2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
پخش بلوتوث عليه شيعه در استان هاي سني نشين، با هدف ايجاد تفرقه 02
کد مطلب: ٥٤٦٤ تاریخ انتشار: ١٦ دي ١٣٨٩ تعداد بازدید: 5743
حبل المتین » عمومی
پخش بلوتوث عليه شيعه در استان هاي سني نشين، با هدف ايجاد تفرقه 02

اختلافات مذاهب اهل سنت، سانسور و تحریف اعمال صحابه
حبل المتين 89/10/16

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 16 / 10 / 89

آقاي محسني

در بعضي از مناطق أهل سنت، بلوتوث هايي را در ميان جوانان پخش مي كنند و گويا قصدشان فقط اختلاف ميان شيعه و سني است. به نظر مي رسد كه مي خواهند زمينه سازي كنند براي قتل شيعه يا شيعه كشي و ايجاد اين فرهنگ در مناطق أهل سنت. گويا هيچ راهي براي تعامل با شيعه ندارند و مي خواهند كارهاي تخريبي كنند و ذهن جوانان أهل سنت را مخدوش كنند تا بدون تفكر، احساسات شان جريحه دار شود تا دست به اعمال خلاف بزنند.

در جلسه قبل هم بخشي از اين مباحث مطرح شد. ولي چون بحث مان ادامه دار است، مجبوريم مقداري به عقب برگرديم و بخشي از توضيحات را از استاد حسيني قزويني بپرسيم.

مقداري در مورد اين بلوتوث ها صحبت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

ما در 2 جلسه قبل اشاره كرديم كه مخالفين شيعه و آنهايي كه وحدت شيعه و سني را در صف واحد، در برابر دشمنان اسلام و قرآن، نمي توانند تحمل كنند و آنهايي كه گسترش فرهنگ شيعه را در سطح بين الملل، براي خودشان غير قابل تحمل مي دانند، هر از گاهي شروع مي كنند عليه شيعه مطالبي را مطرح مي كنند. روزي فتوا صادر مي كنند كه شيعيان كافر هستند و جهاد عليه آنها لازم است؛ مانند عبد الرحمن برّاك، از مفتيان عربستان سعودي. روزي ديگر فتوا مي دهند بر نجس و حرام بودن ذبيحه شيعه تا وهابي هاي سراسر جهان از قصابي هاي شيعه گوشت تهيه نكنند و از رستوران هاي شيعه استفاده نكنند و به جاي آن از قصابي هاي يهوديان و مسيحيان استفاده كنند. يعني كار را به جايي رسانده اند كه يهود و نصاري را بر شيعه مقدم مي دارند. گاهي فتوا صادر مي كنند كه ما بايد در دانشگاه و مدارس، شيعه را تحت فشار قرار بدهيم تا يا مذهب وهابيت را قبول كنند و يا از مجامع علمي خارج شوند؛ مانند دكتر صالح فوزان بن فوزان، از علماء بزرگ عربستان سعودي و عضو هيئت كبار عربستان سعودي.

چندي پيش هم كه در استان سيستان و بلوچستان، بلوتوثي پخش كردند و در آن، مطالب واهي و دروغ را از كتب شيعه، عليه صحابه و خلفاء و أهل سنت منتشر كردند كه شيعيان معتقدند سني ها نجس و كافر هستند و چنين و چنان هستند و اين مطالب را از كتاب هاي معتبر شيعه آدرس مي دهند، مانند تهذيب الأحكام شيخ طوسي (ره)، جلد 7، صفحه 302. عبارتي كه مرحوم شيخ طوسي (ره) در آنجا دارد، روايتي است كه از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند و بحث آن بر روي نواصب و دشمنان أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است. كساني كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) ناسزا مي گويند، ما آنها را كافر مي دانيم و اين را دنيا بداند كه ما آنها را از يهود و نصاري بدتر مي دانيم و آنها را از سگ و خوك هم بدتر مي دانيم. نه تنها ما، بلكه أهل سنت هم با ما هم رأي هستند و كسي كه نسبت به آل محمد (عليهم السلام) اهانت و جسارت كند و ناسزا بگويد، او را ناصبي و كافر مي دانند. در جلسه قبل هم از استوانه هاي علمي و فقهاء بنام أهل سنت نقل كرديم كه به صراحت، كساني را كه نسبت به آل محمد (عليهم السلام) جسارت مي كنند، ناصبي و كافر مي دانند. در اين زمينه، خود أهل سنت هم با ما هم صدا هستند.

* * * * * * *

آقاي محسني

نظر حضرت عالي درباره مذاهب أهل سنت نسبت به همديگر چيست؟

استاد حسيني قزويني

اين آقاياني كه مي خواهند اختلاف ميان شيعه و سني را به اين شكل شعله ور كنند، آيا اختلافاتي كه ميان خود مذاهب أهل سنت هست را دوست دارند برملا شود و روي آنتن برود و جوانان شان اينها را بشوند؟ در طول تاريخ، در ميان مذاهب اسلامي، چه اختلافاتي به دست اجانب و بيگانه و استعمار ايجاد شده است و علماء بزرگ هر يك از مذاهب نسبت به مذاهب ديگر مطالبي را بيان كردند.

ما ناگزيريم و وقتي بحث دفاع پيش مي آيد، نبايد ملاحظه اي كرد.

اختلاف ميان حنبلي ها و شافعي ها

از علماء بزرگ حنبلي، جناب آقاي أبو حاتم بن خاموش كه ذهبي از او اين گونه تعبير مي كند:

الإمام المحدث، من علماء السنة.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج29، ص303

فتوايي داده است كه همه آن را نقل كرده اند:

من لم يكن حنبليا فليس بمسلم.

هر كس حنبلي نباشد، مسلمان نيست.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج17، ص625 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص1187 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج29، ص303 ـ ذيل طبقات الحنابلة لإبن رجب الحنبلي، ج1، ص20

يعني شافعي ها، مالكي ها، حنفي ها، شيعيان، اشاعره و معتزله مسلمان نيستند. فقط مي ماند حنبلي ها و وهابي هايي كه تابع حنبلي هستند.

دوستان عزيز! اگر اين عبارات منتشر بشود، خوب است؟ شما در برابر اين امام أبو حاتم، چه موضعي مي گيريد؟ آيا حرف او را حرف درست و صحيحي مي دانيد؟ آيا حرف او را برخاسته از قرآن و سنت مي دانيد؟ يا نه، مي گوييد حرف او بي اساس و چرند است؛ حتي اگر امام باشد. قرآن مي فرمايد:

وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَي إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا

كسي كه به شما سلام مي دهد و تسليم مي شود، شما حق نداريد بگوييد كه او مومن نيست.

سوره نساء/آيه94

روايات متعددي در صحيح بخاري و صحيح مسلم از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آورده ايد كه:

كسي كه لا إله إلا الله بگويد و به رسالت من گواهي بدهد، من او را مسلمان مي دانم و كسي حق تعرض به او را ندارد.

در برابر اين سخن آقاي أبو حاتم بن خاموش، آقاي إبن اثير جزري (متوفاي 630 هجري) نقل مي كند در رابطه با فتنه اي كه ميان شافعي ها و حنبلي ها در بغداد اتفاق افتاد، مي گويد:

أبو القاسم بكري مغربي واعظ كه اشعري مذهب بود، وارد بغداد شد و حنبلي ها را عيب جويي كرد و گفت:

«وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا (بقره/102)» والله! ما كفر أحمد و لكن أصحابه كفروا.

... به خدا قسم! احمد بن حنبل كافر نيست، ولي تمام حنبلي ها كافر هستند.

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج10، ص124

اختلاف ميان حنفي ها و حنبلي ها

آقاي ذهبي در العبر في خبر من غبر، جلد 4، صفحه 200، تحقيق دكتر صلاح الدين المنجد، نشر مطبعة حكومة كويت، سال 1984 ميلادي از أبو حامد طوسي (متوفاي 567 هجري) نقل مي كند:

لو كان لي أمر، لوضعت علي الحنابلة الجزية.

اگر من قدرت داشتم، از تمام حنبلي ها جزيه مي گرفتم.

شذرات الذهب، ج4، ص224، تحقيق عبد القادر ارنعود، جاپ دمشق، دار إبن كثير

يعني همان طور كه براي يهود و نصاري جزيه قرار مي داديم، از حنبلي ها هم جزيه مي گرفتيم.

از طرف ديگر هم آقاي محمد بن موسي حنفي (متوفاي 506 هجري)، قاضي دمشق گفت:

لو كان لي من الأمر شيء، لأخذت علي الشافعية الجزية.

اگر قدرت داشتم، از تمام شافعي ها جزيه مي گرفتم.

طبقات الحنفية، ج1، ص350، تحقيق محمد خير رمضان يوسف، نشر دار القلم دمشق ـ تاريخ اسلام، ج35، ص148 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج5، ص59 ـ شذرات الذهب، ج2، ص136 ـ تيسير الإجتهاد للصنعاني، ج1، ص23 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص402

يعني مثل أهل كتاب و يهود و نصاري.

علامه رشيد رضا، صاحب كتاب تفسير المنار اين تعبير را دارد:

بعضي از شيوخ شافعي نزد رئيس و مفتي شان رفتند و گفتند:

إقسم المساجد بيننا و بين الحنفية، فإن فلانا من فقهائهم يعدنا كأهل الذمة.

مساجد را ميان ما شافعي ها و حنفي ها تقسيم كنيد. زيرا فقهاء حنفي، ما شافعي ها را مانند أهل ذمه مي دانند.

ارشاد النقاد إلي تيسر الإجتهاد، ج1، ص20، نشر دار السلفية كويت، چاپ اول، سال 1405

اين قضايا، قضايايي نيست كه تاريخ آنها را فراموش كرده باشد.

تخريب مسجد حنابله به عنوان مسجد ضرار

آقاي تنوخي بصري (متوفاي 384 هجري) مي نويسد:

حنابله مسجدي بنا كرده بودند و در اين مسجد عليه مسلمانان توطئه مي كردند. تا اين كه نزد علي بن عيسي رفتند و گفتند: اين مسجدي كه حنابله درست كرده اند، مسجد ضرار است و بايد تخريب شود. سپس دستور دادند مسجد حنابله را خراب كردند.

نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة للتنوخي البصري، ج1، ص330، تحقيق مصطفي حسين عبد الهادي، نشر دار الكتب العلمية بيروت، چاپ اول سال 1424 هجري و 2004 ميلادي

اين قضايا كاملاً روشن است. اين آقاياني كه شروع به اختلاف انداختن ميان شيعه و سني مي كنند كه مثلاً فلان حرف را فلان عالم شيعي كه براي هزار سال قبل است، گفته است و اين را در جامعه عَلَم مي كنند و پيراهن عثمان مي كنند و شروع مي كنند در ماهواره ها كه مثلاً شيخ مفيد (ره) هم چنين حرفي را زده است، آيا خوب است ما هم اين مطالب را منتشر كنيم؟ مطالب شيخ مفيد (ره) هم عمدتاً در رابطه با نواصب است، نه در رابطه با تمام أهل سنت. يا در رابطه با كساني است كه علم دارند بر اين كه امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) «مما جاء به النبي» است. در كلام ايشان، كلمه جحد آمده است. قرآن هم مي فرمايد:

وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ

سوره نمل/آيه14

جحد با انكار فرق دارد. انكار شايد از روي جهل باشد، ولي جحد، انكار از روي علم است.

برادران عزيز! كساني كه فتنه ايجاد مي كنند كه شيعه اين گونه گفته است و فلان عالم شيعي اين گونه گفته است، بدانند كه اين بود پرونده فِرَق أهل سنت كه نسبت به همديگر، تكفير، فحش، ناسزا و مطالب متعدد ديگري دارند. آيا امروز پخش كردن اين مطالب، به صلاح جامعه اسلامي است يا خير؟ ما آقايان أهل سنت أحناف، شافعي ها، حنبلي ها و مالكي ها را محترم و برادر خودمان مي دانيم و نسبت به كفر هيچ يك از فِرَق اسلامي سخن نمي گوييم و فقهاء ما، از زمان مرحوم شيخ مفيد (ره)، سيد مرتضي (ره)، شيخ طوسي (ره)، علامه حلي (ره) و مرحوم شهيد (ره) تا فقهاء معاصر، ازدواج با آنها را جائز مي دانند. ولي اينها به اين شكل مي آيند و مانند مگس در لابه لاي كتاب ها مي گردند و مطلبي را با تحريف بيان مي كنند و مي خواهند تحريك كنند أهل سنت را عليه شيعه تا شيعه كشي را گسترش بدهند. اين همه كه تا كنون از شيعيان كشته ايد، چه كار كرده ايد؟ اين همه انتحارها و تروهاي شما چه كرده است؟ ما اين را بارها گفته ايم كه شيعه اگر زنده است و فرهنگ پويايي دارد و جهان شمول است، به بركت خون شهيدان بوده است. هر كاري شما كرديد، به ضرر خودتان و به نفع شيعه تمام شد. با ترور و انتحار و كشتن، كسي نتوانسته است كاري پيش ببرد. يزيد چه غلطي توانست بكند؟ آيا با اين كشت و كشتاري كه در كربلاء و حرّه و كعبه به راه انداخت، توانست كاري را جلو ببرد يا به عكس تمام شد؟

اين آقايان، تقريباً در 4 سال قبل در روز تاسوعا، بمبي را در بين الحرمين منفجر كردند و حدود 30 نفر از عزيزان ما به شهادت رسيدند و تعدادي هم زخمي شدند. نتيجه اش چه شد؟ آيا مردم از رفتن به كربلاء منصرف شدند؟ يا در سال بعد، با جمعيت ميليوني وارد كربلاء شدند؟ توجه مردم به كربلاء بيشتر شد. وقتي هم اين قضيه اتفاق افتاد، حرم آقا قمر بني هاشم (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و گنبد و بارگاه شان روي آنتن ها رفت، تمام دنيا در أقصي نقاط جهان متوجه شدند و سؤال كردند كه اين گنبد چيست و براي كيست؟ به دنبال فرهنگ امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) و فرهنگ كربلاء رفتند. من معتقدم كه اگر شيعه، ميلياردها ميليارد تومان خرج مي كرد براي إعلان نشر فرهنگ امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام)، نمي توانست اين كاري كه اينها كردند را بكند. عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. امام سجاد (عليه السلام) هم فرمود:

الحمد لله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء.

شما كه تا كنون در داخل كشور، عراق، پاكستان و ساير كشورها، اين همه شيعه كشته ايد، چه كار كرده ايد؟ آيا شيعيان از مسير تشيع شان برگشته اند؟ اين همه در داخل كشور و در قضاياي مختلف مانند فاجعه تاسوكي، انفجار مسجد علي بن أبي طالب (عليه السلام)، حوزه علميه چاه جمال چابهار و ديگر قضايا، با اينها چه كار كرده ايد؟ آيا توانسته ايد شيعيان را از مسير تشيع شان بازگردانيد؟ آيا اينها در مذهب شان تجديد نظر كرده اند؟ يا نه، وقتي شيعه اين قضايا را مي بيند، احساس مي كند ما بر حق هستيم كه اينها اين همه بي منطقي مي كنند؟ اين بي منطقي شما نشان مي دهد كه مذهب شيعه حق است. جوانان شيعه در مذهب شان، راسخ تر و محكم تر مي مانند. اين بلوتوث هايي كه شما منتشر مي كنيد، به ضرر شما تمام مي شود. شايد خيلي از افراد، اين بلوتوث را نشنيده بودند، ولي همين كه ما چند جلسه مطرح كرديم، خيلي از قضايا رو شد. ما امشب هم اين مطالب را گفتيم و اختلافاتي كه ميان خود مذاهب أهل سنت بوده است را بيان كرديم. آيا جوانان أهل سنت از اين كار خوش شان مي آيد؟! آيا علماء أهل سنت و برادران بزرگوار از اين فحش و فحش كاري ها و قتل و قتال هايي كه ميان حنفي ها، مالكي ها، شافعي ها و حنبلي ها در طول تاريخ بوده، خوش شان مي آيد؟ اينها يك مورد و دو مورد نبوده است، صدها مورد از اين اختلافات بوده است. در تمام اين اختلافي كه ميان مذاهب بوده، چه شيعه با سني، چه حنفي با حنبلي، چه شافعي با مالكي، در تمام اينها، ردّ پاي استعمار و دشمنان اسلام در ميان بوده است. آنها نه دل شان به حال شيعه سوخته است و نه به حال سني و نه به حال مالكي، شافعي، حنبلي و حنفي. آنها مي خواهند تا اسلام و قرآن نباشد و نام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از زبان ها بيفتد. ولي يك دسته هستند كه عقل شان را از دست داده اند و وجدان شان را زير پا گذاشته اند و به اين اختلافات ميان شيعه و سني دامن مي زنند. هر كسي كه امروز به اختلاف ميان شيعه و سني دامن مي زند، تحت هر عنواني باشد، خدمت به بيگانه، استعمار، دشمنان اسلام و قرآن و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كرده است. اين نظر ما نيست، بلكه نظر همه مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) است.

* * * * * * *

آقاي محسني

تعابير تندي از علماء أهل سنت نسبت به أبو حنيفه در بعضي از كتب أهل سنت بيان شده است و بعضي از قسمت هايش گفتني نيست. مقداري در اين مورد توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

ما تمام ائمه أهل سنت را ـ چه آقاي أبو حنفيه (متوفاي 150 هجري) باشد، چه آقاي مالك (متوفاي 179 هجري) باشد، چه آقاي شافعي (متوفاي 204 هجري) باشد و چه آقاي احمد بن حنبل (متوفاي 241 هجري) باشد ـ محترم مي شماريم و هرگونه جسارت به اينها را ذنب لا يغفر مي دانيم و اين را بارها گفته ايم و هر كسي هم در هر لباسي كه باشد، اگر بخواهد به مقدسات شيعه يا أهل سنت توهين كند، ما او را عامل فتنه مي دانيم.

الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ

سوره بقره/آيه191

شما برادران عزيز و كساني كه به عنوان پيرو آقاي . . .

[مقداري قطعي صدا]

. . .

[ادامه بحث: در جواب به ماجراي بلوتوث منتشر شده عليه شيعه است كه موضوع آن، نقل روايات ضعيف از كتب شيعه عليه أهل سنت است و براي محكوم كردن شيعه از آن استفاده كرده اند]

راويان اين روايت، يكي «ضعيف، وضاع الحديث» است و يكي «ضعيف جدا، فاسد العقيدة» و يكي هم «رماه القميون بالغلو» است.

آيا با وجود اين، مي شود به هم چنين روايتي اعتماد كرد؟ آيا شيعيان هم چنين روايتي را قبول دارند؟ شما روايتي را بياوريد كه شيعه آن را معتبر مي داند، نه اين كه روايتي را بياوريد به رخ شيعه بكشيد كه شيعه آن را قبول ندارد.

يك سال ماه رمضان را در مكه بوديم در منزل شيخ عاتق كه از شخصيت هاي برجسته عربستان سعودي است و قبلاً از فرماندهان رده بالاي ارتش بود و بعد از بازنشستگي كتاب تأليف مي كرد و مورد توجه حكومت هم هست. تعدادي از وهابي هم در منزل ايشان بودند و حدود يك ساعت و نيم با هم بحث و مناظره مي كرديم. بعضي از مطالب را گفتيم كه هم چنين چيزي نيست. ديدم يكي از آنها بلند شد و رفت و با 50 ، 60 صفحه فتوكپي آمد و آنها را ريخت وسط. من يكي از آنها را برداشتم و گفتم: اينها چيست؟ گفت:

اين كتاب انوار نعمانيه آقاي سيد نعمت الله جزايري است كه در فلان جلد، اين حرف را زده است و شما انكار مي كنيد و مي گوييد ما نمي گوييم.

گفتم:

آقايان و بزرگاني كه اينجا نشسته ايد! در همين انوار نعمانيه، جلد 2، صفحه 108، مرحوم انگجي (ره) كه از فقهاء بزرگ شيعه است، مي گويد:

مطالعه كردن بعضي از كتاب هاي سيد نعمت الله جزايري، خلاف شرع است و حرام.

اين شيخ عاتق عصباني شد و گفت:

آقاي بزرگوار! شما عقل تان را از دست داده ايد؟ كتابي را كه اينها معتبر نمي دانند و خواندنش را خلاف شرع مي دانند، از اين كتاب دليل آورده ايد عليه اينها؟

سپس شيخ عاتق اين اوراق را برداشت و به كنار پرت كرد.

ببينيد! اين از منصفين وهابي هاست و وجدان دارد. ما در آن شب هر چه مي گفتيم، از ما طرفداري مي كرد و ما هم مستند مي كرديم به كتاب و سنت. در پايان جلسه هم شيخ عاتق گفت:

من اين همه از علماء شيعه و سني و وهابي ديده بودم، ولي كسي را مانند شما نديده بودم كه هر مطلبي را كه مي گويد، جلد و صفحه كتاب را هم بيان كند.

من هم گفتم: هذا من فضل ربي.

علي أي حال، اين آقايان مي آيند يك روايتي را كه مورد اعتماد و قبول شيعه نيست را برمي دارند بلوتوث مي كنند عليه شيعه تا شيعه كشي راه بياندازند.

جواب دوم:

ما رواياتي صحيح داريم از امام رضا (عليه السلام) كه وقتي قلبش از دست مخالفين به درد آمده، به إبن أبي محمود مي گويد:

يا إبن أبي محمود! إن مخالفينا وضعوا أخبارا في فضائلنا و جعلوها علي ثلاثة أقسام: أحدها الغلو و ثانيها التقصير في أمرنا و ثالثها التصريح بمثالب أعدائنا؛ فإذا سمع الناس الغلو فينا، كفروا شيعتنا و نسبوهم إلي القول بربوبيتنا و إذا سمعوا التقصير، إعتقدوه فينا و إذا سمعوا مثالب أعداءنا بأسمائهم، ثلبونا بأسماءنا و قد قال الله عز وجل: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم».

اي إبن أبي محمود! مخالفين و دشمنان ما، از قول ما أحاديثي را در فضائل ما جعل كرده اند كه بر 3 نوع هستند: 1. أحاديثي كه غلوّ آميز است، 2. أحاديثي كه ما را در حدّ افراد عادي قرار مي دهد و پايين مي آورد، 3. أحاديثي كه در مذمت و تنقيص مقام دشمنان ما است. ... وقتي دشمنان ما أحاديثي را از ما مي شنوند كه در مذمت و تنقيص مقام دشمنان ماست، آنها هم ما را مذمت و تنقيص مي كنند ... .

عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص272 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج26، ص239 ـ بشارة المصطفي لمحمد بن علي الطبري، ص340

يعني وقتي از ما روايتي را نقل مي كنند براي يك سني كه امام رضا (عليه السلام) نسبت به أبو بكر، عثمان، عمر و عايشه فحاشي مي كرد، او هم ما را فحاشي مي كند. پس رواياتي نقل مي شود كه نسبت به بعضي از مقدسات أهل سنت ناسزا گفته شده و اهانت شده، امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد اين أحاديث توسط دشمنان و مخالفين ما ساخته شده تا جامعه را عليه ما تحريك كنند و به ما فحش بدهند. وقتي اين آقا هم چنين بلوتوثي منتشر مي كند كه شيعه معتقد است سني ها كافر و نجس هستند، با اين كارش، سني ها را عليه شيعه تحريك مي كند كه آنها هم شيعيان را نجس و كافر بدانند. نتيجه اش هم كشت و كشتار و درگيري و انتحار و انفجار است.

جواب سوم:

اين آقايان گفته اند كه در فلان كتاب شيعه آمده است:

إرتد الناس بعد رسول الله (صلي الله عليه و آله) إلا أربعة.

ما اين را بارها جواب داده ايم كه بله، هم چنين رواياتي در رجال كشي و ديگر كتب وجود دارد، ولي سندش صحيح نيست. سرور عزيزمان جناب حضرت آيت ا... العظمي سبحاني به اينها كاملاً جواب داده است.

مضافاً اگر اينها ملاك باشد، شما بدتر از اين را آورده ايد. عايشه مي گويد:

لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم) إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق.

وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام عرب مرتدّ شدند و نفاق در ميان صحابه برخاست.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص336 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص314 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج4، ص79 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج1، ص681

آقاي شوكاني در نيل الأوطار، جلد 1، صفحه 366 اين روايت را نقل مي كند و مي گويد صحيح است.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج2، ص191 ـ سنن النسائي، ج6، ص6 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص260 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص177 ـ السنن الكبري للنسائي، ج2، ص280 ـ صحيح إبن خزيمة، ج4، ص7 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص106 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج3، ص107 ـ تفسير القرطبي، ج8، ص147 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج11، ص52 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج25، ص13 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص537 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1079

جناب آقاي مزي و ذهبي و إبن حجر روايتي از عمرو بن ثابت نقل مي كنند:

لما مات النبي (صلي الله عليه و سلم) كفر الناس إلا خمسة.

وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، غير از 5 نفر، تمام مردم كافر شدند.

تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج21، ص557 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص9 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج11، ص280 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص91 ـ سؤالات الآجري لأبي داود لسليمان بن الأشعث، ج1، ص341

اگر شما مي گوييد اين روايات تان ضعيف است، ما هم مي گوييم اين روايات ما ضعيف است.

اگر شما در چشم ديگران، ميخ درشت يا جوال دوز مي بينيد، به چشم خودتان هم نگاه كنيد كه در آن خاشاك افتاده است.

جواب چهارم:

شما كه اعتراض مي كنيد در كتاب كافي آمده است كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحابه مرتدّ شدند، در صحيح بخاري شما هم به همين شكل آمده است. شما چه جوابي براي اين روايات حوض و إرتداد صحابه داريد؟ در صحيح بخاري شما صراحتاً از سهل بن سعد نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

ليرد علي اقوام أعرفهم و يعرفوني، ثم يحال بيني و بينهم.

در روز قيامت، تعدادي از صحابه بر من وارد مي شوند كه هم من آنها را مي شناختم و هم آنها مرا مي شناختند. سپس ميان من و آنها فاصله مي شود.

عرضه مي دارم:

خدايا! اينها صحابه من هستند.

خطاب مي رسد:

لا تدري ما بدلوا بعدك! فأقول سحقا سحقا لمن بدل بعدي.

خبر نداري كه بعد از تو، همه چيز را تغيير دادند! من هم مي گويد: آتش جهنم، آتش جهنم بر كسي كه بعد از من تغيير ايجاد كرد.

صحيح البخاري، ج8، ص87، ح7050

از أبو هريره نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

يرد علي يوم القيامة رهط من أصحابي، فيجلون (يحلؤون و يمنعون) عن الحوض، فأقول: يا رب! أصحابي؟ فيقول: إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم إرتدوا علي أدبارهم القهقري.

در روز قيامت تعدادي از صحابه مي خواهند كنار حوض بيايند و آنها را از كنار حوض دور مي كنند. مي گويم: خدايا! صحابه من؟ گفته مي شود: تو خبر نداري كه بعد از تو، چه بدعت هايي گذاشتند! آنها مرتدّ شدند و به دوران قهقراي جاهليت برگشتند.

صحيح البخاري، ج7، ص208، ح6585

در روايت ديگري از أبو هريره نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

بينا أنا قائم فإذا زمرة حتي إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلي النار و الله! قلت: و ما شأنهم ؟قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتي إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلي النار و الله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

در روز قيامت، دسته اي از صحابه كنار حوض مي آيند و آنها را ردّ مي كنند و مي كشاند به طرف ديگر. گفتم: به كجا مي بريد؟ گفتند: به خدا سوگند! به طرف آتش جهنم مي بريم. گفتم: مگر چه گناهي كرده اند؟ گفتند: آنها بعد از تو مرتدّ شدند و به دوران قهقراي جاهليت برگشتند. دسته اي ديگر از صحابه آمدند و خواستند در كنار حوض به من ملحق شوند و از آنها مانع شدند و به طرف آتش جهنم بردند. ... ، از اين صحابه، جز تعداد اندكي نجات پيدا نمي كنند.

صحيح البخاري، ج7، ص208، ح6586

اينها چيست؟ آيا اينها خواندني نيست؟ آيا علماء شما اين روايات را براي شما نمي خوانند؟ براي اينها چه جوابي دارند؟ اينها روي خط بيايند و جواب بدهند.

من در حوزه علميه بيرجند بودم و در آنجا هم عرض كردم كه هر كدام از اساتيد كه بيايند و گفت و گوي دوستانه كنند، ما آماده هستيم و حاضريم در هر هفته، يكي دو ساعت اين شبكه را در اختيار اين آقايان قرار بدهيم تا حرف شان را بزنند. بيايند تفسير أهل سنت را در شبكه جهاني ولايت مطرح كنند. ما آماده هستيم استقبال كنيم. يا بيايند عقائد أهل سنت را مطرح كنند. ما با وهابي ها مناظره و گفت و گوي دوستانه مي كنيم و بارها هم اعلام كرده ايم و آنها عقب نشيني كردند و ما باز هم اعلام مي كنيم كه هر يك از كارشناسان شبكه نور كه بيايند و آماده مناظره يا گفت و گوي دوستانه باشند، ما آمادگي داريم. هم ما آمادگي داريم و هم شبكه ثامن كه رسماً اعلام كرده اگر اين آقايان از آمدن به شبكه جهاني ولايت خودداري مي كنند، ما آمادگي داريم اين مناظره را در شبكه ثامن برگزار كنيم. ولي براي آقايان أهل سنت، ما احترام قائليم و حاضريم در بعضي از شب ها، يك ربع تا نيم ساعت وقت در اختيار اينها قرار بدهيم تا حرف شان را بزنند و مطالب شان را بگويند. ما هم هر كجا ديديم كه مطالب شان بر خلاف فرهنگ شيعه است، جواب مي دهيم و اگر ديديم نه، مخالف فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) و مخالف نظر شيعه نيست، هيچ كاري نداريم و بيايند مطرح كنند تا أهل سنت هم حرف خودشان را از علماء و بزرگان خودشان بشنوند.

اين آقايان بيايند در رابطه با حديث حوض به ما جواب بدهند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي مي فرمايد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

يعني چه؟ اين را بياييد كنار اين روايت بگذاريد:

لما مات النبي (صلي الله عليه و سلم) كفر الناس إلا خمسة.

يا بگذاريد كنار رواياتي كه از كافي خوانديد و بر فرض هم صحيح باشد (گر چه در سند آن وضّاع و جعّال وجود داشت)، شما هر جوابي از اين روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم داديد، ما هم همان جواب را از كتاب كافي مي دهيم.

قبل از اين كه تلفن ها وصل شود، اين را بگويم قبل از اين كه برنامه را شروع كنيم، يكي از عزيزان مان از ايران شهر سيستان و بلوچستان زنگ زده بودند و گفتند:

ما يك دوستي داريم كه در اينجا نشسته است و بين ما صحبت شد و گفت:

در هيچ يك از كتاب هاي ما نيامده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خودشان را حق و أبو بكر يا عمر را باطل بداند.

من هم به صورت عجله اي، حديث شماره 3030 را آدرس دادم كه در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود. ولي حديثي كه در اين رابطه است، حديث شماره 4240 و 4241 است در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82 است كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) بعد از 6 ماه بيعت نكردن با أبو بكر، دستور مي دهد كه أبو بكر بيايد در منزلش تا با هم صحبت كنند. حضرت مي فرمايد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در أمر خلافت، در حق ما استبداد كردي.

همين روايت در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154، حديث 4471 نقل شده است.

جالب اين است كه در همان روايت 4241 صحيح بخاري آمده است:

و لا يأتنا أحد معك، كراهية لمحضر عمر.

اگر مي خواهي بيايي در منزل ما با ما صحبت كني، كسي را با خودت نياور. چون علي از نشستن با عمر كراهت داشت.

در كتاب الإمامة و السياسة، جلد 1، صفحه 19 با تحقيق زيني آمده است:

فوالله! يا معشر المهاجرين! لنحن أحق الناس به، لأنا أهل البيت و نحن أحق بهذا الأمر منكم.

به خدا قسم! اي گروه مهاجريني كه به سراغ آقاي أبو بكر رفته ايد! خلافت ويژه ماست، نه مردم. زيرا ما أهل بيت هستيم ... .

در صفحه 18 آمده است كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) را براي بيعت با أبو بكر مي آورند، أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

أنا أحق بهذا الأمر منكم، لا أبايعكم و أنتم أولي بالبيعة لي.

من بر خلافت اولي تر از شما هستم و با شما بيعت نمي كنم و شما شايسته هستيد كه با من بيعت كنيد.

أمثال اين روايات هم بسيار زياد است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خودش را حق مي دانستند و ديگران را باطل.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

شما چند سال پيش، برنامه اي را در شبكه سلام إجراء كرديد با عنوان اختلافات صدر اسلام. اگر مي شود در اين شبكه هم اين مباحث را مطرح كنيد تا مشخص شود چه كساني اين اختلافات را ايجاد كردند و سال هاي سال ، نه تنها به اسلام ظلم كردند، بلكه به جهان بشريت ظلم كردند.

جواب 1 :

ما حدود 17 ، 18 جلسه در آن شبكه بحث داشتيم در اين رابطه كه اختلاف از كجا شروع شد. إن شاء ا... اگر بحث هاي ما تمام شد، سلسله بحث هايي در اين مورد خواهيم داشت. در آن شبكه هم كه ما شروع كرديم، نظرمان بر اين بود از همان اولين اختلافي كه در ميان أمت اسلامي افتاد در قضيه جيش أسامه شروع كنيم و قضيه نامه نوشتن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و سقيفه و اصحاب رده را بحث كرديم و ساير مباحث ماند. ما بايد كارهايي كه در زمان خود أبو بكر اتفاق افتاد و با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم خواني نداشت را از كتب خود أهل سنت بگوييم. كارهايي كه توسط جناب خليفه دوم انجام شد و بر خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود را از كتب خود أهل سنت بگوييم. إن شاء ا... اين مباحث را به حول و قوه إلهي در آينده شروع مي كنيم. ولي بحثي است كه بينندگان ما بايد تا 30 جلسه متوالي با ما همراه باشند و بايد قضيه جنگ جمل و جنگ صفين و خوارج هم مطرح شود.

در بعضي از پيامك ها آمده است كه تحليلي در رابطه با فيلم مختارنامه هم داشته باشيم. من نمي خواهيم خيلي روي اين فيلم ها سرمايه گذاري كنم، ولي إن شاء ا... در رابطه با عبد الله بن زبير مفصل بحث خواهيم كرد.

چون ما نسبت به بعضي از سريال ها انتقاداتي داشتيم و اين انتقادها براي ما هزينه زيادي داشت. در رابطه با سريال مسافر ري، چند مقاله و ردّيه نوشتم و ابتداء اين آقايان اهميت ندادند و بعد هم محبت كردند مواردي را كه بنده تذكر دادم، حذف كردند. در خود سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com هم اين مقاله را درج كرده ايم. اگر بخواهيم سريال مختارنامه را مانند سريال مسافر ري نقد كنيم، بايد 50 جلسه بحث داشته باشيم. چون خيلي از نظرات من در رابطه با خود مختار و بعضي از قضاياي نقل شده، با بعضي از نظرات بزرگواران تطبيق نكند. ولي در رابطه با اين هياهويي كه وهابيت درباره عبد الله بن زبير ايجاد كرده اند، به خيلي از بينندگان عزيز قول مي دهيم پرونده خوبي از عبد الله بن زبير را در اين شبكه مطرح كنيم و اين را به عنوان يك بحث يادگاري براي بينندگان عزيزمان به يادگار خواهيم گذاشت.

* * * * * * *

سؤال 2 :

صحبت شما در مورد پيامك هايي بود كه در بلوچستان پخش مي شود. من فكر نمي كنم مشكل از اين پيامك ها باشد و اين پيامك ها بتواند مشكلي را به وجود بياورد. مشكل اصلي جاي ديگري است. مثلاً الآن بينندگاني كه تماس مي گيرند، از آن طرز حرف زدن و طرز برخوردشان مشخص است كه بغض و كينه در دل دارند و انسان نمي تواند با اين روش، وحدت برقرار كند. اگر مي خواهيم وحدت برقرار شود، بايد آن بغض و كينه اي را كه در دل داريم، بيرون بياوريم و اختلافات را كنار بياندازيم و مسائل اختلافي را به صورت برادرانه پيش ببريم و حلّ كنيم. مثلاً من كراهتم مي آيد كه شبكه أهل بيت را به اين نام بنامم. به نظر من، شبكه أهل شيطان است و گردانندگانش هم آدم هاي شيطاني هستند كه آقاي قزويني اينها را ردّ كرده بود. ولي متأسفانه يك سري بينندگان هستند كه مي آيند از آنها دفاع مي كنند.

جواب 2 :

ما مسئول ديگر شبكه ها نيستيم و هر شبكه مسئولي دارد. هر شبكه اي، حتي شبكه جهاني ولايت، اگر روزي بيايد بوق و كرناي تفرقه ميان شيعه و سني ايجاد كند، شبكه فتنه است. ما گفتيم اگر در اينجا توهين به أهل سنت و مقدسات أهل سنت شود و فلان شخص مبتلا به فلان مرض بود و هم جنس باز بود و بكري و عمري بود و أمثال اين اصطلاحات را ما خلاف مصالح جهان اسلام مي دانيم و ما موضع خودمان را اعلام كرديم. ولي بدبختانه الآن ما اگر نسبت به چند تا شيعه انتقاد مي كنيم، وهابي ها دور برمي دارند كه اختلاف ميان شبكه هاي شيعه ايجاد شده است و چنين و چنان مي كنند. ما اعلام كرده ايم كه اختلافات ما، مانند اختلاف دو برادر از يك خانواده است و قصد مان كوبيدن نيست. ايشان مي آيد 10 مطلب نقل مي كند و 8 مطلب آن از منايع أهل سنت است و 2 مطلب نادرست، توهين، فحش و جسارت بيان مي كند. ما با اين فحش و مطالب نادرست كاملاً مخالفيم. الآن هم مي گوييم مخالفيم و 100 سال بعد از اين هم مي گوييم مخالفيم و همه مراجع عظام تقليد ما و ائمه (عليهم السلام) هم مخالف بودند. نه تنها ايشان، اگر بنده هم بخواهم هم چنين تعابيري را به كار ببرم، خلاف است. اختصاص به فلان شبكه ندارد و ما از خودمان مثال مي زنيم و اگر اين مطالب تفرقه، توهين، اهانت و جسارت از شبكه جهاني ولايت پخش شود، شبكه جهاني ولايت نيست، شبكه فتنه است.

* * * * * * *

سؤال 3 :

سؤال من درباره عادات خليفه دوم بود كه در الطبقات الكبري محمد بن سعد، جلد 3، صفحه 289 آمده است. لطف كنيد اين را ترجمه كنيد.

جواب 3 :

أولاً:

اين روايات، روايات صحيحي از ديدگاه أهل سنت نيست.

ثانياً:

اگر صحيح هم باشد، به نظر ما نقل كردن اينها در شبكه هاي ماهواره اي، حرام بيّن و خلاف شرع است و اهانت به مقدسات أهل سنت است.

ثالثاً:

شما متوجه معناي اين روايت نشده ايد. اين عبارتي را كه از خليفه دوم نقل مي كنند:

ما بقي في شئ من أمر الجاهلية إلا أني لست أبالي إلي أي الناس نكحت و أيهم أنكحت.

معنايش اين است:

من إبائي ندارم به چه قبيله اي و قومي و افرادي دختر بدهم يا دختر بگيرم.

در اينجا، نَكَحْتُ به معناي تَزَوَّجْتُ است، نه به معناي نُكِحْتُ يا أُنْكِحْتُ. اين گونه ترجمه كردن، دليل بر ضعف معلومات است و حدأقل به كتاب هاي أهل سنت مراجعه كنيد.

ما روي اين قضيه خيلي كار كرده ايم و بعضي افراد مانند سيد نعمت الله جزايري (ره) و ديگران، مطالبي را گفته اند و ما هم دنبال اين بوديم كه آيا مي تواند دليل باشد؟ شايد دوستان ما حدود 30 ، 40 ساعت در مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كار كردند و نظرات أهل سنت و واژه نَكَحْتُ يا أنْكَحْتُ را بررسي كردند. آن آقايان هم گفتند معنايش اين است:

من إبائي ندارم به چه قبيله اي و قومي و افرادي دختر بدهم يا دختر بگيرم.

يعني من آن رسوم اسلامي، مانند هم كفو بودن و غيره را رعايت نمي كنم و مانند زمان جاهليت، از هر خانواده اي كه خوشم بيايد، با آنها ازدواج مي كنم و از هر خانواده اي كه خوشم بيايد، به آنها دختر مي دهم. اين معناي روايت است، نه آن معنايي كه آن آقايان مي كنند.

* * * * * * *

سؤال 4 :

1. چند تا از أحاديثي كه استاد حسيني قزويني استفاده مي كنند براي نشان دادن طرز برخورد خليفه دوم با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در صحيح بخاري يا صحيح مسلم است. جايي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي خواهد براي كسي نماز ميت بخوانند و عمر هم مي آيد اعتراض مي كند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه چرا بر او نماز ميت مي خواني؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به عمر مي فرمايد كه از من دور شو. استاد حسيني قزويني از اين حديث استفاده مي كنند براي اثبات جسارت عمر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). ولي در ادامه اين أحاديث آمده است كه وقتي اين اتفاق افتاد، خدا هم آيه را نازل كرد كه بر او نماز نخوان.

شما بهتر مي دانيد كه اينها كسي نيستند كه بخواهند به اين راحتي از أحاديث شان بگذرند. وقتي اينها خيلي راحت حديث نقل مي كنند كه «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول مي كرد» و «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك شب، با 10 نفر از زنانش همبستر شد»، براي اينها خيلي راحت است كه بگويند «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اشتباه كرد و خطا كرد و عمر راست گفت و خدا هم از گفتار عمر حمايت كرد». حالا ما آيه بياوريم كه خداوند در سوره نجم مي فرمايد كه «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از خودش حرف نمي زند و حرف هايي كه مي زند، از طرف خداوند است».

استاد حسيني قزويني به ما توضيح بدهند كه ما از اين حديث چگونه مي توانيم جسارت عمر را نشان بدهيم كه أهل سنت نتوانند جوابي داشته باشند؟

2. در صحيح مسلم صراحتاً از خود خليفه دوم آمده كه خطاب به حضرت علي (عليه السلام) مي گويند كه شما عقيده ات نسبت به من و أبو بكر اين بوده است: «ما خائن و حيله گر و دروغ گو بوده ايم». در اول همين حديث آمده است كه «عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت علي (عليه السلام) نزد خليفه دوم مي روند و عباس مي گويد كه ميان من و اين دروغ گو و حيله گر و خائن قضاوت كن».

أهل سنت مي گويند كه اگر شما به اين حديث اعتقاد داريد و مي گوييد اعتقاد حضرت علي (عليه السلام) نسبت به أبو بكر و عمر اين بوده كه اينها خائن و حيله گر و دروغ گو بودند، پس اعتقاد عباس هم نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) اين بوده است كه ـ نعوذ بالله ـ ايشان هم اين صفات را داشته است و عباس هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) بوده است.

در اين مورد توضيح بفرماييد كه ما چگونه مي توانيم اين شبهه را جواب بدهيم.

جواب 4 :

1. در رابطه با نماز خواندن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر جنازه عبد الله بن أُبَي و اين كه خليفه دوم آمد اعتراض كرد به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عمر بن خطاب نقل مي كند كه حضرت فرمود:

أخر عني يا عمر، فلما أكثرت عليه، قال: إني خيرت فاخترت، لو أعلم إني إن زدت علي السبعين يغفر له لزدت عليها، ... ، فعجبت بعد من جرأتي علي رسول الله صلي الله عليه و سلم.

اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن. عمر بن خطاب مي گويد: باز هم اعتراض كردم كه چرا بر يك منافق نماز مي خواني؟ حضرت فرمود: خداوند مرا مخير كرده است كه بر اينها نماز بخوانم يا نخوانم، پس من نماز خواندن را انتخاب كردم، ... ، عمر بن خطاب مي گويد: من باز هم اعتراض كردم و خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز.

صحيح البخاري، ج2، ص100، ح1366

اين تعبير، تعبير خيلي تندي است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

أخر عني يا عمر.

اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن.

ولي باز هم عمر اعتراض مي كند. خود عمر هم مي گويد:

فعجبت بعد من جرأتي علي رسول الله صلي الله عليه و سلم.

خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز.

هم چنين در بعضي از تعابير آمده است:

فأخذ عمر بن الخطاب بثوبه، فقال: تصلي عليه و هو منافق و قد نهاك الله أن تستغفر لهم.

از لباس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گرفت و كشيد و گفت: آيا بر يك منافق نماز مي خوانيد، در حالي كه خداوند نهي كرده است از اين كه براي آنها استغفار كني؟!

صحيح البخاري، ج5، ص207

ببينيد! كار جناب عمر در اينجا، جرأتي است بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و مضافاً كه قرآن مي فرمايد:

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ

سوره انعام/آيه106

و:

إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ

من جز وحي، از چيز ديگري تبعيت نمي كنم.

سوره انعام/آيه50

اين خيلي مشخص و واضح و روشن است كه اعتراض كردن بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، خلاف دستورات إلهي و قرآن است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه بهتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فهميد. وقتي عمر مي گويد:

أليس الله نهاك أن تصلي علي المنافين؟

آيا خداوند تو را نهي نكرده است كه بر جنازه منافقين نماز نخواني؟

صحيح البخاري، ج2، ص76

اين خيلي تعبير زشتي است! يعني عمر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بهتر مي فهمد!

2. أولاً:

اين را آقايان أهل سنت بايد به ما جواب بدهند كه صحابه نسبت به همديگر اين تعابير را به كار مي بردند.

ثانياً:

ما عباس را جزء أهل بيت (عليهم السلام) نمي دانيم و سخن او را براي خودمان حجت نمي دانيم. آنچه كه براي ما معتبر است، سخن علي بن أبي طالب (عليه السلام) است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

علي مع الحق و الحق مع علي.

اين آقايان حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه قبول دارند. آقايان مي گويند كه خلفاء با يكديگر ارتباط حسنه داشتند و ما هم اين روايت را آورديم كه در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حديث 4461 آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) و عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جمعي از صحابه بودند و عمر به آن دو گفت:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا ... .

و اين روايت نشان مي دهد كه رابطه ميان علي بن أبي طالب (عليه السلام) و خلفاء، آن طور كه شما ادعا مي كنيد نبوده است. لذا وقتي در صحيح بخاري به اين قضيه مي رسد، مي گويد:

كذا و كذا.

صحيح البخاري، ج6، ص191

يعني خود آقاي بخاري هم درك كرده است كه اين توهين است و اهانت به خليفه اول و خليفه دوم است.

* * * * * * *

سؤال 5 :

1. ما نصوص صريحي داريم در كتاب هاي خود أهل سنت كه جنگ و حرب با حضرت علي (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و در نتيجه، جنگ با خداست. سبّ آنها هم سبّ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نهايتا سبّ خداست. ما مي بينيم كه در جنگ جمل و جنگ صفين، جناب أم المؤمنين عايشه، طلحه، زبير، معاويه عليه أمير المؤمنين (عليه السلام) و هم چنين يزيد بر عليه امام حسين (عليه السلام) جنگيدند. اين آقايان در مقابل نصّ صريح مي گويند كه اجتهاد كردند و اجتهادشان صحيح نبود.

سؤال من از برادران أهل سنت اين است كه چرا اين آقايان و خانم أم المؤمنين يك اجتهاد اشتباهي عليه خلفاء ثلاث نكردند و همه اين اجتهادها كه نتيجه اش كشت و كشتار بود و اگر دست شان مي رسيد، علي بن أبي طالب (عليه السلام) را مانند امام حسين (عليه السلام) مي كشتند، همه اش عليه أهل بيت (عليهم السلام) بود؟ اين براي ما سؤال است كه چرا اينها اين اجتهاد اشتباه را در برابر 3 خليفه نكردند؟

أم المؤمنين عايشه بهتر نبود كه اجتهادش را اعلام مي كرد كه من اجتهاد كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد با علي بن أبي طالب (عليه السلام) جنگيد و رعايت آيه «و قرن في بيوتكن» را مي كرد و احترام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را حفظ مي كرد و در خانه اش مي نشست و اين فتوا را به فرزندانش كه مادر آنها بود، مي گفت و آنها عمل مي كردند و سوار بر شتر نمي شد و شهر به شهر نمي رفت؟

اينها اجتهاد مي كنند و عليه علي بن أبي طالب (عليه السلام) كه خليفه مورد إجماع أمت بود، قيام و جنگ مي كنند. برادران أهل سنت مي گويند كه اجتهاد كردند و اشتباه كردند و خدا هم فرداي قيامت به آنها ثواب مي دهد. ما هم كه علماء داريم و مراجع داريم و مجتهدين داريم، آيا اينها اين حق را ندارند كه حدأقل اجتهاد بكنند عزاداري براي فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و «سيد شباب أهل الجنة» مستحب است؟ اگر اين فتواي مستحب را با اجتهادشان بدهند، اين آقايان، نه تنها اجر به مجتهدين ما نمي دهند، بلكه حكم تكفير همه پيروان و شيعيان را صادر مي كنند و آنها را كافر و بدعت گزار مي نامند. آيا اين با وجدان و انصاف جور در مي آيد؟

اين آقايان در برابر خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اجتهاد مي كنند و مي جنگند. حالا اگر مجتهدين ما مانند أللهياري و ديگران، اجتهاد كرده اند و از رواياتي كه از كتب خودشان نقل شده، به اين نتيجه رسيده اند كه خلفاء ثلاث مثلاً از اين كارها كرده اند، آيا واقعاً ما بايد آنها را تكفير بكنيم؟

آقايان أهل سنت روي اين مسائل فكر بكنند كه چرا اين اجتهادها و ظلم ها، عليه أهل بيت (عليهم السلام) بود؟

جواب 5 :

1. اين كه شما فرموديد: «جنگ با حضرت علي (عليه السلام)، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم جنگ با خداست»، اين روايت را آقاي احمد بن حنبل در مسند احمد، جلد 2، صفحه 442 و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 149 و هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 169 نقل مي كنند.

در اين كه سبّ علي بن أبي طالب (عليه السلام)، سبّ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، آقاي احمد بن حنبل در مسند احمد، جلد 6، صفحه 323 و ده ها مصادر ديگر آورده اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من سبّ عليا فقد سبْني.

مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص130 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص133

آقاي حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121

جالب تر از اينها اين است كه آقاي جابر بن عبد الله انصاري از عمر بن خطاب نقل مي كند:

كنت أجفو عليا، فلقيني رسول الله صلي الله عليه و سلم فقال: إنك آذيتني يا عمر. فقلت: أعوذ بالله ممن آذي رسوله. قال: إنك قد آذيت عليا و من آذي عليا فقد آذاني.

من در حق علي جفا كرده بودم. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مرا ديد و فرمود: اي عمر! تو مرا اذيت كردي. گفتم: پناه مي برم به خدا از اين كه رسولش را اذيت كنم. حضرت فرمود: تو علي را اذيت كرده اي. هر كسي علي را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص81

* * * * * * *

سؤال 6 :

اگر يك هم مذهب، عليه هم مذهب خود حكم تكفير دهد، حكمش چيست؟

جواب 6 :

اين را آنها بايد جواب بدهند و به ما ربطي ندارد. آنها مي گويند كه شيعه عليه أهل سنت فتوا مي دهد. ما هم مي گوييم شما در بين خودتان هم از اين فتاوي داريد.

گر قصد شود كه مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند

* * * * * * *

سؤال 7 :

1. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وفات فرمودند، چند نفر از زنانش حضور داشتند؟

2. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مهريه زنانش را همان اول پرداخت مي كرد؟

3. آيا مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هديه نكرده بود؟ يكي از آقايان أهل سنت مي گفت كه فدك، ارث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود. 3 نفر از فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات ايشان زنده بودند.

جواب 7 :

1. ظاهراً غير از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كه از دنيا رفت، باقي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قيد بودند؛ أم حبيبه، أم سلمه، حفصه و عايشه و ديگران. 8 يا 9 نفر از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان رحلت حضرت در دنيا بودند.

2. قاعده همين بود كه مهريه شان را پرداخت مي كردند. ولي آيا خانه هايي كه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باقي ماند، براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود يا به زنانش بخشيدند، هيچ دليل ندارند.

3. در رابطه با اين كه فدك، ارث حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بوده است يا نه، بايد بگوييم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ابتداء مي آيد و مي گويد فدك را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ايشان بخشيده است و أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) و أم أيمن را هم به عنوان شاهد مي آورد، ولي خليفه اول قبول نمي كند. بر فرض كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هديه نكرده است، آيا ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود يا خير؟ أبو بكر گفت بله، ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم گفت اگر ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، پس به من ارث مي رسد.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ابتداء مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين فدك را در زمان حياتش به ايشان بخشيده است. يعني حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در ابتداء ادعاي مالكيت فدك را مي كند و وقتي أبو بكر زير بار اين مسئله نمي رود، ادعاي ارث مي كند. أبو بكر در مورد ارث هم مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

نحن معاشر الأنبياء لا نورث.

صحيح البخاري، ج4، ص42

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم گفت اين خلاف قرآن و سنت است.

در مورد ساير فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم اي كاش مي گفتند كدام يك از اينها زنده بودند تا ما هم مي دانستيم. چون در هنگام رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، غير از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، فرزند ديگري نداشتند. تنها پسرش ابراهيم بود كه در سال ششم يا هفتم هجري از دنيا رفت و يكي از دخترانش در سال دوم هجري و ديگري در سال هاي بعد از دنيا رفت و تا سال 8 هشتم هجري، غير از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، فرزندي زنده نماند.

* * * * * * *

سؤال 8 :

1. با توجه به تجربه ارزشمندي كه استاد حسيني قزويني در راستاي نشر معارف أهل بيت (عليهم السلام) و مباحثه و مناظره با مخالفين أهل بيت (عليهم السلام) دارند، من به عنوان يك شيعه خصوصاً از ايشان كه به عنوان بزرگ ترين عالمي كه در اين راستا زحمت مي كشند، انتظار دارم شبكه هاي شيعه، خصوصاً فارسي زبان را با هم هماهنگ كنند در مقابل اين هجمه وسيع وهابيت و اين شبهات بسيار فساد انگيزي كه اينها ايجاد مي كنند و نه تنها به صورت رسانه اي از هم انتقاد نكنند، بلكه در پشت صحنه هم با همديگر همكاري خيلي صميمي داشته باشند تا شيعيان دلگرم تر شوند. من گاهي مي بينم كه در شبكه جهاني ولايت و شبكه أهل بيت انتقاداتي از همديگر مي شود كه من به عنوان يك شيعه دلم مي سوزد كه چرا به جاي اين كه با همديگر هماهنگ عمل كنند، متأسفانه گاهي اوقات از همديگر انتقاد مي كنند.

جواب 8 :

انتقاد اگر سازنده باشد، مايه كمال است و من هم بارها گفته ام اگر كسي از ما و بنده انتقاد كند، والله! بيشتر خوشحال مي شوم تا اين كه كسي بيايد و از من مدح و تعريف كند. چون اين انتقادات است كه انسان را به كمال مي رساند و نقايص را برطرف مي كند. ولي بعضي اوقات بحث انتقاد مطرح نيست، بلكه بحث ما اين است كه اين روش هايي كه ما شروع مي كنيم و آمديم اختلاف ميان شيعه و سني ايجاد كرديم و گفتيم «تمام أهل سنت، ناصبي هستند و محبت دشمنان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در دل دارند و حق نداريد با اينها ازدواج كنيد و شريك شويد»، چه مي شود؟ همه جا محله شما نيست، در خيلي از مناطق در داخل و خارج كشور، در خانواده ها، زن شيعه است و مرد سني است. چند روز قبل هم زني از ايران شهر به مؤسسه ما آمده بود و يك ساعت با ما ديدار داشت. ايشان شيعه بود و مي گفت: «شوهرم سني است و 4 فرزند دارم كه 2 فرزندم شيعه و 2 فرزندم سني است». همين خانم، يكي از مبلغان شيعه در منطقه است و چند حوزه علميه تأسيس كرده است و چند مسجد و حسينيه ساخته است. مي گفت: «شوهرم نه تنها ممانعت نكرده، بلكه كمك هم كرده است». وقتي ما بياييم اين اختلاف ميان شيعه و سني را راه بياندازيم كه شيعه چنين است و سني چنين است، ببينيد كه چه اختلافاتي در اين خانواده ها مي افتد و چه درگيري هايي ايجاد مي شود و چه خانواده هايي از هم پاشيده مي شود و چه پدر و پسرهايي در برابر هم قرار مي گيرند؟ بحث نواصب جداست و آن بحث هم جداست. ولي اگر ما آمديم همه أهل سنت را با يك چشم ديديم و كفر خلفاء را با يك سري أدله واهي ثابت كرديم، اينها به صلاح جهان تشيع و اسلام نيست. ما مي گوييم حتي اگر شبكه ما هم چنين مطالبي را مطرح كند، گوش كردن به شبكه جهاني ولايت حرام است و اين شبكه، شبكه فتنه است.

پرچم داران ما، مراجع عظام تقليد ما هستند و اگر دست ما به آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) نمي رسد، اينها نائبان آن حضرت هستند و بايد تلاش كنيم تا ببينيم نظر اينها چيست. اگر از يك مرجعي فتوا گرفتيم كه شما فلان مطلب را بگوييد، در اين صورت اگر گفتيم، هيچ اشكالي ندارد. ولي نه، ما كه هنوز بلد نيستيم استنباط با سين است يا با صاد و ادعاي اجتهاد بكنيم و در برابر مرجعيت بايستيم، مقداري دور از شأن طلبگي و شبكه جهاني است.

ما اين مطالب را مطرح مي كنيم و روي حرف مان هم هستيم و اين به معناي اختلاف ميان شبكه هاي شيعه با همديگر نيست. ما بايد همگي تلاش كنيم نظر آقايان مراجع عظام تقليدمان را كه تاج سر ما و سرور ما هستند و امروز هم پرچم تشيع به دست اينهاست، در تمام برنامه هاي مان لحاظ كنيم. اگر ديديم برنامه ما خلاف نظر مراجع است، آن را تغيير دهيم. اگر چند نفر عوام زنگ زدند و ما را تحريك كردند و بَه بَه و چَه چَه بگويند، اين هنر نيست. هنر آن است كه يك مرجعي بگويد كار شما درست است. من افتخار مي كنم اگر يك مرجعي بگويد فلان كار شما اشتباه بود و من هم مي گويم سمعاً و طاعةً. اين مايه افتخار ماست كه بزرگان ما بيايند نقطه ضعف ما را بيان كنند و ما به كمال برسيم.

ما اين حسرت را در دل وهابي ها مي اندازيم كه تصور مي كنند چند شبكه شيعي با همديگر به جنگ و اختلاف و نزاع افتاده اند. به هيچ وجه اين گونه نيست. ما هواي همه را داريم و از طلبه هاي مان هم هر چقدر انتقاد داشته باشيم، لنگه كفش شان را هم به وهابيت نمي دهيم. اين عقيده ما هست كه در برابر آنها در يك صف هستيم، ولي در ميان خودمان هم اختلاف داريم و ما هم اگر يك اشكالي داشته باشيم، دوستان به ما بگويند و ما هم سمعاً و طاعةً قبول مي كنيم و دست شان را از دور مي بوسيم كه كسي از ما انتقاد بكند و ما را به كمال نزديك تر بكند.

* * * * * * *

سؤال 9 :

آيا مراد از اين آيه:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا

سوره آل عمران/آيه103

أهل بيت (عليهم السلام) هستند؟

جواب 9 :

شما مي توانيد به كتاب تفسير الكشف و البيان ثعلبي، جلد 3، صفحه 163 و شواهد التنزيل حاكم حسكاني، جلد 1، صفحه 169 مراجعه كنيد كه در آنجا نقل مي كنند كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

نحن حبل الله الذي قال الله: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا».

در شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه 168، حديث 177 اين تعبير آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من أحب أن يركب سفينة النجاة و يتمسك بالعروة الوثقي و يعتصم بحبل الله المتين، فليوال عليا و ليأتم بالهداة من ولده.

هر كسي كه دوست دارد سوار كشتي نجات شود و به عروة الوثقي متمسك شود و به حب الله المتين چنگ بزند، به ولايت علي متمسك شود و فرزندان هدايت گرش را امام قرار بدهد.

آقاي فخر رازي در ذيل آيه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا» اين روايت را از أبو سعيد خدري مي آورد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين، كتاب الله تعالي حبل ممدود من السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي.

تفسير الرازي، ج8، ص173

همين تعبير را آقاي آلوسي در تفسير روح المعاني، جلد 4، صفحه 18 در ذيل همين آيه شريفه مطرح مي كند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | علي | | ١٤:١٨ - ٢٨ اسفند ١٣٨٩ |
آخه ما که ماهواره نداريم
2 | كريمي دلگان | | ١٧:٢٠ - ٠٩ فروردين ١٣٩٠ |
سلام بر تمام مسلمانان جهان.افرادي كه ايجادتفرقه مي كنند همان دستنشانده هاي امريكا ووهابيت كور دل هستند كه چشمشان توان ديدن اتحاد وبرادري ما را ندارد اين ماهستيم عقل وفكرمان را بكار بگيريم تا دشمنان قسم خورده اميال وارزويشان را به گور ببرند
3 | ابراهيم | | ٠٩:٤٨ - ١٥ فروردين ١٣٩٠ |
با سلام مطلب بسيار عالي بود دست آقاي قزويني را ميبوسم خدا خيرتان دهد
4 | مسعود | | ٢١:١٣ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
با عرض سلام و درود بر شما مدافعان مكتب اهل بيت عليهم السلام : با توجه به اينكه اصول دين از ديدگاه مذهب شيعه بر پنج اصل (توحيد،نبوت،معاد،عدل وامامت ) استوار مي باشد .و رد يكي ازاين پنچ اصل در حكم خارج شدن از دين است و از ديگر سو برادران اهل سنت ما توحيد، نبوت و معاد را اصول دين دانسته و دو اصل عدل و امامت را از اصول دين كنار زده اند.(با عرض عذرخواهي از برادران اهل سنت )اين امر دال بر كفر اينان نمي شود؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اصول دين سه تا است و نه 5 تا «توحيد و نبوت و معاد» و عدل و امامت ، جزو اصول مذهب است ، و منکر اصول مذهب کافر نيست .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

5 | ؟ | | ١٧:٢٦ - ٠٣ خرداد ١٣٩٠ |
تف عليكم يا شيعه يا ابناء المتعه اللهم انصر سنة في كل مكان يا رب العالمين ..

پاسخ:

السلام عليكم

الرواية الاولي :

هل تعرف ان اول من ولد في الاسلام من المتعة عبد الله بن الزبير الصحابي ، ابن اخت ام المومنين عائشه وهل تدري امه بنت الخليفة ابي بکر ؟

حدثنا صَالِحُ بن عبد الرحمن قال ثنا سَعِيدُ بن مَنْصُورٍ قال ثنا هِشَامٌ قال أخبرنا أبو بِشْرٍ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ قال سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ يَخْطُبُ وهو يُعَرِّضُ بِابْنِ عَبَّاسٍ يَعِيبُ عليه قَوْلَهُ في الْمُتْعَةِ فقال بن عَبَّاسٍ يَسْأَلُ أُمَّهُ إنْ كان صَادِقًا فَسَأَلَهَا فقالت صَدَقَ بن عَبَّاسٍ قد كان ذلك فقال بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما لو شِئْت لَسَمَّيْت رِجَالًا من قُرَيْشٍ وُلِدُوا فيها

الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاى321هـ)، شرح معاني الآثار، ج3، ص24، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399م

الرواية الثانية :

وأول مجمر سطع في المتعة مجمر آل الزبير

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاى: 328هـ)، العقد الفريد، ج4، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م.

الرواية الثالثة :

5540 أخبرنا محمود بن غيلان المروزي قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القري قال دخلنا على أسماء ابنة أبي بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم

النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، السنن الكبرى، ج3، ص326 ، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1991.

لجنة الاجابة عن الشبهات

موسسة وليعصر للبحوث الاسلامية

6 | السيد محمد الحسيني | | ١١:٠٠ - ١٨ تير ١٣٩٠ |
آخر تعليق
سيد-----------------------------؟-----------------------------
و عليکم أيضا
يا الله
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها