2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
مطالبه فدك توسط حضرت زهرا (س) و شهادت اميرمؤمنان و حسنين عليهم السلام
کد مطلب: ٥٣٨٤ تاریخ انتشار: ١٠ ارديبهشت ١٣٩١ تعداد بازدید: 6740
حبل المتین » عمومی
مطالبه فدك توسط حضرت زهرا (س) و شهادت اميرمؤمنان و حسنين عليهم السلام

رد کردن ابوبکر شهادت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین در مطالبه فدک
حبل المتين 91/02/10

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 10 / 02 / 91

مجري :

آيا ردّ شهادت اميرالمؤمنين از نظر سنّت چگونه ارزيابي مي شود ؟

استاد قزويني :

ما در جلسه گذشته عرض كرديم از منابع دست اول اهل سنّت مثل بلازري احمدبن يحيي كه متوفي 279 هجري است و معاصر مسلم و بخاري است كه وقتي زهراي مرضيه از خليفه اول فدك را خواست گفت :

جعل لي فدك فأعطني إيّاه

فدك را ملك من قرار داده او را به من برگردان

و شهد لها علي بن أبيطالب

اميرالمؤمنين گواهي داد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به زهراي مرضيه بخشيده

فسألها شاهداً آخر

شاهد ديگري را خواست

كتاب فتوح البلدان- ج 1- ص 44

قدامة بن جعفر در كتاب الخراج- ج 1- ص 259

حموي از اعيان قرن 6 و 7 هجري و متوفي 726 هجري است 2 سال قبل از إبن تيميه ، در معجم البلدان- ج 4- ص 239

بلاذري در ص 44 ج 1 نقل كرديم بر اينكه :

فجائت بام أيمن

زهراي مرضيه رفت و ام أيمن را آورد

و رباح

غلام پيامبر صلي الله عليه و آله را آورد

اين قضايا كلاً ردّ شد ، امام حسين و امام حسن آمدند شهادت دادند .

جناب قاضي عضدالدين ايجي در مواقفش- ج 3- ص 608

و سيد جرجاني در مواقفش- ج 8- ص 356

جناب إبن حجر هيثمي متوفي 794 در الصواعق المحرقة- ج 1- ص 139

اين ها مطالبي بود كه ما عرض كرديم ، اما در رابطه با شهادت حضرت امير كه ردّ مي شود اين واقعا جاي تعجب و شگفتي است و نمونه هايي را ما عرض كرديم مثل خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين كه پيامبر صلي الله عليه و آله شهادت او را به جاي 2 شهادت قرار داده ، و جابر بن عبدالله انصاري كه أبوبكر شهادت او را پذيرفت ، و شارحين هم گفتند كه اصلاً گمان نمي رود كه جابر ادعاي دروغ كرده باشد :

ولا يظنّ بأن مثله يقدم عليه

شرح الكرماني علي البخاري - ج10 - ص 125

يا قرآن مي گويد :

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ

سوره آل عمران - آيه 110

اگر جابر خير امّت نباشد چه كسي مي خواهد باشد

ولي اميرالمؤمنين ي كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود :

علي مع الحق و الحق مع علي

كتاب مجمع الزوائد هيثمي- ج 7- ص 235

علي مع القرآن و القرآن مع علي

مستدرك حاكم نيشابوري- ج 3- ص 124

و هر دو اين 2 شخصيت علمي هم هيثمي مي گويد كه روايت صحيح است و هم حاكم نيشابوري و اينها نشان مي دهد كه ردّ شهادت اميرالمؤمنين مسأله دار است و اين را آقايان بايد جواب بدهند ، و من گفتم به عنوان يك سني مي خواهيم سؤال كنيم نه يك شيعه ، كه در كتب ما اين آمده است كه از يك طرف شهادت علي را ردّ مي كنند و از طرفي هم شهادت خزيمة و جابر بن عبدالله مورد قبول قرار مي گيرد

شما ببينيد قضيه امام حسين و امام حسن مجتبي با اينكه ما عرض كرديم در كتاب صحيح مسلم حديث 6414 بر مبناي مكتبه أهل بيت - ج 7 - ص 130

البته من معمولا آنچه كه در ذهنم حفظ كردم بر مبناي مكتبة أهل بيت و آن صحيح بخاري يك جلدي چاپ عربستان سعودي است ولي خوب بعضا دوستان از نرم افزارالجامع الكبير استفاده مي كنند من هم بعضا استفاده مي كنم ولي هم جلداش فرق مي كند و هم شماره گذاري آن ، و لذا من مقيدم كه اگر شماره مي دهم آقايان نگويند كه فلاني گفته 6414 در نرم افزار مكتبة شامله يك شماره ديگري است ، بله ما اين را بارها عرض كرديم كه همان كتابي كه در عربستان سعودي چاپ شده و بارها ما اينجا نشان داديم ، حديث 6414 آقايان نقل كردند كه امام حسن و امام حسين و خود حضرت امير در شأنشان آيه تطهير نازل شده است ، حالا آيه تطهير را به هر معنا كه مي خواهند بگيرند آيا به اندازه توثيق إبن معين نيست ؟ توثيق إبن أبي حاتم نيست ؟ آيه تطهير به اندازه توثيق ذهبي و إبن حجر كار نمي كند كه شهادت حضرت امير ردّ مي شود ؟ يا در آيه مباهله كه پيامبر صلي الله عليه و آله اينها را براي اثبات نبوت خود مي برد :

صحيح مسلم- ج 7- ص 120- حديث 6373

خوب مراجعه كنيد و ببينيد واقعا اين عبارت هست كه حضرت اميرالمؤمنين و حسن و حسين و حضرت زهرا سلام الله عليها به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله رفته اند ، ردّ ادعاي حضرت زهرا سلام الله عليها مخالف اين 2 تا آيه است ، ردّ شهادت اميرالمؤمنين و حسنين با اين قضايا همخواني ندارد ، از اين طرف نقل مي كنند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود :

حسن و حسين سيدي شباب اهل الجنة

اين را آقايان همه آوردند و توثيق كردند و تصحيح كردند اين روايت را

احمد بن حنبل در مسند- ج 3- ص 3

ترمذي مي گويد :

حديث حسن صحيح

مسند احمد - ج 5 - ص 321

يا در رابطه با ام أيمن كه آقايان خودشان نقل مي كنند كه ام أيمن از خود أبوبكر اعتراف گرفت

أليس تشهد أني من أهل الجنة ؟

آيا تو شهادت نمي دهي كه پيامبر صلي الله عليه و آله به من بشارت بهشت داده ؟

قال : بلي

گفت چرا قبول دارم ، گفت اگر اين گونه است

قالت : فأشهد أن النبي صلي الله عليه وسلم أعطاها فدك

من ام أيمن اهل بهشت گواهي مي دهم

تاريخ مدينه إبن شبه نميري - ج 1 - ص 199

يعني مبشره واقعي نه اون عشره مبشره كه سر و ته ندارد و ما هم در رابطه با آن هم بحث خواهيم كرد و دوستانمان هم بحث كرده اند كه اين مشخص است كه يك چيز ساختگي است و اصلاً با قرآن و سنّت هماهنگي ندارد

وقتي ام أيمن مي آيد و مي گويد كه مني كه پيامبر صلي الله عليه و آله به من بشارت بهشت را داده است شهادت مي دهم كه پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به حضرت زهرا سلام الله عليها داده است

رباح مولي و غلام پيامبر صلي الله عليه و آله است و جالب اين است كه إبن حبان مي گويد :

من صالح الموالي

از غلام هاي صالح پيامبر صلي الله عليه و آله بوده

ايشان هم صحابي بوده و هم صحابي صالح پيامبر صلي الله عليه و آله بوده و الان آقايان بفرمايند كه شهادت اين بزرگان ردّ مي شود معمولا اگر شهادت ردّ شود به اين علت است كه آن شخص فاسق باشد و علت ديگري هم نمي تواند داشته باشد و اگر شما تعدد مي خواهيد عدد بيّنه كامل است ، حضرت امير ، رباح اين 2 نفر كافي هستند ، حضرت امام حسن و امام حسين شهادت دادند ، ام أيمن شهادت داده است ، 2 برابر بيّنه شهادت دادند و ردّ اينها يعني اتهام اينها به فسق است و غير اين چيز ديگري نيست ، يعني اگر كسي آمد و در محكمه شهادت داد اگر شهادتش را بخواهند ردّ كنند در حقيقت بايد فسق طرف يا به تعبير فقها جرح شهود بنابر اصطلاح فقها انجام شود تا شهادت او ردّ شود و گرنه شهادت شهود در حقيقت هيچ راهي براي ردّ آن نيست ، شما ببينيد كه آقاي سرخسي نقل مي كند از أبوزرعة دمشقي مي گويد :

فمن طعن فيهم فهو ملحد منابذ للإسلام دواؤه السيف إن لم يتب

هركس بر صحابه كوچكترين اعتراضي بكند ملحد و كافر است

أصول السرخسي - ج 2 - ص 134

و حالا ببينيم كه آيا ردّ شهادت حضرت امير و امام حسن و امام حسين و رباح و ام أيمن و ردّ ادعاي حضرت زهرا سلام الله عليها آيا طعن است يا طعن نيست ؟ اگر طعن نيست سمعاً و طاعتاً و اگر طعني هست كه قطعا هم هست خوب بفرماييد كه مي گويد :

فمن طعن فيهم فهو ملحد منابذ للإسلام

يعني طعنه در حقيقت يك نوع مبارزه با اسلام است

دواؤه السيف

دارو و دواي او جز شمشير چيز ديگري نيست .

اصول سرخسي - ج 2 - ص 134

ذهبي و إبن حجر و ديگران هم نقل كرده است ، إبن صلاح هم در مقدمه اش اين عبارت را نقل مي كند ، خود ذهبي كتابي دارد به نام الكبائر كه از كتب مشهور ذهبي است كه گناهان كبيره را آنجا آورده در ص 233 كه در آنجا وقتي كبائر را مي شمارد مي گويد : يكي از كبائر طعن و اعتراض به صحابه است

فمن طعن فيهم أو سبهم فقد خرج من الدين

كبائر - ج 1 - ص 237

آيا اينها چه است ؟ آيا جوابي دارد يا جزء همان سؤالات بي پاسخ است ؟ حالا من چند سؤالي در رابطه با فدك عرض كردم و اين هفته اگر فرصت شود اين 10 - 12 سؤال را آقايان جواب بدهند به ما ، ما خيلي تلاش كرديم و سؤالاتمان هم خيلي سؤالات آرام ، نرم و معتدل باشد ، اصلاً به عنوان يك سني اگر از اينها سؤال كنند چه جوابي دارند؟ جواب را بدهند اگر ما ديديم كه واقعا قانع كننده بود ما هم رسما اعلام مي كنيم كه جواب قانع كننده اي دادند و ما هم قبول مي كنيم اين جواب را ، و يا جواب ندهند و اين دليل بر اين است كه جواب ندارند و يا اينكه جواب قانع كننده ندهند قضاوت با خود مردم است .

مجري :

وقتي أبوبكر ادعاي حضرت زهرا سلام الله عليها را قبول نكرد و حتي شهودي را هم كه آوردند قبول نكردند و از تحويل دادن فدك به عنوان ملك شخصي حضرت زهرا سلام الله عليها ممانعت كردند آيا حضرت زهرا سلام الله عليها مطالبات خود را رها كرد ؟ يا از طريق ديگر پيگيري كرد ؟

استاد قزويني :

نكته قشنگي است دوستان دقت كنند، مفصل عرض خواهيم كرد كه چرا حضرت زهرا سلام الله عليها تا به اين حدّ پافشاري دارد چون اين اولين ملكي است كه بعد از ادعاي خلافت غصب شده و حضرت زهرا سلام الله عليها در اينجا پافشاري دارد تا براي آيندگان درسي باشد ، اون آقايان آورده اند كه :

قال رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم من قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ

المعجم الكبير - ج 10 - ص 201

هركس به خاطر دفاع مالش كشته شود او شهيد است .

و ما حرف در اين رابطه زياد داريم و اين قضيه ، قضيه 4 تا درخت و زمين و امثال اين نيست ، بحث اين است كه سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله دارد زير پا مي شود و در آينده اين منشا خيلي كارهاي نادرستي خواهد شد و اضافه اين آقاياني كه مدعي خلافت پيامبر اكرم هستند بيايند و با دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و با ملك پيامبر صلي الله عليه و آله به اين شكل رفتار كنند با ديگران چه كارها كه نخواهند كرد ، حالا علت اين را كه چرا پافشاري كردند را من مفصل بيان خواهم كرد .

مرتبه اول: حضرت زهرا سلام الله عليها يك دفعه نماينده مي فرستد پيش أبوبكر همان طوري كه ما خوانديم از صحيح بخاري كه :

أَرْسَلَتْ إلي أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا من النبي مما أَفَاءَ الله علي رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبي التي بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ

نماينده مي فرستد كه اين حقوق من را برگردانيد چه از فدك و چه از باقيمانده خمس خيبر و چه از صدقات و موقوفات پيامبر صلي الله عليه و آله و چه آنچه كه ارث من است و حالا چطور شد كه پيامبر اكرم از دنيا رفت و فرداي آن تمام اين اموال مصادره شد :

صحيح بخاري - ج 4 - ص 210 - حديث 3711

صحيح بخاري - ج 3 - ص 1360 برمبناي جامع الكبير

اين يك دفعه كه نماينده مي فرستد و مي بيند كه ترتيب اثر نمي دهند

مرتبه دوم: بعد خودش حضوراً مي رود پيش أبوبكر اين را هم مراجعه كنيد در صحيح بخاري اونجا دارند از عايشه بر اينكه :

أَنَّ فَاطِمَةَ وَالْعَبَّاسَ عَلَيْهِمَا السَّلَام أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا من رسول اللَّهِ

صحيح بخاري - ج 4 - ص 2474

همراه عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند پيش أبوبكر يعني زهراي مرضيه خودش مستقل مي آيد پيش أبوبكر اون هم در معيّت عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و خوب چون عموي پيامبر صلي الله عليه و آله يك ريش سفيد و بزرگ طايفه بني هاشم است همراه زهراي مرضيه مي آيد و باز هم فايده اي ندارد .

مرتبه سوم : باز دوباره همراه اميرالمؤمنين مي رود مراجعه كنيد به طبقات إبن سعد ج 2 ص 315 در آنجا دارد بر اينكه :

لما كان اليوم الذي توفي فيه رسول الله بويع لأبي بكر في ذلك اليوم فقالت ميراثي من رسول الله أبي

روزي كه پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت با أبوبكر بيعت كردند

فلما كان من الغد

فرداي آنكه بيعت كردند

جاءت فاطمة إلي أبي بكر معها علي

زهراي مرضيه آمد پيش أبوبكر در معيت او هم علي بن أبي طالب بود

فقالت ميراثي من رسول الله أبي

ارث من از رسول الله

أبي

نه هر پيامبر صلي الله عليه و آله ، پيامبري كه پدرم هست

اين ارث پدرم را مي خواهم از فدك و خيبر و صدقات و غيره

ارثها

وارث پيامبر منم

كما يرثك بناتك اذا متّ

آقاي أبوبكر همان طوري كه اگر تو بميري دختران تو از تو ارث مي برند پدر من هم از دنيا رفته است و وارثش من هستم

الطبقات الكبري - ج 2 - ص 315

مرتبه چهارم : در روايت ديگري كه در ذيل همين روايت قبل است آقاي إبن سعد كه متوفي 230 است مي گويد :

يك مرتبه شخصي را فرستاد ، يك دفعه با عباس آمد ، مرتبه ديگر با علي آمد و مرتبه چهارم عباس ، علي و زهرا سلام الله عليها هر سه آمدند :

جاءت فاطمة إلي أبي بكر تطلب ميراثها وجاء العباس بن عبد المطلب يطلب ميراثه وجاء معهما علي

علي هم همراه آنها بود يعني 3 نفري آمدند ، واسطه فرستاد ، تنهايي رفت ، با عباس رفت و با اميرالمؤمنين عليه السلام هم رفت ، پنجمين بار و اين در كتب خود برادران اهل سنّت است

و جاء معهما علي

پنجمين بار هم اميرالمؤمنين عليه السلام با عباس و حضرت زهرا سلام الله عليها مي آيند براي مطالبه ارث و فدك

طبقات إبن سعد - ج 2 - ص 315

مراجعه بفرمايند و ببينند آيا هست يا نه و چه جوابي دارند كه بدهند ما هم دستانمان را بالا ميگيريم

نحن أبناء الدليل

ما فرزند دليل هستيم شما يك دليل قانع كننده بياوريد و اگر قانع نشديم گله كنيد كه يك دليل قانع كننده آورديم و شما قبول نكرديد .

مجري :

وقتي كه جناب خليفه از تحويل به عنوان ارث هم خودداري كردند برخورد حضرت زهرا سلام الله عليها چگونه بود ؟

استاد قزويني :

مشخص است كه حضرت زهرا سلام الله عليها ول كن ققضيه نيست و مي خواهد به آيندگان نشان دهد كه حق گرفتني است با تمام تواني كه شما داريد براي گفتن حق خود تلاش كنيد . زهراي مرضيه در حقيقت يك نهضتي را در اينجا آغاز مي كند ، كتابي دارد جناب آقاي صدر كه از مراجع بزرگ بود و توسط رژيم صدام خوشان و خواهرشان تحت شكنجه صدام شهيد شدند ، اون آقاياني كه صدام را رضي الله عنه ميگويند و از او طرفداري مي كنند و قهرمان مي نامند در مراسم همايش هاي ختم صحيح بخاري اينها را ببينيد .

ايشان كتابي دارد به نام فدك في التاريخ كه واقعا كتاب خواندني است و اگركسي 2 -3 صفحه اول را بخواند تا آخر كتاب را ول كن نيست ، ترجمه به فارسي هم شده ولي من الان اسمش را در خاطر ندارم در نرم افزار مكتبه أهل بيت هم هست ايشان در ص 86 چاپ عربي كه چاپ نجف است ميگويد:

زهراي مرضيه كه اين قيام را شروع كردند در حقيقت 2 عنصر مهم و اساسي در اين نهضت زهراي مرضيه بوده البته من نقل قول از ايشان ميكنم شايد در بعضي از نظرات ايشان نظر داشته باشم .

يكي بحث جنبه عاطفي است براينكه حضرت زهرا سلام الله عليها دختر پيامبر صلي الله عليه و آله است و قدرت بيشتري براي تحريك عواطف و احساسات مردم دارد و بيانات زهراي مرضيه و اصلاً ديدن زهرا سلام الله عليها در حقيقت بيانگر تمام خاطرات دوران نبي مكرم است .

نكته ديگري كه در قيام حضرت زهرا سلام الله عليها است اين است كه اگر چنانچه حضرت امير اين مبارزه را آغاز كند ، بلافاصله متهم مي كنند اميرالمؤمنين عليه السلام را كه اختلاف انداختي و جامعه يك پارچه را پاشاندي و برچسب هايي كه بايد بزنند و چه بسا زمينه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام هم فراهم بشود كه شما داريد اختلاف مي اندازيد و در برابر حاكم قيام مي كنيد :

من فارق الجماعة وخرج من الطاعة فمات فميتته جاهلية

بزنيد و بكشيد ولو هركسي باشد .

الجامع - ج 11 - ص 339

مسند أحمد بن حنبل - ج 3 - ص 445

خوب اين قضايا باعث مي شد كه اگر اميرالمؤمنين عليه السلام وارد ميدان مي شد يك سري عوارضي داشت كه با حضور حضرت زهرا سلام الله عليها نه تنها اون عوارض نيست بلكه كاملا به عكس است چون اينجا اون مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها و نمايش گذاشتن اين ظلم براي تحريك عواطف و احساسات مسلمان ها خيلي اثر بخش تر است .

بعد مرحوم شهيد صدر در ص 63 ايشان مي گويد اين قيام حضرت زهرا سلام الله عليها رمز و سنبل يك هدف بزرگ و همه جانبه عليه هيئت حاكمه بود كه توسط جناب أبوبكر و جناب عمر و أبوعبيده جرّا پي ريزي شده بود.

تا اونجايي كه مي گويد قيام صديقة طاهرة مراحل 6 گانه داشت اين نكته جالب است عزيزان مراجعه كنند كتاب فدك في التاريخ ص 87 ايشان در آنجا مراحل 6 گانه حضرت زهرا سلام الله عليها و قيام آن حضرت را اين گونه بيان مي كند كه :

اول نماينده مي فرستد پيش خليفه كه اين حقوق من است و بايد اين حقوق به من برگردد .

بار دوم حضرت زهرا سلام الله عليها با خود أبوبكر وارد مذاكره مي شود و مذاكرات هم تند است و حالا برخي را من عرض مي كنم .

بار سوم خطبه قرّائي در مسجد خطاب به مهاجرين و انصار و يك طرف خطاب هم به خليفه است كه البته ايشان مي گويد كه اين خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها روز دهم وفات نبي مكرم بوده .

بار چهارم زهراي مرضيه غير از خطبه اي كه براي مهاجرين و انصار خواند براي زنان مهاجرين و انصار كه آمده بودند به عيادتش يك خطبه خيلي تند فرمودند .

بار پنجم مذاكره كوتاه و غضب آلود با أبوبكر و عمر در بستر شهادت مي كند كه اينها مي آيند ولي راهشان نمي دهد بعد مي آيند و اميرالمؤمنين عليه السلام را واسطه مي كنند و آنچه كه جناب إبن قتيبه دينوري در كتاب الإمامة و السياسة آورده بر اينكه به مجرد اينكه أبوبكرو عمر وارد خانه حضرت زهرا سلام الله عليها مي شوند حضرت زهرا سلام الله عليها مي گويد :

نشدتكما الله

من شما را به خدا قسم مي دهم

ألم تسمعا رسول الله يقول : رضا فاطمة من رضاي ، وسخط فاطمة من سخطي ، فمن أحب فاطمة إبنتي فقد أحبني ، ومن أرضي فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني

آيا شنيديد پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود زهرا پاره تن من است و هركس او را اذيت كند من را اذيت كرده ؟

قالا : نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه وسلم

گفتند : بله شنيديم

قالت : فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه

خداو ملائكه را من گواه مي گيرم كه شما من را اذيت كرديد و رضايت من را جلب نكرديد

اين را إبن قتيبه دارد و ما هم كاري نداريم خوب است يا بد است مال خود آقايان است

جناب أبوبكر شروع مي كند گريه كردن و غيره زهراي مرضيه مي گويد :

والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها

به خدا سوگند بعد از هر نماز به تو نفرين خواهم كرد

الامامة والسياسة - إبن قتيبة الدينوري ( تحقيق الشيري ) - ج 1 - ص 31

الامامة والسياسة - إبن قتيبة الدينوري ( تحقيق الزيني ) - ج 1 - ص 20

اين قضيه مرحله پنجم از نهضت زهراي مرضيه است در منزل خودشان و در حضور اميرالمؤمنين عليه السلام خطاب به جناب خليفه اول و دوم .

مرحله ششم زهراي مرضيه مي آيد يك مبارزه منفي را در پايان عمرش آغاز مي كند و اون هم اينكه اعلام ميكند من از خليفه راضي نيستم .

و لم تزل مهاجرته حتي توفيت

قهر و غضبش تا روز وفاتش از أبوبكر اعلام نكردند .

صحيح بخاري - ج 4 - ص 42 - حديث 3093

آقايان مراجعه كنند و ببينند قضيه چه است و در :

ج 4 - ص 210 - حديث 3714

كاملا واضح است در :

صحيح بخاري - ج 5 - ص 42 - حديث 4240

كاملا مشخص است كه عدم رضايت را از اينها كاملا حضرت زهرا سلام الله عليها اعلام مي كند و وصيت مي كند كه اينها بعد از مرگ من حق اينكه بيايند در مراسم دفن من بخواهند شركت كنند همچين حقي را ندارند و لذا همان تعبيري را كه دارد در:

در صحيح بخاري - ج 5 - ص 82 - حديث 4240

فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّي عليها

و باز در صحيح بخاري ج 4 ص 92 حديث 3093 اونجا دارد كه :

فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتي تُوُفِّيَتْ

تا روز شهادتش اعلام رضايت از اين حضرات نكرد خوب اينها در حقيقت يك سري بحث هايي است كه مرحوم شهيد صدر اين مطالب را در اين كتابشان مطرح مي كند .

مجري :

حاج آقا لا به لاي صحبت هاي جناب عالي 2 تا سؤال براي من مطرح شد يكي اينكه يك اشاره كرديد كه تهديد به قتل كردند حضرت امير را در لا به لاي اين در خواست هايي كه حضرت زهرا سلام الله عليها داشته است وحضرت زهرا سلام الله عليها يك پشتوانه خيلي خوبي بوده و الّا مي گفتند كه ايشان قيام كرده برعليه حكومت . آيا واقعا اين تهديد به قتل در كتب اهل سنّت آمده يا نيامده ؟

استاد قزويني :

در رابطه با اين قضيه چند نكته است كه من عرض مي كنم و يه مقدار هم تلاش مي كنم كه اين قضايا را با احتياط و مستند عرض كنم كه براي دوستان عزيز تامل انگيز باشد ما نمي خواهيم قضيه را تحميل كنيم بلكه به عنوان يك طرح سؤال كه در كتب اهل سنّت آمده است مانند :

فلما قعد أبو بكر رضي الله عنه علي المنبر نظر في وجوه القوم

وقتي أبوبكر رفت بالاي منبر نشست نكاه كرد به اطراف

فلم ير عليا رضي الله عنه

ديد علي اونجا نيست

فسأل عنه

از علي سؤال كرد و گفت علي كجاست ؟

فقام ناس من الأنصار فأتوا به

يك تعدادي از انصار رفتند علي بن أبيطالب را آوردند

فقال أبو بكر رضي الله عنه

أبوبكر رو كرد به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت :

إبن عم رسول الله وختنه أردت أن تشق عصا المسلمين

آيا مي خواهي اختلاف بين مسلمين بيندازي ؟

عصي المسلمين كنايه است يعني ميخواهي عصاي مسلمين را تكه تكه كني ؟

خوب آقايان مراجعه كنند به :

معجم كبير طبراني - ج 11 - ص 2

جناب بيهقي در سنن كبري - ج 8 - ص 143 بر مبناي مكتبه أهل بيت

روايت از إبن عباس است كه مي گويد :

من شق عصا المسلمين فقد خلع ربقة الإسلام عن عنقه

هركس بشكند عصاي مسلمين را يعني هركس اختلاف بيندازد بين مسلمانان از اسلام و دين رفته بيرون

شرح نهج البلاغة - ج 10 - ص 23

أبوبكر كه مي گويد :

إبن عم رسول الله وختنه أردت أن تشق عصا المسلمين

يعني مي خواهي مرتد شوي با اين كارت ؟

و جالب اين است كه إبن عبد البر در كتابش ج 3 ص 960 مي گويد :

از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده بودند :

إذا خرج عليكم خارج يشقّ عصا المسلمين ،

هركس از ميان شما برخيزد و عصاي مسلمين را بشكند

ويفرّق جمعهم

جمع مسلمانها را به تفرقه بياورد

فاقتلوه ما أستثني أحدا

بكشيد و استثنا بردار هم نيست هركسي باشد با هر مقامي هم باشد .

خوب عزيزان ببينند اين عبارتي كه بيهقي نقل مي كند در سنن ج 8 ص 143 جناب أبوبكر مي گويد :

إبن عم رسول الله وختنه أردت أن تشق عصا المسلمين

يك سؤالي الان من به ذهنم آمد كه از ميان اين افراد سعد بن عبادة تو مسجد نيامد و در مسجد جماعت شركت نكرد ، در نماز جمعه شركت نكرد ، در مسأله حج اينها را همراهي نكرد تا از دنيا رفت .

چطور شد أبوبكر نگاه كرد سعد بن عبادة نبود نگفت برويد بياريد ؟ اون هم :

فقام ناس من الانصار

نه يك نفر يك عده اي رفتند اميرالمؤمنين عليه السلام را آوردند

إبن عم رسول الله وختنه أردت أن تشق عصا المسلمين

حوب از اين طرف هم نقل مي كنند إبن عبد البر ج 3 ص 960 مراجعه بفرماييد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود :

هركس بخواهد عصاي مسلمين را بشكند و تفرقه بيندازد

فاقتلوه

او را بكشيد

اين يك نكته . نكته دوم كه خود إبن قتيبه دينوري در الإمامة و السياسة ما مدارك متعددي آورديم براينكه اين كتاب مال اين آقاست و بزرگان اهل سنّت نسبت داده اند كه از جمله آنها أبوبكر بن عربي در كتاب القواسم من العواصم است كه به قولي گل نو رسته آقايان وهّابي هاست أبوبكر بن عربي .

ايشان در الإمامة و السياسة مي گويد :

اميرالمؤمنين عليه السلام را كشان كشان آوردند مسجد

فأخرجوا عليا

اخرجوا يعني از خانه اش بيرون كردند

فمضوا به إلي أبي بكر

آوردند پيش أبوبكر

فقال له بايع

به او گفتند بيعت كن

فقال إن أنا لم أفعل فمه

اگر بيعت نكنم چه مي شود

قالوا إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك

ققسم به خداي لا شريك له گردنت را مي زنيم

خوب بفرماييد ، آيا پيامبر صلي الله عليه و آله همچين كاري كرده ؟ آيا قرآن نسبت به 124000پيامبر صلي الله عليه و آله يك آيه اي شبيه اين آورده ؟ در فتح مكه اين شكلي بوده ؟

قالوا إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك

اگر بيعت نكني گردنت را مي زنيم

قال اذن تقتلون عبدالله و اخا رسوله

اگر من را بكشيد برادر پيامبر صلي الله عليه و آله و بنده اي از بندگان خدا را كشته ايد

عمر جلو آمد و گفت :

قال عمر أما عبد الله فنعم

اينكه بنده خدا راكشته ايم قبول داريم

وأما أخو رسوله فلا

و اينكه برادر پيامبر صلي الله عليه و آله را كشتيم تو را برادر پيامبر صلي الله عليه و آله نمي دانيم ، يعني منكر حديث اخوت شد

وأبو بكر ساكت لا يتكلم

هنگام اين بگو مگو ها كه بين اميرالمؤمنين عليه السلام و مهاجمين و خليفه دوم بوده أبوبكر ساكت نشسته و حرفي نمي زند

فقال له عمر

اين را خودتان معني كنيد من اصلاً معنا نمي كنم

عمر برگشت به أبوبكر گفت

ألا تأمر فيه بأمرك

ِآيا واقعا شما نمي خواهيد امري كنيد در اين قضيه ؟ دستور نهايي نمي خواهي صادر كني كه كار علي را يكسره كنيم ؟

فقال لا أكرهه علي شيء ما كانت فاطمة إلي جنبه

من علي را مجبور نمي كنم بر چيزي مادامي كه كمكي مانند فاطمه دارد .

الإمامة والسياسة - ج 1 - ص 16

بايد گفت

اِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

سوره بقره - آيه 156

انشاالله كه اينها همه دروغ است و شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها در وغ است به قول يكي از اين آقايان كه كتابي نوشت و گفت : اي كاش افسانه بود ، من بعضي وقت ها فكر مي كنم دختر پيغمبر و اين همه ظلم ؟ انشاءالله كه دروغ است انشاءالله كه صحت ندارد اگر اين قضايا به اين شكلي كه در صحيح ترين كتابها آمده بوده باشد .

فوَجَدَتْ فاطِمَةُ علَي أبِي بَكْرٍ في ذالِكَ فهَجَرَتْهُ فلَمْ تُكَلِّمْهُ حتَّي تُوُفِّيَتْ

عمدة القاري - ج 17 - ص 258

انشاءالله كه اينها همه دروغ است و آقاي بخاري هم از قلمش در رفته و گفته كه من هر حديثي كه نوشتم استخاره كردم و نوشتم ، حالا شايد اون زمان خواب آلود بوده و بعضي وقت استخاره ش دل نشين نبوده و اين ها را نوشته انشاءالله كه همه دروغ است و همه اش افسانه است و ما هم از خدامونه كه اينها افسانه باشد كه قلب شيعه اين قدر آتش نگيرد ، مي گويد :

لا أكرهه علي شيء ما كانت فاطمة إلي جنبه

مادامي كه كمكي مثل فاطمه دارد من علي را مجبور نمي كنم

فلحق علي بقبر رسول الله يصيح ويبكي وينادي يا بن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلوني

الإمامة و السياسة - ج 1 - ص 17

نكته سوم :

اين را تقاضا دارم به عنوان يك سؤال ، سؤال يك سني از شما نه سؤال يك شيعه :

در كتاب هاي ما آمده آقاي سمعاني از علماي بزرگ ما هم نوشته در رابطه با يعقوب رواجلي كه استاد بخاري هم هست و مي گويد اين حديثي كه نقل شده از أبي بكر :

لا يفعل خالد ما أمر به

خالد اوني را كه گفتم انجام نده

راوي مي گويد :

سألت الشريف عمر بن إبراهيم الحسيني

جالب اينجاست در كوفه

عن معني هذا الأثر

اين روايتي كه مي گويند أبوبكر گفت خالد اوني را كه گفتم انجام نده معناش چيست ؟

كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليا

أبوبكر دستور داده بود به خالد كه علي را بكشد

ثم ندم بعد ذلك فنهي عن ذلك

بعد پشيمان شد و نهي كرد

الانساب آقاي سمعاني ترجمه آقاي رواجني- ج 3 - ص 95 چاپ دار الجنان بيروت

الانساب - ج 6 - ص 170 چاپ نشر محمد امين

كه البته قضيه اش مفصل است و در كتب شيعه هم مفصل آمده كه اينها دستور دادند به خالد كه اميرالمؤمنين را كه در حال خواندن نماز پشت سر أبوبكر همان جا در همان سجده آخر بكش ، يعني قبل از اينكه أبوبكر سلام نماز را بدهد علي را بكشد اونجا هم ديگر قاطي مي شود و جمعيت هلهله مي كنند و قاتل علي معلوم نمي شود بعد أبوبكر يك مقدار فكر كرد كه اگر علي كشته شود فتنه اي ايجاد مي شود و بني هاشم آرام نمي شوند حتي تعدادي علي را به عنوان صحابي و به عنوان پسر عمّ و به عنوان داماد پيامبر صلي الله عليه و آله قبول داشتند و البته اين را وقتي در منزل طراحي كردند اسماء بنت عميس همسر أبوبكر كسي را فرستاد در خانه علي و اين آيه 20 سوره قصص را خواندند كه در رابطه با حضرت موسي است :

إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ

اين قوم توطئه چيدند كه تو را بكشند

سوره قصص - آيه 20

اين را به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت و علي هم كه به اين چيزها توجّه نمي كرد آمد و سر نماز، أبوبكر فكر كرد كه نمي شود بعد مي خواست سلام بدهد نمي توانست چون گفته بود كه وقتي كه من گفتم السلام عليكم شما كار علي را تمام كن ، برگشت گفت :

يا خالد لا تفعلن ما أمرتك والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

اين را در كتب شيعه مفصل آمده و آقايان مي توانند مراجعه كنند به :

كتاب احتجاج مرحوم طبرسي - ج 1 - ص 127

بحارالنوار مجلسي - ج 29 - ص 133

تفسير قمي - ج 2 - ص 159

بيننده : رضائي از آمل

من 4 ماه است مي خوام با شما تماس بگيرم و اگر يك شب هم موفق مي شويم و نوبتمون مي شود اون شب هم نوبت به ما نمي رسد ولي امشب نمي دانم چه جوري شد همين كه التماس كردم گفتم ما رو وصل كنيد گفت اولين نفر شماييد ، فكر كنم گفتم يا فاطمه زهرا سلام الله عليها امشب مي خوام درباره شما صحبت كنم منو وصل كنيد وصل كردند .

استاد قزويني:

پس مشخص است رابطه را با حضرت زهرا سلام الله عليها برقرار كرديد .

بيننده :

بله بله اون كه صد در صد ، يك مسأله كه مي خواستم خدمت شما عرض كنم چند وقت قبل ما پاي يكي از صحبت هاي آقايي نشستيم دكتر عصام العماد ايشان يك مطلبي را فرمودند كه واقعا جاش است كه من در اين برنامه اون را مطرح كنم ، يك نفر از او پرسيد چطور شد كه شما از وهّابيت برگشتيد و اومديد و شيعه شديد ؟ گفت اين هايي كه مي گويند ما وهّابي ها با أهل بيت رابطه درستي داريم درست توضيح داد كه اينها چگونه با أهل بيت رابطه خوبي دارند خودش از دانشگاه ام القري دكتري را گرفته بود و مي گفت كه اينها كلاً دشمن هستند و اصل دشمني اينها با علي بن ابيطالب است منتهي حضرت فاطمه اين وسط افتاده بين اينها ، ايشان مي گفت من يك ردّي نوشتم در مورد فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام و 200 تا از فضائل امام علي را برايش ردّيه نوشتم ، بعدا رفتم سراغ شيخ مفيد و خواستم ردّي هم بر شيخ مفيد بنويسم كه اونجا وقتي كه مطالعه كردم نه تنها ردّيه نتوانستم بنويسم بلكه افكار شيخ مفيد بر من خيلي تأثير گذاشت.

از او پرسيدند كه اولين تأثيري كه گذاشت و باعث شد كه شما شيعه شويد چه بود ؟ اون اولين جرقه چه بود ؟ گفت اولين جرقه نه تنها براي من بلكه براي تمام تسنن و تشيع بايد باشد گفت كه اختلافي كه حضرت زهرا سلام الله عليها با أبوبكر پيدا كرد اون جرقه شد كه من شيعه شدم ، از او سؤال كردند در چه موقعي ؟ گفت وقتي حضرت زهرا سلام الله عليها ارثيه را طلب كرد از أبوبكر و أبوبكر هم اون حديث جعلي كه پيامبر صلي الله عليه و آله چيزي از خود ارث نمي گذارد را مطرح مي كند ، گفتم چگونه است كه فاطمه زهرا سلام الله عليها كه شب و روز با رسول الله بوده همچين حديثي را نشنيده و خود وارث نمي دانست كه ارثيه به او تعلق نمي گيره و پيامبر صلي الله عليه و آله به أهل بيت خود نمي گويد و مي رود به أبوبكر مي گويد ، فرض كن شما حاج آقا عذر مي خوام فرض كن شما مي خواهيد از دار دنيا برويد يا بنده مي خواهم بروم ، به همسر و فرزندانم نمي گويم كه ارثيه چي به كي مي رسد بعد مي روم و به يكي از رفقام مي گويم كه من ارثيه اي از خودم باقي نمي گذارم و هرچه از من ماند بگيريد تقسيم كنيد بين اهالي محل و آنگاه اهل خود منزل هيچ چيزي در اين رابطه نمي دانند ، گفت اين اولين جرقه اي بود كه من شيعه شدم و مي گفت كه در دانشگاه هاي ما براي از بين بردن فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام و اينكه چگونه اين كار را بكنيم به ما درس داده مي شود نه اينكه چگونه از أهل بيت دفاع كنيم ، حالا اينها به هر حال مي گويند كه دفاع از أهل بيت دفاع از أهل بيت اينها قصدشان اين است كه ريشه أهل بيت را خشك كنند.

مطلب ديگر هم اينكه از او سؤال كردند كه ما بايد چگونه اين مرام و روش را حفظ كنيم گفت كه اكثر كساني مي خواهند بروند بالاي منبر مطالب جديد مطرح كنند چرا كه مردم تشنه اين مطالب جديد هستند ، و تكرار مسائل تكراري باعث انحراف از اين مسير و خستگي مردم مي شود آيا اين همه تكرار شده مردم برگشتند ؟

مجري :

البته خود من با آقاي عاصم صحبت كردم از ايشان سؤال كردم كه به نظرشما اولين حديثي كه خيلي براي شما جالب بود در اين احاديث يا اينكه توصيه مي كنيد براي اهل سنّت و دوستاني كه در اين رابطه هستند كدام حديث است ؟ گفتند كه حديث ثقلين خيلي روي من تأثير گذاشت كه چگونه پيامبر صلي الله عليه و آله اين حديث را فرمود و الان كجا هستند

بيننده : محمدي از تبريز (اهل سنّت)

بنده چند تا سؤال داشتم ، شما در مورد فدك گفتيد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به فاطمه ارث گذاشته بودند ، اگر پيامبر صلي الله عليه و آله اين را به ارث گذاشته بودند من از آقاي قزويني سؤال دارم كه يك روايتي يا سندي يا حديثي از كتب اهل سنّت نمي خواهم فقط از كتب اهل تشيع مي خواهم كه به من بگويند كه پيامبر صلي الله عليه و آله در موقع وفاتش گفته كه اين فدك ارث فاطمه باشد .

استاد قزويني :

كتاب شيعه به چه درد شما مي خورد ؟

بيننده :

حالا كتب شيعه هيچ كتب اهل تسنن را مي خواهم .

استاد قزويني :

ما كه حداقل بيش از 10-12 تا مدرك خواهرم ارائه داديم و از خود حضرت زهرا سلام الله عليها از صحيح بخاري مطرح كرديم

بيننده :

آقاي دكتر قزويني شما مي گوييد از پدرش به ارث رسيده خوب من از پدرش حديثي را مي خواهم ، چون پدرش بوده كه اين را به ارث گذاشته است شما مي گوييد ادعاي حضرت فاطمه ، من روايتي را از پدر حضرت فاطمه مي خواهم تا من قبول كنم كه پيامبر صلي الله عليه و آله يك سندي گذاشته بر فدك ، چون شما بزرگواران مي گوييد كه ائمه علم غيب داشتند .

استاد قزويني :

اجازه بدهيد سؤال اول جنابعالي روشن شود خواهر عزيزم ، من مدارك متعدد دادم .

بيننده :

خوب شما يكي از آنها را بگوييد تا من بررسي كنم

استاد قزويني :

ايرادي ندارد چشم ، چرا يك مورد 10 مورد براي شما عرض مي كنم

مجري :

خواهرم قضيه ارث مطلب دوم است اين ملك پيامبر صلي الله عليه و آله بود و در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت زهرا سلام الله عليها داده شده است

بيننده :

خوب درسته اين ملك پيامبر صلي الله عليه و آله بود و بعد از ايشان مي شود ارث فاطمه

استاد قزويني :

اجازه بدهيد خواهرم شما مدرك خواستيد اگر قلم و كاغذ خدمتتان هست يادداشت بفرماييد :

مسند أبويعلي - ج 2 - ص 334

در المنثور سيوطي - ج 5 - ص 273

بيننده :

جناب آقاي قزويني من بعد از قرآن صحيح مسلم و صحيح بخاري را معتبر مي دانم و هيچ كتاب ديگري را قبول ندارم

استاد قزويني :

شما كه مي فرماييد قبول دارم من از شما يك سؤال دارم آيا در رابطه با اينكه نماز صبح 2 ركعت است و حمد دارد و سوره دارد ، ركوع دارد و سجده دارد كجاي صحيح بخاري است ؟

بيننده :

خوب اين چه ربطي به اون قضيه دارد ؟

استاد قزويني :

نه اگر بناست همه چي صحيح بخاري باشد من آمده ام در يك جايي دست مي گذارم كه سر كار عالي هرروز نماز صبح مي خوانيد نحوه خواندن نماز نه در قرآن است و نه در صحيحين خواهر عزيزم اينكه ما بگوييم همه چي و زندگي خود را پيوند بزنيم اين دور از شان يك آدم تحصيل كرده سني است ، شما الان معتقديد به خلافت أبوبكر كجاي صحيحين خلافت أبوبكر آمده ؟ كجاي صحيحين خلافت عمر آمده ؟ خوب بيايد ثابت كنيد براي ما .

بيننده :

ببخشيد آقاي قزويني كجاي قرآن آمده از امامت حضرت علي ؟

استاد قزويني :

امامت حضرت علي نيامده ، خلافت أبوبكر و عمر كجاي قرآن و صحيحين آمده است ؟

بيننده:

بارك الله ، ما امامت را اصلي از اصول دين نمي دانيم جزئي از اصول دين مي دانيم

استاد قزويني :

پس جزئي از اصول دين مي دانيد

بيننده :

من امامت حضرت أبوبكر جزئي از اصول دين ميدانم و اصل نمي دانم كه مثل 5 بناي اسلام داخل قرآن آمده باشد ولي برادران اهل تشيع شما بزرگواران را از اصل دين مي دانيد و امامت را هم از اصل دين مي دانيد و بايد داخل قران باشد پس چرا الان در قرآن نيامده است ؟

استاد قزويني :

ببين خواهر عزيز شما داريد مي گوييد ما امامت را از اصول دين نمي دانم بلكه جزئي از آن مي دانم ، ببين خواهرم

بيننده :

ببخشيد آقاي قزويني بحث ما منحرف شد من داشتم در مورد اين فدك پيامبر صلي الله عليه و آله صحبت مي كردم لطفا بحث امامت را در آخر پاسخ بدهيد

بيننده :

خوب شما مي گويييد من فقط صحيحين را قبول دارم من هم از شما سؤال كردم و شما امامت را جزئي ازاصول دين نمي دانيد اولا از علماي بزرگ شما آقاي بيضاوي دارد بر اينكه :

أن الإمامة من أعظم مسائل أصول الدين التي مخالفتها توجب الكفر والبدعة

منهاج الوصول - ص 167

خود إبن عبدالبر از علماي بزرگاهل سنّت است در الإستيعاب - ج 3 - ص 969

الخلافة ركن من أركان الدين

شما حداقل يك چيزي بگوييد كه بزرگان شما خلاف آن را نگفته باشند

بيننده :

هركسي مي تواند نظري داشته باشد و نظر من اين است

استاد قزويني :

اينكه نزديك به 50 نفر از علماي بزرگ اهل سنّت مي آيند مي گويند :

من انكر خلافة أبي بكر فهو كافر

اين را از كجا آوردند كه مي گويند هركس منكر خلافت و امامت أبي بكر شود كافر است شما كه مي گوييد از اصول دين نيست در قرآن هم نيامده .

بيننده:

ببخشيد پدر بزرگوارم بگذاريد اين بحث ما منحرف شد و متاسفانه شما به يك سوي ديگر كشانديد من از شما يك سند از صحيح بخاري و صحيح مسلم ميخواهم

استاد قزويني :

اين حرف شما حرف نادرستي است ببين شما مي گوييد من فقط از صحيحين مي خواهم و اين عبارت شما نادرست است

بيننده:

اتفاقا خيلي هم درست است چون كه بر مذهب شما پيامبر صلي الله عليه و آله علم غيب را مي فهمد و اگر علم غيب داشت مي فهميد كه أبوبكرو عمر بعد از وفاتش فدك را غصب مي كنند و از فاطمه مي گيرند خوب چرا اون موقع وصيت نكردند ؟

استاد قزويني :

پيامبر اكرم مي گويد كاغذ و قلم بياوريد من چيزي بنويسم ولي مي گويند پيامبر صلي الله عليه و آله هذيان مي گويد وقتي جلوي چشم پيامبر صلي الله عليه و آله به او نسبت هذيان مي دهند اون وقت به وصيت پيغمبر بعد از وفاتش عمل مي كنند ؟

بيننده :

مگر پيامبر صلي الله عليه و آله امّي نبود ؟

چه جوري بيايد وصيت نامه بنويسد ؟

استاد قزويني:

امّي يعني چه ؟

بيننده:

يعني نه خواندن بلد است و نه نوشتن و هيچ چيز را نه مي تواند بخواند و نه بنويسد

استاد قزويني :

همچين چيزي كسي معتقد باشد فردا خود آقايان اهل سنّت كفر شما را ثابت مي كنند ، اين طور نگوييد خواهرم ، امّي يعني درس نخوانده

نگار من كه به مكتب نرفت خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد معلم شد

اگر شما مي گوييد نه خواندن بلد بود و نه نوشتن پس اين قرآن از كجا آمده ؟ اگرواقعا سواد نداشت پيامبر

بيننده :

نه آقاي قزويني شما همان جواب من را بدهيد از صحيحين شما بفرماييد كه چرا پيامبر صلي الله عليه و آله وصيت نكرد ؟

استاد قزويني :

اجازه بدهيد من از صحيحين آدرس بدهم هيچ مسأله اي نيست . شما از صحيحين مي خواهيد در رابطه با فدك

بيننده :

من اولين بار است كه با شما تماس مي گيرم خواهش ميكنم كه وقت به من بدهند كه اين شبهه من رفع شود

استاد قزويني:

ببين خواهر من شما از صحيح بخاري خواستيد من هم مي گويم

عايشه نقل مي كند فاطمه زهرا سلام الله عليها آمد پيش أبوبكر و گفت :

تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا

ميراث خودش را از أبوبكر مطالبه كرد

مما أَفَاءَ الله علي رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبي التي بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ

حضرت زهرا سلام الله عليها اگر واقعا اينها ملكش نبود آيا دروغ آمد ادعا كرد ؟ يعني شما مي گوييد زهرا مرضيه دروغ آمد گفت ؟

بيننده :

اتفاقا من اين حديث را از صحيح بخاري خواندم كه حضرت زهرا سلام الله عليها مي آيد پيش أبوبكر و ارث خود را مي خواهد و أبوبكر صديق قسم مي خورد و مي گويد كه همان طوري كه فدك در دست پيامبر صلي الله عليه و آله بود من هم همان طور اجراء مي كنم و بعد حضرت زهرا سلام الله عليها أبوبكر را قسم مي دهد كه قسم مي خوري كه بر طبق همان روشي كه پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را اداره مي كرد اداره كني ؟ حضرت أبوبكر هم قسم مي خورد و بعد فاطمه زهرا سلام الله عليها پا مي شود و به خانه خود مي رود ، خوب اينكه چيز جنجال بر انگيزي نيست كه هر سال وفات حضرت زهرا سلام الله عليها مي شود شما اين فدك را مي آوريد و بيان مي كنيد .

استاد قزويني :

شما سؤال من را جواب ندادي خواهرم اين ديگه صحيح بخاري است

بيننده :

شما هم جواب من را نداديد من گفتم كه از صحيح مسلم و بخاري بياوريد شما همش حاشيه مي رويد

استاد قزويني :

نه حاشيه نمي روم خواهر من شما گفتيد از بخاري به من بدهيد ببين خواهر من شما فقط خودت صحبت مي كنيد و گوش نمي دهيد ، از صحيح بخاري خواستيد بفرماييد مي گويد كه فاطمه زهرا سلام الله عليها :

أَرْسَلَتْ إلي أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا من النبي مما أَفَاءَ الله علي رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبي التي بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ

صحيح بخاري - ج 4 - ص 210 - حديث 3711

صحيح بخاري - ج 3 - ص 1360 برمبناي جامع الكبير

در حقيقت زهراي مرضيه در اينجا 3 تا مطالبه از أبوبكر ميكند :

هم ارث خودش را ، هم فدك را ، هم آنچه كه از خمس خيبر باقي مانده است .

بيننده:

جنگ خيبر را منظورتان است ؟

استاد قزويني :

بله همان غنائمي كه در جنگ خيبر بوده است

بيننده :

بارك الله ، شما گفتيد .

استاد قزويني :

بابا خواهر من بذار حرفم تمام بشود ، اگر بنا باشد حرف را قطع كنيد ما هم قطع مي كنيم شما را ، شما وسط حرف من آمديد .

بيننده :

شما نمي گذاريد من حرفم را بزنم

استاد قزويني :

بابا جان شما حرف زديد ما گوش كرديم شما مي گوييد از صحيح بخاري بده به من من مي گويم چشم ، من ميام عبارت مي خوانم مي گويي كه شما قيچي مي كنيد ، دوباره ميام بخوانم مي گويي ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها ، ببين خواهرم اين نحوه صحبت كردن نيست شما اول عذر مي خوام برويد روش صحبت كردن را ياد بگيريد بعد ما در خدمت شما هستيم ما اين وقت را براي آقايان شيعه نمي گذاريم ولي براي اهل تسنن احترام مي گذاريم كه بيايند حرفشان را بزنند ولي حرف منطقي بزنند ، شما سؤال كرديد از صحيح بخاري من هم جواب شما را مي دهم ، گفتم حضرت زهرا سلام الله عليها 3 مسأله را از أبوبكر مي خواهد : ارث ، فدك و با قيمانده ارث خيبر ، همچنين قرآن دارد :

و َاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي

سوره انفال - آيه 41

خمس غنائم يك بخشش براي پيامبر صلي الله عليه و آله است ، اين سه مطلب را از أبوبكر مطالبه مي كند ، أبوبكر مي گويد پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده :

لَا نُورَثُ

ما ارث نمي گذاريم

ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ

بعد دارد كه

فَأَبَي أبو بَكْرٍ

ممانعت كرد أبوبكر

أَنْ يَدْفَعَ إلي فَاطِمَةَ منها شيئا

فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علي أبي بَكْرٍ

فاطمه زهرا سلام الله عليها غضب كرد بر أبوبكر

فَهَجَرَتْه

از او قهر كرد

فلم تُكَلِّمْهُ حتي تُوُفِّيَتْ

و به هيچ وجه با أبوكر تا آخرين روز حيات خود حرف نزد .

صحيح بخاري - ج 4 - ص 82 - حديث 4240

صحيح بخاري - ج 4 - ص 1549 برمبناي جامع الكبير

حالا سركار خانم بفرماييد ما صحبت شما را مي شنويم .

مجري :

بفرماييد حالا نوبت شماست

الو

مثل اينكه قطع شده

استاد قزويني :

اين عزيزاني كه مي آيند يك مقداري دقت كنند روش صحبت كردن را ، شما صحبت من را قطع مي كنيد شما سؤال مي كنيد از صحيح بخاري من هم گفتم اگر فقط اون را قبول داريد خلافت را از صحيح بخاري و مسلم بيان كنيد شما بيايد در رابطه با همين نماز صبحي كه مي خوانيد بگوييد كه در كجاي اين دو كتاب آمده .

مجري :

جالبش اين است حاج آقا وقتي كه بحث مي رسد به جايي كه ما مي گوييم اين صحيح مسلم و بخاري است ؟ مي گويند نه ، بنا نيست كه ما همه چيز از صحيح بخاري را قبول بكنيم .

مي گوييم كه :

حتي يَمْضِيَ من امّتي اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً كلهم من قُرَيْشٍ

مسند أحمد بن حنبل - ج 5 - ص 90

حتي يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً

صحيح مسلم - ج3 - ص 1452

اين در صحيح مسلم است كه پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد 12 جانشين بعد از من هست خوب اين 12 جانشين چه كساني هستند و چرا قبول نداريد اين را ؟ مي گويند اين را جابر گفته فلاني گفته .....

استاد قزويني :

بله در صحيح مسلم مگر نيست كه زيد بن أرقم قسم مي خورد كه زنان پيامبر صلي الله عليه و آله جزو أهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نيستند ، مي گويند كه مسلم اشتباه كرده است ، زيدبن أرقم هم كه معصوم نبوده ، اين خيلي عجيب است واقعا يك بام و دو هوا هست .

ما از خانم محمدي تشكر مي كنيم ايشان باز بيايند ولي آداب گفتگو را عزيزان اهل سنّت رعايت كنند ، سؤال كه مي كنند تامل كنند جواب را كه ما داديم اگر جواب ما قانع كننده نبود دوباره ما فرصت مي دهيم صحبت بكنند .

بيننده : مسعود از اهواز

يك سؤال از آقاي قزويني داشتم و يك تذكر هم به بينندگان

حاج آقا چند وقت قبل شخصي با شبكه كلمه تماس گرفت و گفت كه عبدالله بن عمر با امام علي بيعت نكرده ، كارشناس برگشت گفت كه اصلاً چنين چيزي امكان ندارد در كدام كتاب آمده ؟ حالا من سؤال دارم بيعت كرده با نكرده ؟

استاد قزويني :

نخير بيعت نكرده

بيننده :

خواهش مي كنم اين را مستند بيان كنيد چون تاكيد مي كرد كه در هيچ كتابي نيامده است و اين يك تهمت است .

و اينكه خواستم نظر علما را هم در مورد كتاب سليم بن قيس بدانم ، مي خواهم بدانم اين كتاب از نظر علماي شيعه مورد تاييد هست يا نه ؟

استاد قزويني :

كتاب مورد تاييد است برادر من و در رابطه با اين بحث اول شب سه شنبه با برنامه كلمه طيبه تماس بگيريد اين را بارها جناب آقاي يزداني مفصل جواب داده اند افرادي كه با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نكردند تمامي اينها رديف شده است آقايان بارها گفتند دوباره مطرح مي كنند مربوط به اين آقايان است .

بيننده : احمد از امارات (اهل سنّت)

عرض كنم خدمت شما كه من برنامه را از اول تا آخر ديدم و شما يك چهره خوبي از فاطمه رضي الله عنه ارائه نداديد به اين خاطر كه روز بعد از وفات پدرشان مي روند و ادعاي ميراث مي كنند كه هيچ دختري اون هم با چنين پدري كه سرور پيامبران بوده است فورا روز بعد از آن برود و ادعاي ميراث كند چنين چيزي معقول نيست .

مسأله دوم اينكه ايشان روز اول مي رود و مي گويد ميراث من را بده بعد حاج آقا گفتند كه روز بعد هم دست بردار نشدند روز بعد دوباره رفتند و گفتند اصلاً پيامبر صلي الله عليه و آله اين را به من بخشيده فكر نمي كنيد كه در اين مسأله تضادي وجود دارد ؟

مجري :

برعكس فرموديد اول ملك شان را ادعا كردند بعد ارث را

استاد قزويني :

جناب آقاي احمد اين عبارت هايي كه ما خوانديم از كتاب هاي شيعه خوانديم يا اهل سنّت ؟

بيننده :

ببينيد استاد شما از كتاب هاي اهل سنّت خوانديد

استاد قزويني :

خدا اموات شما را بيامرزد ، اگر چهره خوبي هم نشان داده نشده مقصر اهل سنّت است ، بفرماييد جواب ما را بدهيد .

بيننده :

عرض كنم خدمت شما من فكر كنم يك مشكلي است در اينكه شما از كتاب هاي اهل سنّت ارائه مي دهيد و اين خواهرمان اصرار داشت كه از صحيح بخاري چون بعضي از علماي اهل سنّت آمده اند و گفتند اين روايت را يك رافضي آورده به دروغ و شما آن قطعه را نمي خوانيد .

استاد قزويني :

مثلا كجاش بوده ما نخوانديم ؟

بيننده :

شما از شهرستاني مثلا مي آوريد و شهرستاني نقل مي كند از نظّام و .... شما نمي گوييد

استاد قزويني :

كي ما از شهرستاني آورديم ؟ مي توانيد بفرماييد ما امشب كجاي برنامه از شهرستاني و از نظّام آورديم ؟

بيننده :

بحث امشب را نمي گويم بحث هاي گذشته

استاد قزويني :

بحث هاي گذشته هم شهرستاني از علماي بزرگ شماست آقاي نظّام هم مورد تاييد اهل سنّت است .

شما يك دليل بياوريد كه آقاي شهرستاني دروغ مي گويد و آقاي نظّام هم كذاب بوده ، لامذهب و بي دين بوده

بيننده :

استاد خود شهرستاني وقتي مي آورد تاييد نمي كند و مي گويد نظّام كافر بوده .

استاد قزويني :

عزيز دل من شما بحثتان نسبت به بحث امشب ما بود امشب را شما بفرماييد ما كاري به گذشته نداريم ، شما فرموديد امشب چهره خوبي از حضرت زهرا سلام الله عليها نشان نداديد ، سؤال من از شما اين بود بفرماييد اين مطالب در كتب اهل سنّت است چرا اهل سنّت اين چهره بد را از حضرت زهرا سلام الله عليها به نمايش گذاشتند ؟

بيننده :

من عرض كردم كه اين مطالبي را كه شما ارائه مي دهيد خصوصا اون جايي كه ادعا مي كند و شاهد مي آورد اينها را وقتي از ساير كتب غير صحيحين مي آوريد ما نمي توانيم زياد اعتماد كنيم به خاطر اينكه همان طور كه گفتم مثل شهرستاني و ديگران اينها را نقل مي كنند .

مجري :

امشب كه اصلاً حرفي از شهرستاني زده نشد مثل اينكه يك مطلبي را ديكته كردند و شما مي خوانيد

استاد قزويني :

حداقل اوني را كه دادند دست جناب عالي و داريد مي خوانيد طوري صحبت كنيد كه حداقل خود آقايان اهل سنّت اعتراض نكنند كه آقاي احمد بد جوري دفاع كردند از ما ، چون دفاع بد ضررش از سكوت خيلي بالاتر است و مي گويند اگرمي خواهي كسي را له كني بيا از او بد دفاع كن ، ما دوست نداريم عزيزيان اهل سنّت بد دفاع كنند خوب اين مطالبي است كه علماي اهل سنّت آوردند شما مي فرماييد كه يك جا عبارتي از يك رافضي هست و گفتند رافضي اولا شما بفرماييد اين عبارت هايي كه ما گفتيم حضرت عالي هفته بعد يا هفته بعد آن و اين برنامه ما 2 مرتبه تكرار مي شود شما آقايي كنيد اگر يك جا گفتند رافضي بوده و بنده نخواندم آقايي كنيد اين را تذكر بدهيد و اگر راست بود ما فرمايش شما را مي بوسيم و روي چشم مي گذاريم و عذر خواهي هم مي كنيم و ثانيا مگر رافضي بودن در روايت آيا دليل بر ردّ روايت است ؟

شما بيا در صحيح مسلم و بخاري من 50 تا راوي بياورم كه اينها گفته باشند رافضي است و گفتند كه شيعه است

مجري :

اگر با مطلب امشب مشكل داريد بفرماييد

الو ................

ايشان هم به خانم محمدي پيوستند

بيننده : باقري از يزد

خدمت كارشناس محترم و عزيز علّامه حضرت آية الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني پروفسور علم رجال و حديث عرض سلام ادب و احترام دارم .

استاد قزويني :

يك مقداري حواست باشه به اين شكل صحبت مي كني فردا تو شبكه كلمه شما را راه نمي دهند

بيننده :

حاج آقا اتفاقا ما را راه نمي دهند و من ميام و از اينجا حرفهايم را به شبكه كلمه مي زنم

استاد قزويني :

شما اينجا آزاد هستيد فقط توهين نكنيد فحش ندهيد ما در خدمت شما هستيم

بيننده :

بنده تا الان نزديك 2ميليون پول تلفن و موبايل داده ام وقتي با شبكه هاي وهّابيت تماس مي گيرم آنجا صداي من را پايين مي آورند و مي گويند داري ضبط مي كني و صدات درست نمي آيد سپس قطع مي كنند .

علي اي حال بنده چهار ماه قبل به نام اسماعيل اسم كوچكم مي رفتم روي خط ، آقاي هاشمي يك روايتي را خواندند از عبدالله بن عمر كه فرموده بود :

ثم ابابكر ثم عمر ثم عثمان

و ثم علي را نداشت و سريع برگرداند ، من روي خط رفتم و گفتم شما كه مي گوييد اينها با هم دوست بودند چرا ايشان نفرموده

ثم علي

گفت نه اينها قرار نبوده اسم همه را ببرند يعني خود آقاي هاشمي هم نشان داد و سريع جمع كرد و برنامه من را قطع كرد .

حضرت آيت الله قزويني شما چنان استدلال هاي محكمي مي فرماييد كه بنده به عنوان يك آدم بي طرف درست است كه شيعه هستم و بيني و بين الله اگر كسي بي طرف باشد تمام احاديث را از كتب اهل سنّت مي فرماييد و كسي هم نمي تواند كوچكترين خدشه اي وارد كند ، اگر آقاي هاشمي راست مي گويند همين برنامه امشب را بردارند و اول برنامه صحبت هايي كه فرموديد را نقد كنند اگر راست مي گويند ، آقايان حداقل همين يك حديث را از امام حسين قبول دارند كه اگر دين نداريد لا اقل آزاد مرد باشيد ، من مي گويم كه از شبكه ولايت يك مقدار انصاف را ياد بگيريد ، آقا يوسف را شما برگه بهش داديد بخواند و 2-3-4 مرتبه آمده و هر باري نيم ساعت صحبت كرده از اين طرف زده به اون طرف ولي آزادانه صحبت هايش را مطرح كرده ، اين خانم محمدي وقت گرفتم 22 دقيقه صحبت كردند و كسي هم قطعشان نكرد و بعد وقتي آمدند جواب بدهند فرار كردند .

مرتب مي آيد و مي گويد كسي نمي آيد صحبت كند و من را پشت خط نگه مي دارند و بعدش هم مي گويند كه صدات خوب نيست ، ما گفتيم اگر راست مي گوييد چند دقيقه به ما وقت بدهيد تازه ما كه جزو علما نيستيم ما افتخار مي كنيم اگر حوزه رفته بوديم ما يك بيننده عادي هستيم از نظر اطلاعات مذهبي عرض مي كنم ، همين جواب ها را به من بدهند . امروز ايشان راجع به خمس صحبت مي كردند كه آيا حضرت علي خمس گرفت يا نه ؟ من يك جواب خيلي ساده به آنها مي دهم كه آقا حضرت فاطمه رفت خمس خودش را طلب كرد خليفه اول نداد بعد حضرت علي چه كسي بايد بهش خمس بدهد ؟ همه كه رفته بودند اون طرف ، و اونهايي كه طرف علي بودند 4 يا 5 نفر بودند سلمان يك زيرانداز حصيري داشت و أبوذر هم هيچ نداشت ، مقداد و عمار هم هيچي نداشتند آيا اميرالمؤمنين بايد از آنها خمس مي گرفت ؟ و اين چند نفر هم اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بودند و چيزي نداشتند و شما توقع داريد كه به حضرت علي خالدبن وليد بياد خمس بدهد ؟ كه شمشير را زير عبا پنهان كرده بود تا حضرت علي را به شهادت برساند .

ما تشكر مي كنيم از آقاي هاشمي با اين برنامه هايشان چون من هم با اهل سنّت زيادي در ارتباط هستم و آنها مي گويند كه اينها آبروي ما را بردند و نمي توانند جواب بدهند و آيت الله قزويني يك تنه در برابر اينها ايستاده انشاءالله به حق فاطمه زهرا سلام الله عليها شما و كليه كاركنان شبكه شما با حضرت زهرا سلام الله عليها محشور شويد و آن آقايي كه مي آيد و مي گويد شما به حضرت زهرا سلام الله عليها توهين مي كنيد چون صبح وفات پدرش به دنبال ارث رفته است بايد مي رفت و حق خود را مطالبه مي كرد آقاي احمد از امارات كه برگه بهت دادند صحبت كني ولي باز هم نمي تواني جواب بدهي ، ايشان بايد برود حق خود را مطالبه كند و اين احاديث زيادي كه راجع به فضل اميرالمؤمنين عليه السلام است بايد برود و از آن صحبت كند ، اگر اينها فدك را به حضرت زهرا سلام الله عليها مي دادند همه چيز زير سؤال مي رفت ، 1400 سال آمدند و هر چيز را به هم مي بافند تا با أهل بيت دشمني كنند ، من ديگه وقت شما را نمي گيرم ، ما واقعا به شما افتخار مي كنيم

استاد قزويني :

من وقتي برنامه ي اينها را مي بينم هر وقت آقاي باقري براي صحبت مي آيند واقعا خيلي عالمانه و زيبا و مؤدبانه در اين شبكه ها ورود پيدا مي كنيد با اينكه حوزه نرفته ايد و حتي سؤالاتي هم كه ايشان در رابطه با مسائل روز و شغل معلمي از شما سؤال كرد زيبا جواب داديد .

فبهت الذي

شد اين آقا و واقعا نحوه ورود حضرت عالي به بحث ها واقعا جاي تشكر دارد و من به نوبه خودم دست مريزاد مي گويم هم به ادب شما و هم به نحوه ورود شما و استدلال شما اشاالله خدا جزاي خير به شما بدهد .

بيننده : جاويد كار

جناب آقاي قزويني حق ائمه ما هميشه از اول پايمال شده زهراي مرضيه الهي بميرم ما بايد خون گريه كنيم براي او اين خانم محمدي كه زنگ مي زند و اطلاع ندارد پيغمبر ما درس خوانده خدايي است چگونه مي خواهد از شما سؤال كند اين خانم اطلاع كافي از دين ما ندارد ما يك پيغام داريم و اون هم امام عصر است كه تشريف مي آورد و انتقام خانمم را مي گيرد و همه دنيا را با عدل الهي خودش گسترش مي دهد ما منتظر مهدي زهرا سلام الله عليها هستيم ، خدا شما را حفظ كند قصدم عرض ادب بود خدمت شما .

استاد قزويني :

در مورد اون برادر عزيز كه گفتند عبدالله بن عمردروغ است كه بيعتش يا نه تفصيلش را از آقاي يزداني و أبوالقاسمي بپرسند و من فقط يك نكته مي گويم :

مي گويد :

وكان عبد الله بن عمر في تلك المدة امتنع ان يبايع لإبن الزبير أو لعبد الملك

در اين مدت عبدالله بن عمر با إبن زبير و عبدالملك بيعت نكرد

كما كان امتنع ان يبايع لعلي

همانطوري كه با علي بن أبيطالب هم بيعت نكرد اين آقا

وبايع لإبنه يزيد

با پسر معاويه يزيد بيعت كرده

فتح الباري - ج 13 - ص 195 - بر مبناي جامع الكبير

و اين عبارت خود آقاي إبن حجر عسقلاني است

مجري :

حاج آقا وقت نيست و الا در مورد اون قضيه

قال رسول الله من مات ولم يعرف إمام زمانه ميتة جاهلية

منهاج السنة النبوية - ج 1 - ص 74

كه چه قضيه اي اتفاق افتاد زمان حجاج اين ها را ديگر فرصت نيست و الا اين را هم مي خواستم از عبدالله بن عمر بگوييد .

استاد قزويني :

و اين خانم محمدي كه مي گويد پيامبر صلي الله عليه و آله سواد خواندن و نوشتن نداشت بروند كتاب تفسير امام قرطبي ج 13 ص 352 كه مي گويد پيامبر اكرم سواد نوشتن داشت و همچنين در كتاب تفسير نسفي ج 3 ص 261 و امثال اين قضايا هست حتي در خود كتاب صحيح مسلم - ج 2 - ص 960 را هم ببينيد :

فَأَخَذَ رسول اللَّهِ الْكِتَابَ فَكَتَبَ هذا ما قَاضَي عليه محمد بن عبد اللَّهِ

پيامبر اكرم كاغذ را گرفت و به دست خودش نوشت

و در روايت ديگري نيز در تاريخ طبري هست كه :

فإن رسول الله حين وادع أهل مكة كتب محمد رسول الله فأبوا ذلك حتي كتب هذا ما قاضي عليه محمد بن عبدالله

تاريخ الطبري - ج 3 - ص 103

درقضيه صلح حديبيه و لذا خواهر عزيزمان كه دنبال صحيح بخاري و صحيح مسلم است اين صحيح مسلم است .

**********

خدايا تو را قسمت مي دهيم به آبروي زهراي مرضيه هرچه سريع تر لباس فرج بر اندام ملكوتي مولايمان بقية الله الاعظم بپوشان وما را از ياران ويژه او قرار بده .


اللهم عجل لوليك الفرج



Share
1 | اميردليلي ع | | ١٣:٥٨ - ١٩ ارديبهشت ١٣٩٢ |
من هشدار ميدهم بدهيهاي خودتون بديد و گرنه روزگارتون سياه ميکنم
2 | عباس حسين پور | | ١٦:٣٩ - ١٨ آذر ١٣٩٣ |
همان هايي که از حيدر بريدند-حسين بن علي را سر بريدند/نبد گر روي زهرا را نشانه-نميزد کس به زينب تازيانه/همان حبلي که بر حبل المتين شد-غل و زنجير زين العابدين شد/جانها فداي شما بي بي که يک روزت هم از سر دنيا زياد است چه برسد به 18 سال/سر و جانم فداي اون لحظه اي که داريد روضه ميخوانين"بنيه قتلوک وما عرفوک و من الما منعوک/اشکي که همين لحظه ريختم ثوابش برسد به شما عزيزان/
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها