2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
حضرت أبو طالب (عليه السلام) 02
کد مطلب: ٥٦٢١ تاریخ انتشار: ١١ مرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 6475
سخنراني ها » عمومي
حضرت أبو طالب (عليه السلام) 02

ایمان حضرت ابوطالب در احادیث معصومین
شبكه سلام 87/05/11

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 11 / 05 / 87

آقاي هدايتي

در ادامه صحبت هاي جلسه قبل، آيا از أئمه معصومين (عليهم السلام) رواياتي دال بر ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) داريم؟

استاد حسيني قزويني

رواياتي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بزرگان اهل سنت نقل كرده اند مانند ذهبي در تاريخ اسلام، ج1، ص233 و ابن سعد در طبقات و ديگران كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال كردند:

نظرتان نسبت به حضرت ابوطالب (عليه السلام) چيست؟ فرمود:

كل الخير أرجوه من ربي

تمام خيرات و خوبي ها و حسنات را، اميدوارم كه خداوند در حق ابوطالب انجام بدهد.

واضح و روشن است كه نستجير بالله اگر حضرت ابوطالب (عليه السلام) كافر از دنيا رفته باشد، اين تعبير، تعبير درستي نخواهد بود. همچنين وقتي كه از دنيا مي رود، به اميرالمؤمنين (عليه السلام) دستور مي دهد كه برود او را غسل و كفن و دفن كند و مي گويد:

غفر الله له و رَحِمَه.

طبقات ابن سعد، ج1، ص123 - عمدة القاري، ج8، ص55

همچنين حضور نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كنار جنازه حضرت ابوطالب (عليه السلام) و متأثر شدن ايشان از اين بابت،

تاريخ بغداد، ج13، ص198 از كتاب البداية و النهاية، ج3، ص155

و ده ها روايات ديگري كه در اين زمينه آورده اند، نشانگر ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) است. همچنين فداكاري هايي كه ايشان داشتند و اشعاري كه در تأئيد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند، همه اينها اثبات مي كند كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) حتي قبل از اينكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دنيا بيايد، به خداوند و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان داشته است و در قضايايي كه علماي مسيحي نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته اند، يقين داشت كه او نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. همچنين وصيتي كه پدرش عبد المطلب به او كرد و ... .

در رابطه با أئمه (عليهم السلام) سخن بسيار است و من مختصرا چند مورد را عرض مي كنم و اگر در پايان برنامه فرصت شد، در مورد سخنان أئمه (عليهم السلام) بيشتر بحث خواهم كرد.

روايتي از اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه مرحوم شيخ طوسي و ديگران آورده اند:

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حياط مسجد كوفه نشسته بودند و مردم در اطراف او بودند.

فقام إليه رجل فقال له: يا أمير المؤمنين! إنك بالمكان الذي أنزلك الله و أبوك معذب في النار. فقال له: مه! فض الله فاك و الذي بعث محمدا بالحق نبيا، لو شفع أبي في كل مذنب علي وجه الأرض لشفعه الله، أ أبي معذب في النار و ابنه قسيم الجنة و النار؟

يك مردي - كه مشخصا از دار و دسته دودمان شجره ملعونه بني اميه بود - بلند شد و گفت كه يا اميرالمؤمنين! تو در جايگاه والائي قرار گرفته اي، ولي پدرت در آتش جهنم معذب است. حضرت فرمود: ساكت باش، خداوند دهانت را بشكند. قسم به خدايي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به حق مبعوث كرد! اگر پدرم در حق تمام گنهكاران روي زمين شفاعت كند، خداوند شفاعت او را مي پذيرد. آيا پدر من در آتش باشد، حال آنكه پسرش علي، قسيم الجنة و النار باشد.

أمالي شيخ طوسي، ص305 - مائة منقبة محمد بن أحمد قمي (ابن شاذان) - ص 174 - احتجاج طبرسي، ج1، ص341 - تفسير البرهان، ج3، ص231 - تفسير ابوالفتوج رازي، ج8، ص471

روايت ديگري باز هم از آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه فرمود:

و الله ما عبد أبي و لا جدي عبد المطلب و لا هاشم و لا عبد مناف صنما قط، قيل له: فما كانوا يعبدون؟ قال: كانوا يصلون إلي البيت علي دين إبراهيم (عليه السلام)متمسكين به.

به خدا سوگند! پدرم ابو طالب و جدم عبد المطلب و هاشم و عبد مناف، يك لحظه هم در برابر بت، كرنش نكردند. از او سؤال كردند: پس آنها به چه ديني بودند و چه كسي را مي پرستيدند؟ حضرت گفت: قبل از آمدن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اينها نماز مي خواندند به طرف بيت الله الحرام و بر دين حضرت ابراهيم (عليه السلام)تمسك داشتند.

كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق، ص175 - تفسير ابوالفتوح رازي، ج8، ص470 - تفسير برهان، ج3، ص232

در روايت ديگري كه باز هم از آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه فرمود:

پدرم جزء آخرين اوصياء قبل از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است.

الغدير، ج7، ص389 به نقل از ضياء العالمين آقاي فتوني

همچنين روايتي را از امام باقر (عليه السلام)در مصادر متعدد آورده اند كه ابو بصير لبث مرادي مي گويد:

قلت لأبي جعفر (عليه السلام)سيدي إن الناس يقولون: إن أبا طالب في ضحضاح من نار يغلي منه دماغه، قال عليه السلام: كذبوا و الله! إن إيمان أبي طالب لو وضع في كفة ميزان و إيمان هذا الخلق في كفة ميزان لرجح إيمان أبي طالب علي إيمانهم.

برخي از مردم - يعني اهل سنت - مي گويند: حضرت ابوطالب (عليه السلام) در آتش جهنم است و آن آبي كه او را در آن قرار داده اند، حرارتش بيشتر شده است كه مغز ابوطالب مي جوشد. امام باقر (عليه السلام)فرمود: قسم به خدا كه اينها دروغ مي گويند. اگر فرداي قيامت، ايمان ابوطالب را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان اين مردم (كه دروغ مي گويند) را در كفه ديگر بگذارند، ايمان ابوطالب قطعا سنگين تر خواهد بود.

الحجة علي الذاهب إلي تكفير أبي طالب، سيد فخار بن معد، ص85 - إيمان أبي طالب شيخ مفيد، ص4 - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي شافعي، ج14، ص68

مشابه اين را امام صادق (عليه السلام)فرموده است. روايتي را از امام رضا (عليه السلام)مي خوانم و به اين بخش خاتمه مي دهم.

فردي به نام ابان بن محمود مي گويد:

نامه اي نوشتم به امام رضا (عليه السلام)و در آن نامه نوشته بودم كه:

جعلت فداك إني قد شككت في إسلام أبي طالب، فكتب إلي: إنك إن لم تقر بإيمان أبي طالب كان مصيرك إلي النار.

فدايت شوم من - در اثر تبليغ سوء مردم - در اسلام ابو طالب به شك افتادم. حضرت در پاسخ نوشت: اگر تو اعتراف به ايمان ابو طالب نكني، فرداي قيامت، جايگاهت جز آتش جهنم، جاي ديگري نخواهد بود.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج14، ص68 - الدرجات الرفيعة سيد علي خان مدني، ص50 - الحجة علي الذاهب إلي تكفير أبي طالب بن معد، ص77

اينها نمونه اي از رواياتي است كه از أئمه (عليهم السلام) نسبت به ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) آمده است. همچنين آقايان اگر به كتاب الغدير، ج7 مراجعه كنند، مرحوم علامه اميني، روايات متعددي را به ترتيب أئمه (عليهم السلام) نسبت به ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) نقل كرده است.

آقاي هدايتي

دلائلي كه وهابيت بر ثابت كردن كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) اقامه مي كنند چيست؟ مي خواهيم اين دلائل سست و بي پايه و اساس را براي ما بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

آقاي ابن تيميه حراني، بزرگ نظريه پرداز وهابيت، در كتاب منهاج السنه، ج4، ص351 و صفحات ديگر، ادله متعددي به زعم خودش اقامه كرده مبني بر كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام). عمده اين بحث هايي كه ايشان در آنجا آورده اين است كه روايتي را از صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل مي كند بر اينكه:

لما حضرت أبا طالب الوفاة، جاءه رسول الله صلي الله عليه و سلم، فوجد عنده أبا جهل بن هشام و عبد الله بن أبي أمية بن المغيرة، قال رسول الله صلي الله عليه و سلم لأبي طالب: يا عم! قل لا إله إلا الله كلمة أشهد لك بها عند الله، فقال أبو جهل و عبد الله بن أبي أمية: يا أبا طالب! أترغب عن ملة عبد المطلب.

وقتي ابوطالب داشت از دنيا مي رفت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و ديد كه ابوجهل و عبد الله بن ابي اميه كنار ابوطالب هستند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت: بگو لا إله إلا الله تا من بر اين گواهي بدهم نزد خدا. ابوجهل و عبد الله بن ابي اميه اعتراض كردند به ابوطالب و گفتند: آيا در آخرين لحظه از آئين عبد المطلب اعراض مي كني؟

صحيح بخاري، ج2، ص98 - صحيح مسلم، ج1، ص40

در صفحات بعد، به آيه 56 سوره قصص استدلال مي كند:

إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

و در بعضي از موارد، به بعضي از روايات ديگري از صحيح مسلم و صحيح بخاري مثل حديث ضحضاح و غيره استدلال مي كند و مي گويد:

فقال لعله تنفعه شفاعتي يوم القيامة، فيجعل في ضحضاح من النار، يبلغ كعبيه، يغلي منه دماغه.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: در فرداي قيامت، من در حق ابوطالب شفاعت مي كنم، ولي او را از جهنم بيرون نمي آورم، بلكه او را در ضحضاحي از آتش - آب كم عمق و سوزان - قرار مي دهم تا ساق پا، تا اينكه در اين آب جهنم، مغز ابوطالب به جوش بيايد.

صحيح بخاري، ج4، ص247 - صحيح مسلم، ج1، ص135

در حقيقت، اين عصاره اي از حرف هايي است كه آنها نسبت به حضرت ابوطالب (عليه السلام) دارند.

آقاي هدايتي

در مورد حديث ضحضاح بيشتر توضيح بفرماييد و جريانش چيست؟ در مورد سندش هم توضيح دهيد.

استاد حسيني قزويني

اول در مورد حديث ضحضاح مختصري توضيح مي دهم و سپس يك مناقشه سندي دارم و اينكه اين حديث، مخالف كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. بينندگان عزيز دقت بيشتري بفرمايند.

اين عبارت را از صحيح مسلم مي خوانم:

حدثنا ابن أبي عمر، حدثنا سفيان عن عبد الملك بن عمير عن عبد الله بن الحارث، قال: سمعت العباس يقول: قلت يا رسول الله! ان أبا طالب كان يحوطك و ينصرك، فهل نفعه ذلك؟ قال: نعم وجدته في غمرات من النار فأخرجته إلي ضحضاح.

عبد الله بن الحارث مي گويد: از عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه گفت: به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كردم: يا رسول الله! ابوطالب تو را كمك و ياري كرد و در حق تو فداكاري كرد. آيا اين فداكاري هاي او، نفعي هم به حال او خواهد داشت؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت: بله، من او را در آتش سختي در ميان جهنم يافتم و او را خارج كردم به طرف ضحضاح (آب كم عمق و سوزان).

صحيح مسلم، ج1، ص135

و باز صحيح مسلم در حديث ديگري در ص135، حديث 401 از ابوسعيد خدري نقل مي كند:

نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نام ابوطالب برده شد و ايشان گفت:

فقال لعله تنفعه شفاعتي يوم القيامة، فيجعل في ضحضاح من نار، يبلغ كعبيه، يغلي منه دماغه.

فرداي قيامت، شفاعت من شامل حال ابوطالب خواهد شد و او در آب كم عمق آتشين قرار مي گيرد و تا ساق پايش بالا مي آيد و به موجب آن، مغز او از شدت حرارت مي جوشد.

همچنين در صحيح بخاري، ج4، ص247، حديث 3875 و ج7، ص121، حديث6564 اين روايت را آورده است.

عمده مدرك آقايان اهل سنت و وهابيت، همين است و آقاي ابن تيميه همين روايت را بر كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) استدلال مي كند. همچنين آقاي محمد بن عبد الوهاب و احسان الهي ظهير همين تعابير را دارند. اينها تلاششان براي اثبات كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) روايات ضحضاح است كه صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل كرده اند.

اما نگاه سندي:

هر روايتي ارزشش به سند آن روايت است. اگر راوياني كه روايتي را از معصوم (عليه السلام)نقل مي كنند، مورد وثوق نباشند و در مورد آنها مذمت وارد شده باشد، اين روايت از درجه اعتبار ساقط است و قابل استناد نيست.

در سند روايتي كه مسلم آورده است، سفيان بن ثوري است. آقايان اهل سنت در مورد او مطالبي دارند و به ما هم ربطي ندارد. آقاي ذهبي در ميزان الاعتدال، ج2، ص169 مي گويد:

كان يدلس عن الضعفاء.

ايشان مدلس بوده است.

مدلس يا تدليس به آن كاري مي گويند كه در روايت ديگران دست مي برد و تغيير مي دهد و كم يا زياد مي كند و مطابق ميل و عقيده خود، سخني از فرمايش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي سازد و به مردم تحويل مي دهد. در حقيقت نوعي دستكاري در روايت است.

آقايان در مورد تدليس و دست بردن در روايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، آن را از گناهان بزرگ شمرده اند. آقاي خطيب بغدادي از آقاي شعبي كه از علماي بزرگ اهل سنت است نقل مي كند:

التدليس في الحديث اشد من الزنا.

تدليس در حديث، گناهش از زنا بالاتر است.

در جاي ديگر مي گويد:

لإن أزني أحب إلي من أن أدلس، خرّب الله بيوت المدلسين. ما هم عندي إلا كذابون.

اگر بروم زنا كنم، براي من گواراتر است از اينكه تدليس كنم. خداوند خانه مدلسين را خراب كند. اينها جز كذاب، چيز ديگري نيستند.

الكفاية في علم الرواية خطيب بغدادي، چاپ دارالكتاب العربي بيروت، ص393 و 394

وقتي در سند روايت، يك نفر با اين ويژگي باشد، قطعا اين روايت از درجه اعتبار مي افتد.

راوي دوم، عبد الملك بن عمير است. احمد بن حنبل مي گويد:

ضعيف جدا.

ايشان جدا ضعيف است.

ميزان الاعتدال ذهبي، ج2، ص660

راوي ديگر، عبد العزيز بن محمد دراوردي است كه ذهبي نقل مي كند از احمد بن حنبل كه مي گويد:

او وقتي حديث مي گفت:

جاء ببواطيل

يك سري مطالب باطل بار مي كرد.

ابو حاتم در مورد او مي گويد:

لا يحتج به

روايات او قابل احتجاج نيست.

ميزان الاعتدال ذهبي، ج2، ص634 - سير اعلام النبلاء، ج8، ص367

در سند ديگر صحيح مسلم، وكيع است كه قبلا در مورد تعمير قبور أئمه (عليهم السلام) و ساختن بارگاه أئمه عليهم السلام، مفصل در مورد ايشان بحث كرديم.

ذهبي مي گويد:

ايشان مدلس بوده است. در 500 روايت خطا كرده است.

سير اعلام النبلاء، ج9، ص154

ذهبي از احمد بن حنبل نقل مي كند كه مي گويد:

سؤال كردم كه آيا وكيع آدم خوبي است يا عبد الرحمن؟ گفت: عبد الرحمن بهتر از وكيع است، چون عبد الرحمن به صحابه فحش نمي دهد و از خوردن شراب هم اجتناب مي كند.

سير اعلام النبلاء، ج9، ص153

اين يك نگاه خيلي اجمالي بود به حديث ضحضاح از منظر رجال.

حالا گيريم كه آقايان اهل سنت مي گويند ما هر چه كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم داريم، هر چه باشد، ولو افتراء به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و خدا هم باشد، ما مي پذيرم و بعد از قرآن، صحيح ترين كتاب براي ما صحيح بخاري و صحيح مسلم است، قبول و سلّمنا، اما اگر يك روايت را صحيح بخاري و صحيح مسلم آوردند و مخالف با كتاب و سنت بود، باز هم آقايان در آنجا اصرار دارند كه ما حديث صحيح بخاري و صحيح مسلم را قبول مي كنيم و كنار مي گذاريم؟

در صحيح بخاري و صحيح مسلم از قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كنند:

در حق ابوطالب من شفاعت كردم و رفتم داخل جهنم و ديدم كه او گرفتار است و او را از جهنم بيرون آوردم و در يك بخشي كه در يك آب كم عمقي است و حرارت دارد، قرار دادم و از آن حرارت، مغز ابوطالب به جوش مي آيد.

قرآن صراحت دارد بر اينكه:

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَي عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا (سوره فاطر/آيه36)

اگر كسي وارد آتش جهنم شد، هيچگونه تخفيفي در عذاب او داده نمي شود.

قرآن مي گويد خدا در عذاب تخفيف نمي دهد، ولي صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر حضرت ابوطالب (عليه السلام) تخفيف مي دهد.

در سوره بقره، آيه162 قرآن مي گويد:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ ... * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنْظَرُونَ.

در عذابشان تخفيف صورت نمي گيرد و مورد رأفت هم واقع نمي شود.

حال آنكه در صحيح بخاري و صحيح مسلم، حضرت ابوطالب (عليه السلام) مورد رأفت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار مي گيرد.

نكته ديگري كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم، خلاف قرآن است، اين است كه:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد شفاعت من در حق ابوطالب، او را فائده مي دهد و او را در آب كم عمق آتشين و جوشان قرار مي دهم.

حال آنكه قرآن در حق كفار مي گويد:

فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ (سوره مدثر/آيه48)

هيچ شفاعتي در حق آنها فايده اي ندارد.

در قرآن در سوره غافر، آيه 18 مي گويد:

وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآَزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لَا شَفِيعٍ يُطَاعُ.

كساني كه در حق خودشان ظلم كردند و استحقاق آتش جهنم دارند، هيچ شفاعتي در حق آنها پذيرفته نيست.

در سوره مريم، آيه 86 تا 87 مي گويد:

وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَي جَهَنَّمَ وِرْدًا * لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا

شفاعتي در حق اهل جهنم پذيرفته نيست، مگر كسي كه در نزد خداوند عهد و پيمان داشته باشد.

و قال المفسرون: الا من قال لا إله إلا الله.

مفسرين اهل سنت به اتفاق آراء گفته اند: مراد از اين آيه و عهد و پيمان، همان ايمان به خداوند است.

تفسير قرطبي، ج1، ص379 - تفسير ابن كثير، ج3، ص145 - تفسير جلالين سيوطي، ص405

پس شفاعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حديث ضحضاح، خلاف قرآن است.

اخراج حضرت ابوطالب (عليه السلام) از يك منطقه به منطقه ديگر براي تخفيف عذاب، خلاف قرآن است.

اما از اين جهت كه خلاف سنت است:

آقايان اهل سنت با سندهاي صحيح آورده اند كه:

فاخرت مسألتي إلي يوم القيامة فهي لكم و لمن شهد أن لا إله إلا الله.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: شفاعت من مخصوص كساني است كه با ايمان از دنيا رفته باشند و شهادت به وحدانيت خداوند داده باشند.

مسند احمد بن حنبل، ج2، ص222 - سنن كبري بيهقي، ج1، ص223 - تفسير ابن كثير، ج2، ص266 - إرواء الغليل ألباني، ج1، ص317

ابن كثير دمشقي مي گويد: سندش خوب و قوي است.

جناب ابن ابي شيبه، استاد بخاري و احمد بن حنبل از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كنند:

إني أخبأت شفاعتي ثم جعلتها لمن مات من أمتي لم يشرك بالله شيئا.

من شفاعتم را ذخيره كرده ام و براي كسي قرار داده ام كه به حال شرك از دنيا نرفته باشد.

مسند احمد بن حنبل، ج4، ص416 - المصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص410 - مجمع الزوائد هيثمي، ج8، ص258 - تفسير ابن كثير، ج2، ص266

ابن كثير مي گويد:

و هذا أيضا إسناد صحيح.

احمد بن حنبل از ابوهريره نقل مي كند:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

شفاعتي لمن شهد أن لا إله إلا الله مخلصا يصدق قلبه لسانه و لسانه قلبه.

شفاعت من براي كسي است كه مخلصانه لا إله إلا الله بگويد و به رسالت من شهادت بدهد، بطوريكه زبان او، قلبش را تأئيد كند و قلبش زبان او را.

مسند احمد بن حنبل، ج2، ص307 - صحيح ابن حبان، ج14، ص384 - مستدرك الصحيحين، ج1، ص70 - مجمع الزوائد هيثمي، ج10، ص404

حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح الاسناد.

آخرين روايت هم از احمد بن حنبل در مسند، ج5، ص162 و بيهقي در سنن كبري، ج3، ص13 نقل مي كنند:

و بعثت إلي كل أحمر و أسود و أعطيت الشفاعة و هي نائلة من أمتي من لا يشرك بالله شيئا.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من مبعوث شده ام هم براي سياهپوستان (و هم براي سفيدپوستان) و هم سرخپوستان و خداوند براي من حق شفاعت لحاظ كرده است. شفاعت من به كسي از امت من خواهد رسيد كه به خداوند شرك نورزيده باشد.

مجمع الزوائد هيثمي، ج8، ص259 - المصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص432 - إمتاع الأسماع مقريزي، ج3، ص313

اين همه روايات در كتاب هاي خودشان آمده كه بر اينكه كفار و مشركين مشمول شفاعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي شوند؛ حال آنكه حديث ضحضاح كاملا مخالف اين نظريه است.

آقاي هدايتي

استدلال كساني كه مي خواهند كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) را ثابت كنند، تمسك جستن به برخي آيات قرآن است و از جمله آن آيات، آيه 26 سوره انعام است:

وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ

آيا اين آيه، دلالتي دارد و نشان دهنده كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

ترجمه اش اين است:

اينها مردم را نهي مي كنند و باز مي دارند از رفتن به طرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و خودشان هم دوري مي گزينند. جز خودشان كسي را به هلاكت نمي رسانند و به خودشان ضرر مي زنند و نمي فهمند.

اين را آقاي طبري در تفسير خود از حبيب بن ابي ثابت عمّن سمع ابن عباس نقل مي كند.

مي گويند:

نزلت في أبي طالب، كان ينهي عن محمد أن يؤذي و ينأي عما جاء به أن يؤمن به.

تفسير جامع البيان طبري، ج7، ص227 - تفسير ابن كثير، ج2، ص132 - كشاف زمخشري، ج1، ص448

در اينجا ما يك مشكل سندي داريم و اگر كسي به الفباي رجال آشنا باشد، مي داند كه اين سند ارسال و قطع دارد و مي گويد:

حبيب بن ابي ثابت عمّن سمع ابن عباس

حبيب بن ابي ثابت نقل مي كند از كسي كه از ابن عباس روايت را شنيده است.

وقتي راوي مجهول بود، هيچ ارزشي براي روايت نمي توانيم قائل شويم. همچنين در عبارتي كه طبراني آورده، قيس بن ربيع است كه ابن معين و غيره او را تضعيف كرده اند.

جواب دوم اينكه خود آقايان اهل سنت آورده اند كه مراد از:

وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ

(چون ضمير جمع است) جمع است نه يك نفر و ابوطالب يك نفر است و بايد مي گفت:

و هو ينهي و ينأي عنه

و او مردم را از توجه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي مي كند و خودش هم دوري مي گزيند.

طبري مي گويد:

بأن المراد منهم المشركين المكذبون بآيات الله. ينهون الناس عن اتباع محمد (ص) و القبول منه و ينأون عنه: يتباعدون عنه.

مراد از اين آيه، مشركيني هستند كه آيات خدا را تكذيب مي كردند. مردم را نهي و جلوگيري مي كردند از اينكه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تبعيت و پيروي كنند و سخن او را قبول كنند و خودشان هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوري مي كردند.

تفسير جامع البيان طبري، ج7، ص227 - عمدة القاري عيني، ج18، ص219 - تفسير ابن ابي حاتم، ج4، ص1277 - درالمنثور سيوطي، ج3، ص8 - تفسيرابن كثير، ج2، ص132

نكته ديگر اينكه مفهوم آيه با عملكرد حضرت ابوطالب (عليه السلام) همخواني ندارد؛ چون مي گويد:

وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ

اينها مردم را نهي مي كردند از نزديك شدن مردم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و تبعيت از او

حال آنكه حضرت ابوطالب (عليه السلام) بر خلاف اين بود. ايشان نه تنها از كسي جلوگيري نمي كرد براي نزديكي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بلكه تمام وجود و هستي خود و فرزندانش را فداء كرد براي دفاع از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). جالب اينكه وقتي خود آقاي ابن كثير دمشقي به اين قضيه مي رسد، مي گويد:

بعضي ها كه گفته اند مراد از اين آيه ابوطالب است، اشكال دارد.

و أبو طالب لم يكن بهذه المثابة، بل كان يصد الناس عن أذية رسول الله صلي الله عليه و سلم.

ابوطالب اين صفت را نداشت كه مردم را از نزديكي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي كند؛ بلكه مردم را از اذيت كردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جلوگيري مي كرد.

البداية و النهاية ابن كثير، ج3، ص156 - السيرة النبوية ابن كثير، ج2، ص131

آقاي هدايتي

آخرين سؤال من درباره يكي ديگر از آيات قرآن است كه اينها جهت اثبات كفر حضرت ابوطالب (عليه السلام) استفاده مي كنند، آيه 113 سوره توبه:

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَي مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

اشكالي را كه به اين دليل بي اساس مطرح است، براي ما شرح بدهيد.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با استدلال به اين آيه، متأسفانه در صحيح بخاري، ج6، ص17، حديث 4772 و صحيح مسلم، ج1، ص40 اين عبارت آمده كه اين آيه شريفه در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده است.

من چند اشكال اساسي را به اين شبهه عرض مي كنم و از بينندگان عزيز، مخصوصا عزيزان اهل سنت، تقاضا دارم كه دقتِ خاليِ از تعصب داشته باشند.

همه اهل سنت مي دانند كه سوره توبه يا همان برائت، در مدينه و بعد از فتح مكه نازل شده است؛ بلكه مي گويند آخرين سوره اي است كه بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است. حال آنكه حضرت ابوطالب (عليه السلام) سال 10 بعثت از دنيا رفته است. طبق استدلال اين آقايان، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حضرت ابوطالب (عليه السلام) استغفار مي كرده است از سال 10 بعثت تا سال 10 هجرت. بين رحلت حضرت ابوطالب (عليه السلام) و نزول اين آيه، نزديك 10 سال فاصله است. يعني خداوند مي گويد اي پيامبر! شما كه 10 سال براي حضرت ابوطالب (عليه السلام) استغفار كرده اي، همچنين حقي نداشتي.

نكته دوم اينكه خود استغفار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حضرت ابوطالب (عليه السلام) كه كافر و مشرك از دنيا رفته است، مخالف قرآن است؛ خداوند در آيه 22 سوره مجادله مي فرمايد:

لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ

مؤمنين حق ندارند با كساني كه با خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مخالف بودند، محبت كنند؛ حتي اگر پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند.

شكي نيست كه طلب استغفار كردن براي كسي، نوعي اظهار محبت است و آقايان تصريح كرده اند بر اينكه اين آيه شريفه در سال 2 هجرت نازل شده است. ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گوش نداده است به اين آيه، تا اينكه در سال آخر هجرت، خداوند او را نهي كرده است.

نكته ديگر اين است كه اين آقايان از طرفي مي گويند كه اين آيه در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده است، چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) استغفار مي كرده است و از طرفي هم در قرآن آمده كه:

سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (سوره منافقون/آيه6)

اين آيه قبل از آيه 113 سوره توبه نازل شده است؛ يعني حدود سه يا چهار سال فاصله.

يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حرف خداوند گوش نكرده است و براي حضرت ابوطالب (عليه السلام) استغفار كرده است تا اينكه بعد از فتح مكه، خداوند دستور مي دهد:

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَي (سوره توبه/آيه113)

نكته ديگر اينكه آقايان گفته اند اين آيه در رابطه با مادر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است. اين هم يكي از موارد تأسف و تأثر است. من جوانان و علماي اهل سنت و همچنين جوانان آگاه وهابيت را توصيه مي كنم كه نسبت به بعضي از مطالبي كه در كتاب هاي روائي و تفسيريشان آمده، با دقت بيشتري نگاه كنند و با سعه صدر توجه كنند. آقاي طبري و ديگران آورده اند كه:

لما قدم رسول الله (ص) مكة وقف علي قبر أمه حتي سخنت عليه الشمس، رجاء أن يؤذن له فيستغفر لها، حتي نزلت: ما كان للنبي و الذين آمنوا أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولي قربي . . . إلي قوله: تبرأ منه.

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مكه برمي گشت، بالاي قبر مادرش - حضرت آمنه (سلام الله عليها)- ايستاد و شروع كرد براي استغفار كردن. در همين حين، حضرت جبرئيل آمد و آيه نازل كرد:

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَي (سوره توبه/آيه113)

پيامبر حق ندارد براي مشركين طلب مغفرت كند، ولو اينكه او از خويشانش باشد.

جامع البيان طبري، ج11، ص58 - تفسير ثعلبي، ج5، ص100 - فتح الباري ابن حجر، ج8، ص390

همچنين آقاي قسطلاني در ارشاد الساري، ج10، ص560 مي گويد:

قد ثبت أن النبي صلي الله عليه و سلم أتي قبر أمه لما اعتمر فاستأذن ربه أن يستغفر لها فنزلت هذه الآية

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد بالاي قبر مادرش و از خداوند خواست كه به او اجازه بدهد تا براي مادرش استغفار كند و خداوند هم اين آيه را نازل كرد:

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَي (سوره توبه/آيه113)

روايات ديگري است كه مي گويد در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده است و اينها با هم همخواني ندارد و مي گويد:

فهذه طرق يعضد بعضها بعضا و فيها دلالة علي تأخير نزول الآية عن وفاة أبي طالب

اين رواياتي مي گويد اين آيه در حق مادر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي او مي خواست طلب مغفرت كند خداوند نهي كرد، نزول اين آيه، قطعا از وفات ابوطالب تأخير دارد.

فتح الباري ابن حجر، ج8، ص390

چون اين قضيه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبر مادرش را زيارت كرد، بعد از غزوه تبوك بوده است. حتي خود سيوطي مي گويد:

لما أقبل من غزوة تبوك اعتمر فلما هبط ... فنزل علي قبر أمه آمنة فناجي ربه طويلا ثم انه بكي فاشتد بكاؤه فبكي هؤلاء لبكائه.

بعد از برگشت از غزوه تبوك، رفت بالاي قبر مادرش و در آنجا گريه كرد و مردم هم از گريه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گريه كردند.

درالمنثور سيوطي، ج3، ص283

خوب، آقايان مي دانند كه غزوه تبوك مربوط به سال 9 هجري است و نووي مي گويد:

و كانت غزوة تبوك سنة تسع من الهجرة

المجموع نووي، ج1، ص518

لذا، با توجه با اين دو قضيه كه اين آيه در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده باشد، ابوطالبي كه در سال 10 بعثت از دنيا رفته يا در حق مادر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت آمنه (سلام الله عليها)نازل شده باشد كه مربوط به سال 9 هجري است، باز نزديك 12 سال بين اينها فاصله است. لذا كار به جايي مي رسد كه ابن حجر عسقلاني مي گويد:

اين رواياتي كه ثابت مي كند اين آيه 113 توبه درباره ابوطالب نازل شده، با روايات صحيحي كه ثابت مي كند در حق مادر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده، همخواني ندارد.

همچنين آقاي قرطبي نقل مي كند:

اين سوره، آخرين سوره اي است كه بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده، حال آنكه ابوطالب در آغاز اسلام از دنيا رفته است.

تفسير قرطبي، ج17، ص308

نكته آخر و پاياني اينكه اين آقايان گفته اند اين آيه، نه در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده و نه در حق حضرت آمنه سلام الله عليها، بلكه:

يك مردي از صحابه براي پدر و مادرش كه مشرك بودند استغفار مي كرد. وقتي اين را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفتند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتراض كرد و اين آيه نازل شد.

مسند احمد، ج1، ص99 - مستدرك الصحيحين، ج2، ص335

جالب اينكه آقاي طبري مي گويد:

يك نفر نبود، بلكه چند نفر از مؤمنين بودند كه:

يقول المؤمنون ألا نستغفر لآبائنا و قد استغفر إبراهيم لأبيه كافرا. فأنزل الله: و ما كان استغفار إبراهيم لأبيه إلا عن موعدة وعدها إياه.

آيا نمي توانيم براي پدرانمان كه مشرك بودند و از دنيا رفته اند طلب مغفرت كنيم، در حاليكه حضرت ابراهيم (عليه السلام)براي پدرش كه كافر بود، استغفار كرده است. خداوند آيه نازل كرد: اگر حضرت ابراهيم (عليه السلام)كه براي پدرش استغفار مي كرد، بخاطر وعده اي بود كه داده بود و وقتي فهميد كه او مشرك بوده، از او بيزاري جست.

جامع البيان طبري، ج11، ص57 - فتح الباري ابن حجر، ج8، ص391

پس خلاصه سخن اينكه، ادعاي آقايان مبني بر اينكه اين آيه در حق حضرت ابوطالب (عليه السلام) نازل شده است، با واقعيت تاريخي نمي سازد؛ بلكه جسارت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه مدت 12 سال بعد از نهي خداوند از طلب مغفرت براي كفار يا مشركين، براي حضرت ابوطالب (عليه السلام) استغفار مي كرده است و همچنين در مورد اينكه اين آيه در حق حضرت حضرت آمنه سلام الله عليها، مادر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است، يا در حق بعضي از مؤمنين كه در حق پدرشان استغفار مي كردند نازل شده است.

اين تزلزل در شأن نزول و اختلاف در روايات، نشان مي دهد كه شأن نزول اين آيه، از محصولات كارخانه سازي دودمان بني اميه بوده است و بخاطر بغض و عداوتي كه از آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) داشتند، اينچنين رواياتي را جعل مي كردند و از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان مردم منتشر مي كردند.

سؤالات بينندگان

سؤال:

آقاي حسيني قزويني فرمودند كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) پيرو دين حضرت ابراهيم (عليه السلام)بوده است. آيا دين حضرت ابراهيم (عليه السلام)مسيحيت بوده است يا يهوديت؟

جواب:

قرآن صراحتا مي گويد:

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لَا نَصْرَانِيًّا وَ لَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (سوره آل عمران/آيه67)

نه يهودي بوده و نه مسيحي، بلكه حنيف و مسلم بوده و مشرك نبوده است.

* * * * * * *

سؤال:

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يتيم شد و تحت تربيت حضرت ابوطالب (عليه السلام) قرار گرفت، اگر حضرت ابوطالب (عليه السلام) بت پرست بوده، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مي توانست همراه خود به محل بت پرستان و عبادت بت ها ببرد. اما هيچوقت حضرت ابوطالب (عليه السلام)، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را با خود به اينچنين مكان هايي نبرده است، وگرنه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به او اعتراض مي كرد. اين واضح است كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) بت پرست نبوده، وگرنه برادرزاده خود را همراه خود مي برد.

جواب:

وقتي آقاي عبد المطلب از دنيا رفت، تربيت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را كه 8 ساله بود، به عهده حضرت ابوطالب (عليه السلام) گذاشت و توصيه كرد از او محافظت كند. در اولين سفر خود كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) 10 ساله بود را به طرف شام برد و در آنجا يكي از علماي مسيحي او را ديد و خبر داد كه او پيامبر موعود و آخر الزمان است و حضرت ابوطالب (عليه السلام) قبل از آنكه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به نبوت مبعوث شود، خبر از اسلام و نبوت او داشت و معترف به اين بود. اشعار او را كه هفته گذشته عرض كرديم، دلالت بر ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) دارد.

با توجه به خبري كه برخي از بزرگان مسيحي يا يهودي داده بودند و حتي در منابع اهل سنت آمده كه يهوديان مدينه در گرفتاري ها و مشكلات و جنگ ها، قبل از آنكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا بيايد، به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متوسل مي شدند و همه مي دانستند اين قضيه را. ما يك روايت ضعيف در اين زمينه كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) بت مي پرستيده نداريم، چه رسد بر اينكه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به بت خانه برده باشد.

* * * * * * *

سؤال:

اينكه حضرت ابوطالب (عليه السلام) مسلمان بود يا نبود، چه تأثيري به حال ما دارد؟ مطرح كردن ايمان يا عدم ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) سياسي بود يا ديگر مسائل؟

جواب:

ما شيعه ها، طبق روايت آقا امام رضا (عليه السلام)مي گوئيم:

فردي به نام ابان بن محمود مي گويد:

نامه اي نوشتم به امام رضا (عليه السلام)و در آن نامه نوشته بودم كه:

جعلت فداك إني قد شككت في إسلام أبي طالب، فكتب إلي: إنك إن لم تقر بإيمان أبي طالب كان مصيرك إلي النار.

فدايت شوم من - در اثر تبليغ سوء مردم - در اسلام ابو طالب به شك افتادم. حضرت در پاسخ نوشت: اگر تو اعتراف به ايمان ابو طالب نكني، فرداي قيامت، جايگاهت جز آتش جهنم، جاي ديگري نخواهد بود.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج14، ص68 - الدرجات الرفيعة سيد علي خان مدني، ص50 - الحجة علي الذاهب إلي تكفير أبي طالب بن معد، ص77

از طرف ديگر، حضرت ابوطالب (عليه السلام) صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است. شما كه اينهمه نسبت به صحابه حساس هستيد و حاضر نيستيد كه كسي بگويد بالاي چشم صحابه ابرو بوده، حتي از يك خالد بن وليد كه مي آيد مالك بن نويره را بي گناه مي كشد و با همسرش هم زنا مي كند (دفاع مي كنيد) و خليفه دوم مي گويد:

و الله لأرجحمنك : قسم به خدا تو را سنگسار مي كنم.

حاضر نيستيد كسي به صحابه كوچكترين جسارتي بكند؛ آن وقت شما به چه دل و جرأتي نسبت به حضرت ابوطالب (عليه السلام) كه موفقيت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عمدتا مرهون زحمات طاقت فرساي حضرت ابوطالب (عليه السلام) بوده است، مي گوئيد كه كافر از دنيا رفته است و گرفتار آتش جهنم است؟

* * * * * * *

سؤال:

چندين جا شنيده ام كه وقتي قتداقه اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به دست رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دادند، اميرالمؤمنين (عليه السلام) به زبان آمد و فرمودند كه قرآن بخوانم يا تورات و انجيل يا ...؟ همچنين سوره مؤمنون را تا آخر خواندند. اين را توضيح دهيد.

جواب:

رواياتي كه از نظر سند صحيح باشد، بنده نديده ام. ولي مرحوم رحماني يكي از علماي بزرگ همدان، كتابي دارد به نام الامام علي بن ابيطالب، كه جزء كتاب هاي گرانسنگ و كم نظير است و اين كتاب را به دوستان توصيه مي كنم، در اين كتاب، در ص57 نقل مي كند:

لما ولد علي (عليه السلام)و جاء رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم إلي بيت ابي طالب، اهتز و تبسم في وجهه و قال: السلام عليك يا رسول الله، ثم قال: بسم الله الرحمن الرحيم * قد أفلح المؤمنون * الذين هم في صلاتهم خاشعون. فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: قد أفلحوا بك، أنت و الله أميرهم تميرهم من علومك و أنت و الله دليلهم و بك و يهتدون.

وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد به خانه ابوطالب و اميرالمؤمنين (عليه السلام) خوشحال شد و تبسم كرد در صورت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آيات سوره مؤمنون را خواند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر مومنين رستگار مي شوند، به بركت تو رستگار مي شوند و تو امير آنها هستي و تو راهنماي مومنين هستي و به بركت تو هدايت مي شوند.

اين حديث را نقل مي كند از كتاب شفاء الصدور علامة حاج ميرزا أبوالفضل طهراني، ص76 و بحار الأنوار، ج35، ص18

در اين منابع نيز يافت شد:

أمالي شيخ طوسي، ص708 - مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج2، ص23

* * * * * * *

سؤال:

مي خواستم بدانم كه درست شنيدم كه نبايد براي اموات مشرك و كافر، استغفار كرد؟

با توجه به اينكه روزانه در جهان اينهمه عليه شيعه توطئه مي كنند و شيعه كشي مي كنند و بمب گذاري مي كنند و ... . ما بايد چكار كنيم، چرا مراجع عظام تقليد ساكت هستند؟ خون ما به جوش آمده است.

جواب:

بله، اگر ما بدانيم كه حتي نزديك ترين خويشاوندمان كه مشرك بوده، از دنيا رفته، حق طلب مغفرت براي او نداريم.

همه مي دانند بر اينكه شيعه، با اهداء خون زنده بوده و زنده خواهد ماند. رئيس جمهور عراق در سه چهار ماه پيش گفت كه 85% كشته هاي عراق از شيعيان بوده است. حالا بنابر نقلي، يك ميليون نفر و بنا بر نقلي 850 هزار نفر در اين چند ساله، كشته هاي عراق بوده است. 85% آنها از شيعيان بوده است.

چند روز پيش هم عزاداران امام كاظم (عليه السلام) را به شهادت رساندند. آنها چه گناهي و معصيتي كرده اند؟ چه هيزمِ تري به شما فروخته اند كه يك زن وحشي و افريته را شستشوي مغزي مي دهيد و كمربند انفجاري به خود مي بندند و هم خود را به درك اسفل وارد مي كند و هم حدود 100 نفر از عزاداران و علاقمندان به أئمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) را به خاك و خون مي كشد.

ما مطيع آقايان مراجع عظام تقليد هستيم. به تعبير يكي از مراجع عظام تقليد كه مي گويد:

وهابي ها و سعودي ها بترسند از روزي كه آتشفشان شيعيان شعله ور شود و از غضب شيعيان بترسند كه اگر بخواهند روزي تصميم بگيرند از شما انتقام بگيرند و تلافي كنند، آن روز، طوري ديگر ورق خواهد خورد.

لذا، ما هم تابع مراجع عظام تقليد هستيم و با برادران اهل سنت، ماداميكه آنها كمر همت به كشتن ما نبسته باشند، ما به هيچ وجهي نه تنها فكر كشتن آنها نداريم، بلكه فكر اهانت كردن به عزيزان اهل سنت را هم نمي كنيم. خودمان را برادر آنها و آنها هم را برادر خودمان مي دانيم.

* * * * * * *

سؤال:

در پايان برنامه ها، ادعيه اي كه موثق و معتبر هستند را از منابع شيعه ذكر كنيد.

جواب:

اكثر دعاهايي كه براي ما نقل كرده اند، مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان آورده است و اينها معتبر و موثق است. آنچه كه مهم است و توصيه مي شود، اين است كه تلاش كنيم تا ارتباطمان با خدا حفظ شود. نمازهايمان را با حضور بخوانيم، چون:

الصلاة معراج المؤمن، الصلاة قربان كل تقي

نماز، بايد ما را با خدايمان مرتبط كند و در هنگام نماز بايد احساس كنيم كه به معراج رفته ايم و نيروي معنوي از خداوند بگيريم و آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) كه:

بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الأرض و السماء

روزيِ هستي، به بركت اوست و به بركت او آسمان و زمين پابرجا مانده .

همچنين توصيه مي كنم به زيارت آل ياسين. حدود دو سال قبل خدمت حضرت آيت الله وحيد خراساني بوديم، ايشان توصيه مي كرد بر اينكه:

اول هر صبحي رابطه مان را با آقا امام زمان (عليه السلام) برقرار كنيم و مي فرمود از خواندن زيارت آل ياسين غفلت نكنيد.

همچنين دعاي فرجي كه در آخر مفاتيح الجنان است، هر روز يا روزهاي جمعه خوانده شود و زيارت جامعه كبيره كه از گنجينه هايي است كه از امام هادي (عليه السلام) به ما رسيده است. مخصوصا عزيزان شيعه كه در كشورهاي خارج و بلاد كفر هستند و معمولا ارتباط زيادي با مسائل معنوي ندارند، خواندن زيارت جامعه كبيره باعث مي شود كه انسان ايمان و عقيده اش متزلزل نشود. بنده فراموش نمي كنم كه هر وقت خدمت حضرت آيت الله نجفي مرعشي مي رسيدم، مي گفت:

تا مي تواني از خواندن زيارت جامعه كبيره غفلت نكن؛ اگر مي تواني روزي يكبار، وگرنه هفته اي يكبار. زيرا يكي از اثرات زيارت جامعه كبيره اين است كه انسان بدون ايمان از دنيا نمي رود.

* * * * * * *

سؤال:

گفته شده كه خانواده حضرت ابوطالب (عليه السلام) اصالتا ايراني هستند. در زمان قبل از ساسانيان، به عربستان سعودي انتقال پيدا مي كنند. حتي مي گويند اسم هايي كه ما شيعيان داريم، آن زمان اهل سنت نداشتند و حق ندارند بعد از آن هم بگذارند، مانند محمد و علي و حسين و حسن. آيا اين صحت تاريخي دارد يا خير؟

جواب:

بنده، تا الان، نه همچنين مطلبي ديده ام و نه شنيده ام و نه در منابع معتبر تاريخي اينچنين چيزي را ديده ام. اگر شما مدركي داريد، ارائه دهيد تا ارزيابي شود.

* * * * * * *

سؤال:

حضرت ابوطالب (عليه السلام) مسلمان نبوده است و بلكه شيعه بوده است.

جواب:

تشيع از اسلام جدا نيست و اسلام هم از تشيع جدا نيست. مؤسس تشيع، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و 40 روايت در منابع معتبر اهل سنت آمده است با واژه هاي:

شيعة علي، أنت و شيعتك هم الفائزون، انت و شيعتك في الجنة و ... .

از اينها، اگر يك روايت صحيح هم باشد، مطلب تمام است.

* * * * * * *

سؤال:

بنده در جائيكه زندگي مي كنم، تبليغات را با فيلم و انيميشن براي سنين كوچك نشان مي دهند و شبكه سلام، تنها شبكه اي است كه مي توانيم مسائل ديني مان را بيابيم. متأسفانه براي گروه سني كودك و نوجوان، اين شبكه، برنامه خاصي را ندارد و براي سنين بالاي 40 طرح ريزي شده است.

جواب:

ما هم با شما هم عقيده هستيم و بايد شبكه سلام و ساير شبكه هاي خارج از كشور، بيايند زندگي أنبياء و أئمه (عليهم السلام) و بزرگان را به صورت فيلم و كارتون و أنيميشن در بياورند و توسط اين فيلم ها، بهتر مي توان مباحث اسلامي و قرآني را در ذهن كودك قرار داد.

من خبري را كه امروز بدستم رسيد كه براي من مايه تأسف بود را مي خوانم و از عزيزان تقاضا دارم كه دقت كنند:

در همين يكي دو ماه قبل، دشمنان اسلام با يكي از موسسات بزرگ توليد كننده بازي هاي رايانه اي قراردادي بسته اند كه يك بازي عليه اسلام و تحريك مردم و جوانان و كودكان بر ضد اسلام توليد كنند. قرارداد اوليه براي توليد اين بازي، 18 ميليارد دلار بوده است.

يعني 18 ميليارد دلار سرمايه گذاري كرده اند تا يك بازي رايانه اي درست كنند و مردم جهان را عليه اسلام بشورانند و نسبت به اسلام بدبين كنند. نوشته شده كه تاكنون 9 ميليون نفر براي اين بازي ثبت نام كرده اند.

من در اينجا، ضمن تشكر از مسلمانان و شيعياني كه براي اعتلاي كلمه توحيد تلاش مي كنند، مخصوصا شيعياني كه در گوشه و كنار جهان براي ترفيع نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) تلاش مي كنند و حسينيه و مسجد مي سازند و كارهاي فرهنگي مي كنند، توصيه كوچكي دارم:

برادران و سروران عزيز! درست است كه ساختن حسينيه و بيمارستان كار خوبي است، رسيدگي به بيچارگان كار خوبي است، ولي انبياء (عليهم السلام) براي سير كردن شكم مردم نيامده بودند. اگر أئمه (عليهم السلام) براي فقراء و بيچارگان تلاش مي كردند، در حاشيه كارشان بوده است. بعثت انبياء (عليهم السلام) و تلاش أئمه (عليهم السلام) براي هدايت مردم بوده است. گر چنانچه شما بخواهيد قدمي برداريد تا يك انسان گمراهي را نجات بدهيد، يك انساني را كه از اهل بيت (عليهم السلام) دور افتاده است، به اهل بيت (عليهم السلام) نزديك كنيد، يقين بدانيد از هزاران حسينيه و مسجد و بيمارستان ساختن، پيش آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) ارزشش بالاتر است.

البته من نمي خواهم در عملكرد آقايان ايجاد تشكيك كنم؛ ولي امروز، نياز تشيع، پاسخگوئي به اين شبهات و مبارزه با اين هجمه هاي شديدي است كه در سراسر جهان مشاهده مي كنيم.

* * * * * * *

سؤال:

براي اسلام آوردن بسياري از بزرگان، تاريخ ذكر شده است؛ چرا در تاريخ گفته نشده كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) در فلان تاريخ اسلام آورد؟

جواب:

در روايات متعدد شيعه و سني داريم كه در همان روزهاي اول بعثت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقتي حضرت ابوطالب (عليه السلام) آمد ديد كه آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشغول خواندن نماز است و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت خديجه (سلام الله عليها) پشت سر او هستند، به جعفر هم دستور داد تا پشت سر آنها نماز بخواند و مردم را تحريك مي كرد. اينها نشانگر اين است كه قبل از مبعوث شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به نبوت، به نبوت او ايمان داشته و اسلام آورده بود و نيازي به اسلام آوردن جديد نبوده است. همانطوري كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) قبل از مبعوث شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به نبوت، اسلام آورده بود.

در روايات داريم كه امام باقر (عليه السلام) فرمود:

براي اينكه حضرت ابوطالب (عليه السلام) بتواند به نحو أحسن از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان دفاع كند، در ميان مشركين، اظهار اسلام نمي كرد.

مثلا اگر كسي در جايي شيعه شده و در صورت اظهار تشيع خود، نمي تواند از شيعه ها دفاع كند، ولي با وجهه سني بودن يا وهابي بودن خود، خيلي راحت مي تواند از شيعيان دفاع كند. يا اينكه فردي در ميان يهوديان يا مسيحيان، مسلمان شده است، ولي منطقه در اختيار مسيحيان است و اگر بخواهد با وجهه اسلامي از مسلمانان دفاع كند، نمي تواند. لذا حضرت ابوطالب (عليه السلام)، طبق فرمايش امام باقر عليه السلام، همانند اصحاب كهف، ايمان خود را مخفي نگه داشتند تا بتوانند به نحو أحسن از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان دفاع بكنند.

* * * * * * *

سؤال:

اگر فرضا، حضرت ابوطالب (عليه السلام) مسلمان نشده باشد، آيا كاستي و نقصي نسبت به عظمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ايجاد مي كند؟

جواب:

معمولا بعضي از افراد در حدي نيستند كه در مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشند. براي اينكه براي برخي از صحابه، مقام والائي درست بكنند، مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را پائين مي آورند. مثلا برخي از بزرگان در شرح حالشان است كه:

كان يبول قائما

كارش، ايستاده بول كردن بود.

اينها براي اينكه بتوانند عيب او را برطرف كنند، مي آيند روايت جعل مي كنند كه:

كان رسول الله يبول قائما في سباط القوم.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم ايستاده بول مي كرده است.

از آن طرف مي بينند كه خليفه اول و خليفه دوم و خليفه سوم، همه، داراي پدران كافر و بت پرست بودند واز اين طرف هم برايشان قابل تحمل نيست كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) داراي پدري مؤمن باشد؛ لذا براي اينكه بتوانند اميرالمؤمنين (عليه السلام) را همسطح ديگر خلفاء قرار بدهند، مي آيند و مي گويند كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم پدرش نستجير بالله كافر بوده است و مي خواهند از اين كانال، فضيلتي را از اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگيرند.

* * * * * * *

سؤال:

وجه تسميه شِعب ابي طالب چه بوده است؟ آيا حضرت ابوطالب (عليه السلام) در آن درّه بين دو كوه، به همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بودند؟

جواب:

حضرت ابوطالب (عليه السلام) در شِعب ابو طالب كه سه سال طول كشيد، اول شب مي آمد جاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در يك گوشه اي پهن مي كرد و وقتي پاسي از شب مي گذشت، جاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در وسط جمعيت مي انداخت و يكي از فرزندان خود را كه بنابر نقلي اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در جاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواباند و در طول آن سه سال، چه زحمت ها و چه مشقت هايي كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) متحمل نشدند.

چون در حقيقت اين شِعب، مِلك حضرت ابوطالب (عليه السلام) بوده است و در طول اين سه سال، كل قضايا به عهده حضرت ابوطالب (عليه السلام) بوده و رياست افراد محاصره شده در اين شِعب، بر عهده ايشان بود، لذا به شِعب ابوطالب مشهور شد.

صحبت پاياني:

غرض از اين بحث ها، اگر بنا است كه صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با نظر عدالت نگاه شود، بايد به همه يكسان نگاه شود؛ نه اينكه ما حضرت ابوطالب (عليه السلام) را جدا كنيم و ديگران را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نزديك تر.

به جوانان و طلبه ها و دانشجويان اهل سنت توصيه مي كنم كه مقداري آگاهانه با قضاياي تاريخي برخورد كنند. طوري نباشد كه مسئله اي را، چون پدرانشان گفته اند، ما هم همان راه را مي رويم، چه خوب و چه بد.

با برادرمان آقاي عبد المجيد مراد زهي كه قرار بود از پارسال يك مناظره اي و گفتگوي دوستانه صورت بگيرد، اين مناظره به عللي به تاخير افتاد؛ مقداري را آقاي هدايتي در مسافرت بودند، مقداري را ما گرفتار بوديم و مقداري را ايشان كسالت داشتند و هفته گذشته هم ايشان اعلام آمادگي فرمودند. إن شاء الله شب جمعه هفته آينده، ساعت 10 به وقت ايران، اين گفتگوي دوستانه و مناظره، بين بنده و جناب عبد المجيد مرادزهي از اساتيد حوزه علميه زاهدان، به صورت زنده و مستقيم پخش خواهد شد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مينا نفيسي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ مهر ١٣٨٧ |
سلام
جواب ها بسيار راهگشا و مستند بود . در عين حال قرار بود جواب كامل شبهه در سخنراني هاي بعد روي سايت قرار گيرد كه متاسفانه چنين نشد.
2 | الياس صمدي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٩ آذر ١٣٨٧ |
سخناني ارزشمند در مورد عيد غدير از ائمه مي خواستم

پاسخ:
در بخش يادداشت:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=6

در بخش پرسش و پاسخ:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3480

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3501

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3402

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3401

در بخش سخنراني ها:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=86

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=95

و همچنين در ساير سايت هاي اينترنتي نيز نسبت به اين مقوله بحث و صحبت بسيار شده است که با کمي جستجو به موارد مناسب مي توانيد دسترسي يابيد من جمله لينک هاي ذيل:

«چرا شيعه « غدير » را مهم مي داند»

http://ghadirekhom.com/modules/smartsection/item.php?itemid=95

و يا خطابه غدير

http://www.missagh.org/ghadir/khotbeh_ghadir.htm

و بحث اسناد غدير

http://www.missagh.org/ghadir/Sources.htm

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
3 | علي (رض) | Iran - Bahārestān | ١٢:٠٠ - ٢٣ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام آيا در کتب لغت اهل سنت معناي متبادر از کلمه ي مولا اولا به تصرف است ؟ لطفا با ذکر منبع

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در ادرس ذيل به صورت مفصل پاسخ شما از كتب اهل سنت داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=130
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها