2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ به شبهات توسل
کد مطلب: ٥٨٣١ تاریخ انتشار: ٣٠ مهر ١٣٨٥ تعداد بازدید: 11888
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
پاسخ به شبهات توسل

توسل درقرآن و روایات اهل سنت، وهابیت و تبعیت از ابن تیمیه
پاسخ به شبهات 85/07/30

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/07/30

آقاي هدايتي

شما بار ديگر آدرس دقيق را بفرمائيد. چون ايشان گفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مرده هستند و قرآن مي فرمايد:

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

سوره زمر/آيه30

و همچنين درباره اينكه ائمه (عليهم السلام) مرده هستند، آدرس را فرموديد. ما اينها را به هيچ وجه مرده نمي دانيم و قرآن مي فرمايد:

وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره آل عمران/آيه169

مي گويند كساني كه يا علي و يا حسين مي گويند، مشرك و كافر هستند. شما سند ارائه داديد كه اگر قرار باشد گوينده چنين سخني را كافر بدانيم، اول مشرك و اول كافر، ابوبكر بن أبي قحافه است. لطف كنيد يك بار ديگر اين سند را از كتب اهل سنت ذكر كنيد كه كنار جنازه بي روح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

يا محمد

اگر چنين است، پس ابوبكر، مشرك و كافر است. شما سند اين روايت را ذكر بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

كتاب صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 70، كتاب الجنائز، باب الدخول علي الميت بعد الموت آورده است. چطور جناب آقاي ملازاده توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را كه مرده است، خلاف شرع و شرك مي داند؟ روايتي است كه بيهقي در دلائل النبوة - كه ابن تيميه مي گويد از صحيح ترين كتاب ها، كتاب دلائل النبوة بيهقي است - جلد7، صفحه 47 اين قضايا را نقل مي كند و مي گويد:

أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب، فجاء رجل إلي قبر النبي، فقال: يا رسول الله! استسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا، فأتاه رسول الله في المنام، فقال: إئت عمر فأقرئه السلام و أخبره أنكم مسقون.

در زمان خلافت عمر بن خطاب قحطي آمد و يكي از صحابه - به نام بلال بن حارث - كنار قبر پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي و قحطي، هلاك شدند. براي مردم طلب رحمت كن. پيامبر به خواب او آمد و گفت برو نزد عمر و از قول من به او سلام برسان و بگو خداوند باران رحمت را بر شما نازل مي كند.

فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص482 - الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 - الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273

وقتي اين روايت را - كه مهم ترين و اساسي ترين رواياتي است كه اينها نمي توانند دفاع كنند - براي آل شيخ، مفتي اعظم عربستان سعودي - كه 3 سال پيش با ايشان در طائف ديدار داشتم - نقل كردم و ايشان گفت اين روايت ضعيف است. گفتم: از شما خيلي بعيد است. آقاي ابن حجر عسقلاني - از استوانه هاي علمي و رجالي شما در كتاب فتح الباري مي گويد روايت صحيح است و جناب ابن كثير دمشقي هم در كتاب البداية و النهاية مي گويد اين روايت صحيح است. تمام علماء اهل سنت اين روايت را در فضائل جناب عمر بن خطاب آورده اند. عمر هم نگفت كه آقاي بلال، تو مشرك شدي و چرا رفتي كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) و يا رسول الله گفتي. من دوست داشتم آقاي ملازاده اگر دليلي براي اين روايت دارند، به ما بگويند. هم چنين در مورد روايتي كه ابن كثير و ابن حجر مي گويند صحيح است و صراحت دارند بر مشروعيت توسل و احدي از صحابه، حتي عمر بن خطاب كه در آنجا بودند و اعتراض نكردند، اعتراضي دارد، به ما بگويد. مضافا كه من توجه آقاي ملازاده و ديگران را جلب مي كنم كه روايات متعددي از اهل سنت با سند صحيح داريم كه خداوند بدن هاي پيامبران (عليهم السلام) را بر زمين حرام كرده و زمين، حق از بين بردن بدن انبياء (عليهم السلام) را ندارد و زنده هستند. حتي سبكي و سمهودي ادعاي اجماع مي كنند كه تمام انبياء (عليهم السلام) زنده اند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم اشرف انبياء (عليهم السلام) است و حيات او در اعلي درجه است. من نمي دانم كه اين آقايان روي چه اساسي اين حرف ها را مي زنند. تمام فقهاي اهل سنت هر روز در نمازشان مي گويند:

السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يا مي شنود و يا نمي شنود. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام ما را نمي شنود، - نستجير بالله - اين حماقت است. پيامبري كه سلام ما را نمي شنود، سلام به خطاب معنا ندارد و اگر مي شنود، پيامبري كه سلام بنده را مي شنود، قطعا توسل بنده را هم مي شنود. همان طور كه واجب است جواب دادن به سلام ما، توسلات ما را هم جواب مي دهند. آقايان اهل سنت در اين مورد چه توجيه و جوابي دارند؟ ما از عزيزان تقاضا داريم كه مقداري فكر و عقل شان را به كار بياندازند. من در ماه رمضان سال 1383 با يكي از اساتيد دانشگاه أم القراي مكه بحث مي كردم و ايشان هم حرف هاي ملازاده را مي زد و مي گفت: خداوند در قرآن فرمود:

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

سوره غافر/آيه60

گفتم: اين آيه را چه مي كنيد؟:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

سوره نساء/آيه64

گفت: اين مربوط به زمان حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

گفتم: در تمام زيارت نامه ها، علماء اهل سنت اين را آورده اند. در سلام نماز تمام مذاهب اسلامي آمده است:

السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته

گفت: روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داريم كه فرموده است:

هر كس كه به من سلام بدهد، خداوند روح مرا از ملأ أعلي به جسم من برمي گرداند تا جواب مردم را بدهد و برگردد به بالا.

گفتم: آقاي دكتر! اگر اين جمله را يك عوام بگويد، اشكالي ندارد. اما شما كه اين جمله را مي گويي، آيا مي داني كه اين جسارت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بالاتري زجر بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است! با حدود 5/1 ميليارد مسلمان در جهان، در هر زماني از شبانه روز، هزاران نفر از مسلمانان بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام مي دهند. يعني در هر آن، هزاران مرتبه روح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به زمين مي آيد و بالا مي رود. اين بالاترين زجر بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

گفت: ما يك روايت ديگري داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:

ملائكه اي هستند در روي زمين كه اين سلام ها را از روي زمين جمع مي كنند به من مي رسانند و جواب سلام ها را از من مي گيرند و به مردم منتقل مي كنند.

گفتم: جناب آقاي دكتر! آن ملائكه اي كه با كاميون و تريلي، سلام ها را جمع مي كنند و خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي برند، عاجز از اين نيستند كه توسلات مردم را بار وانت كنند و خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ببرند و جواب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بگيرند و به مردم ابلاغ كنند.

ايشان كه ديد كار به جاهاي باريك كشيده شده و تعدادي از دانشجويان هم در آنجا بودند و اين بحث را دنبال مي كردند، گفت:

وقت نماز عشاء رسيده است، برويم وضوء بگيريم و نماز بخوانيم.

اگر اين آقايان مقداري آن عقل خدادادي و تفكر را به كار بياندازند، قطعا اين حرف ها را نمي زنند. قرآن كريم هم اين همه ما را به تفكر و تعقل دعوت مي كند و غالبا در آخر آيات آمده است:

لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

(سوره بقره/73 و 242 ـ سوره انعام/آيه151 ـ سوره يوسف/آيه2 ـ سوره نور/آيه61 - سوره زخرف/آيه3 ـ سوره حديد/آيه17)

لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

(سوره بقره/آيه219 و 266)

اما اين عزيزان از اين همه آيات قرآن غافل مانده اند.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

در رابطه با تاريخچه وهابيت توضيح بدهيد.

جواب:

اين موضوع را در جلسات قبل توضيح داديم. اول كسي كه اين موضوع را به صورت برنامه مدون مطرح كرد، ابن تيميه ـ متوفاي 728 هجري ـ بود و علماء اهل سنت و قضات مذاهب چهارگانه عليه ايشان موضع گرفتند و حكم بر كفر او صادر كردند و به زندان انداختند و در زندان دمشق جان داد. بعد از او هم اين قضايا به فراموشي سپرده شد تا اين كه در قرن 12 هجري توسط محمد بن عبد الوهاب در سال 1357 هجري و با همكاري هايي كه ايشان با محمد بن سعود ـ جد أعلاي آب سعود ـ داشت، اين مسائل مطرح شد و الآن هم جهان اسلام، گرفتار اين قضايا است. الان هم ميان خود وهابيت، اختلاف شديدي صورت گرفته است. يك سري كه به تعبير خودشان متشدد و افراطي و تكفيري هستند و أخيرا هم برخي از وهابي هاي داخل عربستان سعودي و همين القاعده كه جزئي از آنها هستند، حكم به تكفير آل سعود و دولت سعودي دادند و اين كشتارهايي كه در رياض و مكه است و هر روز از روزنامه ها و تلويزيون ها مي شنويم، توسط همين افراطيون از وهابيت هستند كه الان لبه تيز تكفيري اينها، دولت آل سعود را هم گرفته است. يك اطلاعيه اي پارسال در مكه به دستم رسيد كه حدود 17 تن از مفتيان طراز اول و هيئت كبار علماي سعودي، در برابر موضع تكفيريون موضع گرفته بودند و گفتند اين تكفيري كه شما نسبت به دولت سعودي اعلام كرديد، منافات دارد با كتاب و سنت. اين اطلاعيه خيلي جالب بود. وقتي اينها شيعيان را در قرون گذشته تكفير مي كردند و شيعيان هم با دليل مي گفتند اين تكفيرهاي شما، بر خلاف قرآن و سنت و سير صحابه است، اين مفتيان و هيئت كبار علماء سعودي هم در همين اطلاعيه، همان حرف هاي علماء شيعه را زده اند. اخيرا هم خود علماي وهابي در داخل عربستان سعودي، شروع كرده اند عليه وهابيت كتاب و مقاله نوشتن و صحبت كردن. اينها نويد خوبي است كه متشددين وهابي از خواب بيدار شوند كه اين تكفيرها ـ بر ضد شيعه يا ساير فرق اسلامي ـ جز خدمت به دشمنان قسم خورده اسلام، چيز ديگري نيست و الين فتاواي تكفير هم نه با منطق قرآن مي سازد و نه با سنت و سيره صحابه.

نكته اي كه من فراموش كردم كه درباره ملازاده بگويم اين است:

ايشان كه گفته است علماي شما ميان ناصبي و سني تفاوتي قائل نيستند

هر كسي اين را بگويد، ما واقعا او را جاهل و مغرض مي دانيم. ايشان فتاواي علماء ما را از زمان شيخ مفيد (ره) تا فقهاء معاصر ببينيد كه كدام يك از آنها فتوا داده اند بر كفر و نجاست و وجوب قتل اهل سنت؟ اگر پيدا كردند، ما از تمام حرف هاي مان برمي گرديم. اين كه ايشان تند تند حرف هاي مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) را مطرح مي كند، اين را خدمت ايشان و همه بينندگان عرض كنم كه در ماه رمضان سال گذشته، در منزل يكي از شخصيت هاي طراز اول علمي مكه مكرمه جناب شيخ عاطف بوديم و با چند نفر از وهابي هاي افراطي بحث داشتيم. اينها كه از جواب عاجز ماندند، يكي از اينها رفت و بعد از جند دقيقه، حدود 40 صفحه فتوكپي از بعضي از صفحات بحار الأنوار علامه مجلسي (ره) و انوار نعماني سيد نعمت الله جزايري (ره) را آوردند. من هم همين عبارت سيد نعمت الله جزايري (ره) را برداشتم و گفتم: آقاياني كه در اينجا هستيد، شاهد باشيد، در ضمن اين كه ايشان مردي بزرگوار بود، كتاب هاي ايشان، نه تنها صحيح نيست، بلكه بعضي از علماء ما فتوا بر حرمت خواندن كتاب هاي ايشان داده اند. در جلد دوم يا سوم اين كتاب در پاورقي صفحه 108، از بعضي از اعاظم نقل كرده اند به خاطر اين كه كتاب هاي مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) از إتقان آن چناني برخوردار نيست، خواندن برخي از كتب ايشان حرام است. يك كتابي كه نزد ما اين قدر از درجه اعتبار ساقط است، استدلال كردن به آن، دون شأن كسي است كه مدعي عالم بودن است. اگر مي توانيد از كتاب هاي سيد مرتضي (ره)، شيخ مفيد (ره)، علامه حلي (ره)، مرحوم شهيد اول، شهيد ثاني (ره) و صاحب جواهر (ره) و فقهاي معاصر ما كه در جامعه نقش سازنده دارند، فتوايي اين گونه بياوريد؛ وگرنه افراط و تفريط در همه جا هست. ما نه نظر افراطيون را قبول داريم و نه نظر تفريطيون را. ملاك ما، نظر فقهاي نامدار شيعه است كه در تاريخ همانند خورشيد مي درخشيدند و جامعه شيعي هم با نظر احترام و قبول به اقوال اينها نگاه مي كردند.

* * * * * * *

سوال:

مدارك آيه 55 سوره مائده كه در شأن امير المومنين (عليه السلام) نازل شده است را بيان كنيد.

جواب:

آقاي طبري در تفسير خود در ذيل اين آيه مي گويد:

امير المومنين(عليه السلام) در حال ركوع بود كه انگشتر خود را به سائل داد و اين آيه نازل شد.

ابن كثير دمشقي هم در تفسير خود در ذيل اين آيه آورده است. بسياري از بزرگان اهل سنت مانند تفتازاني و قاضي عضد الدين ايجي هم همين ادعا دارند كه اجماع مفسرين بر اين است كه اين آيه در شأن آقا امير المومنين(عليه السلام) نازل شده است. برخي هم ادعا كرده اند كه غالب علماي اخباريين اتفاق نظر دارند كه اين آيه در شأن امير المومنين(عليه السلام) نازل شده است. مرحوم شيخ طوسي (ره) هم مي گويد كه اين آيه، بهترين دليل ما بر ولايت و امامت آقا امير المومنين(عليه السلام) است. حتي آن شخصي كه سوال كرد كه چرا نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟ عرض كردم كه اگر نام علي هم مي آمد، مي گفتند منظورش فرزند فلان شخص است نه امير المومنين(عليه السلام)، از كجا معلوم كه منظورش فرزند أبي طالب (عليه السلام) باشد. ولي در اين آيه:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

(سوره مائده/آيه55)

معرفي يك انسان به يك مقام با وصف بوده و اين كار، أشد و أولي است از معرفي به اسم.

* * * * * * *

سوال:

فرق بين بت خانه ها و زيارتگاه هايي كه شيعيان به آنجا مي روند چيست؟

جواب:

اگر مسلمانان ـ نه فقط شيعيان ـ به زيارت قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و أئمه (عليهم السلام) و اولياء الله مي روند، اينها را وسيله اي بين خودشان و خداوند قرار مي دهند و آنها را آبرو دار در خانه خدا مي دانند و زبان حال و قال شان اين است:

يا وجيها عند الله إشفع لنا عند الله

و اگر هم ضريح و ديوار را مي بوسند، به خاطر انتساب آنها به اين شخصيت بزرگ إلهي است. همان طور كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، لباس و آب وضوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مسلمانان به عنوان شفاء براي خود قرار مي دادند يا موي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را پس از سال ها، احمد بن حنبل به آن افتخار مي كند و هم چنين مي گويد:

اگر كسي منبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ببوسد، چون منتسب به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است، هيچ اشكالي ندارد.

مردم هم از اين باب مي روند آستان بوسي مي كنند و به خاطر تعظيم در برابر صاحب قبر نيست، بلكه به خاطر انتساب آنها به اين بزرگوار است و او نزد خداوند، آبرو دارد. اين فرق مي كند با اين كه انسان در برابر سنگ يا درخت كرنش و تعظيم و آن را عبادت كند.

* * * * * * *

سوال:

حديثي در ميان اهل سنت شهرت دارد و من كه عالم ديني نيستم، آن را قبول دارم و آن اين است:

در يكي از سريه ها، شخصي اسير شد و از ترسش اسلام آورد. يكي از صحابه به رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) گفتند كه او دروغ مي گويد مسلمان شده و هنوز هم كافر است و براي اين كه از شمشير ما مصون بماند، مسلمان شده است. رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: آيا تو قلبش را شكافتي كه اين را فهميدي؟

آقاي ملازاده با كدام دليل، اين همه مسلمان را كه از ته دل كلمه شهادتين را مي خوانند، مشرك مي داند؟

جواب:

بله. از اين خانم تشكر مي كنم. در يكي از سريه ها كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم حضور داشتند:

قتل أسامة بن زيد الرجل الذي قال لا إله إلا الله، فقال النبي صلي الله عليه و سلم: ألا شققت قلبه فتعلم صادق هو أم كاذب؟ فقال أسامة: لا أقاتل أحدا يشهد أن لا إله إلا الله.

اسامة بن زيد، مردي را در جنگ كه لا إله إلا الله گفته بود را كشت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ناراحت شد و فرمود: آيا قلب او را شكافتي كه ببيني راست مي گويد يا دروغ؟ اسامه هم گفت: من ديگر كسي را كه لا إله إلا الله بگويد، نمي كشم.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج2، ص119

حتي در يكي از غزوات:

يكي از دشمنان اسلام، دست يكي از سربازان اسلام را قطع كرد و اين سرباز مسلمان خواست او را بكشد كه در همان لحظه گفت لا إله إلا الله. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم فرمود: اگر در همان لحظه هم لا إله إلا الله بگويد، خون و مالش محترم است و كسي حق تعرض ندارد. سرباز گفت: او كافر حربي بود و از ترس كشته نشدن اين كلمه را گفته است. حضرت هم فرمود: آيا قلبش را شكافتي و فهميدي كه از ترسش گفته است.

لذا، بحث تكفير را كه اين آقايان مطرح مي كنند، با سيره و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و منطق قرآن تطبيق ندارد و ما اين را اثبات خواهيم كرد. حتي در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:

هر كسي كه شهادت به يگانگي خداوند و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدهد، مال و جان و ناموسش در أمن است و كسي حق تعرض به او را ندارد.

فقهاء و بزرگان معاصر و گذشته ما هم فتواي صريح داده اند:

آنچه كه انسان را از كفر نجات مي دهد و از نجاست به طهارت مي آورد، شهادتين است.

حتي بعضي ها شهادت به معاد را هم لازم نمي دانند در طهارت مسلمان؛ تا چه رسد شهادت به ولايت أئمه (عليهم السلام).

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | صادق قاسمي | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٣١ تير ١٣٨٨ |
خوب بود
2 | مهدي محلاتي | United States - Chicago | ١٢:٣٩ - ٢١ بهمن ١٣٩٢ |
آيا فضلاي شيعه بهتر از امام سجاد و امام علي ع بلدند دعا کنند ؟!! چرا اينگونه دعاها و توسلهاي شيعه در صحيفه سجاديه به چشم نميخورد؟!!!! چرا دعاي کميل اينگونه نيست ؟!!!! بلکه امامان در اين دعاها بطور مستقيم و بلاواسطه با خداي خويش راز و نياز کرده اند.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

شما نمي خواهد غصه فضلاء را بخوريد. فضلاء خودشان دعا و توسل خود را از ائمه عليهم السلام ياد گرفتن و هميشه دنباله رو آنها هستند شما غصه خودتان را بخوريد که چقدر از منابع بي اطلاع هستيد و خبر نداريد که سيره و روش اهل بيت چگونه است ما فقط براي نمونه چند مورد از توسل اهل بيت را بويژه از صحيفه سجاديه نقل مي کنيم تا دروغ شما براي همگان آشکار شود اما سجاد عليه السلام چنين توسل مي کنند: أسألك يا سيدي وليس مثلك شئ بكل دعوة دعاه بها نبي مرسل ، أو ملك مقرب ، أو مؤمن امتحنت قلبه بالإيمان ، واستجبت دعوته ، وأتوجه إليك بنبيك محمد نبي الرحمة ، وأقدمه بين يدي حوائجي ، يا رسول الله بأبي أنت وأمي وأهل بيت الطيبين ، إني أتوجه بك إلى ربك ، وأقدمك بين يدي حوائجي. الصحيفة السجادية ( ابطحي ) - الإمام زين العابدين ( ع ) - ص 258

در جاي ديگر مي فرمايد: اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

خداوندا !من با توسل به مقام بلند محمدي و موقعيّت در خشان علوي به تو تقرب مي جويم و به واسطه آن دو رو به سوي تو مي آورم. كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه دهى، كه بر آوردن اين نياز با وجود توانگريت تو را به تنگنا نيفكند و با وجود قدرتت به رنج نيندازد، كه تو بر هر كارى توانايى. اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفيق خود را تا آن را چون نردبامى گيرم و به مقام خشنوديت عروج كنم و از عذاب تو ايمنى گزينم. يا ارحم الراحمين.

اى خداوند من، به تو تقرب مى‏جويم به مقام رفيع محمد و طريقت درخشان على و به وسيله آن دو به تو روى مى‏آورم كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه دهى، كه بر آوردن اين نياز با وجود توانگريت تو را به تنگنا نيفكند و با وجود قدرتت به رنج نيندازد، كه تو بر هر كارى توانايى.اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفيق خود را تا آن را چون نردبامى گيرم و به مقام خشنوديت عروج كنم و از عذاب تو ايمنى گزينم. يا ارحم الراحمين.

الصحيفة السجادية ( ابطحي ) - الإمام زين العابدين ( ع ) - ص 358

منتظر جواب شمات هستيم اگر جوابي داشته باشيد؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات




3 | مهدي محلاتي | United States - Torrance | ١٤:٣٧ - ٢١ بهمن ١٣٩٢ |
برادران و هموطنان عزيز ايرانيم : با سلام . آيا شما آيه ي صريح و واضحي از قرآن داريد که در آن دعا غير الله جايز باشد؟!!! خداوند متعال به صراحت در قرآن بيان فرموده که ادعوني استجب لکم مرا دعاکنيد {دعايتان را } مستجاب ميکنم . و در آيه اي ديگر ميفرمايد: و اذا سئلک عبادي عني فاني قريب اجيب دعوت الداع اذا دعان .. اي پيامبرهرگاه که بندگانم از تو درباره من يعني الله سؤال کنند پس بگو که من يعني الله نزديکم و دعاي دعاکننده اي را که دعايم کند جواب ميدهم. در آيه اي ديگر به اقرب من حبل الوريد اشاره شده يعني از رگ گردن نزديکتر.....آيا خداوند گفته که ادعوني باوليائي استجب لکم؟!!!!!يا فرموده ادعوني استجب لکم....آن وسيله اي هم که در قرآن بيان شده مراد از آن اداي صحيح و بوقت واجبات تاکيد بر مستحبات پرهيز از گناهان کوچک و بزرگ دعاکردن خالص الله نه من دون الله و خلاصه هر عمل نيک و شايسته اي که انسان انجام دهد يک نوع وسيله تقرب به درگاه ربوبيت احديست. بدون شک در اين ميان عشق و محبت و احترام و ارادت قلبي به پيامبران و اولياي الهي و در راس همه آنها پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت اطهارش و نه توسل به آنها و نه آنها را من دون الله خواندن يکي از وسايل مهم تقرب به الله است. باري درست است که پيامبر ص و اهل بيتش وسيله هستند و بر منکر آن لعنت ولي نه به گونه اي که شما برداشت ميکنيد بلکه آنها وسيله اي هستند که خداوند بدانها بشر را هدايت کرد خود آنها به عنوان يک انسان به خودي خود براي ما وسيله نيستند بلکه فرمايشاتي که با سند صحيح و موافق قرآن از آنان روايت شده وسيله اند تا انسان با عمل کردن به آنها به الله متعال تقرب جويد . متاسفانه ملاحظه ميشود که بسياري از مردم به شخص اين بزرگواران توسل ميجويند و نه به سفارشاتشان در مواقع شدت به جاي مدد خواستن از الله و قول يا الله والعياذ بالله يا علي و يا حسين ميگويند . اين استعانت و مدد خواستن از غير خداست و يک نوع شرک لفظيست که اگر انسان از باب سادگي و جهالت بگويد براي وي شرک در نظر گرفته نميشود اما هرگاه پس از توجيه باز بر اين امر اصرار کرد به پاي وي شرک نوشته ميشود. مراد بنده نيز دعاي من دون الله است که حرام است و جايز نيست يعني انسان طرف صحبتش در دعا فقط بايد الله باشد نه کس ديگري. اگر بگويد خدايا به عزت و منزلت پيامبر و اهل بيتش در نزد تو اين حاجت مرا برآورده کن اين درست است زيرا بنده دارد مستقيم با خدايش صحبت ميکند و از او حاجت ميطلبد اما هرگاه بگويد که يا علي ويا حسين يا محمد به آبرويتان نزد خداوند اين حاجت مرا برآورده کنيد يا از خدا بخواهيد که اين حاجت مرا برآورده سازد. در اين جا چون طرف دعا و صحبت الله نيست شرک است و جايز نميباشد. مدد خواستن يا استعانت و استغاثت فقط در دو حالت درست است يا اينکه بصورت مستقيم و بلاواسطه از الله باشد و بگوييم يا الله يا اينکه از انسان زنده اي که نزديک ماست و صداي ما را ميشنود و و ياري کردن در محدوده توانش باشد و بگوييم يا فلان اعنا.. اي فلاني کمکمان کن. اما مدد خواستن از انسانهايي که دار فاني را وداع گفته اند به منزله آنست که ما براي آنان نوعي نيروي مافوق بشري و معنوي در نظر گرفته ايم که آنان با وجودي که رحلت کردند در همه جا هستند و صداي ما را ميشنوند و به ما کمک ميکنند همانگونه که الله در همه جا هست و صداي ما را ميشنود و به ما کمک ميکند. و اين يعني شريک قرار دادن براي خداوند يعني همانگونه که ما ميتوانيم يا الله بگوييم همانگونه نيز يا علي و ياحسين بگوييم و هيچ فرقي بين يا حسين و يا الله نيست و العياذ بالله. اميدوارم که توانسته باشم تا حدودي نظراتم را شفاف تر ارائه کرده باشم . و در نهايت ميگويم يا الله فقط از تو ياري و مدد ميجويم اياک نعبد و اياک نستعين و بر اوليا و پيامبرانت درود ميفرستم . وصل الله تعالي علي سيدنا محمد و علي ءآله الطيبين الطاهرين.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ خيلي عجيب است شما مطالبي كه در متن جواب آنها آمده را دوباره سوال كرده ايد گويا اصلاً به آنها توجه نكرده ايد! جواب آيات داده شده شيعه به هيچ وجه من دون الله، ائمه عليهم السلام را نمي خواند اگر مي گويند ياعلي فلان حاجتم را برآورده كن يعني از آن جهت كه خداوند اين توانايي و اجازه را به تو داده است اين كار را بكن نه اينكه من خدا را قبول ندارم و پيش تو آمده ام. اگر عبوديت و مقاماتي را كه خداوند به ائمه عليهم السلام داده و غرق خدا بودن و محو ذات او بودن و ذكر مدام آنها نسبت به خداوند را از آنها بگيريم ديگر داراي اين تواناييها نخواهند بود و ما هم ديگر سراغ آنها نخواهيم رفت اگر ما به آنها احترام مي گذاريم چون آنها عبد كامل و خالص الهي بودند و توسط او براي هدايت خلق انتخاب شدند و ريسمان الهي در هر زمان اند كه خداوند ما را به چنگ زدن به آنها در كنار قرآن دستور داده است.

نه تنها سخنان آنها الهي است بلكه اعمال و رفتار و شخصيت آنها الهي است لذا توسل به شخص آنها اشكالي نخواهد داشت.

شيعه گاهي خداوند را مستقيم مي خواند و گاهي هم بواسطه اوليائش او را مي خواند كه اين نوع دوم هم گاهي با تصريح به اين وساطت است و گاهي هم تصريح نمي كند ولي اگر از او سوال شود منظور خود را همان درخواست واسطه اي و غير مستقل عنوان مي كند. مضاف به اينكه اثبات شيء نفي ماعدا نمي كند. لطفا شما دليلي از قرآن بياوريد كه توسل به اولياي الهي و خواندن آنها اشكال دارد؟

مطلب جالبي كه از سخنان شما برداشت مي شود اين است كه شما توسل به سخنان اولياء الله را قبل و بعد از مرگ قبول داريد و توسل به شخص آنها را هم در زمان حيات آنها قبول داريد حال اگر دلايلتان را ببينيد خواهيد دانست كه اين اعتقاد شما را رد مي كند اگر خداوند فرموده مرا بخوانيد يا من به شما نزديكتر از رگ گردنم يا من به شما نزديكم و دعاي دعا كننده را اجابت مي كنم و... از كجاي اين آيات بدست مي آيد كه خواند اولياي الهي در زمان حياتشان صحيح است يا توسل به كلمات آنها هميشه صحيح است؟ از كجاي آيه وسيله شما به اين رسيده ايد كه منظور سخنان آنهاست نه شخص آنها؟

شيعيان هم ياالله و هم ياعلي و... مي گويند اين صحيح نيست كه بگوييد ما بجاي ياالله ياعلي مي گوييم.

ازكجا شما فهميديد كه ما وقتي ياعلي مي گوييم من دون الله است؟ شما تا به حال از افرادي كه اين سخن را مي گويند سوال كرده ايد يا چشم بسته حكم مي كنيد؟

توضيحات بيشتر در مطالب ذيل وجود دارد مراجعه نماييد:







موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
4 | bisetareh | Iran - Qom | ١١:٣٧ - ٢٤ بهمن ١٣٩٢ |
مهدي محلاتي دوستان وسايت جواب ميدهند وبارها جواب داده اند ودر کامنت هاي من نيز جواب شما وجود دارد
من به طريقي ديگه جواب شما رو ميدهم اول ميخوام اگر تونستي جواب اين سوال رو بدي جواب مدد از ائمه راهم خواهي گرفت
تا به حال دکتر رفتي؟
دارو خوردي؟
مردم براي چه به پزشک مراجه ميکنند؟
درحالي که غير خداست وشفا فقط از سمت خداست؟
5 | مهدي محلاتي | United States - Kalispell | ١٢:٠٩ - ٢٨ بهمن ١٣٩٢ |
جناب بي ستاره پزشک يک انساني مثل خودم ماست که در قيد حيات است و ما را ميبيند و ميشنود و قادر است که در زمينه تخصص خودش خدماتي را در حد توان بشريش به ما ارائه نمايد. اما آيا ما به پزشک مرده مراجعه ميکنيم ؟ خير. چرا؟ چون ديگر قادر نيست به ما خدمتي ارائه دهد و ما هيچگونه منزلت و قدرت مافوق بشري و معنوي براي پزشک چه در زمان حياتش و چه در زمان مماتش قائل نيستيم. خاصيت شفايي که در داروست از جانب خداست که خالق همه چيز است. بنده قبلا عرض کردم مدد و کمک خواستن از انسان زنده اي که قادر است در حدتوانش کمکمان نمايد امري بديهي و مسلم است و ما نيز براي آن شخص نيز هيچگونه قدرت غيبي و مافوق بشري قائل نيستيم. اما مدد خواستن از انساني که دارفاني را وداع گفته به منزله آنست که ما يک قدرت معنوي و مافوق بشري براي وي قائل شده ايم يعني با وجوديکه فوت شده قادر است که در همه جا صداي مدد ما را بشنود و به ما کمک کند يا واسطه ما با خدا باشد تا او از خدا بخواهد که کمکمان کند!!!!!!! آيا اين با آيه اليس الله بکاف عبده در تناقض نيست که خداوند بنده اش را کافيست؟!!!! فقط خداست که قادرست در آن واحد صداي همگان را بشنود و به آنها کمک کند و در اين مورد نبايد شريکي براي خدا قائل شد . يعني بگوييم همانطور که خدا همه جا صدايمان را ميشنود امامان نيز همانند خدا همه جا صدايمان را ميشنوند وواسطه گري ميکنند و العياذ بالله. کسي که به جاي ياالله ياعلي بگويد خوب مسلم است که به واژه ياعلي اعتقاد بيشتري دارد و آن را مؤثر تر ميداند پس ديگر فرقي دارد که چه نيتي در دل دارد؟!! و اين شرک است. خداوند در قرآن به پيامبر ص ميفرمايد: و ما انت بمسمع من في القبور. و تو اي پيامبر نميتواني صدايت را به کساني که در گور هستند برساني. وقتي که پيامبرنتواند ما چگونه بتوانيم ؟!!آيا جايگاهي والاتر از پيامبر داريم؟!!! خداوند متعال به کساني که از باب لجاجت ميگويند که مردگان ميشنوند ميفرمايد: حتي اگر بشنوند قادر به جوابگويي نيستند . حال آنها را فرا بخوانيد تا جواب دهند اگر راست ميگوييد. باري پيامبر و ائمه در زمان حياتشان قادر هستند که در حق ما دعايي کنند و يا کمکي در حد توانشان به ما تقديم کنند اما زمانيکه رحلت کردند خير . ديگر نه صداي ما را ميشنوند و نه به ما جوابي ميدهند . و حتي اگر نيز به فرض محال صداي ما را بشنوند به تعبير قرآن قادر به کمک نيستند. آيا اينست رسالت محمد ص که مردم به جاي يا هبل و يا عزي يا علي و يا محمد بگويند؟!! يا اينکه يگانه معبود قادر توانا را دعا کنند و بگويند يا الله. در ثاني يک مسلمان واجب است که شبهه را از خود دفع کندو خود را در جايگاه تهمت قرار ندهد و قتي که ياعلي بگوييد در واقع خود را در جايگاه متهمي قرار داديد که به خداي خويش شرک ميورزد هر چند که نيتش غير از اين باشد . اما کسي از نيتش خبر ندارد و مردم از ظاهر قضاوت ميکنند. حضرت امام علي عليه السلام در حکمت 159 نهج البلاغه ميفرمايند:کسي که خود را در جايگاه تهمت قرار دهد نبايد جز خود را نکوهش کند. پس بياييد با يک يا الله گفتن خود را از جايگاه شبهه و اتهام خارج نماييم در غير اينصورت کسي که ما را سرزنش ميکند نکوهش نکنيم و خود را نکوهش کنيم. يااااااااااااااالله .

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ جنابعالي با آنكه ما در نظر قبلي آدرس مقالات را پيوند نموديم اما گويا قصد نداريد مراجعه كنيد و جوابهاي ما را مطالعه كنيد بلكه گويا اصلاً گوش شنوا نداريد! فقط دنبال شبهه پراكني و زدن حرف خود هستيد!در حقيقت فقط آمده ايد در لباس شيعه يا به عنوان بحث با يكي از كاربران، شبهه را مطرح كنيد و گويا رسالتي جز اين نداريد. با اين حال اين بار هم نظر شما را به تفصيل نقد مي كنيم اميدواريم سخنان خود را دوباره تكرار نكنيد. بجاي ارجاء دادن، اصل جواب را قرار مي دهيم تا اگر از خواندن پيوندها احساس خستگي كرده ايد و دنبال جواب نرفته ايد در جواب از همين نظر، خلاصه آنها را ببينيد.

در مورد پزشك درست است كه او بعد از مرگ ديگر قادر به درمان نيست ولي در مورد ائمه عليهم السلام اينطور نيست آنها در دنيا و آخرت داراي قدرت و تاثير در عالم هستند و با افراد معمولي متفاوتند و به اذن الهي قادر به شنيدن و پاسخ دادن هستند. در متون روايي ما در اين مورد روايات فراواني وجود دارد مانند دعاي جامعه كبيره كه در اين مورد كامل و جامع است لذا عمل ما مستند به سخن خود ائمه عليهم السلام مي باشد نه اينكه دچار خرافات و... شده باشيم.

اما در مورد آيه «اليس الله بكاف عبده» خداوند اين آيه را در مقابل تخويف و تهديد مشركان به خشم بتها فرموده است و شكي نيست كه خداوند، انسان را كافيست اما استمداد جستن از انبيا و ائمه عليهم السلام در طول استمداد از خداست و دستور خود خداوند مي باشد و وسائط در مقابل خداوند نيستند بلكه آنها هم از نيرويي كه خداوند در اختيار آنها قرار داده استفاده مي كنند كه در حقيقت از يك سرچشمه گرفته شده و منافاتي با اين آيه ندارد. فهم اين مهم نياز به تامل و تفكر دارد.

در مورد اينكه فقط خداوند مي تواند در آن واحد صداي افراد مختلفي را بشنود بر شما هم اين اشكال وارد است چون شما هم در سلام نماز مي گوييد: «السلام عليك ايها النبي ... » هر سلامي جوابي دارد رسول الله صلي الله عليه و اله اگر بخواهد جواب همه را بدهد امكاني نيست جز اينكه در اين مورد از قدرت الهي كمك بگيرد و ما معتقديم خداوند اين قدرت را در اختيار او قرار مي دهد.

كساني كه يا علي مي گويند، يا الله هم مي گويند همچنانكه در نظر قبلي براي شما توضيح داده شد اين يا علي در برابر يا الله نيست تا شما بخواهيد چنين برداشتي داشته باشيد. كسي كه ياعلي مي گويد چون اين نيرو را كه استجابت دعاست از طرف خداوند براي ايشان مي داند پس مانند اين است كه خدا را صدا زده و از خود خداوند خواسته است و اين همان در طول همديگر بودن است.

اما در مورد آيه «و ما انت بمسمع من في القبور» اگر به آيات قبل و بعد از آن توجه مي نموديد متوجه مي شديد كه اين آيه در مورد كساني است كه قلب آنها مرده است و مرگ در اينجا به معناي مورد بحث ما نيست چون فضاي بحث در مورد تزكيه و انكار مشركان و...است خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: تو نمي‌تواني سخنت را به مردگان بشنواني. مگر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كنار قبرستان رفته بود و مردگان را موعظه مي‌كرد و با مرده‌ها در مورد توحيد بحث مي كرد كه قرار باشد خداوند چنين كلامي به ايشان بفرمايد؟ كاملاً مشخص است كه خداوند از يك سري مرده دل‌هاي كه در كنار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هستند سخن مي‌گويد، از كفار قريش سخن مي‌گويد. خداوند مي‌گويد:‌ شما نمي تواني به مرده دلاني كه به ظاهر زنده‌اند؛ ولي در حقيقت، با مردگان در قبرستان هيچ تفاوتي ندارند، سخنت را بشنواني.

اما آيه «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُم‏» در مورد بت پرستان مي باشد كه تدعون من دون الله اند اما در توسل به انبيا و صالحان من دون الله نيست بلكه دعاي الي الله است و باذن الله است و دستور خود خداوند در آيات فراواني همانند «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم...» و... است كه در متن به آنها اشاره شده است مضاف به اينكه چنين تفسيري جسارت به رسول الله صلي الله عليه و اله است چون ايشان را كنار بتها قرار مي دهيد و مي گوييد همچنانكه بتها چيزي نمي فهمند نعوذ بالله رسول الله صلي الله عليه و اله هم چيزي متوجه نمي شوند و قادر به پاسخگويي نيستند!.

گويا شما به منابع روايي خود هم مراجعه نكرده ايد؟ آقاي عمر در مورد عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد: « و اتخذوه وسيلة إلي الله عز و جل فيما نزل بكم ؛ نزد عباس برويد و او را وسيله خود نزد خداوند قرار دهيد» (مستدرک علي الصحيحين حاکم نيشابوري، ج3، ص334 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري إبن حجر عسقلاني، ج2، ص47) چرا عمر مردم را به خداوند ارجاع نداد؟

به تصريح قرآن حضرت عيسي (عليه السلام) مي‌فرمايد: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ؛من از گل چيزي به صورت پرنده مي‌سازم، در او مي‌دمم، او به إذن خداوند تبديل به پرنده مي‌شود، كور مادر زاد را به إذن خداوند شفا مي‌دهم ...»(سوره آل عمران/آيه 49) يعني در حضرت عيسي (عليه السلام)، هم قدرت زنده كردن مردگان و هم خلقت پرندگان است. همان‌طوري كه حضرت عسي (عليه السلام) به إذن خداوند، مرده را زنده مي‌كند، كور مادرزاد را شفا مي‌دهد، پرنده گلي را به پرنده زنده تبديل مي‌كند، ما معتقديم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) به إذن خداوند قادر هستند براي قضاي حوائج مردم و مي‌توانند كور مادرزاد را شفا بدهند، مرده را زنده كنند و ... و اين نه تنها شرك نيست؛ بلكه نهايت توحيد است.

نكته ديگر اين كه خداوند، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را در دو جاي قرآن در رديف خودش شمرده است. در سوره توبه، آيه 74 مي‌گويد: «وَ مَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ؛ اين منافقين انتقام نمي‌گيرند؛ مگر اين‌كه خدا و رسولش آنها را بي‌نياز كرده است.» در اين آيه خداوند مي‌فرمايد كه خدا و رسول آنها را بي‌نياز كرده است. اين بي نياز كردن خدا و رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، در عرض هم قرار گرفته است. يعني بي‌نياز شدن مردم به فضل خدا و به فضل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كنار هم آمده است.

و در آيه 59 مي‌فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَي اللَّهِ رَاغِبُونَ ؛ اگر اينها به آنچه خدا و رسول او داده‌اند، راضي باشند ... خداوند از فضل خودش و از رسول خودش به آنها كرم مي‌كند.» آيا طبق عقيده جنابعالي خداوند در اين آيات خداوند سخن باطلي نعوذ بالله فرموده است؟ خير بلكه در كل قرآن خداوند گاهي نقش استقلالي را بيان مي كند لذا قدرت را در خود منحصر مي داند مانند: «اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا» (سوره زمر/آيه42) و يا نظر به واسطه هاي خود در كارها دارد كه نام آنها را ذكر مي كند و مي فرمايد: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ» (سوره نحل/آيه28).

در دو كتاب صحيح شما يعني صحيح بخاري و صحيح مسلم و چند كتاب ديگر و تفاسير و... آمده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بعد از جنگ بدر، آمد در كنار چاه بدر و آن‌جايي كه مرده‌هاي قريش بودند، آنها را صدا زد و فرمود: «أليس قد وجدتم ما وعد ربكم حقا، فاني قد وجدت ما وعدني ربي حقا، فسمع عمر قول النبي صلي الله عليه و سلم فقال: يا رسول الله! كيف يسمعوا و إني يجبوا و قد جيفوا، قال: و الذي نفسي بيده! ما أنتم بأسمع لما أقول منهم و لكنهم لا يقدرون أن يجيبوا، ثم أمر بهم فسحبوا فألقوا في قليب بدر ؛ آيا شما آنچه را كه خداوند وعده داده بود، حق يافتيد؟ من وعده خدا را حق يافتم. عمر وقتي گفتگوي پيامبر با مردگان بدر را شنيد، گفت: اينها چطور سخن شما را مي‌شنوند و چطور جواب مي‌دهند در حالي‌كه همه مرده‌اند؟ پيامبر فرمود: قسم به خدايي كه جان من در دست او است! شما شنواتر از آنها نيستيد، آنها بهتر از شما مي‌شنوند؛ ولي نمي‌توانند جواب بدهند.» (صحيح مسلم، ج8، ص163 و 164 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج8، ص201 ـ الديباج علي مسلم للسيوطي، ج6، ص206 ـ صحيح إبن حبان، ج14، ص424 ـ تفسير القرطبي، ج7، ص377 ـ تفسير الآلوسي، ج21، ص55 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج12، ص160 و ...)

خداوند درباره شهداء مي‌فرمايد: «وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ» (سوره بقره/آيه154) چطور مي‌شود شهدائي كه به أمر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به شهادت رسيده‌اند، زنده باشند، ولي كسي كه پيامبر شهداء است،‌ او مرده باشد؟! يا بالاتر از اين، ما در سوه غافر، آيه 45 و 46 داريم حتي آل فرعون مرده نيستند و زنده‌اند و در عالم برزخ عذاب مي‌كشند: «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» غدو و عشي، يعني صبحگاهان و شامگاهان مربوط به اين دنيا است و گرنه در قيامت صبح و شبي تصور نمي‌شود.

آقايان اهل سنت اجماع دارند مبني بر اين‌كه پيامبران عليهم السلام نمي‌ميرند و خداوند بدن پيامبران عليهم السلام را بر خاك زمين حرام كرده است. پيامبران عليهم السلام زنده‌ هستند و زنده بودن اينها از زنده بودن شهداء به مراتب قوي‌تر است.

شخصيت‌هاي متعددي، مثل إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 6، صفحه 352 مي‌گويند: «إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون ؛تمام انبياء زنده هستند و در قبر مشغول عبادت خدا هستند.» شوكاني، سمهودي، بيهقي، قسطلاني و... از عثمان بن حنيف ـ صحابي رسول الله ـ نقل مي‌كنند: نابينايي خدمت رسول الله آمد و از او تقاضاي دعا كرد. رسول الله دستور داد: برو در مسجد نماز بخوان و اين‌گونه به من متوسل بشو و بگو: «أللهم إني إسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة

آقاي ترمذي اين حديث را نقل مي‌كند و مي‌گويد: «هذا حديث حسن‌ صحيح.» (سنن الترمذي، ج5، ص229) آقاي الباني ـ ليدر وهابي‌ها و بخاري دوران ـ در صحيح سنن ترمذي، جلد 3، صفحه 469 مي‌گويد اين روايت كاملاً صحيح است.

بنا بر اين مطلق دعا غير الله شرك نيست؛ بلكه آن دعا غير خدايي كه ضميمه شود با إعتقاد به ألوهيت او شرك است. مثلاً در سوره هود، آيه 101 در رابطه با دعا غير الله، خود قرآن مي‌فرمايد: «فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آَلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ» اين افراد، خدايان خود را من دون الله مي‌خوانند. در اين آيه، هم دعا روشن است و هم من دون الله. يعني كساني كه خدايان خود را و بت‌هاي خود را با اعتقاد به ألوهيت‌شان مي‌خوانند. «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي» (سوره زمر/آيه3)

إبن عابدين ـ از فقهاي بنام حنفي در حاشيه رد المحتار، جلد 4،‌ صفحه 148 در مورد آيه اي كه شما به آن استناد مي كنيد مي گويد: خداوند در اين آيات، كفاري را كه سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در آنها اثر نمي‌گذارد، تشبيه كرده به مرده‌هايي كه از موعظه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هيچ بهره‌اي ندارند. چون اگر بنا بود بهره‌اي ببرند، بايد در زمان حيات‌شان بهره مي‌بردند. همين تعبير را إبن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري، جلد 3، صفحه 185 آورده است.

حتي قرآن، كساني را كه توسل را انكار مي‌كنند، منافق مي‌نامد. در سوره منافقون، آيه 5 مي‌فرمايد: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»

أبو علي خلّال يكي از بزرگان حنابله مي‌گويد: «ما همني أمر، فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به، إلا سهل الله تعالي لي ما أحب ؛ هر مشكلي براي ما پيش مي‌آمد‌، كنار قبر موسي بن جعفر مي‌رفتم و به او متوسل مي‌شدم و آن أمر براي من آسان مي‌شد.»

إبن حبان را كه از بزرگان اهل سنت و از استوانه‌هاي رجالي آنها است مي‌گويد: «من هر وقت مشكلي برايم پيش مي‌‌آمد، كنار قبر علي بن موسي الرضا مي‌رفتم و متوسل مي‌شدم و مشكلم حل مي‌شد.»

در رابطه با محمد بن ادريس شافعي آمده است: «نبأنا علي بن ميمون قال: سمعت الشافعي يقول: إني لأتبرك بأبي حنيفة و أجئ إلي قبره في كل يوم، يعني زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين و جئت إلي قبره و سألت الله تعالي الحاجة عنده، فما تبعد عني حتي تقضي ؛ من هر مشكي برايم پيش مي‌آيد، در كنار قبر ابوحنيفه مي‌آمدم و ...» (حاشية رد المحتار لإبن عابدين، ج1، ص59 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص135)

آيا امام شافعي و ابن حبان و ... دچار شرك مي شده اند؟ كمي باطل بودن اعتقادات خود را هم احتمال بدهيد و اينطور بر آنها پافشاري نكنيد. بجاي زير سوال بردن مسائل، ديد خود را اصلاح كنيد و حقيقت بودن همه مسائل را به فهم و علم خود مشروط ندانيد؟

السلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات

(1)
6 | bisetareh | Iran - Qom | ٢٤:٣٤ - ٠٨ اسفند ١٣٩٢ |
مهدي محلاتي از اهل سنت
سايت جواب کاملي داد
اولا انبيا واوصيا انسانهاي معمولي نيستند. دوما حالا پزشک زنده رفتي قرص وآمپول چي زنده اند؟وقتي براي سلامتي مصرف ميکني چرا منتظر شفا از طرف خدا نمي ماني؟ درضمن هنوز پزشکان به کتاب هاي بو علي مراجعه ميکنند واز روش هاي او استفاده ميکنند.
شما از لب پرتگاه آويزاني کسي به کمک شما مي آيد آيا دستت را به اونميدهي و منتظر کمک مستقيم خدا هستي؟
ياعلي ما هيچ منافاتي با يا الله ندارد. هميشه ياعلي ميگويم تا چشم کور دلان کور شود.درجنگ احد فرياد وا محمد ها بلند بود.
ما وقتي ياعلي ميگوييم از حضرت علي ع کمک ميخواهيم به اذن الله و چون او بعد از حضرت محمد بالاترين مخلوق جهان است ونزد خدا محترم وعزيز است او را واسطه قرار ميدهيم تا به واسطه آبرو وشاني که حضرت علي ع دارد خدا مشکل ما را زودتر حل کند.
وگرنه اگر حضرت علي را خدا قرار دهيم درست است مشرکيم. اما از نقاط قوت اهل تشيع همين توسلش هست که الان وهابيت دست روي اون گذاشته.
ياعلي مدد
7 | احسان | Iran - Ahvaz | ٠١:٢٦ - ١٦ خرداد ١٣٩٨ |
سلام خسته نباشید.من شیعه هستم.خواستم ببینم جوابی برا این ایه دارید یا نه و چطور میگید امامان رو مثل خدا دوست داریم؟
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعَذابِ» (البقره، 165)

ترجمه: و بعضى از مردم كسانى هستند كه بجاى خدا شريك‏ها می‌گيرند و آنها را مانند خدا دوست می‌دارند و كسانى كه بخدا ايمان آورده‏اند نسبت باو محبت شديد دارند، و اگر ستمكاران در همين دنيا آن حالت خود را كه در قيامت هنگام ديدن عذاب دارند ببينند ميفهمند كه تمامى نيروها از خداست و خدا شديد العذاب است‏.

پاسخ:
با سلام
منظور از دوست داشتن ائمه علیهم السلام این نیست که آن ها را خدا بدانند و به عنوان خدا دوست داشته باشند؛ بلکه منظور شدت محبت است.
در آیه همان طور که خودتان ترجمه کرده اید آمده است به جای خدا شریکانی می گیرند؛ در حالی که شیعه هیچ کسی را شریک خدا نمی داند و اگر کسی اهل بیت را به اندازه ذره شریک خدا بداند کافر است.
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها