه هاي بي مزه تان در خصوص دوستي اهل بيت ع دست برداريد که اصلا خنده دار نيست يا علي مدد
138 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٤ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد درباره ظلم و جوري كه به اهل بيت بيامبر ص شد و شهادت حضرت امام حسين و بدرش كه در سر زمين كوفه كه مهد شيعه است و در ظاهر خودشان محب اهل بيت مي دانند ولي عملشان نشانه دهنده ظلم و جور هست و همان دعاي كه حضرت امام حسين رض سردار شهيدان بهشت به اهل كوفه كرد كه تا روز امروز نفرين شده هستند و اين فتنه ها تا روز قيامت ادامه دارد و هم جنين علي بن حسين رض وقتي اهل كوفه را ديد به ايشان كفت غير از شما كي هست كه به ما خيانت كرده و امام حسين رض در دعايش به اهل كوفة كفت خداي اينها ما را دعوت كردند كه حكومتي عدلي بر اينها كنيم ولي بر عليه ما قيامت كردنند خدا برا اينها حكومتهاي ظالمي مسلطت كن و اينها را دسته دسته كن وفرقه فرقه كن خداوند دعاء امام حسين رض اجابت كرد و بينيد از زمان شهادت سردار شهيدان امام حسين رض جه و ضعيتي در اين سر زمين هستد خدا لعنت كند يزيد و عبيدالله بن زياد را و شمر ابي جوشان را وهمه انهاي كه در قتل امام حسين رض دست داشتند و بالاخره خودتان شعار مي دهيد ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند يعني اهل كوفه كه شيعيه علي بودند به كواهي خودتانت به علي رض و فرزندانش خيانت كردند و از انها دفاع نكردند همجنين كه رسول اكرم ص به امام حسين رض علاقه داشت و در مسند احمد نوشته شده كه حضرت يعلي رض روايت كرده براي دعوت به ميهماني دراه حسين را ديدند كه دارد با كودكان بازي مي كند جلوي مردم بيامبر ص دست هايش را باز كرد تا حسين را بكيرد از جلويش فرار مي كرد و به اينسو وانسو ميدويد تا باللخره رسول الله او را كرفت ص و يك دستش را زير جانه و دست ديكرشان را بر سر حسن كذاشت و لبهايش را بوسيد و فرمود من از حسين و حسين از من است خداوندا دوست بدار هر كس كه حسين را دوست ميدارد در كتاب بخاري روايت امده كه مردي از اهل عراق از بسرعمر عبدالله رضدرباره كشتن مكس در حالت احرام برسيد كه جايز است يا نه ابن عمر در جواب كفت مردم عراق از خون مكس مي برسند در حاليكه بسر دختر رسوالله كشته اند كه درباره او رسول الله فرمود حسن و حسين شاخه هاي ريحان كل خوشبوي من در اين دنيا هستند و در مسند احمد و كتب ديكر كه رسول الله فرمودند حسن و حسين اقايان جوانان بهشت هستند كه تا امروز ائمه اهل سنت در بيساري از نماز هاي جمعه در خطبه نماز انرا ذكر مي كنند تا بزركي حسن وحسين را براي مردم بازكو و تكرار كرده باشند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين نظر شما ظاهرا تكرار همان مطالب سابق شما است كه بارها و بارها به آن پاسخ داده‌ايم :
1- ما اعتقاد داريم كه بسياري از اهل سنت محبت قلبي وافر به اهل بيت عليهم السلام دارند .
2- ادعاي محبت ، و اتباع كافي نيست (آيا شما اهل سنت ادعاي محبت به اهل بيت را نداريد ؟ همانطور كه ما شيعيان داريم ؟ آيا شما اهل سنت خود را شيعه واقعي اهل بيت و اميرمومنان معرفي نمي‌كنيد ؟) در واقع هم ما و هم شما چنين ادعايي داريم ! همانطور كه مردم كوفه از يك سو و ياران صديق حضرت سيد الشهدا از سوي ديگر چنين ادعايي داشتند ، اما تنها ادعاي يك طرف صحيح است .
حال از شما سوال مي‌كنيم : آيا ادعاي ما صحيح است يا كساني كه يزيد (كسي كه دستور به قتل سرور جوانان اهل بهشت داد) را به عنوان خليفه و اميرالمومنين مي‌دانند ؟
پاسخ اين سوال به خوبي مشخص مي‌كند كه چه كسي مانند مردم كوفه ادعاي ياوري سيد الشهدا را دارد و چه كسي مانند اصحاب صديق آن حضرت .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
139 | سلام | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٦ دي ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد شيعه ها هميشه از موضوع نامعلوم بودن مكان قبر دخت بيامبر ص استفاده احساسي وتبليغاتي مي كنند اما متوجه نيستند جه كسي حضرت فاطمه را دفن كرد بي ترديد حضرت علي رض بس براي ايشان مكان قبر مجهول نبود همجنين براي حسن و حسين رض هم جاي قبر مادرشان معلوم بود و بيقين امام سجاد وباقر و صادق هم مي دانستند كه قبر مادرشان دقيقا كجاست و بي شك 6 امام بعدي شيعيان نيز از جاي ارامكاه مادرشان بي خبر نبودنند و جاي ان را مثل كف دست خود مي شناختند حالا سوال مهم اين است كه ايا امامان بر سر قبر فاطمه رض مي رفتند و انرا زيارت ميكردند يا نمي رفتند اكر نه بس كاري كه امامان نمي بسندند را شما شما شيعيان جرا مهمترين دستور دين كرده ايد و اكر بله بر سر قبر مي رفتند بس دو حالت دارد يا مخفيانه مي رفتند يا اشكارا اكر بنهاني مي رفتند بس انها خودشان قبر مادر خود را از جشم مردم مخفي كردند بس اين كناه نيست و اكر كناه باشد نه كناه حضرت ابوبكر و عمر رض اما اكر اشكار ميرفتند بس بايد 4000 شاكرد امام صادق رض هم ميدانستند كه قبر دخت بيامبر ص كجاست اكر اصحاب امامان مكان قبر را از عوام بنهان كردند شما اين سؤال كه جرا جاي قبر فاطمه رض معلوم نيست را از ما نبرسيد از نايبان خمس و سهم امام بكيرد ببرسيد امام زمان 4 نايب داشت كه 80 سال دراز واسطه بين او با مردم بودند مردم شيعه 80 سال وقت داشتند تا سؤالهاي خود را از امام مهدي بببرسند حالا اكر در اين 80 سال يكبار هم از مهدي سراغ قبر فاطمه رض را نكرفتند ديكر شما جرا يقه ما سني ها جسبيده ايدو اكر سراغ قبر را از امام زمان كرفتند امام زمان به انها نشان نداد بس كناه از كيست خود سما بكويد سيعه جب راست را نكاه نكند و دنبال فرار نكرد و نكويد اكر قبر فاطمه را معلوم مي كردند خطر متوجه قبر مي شد از اين دلايل نياوريد قبر علي و حسين و حسن رضمعلوم است و خطري متوجه انها نبوده است و نيست براي اينكه نفع اونها در نشان ندادن قبر و استفاده تبليغاتي از قضيه است اونها در بوق ها مي دمند كه جاي قبر فاطمه مجهول است و اين دليل است بر اختلاف علي وعمر هدف شيعه بر افراشته نكه داشتن برجم اختلاف است اكر نهقبر حضرت فاطمه در مجموعه قبرهاي بقيع است و قبر حسن رض هم انجست جون ايشان وصيت كرده بود كنار مادرش دفن شود بس اين همه هياهو براي هيج است و قبر معلوم است

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
قبلا به اين نظر پاسخ داده شده و علني نيز گرديده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/listnazar.php?startrec=-1&bank=nazar&I1.x=0&I1.y=0&what=%CA%C8%D5%D1&fieldname=answer
گروه پاسخ به شبهات
140 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢٦ دي ١٣٨٨ |
با سلام جناب سلام قبلا از بررسي قبر و قبر شناسي که براه انداخته اي يک سئوال دارم آيا شما بعنوان يک سني که خود را دوست اهل بيت ع معرفي ميکني (صرف نظر از صحت و سقم جمله اي که ادعا ميکني) قبول داري که دشمن و قاتل حضرت زهرا س ملعون است؟؟؟؟؟ اگر قبول داري لطفا در همين صفحه در يک کامنت جداگانه بنويس : (لعنت خداوند بر کساني که فاطمه س دختر بزرگوار پيتامبر ص را آزار دادند و او را به شهادت رساندند) لابد احاديث پيامبر ص که در منابع اهل سنت هم به آن اشاره شده که ( فاطمه پاره تن من است و آزار دهنده او آزار دهنده من است و آزار دهنده من آزار دهنده ي خداست ) را خوب بخاطر داري پس ابتدا برادريت را ثابت کن بعد ادعاي ارث نما صداقت تو در اجراي مطلبي که در اين کامنت گفتم ثابت ميشود و لا غير يا علي
141 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢٦ دي ١٣٨٨ |
با سلام جناب سلام فرموده ايد خداوند در شريعت حقوق اهل بيت ع را قرار داده است لطفا در مورد حقوق اهل بيت که شما اهل سنت و شيعه ملزم به رعايت آن حقوق ميدانيد توضيح دهيد. البته مطلب جالبتر اين است که فرموده ايد اهل سنت بيش از شيعه اين حقوق را رعايت کرده و براي اهل بيت ع احترام قائل هستند!!!! و نيز فرموده ايد که به سفارشهاي پيامبر ص نيز در اين رابطه عمل کرده ايد.!!!!! لطفا بفرمائيد با توجه به آن سفارشها و حديث ثقلين اهل سنت چگونه و به چه صورت حقوق اهل بيت ع را رعايت و احترام مخصوص به آنها را روا داشتند؟ آيا رفتار خلفا با اهل بيت ع بعد از رسول خدا مصداق ادعاهاي شماست؟؟!!!!!! فرموده ايد اهل سنت نسبت به اهل بيت ع بي ادبي قولي و فعلي انجام نداده اند!!!! ايا فحاشي هاي ابوبکر و عمر و عايشه و هنک حرمت بيت حضرت علي و به شهادت رساندن دختر بزرگوار پيامبر ص توسط خلفا و شهادت فرزندان اين دو بزرگوار مصداق قطعي بي ادبي عملي و قولي و جنايت و خيانت در امانت نيست؟؟؟؟!!!!!!! فرموده ايد که کتب اهل سنت مملو از مناقب و فضائل اهل بيت ع است در واقع کتب شيعه هم مملو است از همين فضائل و مناقب اما مسئله چيز ديگري است: الف: لطفا فضائل خلفايتان و سخنان و عملکرد آنان را براي ما شرح دهيد . ب: چگونه است که مناقب و فضائل اهل بيت ع را بقول خودتان در متابهايتان بيان ميکنيد اما تمامي اهل بيت ع به گواهي تاريخ بدست همين اهل سنتي به شها دت ميرسند که به اعتراف شما مناقب و فضائلشان کتابهايتان را پر کرده است؟؟؟؟؟!!!!!! آيا فضائل و مناقب آن بزرگوران در مقابل خلفائي که فضيلتي جز قتل و غارت و جنايت و خيانت و حيله گري و گناه طبق نظر حضرت علي ع که در صحيح بخاري خودتان هم آمده است قابل مقايسه است؟؟؟؟؟!!!! و اما در مورد جنگ خيبر: ضمن تشکر از شما بخاطر بيان قسمتي از حقيقت ( البته مثل هميشه بطور ناقص) اول اينکه شيعه منکر فضادل و مناقب حضرت علي ع نيست و يکي از دلايلي که خلافت خلفا را مشروع نميدانيم همين است که خلفا هيچ فضيلتي نداشته اند و در واقع دارندگان فضيلت اهل بيت ع بودند و آنان که فاقد فضيلت بودند حقوق آنان را بر خلاف نظر حضرتعالي رعايت نکرده و بلکه بر آنان ظلم نموده و خلافت بر حق آنان را غصب کردند. نظر تمير مومنان حضرت علي ع را هم طيق آنچه که در صحيح بخاري شما آمده است نسبت به خلفاي راشدين عنوان کردم که حضرت علي ع خلفا را خائن ، حيله گر و گناهکار ميدانند. و در واقع اين حقيقت انکار ناپذير است. دوم اينکه شما اهل سنت مطالبي را که اصطلاحآ ذي نفع نيستيد سانسور ميکنيد و تنها به بيان مطالبي مي پردازيد که يا به نفع شماست با اينکه ضرري برايتان ندارد ، مثل همين مسئله جنگ خيبر که به بيان فضائل حضرت اشاره کرده ايد اما از کارشکني دو خليفه ابوبکر و عمر در همان جنگ و ترس و فرارشان حرفي به ميان نياورده ايد و اين با اسلام در تضاد است نظر دين ما اين است که حقيقت را بگوئيد حتي اگر بر ضرر شما باشد. جنابعالي اگر داراي انصاف و بدور از تعصب خشک بوديد حتما به بيان آن مطلب مي پرداختيد و در واقع جريان از اين قرار است: پيامبر اکرم ص ابتدا پرچم را بدست ابوبکر دادند و او از ترس و غرش پهلوان دشمن پرچم را بر زمين انداخت و فرار را بر قرار ترجيح داد!!!!! روز بعد پرچم را دست عمر دادند و عمر هم همان کرد که ابوبکر کرد!!!! لذا پيامبر ص فرمودند فردا پرچم را دست مردي خواهم داد . . . . اين مطلب را عينا از مطالب خودت کپي کردم که جاي هيچگونه شک و شبهه اي نباشد: فردا اين برجم را به مردي مي دهم كه خداوند خيبر را بر دستانش فتح مي كند و او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند ان شب مردم درباره اي مردي كه فردا برجم اسلام را از دست رسول خدا تحويل خواهد كرفت حرف مي زدند كويد صبح كه شد مردم نزد رسول الله ص امدند در حالي كه كه هر يك از انان اميد وار بودند كه رسول الله ص برجم را به او بدهد رسول الله فرمود علي بن ابيطالب كجاست كفتند جشمانش درد مي كند فرمود كسي را بفرستيد كه او را بياورد و علي را اورداند رسول الله ص از اب دهان خويش به جشمهاي او ماليد و برايش دعا كرد و و علي رض شفا يافت بكونهاي كه كه كويا هيج دردي نداشته است بس از اين برجم را به علي داد و علي كفت اي رسول خدا ايا با انان بجنكيم تا مثل ما شوند فرمود فرمود به صورت عادي برو تا به ميدان انان برسي انكاه انان را به اسلام دعوت بده و از وجوب حقي كه كه خداوند بر انان دارد با خبر كن به خداوند سوكند اكر خداوند يك نفر را بوسيله ي تو هدايت كند از شتران مو سرخ براي تو بهتر است در اين حديث فضيلتي بزرك و يكي از مناقب اشكار امير المومنين علي رض وجود دارد جون بيامبر كواهي داده است كه خدا و رسولش علي رض را دوست دارد و او نيز خدا و رسولش را دوست داردو رسول الله ص فرمود فاطمه رض سردار زنان بهشت است و از براء بن عازب روايت است كه رسول الله حسن رض و حسين را ديد و فرمود بروردكارا من اين دو را دوست دارم تو نيز دوست بدار جناب سلام حال چطور است که خليفه ي بر حق خدا حضرت علي ع را مشروع نميدانيد و ابوبکر و عمر و عثمان را بر وي مقدم ميدانيد؟؟؟!!!!!!! صرف نظر از اينکه پيامبر ص در غدير خم حضرت علي ع را از طرف خداوند تبارک و تعالي وصي و جانشين بر حق و خليفه ي بر حق مسلمين معرفي کردند و برايشان دعا کردند ( الهي وال من والاه و عاد من عاداه ) خداوندا دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش . لطفا بفرمائيد کدام فضيلت از اين سه خليفه شما را بر آن ميدارد که آنان را از کسي که خداوند او را معصوم و پاک قرار داده و خود توسط پيامبرش انتخاب و به مردم معرفي کرده است مقدم بدانيد؟؟؟؟؟!!!!!!! لابد يکي از فضيلتهاي آنان کودتا بر عليه خليفه ي بر حق خدا بود و کينه و عداوت و دشمني آنان با خاندان روسل خدا ص تاجائيکه نه تنها دختر بزرگوار پيامبر ص بلکه نقشه و قصد ترور حضرت علي ع را توسط خالد بن وليد در سر داشتند و حتي آن نقشه را عملي هم کردند که ناموفق بود. آيا فکر نميکني آنجا که در خطبه ي غدير پيامبر ص دشمنان اهل بيت ع را لعن ميفرمود منظورش همين دشمنان بودند؟؟؟؟ ايا منظور شما از دوستي ( شبهه اي که در کلمه مولي مي آوريد ) همين بود که با خاندان اهل بيت ع روا داشتيد؟؟؟!!!!! آيا اهل سنت يا بهتر بگويم پيروان خلفاي راشدين هم اينگونه حقوق اهل بيت ع را رعايت ميکنند و آنان را دوست دارند؟؟؟؟ ايا شهادت همه اهل بيت ع به غير از امام زمان عج که امام حي ماست و منتظر روز ظهور و انتقامش هستيم توسط اهل سنت کذب است؟؟؟؟ جناب سلام قبلا هم تعدادي سئوال از شما داشتم که تمامآ بي پاسخ مانده است. لطفا پاسخ دهيد. الا لعنت الله علي القوم الظالمين يا علي مدد
142 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٨ دي ١٣٨٨ |
جناب سلام
عجب هوشي داريد شما اهل سنت!!! واقعا تاکنون فکر مي‌کرديد هدف ما از پرسش درباره قبر مطهر مقام عصمت الله حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها)، دانستن موقعيت مکاني آن است؟
شما واقعا فکر کرديد که محتاج راهنمايي شما براي دانستن موقعيت مکاني آن بوده ايم؟؟؟

مگر مکان قبر نوراني شوي ايشان جناب اسدالله اميرالمومنين علي (عليه السلام) را از شما پرسيديم؟
صد سال آن قبر نيز مخفي بود.
هدف ما از پرسش آن سئوال چيزي نيست جز يادآوري اين نکته که اصنام شما جز عداوت و دشمني با اهل بيت (عليه السلام) نداشتند.
امري که بارها و بارها در طول تاريخ ثابت شد.
البته شمايي که جنگ تحميلي عايشه و معاويه را دليل دشمني آنها با اهل بيت (عليهم السلام) نمي‌دانيد واضح است مخفي بودن قبر شريف را نيز نشاني بر عداوت اصنام خود ندانيد.
**************
راستي. جناب سلام چي شد جواب اين سوال ما:
بالاخره در سال شصت و دو هجري خليفه رسول خدا در زمين که بود؟
يا علي
143 | عباس | Iran - Ahvaz | ١٢:٠٠ - ٠٦ اسفند ١٣٨٨ |
خليفه اول ودوم آنقدر هوش وزكاوت داشتند واينقدر از طرف يهود در باره اسلام ونبي اكرم مي دانستند كه تنها راه مقابله با اهداف بلند نبي اكرم كه گسترش ولايه حقه بود را پنهان شدن درنقاب اسلام دانستند لذا درست از وقتي كه پيامبر اكرم دعوت خود را علني كردند ونه قبل از آن اسلام آوردند وبا تحمل سختي براي خود جايگاه خاص پيدا كردند هر چند كه هيچگاه افتخارات مولا علي قابل مقايسه با هيچكس نيست كسي كه يك ضربه اش برابر با عبادت انس وجن وملائكه است البته نبي اكرم نيز با احاطه بر جريان سازي ايندو ‘بار گسترش اسلام را بر دوش آنها گذاشتند واز آنها مانند سياهي لشكر اسلام بهره بردند.كساني كه آنروز
نبي اكرم بارها در فرمايشات خود سلسه اوليا را از نسل فاطمه زهرا يادآور شده اند .
بي شك بيعت مولا علي با اصحاب سقيفه تمام اهداف نبي اكرم را بي نتيجه ميگذاشت لذا فاطمه زهرا در آن مقطع حساس با فداكاري واز جانگذشتگي بار جهاد بر عليه سقيفه را برعهده گرفتند وبا اين ايستادگي جريان عمر وابوبكر را رسوا كردند.اين كار تنها از فاطمه زهرا ساخته بود چرا كه تنها يادگار پيامبر بود ضمن اينكه پيامبر اعظم بارها غضب اورا غضب خدا تعبير كرده بود.تابعد...
144 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٧ اسفند ١٣٨٨ |
جناب عباس
عجب فرمايش مي‌فرماييد شما.
مرگ يک انسان بوسيله يک ويروس نشان از هوش ويروس دارد؟
اگر در آشپزخانه‌اي سوسکها از در و ديوار بالا روند حکايت از هوش آنها دارد و يا بي‌دقتي اهالي آن خانه؟
عفونت و خرابي و خيانت و از پشت خنجر زدن و وطن فروشي و دين فروشي که هوش نمي‌خواهد.
نطفه حرام مي‌خواهد.

يا علي
145 | حميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
باسلام ,اهل سنت با تکيه بر يکي از خطبه هاي نهج البلاغه ادعا ميکنن که حضرت علي عمررابه عنوان رهبر جامعه پذيرفته بوده.(همون خطبه اي که اميرالمومنين عمررامخاطب قرارميدهدودراين خطبه ازويژگي هاي رهبر به عنوان محور جامعه وچرخ آسياب نام ميبرد)لطفاپاسخ شيعه رو به اين شبهه اهل سنت که ميگويند حضرت دراين خطبه عمر رابه عنوان رهبر جامعه خطاب کرده بيان بفرماييد ممنون ميشم.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- عبارتي كه شما مطرح مي‌كنيد در نهج البلاغه در دو جا (يكي خطبه شقيقيه و ديگري خطبه 118) تنها با اشاره به خود حضرت آمده است ! (اگر عبارت دقيق عربي را مطرح كنيد ، پاسخ دقيق‌تر به شما داده مي‌شود)

اما خطبه اي كه توهم دفاع از خليفه در آن شده است ، در آدرس ذيل در نظر شماره 5 به آن پاسخ داده شده است :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=105

2- رهبر جامعه بودن مهم نيست ! رهبر جامعه‌اي كه همه شوون آن اسلامي باشد مهم است ! (به نظر اهل سنت ، صفويه نيز رهبر جامعه بودند ! اما آنها را دشمنان دين معرفي مي‌كنند!) يزيد نيز رهبر جامعه شد ! و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

146 | حميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
باسلام,درمورد خطبه146 نهج البلاغه به آدرسي كه فرموده بودين مراجعه كردم ممنون ميشم اگر پاسخ كاملتري دراين مورد بفرماييد مخصوصادرمورد فرازي ازخطبه كه اميرالمومنين خطاب به عمر ميفرمايد"فكن قطبا واستدرالرحي بالعرب...فانك ان شخصت من هذه الارض انتقضت عليك العرب من اطرافها واقطارها"(تومانند محور آسياباش وبه كمك اعراب آسيارابچرخان...زيرااگرتوازاين سرزمين خارج شوي ازاطراف واكناف بيعتت راميشكنندالي آخر)آيااين خطبه ومخصوصافرازي ازخطبه كه نقل شداشاره اي به فضيلت وتاييد عمر داردياخير واصولاميتوان ازاين خطبه فضيلتي براي خليفه دوم برداشت واستخراج كرد؟لطفا كاملترين توضيح ممكنه رابفرماييد.باتشكر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- يكي از مطالبي كه بايد به آن توجه داشت ، لزوم وجود يك حاكم ، براي مردم است ، و كشور بدون حكومت ، به سرعت نابود مي‌شود !

سخني كه شيعه و سني از اميرمومنان علي عليه السلام نقل كرده‌اند كه «وإنه لا بد للناس من أمير بر أو فاجر يعمل في إمرته المؤمن . ويستمتع فيها الكافر . ويبلغ الله فيها الأجل . ويجمع به الفئ ، ويقاتل به العدو . وتأمن به السبل . ويؤخذ به للضعيف من القوي حتى يستريح به بر ويستراح من فاجر» همين معني را مي‌رساند .

نهج البلاغة - خطب الإمام علي (ع) - ج 1 ص 91 ش 40

مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 557، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت
پس مقدمه اول اين شد كه حاكم براي هر جامعه‌اي لازم است ! البته حاكمي كه بتواند كشور را اداره كند ! (طبق صريح كلام حضرت ،گاهي اوقات يك فاجر نيز مي‌تواند حكومت‌داري كند اما طبيعتا اين فاجر ، نمي‌تواندجامعه را به سمت و سوي ديني سوق دهد و حد اكثر مومنان در ان جامعه مي‌توانند اعمال عبادي خويش را انجام دهند و امنيت نسبي داشته باشند !)
2- طبق روايات اهل سنت نيز پيامبر اكرم (ص)‌ نيز مي‌فرمايند «إِنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ»

صحيح البخاري ج 3 ص 1114 اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

با جمع كردن اين دو مقدمه كه أ. لا بد للناس من أمير بر أو فاجر ب. «إن الله يويد الدين بالرجل الفاجر» ممكن است كه گاهي وجود يك حاكم فاجر ، فوايدي براي امت اسلامي داشته باشد كه از نبود او اولى باشد (اگر چه اگر يك حاكم صالح بر سر مسند كار بود ، بسيار بهتر بود ، اما به خاطر ايجاب شرايط ، بنا به ضرورت ، حاكم فاجر نيز فوايدي دارد) علت سكوت اميرمومنان علي عليه السلام ، در مقابل خلفا ، همين بود كه در آن زمان اگر براي گرفتن خلافت قيام مي‌كردند ، به علت اينكه جامعه داراي حاكم رسمي نبود و دچار هرج و مرج بود ،كفار مي‌توانستند به راحتي كل مسلمانان را نابود كنند ! اين مقدمه سبب شد كه خلافت به دست نا اهلان بيفتد. و حضرت نيز مجبور به سكوت شوند .
3- حال محور آسيايي كه به فرموده خود اميرمومنان «محلي منها محل القطب من الرحى» مجبور مي‌شود ، اين محوريت را به دست كسي ديگر بدهد ، و او مديريت را به عهده بگيرد ! اين دليل بر قبول داشتن او و يا تاييد خلافت او نمي‌شود !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات




147 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
سلام جناب اقاي سلام فرار را برقرار ترجيح داديد کاش مردانگي خود را به اثبات رسانده و شجاعانه حقيقت را قبول ميکرديد من مدتهاست که منتظر جواب سوالاتي هستم که در همين صفحه از شما پرسيده ام نميدانم چرا اهل سنت هر وقت با جواب کوبنده و استدلالهاي قوي روبرو ميشوند بجاي قبول حقيقت و کسب رضايت خداوند متعال با فرارشان در جهت کسب رضايت ابليس لعين قدم بر ميدارند جناب سلام به هر حال ما منتظر جوابتان هستيم يا علي
148 | علي 110 | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
با عرض سلام خدمت شما و سپاس در اسلام يکي از فروع دين تبري از دشمنان خدا وظالمان است و اين تبري نبايد فقط در دل باشد بلکه بايد آشکار شود يعني اگر فرضا من ديدم ظالمي به مظلومي زد واو را اذيت کرد وظيفه من شيعه اين است که از مظلوم دفاع کنم وداد بزنم که در حق او ظلم شده است ودلي کافي نيست اما وقتي همين بحث را در را بطه با لعن دشمنان اميرالمومنين عليه السلام در مدرسه مطرح مي کنند بچه به من چند اشکال مي گيرند من آنها را مي نويسم واز شما خواهشمندم به آنها جواب دهيد. 1.مي گويند نبايد به مقدسات هر سي توهين نمودو آن را مورد شتم قرار داد چون آنها ناراحت مي شوند واز دين شيعه فار مي کنند 2.تقيه واجب است ودر عصر کنوني هر جايي در مخفي ترين مجالس شيعيان امکان دارد دوربين منافقين حاضر باشد و در نتيجه بر ضد شيعه تبليغ کنند 3.الان بايد ما با استکبار کنوني مبارزه کنيم يعني آمريکا واسرائيل وکاري به دشمنان حضرت علي عليه السلام نداشته باشيم قديما گذشت. 4.به جايي که بري لعن دشمنان حضرت علي عليه السلام را بکني بري يک سني شيعه کن. * 5.و يک انتقاد اينکه چرا قسمت پاسخ ها بروز نمي شود ؟ 6.ويک سوال هم خودم داشتم وآن اينکه آيا تقيه فقط در موارد ترس است يا نه هميشه در هر شرايطي بايد اجرا شود؟ ياعلي - خدانگهدار

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- در مورد لعن بهتر است ابتدا آدرس ذيل را ملاحظه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=154

2- اگر معني لعن به خوبي مشخص شود ، ديگر سوال اول (يعني اهانت به مقدسات ديگران) معني نخواهد داشت ! مگر پيامبران كفار را لعنت نكرده‌اند ؟ مگر در قرآن كفار و بت‌ها و... را لعنت نكرده است ؟

3- تقيه در زمان پيامبر نيز از كفار لازم بود ! اما آيا لعنت كفار برداشته شد ؟

4- مبارزه با استكبار كنوني ، بدون دانستن روش مناظره و داشتن ابزار لازم مناظره (يعني فرهنگ ديني غني) امكان پذير نيست ! و اين تنها با دانستن حقايق تاريخي به دست مي‌ايد ! زيرا اگر چنين نكنيم ، نمي‌دانيم كه دين را از چه منبعي مي‌گيريم ! از منبعي كه زلال حقايق را مي‌دهد يا جايي كه تنها سبب گمراه شدن مردم مي‌شود !

5- كارهاي نيك هيچ كدام با يكديگر منافات ندارد و همه بايد با هم انجام شوند !

6- چند پاسخ در دست تهيه است كه ان‌شاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت .

7- در مورد تقيه نيز مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=136

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

149 | علي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
با عرض سلام وسپاس از شما نکته:(ببخشيدها حتما جوابش را روي سايت بگذاريد چون با اينترنت تبيان مي آيم وتبيان ياهو را ندارد) من مناظره جناب اقاي قزويني ومراد زهي را خواندم وجا دارد از جناب آقاي قزويني براي زحماتشان تقدير وتشکر به عمل آورم واميدوارم اعمالشان مرضي حضرت بقيه الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداه قرار بگيرد من کل مناظره را ابندا تصويري ديدم بعد در سايت که شما نوشته بوديد آن راب رداشتم و پرينت گرفتم وککاملا بررسي کردم چند سوال برايم پيش آمد که آقاي قزويني خوب ضمن مناظره به آن جواب ندادند من آنها را مي نويسم وخواهشمندم بر من منت نهيد و به آنها به طور کامل جواب دهييد 1.آقاي مراد زهي در ضمن مناظره مي گويد:((انساب الأشراف بلاذري ، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند ، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند . همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250 :لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي والزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب، وزيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلى عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة، وليس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتى أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت ابن عم رسول الله وصهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا ابن عمة رسول الله وحواريه وفارسه وأنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن ابن عون.انساب الأشراف بلاذري، ص250 كه مي گويد كه حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند ، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت ؟ گفتند ما فكر مي كرديم كه ما مستحق تر هستيم . بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند كه دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم . دستشان را دراز كردند و بيعت كردند .بنابراين ، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده : فخرج علي فقال يا ابابكر أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر ، قال بلي ولكن ...فقط گلايه اي كه حضرت علي رضي الله عنه داشت ، انتظار مشاوره داشتند ، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد . اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است وعبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند)) مي خواستم بپرسم اولا اين روايت چه چيزي را بيان مي کند وآيا همان مقصود آقاي قزويني که به آتش کشيدن خانه است را بيان مي کند يا نه؟ بعد همآقاي قزويني يک جوري پاسخ مي دهند که انگار حرف آقاي مراد زهي را قبول کردند واز کتب ديگر يعني صحيح بخاري و... روايت هاي ديگري مي آورندمي خواستم بدانم آيا آقاي قزويني براي استناد به کتاب انساب الاشراف اشتباه کرده است يانه 2.بعد آقاي مراد زهي از کشف الغمه ،ج 2،ص78 روايتي را نقل مي کند که آقاي قزويني مي گويد به اين سند که شما مي گوييد نيست بعد مي گويد در ص291 ج2 يک روايتي است که سندش بر مي گردد به ....آيا منظور آقاي قزويني اين است که اين روايت در کشف الغمه هست ولي به يک سند ديگر که باز سندش باطل است يا نه چيز ديگريست؟ 3.در يک جاي اين مناظره آقاي قزويني مي گويند :حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است . مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه ، آيا جداي از اين قضيه است ؟. حديث حوض و قضيه شک خليفه دوم در قضيه حديبيه چيست؟ 4.آقاي مراد زهي ضمن مناظره مي گويد:جابر جعفي کذاب است من در صحبت آقاي قزويني جابر جعفي را نمي بينم .اولا منظور آقاي مراد زهي چيست . جواب آقاي قزويني چيست؟ 5.آقاي مراد زهي آيه اي از قرآن مي خوانند:(.مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... )که خوب بودن همه صحابه را تحت نظر دارد جواب آقاي قزويني چيست؟ 6.آقاي مردا زهي روايات طبري را زير سوال مي برند و مي گويند مورد قبول نيست در نظر اهل سنت پس چرا آقاي قزويني به آن استناد مي کند ومي گويد از نظر سندي اشکال ندارد؟ 7.بعد آقاي مراد زهي در مورد خطبه 219 نهج البلاغه مي گويد :تمام شارحين ؛ از جمله ابن أبي الحديد ، محمد عبده و ديگران از والي اين را قبول دارند که درباره عمر است اين خطبهاولا ايا محمد عبده شيعه است؟منظور از والي چيست؟ جواب اقاي قزويني چيست؟ 8.ما آخر نفهميديم آقاي هيکل وکحاله مورد ثقه اهل سنت است يا نه؟و اگر نيست پس چرا آقاي قزويني به آن استناد مي کند؟ 9. مراد زهي مي گوند:((كتاب ناسخ التواريخ مال ميرزا تقي خان كه معاصرما است و در كتاب اعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله ، مي گويد : ان ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده ، و قالوا له : رحمك الله ، ماذا تقول فى حق أبى بكر و عمر ؟ آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد ، ما تقول في حق ابوبكر و عمر ؛ در باره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد ؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود :قال : ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا ، من تمام اهل بيتم در باره اين ها جز خير نمي گويند . ما ظلمانا و لا أحد غيرنا ؛ به كسي ديگري نيز ظلم نكردند و عملا بكتاب الله و سنة رسوله ؛ به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند .))اولا اين حديث چه چيزي را اثبات مي کند؟ثانيا جواب آقاي قزويني چيست؟ 10.آقاي مراد زهي مي گويد:((حضرت علي عليه السلام به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود چهارده بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن چهارد بار ، دوازده بار جانشينش حضرت علي بود . شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد . اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه دوازه بار او را جانشين خودش تعيين مي كند . اگر عداوت بود ، بغض بود ، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد .))جواب آقاي قزويني چيست؟ 11.آقاي مراد زهي مي گويد:(. وانگهي عمر رضا كحاله ، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد ، عبارت كاملش را ايشان بياورند ، و اين جا مطلبشان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود . )ولي آقاي قزويني متن کحاله را نمي خوانند.خواهشمندم بنويسيد و بگوييد چه چيزي را اثبات مي کند. 12.منظور آقاي مراد زهي از جمله :((، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند ، اين ها منتسب به حضرت علي هستند ؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است . اذا تعارضا تساقطا . پس هر دو ساقط مي شوند ))چيست ئچه چيزي در نهج البلاغه تناقض دارد؟ 13.آقاي مراد زهي اين آيه از قرآن را خواند:(((وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) بعد توضيح مي دهد:.مهاجرين اولين چه كساني بودند ، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند . ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 14.آقاي مولوي در سه دقيقه نهايي حديث مي خواند:((و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق ، و لعمري أن مكانهما فى الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا .شرح ابن ميثم ، ص488 . كه حضرت علي مي فرمايد :ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند . آن ها جايگاه والايي در اسلام دارند . و با وفات آن ها و شهادت آن ها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آن ها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 15.شرح نهج البلاغه صبحي صالح که آقاي مراد زهي به آن ارجاع مي هد آيا از منابع شيعه است واگر از منابع شيعه است جواب آقاي قزويني چيست؟ 16.آقاي مراد زهي حديثي مي آورد :((كتاب شافي مال علامه علم الهدي ، ج2 ، ص428 حضرت شهادت مي دهد : إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر بهترين امت بعد از پيامبر ابوبكر و عمر هستند به بهترين و خيريت آن ها شهادت مي دهد .و همچنين در ادامه اش مي فرمايد :انهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام والمقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله وسلم ... ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 17.آقاي مراد زهي مي گويد:((شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است ، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار . عليي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود ، ذوالفقار علي كجاست ؟ آيا دفاع از ناموس ، آيا دفاع از خانه ، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست ))جواب آقاي قزويني چيست؟ ببخشيد کمي زياد شد . اگر جواب دهيد خيلي ممنون ميشم با تشکر يا علي التماس دعا

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- مطلب انساب الأشراف دو بخش دارد :
أ. اقرار به اصل هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها
ب. ادعاي بيعت اميرمومنان بعد از اين هجوم (قبل از شهادت حضرت زهرا)
آنچه كه جناب استاد قزويني قبول كرده‌اند وجود بخش دوم در كتاب انساب الأشراف است و نه صحت آن (هر مطلبي كه در كتب اهل سنت باشد ، براي آنان مي‌تواند حجت باشد و نه ما ؛ طبق قواعد مناظره ما مي‌توانيم بر مطالب كتب اهل سنت بر ضد آنان استشهاد كنيم !) يعني اين روايت صحيح السند ، بر اهل سنت ماجراي هجوم را ثابت مي‌كند ! حال اگر اهل سنت بخواهند ادعا كنند كه اميرمومنان بيعت كرده است ، مي‌گوييم اين بخش روايت قطعا دروغ است ، زيرا در تعارض با روايت بخاري است ! كه مي‌گويد اميرمومنان تا بعد از شهادت فاطمه زهرا بيعت نكردند .
2- روايت با چند مضمون در كتب مختلف ذكر شده است ، يكي از مضامين آن (كه آقاي مرادزهي مطرح كرد) در كتابي ديگر و نه كشف الغمة آمده است ! (مضموني كه او ادعا كرده در كتب اهل سنت است) و مضموني كه در كتب شيعه است ، نيز سندش ضعيف است . يعني آقاي مرادزهي حتي خود كتاب شيعه را نديده و از روي آنچه به دست او داده‌اند مناظره مي‌كرده است !
3- احاديث حوض ، يك باب در صحيح بخاري است كه در آن پيامبر (ص)‌مي‌فرمايند گروهي از اصحاب من ، در روز قيامت در حالي بر من وارد مي‌شوند كه مرتد شده‌اند ! (يعني به صراحت ارتداد بعضي از صحابه را بعد از رسول خدا - ص- ثابت مي‌كند)
شك خليفه دوم در صلح حديبيه نيز اشاره به قول خليفه دوم در اين ماجرا دارد كه بعد از صلح به رسول خدا (ص)‌رو كرده و با تندي‌ مي‌گويد مگر تو ادعا نمي كردي كه پيامبري ؟ مگر تو نگفتي كه به مكه مي‌رويم ؟ پس چه شد ؟ و طبق بعضي از مدارك اهل سنت مي‌گويد در نبوت پيامبر (ص) شك كردم !
4- ظاهرا جابر جعفي هيچ ربطي به ماجرا ندارد ! چطور چنين ادعايي كرده است ، از خود او بايد پرسيد !
5- در مورد آيه «محمد رسول الله» به صورت مفصل در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=128
6- هر ادعايي كه هر فردي بكند ، قبل از آوردن دليل قبول نمي‌شود ! استاد قزويني براي صحت سند تاريخ طبري تمام رجال آن را از كتب اهل سنت توثيق كرده‌اند ! حال چگونه ادعا مي‌كند كه سند روايت ضعيف است ؟!
7- شيخ محمد عبده ، سني است و زماني شيخ الأزهر بوده است ! و مقصود از والي در اين روايت پيامبر (ص)‌ است !
8- آقاي هيكل و كحالة به عنوان دو نفر از تاريخ شناسان معتبر معاصر به شمار مي‌روند ! كه مصادر تاريخي را با تحقيق مورد بررسي قرار داده‌اند !
9- اولا اين روايت از جهت سندي مخدوش است !
ثانيا حد اكثر اعتقاد زيد را به خلافت ابوبكر و عمر ثابت مي‌كند و براي ما حجت نيست !
10- اين ادعا هيچ سند صحيحي ندارد ! بهتر است يك سند تاريخي براي ادعاي خويش بياورد !
11- عمر رضا كحالة اگر نقدي داشت ، خود آقاي مرادزهي نقل مي‌كرد ! (اين تنها براي پوشاندن حقيقت بوده است)
12- مي‌گويد در نهج البلاغه مدح خلفا و ذم خلفا هر دو آمده ، پس تعارض مي‌كنند و از حجيت ساقط مي‌شوند ! پاسخ واضح است ! در ابتدا مدح را ثابت كن ، تا بعد بتواني ادعاي تعارض بكني !(ادعاي چند نفر سني در اينكه مقصود از بعضي روايات مادحه خلفا است ، حجت نيست !)
13- در مورد آيه والسابقون در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده‌ايم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=121
14- در مورد عبارت «وانصحهم لله ولرسوله» در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده‌ايم :
http://www.valiasr-aj.com/lib/book101/03.htm#10
15- صبحي صالح نيز از دانشمندان اهل سنت است .
16- آنچه از كتاب شافي نقل كرده است ، استدلال اهل سنت است ! نه كلام سيد مرتضى! سيد مرتضى مي‌گويد اهل سنت چنين ادعايي كرده‌اند و سپس آن را نقد مي‌كند !
17- در مورد اين سوال نيز در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

150 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
جناب دوربين مخفي باز هم كه تقيه كردي , اول خود تقيه نكن بعد امر به منكر بكن .

يا علي
151 | كميل (براي دوربين) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
جناب دوربين , طلبه هاي قم يا ديگر طلاب , مقتدا و الگوي ما نيستند . مقتداي ما مولا اميرالمومنين و ائمه معصومين و پيامبر(ص) وحضرت زهرا(س) ميباشد. البته اگر بتوانيم گوشه اي از اعمال آنها راتقليد کنيم!
طلبه ها و روحانيان نشاندهنده مذهب تشيع نيستند. اگر (نعوذبالله) امام صادق (عليه السلام) در طول حيات مبارکشان اشتباهي ميکردند دين ما خدشه دار ميشد .
همينطور است مذهب شما , که با مفاسدي که عمر و رفقايش در زندگي شخصي و اجتماعيشان خدشه دار شده است نه با عمل مولوي ها و مفتيهاي شما !اعمال بزرگان شما در دينتان موثر است و کارکرد علمايتان اثر چنداني در ديدگاه ما به شما نخواهدداشت.
152 | حميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
.آياروايتي در صحاح که مستقيما لفظ عمر راکنار يهجر آورده باشدداريم؟اگرداريم ممنون ميشم آدرسش روبرام بفرستين.چون من ميخام براشون(اهل سنت) استدلال کنم ممکنه بگن اينجا گفته شده فقالوا..هجروگفته نشده فقال العمر..هجرودر چاپهاي ديگرصحيح بخاري هم که از عمربه عنوان گوينده نام برده شده ,کلمه وجع روميبينيم نه يهجررو .پس ازجمع بين اين دو حالت ميشه گفت که اون اشخاصي که به پيامبر اتهام هزيان زدن (يهجر)اشخاصي غيراز عمر بودن وعمر حداکثراز کلمه وجع درموردپيامبراستفاده کرده,چه جوري ميشه به اين نوع استدلال اونها جواب دندان شکني داد.؟آياتوچاپهاي قديمي ترياچاپ کشورهاي ديگه ميشه روايتي رو پيداکرد که به صراحت عبارتي بااين مضمون که مثلا"فقال العمر..هجررسول الله"ياچيزي شبيه به اين جمله پيداکردکه ديگه به قول معروف دهن همشون بسته بشه ونتونن هيچ بهانه وسفسته اي بيارن.؟باتشکر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- كساني كه در خانه رسول خدا (ص) بوده و آن حضرت را به (نعوذ الله) هذيان متهم كردند ، جزو صحابه بودند يا خير (حتى اگر عمر نباشد ، اما به هر صورت صحابه چنين اتهامي به پيامبر زده‌اند و اين پاسخ اهل سنت نيز به ضرر آنها است)

2- اين سخن عمر ، در بسياري از كتب اهل سنت آمده است :

قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر
سر العالمين وكشف ما في الدارين ج 1 ص 18 ، اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الوفاة: 505هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي

شبيه اين مطلب در آدرس‌هاي ذيل نيز آمده است :

المنتقى من منهاج الاعتدال ج 1 ص 347 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : ، تحقيق : محب الدين الخطيب

ديوان المتنبي ج 1 ص 9 ، اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : مصطفى

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

153 | دوربين مخفي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
من يك باري خودم دور بين مخفي بودم در ماشين شخصي دو طلبه شيعه اهل قم به طرف يكي از استانهاي اهل سنت حركت ميكرديم و آنها نفهميدند كه من مسلمان ( سني ) هستم ، اگر دوست داشتيد برايتان تعريف ميكنم چه اتفاقي افتاد و از آن دو طلبه كه هر دو از مسئولان درجه يك بودند ....چه حرفهاي نابي به گوشم رسيد ! به نظر من شما شيعيان بايد به تقيه خاتمه دهيد چون دست مذهبتان رو شده !

پاسخ:

!!!

154 | حميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
پس باتوجه به دلايل بالا ميتوان گفت که منظورحضرت در خطبه146 نهج البلاغه اين مطلب بوده که در حقيقت عمررو راهنمايي کنن که کشور اسلامي به دست کفار نيفته.يعني حضرت بين حکومت عمري وکفار, حکومت عمري رو انتخاب کردن,به بيان ديگه بين بد(حکومت عمري)و بدتر(جنگ ونزاع برسر حکومت وخونريزي وکشتارونهايتا سلطه مجدد کفاربرسرزمين اسلامي) بدرو انتخاب کردن,درسته؟ببخشيديک سوال ديگه هم داشتم واون اينکه کلمه ليهجر روکه مربوط به اهانت عمر به پيامبردر هنگام وفات پيامبرهست در کدام چاپ صحاح ودر کدوم کتاب ميتونم پيداکنم؟آخه هرچي گشتم نتونستم پيدا کنم,تو همش لغت وجع اومده ولي لغت يهجر(هزيان گويي)روپيدانکردم.ممنون ميشم راهنماييم کنيد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آنچه در صحيح بخاري آمده است ، اين است كه بعضي از حاضرين چنين گفت ، اما ديگر علماي اهل سنت ، گوينده را عمر معرفي كرده‌اند :
72 بَاب جَوَائِزِ الْوَفْدِ هل يُسْتَشْفَعُ إلى أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُعَامَلَتِهِمْ
2888 حدثنا قَبِيصَةُ حدثنا بن عُيَيْنَةَ عن سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّهُ قال يَوْمُ الْخَمِيسِ وما يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَجَعُهُ يوم الْخَمِيسِ فقال ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال دَعُونِي فَالَّذِي أنا فيه خَيْرٌ مِمَّا تدعونني إليه

صحيح البخاري ج 3 ص 1171 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

155 | دوربين مخفي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ فروردين ١٣٨٩ |
جناب كميل!

گفته ايد: طلبه هاي قم يا ديگر طلاب , مقتدا و الگوي ما نيستند

بفرمائيد اگر طلبه هاي قم يا ديگر طلاب مقتدا و الگوي شما نيستند چرا خمس پولت را به آنها ميدهي و دختران قوم و خويشت را متعه انها و يا به دستور آنها متعه شان ميكني؟!

گفته ايد: طلبه ها و روحانيان نشاندهنده مذهب تشيع نيستند.

ولي همين طلبه ها خود را بالاتر از نشانه مذهب تشيع ميدانند ، آنها خود را آيت الله و حجت الاسلام و ثقه الاسلام ناميده اند و شما و هم كيشانت به همين اسم آنها را پذيرفته ايد.



156 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٩ |
سلام
جناب دروربين مخفي
آيا تا بحال از اعمال و رفتار علماي خودتان و نيز شخص خودتان فيلم گرفته ايد

در مورد متعه قبلا برادران سايت جواب شما را بخوبي و بطور کافي و وافي داده اند

سئوال ديگري از شما دارم:
لطفا بگوئيد دليل و علت آنرا که اکثريت مردم دنيا اسلام را دين توحش ميخوانند؟!
چرا هر جا حرفي از اسلام و مسلمان زده ميشود با ديد منفي نگاه ميشود؟!
جناب دوربين مخفي بهتر نيست لزنهاي دوربنتان را عوض کنيد و بجاي توجيه مسائلي که جواب آن بارها داده شده است و ايجاد شبهه به حقيقت فکر کنيد؟!
آيا خلفاي راشدين که بنام اسلام و بر خلاف نص صريح قرآن جنايات و خيانات و ظلم و ستمهاي خود را در جاي جاي تاريخ ثبت کردند بقول شما دم از
اسلام و مسلمين نميزدند؟
آيا بر هر خيانت و جنايتي که داشتند هر روز يک فتواي جديد بنام اسلام نتراشيدند؟
صفحات تاريخ پر شده از شرح جنايات و خيانتهاي خلفائي که بنام اسلام و بعنوان نماينده اسلام و بالاتر از آن خليفه ي خدا از هيچ کار پستي فروگذار نکردند.
براي ما اسلام ناب محمدي ص مهم است
و اگر فردي بر مبناي اسلام ناب محمدي عمل کند شيعه است
در واقع غير از آن هر کس که باشد چه سني و چه شيعه ، در واقع با اصول اسلام متناقض است و غير قابل قبول
پس براي ما اسلام مهم است و مسلمان واقعي نه چيز ديگر
حال بررسي کنيد و ببينيد اسلام ناب محمدي ص و مسلمان واقعي کيست؟
البته به دور از تعصب و با اتکاء به ذات اقدس اله و کسب علم بر مبناي حقيقت
موفق باشيد
يا علي
157 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٩ |
جناب دوربين اگه ملاک اين باشه که شما رسواي دو عالمين!
چون همه طلبه هاي ما آنطور که شما فکر ميکنيد نيستن.اگر فکر ميکني مشت نمونه خروارست اشتباه ميکني.ولي علماي شما همه سروته يه پيازن.
از گفته هايتان پيداست که شما علماي واقعي مارا که برخي طلبه ها آنها رابدنام کرده اند نميشناسي.
ما آنها را حجت الاسلام ميدانيم نه همه طلاب را.(در ضمن شما فکر ميکنيد طلبه همان عالم است)
اگر در مملکت ما اين القاب را به همه آنها داده اند به خاطر عرف است وگرنه آنها با هم زمين تا آسمان فرق دارند.
براي مثال مگر شما ميتوانيد آيت الله حسيني قزويني را با ديگران در يک سطح قرار دهي؟!!!
اين ديد شما نسبت به طلاب از اينجا بوجود آمده که آنها را با طلاب خود مقايسه ميکنيد که در همان مرحله ابتدايي تحصيل, نام مفتي به آنها ميدهيد و از فتاواي بي پايه ومسخره آنها تبعيت ميکنيد.
158 | دوربين مخفي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ فروردين ١٣٨٩ |
شاه سعيد صفوي ! شعرهاي تكراري را بذار كنار و گرنه آنچه ديدم و شنيدم تعريف ميكنم........
159 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢١ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب دوربين يا نزديک بين،
يا هيچي نبين يا واقعا ببين و سعي کن درست ببيني

من که شعر ننوشتم
عزيزم اين چيزهائي که نوشتم حقايق هست
مطمئن نيستم آنچه ببيني دقيقا همان را تعريف کني!!!!!!!
بهتر است براي آنکه صداقت در گفتار شما ثابت شود
ابتدا براي شروع از اماکن تمريني وهابيت فيلمي تهيه کنيد و تعريف کنيد

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=52

به آدرس بالا سرب بزن و فيلمي بگير و بعد بيا براي ما تعريف کن

در ضمن از مناظره ي موجود در اين صفحه چيزي نميخواي تعريف کني؟؟؟؟!!!!!!
يا حق
160 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب دوربين مخفي
بنده مطمئن هستم شما هيچ گاه چنين کاري نخواهيد کرد. چون اگر شما اهل افشا و آبرو ريزي بوديد چيزهايي را که از عمرتان مي‌دانستيد افشا مي‌کرديد!!!
پس لطفا بي‌دليل ما را نترسان!!!
يا علي
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها