2024 April 24 - چهار شنبه 05 ارديبهشت 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت
کد مطلب: ٥٨١٧ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٥ تعداد بازدید: 56643
سخنراني ها » امامت و خلافت
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت

مناظره آیت الله حسینی قزوینی و ملازاده در ولایت و خلافت امیرالمؤمنین
شبکه سلام 85/12/23

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/12/23

آقاي هدايتي

سوالاتي كه از برنامه قبل مانده بود خدمت شما مي پرسم تا ارتباط مان با آقاي ملازاده برقرار شود.

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشكلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود كه شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود كه در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبكر و عمر و عثمان است. براي اين كه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت أبي العاص، ليلا بنت مسعود، أسماء بنت عميس و أم البنين.

از ميان فرزنداني كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يكي به نام عمر بود كه از أم حبيب بنت ربيعه و يك فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يك فرزند به نام أبوبكر از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي كه هست، مي بينيم يكي از كتاب هايي كه برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل كشور پخش مي كنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نام گذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي كنم و نكاتي را عرض مي كنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي كنم.

شكي نيست كه يكي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه كه با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است كه ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن كثير مي گويند كه اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است كه چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نام گذاري كرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني كه روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي كنيم به عبارتي كه آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در أنساب الأشراف مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه به دنيا آمد، خليفه دوم گفت كه اگر اجازه بدهيد، نام گذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

أنساب الأشراف، ج2، ص413، چاپ بيروت، ص192

و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي بإسمه.

عمر فرزند علي را به نام خودش نام گذاري كرد.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص427 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر است:

سوال شد چطور شد كه جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد كه نام گذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم كه خليفه دوم در دوران خلافتش، يكي از كارهايش اين بود كه اسامي فرزندان مردم را جابه جا مي كردند. مثلا إبن أثير در أسد الغابة في معرفة الصحابة و إبن حجر در الإصابة في تمييز الصحابة دارد كه در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت:

چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبد الرحمان بگذار.

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص284

وقتي نام أنبياء (عليهم السلام) را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

در رابطه با طحيل بن رباح است كه خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اين كه روايت داريم بر نهي نام گذاري بر نام خالد.

المصنف لإبن أبي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او كثير بگذار.

تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد كه خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي كرد و به نظر من اين دون شأن يك حاكم اسلامي است كه در اينطور قضايا دخالت كند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يك چيزي؛ اما نام ابراهيم كه نام پيامبر است و تبديل كردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است كه چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نكرد با اين كار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه كنيد، مي بينيد كه يكي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود كه يك شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر كس و ناكسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري كه نقل مي كنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت كه مي گويد:

كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناك تر بوده است.

مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ وفيات الأعيان لإبن خلكان، ج3، ص14 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره كه تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي كردم حديث نقل كنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي كه الان نقل مي كنم، اگر زمان عمر نقل مي كردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا كساني كه بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي كه من در اين زمينه عرض كنم، خود إبن عبد البر در جامع بيان العلم از ابن عباس نقل مي كند:

عن إبن عباس قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتي تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا علي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يك جمله اي را از خليفه دوم سوال كنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اين كه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا كردم و گفتم كه مي ترسم از تو سوال كنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه كه نسبت به دو زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج1، ص112

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است كه ابو موسي أشعري قضيه را نقل كرد و او سخت گيري كرد و در ذيل روايت دارد كه أبي بن كعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تكونن عذابا علي آصحاب رسول الله.

بر اصحاب رسول الله اين گونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبكر هم بگويم كه، نام نيست بلكه كنيه است و نام يكي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، از ليلا بنت مسعود بوده است. آنچه كه مطرح است، نام گذاري بدست پدر و مادر است، ولي كنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين كنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي أبو الفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دارد كه خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إنما سميته بإسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

مقاتل الطالبيين، ص55

يك طرف ديگر قضيه نام گذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نام گذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اين كه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود كه چون خليفه دوم نام شان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب كرده بودند. خير؛ اين نام، نام مرسومي بوده است. اگر در زمان شاه، يكي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود كه ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسنه آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

* * * * * * * * * * * * *

شروع مناظره

موضوع بحث: امامت و خلافت

با قيد قرعه، شروع كننده مناظره آقاي ملازاده است.

آقاي ملازاده

ما به عنوان سياد أعظم مسلمين جهان، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فوت كرد، ياران او كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يكجا و يكدل و يك مرام و يك عقيده و يك دين مي ديد؛ ولي شما نظر ديگري داريد و خودتان بيشتر توضيح خواهيد داد.

اما اين نگرش به امامت كه به نظر شما، تِلو نبوت است و بلكه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، يكي از بزرگترين توطئه هايي است كه عليه اسلام و حتي عليه تشيع صورت گرفته است. براي اين كه مفهوم امامت در اين صورت موجود در ميان اماميه اثني عشريه، هيچ سند درستي، نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلكه اولين كسي كه اين موضوع را به اين معنا و مفهوم در اسلام مطرح كرد، خاخامي بود كه تظاهر به اسلام مي كرد به نام عبدالله بن سبأ كه از يهوديان يمن بود و اولين كسي بود كه امامت به معناي وصايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح كرد و سابقا هم وقتي يهودي مذهب بود، راجع به هارون (عليه السلام) و آل هارون (عليه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام اين را مطرح كرد. وقتي كه اين غلو و افراط را حضرت مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب رضي الله عنه شنيد، او را محاكمه كرد و كساني را كه اين گفته برايشان ثابت شد، گفت:

لما رأيت الأمر أمرا منكرا، أججت ناري.

وقتي اين منكر بزرگ و غلو و افراط را ديد، آنها را محاكمه كرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227

اما چون عبدالله بن سبأ، مانند يك مار و روباه بود و براي خودش ثابت نشده بود، او را به يمن تبعيد كرد. اين موضوع را فعلا كنار مي گذاريم. اما اولين كسي كه اين موضوع را علني كرد و مخالفان اين موضوع را دستگير كرد، اين شخص بود و هم اهل سنت و هم بسياري از برادران شيعه ما اعتراف مي كنند از جمله آقاي كشي از علماي رجال در رجال كشي، صفحه 108، نوبختي در فرق الشيعه، صفحه 2 و ... . اينها متفق اند بر اين كه اين آقا يهودي الأصل بود و يوشع بن نون (عليه السلام) را وصي موسي (عليه السلام) مي دانست، وقتي تظاهر به اسلام كرد، راجع به حضرت علي (عليه السلام) همين حرف را زد. يعني همان توطئه قديمي كه مسيحيت را به ويران گري كشاند، همان به وسيله او در اسلام تجديد بنا شد و دوباره همان خطوط پياده شد.

ابن بابويه قمي وقتي در قرن 4 عقائد شيعه را مي نويسد، اين موضوع را مطرح مي كند كه آنها معتقدند هر پيامبري وصي دارد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) و تعداد اوصياء را ذكر مي كند و آقاي مجلسي هم همچنين، تا الان. ولي وقتي به مفهوم امامت نگاه مي كنيم، همانطوري كه كاشف الغطاء در أصل الشيعه و أصولها مي گويد حتي معاصرين، اين اعتقادات كه سابقا از اعتقادات غلات و افراطيون بوده است، امام جعفر صادق (عليه السلام) آنها را لعنت مي كرده است.

اين اعتقادات الان ضروريات دين و مذهب شده است و از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

غلات از يهود و نصارا هم بدترند.

آنچه را كه از غلوّ و افراط و تندروي بوده است، ائمه اهل بيت و ائمه اهل سنت كه بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروريات مذهب اماميه اثنا عشريه شده است. الان، امامت منصبي الهي مانند نبوت شده است. هم چنان كه خداوند متعال براي نبوت و رسالت، پيامبراني را بر مي گزيند، براي امامت هم افرادي را بر مي گزيند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شيعه) و ادعاي نبوت نكردن بر آنها، به قول آقاي قلمداران ـ دانشمند شهير قم، كه اين اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ يك تعارف بيش نيست. وقتي كه خداوند، انبياء خودش را بر مي گزيند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبي است، تا حدي كه مجلسي مي گويد:

استنباط فرق بين امام و نبي، خالي از اشكال نيست و ما فقط بخاطر رعايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گوييم كه آنها نبي نيستند و الا ما هيچ فرقي قائل نيستيم.

بحار الأنوار للمجلسي، ج26، ص82

اين مفهوم شان در امامت است. در نقدش همين كافي است كه در كتاب خدا، يك آيه صريح و روشن و واضح درباره اش نيست.

مسئله امامت نه اين كه از اصول دين نيست، بلكه از احكام عادي دين است كه به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است. اما راجع به اين كه چگونه حكومت را خودشان انتخاب كنند:

وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ (شوري/38)

پس از اصول دين نيست و اگر از اصول دين بود، حتما بايد در قرآن مي آمد، مانند وضو و حج و زكات و احكام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن كاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در كتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته كليني (كتاب كافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري مي گويد:

امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است.

چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعه اوليه وجود نداشت. اين افراط ها و غلوها بعداً آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت (عليهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي كه اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير كرده كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه بين فريقين متفق است، كه مي فرمايد:

بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية.

الكافي للكليني، ج2، ص18

شهادتين را انداخته اند و ولايت را جاي آن گذاشته اند. مفهوم شهادتين كه از اركان اسلام است، انداخته اند كنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشته اند و از نبوت هم بالاتر برده اند.

شكي نيست كه اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين كافي است كه سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعدا عمومي تر شد و اين كه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بكار گرفته شد را بعدا عرض مي كنم. اما همين كافي است كه در قرآن آيه صريحي راجع به بسياري از احكام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي (عليه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي مي داند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط مي كند، در نهج البلاغه مي گويد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما

با من قومي بيعت كردند كه به ابوبكر و عمر بيعت كردند.

نهج البلاغه، نامه 6

استاد حسيني قزويني

از برادرمان آقاي ملازاده تشكر مي كنيم كه تا حدودي ادب اسلامي را رعايت كردند و با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم، اين انتظار را از ايشان نداشتيم.

در رابطه با بحث امامت كه ايشان فرمودند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، اين كه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، هم بسياري از علماي شيعه بر اين باورند و هم علماي اهل سنت كه همچنين چيزي نبوده است.

اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه در قرآن اهميت ويژه اي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) مي گويد:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

سوره بقره/آيه30

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

سوره ص/آيه26

همان طوري كه خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا (مريم/49)

همين خداي عالم، وقتي نوبت به امامت مي رسد، مي گويد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

يا اين كه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي كند:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي

سوره طه/آيات30ـ 29

و خداوند مي فرمايد:

قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي

سوره طه/آيه36

پس بحث خلافت يا امامت، كلياتش در قرآن كاملا آمده است و نشان مي دهد كه جعل امام و خليفه به دست خداست و ما براي اين، روايات متعددي هم از سنت داريم كه امامت و خلافت يك منصب الهي است و نه به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و نه به دست مردم.

إبن حبان كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات مي گويد:

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه:

أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.

خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار مي دهد.

الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152

همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت:

كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا مي پذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.

تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84

در مورد غدير خم، روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم و در مورد آيه:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

سوره مائده/آيه67

اي پيامبر! آنچه را كه خداوند به تو دستور داده، ابلاغ كن.

در منابع و تفاسير اهل سنت آمده از ابن مردويه و ابن عباس كه مي گويد:

كنا نقرأ في زمن رسول الله «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بأن عليا مولي المومنين.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60

پس بحث اصول امامت، تعيينش به دست خداوند است و اين كه امامت به ظالمان نمي رسد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره أنبياء/آيه73

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

سوره بقره/آيه124

تمام اين قضايا در قرآن آمده است، همان طور كه كليات نماز در قرآن آمده است. همانطور كه دو ركعت نماز صبح يا چهار ركعت نماز عصر در قرآن تعيين نشده، نسبت به خلافت هم تعيين نشده است. اما كليات امامت آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

خلفائي بعدي اثنا عشر.

12 نفر خليفه بعد از من خواهند آمد.

صحيح بخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 و4 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص617 و 618

مسئله ديگر اين كه مي بينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

در سال سوم هجرت كه 40 نفر از سران قريش را دعوت مي كند، در همانجا بحث خلافت بعد از خويش را مطرح مي كند و مي فرمايد:

أول من يعاضدني في هذا الأمر فهو أخي و وصي و خليفتي من بعدي.

تاريخ الطبري، ج2، ص63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص486 و 545 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114ـ تفسير الثعلبي، ج7، ص182

ايشان كه مي گويد بحث خلافت اصلا مطرح نبوده، اين مربوط به سال سوم هجرت است.

ابن جرير طبري بنا به نقل از متقي هندي در كنز العمال و هيثمي در مجمع الزوائد و أبو جعفر إسكافي، بنا بر نقل إبن أبي الحديد و حاكم نيشابوري المستدرك علي الصحيحين مي گويند اين روايت صحيح است و ده ها افراد ديگر صحت اين قضيه را قبول دارند.

كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص128 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص302 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص243 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص132

همچنين قضيه حديث ولايت در مسئله يمن كه آمدند از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) سعايت كردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن بعدي.

اين علي، ولي هر مومن بعد از من است.

اين قضيه براي سال ده بعثت است و ربطي به خلافت عثمان و عبدالله بن سبأ ندارد. حاكم نيشابوري درباره اين حديث مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص111 و 134 ـ مسند احمد، ج4، ص438 ـ سنن الترمذي، ج5، ص296

كلمه ولي هم مولا نيست كه بگويند به معناي اولي بالامر آمده است يا نيامده.

قضيه حديث ثقلين، حتي در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اهل بيت (عليهم السلام) را قرين و عديل قرآن قرار داده است:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

يا قضيه حديث طير كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير، فجاء علي رضي الله عنه.

خدايا برسان به من آنكسي را كه محبوب ترين خلق در نزد تو است. جز حضرت علي (عليه السلام) كسي نيامد.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص130 ـ مجمع الزوائد للهيثمي ، ج9، ص126 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص207

حديث منزلت را هم اهل سنت صراحت دارند كه روايت صحيح است.

در قضيه غدير خم كه در يك مجمع و همايش يكصد هزار نفري، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و با آن مقدماتي كه فراهم كرد در آنجا، اشاره كرد بر اين كه حضرت علي (عليه السلام) بعد از من مولاي هر مومن و اوليٰ به نفس هر مومن است و سه شبانه روز مردم آمدند به اميرالمومنين (عليه السلام) تبريك گفتند و پيشاپيش اين تبريك گويان، آقاي ابوبكر و عمر بودند كه گفتند:

هنيئا لك يابن ابيطالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنة.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص203 ـ الصوارم المهرقة للتستري، ص187 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221

حسان بن ثابت هم بلند شد و شعري را إنشاء كرد.

و ده ها قضاياي ديگر كه در تاريخ در طول اين 23 سال ثبت شده كه بالاترين و مهمترين دغدغه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلافت بعد از خويش بوده است.

من نمي دانم آيا عزيزان به اين توجه دارند كه وقتي مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و بحث وصايت در اسلام نبوده؛ به نظر من ايشان از خيلي قضاياي تاريخي خبر ندارند و روايات متعدد داريم در منابع اهل سنت كه:

إن لكل نبي وصي و وارث و أن عليا وصيي و وارثي.

اميرالمومنين (عليه السلام) وصي من است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ المناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص35 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص114 ـ الكامل في التاريخ لإبن أثير، ج3، ص154 ـ المناقب للخوارزمي، ص85

و موارد متعدد ديگري كه حتي وقتي آقاي ابوبكر مي خواهد از دنيا برود، حفصه و عايشه مي گويند كه آيا كسي را به عنوان خليفه معين مي كنيد يا نه؟ خود ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين مي كند. با اين كه همه به او اعتراض مي كنند و مي گويند:

قد وليت علينا فظا غليظا.

المصنف لإبن أبي شيبة كوفي، ج7، ص485 ـ الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص25 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص164 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص413

و اين كه جواب خدا را چه خواهي داد؟

آقاي هدايتي

من يك سوال دارم و لطف كنيد هر دو نفر جواب بدهيد:

بعد از رحلت يا شهادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه اتفاقي افتاد؟ اين واقعيت تاريخي را توضيح بدهيد. در تاريخ دروغ بسيار مي نويسند. ما مي خواهيم كه بينندگان بدانند واقعا بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در خصوص امامت و خلافت چه اتفاقي افتاد؟

آقاي ملازاده

عبدالله بن سبأ را اهل سنت و شيعه و مستشرقين او را قبول دارند؛ إبن قتيبه، طبري، إبن عبد ربه، أشعري، إبن حبان، إبن قدامه مقدسي، خطيب بغدادي، إبن حزم آندلسي، شهرستاني و إبن عساكر و ... و همچنين از شيعيان: قمي، نوبختي، كشي، صدوق، إبن إبي الحديد، جزائري، مامقاني و ... همه عبدالله بن سبأ قبول دارند. فقط أخيرا آقاي علامه عسگري آمده چيزي نوشته كه در آن هم تحقيق كرده و قبول ندارد. اما در بحث علمي و تاريخي، كسي نمي تواند آن را انكار كند؛ وجود نداشتنش يك بازي است.

اما اتفاق بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين كه حضرت قبلا فرموده بود:

يأبي الله و المومنون إلا أبا بكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

يا اين كه او را به جاي خود در نماز جماعت نشاند. مردم گفتند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را بر دين ما انتخاب كرده است، چطور او را بر دنياي خود انتخاب نكنيم.

اين چيزهايي كه شما گفتيد، بحث كلي است و همچنين در امت هاي قبلي بوده است و ربطي به اسلام ندارد. شما مي گوييد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ...

سوره أنبياء/آيه73

وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ

سوره مائده/آيه60

اينها جعل تكويني است، نه تشريعي. يعني قراردادي است و هيچ ربطي به بعد از اسلام ندارد. ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهترين اتفاق ممكن افتاد. هم چنان كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش بيني كرده بود، مردم و مومنان و خدا، جز ابوبكر را نمي پذيرند و مومنان به تقدير إلهي ابوبكر را انتخاب كردند و اتفاقا خود حضرت علي (عليه السلام) خيلي روشن و واضح ـ به اتفاق شيعه و سني، قديم و جديد ـ هم چنان كه در كتاب الغارات، جلد 1، صفحه 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل مي كند، مي گويد:

فمشيت عند ذلك إلي أبي بكر فبايعته و نهضت في تلك الأحداث حتي زاغ الباطل و زهق و كانت كلمة الله هي العليا و لو كره الكافرون.

وقتي من با ابوبكر بيعت كردم، باطل از بين رفت و كلمهء إلهي برتر است، هر چند كافران دوست نداشته باشند.

فتولي أبوبكر تلك الأمور فيسر و شدد و قارب و اقتصد، فصحبته منا صحا و أطعته فيها أطاع الله فيه جاهدا.

ابوبكر متولي امور شد، بعد او را تعريف و تمجيد مي كند. من به عنوان يك ناصح، يار او بودم. در جايي كه مطيع خدا بود، من هم تابع او بودم.

و ده ها از اين ها و در جاي ديگر مي گويد:

إن المسلمين من بعده استخلفوا إمرأين منهم صالحين عملا بالكتاب و أحسنا السيرة و لم يتعديا السنة ثم توفاهما الله فرحمهما الله.

مسلمانان بعد از رسول الله، دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند. هر دوي آنها به كتاب و سنت عمل كردند و نيك سيرت بودند و از سنت تجاوز نكردند. خداوند هم آنها را وفات داد.

الغارات، ج1، ص210

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مومنين شخصي را انتخاب كردند و تعريف و تمجيدشان مي كند.

ولي در ردّ سخنان آقاي قزويني كه بنده را متهم به بي خبري از تاريخ مي كند، همين كافي است كه خود حضرت علي (عليه السلام) وقتي إبن عباس به او گفت كه برويم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوال كنيم كه ما در آن حقي داريم، گفت:

و الله! لئن سألناها رسول الله صلي الله عليه و سلم فمنعناها، لا يعطيناها الناس بعده.

اگر ما اين سوال را از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بپرسيم، اگر ما را منع كند، هرگز به ما نخواهند داد.

روايت هايي كه شما آورديد، هيچ كدام سند درستي ندارد؛ بر عكس ادعاي شما. مهمترين موضوع اين است كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معجزه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را انجام دادند، بدون اين كه در مورد خلافت اختلاف بكنند.

استاد حسيني قزويني

نكته اي را كه عزيزمان فرمودند:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... .

سوره أنبياء/آيه73

جعل تكويني است، ظاهرا كم لطفي كرده اند. وقتي خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

اگر ما اين را جعل تكويني بگيريم، بايد بگوييم:

و علي الإسلام السلام.

اما در رابطه با اين تعابيري كه ايشان اشاره كردند نسبت به نماز خواندن ابوبكر در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايشان اين را به عنوان يك دليل اشاره كردند براي صحت خلافت ابوبكر. از ايشان سؤال مي كنم كه اگر واقعا اين مسئله نماز خواندن ابوبكر دليل بر مشروعيت خلافت ايشان بود، چرا در سقيفه كه آن همه سر و صدا كردند و داد و بيداد راه انداختند، حتي سعد بن عباده زير دست و پا داشت له مي شد، هيچ يك از مهاجرين و انصار نگفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 ـ مسند احمد، ج6، ص144

چرا اين مطلب را در آنجا اشاره نكردند؟ اگر واقعا دليل بود، بايد آنجا اشاره مي شد!

رواياتي را كه ايشان از كتاب الغارات آورده اند، اين روايات از نظر سند، كاملا ضعيف است؛ همچنين روايات ديگري كه آورده اند، اينها سندا ضعيف است. اينها را در سايت مان مفصل بررسي كرده ايم و تعابيري كه دارد مبني بر:

مرضي السيرة و ميمون النقيبة.

الغارات، ج1، ص307

اين تعابير را من در يكي از مجلات ايران به نام نهج البلاغه، شماره 6 مفصل جواب دادم

آنچه كه مطرح است و برادرمان اشاره كرد كه اميرالمومنين (عليه السلام) آمد بيعت كرد، ظاهرا ايشان صحيح بخاري را يا نخوانده اند و يا اگر خوانده اند، مقداري كم لطفي كرده اند. در صحيح بخاري در 7 يا 8 مورد آورده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) تا 6 ماه با ابوبكر بيعت نكردند. بعد از شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، اميرالمومنين (عليه السلام) و بني هاشم آمدند بيعت كردند و اين نصّ صريح صحيح مسلم و صحيح بخاري است و خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اصلا بيعت نكردند و از ديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) با توجه به آنچه كه در صحيح مسلم است، خلافت آقاي ابوبكر و عمر را مشروع نمي دانست. همان طور كه من در جلسات قبل هم اشاره كردم، در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ صراحت دارد كه خليفه دوم در جمع حدود 37 نفر از صحابه خطاب مي كند به اميرالمومنين (عليه السلام) و در مورد قضيه إرث مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبوبكر: انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبوبكر و انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

شما ـ علي و عباس ـ وقتي ابوبكر گفت: من جانشين رسول الله هستم، ابوبكر را دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد. هم چنين بعد از درگذشت ابوبكر كه من گفتم: ولي پيامبر و جانشين ابوبكر هستم، شما دو نفر مرا دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد.

اين نص صريح صحيح مسلم است، شما صحيح مسلم را گذاشته ايد كنار و مي خواهيد برويد دنبال كتاب هاي الغارات و امثال آن. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه اميرالمومنين (عليه السلام) به أبوبكر پيام داد تا به منزلش بيايد:

فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر.

وقتي مي خواهي پيش من بيايي، كسي را با خود نياور و من دوست ندارم عمر را با خود به منزل من بياوري.

صحيح بخاري، ج5، ص83

همچنين مي گويد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83

اين قضايا، مسئله اي است كه كاملا صريح و روشن است. خود خليفه دوم وقتي قضيه سقيفه را مطرح مي كند، مي گويد:

إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما.

صحيح بخاري، ج8، ص26 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص142 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص644 ـ مسند احمد، ج1، ص55

هم چنين قضيه خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد و تعابير ديگري كه در نهج البلاغه و جاهاي ديگري كه اميرالمومنين (عليه السلام) اينها را خليفه مشروع نمي دانستند. از اول تا آخر نهج البلاغه، ده ها خطبه در اين زمينه است.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من از آقاي قزويني اين است كه آن علي اي كه آقاي قزويني درست كرده اند، غير از آن علي است كه بقيه مسلمين مي شناسند؟ اگر مشروع نمي دانست، با آنها بيعت نمي كردند و فرزندانش را به اسم آنها نمي گذاشتند و با آنها همكاري نمي كردند و رئيس پليس ابوبكر نمي شدند و ناصح و دوستدار آنها نمي شدند و بعد از او، نه خودش، بلكه حسنين و اكثر اهل بيت همين سنت را در ميان آنان جاري نمي كردند. لذا آنچه را كه شما ذكر مي كنيد، به نظر من اوهام خودتان است. همچنان كه در تلخيص شافي شيخ طوسي است، وقتي از اميرالمومنين (عليه السلام) سوال شد كه شما وصيت نمي كنيد؟ گفت:

ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرد كه من وصيت بكنم. اگر خداوند بخواهد، هم چنان كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خير جمع شان كرد، بعد از من هم همين كار را خواهند كرد.

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان گفتند كه اگر مشروع نمي دانستند، بيعت نمي كردند. من اين سوال را از ايشان دارم: در طول اين 6 ماه كه اميرالمومنين (عليه السلام) به نص صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است:

اميرالمومنين (عليه السلام) و هيچ يك از بني هاشم، تا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) زنده بود، بيعت نكردند.

اين قطعي است و هيچ راه گريزي از آن و راه خدشه نيست.

بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء

اما اين كه ايشان گفت بيعت كردند، در منابع اهل سنت اين بيعت آمده است؛ ولي در منابع، شيعه، يك سند، حتي نيمه صحيح و موثق هم كه نشانگر اين بيعت باشد، نداريم. برخي روايت مرسل و ضعيف و موضوع و مرفوع داريم كه بزرگان ما همه جواب داده اند. مرحوم شيخ مفيد (ره) در فصول المختاره، صفحه 56 مي فرمايد:

و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبابع علي ساعة قط.

محققين از اماميه و شيعه بر اين عقيده اند: حضرت علي (عليه السلام) حتي يك ساعت هم با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت نكرد.

نام گذاري فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام خلفاء

اين كه ايشان گفت: چرا بچه هايش را به نام آنان نام گذاري كرده است؟ اين را ما مفصل جواب داديم. آن اسامي در آن زمان، اسامي مرسومي بوده و ارتباطي به خلفاء نداشته است. از طرف ديگر هم، يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عثمان بن مظعون است و صراحت دارد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه من به خاطر علاقه ام به عثمان، اسم فرزندم را عثمان گذاشته ام. نسبت به عمر هم مي گويد: خود عمر اين نام گذاري را كرده است. نسبت به ابوبكر هم كه أبوبكر، كنيه است؛ نه نام.

اين قضايا در طول تاريخ مطرح بوده است. چطور شد كه نزديك به 25 مورد از صحابه، نام شان عمر بوده و 26 مورد نام شان عثمان بوده و دو يا سه مورد هم ابوبكر بوده است، از كجا معلوم اگر اميرالمومنين (عليه السلام) عثمان يا عمر گذاشته، بخاطر علاقه شان به ساير صحابه نبوده است؟

حضرت علي (عليه السلام)، رئيس پليس خلفاء؟

اما اين كه رئيس پليس او بودند، اينها از دروغ هاي تاريخ است. اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ وقت رئيس پليس ابوبكر و عمر و عثمان نبوده است، بلكه عملا و قولا، اعمال اينها را كاملا رد مي كرده است. اينهمه خطب نهج البلاغه و روايات متعدد ديگر از منابع اهل سنت داريم كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، اصلا خلافت عمر و ابوبكر را مشروع نمي دانستند.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

سوال من از آقاي آقاي ملازاده اين است كه اين عزيزان بر اين باورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به عنوان خليفه معين نكرد و مردم آمدند جناب ابوبكر را خليفه معين كردند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و قرآن هم مي گويد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (أحزاب/21)

پس چرا آقاي ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين كردند؟ اگر كار ابوبكر درست بوده، پس بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نادرست باشد، اگر كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست بوده، پس كار ابوبكر بايد نادرست باشد؛ همچنين عمر نسبت به عثمان.

جواب آقاي ملازاده

اولا: افسانه عدم بيعت حضرت علي (عليه السلام) را ردّ مي كنم از گفته خود حضرت علي (عليه السلام)، همچنان كه در شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، جلد 6، صفحه 48 آمده است:

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند؟ جواب داد:

و أنا لنري أبا بكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثاني إثنين.

ما ابوبكر را شايسته ترين مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانيم، او يار غار و ثاني إثنين بود.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به نماز دستور داد و زنده بود.

بسياري از شبهات مطرح شد و جواب داده نشد مانند حديث غدير.

ثانيا: جواب سوال ايشان كه: چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه تعيين نكرد و ابوبكر خليفه تعيين كرد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر تعيين مي كرد، شرع مي شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدا بود و اگر ابوبكر تعيين مي كرد، شرع نمي شد و اجتهاد شرعي خودش بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر خودش تعيين مي كرد، بايد تا روز قيامت وراثتي مي شد و اين كار شاهان مي شد؛ اما ابوبكر آنچه را كه خودش بهتر مي دانست كه بهترين فرد امت بود، پيشنهاد كرد، نه اين كه تعيين كرد. اگر مردم با عمر بيعت نمي كردند، خلافت او شرعي نمي شد؛ چون خلافت زميني است، نه آسماني. هم چنان كه خود حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان.

قوم و گروهي با من بيعت كردند كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند.

فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك لله رضي، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلي ما خرج منه، فإن أبي قاتلوه

اگر با كسي بيعت كنند، رضاي خداوند در آن است؛ رضاي آنها، رضاي خداست. اگر كسي بر آنها خارج شود و طعنه بزند، بايد او را به بيعت بازگرداند و إلا بايد او را كشت.

نهج البلاغه، نامه 6

اين آراء و انديشه شما را اگر حضرت علي (عليه السلام) مي ديد، بايد محاكمه تان مي كرد. اين رأي حضرت علي (عليه السلام) است در نهج البلاغه. پس خود حضرت علي (عليه السلام) ـ به اتفاق تاريخ و مورخان جديد و قديم ـ بيعت كرده است؛ ولي شما اين متواترات را منكر هستيد و آنچه را كه شما خوش تان مي آيد را مي آوريد. من سند از كتاب هاي شما مي آورم و شما مي گوييد كه ضعيف است؛ ديمي نبايد عمل كرد.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه چرا چيزي به نام امامت و وصايت را خود علي (عليه السلام) مطرح نكرد؟ آنچه را كه از حديث غدير مي گويند، ده ها ائمه آن را باطل مي دانند و برخي صحيح مي دانند. چرا شما از خود حضرت علي (عليه السلام) امامي تر هستيد؟ چرا اين باور در ابتداء سرّي بود و بعدها ادامه پيدا كرد؟ چرا در ابتداء براي حضرت علي (عليه السلام) بود و بعد نوبت 12 نفر شد؟ عبدالله بن سبأ وقتي وصيت را مطرح كرد، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) كرد و بعد آمدند كساني ديگر مانند شيطان الطاق و ديگران تعميم دادند به بقيه اهل بيت (عليهم السلام). حتي خود حضرت علي (عليه السلام) نمي دانست كه امام از طرف خداست.

جواب استاد حسيني قزويني

البته من اين نكته را بگويم كه همان اول هم بنا شد احترام و ادب را داشته باشند و نسبت به مومن الطاق، شيطان الطاق گفتن، دون شأن ايشان است و ما هم مقابله به مثل نمي كنيم و:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان/63)

مومن الطاق، از شخصيت هاي بزرگ و از صحابه جليل القدر امام صادق (عليه السلام) هستند و دودمان بني أميه از او به شيطان الطاق تعبير مي كنند.

در رابطه با حديث غدير كه ايشان اشاره كردند بسياري از ائمه آن را باطل مي دانند، من نمي دانم مرادشان از اين ائمه چه كساني است؟ با اين كه در صحت و متواتر بودن اين روايت، اكثريت بزرگان اهل سنت اين نظر را دارند؛ حتي آقاي ضياء الدين مقبلي در كتاب الأبحاث المسببة في السنون المتعددة، جلد 2، صفحه 30 مي گويد:

إن لم يكن معلوما، فما في الدين معلوم.

اگر بنا باشد ما در قضيه غدير شك كنيم و بگوييم قطعي نيست، چيزي براي ما در شرع قطعي نمي ماند.

ميرزا محمد بدخشاني در كتاب نزل الأبرار، صفحه 54، طبع قديم مي گويد:

حديث صحيح مشهور و لم يتكلم في صحته الا متعصب جاهد لا اعتبار بقوله.

حديث غدير، حديث صحيح و مشهوري است كه در صحت آن، جز آدم متعصب و عنودي كه اعتباري به قولش نيست، كس در آن شك نمي كند.

تمام بزرگان اهل سنت كه كتاب تواتر نوشته اند، حديث غدير را از احاديث متواتر آورده اند.

خود ابن كثير دمشقي صراحت دارد:

قال شيخنا الحافظ ابو عبد الله الذهبي: الحديث متواتر، أتيقن أن رسول الله قاله.

استاد ما آقاي ذهبي مي گويد: حديث غدير متواتر است و يقين دارم كه رسول الله آن را گفته است.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233

آقاي سيوطي در كتاب الأحاديث المتواترة اين حديث را آورده است و عده اي از بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد البر، حاكم نيشابوري، ترمذي و ذهبي و طحاوي و ...، همه اينها صراحت دارند بر اين كه حديث غدير، حديث صحيحي است و اين طول و تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سه روز آنجا داد، مطلب كاملا تمام است و احتياجي ندارد به اين كه بگوييم برخي ائمه آن را قبول ندارند. اي كاش! نام برخي از اين ائمه را ايشان با مدرك نام مي بردند تا ببينيم در برابر ذهبي و ابن حجر و ... مي توانند قرار بگيرند؟!

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

ائتوني بقلم و كتف.

يا:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

جناب عمر برگشت گفت:

إن الرجل ليهجر.

يا:

قد غلبه الوجع.

صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75

و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:

الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.

صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:

إن الرجل ليهجر.

اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:

إن الرجل لا يهجر.

جواب آقاي ملازاده

در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.

از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:

يأبي الله و المومنون الا ابابكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.

شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.

خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.

يكي از عشره مبشره خودش است و:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)

مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.

شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:

فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.

حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!

در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إستبددت علينا.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154

من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟

يا وقتي مي گويد:

كاذبا آثما غادرا خائنا.

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ

اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!

در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.

حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138

وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:

الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139

يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):

فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.

قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223

يا:

فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.

باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95

مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:

تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.

نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:

وقتي از او سوال مي كنند:

قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4

همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.

إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.

جواب آقاي ملازاده

كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.

حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.

سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.

آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.

حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.

إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.

شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.

اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟

لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.

تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:

ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.

در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟

سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟

جواب استاد حسيني قزويني

اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.

اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3

نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.

يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2

اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.

وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.

بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

يا:

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.

يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.

اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

سوره نساء/آيه150

اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.

آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:

طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.

خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.

صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433

همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:

عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193

همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:

صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:

إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.

... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.

سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | زاهدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ مهر ١٣٨٧ |
احسنت خداوند به شما خير دنيا و آخرت عنايت فرمايد از جوابهاي روشنگر استاد حسيني قزويني بسيار مستفيض شديم از آقاي آخوند زاده هم ميخواهم لجاج وعناد را كنار گذاشته و صحنه محشر را مقابل ديدگان خود مجسم كند آن روزي را كه مهر بر دهانها زده شود و دستها و پاها به آنچه عمل كرده ايد گواهي دهند . درآن روز پاسخي براي دختر پيامبر داريد ؟
2 | سيد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ مهر ١٣٨٧ |
باز هم تعصب كور كورانه اين آقاي مولوي در بخشي از سخنان خود صحابه پيامبر را بعد از قران يكي از معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله مي داند حال سوال ما از او اين است كه صحابه پيامبر چه كساني بودند ؟
مگر معاويه كه شما او را يكي از صحابه ميدانيد فردي نبود كه جنگ صفين را بر عليه خليفه زمان خود حضرت علي عليه السلام به راه انداخته و در آن صد و ده هزار نفر را به كشتن داد مگر معاويه كه شما او را به عنوان يك صحابي احترام مي كنيد فردي نبود كه دستور لعن و سب حضرت علي عليه السلام را به تمام بلاد صادر كرد ؟
مگر مغيره بن شعبه كه زاني و شارب خمر بود يكي از صحابه نبود ؟
مگر وليد بن عقبه بن ابي معيط كه به نوشته كتاب هاي خودتان دائم الخمر بود و يك بار آنقدر شراب نوشيد كه نماز دو ركعتي صبح را چهار ركعت خواند صحابه نبود ؟
مگر طلحه و زبير كه صحابي پيامبر بودند كساني نبودند كه به خاطر حب دنيا همسر پيامبر را برخلاف دستور قران از خانه بيرون آوردند و جنگ خونين جمل را بر عليه خليفه زمان خود به راه انداخته و بيست هزار نفر را در اين جنگ به كشتن دادند ؟
مگر خالد بن وليد كه به گفته شما سيف الله المسلول(شمشير كشيده خدا ) بود فردي نبود كه به طمع همسر زيباي مالك بن نويره او را كشته و با همسر او زنا كرد ؟
به راستي آيا كساني كه پيامبر را از نزديك ديده بودند و شما از آنان به عنوان معجزات پيامبر ياد ميكنيد بايد طماع و حريص و كينه توز و اهل بغي و شورش و شارب خمر و زنا كار باشند؟
3 | شيعه | Iran - Galleh Dār | ١٢:٠٠ - ٢٠ مهر ١٣٨٧ |
چرا عربستان که مهد اسلام است و مرکز اسلام و بايد تمام نماد ها و منابع و همه چيز اسلام آنجا باشد سني و وهابي هستند ولي ايران شيعه و شيعيان بر اين ادعا هستند که مذهب عربستان خراب است و حق نيست

پاسخ:
گويا شما کشتار اهل سنت توسط وهابيون که در نجد عربستان صورت گرفت را فراموش کرده ايد

يا فتواي علماي مذاهب اربعه در مسجدالحرام را بر تکفير وهابيت که سبب درگيري هاي خونيني بين وهابيت و ايشان را فراموش کرده ايد

خواهشا به کتاب تاريخ مکه نوشته زيني دحلان (مفتي مکه) مراجعه نماييد

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني


4 | سيد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ مهر ١٣٨٧ |
کتب اهل سنت امده است:
پيغمبر اکرم در اولين روزهاي بعثت که به نص قران ماموريت يافت که خويشان نزديک خود را به دين خود دعوت کند (وانذر عشيرک الاقربين)صريحا به ايشان فرمود : که هر يک از شما به اجابت دعوت من سبقت گيريد،وزير وجانشين و وصي من است. علي(ع)پيش ازهمه مبادرت نمودو اسلام را پذيرفت وپيغمبر اکرم ايمان او را پذيرفت و وعده هاي خود را تقبل نمود.
((در ذيل اين حديث، علي(ع)ميفرمايد:من که از همه کوچکتر بودم عرض کردم :من وزير تو ميشوم،پيغمبر دستش را بروي گردن من گذاشته و فرمود:اين شخص برادر و وصي و جانشين من مي باشد.بايد از او اطاعت نماييد،مردم مي خنديدند و به ابي طالب ميگفتند: تورا امر کرد که از پسرت اطاعت نمايي))

تاريخ الطبري،جلد ،صفحه
تاريخ ابي الفداء،جلد صفحه
البدايه والنهايه،جلد
غايه المرام،صفحه

-----------------------------------------------
ام سلمه ميگويد پيغمبر فرمود: ((علي هميشه با حق وقران است وحق وقران نيز هميشه با اوست وتا قيامت از هم جدا نمي شود))
اين حديث با پانزده طريق از اهل سنت و يازده طريق از شيعه نقل شده و ام سلمه وابن عباس و ابوبکر وعايشه وعلي(ع) وابو سعيد خدري وابو ليلي و ابوايوب انصاري از راويان اين حديث هستند(غاية المرام،
----------------------------------------------------
پيغمبر فرمود :((خدا علي را رحمت کند که هميشه با حق است))
البداية والنهاية، جلد
----------------------------------------------------
پيغمبر فرمود:((حکمت ده قسمت شده،نه جز ان بهره علي ويک جز ان در ميان مردم قسمت شده است))
البداية والنهاية،جلد ،صفحه
---------------------------------------------------
اينک سوالي از برادران اهل سنت:چه کسي بعد از پيامبر(ص)سزاوار خلافت است؟
5 | محمداحمدي | Afghanistan - Kabul | ١٢:٠٠ - ١٦ آبان ١٣٨٧ |
سلام
باارزوي موفقيت وكاميابي براي مصلحان تاريخ ما1400سال اين راه رارفتيم وفقط به درد رنج برادركشي وتحقيرمان دربين غيرمسلمانهارسيديم حال اگرمنافع عده اي به خطرنميافتدوواقعابه خداوقيامت اعتقاددارنددرراه وصل امت اسلام تلاش كنند
6 | اسد | Qatar - Doha | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٧ |
سلام عليکم وبعد..کليني در کتاب الکافي مي‌گويد: «أن الأئمة يعلمون متى يموتون، وأنهم لا يموتون إلاَّ باختيار منهم». «ائمه مي‌داند که چه زماني مي‌ميرند، و آنها جز با اختيار خودشان نمي‌ميرند» ، و مجلسي در کتابش (بحار الانوار) حديثي را ذکر مي‌کند که مي‌گويد: «لم يكن إمام إلاَّ مات مقتولاً أو مسموماً». «هيچ امامي نبوده مگر آن که او را کشته‌اند يا مسمومش کرده‌اند» ؛ اگر آن گونه که کليني و حر عاملي گفته‌اند امام غيب مي‌داند، پس امام آب و غذايي را که به او داده مي‌شود مي‌داند و اگر مسموم باشد مي‌داند که مسموم است، و از خوردن آن پرهيز مي‌کند، اگر پرهيز نکند و آن را بخورد و بميرد خودکشي کرده است؛ چون او مي‌داند که غذا سم دارد! بنابراين پس او خودکشي کرده است، و پيامبر ص مي‌فرمايد هر کس خودکشي کند به دوزخ مي‌رود! پس آيا شيعه چنين چيزي را براي ائمه مي‌پسندند؟!.بحار الأنوار 43/364.منتظر پاسخ شما هستيم

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! مگر نه اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله غيب مي&zwnjداند ؛ پس چرا به جنگ احد رفت و ده&zwnjها نفر از بهترين يارانش و از جمله حمزه سيد الشهداء را به كشتن داد ؟ از اين گذشته طبق اعتقاد شيعه و سني رسول خدا نيز مسموم از دنيا رفته&zwnjاند ؛ در حالي كه علم غيب نيز داشته&zwnjاند .



براي اطلاع بيشتر به آدرس&zwnjهاي ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1084



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=721



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=477



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
7 | ابو الحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ١٩ آبان ١٣٨٧ |
در رابطه با نظر 6، لطفا به اين سوالات دقت فرماييد:
1. آيا علم غيب مشابه علمي است که ما تجربه آنرا داريم( آنرا علم ظاهر مي نامم)؟
2. آيا وظيفه امام در مورد علم غيب مثل وظيفه ايشان نسبت به علم ظاهر است؟
3. اگر خداوند ايشان را مامور به عمل برمبناي ظاهر نموده باشد، وظيفه ايشان در زمان و مکان شهادتشان چيست؟
4. آيا حتي بنابر علم ظاهر، حضرت ختمي مرتبت نبايد از بسياري از مراحل دعوت يا غزوه ها صرنظر مي کرد تا خود را به کشتن ندهد؟ آيا ايشان در موارد مذکور بر اساس حکم ديگرالهي، عمل به تکليف نمي نمودند؟
5. آيا حق تعالي که غيبي براي او مطرح نيست و جملگي براي ذات باري تعالي هويداست، نمي توانست رسولاني که به شهادت رسيدند را نجات دهد و بشريت را از گمراهي حفظ نمايد؟ چرا خداوند در آن موارد به ظالمين فرصت داد و رسوايشان ننمود؟

انکار علم غيب معصومين اغلب به جهت ضعف در توحيد است. در فرقه گمراه وهابيت به دليل اعتقاد به خداي مجسم، دارا بودن علم غيب موهبت شده از نزد پروردگار به معني هم رده شدن با خداي جسماني آنهاست لذا افراد به سرعت به شرک متهم مي شوند. و حال آنکه خداوند برتر از کوته فکري آنهاست و إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ.
8 | طارق رئوفي | Norway - Kristiansand | ١٢:٠٠ - ٠٤ دي ١٣٨٧ |
درباره علم غيب امامان بايد بگويم که اين حرف کاملا غلط و بي اساس است چرا که بعداز پيامبر هيچ فردي معجزه نداشته و معجزه وارتباط مستقيم با وي وخدا قطع شده و تنها را بطه ما به وسيله قرآن و دستورات وگفتار آحضرت است. وگفتن علم غيب داشتن امامان دوروغ است.
9 | طارق رئوفي | Norway - Kristiansand | ١٢:٠٠ - ٠٤ دي ١٣٨٧ |
شما کسي هستيد که چشم تان بر روي واقيعت بستيد و دلايل بسيار احمقانه داريد.
10 | شريف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٧ دي ١٣٨٧ |
اقاي طارق رئوفي شما كه كمترين مطالعه را نداريد چرا راجع به مسائلي صحبت ميكنيد كه بزرگان شما از درك ان عاجزند دراين دنيا حتي
انسانهاي مشرك وكافر با كمي رياضت به مواردي دست بيدا ميكنند كه نشاني از دانستن چيز هاي بنهاني است ولي امام معصوم كه منصوب از طرف خدا و بيامبر است غيب نميداند؟
11 | سلامات | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ دي ١٣٨٧ |
حكام جور و تاريخ نيسان و صحاح نويسان مزدود دولت غاصبه سعي كردند به هر قيمت كه شده نظر مثبت حكام گمراهي را جلب كنند. در اين راه اهل بيت رسول خدا را تحت باكوت كامل قرار داده بودند و از هر كسي روايت داند جز از اهل بيت و ياران آنها.
آفتاب پشت ابر نمي ماند و لي زمان و عمر تمام شدني است و آنهاي كه جلوي بيان مظلوميت اهل بيت و تمام اسلام مي ايستند در آن دنيا جواب كارشان را مي گيرند.
جهت در مورد ارتباط با غيب ائمه اطهار دو مثال مي آورم
1. كميل بن زياد گفت : يك روز با امير المومنين در كوفه مي رفتيم. من كمي از ايشان عقب تر بودم . از يك جايي كه گذر مي كرديم صداي قرآن از يك منزل به گوشم رسيد و در دلم گفتم كه خوش به سعادتش عجب صداي خوب داره. همان لحظه امير المومنين به من رو كرد و گفت گول صدايش را نخور كه او از اهل اتش است. زمان جنگ نهروان فرا رسيد . امام علي بعد از اتمام حجت با خوارج به يارانش فرمود با آنها مي جنگيد و كمتر از ده نفر از شما كشته مي شوند و كمتر از ده نفر از خوارج زنده مي مانند.( پش بيني نتيجه قبل از جنگ). جنگ شد و بعد از آن امام در بين كشته هاي جنگ مي گشت كه كه به كميل رو كرد و گفت : اين جسد خارجي ، جسد همان کسي است که از پشت ديوار صداي قرآنش را شنيدي.
امام در مسجدي در ديوانيه بود پنج نفر ار منافقين در راه ديوانيه بودند تا با امام بيعت کنند. در راه کمي استراحت کردند و يک مارمولک را گرفتند و به حالت تمسخر گفتند بياييد با اين مارمولک بيعت کنيم.و دست مارمولک را گرفتند و با آن بيعت کردند. سپس بدون آنکه کسي از آنها جدا شود و يا براي کسي تعريف کنند مستقيما" به سمت ديوانيه راه افتادند .زمانيکه رسيدند اميرالمومنين در حال سخنراني در مسجد جامع بود امير المومنين مطلب را تغيير داد و فرمود در روز قيامت پنج نفر محشور مي شوند در حالي که امام آنها يک مارمولک است که با آن بيعت کرده اند و اگر لازم دانستم اسامي آنها را مي گويم.
12 | م/ي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٧ |
سلام عليکم:
خداوند انشاءالله به شما خير دهد و حضرت آيت الله قزويني و مراجع معظم تقليد را حفظ فرمايد.اهل تسنن حرفي براي گفتن ندارند،خصوصا اين ابن ملجم بلوچي که نه سواد داردو نه فهم و شعور ونه ادب و تربيت.مناظره بسيار موثر و عالي بود.يا علي مدد.
13 | م- د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ اسفند ١٣٨٧ |
باسمه تعالي باسلام واحترام. متاسفانه شنيدن سخنان مناظره مقدورنيست اميذوارم لنرااصلاح نمائيد درثاني آنچه ازمتن معلوم است بنظرميرسد اين فقط قسمتهائي ازمتن مناظره باشد بعنوان يك خواننده پيشنهادميكنم متن اين مناظره رابطوركامل وبارعايت امانت درسايت قراردهيد.

پاسخ:
با سلام
متن مناظره عينا از روي فايل صوتي پياده شده و کم و کاستي ندارد ، در ضمن فايل صوتي کاملا سالم و کيفيت آن به صورت نرمال و قابل استماع است البته خود قرار دادن فايل صوتي و قياس آن با متن و همچنين روند کلام در فايل صوتي مشخص کننده عدم سانسور مي باشد
و در ثاني اين مناظره اي بود که در آن جناب ملازاده شکست مفتضحانه اي خورد (به اعتراف جمع کثيري از اهل سنت و ...) و در تلافي در شبکه کذايي رنگارنگ خود در مقابل شروع به فحاشي و ... کرده اند و چنين مناظره اي نيازي به سانسور ندارد
و در آخر نيز وقتي چنين برنامه اي بصورت زنده و از شبکه اي ماهواره اي با آن خيل عظيم بيننده اجرا شده به نظر شما جاي سانسور (ويا به قول شما عدم رعايت امانتداري) را دارد. (علاوه بر اينکه فايل صوتي آن در سي دي ها مؤسسه بصورت mp3 وجود دارد و خيلي از سايتها و ... بصورت تصويري نيز آن را ارائه کرده اند)
والسلام علي من التبع الهدي
معاونت اطلاع رساني

14 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم احترامابنده ازاهل تشيع هستم وحب وبغض وشناخت قبلي نسبت به طرفين مناظره ندارم وفقط ميدانم كه يكي ازطرفين مناظره رئيس شماست ولي بعنوان خواننده بيطرف متن مناظره وقتي درمتن مكرراعبارت " گفتارنامفهوم بود" يا"صداقطع شد" رادرمتن گفتارفقط يكي ازطرفين ميخوانم وازطرفي ملاحظه ميكنم كه متن گفتاريكي ازطرفين بيش ازدوبرابرديگريست وبه يكي لقبي مثل استادداده ميشودووجوداشكالات متعدددرپخش و... عقلا ومنطقابه اين باورميرسم كه فقط قسمتهائي ازمناظره راچاپ كرده ايد. ثانيا شگفت آور دراين به اصطلاح مناظره اين است كه يكي ازطرفين برخي پاسخهارااحاله به سايت ومقالات خودميدهندواقعا اين ديگرچه طرزمناظره است؟!! ثالثا باتوجه به اينكه ادعابايدبادليل همراه شودخوشحال ميشوم اعتراف جمع كثيري ازاهل سنت و... راملاحظه كنم.درحاليكه درهمين صفحه فهرست نظرات, بياناتي وجودداردكه اين فرمايش شماراكاملانقض ميكند. رابعا مانميدانيم كه طرف ديگراين به اصطلاح مناظره خودداراي شبكه تلويزيوني ميباشند(واين ادعاي شمادرجواب بنده است)اگردلايل ويقين به آن وجودنداشته باشداين نشانه فقدتقوي شمابوده ودرپيشگاه الهي مسوول ميباشيد.رابعا حال كه بقول شماايشان درتلويزيون مدافع شما شركت وباشمامناظره نموده است پس چراشمااينكاررادرتلويزيون ايشان انجام نميدهيد؟! لابدهزارويك دليل خواهيدآوردكه.... حال كه صحبت ازشبكه وزين سلام پيش آمدازشماخواهش ميكنم من باب امربمعروف ونهي ازمنكربه برخي ازبرادرانيكه درآن تلويزيون مجري بوده ياسخنراني ميفرمايندتذكرفرمائيدكه شئونات معيارهاي اسلامي رادرظاهرخودرعايت فرمايند. ومن الله توفيق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- بهتر بود قبل از اين پيش داوري ، خود يك بار فايل صوتي مناظره را ، گوش داده و با متن تطبيق مي داديد ، تا مشخص شود پياده كرده سخنان در زماني كه مفهوم نيست ، امري غير ممكن است ؛ و البته اين نا مفهمومي تنها در دوجا است و ضرري هم به اصل مناظره نمي زند ، زيرا در يك جا در متن عربي است كه اصل ادرس آن و قسمت عمده متن آمده است و در قسمت ديگر در ترجمه است و آن هم با ذكر كامل متن عربي و آدرس مشكلي ايجاد نمي كند
2- احاله دادن به سايت ، در زماني است كه پاسخ به اندازه كفايت داده شده است ، و براي تكميل اطلاعات به سايت ارجاع داده مي شود ، و يا به مطلبي بي ربط به اصل مناظره است .
3- اين اعترافات را بايد بعد از مناظرات جناب آقاي ملازاده در شبكه در تماس هايي كه اهل سنت با اين شبكه گرفته و به آقاي ملازاده جسارت كرده و بد و بيراه گفته و او را بي سواد معرفي كردند ، مي شنيديد .
4- مناظره در شبكه سلام ، بدون جانبداري از هيچ طرفي صورت گرفت ؛ با اين همه جناب دكتر قزويني در شبكه المستقله كه شبكه اي معروف به جانبداري از وهابيت است مناظره اي صورت داد كه در آن همه بر ضد ايشان بودند ، دو نفر از اهل سنت و مجري برنامه و يك نفر به ظاهر شيعه كه در پايان بر همگان واضح شد كه او از اهل سنت است !!! اما اين مناظره نيز به لطف الهي به پيروزي شيعه ختم گرديد .
5- در مورد كلمه استاد كه در متن آمده است ، ما جناب ملازاده را استاد نمي دانيم كه ايشان را با كلمه استاد خطاب كنيم ، و آنچه لازمه بي طرفي است در زمان اصل مناظره و توسط مجري است ، كه مجري برنامه بي طرفي را در خطاب قرار دادن كاملا مراعات كرده است .
6- شما نيز بهتر است خود را شيعه معرفي نفرماييد ، و همانطور كه قبلا گفته شد ، نوشتار شما به خوبي خلاف مدعاي شما را روشن مي سازد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
15 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ اسفند ١٣٨٧ |
باسمه تعالي سلام عليكم احتراما.. ا- بالاترازاينكه فكرميكنيدمااين باصطلاح مناظره راازتلويزيون سلام واشكالات پيش آمده درجريان آنراديده ايم وبه اندازه كافي وقوف بموضوع داريم پس بيش ازاين درصددبرائت خودوفريبكاري برنيائيد. 2- احاله دادن به سايت موقعيست كه شماواين جناب استادعاجزازآنندكه با بياني مختصرومفيداستدلال خودرامستدل ومستندبه مخاطب برسانندواين نشانه عجزدربيان واستدلال ميباشد. باعرض معذرت " مثل آن روباهي كه بگويداز دمم جواب خودرابگيريد. " 3- برخلاف تصورشماكه نشانه دانش وبينش وسيع تان ميباشد اصولا ما قصدجانبداري ازشخص خاصي رانداريم. 4-مثل اينكه فراموشي داريد؟درهمين مناظره آقاي هدايتي شيعه بودندياسني؟و... 5-ماادعاي استادبودن رابراي آقاي ملازاده وياديگران بهيچوجه نداشته ونداريم ولي شما عجيب است كه خودراپيروحضرت علي(ع)معرفي ميكنيدكه درمحكمه حتي حاضرنشدقاضي اورااميرالمومنين خطاب نمايدو... (شماحتي اينقدرعدالت نداريدكه حتي نظرات ارائه شده راريزوجواب خودرابسياردرشت درج ميكنيد).اينهانكاتي است كه درصورت داشتن تقوا ميتوان آنهارافهميدوملاحظه كرد.زيراما درمقابل خداوندمتعالي قرارداريم كه حتي به اندازه ذرات نيزمارامحاسبه خواهدكردولي چه كنيم كه روش شما اصلا توجه به اين امورنيست. 6- البته كه ماخودرااهل تشيع ميدانيم واين شماهستيدكه فقط خودرا " شيعه "معرفي ميفرمائيد.وحتي ادعاي مالكيت " شيعه "راهم داريدوفكرميكنيدكه شيعه بودن اهل تشيع راشمابايداجازه داده وتنفيض فرمائيد.وخوشبختانه نوشتارشمابخوبي اين راروشن مينمايد. لطمات شمابه اسلام وبخصوص تشيع علوي رابسياري ازمردم آگاه ومومنان ميدانندوبسياري نيزخواهنددانست وحقيقت تابناك تشيع كه شمادرتخريب آن ميكوشيدبيش ازپيش آشكارترنيزخواهدشد. البته اگرازپيله ايكه دورخودتان تنيده ايدبتوانيدخودرانجات دهيدبوضوح اين حقيقت آشكاررادرخواهيديافت. ومن الله توفيق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- به خوبي براي ما مشخص گرديد (وبراي خوانندگان نيز مشخص خواهد شد)‌ كه شما تنها و تنها قصد جانبداري كوركورانه از يك طرف را داشته ، و نمي خواهيد حرف حق را بپذيريد .
همانطور كه در پاسخ قبلي به شما نيز گفته شد ، در مناظره تنها دو قسمت (يكي در انتهاي متن عربي يك روايت ، و قسمت ديگر در انتهاي يك ترجمه از روايت كه هر دو نيز به نفع شيعه است) نوشته نشده است ، كه اين به خاطر مفهوم نبودن در صداي مناظره است .
دوستان مي توانند اين مطلب را با مقايسه فايل صوتي و متن و نيز فايل تصويري مناظره كه در ديگر سايت ها موجود است تشخيص دهند .
2- به خوبي مشخص است كه پاسخ هاي علمي اين سايت به حدي براي شما و همنظران شما گران تمام شده است ، كه از احاله دادن مفصل پاسخ به اين سايت ، بسيار خشمگين شده ايد ،‌ زيرا اين كار مردم را نه تنها با پاسخ يك سوال ، (كه به صورت خلاصه در مناظره پاسخ داده شده است) ،‌ بلكه با پاسخ تمامي سوالاتي كه اهل سنت آنها را به عنوان سوالات بي پاسخ مطرح مي كنند آشنا مي سازد و نيز سوالات بسياري را كه اهل سنت براي آن حتي يك پاسخ ندارند ، مطرح مي سازد .
3- اگر اينگونه سخن گفتن را جانبداري نمي دانيد !!! پس جانبداري چيست ؟
4- بهتر بود نگاهي به مناظره مي انداختيد تا بدانيد آقاي هدايتي (كه شيعه است) به هيچ وجه وارد بحث مناظره نمي شود ؛ اما در مناظرات المستقله كه شما آن را با سلام قياس مي كنيد !!! نه تنها مجري خود وارد مناظره مي شود ، بلكه شبهه افكني كرده و مانع پاسخگويي شيعه نيز مي گردد !!!!
همين مطلب خود به خوبي بيانگر آن است كه شما تنها و تنها مي خواهيد ‌با جوسازي ، نظر مردم را از حقيقت منحرف كنيد (كه البته اين كار شما اهانت به شعور خوانندگان است ، زيرا هم متن و هم فايل صوتي موجود است و عزيزان خواننده قطعا خود با بررسي هر دو ، حكم خواهند كرد)
5- در اصل مناظره هيچ فرقي بين جناب آقاي ملازاده و جناب استاد دكتر قزويني قائل نشده اند ، و كلمه استاد را ما در متن آورده ايم (ظاهرا شما در هنگام شنيدن فايل مناظره خواب بوده ايد!!!) و قياس اين مطلب با قضاوت شريح قاضي در محضر امير مومنان ، قياس مع الفارق است !! زيرا شما خود در موقع نقل ماجراي قضاوت مي گوييد امير مومنان به محكمه رفت !!! و نمي گوييد علي بن ابي طالب به محكمه رفت !!! مساوي خطاب كردن وظيفه قاضي است و نه نقل كننده ماجرا.
6- در پايان اگر شيعه هستيد روز نهم ربيع و سالروز آغاز ولايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را به شما و ساير خوانندگان تبريك مي گوييم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم.احتراما 1-جانبداري كوركورانه شماازرئيستان بسيارقابل درك است ولي بايدبدانيدايشان فقط مسئول سازماني شماهستندنه صاحب اختيارتان.ومايادگرفته ايم وفق تعاليم مولايمان حضرت علي (ع) آنچه ديدايم(ازمشروح پخش اين به اصطلاح مناظره درتلويزيون سلام ) راباورواعتمادكنيم.پس همچنانكه قبلاگفتيم بيش ازاين درصدد ... برنيائيد.اصلانگران نباشيدچون پاسخهاي شماراخوانندگان ملاحظه ودرصورت لزوم به مرجع آن نيزمراجعه ونظرات خودراخواهندداشت وماوشمااختيارالقاي نظرخودرابه آنهانداريم.بدانيدكه اگربراي يك اشتباه هزاراشتباه رادليل بياوريدميشودهزارويك اشتباه. 2- اتفاقابخشي ازگلايه ما(ونه خشممان)به اين دليل است كه شيوه برخوردوبيان شمارامطابق بااصول علمي ودرست ومنطقي نميدانيم. ولي بااين نظرشماموافقيم كه استفاده ازشيوه هاي نادرست مثل عدم رعايت تقوا وعدالت وانصاف ومارك چسباني ومغلطه وسفسطه ورفوكاري و... بركل جهان تشيع (ازجمله ما) گران تمام خواهدشد.بدانيدكه گفته اند" الغريق يتشبث بكل حشيش" واهل تشيع هرگزغريق وضعيف نبوده و ساحت قدرتمندتشيع ازشيوه هائيكه شماازآنهااستفاده ميكنيدبي نيازاست.اگرانصاف داشته باشيدوبراموربانظركليشه شده خودتان نكاه نكنيدحتماقبول ميكرديدكه احاله دادن به سايت ومقاله ازخودتان درجريان محدوديك بحث مشخص موقعي اتفاق مي افتدكه آن طرف عاجزازآن باشدكه بابياني مختصرومفيداستدلال خودرابه مخاطب برساندومتاسفانه اين حقيقت درطرف استادشماموجودوغيرقابل انكاراست گرچه بازشماهزاران دليل برآن ببافيد.واينهاهمان جانبداريهاي كور شماهم ميباشد. 3- بااين بيان شما فقط درصورتي جانبداري نكرده ايم كه بگوئيم: "احسن استاد آفرين استاد.". وقطعاشمااين عبارت راجانبداري ازخودتلقي نخواهيدكرد!!!!! جدا هزاران آفرين براين طرزفكرومنطق شما!!! 4-بازهم كه ازجاده تقوا خارج شده ايد!.. . مادركجاي عبارتمان اين مناظره رابامناظرات المستقبله قياس كرده ايم؟!!!! چرافرافكني وازشيوه فراربه جلواستفاده ميكنيد؟ آيااين توهين به شعورخوانندگان محترم نيست؟كه دركمال بي انصافي به مانسبت مي دهيد.همچنانكه درشماره1جوابمان گفتيم شماكه نبايدنگران اين موضوع باشيدپس اينچنين نگراني براي چيست؟! شماكه براحتي باتوجه به فقدتقوايتان كه خودتان هم عليرغم ميلتان آنراپذيرفته ايدميتوانيد مردم ودوستاني خلق كرده وجوابهاي آنچناني هم ازقول آنان بسازيد.البته باتوجه به آگاهي خوانندگان واقعي محترم مسلم بدانيدكه توفيق درعوامفريبي نخواهيدداشت. 5- بفرموده شماايكاش درهنگام شنيدن اين به اصطلاح مناظره درخواب بوديم تا متوجه عدم رعايت امانت دردرج آن نميشديم خداراشكركه برهمگان حتي برخودتان (به استنادهمين بيانتان)باوجوآنهمه اصراربررعايت كامل امانت بالاخره اعتراف واقرارمينمائيدكه(ازبين آنهمه خدشه)حداقل كلمه استادراشما درمتن جعل وآورده ايد(البته اين صرفابيان شمادرجواب ما ميباشد) باعرض معذرت, براي ماحتي تصوراين چندش آوراست كه جناب ابومهدي چنين دچارعقده وكمبودداشتن القابي مثل حضرت آيت الله واستاد و... ونيازبه بيان آن درسايت خودوتلويزيون سلام ميباشند!!!!!ودليل مهمتراينكه شمادراواخرهمين پاسخ خودنگاشته ايدكه "قياس" اينمطلب ... درصورتيكه فكرميكنم اينقدردانش داشته باشيدكه بامطالعه قسمت مربوطه جواب ما متوجه شويدكه جواب ما اصلا ازباب قياس نبوده است!!!! درثاني شمادرمقام نقل كننده ماجرا نيستيدبلكه دوطرف ازسه طرف مستقيم وموثردرماجرامي باشيد. 6- درپايان اگرازغلات شيعه نيستيد سالروزميلادمسعودرسول اكرم صل الله عليه واله وسلم وفرخنده ميلادامام جعفرصادق عليه السلام رابه شماوخوانندگان محترم تبريك ميگويم. ان الله تواب الرحيم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر شخصي ديگر ، بدون سابقه شما ، چنين سخناني مي گفت ، سخنان او را به ندانستن حمل مي كرديم ، اما سخنان شما را خير .
تنها شما را به قسمتي از مطالبي كه ما را در اين مقاله به آن متهم كرده ايد متذكر مي سازيم :
«جانبداري كوركورانه شماازرئيستان!!!
استفاده ازشيوه هاي نادرست مثل عدم رعايت تقوا وعدالت وانصاف ومارك چسباني ومغلطه وسفسطه ورفوكاري و...!!!
بازهم كه ازجاده تقوا خارج شده ايد!!!
چرافرافكني وازشيوه فراربه جلواستفاده ميكنيد
دركمال بي انصافي به مانسبت مي دهيد
شماكه براحتي باتوجه به فقدتقوايتان كه خودتان هم عليرغم ميلتان آنراپذيرفته ايدميتوانيد مردم ودوستاني خلق كرده وجوابهاي آنچناني هم ازقول آنان بسازيد!!!»
و...
اما بهتر است نگاهي به سابقه نظرات شما در بخش مناظرات داشته باشيم :
«وقتي درمتن مكرراعبارت " گفتارنامفهوم بود" يا"صداقطع شد" رادرمتن گفتارفقط يكي ازطرفين ميخوانم!!!»
بهتر است بگوييد اين جملات چند بار در متن آمده است ؟ خوانندگان خود قضاوت كنند !!!
«متن گفتاريكي ازطرفين بيش ازدوبرابرديگريست وبه يكي لقبي مثل استادداده ميشودووجوداشكالات متعدددرپخش!!!»
اين اشكالات متعدد در پخش چيست ؟ كه شما ادعاي آن را داريد ؟
اما در مورد ادعاي شما مبني بر دوبرابر بودن سخنان جناب دكتر قزويني از جناب آقاي ملازاده ؛ آيا خبر نداريد كه در اين مناظره جناب ملازاده حتي يك سوال بيشتر از جناب دكتر قزويني پرسيده اند ؟ كه اين جانبداري از او است و نه جناب دكتر قزويني .
آيا خبر نداريد كه در اين مناظره به جناب آقاي ملازاده وقت بيشتري از جناب دكتر قزويني داده شد ؟ و حتي اين امر سبب اعتراض جناب دكتر قزويني و بينندگان گرديد؟
آيا روش صحبت كردن جناب دكتر قزويني و استفاده كامل از وقت را با سخنان آرام و همراه با تلف كردن وقت آقاي ملازاده قياس مي كنيد ؟ با اين همه در مجموع ، تعداد حروف تايپي سخنان آقاي ملازاده در مناظره بدون عناوين حدود 16500 و تعداد حروف جناب دكتر قزويني (با توجه به پاسخ دادن به يك سوال اضافي - پاسخ بيشتر از سوال احتياج به صحبت دارد - و نيز ذكر شدن تمامي منابع مربوط به روايات مطرح شده در گفتار جناب دكتر قزويني از طرف ما)حدود 19500 بوده است !!! آيا به نظر شما 19500 دو برابر 16500 است ؟
حال به سخنان شما در ساير نظرات بپردازيم :
در بعضي از نظرات با دروغ پراكني روايتي ضعيف را به عنوان روايتي در وسائل الشيعه با سند صحيح مطرح كرديد !!!
«باحترام پس بااين احاديث فراواني كه درمنابع شيعه وجوددارد ازجمله اين حديث كه با سندصحيح دركتاب وسايل الشيعه آمده است چه ميگوئيد؟ :" قدانكح رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم , وصلي علي ورا’ هم " . وسائل الشيعه چاپ سنگي كتاب الصلات صفحه526.!!!
و...»
كه البته بعد از پاسخ ما به اين روايت در تاپيك مربوطه ، دوباره ما را متهم به لاپوشاني و رفو كردن نموديد !!!
همچنين شما ما را متهم كرده ايد كه با شخصيت سازي ، ممكن است نظراتي بر عليه شما بنويسيم !!! و نيز اما در مورد ادعاي شما مبني بر شيعه بودن !!! در مناظره المستقله به خوبي شاهد بوديم كه جناب آقاي الخزاعي نيز خود را شيعه معرفي مي كرد !!!
اين مطلب و نيز تاليف كتاب هاي بسيار بر ضد شيعه ، به نام شيعياني كه سني شده اند !!! و هيچكدام شخصيت حقيقي نداشتند ، از جمله رادمهر و آية الله موسوي و ... دليل خوبي است كه نشان مي دهد ،‌ هميشه دشمنان شيعه ، در لباس شيعه قصد ضرر زدن به مذهب حق را داشته اند.
«چو علم آموختي از حرص آن گه ترس کاندر شب چو دزدي با چراغ آيد گزيده‌تر برد کالا»
آري عالمان اهل سنت ، با استفاده از علمشان ، در لباس شيعه وارد شده و مي خواهند با دفاع از جزئي از عقايد تشيع ، تيشه به ريشه ان بزنند . اما شيعه بودن به ادعا نيست ، بلكه همانطور كه در گفتار شما نيز آمده بود به روش و رفتار است ، كه شما با دروغ پراكني و تهمت و جسارت ، قطعا شايسته نام شيعه نيستيد ؛ و همانطور كه قبلا نيز گفته ايم ، عقايد شما شبيه اهل سنت نوگرا است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | مجيد حقي | Iran - Ardabil | ١٢:٠٠ - ١٨ اسفند ١٣٨٧ |
مناظره با اين گونه افراد معلوم الحال به نظر من توهين به شيعه است
18 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٧ |
باسمه تعالي سلام عليكم احتراما اگرچنانچه نظرات ما طبق نظرشماتوسل به دروغ و...... ميباشد چرااينقدرازدرج آنهاخودداري ميكنيد!!!!!!! . پس بااين رفتارهايتان بصورتي غيرقابل انكارصدق وقدرت آنهارااثبات كرده ايد. باتشكر لاحول ولاقوت الابالله...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
نظرات شما ، تا زماني كه دروغ پراكني نمي كرديد ، علني مي شد ، و حتي بعد از آن نيز ، باز تعدادي از نظرات شما را علني كرده و به آنها پاسخ گفتيم ، اما شما به جاي پاسخ همان نظرات را تكرار كرديد ، ما نيز مجددا پاسخ گفتيم ،‌ ولي همين بحث تكرار شد ؛ بنابراين دليلي براي علني كردن ادعاهاي تكراري شما نمي بينيم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
19 | حق جو | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ اسفند ١٣٨٧ |
باسلام م-د عزيز دمت گرم اين جناب استاد!! طوري گيج شده است كه يادشان رفته طرف مناظره اش ملازاده بوده نه ملازهي,واينكه نظرات شماراسانسورميكنندلابد قافهاي بزرگترشان راآشكاركرده ايد.به هرحال من كه لذت برده وحقايق رافهميدم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
از اين كه ما را متوجه اين اشتباه در نگارش كرديد ممنونيم .
البته وقتي جناب آقاي م -د كه داعيه شيعه بودن داشتند ، چنين طرفداراني داشته باشد ، حقيقت امر او براي سايرين بهتر مشخص مي شود.
و نيز خوشحال مي شويم وقتي بدانيم كه اشكالات اهل سنت بر سايت ما ، از اين قبيل اشكال ها است !!!
در مورد سانسور نظرات نيز همين نظرات موجود از آقاي م- د ، براي فهميدن حقيقت كفايت مي كند .

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20 | شريف | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٧ |
سلام
مسئولان ودست اندكاران اين تارنما عقل سالم رافقط ومنحصرا ازآن كساني ميدانندكه باايشان ونظاتشان دربست موافق باشند.
واين حقيقتي انكارناپذيراست.
21 | يك مسلمان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ فروردين ١٣٨٨ |
جناب اقاي قزويني :با سلام بنده يک مسلمان هستم ازانجايي که اطلاعات مذهبي و قراني پي گيري ميکنم از طريق رايانه با سوال وجواب شما واقاي دکتر ملازاده به نتيجه اي که رسيدم اين است که شما جرات روبه رو شدن با حقيقت قران رانداشته ودين وديانت خود را مفت وارزان از دست داديد ودر روز قيامت پروردگار متعال از شما دين فروشان که مردم را گمراه ميکنند و حقيقت قرن را به درستي به مردم نميفهمانند اين بنده مسلمان از شما وامثال توي دين فروشا که ادعاي مجتهد بودن را دارندسوال خواهند کرد که به چه حقي مردم را گمراه کرده ويک مشت خرافات مذهبي را به خورد اي مردم داده ايد خداوند به امثال کساني مثل اقاي دکتر ملا زاده اجر وپاداش عظيم دنيا واخرت عنايت کند که چنين ساده و بي الايش وبدون هيچ کينه اي حقيقت قران را بر من وامثال من اشکار کرد و لعنت خدا بر تو و امثال توکه اين طور براي جيب خودتان عذاب اخرت را با دنيا عوض کرديد در صورتي که کافران دوران پيامبر (ص)به او پيشنهاد کردند که دست از رسالت بردار هر چي از مال وثروت ميخواهي به تو ميدهيم رسول اکرم(ص)در جواب فرمودند:که اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهيد اخرت را با دنيا عوض نخواهم کرد .اقاي قزويني اميدوارم که به ضمير نهفته شما که تا حال بيدار نشده رجوع کنيد واز خواب غفلت بيرون اييد وپيرو کتاب خدا وراه مستقيم خضرت رسول اکرم (ص) باشيد که سعادت اخرت گول زدن مردم نيست .

پاسخ:
!!!
از همه دوستان تقاضا داريم كه نظر ايشان را با متن مناظره مقايسه كنند ؛ زيرا بهترين دليل براي حقانيت شيعه همين نظراتي است كه بدون هيچ پاسخ علمي ، تنها و تنها اينگونه سخن گفته و ادعاي پيروزي در مناظره را نيز دارند !!!
گروه پاسخ به شبهات
22 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ فروردين ١٣٨٨ |
باسمه تعالي
سلام عليكم
احتراما. اميدوارم اين نظرماراهم بااستفاده ازحق وتوي خودتان سانسورنفرمائيد
" واذا رايتهم تعجبك اجسامهم وان يقولوا تسمع لقولهم كانهم خشب مسنده يحسبون كل صيحه عليهم هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله اني يوفكون "
سوره مباركه منافقون آيه 4
23 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم .با عرض سلام شماها چرا اينجوري ميکنيد چرا بخشي از مناظره را سانسور کردين اينو که هر خواننده اي ميداند اين سخنان سانسور شده اند با اين بعضي از سخنان دکتر ملازاده را شنيديم از نظرما همه چيز را ثابت کرده فقط شماها دنبال روايت هاي بي اصل بي سند ميرويد که اين رويت هارو هرکسي ميتونه نقل کنه اون چيزي که خدا تو قران اورده اون مهمه نه روايتها شماها روايت هارو قبول دارين يا قران رو همانطور که نوشته هاي مارو تو سايت نمايش نميديدن من چندتا تظر داده بودم متاسفانه تو سايت تون درج نکردين خب چرا ميترسين شماها که انتقاد پذير هستين شماها که حرف دو طرف را گوش ميکنيد نميدونم چرا نظرات منو تو سايت درج نکردين ميترسين چهره واقعيتون رو بشه شايدم همين نظري که الان دارم مينويسم اينوهم تو سايت درج نميکنند تا چه برسه منظره به اين مهمي که بشتر سخنان دکتر ملازاده سانسور شده خدا کنه اينو تو سايت درج کنند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر اين مناظره سانسور شده بود ، اهل سنت و جناب ملازاده همان روز در سايت هايي كه داشتند اين مطلب را مي نوشتند ، چون فايل صوتي و تصويري مناظره قطعا در اختيار آنها هم هست (همانطور كه ما فايل صوتي مناظره را گذاشته ايم) ؛ بنا بر اين بهتر است به جاي هوچي گري ، حقيقت را بپذيريد.
البته ما از وجود چنين نظراتي ، كمال خرسندي را داريم ، زيرا وقتي خوانندگان ما فايل صوتي و متن را با هم مقايسه كنند ، براي آنها مشخص مي شود كه در دفاع از عقايد وهابيت ، از چيزي جز دروغ استفاده نمي شود .
اما در مورد علني نكردن بقيه نظر هاي شما ، مي توانيد نام خود را در بخش نظرات جستجو كرده تا نظرات علني شده خود را ببينيد . البته يكي از نظرات شما به خاطر بحث هاي سياسي علني نشد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
24 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم اون نظري را که شما ميگيد سياسي هست وعلني نشد من فقط مظلوميت اهلسنت را نوشتم و اون چيزي که خودم ديدم نوشتم که چه جوري مسجد وحوضه علميه زابل را با تمام قران ها با خاک يکسان کردند چرا بدون هيچ دليلي اين کارو کردند خيلي از بينندگان هم اين چنين نظراتي توشته بودند ومظلومين شيعه رو بيان کردند انوقت ما حق نداريم مظلوميت اهلسنت را بگيم من فکر ميکنم به خاطر سياسي بودنش نبوده که تو سايت درج نکردين به خاطر ترستون بود اميدواره اين يکي رو که خلاصه نوشتم تسايت درج کنند خدا کنه که توسايت درجش کنند خدا حافظتون

پاسخ:
با سلام
ما نيز پاسخ شما را در مورد اشتباه بودن نظرتان در مورد مسجد لوتك براي شما فرستاديم ؛ و نيز ساير دروغ هاي مطرح شده در نامه قبلي ؛ البته اگر اهل سنت در ايران ادعاي مظلوميت كنند ، شيعيان عربستان چه بايد بگويند !!!
شما كه ادعا مي كنيد تخريب حوزه لوتك نشانگر مظلوميت اهل سنت است بهتر است به دو آدرس ذيل مراجعه كنيد .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=346
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=356
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم . باعرض سلام اين گروه شبهات نميدونم چيه به هرحال ازسخنان شما کاملا معلوم بودکه جانبداري کورکورانه مشخص شد واين هم مشخص شد که شبکه سلام هم اين جانبداري وکورکوررانه را انجام ميداد والا من که متن مناظره را هم گوش کردم هم متنشو خوندام که متوجه شده بعضي از سخنان اقاي دکتر ملازاده را سانسور کردن اين کاملا مشخص بود واينکه شما گفتيدکه اقاي دکترملازاده بيشتر حرف زدن وبيشتر سخن گفتند ولي من اين خبرشمارو اصلاح ميکنم درقسمت وبخش مناظره دوم که هنوز شروع نشده بوده اقاي قزويني که 20 دقيقه بيشتر حرف زد که فکر کنم اين موقع شما خواب بوديد اينو هم شما ميگيد که حروف هارو حساب کرديم که دکتر ملازده بيشترحرف زدند کاملا دروغ است شما فقط براي رد گم کردن وجلب کردن نظر بينندگان است ولي تين حرف شما کاملا دروغ بود همچين چيزي نبود سخنان اقاي قزويني خيلي بيشتر بود وطرفداري شبکه سلام هم مشخص شد چون هنوز اقاي دکتر ملازاده نياميده بودند اقاي قدايتي خودش از اقاي قزويني سوال ميکردند واقاي قزويني جواب ميدادند و20 دقيقه به همين شکل گذاشت حتما شما اين موقع خواب تشريف داشتين من چندين نظر داده بودم ولي متاسفانه هيچ کدوم شون تو سايت درج نشده است شما که حرف از عدالت ميزنيد شما که انتقاد پذير هستيد از نظرات ما ميترسيد تو سايت نمايش نميدين اون چيزي که به نفع شماست تو سايت ميزارين و اون چيزي که به نفع شما نيست وازش ترس دارين تو سايت نمايش نميدين الان هم اين نظري که نوشتم بهش اميدي ندارم که تو سايت نمايشش بدن ولي چه کنم من نظرمو گفتم اميدوارم تو سايت نمايش بدن ودرجش کنند با اينکه چشمم اب نميخوره که تو سايت نمايش بدن از مسئولان اين سايت ميخوام که نظرمنو توسايت درج کنند وعدالت را برقرار کنند وفقط از شيعه ها طرفداري نکنند با تشکر خدا حافظتون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خوب است خود شما مي گوييد در آن زمان هنوز آقاي ملازاده نيامده بود كه جناب دكتر قزويني صحبت مي كردند ، و اين همان سخنراني هاي هميشگي جناب دكتر قزويني در شبكه سلام است ؛ و ربطي به مناظره و سوالات آن ندارد ؛ اما از زماني كه مناظره شروع شد ، (يعني بعد از آمدن جناب ملازاده) آمار دقيقا همان چيزي است كه ما ارائه كرده ايم . بنا بر اين شما خواب تشريف داشته و دقت نكرده ايد كه مناظره چگونه انجام شد .
اما در مورد درج نشدن نظر هاي شما ، قبلا نيز گفته ايم كه تنها يكي از آنها به خاطر سياسي بودن درج نگرديد و ساير نظرات شما درج شده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
26 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم سلام دوست گرامي من خواب تشريف داشتم يا شما اين سخنراني قزويني اصلا ربطي به مناظره نداشت اره اين سخنراني بودند يا مناظره بودند هنوزدكترملازاده نيومده بود شماها مناظره راشروع كردين وهمه سوالاتش در ارتباط با بحث مناظره بود كه شما به اين ميگيد سخنراني قبل از برنامه والا همه سوالاتي كه هدايتي پرسيدن در ارتباط با مذهب مابود ودر ارتباط با بحث مناظره خب اين كه نشون ميده اقاي قزويني تو بحث كردن جلوتر افتادن ويا از نظرشما بيشتر سخنراني كردن پس شما خواب تشريف داشتين كه سوالات را نشنيدين وهدايتي چندين سوال در ارتباط با مناظر پرسيدن

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر بود شما جلسات بعد شبكه سلام را هم كه جناب آقاي قزويني مقداري در مورد مناظره سخن گفتند ، در مجموع وقت آقاي قزويني براي مناظره حساب مي كرديد !!!
مناظره يعني وقتي كه به دو طرف داده مي شود ، تا در اين وقت به سوالات يكديگر پاسخ دهند ؛ نه به سوالاتي كه قبلا و يا بعدا مطرح مي شود !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم به فرض ايني كه شما ميگيد درسته باشه البته از نظرمن درست نيست اما در خوده مناظره شما اعا كرديد كه اقاي دكترملازاده بيشتر صبحت كردن ولي ماچنين چيزي نديم كا دكترملازاده بيشترصبحت كردن همه سوال ها وجواب ها مساوي پيش رفت اقاي هدايتي كاملا سوالات را مساوي پرسيدن تا وقتي يكي تموم ميشد صريح ارتباط اونا را قطع ميكيرد من نميدونم حالا كجاش دكترملازاده بيشترصبحت كردن اين ادعا دروغين به درد خودت ميخوره

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ظاهرا همه جواب هاي ما را اينگونه مي خوانيد !!! بهتر است يك بار ديگر سخنان ما را بخوانيد، ما گفته ايم به آقاي ملازاده يك فرصت بيشتر براي سوال پرسيدن داده شد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
28 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام لطفا به وخودتون را راستگو استغفرالله بابا شما ديگه کي هستين اصلا شماها با دروغ جاهليت عادت کردين اصلا شما با حرف حقيقت کنار نمياين حرف حقيقت خيلي تلخ است نه بابا بسه اين همه دروغ تحويل دوستان وخوانندگان ما ندين والا اين چيزهايي که من نوشتم فکر نکنم اين نظرمو تو سايت پخش کنن خدا کنه که نظرمو تو سايت درج کنند اگه جوابي داشته باشن که ميکنند اگه نداشته باشن نميکنندوسلام من ادرس اشتباه ندهيد اينا به درد خودتون ميخوره من که بچه بلوچستان هستم يعني نميدونم تو استانمون چي ميگذره تا تو به من حقيقت بفهموني حقيقت وخودت هم خوب ميدوني ولي مثل بقيه مسائل خودتون را به خريت زدين دوستان عزيز ميتونن تصوير وفيلم اين عمل ننگ اور را تو اينترنت پيدا کنند هم تصويرش هم فيلمش کاملا مشخص هم چي است دوستان عزيز مينونن از اينترنت سرچ کنند بابا دروغ که حدي داره نه ديگه تا اين اندازه والا شما همه رو دروغ گو ميدونين
29 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام من يه چيزي روفراموش کرده بگوييم تازه يادم اومد طبق نظرشيعه ها که ميگوييد بعداز رسول خدا (ص) حضرت ابوبکروعمر وعثمان (رض) اينا دوباره کافرشدن ودوباره به دوران جاهليتشون برگشتن نعوذباالله اول من ازشما ميپرسم با چه مدرکي اين حرف رو ميزني براساس روايت هاي اشتباه ودروغ اين حرف رو ميزني خدا خودش تو قران اونا را مشخص کرده وبعد ميگه بعداز رسول خدا(ص) عده اي کافر ومرتد ميشوند حالا خدا تو قران گفته که کساني که ايمان اوردند ومسلمان شدن اينها ديگر کافرودوباره به دوران جاهليتشون برنميگردن وبعد گفته که عده اي مرتد ميشوند تا اخر عمرخود مرتد وکافرهستند حالا اينو که خدا تو قران مشخص کرده پس نتيجه ميگيريم که حضرت ابوبکر وعمر وعثمان (رض) دوباره به دوران جاهليتشون برنگشتن بلکه کساني ديگر بودند که کافرومرتد شدن وتا اخر عمرخود مرتد وکافر از دنيا ميرن شما ميگيد که عده اي مومن شدن وعده اي کافرومرتد طبق گفته قران اونايي که مومن شدن تا اخرعمرخود مومن باقي خواهند ماند وبه دوران جاهليت شون بر نميگردن وعده اي مرتد وکافرشدن اگر اينجوري باشه من از شما ميپرسم کساني که مومن شدن براما بگيد چه کساني مومن شدن اصلا مومنين مشخص کنيد وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است به جاي چسباندن اين نظرات به شيعه ، حقيقت نظر شيعه را بدانيد :
1- ما اعتقاد داريم ابوبكر و عمر مسلمان بودند اما از همان ابتدا ، مومن نبودند ، و تا آخر عمر نيز چنين باقي ماندند . و ادله اي كه اهل سنت براي چسباندن مدعاي شما به شيعه ارائه مي كنند ، همگي رواياتي با سند ضعيف هستند .
2- اهل سنت روايات بسيار (در صحاح سته) دارند كه تعدادي از صحابه بعد از رسول خدا (ص)‌ مرتد مي شوند ؛ هر پاسخي كه اهل سنت به اين ادعا بدهند ، ما نيز به ادعاي شما مي دهيم . به عنوان نمونه يكي از روايات را ذكر مي كنيم :
6213 وقال أَحْمَدُ بن شَبِيبِ بن سَعِيدٍ الْحَبَطِيُّ حدثنا أبي عن يُونُسَ عن بن شِهَابٍ عن سَعِيدِ بن الْمُسَيَّبِ عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّهُ كان يحدث أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال يَرِدُ عَلَيَّ يوم الْقِيَامَةِ رَهْطٌ من أَصْحَابِي فيجلون عن الْحَوْضِ فَأَقُولُ يا رَبِّ أَصْحَابِي فيقول إِنَّكَ لَا عِلْمَ لك بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا على أَدْبَارِهِمْ القهقري
صحيح البخاري ج 5 ص 2407، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
اما در مورد اينكه خداوند در قرآن آنها را مشخص كرده است و گفته است كه انها ديگر به جاهليت بر نمي گردند !!! بهتر است دليل خود را از قرآن ارائه كنيد ، تا ما نيز قبول كنيم ؛ و گرنه بدون دليل سخن گفتن ، تنها ضايع كردن وقت خود و ديگران است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
30 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام عجب مسلمان بودند ولي مومن نبودند نعوذبالله ميخواستن خدا ورسولش را فريب بدن مگه اين اينو نشنيدي كه حضرت محمد (ص) دعا ميكنه ميگه خدايا از ابوسفيان عمر يكي را به اسلام هدايت كن و وارد اسم كن تا اسلام قوي و پيشرفت كنه تا اينكه حضرت عمر (رض) مسلمان شد و به اغوش اسلام امد حالا تو دروغ گو اومدي ميگي مسلمان بودند ولي مومن نبودند يعني نعوذبالله خدا براي مسلمان كردنش اشتباه كرده اگه چنين بود خدا از همون اول مسلمانش نميكرد باشه چشم ايه قران رو هم دراين رابطه براتون پيدا ميكنم فقط خواهشا خودتون نبريد وندوزيد واينقدر دروغ نگيد فكر كردين كسي نيست جواب شمارو بده وفكر كردين دوستانمون هم ساده ان خيلي زود باور ميكنند چون كسي تو سايت نميتونه جوابتون را بده پس من اينجا چكاره ام من فقز تا يه حدي اطلاعات دارم وبه اندازه خودم كه فريب تو و امثال تو رو نخورم ولي ميتونم جواب تو يكي رو بدم چون چيزهايي كه ميگين واقعا مشخص است كه دروغن وسلام...........

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
همانطور كه در پاسخ به نظر ديگر شما نيز گفتيم ، اگر روايتي كه ادعا مي كنيد صحيح باشد ، در صورت استجابت دعاي رسول خدا (ص)‌ ، يكي از ابوسفيان و عمر بايد مسلمان مي شد ؛ اما طبق نظر اهل سنت هر دو مسلمان شده اند !!!
اين روايت اشكالات دلالي دارد ، زيرا نشان مي دهد كه رسول خدا در اسلام آوردن مردم بخيل بوده و دعا نكرده كه هر دو نفر آنها مسلمان شوند !!!
جداي از اينكه اين روايت ، مانند ساير روايات فضايل خلفا ، تنها در كتب اهل سنت آمده است ؛ و طرف مقابل آن يعني رواياتي كه دلالت مي كند خلفا مومن نبوده اند نيز در كتب اهل سنت آمده است ؛ و اين تناقض را اهل سنت بايد پاسخگو باشند .
همانطور كه گفتيم در صحيح مسلم آمده است كه امير مومنان ، ابوبكر و عمر را دروغگو بدكار حيله گر و خيانتكار مي دانست (همان علامات خروج مسلمان از ايمان) ؛ چگونه بين اين روايت و روايتي كه ادعا كرده ايد جمع مي كنيد ؟
آيا مي گوييد علي از اين روايت كه شما ادعا كرده ايد خبر نداشته و چنين نسبتي به ابوبكر و عمر داده است ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
31 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام گفتم اينا جواب را اينجا هم درج كبسم الله الرحمن الرحيم با سلام دركتاب الغارات ج1 ص 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل ميكند ميگويد: فهيشت عند ذلك ابي بكر فبايعته و نهضت في تلك الاحديث حتي زاغ الباطل وزهق وكانت كلمه الله هي العيا و لوكره الكافرون:؟ وقتي كه من با ابوبكر بيعت كردم باطل از بين رفت وكلمه باطل از بين رفت وكلمه الهي برتر هرچند كافران دوست نداشته باشن : فتولي ابوبكر تلك الامور فيسرو شد واقتصد فصحبته منا صحار واطعته فيها اطاع الله فيه جاهدا .؟ ابوبكر متوالي امور شد وبعد او را تعريف وتمجيد ميكند من به عنوان يك ناصح ياد او بودم درجايي كه مطيع خدا بود من هم تابع او بودم : ان المسلمين من بعد استخلفوا امر اين منهم صالحين عملا باكتاب واحسنا السيره ولم بتعد يا السنته ثم توفاهم الله فرحمهما الله :؟ مسلمانان بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه واله وسلم دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند هر دوي انها به كتاب وسنت عمل كردند ونيك وسيرت بودند واز سنت تجاوز نكردند خداوندهم انها را وفات داد :.... الغارات ج1 صفحه 110 خود حضرت علي عليه سلام ميگويد بعداز پيامبر اكرم (ص) مومنين شخصي را انتخاب كردند وتمجيدشان ميكند. خود حضرت علي (رض) همچنان كه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد شيعي معتزلي ج 6 ص48 ميگويد؟ وقتي از حضرت علي (ض) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند جواب داد؟... وانا لنري ابابكر احق الناس بها انه لصاب الغار وثاني ؟ ما ابوبكر را شايسته ترين مردم بعداز پيامبر اكرم (ص) ميدانيم او يار غاز ثاني الثنين بود نم تا بقيه دوستانمون ببينند با اين كه اونجا هم نوشتم خطبه 219 نهج البلاغه حضرت علي ميفرمايد ؟لله يلاد فلان فقد قوم الاود وراوي العمد واقا السنته وخلقت الفتنه ذهب نقي الثوب قليل العيب اصاب خيرها وسبقشرها ادي اي الله طاعته و اتقا يحفه رحل ودركهم في طرف متشبعه لايهتدي فيما الظال ولا يستقين امهتدي ؟: خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را اباد كند همانا او كجي را راست نمود وبيماري را معالجه كرد وسنت را به پا داشت وتبهكاري وفساد را پشت سرنهاد وپاك وبي الايش از دنيا رفت وخير خلافت را دريافت وهم از شر وبدي پيشي گرفت خظبه 459 نهج البلاغه في كلام له ووليهم وال فاقام .استعام حتي ضرب الذين يجرانه: كلمات قصا شماره 459 بعداز ابوبكر برمسلمانان فرمانروا شد فرمانده عمر ين خطاب پس امر خلافت را بر پا داشت تا اين كه نمود دين قرار گرفت وپابرجا شد. اين خطبه صريح واشكار نهج البلاغه است

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در مورد كتاب الغارات ثقفي : اصل اين كتاب موجود نيست و اين نوشته ها ،‌ احتمال مي رود كه جزيي از متن اصلي كتاب باشد !!!
بهتر بود نگاهي به مقدمه كتاب و ناشر مي انداختيد تا به چنين اشتباهي دچار نشويد !!!
2- در مورد اينكه امير مومنان ابوبكر را شايسته ترين فرد براي خلافت مي دانستند !!! اين را نيز از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد مطرح كرده ايد ، كه براي شيعه حجيت ندارد ، جداي از اينكه نه شيعه و نه سني اين حرف را قبول ندارند ؛ نظر شيعه كه مشخص است ؛ طبق نظر اهل سنت (و آنچه در صحيح بخاري آمده است) نيز امير مومنان تا چند ماه با ابوبكر بيعت نكردند !!!
آيا واقعا ممكن است امير مومنان ابوبكر را شايسته ترين فرد بداند ، اما تا شش ماه بدون امام و خليفه باشد !!! با اينكه اهل سنت مي گويند انسان حتي يك شب هم حرام است بدون بيعت با امام بگذراند !!!
3- در خطبه نهج البلاغه نام آن فرد نيامده است !!! ابن ابي الحديد روايتي مرسل نقل مي كند كه مقصود عمر است !!! كه حرف او براي شيعه حجت نيست .
علماي شيعه از جمله مرحوم راوندي روايت دارند مقصود يكي از ياوران حضرت است .
همين نظر را صبحي صالح از علماي اهل سنت در عنوان اين خطبه مطرح كرده و مي گويد خطبه حضرت در مورد يكي از اصحابش !!! آيا شما عمر را از اصحاب حضرت علي مي دانيد ؟
البته جالب است ، خود شما روايت را بصورت «لله بلاد فلان» نوشته و ترجمه آن را «خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد كند» نوشته ايد!!!
4- أخرين خطبه نيز مربوط به پيامبر است !!! مي گويد ولي مومنين پيامبر بر مردم حكومت كرده دين را بر پا داشت !!! كجاي اين روايت نام ابوبكر و عمر آمده است ؟
شيعه از صحيح مسلم روايت مي كند كه عمر صريحا مي گويد شما دوتن (علي و عباس) من و ابوبكر را دروغگو ، بدكار ، حيله گر و خيانتكار مي دانيد ! اهل سنت از ما قبول نمي كنند !!!
آن وقت شما توقع داري انچه را كه براي ما نقل كرده ايد از شما قبول كنيم ، با اينكه حتي تام ابوبكر و عمر در آن نيامده و يا سند آن ضعيف است ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام دوست عزير نه شما اشتباه شنيدي ما نگفتيم كه ابوسفيان مسلمان شده است ما هيچ وقت چنين ادعاي نكرديم با اين كه ابوسفيان كافر بودند در همه امور به حضرت محمد (ص) كمك ميكردند در شبي باران شديد مي باريد حضرت محمد (ص) داشت براي دعوت ابوسفيان به خانه ايشان ميرفت وقتي كه در را زد ابوسفيان با خودش گفت اين نصف شب تو اين باران شديد چه كسي ميتونه باشه اگه هر كسي باشه وهر چي بخواد بهش ميدم وهر چي كه بگه عمل ميكنم ولي در را كه باز كرد ديد حضرت محمد (ص) است حضرت محمد (ص) وقتي كه ابوسفيان را دعوت به اسلام داد ابوسفيان گفت الان با خودم گفتم كه كسي كه اين نصف شب وتو اين باران در خانه من را ميزد با خودم گفتم كه هر كس باشي هر چي بخواهد بهش ميدم هرچي بگه عمل ميكنم ولي گفت محمد هرچي بگي عمل ميكنم فقط از من نخواه كه مسلمان بشم چون من به هيچ وجعه مسلمان نميشم اين اتهامي است كه خوده شما به ما ميزنيد ما هيچ وقت نگفتيم كه ابوسفيان مسلمان شده اند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است نگاهي به كتاب هاي مربوط به صحابه بياندازيد تا ببينيد در همه آنها ابوسفيان پدر معاويه را جزو صحابه معرفي كرده اند !!!
آيا قبول مي كنيد كه روايتي كه به آن استشهاد كرده ايد ، اشكال دارد ؟
460 أبو سفيان صخر بن حرب بن أمية بن عبد شمس
معجم الصحابة ج 2 ص 19 ، اسم المؤلف: عبد الباقي بن قانع أبو الحسين الوفاة: 351 ، دار النشر : مكتبة الغرباء الأثرية - المدينة المنورة - 1418 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : صلاح بن سالم المصراتي

[ 1467 ] صخر بن حرب بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف أبو سفيان سيد البطحاء وأبو الأمراء
معرفة الصحابة ج 3 ص 1509 ، اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430

و...
در همه اين كتاب ها ابو سفيان را جزو صحابه معرفي كرده اند !!! و شما مي گوييد مسلمان نشده است ؟
ابوسفيان همان كسي است كه فرماندهي تمامي جنگ ها را بر ضد رسول خدا به عهده داشت ، و در آخر در فتح مكه با زور شمشير اسلام آورد و طبق تعريف اهل سنت جزو صحابه است !!!
همين مقدار براي اثبات غلط بودن ادعاي شما در مورد روايتي كه مطرح كرديد كفايت مي كند !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
33 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٢٠ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام عجب عجب پس اينطوره هرچي ماميگم برا شما سند نيست وضعيف است وبعد ميگيد اسم ابوبكر وعمر(رض) نيامده است پس اين چي بود دوست من يه كمك به جواب ها دقت كن يا دقت نميكني يا اسم ابوبكر وعمر(رض) نميبيني فهيشت عند ذلك ابي بكر ضايعته ونهضت في تلك تا همين جابسه يه بار گفتم فقط خواستم بدوني اسم ابوبكر تو اين جمله است وقتي من با ابوبكر بيعت كردم باطل از بين رفت وكلمه الله برتر شد هرچند كافران دوست نداشته باشن .بعد فتولي ابوبكر الامور فيسرو تا همينجا بسه اينم يه بارگفتم فقط ميعنيش رو ميگم ا بدوني اسم ابوبكر بازم هست ابوبكر متوالي امور شد بعد او را تعريف وتمجيد ميكند من به عنوان يك ناصح ياد او بودم تا جايي كه مطيع خدا بود من هم تابع او اونجا كه ميگه مسلمانان بعداز پيامبر (ص) دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند هر دوي انها به كتاب وسنت عمل كردند حالا من از تو ميپرسم اينجا منظورش از اون دونفر كي هست من نميدونم چيز به اين سادگي كه فهمش خيلي اسان هست ولي شماها جاهل ها گير دادين بايد اسم ابوبكر وعمر(ض) باشه بعد از پيامبر ابوبكر جانشين شد وبعد از ابوبكر حضرت عمر(رض) پس اينجا منظورش از دونفر كيا هستند بقيه اش رو تو نظر بعديم ميگم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است دوباره پاسخ ما را بخوانيد :
1- رواياتي كه از الغارات ثقفي نقل كرده ايد و در آن اسم ابوبكر و عمر آمده است ، سند صحيح ندارد ، زيرا اصلا كتاب الغارات فعلي ، هيچ سندي ندارد !!!! و اين مطلب در مقدمه اين كتاب آمده است . (و ما نيز نگفتيم در اين كتاب اسم ابوبكر و عمر نيامده است ؛ بلكه گفتيم كتاب معتبر نيست)
2- آنچه از نهج البلاغه نقل كرديد ، با وجود صحت سند ، اما مربوط به ابوبكر و عمر نيست و در آن نام ابوبكر و عمر نيامده است .
بهتر نيست كه اينگونه نظر براي ما نفرستيد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
34 | اپوزيسيون | | ١٢:٠٠ - ٢١ فروردين ١٣٨٨ |
سلام علي من اتبع الهدي در پاسخي که به شماره 28 داده شد عنوان شده است که خلفاي اول و دوم مومن نبوده اند و فقط مسلمان بودند. از طرفي مي دانيم پيامبر خليفه اول را براي اداي نماز جماعت فرستاد. حال بايد قدري فکر کرد که چرا پيامبر چنين شخصي را امام جماعت مردم قرار داد و حداقل در اين امر او را نايب خود قرار داد؟؟؟ دو جواب براي اين سوال قابل تصور است: اول اينکه پيامبر علم غيب نداشته و معصوم نبوده اند و اين هم نمونه اي از بعد انساني و جايزالخطا بودن ايشان است. و دوم اينکه اصل ادعاي شيعه مبني بر فقدان ايمان خليفه اول نادرست باشد. يا حق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اينكه رسول خدا (ص) ابوبكر را براي نماز فرستادند ، صحت ندارد ؛ مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3608
و تمام استدلال شما مبتني بر همين مطلب است !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
35 | مهران الهي | | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليكم من از پاسخ شما ممنونم ولي آقاي محترم آيا استناد به زندگاني كه در خود مملكت شيعه ايران زماني درقيد حيات بوده اند صحيح است يا به شبه افكناني كه قرن ها سعي در تبيين شكست پيامبر در تربيت اصحاب و خانواده ونواميس خود داشته اند . مسلما نه آيا ممكن است محمد مصطفي برود در حالي كه يك مشت مرتد پشت خود به جاي گذاشته است آيا ممكن است او دنيا را ترك كند ورسالت خود را مخفيانه با خود در روضه شريف دفن كند. آيا امكان دارد بزرگترين مروجين اسلام سالها در جهالت به سر برند وهمه را با ويروس خود آلوده كنند وخداوند زنده وپيروز هرگز كاري نكند .آيا امكان دارد علي مرتضي سريعا علم مخالفت بر عليه ياران هم مسلك خود بردارد وهمه را مرتد اعلام بكند و خود در گوشه عزلت بنشيند وبه ياد خيبر شكستن خود وتار ومار كردن كفار مشرك وفتوحات بزرگ اسلاميش سر به چاه فرو برد وبگريد آنهم حيدر كرار كه شيطان جرات نمي كرد از منطقه اي كه او در آن است عبور كند ودر مقابل قتل همسرش بيايد وبه زور وترس معاذ الله با مرتدين بيعت كند وگاهگاهي برود وآنها را درامور حمله به ممالك اطراف راهنمايي كند وخط بدهد وآنگاه ما بگوييم ايشان هماني هستند كه بودند.آيا ممكن است خداوند رحيم آنقدر از اسرار وپيچ وتاب دادن موضوع خوشش بيايد وسالها عده كثيري از مسلمانان را درگمراهي نگه دارد ونگويد كه اي بندگانم بعد از پيامبر همه مرتد شدند وشما الان از مرتدين هستيد اي شافعي اي ابو حنيفه اي مالك اي احمد اي بايزيد بسطام اي مولانا اي سعدي اي عطار اي حافظ اي سهروردي اي عبدالقادر گيلاني اي عارفان اي اهل سنت وجماعت شما تمام اعمالتان از بين رفت وزحماتتان بي فايده بود چون به اسرار من كه در دست اهل بيت بود دست نيافتيد وقرآني را كه مرتدين جمع كرده بودند را خوانديد وبا آن به كمال رسيديد در حالي كه بايد صحيفه فاطمه وقرآن مهدي موعود را مي خوانديد پس واي به حال رفتگان مخصوصا بزرگان خودمان كه سني مذهب وارادت مند به خلفا وصحابه از دنيا رفتند وعزاداري وزنجير زني وقمه زني وصيغه وسب اوليا مخالف اصحاب پيامبر و ولايت مطلقه فقيه را درك نكردند واي به حالشان اگر روافض به حق باشند به خداي زنده قسم كه از سطور من آگاه است اگر فقط يكي از گفته هاي روافض درست باشد هيچ اسم آشنايي كه تمام جهان مسلمانان را با آنها مي شناسند از غضب خداوند در دنيا وقيامت در امان نخواهند بود مولانا كه اكنون آمريكا واروپا اسلام را با او شناخته ومتاسفانه درايران غريب است در آتش دوزخ خواهد بود معاذ الله...وخيلي ها حتي پاي ائمه اطهار عليهم السلام گير خواهد بود .ولي اي برادران به خدا قسم قضيه خيلي ساده تر است ...يريد بكم اليسر ولا يريد بكم العسر ...اي ي ي ي ي ي ي ي ي محمد او براي شما آساني وراحتي مي خواهد نه سختي ودشواري خداوند خداي قهر وكينه نيست خداوند خداي سخت گيري نيست او آسان مي گيرد او هيچ وقت معما طرح نمي كند كه كسي حل نتواند بكند او دلسوز است....ماهم علف خرس نيستيم كه بدون توجه معبود ودر جهل وبي خبري نسل به نسل از اين اسراري كه روافض طرح مي كنند بي خبر باشيم ومثل كشتارگاه در كام مرگ رفته و وارد دوزخ شويم . اي برادران شيعه بدانيد اسامي تمام ائمه در نزد جمهور اهل سنت بسيار مقدسند مقدس كم است ملكوتي وبودن آنها دل گرمي براي بشريت است نه تنها براي اهل سنت .ما مي دانيم و واقعيت هم همين است كه خداوندعلاقه زيادي به بزرگان خاندان حضرت علي ودودمان فاطمه زهرا دارد وآنها را كرارا در طول دوران تاييد كرده ونعمت ولايت به آنها بخشيده است ودر دنيا وقيامت آنها را سربلند كرده است. ونيز مي دانيم كه متاسفانه عده اي پيدا شده اند كه در ميان اهل سنت به وهابيان مشهورند وتمام تلاش بزرگان حديث ومشايخ اهل سنت را با مشكل جدي مواجه كرده اند كه حتي يكي از بزرگان سادات .و رهبر اهل سنت منطقه كه از خانواده هاي صريح النسب سادات است وقي به مدينه مشرف شدند مي فرمايند براي تمنا وصلوات روبروي روضه شريف ايستادم ودستها را به حالت دعا بلند كردم ودر اين ميان اعرابي رسيد وگفت يا شيخنا الله واحد الله واحد من كه رودر رو وفلبا با جدم صحبت مي كردم آنقدر ناراحت شدم كه فقط توانستم با دست بگويم كه رد شو ولي خيلي متاسف شدم كه گستاخي در اين سرزمين به حد اعلا رسيده وكسي به گذشته توجه نمي كندايشان ادامه دادند پنجاه سال پيش كه به حج رفتم چون استاندار مدينه پدر مرحومم را مي شناخت به استقبالم آمد وبا هم به زيارت مسجد النبي رفتيم وبا آزادي كامل روبروي روضه شريف دست به دعا برداشتيم واستاندار هم چون اين كار مرا ديد از من تبعيت كرد ودستها را به آسمان برد.....خلاصه پر واضح است كه اين افراد آرامش آنجا را به هم زده اند وحتي خود حضرت ملازاده كه كمي هم تاثير از وهابي ها گرفته مي فرمايد كه صوفيان گنبد پيامبر را ساخته اند وشرعا مي شود آنرا خراب كرد و در مقابل هم مي بينيم كه شيعيان هم مفتضحانه قبور صلحا وائمه را مطاف قرار داده اند وبا حمايت هاي بي دريغ رژيم جمهوري اسلامي از هيچ گونه خلاف شرعي دريغ نمي كنند كه نظير اين ها را حتي شاه عباس رافضي هم انجام نداده كه مجال نظير گويي وجود ندارد خلاصه اي برادران قرآن وسنت دريايي بزرگ است وسخنان وارشادات اوليا وائمه كشتي داخل درياست ولازم وملزوم همند پس نه بهچب ونه به راست بلكه مستقيم كه خير الامور اوسطها وان ربك علي صراط مستقيم والسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- اصل مبناي استدلال شما كلمات احساسي است !!! آيا به نظر شما عقل و منطق حكم مي كند كه ما احساسات را بر دليل متقن مقدم كنيم ؟
2- فرموده ايد كه آيا استدلال به سخنان شبهه افكناني كه سعي در ضعيف جلوه دادن پيامبر دارند صحيح است ؟ قطعا خير ؛ اما اگر اين افرادي كه شما شبهه افكن مي خوانيدشان ، تاييد شدگان علماي اهل سنت باشند چه ؟ آيا شيعه در نقل روايت اقرار ابوبكر به هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها ، جز به روايات صحيحه اهل سنت تمسك مي كند ؟
آيا شيعه در نقل روايات غضب فاطمه زهرا سلام الله عليها جز به روايات صحيحه اهل سنت تمسك مي كند ؟
آيا شيعه در اثبات اينكه بيعت خلفا با زور بوده است ، جز به روايات صحيحه اهل سنت تمسك مي كند ؟
آيا در اثبات اينكه امير مومنان ابوبكر و عمر را دروغگو و... مي دانست ، چيزي جز روايات صحيحه اهل سنت مطرح مي شود ؟
آيا شيعه در اثبات ارتداد تعدادي از صحابه ، جز به روايات صحيح بخاري و مسلم استدلال مي مي كند ؟
طبق استدلال شما ، يا بايد بزرگترين علماي اهل سنت را شبهه افكناني خواند كه مي خواسته اند رسول خدا (ص) را تضعيف كنند ؛ و يا بايد اين ماجرا را قبول كرد .
3- در مورد عرفاي اهل سنت كه نام برديد ، بهتر است اين اشعار شيخ عبد القادر را ببنيد تا و سپس ادعا كنيد كه او به مراتب والاي عرفان رسيده است :
ولو لا رسول الله بالعهد سابقــا * لاغلقت بنيان الجحيم بعظمـــتي
مريدي لك البشرى تكون على الوفا * إذا كنت في هم أغثك بهمـــتي
مريدي تمسـك بي وكــن واثـقاً * لأحميك في الدنيا ويوم القيـامــة
أنا لمريدي حافـظ مــا يخافــه * وانجيه من شر الأمور وبلـــوة
وكن يا مريدي حافظا لعهودنـــا * أكن حاضر الميزان يوم الوقيعــة
****
أنا قطب أقطاب الوجود حقيقــة * على سائر الأقطاب عزي وحرمتي
توسل بنا في كل هــولٍ وشـدةٍ * أغيثك في الأشياء طرا بهمــتي
أنا لمريـدي حافــظٌ ما يخافـه * وأحرسه من كل شـر وفتنــة
مريدي إذا ما كان شـرقا ومغـربا * أغثه إذا ما صار في أي بلــدة
فيا منشد للنظــم قلة ولا تخـف * فإنك محروس بعين العيانـــة
آيا به نظر شما اين سخنان كه همان سخنان صوفيه (طرف مقابل وهابيت) است با عقيده فعلي اهل سنت قابل جمع است ؟
4- در مورد قرآن امير مومنان و مصحف فاطمه ، در سايت در آدرس هاي ذيل به صورت كامل بحث شده است ؛ پس بهتر است بي جهت با سخنان احساسي وانمود نكنيد كه شيعه قرآني غير از قرآن ساير مسلمانان دارد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=834
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=99
5- در مورد اينكه عموم اهل سنت به اهل بيت عصمت عليهم السلام ، محبت قلبي وافري دارند ، شكي نيست ؛ و ما در موارد بسيار در اين سايت به اين مطلب اشاره كرده ايم ؛ اما اگر همين برادران اهل سنت با خبر شوند كه خلفا چه به سر اهل بيت آورده اند ، ديگر دم از محبت آنها نخواهند زد .
6- در مورد طواف دور قبور ائمه !!! قطعا شما تا كنون به زيارت حرم ائمه شيعه نرفته ايد تا بدانيد كه ضريح را به دو قسمت مردانه و زنانه تقسيم كرده اند ، و به هيچ وجه نمي توان دور ضريح طواف كرد !!! البته شما صريحا ما را متهم به اين كار نكرده مي كنيد و اين كار را سبب مشرك شدن ما مي دانيد !!! يعني خود بريده و خود دوخته و خود حكم صادر كرده ايد !!!
بهتر است براي فهميدن عقيده شيعه ، يكبار هم كه شده به جاي كتب وهابيون ، كتب شيعه را نگاه كنيد !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
36 | مهران الهي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٨ |
از همه كساني كه نظر دادند تشكر ميكنم خدا را شكر ما از آن دسته از اكثريت جوانان ايراني نيستيم كه دين را به مضحكه مي گيرند ودر حد بضاعت چيزي بارمان هست واما در مورد اهل سنت وشيعيان مطمئن باشيم كه تا همگي در ميدان محشر حاضر نشويم ورودر روي خداوند خداي زنده وپاينده قرار نگيريم آب بر آتش اين اختلافات پاشيده نخواهد شد وعلت آن هم خيلي مفصل ودور از حوصله است . ولي در حد انسان بودنمان اگر كتاب هاي شيعيان افراطي ورافضي واهل سنت وهابي ملحد ضد انسانيت را كنار بگزاريم وكتابهاي مشاهير ايران زمين وستارگان بزرگ عرفان وادب ايراني ودوستان سرشناس خداي زنده كه همانا قله هاي رفيع وبلا شبهه الوهيت و وحدانيت هستند را كمي ورق بزنيم وتعمق كنيم كساني مثل حضرت مولانا وعطار نيشابوري وسعدي شيرازي وعبدالرحمن جامي و.....وخيلي از نام آوران ديگر را خواهيم ديد كه با كمال پاكي وصداقت با همه دوستان وخانواده پيامبر (ص) برخورد كرده اند واز بزرگان دين اسلام همچون علي مرتضي و ابوبكر صديق وعمر فاروق وعثمان ذي النورين (عليهم السلام) به نيكي ياد كرده اند ودر عين حال بر خلاف نظر افراطيون وتفريط گران هم در نظر خلق وهم درنظر خداوند قادر مطلق رو سفيد بوده اند پس بياييد آراي خود را به آنان كه نزديكترين افراد به اخلاق نبوي وسيرت امامان وفرزندان پاك محمد مصطقي هستند كمي نزديك كنيم آمين آمين برحمتك يا ارحم الراحمين

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر بود به جاي استدلال به شعر و شعرا كه طبق آيات قرآن بيشتر آنها به دنبال مطالب نا صحيح هستند ، به آيات و روايات صحيحه هم كمي توجه كنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
37 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليكم متاسفانه حضرت عالي بر هر چي حرف حق وخدا پسندانه كه مي رسيد آن را ناشي از احساسات بنده تلقي مي كنيد ولي واقعا تمام اهل سنت اين نظرات بنده را دارند چون با آنها زندگي كرده ام وحداقل طرف هاي ما اين طوري فكر مي كنند. كه شما اين طرز فكر را احساسي مي خوانيد يعني بايزيد وعطار ومولانا وسعدي و گيلاني وشاه نقشبند و خرقاني و حافظ و شافعي و حنفي وحنبلي ومالك ومولانا خالدرومي و هزاران هزار بزرگ اهل سنت ديگر يك عمر احساسي زندگي كرده اند وتصميم گرفته اند و تاثيري هم كه بر دين گذاشته اند احساسي بوده ولي براي اينكه بدانيد اگر افرادي كه در بالا ذكر كردم خداوند آنها را تاييد نمي كرد مسلما خيلي اتفاقات مي افتاد:1-ايران ومردمش در نظر همه بربر ودور از تمدن و بي دين تلقي مي شدند 2-تمام اهل سنت دچار بلايي مي شدند كه اكنون روافض و وهابيان دچار آن شده اند 3-به صراحت بيش از نود ونه درصد كساني كه از عهد سعادت حضور رسول الله به بعد يعني بعد از رحلت ايشان مسلمان شده اند وجود نداشتند 4-اين همه كتاب واثر جاودان كه به وجود آمده و كمي جلوي وهابيت وشيعه گري را گرفته وجود نداشتند 5-اكنون تورات وانجيل و اوستا در نظام ايران حكم مي راندند وخلاصه بي نهايت اشكال واتفاق ديگر ممكن بود بيافتد و اصلا تاريخ را به ضرر اسلام رقم بزند. الان كه اين افراد هستند ديگر كمتر كسي جرات ميكند خلاف عقايد راستين اين اشخاص كه تنها منابع انساني معتبر هستند عمل كند . زيرا مردم ايران با علاقه شديدي كه به عرفا و روساي مذاهب بزرگ خود قبل از صفويه ملعون من رحمه الله داشتند مانع از جابجا شدن عقايد آنها شدند ونگذاشتند سخنان راستين آنها ملعبه دست آخوند هاي شيعه غالي مذهب شود چون در زمان قدرت صفويه آخوندها از چوب لباسي و هر چي دور برشون بود حديث مي تراشيدند وبر ضد اهل سنت استفاده مي بردند مثلا اكثر احاديث در آن زمان اينگونه بود :روي ابي جعفر عن ابيه... وهو من ابيه... وهو من ابيه....وهو من رسول الله كه عمر وابوبكر وعثمان وخلاصه تمام عشره مبشره و اصحاب .... ال هستند وبل هستندو شيعيان ما بايد از سب آنها دست بر ندارند. واما فرموده ايد كه شما تشريف برده ايد وكتاب هاي صحاح سته و تواريخ اسلامي را خوانده ايد وكشف كرده ايد كه خلفاي راشدين دشمن هم بوده اند ومي خواستند سر همديگر مخصوصا خليفه چهارم را به باد دهند وفاطمه را آنقدر جلوي همسرش اسدالله الغالب كتك زده اند كه بچه داخل شكمش كه سونوگرافي خيابان مسجد در مدينه آنرا در سه ماهگي پسر تشخيص داده اند ونامش را هم آقا محسن گذاشته اند سقط شده و بيعت سقيفه زوري بوده و كودتايي شكل گرفته آن هم زماني كه ارتش پسر زيد بن حارثه دور از مدينه بوده ومدينه ارتش جامعي نداشته و خلفا كه دو نفر باشند رودر روي اصحاب بزرگ ايستاده اند وكودتا كرده اند وامير المومنين آنها را يك بار تقيه كرده ودوستان خدا لقب داده ويك بار هم دروغگو و...و در نهج البلاغه هم مجمع الاضداد بوده و هم تعريف كرده واز حد فراتر رفته وهم ذم كرده و نيز فرموده ايد كه كتاب ها مي گويند كه خلفا هم اوليا و صالح بوده اند و هم ناپاك وزور گو . ولي بدانيد كه صحاح مسلم وبخاري را اگر هزار بار هم نام بياوريد نمي توانيد تلقين كنيد كه اين چرنديات در آن است والله صد بار بيشتر خوانده ام وسر وتوطئه وحمله وقتل و...درست بعد از وفات پيامبر در آن مشاهده نكرده ام اما شايد كتب ما با شما فرق كند وصحاح ديگري در كار باشد كه خدا عالم است ونيز اگر اين حرفهاي فتنه برانگيز در هر كتابي باشد خواه كتاب هاي اهل سنت يا شيعه خداوند سطور آنها را الي الابد نفرين كند ومردم را هرچه سريعتر از شر آنها در امان نگه دارد و امادر مورد اشعاري كه به قطب اخلاف رسول الله حضرت سيدعبدالقادر گيلاني نسبت مي دهيد والله جز در كتاب تيجاني وعده اي از وهابيان مصر كه مخالف صوفيان هستند من در جايي به آنها برخورد نكرده ام وشما را دعوت مي كنم به كتاب مكتوبات شيخ عبدالقادر گيلاني نوشته جميل ابراهيم حبيب وترجمه حميد مهدوي شيعه مذهب مراجعه كنيد وببينيد كه چگونه از شر بدعت و غالي گري مردم وفرزند وجانشين خود را ترسانده وهمه را به تشرع دعوت كرده . يكجا خواندم كه از يكي از پيروان او كه رهبر شريعت وطريقت بود پرسيدند اي بها’ الدين شما را به چه چيز بشناسيم فرمود به تشرع فلذا هر حرفي كه از ما به غير تشرع نقل شود باطل است.شيخ عبدالقادر هيچگاه نمي توانسته ادعاي الوهيت و عيسي بودن بكند چون خداوند آنگاه اينگونه نامش را جاودان نمي كرد. در مورد طواف قبر ائمه من ايراني هستم وبه تمام قبور بزرگان اسلام كه در ايران هستند سر زده ام ومي دانم كه زنانه ومردانه دارد ومنظورم از طواف اين بود كه تخلص كلام بكنم وگر نه آنچه ديده ام بدتر از طواف بوده يعني در حرم امام حسين ديدم كه مردم سجده كنان مثل بوداييان كه به ديدن دالاي لاما مي روند وارد حرم مي شدند وزمين را مي ليسيدند وسجده بر غير خدا مي كردند وچند تا آخوند ايستاده بودند ومثل بز نگاه مي كردند وتاييد مي كردند.وچند تا بچه را يك بار در گچساران وچند بار هم در تهران وساري ديدم كه با كاتر سرشان بريده مي شد وبچه قنداقي از ترس خودش را خيس مي كرد وبابا فرياد مزد به ياد حسين!!!! ونيز يك بار در كانالtv5ديدم كه يك روانشناس فرانسوي يك مستند از عزاداري تهيه كرده بود ودر مورد اسلام بحث مي كرد نه شيعه ومي گفت اين است اسلام شرق و تمدن ايران وبعد ايراني ها را رواني خطاب كرد ويك اسم بيماري رواني هم گفت كه من فراموش كردم وبعد گفت كه اين ها نياز به درمان شديد دارند ودولت ايران بايد يك موسسه خيريه براي درمان اين افراد درست كند وخيلي چرت وپرت ديگر كه قلبم را به درد آورد وبا خود گفتم كسي كه حتي لياقت ندارد اسم ايران را بر زبان بياورد ببين چه دوري برداشته وكار يك عده رواني رافضي را به حضرت رسول نسبت مي دهد. خلاصه منظورم از طواف اين بود. واما در آخر فرموديد به كتب شيعه مراجعه كنم من اند كتب شيعه هستم چون در ابتدا خودم وخيلي ها شيعه بوديم و10سال كتب را ورق زديم تا بالاخره فهميديم اكثر روايات فتنه برانگيز كه روافض وآخوند هاي صفويه ورژيم ايران به آنها آويزانند از نظر زماني از صفويه به آنطرف مقطوعندو سند آنها كاملا خنده دار است لذا با حفظ سمت دست برداشته وبه جمهور مسلمين پيوستيم والسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- طبق نظر شيعه ، و روايت امير مومنان در نهج البلاغه ، ملاك حقانيت ، داشتن دليل است ، و نه كثرت افراد و اتباع و ... و همانطور كه مي بينيد ما در اين سايت ، جز دليل علمي چيزي مطرح نمي كنيم و سخنان احساسي را براي خارج از بحث علمي مي گذاريم .
2- از شما كه مي خواستيد با سخنان خود شيعه را قانع كنيد ، توقع مي رفت كه لا اقل پاسخ ما را در مورد سخنان عبد القادر گيلاني مي نوشتيد ؛ آيا سخنان او را شرك نمي دانيد ؟
البته به جاي اينكه بگوييد اين اشعار سيد عبد القادر گيلاني تنها در كتاب تيجاني و وهابيون آمده است ، بهتر بود قبلا نگاهي به نظر وهابيون در مورد او مي انداختيد !!! وهابيون او را عارف بالله مي دانند و او را از اين اشعار مبرا مي دانند و حتي بن باز در دفاع از او سخنراني و فتوا دارد !!! مشخص است كه شما تنها و تنها در مقام دفاع (البته بدون مدرك) از عقايد خويش هستيد .
اين مطالب از كتاب الفيوضات الربانية في المآثر والاوراد القادرية ذكر شده است كه نزد يكي از كتب مهم نزد فرقه قادريه مي باشد !!!
البته ديدن اين آدرس هم خالي از لطف نيست كه اشعار عبدالقادر را به عنوان فضيلتي براي او معرفي مي كند :
http://www.khodaagah.blogfa.com/post-16.aspx
3- در مورد حافظ ، اختلاف است كه آيا شيعه بوده است و يا سني و عموما او را شيعه مي دانند
4- فرموده ايد اگر خدا عمر را تاييد نمي كرد ، اكثر مردم ايران مشرك بودند !!! طبق استدلال شما اگر اولاد چنگيز مغول ، كه مسلمان هم بوده ولي تنها به خاطر كشورگشايي مي جنگيدند ، نبودند ، الان اكثريت مسلمانان كشورهاي حاشيه درياي خزر كافر بودند !!! آيا اين كشور گشايي ها و خونريزي ها چيزي جز بدجلوه دادن اسم اسلام نبود ؟ كه الان اسلام در نظر اروپايي ها مساوي است با خونريزي .
در مجموع جنگ هاي پيامبر حدود 350 نفر كشته شدند !!! و با اين همه اسلام سرتاسر جزيرة العرب را گرفت ، اما تنها در يكي از جنگ هاي خلفا 10000نفر كشته شدند !!!
مي توانيد شاهكار هاي خلفاي به ظاهر اسلامي را در جنگ ها (آدم پزي و كوركردن مردمان و ...)‌ را در آدرس ذيل ببينيد و خود قضاوت كنيد كه آيا اگر اين جنگ ها نبود ، منطق اسلام نمي‌توانست به زودي ايران را كه مهد تمدن و تشنه ديانت بود بگيرد ؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122
در واقع اين پاسخ شما ، ناقص دانستن اسلام است كه بدون شمشير و خونريزي نمي تواند پيشرفت كند !!!
5- در مورد عشره مبشره صحبت كرده ايد !!! افسانه اي كه حتي خود اعضاي آن (عشره)‌ اين افسانه را قبول ندارند ؛ در صحيح بخاري از سعد بن ابي وقاص روايت نقل مي كند كه گفت : نشنيدم پيامبر كسي را بهشتي معرفي كند ، مگر عبد الله بن سلام را !!! و شما مي گوييد كه خود سعد يكي از ده نفري است كه به عنوان اهل بهشت معرفي شده است !!!
6- در مورد حضرت محسن ، و نامگذاري ايشان توسط پيامبر (ص) ، جداي از اينكه روايات اهل سنت اين مطلب را تاييد مي كند كه سماه رسول الله محسنا ؛ بهتر است بدانيد اهل سنت مي گويند ابوبكر ، وقتي همسرش حامله بود ، گفت اين فرزند دختر است و من مي ميرم و او از من ارث مي برد !!! و اين را به عنوان كرامت ابوبكر مي دانند ، اما رسول خدا (ص) حق داشتن چنين كرامتي را ندارد !!!
7- در مورد كودتاي ابوبكر و عمر ، بهتر است تاريخ طبري را بخوانيد كه عمر با يك لشكر مسلح از عشايري كه خداوند در قرآن در سوره توبه انها را منافق معرفي مي كند «وممن حولكم من الأعراب منافقون»‌ ، به زور از مردم و صحابه بيعت گرفتند .
8- در مورد سخنان امير مومنان كه تناقض دارد ، اين تناقض در كتب شيعه نيست و تنها در كتب اهل سنت است و همين سبب اشكال شيعه به آنها شده است ، البته دروغگو و... بودن ابوبكر و عمر در نظر امير مومنان با سند صحيح نقل شده و اهل سنت نمي توانند آن را انكار كنند .
9- ادعا كرده ايد صحيح بخاري و مسلم را والله صد بار بيشتر خوانده ايد و چنين چرندياتي در ان نديده ايد ؛ پس بهتر است نگاهي به آدرس هاي ذيل بياندازيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1323
11- اما در مورد كارهايي كه به شيعه نسبت داديد وامروز از آنها برگشتيد ، اگر يكبار به زيارت اعتاب مقدسه برويد از جمله حرم امام رضا عليه السلام برويد ، هيچكدام از مطالبي را كه ذكر كرده ايد در انها نمي بينيد و از اين اعتقاد هم دست بر مي دارد .
12- در مورد ساير مطالب ذكر شده هم كه گفته ايد ده سال كتب شيعه را ورق زده ايد !!! قطعا تنها اين كتب را ورق زده ايد اما چيزي نخوانده ايد ، كه از متن نظر قبلي شما به خوبي اين مطلب واضح بود .
و اگر كسي سخنان قبلي شما را ببيند ، اين ادعاي شما و ادعاي اينكه در گذشته شيعه بوده ايد ، براي او بسيار عجيب و غير قابل قبول خواهد بود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
38 | مهران | | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليکم فرموديد حق بودن با کثرت نفرات حاصل نمي شود !!! پس با چه حاصل مي شود آيا در راي دادگاه اکثريت دخالت نمي کنند آيا در مجلس سنا اکثريت دخالت ندارند آيا در قبايل حرف اکثريت به همراه بزرگ قبيله ارجحيت ندارد بله اکثريت اکثريت است به خصوص زماني که اين اکثريت مشاهير يک دين باشند شما بدون عرفا وبزرگان اهل سنت ايران که قرن ها قبل در ايران سني مذهب رشد ونمو کرده اند وفرهنگ ما را از قهقرا و اختلاف طبقاتي اشرافيت به بالندگي رسانده اند هيچ چيزي نيستيد يعني ايران منهاي مولانا وسعدي وحافظ وعطار و...يعني بربريت رافضي گري آخوند حديث تراش ملت مظلوم ؟؟؟؟ عزاداري وخود کشي وهزاران هزار افتضاح ديگر.. اما شما مي گوييد اينها شاعرند ودر دين اسلام کاري انجام نداده اند بله ممکن است براي شيعه اين طور باشد چون تاثير مليجک دربار شاهنشاه ايران از تاثير همه اين بزرگان بر تشيع خيلي بيشتر است. ولي اينها ريشه هاي اسلام محمدي ناب را آبياري کرده اند آنهم با چي با خون دل خوردن وعبادت وروي منبر رفتن وتبليغ وارشاد.خدا از آنها راضي باشد. در مورد شيخ گيلاني(قدس) اينکه وهابيون ايشان را قبول دارند شکي نداشته باشيد. در اينجا دو مطلب پيش مي آيد که شما چه کسي را وهابي مي دانيد ممکن است بنده نيز از نظر شما وهابي باشم وابن باز نيز وهابي باشد من نمي دانم تعريف شما از اراي وهابيت چيست وبرايم مهم هم نيست چون شما نه وهابي دوست داريد ونه غير وهابي ولي بدانيد که هيچ کس جرات ندارد از طرف اهل سنت سخن بگويد ودر آن از افراد مقدس اسلام به بدي ياد کند چه وهابي باشد چه معتدل ولي شما گفتيد کتاب الفيوزات القادري جزو کتب معتبر قادري هاست ولي من هم گفتم که جانشين شيخ عبدالقادر يعني حضرت شيخ بها الدين نقشبند که رهبر علماي تمام بخارا وآسياي مرکزي بود وخود رهبر طريقه نقشبنديه فرموده :جز با تشرع از ما ياد نکنيد وهر چه از ما يافتيد به خلاف شرع بعد از ما باطل بدانيد (مراجعه کنيد به مکتوبات امام رباني جلد اول چاپ انتشارات کردستان) پس من وهمه اهل سنت چه وهابي وچه معتدل مي گوييم که اينها از شيخ نمي تواند باشد ولي من سوالي از شما دارم که جوابش را هم مي دانم ::آيا شيعه بر تمام اقوال بزرگان شعر وادب ايران زمين صحه مي گذارد يا نه؟؟وبهتر بگويم آيا شما مولانا وعطاروسعدي وحافظ ورودکي وعبدالقادر وجامي وغيره را به عنوان يک اوليا الله قبول داريد يا نه آنها درست مي گويند يا کليني ومجلسي وقمي ؟آنها بر حقند يا ولايت فقيه؟؟. بهتر است جوابش را خودم بدهم آنهم با يک روايت: در انجيل نوشته حضرت عيسي روزي در معبد سليمان ارشاد مي کرد که آخوندهاي يهودي سر رسيدند در آن روز که شنبه بود عيسي يک معلول را در داخل معبد شفا داده بود آنها پرسيدند اي استاد شما اين ها را بدستور که انجام مي دهيد آنهم در روز سبت؟ ،حضرت فرمود اول شما بگوييد که يحيي تعميد دهنده به دستور که تعميد مي داد؟ آنها با خود گفتند اگر بگوييم از طرف خدا عيسي برحق خواهد بود چون يحيي عيسي را مسيح خوانده بود واگر بگوييم از طرف خود انجام مي داد مردم بر عليه حوزه علميه يهود شورش خواهند کرد چون همه يهوديه ايمان دارند که يحيي پيامبر خدا بود. پس جواب دادند ما نمي دانيم عيسي فرمود من هم نمي گويم از طرف که اين کارها را مي کنم . حالا ما مي گوييم اين مشاهير ايران زمين که سالهاي عمر خود را در راه علم سپري کرده اند راست مي گويند يا علماي متعصب صفوي تراشکار حديث اگر مولاناي رومي اشتباه کرده بيا تا با هم بحث کنيم ومثنوي وساير آثار او را بررسي کنيم وببينيم که چرا در آمريکا بيش از 5000000جلد مثنوي وجود دارد وحتي يکي از رساله هاي آخوند ها وجود ندارد چرا مسلمانان آمريکا با خواندن مثنوي مسلمان مي شوند وچرا ما با ديدن رساله ها بايد گريه کنيم که چرا خميني گفته:هر گاه مالي را يافتيد حتي اگر متعلق به کافر يا سني باشد به دنبال صاحبش بگرديد واگر نيافتيد آن مال متعلق به شماست!!!!!يعني سني همرده کافر است واز جمهور مسلمين و حتي فرزندان ابراهيم نيز خارج است. ودليل دوم در مورد گيلاني(قدس)ايشان قبل از اينکه صوفي باشد يک عالم متبحر است که حتي يک وهابي هم از او دفاع مي کند او از دو طرف علوي زاده است از مادر حسيني واز پدر حسني مشکل شما با ايشان اين است که چرا يک علوي زاده سني آنقدر مورد عنايت خدا بوده که به اين درجات نايل آمده ودر نزد همه اهل سنت چه افراطي وچه اهل تفريط زبان زد خاص وعام و يک قديس مثل ائمه اطهار شده مسئله شما با او اين است. و فرموديد که کار حضرت فاروق(قدس)مثل فتوحات مغول بود بايد لطف کنيد و دست از تراشکاري تاريخي برداريد وحداقل به خاطر مولا علي هم که شده تاريخ ايران را دست کاري نکنيد همه مي دانند که اسلام آنقدر بزرگ بود که حتي ايرانيان زمان ساساني هم با آنهمه اشرافيت به اسلام علاقه مند شدند وآن را قبول کردند وآورنده آنهم يعني حضرت عمر بود که توسط اصحاب پيامبر اسلام را به ايرانيان آموخت ودر اين کار حسنين(ع)هم به همراه فرزندان ابوطالب مشغول تبليغ شدند(تاريخ طبري)ودر مدينه بسط ننشستند علي هم جزو فرماندهان اسلامي بود وهيچ وقت بيکار ننشت شما اگر مقداري به خود زحمت دهيد وکتاب فروپاشي اثر امير حسين خنجي را بخوانيد در آدرس www.irantarikh.comخواهيد ديد كه حتي شيعيان هم در شركت كردن آل علي وفرزندان ابوطالب در تصرف ايران متفق القولند و ادعاي شما كه اهل بيت در مدينه ماندند وبه ايران حمله نكردند دروغ است چون در تقسيم غنايم بسيار فعال بودند وحضرت علي نگفته كه اينان در آينده شيعيان من خواهند شد پس من نبايد جيش اسلام را بر عليه مردم ايران ياري كنم بهتر است بدانيد كه حضرت علي هم ياور حضرت عمر در جنگ با ساسانيان بوده در همه اين پيروزي ها سهيم است .ونيز در اين رابطه كه قتل و كشتار رخ داده واز بيني ما در جنگ با اعراب خون جاري شده.بايد عرض كنم كه در جنگ حلوا خيرات نمي كنند يا بايد بكشي ويا كشته شوي البته آخونداي ايران متاسفانه حتي بوي باروت هم حس نكرده اند تا معني جنگ را بدانند براي نمونه انقلاب ايران با صلوات و الله اكبر به اينجا نرسيد بلكه آنقدر اعدام كرديد وكرديد تا همه مخالفان ولايت فقيه نابود شدند وآنقدر ترور كرديد تا آرامش براي ايران پديد آيد من نمي گويم امنيت نباشد مي گويم چرا وقتي به آخوندها مي رسيد مي گوييد نه ما فقط از اسلام دفاع كرديم و... در مورد آقا محسن ادعاي شما مثل نسبت دادن آيه افك به ماريه همسر رسول خدا سخيف وخنده دار است چطور مي شود پيامبر حديث وپيش بيني ناقصي بكند يعني بگويد كه فاطمه دخترم تو پسري به دنيا مي آوري واسمش را محسن مي گذاري ونگويد كه مواظب باش چون عمر پهلوي تو را مي شكند وتو او را سقط مي كني اگر روايت از اهل سنت آورده ايد من كه مي گويم پيامبر وما ينطق عن الهوي....واگر از خودتان واز تراشكاري مجلسي وكليني در آورده ايد دم كوره همه شون گرم باز هم بسازند لشكر عشاير واي واي واي مردم از خنده كوره آهنگري تون گرم با با شما ديگه كي هستيد كدوم عشاير اگر اعراب بدوي رو مي گوييد كه در تفسير خواجه عبد الله انصاري نوشته اين آيه به اعراب بدوي يهودي اشاره دارد كه ناآگاهانه بعد از صلح با يهوديان تصميم داشتند با پيامبر بجگند . وشما برداشتيد گفتيد كه فاروق اعظم با لشكر يهودياني كه به خونشون تشنه بود در مدينه بر عليه چهار نفر به قول شما علوي مسلك كودتا كرده واون هم براي يكي ديگه يعني ابوبكر . واي برتو اي اي عبدالله سبا يهودي ببين با اسلام چه كرده اي. وگفتيد كه در كتب ما حرفهاي حضرت علي متناقض است نه منظور من خود نهج البلاغه بود كه علي فرمود عمر كجي ها را راست كرد وريشه بدعت را خشكاند و...وهردوي آنها بعد از اصلاح امور وفات كردند اين كجا وجمله معروف مورد اختلاف شما كه عمر وابوبكر را علي وعباس دروغگو وخاين خطاب كردند كجا ... خجالت بكشيد ولي چرا نگفتيد حرفهاي من را در رابطه با اين موضوعات تاييد مي كنيد يا نه......... در مورد طواف قبر ائمه من ايراني هستم وبه تمام قبور بزرگان اسلام كه در ايران هستند سر زده ام ومي دانم كه زنانه ومردانه دارد ومنظورم از طواف اين بود كه تخلص كلام بكنم وگر نه آنچه ديده ام بدتر از طواف بوده يعني در حرم امام حسين ديدم كه مردم سجده كنان مثل بوداييان كه به ديدن دالاي لاما مي روند وارد حرم مي شدند وزمين را مي ليسيدند وسجده بر غير خدا مي كردند وچند تا آخوند ايستاده بودند ومثل بز نگاه مي كردند وتاييد مي كردند.وچند تا بچه را يك بار در گچساران وچند بار هم در تهران وساري ديدم كه با كاتر سرشان بريده مي شد وبچه قنداقي از ترس خودش را خيس مي كرد وبابا فرياد مزد به ياد حسين!!!! ونيز يك بار در كانالtv5ديدم كه يك روانشناس فرانسوي يك مستند از عزاداري تهيه كرده بود ودر مورد اسلام بحث مي كرد نه شيعه ومي گفت اين است اسلام شرق و تمدن ايران وبعد ايراني ها را رواني خطاب كرد ويك اسم بيماري رواني هم گفت كه من فراموش كردم وبعد گفت كه اين ها نياز به درمان شديد دارند ودولت ايران بايد يك موسسه خيريه براي درمان اين افراد درست كند وخيلي چرت وپرت ديگر كه قلبم را به درد آورد وبا خود گفتم كسي كه حتي لياقت ندارد اسم ايران را بر زبان بياورد ببين چه دوري برداشته وكار يك عده رواني رافضي را به حضرت رسول نسبت مي دهد. خلاصه منظورم از طواف اين بود. خوب جواب بدهيد امام تراش ها مجاهدين زير لحاف والسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- متاسفانه شما به خاطر دور بودن از قرآن هنوز آياتي مانند «اكثرهم لا يعقلون ، آكثرهم لا يفقهون» و...را نديده ايد ! و فرق بين مقبوليت و مشروعيت را نمي دانيد !
2- شما كه اينقدر از علما بدتان مي آيد ، بهتر است بدانيد كه بخاري و مسلم و ترمذي و نسائي و ابن ماجه و ابي داود همه از ايران بوده اند و اهل سنت ايران (بر خلاف ادعاي شما) فرهنگ ديني خويش (و حتي اين علمايي را كه نام برده ايد) را از اين علما مي دانند و نه از صوفيه و عرفا و شعرا !!! و شيعه نيز فرهنگ ديني خويش را از علما ؛ و اگر اين علما نبودند ، شعرا همان اشعار جاهلي را مي سرودند ! (همانطور كه بسياري از اين شعرا كه نام برده ايد ، چنين سرودند)
3- شما هر نظري كه مي دهيد 180 درجه مخالف نظر قبل صحبت مي كنيد !!!
در نظر قبل صريحا گفتيد كه وهابيون عبدالقادر را تكفير مي كنند !! حال مي گوييد كه بن باز و ... او راقبول دارند !!!(البته بعد از آدرس هايي كه به شما داديم)
4- كتاب فيوضات قادريه است و نه فيوزات!!! از شما كه ادعا داريد يك دور كل كتب شيعه را خوانده ايد ، چنين غلط املايي بعيد است ! البته اين كتاب همانطور كه گفته شد يكي از كتب معتبر نزد فرقه نقشبنديه و قادريه است ، و يكي از شواهد مهم بر تناقض در گفتار و رفتار آنها همين اشعار است . همانطور كه در تناقض بين گفتار و رفتار وهابيون و اهل سنت نيز شواهد بسيار وجود دارد ! البته بعد از ذكر كردن آن شواهد ، يا مولف كتاب متهم به شيعه بودن شد (حتي نسائي صاحب سنن كه يكي از صحاح سته است) يا همانند پاسخي كه شما در داستان خويش گفته ايد ، گفتند ما نمي دانيم !!!!
5- شما كه علماي شيعه را همه مزدور صفويه مي دانيد ، آيا خبر داريد كه بسياري از علمايي كه نام برديد 500 سال قبل از دوره صفويه از دنيا رفته اند !!!!
6- فرموده ايد در امريكا بيش از پنج مليون جلد مثنوي وجود دارد !!! البته جداي از اينكه چنين آماري بدون مدرك است ، و تنها چيزي كه نقل شده است ، اين است كه كتاب مثنوي پرفروش ترين كتاب آمريكا شد !!!‌ البته حتي بيشتر از قرآن ؛ و لابد به نظر شما مثنوي بسيار بهتر از قرآن سخن گفته است كه فروش آن در امريكا از قرآن بيشتر است !!!!
7- فتوايي را كه به امام خميني رحمه الله نسبت داده ايد ، قطعا از يكي از كتب ايشان ذكر كرده ايد !!! و كتب ايشان نيز در دسترس است ، اگر ممكن است آدرس آن را براي ما بفرستيد (البته اين كار شما كه يكدور تمام كتب شيعه را ورق زده ايد كار راحتي خواهد بود!!!)
8- در مورد فتوحات ، قبول كرديد كه اسلام خود سبب جلب مردم ايران شده بود و عمر تنها تبليغ اسلام را صورت داد (البته با كشتن و قتل و غارت) ؛ خوب اگر عمر اينكار را نمي كرد ، يكي ديگر از مسلمانان مي كرد !اين چه فضيلتي براي عمر ثابت مي كند ؟ شما كار را منحصر در عمر مي دانيد ، و اگر هر كس ديگري نيز بود چنين مي كرد !
9- فرموده ايد كه حسنين در ماجراي فتوحات شركت داشته اند !!! و به تاريخ طبري آدرس مي دهيد ، شما كه يك دور كل كتب شيعه را ورق زده ايد ، بهتر بود براي ما يك مدرك شيعي مطرح مي كرديد و نه سني ؛‌و البته بهتر بود يك دورهمان كتاب تاريخ طبري را هم ورق مي زديد تا ببينيد كه همين روايت را در جاي ديگر همين كتاب ، با همين راوي اما بدون نام حسنين ذكر كرده است !!! يعني در يكي از دو روايت دست برده شده است !!! البته كداميك ؛ خود قضاوت كنيد !!!
10- فرموده ايد كه امير مومنان فرمانده سپاه عمر بوده اند !!! يك مدرك براي سخن خويش مطرح كنيد تا ما نيز از شما قبول كنيم . البته نه از كتبي كه در اينترنت پيدا مي كنيد و هيچ مدركي ندارد و نويسنده آن نيز معلوم نيست ؛ از كتب معتبر شيعه و سني (و البته مقصود ما از كتب معتبر ، كتب شعرا نيست!!!)
11- ما نيز مي دانيم كه در جنگ حلوا خير نمي كنند ، اما فرق بين جنگ هاي پيامبر با جنگ‌‌هاي خلفا در اين بود كه در كل جنگ هاي پيامبر كشته هاي مسلمان و كفار روي هم به 600 نفر نرسيد ! اما در جنگ هاي خلفا ، كشته هاي جنگ ها از 1000 نفر كمتر نمي شد!!!!
12- در مورد ماجراي افك و ماريه مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد تا بدانيد ادعا اهل سنت در اين مورد كه آيه درباره عائشه نازل شده است غير قابل قبول است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1265
13- شما اهل سنت آيا رواياتي را كه در مورد خليفه عثمان و كشته شدن او نقل شده است را نديده ايد ؟ اهل سنت ادعا مي كند كه عثمان چند شب قبل از كشته شدن پيامبر را در خواب ديده و آن حضرت گفته اند اي عثمان تو كشته خواهي شد !!! عمر هم قبل از مردن به عثمان گفت من تو رامي بينم كه كشته شده اي !!! اما هيچكدام به عثمان نگفتند اي عثمان ، به همسرت بگو در اتاق نيايد كه به او در جلوي چشم تو تعرض نشود ؛ يا به عثمان مي گفتند اي عثمان ،‌لا اقل وقتي به همسرت تعرض مي شود يك كلمه اعتراض كن !!!!
البته هنوز نگفته ايد كه ابوبكر از كجا فهميد كه در شكم همسرش دختري است كه بعد از مردن ابوبكر به دنيا آمده و ارث مي برد ؟
14- شما كه يك دور كل كتب شيعه را ورق زده ايد ، قطعا مي دانيد كه در اين خطبه نام عمر نيامده است و تنها آمده است «لله بلاد فلان» و تنها ابن ابي الحديد گفته طبق روايتي مرسل ، مقصود عمر است ؛ اما عموم علما حتي علماي سني كه نهج البلاغه را تصحيح كرده و پاورقي زده اند از جمله صبحي صالح گفته اند كه اين خطبه در مورد يكي از اصحاب امير مومنان است !!!!
15- بازهم ادعاهاي تكراري و خنده دار شما !!! در مورد اعمالي كه ذكر كرده ايد در حرم ائمه ؛ از شيعيان سوال مي كنيم آيا تا كنون در حرم امام رضا عليه السلام چنين كاري ديده اند ؟ شما كارهايي را كه گروه اندكي به نام دين انجام مي دهند ، جزو دين شيعه به حساب مي آوريد !!! اما كشتاري را كه وهابيون مستقيما به دستور علماي خود انجام مي دهند جزو دين وهابيون نمي دانيد !!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
39 | حقيقت | | ١٢:٠٠ - ٢٧ فروردين ١٣٨٨ |
خدا همه ي شما را به راه راست هدايت كند ان شا الله.اين چه تهمتهايي است كه به همديگر روا ميداريد؟ مگر 4خليفه ي اهل سنت از عشره مبشره نيستند؟ بعلاوه ي شش نفر ديگر؟ خب ديگر بحثتان سر چيست؟ ول كنيد تعصبات بيجا را....كه موجب گمراهي هر دو مذهب خواهد گشت. هر چه بوده تمام شده رفته پي كارش...سعي كنيد در برابر دشمنان واقعي خود قد علم كنيد و قلم بكشيد نه در مقابل همدينتان. سني ها بايد پشت سر امام شيعه نماز بكنند و شيعه ها هم بايد پشت سر امام اهل سنت نماز بگزارند. شما براي خدا نماز مي خوانيد يا براي ائمه و خليفه؟ها؟ ول كنيد تفرقه را: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اين نص صريح قران است...انقد آتش فتنه را شعله ور نكنيد كه غضب خدا را بر جان خواهيد خريد. والحمد لله

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
عشره مبشره از افسانه هايي است كه براي ترميم چهره خلفاي اهل سنت ، ساخته و پرداخته شده است ، و حتي خود عشره اين افسانه را قبول نداشتند!
در صحيح بخاري از سعد بن ابي وقاص كه به نظر اهل سنت خود يكي از عشره است ، روايت مي كند كه من از پيامبر نشنيدم كه به كسي از مردم بگويد او از اهل بهشت است ! مگر براي عبد الله بن سلام!!!
حال اهل سنت نام خود سعد و 9 نفر ديگر را به عنوان عشره مبشره معرفي كرده اند!!!
مي توانيد نظر خلفا را هم در مورد يكديگر در آدرس ذيل ببينيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
در مورد وحدت ما سخن شما را قبول داريم ، ولي وحدت نبايد مانع اين شود كه ما حقيقت را گم و فراموش كنيم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
40 | سيد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ فروردين ١٣٨٨ |
با سلام اقاي مهران گفته ايد عثمان پيامبر (ص) را در خواب ديد كه به او مي گويد : تو كشته مي شوي مطمئن هستيد كه چيزي از آن حذف نكرديد؟؟ پيامبر (ص) به او نفرمود چرا رانده شده و تبعيد شده و لعنت شده مرا بازگرداندي و آنان را مشاور و امين و وزير خود كردي؟؟(منظور حكم بن ابوالعاص و خانواده اوست ). پيامبر (ص) به او نفرمود چرا بيت المال را يك خوان گسترده قرار دادي كه افراد بني اميه هر كدام به اندازه اشتهاي خود از آن تناول مي كردند ؟
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها