2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
بررسي معناي لغوي و اصطلاحي «امامت» و «خلافت»
کد مطلب: ٥٣٧٩ تاریخ انتشار: ٠٥ مرداد ١٣٩١ تعداد بازدید: 9831
حبل المتین » عمومی
بررسي معناي لغوي و اصطلاحي «امامت» و «خلافت»

معنای لغوی و اصطلاحی امامت و خلافت و جایگاه خلیفه و امام
حبل المتين 91/05/05


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 05 / 05 / 91

مجري

لطفاً معناي لغوي امام را براي ما بيان كنيد كه امام به چه معنا است؟

استاد قزويني

ما قبل از آن كه وارد بحث ادله قرآني و روايي امامت و خلافت امير المؤمنين و اهل بيت عصمت و طهارت شويم، چند مبحث به عنوان مقدمه خدمت عزيزان عرض كرديم .

يكي بحث روايت «من مات بلا امام مات ميتة جاهلية» بود.

يكي بحث روايت «ستفترق امتي علي ثلاث و سبعين فرقه» بود.

و ديگر حديث «خلفائي اثنا عشر» بود.

بحث ديگر ابن بود كه سنت پيغمبر، مبين و مفسر قرآن است.

امروز مي خواهيم در رابطه با بعضي از واژه ها صحبت كنيم.

وقتي ما مي گوئيم: نبي گرامي فرموده است:

يا علي أنت خليفتي

مي گويند: در خانواده اش خليفه است.

انت وصيي

مي گويند: وصي؛ يعني روزه و نمازي به گردنشان واجب بوده است، آن ها را قضا كند.

مي گوئيم فرموده است: علي امام است.

مي گويند: علي عليه السلام امام جماعت است.

هر موردي را ما بيان مي كنيم، آقايان مي گويند: مثلا «من كنت مولي فعلي مولاه» چرا پيغمبر نفرمود: من كنت والي فعلي والي؟

براي همين ما مي خواهيم قبل از ورود به اصل بحث، بحث هاي اوليه را داشته باشيم كه كلمه «امام» در لغت و در اصطلاح به چه معنا است؟

كلمه «خليفه» در لغت و در اصطلاح به چه معنا است؟

كلمه «حاكم» در لغت و اصطلاح به چه معنا است؟

كلمه «ولي و والي» در لغت و در اصطلاح به چه معنا است؟

اين ها يك مقداري روشن شود، گرچه يك مقدار از بحث هاي امشب ما، بحث علمي است و مقداري خشك است؛ ولي ما تلاش مي كنيم يك مقداري در توضيحات مثال و نمونه ها و مصاديقي عرض كنيم كه بحث از حالت خشكي علمي خارج شود.

در رابطه با معناي لغوي «امام»، چند نكته را خدمتان به اختصار عرض كنم كه راغب اصفهاني مفردات غريب قرآن را نوشته است و كتابش معتبر است و هم شيعه و هم سني به اين كتاب مراجعه مي كنند.

در اين كتاب دارد كه:

والامام المؤتم به إنسانا كأن يقتدي بقوله أو فعله، أو كتابا أو غير ذلك محقا كان أو مبطلا وجمعه أئمة.

المفردات في غريب القرآن، الراغب الأصفهاني، ص24

امام آن انساني است كه مردم به او اقتدا مي كنند و از او پيروي مي كنند. مثلاً به قول يا به كارهاي او اقتدا مي كند يا به عنوان كتاب يا غير كتاب، كه به اين ها امام گفته مي شود و اين امام و پيشوايي كه مردم اقتدا مي كنند فرقي نمي كند كه محق باشد يا مبطل باشد و جمع آن هم ائمه مي شود.

قرآن مي فرمايد:

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا.

سوره انبياء آيه73

و مي فرمايد:

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ.

سوره قصص آيه 41

جناب جوهري صاحب صحاح اللغة مي گويد:

والامام : الذي يقتدي به، وجمعه أيمة.

الصحاح، الجوهري، ج5، ص1865

امام كسي است كه مردم به او اقتدا مي كنند و پيشواي مردم است و جمع آن هم ائمه است.

جناب ابن منظور صاحب لسان العرب مي گويد:

والأَمامُ : بمعني القُدّام ويكون الإِمامُ رئِسياً

لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص26

همواره به كسي كه رياست يك قومي را دارد امام گفته مي شود.

بنابراين معناي لغوي امام پيشوا و رهبر و مقتدي در فعل و در قول و رئيس است.

مجري

مفهوم «امامت» را از نظر علماي اهل سنت و شيعه براي ما بيان كنيد.

استاد قزويني

بحث لغوي، يك دنياي ديگري دارد.

خيلي از موارد است كه معناي لغوي ترك شده و به كلي فراموش شده است و معناي اصطلاحي در ميان مردم و در ميان متشرعين غلبه پيدا كرده است. مثل كلمه «صلاة» كه در لغت به معناي دعا است؛ ولي الآن از هر مسلماني سؤال كنيد «صلاة» يعني چه؟ مي گويد: نماز.

اين آقايان وقتي به آيه تطهير مي رسند، دنبال لغت مي گردند كه اهل بيت در لغت زن و بچه را مي گويند و خودشان را به در و ديوار مي زنند تا همسران پيغمبر را وارد آيه تطهير كنند.

كسي نيست از اين ها سؤال كند كه در اصطلاح قرآن و سنت، واژه ها تغيير پيدا كرده است مثلاً «زكاة» به معناي نمو است؛ ولي در اصطلاح شرع همان «عشريه» است كه يك دهم اموال است.

«صوم» به معناي خودداري است؛ ولي در اصطلاح، روزه گرفتني است كه از اول طلوع فجر تا اول مغرب باشد.

«صلوة» به معناي دعا است؛ ولي در اصطلاح اسلامي به معناي اركان مخصوصه شده است.

براي همين كلمه «اهل بيت» در لغت به هر معنايي باشد وقتي هفتاد روايت وجود دارد كه نبي مكرم مي فرمايد: مراد از اين اهل بيت، فقط من و حضرت امير و امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا هستيم، اين آقايان نمي دانم دنبال چه قضيه هستند و چه عنادي را مي خواهند اثبات كنند و چه عداوتي با اهل بيت دارند.

شما يك روايت ضعيف براي ما بياوريد كه عائشه ادعا كرده باشد كه من جزء اهل بيت آيه تطهير هستم.

يك روايت كه ام سلمه بگويد: پيغمبر فرمود: من هم مشمول آيه تطهير هستم.

خود ام سلمه مي گويد: قسم به خدا وقتي گفتم: يارسول الله من هم جزء اهل بيت هستم يا نه؟ اگر مي فرمود: نعم، از تمام ثروت روي زمين براي من با ارزش تر بوده است.

در صحيح مسلم زيد بن ارقم قسم ياد مي كند كه: زنان پيغمبر جزء اهل بيت پيغمبر نيستند.

من نمي دانم اين آقايان دنبال چه قضيه هستند و مسأله چيست كه مي خواهند زنان پيغمبر را داخل آيه تطهير كنند و مي گويند: در لغت به فلان معنا است و در رابطه با حضرت موسي اين طوري آمده است و در رابطه با حضرت ابراهيم اين طوري آمده است.

اگر واقعاً سياق است بگوييد در آيه 40 سوره توبه كه مي فرمايد:

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا

اين آيه را مقايسه كنيد با آيه 26 سوره توبه و 26 سوره فتح ببينيد چه از آب در مي آيد و نتيجه چه مي شود؟

اگر واقعاً سياق ملاك باشد، اين آيه بر كفر بعضي از مقدسات شما دلالت مي كند؛ ولي شما در آنجا سياق را كنار مي گذاريد و مي گوييد: ما روايت داريم كه آيه 40 سوره توبه كه مي فرمايد:

إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ

در رابطه با جناب ابوبكر است. آيه افك كه در سوره نور آيه 11 آمده در رابطه با عائشه است. من نمي دانم اين شأن نزول چرا در آيه تطهير لبه اش تيز نيست و كند شده است و بلكه بر عكس نتيجه داده است.

«امام» در لغت به هر معنايي كه باشد، ما با معناي لغوي كار نداريم و من به خاطر اين آوردم كه قضيه را تثبيت كنم كه در مصطلحات شرع، واژه ها مفهوم شرعي پيدا كرده است.

تفتازاني كه از استوانه هاي كلامي و از فرسان علم كلام اهل سنت است كه مي گويد:

والإمامة رياسة عامة في أمر الدين والدنيا خلافة عن النبي عليه الصلاة والسلام.

شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص272

امامت يك رياست عمومي است در امور ديني و دنيوي به نيابت از پيغمبر.

آقايان لغويين همچين معنايي براي امام نكرده بودند.

كلمه «امامت» در اينجا كاملا معناي ديگري پيدا كرد.

جناب عضد الدين ايجي متوفاي 756 و جناب سيد جرجاني متوفاي 816 مي گويند:

والأولي أن يقال هي خلافة الرسول في إقامة الدين وحفظ حوزة الملة بحيث يجب اتباعه علي كافة الأمة.

المواقف للإيجي، ج3، ص579

امامت، يعني جانشيني پيغمبر در برپايي دين و حفظ حوزه ملت مسلمين به طوري كه بر تمام امت واجب است از امام تبعيت كنند.

آن معنايي كه در لغت بود، اينجا به كلي برعكس شد، پس امامت يك رياست عامه در دين و دنيا يا خلافت از نبي مكرم است.

جناب ابن خلدون اين عالم ماجراجوي اهل سنت كه متوفاي 808 است مي گويد:

الخلافة نيابة عن صاحب الشرع في حفظ الدين وسياسة الدنيا.

مقدمة ابن خلدون، ج1، ص218

امامت، خلافت و جانشيني از صاحب شرع مقدس در حراست از دين و سياست دنيا است.

اين هم با معناي لغوي فرق كرد.

اين ها وقتي امامت را مي خواهند معنا كنند در معناي امامت، خلافت از نبي مكرم را مطرح مي كنند.

اما از نظر شيعه مرحوم شيخ مفيد در كتاب النكت الاعتقادية مي گويد:

الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامة في أمور الدين والدنيا نيابة عن النبي عليه السلام.

النكت الإعتقادية، الشيخ المفيد، ص39

امام انساني است كه رياست فراگير و همه جانبه دارد در امور ديني و در امور دنيا.

در آنجا داشت خلافة عن النبي ولي در اينجا دارد نيابة عن النبي.

من بعداً توضيح مي دهم كه تفاوت نيابت با خلافت در چيست.

مرحوم سيد مرتضي شاگرد برومند شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه كه شيخ مفيد در حقيقت خوشحال بود و افتخار مي كرد به شاگرداني مثل سيد مرتضي، همه به استاد افتخار مي كردند ولي ايشان به شاگرد افتخار مي كرد.

مي گويند: يك شبي شيخ مفيد خواب ديد كه دارد در مسجد درس مي دهد حضرت زهرا سلام الله عليها وارد شد امام حسن و امام حسين دستش را گرفته اند حضرت زهرا به شيخ مفيد فرمود:

علمهما الفقه.

به امام حسن و امام حسين فقه ياد بده.

مي گويد: از خواب بلند شد و خيلي هراسان گفت: چه اتفاقي افتاده است و چه گناهي از من سر زده است كه حضرت زهرا به من مي فرمايد: به امام حسن و امام حسين آموزش بده.

نكند يك كار زشتي يا يك فتواي نادرستي يا چيزي فراتر از فرمايش ائمه از من صادر شده است.

خيلي ناراحت بود و رفت به مسجد براي درس و مشغول درس دادن بود ناگهان ديد مادر سيد مرتضي و سيد رضي وارد مسجد شد و دست اين دو آقا زاده گرفت آورد و گفت:

يا شيخ علمهما الفقه.

همان تعبيري را كه در خواب، حضرت زهرا فرموده بودند، مادر سيد مرتضي و سيد رضي رضوان الله تعالي عليهم به شيخ مفيد گفت.

بعد شيخ مفيد احساس كرد كه اين دو مورد عنايت ويژه حضرت زهرا سلام الله عليها هستند و براي همين در تربيت اين دو بزرگوار نهايت تلاش را كرد كه يكي از آن ها شد سيد رضي رضوان الله تعالي عليه و صاحب مهج الدعوات و نهج البلاغه كه از اوتاد و اولياء است و ديگري هم سيد مرتضي علم الهدي رضوان الله تعالي عليهما.

سيد مرتضي متوفاي 435 و استاد شيخ طوسي (قرن پنجم از قرن هاي درخشان و طلائي شيعه است) مي گويد:

الإمامة : رياسة عامة في الدين بالأصالة لا بالنيابة عمن هو في دار التكليف.

رسائل الشريف المرتضي، الشريف المرتضي، ج2، ص264

امامت يك رياست عامه است در دين بالاصالة نه بالنيابة.

وقتي امام مي آيد رياست عامه را به دست مي گيرد آن طور نيست كه نيابت داشته باشد در تمام قضايا از منوب عنه اجازه بگيرد كه آيا اين كار انجام دهم يا فلان كار را نكنم، وقتي كه شارع مقدس امام را نصب كرد، تمام امور ديني را به او واگذار كرد. وقتي واگذار كرد رياست عمومي بالاصالة مي شود و در احاديث تفويض هم داريم كه مي فرمايد:

إنّ اللَّه أدّب نبيّه فأحسن تأديبه وفوّض إليه أمر دينه.

بصائر الدرجات، محمد بن الحسن بن فروخ ( الصفار )، ص398 و بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 17، ص 7

خداي عالم پيامبرش را تربيت زيبا كرد وقتي به كمال رسيد امور ديني را به عهده نبي مكرم گذاشت.

خداي عالم نماز صبح و ظهر و مغرب و عشاء را دو ركعت واجب كرد ولي نبي مكرم دو ركعت بر نماز ظهر و عصر و عشاء و يك ركعت بر نماز مغرب افزود.

خداي عالم مكه را حريم قرار داد، پيغمبر مدينه را بر آن اضافه كرد.

يك سري واجباتي داريم كه به عنوان واجبات الهي است و يك سري هم چيزهايي است كه نبي مكرم به اذن الله تبارك و تعالي افزوده است.

بعد امام مي فرمايد: آنچه را خداي عالم بر نبي اش تفويض كرده است، نبي گرامي به اذن الله تبارك و تعالي به امير المؤمنين و امير المؤمنين به ديگر ائمه تفوض كرده است.

اين ولايت تشريعي است كه شيعه قائل است و اگر جايش باشد يك جلسه مفصل در رابطه با ولايت تشريعي انشاء الله صحبت مي كنيم.

البته ما اين چيزي كه نسبت به ائمه داريم شايد بعضي از اين نعثل العلماء اين ها را زياد ببينند و بگويند:

وفصل الخطاب عندكم.

براي خدا ديگر چه چيزي باقي مانده است و تند تند هم مي گويند.

فصل الخطاب؛ يعني علم القضاوة و علم القضاوة را هم براي علي و ائمه زياد مي بينند.

اين را پيغمبر به اذن الله به ائمه عليهم السلام واگذار كرده است؛ ولي وقتي مفتي اعظم شما رسماً فتوا مي دهد كه:

المفتي قائم مقام النبي.

مفتي قائم مقام پيغمبر است.

چرا در آنجا شما هيچ حرفي نمي زنيد؟

ولي اگر شيعه گفت: ائمه عليهم السلام ولايت تشريعي دارند دنيا بايد بر سر شيعه خراب شود.

علامه حلي هم مي گويد: امامت رياست عامه در امور ديني و دنيوي است براي شخصي از اشخاص به نيابت از نبي مكرم صلي الله عليه وآله.

من اين سه شخصيت برجسته شيعي را آوردم كه مرحوم شيخ مفيد با علامه حلي به عنوان «بالنيابة عن النبي» و مرحوم سيد مرتضي تعبيرشان «بالاصالة لا بالنيابة» است.

اگر بعدها فرصتي شود من فرق «بالاصالة» با «بالنيابة» را بيشتر توضيح خواهم داد.

مجري

معناي «خلافت» را براي ما بيان كنيد كه فرق آن با «امامت» چيست؟

استاد قزويني

تعريف «خلافت» از نظر علماي اهل سنت:

جناب آقاي ابن اثير كه از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است، در ماده «خلفة» مي گويد: خلف با تحريك و سكون لام؛ يعني كليه كساني كه بعد از يك انساني مي آيند مي گويند آن ها خليفه و جانشين و دنباله روهاي گذشتگان بودند.

اگر «خَلْف» با سكون لام بگويند به معناي شر است مثل خلف سوء.

اگر بخواهند نسلهاي خوب را بگويند، مي گويند: خَلَفْ با فتحه لام مثل خلف صدوق.

اين عبارت جناب آقاي ابن اثير بود.

آقاي ابن منظور در لسان العرب و همچنين دوباره باز نهايه ابن اثير مي گويند: از ابن عباس روايت شده است كه اعرابي از ابوبكر سؤال كرد:

أنت خليفة رسول الله صلي الله عليه وسلم ؟ فقال لا . قال فما أنت ؟ قال : أنا الخالفة بعده.

النهاية في غريب الحديث والأثر، مجد الدين ابن الأثير، ج2، ص69 و لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص 89

تو خليفه پيغمبر هستي؟ ابوبكر گفت: نه. گفت: پس تو چي هستي؟ گفت: من كسي هستم كه صحابه نسبت به من اختلاف كردند.(يكي قبول دارد و يكي قبول ندارد)

بعد ابن اثير مي گويد:

الخَلِيفةُ مَن يقوم مَقام الذاهب ويَسُدُّ مَسَدَّه والهاء فيه للمبالغة وجمعه الخلفاء علي معني التذكير لا علي اللفظ مثل ظَريفٍ وظُرَفاء.

لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص89 و النهاية في غريب الحديث والأثر، مجد الدين ابن الأثير، ج2، ص69

خليفه آن كسي است كه جاي آن گذشته را مي گيرد و «هاء» هم در اينجا براي مبالغه است و جمع آن خلفاء است بر معناي مذكري نه بر معناي مؤنثي؛ چون اگر بنا بود بر مؤنثي بگيرند، بايد جمع آن خلائف مي شد؛ ولي خلفاء جمع بسته شده است، مثل ظريفه و ظرائف.

بعد كه مي گويد: اما اين كه جناب ابوبكر گفت:

الخالف، وقيل: هو الكثير الخِلافِ وهو بَيِّنُ الخَلافةِ، بالفتح

لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 89 و النهاية في غريب الحديث والأثر، مجد الدين ابن الأثير، ج 2 ص 69

يعني كسي كه خيلي نسبت به او اختلاف مي شود.

بعد مي گويد:

وإنما قال ذلك تواضُعاً وهَضماً من نفسه حِين قال له : أَنتَ خليفةُ رسولِ الله

لسان العرب، ابن منظور، ج 9 ص 89 و النهاية في غريب الحديث والأثر، مجد الدين ابن الأثير، ج 2 ص 69

ايشان از باب تواضع گفتند كه من خليفه نيستم و من كسي هستم كه اختلاف نسبت به من زياد است.

فرق ميان خلافت و امامت:

جناب ماوردي از استوانه هاي كلامي اهل سنت است و كتابي دارد به نام احكام السلطانيه كه مباحث سياسي اسلامي را ايشان مطرح كرده است و در اين كتاب مي گويد:

الإمامة موضوعة لخلافة النبوة.

الأحكام السلطانية، ج1، ص 17

امامت وضع شده است براي خلافت نبوت.

پس بنابراين كلمه خليفه و كلمه امام هر دو به يك معنا هستند.

اين آقاياني كه مي گويند:

من أنكر خلافة الصديق فهو كافر.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص 138

يا اين كه مي گويند:

من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص 139

هيچ تفاوتي ندارد.

يا بعضي از كارشناسان نادان و جاهل مي گويند: حضرت ابراهيم اول پيغمبر بود بعد شد امام، حضرت علي كي پيغمبر بود تا اين كه امام شود؟

شما بگوييد: جناب ابو بكري كه طبق حرف اين آقايان خليفه پيغمبر بوده است (ايشان مي گويد: خليفه با امام هيچ تفاوتي نمي كند) كي و چه زماني ايشان پيغمبر بود و بعد امام شد؟

يا عبارت هاي متعددي كه آقايان دارند كه مي گويد:

من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص 139

اين را آقايان براي ما معنا كنند.

جناب عضد الدين ايجي مي گويد:

الإمامة هي خلافة الرسول.

المواقف للإيجي، ج3، ص 574

امامت جانشيني پيغمبر است.

پس بنابراين از ديدگاه آقايان اهل سنت، امام با خليفه هيچ تفاوتي ندارد.

از ابن خلدون هم نقل كرديم كه ايشان هم مي گويند: خلافت بعد آنجايي كه مي رسد و مي گويد:

فهي في الحقيقة خلافة عن صاحب الشرع.

مقدمة ابن خلدون، ج1، ص 191

امامت در حقيقت يك نوع خلافتي است از صاحب شرع مقدس.

مجري

بحث «خليفه» و بحث «امير المؤمنين» و نسبت اين اصطلاحات را از ديدگاه اهل سنت توضيح بفرماييد.

استاد قزويني

خليفه و اميرالمؤمنين در اصطلاح اهل سنت:

جناب آقاي شربيني كه از فقهاي مشهور اهل سنت و صاحب كتاب مغني المحتاج است از ابن مليكه كه ظاهرا ابن ابي مليكه بايد باشد كه قاضي القضات مكه در زمان عبد الله زبير بود، مي گويد:

أن رجلا قال لأبي بكر رضي الله تعالي عنه يا خليفة الله فقال أنا خليفة محمد صلي الله عليه وسلم وأنا راض بذلك.

مغني المحتاج، ج4، ص 132

(بادمجان دور قاب چين هم زياد است) كسي آمد پيش ابي بكر و به او گفت: اي خليفه خدا. ابوبكر گفت من خليفه پيغمبر هستم و به اين راضي هستم نمي خواهم خليفة الله باشم.

اين در رابطه با قضيه خلافت كه قبلاً ما از بزرگانشان عرض كرديم كه خلافت و امامت هر دو به عنوان ادامه دهندگان راه نبي مكرم صلي الله عليه وآله است.

ابن عبدالبر يك قضيه قشنگي را مي آورد مي گويد: نسبت به ابوبكر مي گويند: خليفه پيغمبر ولي نسبت به عمر نمي گويند خليفه پيغمبر؛ بلكه مي گويند امير المؤمنين (چرا؟) ايشان از زبير نقل مي كند كه وقتي كه خليفه شد گفت: به ابوبكر مي گفتند خليفه رسول الله به من چه بگويند؟

بگويند خليفه خليفه رسول الله؛ چون من خليفه پيغمبر نيستم و خليفه ابوبكر هستم بعد از من هم خليفه از طرف من مي آيد و خليفه بعد از من مي شود خليفه خليفه خليفه پيغمبر. بعد از آن خليفه بعدي مي شود خليفه خليفه خليفه خليفه پيغمبر و (مقداري كه برود يك قطار مي خواهد اين ها را بكشاند) ايشان گفت اين خيلي طولاني مي شود.

مغيرة بن شعبه (كه معلوم الحال است) گفت:

أنت أميرنا ونحن المؤمنون فأنت أمير المؤمنين قال فذاك إذن.

الاستيعاب، ج3، ص 1150

تو امير ما هستي و ماهم كه مؤمن هستيم پس تو هم اميرالمؤمنين هستي عمر گفت: اين خيلي خوب است.

پس بنيان گذار اين كه به جناب عمر بگويند امير المؤمنين حضرت آقاي مغيرة بن شعبه (با آن سوابق و پرونده ي سنگين و سياهي كه اين آقا دارد) بود.

بعد از او هم به خلفاي بعدي هم كلمه اميرالمؤمنين اطلاق شده است؛ ولي از نظر شيعه امير المؤمنين فقط حضرت علي عليه السلام است و اين لقب را هم نبي مكرم به او داده است و حتي اطلاق امير المؤمنين به ديگر ائمه هم از ديدگاه شيعه جايز نيست؛ چون اين از ويژگي هاي حضرت امير سلام الله عليه و از القاب خاص حضرت امير سلام الله عليه مي باشد.

بيننده آقاي حسين از ايتاليا

وظيفه اصلي ما اين است كه از زحمات شما تشكر كنيم كه اين معلومات غني خود را با خوش اخلاقي و ادب در اختيار ما قرار مي دهيد و از اين روش خيلي خوب تان كمال تشكر را دارم.

در مورد اخلاق اسلامي من يكي دوتا از برنامه ها را گوش كردم و خيلي لذت بردم و مي خواستم بدانم چه جوري مي شود ساعات اين برنامه را تنظيم كنم تا بتوانم از اين برنامه بيشتر استفاده كنم؟

مجري

برنامه اخلاق اسلامي، جزء برنامه ها كه در شبكه زير نويس مي شود وجود دارد.

بيننده آقاي نوري از سنندج (اهل سنت)

شيعيان شفاعت را قبول دارند؛ ولي نظر من برخلاف شيعيان است؛ چون خداوند در سوره بقره مي فرمايد:

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ

سوره بقره آيه48

وقتي كه انسان گناهي كند، خدا با كسي تعارف ندارد و بايد عذاب آن را بكشد و وقتي هم كه گناهي نمي كند، قطعاً مشخص است كه در بهشت باز است و راهي بهشت مي شود.

اما وقتي كه انساني گناه مي كند و اميد به شفاعت بزرگاني مثل حضرت حسين رضي الله عنه و حضرت حسن و حضرت علي يا كساني ديگر دارد، آيا عدالت خدا زير سؤال نمي رود كه مثلا امام حسين يا امام حسن يا بزرگان ديگري بيايند شفاعت كنند؟

من منكر بزرگي امامان نيستم.

ديروز يك بنده خدايي به شبكه كلمه زنگ زد و گفت: باور براي آن ها سخت است گفتم: چرا سخت است؟

گفت: فكر مي كنيد اين ها باور مي كنند؟

گفتم: باور اين است كه وقتي يك اهانت به اهل شيعه مي شود از طرف شبكه كلمه، سه اهانت به اهل سنت مي شود:

وقتي اين ها زنگ مي زنند و مي گويند: اين آقايان مشرك هستند؛ چون قبر پرست هستند، اين قبر پرستي در اهل سنت هم وجود دارد. آن ها در پشت ماشين هايشان نوشته شده است امام حسن و امام حسين و در پشت ماشين ها ما نوشته شده است شيخ عبدالقادر گيلاني و شيخ عباس يا در داخل خانه هاي اهل سنت، خاك شيخ عباس به عنوان تبرك وجود دارد؛ ولي آن ها به شيعه ها كه مي گويند: مشرك به ما هم مي گويند: مشرك و هم به ريش ما مي خندند و هم خودشان را پشت سر ما مخفي كردند كه ما اهل سنت هستيم.

استاد قزويني

آيه 255 سوره بقره مي فرمايد:

مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ

اينجا قرآن شفاعت را به اذن خودش تثبيت كرده است و يا در سوره يونس آيه 3 مي فرمايد:

مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ

تمام شفاعت ها بعد از اذن خدا صورت مي گيرد.

در سوره نجم آيه 26 مي فرمايد:

وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَي.

شفاعت ملائكه در آسمان بي نياز نمي كند كسي را مگر بعد از اين كه خداي عالم اجازه بدهد براي آن دسته كه خدا بخواهد.

در سوره سبأ آيه 23 مي فرمايد:

وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ

شفاعت نيست مگر بعد از اذن خداي عالم.

القرآن يفسر بعضه بعضا.

ما اگر بنا باشد يك آيه را ملاك قرار دهيم و آيات ديگر را صرف نظر كنيم، مثل اين است كه بگوييم:

لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ.

سوره نساء آيه43

نماز نخوانيد و ادامه آيه را كه مي فرمايد:

وَأَنْتُمْ سُكَارَي.

سوره نساء آيه 43

را حذف كنيم يا بگوييم:

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ

سوره ماعون آيه 4

واي بر نماز گذاران.

و ادامه آيه كنار بگذاريم كه مي فرمايد:

الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ

سوره ماعون آيه5

و هزاران آيات ديگر كه خداي عالم يك صفت را در يك جا مخصوص خودش مي كند و در آيات ديگر اين ها را به افراد ديگر نسبت مي دهد.

در يك جا مي فرمايد: فقط و فقط قبض روح شما به دست خداي عالم است و در آيه ديگري مي فرمايد:

يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ

سوره سجده آيه11

بحث شفاعت يك بحث قرآني است و بحث مذهبي نيست كه من بگويم شيعه شفاعت را قبول دارد و اهل سنت شفاعت را قبول ندارند.

مگر وهابي ها؛ آقاي ابن تيميه آمده است يك حرف نامعقولي كه يك ديوانه هم چنين حرفي نمي زند، زده است و مي گويد: خداي عالم شفاعت را براي پيغمبر تثبيت كرده است؛ ولي گفته است كه: شفاعت نكن.

گفته است كه: تو حق شفاعت داري؛ ولي شفاعت نكن؛ يعني در حقيقت حضرت عالي كسي را دعوت كنيد خانه تان و سفره پهن شود و انواع غذا بچينيد؛ ولي كسي حق خوردن نداشته باشد.

اين كه شفاعت در قرآن آمده است، يك بحث قرآني است و بحث مذهبي نيست و شفاعت براي هر كس نيست.

همين سوره نجم آيه 26 كه من خواندم مي فرمايد:

لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَي.

براي كسي كه خدا بخواهد و از او راضي باشد.

نه از هر كسي.

فرض شخصي تا آخرين لحظه عمر خود گناه كرده است و آخرين لحظه مي گويد: من كه دارم مي ميرم و از دنيا دستم بريده مي شود پس استغفار مي كنم و از خدا طلب بخشش مي كنم.

توبه اين ها قبول نمي شود چون قرآن مي فرمايد:

وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآَنَ.

سوره نساء آيه 18

توبه آن ها پذيرفته نيست.

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ.

سوره نساء آيه17

آن هايي كه گناه مي كنند و بلا فاصله توبه مي كنند.

الان من گناه كردم و نمي دانم واقعا اين گناه من مورد بخشش شده است يا نه؟

استتغفار هم مي كنم؛ ولي در خيلي از موارد نياز است كه اهل بيت دست ما را بگيرند.

شفاعت مثل يك دانش آموزي است كه تلاش كرده است و زحمت كشيده است و شبانه روز هم درس خوانده است؛ ولي يك نمره يا نيم نمره كم آورده است و به خاطر يك نمره بايد يك سال معطل شود، مدير مدرسه پيش معلم اين مي گويد: اين شاگرد خوبي است و زحمت كش است و تنبل هم نيست و يك نمره كم آورده است، شما راضي نباشيد به خاطر يك نمره يك سال عقب بيافتد.

به اين مي گويند: شفاعت.

مجري

پس مخالفتي با عدالت خداوند ندارد؟

استاد قزويني

بله مخالفت با عدالت خدا هم ندارد و مخالفت با قرآن ندارد.

بيننده

حضرت نوح چرا شفاعتش درباره فرزندش قبول نشد؟

استاد قزويني

براي اين كه او شرائط شفاعت را نداشته است و تا آخرين لحظه هم حضرت نوح فرمود: پسرم ايمان بياور، پسرش گفت: نه.

حضرت نوح فرمود: داري غرق مي شوي، گفت: مي روم بالاي كوه، اين آب به هيچ وجه به من نمي رسد.

وقتي كه كسي تا آخرين لحظه لجاجت مي كند، حرف پدر و پيغمبر خدا را گوش نمي دهد و ايمان نمي آورد چگونه مورد شفاعت قرار گيرد؟

بيننده

وقتي كه ما لجاجت كرديم و گناه و معصيت كرديم و توبه نكرديم، من اين طور فكر مي كنم كه هيچ بزرگي حاضر نمي شود به شفاعت.

استاد قزويني

بله؛ اگر كسي گناه كند و به هيچ وجه توبه نكند تا آخرين لحظه اصرار بر گناه داشته باشد، شفاعت براي او مسخره است.

ما روايت داريم و شيعه و سني نقل كرده است كه پيغمبر فرمود:

ادخرت شفاعتي لاهل الكبائر من امتي.

معجم أبي يعلي، ج1، ص 173

من شفاعتم را ذخيره كرده ام براي آن دسته از امتم كه مرتكب گناهان كبيره شده اند.

اين براي هر كسي كه تا آخرين لحظه گناه مي كند تا وقتي كه جناب ملك الموت را مي بيند كه قرآن مي فرمايد:

حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ

سوره نساء آيه 18

جناب ملك الموت زنگ خانه را مي زند باز هم گناه مي كند از پله ها بالا مي آيد باز هم گناه مي كند در اتاق خواب آقا باز مي كند همچين كه چشمش به ملك الموت افتاد

قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآَنَ

سوره نساء آيه 18

اين توبه به درد نمي خورد و شفاعت شامل همچين فردي نمي شود.

بيننده آقاي عاشوري فر از ساري

تشكر مي كنم از برنامه بسيار خوبتان كه حداقل باعث روشني جامعه مي شود.

من شيعه چون فرصت تحقيق ندارم و فرصت خواندن اين مطالب با ارزش را ندارم، از طريق اين برنامه ها استفاده مي كنم و محكم بودن عقائد شيعه را مي بينم و افتخار مي كنم كه يك شيعه هستم. ما هميشه پشتيبان و ياور شما هستيم.

من خدا را شاكر هستم و نمي دانم حكمت خدا بوده است كه دشمنان ما را از نادانان آفريده است.

بيننده حسن آقا از عراق (اهل سنت)

چند سؤال داشتم و مي خواستم بگويم: ما سني هستيم و عقيده ما با شما تفاوت دارد و قصد اهانت كردن هم نداريم.

در مورد جانشين پيغمبر شما زياد صحبت مي كنيد كه خليفه چه طور بايد باشد و خليفه انتخابي است يا انتصابي. بهترين سند براي ما امروز همين آقاي خامنه اي است كه آقاي خامنه اي انتخاب شده است. درست است يا نه؟

استاد قزويني

فرمايشتان را بفرمائيد.

نه خير درست نيست.

بيننده

امروز بهترين سند براي اهل سنت اين است كه آقاي خامنه اي مثل آقاي ابوبكر در شوري انتخاب شده است و شيعيان هم بايد اين را تأييد كنند؛ چرا شما راضي نيستيد به اين امر؟ لطف كنيد جواب بدهيد.

مجري

حاج آقا ايشان بين امامت و قضيه ولي فقيه مقايسه مي كند.

بيننده

شما مي گوييد: امام زمان چنين و چنان است.

همان طوري كه آقاي مشكيني يك روز در نماز جمعه قم گفتند: اختلاف ما با برادران اهل سنت در اين است كه ما مي گوييم: امام زمان متولد شده است؛ ولي ايشان مي گويند: متولد نشده است.

پس بگذاريد هر وقت امام زمان آمد از او بپرسيم آيا شما تازه متولد شده ايد يا قبلاً متولد شده بوديد؟ اگر متولد شده بوديد، چرا فرار كرديد و شيعه و سني را به جان هم انداختيد؟

استاد قزويني

ما ده ها آيه خوانديم كه مي فرمايد:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً.

سوره بقره آيه 30

و اين آيه كه مي فرمايد:

إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ.

سوره ص آيه 26

و اين آيه كه مي فرمايد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.

سوره بقره آيه 124

در تمام اين قضايا، خداي عالم جعل را به خودش نسبت داده است و ما ده ها روايت نقل كرديم كه پيغمبر فرمود: علي خليفة من است و علي وصي من است و علي امام بعد از من است، تمام اين قضايا را ما مطرح كرديم.

بالفرض اگر بنا شد انتخابات باشد (شما بحث رهبري آيت الله خامنه اي را مطرح كرديد) در قضيه آقاي خامنه اي يك مجلسي به نام خبرگان رهبري كه بين تمام مردم يك انتخابات و همه پرسي شد و اين هفتاد ميليون جمعيت آمده اند نمايندگان خودشان را انتخاب كردند و اين ها مجتهد شناس بودند و اين ها آمدند ايشان را به عنوان رهبر انتخاب كردند.

شما به ما بگوييد: در رابطه با جناب ابو بكر و جناب عمر و جناب عثمان چه كساني انتخاب كردند. آيا در قضيه ابو بكر انتخابات شد؟

حتي مسلمان هاي مدينة ايشان را انتخاب كردند؟

آن همه اختلافات پيش آمد.

خود حضرت امير همان طور كه در صحيح بخاري آمده است تا شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد و بني هاشم بيعت نكردند. سعد بن عباده تا آخر عمر بيعت نكرد.

در قضيه عثمان آيا اين شش نفر را مردم انتخاب كردند يا جناب عمر انتخاب كرد؟

شما اين شش نفر را نگه داريد اگر بعد از سه روز نتوانستند كه كسي را انتخاب كنند گردن شش تاي آن ها را بزنيد. اين چه انتخاباتي است؟

گفت: اگر چهار نفر به يك نفر رأي دادند دو نفر به ديگري گردن آن دوتا را بزنيد.

اگر سه نفر يكي را انتخاب كردند و سه نفر هم يك ديگر را، ببينيد هر كدام كه عبدالله پسر من با آن ها بود آن رأي منتخب بايد باشد.

با اين كه جناب عمر مي گفت: پسر من عرضه و لياقت طلاق زنش را هم ندارد.

همين جا را شما مقايسه كنيد ما قبول مي كنيم.

شما بگوييد: اين انتخابات و اين آزادي و اين دمكراسي كه در انتخابات رهبري است در كدام يك از اين سه خليفه اولي شما بود؟

ما فرمايش جناب عالي را مي بوسيم مي گذاريم بالاي چشم مان.

اين كه شما مي گوييد: حضرت مهدي به دنيا نيامده است و ما مي گوييم به دنيا آمده است، از ميان علماي اهل سنت 128 نفر از بزرگان اهل سنت اعتراف كرده اند كه حضرت مهدي در نيمه شعبان روز جمعه سال 255 هجري به دنيا آمده است.

آيا 128 نفر بيشتر مي خواهيد؟

اين ها را ما بارها براي شما آورديم، شما نمي خواهيد زير بار برويد آن يك بحث ديگري است ما كه با شما دعوا نداريم.

هر آنچه شرط بلاغ است با تو مي گويم تو خواه از سخنم پند گير خواه ملال

من براي احترام به اين حسن آقا يا ابو اسماء كه در بعضي شبكه ها ابو اسماء است و براي ما اينجا حسن آقا است و صداي ايشان براي ما آشنا است و ما ايشان را دوست داريم سخن ذهبي را كه از استوانه هاي علمي شما است مي آوريم.

ايشان در رابطه با حضرت مهدي ارواحنا فداه مي گويد:

محمد بن الحسن الذي يدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة فولد سنة ثمان وخمسين، وقيل : سنة ست وخمسين.

تاريخ الإسلام، ج19، ص 113

كسي كه شيعيان مي گويند قائم و خلف و حجة است به دنيا آمده است در سال 258 يا 256.

در كتاب العبر همين تعبير را دارد و همچنين آقاي ابن خلكان مي گويد:

كانت ولادته يوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسين ومائتين.

وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج4، ص 176

ولادت حضرت مهدي روز جمعه نيمه شعبان است.

از اين واضح تر بگويد جناب حسن آقا.

ابن خلكان كه شيعه نيست.

البته تا الان كه شيعه نبوده است مگر اين كه از امشب كه جناب آقاي حسن آقا زنگ زدند، ايشان در آن عالم برزخ تغيير عقيده داده باشد.

جناب صفدي مي گويد:

ولد نصف شعبان سنة خمس وخمسين.

الوافي بالوفيات، ج2، ص 249

نيمه شعبان سال 255 به دنيا آمده است.

آقاي ابوالفداء از مورخين نامي اهل سنت است مي گويد:

وولد المنتظر المذكور، في سنة خمس وخمسين ومائتين.

المختصر في أخبار البشر، ج1، ص 178

جناب فخر رازي يكي از شخصيت هاي برجسته شما است مي گويد: امام حسن عسكري دوتا پسر و دوتا دختر داشت، دو دختر و يك پسر ايشان در زمان خود حضرت از دنيا رفتند و حضرت مهدي بعد از او ماند.

آقاي ابن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة مي گويد: عمر حضرت مهدي هنگام وفات پدرش 5 سال بوده است.

آقاي زركلي كه وهابي صد در صد است و در آن شكي هم نيست.

تكرار برنامه را ببين و شما اين ها را ياداشت كن.

وقتي كه تشريف مي بريد در بعضي از اين شبكه ها (مانور مي دهيد كه من زنگ زدم به آقاي قزويني و نتوانست جواب من را بدهد) اين ها را از ملا زاده سؤال كن كه فخرالدين رازي اين گونه گفته است و ابن خلكان اين را گفته است، زركلي اين را گفته است و صفدي اين را گفته است، ببين آن آقا براي شما چه چيزي مي گويد.

خود ناصرالدين الباني كه افتخار وهابيت است در كتاب تعاليقات ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مي گويد: مادر امام محمد بن الحسن ملقب بالحجه والقائم والمهدي، ام ولد بوده است اسمشان هم نرجس خاتون بوده است.

اين چيزهايي كه ما گفتيم شما ياداشت بفرماييد و بگوييد: من اين طوري سؤال كردم و اين طوري جواب دادند.

ببينيد چه جوابي آن ها مي دهند بزرگواري كنيد جواب آن ها را هفته آينده يا هفته هاي بعد براي ما بگوييد.

ما مخلص عزيزاني هستيم كه دنبال مباحث علمي هستند؛ ولي آن هايي كه لجاجت مي كنند و به اين عقل شان قفل زده اند و كليدش را هم در سرداب خانه شان گذاشتند و اين كليد پوسيده است و فائده اي ندارد و هيچ كليد سازي هم نمي تواند اين قفل عقل شان را باز كند، ما با آن ها كاري نداريم.

ولي آن هايي كه واقعا دنبال حق و حقيقت هستند ما در خدمت شان هستيم و به جاي يك سؤال ده سؤال كنند ما براي اين ها توضيح مي دهيم.

مجري

البته ايشان در اين بخش آخر صحبت هايشان شايد تعبير درستي به كار نبردند كه گفتند: اگر ايشان متولد شده است چرا فرار كرده است، اين طور صحبت كردن صحيح نيست.

استاد قزويني

به همان دليلي كه پيغمبر فرار كرد رفت در غار و فرار كرد از مكه آمد مدينه به همين دليل هم ايشان فرار كرد.

بيننده آقا مصطفي از شهر ري

آيا در زمان لشكر كشي خليفه دوم به ايران امام حسن و امام حسين در آن سپاه بوده اند يا نبوده اند؟

استاد قزويني

نه خير نبوده اند.

بيننده

آيا فائده اي دارد بخواهيم اسلام را با زور شمشير و كشت و كشتار مردم يك مملكت و آتش زدن كتاب خانه هاي آن مملكت و اسير كردن زن و بچه مردم اجرا و مردم را مجبور به پذيرش كنيم؟

چند وقت پيش يكي از برادران اهل سنت تماس گرفتند و به آقاي قزويني گفتند: چرا جماعت اهل سنت در تهران مسجدي براي خودشان ندارند .

آقاي قزويني در جواب گفتند: به همان علت كه شيعه در عربستان براي خودشان مسجدي ندارند.

در حالي كه پدر من چند وقت پيش مشرف شده بودند به زيارت خانه خدا مي گفتند: در مدينة النبي شيعيان يك مسجد دارند كه براي خود شيعيان است و حتي ما در آنجا نماز هم خوانده ايم. مي خواستم ببينم ايشان چه جوابي دارند براي اين قضيه.

استاد قزويني

كجا شيعيان در مدينة مسجد دارند؟

بيننده

در مدينة النبي اسم مسجد هم مسجد شيعيان است.

استاد قزويني

مسجد شيعيان نداريم در مدينة.

بيننده

داخل يك باغي است در مدينة.

استاد قزويني

آن مال جناب آقاي عمري است كه خانه و باغ ايشان است كه در آنجا يك چيزي شبيه به حسينيه درست كردند.

بيننده

يعني مسجد نيست؟

استاد قزويني

مسجد نيست، اجازه ندادند مسجد بسازند.

بيننده

پدرم مي گويند: همان آقاي عمري بود ولي ما آنجا نماز مي خوانديم.

استاد قزويني

خانه و باغ آقاي عمري است كه در آن يك ساختماني ساخته اند در درون خانه ايشان هم قرار دارد و ارتباطي به بيرون هم ندارد.

بر سر در آن هم نه مسجد نوشته است و نه حسينيه؛ بلكه يك جاي وسيعي است كه طبقه بالاي آن براي مرد ها است و طبقه پايين براي زن ها است.

اجازه نداده اند به شيعه ها در مدينه و در مكه و رياض و جده كه مسجد بسازند.

در قسمت هاي منطقه شرقيه مثل احصاء و قطيف يك سري مساجد آن هم نه به اين شكلي كه ما نظر داريم ساخته اند.

در ايران هم مساجد عزيزان اهل سنت به نسبت جمعيت شان دو سه برابر مساجد شيعيان در كشور است.

در رابطه با تهران به ما هيچ مربوط نيست اين قضيه و اين يك بحث سياسي است و دولت جمهوري اسلامي و رهبري معتقد هستند رهبر هر كشور اولي الامر اين كشور است.

قرآن هم مي گويد:

أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.

سوره نساء آيه 59

وقتي اولي الامر مي گويد: مسجد نبايد داشته باشيد، طبق فتواي آقايان نبايد اعتراضي كنند.

اگر آقايان رسيدند به كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و غيره در آنجا مي گويند: كسي اگر خلاف نظر اولي الامر انجام بدهد، مستحق كيفر و شلاق و زندان است؛ ولي در ايران چون حكومت شيعي است اولي الامر مفهوم ندارد.

بيننده خانم براهويي از زابل

يارب از دل هاي ما نور محبت را مگير اين تجمع اين توسل اين ارادت را مگير

هستي ما بستگي دارد به عشق اهل بيت هرچه مي خواهي بگير از ما ولايت را مگير

خدا را شاكرم به خاطر اين كه به من سعادت داد تا 3 روز در ماه مبارك رمضان در جوار آقا علي بن موسي الرضا باشم.

واقعاً حال و هواي دلنشيني دارد كه 3 روز نماز مغرب را در حرم بخواني و در همان حرم افطار كني.

اهل سنتي كه توسل را قبول نداشته باشد وهابي است.

در مورد كليپي كه چند شب قبل شبكه هاي وهابي نشان داده بودند و مي گفتند: زنان اهل سنت نماز تراويح نمي خوانند، مي خواستم بگويم: در كجاي جهان ديديد كه زنان نماز تراويح بخوانند. من كه تا به حال همچين چيزي نديدم.

جواب آقاي نوري كه در مورد شفاعت گفتند، به نظر من امامان نزد خداوند آبرو دارند و ما آن ها را واسطه قرار مي دهيم كه شفيع ما در نزد خداوند باشند.

ما اهل سنت، توسل و شفاعت را قبول داريم.

آقاي قزويني! من وقتي كه در حرم بودم به ياد شما هم بودم و براي شما دعا مي كردم كه در اين راهي كه داريد ادامه مي دهيد، هميشه موفق باشيد.

استاد قزويني

دست شما درد نكند از شما ممنون و متشكر هستم.

بيننده آقاي كوهستاني از ملارد

راجع به اين شبكه هايي كه احداث شده است مثل شبكه نور، وصال و كلمه اين ها به عمد احداث شده است و آگاهانه مي خواهند مردم را گمراه كنند.

من نسبت به اين قضيه هيچ شك و ترديدي ندارم؛ چرا كه يك بنده خدايي تماس گرفتند و از آقاي هاشمي راجع به آيه تطهير سؤال كردند و آقاي هاشمي بلا فاصله آيه 10 سوره انفال را آوردند و توضيح دادند كه اينجا هم پاكيزگي را توضيح داده است.

در صورتي كه در آيه انفال همان طوري كه حضرت عالي اطلاع داريد توضيح داده است كه هنگامي كه خواب راحت را بر شما فرو پوشاند براي اين كه از جانب او ايمني يابيد از آسمان آبي مي فرستاد كه شما را با آن آب پاك گرداند و وسوسه و كيد شيطان را از شما دور سازد.

هر عاقلي اگر اين آيه را بخواند مي فهمد كه آيه پاكي به توسط باران را مي فرمايد و اين درصورتي است كه در آيه تطهير خداوند فرموده است: به وسيله خودم پاك گردانيدم نه به وسيله آب باران.

اين حسن آقا كه از عراق تماس گرفتند و راجع به امام زمان صحبت كردند، خداوند در سوره نمل آيه 81 به وضوح راجع به امام زمان توضيح داده است و فكر نمي كنم از اين روشن تر مسئله باشد كه خداوند بخواهد براي ما بندگان توضيح دهد.

منتها در اينجا يك مقدار عقل و تدبر مي خواهد كه ان شاء الله اين را وسيله قرار دهيم تا به ايمان كامل برسيم.

توضيح اين آيه را خود حاج آقا بدهند.

پول از اين وهابيت عربستان مي گيرند تا آگاهانه مردم را گمراه كنند.

من پيش نهاد مي كنم اگر شبكه هاي غير اخلاقي تأسيس كنند و كسب درآمد كنند من فكر مي كنم گناهش كمتر باشد.

مجري

الفتنة اكبر من قتل

اين ها با اين فتنه هايي كه مي كنند، گناهش نابخشودني تر از قتل است.

بيننده آقاي خالقي از قم

اين آقايي كه از سنندج تماس گرفته بود و گفت: حضرت نوح چرا پسرش را شفاعت نكرد و اين آقايي كه از عراق زنگ زد و گفت: آقا امام زمان وجود ندارد و متولد نشده است، من اين جريان را براي اين آقايان مي گويم كه نگويند امام زمان متولد نشده است و يا شفاعت درست نيست.

يك شبي در افغانستان در مقابل 350 نفر در خط مقدم جبهه جنگ بوديم و هميشه ما نذر و نياز و روضه داشتيم و جنگ ما با طالبان بود.

يك شبي طالبان حمله كرد و آن ها 350 نفر بودند و ما 40 نفر بوديم و با هم چهار ساعت باهم جنگيديم و ما آنچنان مهماتي نداشتيم و فقط توكل به خدا و دوازده امام و مخصوصاً امام زمان داشتيم.

فردا شخصي از اهل سنت كه از طرف طالبان آمد و با ما صحبت كرد گفت: تلفاتي كه آن ها داده بودند خيلي سنگين بوده و اشخاصي كه سوار يك سري وسائل بودند ما را مي زدند.

ما همه در سنگرهاي خود بوديم و اصلاً بيرون هم نيامديم و هيچ وسيله نداشتيم كه سوار آن شويم.

الحمد لله اين عنايت خدا و امام زمان بوده است كه 350 نفري كه عمليات كرده بودند بر عليه ما 40 نفر، شكست خوردند و بيشترين تلفات را دادند.

مجري

آقاي كوهستاني گفتند: كه آيه 81 سوره نمل را توضيح دهيد.

استاد قزويني

برنامه كه ديشب اين آقايان و كارنشناسان در رابطه با قضيه اهل بيت داشتند (كه امشب هم در صحبت هاي بعضي از آقايان آمد كه) اين ها زنان پيغمبر را دارند در دائره اهل بيت داخل مي كنند.

من چند نكته مي گويم دوستان ما ياداشت كنند وقتي تماس مي گيرند با اين شبكه ها دست پر وارد شوند.

ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت و متوفاي 275 است از ام سلمه نقل مي كند و مي گويد: پيغمبر اكرم يك پارچه را بر روي امام حسن و امام حسين امير المؤمنين و حضرت زهرا كشيد و فرمود: اين ها اهل بيت من و حمايت كنند هاي من هستند، خدايا از اين ها رجس و پليدي را دور كن.

امه سلمه گفت:

وأنا مَعَهُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّكِ إلي خَيْرٍ.

سنن الترمذي، ج5، ص 699

آيا من هم با اين ها هستم؟ (پيغمبر نفرمودند: بله)

اين كارشناس از خدا بي خبر مي گويد: نه، ام سلمه جزء اهل بيت است و گفت كه پيغمبر فرمود: اضافه بر اين كه جزء اهل بيت هستي

إِنَّكِ إلي خَيْرٍ

تو بر خير هم هستي.

و ده بار هم تكرار مي كند كه إِنَّك و كاف را مفتوح مي خواند.

حداقل شما كه با عرب ها نشست و بر خواست داريد عبارت را درست بخوانيد.

مجري

شايد در آنجا جديداً جر كاف هم ثقيل شده است همان طوري كه در كشي فتحه بر كاف اين ها ثقيل شده بود.

استاد قزويني

البته اين ها در آنجا مي گفتند فتحه بر كاف ثقيل است ولي الان برعكس شده و كسره بر كاف ثقيل شده است.

آقاي ترمذي مي گويد:

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ وهو أَحْسَنُ شَيْءٍ رُوِيَ في هذا وفي الْبَاب.

سنن الترمذي، ج5، ص 699

بهترين چيزي است كه در اينجا وارد شده است.

الباني مي گويد: اين روايت صحيح است.

در روايت ديگر دارد كه پيغمبر مي فرمايد:

اللهم هَؤُلاَءِ أَهْلُ بيتي وخاصتي.

مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص 292

بعد اين آقا مي گويد: نمي دانم اين روايت صحيح است يا نه؛ ولي آنچه كه براي من ثابت است اين است كه اين روايت صحيح نيست.

اين رمي به غيب كردن و اين لا طائلات گفتن عجيب است.

شما كه در آشپزخانه ات براي زن و بچه ات صحبت نمي كني.

در يك شبكه جهاني صحبت مي كنيد كه به قول خودتان صدها و هزاران بيننده دارد.

حداقل بلد نيستي، اظهار لحيه هم نكن و نگو من نمي دانم روايت صحيح است يا نه؛ ولي يقين دارم روايت صحيح نيست.

نمي دانم اگر توحيد و اسلام و ايمان شما هم از اين يقين ها است بايد فاتحه اسلام شما را خواند.

پيغمبر مي فرمايد: اين آيه در حق پنج نفر نازل شده است و نه بيشتر كه اين پنج نفر من و علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين هستند.

اين صحيح مسلم است كه زيد بن ارقم مي گويد: سؤال كردند زنان پيغمبر هم جزء اهل بيت پيغمبر هستند؟ گفت: قسم به خداي عالم نه. زنان پيغمبر جزء اهل بيت نيستند.

اين كه صحيح مسلم است، حداقل اين را برداريد بخوانيد.

البته آن آقا الان مي گويد: زيد بن ارقم كه معصوم نبوده است و اينجا اشتباه كرده است؛ يعني زيد بن ارقم اشتباه كرده است و ام سلمه اشتباه كرده است.

در تفسير ابن كثير است كه مي فرمايد:

إنك إلي خير أنت من أزواج النبي صلي الله عليه وسلم.

تفسير ابن كثير، ج3، ص 486

تو از همسران پيغمبر هستي (از اهل بيت پيغمبر كه مشمول آيه تطهير باشد نيستي)

ام سلمه مي گويد: من اين پارچه را برداشتم كه با اين ها داخل شوم پيغمبر آمد از دست من اين عبا را گرفت و كشيد.

پيغمبر عبا را گرفته كشيده است كه زنان پيغمبر وارد نشوند.

اين وهابي هاي از خدا بي خبر و ضد اهل بيت مي خواهند از دست پيغمبر به زور عبا را بگيرند و زنان پيغبر را به زور داخل اهل بيت كنند.

خود عائشه مي گويد:

فدنوت منهم فقلت يا رسول الله وأنا من أهل بيتك فقال صلي الله عليه وسلم تنحي فإنك علي خير.

تفسير ابن كثير، ج3، ص 486

رفتم نزديك شدم گفتم: يا پيغمبر من از اهل بيت شما هستم؟ پيغمبر فرمود: دور شو

آقاي زيد بن ارقم كه اشتباه كرده است و عائشه اشتباه كرده است و معصوم نبوده است و ام سلمه اشتباه كرده است و معصوم نبوده است و آلوسي هم اشتباه كرده است كه گفته است:

أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين.

روح المعاني، ج22، ص 16

زنان پيغمبر داخل اهل بيت پيغمبر نيستند، آن اهل بيتي كه يكي از ثقلين است.

امام طحاوي از شخصيت هاي برجسته شما است مي گويد: مراد از اين آيه تطهير پيغمبر و علي و فاطمه و حسن و حسين هستند:

دُونَ من سِوَاهُمْ.

شرح مشكل الاثار، ج2، ص 245

ابن تيميه كه امام و پيغمبر و خداي شما و دين و قيامت شما و بهشت و جهنم شما است همين عبارتي را كه زيد بن ارقم آورده است مي گويد:

لسن من أهل بيته، وهو قول زيد بن أرقم.

الفتاوي الكبري، ج1، ص 193

اين دلالت مي كند بر اين كه زنان پيغمبر داخل اهل بيت پيغمبر نيستند.

اين آقا آمده است تمام اين مباحث را كنار زده است و در روز روشن در برابر هزاران بيننده مي گويد: زنان پيغمبر از اول بوده اند و اگر پيغمبر فرموده است: امام حسن و امام حسين خواسته به اين ها منت بگذارد و با تفضل و عنايتي اين ها را داخل كرده است.


پايان.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها