2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 02
کد مطلب: ٥٤٤٠ تاریخ انتشار: ٢١ ارديبهشت ١٣٩٢ تعداد بازدید: 7204
حبل المتین » عمومی
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 02

جایگاه حضرت زهرا نزد اهل سنت
حبل المتين 90/02/15

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 15 / 02 / 90

مجري برنامه

آيا درباره جايگاه رفيع حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مطالبي در منابع أهل سنت ذكر شده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

همان طور كه در جلسه گذشته اشاره شد، رواياتي از منابع شيعه در رابطه با جايگاه رفيع حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سخن گفتيم. امشب هم باقيمانده سؤالات شب گذشته پيرامون جايگاه رفيع حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در نزد أهل سنت صحبت خواهيم كرد.

اگر ما بخواهيم در رابطه با حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سخن بگوييم، شايد ده ها جلسه هم كفايت نكند:

كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم

ولي از باب اين كه:

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

من به برخي از مطالبي در منابع اصلي أهل سنت در فضائل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمده، براي بينندگان عزيز اشاره مي كنم؛ گرچه در ايام فاطميه اول هم اشاراتي داشتيم.

جايگاه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در نزد أهل سنت

روايت اول: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

يكي از اساسي ترين رواياتي كه در منابع اوليه أهل سنت آمده، در صحيح بخاري و صحيح مسلم و ديگر صحاح سته كه شايد بيش از 200 مصدر از مصادر أهل سنت اين روايت را آورده باشند، اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمة بضعة مني.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141

در رابطه با حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نكاتي را ناگزير هستيم اشاره كنيم:

آقاي آلوسي (متوفاي 1270 هجري) كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است و فردي وهابي است، مي گويد:

و الذي أميل إليه أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات و المتأخرات من حيث إنها بضعة رسول الله صلي الله عليه و سلم، بل و من حيثيات أخر أيضا ... و هذا سائغ علي القول بنبوة مريم أيضا، إذ البضعية من روح الوجود و سيد كل موجود لا أراها تقابل بشيء و أين الثريا من يد المتناول؟

نظر من اين است كه فاطمه بتول أفضل از تمام زنان اولين و آخرين است از جهت اين كه او پاره تن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است و از ساير جهات هم همين گونه است و ... حتي اگر ما قائل شويم كه حضرت مريم نبي بوده است [چون برخي از آقايان أهل سنت معتقدند كه حضرت مريم و آسيه (عليهما السلام) نبي بوده اند]، باز هم فاطمه أفضل از او است؛ زيرا پاره تن روح وجود عالم هستي و پاره تن سيد تمام موجودات است [يعني رسول الله (صلي الله عليه و سلم)] و با هيچ چيزي قابل مقايسه نيست. چه زماني مي تواند اين دست هاي بشري به ستاره ثريا برسد؟

روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 155

هم چنين جناب صالحي شامي از استوانه هاي علمي أهل سنت مي گويد:

و في حديث آخر: «فاطمة بضعة مني» و هو يقتضي تفضيل فاطمة علي جميع نساء العالم و منهن خديجة و عائشة رضي الله عنها و بقية بنات النبي صلي الله عليه و سلم.

اين حديث نشان دهنده برتري فاطمه را بر تمام زنان عالم است؛ حتي بر حضرت خديجه و عايشه و ديگر دختران پيامبر (صلي الله عليه و سلم).

سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 10، ص 327

هم چنين ايشان نقل مي كند كه از عالم بزرگ أهل سنت به نام أبو بكر بن داود بن علي سؤال كردند:

من أفضل؟ خديجة أم فاطمة رضي الله عنهما؟ فقال: «ان فاطمة بضعة مني» و لا أعدل ببضعة رسول الله صلي الله عليه و سلم أحدا.

آيا خديجه أفضل است يا فاطمه؟ گفت: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «فاطمه پاره تن من است» و من هيچ چيزي را هم طراز و هم مقام با پاره تن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نمي بينم.

سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 10، ص 328 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج 10، ص 273

روايت دوم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) روح و جان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

آقاي مجاهد كه از أصحاب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و از مفسران بنام أهل سنت است، نقل مي كند:

خرج النبي ( صلي الله عليه و آله) و هو آخذ بيد فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد و هي بضعة مني و هي قلبي و روحي التي بين جنبي، فمن آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله.

روزي رسول الله (صلي الله عليه و آله) از منزلش خارج شد و دست فاطمه را گرفته بود و فرمود: هر كس فاطمه را مي شناسد كه مي شناسد و هر كس او را نمي شناسند، بداند كه او فاطمه دختر محمد است و پاره تن من است و او قلب و روح من است كه در درون سينه من است. هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت كرده است و هر كس مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده است.

الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج 1، ص 664 ـ أهل البيت للشرقاوي، ص 136 ـ فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 34

البته آقاي جويني، استاد بخاري اين را هم به اين حديث اضافه مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

وقتي فاطمه به محراب مي ايستد، خداوند به ملائكه اش مي فرمايد: اي ملائكه! ببينيد كه تمام بدن بنده ام فاطمه از ترس من مي لرزد.

در روايت هم داريم:

وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نماز مي خواند، آن چنان عظمت خداوند براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) تجلي مي كرد كه بدنش مي لرزيد، گويا جان از بدنش جدا مي شود.

وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين چنين نماز مي خواند، خداوند خطاب به ملائكه مي فرمايد:

أشهدكم قد آمنت شيعتها من النار.

من شما را شهادت مي گيرم كه تمام شيعيان فاطمه را از آتش جهنم ايمن كردم.

الأمالي للشيخ الصدوق، ص 176

نماز حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين چنين بود! كساني كه مي خواهند از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) الگو بگيرند، تلاش كنند در عمرشان يك ركعت نمازشان را اين چنين بخوانند كه از عظمت حق، بدن شان بلرزد.

روايت سوم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، شبيه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ديانت

عايشه نقل مي كند:

ما رأيت أحدا من خلق الله أشبه برسول الله صلي الله عليه و آله دينا من فاطمة.

من كسي را نديدم كه در ديانت، هم سنگ و شبيه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) باشد، جز دخترش فاطمه.

المعجم الأوسط للطبراني، ج 4، ص 242

روايت چهارم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، نطفه اش بهشتي بود

در ميان فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، فقط حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود كه نطفه اش بهشتي بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

وقتي من به معراج رفتم و وارد بهشت شدم، از درختان بهشتي تناول كردم و از جمله آنها، از سيب هاي بهشتي تناول كردم:

فتناولت ثمرة من ثمرتها فأكلتها، فصارت نطفة في صلبي، فلما هبطت الأرض، واقعت خديجة، فحملت بفاطمة، فإذا أنا اشتقت إلي رائحة الجنة شممت ريح فاطمة، يا حميراء! إن فاطمة ليست كنساء الآدميين و لا تعتل كما يعتلون.

همين ميوه بهشتي، نطفه اي در صلب من شد و وقتي به زمين برگشتم، با خديجه همبستر شدم و خديجه هم به فاطمه باردار شد. وقتي من مشتاق بوي بهشت مي شوم، بوي فاطمه را استشمام مي كنم. اي عايشه! فاطمه مانند ساير زنان عادي نيست و مسائل زنانه را ندارد.

المعجم الكبير للطبراني، ج 22، ص 401

روايت پنجم: احترام ويژه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

روايت از خود عايشه است كه وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وارد بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي شد، آن حضرت به صورت تمام قد بلند مي شد:

كانت إذا دخلت عليه قام إليها، فقبلها و رحب بها و أخذ بيدها فأجلسها في مجلسه.

وقتي فاطمه وارد بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي شد، آن حضرت تمام قد در برابر فاطمه مي ايستاد و او را مي بوسيد و به او خوش آمد مي گفت و دست او را مي گرفت و در جاي خودش مي نشاند.

حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين

اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 160 ـ سنن أبي داود، ج 2، ص 522 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 8، ص 26 ـ الأدب المفرد للبخاري، ص 209 ـ صحيح إبن حبان، ج 15، ص 403 ـ الإستيعاب في معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 4، ص 1896 ـ نصب الراية للزيلعي، ج 6، ص 156 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 46 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 7، ص 151 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 2، ص 55

آقاي ذهبي هم مي گويد اين روايت صحيح است. بنا به نقلي، آقايان أهل سنت، روايتي را كه آقاي حاكم نيشابوري و ذهبي بگويند صحيح است، به منزله ورود روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم است.

در هيچ روايتي نيامده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) و ديگر صحابه، اين چنين احترام بگذارد.

روايت ششم: غضب و رضايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، غضب و رضايت خداوند

آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 154 روايتي را نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك.

اي فاطمه! خداوند با غضب تو غضبناك و با رضايت تو راضي مي شود.

در بعضي از منابع أهل سنت ديده ام كه درباره اين روايت مي گويند:

معنايش اين است كه فاطمه كاري مي كند كه رضايت خداوند در آن است و چيزي كه رضايت خداوند در آن نباشد، آن را انجام نمي دهد و اگر از كاري غضبناك مي شود، كاري است كه خداوند از آن كار غضبناك است.

يعني قبل از رضايت و غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نسبت به كاري، رضايت و غضب خداوند به آن تعلق گرفته است. يعني اين چنين نيست كه رضايت و غضب خداوند، بعد از رضايت و غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشد، بلكه عكس آن است. يعني اگر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از فردي غضبناك شد، يقين دارد كه خداوند هم از آن فرد غضبناك است كه او هم بر آن فرد غضبناك شده است.

روايت هفتم: غضب و رضايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، غضب و رضايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

در صحيح بخاري نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمة بضعة مني، من أغضبها أغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210

در صحيح مسلم هم نقل شده است:

إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

فاطمه پاره تن من است، هر آنچه كه فاطمه را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141

آقاي مناوي كه از علماء بزرگ أهل سنت است، در كتاب فيض القدير شرح الجامع الصغير، جلد 6، صفحه 24 بعد از نقل اين روايت مي گويد:

أبو نعيم و ديلمي آورده اند كه هر كس فاطمه را اذيت بكند:

فعليه لعنة الله ملء السماء و ملء الأرض و قد أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم ... .

به اندازه تمام آسمان و زمين، لعنت خداوند بر او باد! چون خداوند رجس و پليدي را از آنها برطرف كرده است و آنها را پاك گردانده است.

روايت هشتم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، سرور زنان

در روايات صحيح آمده است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سرور زنان بهشتي است. قطعاً حضرت حوّاء و حضرت ساره و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليهن) در بهشت هستند و ساير زناني كه در راه خدا قدم برداشتند و شهيد شدند و به درجات رفيعه رسيده اند، در بهشت حضور دارند، ولي در روايت آمده است:

فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

فاطمه سرور زنان بهشتي است.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 209

آقاي إبن اثير جزري هم كتابي دارد به نام أسد الغابة في معرفة الصحابة كه در علم رجال است و مربوط به صحابه، در جلد 4، صفحه 16 مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمة سيدة نساء العالمين.

فاطمه سرور زنان دنيا و آخرت است.

به نيت اين كه تعداد درب هاي بهشتي هشت درب است، ما هم هشت فضيلت از فضائل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بيان كرديم. اگر يكي از اين عبارات ما قبول شود، إن شاء الله به بركت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ما هم توفيق داشته باشيم تا از يكي از اين درب هاي هشت گانه بهشت وارد بهشت شويم.

* * * * * * *

مجري برنامه

شما روايتي را خوانديد در مورد برتري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر زنان عالم. در آيه 42 سوره آل عمران كه خداوند خطاب به حضرت مريم (سلام الله عليها) مي فرمايد:

وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين

شما اين آيه را چطور با آن روايت جمع مي فرماييد؟

استاد حسيني قزويني

سؤال زيبايي است و شايد به ذهن خيلي از بينندگان عزيز كه أهل قرآن و مطالعه هستند و شايد براي برخي از وهابيون هم اين شبهه مطرح شود. بله، قرآن مي فرمايد:

وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين

و (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برتري داده است.

بعضي از بزرگان أهل سنت در اين مطالبي دارند. مثلاً امام قرطبي (متوفاي 671 هجري) كه تفسيرش عصاره تفاسير 6 ، 7 قرن اول است، در ذيل اين آيه مي گويد:

و الصحيح أن مريم نبية، لأن الله تعالي أوحي إليها بواسطة الملك، كما أوحي إلي سائر النبيين.

قول صحيح اين است كه مريم پيامبر است، زيرا خداوند به واسطه فرشته به او وحي فرستاده است، همان طور كه بر ساير أنبياء به وسيله فرشته وحي فرستاده است.

فظاهر القرآن و الأحاديث يقتضي أن مريم أفضل من جميع نساء العالم من حواء إلي آخر امرأة تقوم عليها الساعة.

ظاهر قرآن و أحاديث إقتضاء مي كند كه حضرت مريم برتر از تمام زنان است از زمان حضرت حوّاء تا روز قيامت.

الجامع لأحكام القرآن للقرطبي، ج 4، ص 83

آقاي مناوي هم شبيه اين تعبير را در فيض القدير شرح الجامع الصغير، جلد 4، صفحه 164 دارد.

من به سراغ ديگر تفاسير معتبر أهل سنت مي روم؛ مانند جامع البيان طبري. وقتي آقاي طبري اين آيه را مطرح مي كند، مي گويد:

«وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين »، يعني اختارك علي نساء العالمين في زمانك.

يعني خداوند تو را بر زنان جهان در عصر خودت برگزيد.

جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 3، ص 357

مرحوم علامه طباطبائي (ره) هم مي فرمايد:

منظور از عالم، تمام إنس و جنّي است كه در يك عصر واقع شده اند.

مثلاً وقتي الآن ما مي گوييم شبكه جهاني، معنايش اين نيست كه از اول تا آخر دنيا، جهاني بوده است؛ يعني شبكه جهاني در اين عصر است.

آقاي إبن أبي حاتم كه از استوانه هاي تفسيري أهل سنت است، مي گويد:

«وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين »: علي نساء ذلك الزمان الذي هم فيه.

يعني آن زناني كه در عصر حضرت مريم بودند.

تفسير إبن أبي حاتم الرازي، ج 2، ص 647

علت اين كه من از اين دو تفسير طبري و إبن أبي حاتم انتخاب كردم اين است كه آقاي إبن تيميه كه امام وهابيت است مي گويد:

كتفسير ....و إبن جرير الطبري ... و عبد الرحمن بن أبي حاتم ... و غيرهم من العلماء الأكابر السادة الذين لهم في الأمة لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

تفسير طبري و عبد الرحمن إبن أبي حاتم و ديگر تفاسير، متضمن رواياتي است كه مي شود به آنها اعتماد كرد.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج 7، ص 178 و 179

البته افراد ديگري هم آورده اند، حتي تفسير إبن عباس كه جناب فيروزآبادي جمع كرده است به نام تنوير المقباس من تفسير إبن عباس، در صفحه 47 از إبن عباس نقل مي كند كه مراد از اين آيه:

عالمي زمانك بولادة عيسي.

اين كه حضرت مريم سرور زنان عالم است، به خاطر اين است كه حضرت عيسي (عليه السلام) را بدون اين كه همسري داشته باشد به دنيا آورده است.

هم چنين جناب شوكاني كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، در فتح القدير، جلد 1، صفحه 338 مي گويد:

و المراد بالعالمين هنا قيل نساء عالم زمانها و هو الحق.

مراد، أفضل از زنان عالم و عصر خودش بود و حق هم همين است.

جناب آقاي آلوسي وهابي (متوفاي 1270 هجري) هم روايتي را از تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر از إبن عباس نقل مي كند و مي گويد:

أربع نسوة سادات عالمهن: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم و خدجية بنت خويلد و فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و سلم و أفضلهن عالما فاطمة.

4 زن بودند كه سرور زنان عصر خويش بودند: مريم دختر عمران و آسية دختر مزاحم و خدجية دختر خويلد و فاطمة دختر محمد (صلي الله عليه و سلم) و برترين اينها فاطمه است.

بعد هم مي گويد:

و الذي أميل إليه أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات و المتأخرات من حيث إنها بضعة رسول الله صلي الله عليه و سلم، بل و من حيثيات أخر أيضا.

نظر من اين است كه فاطمه بتول أفضل از تمام زنان اولين و آخرين است از جهت اين كه او پاره تن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است و از ساير جهات هم همين گونه است.

روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 155

يعني اگر تمام زنان عالم را از حضرت حوّاء (سلام الله عليها) تا قيام قيامت در نظر بگيريد، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) أفضل از همه آنهاست.

* * * * * * *

مجري برنامه

در برخي از روايات أهل سنت آمده است كه «عايشه أفضل از ديگر زنان است». در اين مورد نيز توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

آقايان أهل سنت رواياتي را در اين زمينه آورده اند؛ حتي در صحاح خود. اينها رواياتي را آورده اند كه:

عايشه أفضل از تمام زنان است.

و:

فضيلت عايشه بر ديگر زنان، همانند فضيلت آبگوشت بر ديگر غذاهاست.

خود آقايان أهل سنت بايد بيايند اين را معنا كنند و بنده خودم هم نمي فهمم معنايش چيست؟ آيا مدح است يا ذم است؟

آيا عايشه أفضل است؟

أولاً:

در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است:

كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية إمرأة فرعون و مريم بنت عمران و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

افراد زيادي از مردان به كمال رسيده اند، ولي از زنان فقط آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران به كمال رسيده اند و فضيلت عايشه بر ديگر زنان، همانند فضيلت آبگوشت بر ديگر غذاهاست.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 131، كتاب بدء الخلق، باب قول الله تعالي: و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأة فرعون ... ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 133، كتاب فضائل الصحابة (رضي الله عنه)، باب فضائل خديجة (رضي الله عنها)

تحريف در صحيح بخاري و صحيح مسلم

من در اينجا سؤالي از آقايان أهل سنت دارم:

اين بازي هايي كه در كتاب ها با فضائل أهل بيت (عليهم السلام) و ديگر بزرگان مي كنند، چه اهدافي را دنبال مي كنند؟ چه دست هاي خيانت كاري آمده در صحيح بخاري و صحيح مسلم اين تصرفات را كرده اند؟

نكته اول:

روايتي از صحيح بخاري و صحيح مسلم در جاهاي ديگر نقل شده است، ولي در اين دو كتاب به شكل ديگري آمده است. آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري روايتي را در صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابة (رضي الله عنه)، باب فضائل خديجة (رضي الله عنها) در فضيلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) مي آورد، ولي در داخل اين روايت، اشاره اي به حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) نيست! اين چه روايتي است؟:

كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية إمرأة فرعون و مريم بنت عمران.

پس حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) چه شد؟

نكته دوم:

آقاي إبن كثير دمشقي (متوفاي 774 هجري) كه شاگرد ذهبي است و به تناسبي هم شاگرد إبن تيميه است، عين همان سند و روايت را از صحيح بخاري و صحيح مسلم در كتاب خود نقل مي كند و مي گويد:

و في صحيح البخاري أيضا عن أبي موسي قال: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و آسية امرأة فرعون و فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

در صحيح بخاري از أبو موسي اشعري نقل شده است كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: از مردان افراد زيادي به كمال رسيده اند، ولي از زنان فقط مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد و آسيه همسر فرعون به كمال رسيده اند و فضيلت عايشه بر ديگر زنان، همانند فضيلت آبگوشت بر ديگر غذاهاست.

البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 8، ص 100

آقاي إبن كثير دمشقي در كتاب تفسير خود هم مي گويد:

و قد ثبت في الصحيحين من حديث شعبة عن عمرو بن مرة عن مرة الهمداني عن أبي موسي الأشعري عن النبي صلي الله عليه و سلم قال: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون و مريم إبنة عمران و خديجة بنت خويلد و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است: ... .

تفسير القرآن العظيم لإبن كثير الدمشقي، ج 4، ص 421

در صحيح بخاري كلمه خديجة بنت خويلد حذف شده است. اين آقايان چه هدفي را دنبال مي كنند؟ مي خواهند چه كار كنند؟ آيا مي خواهند جايگاه عايشه را بالا ببرند؟ چون در اين روايت نيامده است كه عايشه جزء كساني است كه به كمال رسيده اند و فقط نام 3 نفر را مي آورد. اگر كلمه خديجة بنت خويلد در اينجا بيايد، ثابت مي شود كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در ميان زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از همه أفضل است، لذا دست هاي خيانت كار آمدند اين كلمه را از صحيح بخاري و صحيح مسلم حذف كرده اند. اگر آقايان در صحيح بخاري اين روايت را به اين شكل براي من پيدا كنند كه عبارت خديجة بنت خويلد در عبارت أبو موسي أشعري آمده باشد، من 500 هزار تومان جايزه مي دهم.

نكته سوم:

آقاي شوكاني هم مي گويد:

و في الصحيحين و غيرهما من حديث أبي موسي الأشعري عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون و مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است: ... .

فتح القدير للشوكاني، ج 5، ص 257

ولي در صحيح بخاري و صحيح مسلم كه الآن موجود است و چاپ شده و در اختيار مردم است، هم چنين روايتي وجود ندارد.

نكته چهارم:

آقاي آلوسي وهابي هم مي گويد:

و في الصحيح: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا أربع: آسية بنت مزاحم امرأة فرعون و مريم ابنة عمران و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و سلم و فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

در صحيح آمده است: ... .

روح المعاني للآلوسي، ج 28، ص 165

جالب اين كه آقاي آلوسي نام حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را هم جزء آنها مي داند و مي گويد در صحيح (مسلم با بخاري) آمده است! اينها نشان مي دهد كه دست هاي خيانت كاري در كار است.

ثانياً:

آقاي إبن حجر عسقلاني كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است و جزء 4 شخصيتي است كه أهل سنت عيال كنار سفره اينها هستند، مي گويد:

«و فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام» لا يستلزم ثبوت الأفضلية المطلقة ... مقيدة بنساء النبي صلي الله عليه و سلم.

اين حديث اشاره اي به أفضل بودن عايشه ندارد و اگر هم فضيلت باشد، در ميان زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) أفضل است و أفضل بودنش هم مانند آبگوشت است نسبت به ساير غذاها.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 7، ص 83 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، 16، ص 250

ثالثاً:

آقاي آلوسي وهابي مي گويد:

آنچه كه در ذهن من خطور مي كند:

أن أفضل النساء فاطمة، ثم أمها، ثم عائشة، بل لو قال قائل إن سائر بنات النبي صلي الله عليه و سلم أفضل من عائشة لا أري عليه بأسا.

أفضل زنان عالم فاطمه است، سپس مادرش أفضل است، سپس عايشه است. البته اگر كسي بگويد ساير دختران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از عايشه أفضل هستند، مورد قبول است و حرفي در آن نيست.

روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 156

رابعاً:

آقاي إبن حجر عسقلاني از آقاي سُبْكي (متوفاي 756 هجري) نقل مي كند:

الذي نختاره و ندين الله به أن فاطمة أفضل ثم خديجة ثم عائشة.

آنچه كه ما اختيار مي كنيم و به عنوان دين پذيرفته ايم اين است كه فاطمه برتر از خديجه و عايشه است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 7، ص 105 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 265 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 4، ص 393

اين واضح و روشن است و هيچ اشكالي درباره اين نيست. حتي آقاي آلوسي مطلب زيبايي دارد كه من حيفم مي آيد آن را در جوار امام رضا (عليه السلام) براي بينندگان عزيز عرض نكنم. ايشان مي گويد:

قد صحح إبن العماد «أن خديجة أيضا أفضل من عايشة»، لما ثبت أنه عليه الصلاة و السلام قال لعائشة حين قالت: «قد رزقك الله تعالي خيرا منها» فقال لها: «لا والله! ما رزقني الله تعالي خيرا منها، آمنت بي حين كذبني الناس و أعطتني مالها حين حرمني الناس» و أيد هذا بأن عائشة أقرأها السلام النبي صلي الله عليه و سلم من جبريل و خديجة أقرأها السلام جبريل من ربها.

آقاي إبن عماد (از استوانه هاي علمي أهل سنت) مي گويد: «خديجه أفضل از عايشه است». زيرا وقتي عايشه ديد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از حضرت خديجه ياد مي كند، گفت: «خداوند به تو بهتر از آن را داده است». پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «نه به خدا قسم! خداوند بهتر از خديجه را به من نداده است. او به من ايمان آورد، در حالي كه مردم مرا تكذيب كردند و اموالش را به من داد، در حالي كه مردم مرا محروم و تحريم كردند» و مؤيد اين هم اين است كه در روايت آمده است كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) سلام جبرئيل را به عايشه رساند، ولي جبرئيل سلام خداوند را به خديجه رساند و سلام خداوند بالاتر از سلام جبرئيل است.

روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 156

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

يكي از شبكه هايي كه دوست ندارم نامش را بياورم، قلب ما را جريحه دار كرده است. ديشب هر چه توانست، به ما و أهل بيت (عليهم السلام) و به اين مملكت فحش دادند. جلوي اينها را بگيريد، كاري بكنيد. به تمام مراجع عظام تقليد و همه توهين مي كنند. اينها بدجوري به نظام مقدس اهانت مي كنند.

جواب 1 :

بالاتر از اين نيست كه أمير المؤمنين (عليه السلام) را شهيد كردند و امام حسين (عليه السلام) را در كربلاء شهيد كردند و أهل بيتش را اسير كردند و خيمه هايش را آتش زدند. صبر خداوند بسيار است و در روايت آمده است:

وقتي بنده اي گناه مي كند، خداوند بر روي آن پرده مي كشد و وقتي دوباره گناه مي كند، پرده مي كشد و وقتي ابنده اين گناهش را ادامه داد، خداوند به ملائكه مي فرمايد كه اين پرده ها را كنار بزنيد. آن وقت است كه اين فرد رسواي جهان مي شود.

اينها ماهيت خودشان را نشان مي دهند. شما نگران نباشيد. «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». هيچ نگران نباشيد. اين وهابيت و ديگران در طول اين 32 سال و در طول اين 700 ، 800 سال به مراجع عظام تقليد ما توهين كردند و فحش دادند و به أمير المؤمنين (عليه السلام) هم اهانت كردند و نتيجه اش اين شد كه به تعبير إبن حجر عسقلاني:

هر چه به علي اهانت كردند، مقامش بالاتر رفت.

* * * * * * *

سؤال 2 :

ما چند سفر هستيم كه به سوريه رفته ايم و أخيراً يك حرمي را به ما نشان داده اند و مي گويند قبر سكينه فرزند آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. آيا رواياتي در اين زمينه داريم كه ايشان فرزند آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشند؟

جواب 2 :

اين مسئله براي بنده ثابت نيست. جناب آقاي أوحدي كه از علماء بزرگ سوريه است، به روايتي برخورد كرده و سنگ قبري را در هنگام كندن زمين پيدا كرده اند كه روي آن نوشته است: «سكينة بنت علي بن أبي طالب (عليه السلام)». اگر كسي به قصد رجاء برود آنجا و زيارت كند، اشكالي ندارد. ولي براي شخص بنده ثابت نيست و هرچه در كتب رجالي گشتم، چيزي را كه واقعاً مستند باشد به نام سكينه بنت علي بن أبي طالب (عليه السلام) پيدا نكردم.

* * * * * * *

سؤال 3 :

1. نظر شما درباره كتاب حلية المتقين چيست؟

2. آيا مسئله ولايت جزء مسائل اعتقادي است؟ آيا تقليد در آن جايز است؟

جواب 3 :

1. اين كتاب از علامه مجلسي (ره) است و مانند ديگر كتاب هاي ايشان است و روايات صحيح و ضعيف و روايات معتبر و غير معتبر دارد. ما شيعيان معتقديم كه هيچ كتابي مانند قرآن، از اول تا آخرش صحيح نيست؛ حتي نسبت به كافي و تهذيب الأحكام و من لا يحضره الفقيه. بر خلاف أهل سنت كه مي گويند صحيح بخاري و صحيح مسلم از اول تا آخرش صحيح هستند. ما يك سري ضوابط رجالي داريم و با توجه به آنها، فقيه و رجال شناس و حديث شناس هر روايتي را كه تشخيص داد سندش صحيح است، مي گويد معتبر است و از معصوم (عليه السلام) صادر شده است و هر روايتي را كه تشخيص داد سندش صحيح نيست، مي گويد غير معتبر است. اين قانون كلي شيعه است و كتاب حلية المتقين هم اين چنين است.

2. هيچ شكي نيست كه موضوع ولايت، اعتقادي است. بعضي از بزرگان ما آن را جزء اصول دين مي شمارند؛ مانند علامه مجلسي (ره) و علامه حلي (ره) و صاحب حدائق (ره) و علامه اميني (ره) و بعضي از بزرگان هم آن را جزء اصول مذهب مي دانند؛ مانند امام خميني (ره) و حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره). يعني از معتقدات شيعه اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و يازده فرزند بزرگوارشان، امامان و جانشينان بر حق رسول الله (صلي الله عليه و آله) هستند. اين معنايش اين نيست كه اگر كسي امامت را قبول نداشت، بگوييم او كافر و نجس است؛ خير. ولي اگر كسي دليل برايش تمام شد و از كتاب و سنت امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) برايش ثابت شد و بعد انكار كرد، او كافر و مرتدّ است؛ چون اين انكار به انكار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برمي گردد. مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) اين را به صراحت گفته است. ولي اگر كسي مانند غالب أهل سنت كه به تقليد علماء يا پدران خود بر اين باور هستند كه دليل قطعي از قرآن و روايات بر امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) نيست، اين چنين افرادي اگر امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) را انكار كنند، اين انكار به انكار نبوت برنمي گردد و كفرآور نيست.

موضوع امامت تقليدي نيست و ما بايد دليل قطعي و عقلي داشته باشيم؛ همان طور كه در نبوت هم دليل قطعي و عقلي داريم. ولي اگر كسي با گفتن نظرات بعضي از علماء و مراجع عظام تقليد برايش قطع حاصل شود، نه به عنوان تقليد، اين درست است. مثلاً گاهي شيخ مفيد (ره) و شيخ صدوق (ره) و علامه حلي (ره) و حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) مي گويند امامت حق است و از گفتار آنها براي كسي يقين حاصل شود كه امامت حق است، اين يقين معتبر است و تقليد نيست. اگر يقين مبتني بر نظر فقهاء و علماء باشد، اشكالي ندارد.

* * * * * * *

سؤال 4 :

آيا دعاهايي مانند حديث كساء و ناد علي كه در مفاتيح الجنان نيامده، سند معتبري دارند يا خير؟

جواب 4 :

حديث كساء در آخر مفاتيح الجنان آمده و به نظر من سندش كاملاً صحيح است و هر كس بگويد سندش ضعيف است، معلوم است كه يا در علم رجال وارد نيست يا مقداري مشكل اعتقادي دارد. در مورد دعاي ناد علي هم ما هيچ سندي براي او نداريم.

* * * * * * *

سؤال 5 :

شما صحبت هايي در مورد فاطمه زهراء (رضي الله عنها) از كتاب هاي أهل سنت فرموديد و اين سندها را كه آورده ايد، با توجه به اين كه اين سندها مورد توافق أهل سنت و أهل تشيع است، پس چطور علماء و بزرگان أهل سنت حضرت زهراء را قبول داشتند و از او تعريف و تمجيد كرده اند؟ به نظر بنده هيچ كس از أهل سنت پيدا نمي شود كه ارزش حضرت زهراء را زير سؤال ببرد. پس اينجا ثابت مي شود كه حضرت زهراء مقام بلندي داشته و در نزد أهل سنت هم مقام بزرگي دارند. أهل سنت دوست دار حضرت زهراء هستند و پيامبر، پدر بزرگوارشان را دوست دارند، چطور مي شود كه دوگانگي رفتار كنند؟

شبهه اي كه در أهل تشيع هست اين است كه معتقد به شهادت حضرت زهراء هستند، پس أهل سنت شهادت حضرت زهراء را چطور با دوست داشتن حضرت زهراء بين خودشان توجيه مي كنند؟ آيا اين توجيه دوست داشتن از روي ناداني است يا از روي دوگانگي است؟

جواب 5 :

من از اين عزيز أهل سنت خيلي تشكر مي كنم كه هر وقت صحبت مي كنند، مؤدبانه صحبت مي كنند. ما دوست داريم كه عزيزان أهل سنت مانند ايشان بيايند صحبت كنند.

به نظر خود من، مشكل اساسي كه أهل سنت دارند اين است كه يك هاله اي از قداست و نور در اطراف صحابه كشيده اند؛ يعني براي صحابه، بالاتر از عصمت را قائل هستند. حتي گاهي حاضر هستند نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت بشود، ولي نسبت به صحابه جسارت نشود! ما مي گوييم ائمه (عليهم السلام) گناه نمي كنند و خداوند يك لطف و عنايتي كرده است و به آنها قدرتي داده است كه گناه نمي كنند. ولي آقايان أهل سنت مي گويند صحابه گناه مي كنند، ولي گناه آنها هم ثواب نوشته مي شود! مي گويند معاويه كه آمده در جنگ صفين 110 هزار نفر را كشته، اجتهاد كرده و در اجتهادش خطا كرده و يك اجر هم دارد! مي گويند أم المؤمنين عايشه و طلحه و زبير كه جنگ جمل را به راه انداختند و در برابر امام بر حق قيام كردند و 30 هزار نفر را كشتند، اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا كردند و يك ثواب هم مي برند! مي گويند خالد بن وليد كه رفته مالك بن نويره را بدون گناه كشته و به همسرش هم تجاوز كرده، به قول آقايان: «تأول فأخطأ» و چون اشتباه كرده، خداوند براي اشتباه او ثواب مي نويسد! مشكل آقايان أهل سنت اين است و ما مشكل ديگري نمي بينيم.

من الآن هم اعلام مي كنم كه قرار بود با برادر بزرگوارم جناب آقاي مولوي عبد المجيد مرادزهي يك بحثي داشته باشيم در موضوع صحابه از منظر قرآن و روايات و تاريخ و ببينيم واقعاً عقايد أهل سنت درست است يا درست نيست؟ ما مشكل اصلي در أهل سنت را در اينجا مي دانيم. حتي بنده معتقدم كه اختلاف ما با أهل سنت، بحث امامت نيست، بحث عصمت نيست، بحث تحريف قرآن نيست، بحث علم غيب ائمه (عليهم السلام) و ازدواج أم كلثوم با عمر نيست؛ بلكه اختلاف اساسي ما با أهل سنت، بحث صحابه و أهل بيت (عليهم السلام) است.

در رابطه با همين قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) روايتي را از كتاب هاي شما مي خوانم و شما بايد جواب بدهيد:

آقاي طبري در كتاب تاريخ خود با سند كاملاً صحيح در جلد 2، صفحه 443 نقل مي كند:

عمر به درب خانه فاطمه آمد و به خدا سوگند مي خورد و مي گويد:

و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلي البيعة.

به خدا سوگند! يا من خانه شما را به آتش مي كشم يا بايد براي بيعت كردن خارج شويد.

آيا اين كار قلب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به درد آورده است يا نه؟ اگر يك پاسبان يا يك رئيس كلانتري به درب خانه شما بيايد هم چنين حرفي بزند، آيا بدن زن و بچه شما به لرزه مي افتد يا نه؟ بچه هاي كوچكِ تو چه حالي پيدا مي كنند؟ اين 4 بچه كوچك حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وقتي آمدند اين چنين تهديدي را ديدند، بر آنها چه گذشت؟ بر قلب امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) چه گذشت؟ آيا اينها صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند يا نه؟ بر قلب حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) و أم كلثوم (سلام الله عليها) چه گذشت؟ بنا بر آنچه كه بلاذري در أنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586 نقل مي كند، مي گويد:

فاطمه جلوي درب بود و وقتي عمر با يك آتشي آمده بود تا خانه را آتش بزند، فاطمه فرمود:

أتراك محرقا علي بابي؟ قال: بلي و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك.

آيا مي بينم كه آمده اي خانه ام را به آتش بكشي؟ عمر گفت: بله، اين براي اين است كه دين پدرت محكم بشود.

اين چه دين و اسلامي است كه تقويتش بستگي دارد به آتش كشيدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)؟!

اينها مطالبي است كه بزرگان شما با سندهاي كاملاً صحيح در كتاب هاي شما آورده اند.

در منابع شيعه آمده است كه اين خانه را به آتش كشيدند و امام صادق (عليه السلام) هم فرمود:

أمير المؤمنين (عليه السلام) براي بيعت اجباري نرفت تا زماني كه دود از خانه اش بلند شد.

مرحوم علامه كمپاني (ره) هم مي فرمايد:

أيضرم النار بباب دارها و آية النور علي منارها

و بابها باب نبي الرحمة و باب أبواب نجاة الأمة

بل بابها باب العلي الأعلي فثم وجه الله قد تجلي

ما اكتسبوا بالنار غير العار و من ورائه عذاب النار

ما أجهل القوم فإن النار لا تطفئ نور الله جل و علا

* * * * * * *

سؤال 6 :

درباره محيي الدين بن عربي توضيح بفرماييد كه آيا مورد تائيد علماء شيعه است؟

جواب 6 :

در رابطه با محيي الدين بن عربي، علماء شيعه دو دسته هستند و بعضي ايشان را قبول دارند و بعضي هم افكار ايشان را افكار انحرافي و غالي مي دانند. لذا ايشان مورد اتفاق علماء شيعه نيست. بنده هم شخصاً به ايشان ارادت ندارم.

* * * * * * *

سؤال 7 :

در يكي از شبكه هاي أهل سنت گفته بودند كه در كافي يا بحار الأنوار آمده كه حضرت علي (عليه السلام) از 3 چيز نهي كرده است و سومين چيز هم اين بود كه نهي كرده بود از توسل به مردگان. ايشان گفتند كه پس چرا شما اين همه مجالس براي امام حسين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي گيريد و توسل مي كنيد؟ اگر اينها مرده اند، چرا اين كارها را مي كنيد؟

جواب 7 :

من قبلاً جواب اين سؤال را داده ام. در رابطه با توسل، خود قرآن در آيه 97 و 98 سوره يوسف صراحت دارد:

قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئينَ / قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ

گفتند: اي پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم / گفت: به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي طلبم كه او غفور و رحيم است.

و در آيه 64 سوره نساء مي فرمايد:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما

ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به اين منظور كه به فرمان خدا از وي اطاعت شود و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم مي كردند (و فرمان هاي خدا را زير پا مي گذاردند) به نزد تو مي آمدند و از خدا طلب آمرزش مي كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند.

خداوند در اين دو آيه، مشروعيت توسل را مطرح مي كند و هر روايتي را كه خلاف قرآن باشد، كنار مي گذاريم و خود امام (عليه السلام) فرمودند:

اگر روايتي از ما نقل شد كه مخالف قرآن بود، آن را به ديوار بكوبيد.

مضافاً كه صدها روايت از أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام صادق (عليه السلام) و امام سجاد (عليه السلام) درباره مشروعيت توسل آمده است.

* * * * * * *

سؤال 8 :

در مورد شخصيت محيي الدين بن عربي كه شما توضيح داديد، آيا ايشان محيي الدين عربي هستند يا محيي الدين بن عربي هستند؟ چون من در مورد ايشان تحقيق داشتم. خيلي از علماء عصر خودمان مانند حضرت آيت الله علامه حسن زاده آملي و حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي و استاد مطهري (ره) و علامه طباطبائي (ره) ايشان را تائيد كرده اند. حتي امام خميني (ره) در نامه اي كه به گورباچف نوشتند، تأكيد كردند كه مسائل إبن عربي را مطالعه كنند و مدّ نظر قرار بدهند.

جواب 8 :

اگر 4 نفر از علماء ايشان را تائيد مي كنند، بسياري از بزرگان ما مانند حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) و حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) ايشان را قبول نداشتند. الآن هم حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني ايشان را قبول ندارند و خيلي از مراجع معاصر هم ايشان را قبول ندارند. بنده هم گفتم كه بعضي ايشان را قبول دارند و بعضي هم ايشان را قبول ندارند. در خود مشهد هم حضرت آيت الله سيدان يكي از مخالفين سرسخت محيي الدين بن عربي است.

البته إبن عربي مالكي غير از محيي الدين بن عربي است و او يكي از سلفي هاي وقيح و بي حياء است و كتاب هاي زيادي عليه شيعه نوشته است و در قرن چهارم مي زيسته است و محيي الدين بن عربي در قرن هفتم و هشتم مي زيست كه صاحب فتوحات مكيه و از عرفاي معروف و مشهور است.

بنده مبناي توهين به كسي را ندارم و به كسي هم توهين نكرده ام. بنده خدمت حضرت آيت الله علامه حسن زاده آملي درس اسفار را خوانده ام و خارج اسفار را هم خدمت حضرت آيت الله شاه آبادي خواندم و صدر الدين قونوي كه بالاتر از آقاي محيي الدين بن عربي است، يك كتاب عرفاني دارد كه من 8 سال متن و درس خارج آن را خوانده ام. يعني چيزي نيست كه بنده از اينها بي خبر باشم. هم چنين به خواجه عبد الله انصاري هم ارادت ندارم، ولي اهانت هم به هيچ وجه نمي كنم. چون مطالبي به ذهن اينها رسيده يا در مكاشفات ديده اند و بيان كرده اند و اگر واقعاً مكاشفات رحماني باشد، حجت است براي خود أهل كشف، ولي براي ديگران حجت نيست. ولي اگر مكاشفه شيطاني باشد، بعضي از مكاشفاتي كه آقاي بن عربي نقل مي كند در فتوحات مكيه، نه تنها به فتوحات رحماني شبيه نيست، قطعاً از مكاشفات شيطاني است و هيچ شك و شبهه اي در آن نيست. يك سري مكاشفاتي هم نقل كرده كه با قرآن و روايات سازگاري دارد.

من هميشه خدمت استادمان حضرت آيت الله شاه آبادي مي گفتم كه اين صحبت هايي كه ما از شما مي گيريم، طبق اين عباراتي كه عرفاء دارند، از محيي الدين بن عربي و خواجه عبد الله انصاري و صدر الدين قونوي، اگر مطابق آنها آيه يا روايتي باشد مي پذيريم، ولي اگر آيه و روايتي نباشد، ردّ نمي كنيم، ولي كنار مي گذاريم و هر وقت روايتي پيدا كرديم، آن را بيرون مي آوريم.

* * * * * * *

سؤال 9 :

1. در اين زمان ما چگونه بفهميم كه حق چيست و باطل چيست؟

2. قبر امام رضا (عليه السلام) در كدام طبقه است؟

جواب 9 :

1. در زمان ما حق و باطل خيلي واضح و روشن است. ما در هر زماني، مراجع عظام تقليد داريم كه در زمان غيبت، حرف آنها حرف حق است و هر حرفي را كه مورد تائيد مراجع عظام تقليد باشد، ما حق مي دانيم و هر چه را كه خلاف نظر مراجع عظام تقليد بود، آن را باطل مي دانيم. چون در زمان غيبت، آنچه كه براي ما ملاك است، فرمايشات مراجع عظام تقليد است.

2. قبر امام رضا (عليه السلام) در طبقه پايين است و با اينجايي كه الآن ضريح مطهر است، چندين متر فاصله دارد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مهدي ذ | | ١١:٥٣ - ٢٩ شهریور ١٣٩٠ |
ّبا سلام: کداميک از علماي اهل سنت بر اين عقيده هستند که حضرت مريم از انبياء بوده است ؟ ** علي (ع) حي و علي (ع) حق و علي (ع) هو **

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

قرطبي مفسر مشهور اهل سنت يكي از آنها است :

الجامع لأحكام القرآن ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب - القاهرة
والصحيح أن مريم نبية لأن الله تعالى أوحى إليها بواسطة الملك كما أوحي إلى سائر النبيين حسب ما تقدم وياتي بيانه أيضا في مريم وأما آسية فلم يرد ما يدل على نبوتها دلالة واضحة بل على صديقيتها
تفسير القرطبي ج 4 ص 83

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها