2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
وهابيت و توحيد 07
کد مطلب: ٥٤٧٥ تاریخ انتشار: ٠٦ آبان ١٣٨٩ تعداد بازدید: 4672
حبل المتین » عمومی
وهابيت و توحيد 07

توحید نظری و عملی، توحید در صفات و افعال، خالقیت و ربوبیت
حبل المتين 89/08/06

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 06 / 08 / 89

آقاي محسني

. . .

استاد حسيني قزويني

نكته اول

همان طور كه برادر عزيزمان آقاي محسني اشاره كردند، بحث توحيد و شرك، از حساس ترين مسائل روز است؛ هم از مسائل مذهبي است و هم از مسائل ديني. اگر ما بحث توحيد و شرك را بتوانيم خوب حل كنيم با الهام از قرآن و سنت پاك و زلال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السلام)، توانسته ايم هم در رابطه با ديگر ادياني كه آلوده به شرك هستند، مانند مسيحيت، به بهترين وجه به بحث و گفت و گو بپردازيم و توحيد خالص را تبيين كنيم و هم مشكل درون ديني كه ما با وهابيت داريم و با كوچك ترين مسائل، ما را متهم به شرك مي كنند، حل كنيم. البته اتهام شرك، فقط اختصاص به شيعه ندارد. ولي الآن وهابيت تشخيص داده است كه اگر بخواهد در چند جبهه مبارزه كند، به صلاحش نيست و اگر بخواهد با شيعيان و حنابله و شوافع و أحناف و مالكي ها مبارزه كند، نمي تواند و فعلا لبه تيز شمشير وهابيت، متوجه شيعه است و در ماهواره هاي شان، هر بحث تاريخي و اخلاقي و تفسيري را كه مطرح مي كنند، به شرك شيعه مي چسبانند. اگر عزيزان، ماهواره هاي وهابي را ببينند، به ويژه بعضي از ماهواره هايي كه به زبان فارسي برنامه دارند، مي بينند كه گويا آنها هيچ رسالتي ندارند، مگر اين كه شيعه را متهم به شرك كنند. اين آقايان در رابطه كفر جهاني و اين همه جناياتي كه در جهان صورت مي گيرد، هيچ عكس العملي نشان نمي دهند؛ حتي در برابر سوزاندن قرآن كريم، عكس العمل نشان ندادند؛ در رابطه با كتاب آيات شيطاني هم عكس العمل نشان ندادند. ولي گويا حرم ائمه معصومين (عليهم السلام) و توسل شيعه به امامان (عليه السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، استخواني شده است در گلوي وهابيت و در اين حوزه هم از هرگونه اهانت و جسارت و هتاكي و به كار بردن عبارات ركيك و وقيح، دريغ نمي كنند. لذا ما در يك جمله اگر بخواهيم معنا كنيم، مي گوييم توحيد عبارت است از: «اعتقاد قطعي به يگانگي خداوند تبارك و تعالي، در ذات و صفات و افعال و عمل نمودن بر اساس اين اعتقاد» و در برابر توحيد، شرك قرار دارد كه عبارت است از: «انكار يگانگي خداوند در ذات و صفات و افعال و مشاركت غير خداوند در كارها».

نكته دوم

اگر به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه تمام پيامبران إلهي (عليهم السلام)، از حضرت آدم (عليه السلام) تا حضرت خاتم (صلي الله عليه و آله)، همگي منادي توحيد بوده اند. قرآن در سوره أنبياء، آيه 25 صراحتا مي فرمايد:

وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ

هيچ پيامبري را قبل از تو نفرستاديم، مگر اين كه به او وحي فرستاديم كه جز من، خدايي نيست و مرا عبادت كنيد.

يعني رسالت اول أنبياء (عليهم السلام)، دعوت مردم به توحيد و پرهيز دادن مردم از شرك است.

نكته سوم

وقتي به قرآن مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، در جاي جاي قرآن، بحث توحيد به نمايش گذاشته شده است. مثلا در سوره بقره، آيه 163 آمده است:

وَ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ

در سوره مائده، آيه 72 آمده است:

وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ

در سوره نساء، آيه 116 آمده است:

وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا

يعني همان طوري كه در سنت هم آمده، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، دعوت خود را اين گونه آغاز كرد:

قولوا لا إله إلا الله تفلحوا.

مسند احمد، ج3، ص492 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص15

لذا، در سرلوحه كار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم بحث توحيد و دعوت كردن مردم به اعتقاد به يگانگي خداوند در ذات و صفات و افعال و عمل بر اساس اين اعتقاد و پرهيز دادن مردم از هرگونه توجه به خدايان باطل است و هم چنين پرهيز دادن شريك قائل شدن براي ذات اقدس ربوبي. زيرا مشركين مكه، منكر خداوند نبودند و قرآن مي فرمايد:

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

اگر از اينها سؤال كني كه خالق آسمان ها و زمين كيست؟ مي گويند: خدا.

سوره لقمان/آيه25

ولي در كنار آفريدگار آسمان ها و زمين، بت ها را هم مي پرستيدند و مي گفتند:

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي

سوره زمر/آيه3

مشركين، بت لات و عزي و امثال آنها را عبادت مي كردند و مي پرستيدند و مي گفتند اين بت ها، شفاعت مي كنند براي ما در نزد خداوند. يكي از ويژ گي هاي باطل وهابيت اين است كه آياتي كه در رابطه با بت پرستان هست را تطبيق مي كنند با شيعه و بت ها را تشبيه مي كنند به ذات مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) و ما هم بارها گفته ايم كه هيچ ديوانه هاي نمي تواند اين چنين تصور كند كه ـ نستجير بالله ـ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را بپرستند و بعد او را بين خود و خدا، واسطه قرار بدهد يا امام رضا (عليه السلام) را ـ نستجير بالله ـ عبادت كند و او را بين خود و خدا، واسطه قرار بدهد. شيعه در برابر قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي ايستد و مي گويد:

و أشهد أن محمد عبده رسوله.

شهادت به عبوديت و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي دهد و بعد مي گويد:

يا وجيها عند الله! إشفع لنا عند الله.

در حرم امام رضا (عليه السلام) و حرم امام حسين (عليه السلام) و حرم قمر بني هاشم (عليه السلام) و ديگر معصومين (عليهم السلام) مي گويد:

أشهد أنك عبدت الله مخلصا.

شهادت به عبوديت اين أولياء خدا، در سرلوحه زيارت نامه هاي شيعه قرار گرفته است.

خلاصه اين شد كه رسالت تمام أنبياء (عليهم السلام)، دعوت به توحيد و اجتناب از شرك است.

* * * * * * *

آقاي محسني

مراتب توحيد چيست؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با مراتب توحيد، ما توحيد را ابتداء به توحيد نظري و توحيد عملي تقسيم مي كنيم. بعد از آنكه شهادت به وحدانيت خداوند داديم و از هرگونه شرك، اجتناب كرديم، نوبت به اين مي رسد كه تمام اعمال ما براي او باشد. در سوره انعام، آيه 162 آمده است:

قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

نمازم و عبادتم و حياتم و مماتم، براي ذات أقدس ربوبي است و براي او انجام مي دهم.

يعني هيچ حركتي از من صادر نشود براي غير خداوند.

نكته اخلاقي

مردان إلهي و أولياء حق توصيه مي كنند با إلهام از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) كه اگر ما هر كاري را انجام دهيم و قصد قربت كرديم، عبادت محسوب مي شود. در وصيت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به أبوذر آمده است:

يا اباذر! ولتكن لك في كل شئ نية حتي في الأكل و النوم.

اي أبو ذر! تمام كارهايت قربة إلي الله باشد؛ حتي در خوردن و خوابيدن.

وسائل الشيعة (چاپ الإسلاميه) للحر العاملي، ج1، ص34 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج1، ص359 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج74، ص82

اگر ما غذا مي خوريم، به هر نيتي كه باشد، اين غذا را خواهيم خورد؛ چه به نيت اين كه سير بشويم و چه به نيت اين كه لذت ببريم. ولي اگر نيت كرديم كه «خدايا! من غذا مي خورم تا نيرو بگيرم و تكاليفي را كه بر عهده من گذاشتي، انجام بدهم»، اين غذا خوردن، عبادت محسوب مي شود. در مورد خوابيدن هم أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

حبذا نوم الأكياس!

خوشا به حال خواب زيركان.

مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج7، ص367 ـ كلمات قصار أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، شماره 145

وقتي مي خواهيم بخوابيم، به اين نيت بخوابيم كه تجديد نيرو كنيم و انرژي بگيريم تا بتوانيم توحيد را عبادت كنيم و تكاليف مان را انجام دهيم.

ما در حوزه علميه، اساتيد زيادي داشتيم و خداوند اينها را حفظ كنند. آنها مقيد بودند هر كاري و هر حركتي را كه انجام مي دادند، به ديدن فردي مي رفتند، مطالعه مي كردند، لباس مي پوشيدند، لباس مي شستند و غيره، نيت قربة إلي الله مي كردند؛ همان طور كه در نماز نيت قربة إلي الله مي كنيم.

من با يكي از اين بزرگواران، به ديدن يكي از دوستان مي رفتيم و ديدم در وسط راه، پشيمان شد و گفت: «فلاني! من معذورم». علت را پرسيدم و گفت: «وقتي از خانه خارج شدم، فراموش كردم كه نيت كنم و از خانه تا اينجا را بدون نيت آمده ام و نمي خواهم اين عمل عيادت يك مؤمن، بدون قصد قربت انجام شود. يا شما تنها برويد يا يك وقت ديگري بگذاريد كه من وقتي از خانه ام خارج مي شوم، قربة إلي الله باشد تا تمام قدم هاي من، پاداش و ثواب داشته باشد».

لذا، در اين آيه كه مي فرمايد:

وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

اگر تمام زندگي مان را خالص براي خداوند انجام دهيم، زندگي مان، زندگي توحيدي مي شود. در روايت هم آمده است:

به تعداد ساعات عمر انسان، صندوق هايي وجود دارد و آنها را باز مي كنند. صندوقي را باز مي كنند كه مثلا ساعت اول روز جمعه، هفتم آبان ماه 1389 است. اگر ـ نستجير بالله ـ گناه كرده باشد، بوي تعفن از آن خارج مي شود و اگر كار خوب انجام داده باشد، بوي خوش و رائحه عبادت از آن خارج مي شود و اگر هيچ عملي را نيت نكرده باشد، نه نيت ثواب و نه نيت گناه، مي بيند كه داخل آن خالي است و تأسف مي خورد و مي گويد: اي كاش! من در اين ساعت، كاري را كه انجام داده بودم، نيت مي كردم و براي خدا انجام مي دادم.

لذا، در آنجا است كه مي گويد:

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَي مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ

سوره زمر/آيه56

چقدر من خسارت ديدم! و چقدر اشتباه كردم كه اين عملم را خالص براي خداوند انجام ندادم.

من در اينجا يك توصيه اخلاقي ديگر به همه عزيزان بيننده دارم:

تلاش كنيد تمام كارهاي تان، خالص براي خدا باشد. اگر نمي توانيد كارهاي ريز را براي خدا كنيد، حدأقل از صبح كه رختخواب برمي خيزيد، بگوييد: «خدايا! هر كاري كه امروز مي خواهم انجام دهم، كار مباح و واجب و مستحب و ضروري، قربة إلي الله انجام مي دهم». يا مي توانيد به صورت هفتگي يا ماهانه اين كار را انجام دهيد تا بتوانيم با اين كارمان، فرداي قيامت، با پرونده خوب و روشن و داراي بوي خوش، مواجه شويم.

در رابطه با توحيد نظري، اين نكته را بگويم كه تقسيم بندي هاي زيادي دارد؛ توحيد در ذات و توحيد صفات و توحيد در افعال. در مورد توحيد در ذات، قرآن مي فرمايد:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

خداوند، مثل و مانند ندارد.

سوره شوري/آيه11

مسيحيت مي گويند: «پدر و پسر و روح القدس» و وهابيت مي گويند: «خداوند روي عرش نشسته است و 4 انگشت از هر طرف عرش بيرون زده است و ريش ندارد و مو فرفري است و دست دارد، ولي از نوع دست هاي بشر نيست و چشم دارد و گوش دارد و پا دارد و اين پايش فرداي قيامت وارد آتش جهنم مي شود». اينها در حقيقت، مثل و مانندي براي خداوند تصور مي كنند.

عزيزان دقت كنند كه يكي از ثاقت اصحاب امام باقر (عليه السلام) به نام عبد الرحمن بن أبي نجران مي گويد:

سألت أبا جعفر عليه السلام عن التوحيد فقلت: أتوهم شيئا؟ فقال: نعم، غير معقول و لا محدود، فما وقع وهمك عليه من شئ فهو خلافه، لا يشبهه شئ و لا تدركه الأوهام، كيف تدركه الأوهام و هو خلاف ما يعقل و خلاف ما يتصور في الأوهام؟! إنما يتوهم شئ غير معقول و لا محدود.

خدمت امام باقر (عليه السلام) مي رسد و مي گويد درباره توحيد، از حضرت سؤال كردم: آيا مي توانم خداوند را در ذهنم تصور كنم؟ حضرت فرمود: بله، اين گونه مي تواني تصور كني كه آن ذات، در عقل نمي گنجد و هيچ حدّي ندارد. هر چه را كه از خداوند بخواهي در ذهن تصور كني، يقين بدان خداوند، بر خلاف آن است. هيچ چيزي شبيه خداوند نيست و هيچ عقل و وهمي نمي تواند خداوند را درك و تصور كند. خداوند چگونه تصور مي شود، در حالي كه نه عقل مي تواند آن را درك كند و نه ذهن مي تواند آن را تصور كند.

التوحيد للشيخ الصدوق، ص106 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص82 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص266 ـ شرح أصول الكافي لمولي محمد صالح المازندراني، ج3، ص59

كتاب التوحيد شيخ صدوق (ره)، الهام گرفته از سخنان أهل بيت (عليهم السلام) در حوزه توحيد است. حتي مراجع عظام تقليد ما توصيه مي كنند به طلاب و دانشجويان و اساتيد كه تا مي توانند، كتاب التوحيد شيخ صدوق (ره) مطالعه كنند؛ چون يك دنيا معارف دارد و گنجينه هايي از معارف إلهي در اين كتاب وجود دارد. عزيزان اگر مي خواهند توحيد خوب و ناب را دريابند، درب خانه أهل بيت (عليهم السلام) بروند.

* * * * * * *

آقاي محسني

توحيد در صفات يعني چه؟ اين اختلافي كه ميان شيعه و وهابيت در اين مورد است را توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

در اينجا، ما اختلافات زيادي با اشاعره داريم و در بسياري از مسائل با معتزله موافق هستيم. در اين كه آيات صفات خداوند، عين ذات خداوند است يا اين كه زائد بر ذات خداوند است، أمير المؤمنين (عليه السلام) در روايتي زيبا مي فرمايد:

فليست له صفة تنال و لا حد تضرب في الأمثال، كَلّ دون صفاته تحبير اللغات و ضل هناك تصاريف الصفات و حار في ملكوته عميقات مذاهب التفكير.

خداوند، صفتي كه در دسترس عقول بشري باشد، ندارد و خداوند، هيچ حدّي ندارد تا بتوان براي او چيزي را تصور كرد. الفاظ و كلمات، عاجز تر از آن هستند كه بتوانند صفت خداوند را به بيان كنند و در ستايش و ستودن خداوند، هرگونه صفتي سرگردان است و انديشه هاي عميق و ژرف بشري، از اين كه به ملكوت خداوند برسند، عاجز هستند.

التوحيد للشيخ الصدوق، ص42 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص135 ـ بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 4 ص 269

اين روايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را بگذاريد كنار مطالب نادرست و ضدّ قرآني كه إبن تيميه به ارمغان آورده است.

أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه مي فرمايد:

الحمد لله الذي لا يبلغ مدحته القائلون و لا يحصي نعماءه العادون و لا يؤدي حقه المجتهدون، الذي لا يدركه بعد الهمم و لا يناله غوص الفطن، الذي ليس لصفته حد محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا أجل ممدود . . .

سپاس خداوندي كه سخنوران از ستودن او عاجز هستند و حساب گران از شمردن نعمت هاي او ناتوانند و تلاش گران از أداء حق او ناتوان هستند و درمانده و خدايي كه افكار ژرف و عميق بشري از درك او عاجز است و غواصان درياي علوم از اين كه به سايه صفات او هم برسند، عاجز هستند و براي صفات حق، حد و مرزي وجود ندارد و تعريف كاملي نمي توان يافت و نمي توان براي خداوند، وقتي معين كرد و سرآمدي مشخص كرد.

عمده كلام اينجاست و مغز توحيد را أمير المؤمنين (عليه السلام) در چند جمله بيان كرده است و حد و مرز توحيد و شرك است و نشان گر همان تعبير نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه مي فرمايد:

إنا مدينة العلم و علي بابها.

أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزأه و من جزأه فقد جهله.

هر كسي كه بخواهد خداوند را وصف كند، صفت را با خداوند، قرين ساخته است و هر كس صفات خداوند را با خداوند قرين كرد، در حقيقت، خداوند را تفكيك كرده و قائل به 2 خدا شده است و هر كس قائل به 2 خدا شود، براي خداوند، اجزائي قائل شده است و هر كس براي خداوند، اجزائي قائل شود، خداوند را نشناخته اند

أبو بصير خدمت امام صادق (عليه السلام) مي رسد و مي گويد من شنيدم كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

لم يزل الله عز و جل ربنا و العلم ذاته و لا معلوم و السمع ذاته و لا مسموع و البصر ذاته و لا مبصر و القدرة ذاته و لا مقدور، فلما أحدث الأشياء و كان المعلوم وقع العلم منه علي المعلوم و السمع علي المسموع و البصر علي المبصر و القدرة علي المقدور.

ذات اقدس ربوبي، هميشه اين چنين بوده است كه با علمش يك سان بوده است و علمش عين ذات او بوده است، با اين كه هيچ معلومي در جهان وجود نداشت تا علم خداوند به آت تعلق بگيرد و شنيدن، عين ذات خداوند است، با اين كه چيز قابل شنيدن در جهان نبوده است و ديدن، عين ذات خداوند است، با اين كه چيز قابل ديدن در جهان نبوده است و قدرت، عين ذات خداوند است، با اين كه چيزي نبود كه قدرت خداوند به آن تعلق بگيرد.

يعني قبل از اين كه خبري از جهان هستي باشد تا علم خداوند و سمع و بصر و قدرت خداوند به آن تعلق بگيرد، خداوند عالم و سميع و بصير و قادر بوده است.

وقتي خداوند، جهان را آفريد و أشياء پديد آمدند و معلوم، موجود شد، علم خداوند بر اين معلوم منطبق شد و شنيدن خداوند بر شنيدني ها منطبق شد و ديدن خداوند بر ديدني ها و آغاز تعلق صفات حق بر جهان هستي شروع شد.

التوحيد للشيخ الصدوق، ص139 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص107 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج54، ص161

اين يعني توحيد، همه چيز به خداوند برمي گردد. البته در اينجا، پيچيدگي هاي علمي زيادي دارد و چون بينندگان عزيز ما، عموم مردم هستند، من معذورم كه بيشتر از اينها توضيح بدهم. وگرنه اگر جلسات علمي باشد و مخاطبين ما، يك سري از طلاب و فضلاء و اساتيد باشند، در رابطه با اين قضيه و اختلافات عميقي كه با اشاعره و معتزله و وهابيت داريم در رابطه با صفات حق، سخن براي گفتن زياد است. ولي يك جمله را به عنوان يادگاري، خدمت بينندگان عزيز عرض مي كنم:

روزي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نشسته بودند و صحابه هم در اطراف ايشان جمع بودند. حضرت سؤال كرد:

با فضيلت ترين انسان ها چه كسي است؟ يكي گفت: كسي كه زياد روزه بگيرد و حضرت فرمود: خير. يكي گفت: كسي كه زياد نماز بخواند و حضرت فرمود: خير. يكي گفت: كسي كه بيشتر از همه به حج برود و حضرت فرمود: خير. صحابه گفتند: پس با فضيلت ترين انسان ها چه كسي است؟ حضرت فرمود:

أفضلكم معرفة؟

هر كس كه شناختش به حق تعالي بيشتر باشد، فضيلتش از همه بيشتر است.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص14

در بعضي از روايات آمده است:

يك عابدي در يك جزيره اي، شبانه روز عبادت مي كرد و عبادتش، ملائكه را مبهوت كرده بود و خسته نمي شد از عبادت كردن و ملائكه او را تمجيد مي كردند. خداوند خطاب به ملائكه فرمود: اين بنده من، هيچ پاداشي از اين عبادتش نمي برد. ملائكه گفتند: چرا؟ فرمود: برويد او را امتحان كنيد. ملائكه رفتند و او را امتحان كردند و به صورت يك بشر در آمدند و گفتند: تو كه اين همه خدا را عبادت مي كني، آرزويت چيست؟ گفت: من در اين جزيره هستم و اين همه گياه و علف است و اي كاش خداوند آن الاغش را مي فرستاد تا در اينجا مي چريد. ملائكه هم ديدند كه اين بنده، از نظر مساول توحيدي، زير صفر است و حقيقت براي آنها روشن واضح شد.

بالاترين فضيلت ها را به كسي مي دهند كه معرفتش بالا باشد. يك ركعت با معرفت نماز خواندن، بالاتر از ميلياردها ركعت نماز خواندن بدون معرفت.

* * * * * * *

آقاي محسني

در مورد توحيد در افعال هم براي بينندگان توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

توحيد افعال، بزنگاه اختلاف و معركه آراء ميان ما و وهابيت است.

توحيد در افعال، همان «لا إله إلا الله» يا همان «لا مؤثر في الوجود إلا الله» است و هيچ تأثيرگذاري در جهان هستي، جز ذات أقدس ربوبي نيست و هر آنچه كه در جهان هستي مي بينيم لباس هستي پوشيده، آن كسي كه لباس هستي را بر اينها پوشانده، ذات أقدس ربوبي است. خداوند در سوره رعد، آيه 16 مي فرمايد:

قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ

بگو خداوند، آفريننده همه چيز است.

يعني هر آنچه را كه شما در جهان مي بينيد و تصور و خيال مي كنيد، آفريده خداوند هستند.

در سوره انعام، آيه 102 مي فرمايد:

ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ

اين خدايي است كه پروردگار شماست و خالق همه چيز است، پس او را عبادت كنيد ...

در سوره زمر، آيه 62 مي فرمايد:

اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ

جالب اين است كه در سوره صافات، آيه 96 مي فرمايد:

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ

خداوند، شما را آفريده و آنچه را كه عمل مي كنيد.

در خانه كس است، يك حرف بس است. يعني اگر من كه الآن با شما حرف مي زنم، اگر بگويم خودم استقلالاً حرف مي زنم، اين هم شرك است. اين كه الآن به بينندگان عزيز نگاه مي كنم، اگر بگويم كه اين من هستم كه نگاه مي كنم و اين ديدن، به صورت مستقل از من سر مي زند، اين هم شرك است:

لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.

لذا عزيزان اين را دقت كنند:

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ

إن شاء ا... در بحث توسل و غيره عرض خواهيم كرد كه جناب زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه وقتي مي خواهد در برابر وهابيت جواب بدهد، مي گويد:

وقتي ما متوسل به أنبياء (عليهم السلام) مي شويم، معتقديم كه مؤثر واقعي و استقلالي، خداوند است و هيچ كاري از هيچ بشري، جز به اراده و خواست خداوند، صورت نمي گيرد:

وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

سوره تكوير/آيه29

ولي اگر از افرادي در اين زمينه، كاري ساخته است، اينها تبعي هستند.

جمله زيبايي در سوره نساء، آيه 78 داريم كه اگر عزيزان، روزي هزار بار هم بخوانند، به نظر من، باز هم كم خوانده اند. خداوند مي فرمايد:

وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا

منافقين، اگر چيز خوبي به اينها برسد، مي گويند اين از طرف خداوند است و اگر چيز بدي به اينها برسد، تو را متهم مي كنند. بگو: همه چيز از ناحيه خدوند است. اينها نمي فهمند و شعور ندارند.

هر چه از ما سر مي زند، همه اش به إذن الله و مشيت الله است؛ با اين تفاوت:

مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ

كارهاي نيك تو، همه اش از طرف خداست و كارهاي بد توحيد، از طرف خودت است.

سوره نساء/آيه79

يعني خداوند به ما قدرت و امكانات داده است و دستور داده و رضايت داده و توفيق هم داده تا كارهاي خوب را انجام دهيم، ولي كارهاي بدي كه صورت مي گيرد، درست است كه با قدرت خداوند است اين گناه را انجام داده ايم و خداوند است كه اين قدرت را به ما داده است، ولي در كنار اين، نهي خداوند و عدم رضايت خداوند هم هست و ما با انتخاب نادرست، از اين قدرت خداوند، به جاي حسن استفاده، سوء استفاده مي كنيم.

وقتي آيه 79 سوره نساء را در كنار آيه 78 سوره نساء مي گذاريم و مي بينيم اين گونه نيست كه بگوييم هر چه كه از كارهاي خوب و بد از ما سر مي زند، خداوند خواسته است. اين گونه نيست كه معاويه مي گويد: «خداوند خواسته است تا من بر گُرده شما سوار شوم» و اين گونه نيست كه يزيد مي گويد: «خداوند خواسته است تا من امام حسين (عليه السلام) را بكشم». اين انسان است كه از اين قدرت، حسن استفاده را مي كند يا سوء استفاده. خداوند ما را بر سر دو راهي قرار داده است:

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا

سوره إنسان/آيه3

شاكر باشيم و از اين امكانات إلهي، طبق دستورات إلهي و مطابق را رضايت خداوند استفاده كنيم و يا ناسپاس باشيم و از اين مكانات إلهي، بر خلاف دستورات إلهي و بر خلاف رضايت خداوند، سوء استفاده كنيم. اين ما هستيم كه كفران نعمت مي كنيم و بد سليقگي و سوء استفاده مي كنيم و خداوند ما را مجبور نكرده است:

لا جبر و لا تفويض، بل أمر بين الأمرين.

التوحيد للشيخ الصدوق، ص206 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص160

اين كه گويي اين كنم يا آن كنم اين دليل اختيار است اي صنم

* * * * * * *

آقاي محسني

اين كه فرموديد خداوند، خالق همه چيز است، ما در قرآن يا كتب تاريخي، مسائلي را مانند معجزات پيامبران (عليهم السلام) مي بينيم كه شايد براي بعضي از مردم يا بينندگان سنگين باشد. آيا اينها در عرض خداوند نيست در توحيد در افعال؟ مثلا قرآن در سوره آل عمران، آيه 149 در مورد حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد:

أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآَيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ

استاد حسيني قزويني

يكي از مشكلاتي كه وهابيت دارند، اين است كه آنها نتوانستند قرآن را خوب درك كنند و در آيات قرآن، تدبّر نكردند. قرآني كه اين همه تكيه مي كند:

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ

سوره نساء/آيه82 و سوره محمد/آيه24

أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ

سوره انعام/آيه50

آنچه كه در قرآن مطرح است، اشيائي را كه در جهان مي بينيم، يك دفعه به خداوند نسبت داده مي شود و يك دفعه به بندگان خدا از ملائكه تا پيامبران (عليهم السلام) و حتي افراد عادي. اگر چيزي به ذات حق، نسبت داده مي شود، آن نسبت، استقلالي است. وقتي قرآن مي فرمايد:

قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ

بگو خداوند، آفريننده همه چيز است.

سوره رعد، آيه 16

يعني اين كه مستقلاً در جهان هستي، هيچ خالقي غير از حق نيست. ولي اگر خداوند، به يك بنده اي، قدرت خلق كردن داد، اين منافاتي با توحيد افعالي ندارد و در طول توحيد افعالي است. لذا حضرت عيسي (عليه السلام) در سوره آل عمران، آيه 149 مي فرمايد:

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ

من از گِل، چيزي شبيه به پرنده خلق مي كنم و در آن مي دمم تا پرنده شود به إذن الله. ...

يعني خدايي كه خالق همه چيز است، به من اين اجازه و قدرت را داد است تا من هم چيزي را خلق كنم به إذن الله. خدايي كه مردگان را زنده مي كند، به من اين اجازه و قدرت را داده است تا من هم مرده را زنده كنم به إذن الله. اگر اين گونه شد، آيا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) از حضرت عيسي (عليه السلام) كمتر هستند؟ اگر كسي مي رفت نزد حضرت عيسي (عليه السلام) و مي گفت:

أخلق لي طيرا.

براي من پرنده اي خلق كن.

آيا او مشرك بود و غير خدا را مي پرستد و از غير خدا كمك مي گيرد؟ آيا اگر يك كور مادرزاد نزد حضرت عيسي (عليه السلام) بيايد و بگويد چشم مرا بينا كن، شرك است؟ اگر معتقد باشد كه حضرت عيسي (عليه السلام) از پيش خودش، مرده زنده مي كند و كور مادزاد و شَل و معلول را شفا مي دهد، بله، اين شرك است. هم چنين وقتي ما سراغ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا ائمه (عليهم السلام) مي رويم، معتقديم كه اينها هم مانند حضرت عيسي (عليه السلام) هستند. خداوند يك نمونه اي در قرآن بيان كرده است تا ما در مسائل توحيدي، دچار انحراف نشويم و افراد ديگر را بي جهت، متهمبه شرك نكنيم. قضيه حضرت عيسي (عليه السلام)، همه مسائل را حل كرده است. اگر شما نزد امام رضا (عليه السلام) برويد و بگوييد: «يا امام رضا (عليه السلام)! حاجت مرا برآورده كن و قرض مرا بده يا چشمم يا بيماري ام شفا بده»، هيچ اشكالي ندارد. اگر كسي معتقد باشد كه امام رضا (عليه السلام)، خودش، بدون ارتباط با خداوند اين كارها را استقلالاً انجام مي دهد، شرك و كفر است. بينندگان عزيز و وهابي ها دقت كنند كه هيچ عالِمي و هيچ متعلمي و هيچ عوامي از شيعه، هم چنين عقيده اي ندارد كه به حرم امام حسين (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) برود به اين تصور كه اينها استقلالا حاجت او را برآورده مي كنند. بلكه به اين عقيده مي روند كه اينها را صدا مي زنند به عنوان حجت حق و امام از طرف حق تعالي، تا حاجات شان را برآورده كنند. مانند كسي كه نزد حضرت عيسي (عليه السلام) مي رود تا مشكلش رفع شود؛ اين عين توحيد است. مشكل آقايان وهابي ها اين است كه در آيت قرآن تدبر نمي كنند و:

يؤمنون ببعض الكتاب و يكفرون ببعض الكتاب

و چون تدبّر در قرآن نمي كنند، ديگران را متهم به شرك مي كنند و بعد از شرك هم حكم صادر مي كنند و از طرف ديگر هم افراد بي شعور و لايعقل را تحريك مي كنند تا كمربند انفجاري ببندد و قربة إلي الله، ده ها شيعه را به خاك و خون مي كشد و يك دفعه چشم باز مي كند و خودش را در وسط آتش جهنم مي بيند.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا وهابي ها قبول دارند كه اين مرده را زنده كردن، براي غير پيامبران (عليهم السلام) هم اتفاق افتاده باشد؟

استاد حسيني قزويني

سؤال زيبايي است و بينندگان عزيز هم دقت كنند. وهابي ها كه ما را متهم مي كنند كه «شما از امام رضا (عليه السلام) حاجت مي خواهيد و اين شرك است»، بايد ببينيم كه آيا خود وهابي ها در اين مورد چه دارند؟ خود إبن تيميه بزرگ نظريه پرداز وهابيت و تئورسين وهابيت مي گويد:

و قد يكون إحياء الموتي علي يد أتباع الأنبياء كما وقع لطائفة من هذه الأمة و من أتباع عيسي

چه بسا مرده زنده كردن هم توسط پيروان پيامبران هم صورت مي گيرد، همان طور كه براي گروهي از أمت اسلامي هم اتفاق افتاده كه مرده را زنده كنند و هم چنين هم پيروان حضرت عيسي هم مرده را زنده مي كردند.

كتاب النبوات، ص213

ايشان در همين كتاب، صفحه 218 مي گويد:

أنبياء، داراي يك ويژگي هايي بودند كه ديگران نداشتند. مثلا حضرت موسي داراي عصا و يد بيضاء بود و حضرت صالح، داراي ناقه بود و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) قضيه شق القمر را داشت و اينها اختصاصي بود

و أما بخلاف إحياء الموتي، فإنه إشترك فيه كثير من الأنبياء، بل من الصالحين.

بر خلاف زنده كردن مردگان، بسياري از أنبياء و صالحين هم در زنده كردن مردگان، اشتراك داشتند.

جالب اين است كه إبن تيميه مي گويد:

و نحن لا نحس من أنفسنا عجزا عن إبراء الأكمه و الأبرص و إحياء الموتي و نحو هذه الأمور.

ما از خودمان بعيد نمي دانيم كه مرده را زنده كنيم يا مريضان را شفاء بدهيم و مانند اين امور.

جالب تر اين كه إبن تيميه چند تا مثال مي زند و مي گويد:

رجل من نخع كان له حمار ...

مردي از قبيله نخع، يك الاغ به همراه داشت و در وسط راه، اين الاغش مرد. دوستانش گفتند: حالا كه اين الاغت مرده است، وسائلت هم زياد است و نمي تواني تمام اين وسائل را به دوش بگيري، ما اين وسائل و بارها را حمل مي كنيم بر الاغ هاي خودمان. إبن تيميه گفت:

أمهلوني هنيئة.

مقداري صبر كنيد.

اين مرد، وضو گرفت و 2 ركعت نماز خواند و دعا كرد و:

فأحيي حماره، فحمل عليه متاعه.

الاغش زنده شد و تمام بارهايش را بر روي الاغ خودش گذاشت.

مجموع فتاواي إبن تيمية، ج11، ص281 ـ أولياء الرحمن و أولياء الشيطان لإبن تيمية، ص122

اين كه چه شده است كه مثال هاي شان از الاغ است؟ نمي دانيم. وقتي مي خواهند خدا را تجسيم مي كنند، سوار بر الاغ مي كنند و مرده مي خواهند زنده كنند، الاغ را زنده مي كنند.

إبن تيميه، آقاي صلة بن أشيم را مثال مي زند:

او سوار بر اسب بود و در يكي از جنگ ها، اسبش افتاد و مرد و ناراحت شد و دعايي كرد و اسبش زنده شد و خود را تا خانه اش رساند.

مجموع فتاواي إبن تيميه، ج11، ص281

لذا، آقايان وهابي ها با يك افراد عادي كه الاغ يا اسب را زنده مي كنند و إبن تيميه هم با آنها مشكلي ندارد، مشكلي ندارند، ولي مصيبت آنجاست كه شيعيان بگويند مثلا امام صادق (عليه السلام) يك انسان مرده اي را زنده كرده است و شيعيان را متهم به غلوّ مي كنند و كافر و مرتد و مشرك مي دانند و قتل شيعيان را صادر مي كنند.

* * * * * * *

آقاي محسني

توحيد در ربوبيت يعني چه؟

استاد حسيني قزويني

يكي از مباحث اختلاف ما با آقايان وهابي، در توحيد در ربوبيت است. مي توان در يك جمله گفت كه تربيت و پرورش تمام بشر، به دست خداوند است و مدبّر جهان هستي، خداوند است. خداوند در سوره يونس، آيه 3 مي فرمايد:

إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ

تدبير عالم هستي، به دست خداوند است. يعني آن دانه اي را كه كشاورز در زير خاك پنهان مي كند، آن دانه را مي رويد و شكوفا مي شود به ساق و سنبل و دانه، همه اش تحت تدبير خداوند است.

خداوند در سوره يونس، آيه 31 مي فرمايد:

قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

اي پيامبر! بگو: چه كسي است كه روزي را از آسمان و زمين بر شما مي فرستد و چه كسي است كه مالك گوش و چشمان شماست و چه كسي است كه زنده را از مرده بيرون مي كند و مرده را از زنده و چه كسي است كه تمام امور جهان هستي را تدبير مي كند؟ خواهند گفت: خدا ... .

در سوره انعام، آيه 164 مي فرمايد:

قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ

بگو: آيا من غير از خدا را پروردگار و مدبّر قرار بدهم، خال آن كه پروردگار همه هستي، خداوند است.

در سوره بقره، آيه132 در رابطه با حضرت ابراهيم (عليه السلام) و حضرت يعقوب (عليه السلام) مي فرمايد:

ووصي بها ابراهيم

وَ وَصَّي بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَي لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

حضرت ابراهيم (عليه السلام) و حضرت يعقوب (عليه السلام)، فرزندان شان را توصيه مي كردند به توحيد كه اي فرزندان من! خداوند خداوند، دين را براي شما برگزيده است و تلاش كنيد طوري زندگي كنيد كه به هنگام مردن، مسلمان و تسليم أمر خداوند باشيد.

در سوره بقره، آيه131 هم آمده است:

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

وقتي پروردگارش به او گفت: تسليم شو، گفت: تسليم پروردگار دو عالم مي شوم.

* * * * * * *

آقاي محسني

در سوره نازعات، آمده است:

فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا

سوره نازعات/آيه5

ملائكه، تدبير امور مي كنند.

و قابل جمع با اين آيات نيستند. اينها چگونه با هم قابل جمع هستند؟

استاد حسيني قزويني

اين هم شبيه سؤالي بود كه قبلاً داشتيد. تدبير، 2 نوع است؛ تدبير استقلالي كه از آنِ خداوند است و تدبير تبعي كه براي غير خداوند است. ـ نستجير بالله ـ اگر كسي بخواهد در عرض خداوند تدبير بكند، شرك است، ولي اگر كسي بخواهد در طول خداوند، تدبير كند، درست است. يعني خداوند، مدبّر استقلالي است و از آن طرف، اگر افرادي از ملائكه يا أنبياء (عليهم السلام) و صالحين، به إذن الله تبارك و تعالي، تدبير أمري را بر عهده گرفتند، اين، نه تنها شرك نيست، بلكه توحيد است. در سوره نازاعات، آيه 5 در رابطه با ملائكه مي فرمايد:

فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا

قسم به آن ملائكه اي كه امور را تدبير مي كنند.

بينندگان عزيز دقت كنند و من، قسمت هايي از تفاسير أهل سنت و وهابيت و إبن تيميه را در ذيل اي آيه نقل مي كنم، تا تصور نكنند فقط ما اين عقيده را داريم كه مراد از اين آيه، ملائكه هستند.

1. إبن كثير دمشقي

آقاي إبن كثير دمشقي سلفي كه وهابيت بر سر او قسم مي خورند، در ذيل اين آيه مي گويد:

و قوله تعالي «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»، قال علي و مجاهد و عطاء و أبو صالح و الحسن و قتادة و الربيع بن أنس و السدي: هي الملائكة.

علي و مجاهد و عطاء و أبو صالح و الحسن و قتادة و الربيع بن أنس و السدي مي گويند: مراد از اين آيه، ملائكه هستند.

در ادامه مي گويد:

زاد الحسن: تدبر الامر من السماء إلي الأرض، يعني بأمر ربها عز و جل.

حسن بصري مي گويد: ملائكه كه تدبير امور از آسمان به طرف زمين دارند، به أمر خداوند است كه تدبير مي كنند.

تفسير إبن كثير، ج4، ص498

2. قرطبي

آقاي قرطبي مي گويد:

اجمعوا علي أن المراد الملائكة.

أهل سنت إجماع دارند بر اين كه مراد از اين آيه، ملائكه هستند.

سپس نقل مي كند:

عطاء عن إبن عباس: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»: الملائكة وكلت بتدبير أحوال الأرض في الرياح و الأمطار و غير ذلك.

عطاء از ابن عباس نقل مي كند: مراد از اين آيه، اين است كه ملائكه از طرف خداوند وكالت دارند تا به تدبير امور زمين، مانند بادها و باران ها و ساير امور بپردازند.

تفسير القرطبي، ج19، ص194

جالب اينجاست كه از عبد الرحمن بن ساباط نقل مي كند:

تدبير أمر الدنيا إلي أربعة: جبريل و ميكائيل و ملك الموت و إسمه عزرائيل و إسرافيل. فأما جبريل فموكل بالرياح و الجنود و أما ميكائيل فموكل بالقطر و النبات و أما ملك الموت فموكل بقبض الأنفس في البر و البحر و أما إسرافيل فهو ينزل بالأمر عليهم و ليس من الملائكة أقرب من إسرافيل و بينه و بين العرش مسيرة خمسمائة عام.

تدبير امور دنيا، بر عهده 4 نفر از ملائكه است: جبرئيل و ميكائيل و ملك الموت كه نامش عزرائيل است و اسرافيل. جبرئيل، موكل بادها و لشكركشي هاست و ميكائيل، موكل قطرات باران و گياهان است و ملك الموت، موكل قبض روح در خشكي و دريا را دارد و اسرافيل، دستورات را از خداوند مي گيرد و به ملائكه فرمان مي دهد و هيچ كس به خداوند، نزديك تر از اسرافيل نيست و بين اسرافيل و عرش، 500 سال است.

تفسير القرطبي، ج19، ص194

جالب اين است كه خود إبن تيميه وقتي به اين آيه مي رسد، در كتب و رسائل و فتاوا، در برنامه نرم افزاري الجامع الكبير كه كشور اردن تهيه كرده است و در سايت ها هم موجود است، در جلد 35، صفحه 177 مي گويد:

أما قوله تعالي «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» فالمدبرات هي الملائكة.

مراد از اين آيه، ملائكه هستند.

بنابراين، اين كه تدبير أمر به دست خداوند است و از طرفي هم ملائكه، امور را تدبير مي كنند، هيچ منافاتي با توحيد ندارد. مدبر استقلالي و ذاتي، از آنِ خداوند است و بس. هر كس كه معتقد باشد يك نبي يا يك ملك در تدبير عالم هستي بدون اذن خداوند و به صورت استقلالي، كاري را انجام مي دهد، ما اين را شرك و كفر مي دانيم. ولي اگر كسي از أنبياء (عليهم السلام) يا ملائكه يا صالحين، اموري را تدبير كند در سايه تدبير أمر إلهي، نه تنها شرك و كفر نيست، بلكه عين توحيد است.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

1. لطفا يك خط تلفن جداگانه قرار بدهيد تا ما أهل سنت كه مي خواهيم بعضي از سؤالات را بپرسيم و صداي مان پخش نشود، بتوانيم سؤال كنيم و شما هم جواب بدهيد.

2. مشرك هستند كساني كه متوسل شدن را قبول ندارند. ما خودمان به زيارت امام رضا (عليه السلام) مشرف شده ايم و زيارت نامه را خوانده ايم و ديديم كه شما فقط ذكر أهل بيت (عليهم السلام) را كرده ايد و خداوند را حجت خود قرار داده ايد. يك سؤالي هست كه واقعا براي ما شبهه ايجاد كرده و ما چند روز است كه شنيده ايم و تأسف خورديم اگر واقعيت داشته باشد. در سايت سني آنلاين نوشته است: در روز 27 از مولانا عبد الحميد دعوت شده است تا در دبي، كنفرانس أديان شركت كند و حضرت آيت ا... تسخيري متوجه مي شوند كه تعدادي از صهيونيست ها و خاخام هاي يهودي آنجا هستند و اين قضيه را ايشان حرام مي كنند و به آنجا نمي روند و آقاي قرضاوي هم حرام مي داند شركت در اين مراسم را و در اين سايت آمده است كه مولانا عبد الحميد قبول كرده است و رفتن يا نرفتنش را من خبر ندارم. اگر واقعا چنين چيزي باشد، براي ما روشن كنيد.

جواب:

1. در رابطه با اين خط مستقيم، إن شاء ا... در اين هفته، خط 7841021 - 0251 كه حدود 16 خط است را به پيام گير وصل مي كنيم و دوستاني كه سؤال دارند، مي توانند در وسط هفته تماس بگيرند سخن شان را بگويند و دوستان ما هم اين پيام ها را پياده مي كنند و مطالب اساسي را كه قابل ذكر كردن باشد، در اين شبكه ذكر مي كنيم و اگر قابل ذكر نباشد، شماره تلفن بدهند و ما به صورت تلفني، جواب شان را خواهيم داد. هم چنين عزيزاني كه سؤال دارند، مي توانند با سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) (www.valiasr-aj.com) يا با سايت شبكه جهاني ولايت (www.velayattv.com) ارتباط برقرار كنند و سؤالات خود را مطرح كنند و ما قطعاً خودمان را ملزم مي دانيم كه دير يا زود، جواب شان را بدهيم.

2. اين كنفرانس أديان كه در دبي گذاشته شده بود، از آنجايي كه تعدادي از يهوديان در آنجا نقش داشتند، يهودياني كه به تعبير آقاي نجفي در تهران، عداوت شان با اسلام، از روز اول بود و قرآن هم در سوره مائده، آيه 82 صراحتا مي فرمايد:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ

بدترين انسان ها و دشمن ترين انسان ها با مؤمنين، يهوديان هستند.

خود آقاي قرضاوي كه حال و هواي وهابي هم دارد و اخيراً هم 180 درجه تغيير كرده، وقتي اين قضيه متوجه شد، شركت در اين همايش أديان را تجريم كرد و خيلي از علماء بيدار أهل سنت هم تحريم كردند. ولي متأسفانه، همان طور كه ما هم در سايت ها ديديم، جناب مولوي عبد الحميد تصميم گرفت برود و مانع شدند و همين مانع شدن ايشان را در سايت هاي وهابي و سني نيوز و سني آنلاين سر و صدا ايجاد كردند كه مانع آزادي شدند و مانع رفتن جناب مولانا به همايش شدند. من نمي دانم چه قضيه اي است؟ از آن طرف، اين آقا با صداي بي بي سي كه يك معاند بشري و ضد اسلام و ضد قرآن است، مصاحبه مي كند و از اين طرف هم در همايش أديان كه يهوديان چرخاننده آن بودند، شركت مي كند.

* * * * * * *

سؤال:

چرا ما شيعيان در برابر أهل سنت و وهابيت، هميشه در سنگر دفاع بوده ايم و حمله نكرده ايم؟

جواب:

من هم همين اشكال را دارم. حتي بزرگان ما در طول اين 14 قرن، همواره در سنگر دفاع بوده اند. مثلا فردي يك كتابي عليه شيعه مي نويسد و شبهاتي را مطرح مي كند و علماء شيعه هم به آن كتاب پاسخ مي دهند. آقاي جاحظ (متوفاي 255 هجري)، كتاب العثمانية را مي نويسد و مرحوم شيخ مفيد (ره) ردّيه بر آن كتاب مي نويسد. آقاي قاضي عبد الجبار، كتاب المغني في الإمامة را مي نويسد و مرحوم سيد مرتضي (ره) هم كتاب الشافي في الإمامة را مي نويسد. إبن تيميه كتاب هايي مي نويسد و علامه حلّي (ره) هم ردّ آنها كتاب مي نويسد. فضل بن روزبهان، كتاب إبطال الباطل را مي نويسد و مرحوم قاضي نور الله شوشتري، كتاب إحقاق الحق را مي نويسد. آقاي دهلوي، تحفة الإثنا عشرية را مي نويسد و مرحوم مير حامد حسين (ره)، كتاب عبقات الأنوار را مي نويسد. لذا، يكي از اشكالات ما اين است كه همواره، مدافع بوديم و مهاجم نبوديم. اما ديگر گذشت آن زماني كه شيعه در تقيه به سر ببرد يا رعايت تقيه را بكند. به تعبير حضرات مراجع عظام تقليد ما و بزرگواران ما و حضرت آيت ا... العظمي صافي گلپايگاني و و حضرت آيت ا... العظمي سبحاني و ديگران، همه صراحت دارند كه ما بايد ازآن حالت دفاعي دست برداريم و ما هم هجمه كنيم؛ ولي هجمه مؤدبانه و علمي و دور از هرگونه تنش و جسارت. إن شاء ا... اين مباحث را روزي شروع خواهيم كرد در همين جا.

* * * * * * *

سؤال:

گلايه اي دارم و آن اين كه بعضي از سؤالات بينندگان عزيز را استاد حسيني قزويني بنا بر مصالحي جواب نمي دهند. چرا؟ ما شيعيان تا كي بايد تاوان اين اتحاد به أهل سنت را بدهيم. شما مطمئنا كتاب آنگاه كه هدايت شدم آن برادر شيعه را مطالعه فرموده ايد كه مي گويد: «من، اعمال و رفتار و كردار و گفتار فلان و فلان و فلان را با أمير المؤمنين (عليه السلام) مقايسه كردم و ديدم حق با أمير المؤمنين (عليه السلام) است». همين مقايسه ها و روشن گري هاست كه باعث هدايت و به فكر فرو رفتن بعضي ها مي شود. وإلا تا روز قيامت هم بنشينيم بگوييم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ بدر، فلان شجاعت را نشان داد و در جنگ خيبر، فلان كار را كرد و در 17 سالگي، عمرو بن عبدود، پهلوان عرب را به درك واصل كرد، چه اثري دارد؟

قبلاً از شما سؤال كردم كه آيه خمس و متعه را بفرماييد و استاد حسيني قزويني گفتند كه در زمان مناسبي جواب اين سؤالات را خواهم گفت. الآن خودتان مي دانيد كه مبلغين آنها در مراسم حج، در بقيع هستند و مي گويند: «چرا شما شيعيان، بايد يك پنجم درآمدتان را به روحانيون تان بدهيد؟».

جواب:

ما اين موارد را قبلاً مفصل جواب داده ايم. در رابطه آيه متعه مفصل جواب داده ام:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً

سوره نساء/آيه24

خود إبن كثير دمشقي سلفي در تفسير إبن كثير، جلد 1، صفحه 486 نقل مي كند از إبن عباس و گروهي از صحابه كه اين آيه درباره متعه نازل شده است. ما چه كار كنيم؟ وقتي اين آقايان زير بار نمي روند، ما چه كنيم؟

در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 131، حديث 3306، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة آمده است:

جابر إبن عبد الله انصاري مي گويد:

كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث.

ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زنان را متعه مي كرديم با مهريه يك مشت خرما و آرد.

اينها را قبلاً گفته ايم و شايد مفصلاً درباره متعه صحبت كنيم. ما در بحث خارج فقه مقارن كه در سال گذشته داشتيم، بيش از 35 جلسه بحث كرديم و متعه را در قرآن و سنت و كتاب هاي فقهي شيعه و أهل سنت بررسي كرديم.

آقاي إبن جُريج كه از فقهاء بزرگ أهل سنت است و قاضي القضات مكه در زمان عبد الله بن زبير بود، شرح حالش را نگاه كنيد در سير أعلام النبلاء ذهبي و تهذيب الكمال مزي و تهذيب التهذيب إبن حجر عسقلاني و ايشان آدمي كم إشتهاء بوده و 70 زن صيغه اي داشته است و در هنگام مرگش، به فرزندانش وصيت كرد و اسامي تعدادي از زنان را ذكر كرد و گفت مبادا با اينها ازدواج كنيد، آنها مادران شما هستند. اينهايي كه در ماهواره هاي شياطيني خودشان مطرح مي كنند كه متعه يعني زنا و ديگر مطالب، خب اينها را هم بيايند مطرح كنند.

در رابطه با خمس هم گفته ايم كه إن شاء ا... بايد مفصل مطرح كنيم. خمس، چيزي نيست كه بخواهيد در يك يا دو دقيقه، يا در يك جلسه مطرح كنيم. خداوند در آيه شريفه 41 سوره أنفال مي فرمايد:

وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَي وَ الْيَتَامَي وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ

اين آيه صراحت دارد بر اين كه بايد خمس غنائم را داد. اختلاف در اين است كه منظور از غنائم در اينجا، غنيمت و درآمد است، يا غنائم جنگي. در اينجا هم در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 30 و صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 35 آمده است:

انا نأتيك من شقة بعيدة و بيننا و بينك هذا الحي من كفار مضر و لا نستطيع انا نأتيك الا في شهر حرام، فمرنا بأمر نخبر به من وراءنا ندخل به الجنة، فأمرهم بأربع و نهاهم عن أربع: أمرهم بالإيمان بالله عز وجل وحده، قال: هل تدرون ما الإيمان بالله وحده؟ قالوا: الله و رسوله أعلم، قال: شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله و أقام الصلاة و ايتاء الزكاة و صوم رمضان و تعطوا الخمس من المغنم و نهاهم عن الدباء و الختم و المزفت ... .

عبد القيس به همراه تعدادي، خدمت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آمدند و گفتند: ما در منطقه اي زندگي مي كنيم كه به خاطر وجود كفار، نمي توانيم خارج شويم و در أقليت هستيم و جز در ماه هاي حرام، نمي توانيم خدمت شما بياييم. دستوراتي را كه بر ما واجب است، بفرماييد تا انجام بدهيم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: واجبات اين است: شهادت به يگانگي خداوند و رسالت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و بپا داشتن نماز و دادن زكات و روزه ماه رمضان و دادن خمس از درآمد ... .

براي آنها، غنائم جنگي در كار نبود. اينها در أقليت بودند و اصلا اينها از دست كفار، نمي توانستند خارج شوند و خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برسند و فقط در ماه هاي حرام مي توانستند خارج شوند و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيايند. اين چيست كه در صحيح بخاري آمده؟ آيا غنائم جنگي است؟

نامه هاي متعددي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به شخصيت هاي برجسته در يمن و جاهاي ديگر نوشته و دستور داده كه شما خمس غنائم را بدهيد؛ حال آن كه آنها أهل جنگ و امثال اينها نبودند.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج1، ص270 و 271 و 305 ـ السيرة النبوية لإبن هشام، ج4، ص256 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج3، ص34

ما قول مي دهيم إن شاء ا... در رابطه با خمس، يكي دو جلسه مفصل وارد بشويم.

* * * * * * *

سؤال:

1. طلحه و زبير و عايشه به چه شكلي كشته شدند؟

2. در يكي از اين تلويزيون هاي برادران أهل سنت، برنامه اي داشتند در رابطه با خليفه چهارم كه چگونه مي توان ايشان را شناخت و در رابطه با مولاي متقيان علي بن أبي طالب (عليه السلام) مي گفتند: «هر كسي كه منافق باشد به شكلي كه ايشان را دوست نداشته باشد».

خب، كسي كه به جنگ با أمير المؤمنين (عليه السلام) مي آيد، حتما او را دوست ندارد؛ چه طلحه باشد و چه زبير باشد و چه كسي ديگر باشد. پس بايد اينها را بنابر صحبت هاي خودشان، آيا بايد منافق شناخت يا نه؟

شما يك درس دمكراسي به تمام اروپا مي دهيد. چون نه تنها مخالفين تان را دعوت مي كنيد كه بيايند در تلويزيون و نمي آيند و هم چنين آنها هم قبول نمي كنند شما به آنجا برويد، بلكه شما به زور، تكه هاي از كليپ آنها را مي آوريد و نشان مي دهيد و اين درس، يك درس دمكراسي براي دنياي غرب است. روايتي هم داريم كه: «در روز قيامت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، يك سري افراد را زنجير به گردن شان مي اندازد و مي برد و خداوند سؤال مي كند: اينها را كجا مي بري؟ حضرت مي فرمايد: چون اينها را دوست دارم، به بهشت مي برم شان». حالا هم استاد حسيني قزويني به زور مي خواهد اينها را بياورد در تلويزيون و چيزهايي را نشان بدهد كه مايه فخر است.

3. اين حافظه را شما از كجا به دست آورده ايد كه اين همه كتاب و صفحه را در مغز خودتان جا داده ايد؟ اگر ما هم بخواهيم اين گونه باشيم و حافظه خود را قوي كنيم، بايد چه كنيم؟

جواب:

1. طلحه و زبير در جنگ جمل كشته شدند و مرگ عايشه هم مقداري مشكوك است كه به چه نحوي كشته شد. آنچه كه در تاريخ آمده، توطئه اي بوده توسط معاويه كه وقتي نتوانست عايشه را تحمل كند، او را به قتل رساند يا در مدينه يا شام، چاله اي كندند و تكه هايي از شمشيرها را در آنجا گذاشتند و عايشه در آنجا افتاد.

2. به قول حضرت آيت ا... العظمي شبيري زنجاني:

طلحه و زبير و عايشه كه آمده بودند و با حضرت علي (عليه السلام) مي جنگيدند، حضرت علي (عليه السلام) را دوست داشتند و مي خواستند حضرت علي (عليه السلام) را بكشند تا حضرت علي (عليه السلام) زودتر به بهشت برود. معاويه كه 18 ماه با حضرت علي (عليه السلام) جنگيد، علاقه شديدي به حضرت علي (عليه السلام) داشت و دلش بي تابي مي كرد كه چرا حضرت علي (عليه السلام)، ديرتر به بهشت مي رود.

وقتي از قرآن سنت فاصله بگيريم، نتيجه اي جز اين ندارد. ديشب در شبكه ماهواره اي نور، بحث عمار را پيش كشيدند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صراحتا مي فرمايد:

تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار.

كساني كه در برابر عمار بودند، گروه باغي و ستمگري بودند كه عمار، آنها را به طرف خداوند دعوت مي كرد و آنها هم عمار را به طرف آتش جنهم دعوت مي كردند.

صحيح بخاري، ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186

قرآن درباره فرعون مي فرمايد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ

سوره قصص/آيه41

إن شاء ا... در اين زمينه هم صحبت خواهيم كرد كه اين بحث اجتهادي كه اين آقايان امروز از آن به عنوان يك چماق استفاده مي كنند و بر سر شيعه مي زنند و وسيله توجهي گذاشته اند براي كارهاي خلاف صحابه، كاملا بي اساس است. اينها به ما مي گويند شما معتقد به عصمت ائمه (عليهم السلام) هستيد و اين كفر و شرك است، ولي بي خبر از اين كه خودشان، فراتر از عصمت را براي صحابه قائل هستند! ما مي گوييم أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) گناه نمي كردند به توفيق إلهي، ولي اين آقايان مي گويند كه طلحه و زبير و معاويه و عايشه، صدها هزار انسان را كشتند و خالد بن نويره كه مالك بن نويره را كشته و با زنش زنا كرده، هيچ گناهي براي آنها نيست. اينها فراتر از عصمت را براي صحابه قائل هستند. ما مي گوييم ائمه (عليهم السلام) گناه نمي كنند، اينها مي گويند گناه مي كنند و زنا مي كنند و آدم مي كشند، ولي هيچ گناهي براي آنها نوشته نمي شود. إن شاء ا... در مورد تمام اينها به حول و قوه إلهي بحث خواهيم كرد.

3. اين بستگي دارد به فضل خداوند:

ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

سوره جمعه/آيه4

البته بينندگان عزيز، حُسن ظن دارند. يك پزشك، وقتي 20 ، 30 سال پزشكي مي كند، تمام داروها و خواص آنها را مي داند. ما هم يك عمر است كه در اين قضايا هستيم و إن شاء ا... به حول و قوه إلهي، روش حفظ اين اسانيد و سندها را روزي با استفاده از روش جي 5 كه يك روش مشهوري است، بيان خواهيم كرد. من از اين روش، خيلي استفاده مي كنم و معتقدم كه اگر كسي از اين برنامه نرم افزاري استفاده كند، مي تواند حفظ كند. البته ما هم به واحد نرم افزاري موسسه مان گفته ايم كه يك برنامه نرم افزاري شبيه جي 5 بنويسند تا براي حفظ كردند، مراحل 5گانه درست كنند و به صورت رايگان در اختيار همه قرار بدهيم تا نيازي نباشد به خريد نرم افزار. ولي بايد از طرفي هم كارهايي كه حافظه را كم مي كند، پرهيز كنيم و چيزهايي كه حافظه را زياد مي كند، استفاده كنيم. خود أمير المؤمنين (عليه السلام) خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض كرد كه مي خواهم حافظه ام زياد شود و حضرت فرمود:

بعد از هر نماز بگو:

سبحان من لا يعتدي علي أهل مملكته، سبحان من لا يأخذ أهل الأرض بألوان العذاب، سبحان الرؤف الرحيم، أللهم اجعل لي في قلبي نورا و بصرا و فهما و علماء، إنك علي كل شئ قدير.

المصباح للكفعمي، ص198 ـ فلاح السائل للسيد إبن طاووس، ص168 ـ الجامع للشرايع ليحيي بن سعيد الحلي، ص116

* * * * * * *

سؤال:

از بزرگان مذهب شيعه درخواست دارم كه نگذارند علماء أهل تشيع در اين شبكه هاي عربي به عنوان عالم شيعه شركت كنند و با اينها مناظره كنند؛ اينها أهل منطق نيستند. عدنان عرعور كيست كه علماء ما با او مناظره مي كنند؟ خواهش مي كنم كه حتي درخواست مناظره آقاي هاشمي در شبكه ماهواره اي المستقلة را هم قبول نكنند. ايشان منافق است و حقوق بگير وهابيت است و مي خواهد سؤالات خودش را بر علماء ما تحميل كند و اجازه نمي دهد دوستان ما حتي سؤال شان را تكميل كنند. اينها 1400 سال نتوانستند ما را تخريب كنند و ما ايستاده ايم.

جواب:

بنده كه چند سال پيش شركت كردم، به دستور يكي از مراجع عظام تقليد بود و فرمودند كه تكليف شرعي است بر شما كه در اين مناظره شركت كنيد. شنيده ايم كه در بعضي از قسمت هاي شرق كشور، بحث ماي من در شبكه ماهواره اي المستقلة را تحريف كرده اند و تكه هايي از آن را به صورت CD درآورده و منتشر كرده اند و در بعضي از شبكه هاي خودي هم بعضي ها، يك سري چرنديات بافته اند و إن شاء ا... صوت و تصويرش را در سايت مي گذاريم و بعضي از تكه هايش را هم به حول و قوه إلهي پخش خواهيم كرد. به دنبال آن بحثي كه بنده در آنجا داشتم، الحمد لله در آنجا، به توفيق إلهي، روايات متعددي را با بررسي سندي نقل كردم در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و تهديد به آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط شدن حضرت محسن (عليه السلام) و شكستن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و همه را از منابع أهل سنت نقل كردم و براي اولين بار بود كه در يك شبكه اي كه مي گويند 70 ميليون بيننده دارند و 95٪ بينندگانش وهابي بودند، اين مسائل مطرح شد و به دنبال آن، تعدادي از وهابي، از دبي به قم آمدند، با اين كه هيچ آدرسي از ما نداشتند، در اطراف حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) سؤال مي كردند و يكي از آشنايان با ما تماس گرفتند كه چند نفر از دبي آمده اند و سراغ شما را گرفته اند و فارسي هم بلد نيستند. آمدند و گفتند بحث شما در شبكه ماهواره اي المستقلة، براي ما ثابت كرد كه شيعه، حرف براي زدن دارد و اين حرف هاي شما، ما را به اينجا كشانده است. آمدند در موسسه مان نشستند و سؤالاتي را از ما پرسيدند و در همانجا شيعه شدند و برگشتند. الآن هم به صورت تلفني، با آنها در ارتباط هستيم. بعد از آن مناظره هم آقاي هاشمي، مسئول شبكه ماهواره اي المستقلة، 3 ، 4 نامه براي من نوشت و من هم متن عربي و فارسي آنها را در سايت موسسه مان گذاشته ايم و از من درخواست كرد كه ما، به مدت يك ماه، شبكه ماهواره اي المستقلة را در اختيار شما مي گذاريم و يا بياييد نقد عقائد محمد بن عبد الوهاب را بگوييد و يا افكار شيعه را بيان كنيد، به شرطي كه بعد از صحبت شما، بينندگان ما تلفن بزنند و شما هم جواب بدهيد. اين موضوع را با مراجع عظام تقليد مشورت كردم و گفتند كه به صلاح نيست به آنجا برويد؛ من هم گفتم سمعاً و طاعة. الآن هم اگر مراجع عظام تقليد به بنده بگويند تكليف است، من كاري ندارم كه شبكه ماهواره اي المستقلة يا شبكه ماهواره اي نور يا شبكه ظلمت يا هر شبكه ديگر، من احساس تكليف مي كنم و به حول و قوه إلهي به تكليفم عمل مي كنم.

* * * * * * *

سؤال:

1. در آيه 6 سوره مائده، طرق وضو گرفتن را مشخص نموده است. در اين مورد توضيح بفرماييد تا در مورد اين آيه، تسلط كافي داشته باشيم.

2. تقسيم بندي تعداد ركعات در نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء به دستور كيست؟ قرآن، زمان آن را مشخص كرده است، ولي تقسيم بندي آن را چه كسي مشخص كرده است؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا ائمه (عليهم السلام) يا خود قرآن؟

جواب:

1. در آيه 6 سوره مائده آمده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ

وقتي مي خواهيد نماز بخوانيد، صورت تان را و دست هاي تان را تا آرنج بشوييد و مسح كنيد سرتان را و پاهاي تان را تا برآمدگي پا.

مشخص است كه خداوند، مسح پا را در اين آيه دستور مي دهد. اما آقايان مي گويند چون حرف لام در «أَرْجُلَكُمْ» فتحه آمده، بايد عطف شود به كلمه «وُجُوهَكُمْ». ولي اين خلاف است و فاصله بين عاطف و معطوف با جمله، خلاف فصاحت و بلاغت است. حتي آقايان فقهاء و علماء أهل سنت مانند فخر رازي و ديگران گفته اند كه حتي نبايد يك كلمه هم بين عاطف و معطوف، فاصله باشد، چه برسد به جمله. مضافا كه تعدادي از قرّاء هفتگانه، حرف لام در «أَرْجُلِكُمْ» را با كسره خوانده اند؛ مانند آقاي إبن كثير و أبو عمرو و أبو بكر و حمزه از عاصم نقل كرده اند: «آنچه كه بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نازل شده، «أَرْجُلِكُمْ» بوده است».

ما كاري با اينها نداريم، ولي مهم، روايتي است كه در صحيح بخاري آمده و در آنجا نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع است و ناقل اين روايت هم عبد الله بن عمرو است و مي گويد:

تخلف النبي صلي الله عليه وسلم في سفرة سافرناها فأدركنا و قد أرهقتنا الصلاة و نحن نتوضأ، فجعلنا نمسح علي أرجلنا، فنادي بأعلي صوته: ويل للأعقاب من النار مرتين أو ثلاثا.

ما از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جلو افتاده بوديم و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد رسيد و نمازمان در حال قضا شدن بود و ما شروع كرديم به وضو گرفتن و همه مان پاها را مسح كرديم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با صدايي بلند، 3 مرتبه فرمود: واي بر آيندگان از آتش جهنم.

صحيح بخاري، ج1، ص21 ـ صحيح مسلم، ج1، ص148

ما از آقايان أهل سنت سؤال مي كنيم:

اين صحابه اي كه مسح مي كشيدند، آيا بلد نبودند بشويند؟ آيا اينها اين آيه را نشنيده بودند كه خداوند مي فرمايد پاهاي تان را بشوييد؟

در مورد قسمت آخر كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

ويل للأعقاب من النار

آقايان، يك توجيهاتي دارند كه مرغ پخته هم مي خندد. إن شاء ا... در اين مورد هم صحبت خواهيم كرد.

2. در مورد تعداد ركعات نماز، آنچه كه در روايات صحيح در باب تفويض كتاب كافي داريم، آنچه كه خداوند واجب كرده بود، فرض الله بود كه 5 نماز 2 ركعتي بود و هر كدام از نمازهاي صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء، 2 ركعت بودند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به إذن الله تبارك و تعالي كه مي فرمايد:

إن الله عز وجل أدب نبيه فأحسن أدبه، فلما أكمل له الأدب... ثم فوض إليه أمر الدين و الأمة.

الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص266

2 ركعت ديگر را به نمازهاي ظهر و عصر و عشاء و يك ركعت را به نماز مغرب افزودند.

* * * * * * *

سؤال:

تاريخ وهابيت، حدود 100 سال است، ولي تاريخ شيعه، 1400 سال است. چرا اينها خليفه چهارم را كه أهل سنت مي گويند حضرت علي (عليه السلام) است، صحبت هايش تحريف شده است و بحثي كه قبل از وهابيت، مختصر مي شد در وضو و تيمم، ولي الآن بحث شده است كه در حوزه هاي علميه طالبان، با پول هاي عربستان سعودي و سازمان هاي جاسوسي، اختلاف انداخته اند ميان حوزه هاي علميه و بچه هاي كوچكي كه به حوزه علميه پاكستان و بلوچستان و اطراف كشورهاي اسلامي مي روند، فقط آموزش اصول وهابيت و إرتداد و كفر و مبارزه مستقيم عليه شيعه داده مي شود. آنها كه خليفه چهارم، حضرت علي (عليه السلام) را قبول دارند، بايد نهج البلاغه را قبول داشته باشند. اگر بگويند تحريف شده است، پس چه چيزي از دين شان مي ماند و چيزي ندارند كه بخواهند مانور بدهند. ولي شيعه نهج البلاغه را دارد و زندگي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را دارد. زماني كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در غار حراء بودند، تنها كسي كه ارتباط مستقيم با ايشان داشت، حضرت علي (عليه السلام) بودند و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها). حالا عايشه از كجا پيدا شده است و هم چنين حرف هايي مي زند؟

جواب:

إن شاء ا... به حول و قوه إلهي به همين شكل كه از توحيد شروع كرديم، تاريخ پيدايش وهابيت را هم عرض خواهيم كرد.

* * * * * * *

سؤال:

مسلمانان جهان چند نفر هستند؟ شيعيان چند نفر هستند؟ بر فرض، وجود نازنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) امروز از ميان ما رحلت كردند و 4 كانديد داريم براي جانشيني؛ أبو بكر و عمر و عثمان و حضرت علي (عليه السلام). حالا مي خواهيم رأي بدهيم و دمكراسي را رعايت كنيم. شما بفرماييد كه مسلمانان به چه كسي رأي مي دهند؟ أهل سنت به چه كسي رأي مي دهند؟ لابد به أبو بكر رأي مي دهند. جناب أبو بكر چقدر رأي مي آورد و جناب عمر چقدر رأي مي آورد و جناب عثمان چقدر رأي مي آورد؟ از اين يك و نيم ميليارد مسلمان، بر فرض 10٪ شيعه هستند و در اقليت هستند و بقيه أهل سنت و جماعت هستند. ولي من ثابت مي كنم كه ما، أهل سنت و جماعت هستيم يا اين حضرات كه سنگ آنها را به سينه مي زنند؟ من هر چقدر تلاش كردم با اين استاد عبد الله حيدري تماس بگيرم، موفق نشدم. ايشان بسيار شخص رقيق القلبي هستند و وقتي نام أبو بكر مي آيد، گريه مي كنند. ايشان جواب مرا بدهند؟

جواب:

إن شاء ا... به مناسبت غدير، بحث أدله عقلي امامت را عرض مي كنيم كه بر فرض، نه آيه اي در قرآن درباره امامت حضرت علي (عليه السلام) داريم و نه روايتي داريم و نه حديث غدير وجود دارد و نه حديث منزلت و حديث دار وجود دارد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم وقتي از دنيا رفت، به مردم فرمود كه خودتان هرگونه كه مي توانيد، خليفه را انتخاب كنيد، حالا ما هستيم و انتخاب خليفه. شما كه مي گوييد 4 نفر كانديدا هستند، خير، در آن موقع، بيش از 2 يا 3 نفر كانديدا نبودند؛ أمير المؤمنين (عليه السلام) و أبو بكر و عمر. ما بياييم ببينيم كه يك خلييفه مسلمان، بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ خود آقايان أهل سنت درباره ويژگي هاي خليفه، چه مي گويند؟ آيا بايد از فقراء و جهّال باشد؟ يا نه، بايد از نظر علمي، سرآمد عصر خودش باشد و از نظر عدالت و شجاعت، بايد برتر باشد؟ ما بياييم علم حضرت علي (عليه السلام) را در يك كفه بگذاريم و علم آقاي أبو بكر و عمر را در كفه ديگر بگذاريم و شجاعت و عدالت حضرت علي (عليه السلام) را در يك كفه بگذاريم و شجاعت و عدالت آنها را در كفه ديگر بگذاريم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز بگذاريم تا ببينيم عقل ما چه حكمي مي كند؟ آيا بايد دنبال حضرت علي (عليه السلام) برويم يا دنبال آقايان أبو بكر و عمر؟ إن شاء ا... قول مي دهيم كه اين بحث را انجام بدهيم.

* * * * * * *

سؤال:

محمد بن عبد الوهاب كه بنيان گزار مذهب وهابيت بوده، آيا پدرشان از مذهب احمد بن حنبل بود؟

جواب:

او حنبلي مذهب بود و آقاي زيني دحلان در كتاب الدرر السنية مي گويد كه او از افراد صالح و متديني بوده است و وقتي ديد كه پسرش، بازيگوش است و انحراف دارد، به ديگران مي گفت: «از بچه من، دور باشيد؛ او هم گمراه است و هم گمراه كننده». سليمان، برادر محمد بن عبد الوهاب هم با او اختلاف داشت و بر او اعتراض كرد و اولين كتابي كه عليه محمد بن عبد الوهاب نوشته شد، توسط سليمان بود به نام الصواعق الإلهية.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | دوستار اهل بيت | Iran - Tehran | ١٤:٣٥ - ١٥ اسفند ١٣٨٩ |
واقعا عالي بود . بادقت ومتين .
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها