2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
ولايت از منظر قرآن 4
کد مطلب: ٥٥٧٢ تاریخ انتشار: ٢٩ اسفند ١٣٨٧ تعداد بازدید: 6187
سخنراني ها » امامت و خلافت
ولايت از منظر قرآن 4

منای کلمه مولی، خطاب به مفرد با صیغه جمع در آیه ولایت
پاسخ به شبهات 87/12/29

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 87/12/29

استاد حسيني قزويني

بحث ما در رابطه با آيه ولايت بود. از نظر شأن نزولش بر اميرالمؤمنين (عليه السلام) و دلالتش بر ولايت، بحث كرديم. گر چه اگر بخواهيم عميق تر بحث كنيم، مسئله، اقتضاي كشش را دارد كه حدود 12 جلسه پيرامون آن بحث شود. ما در پاسخ گويي به كتاب دكتر قِفاري به نام أصول مذهب الشيعة الإثني عشرية ـ كه تقريبا مفصل ترين و عريض ترين كتاب ضد شيعه در اين 15 قرن است كه حدود 3 سال است با كمك دوستان، جواب اين كتاب را مي دهيم، ـ جديدترين و قديمي ترين شبهاتي را كه پيرامون آيه ولايت بوده را مفصل آورده ايم و إن شاء الله شايد تا آخر امسال، 3 جلد آن از چاپ خارج شود. اگر بخواهيم بحث هاي آنجا را بياوريم، فقط بايد يك ترم 18 جلسه اي 5/1 ساعته، صحبت كنيم و به چند جلسه 45 دقيقه اي نمي شود اكتفاء كرد.

بحث كلمه ولي، هم در آيه ولايت مطرح است و هم در حديث غدير. هر چقدر روي كلمه ولي، بيشتر بحث كنيم و مانور بدهيم، در 3 جا از آن استفاده مي كنيم:

1. در آيه ولايت 2. حديث ولايت: علي ولي كل مؤمن بعدي 3. حديث غدير

يكي از بحث هايي كه در اينجا مطرح است و نياز به دقت دارد و براي تتميم بحث قبلي عرض مي كنم، اين است كه شما به ما مي گوييد كلمه ولي در آيه ولايت و حديث ولايت و حديث غدير ـ در حديث غدير، اگر يك يا دو روايت داشته باشيم كه:

من كنت مولاه فعلي مولاه.

تعابير ديگري است كه مي گويد:

من كنت أنا وليه، فعلي وليه.

من كنت مولاه، فعلي وليه.

من كنت وليه، فعلي مولاه.

تعابير متعدد ديگري هم هست كه كلمه مولا و ولي به يك معناست، ـ به معناي دوست و ناصر و ... است. ما از شما سوال مي كنيم:

اين كلمه ولي كه در زبان خليفه اول و دوم استعمال شده است، به چه معناست؟ چرا يك بام و دو هوا مي كنيد؟

ما كاري به هيچ چيزي نداريم. خود آقاي ابوبكر در وقت از دنيا رفتنش، چه چيزي نوشت كه مردم هيچ اختلافي نكردند و گفتند كه آقاي ابوبكر، خليفه معين كرده است و ما هم بايد برويم با اين خليفه ابوبكر بيعت كنيم؟ ابوبكر چه گفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را درباره حضرت علي (عليه السلام) نگفته است؟

تاريخ طبري نوشته است كه ابوبكر در هنگام وصيت گفت:

إني ولّيت عليكم عمر.

اگر ولي به معناي دوست است، اينجا هم بگوييد كه به معني دوست است. عمر هم نامه را گرفت آمد در مسجد و به مردم گفت اين نامه اي است كه ابوبكر، خليفه بعدي را معين كرده است. غلام ابوبكر رفت بالاي منبر و خواند:

كتب ابو بكر إني قد وليت عليكم عمر.

كلمه ولي در اينجا به چه معناست؟ نگفته است:

قد خلفت عليكم عمر يا قد وصّيت يا جعلته خليفة يا جعلته اماما

در اينجا به هر معنايي گرفتيد، همان معنا را در آيه ولايت و حديث ولايت و حديث غدير بگيريد.

همچنين خود خليفه دوم در بستر بيماري افتاده و وصيت مي كند و مي گويد:

لو أدركت سالم مولي أبي حذيفة لولّيته.

اگر سالم، مولاي أبو حذيفه بود، او را ولي شما قرار مي دادم.

تاريخ الطبري، ج5، ص33 ـ طبقات لإبن سعد، ج3، ص181 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص161 ـ أسد الغابة لإبن الأثير الجزري، ج2، ص246

آيا يعني دوست شما قرار مي دادم يا ولي أمر شما قرار مي دادم؟ شما در اينجا به چه معنايي گرفته ايد؟ همان معنا را هم در رواياتي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفته است، بگيريد.

در خود صحيح مسلم صراحت دارد كه عمر، خطاب به علي و عباس گفت:

لما توفّي ابو بكر فقلت أنا وَلِيّ رسول الله و وَلِيّ أبي بكر.

وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم: من، ولي و جانشين انتخاب شده پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم و ابوبكر هستم.

صحيح مسلم، ج5، ص152

در اينجا به چه معناست؟ همين معنا را در آيه ولايت هم داشته باشيد. چرا يك بام و دو هوا مي كنيد؟

اشكال:

يكي از شبهاتي كه در اينجا مطرح كرده اند، اين است كه:

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نماز، صداي سائل را شنيد و دستش را بلند كرد و انگشتر را از دستش در آورد و به سائل داد و اينها، فعل كثير است و مبطل نماز است. شما شيعيان، يك شعري را مي گوييد كه در قافيه آن گير مي كنيد. فعل كثير، مبطل نماز است و اين كارهايي را كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) انجام داده است، نمازش باطل بوده و الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ معنا پيدا نمي كند.

جواب:

ما، جاي دور نمي رويم. در كتاب صحيح مسلم نقل مي كنند:

ان رسول الله صلي الله عليه و سلم كان يصلي و هو حامل امامة بنت زينب بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم و لأبي العاص بن الربيع، فإذا قام حملها و إذا سجد وضعها.

وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم نماز مي خواند، نوه خودش را از دخترش زينب، بغل مي كرد. وقتي مي خواست بلند شود، او را در بغل مي گرفت و وقتي به سجده مي رفت، او را زمين مي گذاشت. همين طور در ركعات بعدي.

صحيح مسلم، ج1، ص73، حديث1099

آيا در اينجا هم مي گوييد كه نماز پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باطل است يا نه؟ ولي نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين همه جسارت مي كنيد؟ آيا اين فعل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقت بيشتري را مي برد يا در يك لحظه انگشتر را در آوردن به سائل دادن؟ اينها با هم قابل مقايسه نيستند.

اين در صحيح مسلم است و احتياجي هم به سند ندارد.

روايت ديگري داريم در مسند احمد از ابوهريره كه مي گويد:

كنا نصلي مع رسول الله صلي الله عليه و سلم العشاء، فإذا سجد وثب الحسن و الحسين علي ظهره، فإذا رفع رأسه أخذهما بيده من خلفه أخذا رفيقا و يضعهما علي الأرض، فإذا عاد عادا حتي قضي صلاته أقعدهما علي فخذيه.

وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم نماز مي خواند، حسن و حسين مي آمدند بر پشت حضرت سوار مي شدند و وقتي حضرت مي خواست از سجده بلند شود، خيلي آرام، حسن و حسين را مي گرفت و بر زمين مي گذاشت و از زمين بلند مي شد و دوباره وقتي به سجده مي رفت، اين دو بر پشت حضرت سوار مي شدند و دوباره حضرت با آرامي، اين دو را روي زمين مي گذاشت. وقتي كه حضرت از دو سجده بلند مي شد، اين دو را روي زانوي خودش قرار داد.

مسند احمد، ج2، ص513 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص20 ـ السنن الكبري للنسائي ، ج5، ص50 ـ مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص167 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص168 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص52

اين همه كار از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول نماز اتفاق مي افتد. آيا در آنجا، اين كار، موجب بطلان نماز نيست؟

پس اين اشكالي كه اين آقايان مي كنند كه اين عمل، فعل كثير است يا منافات با هيئت نماز دارد، حرف بي حساب و بي مدركي است و با مباني خود اهل سنت هم منافات دارد.

اشكال:

در اينجا، چندين كلمه به صيغه جمع آمده است:

الَّذِينَ آَمَنُوا ـ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ ـ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ ـ هُمْ رَاكِعُونَ

چطور ممكن است صيغه جمع گفته شود و اراده مفرد شود؟

جواب:

اولا: اين قضيه را آقاي زمخشري ـ از بزرگان و استوانه هاي تفسيري اهل سنت ـ جواب داده است و مي گويد:

مراد در اينجا، علي بن أبي طالب است و اگر صيغه جمع آمده است، به خاطر تشويق و ترغيب مردم به اين عمل است.

يعني زيبنده و شايسته است كه همه مردم اين كار را انجام بدهند.

ثانيا: مرحوم شرف الدين (ره) مي گويد:

براي اين كه كفار و مشركين و منافقين، در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) موضع گيري تندي نكنند.

به فكر اين كه جاي توجيه دارد.

ثالثا: در قرآن، در موارد متعددي صيغه جمع آمده و اراده فرد شده است:

الف) :

لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ (سوره ممتحنه/آيه8)

صحيح بخاري صراحت دارد و مي گويد:

أسماء ابنة أبي بكر رضي الله عنهما، قالت: أتتني أمي راغبة في عهد النبي صلي الله عليه و سلم، فسألت النبي صلي الله عليه و سلم آصلها؟ قال: نعم، قال ابن عيينة: فأنزل الله تعالي فيها: لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين.

صحيح البخاري، ج7، ص71

در اينجا يك فرد بوده و درباره او، صيغه جمع به كار رفته است.

ب) :

كلمه يَسْتَفْتُونَكَ، صيغه جمع است و همه اتفاق نظر دارند بر اين كه مراد از اين كلمه، جابر بن عبد الله انصاري است:

يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ (سوره نساء/آيه176)

صحيح مسلم، ج5، ص60

در خود سنن ترمذي و جاهاي ديگر آمده است كه منظور از اين آيه، جابر بن عبد الله انصاري است.

سنن ابن ماجة للقزويني، ج2، ص911 ـ سنن الترمذي، ج3، ص282 ـ تفسير القرطبي، ج6، ص28 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج11، ص233

ج) :

در اين آيه:

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ (سوره بقره/آيه215)

صيغه جمع آمده است و آقايان اهل سنت اتفاق نظر دارند كه درباره عمرو بن جموح نازل شده است.

الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص243 ـ تفسير الآلوسي، ج2، ص105

د) :

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاءُ (سوره آل عمران/آيه181)

آقايان مي گويند كه منظور از اين آيه، حيي بن أخطب است.

تفسير القرطبي، ج4، ص294

هـ) :

وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ (سوره توبه/آيه61)

آقايان مي گويند كه در رابطه با يكي از منافقين به نام جلاس بن سويد نازل شده است.

و) :

وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ (سوره نور/آيه33)

اينها در رابطه با غلام حويط بن عبد العزي نازل شده است و تمام تفاسير اهل سنت اين را گفته اند.

تفسير القرطبي، ج12، ص244

ز) :

إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا (سوره نساء/آيه10)

در رابطه با مرثد بن زيد الغطفاني نازل شده است.

و موارد ديگر كه ما فقط به اين نمونه ها اكتفاء مي كنيم. استعمال جمع و اراده فرد، يك أمر شايع قرآني است و در عرف افراد اديب، غالبا كلمه فرد استعمال نمي شود. مثلا به فردي گفته مي شود: شما تشريف بياوريد، شما فرموديد، شما نوشتيد، شما بفرمائيد. در مواردي كه گوينده، اديب و بزرگوار باشد يا مخاطب، فرد بزرگواري باشد، صيغع جمع استعمال مي شود.

اشكال:

اميرالمؤمنين (عليه السلام)، ثروت نداشته است. شما شيعيان در تاريخ نوشته ايد كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) از مال دنيا، چيزي را نداشته است. كسي كه زكات نقره مي دهد، بايد ثروت كلاني از نقره داشته باشد تا بتواند از آن زكات بدهد. خود نقره، حتما بايد به نصاب برسد و از حد نصاب هم سال بگذرد تا بر آن، زكات واجب شود. اميرالمؤمنين (عليه السلام) اينچنين نبوده است.

جواب:

كلمه زكات كه در اينجا آمده است، همان معناي مصطلح نيست. اول شما ثابت كنيد كه به همان معناي مصطلح است، سپس اشكال كنيد. مراد از زكات، معناي لغوي آن است كه به معناي طهارت و نمو و بركت و مدح است. در قرآن هم از اين تعابير، زياد به كار رفته است. در رابطه با حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب (عليهم السلام) آمده است:

وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ (سوره أنبياء/آيه73)

در مورد حضرت اسماعيل (عليه السلام) آمده است:

وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ كَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (سوره مريم/آيه55)

خيلي واضح و روشن است كه زكات در شرايع گذشته، به اين شكلي كه ما داريم نبوده است؛ يعني كسي كه گندم و جو و طلا و نقره اش به حد نصاب برسد. بلكه مراد از زكات، همان معناي لُغَوي است كه اينها پاك مي ساختند و نمو مي دادند و بركت مي آوردند. همان طوري كه نمازهاي آنها هم مانند نمازهاي ما نبوده است و شايد نماز در آنها، به معناي دعا و نيايش باشد. همچنين در اين آيه:

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي ـ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي (سوره أعلي/آيات14ـ15)

آيا در اينجا هم منظور كسي كه زكات مالش را بيرون آورد؟ يا كسي كه خودش را پاك و تزكيه كرد؟

در اين آيه چطور:

الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّي (سوره ليل/آيه18)

پس، كلمه زكات در اينجا، ثابت نيست كه به معناي زكات مصطلح و اخراج مال معين از اموالي كه به حد نصاب رسيده است، باشد.

شما از كجا مي گوييد كه علي بن أبي طالب (عليه السلام) در اين حد، اموال نداشت؟ آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همانند ديگر مجاهدين در جنگ ها شركت مي كردند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم غنائم جنگي را بين همه توزيع مي كرد و از جمله آنها، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود كه از اين غنائم مي گرفت. شايد در بعضي از اين موارد، چندين برابر حد نصاب، در اختيار اميرالمؤمنين (عليه السلام) قرار مي گرفت. شايد اميرالمؤمنين (عليه السلام) به خاطر اين كه آن اموال در اختيارش بود، زكات متعلق به آن اموال را داده است، چون در غنائم، لازم نيست كه سال بر آن بگذرد. مانند خمس در أرباح مكاسب كه مستحب است كسي كه ربح مي كند، خمس خود را در همان روز بدهد. در زكات نقدين، اميرالمؤمنين (عليه السلام) منتظر اين نبود كه سال بر آن بگذرد، در همان لحظه، زكات آن را حساب كرده و به سائل داده است.

اينها همه بهانه هاي بني اسرائيلي است. اين كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فقير بوده، نه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) نمي خواست مالي بر مال انباشته كند. خود حضرت در نامه 45 نهج البلاغه كه به عثمان بن حنيف مي نويسد، مي گويد:

فوالله ... و لو شئت لاهتديت الطريق إلي مصفي هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز و لكن هيهات أن يغلبني هواي و يقودني جشعي إلي تخير الأطعمة و لعل بالحجاز أو اليمامة من لا طمع له في القرص و لا عهد له بالشبع أو أبيت مبطانا و حولي بطون غرثي و أكباد حري؟ أو أكون كما قال القائل و حسبك داء أن تبيت ببطنة و حولك أكباد تحن إلي القد.

قسم به خدا! اگر بخواهم از بهترين و لذيذتري غذاها بخورم و بهترين و گران قيمت ترين لباس ها را بپوشم، مي پوشيدم و مانعي ندارم. ولي هيهات كه فرزند أبي طالب اسير دنيا شود و مالي را بر مالي اضافه كند، حال آنكه در كشور اسلامي، افرادي هستند كه نان سير خوردن را به ياد ندارند و لباس كافي كه خود را بپوشانند، در اختيار ندارند. مرضي بالاتر از اين نيست كه يك نفر شب را با شكم سير بخوابد، ولي در اطراف او، افرادي باشند كه از گرسنگي، خواب به چشم شان نمي رود.

اينها، خلاصه اي از اشكالاتي بود كه در رابطه با اين آيه شريفه وجود دارد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها