2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
اميرالمومنين (عليه السلام) - مولود كعبه
کد مطلب: ٥٧٤٦ تاریخ انتشار: ٠٤ بهمن ١٣٨٩ تعداد بازدید: 10332
سخنراني ها » امیرالمؤمنین علیه السلام
اميرالمومنين (عليه السلام) - مولود كعبه

اجماع شیعه و اهل سنت بر ولادت امیرالمؤمنین در کعبه
شبكه سلام 87/04/27

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 27/ 04 / 87

آقاي هدايتي

در كتب علما و دانشمندان شيعه، اتفاق نظر بر اين مطلب است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه پا به عرصه وجود نهادند و 3 روز هم در آنجا بودند. سوال من اين است كه آيا در كتب أهل سنت، در اين زمينه سند صحيحي داريم؟

استاد حسيني قزويني

در مخزن لا يموت، دردانه علي است در كون و مكان، امير فرزانه علي است

در كعبه قدم نهاد، تا بر همه كس معلوم شود كه صاحب خانه علي است

همان طوري كه جناب عالي اشاره كرديد، ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه، از مسائلي است كه در ميان شيعه، مورد اتفاق و اجماع است. مرحوم شيخ مفيد (ره) در كتاب هاي متعدد خود دارد كه:

لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت الله سواه، إكراما من الله جل اسمه بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم.

قبل و بعد از حضرت علي (عليه السلام)، احدي در درون بيت الله الحرام چشم به جهان نگشود و اين يك عنايتي بود از خداوند براي أمير المؤمنين (عليه السلام).

مصنفات شيخ مفيد (ره)، ج14، ص461 ـ مسار الشيعة، ج7، ص59 ـ الارشاد، ج1، ص5

از منظر علماي أهل سنت

عبارتي را حاكم نيشابوري ـ متوفاي 405 هجري و معاصر با شيخ مفيد (ره) ـ در مستدرك، جلد 3، صفحه 483 دارد و مي گويد:

فقد تواترت الاخبار ان فاطمة بنت أسد ولدت أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة.

روايات متواتري است كه فاطمه بنت اسد، حضرت علي (عليه السلام) را در درون كعبه به دنيا آورده است.

روايت تواتر، از ديدگاه أهل سنت، به منزله قرآن است. يعني اگر كسي روايت متواتر را انكار كند، گويا آيه اي از آيات قرآن را انكار كرده است. اين سخن از يك شخصيت برجسته أهل سنت است به نام حاكم نيشابوري كه ذهبي در حق او مي گويد:

امام المحدثين: پيشواي محدثين است.

تذكره الحفاظ ذهبي، ج3، ص1093

ابو الفداء كه از شخصيت هاي رجال شناس أهل سنت است، مي گويد:

امام أهل الحديث في عصره.

حاكم نيشابوري، پيشواي أهل حديث در عصر خويش بوده است.

المختصر في احوال البشر، حوادث 405

آقاي خير الدين زركلي، كه از بزرگان وهابي است، در كتاب الاعلام، جلد 6، صفحه 227 در شرح حال حاكم نيشابوري مي گويد:

من اكابر حفاظ الحديث و هو اعلم الناس بصحيح الحديث و تنجيزه عن سقيمه.

از بزرگترين حافظان حديث است. عالم ترين انسان ها است به حديث است و حديث ناصحيح است.

طبقات الشافعيه للسبكي، ج4، ص155 ـ وفيات الأعيان لإبن خلّكان، ج3، ص408 ـ شرح مواهب اللدنيه للزرقاني ، ج1، ص302 ـ جامع الأصول لإبن أثير، ج1، ص92

اينها از آقاي حاكم نيشابوري، به عنوان يك رجل علمي و برجسته، هم در ميدان علم حديث و هم در ميدان رجال تعبير مي كنند. ايشان مي گويد روايات متواتر داريم بر اين كه حضرت علي (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمده است. هم چنين آقاي حافظ گنجي ـ كه از علماي شافعي مذهب است و متوفاي 658 هجري ـ مي گويد:

ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب بمكه في بيت الله الحرام ليله الجمعه لثلث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلثين من عام الفيل و لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت الله الحرام سواه إكراما له بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم

علي بن ابيطالب در شب جمعه 13 رجب در درون بيت الحرام به دنيا آمد. جز علي، نه قبل از او و نه بعد از او، تا بحال در تاريخ، كسي در درون كعبه به دنيا نيامده است.

كفاية الطالب، ص407

حاجي خليفة، صاحب كشف الظنون، از گنجي شافعي به شيخ الحافظ تعبير مي كند.

كشف الظنون، ج2، ص1497

عمر رضا كحاله ـ از علماي معاصر أهل سنت ـ، از آقاي گنجي شافعي، با عظمت ياد مي كند و او را از فضلا به حساب مي آورد و از آثار او كفاية الطالب را مي شمارد.

نفر سوم آقاي دهلوي است. چندين نفر به نام دهلوي داريم. يكي شاه ولي الله دهلوي است و يكي هم عبد العزيز دهلوي، صاحب كتاب التحفة الإثني عشرية في الرّد علي الشيعة است كه در حقيقت فحش نامه اي است عليه شيعه؛ كه مرحوم مير حامد حسين (ره) در عبقات، جواب دندان شكني داده كه تاكنون كسي نسبت به جواب هاي ايشان، پاسخي نتوانسته بدهد.

احمد بن عبد الرحيم، پدر ايشان است و معروف به شاه ولي الله دهلوي، متوفاي 1176 است كه در كتاب إزالة الخفاء، جلد 2، صفحه 251 قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه را مطرح مي كند و به عنوان يك امر قطعي و مسلم محسوب مي كند:

تواترت الأخبار إن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين عليا في جوف الكعبة فإنه ولد في يوم الجمعة ثالث عشر من شهر رجب بعد عام الفيل بثلثين سنة في الكعبة و لم يولد فيها أحد سواه قبله و لا بعده.

نفر چهارم، جناب آلوسي، متوفاي1270 است كه تا حدودي براي بينندگان به ويژه أهل سنت و وهابيت، چهره شناخته شده است. بنابر آنچه كه خود خيرالدين زركلي ترجمه مي كند، مي گويد:

كان سلفي الاعتقاد، مجتهدا، تقلد الافتاء ببلده سنة 1248

آلوسي از نظر اعتقاد، وهابي و سلفي است. مفتي شهرش در سال 1248 بود.

الاعلام، ج7، ص176

همين جناب آلوسي، وقتي به قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در كعبه مي رسد، مي گويد:

كون الامير كرم الله وجهه ولد في بيته، امر مشهور في الدنيا و ذكر في كتب الفريقين السنه و الشيعه ... و لم يشتهر وضع غيره كرم الله وجهه كما اشتهر وضعه بل لم تتفق الكلمة عليه.

اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمده است، شهرت جهاني دارد و در كتاب هاي شيعه و سني آمده است. غير از أمير المؤمنين (عليه السلام)، براي كسي هم چنين اتفاق نظري نيست كه در درون كعبه به دنيا آمده باشد.

آلوسي در شرح الخريدة الغيبية في شرح القصيدة العينية، لعبد الباقي أفندي العمري، ص15

هم چنين آقاي عقاد، كه از شخصيت هاي برجسته و معاصر مصري است و مورد تائيد تمام مذاهب اسلامي، حتي وهابيت است ـ غير از آندسته از وهابيت كه برايشان ناخوش است ـ ايشان در كتاب عبقرية الامام علي (عليه السلام)، جلد 7، صفحه 43 چاپ بيروت مي گويد:

ولد علي في داخل الكعبة و كرم الله وجهه عن السجود لأصنامها، فكأنما كان ميلاده ثمة إيذانا بعهد جديد للكعبة و للعبادة فيها و كاد علي أن يولد مسلما، بل لقد ولد مسلما علي التحقيق إذا نحن نظرنا إلي ميلاد العقيدة و الروح، لأنه فتح عينيه علي الإسلام، و لم يعرف قط عبادة الأصنام، فهو قد تربي في البيت الذي خرجت منه الدعوة الإسلامية.

حضرت علي (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمد و خداوند بر أمير المؤمنين (عليه السلام) كرم كرد بر اين كه در برابر بتهاي كعبه سجده نكند. گويا ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه، يك عهد و ميثاق جديدي براي كعبه و عبادت در پيرامون كعبه است. روزي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد، قطعا مسلمان به دنيا آمد. زيرا چشم هاي حضرت علي (عليه السلام) بر اسلام گشوده شد و كوچكترين حركتي كه به سوي اصنام برود، از او مشاهده نشد. حضرت علي (عليه السلام) تربيت يافته دودماني است كه خورشيد اسلام از آن دودمان (نبي مكرم صلي الله عليه و آله) طلوع كرده است.

تذكره الخواص سبط إبن جوزي، ص7 ـ فصول المهمه اين صباغ مالكي، ص14 ـ سيره نبوي حلبي، ج1، ص150 ـ شرح شفاي شيخ علي، ج1، ص151 ـ اوائل كتاب مفتاح النجاة بدخشي ـ نور الابصار شبلنجي، ص76 ـ كفاية الطالب، ص37

همه اينها، قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) را در درون كعبه، به عنوان يك امر مسلم و قطعي بيان كرده اند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

سوال بعدي من درباره اين است كه در كتب شيعه مطلبي آمده دال بر اين كه جناب أبو طالب (عليه السلام) بعد از آن كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد و پس از 3 روز فاطمه بنت اسد، در حاليكه اين كودك نوراني در آغوش داشت و ديوار دوباره شكاف برداشت و از كعبه خارج شدند و كودك را در آغوش پدرش نهاد. أبو طالب شعري سرود و از خداوند تبارك و تعالي طلب كرد كه اسمي براي اين نوزاد انتخاب كند. به جهت اين كه اين فرزند داخل خانه خدا به دنيا آمده است. بعد هاتفي نداد داد:

خصصتما بالولد الزكي و الطاهر المنتجب الرضي

يا أهل بيت المصطفي النبي خصصتم بالولد الزكي

إن اسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي

اين در كتب شيعه آمده است.

سوال من اين است كه در كتب أهل سنت مدركي داريم كه اسم أمير المؤمنين (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) را خداوند انتخاب كرده باشد يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه اين قضيه در منابع شيعه به صورت مستفيض آمده كه نام آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) از ناحيه خداوند (جلت عظمته) معين شده است.

از ميان علماي أهل سنت، حافظ گنجي ـ كه از شخصيت هاي مورد تائيد بزرگان است ـ در كتاب كفايه الطالب، صفحه 406 نقل مي كند:

وقتي أبو طالب (عليه السلام) وقتي قضيه ورود فاطمه بنت اسد به درون كعبه را شنيد، (3 شبانه روز نقل محافل مكه بود) در همان ابتدا كه فاطمه بنت اسد بيرون آمد از شكاف كعبه، بنا بر نقلي، قنداقه را به دست أبو طالب (عليه السلام) داد و ايشان در كنار كعبه، روي به خداي عالم كرد و عرضه داشت:

يا رب هذا الغسق الدجي و القمر المنبلج المضي

بين لنا من أمرك الخفي ماذا تري في اسم ذا الصبي

اي خداوند تاريكي و آفتاب و ماه! از آن امر و الطاف خفي خود بر ما روشن نما كه ما اسم اين كودك را چه بگذاريم.

قال فسمع صوت هاتف يقول :

يا أهل بيت المصطفي النبي خصصتم بالولد الزكي

إن اسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي

جناب أبو طالب (عليه السلام) شنيد صداي هاتفي را كه مي گويد:

اي دودمان مصطفاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خداوند اين نوزاد تازه را ويژه شما گرداند. نام او از ناحيه خداوند است و او علي است كه مشتق شده از نام خداوند.

اين را آقاي قندوزي حنفي هم در كتاب ينابيع المودة، جلد 2، صفحه 306 نقل مي كند و مي گويد:

فسر أبو طالب سرورا عظيما و خر ساجدا لله تبارك و تعالي و عق بعشرة من الإبل و كان اللوح معلقا في بيت الحرام يفتخر به بنو هاشم علي قريش حتي غاب زمان قتال الحجاج إبن الزبير.

أبو طالب (عليه السلام) از اين قضيه (انتخاب نام علي از طرف خداوند) بسيار شادمان شد. و در برابر خداوند سجده كرد و 10 شتر براي أمير المؤمنين (عليه السلام) عقيقه كرد. اين شعر أبو طالب (عليه السلام) و صداي هاتف قضيه در لوحي نوشته شد و در خانه خدا آويزان بود و بني هاشم بر قريش فخر فروشي مي كردند از اين جهت، تا اين كه اين لوح در زمان جنگ حجاج با إبن زبير به سرقت رفت.

البته جناب إبن شهر آشوب ـ كه از علماي بزرگ شيعه است و مورد تائيد تمام علماي أهل سنت، حتي إبن حجر عسقلاني در كتاب لسان الميزان از إبن شهر آشوب مفصل نقل مي كند و ديگران هم به قول إبن شهر آشوب استناد مي كنند ـ، ايشان در مناقب آل ابيطالب، جلد 2، صفحه 23 مي گويد:

وقتي أبو طالب (عليه السلام) قنداقه أمير المؤمنين (عليه السلام) را به دست گرفت، عرضه داشت:

يا رب ذا الغسق الدجي و القمر المبتلج المضي

بين لنا من حكمك المقضي ما ذا تري في اسم الصبي

قال: لجأ شئ يدب علي الأرض كالسحاب حتي حصل في صدر أبي طالب، فضمه مع علي إلي صدره؛ فلما أصبح إذا هو بلوح أخضر فيه مكتوب:

يك چيزي شبيه ابر در آسمان پديدار شد و تا نزديك سينه أبو طالب (عليه السلام) قرار گرفت و وقتي اين ابر كنار رفت، ديد يك لوح سبزي است كه در او نوشته شده است:

خصصتما بالولد الزكي و الطاهر المنتجب الرضي

فإسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي

قال: فعلقوا اللوح في الكعبة و ما زال هناك حتي أخذه هشام بن عبد الملك.

اين لوح را از كعبه آويزان كردند. تا اين كه هشام بن عبدالملك (با آن عداوتي كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) داشت) آن را برداشت و بعد از او ديگر كسي اين لوح را مشاهده نكرد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

مهمترين شبهاتي كه مخالفان، در رابطه با ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) مطرح كرده اند، چيست؟

استاد حسيني قزويني

معمولا آنچه كه در تاريخ محرز است، مطالب متعددي مطرح شده؛ از جمله قضيه زير سوال بردن ايمان أبو طالب (عليه السلام) خصوصا از طرف وهابيت و إبن تيميه كه سرمايه گذاري سنگيني كرده اند روي اين شبهه. إن شاء ا... سر فرصت، عبارت هاي تند و دور از مباني اسلامي إبن تيميه را نقل مي كنيم.

نكته ديگر اين كه بني اميه تلاش مي كردند تا آنچه كه براي أمير المؤمنين (عليه السلام) فضيلت است را يا به نوعي زير سوال ببرند يا براي ديگران هم شبيه سازي بكنند.

در اينجا، إبن ابي الحديد معتزلي نقل مي كند كه برخي مي خواهند ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه را كه يك قضيه منحصر بفرد است را بگويند كه درباره حكيم بن حزام هم وارد شده است. لذا مي بينيم كه بعضي از اينها مي گويند كه آن كسي كه در كعبه متولد شده است حكيم بن هزام بوده است. يا اگر بخواهيم تعديل قائل شويم، بايد بگوئيم كه دو نفر در درون كعبه به دنيا آمدند.

بينندگان عزيز اين را دقت كنند بر اين كه خود حكيم بن حزام، در سال فتح مكه مسلمان شده است و از مؤلفة قلوبهم است و به تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه 16:

قسم به خدايي كه بشر را آفريد و دانه را شكافت، آنهايي كه در سال فتح مكه، اظهار اسلام كردند، مسلمان نشدند، بلكه لقلقه زبان بود و اينها كفر را در نهان خود مخفي كردند تا روزي كه يار و ياور و انصاري براي پياده كردن اهداف كفري خود پيدا كنند.

در قضيه جنگ صفين هم مي فرمايد:

امروز همان روزي است حفره هاي نهان در دل مسلمانان فتح مكه به منصه ظهور رسيده است.

پس آقاي حكيم بن حزام تا سال 8 هجري، بت پرست و كافر بوده است. ثانيا مشخص است كه ايشان، پسر عموي زبير است و تلاش دودمان بني اميه و هواداران زبير بر اين بود كه براي او مقام تراشي كنند.

الإصابه، ج1، 349 ـ الإستيعاب، ج1، ص320

طبري مي گويد:

انه كان عثمانيا

او عثماني مسلك بوده

در غزوات و جنگ هايي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) داشت، او را ياري نكرد.

قاموس الرجال، ج3، ص387

علامه بزرگوار سيد جعفر مرتضي عاملي (ره) كه از شخصيت هاي كم نظير جهان تشيع است، كتابي دارد به نام الصحيح من سيرة النبي كه به عقيده من در اين 15 قرن، در تاريخ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كتابي مانند اين نوشته نشده است و اين كتاب، بي نظير و گرانسنگ است. تاريخ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را از مورخان شيعه و سني، با تحقيقات عميق و گسترده مطرح كرده است. در جلد 2، صفحه 160 اين كتاب، وقتي اين قضيه را نقل مي كند از سيره حلبي كه نقل مي كند از اسد الغابه، جلد 2، صفحه 40، بعد از كتاب تاريخ الخميس، جلد 1، صفحه 279 مي آورد بر اينكه:

اينها در تلاش هستند كه مولودين در كعبه را دو نفر قلمداد كنند.

اين مشخص است وقتي حاكم نيشابوري، آن شخصيت برجسته أهل سنت مي گويد:

فقد تواترت الاخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة.

روايات متواتري است كه فاطمه بنت اسد، أمير المؤمنين علي (عليه السلام) را در درون كعبه به دنيا آورده است.

مستدرك حاكم، ج3، ص483

هم چنين شخصيت هاي ديگر از أهل سنت را خوانديم كه قبل و بعد از حضرت علي (عليه السلام)، هيچ موجودي در درون كعبه به دنيا نيامده است. برخي روحيه نفاق دارند و تاب و تحمل فضائل و مقامات منحصر بفرد أمير المؤمنين (عليه السلام) را ندارند و دنبال اين هستند كه فضيلت تراشي كنند براي كساني كه مخالف أمير المؤمنين (عليه السلام) بودند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

بعضي از احاديث فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام)، كه در كتب أهل سنت است را براي ما بيان كنيد. هم چنين تلاش هايي را كه بني اميه و هم كيشان آنها براي مبارزه با فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) كرده اند و نقشه هاي شومي كه اينها در اين عصر طراحي كرده اند و در حال اجرا است را بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) بايد اعتراف كنيم:

كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست شِكر كنم سر انگشت، صفحه بشمارم

اگر كسي فقط به كتب أهل سنت نگاه بياندازد، مي نگرد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جايگاهي است كه با ديگران قابل مقايسه نيست. خود آقاي احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله، كه آقايان وهابي مدعي هستند پيرو مذهب حنبلي هستند ـ صراحت دارد:

ما لأحد من الصحابه من الفضائل بالاسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه.

براي هيچ احدي از صحابه، فضائلي كه با سندهاي صحيح براي حضرت علي (عليه السلام) ثابت شده است، براي آنها ثابت نشده است.

مناقب احمد بن الحنبلي، ص163 ـ مستدرك حاكم، ج3، ص107 ـ الإستيعاب لإبن عبدالبر، ج3، ص51

اين شهادت رسا و گويايي است از آقاي احمد بن حنبل براي فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام).

اين نكته را داخل پرانتز اشاره كنم كه اگر بنا باشد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خليفه بعد از خود را معين نكرده باشد و ما بخواهيم فردي را كه افضل و اعلم و برترين امت است براي خلافت انتخاب كنيم، قرعه، غير از نام حضرت علي (عليه السلام) به نام كسي ديگر در نخواهد آمد. مگر اين كه مثل إبن ابي الحديد شافعي بگوئيم:

الحمدلله الذي قدم المفضول علي الفاضل.

مقدمه كتاب شرح نهج البلاغه إبن ابي الحديد معتزلي، ج1

نكته ديگر را كه در جلسات قبلي هم عرض كردم، آقاي سيوطي ـ كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است ـ و إبن عساكر از إبن عباس نقل مي كنند و مي گويند:

نقلت في علي ثلاث ماة آية

در حق علي، 300 آيه در قرآن نازل شده است.

تاريخ دمشق، ج42، ص364 ـ تاريخ الخلفاء سيوطي، ص171 ـ الصواعق المحرقه إبن حجر مكي، ص196

نكته جالبي كه مي خواهم عرض كنم از قول عبدالله بن عمر است ـ كسي است كه با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكرد و بعد از شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام) پشيمان بود كه چرا با او بيعت نكرد و در جنگ ها او را كمك نكرد ـ .

از او سوال كردند:

در بين صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كداميك افضل هستند؟

ايشان مي گويد:

قال: عبد الله بن عمر إنا إذا عددنا قلنا: أبوبكر و عمر و عثمان. فقال له رجل: يا أبا عبدالرحمن فعلي؟ قال إبن عمر: ويحك علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علي مع رسول الله في درجته إن الله يقول: (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم) ففاطمة مع رسول الله في درجته و علي معهما.

وقتي ما صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي شمرديم، مي گفتيم كه اولين اينها ابوبكر است و بعد از او عمر و بعد از او عثمان است. مردي به إبن عمر گفت: كه پس علي چه شد؟ إبن عمر گفت: واي بر تو، علي از أهل بيت است و قابل قياس با هيچكس نيست. علي هم درجه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص270، ح 903 و 904 ـ ينابيع المودة قندوزي حنفي، ج1، ص177

نكته پاياني در اين رابطه، اين است كه امام ادبيات عرب، خليل بن احمد ـ كه بنيانگزار ادبيات عرب است ـ درباره حضرت علي (عليه السلام) از او سوال كردند كه نظرت درباره او چيست؟ گفت:

و ما ذا أقول في رجل أخفت أوليائه فضائله خوفا، و أخفت أعداؤه فضائله حسدا، و شاع له بين ذين ما ملأ الخافقين.

من چه بگويم در حق مردي كه دوستانش از ترس دشمن، فضائل او را پنهان كرده اند و جرأت بازگو كردن فضائل او را نداشتند و دشمنانش هم از روس حسد، فضائل او را مخفي كردند. با اين همه، به قدري فضائل او منتشر شد كه شرق و غرب عالم را فرا گرفت.

إحقاق الحق، ج4، ص1 ـ كشف الغطاء، ص13 ـ كشف اليقين، ص23 ـ مقدمه ارشاد القلوب، ص209

البته در برخي كتب، اين عبارت را به جناب شافعي ـ رئيس مذهب شافعي ـ نسبت مي دهند.

با توجه به اين قضايا، كه احاديث فضائل حضرت علي (عليه السلام) واقعا بي شمار است و اگر انسان به لفظ جلاله قسم بخورد، فضائل و مناقب حضرت علي (عليه السلام) با عقل بشري قابل درك نيست و با علوم بشري قابل شمارش نيست. ولي دودمان بني اميه آمدند در كنار فضائل أهل بيت (عليهم السلام) و حضرت علي (عليه السلام)، يك سري فضيلت سازي كردند. من چند نمونه را اشاره مي كنم و توضيح بيشتر را به فرصتي ديگر موكول مي كنم:

حديث ثقلين

اين حديث در خود صحيح مسلم و سنن ترمذي، ولو به صورت ناقص آمده است:

إني تارك فيكم ما إن تمسكتم لن تضلوا بعدي، الثقلين أحدهما أعظم من الآخر، كتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي و لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض.

ابن حجر مكي مي گويد:

30 تن از صحابه، در كتاب هاي معتبر، حديث ثقلين را مطرح كرده اند.

الصواعق المحرقه، ص122

جناب الباني ـ كه از ليدرهاي وهابي است و به تعبير آقاي بن باز (مفتي سابق عربستان سعودي) ايشان امام الحديث است ـ در كتاب صحيح جامع الصغير، جلد 1، صفحه 482 مي گويد:

حديث ثقلين حديث صحيحي است.

حاكم نيشابوري مي گويد:

حديث صحيح علي شرط الشيخين

مستدرك حاكم، ج3، ص109

با همه اين قضايا، همه أهل سنت مي دانند كه حديث ثقلين از نشر سندي هيچ مشكلي ندارد. با توجه به اين، مي بينيم كه علماي أهل سنت در سراسر جهان، در منازل، خطبه هاي نماز جمعه، در صحبت هايشان ـ بنده يا اصلا نديدم يا خيلي كم ـ وقتي حديث ثقلين را مطرح مي كنند، كتاب الله و أهل بيتي را كنار مي گذارند و مي گويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: كتاب الله و سنتي. ما از عزيزان أهل سنت سوال مي كنيم:

گيريم كه و سنتي هم وارد شده باشد، وظيفه انصافي و وجداني شما اقتضاء مي كند كه اگر چند بار كتاب الله و سنتي مي گوييد، يك بار هم بگوييد كتاب الله و عترتي. چرا نمي گوييد؟ آقايان به ما جواب بدهند كه آيا يك سند صحيح مي توانند از حديث كتاب الله و سنتي به ما بدهند؟ در صحاح سته، غير از مالك در موطأ خود، آن هم به صورت مرسل و مرفوع، هيچ كس اين را نياورده است. بطوريكه آقاي حاكم نيشابوري ـ كه از استوانه هاي رجالي أهل سنت است ـ وقتي به اين روايت مي رسد، مي گويد:

اين روايت غريب و نا آشنا است.

جناب سيوطي در كتاب اللئالي المصنوعة، جلد 1، صفحه 86 اين روايت را تضعيف مي كند.

در سند اين روايت، سكين بن عبد الله است كه ابو داود درباره او مي گويد:

احد الكذابين.

آقاي سقاف از علماي بزرگ أهل سنت اردن است، مي گويد:

حديث كتاب الله و سنتي كه علماي أهل سنت در زبانشان جاري مي كنند و خطباء بر بالاي منبر نقل مي كنند:

و أما حديث تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء علي المنابر فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة.

اين حديث جعلي و دروغي است. دودمان بني اميه اين حديث را جعل كرده اند تا مردم را از أهل بيت (عليهم السلام) جدا كنند.

صحيح شرح العقيدة الطحاوية، ص654

حديث منزلت

اين حديث در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود كه يا علي! جايگاه تو نسبت به من، همان جايگاه حضرت هارون (عليه السلام) نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) است.

إن شاء الله در سر فرصت، نسبت به دلالت اين حديث بر امامت بلا فصل أمير المؤمنين (عليه السلام) و بطلان خلافت ديگران، مفصل صحبت خواهيم كرد. من از بينندگان عزيز، خصوصا اساتيد دانشگاه ها و حوزه هاي علميه و دانشجويان و طلاب، تقاضا مي كنم كه در بحث ها و مناظرات، توجه ويژه به حديث منزلت داشته باشند. شايد كاربرد حديث منزلت، در بعضي از قسمت ها از حديث غدير بيشتر باشد.

شما ببينيد اين حديث منزلت كه آقاي إبن عبد البر مي گويد:

هو من أثبت الآثار و أصحها.

از ثابت ترين روايات و صحيح ترين روايات است.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1097

بيش از 20 نفر از صحابه، حديث منزلت را نقل كرده اند.

در كنار اين آمده اند و حديثي را جعل كرده اند:

ابوبكر و عمر مني بمنزلة هارون من موسي.

با اين كه خود ذهبي وقتي اين روايت را نقل مي كند، مي گويد:

هذا كذب.

اين روايت دروغ است.

تاريخ بغداد خطيب بغدادي، ج11، ص383 ـ تاريخ إبن عساكر، ج30، ص60

حديث نجوم

هم چنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بيتي أمان لامتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس.

اهل بيت من، مانند ستارگان آسمان، مايه امنيت و نجات مردم روي زمين هستند. وقتي مردم از أهل بيت (عليهم السلام) جدا شوند، حزب ابليس خواهند شد.

حاكم نيشابوري وقتي به اين حديث مي رسد، مي گويد:

حديث صحيح الاسناد.

مستدرك حاكم، ج3، ص149

در كنار اين روايت، آقايان حديثي را جعل كرده اند و اين عبارت در زبان خطباء و ائمه جمعه أهل سنت و وهابي ها، مانند نخود و كشمش مي چرخد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم.

صحابه من مانند ستارگان هستند و به هر كدامشان كه اقتداء كنيد، نجات پيدا مي كنيد.

ابوبكر بزار از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است، مي گويد:

هذا الكلام لم يصح عن النبي.

اين سخني است كه صحت ندارد پيامبر گفته باشد.

تلخيص الحبير إبن حجر، ج4، ص191

ابن عبد البر كه از استوانه هاي رجالي أهل سنت است، مي گويد:

هذا الكلام لا يصح عن النبي.

جامع بيان العلم، ج2، ص90

آقاي احمد بن حنبل مي گويد:

لا يصح هذا الحديث.

سلسلة الأحاديث الضعيفة الباني، ج1، ص79

ابن حزم آندلسي مي گويد:

هذا خبر مكذوب موضوع باطل.

اين حديث دروغ و ساختگي و باطل است.

سلسلة الأحاديث الضعيفة الباني، ج1، ص78

حديث سيدا شباب أهل الجنة

الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة.

مستدرك، ج3، ص167 ـ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص3 ـ سنن إبن ماجه، ج1، ص44 ـ سنن ترمذي، ج5، ص321 ـ مجمع الزوائد، ج9، ص165 ـ مصنف إبن ابي شيبه، ج7، ص512 ـ سنن كبري نسائي، ج5، ص81

ترمذي مي گويد:

حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.

سنن ترمذي، ج5، ص321

حاكم نيشابوري مي گويد:

حديثٌ صحيحُ الإسناد.

مستدرك، ج3، ص167

الباني در سلسلة الاحاديث الصحيحة مي گويد صحيح است.

سيوطي مي گويد متواتر است.

اما از آن طرف آمده اند حديثي را جعل كرده اند و مي گويند:

ابو بكر و عمر سيدا كهول أهل الجنة.

ابوبكر و عمر، آقاي پيرمردان بهشت هستند.

حال آن كه شيعه و سني نقل كرده اند:

هيچ پيرمردي قدم به بهشت نمي گذارد و تمام مردم و جنس و انس و پيرمرد، جوان مي شوند؛ نابيناها بينا مي شوند؛ معلولين سالم مي شوند؛ مانند جوان 25 يا 26 ساله همگي وارد بهشت مي شوند.

امثال اين احاديث را اگر بخواهيم براي بينندگان عزيز بشماريم، مثنوي 70 من كاغذ مي شود.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

چرا سخنوران، نويسندگان و مورخان أهل سنت و عامه، اين همه اصرار دارند كه أبو طالب (عليه السلام) را كافر معرفي كنند؟ از آن طرف خلفاي 3 گانه را اينگونه با تجليل اسم مي برند. چرا وقتي از جناب عايشه سوال مي كنيم و اين اشكال را مطرح مي كنيم كه چرا مخالفت صريح با آيه قرآن كرد:

وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي

سوره أحزاب/آيه33

و سوار شتر مي شود و وارد ميدان جنگ مي شود؛ وقتي اينگونه مطرح مي كنيم، فرياد بلند مي شود كه شما توهين كرديد به ام المومنين؟ آيا حق ما نيست كه سوال كنيم و ناراحت بشويم كه بر عقائد ما توهين مي كنند از اين كه به شخصيت بزرگواري مانند حضرت أبو طالب (عليه السلام) توهين مي كنند و اين دروغ و تهمت مسلم را به اين بزرگوار مي زنند كه او كافر بوده است؟ آيا اينجا نبايد ما اين سوال را مطرح كنيم كه چرا اين گونه تهمت ها؟

از شما سوال مي كنم كه علت اين تهمت ها و زير سوال بردن أبو طالب (عليه السلام)، آيا اين نيست كه نتوانستند حتي كوچكترين نقطه ضعفي بر أمير المؤمنين (عليه السلام) بگيرند و خواستند اين گونه انتقام بگيرند از پدر بزرگوار او؟ با توجه به اين كه أبو طالب (عليه السلام) عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند.

آنها حتي كوچك ترين گفته اي بر كفر ابو لهب ندارند، با اين كه ابولهب هم عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و قرآن بر كفر او صراحت دارد. چرا از او نمي گويند؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با آقا أبو طالب (عليه السلام)، ابتدا من گلايه اي از خودي ها و شيعيان و علماء و دانشمندان و شخصيت ها بكنم. چرا ما در دفاع از أبو طالب (عليه السلام) كوتاه آمديم؟ چرا ما حق مطلب را از اين مرد بزرگواري كه تمام زندگيش را وقف دفاع از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كرد؟ اگر دفاع او نبود، معلوم نبود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چه سرنوشتي خواهد داشت؟ اگر دفاع أبو طالب (عليه السلام) نبود، معلوم نبود كه قريش در همان روزهاي اول، چه برخورد خشني با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) داشتند؟ در 3 سال شعب أبو طالب، آن همه فداكاري و گذشت ها كرد. حتي براي اين كه مبادا دشمن از بالاي كوه، محل خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نشانه قرار دهد و با تير بزند، اولِ شب، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در جائي مي خواباند و پاسي از شب كه مي گذشت، حضرت علي (عليه السلام) را مي آورد جاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مي برد در وسط جمعيت، كه اگر دشمن قصد جان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را داشت، فرزندش علي، پيش مرگ و فداي او شود. اين همه اشعار در نبوت و شفاعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دارد. چرا ما در حق اين مرد بزرگوار كوتاه آمديم؟ فرداي قيامت با أمير المؤمنين (عليه السلام) چه خواهيم گفت؟

در روايت است كه آقا امام مجتبي (عليه السلام) مي گويد:

أن أمير المؤمنين كان ذات يوم جالسا في الرحبة، و الناس حوله مجتمعون، فقام إليه رجل فقال: يا أمير المؤمنين! أنت بالمكان الذي أنزلك الله به و أبوك معذب في النار؟ فقال له علي بن أبي طالب: مه فض الله فاك، و الذي بعث محمدا بالحق نبيا لو شفع أبي في كل مذنب علي وجه الأرض لشفعه الله فيهم، أبي معذب في النار و ابنه قسيم الجنة و النار؟!

كسي آمد به أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت: بعضي ها مي گويند پدر تو در آتش معذب خواهد بود؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) به او گفت: ساكت باش، خداوند دهانت را بشكند. قسم به كسي كه محمد (صلي الله عليه و آله) را به حق، نبي قرار داد، اگر پدرم شفاعت كند تمام گنهكاران روي زمين را، خداوند شفاعت او را خواهد كرد. آيا پدرم در جهنم باشد و پسرش تقسيم كننده بهشت و جهنم؟!

اينها نشان دهنده اين است كه حتي در آن زمان همين قضايا بوده است. حتي از برخي ائمه (عليهم السلام) تعابير تندي آمده نسبت به كساني كه اين چنين نسبت به أبو طالب (عليه السلام) كم لطفي و كم مهري مي كنند. مضافا اين كه بين معاويه و أمير المؤمنين (عليه السلام)، نزاع و مخالفت و پرده دري به حد اعلي رسيده بود و هر آنچه كه معاويه نسبت به حضرت علي (عليه السلام) مي دانست، رو كرده است. حتي مي گويد كه تو را همانند شتر دهان بسته براي بيعت ابوبكر بردند. ولي در يكجا ندارد كه معاويه طعنه زده باشد كه پدر حضرت علي (عليه السلام) كافر بوده و مومن نبوده است؛ با اين كه أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به ابوسفيان و جد معاويه، در جاي جاي نهج البلاغه طعنه زده است. نسبت به پدر و مادر و جد معاويه اعتراض كرده است.

من احساس مي كنم كه ما بايد عذر تقصير به پيشگاه مقدس أمير المؤمنين (عليه السلام) در مرتبه اول، و به پيشگاه فاطمه بنت اسد در مرتبه دوم و به پيشگاه أبو طالب (عليه السلام) در مرتبه سوم ببريم كه ما در طول اين 15 قرن، در حق أبو طالب (عليه السلام) كوتاه آمده ايم، اگر نگوييم كه جفا كرده ايم.

البته چند سال است كه الحمدلله در ايام رحلت أبو طالب (عليه السلام)، در ايران و برخي كشورها، مراسمي انجام مي شود و خطباء سخنراني مي كنند و جزوات و نرم افزارهايي هم پخش مي شود. ولي، الحق، ما بايد استغفار و توبه كنيم از اين كوتاهي كه در حق أبو طالب (عليه السلام) كرديم. إن شاء الله در هفته آينده در اين مورد بيشتر بحث خواهيم كرد.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

آيا علماي أهل سنت كه مولود كعبه بودن حضرت علي (عليه السلام) را تائيد كرده اند، طريق ورود فاطمه بنت اسد را به داخل كعبه كه با شكافتن ديوار صورت گرفت را تائيد كرده اند؟ يا معتقدند كه از درب كعبه وارد شد؟

جواب:

در اين رابطه، بنده تا الان در منابع أهل سنت، به آن كيفيت و توضيحي كه در منابع شيعه آمده است، نديده ام. البته بنده نديده ام و شايد وجود داشته باشد. آنچه كه براي من حساس بود، ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه بود و در آن مورد شما تحقيقي نداشتم. بعد از ورود فاطمه بنت اسد به درون كعبه، هر چه خواستند وارد كعبه شوند، ولو از طريق درب، امكان پذير نبود تا اين كه بعد از 3 روز با قنداقه أمير المؤمنين (عليه السلام) بيرون آمد.

* * * * * * *

سوال:

در مورد ايمان فاطمه بنت اسد توضيح دهيد كه آيا ايشان به طور علني ايمانش را اظهار مي كرد؟ آيا أهل سنت شبهه اي در اين مورد دارند؟

جواب:

آقايان اين را دقت داشته باشند آنچه كه در منابع ما داريم، اين است كه از أمير المؤمنين (عليه السلام) سوال كردند:

آخرين وصي نسبت به انبياء گذشته ـ حضرت عيسي (عليه السلام) ـ چه كسي بوده است؟

أمير المؤمنين (عليه السلام) عرض كرد: پدرم آخرين وصي انبياي گذشته بوده است.

اين را علامه اميني در الغدير، جلد 7، صفحه 389 از ضياء العالمين سكوني نقل مي كند. مشخص است فردي كه خودش از اوصياي انبياي گذشته باشد، خانواده او هم، خانواده توحيدي خواهد بود و مردم را به طرف خداوند دعوت مي كنند.

* * * * * * *

سوال:

أبو طالب (عليه السلام) دو دختر داشتند و در زمان جاهليت دستور بود كه دخترانش را دفن كند. رواياتي را شنيده ام كه ابوبكر و عمر هم دختران شان را دفن كرده اند. ولي أبو طالب (عليه السلام) دو دختر داشتند و هيچ وقت آنها را زنده به گور نكرد؛ آيا اين درست است؟

جواب:

اين قضيه مربوط به عده اي از افراد بود كه اينها يا بخاطر جنگ هاي طولاني كه معمولا زن ها را به اسيري مي بردند و تصرف مي كردند در آنها و مايه ننگ بود براي عرب ها، يا به خاطر ترس از خرجي و گرسنگي بوده است. اين يك قضيه عمومي نبوده است كه تمام اعراب گرفتار آن باشند. بعضي از قبائل هم چنين ويژگي داشتند. خيلي از افراد مانند بني هاشم، كاملا خداپرست بودند و أبو طالب (عليه السلام) هم در رأس آنها.

* * * * * * *

سوال:

كساني كه أهل سنت هستند، آيا در عالم ذر، ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را قبول نكرده اند كه الان در يك خانواده سني به دنيا آمده اند؟

جواب:

بحث بر اين است كه عالم ذر چگونه بوده است؟ إن شاء الله شبي در مورد عوالم قبل از اين عالم صحبت خواهيم كرد و در ذيل اين آيه شريفه:

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آَدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ

سوره أعراف/آيه172

علامه طباطبائي (ره) در الميزان و مرحوم طبرسي (ره) در مجمع البيان تعبيري دارند كه در آنجا يك تكليفي مطرح بود؛ ولي آنطور كه در ميان عموم است كه تمام خير و شر و سعادت و شقاوت در عالم ذر رقم خورده است، اين چنين نيست. اگر آنطور باشد كه ديگر بعثت انبياء معنا پيدا نمي كند. بعثت انبياء براي اين بود كه مردم با اختيار خودشان، ايمان يا كفر را انتخاب بكنند. عالم ذر چيزي نيست كه براي انسان جبرآور باشد و تكاليف را از عباد ساقط كند.

* * * * * * *

سوال:

يكي از دوستان من كه أهل سنت است، در مورد شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) مي گويد كه اينها تفرقه هايي است كه مي خواهند بين شيعه و سني بياندازند و خليفه دوم نقشي در شهادت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نداشته است. من گفتم كه اگر راست مي گويي بگو لعنت بر قاتل فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؟ او هم گفت. تكليف او چيست كه اين مسائل را قبول ندارد؟

جواب:

اين اشتباه محض است. اين همه ماهواره و راديو و تلويزيون در اختيار أهل سنت و وهابيت است. عقائد خود را مطرح و عقائد شيعه را به نقد مي كشند. حتي فتوا به كفر و قتل شيعه مي دهند. فتوا به وجوب تخريب حرم ائمه (عليهم السلام) مي دهند. يك نفر نيست كه به آنها اعتراض كند كه شما چرا با فتاواي ضد قرآني و ضد اسلامي و انساني در ماهواره هاي تان اين حرف هاي بي پايه و اساس را مطرح مي كنيد؟ حالا اگر شبكه سلام بيايد و از منابع شيعه و سني، يك سري حقائق تاريخي را مي خواهد مطرح كند، فورا متهم شود به تفرقه بين شيعه و سني. اين اشتباه است. بله، اگر ما بيائيم به أهل سنت فحش و ناسزا بگوئيم و اهانت كنيم، مقدسات آنها را مورد تمسخر قرار بدهيم، آنجا قطعا تفرقه اندازي است.

هفته گذشته هم عرض كردم، مطالبي كه ما مي گوييم، مطالبي است كه مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) ما در درس هاي خارج يا كتاب هاي خود مطرح مي كنند و ما خارج از نظر حضرات مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) سخني به زبان جاري نمي كنيم. بنده افتخار دارم كه نزديك 30 ماه در شبكه سلام برنامه داشتم و تمام اينها ضبط شده و در سايت ما موجود است، بررسي كنند اگر يك جمله از ما، برخلاف نظر مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) شنيده باشند. ما حقائق را مي گوئيم و دنبال اين نيستيم كه سني را شيعه و شيعه را سني كنيم. مردم آزاد هستند. اگر نتيجه تحقيق آنها اين شود كه سني بشوند، ما گلايه نمي كنيم و اگر يك سني، شيعه شد، آنها هم گلايه نكنند.

همين امروز، ساعت 12 ظهر بود كه يك جوان سنندجي آمد قم و حدود 5/1 ساعت جلسه داشتيم. دو مسئله را مطرح كرد كه براي اكثر جوانانشان مسئله شده است:

يكي اين كه در صحيح مسلم آمده كه از قول آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به ابو بكر و عمر مي گويد: اينها كاذب و گنهكار و حيله گر و خائن بودند. خود عمر نقل مي كند:

... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا... فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا

شما (حضرت علي (عليه السلام) و عباس) نظرتان بر اين بود كه من و ابوبكر، هم گنهكاريم و هم دروغگو و هم حيله گر و هم خائن.

صحيح مسلم، ج5، ص153

مي گفت اگر حضرت علي (عليه السلام) راست مي گويد، پس اينها شايستگي خلافت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نداشتند. اگر حضرت علي (عليه السلام) دروغ مي گويد، او شايستگي خلافت را نداشت. اين براي من سالها مطرح بود.

مسئله ديگر اين كه در صحيح بخاري، ما و علماي ما خوانديم:

فقال: هلم. فقلت: أين؟ قال: إلي النار. والله قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدك علي ادبارهم القهقري؛ فلا أراه يخلص منهم الا مثل همل النعم.

فرداي قيامت، وقتي صحابه مي خواهند وارد بهشت شوند، جلوي اينها را مي گيرند. غير از تعداد اندكي، همه وارد جهنم مي شوند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

وقتي صحابه اي كه صحيح بخاري مي گويد اكثرشان گرفتار آتش جهنم مي شوند، ما چرا دنبال اين صحابه برويم. ما سراغ أهل بيت (عليهم السلام) مي رويم كه يقين داريم أهل بهشت هستند.

ايشان گفت كه اگر بنا باشد فرداي قيامت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه با ابوبكر بيعت نكرد و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) كه خلافت ابوبكر و عمر را قبول نداشتند، به بهشت نروند، ما به آن بهشت قدم نمي گذاريم و آن بهشت به درد ما نمي خورد. آنها در جمعي از محققين ما، علنا تشيع خود را اعلام كرد و براي اقامه نماز بر روش شيعه، بلند شدند براي اولين بار، مانند شيعه وضو گرفتند و نماز خواندند. ما از اين قضايا در طول هفته زياد داريم؛ چه از داخل و چه از خارج كشور. برخي هم بررسي شان به وهابيت منجر مي شود.

* * * * * * *

سوال:

دليل اين كه شيعه در اذان خود مي گويد: أشهد أن عليا ولي الله چيست؟ من دليل قانع كننده اي مي خواهم.

جواب:

در سال گذشته، حدود 4 ماه در بحث خارج فقه مقارن بنده، پيرامون شهادت ثالثه بود. از منابع شيعه و سني مطرح كرديم و CD آن روي سايت مان هست. اگر آقاي هدايتي يك يا دو جلسه را به ما وقت بدهند، مي گوييم كه شيعيان كه مي گويند اشهد ان عليا ولي الله، مدركش از قرآن و سنت و اقول صحابه و ائمه (عليهم السلام) چيست؟

جالب اين كه در كتاب السلافه في امر الخلافة براي آقاي مراغي، در صفحه 32 نقل مي كند كه جناب ابوذر و سلمان، در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، در اذان خود مي گفتند:

أشهد أن عليا ولي الله.

* * * * * * *

سوال:

چرا يا علي مي گوئيد و يا الله نمي گوئيد؟

جواب:

ما نستجير بالله، حضرت علي (عليه السلام) را خدا قرار نمي دهيم. به عنوان اين كه بهترين و محبوب ترين خلق نزد خداوند است و آبرو دار، از او مي خواهيم كه دست ما را بگيرد و به خدا برساند. همان طوري كه در سوره يوسف، آيه 97، برادران يوسف به پدر خود خطاب مي كنند:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

نمي گويند يا الله استغفر لنا. اگر آقايان مي خواهند اشكال بگيرند، در آيه اشكال بگيرند. معناي شرك اين است كه كسي براي خداوند شريك قائل شود. ولي ما اگر سراغ ائمه (عليهم السلام) مي رويم، در زيارت نامه حضرت علي (عليه السلام) مي خوانيم:

أشهد أنك عبدت الله مخلصا له الدين.

حضرت علي (عليه السلام) را بنده خالص خدا مي خوانيم.

و با اين كه بنده خالص خدا مي دانيم، او را آبرو دار هم مي دانيم و از او مي خواهيم كه دست ما را هم بگيرد.

* * * * * * *

سوال:

روز رحلت أبو طالب (عليه السلام) چه تاريخي است؟

جواب:

26 رجب، آخر سال 10 بعثت بود كه ايشان از دنيا رفت.

* * * * * * *

سوال:

آيا شبكه شما وابسته به نظام جمهوري اسلامي ايران است؟

جواب:

شبكه سلام، شبكه اي است مستقل و وابسته به هيچ دولت و حزب و گروه سياسي ندارد. ز ابتداء تا به امروز مستقل بوده و با كمك هاي مردمي اداره مي شود.

* * * * * * *

سوال:

شما در برنامه خود فقط از شيعه و سني صحبت مي كنيد، ولي سوال من از مسيح (عليه السلام) است. من با خانواده اي هستم كه مسلمان بودند و مسيحي شدند. به مرجع خودم رجوع كردم و پرسيدم، گفتند كه آنها كافر هستند و نجس و نبايد با آنها ارتباطي داشته باشيد. ولي مراجع تقليد ديگر مي گويند كه نجس نيستند و آنها داراي كتاب و شريعت هستند. من نمي دانم چه كنم؟

جواب:

هر كس مقلد هر مرجعي است، نظر آن مرجع براي او حجت است و نمي تواند به نظر مرجع تقليد ديگر عمل كند. اكثريت مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) معتقد بر طهارت أهل كتاب هستند. اگر كسي هم معتقد بر نجاست آنها باشد، خودش مسئول است و بر مقلدينش واجب است كه از او تبعيت كند.

در اين شبكه سلام، بارها درباره مسيح (عليه السلام) مفصل صحبت شده است؛ اما نه در اين ساعت.

* * * * * * *

سوال:

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند كه امت من اشتباه نمي كنند. توضيح دهيد.

جواب:

حديثي است كه: لا تجتمع امتي علي الخطا.

ما هم معتقديم كه امت اسلامي بأجمعهم، بر خطا جمع نمي شوند. چون اگر امت اسلامي اجماع كند، قطعا معصوم (عليه السلام) هم در ميان آنان است. همين وجود معصوم (عليه السلام) كفايت مي كند. ولي اجماعي كه بدون وجود أمير المؤمنين (عليه السلام) يا معصوم (عليه السلام) باشد، ارزشي ندارد. تعبيري دارد آقاي إبن حزم بر اين كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در آن اجماع بر تعيين خليفه وجود نداشت:

و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب، و من بحضرته من الصحابة.

لعنت خدا بر آن اجماعي باد كه خالي از حضرت علي (عليه السلام) و ياران او باشد.

المحلي إبن حزم، ج9، ص345

* * * * * * *

سوال:

چرا امير المومنين (عليه السلام) در زمان خلافت ابوبكر و عمر قبول كردند كه بيت المال دست شان باشد، ولي در زمان عثمان قبول نكردند؟

جواب:

اين اشتباه است. أمير المؤمنين (عليه السلام) در زمان هيچ يك از اين خلفاء، دخالتي در امور سياسي و اقتصادي و بيت المال نداشتند. بعد از قتل عثمان، مسئوليت بيت المال را بعهده گرفتند.

* * * * * * *

سوال:

در مورد آيه اي كه نازل شده بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تا وقتي در ميان امت هستند، عذابي نازل نمي شود. چرا عذابي قرار بود بيايد؟ و چرا بعد از رحلت ايشان آن عذاب نيامد؟

جواب:

آيه قرآن مي گويد:

وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

سوره أنفال/آيه33

خداوند تا وقتي كه تو در ميان امت هستي، آنها را عذاب نمي كند.

در ادامه هم مي گويد:

تا وقتي امت استغفار مي كنند، آنها را عذاب نمي كند.

دو شرط وجود دارد براي عذاب: عدم وجود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و عدم استغفار امت.

* * * * * * *

سوال:

چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) اجازه نداد كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نفرين كند؟ چرا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) نفرين و تعجيل بر عذاب امت نكرد؟

جواب:

خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) معصوم است، اگر صلاح مي دانست، نفرين مي كرد. در آن قضيه أمير المؤمنين (عليه السلام) نبود، سلمان بود كه گفت يا زهرا (سلام الله عليها)! تو فرزند رحمة للعالمين هستي. سلمان گفت اگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نفرين مي كرد، يك جنبنده در روي زمين، زنده نمي ماند. قطعا اينها تهديد بود كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) غير از آن خطبه قراء و آتشيني كه داشت، اگر دست به نفرين مي زد، تمام بساط هيئت حاكمه را قطعا به هم مي ريخت.

* * * * * * *

سوال:

اگر ما شيعه و معتقد هستيم، زماني كه مكه رفتم، شخصي گفت كه نبايد با مهر، علنا نماز بخوانيم، چون از نظر أهل سنت، اين كار شرك است. چرا ما بايد مخفي كاري داشته باشيم؟ چرا اگر همه مان به خداوند معتقديم، مراجع تقليد با نظرات و رساله هاي متفاوت داريم؟

جواب:

ما شيعه معتقديم بر اين كه بايد تقيه كنيم. اگر كسي منكر تقيه باشد، منكر قرآن است. خداوند در آيه 28، سوره آل عمران مي گويد:

لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ.

صراحت دارد كه تقيه بايد كرد. خود آقايان أهل سنت هم مفصل در مورد تقيه صحبت دارند. إن شاء الله در سر فرصت بحث خواهيم كرد كه حتي خود إبن تيميه، بنيانگزار وهابيت، معتقد به تقيه بوده است. براي حفظ جان يا مدارا لازم و واجب است.

اما اين كه چرا مراجع تقليد با آراء متفاوت وجود دارد، شما فرض كنيد كه يك مرجع تقليد وجود دارد، اگر ايشان از دنيا برود، تا مردم بيايند يك مرجع ديگر را كه به آن مرحله برسد، انتخاب كنند، مردم بايد مدتي را بدون مرجع تقليد بمانند. يكي از فلسفه هاي تعدد مراجع تقليد، اين است كه بعضي ها سلايق شان با نظرات بعضي از مراجع بيشتر مي سازد و از او تقليد مي كنند. البته كسي كه شرايط اعلميت در او باشد.

اگر چند مرجع تقليد در يك سطح باشند، مقلد مي تواند هر كدام را كه خواست انتخاب كند. حتي مي توان برخي مسائل را از يك مجتهد و برخي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد كرد. كسي كه هميشه در سفر است، دوست دارد نمازش را تمام بخواند، از كسي تقليد مي كند كه كثير السفر را ملاك براي تمام شدن نماز مي داند. كسي مي خواهد شكسته بخواند و حوصله تمام خواندن ندارد، از كسي تقليد مي كند كه كثير السفر را ملاك تمام خواندن نمي داند. ملاك براي شناختن مراجع، تحقيق و بررسي و شهادت دو نفر عادل يا شيوع بين بزرگان است كه فلاني اعلم است. اگر كسي از همه اعلم بود، فقط تقليد از او واجب است، نه از ديگري.

* * * * * * *

سوال:

در مكه كه بوديم، 8 ستون وجود دارد. 3 ستون به نام خلفاء وجود دارد با زيرنويس رضي الله عنه، ولي در يك ستون نام حضرت علي (عليه السلام) با زيرنويس كرم الله وجهه است. توضيح دهيد.

جواب:

اهل سنت بر اين عقيده هستند كه خلفاء 3 گانه، قبل از ظهور اسلام بت پرست بودند و مسلمان نبودند. حتي در تاريخ آمده كه خليفه دوم در سال 8 يا 9 هجري مسلمان شد. لذا كلمه رضي الله عنه را مي آورند تا خداوند از آنها راضي باشد و ببخشد آنها را. اما براي أمير المؤمنين (عليه السلام) كلمه كرم الله وجهه را مي آورند؛ يعني خداوند به او عنايت و كرم كرد كه از روز اول صورتش را در برابر بتان تعظيم نكرد. پس در أمير المؤمنين (عليه السلام) گناهي نبوده تا خداوند هم او را ببخشد.

* * * * * * *

سوال:

در رابطه با اين حديث كه امت من 72 ملت مي شوند و يك فرقه از رستگاران هستند. آن بقيه چه كساني هستند؟

جواب:

يك فرقه ناجيه هستند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حديث سفينه مي فرمايد كه مثل أهل بيت من، مثل كشتي نوح (عليه السلام) است و هر كس سوار بر آن شود نجات پيدا مي كند. فرقه ناجيه را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معرفي كردند و آن پيروان أهل بيت (عليهم السلام) هستند.

* * * * * * *

سوال:

جناب ابوبكر، خليفه اول، خليفه بعد از خود را قبل از فوت انتخاب كرد و هم چنين خليفه دوم عثمان را. سوال من اين است كه چطور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با آن مقامي كه داشتند، بعد از خود كسي را به عنوان جانشين انتخاب نكردند؟

جواب:

آقاي هدايتي: خلاصه جواب شما اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جانشين را انتخاب كردند، ولي ديگران نگذاشتند و نخواستند كه اين انتخاب و انتصاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عملي شود و جريانات مفصلي كه پيش آمد.

استاد حسيني قزويني: اين سوالي است كه عزيزان أهل سنت بايد جواب بدهند كه اگر واقعا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كسي را به عنوان جانشين معين نكرد و اين حكم الهي بود و سيره نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، و قرآن هم مي گويد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

سوره أحزاب/آيه21

روش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بايد اسوه حسنه باشد، چرا جناب ابوبكر به سيره و روش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل نكرد و آقاي عمر را به عنوان جانشين انتخاب كرد؟ يا بايد نستجير بالله كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشتباه باشد و كار ابوبكر اشتباه. يا بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درست باشد و كار ابوبكر اشتباه. مضافا بر اين كه روايت داريم كه:

ما من نبي الا و له وصي.

هيچ پيامبري نبود، مگر اين كه براي او وصي بود.

از آدم (عليه السلام) و وصي او شيث (عليه السلام) گرفته تا داود (عليه السلام) كه سليمان (عليه السلام) وصي او بود. حضرت موسي (عليه السلام) و عيسي (عليه السلام) هم اوصيائي داشتند. چطور شد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين قضيه استثناء شد.

بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هر كسي روي كار آمد، خليفه بعد از خودش را انتخاب كرد. الان در خود عربستان سعودي، قبلا ملك فهد بود و جانشين و وليعهد مشخص كرد. الان ملك عبدالله است و جانشينش را معين كرده است. در كشورهاي عربي رسم بر اين است كه هر پادشاه و بزرگي، بعد از خودش، تكليف امت و ملت را مشخص مي كند.

* * * * * * *

سوال:

نام أبو طالب (عليه السلام) چه بوده است؟

جواب:

نام أبو طالب (عليه السلام) هم در ميان بزرگان اختلاف است كه آيا عمران است يا عبد مناف يا اسم و كنيه او يكي بوده است. در كتاب عمدة الطالب، صفحه 20 صراحت دارد كه نام أبو طالب (عليه السلام) را برخي گفته اند عمران است و با دليل آورده است. مرحوم مجلسي (ره) در بحارالانوار، جلد 35، صفحه 138 صراحت دارد كه نام أبو طالب (عليه السلام) عبد مناف بوده است و دليلش را ذكر كرده است. جناب نمازي در مستدرك سفينة البحار، جلد 6، صفحه 555 مفصل در رابطه با اسم أبو طالب (عليه السلام) نظر داده و گفته كه اسم او با كنيه اش يكي بوده است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | سياوش كيان | Iran - Tehran | ٠٩:٥٣ - ١٢ دي ١٣٨٩ |
افتخارم به اين است که به وقت تولدم به گوشم به ازنام احديت نام پيامبرم ونام مولايم خواندندوبامحبت مولابزرگ شدم يامولاعلي
2 | y.z | Iran - Tehran | ١٢:٢٦ - ٢٦ خرداد ١٣٩٠ |
;کمال تشکر و سپاس از جناب آقاي سياوش کيان. خداوند جنابعالي را در طريق اشاعه ي حقايق ناب ديني شيعه مؤيد و محفوظ بدارد انشاءالله.
3 | محمدرضا | The Netherlands - Voorburg | ١٥:٠٩ - ١٨ تير ١٣٩٠ |
سلام و خسته نباشيد
مي خواستم از جناب آقاي حسيني قزويني به خاطر زحماتشان تشكر كنم
انشاالله خداوند ايشان را با امير المومنين (عليه الصلاة و السلام) محشور كند.
التماس دعا
4 | محمدعلي برزنوني | Bosnia and Herzegovina - Mostar | ١٥:٤٧ - ١٧ آبان ١٣٩٢ |
دل سروده اي در ماه رجب المرجب
زادروز مولاي هستي علي عليه السلام
هر دلي که دچارِ حيدر شد او سراسيمه يارِ حيدر شد
قصّه يِ عشقِ ليلي و مجنون بي گمان وامدارِ حيدر شد
هم طريقيِّ همسرش زهرا باعثِ افتخارِ حيدر شد
معتبر نيست غير از او کرّار ذوالفقار، اعتبارِ حيدر شد
نه، غلط گفتم اين سخن را باز ذکرِ رب، ذوالفقارِ حيدر شد
در جهان غير از او مجو دلدار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
فاطمه در طوافِ کعبه رسيد غنچه اش در بر و ترانه شنيد
مژده اش داد آن رسولِ امين که زمانش رسيد و گل بدميد
تو بيا در درونِ خانه يِ ما چشمِ نامحرمانِ صحنه، بعيد
و ان شکافِ عظيمِ آن ديوار باغبان و گلش به غمزه کشيد
وقتي از کعبه، او برون آمد گلِ صد برگ در زمانه که ديد؟
نبود غيرِ او در عالم، يار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
وقتِ آن شد که نام بگذارند نام هايي که ياد مي آرند
فاطمه، نامِ او «اسد» بگذاشت يادگاري که از پدر دارند
پدر، امّا، خيالِ ديگر داشت که چنين نام ها چه بسيارند!
امشب، امّا به رويِ کوه رويم شايد از آسمان خبر آرند
هر دو با حالِ مضطر و داعي رويِ کوهي شدند و غمخوارند
اي خدايي که حکمتش بسيار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
اي خدايِ زمانه يِ بيدار ماه و خورشيد را تويي اَنوار
ما از اين سوي، حيرت آورديم تو از آن سوي، هِي بهانه ميار!
طفلِ ما، کودک است امّا خود، او بزرگ است و مي شود سالار
بيّنات است امرِ مخفيِ تو نامِ او را تو اين زمان بگذار
نامِ او تارکِ سماوات است آشکار کن، خزانه يِ اسرار
ناگهان شورشي بشد بسيار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
اين زمان ز آسمان ندايي شد پدرش باز هم «سما»يي شد
آسمان را نظاره کرد و بديد لوحِ سبزي است! رونمايي شد
لوح را برگرفت و سينه گذاشت خواند اين شعر و در صفايي شد
نازنين است اين گلِ خوشبو هرکه بويش کند، خدايي شد
نامش از نامِ من سراغ دهد «علي» است و زِ من علايي شد
جان فدايِ تو حيدرِ کرّار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
کعبه يِ عشق، زادگاهِ علي است قبله يِ عاشقان، نگاهِ علي است
دفترِ عشق، بي علي بسته ست قصّه يِ عاشقان گواهِ علي است
آسمان و زمين و هرچه در اوست بي گمان دان که در پناهِ علي است
شکوه هايي است در غريبستان ناله هايي زِ قعرِ چاهِ علي است
گفتم و باز هم خطا کردم همه عالم، اسيرِ آهِ علي است
نرگسش مست و چشمِ او بيمار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
يا علي ما غريب و زارِ توايم تشنه يِ نهرِ خوش گوارِ توايم
جان فداييم بهرِ قربانت ما همه در جهان، نثارِ توايم
تو بزرگيّ و ما همه کوچک هر چه هستيم، باز خوارِ توايم
تو گليّ و به ميهمانيِ وصل تو شرابيّ و ما خمارِ توايم
ما محبّيم و شيعه ايم، علي هر که هستيم، سرسپارِ توايم
در جهاني تو نقطه يِ پرگار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
دل، سراپرده يِ جمالِ تو باد عقل، آشفته يِ خيالِ تو باد
ما چه داريم در جهانِ غريب همه سربسته يِ عقالِ تو باد
سر و گوش و لب و دهان و گلو محوِ آن غنچه يِ دلالِ تو باد
خوب رويان، مثالي از گلِ روت گل رخان، محو در خصالِ تو باد
بو ترابا! تو دستِ ما را گير رخِ ما شيعه، خاک مالِ تو باد
هر چه داري به نامِ او بسپار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
يا علي! اي خدانمايِ تمام جلوه يِ اوليّ و جلوه يِ تام
جلوه اي از «اَحد»، به عالمِ کون بارگاهِ جلالِ حيِّ گرام
«لَم يَلِد» مادرِ جهان چو تو «کُفو» آيتي از «صَمَد»، تو نازِ مدام!
تو خدا نيستي، وَ ليک يقين که خدا با تو مي دهد اِنعام
اوّلي، آخري، ظاهريّ و بطون متحيّر، چه خوانمت من نام!
کلُّ حبٍّ لَه وَ لَا الاَغيار
لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار
اين دل سروده؛ ترجيع بند مخمّس (پنجگانه) را روز 13 رجب سرودم و مقارن ظهر به پايان رساندم. باشد تا ذخيره اي براي «يوم لا ينفع مال و لا بنون» باشد.
محمدعلي برزنوني، 15 خرداد 1391؛ سارايوو
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها