2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شناخت شخصيت معاويه
کد مطلب: ٥٦٩١ تاریخ انتشار: ١٥ فروردين ١٣٨٦ تعداد بازدید: 5144
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
شناخت شخصيت معاويه

شخصیت و نسب و کارنامه عملی معاویه
شبکه سلام 86/01/15

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 86/01/15

آقاي هدايتي

معاويه از ديدگاه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و امير المومنين (عليه السلام) در منابع أهل سنت چگونه است؟

استاد حسيني قزويني

در بحث گذشته در رابطه با معاويه بحث كرديم و اشاره كرديم هيچ روايتي در مدح و فضيلت او نداريم. لذا بخاري ـ با آن همه عنايتي كه نسبت به دودمان بني أميه و خلفاء داشت و تلاش كرد هر حديثي كه مقدور بود، نسبت به مهاجرين و انصار را بياورد و نسبت به امير المومنين (عليه السلام)، نهايت كم لطفي را داشته ـ وقتي به معاويه مي رسد، از فضائل و مناقب او چيزي ندارد و بابي را با عنوان باب ذكر معاوية ـ صحيح البخاري، جلد4، صفحه219 ـ مي نويسد. ابن حجر در فتح الباري شرح صحيح البخاري مي نويسد:

آقاي بخاري در همه جا آورده است فضائل علي و عمر و عمار و غيره، ولي وقتي به معاويه مي رسد، به جاي فضائل، مي گويد ذكر معاويه:

فأشار بهذا إلي ما إختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد.

و با اين كار اشاره دارد كه نسبت به معاويه، فضائلي را جعل كرده و ساخته اند كه هيچ اصل و ريشه اي ندارد و احاديث زيادي كه در فضائل او آمده، اسنادشان صحيح نيست.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

رواياتي در مذمّت معاويه در منابع أهل سنت

اما اين كه آيا در مذمت معاويه حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) داريم يا خير؟

ما فقط تاريخ را بازخواني مي كنيم و هيچ اظهار نظري نمي كنيم. در رابطه با معاويه، مطالب زيادي نقل شده، به طوري كه أهل سنت راه فراري براي اين مذمت ها نديدند و شروع كردند به توجيه كردن.

روايت اول:

در رابطه با معاويه و أبو سفيان از براء بن عازب نقل شده:

أقبل أبو سفيان و معه معاوية، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: أللهم العن التابع و المتبوع! أللهم عليك بالأقيعس! فقال إبن البراء لأبيه: من الأقيعس؟ قال: معاوية.

وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، تحقيق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص217

روايت دوم:

با اين كه طبري مطالبي كه در مذمت صحابه است را نقل نمي كند و در خيلي جاها مي گويد چون جامعه، تحمل آن را ندارد، من آنها را نقل نمي كنم، ولي مي گويد:

قول الرسول عليه السلام و قد رآه مقبلا علي حمار و معاوية يقود به و يزيد إبنه يسوق به لعن الله القائد و الراكب و السائق.

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ديد كه أبو سفيان سوار بر ألاغ شده و معاويه جلوي او و يزيد بن أبو سفيان هم پشت سر او راه مي روند و حضرت فرمود: خداوند لعنت كند بر سواره و كسي كه جلوتر أفسار به دست است و كسي كه پشت سر او حركت مي كند.

تاريخ الطبري، ج8، ص185 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج15، ص175

من گمان مي كنم آقايان أهل سنت هيچ راهي براي إنكار اين حديث ندارند. جز اين كه گفتند اين حديث ساختگي است. براي اين كه لعن معاويه از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را توجيه كنند، گفتند: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است:

أللهم إنما أنا بشر، فأيما رجل من المسلمين سببته أو لعنته أو جلدته، فاجعلها له زكاة و رحمة.

خدايا! من بنده هستم و هر كسي از مسلمانان را كه فحش دادم يا لعن كردم يا حدّ جاري كردم، آن را براي او زكات و رحمه قرار بده.

صحيح مسلم، ج8، ص25

إن شاء ا... اين را هم جواب خواهيم كه اين روايت، ظلم در حق نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همين طوري كسي را لعن مي كرد و فحش مي داد و اينها خواستند ساحت معاويه را از لعن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پاك كنند و اين چنين رواياتي را ساختند.

من يادم هست دو سال پيش در مكه مكرمه در منزل دكتر غامدي ـ يكي از اساتيد بزرگ دانشگاه أم القري ـ مهمان بودم و اين بحث مطرح شد و يكي از دانشجويان گفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين چنين فرموده است و من به او گفتم: آيا مي دانيد با اين تعبير، چه جنايتي را توجيه مي كنيد؟ گفت: مثلا چه جنايتي؟ گفتم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به عنوان لعّان و سبّاب معرفي مي كنيد. با اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

قسم به كسي كه جان من در دست اوست! از زبان من جز حق خارج نمي شود.

اگر بنا بر اين باشد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لعن الله الراشي و المرتشي و الماشي بينهما.

خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده و واسطه را.

پس بايد رشوه گرفتن از بهترين اعمال باشد. چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است:

خدايا! من بنده هستم و هر كسي از مسلمانان را كه من فحش دادم يا لعن كردم يا حد جاري كردم، آن را براي او زكات و رحمه قرار بده.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زناكار را لعنت كرده و ـ نستجير بالله ـ زنا بايد رحمت باشد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لعن هاي زيادي دارد و بايد تمام اينها، مشمول اين روايت باشد.

روايت سوم:

روايتي در أنساب الأشراف بلاذري آمده كه از عبد الله بن عمر نقل مي كند:

نزد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوديم و حضرت فرمود: الآن فردي از اين كوچه مي آيد كه:

يموت علي غير ملتي

بر غير دين من از دنيا خواهد رفت

فطلع معاويه و قال النبي هو هذا.

و ديدم كه معاويه از آن كوچه بيرون آمد و حضرت فرمود: اين همان شخص است كه گفتم.

أنساب الأشراف لبلاذري، ج5، ص134، چاپ دار الفكر بيروت ـ تاريخ الطبري، ج8، ص186 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، تحقيق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص220

روايت چهارم:

روايتي كه معركه آراء است و سر و صداي زيادي كرده و بزرگان أهل سنت مطالب زيادي درباره آن گفته اند، نفريني است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق معاويه و عمرو بن عاص مي فرمايد. اين دو، أشعاري ترانه اي مي خواندند و نسبت به شهداي أحد، مطالب زشتي را مي گفتند و أبو برزه مي گويد:

من با رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودم و وقتي صداي ترانه آمد. حضرت به من گفت: ببين اين صداي كيست؟ من رفتم و ديدم معاويه و عمرو بن عاص بودند كه با هم شعر مي گفتند. به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) خبر دادم و فرمود:

أللهم اركسهما في الفتنة ركسا و دعهما إلي النار دعّا.

خدايا! اين دو را با سر در درون فتنه قرار بده و به شدت وارد آتش جهنم كن.

المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص32 ـ مسند أبي يعلي، ج13، ص429 ـ كتاب المجروحين لإبن حبان، ج3، ص101 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، تحقيق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص219 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 و ج6، ص131 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص695 ـ مسند احمد بن حنبل، ج4، ص421 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص121 ـ مسند بزار، ج9، ص303 و 310 و المعجم الأوسط للطبراني، ج7، ص133 ـ القول المسدد في مسند أحمد لأبن حجر العسقلاني، ص97 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص424 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص125

در بعضي از منابع، براي احترام به صحابه، به جاي نام معاويه و عمرو بن عاص، كلمه فلان و فلان آمده است.

اين، لعن نيست و نفريني است از سوي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و شكي نيست كه نفرين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عملي خواهد شد.

در كتاب القول المسدد به نقل از سيوطي ـ از استوانه هاي علمي أهل سنت ـ اين روايت را نقل مي كند و مي گويد:

بعضي از علماي ما كه تلاش كردند بگويند اين روايت ضعيف است. خير، اين روايت صحيح است و شواهدي از روايات إبن عباس در معجم كبير طبراني داريم.

القول المسدد في مسند أحمد لأبن حجر العسقلاني، ص96

من به همين روايات إكتفاء مي كنم.

من تأسف مي خورم با وجود اين همه رواياتي كه آمده، اينها انكار مي كنند و يا روايات را توجيه مي كنند يا بعضي از روايات دروغ و جعلي را جمع كرده اند و أخيراً كتابي در ايران منتشر شده به نام معاويه را بهتر بشناسيم و از اول تا آخر اين كتاب، يك سري مطالب دروغ و جعلي و خلاف واقع آورده اند. من رسما به مؤلف اين كتاب ـ آقاي گنجي كه از علماء أهل سنت است ـ اعلام مي كنم كه آماده هستم در اين زمينه چندين جلسه بحث و مناظره داشته باشيم تا ثابت كنيم فرمايشات ايشان به دور از حقيقت است و تحريف تاريخ است.

ما نسبت به فحش و لعن نسبت به معاويه إجتناب داريم و اگر كسي هم بخواهد لعن كند، از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تبعيت كرده است:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

سوره أحزاب/آيه21

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا از أمير المؤمنين (عليه السلام) در رابطه با معاويه، مطالبي آمده است؟ آيا در رابطه با أصل و نسب معاويه هم مطلبي گفته شده است. در اين مورد توضيح بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

اگر كسي به نهج البلاغه مراجعه كند، مي بيند كه مملوّ از إنتقادات صريح و واضح و روشني از آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به معاويه آمده است. يكي از صريح ترين تعابيري كه أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به معاويه دارد، در نامه شماره 17 نهج البلاغه است. وقتي معاويه به أمير المؤمنين (عليه السلام) مي نويسد:

من كاتب وحي و صحابه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودم و ...

أمير المؤمنين (عليه السلام) هم در جواب مي نويسد:

. . . اگر تو اين چنين هستي، بدان كه:

و لكن ليس أمية كهاشم و لا حرب كعبد المطلب و لا أبو سفيان كأبي طالب و لا المهاجر كالطليق و لا الصريح كاللصيق و لا المحق كالمبطل و لا المؤمن كالمدغل و لبئس الخلف خلف يتبع سلفا هوي في نار جهنم . . .

جدّ بزرگ تو أميه مانند جدّ بزرگ من هاشم نيست، جدّ تو حرب مانند جدّ من مُطلب نيست، پدر تو أبوسفيان مانند پدر من أبوطالب نيست، من كه جزء مهاجرين هستم مانند تو كه جزء آزادشدگان روز فتح مكه هستي و مستحق قتل بوديد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بر شما منت گذاشت و شما را آزاد كرد نيستم، من كه نسبم صريح و خالص النسب است مانند تو نيستم كه لصيق و زنازاده و منتسب به غير پدرت هستي . . .

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص104 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج3، ص470 ـ مروج الذهب للمسعودي، ج2، ص61 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، ص471 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج3، ص155 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص256 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج15، ص117 ـ منهاج البراعة للخوئي، ج18، ص239

آقاي دكتر صبحي صالح ـ از نويسندگان أهل سنت ـ در نهج البلاغه، شماره 3418 مي گويد:

اللصيق: الدعي الملصق بغير أبيه.

زنازاده و كسي كه به غير پدرش چسبانده شده است.

البته اين تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام) از زبان امام حسن (عليه السلام) هم آمده است كه سبط إبن الجوزي در تذكرة الخواص، ص116 آورده است و از قول امام حسن (عليه السلام) آورده است:

و قد علمت الفراش الذي ولدت فيه.

مي داني كه تو در بستر نامباركي به دنيا آمدي.

آقاي سبط إبن الجوزي در ادامه مي گويد:

إن معاوية كان يقال إنه من أربعة من قريش: عمارة بن الوليد بن المغيرة المخزومي، مسافر بن أبي عمرو، أبي سفيان، العباس بن عبد المطلب.

مادر معاويه با 4 نفر از قريش همبستر شد:

عمارة بن وليد بن مغيرة مخزومي، مسافر بن أبي عمرو، أبو سفيان و عباس بن عبد المطلب.

آقاي زمخشري ـ از علماء بزرگ و استوانه هاي علمي أهل سنت كه شخصيتي شناخته شده است ـ مي گويد:

و كان معاوية يعزي إلي أربعة إلي مسافر بن أبي عمرو و إلي عمارة بن الوليد و إلي العباس بن عبد المطلب و إلي الصباح مغني أسود كان لعمارة.

معاويه به 4 نفر نسبت داده شده است:

مسافر بن أبي عمرو، عمارة بن وليد، عباس بن عبد المطلب و صباح ـ آوازه خوان سياه پوست عماره ـ .

ربيع الأبرار للزمخشري (چاپ جديد، موسسه أعلمي بيروت)، ج4، ص276، باب66، شماره 7

در مناظره اي كه بين زياد بن عقيل و معاويه بود، آقاي بلاذري همين مطالب را نقل مي كند. هم چنين إبن أبي الحديد نقل مي كند:

معاويه نسبت به مادر زياد بن أبيه سخني گفت و زياد بن أبيه به او گفت:

و أما تعييرك لي بسمية، فإن كنت إبن سمية فأنت إبن جماعة.

... اگر من پسر سميه هستم، تو فرزند يك گروه هستي.

شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج16، ص183

اين نكته گفتني است كه قبل از ظهور اسلام، غالب قبائل، غير از قبيله بني هاشم ـ كه هم از نظر تقوا و متانت و هم از نظر بزرگواري، زبان زد عام و خاص بودند ـ ازدواج هاي گروهي در ميان عرب جاهلي رسم بود و چند نفر جمع مي شدند و زني را به همسري انتخاب مي كردند و وقتي فرزندي به دنيا مي آمد، قيافه شناس مي آوردند و او تشخيص مي داد كه اين فرزند به كدام يك از اين افراد شباهت دارد تا به او منتسب شود. چون دختران را زنده به گور مي كردند، زن در ميان قبائل عرب كم بود و حدود 10 نوع ازدواج در ميان عرب جاهلي ثبت كرده اند كه يكي از آنها ازدواج گروهي بود. لذا امير المومنين (عليه السلام) به معاويه مي فرمايد:

و لا الصريح كاللصيق.

نَسَب من مشخص است و نَسب تو ناپاك است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

نظر علماء بزرگ أهل سنت نسبت به معاويه چگونه است؟ با توجه به روايات منابع أهل سنت، شهادت عمار ياسر به دست معاويه، نشان دهنده اين است كه معاويه أهل آتش جهنم است. در اين موضوع هم توضيحي بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

علامه اميني (ره) در الغدير آراء بزرگان و علماء أهل سنت در مورد معاويه را مستند آورده است.

عبد الله بن احمد بن حنبل مي گويد از پدرم سوال كردم:

سألت أبي عن علي و معاوية؟ فقال: إعلم أن عليا كان كثير الأعداء، ففتش له أعداؤه عيبا فلم يجدوا، فجاؤوا إلي رجل قد حاربه و قاتله، فأطروه كيدا منهم لعلي.

نظرت در مورد علي و معاويه چيست؟ گفت: علي دشمنان زيادي داشت و هر چه تلاش كردند عيبي براي علي بيابند، نتوانستند و آمدند سوي معاويه اي كه با علي جنگ داشت، جمع شدند و براي اين كه بغض شان نسبت به علي را نشان بدهند، فضائلي را براي معاويه جعل كردند.

المنتظم لإبن الجوزي، ج، ص372 ـ تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص207 ـ الصوائق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص127 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص231 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص199

آقاي إبن حجر عسقلاني اين روايت را آورده است و در ذيل آن مي گويد:

فأشار بهذا إلي ما اختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة، لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد.

اين روايت نشان مي دهد أحاديثي كه درباره معاويه جعل كرده اند، هيچ كدام اصلي ندارد و صحيح نيستند.

فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

آقاي مناوي مي گويد:

أجمع فقهاء الحجاز و العراق من فريقي الحديث و الرأي منهم مالك و الشافعي و أبو حنيفة و الأوزاعي و الجمهور الأعظم من المتكلمين و المسلمين أن عليا مصيب في قتاله لأهل صفين، كما هو مصيب في أهل الجمل و أن الذين قاتلوه بغاة ظالمون.

جميع فقهاء حجاز و عراق از أهل حديث و أهل رأي و مالك و شافعي و أبوحنيفه و أوزاعي و جمع كثيري از بزرگان متكلمين و مسلمانان بر اين عقيده هستند كه علي در جنگ با معاويه و در جنگ صفين و جمل، به حق بود و كساني كه با علي جنگيدند، ستمگر و ظالم بودند.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص47 ـ تفسير القرطبي، ج16، ص318 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج1، حاشيه ص420

در رابطه با قضيه عمار هم به انديشمندان و جوانان أهل سنت مي گويم كه اگر هيچ دليلي براي بطلان معاويه و أهل جهنم بودن او نداشته باشيم، همين روايت عمار كفايت مي كند:

إن عمار مع الحق و الحق مع عمار، يدور عمار مع الحق أينما دار.

عمار با حق است و حق با عمار است و هر كجا كه حق باشد، عمار به دور آن مي چرخد.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص262 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص476 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص539

جالب اين كه در صحيح بخاري آمده است:

تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار.

عمار را گروه ستمگر و ظالم مي كشند. عمار آنها را به طرف خدا دعوت مي كند و آن گروه ستمگر، عمار را به طرف آتش دعوت مي كنند.

صحيح البخاري، ج3، ص207، كتاب الجهاد و السير، باب مسح الغبار عن الناس في السبيل ـ صحيح مسلم، ج8، ص186، كتاب الفتن و أشراط الساعة، باب لا تقوم الساعة حتي يمر الرجل بقبر الرجل

در اين روايت، گروه ستمگر آمده است، نه فرد ستمگر و تمام آن گروه، اهل آتش هستند، نه فقط كسي كه عمار را كشته است.

آقاي حاكم نيشابوري هم مي گويد:

إن قاتل عمار و سالبه في النار.

قاتل عمار و كسي كه لباس او را مي كند، داخل آتش هستند.

فإنه صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

اين روايت صحيح است با شرط صحيح بخاري و صحيح مسلم؛ ولي آنها اين روايت را در كتب خود نياورده اند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص387

جالب اين كه:

لما قتل عمار بن ياسر، دخل عمرو بن حزم علي عمرو بن العاص، فقال: قتل عمار و قد قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: تقتله الفئة الباغية! فقام عمرو بن العاص فزعا يرجع حتي دخل علي معاوية، فقال له معاوية: ما شأنك؟ قال: قتل عمار! فقال معاوية: قد قتل عمار، فماذا؟! قال عمرو: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول: تقتله الفئة الباغية! فقال له معاوية: دحضت في بولك! أو نحن قتلناه؟! إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا.

وقتي عمار كشته شد، عمرو بن عاص نزد معاويه رفت و گفت: عمار كشته شده است؟! معاويه گفت: كشته شده كه شده، مگر چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: مگر اين روايت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را نشنيده اي كه فرمود: عمار را گروه ستمگر مي كشند؟! معاويه گفت: تو همواره در نجاست خود غوطه ور بودي! مگر عمار را ما كشته ايم؟! عمار را علي و اصحابش كشته اند كه او را از خانه اش بيرون كشيده و جلوي شمشير ما قرار دادند.

مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج2، ص156 السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص189 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص242 ـ مسند أبي يعلي، ج13، ص124 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص431 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص420 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص579 ـ السيرة الحلبية، ج2، ص264 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص240 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص110

جالب اين كه وقتي اين سخن به گوش حضرت علي (عليه السلام) رسيد، حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

لو كنت أنا قتلت عماراً لأني أخرجته، لكان رسول الله قتل حمزة و جميع من قتل في حربه، لأنه هو المخرج لهم.

اگر من عمار را كشته ام و او را از خانه بيرون آوردم، پس قاتل حمزه و تمام كساني كه در جنگ كشته شدند، رسول الله بود كه آنها را از خانه شان بيرون آورد.

المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص97

جالب اين است كه بعضي از بزرگان شان مانند آقاي قرطبي كه حمايت خيلي جانانه اي از معاويه دارد، مي گويد:

و هذا الحديث من أثبت الأحاديث و أصحها و لما لم يقدر معاوية علي إنكاره قال: إنما قتله من أخرجه، فأجابه علي بأن رسول الله صلي الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474

اگر ما هيچ دليلي بر بطلان معاويه نداشته باشيم، همين روايات كفايت مي كند. دست از حمايت معاويه برداريد و در روز قيامت، پرونده تان را نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) سنگين نكنيد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

فهرستي از جرائم معاويه را بيان بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

آقاي محمود أبو ريّه ـ از بزرگان أهل سنت ـ در كتاب شيخ المضيرة أبو هريرة اين موارد را جمع بندي كرده است. يكي از مستبصرين هم اخيراً كتابي در اين زمينه نوشته است و مفصلاً جرايم معاويه را ثبت كرده است. چند مورد را من اشاره مي كنم:

اولاً:

در مسند احمد آمده است كه معاويه شراب مي خورد:

عبد الله بن بريدة قال: دخلت أنا و أبي علي معاوية، فأجلسنا علي الفرش، ثم أتينا بالطعام فأكلنا، ثم أتينا بالشراب، فشرب معاوية، ثم ناول أبي . . .

مسند احمد بن حنبل، ج5، ص347 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص42 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج27، ص127

ثانياً:

معاويه لباس طلا بافت و حرير مي پوشيد.

سنن أبي داود، ج2، ص276

ثالثاً:

وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) از دنيا رفت، معاويه إظهار شادماني كرد و گفت:

الحمد لله الذي أمات عليا.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص331 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج29، ص287

رابعاً:

براي امام حسن (عليه السلام)، سمّ فرستاد و فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مسموم و شهيد كردند.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج1، ص390 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص283 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج6، ص252 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص274 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص47

خامساً:

وقتي خبر شهادت امام حسن (عليه السلام) به معاويه رسيد، از خوشحالي سجده كرد:

و لما بلغ معاوية موت الحسن خرّ ساجدا لله.

العقد الفريد، ج2، ص298 ـ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج2، ص66

سادساً:

بسياري از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مانند عمرو بن حَمِق خزاعي و حجر بن عدي و مالك أشتر را كشت.

تاريخ الطبري، ج4، ص72 و 187 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص353 و 482 ـ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص230

سابعاً:

محمد بن أبوبكر را به دستور معاويه كشتند:

و او را در پوستين الاغ انداختند و آتش زدند.

فلما بلغ ذلك عائشة جزعت عليه جزعاً شديداً و قنتت عليه في دبر الصلاة تدعو علي معاوية و عمرو.

وقتي اين خبر به عايشه رسيد، شديداً ناراحت شد و بعد از آن در قنوت نمازهايش معاويه و عمرو بن عاص را لعنت مي كرد.

تاريخ الطبري، ج4، ص79 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص357 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص349

ثامنا:

يكي ديگر از گناهان نابخشودني معاويه، شكستن صلح با امام حسن (عليه السلام) است. يكي از موارد صلح اين بود كه معاويه بعد از خود، كسي را به عنوان خليفه معين نكند. ولي يزيد بن معاويه را ـ كه شارب الخمر و بي دين و مذهب بودن او مشهور است ـ به عنوان خليفه معين كرد. من گمان نمي كنم هيچ سني و شيعه اي در اين شك داشته باشد.

اينها خلاصه اي از جرائمي است كه در كتاب هاي أهل سنت نسبت به معاويه نقل شده است.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

اين كتاب هايي كه شما از منابع أهل سنت آدرس مي دهيد، اكثراً كتاب هاي دست سوم و نه چندان معتبر هستند. شما بايد به كتاب هاي صحيح بخاري و صحيح مسلم يا سنن أهل سنت إستناد كنيد. خود رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مي فرمايد:

ليس النبي لعّان و طعّان

خود امام علي شما در نهج البلاغه يك لعن هم ندارد. حتي در صحيفه سجاديه و ساير بزرگان شيعه وجود ندارد و آنها لعّان نبودند. كسي كه خصوصيات پيامبرگونه داشته باشد، لعّان و طعّان نيست. اين روايات لعن رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، با خصوصيات نبوّت ايشان هم خواني ندارد. اين لعن ها در صحيح بخاري و صحيح مسلم هم آمده است، ولي شخص به خصوصي را لعن نكرده است. لعن دروغگو و راشي و مرتشي را آورده است. شما يك روايت صحيح در ميان محدثين بزرگ أهل سنت مانند بخاري و مسلم نمي آوريد كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شخصيت خاصي لعن را كرده باشد. چرا چاپ كتابي در رابطه با معاويه، مايه ننگ است؟ چرا نمي گذاريد كتاب هاي علماء أهل سنت چاپ شود؟ من الغدير را مطالعه كرده ام و 99٪ روايات آن كذب محض است.

جواب:

شما كه مي گوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لعن نمي كرده است و نبي رحمت بود، در كتاب موسوعة أطراف الحديث النبوي كه در حقيقت فهرستي از حدود 150 كتاب أهل سنت است، در جلد6، صفحه594، حدود 300 روايت آورده است:

لعن رسول الله ...

از اين 300 مورد، بر فرض 250 موردش دروغ است، آيا 50 مورد صحيح است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لعن كرده است يا نه؟

در مورد چاپ كتاب هاي علماء أهل سنت، كتاب هاي زيادي را علماء أهل سنت چاپ كرده اند و من هم غالب كتاب هاي آنها را دارم. اين آقايان بيايند در رابطه با خلفاء هر چيزي را كه مي خواهند، چاپ كنند و ما مخالفت نيستيم. ولي اگر كتابي بنويسند كه عقائد شيعه را زير سوال ببرند و إلقاء شبهه كنند و در رابطه با حديث غديري كه واضح ترين حديث است، 18 شبهه وارد كنند و عين شبهات بي اساس وهابيت را بنويسند و مطالب إبن تيميه و دكتر قِفاري و قرضاوي را در اين كتاب به زبان فارسي و سليس نقل كنند، ما اين را بر خلاف قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي ايران مي دانيم و از مسئولين وزارت ارشاد هم گلايه مي كنيم كه چرا كتاب هايي كه عقائد شيعه را زير سوال مي برد، چاپ مي شود. ولي آقايان أهل سنت مي توانند عقائد خودشان را در كتاب هاي شان بنويسند.

اما در رابطه با اين كه ايشان مي گويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كسي را به شخصه لعن نكرده است، با اين كه ايشان مي گويد من حديث شناس هستم، آقاي إبن أثير الجزري در كتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة ـ كه از كتاب هاي معتبر و درجه اول رجال صحابه أهل سنت ـ در جلد 2، صفحه 34 و آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب الإصابة في تمييز الصحابة، جلد 2، صفحه 92 صراحتا مي گويند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، حَكَم بن أبي العاص و تمام كساني كه در صلب او بوده اند را لعن كرده است.

آقاي حاكم نيشابوري روايتي را نقل مي كند:

لما بايع معاوية لإبنه يزيد، قال مروان: سنة أبي بكر و عمر، فقال عبد الرحمن بن أبي بكر: سنة هرقل و قيصر، أنزل الله فيك: «و الذي قال لوالديه أف لكما» الآية قال: فبلغ عائشة رضي الله عنها، فقالت: كذب و الله! ما هو به و لكن رسول الله صلي الله عليه و آله لعن أبا مروان و مروان في صلبه. فمروان فضض من لعنة الله عز وجل.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

وقتي معاويه به مدينه آمد و خواست براي پسرش يزيد بيعت بگيرد، مروان گفت: اين سنت أبوبكر و عمر است. عبد الرحمن بن أبي بكر ـ پسر خليفه اول ـ گفت: اين سنت هرقل هاي مسيحي و قيصرهاي ايراني است. مروان گفت: اين آيه در رابطه با تو نازل شده است:

فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا

سوره إسراء/آيه23

عايشه شنيد و آمد گفت: مروان دروغ مي گويد. وقتي مروان در صلب پدرش بود، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پدر مروان را لعنت كرد، مروان تكه اي از لعنت خدا است.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص481 ـ فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص433 ـ عمدة القاري للعيني، ج19، ص169 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص459 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص172 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص41 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص4 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص469 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص21 ـ السيرة الحلبية، ج1، ص510

آقاي فخر رازي در تفسير اين آيه:

وَإ ِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا

سوره إسراء/آيه60

مي گويد:

قال إبن عباس رضي الله عنه: الشجرة بنو أمية يعني الحكم بن أبي العاص ... و مما يؤكد هذا التأويل قول عائشة لمروان: لعن الله أباك و أنت في صلبه، فأنت بعض من لعنه الله.

تفسير الرازي، ج20، ص237

اين يك مورد به عنوان نمونه بود كه آوردم. ده ها مورد وجود دارد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به افراد مشخصي لعن داشته است. از اين بيننده تقاضا داريم برود تاريخ را مطالعه كند و ببيند علت و انگيزه اين كه أهل سنت، قنوت را در نماز هاي شان حذف كرده اند، چيست؟ با اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هميشه قنوت مي گرفت. چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قنوتش تعدادي از دودمان بني أميه را لعن مي كرد و أهل سنت هم قنوت را حذف كردند تا ذكر قنوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به تبع آن حذف شود. اين بيننده كه مي گويد من حديث شناس هستم، بايد بدون تعصب به اين مسائل نگاه كند. اگر ما يك روايتي را از كتاب وقعة صفين آورديم، قضيه كشته شدن عمار توسط گروه ستمگر را از خود صحيح بخاري آورديم. اگر اين بيننده براي اين روايت صحيح بخاري توجيه دارد، بيان كند. بر فرض ما از ساير حرف هاي خودمان مي گذريم، ولي آيا شما نسبت به اين حديث مي توانيد توجيه يا دليل بياوريد؟

ايشان كه مي گويد من الغدير را مطالعه كرده ام و 99٪ روايات آن كذب محض است، اي كاش ايشان چند مورد از آن موارد را بيان مي كرد تا كذب محض بودن را روشن كند. كتاب الغدير حدود 30 سال است كه چاپ شده است و تاكنون آقايان أهل سنت، هيچ كتابي در ردّ كتاب الغدير ننوشته اند. اگر نوشته اند، بگويند.

* * * * * * *

سوال:

أهل سنت و جماعت، معاويه را خالُ المؤمنين ـ دائي مؤمنين ـ و كاتب وحي مي دانند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به سفارش عموي خود، معاويه را كاتب مراسلات قرار دادند. آيا اين واقعيت دارد؟

جواب:

معاويه، كاتب وحي؟!

در رابطه با اين كه كاتب وحي بود يا نه، در جلسات گذشته گفتيم كه بزرگان أهل سنت مانند ذهبي و إبن قتيبه دينوري و إبن عبد ربّه گفته اند:

كاتب وحي بودن معاويه، دروغ است.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ العقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص160 ـ المعارف لإبن قتيبة الدينورية، ص30

آقاي عبد الرحيم خطيب ـ از نويسندگان أهل سنت معاصر ايران ـ در كتاب شيخين، صفحه 159 مي گويد:

بر خلاف آنچه كه شنيده مي شود، معاويه از كاتبين وحي نبوده است؛ بلكه برخي أوقات نامه هاي عادي براي رسول خدا مي نوشت و همين أمر، منشأ اشتباه بود كه او نيز از كاتبين وحي بوده است.

كاتب وحي بودن هم هيچ فضيلتي نيست. ديده ايم كه عبد الله بن أبي سَرْح كاتب وحي بود و شيعه و سني هم بر اين معتقد است و عاقبت هم مرتدّ و از دين خارج شد و جزء كساني است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خون او را هدر اعلام كرد.

معاويه، خالُ المؤمنين؟!

يكي از بحث هاي دردآور، اين است كه آقايان أهل سنت به معاويه مي گويند:

دائي مؤمنين

كسي كه اين را گفته، من شبهه ندارم كه خواسته است يك دهن كجي به أمير المؤمنين (عليه السلام) داشته باشد. اگر آقاي معاويه، برادرِ أم حبيبه ـ همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و دخترِ أبو سفيان ـ است، آقاي محمد بن أبي بكر هم برادر أم المؤمنين عايشه است. آيا آقايان أهل سنت حاضرند به محمد بن أبي بكر بگويند: خال المؤمنين؟ يا اين كه چون محمد بن أبي بكر با أمير المؤمنين (عليه السلام) بوده، نه تنها دايي مؤمنين نيست، بلكه حرف هاي زشتي هم به او مي گويند؟

از همه اينها بالاتر، آيا نسبت به جناب أبوبكر و عمر كه پدر زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، آيا حاضرند بگويند: جدّ المؤمنين؟

آيا آقايان أهل سنت حاضرند به پدر صفيه كه يك يهودي بود، بگويند: جدّ المؤمنين؟

چطور شد كه در ميان اين همه برادران أمهات المؤمنين، فقط اين قرعه به نام معاويه افتاد؟ معاويه اي كه 8 سال تمام با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جنگيد و حتي وقتي در سال فتح مكه، معاويه در بيرون از مكه بود و پدرش أبو سفيان مسلمان شد، معاويه در شعري مذمت آميز به پدرش نوشت:

تو با مسلمان شدنت، ننگ براي ما آوردي. اينها همان هايي هستند كه برادران و عموها و ... مرا كشتند.

اين مايه تأسف است كه اين آقايان، كساني را كه بنيان گذار شجره ملعونه دودمان بني أميه و بني مروان بودند و اين قضايا را درست كردند، خال المؤمنين مي نامند.

* * * * * * *

سوال:

آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از خودشان جانشين تعيين كردند؟ اگر جواب، خير است، آيا كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحيح و درست بود يا نادرست؟ اگر درست بود، پس چرا عمر و أبوبكر و أبو عبيده جراح در سقيفه بني ساعده جمع شدند و به تعيين جانشين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مشغول شدند؟ اگر تعيين جانشين خوب است، چرا مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كسي را انتخاب نكرد؟ اگر بد است، چرا أبوبكر و عمر اين كار را كردند؟ چطور شد كه به ذهن آنها رسيد جانشين تعيين بكنند، ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه رحمت براي عالمين بود و داراي مقام عصمت و طهارت برخوردار بود، به ذهن ايشان نرسيد؟

جواب:

إن شاء الله در فرصتي مناسب، خواهيم گفت كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به دفعات متعدد به خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) سخن گفته است. در اولين جلسه إعلان رسالت در مكه بعد از نزول اين آيه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

دست بر شانه حضرت علي (عليه السلام) زد و فرمود:

هذا أخي و وصيي و خليفتي

و تا آخرين لحظات عمرشان در حديث غدير و در مريضي آخرين روزهاي عمرشان، خلافت حضرت علي (عليه السلام) را به كرّات گوش زد كردند و معرفي كردند. هم چنين خواهيم گفت كه چطور شد صحابه با اين كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مخالفت كردند؟ اين صحابه در طول اين 23 سال، با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه كار كردند؟ آيا همه اينها فرشته بودند و هر چه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمود، اينها سمعاً و طاعةً مي پذيرفتند؟ آيا اين آقايان فراموش كردند در همين حجة الوداع كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود از إحرام خارج شويد و عمره را تمام كنيد و دوبار براي تمتع، إحرام ببنديد، صحابه در برابر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستادند؟ در صحيح مسلم آمده است كه خود عايشه أم المؤمنين مي گويد:

فدخل علي و هو غضبان! فقلت: من أغضبك يا رسول الله؟ أدخله الله النار! قال: أو ما شعرت أني أمرت الناس بأمر فإذا هم يترددون؟!

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) وارد منزل من شد در حالي كه غضبناك بود. گفتم: يا رسول الله! چه كسي تو را به غضب آورده است؟ خداوند او را وارد آتش جهنم كند! حضرت فرمود: آيا نمي فهمي كه من مردم را أمر مي كنم، ولي آنها حرف مرا به خودم برمي گردانند و ردّ مي كنند و قبول نمي كنند؟!

صحيح مسلم، ج4، ص34

در مسند احمد هم اين چنين آمده است:

حتي دخل علي عائشة غضبان، فرأت الغضب في وجهه، فقالت: من أغضبك؟ أغضبه الله! قال: و ما لي لا أغضب؟ و أنا آمر بالأمر فلا أتبع.

مسند احمد، ج4، ص286

اين قضايا يك مورد يا دو مورد نيست. إن شاء الله در آينده مفصلاً در اين مورد صحبت خواهيم كرد.

* * * * * * *

سوال:

وظيفه ما در مقابل كساني كه به 14 معصوم (عليهم السلام) توهين مي كنند، چيست؟

جواب:

چون در نظام جمهوري اسلامي ايران هستيم، اگر كسي جسارتي به أئمه (عليهم السلام) بكند، بايد حتما گزارش داده شود و پرونده تشكيل داده شود و قاضي هم حكم صادر كند. اگر كسي ـ نستجير بالله ـ به أئمه (عليهم السلام) فحش و ناسزا بگويد و از روي عصبانيت و جهل نباشد، همه فقهاء فتوا داده اند كه بايد از أئمه (عليهم السلام) دفاع كرد. البته به شرط آن كه براي خودش ضرري مترتّب نشود. كسي كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) ناسزا بگويد، ناصبي است و خونش هدر است و منكر آيه مودت است.

* * * * * * *

سوال:

كساني كه فقط اسم مسلمان را دارند و تمام كارهاي بد را در خارج از كشور انجام مي دهند و وقتي گرفتاري مالي پيدا مي كنند، اگر ما به اينها كمك نكرديم، آيا گناه كرده ايم؟

جواب:

در روايت آمده است:

من أصبح لا يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم.

كسي كه نسبت به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نيست.

الكافي للكليني، ج2، ص163

هر كس كه گوينده لا إله إلا الله و محمد رسول الله باشد، چه شيعه باشد و چه سني، اگر گرفتاري دارد، بر همه عزيزان واجب است مشكلات او را برطرف كنند. حتي چه بسا كمك به يك يهودي يا مسيحي يا سني، باعث تحوّل در او شود و أثر بگذارد و او هم سنت حسنه كمك به ديگران را عمل كند يا نسبت به مكتب أهل بيت (عليهم السلام) تمايل بيشتري پيدا كند. اما اگر كسي ناصبي باشد و نسبت به أهل بيت (عليهم السلام)، ناسزا بگويد، ما نواصب را نجس و دشمن أهل بيت (عليهم السلام) و بدتر از يهود مي دانيم و نبايد به آنها كمك كرد.

* * * * * * *

سوال:

شما قبلا گفتيد كه عمر گفته است: قبلت النار. اين حديثي كه شما نقل كرديد، از چه سندي است؟

آقاي هدايتي:

البته من نگفتم قبلت النار؛ بلكه گفتم: النار و لا العار. اين تعبير در منابع شيعه، مكرّر وجود دارد. اما در منابع أهل سنت نگاه مي كنيم كه آيا وجود دارد يا خير و در جلسات آينده اعلام مي كنيم.

جواب:

اين تعبير را كه از شخص خليفه دوم آمده باشد، من نشنيده ام. ولي تعبير: النار و لا العار در مصادر أهل سنت زياد آمده است.

البته در نهج البلاغه، در خطبه 192، أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطاب به بعضي از مخالفين مي فرمايد:

ما تتعلقون من الإسلام إلا بإسمه و لا تعرفون من الإيمان إلا رسمه، تقولون النار و لا العار ...

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | سرباز كوي عترت | | ١٧:٠٧ - ٢٣ دي ١٣٩٢ |
ابوبکر سيلي به عايشه مي زند نه ابوذر

پاسخ:
باسلام

باتشكر از تذكر شما، به مسئول مربوطه براي اصلاح اطلاع داده شد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها